تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,044 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,991 |
سالشمار زندگى سید جمال | ||
حوزه | ||
مقاله 5، دوره 10، شماره 60- 59، آذر 1372، صفحه 116-387 | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
تاریخ دریافت: 03 اسفند 1394، تاریخ پذیرش: 03 اسفند 1394 | ||
اصل مقاله | ||
سید جمال الدین حسینى اسدآبادى ، از شخصیتهاى ممتاز و روشنگرى است که در پایان قرن سیزدهم و آغاز قرن چهاردهم هجرى ، در دنیاى اسلام و از حوزه تشیع ظهور کرد . او ، مسلمانان و ملل شرق را به بیدارى و قیام دعوت مىنمود . در راه استراتژى کلى ، که خود بر محور سه اصل: . 1 بیدارى شرق . 2 بازگشت به اسلام . 3 وحدت مسلمانان ترسیم کرده بود ، تلاش خستگى ناپذیرى را آغاز نمود و براى رسیدن به این اهداف ، سفرهاى متعددى به کشورهاى سه قاره مهم جهان: آسیا ، آفریقا و اروپا نمود و با تدریس ، سخنرانى ، نگراش مقاله ونشر روزنامه و مجله و تربیت شاگردان آگاه و شجاع ، به موفقیتهاى دست یافت . هر کس که در زندگانى و فعالیتهاى وسیع و گسترده سید جمال ، اندک تأملى کند ، به نقش وى در بیدارى مشرق زمین اذعان خواهد کرد و از خود خواهد پرسید: اگر تلاشهاى آگاهى بخش سید جمال نبود ، امروز ملل شرق و دنیاى اسلام در چه وضعیتى به سر مى بردند؟ آیا همین گونه بود که الان هست؟ یا تا مدتهاى بیشترى مردم مصر ، ایران ، هند و ... تحت سلطه بیگانگان بودند؟ آنچه مسلم است ، تمام نهضتهاى اصلاحى صد ساله اخیر ، در شرق و دنیاى اسلام ، از مکتب سید جمال الهام گرفته و به گونهاى مرهون تلاشهاى وى مى باشد . سید جمال الدین ، براى آزادى مردم تلاش مى کرد و آنان را به مصالحشان مى آگاهاند . به قیام و رهایى از قید و بند استعمار فرا مى خواندشان . در صدد اصلاح وضع جوامع اسلامى و رساندن آنان به کمال و تمدن و پیشرفت بود . او ، باحکام و پادشاهان نیز در ارتباط بود و در هدایت وراهنمایى آنان مى کوشید . سید جمال معتقد به تشکیل تودهها بود و در راستاى این مهم ، انجمن وطنى را در مصر و جمعیت « عروْ » را در هند ، بنیان نهاد . او ، مرد بارزه و جهاد بود . راههاى گوناگون مبارزه را آزمود و تلخیها و سختیهاى آن را تحمل کرد ، تا ملتها را از بدبختى و ذلت نجات دهد . جواهر لعل نهر و ، نخست وزیر مصلح هند ، سید جمال الدین را بزرگترنى اصلاح طلب قرن نوزدهم در مصرى و اقبال لاهورى ، او را مردى داراى بصیرت عمیق در تاریخ ، اندیشه و حیات اسلامى مى داند که مى خواست بدون این که ارتباط خود را با گذشته مسلمانان قطعکند ، از نو در احیاى تفکر دینى بیندیشد و آن را مطرح نماید .(2) و جرجى زیدان ، از آگاهى وى نسبت به اخلاق امتها و دگرگونى حکومتها و تدبیر در مسائل سیاسى در زمانها و مکانهاى مختلف ، مى گوید . همچنین او ار کسى مى داند که از بلاغت و توان استدلال زیادى برخوردار بوده است .(3) و استاد عبد الرحیم غنیمه ، وى را استاد بزرگوار و مصلح عالى مقدار جهان اسلام مى داند . بر این باور است که وى ، زمینه و بهبود کیفى دانشگاه الازهر را فراهم ساخت . و میان محمد شریف ، سید جمال الدین را رهبر پیشگام بیدارى اسلام و بزرگترین متفکر شرق و سده سیزدهم / نوزدهم ، مى داند: « او مردى متفکر و در عین حال مرد عمل بود . هوشى تند و دلى قوى داشت . مواهب عقلانى نادر وصفات اخلاقى والاى او ، به شخصیت او جاذبهاى داده بود که خاص همه رهبران بزرگ است و همین موجب گردید که پیروان زیادى دور او گرد آیند . وى براى جهان اسلام ، شخصیتى جامع الاطراف بود؛ یعنى در یک زمان ، هم متفکرى بزرگ ، هم مصلحى دینى و هم رهبرى سیاسى بود . او در میان معاصرانش ، نویسندهاى استثنایى ، سخنورى جذاب و فصیح و مناظرى برخوردار از قدرت اقناعى عظیم بود . »(4) و با یارد داج ، سید جمال را مؤثر در تحول دانشگاه الازهر دانسته و در معرفى وى مى نویسد: « جمال الدین ، یک انقلابى سیاسى و فکرى بود . او ، مى خواست شاهد آزادى اسلام از قید امپریالیسم اروپایى باشد و بیدارى امت اسلام را از خواب گران قرون ارنست رنان ، او را همچون ابن رشد و بو على سینا مى دانست .(6) نویسندگان تاریخ مشروطیت ایران ، وى را اساس این اندیشه و مانند ادوار براون (7) ، در آغاز تاریخ مشروطیت به شرح زندگانى وى مى پردازند . اینک ، قبل از ورود به بحث ، نکاتى را یادآورى مى کنیم: . 1 اختلاف درباره ملیت و مذهب سید جمال الدین ، سابقه دیرینه دارد و مشخص شدن هر یک به تعیین دیگرى کمک مى کند . گر چه امروز با اسنادى که از وى به جاى مانده قضاوت در این باره مشکل نیست ، ولى قبل از ورود به مطلب ، لازم است به اختصار به مذهب و زادگاه وى اشاره شود ، با این که مى دانیم: سید جمال ، سعى مى کرد از این قبیل مباحث بپرهیزد و خود را متعلق به جهان اسلام بداند . الف: ملیت سید جمال الدین عبارت این است: « من سکنْ کابل من اهالى الافغان - السید جمال الدین من سادات کنر »(9) این نوشته ، امکان دارد از آن سید نباشد و دیگران نوشته باشند . زیرا سید جمال الدین ، در سفر دوم خود به افغانستان ، که به وزارت مى رسد ، لقب « استنبولى » را بر مى گزیند که نشان مى دهد ، اصالتاً ، افغانى نیست . زمانى که به مصر و عثمانى مى رود ، او را افغانى خطاب مى کنند؛ چرا که از افغانستان آمده و مدتى در آن جا بوده است . سید جمال نیز در مقابل کشف آنان سکوت مى کرده و آنان ، سکوت وى را دلیل بر صحت مدعاى خود مى دانستند . وقتى که زادگاهش افغانى شد ، مذهبش نیز حنفى مى شود! از جمله شواهدى که نشان مى دهد سید جمال الدین در مصر سعى داشته ملیت خود را آشکار ننماید ، این است که: میرزا شریف در نامه خود به سید جمال ، از نامهاى که وى از فاس مغرب به اسد آباد نوشته یاد مى کند که عکس خود و ابو تراب را با آن نامه فرستاده (12) است . ارسال نامه از مراکش ، شاید بدین خاطر باشد که سید نخواسته از مصر به ایران نامه بنویسد ، زیرا ممکن بوده دچار مشکل شود . تکلم وى به زبان ترکى ، به لهجه غیر استنبولى و اشعار وى به فارسى سلیس ، همه حکایت از این دارد که در ایران زاده شده و رشد کرده است . پذیرش وى از جانب دولت ایران ، بدون تردید در مذهبش ، و در خواستهاى مکرر این دولت براى استراد وى ، بعد از قتل ناصر الدین شاه ، نشانگر ملیت ایرانى اوست . (13) ب: مذهب سید جمال الدین « افغانیها ، اغلب ، سنى و مذهب ابو حنیفه را دارند . زند و مرد آنها در نماز و روزه سهل انگارى نمى ورزند . . . افغانیها ، با وجود تعصب در دین ، مانع از اجراى مراسم دینى دیگران نمى شوند و از این که مقامات بلند را شیعیان قزل باش ، در اختیار بگیرند باکى ندارند و همه آنها ، فقط اعراب و افغانیها را مسمانان خالص مى دانند . » (14) از این روى ، زمانى که سید جال افغانى شد ، سنى نیز مى شود . ولى خود را نه سنى و نه شیعه ، بلکه مسلمان مى دانست ، صفات الله جمالى ، نقل مى کند: « از سید جمال سؤال شد: چه مذهبى دارى؟ پاسخ داد مسلمانم . مجدداً سؤال شد ، از کدام طریقت؟ سید فرمود: کسى را بزرگتر از خود نمى دانم که طریقت او را قبول کنم . » (15) بهترین سخن درباره مذهب و ملیت سید جمال ، سخنى است که مرحوم سید هبْ الدین شهرستانى از قول شیخ على کاشف الغطأ ، پدر شیخ محمد حسین ، که در اسلامبول از محضر سید جمال استفاده کرده ، نقل کرده است: « نظر به تقیه و مراعات شؤون مذهبى ایشان ، که شیعه فطرى بودند ، خود را در اسلامبول ، مشهور به افغانى نمودند و اضافه مى نمود که: ایشان هم از جهت مذهب تقیه مى نمود و هم از جهت تابعیت و جنسیت ایرانیت؛ چون مخالفین این بزرگوار و و حساد مقام و منزلت ایشان ، در نزد سلطان عبد الحمید و بزرگان دولت ، بسیار و بى شمار بودند؛ لذا اگر معلوم مى شد که ایشان ایرانى و شیعه مذهب مى باشند ، ابداً منویات اصلاحى ایشان پیشرفت نمى کرد . (16)» سید جمال الدین ، براى حفظ و جامعه اسلامى و احیاى تفکر دینى در سطح باید توجه داشت که این سیره در میان شیعه سابقه دارد . على بن یقطین ، طبق دستور امام موسى بن جعفر(ع) ، در دربار هارون به روش اهل سنت وضؤ مى گیرد و نماز مى خواند (18) . شیخصیتها و عالمان فرزانهاى مانند: شهید اول (19) و شهید ثانى (20) در محیط اهل سنت ، ( شامات ) و شهید میرزا نور الله شوشترى (21) در هند ، تا مدتها مذهب خویش را پنهان مى داشتهاند و در کارهاى اجتماعى آنان شرکت مى کردهاند ، تا این که بعد از آشکار شدن مذهبشان به شهادت رسیدهاند . . 