تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,446 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,385 |
نقش مدرسه فلسفى قزوین در جنبش فکرى سیدجمال الدین اسدآبادى | ||
حوزه | ||
مقاله 8، دوره 11، شماره 61، فروردین 1373، صفحه 201-223 | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
تاریخ دریافت: 03 اسفند 1394، تاریخ پذیرش: 03 اسفند 1394 | ||
اصل مقاله | ||
سید جمال الدین اسد آبادى «... از سخنرانیها و نوشتها سید جمال الدین استفاده مىگردد که وى ، داراى اطلاع و تبحر بسیارى در فلسفه اسلامى بوده است. »1 استاذ ألبرت حورانى در این باب اظهار مىدارد: « ان کتاباته و محاضراته أظهرت أنه کان على معرفة وثیقه بالتراث الفلسفى استاد سید محمد محیط طباطبائى مىنویسد: « سید جمال الدین ، در فلسفه مشاّئى به میرزا ابوالحسن جلوه و در حکمت اشراق به حکیم قمشهاى نمىرسید و در معرفت به مبناى حقوقى و قوانین اروپا ، توسعه نظر و اطلاع میرزا ملکم خان را نداشت و در ریاضیات قدیم ، به میرزا محمد على قاضى یا میرزا عبد الغفار اصفهانى نمىرسید و زبان فرانسه را محمد حسن خان اعتماد السلطنه ، از او بهتر مىدانست و میرزا حسنعلى خان ، خط و انشاء فارسى را بهتر از او مىنوشت و میرزا حسنعلى خان ، خط و انشاء فارسى را بهتر از او مىنوشت و میرزا محمد خان حسین فروغى ، در نثر ، شعر فارسى از او استادتر بود و عربى را شیخ محمد عبده مصرى و ادیب اسحق لبنانى بهتر از او مىنوشتند ، ولى در وجود او سرى مکتوم بود که من حیث المجموع ، در وجود کلیه افراد نامبرده یافت نمىشد . » 3 آقاى صدر واثقى ، پارا فراتر مىگذارد و در کتبا خویش ، که پایان نامه تحصیلى وى در رشته فلسفه از دانشکده الهیات در سال 1340 ش است و استاد راهنماى او شهید مطهرى بوده مىنویسد: « پدر سید ، چون در خلال این مدت ، لیاقت ذاتى و نبوغ فطرى او را مشاهده مىکند... با خود به قزوین مىبرد.... چرا با وجود شهرستانهاى دیگر به قزوین مىرود؟ » 4 بى اطلاعى کامل از دوران تحصیل سیّد ، و مجهول ماندن آن تا عصر حاضر و جهل فضلا ، حتى خواص ، از مدرسه فلسفى قزوین ، که از اوائل قرن سیزدهم هجرى عظیمترین مدرسه فلسفى شیعه بوده ، این سؤال را براى برخى ، از جمله آقاى صدر واثقى پدید آورده است که بگوید: « چرا پدر سیّد ، جهت تحصیل فرزندش ، قزوین را انتخاب نموده با وجود از این روى ، لازم مىدانم نخست ، مختصرى از تاریخ مدرسه فلسفى قزوین را بیان نمایم و آن گاه ، تأثیر آن را در زیر بناى فکرى سید جمال الدین تشریح کنم ، تا سرّ مکتوم و راز نهفتهاى که در وجود او بود ، بهتر نمایانده شود .
