تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,474 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,414 |
دیدار با صاحب نظران | ||
حوزه | ||
مقاله 7، دوره 11، شماره 62، خرداد 1373، صفحه 121-127 | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
تاریخ دریافت: 03 اسفند 1394، تاریخ پذیرش: 03 اسفند 1394 | ||
اصل مقاله | ||
محمد حسن امین قاضى فقه جعفرى بعد از اتمام دروس سطح به فراگیرى فقه و اصول فقه نزد علماى بزرگ مشغول شدم . درس خارج را در نزد مرحوم آیة الله العظمى خوئى فرا گرفتم . در سال 1972به لبنان باز گشتم و ضمن انجام کارهاى فکرى و کتابت به تدریس دروس دینى در بعضى از مدارس که معروفترین آن مدرسهء جعفریه در صور بود اشتغال ورزیدم . پس از آن وارد کارهاى قضائى شدم و از سال 1974تا کنون در این کار مشغول هستم . علاوه بر فعالیتهاثى بالا به امور اجتماعى فکرى و فرهنگى ونیز برگزارى سمینارها مى پردازم . طى دوران تحصیل در نجف اشر به جز در زمینهء فقه و اصول از چه کسى تأثیر پذیرفته اید؟ اساتید من در این علوم از برجسته ترین افراد در این زمینه بودند. از جملهء آنان سید محمد تقى حکیم استاد اصول فقه شیخ محمد کاظم شمشاد استاد فلسفه شیخ محمد تقى ایروانى استاد تفسیر ما بودند. ایشان بر مبناى تفسیر < البیان > آیة الله العظمى خوئى تدریس مى کردند. ادبیات عرب را نزد مرحوم دکتر عبد الرزاق تقى الدین از بزرگان اساتید ادبیات عرب فرا گرفتم . جامعه شناسى و روان شناسى را نیز در نزد علماى بزرگ وقت تلمّذ نمودم . شیخ محمد تقى جواهرى نیز از برجسته ترین اساتید دروس حوزوى ماست . دروس قواعد فقه را نزد سید محمد حسین حکیم که در قم وفات یافتند آموختم . اساتید با فضیلت دیگرى که فرصت ذکر اسامى آنان وجود ندارد ما را در رسیدن به این توشهء علمى نا چیز یارى نمودند.
به بعضى از نکات فکرى فرهنگى و اخلاقى دوران تحصیل که بر شما تأثیر گذاشته است اشاره بفرمائید. علامه سید محمّد تقى حکیم نیز در کتاب اصول خویش با بهره گیرى از روشهاى متداول در علوم معاصر ما را با روشهاى جدید فراگیرى علم اصول آگاه ساخت . شیخ جواهرى ما را به سوى فراگیرى مباحث لازم در قواعد و اصول فقه سوق مى داد. وى با تلاش خویش و توضیحات بجا و دورى جستن از لفاظى در گفتار ما را با علم اصول آشنا کرد. شیخ ایروانى با روشهاى مثبت و دقیق خویش در تدریس تأثیرات مثبتى در تعلیم و بارورى علمى ما داشت . البته بهره گیرى از این اسلوب بدون حضور استادى که دقت کافى در به کارگیرى آن داشته باشد امکان پذیر نیست . آیا تألیفاتى هم دارید؟
آیا در حوزه هاى علمیه نقائصى وجود دارد؟ اگر ممکن است به دستاوردهاى علمى حوزه ها نیز اشاره بفرمایید. پرداختن به علم اصول و اصطلاحات آن بدون اطلاع و آگاهى از پیشینهء تاریخى و پیدایش آن کارى کم بهره خواهد بود. همچنین در زمینهء تاریخ تمام علومى که دانشجو یا طلبه فرا مى گیرد مانند علم البلاغه و علم النحو و غیره مى بایستى یک ماده درسى بخصوص مثلاً تحت عنوان : تاریخ علوم یا تاریخ عمومى و یا تاریخ اسلام گنجانده شود. یکى از موارد اعجاب آور در حوزه هاى علمیه عدم وجود یک عنوان یا ماده درسى خاص در زمینهء فلسفه جهت فراگیرى طلاب مى باشد. در حالى که فلسفه به طلبه یک بینش سیاسى مى دهد که تاریخ و فرهنگ را با هم عجین سازد. اینها مطالبى بود که امید وارم جهت پیشرفت و تحول حوزه هاى علمیه مدّ نظر قرار گیرد.