2 از آن جا که یکى از اهداف سید جمال الدین ، آزادى ملل شرق بوده است ، با تمام نیروهایى که مى توانستند با وى در این مهم همراه باشندد و شایستگى آن را داشتند که ملت خود را دراین امر یارى نمایند ، اربتاط برقرار مى کرد و آنان را به آگاهى و مبارزه و تلاش دعوت مى نمود . در هند ، تنها با مسلمانان ، مرتبط نبود ، بلکه هندوها نیز از رهنمودهاى وى بهره مى بردند . شاگردان و پیروان وى در مصر ، منحصر به مسلمانان نبود ، بلکه در میان مسیحیان و یهودیان نیز شاگردان و پیروانى داشت: مسلمانان: شیخ محمّد عبده ، سعد زغلول و / / / . مسیحیان: ادیب اسحاق ، سلیم نقاش ، سعید بوستانى ، هلباوى (22) ، لوئى صابونجى و شبلى شمیّل و / / . یهودیان: یعوب صنوع و / / . همکارى سید با اینان ، در راستاى استراتژى کلى بود که مى خواست ملل شرق و مسلمان را از زیر بار استبداد و استعمار رهائى بخشد . سید جمال ، شخصیتى بود که افراد را به خوبى مى شناخت و آنان را که لیاقت عبدالله مستوفى ، درباره شناخت سید جمال از افراد و تأثیر وى در آنان مى نویسد: «سید جمال الدین ، از اشخاصى بوده که خیلى زود به احوال روحیه سایرین پى مى برد و قوت نفس و قدرت بیانى داشته که از اشخاص مستعد ، به خوبى مى توانسته هر چه مى خواهد بسازد (23)» سید جمال ، به افراد حیات مى داد و معناى زندگى و مبارزه را براى آنان ترسیم مى کرد و با منطق قوى ، آنان را به اسلام مى خواند . شیخ محمد عبده درباره تأثیر سید جمال در شخصیت وى مى نویسد: « ان والدى ، اعطانى حیاْ یشار کنى فیها اخواى « على » و « محروس » و السید جمال الدین الافغانى ، اعطانى حیاْ اشارک محمداً و ابراهیم و موسى و الاولیأ و القدیسین (24)» پدرم ، به من حیات و زندگى داد که در آن ، دو برادرم: على و محروس ، شریکند ، ولى سید جمال الدین ،به من حیاتى داد که در آن شریک محمد ، ابراهیم ، موسى و عیسى و اولیأ و قدسین هستم . بنابراین ، سید جمال از آن جا که استقلال رأى داشت و مطمئن بود به تأثیر گذارى بر افراد ، طبق مشرب وسیع خود ، با افراد مختلف همکارى مى کرد . این همکارى ، به معناى همگونى با آنان در تمام زمینهها نیود ، بلکه در راستاى اهداف کلى بود که وى به آن اعتقاد داشت . . 3 سید جمال الدین ، شخصیتى بود که علیه استعمار مبارزه مى کرد . در همه جا مردم را علیه استبداد و استعمار بر مى انگیخت . در بیدارى مردم تلاش مى کرد . در مصر ، ایران ، افغانستان ، هندوستان و حتى در قلب اروپا ، از سیاست بریتانیا در مصر ، سودان و هند صریحاً انتقاد مى کرد . . 4 شرح زندگانى سید جمال در این مقاله ، در حدّ امکان ، به صورت سالشمار ، با تعیین روز و ماه خواهد بود . بدین ترتیب که اوّل ، ماه و سال هجرى قمرى و سپس مى لادى ذکر مى شود . یاد آورى: آنچه خود سیّد در ایران ، مصر و مناطق دیگر در دفترها و کتابهاى خود ، یادداشت کرده ، معمولاً ، به تاریخ هجرى قمرى است و بر همین روش عمل کردهاند ، شرح حال نگاران وى ، در ایران و افغانستان . امّا هر آنچه که در مصر ، عثمانى ، پاریس ، لندن ، هند و . . . نوشته شده ، معمولاً ، به تاریخ میلادى است . از این روى ، آن جا که اصل تاریخ هجرى قمرى بوده ، با تاریخ میلادى نیز تطبیق شده است و جائى که اصل آن تاریخ میلادى بوده ، با تاریخ هجرى . براى این مهم ، از کتاب « التوفیقات الالهامیْ (25) » و « تقویم تطبیقى هزار و پانصد ساله هجرى قمرى و میلادى (26) » که دو سال بعد از آن در ایران چاپ شده استفاده کردهایم . و از آن جا که در این تطبیق ، ماههاى قمرى یکى سى روز و دیگرى بیست و نه روز فرض شده ، ممکن است این تطبیقها ، در مواردى ، با واقعیت تفاوت پیدا کند . . 5 از جمله منابع ما ، در شرح حال و تلاشهاى سید جمال ، «مجموعه اسناد و مدارک چاپ نشده درباره سید جمال الدین مشهور به افغانى » است که در سال این اسناد ، از سالهاى 1304 و 1307 قمرى در منزل حاج امین الضرب باقى مانده است . بدین گونه: بعد از اخراج سید از ایران ، با آن وضعیت بد و ناگوار ، این اسناد ، به دست دولت ایران مى افتد و آنچه دولت خواسته برداشته و باقیمانده آن را به حاج امین الضرب ، میزبان سید ، تحویل داده است . طبق گفته مرحوم محیط طباطبائى ، این اسناد در سال 1325 بعد از نیم قرن در دسترس وى قرار گرفته است (27) . اکنون سخن ما در چرائى زمان انتشار آن نیست ، گر چه این خود در خور تأمل و دقت است که چرا تنظیم کنندگان آن ، در 20 شهریور 1342 دست به انتشار این اسناد زدهاند (28) و چرا مانند کتاب « اوراق تازه یاب مشروطیت وتقى زاده » (29) اسناد را صفحه بندى وبراى آن فهرست اعلام تنظیم نکردهاند و براى روشن شدن مطالب آن ، توضیحاتى نیفزودهاند . شاید علت آن کمى فرصت و عجله در انتشار این اسناد بوده تا بعد از قیام 15 خرداد 1342 مردم را سرگرم و درگیر شخصیتى نمایند که خود پایه گذار نهضتهاى اخیر دنیاى اسلام بوده است . البته این کتاب یکى از منابع ماست که با توجه به دیگر منابع ، مى شود به آن استناد کرد . . 6 آنچه در این مقاله آمده بیشتر جنبه گزارشى دارد و معمولاً در مواردى که ابهاماتى وجود داشته و یا نکات جدیدى به نظر رسیده ، اندکى دامنه بحث گسترش یافته است . بااین که مقالات و کتابهاى فراوانى در شرح حال و فعالیتهاى سید جمال نوشته شده ، ولى ما با تعیین تاریخ هر حادثهاى ، توانستهایم ابهاماتى را بر طف نماییم (30) . و در کنار این کندو کاو سعى کردهایم چهره علمى وى را نیز بنمایانیم؛ از این روى ، مباحث نو و براى اهل تحقیق مفید خواهد بود . تحصیلات در قزوین: 1264. تحصیلات در نجف: 1266. سید در هند: 1270. مسافرت به اسد آباد و تهران: 1277. سیّد جمال در افغانستان: 1278. سیّد جمال در مشهد و تهران: جماد الاولى: 1182. سیّد جمال در افغانستان: جمادى الاولى 1283. سیّد در هندوستان: ذى حجه 1285. مسافرت به مصر: ربیع الثانى 1286. فعالیتهاى سیّد در عثمانى: رجب 1286. ورود مجدد سیّد به مصر: آخر ذى حجه 1287. تلاشهاى علمى و سیاسى سیّد در مصر: 1290. تشکیلات حزب وطنى: 1296. از پنج سالگى فراگیرى دانش را نزد پدر آغاز کرد و با قرآن و کتابهاى فارسى و قواعد عربى آشنا گردید . به خاطر استعداد و نبوغى که داشت ، با تفسیر قرآن نیز آشنا شد . (32) با زبان ترکى ، چون اهل زادگاهش به آن زبان تکلم مى کردند ، از همان کودکى آشنا شد . (33) 1246 - 1848 پدر که از استعداد و علاقه فرزند و فراگیرى دانش دینى آگاهى یافت ، او را که ده سال بیش نداشت براى ادامه تحصیل به قزوین برد (34) . در آن روزگار ، حوزه قزوین ، سرآمد حوزها بود و اساتید متبحرى در آن حوزه کرسى تدریس داشتند و علوم گوناگونى را آموزش مى دادند . اساتید بنامى ، به تدریس فلسفه مشغول بودند از جمله: # ملا آقا حکمى قزوینى ( م 1285 ) . وى ، در جلسه بحث و مناظره شهید # ملا آقا قزوینى که در علوم عقلیه بحرى مواج (36) بود . وى ، حدود پنجاه سال در مدرسه صالحیه قزوین به تدریس فلسفه اشتغال داشت . سید جمال الدین ، در مدرسه صالحیه قزوین تحصیل مى کرد . (37) در آن زمان ، مدرسه « پنجعلى » قزوین نیز محل تحصیل طلاب بوده است . (38) در کتاب المآثر و الآثار تصریح شده که سید در قزوین تحصیل کرده است . (39) از این روى ، وى را شاگرد فلسفه مدرسه قزوین دانستهاند . (40) سید جمال از دوران نوجوانى ، به تحقیق و تفکر علاقهمند بوده است: زمان سکونت در قزوین ، در شبهاى ایام البیض: (13 ، 14 ، 15 ، هر ماه ) بالاى بام مى رود و به دقت به ستارگان مى نگرد . او ، اوقات خود را به بطالت نمى گذرانده ، از هر فرصتى استفاده مى کرده و در حجره مدرسه ، به مطالعه مى پرداخته است . (41) 1266 ه. - 1850 1850 / ه1266 در بروجرد ، حاج میرزا محمود طباطبائى بروجردى ( م 1300 ) مقدم آنان را گرامى مى دارد . مدت اقامت آنان در بروجرد ، سه ماه به درازا مى کشد و در این مدت ، سیّد ، از محضر میرزا محمود بروجردى ، بهره مى برد .