مدرسه فلسفى قزوین و تأثیر آن در زیر بناى فکرى سید جمال الدین: « آخوند ملا آقاى حکمى قزوینى ، از فحول فلاسفه اسلام است . صدر الدین عصر خود بود . طالبین علوم عقلانیه ، از اقصى بلاد ایران ، به آستان وى مىرسیدند و مىبوسیدند . »5 فیلسوف معاصر ، سید جلال الدین آشتیانى مىنویسد: « ملا آقا بعد از تکمیل تحصیل ، به قزوین ، مسقط الرأس خود ، مراجعت نمود و مشغول تدریس شد . طلاب علوم عقلى ، از اطراف و اکناف ، براى استفاده علمى به محضرش شتافتند . . . به عقیده حقیر ، آخوند ملا آقا ، خود از حیث احاطه به مبانى ملا صدرا و تضلع در حکمت الهى ، در رتبه آخوند نورى و ملا مدرسه صالحیه ، به خاطر فلاسفه بزرگى چون: آخوند ملا آقاى حکمى قزوینى ، آخوند ملا یوسف حکمى قزوینى و آخوند ملا صفر على لاهیجى قزوینى ، که تبحر و تضلع خاصى در فنون فلسفه و عرفان داشتند واقسام مختلف حکمت اسلامى را تدریس مىکردند و نیز فقها و اصولیین بزرگى همچون: شیخ محمد صالح برغانى ، مؤسس مدرسه و برادرش شهید ثالث ، در محافل علمى شیعة شهرت فراوانى یافت مخصوصاً آخوند ملا على نورى ( م 1246 ه . ق . ) در سالهاى آخر عمر خویش ، بر اثر کثرت سن و ضعف مفرط و ناتوانى جسمى ، شاگردان فلسفه حوزه اصفهان را به مدرسه فلسفى قزوین ، بویژه حوزه آخوند ملا آقا حکمى قزوین ، هدایت مىکرد . از این روى ، پس از وفات وى ، حوزه فلسفى قزوین در مراکز شیعى مانند نداشت و وحید عصر خودش گردید و رهبرى فلسفه الهى رابه خود اختصاص داد . آقا سید جلال الدین آشتیانى ، در این مورد مىنویسد: « آقا على مدرس ، که به عقیده حقیر ، در فلسفه ملا صدرا و تحقیق در مبانى حکمت متعالیه ، در بین متأخیران نظیر ندارد و آثار و مؤلفات او ، عمیقتر و تحقیقىتر از مؤلفات جمیع فلاسفه اتباع ملا صدرا است ، مدتها در قزوین ، از آخوند ملاّ آقا ، استفاده کرده است و از او ، به عظمت اسم مىبرد و به شاگردى او افتخار مىورزد . » 7 کنت دو گوبینو ، که هنگام شکوفایى مدرسه فلسفى قزوین ، بین سالهاى 1271 لغایت 1274 ه . ق . سفیر فرانسه در تهران بوده ، به جمعى از مدرسین فلسفه مدرسه قزوین اشاره کرده است و نیز از آخوند ملا اقا حکمى قزوینى ، آخوند سید قوام قزوینى ، آخوند ملا صفر على لا هیجى قزوینى ، شیخ صدراى تنکابنى قزوینى ، آخوند ملا یوسف حکمى قزوینى و آقا رضا قلى قزوینى نام برده است . همچنین جمعى از شاگردان مدرسه فلسفى قزوین را نام مىبرد .8 مدرسه قزوین و انحرافات مذهبى نخستین برخورد مدرسه فکرى قزوین ، به رهبرى خاندان آل برغانى ، با فتحعلى شاه قاجار (جلوس 1212 - م 1250 ه . ق . ) بود . شهید ثالث و برادش ، شیخ محمد صالح برغائى ، در جلسهاى بسیار مهم ، رو در روى فتحعلى شاه ، براى پایان دادن به اوضاع نابسامان ایران ، ولایت فقیه را مطرح کردند و خواستار سلب اختیار از شاه و شاهزاد گان شدند .9 شیوه حکومت ورهبرى و امامت مسلمانان در عصر غیبت کبرا و ولایت فقیه را دومین بر خورد مدرسه فکرى قزوین با استعمار خارجى بود . دولت انگلیس ، پس از انقلاب صنعتى اروپا ، براى بازاریابى و تهیه مواد اولیه ، کمپانى مذکور ، در دو سوى خلیج فارس ، از بصره تا بوشهر و بحرین و مسقط افتتاح مىگردد و نیز بر اثر بى کفایتى فتحعلى شاه ، ولایات شمال ایران به اشغال روسها در مىآید و رقابت انگلستان و فرانسه در ایران و دخالت مستقیم انگلستان و امور داخلى ایران بالا مىگرید در چنین برههاى ، شیخ محمد صالح برغانى ، فتوا مىدهد: جنگ ، ترک مخاصمه و