در رشته هاى مختلف درسى آیا نو آوریها به اندازه کافى وجود دارد یا به تلاش بیشتر احتیاج است ؟
نقاط ضعف و قوت حوزه علمیهء قم کدامها هستند؟ وئ این حوزه با حوزهء نجف اشرف چه تفاوتهایى دارد؟ به علت جدید التأسیس بودن حوزه علمیهء قم طلابى که به سوى حوزهء نجف اشرف روى مى آورند. بیش از طلابى هستند که به تحصیل در قم مى پرداختند. در حال حاضر امکانات حوزه علمیّهء نجف به خاطر وضعیّت خاص نجف و اوضاع سیاسى عراق به قم منتقل شده و باعث گردیده است که حوزه علمیّهء قم بیش از پیش فعال شده و رشد و ترقى کند. ولى من شخصاً معتقدم که حوزه علمیّه ء قم هنوز ضعیف است ودلیل آن را هم نمى دانم . البته احتمال مى دهم که وقوع انقلاب اسلامى و مقابله با تهدیدات و خطراتى که متوجه انقلاب اسلام گردیده باعث شده است که کمتر به حوزه علمیه پرداخته شود. از این روى اکنون باید اهتمام بیشترى به آن بشود و به نظر من تا کنون پیشرفت و تحول چندانى در سطوح آموزشى آن صورت نپذیرفته و علوم جدیدى به مواد درسى آن اضافه نشده است و ما چشم انتظار چنین تحولى هستیم من مطمئنم که طرحهایى جهت دگر گونى آن در دست انجام است که ان شاء الله به زودى شاهد نتایج آن خواهیم بود.
چگونه مى توان به رشد فرهنگى و فکرى در ابعاد دینى و اسلامى دست یافت ؟ این مسأله ریشهء سیاسى دارد. بدین صورت که جهان اسلامى و عربى بعد از پیدایش استعمار نو متوجه شد که هویت فرهنگى و پیشینهء تاریخیش به خطر افتاده و استعمارگران در صدد هستند که جهان اسلام و عرب را از محتواى غرب خویش تهى سازند و یا بین آن و سر چشمهء اصیل فکرى اش فاصله اندازند. از این روى استعمار جهت مقابله با این بیدارى و هوشیارى در صدد بر آمد که جایگزینى براى فرهنگ خویش بیابد که اساس فعّالیّت جهان اسلامى و عربى بر آن مبتنى باشد و عناصرتشکیل دهندهء این فرهنگ از غرب گرفته شده باشد. در این راستا مؤسسه هاى عظیمى مانند دانشگاهها و مؤسسات عظیمى مانند دانشگاهها و مؤسسات فرهنگى پدید آمد. این سیاست منبعث از غرب و استعمار موجب پیدایش نسلى بزرگ از افراد با سواد و تحصیل کرده اى گردیده که از فرهنگ اصیل و ناب اسلامى خویش جدا افتاده و از این جدایى شکایت دارند. پس اگر ما در صدد دخالت دادن اندیشه اسلامى در زیر بناى فرهنگى هستیم باید به نکات حیاتى خویش درفرهنگ اسلامى و نیز نکات مرتبط با اندیشهء معاصر توجه نماییم یعنى در مواجهه با فرهنگى و اسلامى خویش تکیه کنیم و به نشر نکات اساسى علوم اسلامى و ابداعات فلاسفه و اندیشه وران در طى قرون گذشته بپردازیم تا این منابع اصیل اسلامى در اختیار هر فرد عالم وتحصیل کرده و اندیشه ورى قرار گیرد. به نظر من این مهم یکى از وظایف اساسى مؤسسات بزرگ اسلامى و در رأس آن جمهورى اسلامى ایران است . پس باید هر چه بیشتر به نشر فرهنگ اسلامى بپردازیم و به تدوین مباحث اسلامى و زدودن غبار از چهرهء علوم اسلامى مبادرت ورزیم . بابها دادن به نقش انتشارات و مؤسسات علمى مى توانیم به تزریق فرهنگ اسلامى در کالبد فرهنگ و تمدنمعاصر که از جدایى خویش از سر منشأ خود رنج مى برد اقدام کنیم . | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 284 |