(44) حاج میرزا محمود بروجردى ، از علماى بنام بوده و در بروجرد و منطقه غرب ، بسیار نفوذ داشته است . وى و پدرش ، حاج سید على نقى ، حدود صد سال در این منطقه صاحب نفوذ بودهاند . (45) بنا به نوشته اعتماد السلطنه ، وى اهتمام زیادى به امر به معروف و نهى از منکر مى ورزیده است از این روى ، در عهد ناصرى ، سه بار به تهران احضار مى گردد . (46) در یک مورد که به تهران تبعید مى شود ، میرزا حسن آشتیانى و ملا محمد على کنى به گرمى از وى استقبال مى کنند و بازار تهران تعطیل مى گردد و تمام پیشنمازها نماز جماعت خود را تعطیل مى کنند وبازار تهران تعطیل مى گردد و تمام پیشنمازها نماز جماعت خود را تعطیل مى کنند و در مسجد چهل ستون ، به امامت وى نماز مى گزارند . (47) بدیهى است چنین شخصیت مبارزى در تکون شخصیت سید جمال نقش داشته است . آنچه مسلم است ، سید جمال در نجف ، از محضر دو استاد بزرگوار و فرزانه ، بهره برده است: شیخ مرتضى انصارى در فقه و اصول و ملا حسینقلى در جزینى همدانى ( م 1311 ه . ق . ) در اخلاق و عرفان . از دوستان و همشاگردیهاى او در نجف ، سید احمد تهرانى کربلائى ( م 1332 ه . ق . ) عارف و حکیم بزرگ عصر خویش و سید سعید حبّوبى ( م 1333 ه . ق . ) شاعر ، ادیب ، عارف و مجاهد بزرگ عراق بودند . (49) دیگر شاگردان ممتاز مرحوم ملا حسینقلى همدانى عبارتند از: آقا رضا تبریزى ( م 1331 ه . ق . ) ، شیخ محمد بهارى ( م 1328 ه . ق . ) ، مقدس زاهد ، شیخ على بن محمد ابراهیم قمى نجفى ، شیخ باقر قاموسى بغدادى نجفى ( م 1325 ه . ق . ) ، سید عبد الغفار مازندرانى و شیخ موسى بن محمد امین شراره عاملى ( م 1306 ه . ق . ) .(50) بهره مندى سید جمال از محضر ملا حسینقلى همدانى و معاشرتش با سید احمد تهرانى کربلایى و مرحوم سید سعید حبّوبى اهمى ت ویژهاى دارد و پایگاه علمى و معنوى سیّد را در حوزههاى علمیه روشن مى کند . استاد شهید مطهرى ، مى نویسد: « کسانى که شرح حال سید را نوشتهاند ، به علت آن که با مکتب اخلاقى و تربیتى و سلوکى و فلسفى مرحوم آخوند همدانى آشنایى نداشتهاند و همچنین شخصیت مرحوم آقا سید احمد تهرانى کربلائى و مرحوم سید سعید حبّوبى را نمى شناختهاند ، به گزارش سادهاى قناعت کرده ، درنگ نکرده و از آن به سرعت از جمله شواهدى که مى توان بر حضور سید جمال در درس ملا حسینقلى همدانى ارائه داد ، نامه هایى است که در سفر دوم سید به ایران ( 1307 ه . ق . ) حسن قمى نادى (52) ، یکى از علماى قم ، به حاج امین الضرب نوشته است . ظاهراً ، نامهها را در ارتباط با تبعید سید به قم ، قبل از رفتن به زاویه حضرت عبد العظیم نوشته است ، وى ، در یکى از نامهها مى نویسد: « . . . مخصوصاً استدعا دارم خدمت جناب مستطاب جلالت نصاب شریعت و نجابت انتساب ، آقاى حاجى سید جمال الدین سعد آبادى ، سلمه الله تعالى ، عرض سلام داعى را ، اگر ملاقات مى فرمایید ، برسانید . به کمال معرفت احقر را مى شناسند . داعى اخلاص قدیمى دارد و در نجف اشرف خدمت ایشان رسیده که اگر یاد نمى آوردند ، بفرمایید: همان آخوندى که هم خانه و هم منزل با جناب شریعت مآب آقایى ، آقاى ملا حسینقلى در جزینى بود و جناب عالى با جناب آقا سید احمد ( کربلائى ) ، آن جا درس مى خواندید و تشریف مى آوردید و مى بردید . . . » (53) در نامه دیگر مى نویسد: « جناب آقا ( سید جمال ) گویا نظر مبارکشان نباشد . سالها در نجف اشرف با جناب ایشان بوده و با معلم ایشان ، جناب مستطاب قطب الاقطاب ، آخوند ملا حسین همدانى در جزینى در همه موارد و مواقف ، جلیس و انیس و رفیق بوده و هست . (54) » بنابراین ، سید جمال همراه حاج احمد کربلائى و دیگر کسانى که نام آنان ذکر شد ، در درس عالم فرزانه و عارف وارسته ، ملا حسینقلى در جزینى شرکت مى کردند . با مطالعه برهههاى گوناگون زندگى عملى سیّد ، این مسأله واضح مى شود که وى ، به فلسفه اسلامى عمیقاً آشنایى داشته است . ارنست رنان مى نویسد: اهل فن مى دانند آشنایى عمیق به فلسفه در آن مقطع زمانى ، آن هم در این سطح که رنان مى گوید ، به جز درک محضر اساتید قوى و انس و معاشرت با زبدگان و نخبگان میسور نبوده است . در عرفان نیز ، داراى مراحلى والا بود و رسالههاى عرفانى را استنساخ مى کرد و به خدمت عرفا مىرسید . حاج امین الضرب که مدتى با وى بوده از او ، با عنوان: « زبدْ العارفین » یاد مى کند . (56) و طبق نوشته فرزندش ، براى او مقاماتى قائل بود و درباره او عقاید دینى فوق العاده داشت . (57) از دیگر همدورههاى سید در نجف ، میرزا حسین خلیلى تهرانى یکى از اعلام ثلاثه مشروطه است . « و کان من زملأ جمال الدین فى الدراسْ » سید جمال ، هنگامى که در آستانه بوده ، با وى مکاتباتى داشته است . (58) سید جمال ، در نجف ، در منزل یکى از همدانیها اقامت داشت . این منزل ، در انتهاى محله عماره ، در کنار مسجد متصل به مقبره آل خلیلى بود . از کسانى که به دیدار وى در این منزل رفتهاند ، شیخ محمد حرز الدین است . (59) ملا حیدر سدهى از دیگر همدورههاى سید جمال در نجف است . سید جمال ، در سفر به ایران ، هنگامى که به اصفهان رسید ، سراغ وى را گرفت وبا او ملاقات کرد ، از شرح ملاقاتى که حاج سیاح نگاشته (60) بر مى آید که به خاطر ذوق و نبوغ سید جمال ، عدهاى درباره وى اندیشه خاصى داشتند . شاهد دیگرى که مى توان بر حضور سیّد در نجف ارائه داد ، یادداشتى است که در یکى از دفاتر به جا مانده از سیّد ، در بندر بمبئى توسط شخصى به نام محمد (61) نگاشته شده است: « به تاریخ 7 شهر ذى الحجْ سنْ 1285 ، در بندر معموره بمبئى ، به خدمت سید جمال الدین صاحب رسیدیم . الحمد لله رب العالمین بعد از هفده سال ، به خدمت هفده سال قبل از این تاریخ ، سال 1268 است که مصادف با زمانى است که سیّد در نجف بوده و به ذوق و ذکاوت شهرت داشته و ظاهراً آقاى محمد وى را مى شناخته است . از نوشته سیّد ، بر پشت جلد کتاب « فرائد الاصول » شیخ انصارى ( م 1281 ه . ق . ) استفاده مى شود که وى ، شاگرد شیخ بوده است . « حجیت مظنه مرحوم مغفور ، مکان خلد آشیان ، قدوْ المحققین و خلاصْ المدققین شیخ مرتضى اعلى الله مقامه و رفع در جته 1282 »(63) سید این کتاب را در سفرى که از افغانستان به تهران داشته ، خریده است . با توجه به آنچه ذکر شد ، سید جمال به مدت چهار سال در نجف مشغول تحصیل بوده و از محضر اساتید گوناگون ، بهره برده است . به نوشته میرزا لطف الله ، بین شیخ انصارى و پدر سید ، مکاتباتى ردو بدل مى شده که درباره استعداد و پیشرفت علمى سید بوده است . « مرحوم شیخ ، در جات علمى او را تصدیق و به فتاوى امور شرعى اجازهاش مى فرماید » .(64) 1854 / 1270 « توصیه او را به پیروان خود نوشته ، با پیرى روشن ضمیر (65) که سیدى جلیل بوده به جانب بمبئى و هندوستان روانه مى فرمایند . (66) » پس از مدتى وارد هندوستان مى شود . یک سال و چند ماهى در این دیار اقامت مى کند و در این مدت ، به فراگیرى علوم جدید مى پردازد . چند ماهى هم در کلکته منزل حاجى عبد الکریم بوده است . (68) گویا در همین سفر بوده که بر جلد شرح جامى ، چاپ کلکته نگاشته است: « جمال الدین الحسینى الطوسى مالک هذا الکتاب اقل الطلاب جمال الدین الحسینى در یوم شنبه در بندر کلکته بودم و این مکتوب را نوشتم . . . در کوى نیک نامى ما را گذر ندادند . (69)» این تنها موردى است که خود را به طوى نسبت داده و شاید به جهت این که طوس ، مشهد امام هشتم(ع) مى باشد . « اقل الطلاب » عبارتى است که طلاب و دانشجویان دینى در حوزههاى علمیه در ایران و عراق به آن امضأ مى کردند . 