قرار داد صلح ، مذاکره با دولتهاى خارجى و . . . باید به اذن فقیه جامع الشرایط باشد . این نخستین برخورد روحانیت پیشرو با استعمار بود .10 از حوادث مهم مدرسه فلسفى قزوین برخورد قاطع و تاریخى با انحرافات مذهبى و نغمههاى جغد آساى فرقه گرائى و مذهب تراشى و بدعتهاى دینى بود . در جزیرة العرب ، دو جریان تند افراط و تفریط ، بر اساس یک تفکر غلط که از طرف اجماع مسلمانان مردود شناخته شد ، پدیدار گشت و باعث خون ریزیهاى فراوانى گردید و هنوز ذیول این دو جریان در جهان باقى است . دومین جنبش جزیرة العرب ، جریان شیخیه بود . این جریان ، بر اساس افکار شیخ احمد بن زین الدین احسائى (1166 - 1241 ه . ق . ) از غلات علماى شیعه پى ریزى شد . شیخ احمد احسائى ، که روابط صمیمانهاى با فتحعلى شاه داشت و به تبع شاه ، دیگر شاهزادگان و امراء و اعیان به او ارادت مىورزیدند ، پس از مرگ دولتشاه ، در سال 1337 ه . ق . کرمانشاه را به سوى قزوین ترک گفت و به مدرسه فلسفى قزوین ملحق گردید و در مدرسه صالحیه مشغول تدریس آراء و فلسفه خویش گشت . شیخیه ، افزون بر اختلاف در اصول دین ،مانند: امامت و معاد ،11 داراى مشرب تند اخبارى هستند . علماى ایران و عراق ، به خاطر روابط صمیمانه فتحعلى شاه و شاهزادگان با احسائى و پشتیبانى سلاطین آل عثمانى از وى ، در برخورد با او تقیه مىکردند . شهید ثالث ، که خطر را جدى احساس مىکند ، وارد صحنه مىشود . در منزل خود ، جلسه مناظره با شیخ احمد احسائى را ترتیب مىدهد و عدهاى از علما را نیز دعوت مىکند . پس از مباحثه و مناظره طولانى ، احسائى را ترتیب مىدهد و عدهاى از علما را نیز دعوت مىکند . پس از مباحثه و مناظره طولانى ، احسائى را محکوم کرد . به او فهماند که بر اثر عدم درک و آشنایى با قواعد و اصطلاحات فلسفى ، به وادى گمراهى و ضلالت افتاده و از دین خارج گردیده است . ولى احسائى بر رأى و نظر خود اصرار مىورزد از این روى ، شهید ثالث حکم به تکفیر وى مىدهد . این فتوا نقطه عطفى در تاریخ شیعه به شمار مىآید . فقهاى امامیه ، شهید ثالث را به عنوان رئیس العلماء شیعه تصدیق کردند و شیعه امامیه در ایران و عراق و سایر مراکز شیعه ، حتى در زادگاه شیخ احمد احسائى ، تا عصر حاضر ، از این فتوا پیروى مىکنند .12 پس از انشعاب شیخیه به بابیه ، شهید ثالث ، دگربار به میدان آمد و فتواى « در عصر رهبرى شهید ثالث ، با بیان سر به شورش برداشتند و خون عدهاى بى گناه بر زمین ریختند . او ، شجاعانه قیام کرد و به نبرد پرداخت و قهرمانانه با دشمنان دین مبارزه کرد و فتوا بر کفر و نجاست آنان داد . گمراهى آنان را براى مردم روشن کرد و تمام آرزوهاى آنان را نقش بر آب نمود . » 13 نبرد مدرسه فکرى قزوین ، به رهبرى خاندان آل برغانى ، با انحرافات مذهبى و مظالم دربار ایران و استعمار و نیز تجمع زبدهترین و مشهورترین علماى علوم عقلانیه و هجرت طلاب فلسفه از اطراف و اکناف ، به سمت قزوین ، این مرکز علمى را بسیار بسیار مشهور کرد . مخصوصا بعد از سالهاى 1260 ه . ق . این شهرت ، به اوج رسید و تشعشعات فکرى و آراى علمى آن ، تأثیر عمیقى در کشورهاى مجاور ، بویژه حوزه علمى کربلا مقدسه و نجف اشرف ، گذارد « قیل و قال »هاى مدرسه فلسفى قزوین ، در محافل علمى شیعه و حوزههاى شیعى در اقالیم اسلامى ، بازتاب گسترده داشت . سید جمال الدین در این جوّ فکرى و در این مدرسه فکرى عظیم ، که مشحون به روح آزادیخواهى و نبرد با استبداد و انحرافات مذهبى بود ، پرورش یافت .
سید جمال الدین و مدرسه فلسفى قزوین « پدرش ، چون لیاقت ذاتى و استعداد فطرى او را مشاهده مىکند ، پنهانى از مادرش ، سکینه بیگم ، او را برداشته ، در حدود تاریخ 1264 ، که ابتداى سال دهم عمر او بود ، به قزوین مىروند . » 14 پدر نگارنده این سطور ، علامه ورع شیخ حسن صالحى ( 1310 - 1401 وى مىگفته: « عقل او ( سیّد جمال ) همیشه ، بیست سال از جسمش پیشتر بود . » وى ، به محض ورود به قزوین ، با شهید ثالث ، و شیخ محمد صالح برغانى حائرى ( م 1271 ه . ق . ) ملاقات مىکند که مورد اعجاب آنان قرار مىگیرد و در مدرسه وسیط صالحیه ، که اختصاص به خواص و مدرسه صغیر ، که اختصاص به اعضاء خانواده آل برغانى داشته ، به او و پدرش حجره مىدهند . حجره سیّد ، تا عصر حاضر به حجره سید جمال الدین اسد آبادى شهرت دارد و اکثر محققین که از این مدرسه دیدار کردهاند ، این حجره را باز دید نمودهاند . محقق معروف شیعه ، سید حسن امین عاملى ، هنگام دیدار از قزوین ، از این مدرسه و حجره سید جمال دیدن کرده است . در این مىنویسد: « کما زرنا المدرسة الصالحیة المنسوبه الى الشیخ صالح البرغانى . . . و هذه المدرسه هى المدرسه الکبرى و هناک الوسطى و الصغرى المتصلتین بها و فى هذه المدرسه سکن السید جمال الدین الافغانى حوالى ثلاث سنین و درس فیها الفلسفة الاسلامیة على ملا آغا الحکمى القزوینى . » 15 سید جمال الدین ، در دو مرحله ، بیش از هشت سال در حوزه فلسفى قزوین کسب فیض نمود: نخست بیش از سه سال در آن جا به تحصیل مىپردازد و به عتبات مقدسه عراق هجرت کرد و دگربار به قزوین بازگشت . در مرتبه دوم ، بیش از پنج سال در مدرسه صالحیه به تحصیل علوم اسلامى پرداخت . سید جمال الدین ، بر اثر هوش سرشار و استعداد فطرى و نبوغ مبکر و ذکاء مفرط و فراست غریب و نظرات عمیق خدادادى که در او وجود داشت ، توانست در اندک زمانى مقدمات و سطوح خویش را نزد پدرش و سایر افاضل علماى مدرسه فلسفه مشائى و حکمت اشراق را توأم به خود اختصاص داد . از این روى ، از سید ابوالحسن جلوه و حکیم قمشه ، فراتر بود . بدین جهت بود که زلزال عظیم در مصر به راه انداخت و آثار وى هنوز در مصر و سایر بلاد اسلامى تا عصر حاضر مشاهده مىگردد . نهضت سید جمال الدین یا مدرسه فکرى جمالیه سیّد در کسوت افغانى و متستر به مذهب حنفى ، در سال 1286 ه . ق . وارد شهر استانبول گردید و با سخنان شیرین و آمیخته به مطالب فلسفى ، که از مدرسه فلسفى قزوین الهام گرفته بود ، توانست پس از اقامت کوتاه در استانبول ، با صدر اعظم ، عالى پاشا ، ملاقات کند و او را شیفته خود گرداند از همین طریق ، با اعیان و امراء و اشراف و رجال سیاسى و رجال سیاسى ارتباط برقرار کرد و در بین کلیه طبقات مردم محبوبیت بسیار به دست آورد و عضو « مجلس معارف اعلى » شد . روز به روز دامنه فعالیتهاى سیّد گستردهتر مىشد ، تا این که در ماه مبارک رمضان جشن عظیمى در دارالفنون بر پا گردید و جمع بسیارى از علما و امراء و اعیان و نویسندگان گرد آمدند . وى ، بر روى کرسى خطابه قرار گرفت و آغاز به سخن کرد . آراى فلسفى خود را آمیخته با علوم جدید ، در نهایت فصاحت و بلاغت و با بیان شیرین عرضه داشت . این سخنرانى طوفان سهمگین و ضجه عظیم و آتش مهیب به راه انداخت . طبقه جوان و اصلاح طلبان ، او را تحسین نمودند و جمعى از علماى به مخلفت با وى برخاستند که در رأس آنان شیخ الاسلام دولت عثمانى حسن فهمى افندى بود . وى سخنان سید را کفر آمیز دانست و از طرف این گروه رسالهها و مقالههاى بسیار در انداختند . عبد القادر مغربى پس از ذکر این ماجرا ، مىنویسد: پدرم شیخ مصطفى در آن هنگام در استانبول بوده و رسالهاى در رد سید نگاشته به نام: « عین الصواب فى الرد على من قال ان الرسالة و النبوة صنعتان تنالان بالاکتساب » . عبد القادر ، از این موضعگیرى پدرش عذر خواهى مىکند و ابراز مىدارد: پدرم از روى حسن نیت و سلامت نفس این اثر را نگاشته و عرضه کرده است . 16این نخستین اعلان مدرسه فلسفى جمالیه بود که به تبعید وى از استانبول منجر گردید . سید جمال الدین در قاهره ولى وى مانند شیر خشمگین ، هرگز به گفتار پوچ و بى محتواى آنان توجه نداشت و راه اصلاحگرانه دینى و اجتماعى و سیاسى خود را ادامه داد . چون او در اندیشههاى بلند نهضت نو خواهى و نو اندیشى خویش ، سعادت جهان اسلام و خواستههاى دینى و دنیوى را لمس و مشاهده مىکرد . آنچه که باعث تکفیر سید در استانبول و قاهره گردید ، مبانى فلسفى و حکمت طبیعى بود که وى در حوزه فلسفى قزوین فرا گرفته بود . این مباحث ، هسته مرکزى سخنرانیهاى او را تشکیل مىداد و از براى شیخ الاسلام عثمانى وعلماى استانبول و الازهر ، این گونه مسائل بیگانه و غیر مأنوس بود از این روى به مخالفت بر مى خاستند .