1856 / 1273 سید جمال ، بعد از یک سال و نیم درنگ در هندوستان ، با کشتى عازم مکه معظمه مى شود . طبق نقل مرحوم طباطبائى ، سید که با همدانیها از راه بوشهر عازم سفر مکه بود ، در بندر بوشهر ، با میرزا محمد باقر بواناتى که در آن روز « جان معطر به تعمید » نام یافته بود مباحثه و مشاجره مذهبى مى کند و در نتیجه کار ایشان به منازعه مى رسد . (70) البته بواناتى بعداً از عقائد باطل خود دست بر مى دارد و جز یاران سید جمال مى شود و در نهضت تنباکو ، زیر شکنجه به شهادت مى رسد . (71) میرزا لطف الله ، این مباحثه را قبل از ورود سیّد به هندوستان ذکر کرده (72) و تقى زاده این دیدار را به گونهاى مفصل با یک واسطه از بواناتى نقل کرده است ولى وى مى نویسد: دیدار این دو ، در مسیر راه سیّد ، که از شیراز به اصفهان مى رفته است ، اتفاق 1858 / 1274 غلام جیلانى اعظمى در باره سفرهاى سید مى نویسد: « نیمه سال بیستم سن شریف خود به اواخر سنه 1273 مصادف بود به قصد تشرف کعبه معظمه رهسپار گردید . بعد از اداى فریضه حج و زیارت مدینه طیبه ، روانه شامات و بیت المقدس و از آن جا به عراق و از عراق به بعضى شهرهاى فارس مسافرت و سیاحت کرده و دوباره از راه کرمان خاک فارس ، وارد بلوچستان و هندوستان شده » (76) اگر این سخن را بپذیریم باید مسیر مسافرت سید را بدین گونه ترسیم کرد که وى از طریق بندر بصره به بوشهر رفته و از راه کرمان به هندوستان و هدف وى ، آشنایى با منطقه جنوبى و کویرى ایران و بلوچستان بوده است . صدر واثقى مى نویسد: « قرینه و شاهدى در دست نیست که سید دراین سفر به هندوستان رفته باشد . » وى مى نویسد: « حج سیّد ، سه سال طول کشیده و در سال 1276 مجدداً وارد ایران شده است . » (77) ولى طبق یاددشتهایى که در دفتر سید جمال وجود دارد ، وى بعد از سفر حج به بمبئى رفته و بعداً به ایران آمده است . عید غدیر ( 18 ذى حجه ) 20 / 1275 ژوئیه 1859 « در روز عید غدیر ، در سنه هزار و دویست و هفتاد و پنج ، در بندر معموره بمبئى ، در مسجد حاجى حسین ، تحریر شد . اقل خلق الله ، عبد الجواد الخراسانى » (78) حضور سید جمال در مسجد حاجى حسین ایرانى ، و شرکت در مراسم عید غدیر ، نشانگر ارتباط وى با ایرانیان است . احتمالاً ، سیّد ، محرم همان سال در بمبئى بوده و در مراسم عزادارى ایرانیان در این مسجد حضور مى یافته است . آقاى عبد الجواد خراسانى ، یادداشت دیگرى در صفحه 33 دفتر سید جمال دارد که ده سال بعد ، یعنى در 14 ذى حجه 1285 نوشته است . (79) 1859 / 1276 و 1860 به نظر مى رسد که: آنچه تقى زاده راجع به گفتگو و مشاجره سیّد و بواناتى نوشته ، در هنگام حرکت وى به جانب اسد آباد رخ داده باشد . سید جمال در این زمان ، در حدود 22 یا 23 سال سن داشته است . 1860 / 1277 « من مانند شاهبازى هستم که فضاى عالم ، با این وسعت ، براى طیران او تنگ باشد . تعجب دارم از شما که مى خواهید مرا در این قفس تنگ و کوچک پاى بند کنید .» (81) اعتماد السلطنه ، در نشریه اطلاع ، سال 1304 ، به این سفر سید اشاره دارد و توقف سید را در تهران سه ماه ذکر کرده که ظاهراً اشتباه است . وى مى نویسد: « جناب فضایل نصاب ، حاجى سید جمال الدین الحسینى همدانى ، که الحق فاضلى است نحریر و فیلسوفى است بى نظیر ، فقیهى زکى و نبیهى المعى ، جهان دیدهاى است متمدن و عالمى متدین ، بیست و هشت سال قبل سفرى به دار الخلافه تهران نموده بودند و سه ماهى توقف کرده . » (83) سید جمال که براى بررسى اوضاع و ایجاد زمینه فعالیت ، به تهران رفته بود ، چون زمینه را مساعد ندید ، تهران را به قصد زیارت امام رضا(ع) ترک کرد . د ربین راه ، طائفهاى از ترکمنها به قافله زوار یورش بردند و اموال آنان را به یغما بردند که بعد از ملاقات سید با یاغیان ، اموال را به صاحبانش بر گرداندند . (84) 1862 / 1278 احمد خان ، پسر عمه و دامادش ، که از جانب ایران ، تأیید مى شد ، در گرفت . سیّد جمال تا محاصره هرات ، همراه امیر بود . (87) توجه به این نکته لازم است که جدائى هرات از ایران ، عملاً در 15 ربیع الثانى 1269 ، با تعهد ایران به انگلیس ، مبنى بر عدم دخالت در آن منطقه رسمیت یافته بود . (88) منتهى حاکمان آن دیار ، که مخالف دولت کابل بودند ، سعى مى کردند خود را وابسته به ایران معرفى کنند ، تا از حمایت ایران برخوردار گردند . ذى حجه / 1279 مه 1863 بیعت کردند . محمد اعظم ، خلافت را حق برادر بزرگتر: محمد افضل ، مى دانست . از این روى ، بین برادران اختلاف بروز کرد . سید که در آن زمان همراه محمد اعظم در هرات بود ، وى را به بیعت با برادر تشویق کرد . ولى او این پیشنهاد را نپذیرفت و سر ناسازگارى با برادر گذارد . درگیرى شروع شد و محمد اعظم شکست خورد . آن گاه امیر شیر على خان ، به اتفاق سید جمال وارد کابل شدند امیر شیر على ، ولى محمد رفیق خان را ، که با سید رقابت داشت به صدر اعظمى افغانستان ، برگزید . (89) سیّد شاید به خاطر این رقابتها و نزاعها بود که کابل را ترک کرد و به ایران آمد . برخى نوشتهاند: سیّد افغانستان را به مقصد هندوستان ترک کرده است . (90) اما طبق اسناد به جاى مانده از وى ، سیّد جمال به ایران آمده است . تاریخ ورود او به مناطق مختلف ، در نوشتههاى وى ثبت شده است . اواخر رجب / 1282 دسامبر 1865 در صفحه اول رساله اوّل سیّد ، بامداد ، تحت عنوان: « جمال الدین الحسینى الاستنبولى الافغانى الکابلى » (95) امضائ کرده است . در رساله سوم ، که توسط سید هادى نوشته شده ، امضاى سیّد جمال ، تحت عنوان: « جمال الحسینى » (96) دیده مى شود . رساله چهارم ، به خط خود سید جمال و با امضاى « صحیح جمال الدین الحسینى » (97) همراه مهر مربع وى ، مى باشد . در صفحه آخر این رساله آمده: « کتبه جمال الدین الحسینى فى 16 شهر شوال المکرم سنه 1282 » . پس از آن ، یک رباعى و بعد این بیت آمده است: در کور نیکنامى ما را گذر ندادنداى شیخ پاک دامن معذور دار ما را(98) در پایان رساله پنجم آمده: « این کتابچه و جدیه از هفت کتابچه العاشقین به نظم کشیده است او را سالک مسالک قدس ، آخوند ملا حاضر قلى ، سلمه الله ، کتبه جمال الدین رساله دوم و سوم ، توسط سید محمد هادى ، استنساخ شده . در پایان رساله دوم آمده: « و انا محمد هادى الحسینى سعد آبادى فى شهر ذى حجْ الحرام . 1282 » (100) در انتهاى رساله سوم آمده: « و انا محمد هادى الحسینى الا سعد آبادى در شانزدهم شهر ذى حجْ الحرام 1282 در دار الخلافه طهران . . . صورت اتمام پذیرفت . امیدوارم که جناب آقا در وقت مطالعه و رجوع به کتاب ، بنده را فراموش نفرمایند . » (101) از شواهد و مدارک بر مى آید که این مسافرت سیّد ، بیشتر جنبه تحقیق در مسائل عرفانى داشته است . اگر جنبههاى دیگرى هم داشته ، اینک بر ما مخفى مانده و از آنها اطلاعى نداریم . البته روحیه ااى که از سیّد سراغ داریم ، جنبههاى اجتماعى و سیاسى را از یاد نمى برد و از آنها غفلت نمى ورزد عرفانى را که او به آن مى پردازد و سعى در احیاى آن دارد ، به معناى انزوا گزینى و دامن برچیدن از صحنههاى اجتماعى نیست . عرفانى که او در پى احیاى آن بوده ، سوز و گداز و سیر و سلوک تحول آفرین است: « آه از سوز دل من که عالم را مى سوزاند و آتش به جهان در مى زند . جمال الدین الحسینى » . (102) در این سفر ، سید کتابهایى را از ایران خریدارى مى کند که جز آنها کتاب « فرائد الاصول » (103) شیخ انصارى است . و در همین سفر است که تفسیر صافى را توسط سید هادى براى پدر خویش به همدان مى فرستد . این که صفات الله جمالى ، نوشته: « سید جمال در سال 1304 تفسیر صافى را توسط سید هادى به اسد آباد براى پدر خو یش ارسال کرده » (104) صحیح نیست؛ زیرا پدر سیّد ، در زمانى که سیّد در پاریس بوده در قید حیات نبوده است . نوشته سید جمال و سید هادى ، هیچ یک ، تاریخ ندارد و از آن جا که صفات الله از این سفر سید اطلاع نداشته ، همان گونه که میرزا لطف الله از این سفر ذکرى به میان نیاورده ، تصور کرده است که باید ارسال کتاب در سفر 1304 اتفاق افتاده باشد ، در حالى که در نامه هایى میرزا شریف ، از اسد آباد به پاریس مى نویسد ، اشاره به سید صفدر نشده و در نامه که به ابو تراب مى نویسد ، تصریح مى کند که سید صفدر ، سه سال قبل فوت کرده و اگر صلاح دانست خبر آن را به سید جمال بدهد . سید جمال الدین ، بیش از پنج ماه در تهران ماندگار مى شود به نظر مى رسد که اوضاع را براى فعالیت مناسب نمى یابد و مجدداً به طرف افغانستان که آبستن حوادث جدیدى بوده حرکت مى کند . در این سفر بود که سید جمال ، مى رزا ابو تراب ساوجى ، فراش قدیم مدرسه سنگلج چاله حصار را ، که مجذوب وى شده بود ، ( وى ، در مصر به « عارف افندى » معروف شد . ) با خود از تهران به افغانستان برد . (105) محرم / 1283 مه 1866 عهد کردم گر از این ورطه غم جان ببرمیک سره سر به در درگه جانان ببرم پاى کوبان (و) غزل خوان به دو صد و جلد و طربخویشتنرا به در دوست به قربان ببرمسینه خویش کنم چاک ، گریزان و دوان عرض خود را به در آصف دوران ببرم گر بخارا بروم ، کى رهم از بیم هلاک نیم جانست خدا را که به آسان ببرم سوخت جان ونیم از دیو و دد ایرانى رخت بر بندم از (ین) ملک و به توران ببرمبروم خسته و رنجور و فکار و غمگینداد با تختگه حضرت سلطان ببرم .گر نه سلطان بدهد داد دل غمگینمشکوه این دل صد پاره به یزدان ببرم . صفر / 1283 ژوئن 1866 یار نگارى من از چهره بر افکنده نقاب مه (و) خورشید شد از پرتو روشن به حجاب پاى کوبان و غزل(خوان) جو به بازار آمداى بسا عاشق دل داده که شد مست خراب .(110)عشق بوزید که عشق عاقبت رهبر هر پیر وجوان مى شودعاشق از این پرده غبرا دوانتا به جنان دست زنان مى شودعشق چو غالب شود اندر مزاج راز نهانیت عیان مى شود . مغنى بیا لحن نو ساز کنزنو داستان خوش آغاز کن . . .(112) « جواب نامه دوست مهربان ، سید هادى از مشهد مقدس نوشته شد » (113) جمادى الاولى / 1283 سپتامبر 1866 شیر على خان بعد از شکست کابل ، به قندهار رفت و پس از فراهم نمودن نیرو ، تصمیم گرفت حکومت از دست رفته را باز پس گیرد . سید جمال الدین ، در چنین وضعیتى در جمادى الاولى 1283 ، مشهد را به قصد افغانستان ترک مى کند و در همان ماه ، وارد هرات ، مى گردد . سید جمال چهل روز در هرات در سراى نور بیک مى ماند .(115) دقیقاً مشخص نیست که حضور سید در افغانستان و سپس مسافرت وى به قندهار ، بر اساس دعوت محمد اعظم خان بوده ، یا سیّد خود ، براى جلوگیرى از درگیرى و جنگ بین دو برادر و یا حمایت از محمد اعظم خان ، چنین موقعیتى را براى سفر به افغانستان برگزیده است . حوادث بعدى نشان مى دهد که سید جمال ، در این درگیرى ، جانب محمد اعظم خان را گرفته است . غلام جیلانى اعظمى مى نویسد: « وقتى که سید از این جریانات مطلع شد ، از راه چمن و کوته خود را به قندهار رسانید و از محمد اعظم طرفدارى کرد . » (116) رجب / 1283 نوامبر 1866 شعبان / 1283 دسامبر 1866 سید جمال الدین از شعبان 1283 تا ربیع الاول 1284 ، به مدت هشت ماه ، در قندهار مى ماند . (120) زمانى سید جمال به قندهار رسید که قواى امیر شیر على ، قندهار را تصرف و براى مقابله با قواى امیر محمد افضل ، تحت فرماندهى محمد اعظم و برادر زادهاش ، عبد الرحمان خان ، که از کابل اعزام شده بودند ، آماده مى شد . 9 رمضان 15 / 1283 ژانویه 1867 توقف هشت ماهه سید در قندهار ، جاى تأمل دارد . اگر بازگشت محمد اعظم را به کابل ، همراه با سید جمال بدانیم ، بدین معناست که این دو ، شش ماه بعد از فتح قندهار و شکست شیر على ، در این منطقه توقف کردهاند . احتمالاً توقف آنان ، به خاطر دفع حمله احتمالى شیر على بوده است . در ضمن ، در این مدت ، براى ایجاد افغانستان مترقى برنامه ریزى مى کردهاند . زیرا با بیمارى و ناتوانى محمد افضل ، این مسأله روشن بود که جانشین وى ، محمد اعظم خواهد بود . تماس سید جمال با علمأ و شخصیتهاى متعدد در قندهار ، که اسامى آنان در دفتر وى ثبت شده ، (122) حکایت از برنامهاى خاص براى کشور افغانستان دارد که در صدد اجراى آن بودند . 2 ذى حجه 7 / 1283 آوریل 1867 « کتبه عبد الله جمال الدین الحسینى الاستنبولى » بعد روى این کلمه به خط قرمز اضافه شده « الکابلى » و بعد: « الافغانى فى بلدْ قندهار . . . » (123) براى اولین بار ، سید ، با عنوان: « استنبولى » امضأ مى کند . این احتمال وجود دارد که در سفر قبلى او به افغانستان ، عدهاى وى را شیعه و ایرانى مى دانستهاند و از این روى ، در راه فعالیتهاى او ، مشکل مى آفریدهاند . از این روى ، وى ، راه حلّ را در استنبولى معرفى کردن خود دانسته ، تا در موقعیت جدید ، بتواند به فعالیتهاى فرهنگى اجتماعى خود سرعت ببخشد . احتمالاً ، این جز برنامههاى طرح ریزى شده در قندهار براى آینده افغانستان بوده است . زیرا سید جمال در سفر دوم به افغانستان ، شهرت مى یابد . و این شهرت هم بدان سبب بوده که به عنوان: صدر اعظم محمد اعظم خان ، مشغول خدمت شده است . از روى این انتخاب ، مى توان نتیجه گرفت: سید جمال ، در سفر حج ، مسافرتى به سر زمین عثمانى داشته است . این نشان مى دهد که وى ، اصالتاً افغانى نبوده است . از این روى محیط طباطبائى مى نویسد: « سید را در کابل اسلامبولى و در قاهره کنرى و در اروپا افغانى و در حیدر آباد دکن مصرى مى پنداشتند . » (124) بعدها که به استانبول مى رود ، چون به افغانى شهره شده بود ، این لقب را بر مى گزیند و کابلى و افغانى را به نام خانوادگى خود مى افزاید . سید جمال در صفحات 39 ، 40 ، 46 و 49 دفتر اول خود پسوند « الاستنبولى » را همراه امضأ خود آورده است . (125) تمام این نوشتهها ، زمانى بوده که سید بار دوم به افغانستان مى رود . گزینش لقب « استنبولى » ، ایجاب مى کند که وى علاوه بر مسافرت به آن منطقه ، آشنایى کامل به زبان ترکى نیز داشته باشد . در صورتى مردم افغانستان این عنوان را از وى مى پذیرفتند که لا اقل ، بتواند به ترکى ، که زبان مردم استانبول ، بود ، سخن بگوید . در غیر این صورت ، وى را متهم مى نمودند . این نکته نیز روشن است که در منطقه کابل ، کسى به ترکى سخن نمى گفته است . پس باید اذعان کرد که سیّد در کودکى ، در موطنش اسدآباد همدان ، مثل دیگر مردم زادگاهش ، به زبان ترکى آشنا شده و « ترکى دانستن سید و حرف زدن او به آن زبان ( که به شهادت آنها که حرف زدن او را شنیدهاند ، ترکى عجیبى غیر از عثمانى و شبیه به آذربایجانى ) مؤید آن است که هجرتش از اسد آباد همدان ، در صغر سن ، مثلاً در هفت ، هشت سالگى نبود؛ زیرا که در آن صورت ، شاید ترکى اسد آباد را فراموش مى کرد . و در خود کابل ، یا حوالى آن ، ترکى معمول نیست . » (126) همان گونه که قبلاً بیان گردید سیّد ، در ده سالگى همدان را ترک کرد و تا حدود سیزده سالگى ، همراه پدر بود . این همراهى ، در حفظ زبان محلى اثر داشته است . سیّد اشعارى به ترکى نیز سروده که در دفترهاى یادداشت خویش ، قبل از رفتن به استانبول ، درج کرده است . این ، نمایانگر آشنائى وى ، به زبان ترکى قبل از عزیمت به عثمانى مى باشد . از جمله در صفحه 81 دفتر اول وى ، دو بیت ترکى با معنى آن آمده (127) سپس اسامى فاضلان کابل و هرات ذکر شده که نشانگر نوشتن این اشعار در افغانستان است . در هنگام ترک افغانستان و حرکت به سوى هند ، یک بیت شعر از فضولى (128)یادداشت کرده و همین طور در آغاز ورود به عثمانى ، شعرى از شیر على نوائى در دفتر وى ثبت شده که سید على رمزى آن را گفته است . (129) اینها ، همه نشان مى دهد که وى ، با زبان ترکى آشنا بود و کسى در استانبولى دانستن وى تردید نمى کرده است . جمادى الاولى / 1284 سپتامبر 1867 جمعه 25 جمادى الاخر 24 / 1284 اکتبر 1867 « امیر محمد اعظم خان و سردار عبد الرحمان خان ، برادر زادهاش ، شکست به قشون شیر على داده با سید جمال عازم کابل گردیدند بعد ورودشان ، امیر محمد افضل خان ( بعد از یک سال حکومت ) فوت شده ، امیر اعظم ، جانشین او گردید و سید جمال را وزیر اول خود مقرر داشته کارها را بر وفق میل و اراده او آغاز کرد . » (132) سید جمال ، طبق نقل گروهى به وزارت رسید و مستقیماً به امور افغانستان رسیدگى مى کرد . در راه ترقى و تعالى اجتماعى و فرهنگى این دیار ، مى کوشید . در این برهه بود که نام وى بر سر زبانها افتاد و در افغانستان ، شهرت یافت سلطان محمد کابلى از هند ، در نامهاى که به عنوان: محمود طرزى (133) ، مدیر نشریه « سراج الاخبار » ، که در افغانستان منتشر مى شد ، مى نویسد: « چون که علاّمه سید جمال الدین ، از ابتدأ در پشتى و تأیید محمد اعظم خان ، خیلى رسوخ و جایگاه یافت ، حتى که بر عهده وزارت عظمى ممتاز گردید و بسیار برایش اعتماد و وثوق مى داشت . » (134) سید جمال ، حدود یک سال در کابل با موقعیتى خاص به فعالیت پرداخت . در صفحات 80 و 81 دفتر اول سید جمال اسامى تعدادى از علمأ و فضلاى قندهار (135) ، کابل (136) و هرات (137) ذکر شده که به نظر مى رسد سید با آنان ارتباط و مکاتبه داشته است . از مکتوبى بر مى آید که سید ، آزادى یکى از علمأ افغان را که در حبس بوده ، از محمد اعظم خان ، تقاضا مى کند .