خلع خدیو مصر از طرف سید جمال الدین مردم مصر ، شرکت این افراد را در کابینه ، اهانت به خود دانستند و این دولت را «الوزراة الاورپیه» مىخواندند .20 سید «الحزب الوطنى الحر» را در مصر تشکیل داد . مریدهاى او در تمام شهرهاى مصر پراکنده بودند . نفوذ بسیارى به دست آورد . با وزرا و سفرا و رشوه و مظالم و انحرافات ادارى را محرمانه و مستقیماً به سید گزارش مىکردند و وى نیز ، تذکرات لازم را به وزراى مربوط مىداد .21
مدرسه جمالیه و تأثیر آن در نهضتهاى اصلاحگرانه جهان اسلام همچنین مدرسه جمالیه ، باب اجتهاد را در جهان تسنن ، پس از تجربه تلخ « در نوشتهاى شیخ محمد عبده ، اقوال بعضى علماى شیعه از عهد صفوى مانند: میر باقر داماد دیده مىشود . » 22 دکتر على الوردى مىنویسد: « وى ( عبده) از استادش سید جمال اخذ کرده و سیّد جمال از مدارس فلسفى شیعى . » 23 آقاى بهاء الدین خرمشاهى در این باب مىنویسد: « جنبش اصلاحطلبى اسلامى دو شاخه فکر ى همبافته و گاه مجزا داشته است که یکى را مىتوان شاخه نواعتز الیگرى و دیگرى را شاخه نواشعریگرى نامید . پیشوایان شاخه نو اعتزالى سید جمال الدین اسد آبادى و محمد عبده و دنباله گیران آن محمد اقبال و نیز طبعاً همه مصلحان شیعى ایرانى هستند و خاصههاى اصلى آن در درجه اول گرایش به عقل و علوم عقلى ونیز علووم جدیده که جلوه جدید عقل است و اعتقاد به اختیار و دیگر نقادى حدیث است . . . . امّا در باب اجتهاد ، غالباً اصلاحگران سنى پس از تجربه تاریخى ده قرنهاى که از انسداد باب اجتهاد مىگذشت ، به ضرورت بازگشایى این باب به عنوان منبع از منابع چهارم و به جاى قیاس اذعان داشتند و به بانگ بلند آن را اعلام مىکردند . این آشکارا تأسى به شیعه بود که همواره اجتهاد را ( به نام عقل ) چهارمین منبع از منابع چهارگانه استنباط احکام پذیرفته وبه عمل آورده بوده است . »24 آقاى حمید عنایت ، در خصوص مدرسه جمالیه مىنویسد: « ولى از نوشتههاى سیّد ، قرائن بسیارى بر تشیع او مىتوان یافت که مهترین آنها ، تأکید اوست بر ارزش اجتهاد و آشناییش با آراء فلاسفه اسلامى که این آشنایى همواره در مدارس شیعى بیشتر میسر بود تا در مدارس سنى .