(138) سید ، در افغانستان ، نشریهاى به نام « کابل » منتشر مى کند که نسخهاى از آن به جاى نمانده است . این نشریه ادامه نشریه شمس النهار کابل بوده که قبلاً امیر شیر على آن را منتشر مى کرده است . بعد از تصرف مجدد کابل ، با همان عنوان منتشر گردید . (139) از دیگر خدمات سید در افغانستان ، نشر کتاب معروف « تتمْ البیان فى تاریخ الافغان » است . سید قاسم رشتیا و غلام جیلانى اعظمى از نقش اصلاحى سید در موارد زیل یاد کردهاند . جمادى الثانى / 1285 سپتامبر 1867 برخى تصرف مجدد کابل را توسط امیر شیر على در اواخر ماه جمادى الثانى دانستهاند . (142) رجب / 1285 اکتبر 1867 امیر شیر على ، علاوه بر مساعدت ایران از مساعدت دولت بریتانیا نیز برخوردار بود . زیرا در هنگام مسافرت شاه به مشهد ، مستر تا مسون ، منشى اول انگلیس د ر تهران ، در رکاب شاه بود . لذا دولت انگلیس که از جریانات اطلاع حاصل نمود ، حکومت هندوستان سیاست عدم مداخله در افغانستان را کنار گذاشت و بناى تحبیب و نوازش و بذل و بخشش را در افغانستان پیش گرفت . در اواخر سال « حال موقع آن رسیده است که مابه همسایه خود ، افغانستان ، کمکهاى مادى و معنوى بکنیم . » (145) ادوار براون نیز علت پیشرفت قواى شیر على خان را در نتیجه حمایت دولت انگلیس از این شاهزاده دانسته است: « از طرف انگلیسیها که پولى به حسابى برایش مى فرستادند ، تقویت شد و بالنتیجه به پراکنده ساختن برادر خود محمد اعظم و برادر زادهاش عبد الرحمان ، توفیق یافت . (146)» با توجه با آنچه در نوشتههاى سید جمال آمده ، به نظر مى رسد که ورود شیر على خان به کابل ، در اوائل رجب بوده است . قبل از تسخیر کابل ، توسط شیر على خان ، محمد اعظم خان و عبد الرحمان خان ، کابل را ترک مى کنند و به سوى ایران ، روانه مى شوند . (147) امّا سیّد جمال ، بر این کار تن نمى دهد و در کابل مى ماند . فاتحان پس از فتح شهر ، تبلیغات گستردهاى علیه سیّد به راه را خانه نشین مى کنند . جمعه 13 رجب 30 / 1285 اکتبر 1868 در منزل سردار ذوالفقار خان ، در نهایت پریشانى خاطر و افسردگى دل ، در شهر کابل نووشته شد ، تا چه پیش آید . » (148) نوشتههاى سید در این زمان ، نشان مى دهد که وى مورد هجوم تبلیغات زهر آگین قرار گرفته است . سنیان شیعهاش مى خواندند و شیعیان سنى و عدهاى هم بابى! در هنگامه تسخیر کابل ، آنان که از موقعیت پیشین سید جمال ، در رنج بودند ، به شایعه پراکنى پرداختند . بى شک در این آلودن فضا و تحریف شخصیت سیّد ، انگلستان زخم خورده نیز فعال بوده و به حکومتگران ، خط و جهت مى داده است . جاسوسان « فعالیت سید اسلامبولى ، یا سید جمال الدین ، در دربار امیر و ملاقاتهاى محرمانه وى ، د ربالا حصار کابل ، خفیه نویشان حکومت هند انگلیس را به او بدگمان ساخته و گزارشهاى مفصلى از این حضور مبهم و دیدار شبانه که از موضوع مذاکره آن بى خبر مانده بودند ، به کلکته مى فرستند که خلاصه آن را در گزارش عمومى بخش سیاسى و محرمانه از اداره امور هند که در « نى نى تال » همان ایّام درج شده مى توان یافت و از زبردستى سید جمال همدانى در کار اغفال مأمورین خفیه انگلیسى در کابل ، تعجب کرد که پس از ماهها توقف او در کابل و دیدارهاى شبانه در بالا حصار از حقیقت امر و نیت سید اطلاعى به دست نیاورده و فعالیت او را به حساب سعادت روس مى گذاشتند و از پارهاى اظهارات او درباره قدرت روسیه چنین حدس مى زدند . » (149) سید جمال الدین ، در دفتر خود ، سه شکوائیه دارد که نشانگر اندوه عمیق وى و فشار زیادى است که بر او وارد کردهاند . در آغاز شکوائیه اول آمده: « هو الغالب على کل العباد .آنچه بد خواهان بگویند اى دل بیا که ما به پناه خدا رویم . . . انت المشتکى یا الله من ایدى الفاسقین و انت المرتجى یا الله من ایدى الظالمین خلصنى یا ربى من ایدى الفسقْ الفجرْ الکفرْ بحق کرام البررْ جمال الدین الحسینى « الاستنبولى » .(150) شکوئیه دوم: در شهر کابل ، در بالا حصار ، دست بسته و پاى شکسته نشسته تا از پرده غیب چه براید و از گردش فلک دون پرور ، چه زاید فى یوم الجمعه فى 13 شهر رجب . 1285 » (151) شکوائیه سوم: این شکوائیه ، چند روز قبل از ترک کابل نگاشته شده است . احتمالاً ، زمانى بوده که به وى اطلاع دادهاند باید کابل را ترک کند . این تعبیر الغریب فى . . . در دو مورد دیگر از نوشتههاى وى آمده: . 1 در ورق آخر کتاب لغات قرآن (153) که تاریخ نگارش آن مشخص نیست . . 2 بعد از اخراج از ایران ، در بغداد . (154) 20 رجب 6 / 1285 نوامبر 1868 ذى حجه / 1285 مارس 1869 مى بایست دیدار آنان حتماً تحت نظارت دولت باشد . (157) 7 ذى حجه 21 / 1285 مارس 1869 در آستر رساله « بخورات الکواکب السبعه » به جاى مانده از سیّد ، چنین نوشته شده است: « در بندر معموره بمبئى به خدمت سید جمال الدین صاحب رسیدیم . الحمد الله رب العالمین بعد از هفده سال به خدمت کسى که صاحب ذوق بود مشرف شدم ، صحیح محمد المشهور » . (158) گویا وى از عالمانى بوده که در نجف سیّد را دیده و از ذوق و استعداد وى آگاهى داشته است . «به خط عبد الجواد خراسانى در بندر بمبئى در مسجد حاجى حسین 14 ذى حجه . 1285 » (159) 14 محرم 26 / 1286 آوریل 1869 در صفحه 82 دفتر اول وى ، بعد از ذکر یک جمله عربى چنین آمده: « فى لیلْ 14 محرم الحرام در مسجد حاجى حسین شیرازى در بمبئى ، شیخ لطف الله البرحانى الساکن فى الشیراز ابن اخ الشیخ حسین ناظم الشریعْ المشهور بالظالم » (160) این احتمال نیز وجود دارد ، سیّد که در صدد خروج از هند بوده ، در این دیدار ، با ایرانیان وداع کرده باشد . 15 محرم 27 / 1286 آوریل 1869 « در یوم چهارشنبه 15 شهر محرم الحرام 1286 جناب آقا شیخ محمد فرمودند . » (161) شیخ محمد ، در آغاز ورود سیّد به هند ، به دیدار وى مى شتابد . احتمالاً اکنون براى « دولت هند ، وسایل اقامت دو ماهه شما را تهیه نموده امّا امروز به شما مى گوییم که محیط این سامان با اقامت شما در هند مساعد نمى باشد . » سید جمال الدین در پاسخ مى گوید: « به هند نیامدهام که حکومت بریتانیاى کبیر را بترسانم ، نه قدرت آن را دارم که انقلابى بر پاسازم ونه آن که به عملیات آنان انتقاد نمایم . با این وصف ، از مثل من سیّاح گوشه گیرى ، دولت هراسناک است و از کسانى جلوگیرى مى کند که مرا ملاقات مى نمایند ، با آن که آنها ناتوانتر از من هستند ، ثابت مى کند که حکومت بریتانیا ، ارادهاش کوچک و شوکت او ناتوان شده است و در این جا عدالت و امنیت حکمفرما نیست . در حقیقت دولتى بر این کشور پهناور حکومت مى کند که از خود ملت ناتوانتر است . » (162) سید جمال به کسانى که به دیدار وى آمده بودند گفت: « آنها با تمام تعدادشان متجاوز از ده هزار نفر نمى شوند . هر گاه شما صدها میلیون پشت بشوید و زمزمه در گوش بریتانیا نمایید و طنین در گوش بزرگ آنان: گلادستون ، بنمایید و هر گاه شما صدها میلیون از هند با هم باشید ، خداوند شما را مسخ کرده و لاک پشت شوید و در جزیره بریتانیا فرو روید آزاد مردانى در هند خواهید شد . » سید خطاب به حاضران ، که تحت تأثیر سخنان وى قرار گرفته بودند و اشک مى ریختند ، مى گوید: « ملتى که در راه استقلال خود به دشمن حمله ور شد و مرگ را استقبال کرد ، آن سید پس از این سخنان شورانگیز ، مهیا شد که با مأمور انگلیسى ، به هر کجا که مى خواهد ، برود . مأمور گفت: یک روز مهلت دارى . فردا باید حرکت کنى . سید گفت: به کجا؟ مأمور پاسخ داد: پس از خارج شدن از هند ، به هر کجا که مى خواهید بروید! در بامداد فرداى آن روز ، سید ، با کشتى ، بمبئى را به قصد کانال سوئز ، ترک کرد . (163) احتمالاً خروج سید از هند ، در 15 محرم الحرام 1285 بوده است . او ، در این مدت کوتاه ، بذر آزادى و برادرى و اتحاد علیه دشمن مشترک را در هند افشاند . (164) ربیع الثانى 1286 ه . ق ./ ژوئیه 1869 م . زیرا بین عیسویان و مسلمانان در این زمینه ، مسائل و مشکلاتى بروز کرده بود . عبده نیز از ورود سید به مصر در سال 1286 ه یاد مى کند . (168) رجب 1286 ه . ق . / اکتبر 1869 م . « در شهر رجب ، در شهر استنبول در قرب جامع فاتح در محل مکتب سیّد ، افزون بر شهرت جهانى ، خیلى سریع در محافل علمى سیاسى استانبول درخشید . مطبوعات درباره جایگاه علمى و معنوى وى ، مقالاتى نشر دادند . از این روى ، عالى پاشا ، مشتاق دیدار با این مرد بزرگ روزگار شد . دیدار انجام گرفت (170) و عالى پاشا ، شدیداً تحت تأثیر سیّد قرار گرفت و علاقهمند به وى شد . سیّد ، به خاطر دانش و جذابیت قوى ، در بین وزرأ ، اعیان و اشراف نیز محبوبیتى ویژه یافت . دکتر محمد عماره مى نویسد: « سید زمانى که در عثمانى بود به آموختن زبان ترکى پرداخت و بعد از شش ماه ، به خوبى از عهده آموزش آن بر آمد . » (171) این سخن دکتر عماره به دور از حقیقت است . همان گونه که پیش از این اشاره شد ، سید جمال ، اهل اسدآباد همدان بوده و به ترکى از کودکى آشنایى داشته است . گواه بر این مطلب ، اشعار ترکى موجود در دفتر یادداشتهاى اوست که در افغانستان و هندوستان ، نوشته شده است . در دفتر سوم ، بیتى از اشعار ترکى امیر على شیر نوائى آورده که آن را در تاریخ شهر رجب المرجب 1286 ، (172) ، هنگام ورود به عثمانى فرا گرفته زبان فرانسوى بوده است . وى ، از کتابهاى چاپ شده در عثمانى ، بدین منظور بهره برده است . برخى از آن کتابهاى آموزشى عبارتند از: . 