پیروان مدرسه جمالیه « و یکفى الشیعة الامامیة فخراً فى قبال مصر و رجالها ان یکون معلمها الاول و رئیس نهضتها الحدیثة الشیخ محمد عبده تلمیذاً للمترجم ( الاسد آبادى ) فقد صرح او ، نزد اهل سنت ، از آن روى بلند است که نه تنها در احیاى فکر دینى و انطباق آن با مبانى عقلى کوشید ، بلکه از تجدد خواهى دینى براى اصلاح پارهاى از وجوه زندگى اجتماعى مصر بهره جست . » 27 آقاى بهاء الدین خرمشاهى در نهج و شیوه وى مىنویسد: « شیخ محمد عبده ، بنیانگذار مکتب نوینى در تفسیر قرآن است ، مکتبى که به کلى با تفسیر نویسى قدیم تفاوت دارد . شیوه تفسیر نویسى عبده ( که شش سال در جامع الازهر ، از 1317 تا 1323 ه . ق . ، اندکى پیش از وفاتش ، تفسیر مىگفت ) دو مشخصه داشت: اعتماد و اتکاى بسیار به عقل در فهم مراداللّه . . . »28 آقاى سید حمید عنایت مىنویسد: با این همه ، هیچ کس به اندازه سید جمال الدین اسد آبادى در تحول روحى عبده مؤثر نبود . . . روش سید جمال الدین ، در تفسیر قرآن و احاطهاش بر تفسیر و ذوقش در مباحث عرفانى و فلسفى و اخلاق اجتماعى اسلام ، چشم عبده را به جهانى که الازهر از او پنهان نگاه مىداشت ، گشود . »29 وى ، مؤسس مدرسه نوینى در تفسیر قرآن کریم است و باب اجتهاد را ، به جاى قیاس ، در پیروى از مدرسه شیعه گشود و نیز در تفسیر آیات ، از عقل بهره گرفت . در نوشتهاى او ، از اقوال فلاسفه شیعه بسیار مشاهده مىگردد و شاگردان وى ، مکتب و شیوه وى را رواج دادند . سید محمد رشید ، فرزند على رضا بن محمد شمس الدین حسینى ( 1282 - 1354 ه . ق . ) از رجال اصلاح طلب و صاحب روزنامه المنار است . وى ، از پیروان مدرسه جمالیه و از مشهورترین شاگردان محمد عبده و طریقت اصلاحى ید جمال الدین و استادش محمد عبده بود . از مدرسه شیعه ، اجتهاد را به جاى قیاس پیروى مىکرد و عقل را چهارمین منبع چهار گانه استنباط احکام مىدانست . سید حمید عنایت درباره شیوه و روش وى مىنویسد: « درباره نظریات رشید رضا چندان سخنى نداریم . زیرا در نوشتههاى او ، چیز نمىیابیم که بیش از او سید جمال و عبده نگفته باشند . تنها نکتهاى که عقاید او را از تجدید خواهان دیگر ممتاز مىکند ، اصرار اوست بر سر اصلاح خلافت سنى و اعاده آن به شکلى که در صدر اسلام معمول بود . سالهایى که رشید رضا در این باره مقاله مى نوشت ، مقارن بود با واپسین سالهاى امپراتورى عثمانى که ناتوانى و فساد دستگاه سلطان عثمانى به عنوان خلیفه مسلمانان ، بسیارى از سنیان را بر فرجام خلافت نگران کرده بود . »30 شیخ عبدالعزیز فرزند خلیل جاویش ( 1293 - 1347 ه . ق . ) خطیب ، متکلم ، مفسر و روزنامه نگار . وى از شاگردان شیخ محمد عبده و قائلین به اجتهاد است . وى ، تونسى الاصل و مصرى مولد و منشأ و فارغ تحصیل الازهر مىباشد . مدتى استاد ادب عربى در دانشگاه کمبریج بوده و از آن پس به قاهره بر مىگردد و سر دبیر روزنامه « اللواء » در سال 1908 م به عهده مىگیرد و سیاست انگلیس را به بوته نقد مىگذارد و به روشنگرى مردم مىپردازد . از این روى ، به زندان مىافتد و شش ماه در زندان به سر مىبرد . روزنامه « هلال » بعد از آن مجلّه « الهدایه » و « العالم الاسلامى » را منتشر کرد . بر قرآن تفسیر نگاشت و آن نوشتهها در مجلّه خود منتشر کرد . وى در تفسیر ، پیرو مکتب عبده بود . شیخ طنطاوى فرزند جوهرى ( 1287 - 1358 ه . ق . ) از مشاهیر مفسران در قرن اخیر و صاحب تفسیر « الجواهر فى تفسیر القرآن الکریم » در 26 جلد و از پیروان مکتب تفسیرى شیخ محمد عبده مىباشد . وى ، در توجه به علوم جدیده به افراط گراییده است . او نیز به اجتهاد قائل است و عقل را به عنوان چهارمین منبع از منابع چهارگانه در استنباط احکام شرعیه شیخ محمد فرزند مصطفى بن محمد بن عبد المنعم مراغى مصرى ( 1289 - 1364 ه . ق . ) شیخ الازهر و از مشاهیر مفسران سنى از شاگردان و یاران شیخ محمد عبده است . وى ، بیش از ده سال ریاست الازهر را به عهده داشت . وى از پیروان مدرسه جمالیه بود . شیوه تفسیر وى ، در خطوط اصلى ، تابع مکتب تفسیر استادش عبده مىباشد . وى ، در تفسیر ، از احادیث رسول اکرم (ص) و آراى مفسران ، بهره مىگیرد . شیخ عبد القادر فرزند مصطفى مغربى طرابلسى ( 1284 - 1375 ه . ق . ) ، از مشاهیر علماى قرن چهاردهم هجرى ، ادیب ، مفسر ، لغوى و مبارز اجتماعى و اصلاحى ، بود . او ، تونسى الاصل و سورى مولد است . و نیابت ریاست « المجمع العلمى العربى دمشق » را به عهده داشت . وى ، به سید جمال الدین اسد آبادى منظم گردید . سپس از ملازمین شیخ محمد عبده گردید . از اکابر شاگردان وى مىباشد . در سال 1908 م . به طرابلس شام بازگشت و روزنامه « البرهان » انتشار داد . او از پیروان مدرسه جمالیه است و در تفسیر ، به سبک اصلاحى استادش شیخ محمدعبده مشى مىکرد . آثار بسیارى از وى ، به طبع رسیده ، از جمله: مذکرات جمال الدین الافغانى . محمد فرید فرزند مصطفى و جدى ( 1295 - 1373 ه . ق . ) از محققان و مفسران معاصر صاحب دائرة المعارف القرن العشرین . وى نخست در شهر السویس مصر مجله « الحیاة » را منتشر نمود ، سپس به قاهره هجرت و روزنامه « الدستور » را تاسیس کرد . داراى مؤلفات بسیارى در دفاع از حریم اسلام در مقابل مادیگرایان است . وى ، از پیروان مکتب اصلاحى شیخ محمد عبده مىباشد . از آثار وى در علوم قرآن ، تفسیر « صفوة العرفان فى تفسیر القرآن » است که مکرراً به طبع رسیده . شیخ محمود شلتوت ( 1310 - 1383 ه . ق . ) ، از ائمه فتوا و شیخ الازهر و مفتى اعظم مصر و مصلحان نامى قرن اخیر در جهان اسلام . وى فارغ التحصیل دانشگاه خیر الدین الزر کلى در وصف وى ، چنین اظهار مىدارد: « و تخرج بالازهر 1918 م و تنقف فى التدریس الى ان نقل للقسم العالى بالقاهره 1927 م و کان داعیة اصلاح نیر الفکرة یقول بفتح باب الاجتهاد و سعى الى اصلاح الازهر فعارضه بعض کبار الشیوخ و طرد هو و مناصروه . »31 وى ، از پیروان مدرسه جمالیه و صاحب فتواى مشهور در جواز پیروى از مذهب شیعه جعفرى ، به عنوان مذهب پنجم در اسلام ، است . بیش از بیست و شش عنوان ، از مؤلفات او به طبع رسیده است ، از جمله تفسیر قرآن در ده مجلد . وفات سید جمال الدین اسد آبادى مأمورین امنیتى دولت عثمانى ، به خانه سیّد آمدند و اوراق و نوشتهها و نامهها و مخلفات سیّد را ضبط کردند . به خاطر جوّ خفقانى که دولت عثمانى ایجاد « بناى این مرقد ، توسط دوست حمیم مسلمانان جهان ، مستر شارلس آمریکایى در سال 1926 م انجام شد . » انتقال رفات سید جمال الدین اسد آبادى به افغانستان: هویت لنصرة الحق السهادافلو لا الموت لم تطق الرقادا انعکاس انتقال نعش مطهر سید جمال الدین اسد آبادى به افغانستان در ایران: « جناب آقاى وزیر خارجه ، راجع به جسد مرحوم سید جمال الدین اسد آبادى ، که مىخواهند حمل به افغانستان نمایند ، آیا اقدامى شده است و اطلاعى حضور پاسخ وزیر امور خارجه شماره 15766 مورخه 23/10/20 مجلس شوراى ملى . - پاسخ نامه مورخه 23/10/12 - نامه دیگرى از همدان ، با تاریخ 23/10/2 مبنى بر تقاضاى دفن اسکلت شادروان سید جمال الدین در ایران واصل ، جواباً زحمت افزا مىشود که وزارت امور خارجه ، به محض اطلاع اقدامات لازم در طهران و استانبول به عمل آورد که اسکلت به کابل حمل نگردد ، ولى معلوم گردید که اسکلت فقید سعید در 1323/9/24 با طیاره از بصره به کابل حمل گردیده است . » هنگامى که نعش سید جمال الدین اسد آبادى به بغداد رسید و علماى کربلا مقدسه و نجف اشرف از ماجرا مطلع گردیدند ، مخالفت شدید خویش را با انتقال رفات سید به افغانستان اعلام نمودند و نامهها و تلگرافاتى به علماى ایران ارسال داشتند و از دولت ایران و سفارت کبراى ایران در بغداد و کنسولى ایران در کربلا خواستند اقدامات لازم ، جهت جلوگیرى از حمل جلوگیرى از حمل نعش سید به افغانستان به عمل آورد ، اما سودى نبخشید و به کمک سنیهاى بغداد ، خروج رفات سیّد از عراق انجام گردید . | ||
مراجع | ||
پاورقى ها : 1. « المحات اجتماعیه من تاریخ العراق الحدیث » دکتر على الوردى ، ج 269 / 3 ، چاپ بغداد ، سال 1972 م . 2. « همان مدرک »
3. « نقش سید جال الدین اسد آبادى در بیدارى مشرق زمین » ، محیط طباطبایى / 496 - 50 ، چاپ اول .
4. « سید جمال الدین حسینى پایه گذار نهضتهاى اسلامى » ، صدر واثقى / 22 ، پیام ، تهران .
5. « المآثر و الآثر » ، اعتماد السلطنه / 183 ، چاپ سنگى . تهران . 6. « الشواهد الربوبیه » با مقدمه جلال الدین آشتیانى / 110 - 115 - دانشگاه مشهد . 7. « همان مدرک» / 114.
8. « مذاهب و فلسفه و آسیا وسطى » ، کنت دو گو بینو / 82 - 94 ، ترجمه: م - ف .
9. مجلّه « حوزه » شماره 57 - 392 / 56.
10. « دائرة المعارف تشیع » ، ج 181 / 180 / 3.
11. « دائرة المعارف فارسى » ، مصاحب ، ج 1524 / 2 ،ماده شیخیّة .
12. مجلّه « حوزه » ، شماره 57 - 392 / 56.
13. « الکرام البرره » ، آقا بزرگ تهرانى ، ج 227 / 1 ، دار المرتضى .
14. « شرح حال و آثار سیّد جمال اسد آبادى » ، میرزا لطف اللّه خان / 18.
15. « دائرة المعارف الاسلامیه الشیعه » ، سید حسن امین ، ج 547 / 4 ، بیروت .
16. « جمال الدین الافغانى » ، عبد القادر مغربى / 30 - 31 ، قاهره .
17. کاتب ، این سطور ، در سفرهاى متعددى که به قاهره داشته از این قهوه خانه دیدار کرده است . آخرین دیدار در تابستان 1390 ه . ق . صورت گرفت .
18. « جمال الدین الافغانى » عبد الرحمن الرافعى / 15 - 17 ، قاهره .
19. « جمال الدین الافغانى » عبد محمود ابرویه / 38 ، قاهره .
20. « جمال الدین الافغانى » عبد الرحمن الرافعى / 39.
21. « لمحات اجتماعیه من تاریخ العراق الحدیث » ، دکتر على الوردى ، ج 280 / 3 ، بغداد؛ « زعماء الاصلاح » ، احمد امین / 74 ، قاهره .
22. « محمد عبده » ، مصطفى عبد الرزاق / 70 ، قاهره .
23. « لمحات اجتماعیه » ، دکتر على الوردى ، ج 269 / 3 ، بغداد .
24. « تفسیر و تفاسیر جدید » ، بهاء الدین خرمشاهى / 19 ، کیهان .
25 « سیرى در اندیشه سیاسى عرب » ، حمید عنایت / 78 - 79 ، امیر کبیر .
26. « نقباء البشر » ، آقا بزرگ تهرانى ، ج 311 / 1 ، دار المرتضى ، مشهد .
27. « سیرى در اندیشه سیاسى عرب » ، حمید عنایت / 114.
28. « تفسیر و تفاسیر جدید » ، بهاء الدین خرمشاهى / 25 - 26.
29. « سیرى در اندیشه سیاسى عرب » ، حمید عنایت / 117 - . 118
30. « همان مدرک » / 157 - 158.
31. « الاعلام » ، خیر الدین زرکلى ، ج 173 / 7 ، دار العلم للملایین ، بیروت . | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 360 |