1 کتاب مکالمه صبیان ( ترکى ، فرانسه ) ، چاپ 1283 ق . استانبول . سید این کتاب را مطالعه کرده و یادداشتها و ملاحظاتى هم بر آن دارد . (173) . 2 کتاب تعلیم لسان ، چاپ 1284 ق . عثمانى . در تعلیم زبان فرانسه به ترکى ، سید جمال الدین ، قسمتهایى از آن را مطالعه کرده و توضیحاتى بر آن نوشته است . (174) کتابهایى به زبان ترکى ، از سید به جاى مانده که وى آنها را خوانده و علامت گذارى نموده و بر پارهاى از مطالب آن ، عناوینى را افزوده است . بنابر این ، سید از قبل ، با زبان ترکى آشنایى داشته و در عثمانى ، به آموزش زبان فرانسه مى پردازد . چون . 3 سید براى تکمیل زبان فرانسه ، کتابهایى که به زبان فرانسه بوده مى خوانده است از جمله کتابهاى گرامر . در بین کتابهاى گرامرى که وى مطالعه مى کرده ، کتابى وجود دارد چاپ قسطنطنیه 1870 م . سید این کتاب را خوانده و بر حواشى آن ، به قصد یاد گرفتن فرانسه ، یادداشتهایى کرده است . (175) از این روى ، باید گفت سید جمال در عثمانى به فراگیرى زبان فرانسه مشغول بوده نه زبان ترکى . سیّد در این مدت خیلى عالى زبان فرانسه را فرا مى گیرد ، به گونهاى که مى توانسته به آن زبان نامه بنویسد . سید جال ، به مطالعه و تحقیق در مسائل و علوم مختلف مى پردازد . از جمله کتابهایى که مطالعه مى نمود ، در زمینه جفر بود . (176) سید در مسجد سلطان احمد ، عنوان مدرسى مى یابد و در آن جا به تدریس مى پردازد . (177) بعد از گشذت شش ماه حضور در عثمانى ، به عضویت « انجمن معارف » و « انجمن دانش » (178) در آمد . در آن زمان ، مسؤولیت وزارت معارف با منیف پاشا بود . (179) عضویت سیّد د راین انجمن ، باعث کمال آن گردید . سید جمال ، آرأ و نظرات خود را بى پروا مطرح مى کرد . وى معتقد بود: آموزش باید جنبه عمومى بیابد ولى حسن افندى ، شیخ الاسلام و متصدى اوقاف عثمانى با این نظر مخالف بود . (180) سید جمال در مسجد سلطان احمد و ایاصوفیه به سخنرانى مى پرداخت و درباره اتحاد و هماهنگى مسلمانان و فوائد علم و صنعت ، اقتاصد و تجارت سخن مى گفت . محبوبیت و عنایت مردم به وى و مراجعه مکرر به او ، باعث شد که حسن افندى ، اسد آبادى را رقیب خود بداند و در صدد توطئه علیه وى برآید . او ، با سیّد و نظراتشان مخالفت مى کرد و منتظر فرصت مناسبى بود که او را از صحنه خارج سازد . مخالفان سیّد ، با آنچه باعث تثبیت موقعیت او مى شد ، مخالفت مى کرند . از جمله بین عثمانى و یمن مشکلاتى بروز کرده بود سید پیشنهاد کرد ، حاضر است براى حل مشکل ، به یمن مسافرت نماید . ولى مخالفان وى ، که موفقیت او را باعث تزلزل ( 158 ) رمضان / 1287 دسامبر 1870 «هر کس تنها به سایه کوشیدن مى تواند به هر مقصدى که داشته باشد برسد . حتى شیخ الاسلام حسن افندى ، این سخنرانى را بهانه کرد و سید را متهم نمود که نبوت را صنعت مى داند . از این روى ، وى را تکفیر کرد . (187) بحث پیرامون این فقره از سخنرانى سید جمال ، باعث مباحثى در محافل و جراید عثمانى گردید . در نتیجه ، سید ، اواخر سال 1287 عثمانى را ترک کرد . تبلیغات برخاسته از جبهه حسن افندى ، تنها متوجه سید جمال نبود . جبهه حسن افندى ، دارالفنون را کانون تبلیغ افکار ضد مذهبى مى دانست و کارگردانان نظام آموزشى تازه را ناشر الحاد و زندقه . این ترّهات ، بهانهاى شد که تحسین افندى را از ریاست دارالفنون بر کنار کنند و پس از گذشت یکسال دار الفنون را نیز ، تعطیل نماید .روز نامه فارسى زبان اختر ، چاپ استانبول در شماره 16 سه شنبه 27 جمادى الاولى سال 1309 ، تکفیر نامهاى را علیه سید جمال منتشر کرد: (188) « على رؤس الاشهاد اظهار زندقه والحاد نموده ، حاشا و ثم حاشا ، نبوت را به عنوان صنعت یاد نمود . » (189) زمان صدور این تکفیر نامه ، وقتى که دولت ایران ، سید جمال را از ایران اخراج کرده بود و وى ، در لندن ، با مجلّه ضیأ الخافقین ، علیه شاه ستمکار ایران ، مقاله مى نوشت . (190) آخر ذى حجه 22 / 1287 مارس 1870 « در شهر محرم الحرام سنه 1287 وارد محروسه مصر القاهره شدم . در جنب سیدنا الحسینى سکنى اختیار نمودم ، مشغول تعلیم گردیدم . جمال الدین الحسینى . »(192) سید جمال الدین ورود خود را محرم سال 1287 ذکر کرده است . این تاریخ . 1 از قراین و شواهد ، از جمله: تصریح خود وى به این مطلب که « مشغول تعلیم گردیدم . » به دست مى آید که سفر وى به مصر موقتى نبوده است . . 2 همه اتفاق دارند: سید جمال در رمضان 1287 ، در دارالفنون عثمانى سخنرانى کرده است . (193) . 3 طبق نوشته خود او ، در 15 محرم 1287 ، در منزل حاجى بیک وهبى ، ممیز اول ضربخانه ، در جوار سلطان محمد فاتح (194) ، بوده است . پس معلوم مى شود که در این نوشته اشتباهى رخ داده است . سیّد تاریخ ورود خود را بعد از پنج سال ،در تاریخ 1292 نوشته (195) وبه جاى ذى حجه ، محرم نوشته است . در ارتباط با ورود مجدد سید به مصر و آشنایى عبده با وى نیز ، تردیدى وجود دارد . در برخى کتابها از قول عبده ، زمان آشنائى وى با سیّد ، در محرم 1288 ( 1271 م . ) ذکر کردهاند . (196) و برخى محرم 1287 ، (197)که این تاریخ در صورتى صحیح خواهد بود که فرض کنیم: سید جمال ، در این بین ، از مصر دیدارى داشته ، امّا بسیار کوتاه و با عبده براى دیدار سیّد ، به عثمانى رفته است . ولى بر هیچ یک از این دو فرض ، شاهدى نداریم . از این روى ، باید زمان آشنایى را محرم 1871 م دانست . شنبه 13 جمال الاولى 1288 - 31 ژوییه 1871 « خیلى مجذوب لیاقت و کمالات او شده از حکومت مصر براى او ، یک مستمرى ، به قدر هزار غروش مصرى ، در ماه مقرر کرد؛ لذا سید در مصر بماند . (199)» سید در مصر ، به تعلیم و تربیت طالبان علم پرداخت و از این طریق ، حرکت . 1 دوره آشنایى و جذب نیرو . از آغاز تا اواخر سال 1290. . 2 دوره تدریس و بحث و تثبیت موقعیت اجتماعى و به تعبیر دیگر ، کادر سازى و تحول فرهنگى . از اواخر سال 1290 تا اوائل سال 1294. . 3 دوره فعالیتهاى سیاسى و تشکیل نیروهاى تربیت شده و براى نجات مصر . از محرم 1294 تا زمان اخراج از مصر . بر اساس قرائن و شواهد ، حرکتهاى سازمان یافته سیاسى وى ، باعث گردید که رژیم مصر ، تحمل وى را نکند و به اخراج او از دیار مصر ، دست یازد . امّا على رغم خواست دشمنان آزادى وبیدارى ، تلاشهاى علمى و فرهنگى به بار نشسته بود . احمد امین مى نویسد: « آن بذرهائى که سید در فارس و آستانه پاشید نرویید اما آنچه در مصر تجربه کرد روئید و رشد کرد . » (200) از فعالیتهاى سیّد تا به سال 1290 ، اطلاعى در دست نداریم ، از این روى تلاشهاى علمى و سیاسى وى را در دیار مصر ، از همین سال پى مى گیریم . 1873 / 1290 « عبده ، مقدمه رساله الوارادات را نگاشت و آن رسالهاى است فلسفى که افغانى آن را در سال 1872 م / 1290 ه . املأ کرده و این اولین اثر ، از آثار فکرى عبده است که عبده ، در مقدمه این رساله ، به چگونگى آشنایى خود با سیّد جمال و تدریس مطالب آن اشاره دارد: « من به جستجوى علوم گوناگون سر گرم بودم و در همان هنگام ، که پیرامون باغستانهاى دانش مى گشتم ، بر آثارى از علوم حقیقى ( حکمت ) آگاهى یافتم و سخت به آنها دل بستم ؛ اما کسى را نیافتم که آهنگ آن علوم دانسته باشد . . . تا خورشید حقایق پرتو افکند و در شعاع آن ، امور لطیف و باریک بر ما روشن گشت . این کار با ورود حضرت حکیم کامل و حق قائم ، استاد ما سید جمال الدین ، تحقیق یافت .... پس ما ، امید به او بستیم که شمهاى از علوم مزبور را تدریس کند و او درخواست ما را اجابت نمود . و خداى را سپاس . این ماجرا در سال 1290 ه . رخ داد و ما از این طریق ، به تحفههاى شگفت دست یافتیم . پس او ما را به کلیاتى اشارت فرمود که این کتاب جزئیاتش را بیان مى کند و به نشانههایى رهنمون شد که این رساله دلائل روشن آن را عهده درا است و این امر به هنگامى روى داد که در کار حکمت سستى و فتورى پیش آمده بود و آن حکیم ، گویا بارانى بود که براى زنده ساختن این نعمت فرستاده شد . . . » (202) درسهاى سید جمال در سال 1290 در مصر و حوزه بسته الازهر ، عکس العملهاى منفى را در پى داشته است . از جمله شیخ علیش و برخى از همفکران وى ، در برابر اندیشههاى سید ، به مخالفت بر مى خیزند و وى را ملحد و بى دین مىخوانند . سلیم یک عنحورى در همین خط سیر مىکرد . وى مىنویسد: « او ( سیّد جمال ) چون در شناخت ادیان مهارت دارد ، به الحاد و قدم عالم گراییده و چنین تصور مىکند که ذرات پراکنده در فضا تکامل مىیابند و دگرگون مىشوند و به شکل اجرام قابل رؤیت در مىآیند و به نظر وى ، اعتماد به وجود محرک و علت نخستین و حکیم تصورى است که از پیشرفت انسان و بزرگداشت معبودى که در طول سالهاى دراز بدان گرایش یافته به وجود آمده است . » (203) « رسم معمول جمال الدین این بود که روزش را در خانه مىگذارند و همین که تاریکى شب فرا مىرسید ، عصایش را بر مىداشت و به قهوه خانهاى نزدیک « از بکیه » مىرفت و در آن جا ، جمعیتى به صورت نیم دایره ، دور هم مىنشستند و سید د رمیان آنان قرار مىگرفت . در این نیم دایره ، لغوى ، شاعر ، منطقى ، پزشک ، شیمیدان ، مورخ ، جغرافى دان ، مهندس و طبیعى به یکدیگر پیوسته بودند و در طرح دقیقترین مسائل و مشکلترین مباحث مورد احتیاج با یکدیگر مسابقه مىدادند . آن گاه عقدههاى اشکال آنها را یکى یکى حل مىکرد و طلسمها و رموزى که بدان اشاره مىشد گشوده مىشد و با زبان عربى فصیح ، بدون لکنت زبان و بدون معطلى و تردید ، مانند سیل خروشان از قریحهاى که خستگى را نمىدانست چیست ، حرف مىزد و شنوندگان را دچار شگفتى مىساخت . و به همه پرسشها جواب مىداد و معترضین را قانع و ساکت مىنمود . سیّد ، این وضع را ادامه مىداد تا پرده تاریک شب فرو مىافتاد ، آن وقت حساب قهوه خانه را از جیب خود تصفیه مىکرد و راه خانه را پیش مىگرفت . » (206) سیّد ، به خواست شاگردان ، متونى را براى تدریس برگزید . امّا به خاطر اطلاعات گستردهاى که داشت ، به هر بخش و فصلى که مىرسید ، کلام را بسط مىداد و افکار خود را القأ مىکرد: « هر فصلى از فصول یا جملههاى آن کتابها تکیه گاهى بود که شیخ ( جمال الدین ) در شرح افکار و آرأ خود و بسط و توسعه در نواحى فکرى و تطبیق بر حیات واقعى و نظر او به جهان به عنوان یک واحد ابراز مىکرد در حالى که تصوف را با فلسفه و هیأت ممزوج مىنمود . » (207) . 1 دروس علمى منظم ، که براى عدهاى خاص از علمأ و فضلأ همچون: محمد عبده ، شیخ عبد الکریم سلمان ، شیخ ابراهیم لقانى ، سعد زغلول و شیخ ابراهیم هلباوى ، افاده مىنمود . (208) . 2 دروسى که براى عموم ، در قهوه خانهها ، اجتماعات و . . . افاده مىنمود . محمود سامى ، با رودى ، عبدالسلام مویلحى ، ابراهیم ، مویلحى ، على مظهر ، سلیم نقاس ، ادیب اسحاق و . . . جز شاگردان این مدرسه سیّد بودند . (209) البته برخى از شاگردان مدرسه اول ، در این مدرسه نیز شرکت مىجستند و بهره مىبردند . تاریخ تدریس کتابهاى گوناگون: فلسفى ، اصولى ، منطقى ، هیئت ، تصوف و عرفان را که سید به طور منظم در منزل خود داشته و عبده و همفکران وى در آن شرکت مىکردهاند و دیگر فعالیتهاى سیّد را با توجه با اسناد باقى مانده از وى ارائه مىدهیم . درباره تدریس سید در دانشگاه الازهر نظرها گوناگون است: در کتاب « الاستاذ الامام » به این نکته تصریح شده که سیّد جمال الدین ، هیچ گاه در دانشگاه الازهر تدریس نکرده است . (210) ولى برخى نوشتهاند: در اوان ورود به مصر ، آن جا تدریس مىکرد؛ اما روزى که یک کره براى نشان دادن موقعیت جغرافیاى جهان اسلام به الازهر آورده بود ، علماى الازهر با وى به مخالفت برخاستند و او را از تدریس در الازهر محروم کردند . (211) پنج شنبه 14 شوال 5 / 1290 دسامبر 1873 « تدریسش در مصر القاهره سنه 1290 از هجرت محمدى ( صلعم ) اتفاق افتاد و على قدر الامکان ، تا باب محکوم علیه تصحیح گردید و بعضى ( حواشى ) از فنارى بر هوامش کتاب نوشته شد . جمال الدین الحسینى الافغانى . » (212) صفر / 1291 مارس 1874 اندیشه در آنچه لازم و به درد جامعه مىخورد وا دارد و از علوم و فروضى که به کار جامعه نمىآمد ، باز دارد . در همین تاریخ گفتگویى دارد با یکى از دانشجویان الازهر ، به نام حسین . از وى سؤال مىکند: آیا سوار قطار شدهاى؟ پاسخ مىدهد: بله سؤال مىکند: چه چیزى قطار را به حرکت در آورده؟ پاسخ مىدهد: علم . (215) 1874 / 1291 محرم / 1292 فوریه 1875 « در شهر محرم 1292 در محروسه مصر قرب قلعه مشغول تدریس فلسفه مىباشم . » (217) رجب / 1292 اوت 1875 14 ذى حجه 11 / 1292 ژانویه 1876 شب عاشورا 6 / 1293 فوریه 1876 برخى در این سند تردید کردهاند . (222) اگر این تردید پذیرفته شود ، بدین معنى خواهد بود که سید جمال ، با محافل فراماسونرى ارتباط داشته ، ولى عضو رسمى نبوده است . صفر / 1293 مارس 1876 « در سنه 1293 در مصر محروسه شروع به تدریس حکمْ العین نمودم از براى جماعتى از طلبه علم ازهر و در سنه 1294 در شب پنجشنبه 24 جمادى الثانى ، بختام پیوست و در همین سال ، روسیه با دولت عثمانیه محاربه مى نمود از طرف آسیا و از طرف روملى . جمال الدین الحسینى » (224) در کتاب حاشیه حکمْ العین ملا میرزا جان ، نوشته است: « در شهر صفر در مصر مشغول مطالعه حکمْ العین بودم . 1293 جمال الدین الحسینى الکابلى » (225) /p> 23 جمادى الثانى 16 / 1293 ژوئیه 1876 شعبان / 1293 اوت 1876 « کتبه جمال الدین فى مصر القاهره فى شهر شعبان المعظم سنه 1293 فى زمان حکومْ اسماعیل خدیو مصر » (227) « در شب دوشنبه 13 شهر شوال در مصر محروسه در درب تبان این تعلیقات منقول از شرح نظام الدین نیشابورى به ختام پیوست . کتبها جمال الدین الحسینى 1293 » (228) ذى قعده / 1293 نوامبر 1876 او ، در زمینههاى گوناگون به تحقیق پرداخته ، حتى وقتى که آشنایى مردم با بهائیت ضرورت پیدا مى کند ، به تحقیق در این زمینه مى پردازد و ثمره این تحقیق عمیق ، در دائرْ المعارف بستانى به چاپ مى رسد . (230) وى ، در هر جا که بود ، به کسب علم و دانش مى پرداخت . کتابهاى وى ، شامل کتابهاى: فلسفى ، عقیدتى (231) ، عرفانى ، تصوف ، اصولى ، ریاضى ، سیاسى ، هیئت و ادبى است . ولى در مصر ، بیشتر به تدریس کتابهاى فلسفى ، هیئت و ریاضى پرداخته و بر آنها حاشیه و تعلیقه زده است . کتابهاى دیگرى وجود دارد که فقط علامت و عنوان گذارى کرده که نشانگر مطالعه آنها براى تدریس است . مانند: اخلاق ناصرى ، افکار الجبروت فى ترجمه اسرار الملکوت ( به زبان ترکى ) ، تحریر القواعد المنطقیه فى شرح الرسالْ الشمسیه ، توضیح و تلویح ( حاوى تنقیع الاصول صدر الشریعه بخارى و حاشیه تفتازانى ) حاشیه سید على بر شرح شمسیه ، خلاصْ الحساب شیخ بهائى ، کتاب هیئت قوشجى ، شرح چغمینى شرح مطالع الانوار ، شرح مواقف قاضى عضد ، هدایه میبدى و حاشیه آن از اصفهانى . (232) شیخ محمد عبده ، جز کسانى است که در هنگام تدریس کتابهاى مختلف در محضر سید جمال بوده و از درسهاى وى بهره برده است . رشید رضا درباره کتبى که سید در مصر تدریس کرده مى نویسد: « و عبده ، رحمه الله تعالى ، به من خبر داد که کتابهایى که نزد سید جمال خوانده است ، عبارتند از: الزورأ دوانى در تصوف ، شرح قطب ( الدین ) بر شمسیه و شرح کتابهایى که عبده از محضر سید فرا گرفته آنهایى است که سید بر تدریس آنها تصریح و یا علامت گذارى و مطالعه کرده است . تنها کتابهاى دوانى در لیست کتابهاى باقى مانده از سیّد ، موجود نیست . 8 محرم 24 / 1294 ژانویه 1877 جلسه فوق العاده لژ کوکب الشرق قاهره شرکت جوید . (234) سیّد همکارى را با تشکیلات فراماسونرى ، از سال 1292 ، آغاز و در سال بعد به عضویت محفل کوکب الشرق قاهر درآمد و به مرور ایّام ، بر فعالیتهاى سیاسى خود افزود . به گونهاى که در سال 1294 ، کمترین فعالیت علمى را داشته است . وضعیت بد اقتصادى و سیاسى مصر ، باعث شد که سید جمال ، از راههاى گوناگون ، در ساماندهى این دیار اسلامى بکوشد و شاگردان ممتاز و آگاه خود را نیز بر خدمت به خلق مسلمان و آگاهى بخشیدن به آنان تشویق نماید . براى روشن شدن وضعیت اقتصادى و سیاسى مصر ، ضرور مى نماد ، در این زمینه بیشتر تأمل کرد و از نقش خئنانه کشورهاى اروپایى ، مخصوصاً انگلستان و بى کفایتى خدیو مصر و قرار دادن این کشور عظیم در پرتگاه سقوط سخن به میان آورد . حفر کانال سوئز ، در زمان خدیو اسماعیل اتفاق افتاد . هزینههاى فوق العاده مربوط به ساختمان کانال سوئز و برنامههاى دیگر ، حکومت مصر را مجبور به دریافت و امهاى خارجى کرد . این وامها ، با وقیحانهترین شرایط ، به مصر داده شد . اولین وام در سال 1862 دریافت شد . در سال 1293 / 1876 ، مجموعه وامها و قروض خارجى مصر به به 94 میلیون لیره رسید . مقدار زیادى از این پولها ، صرف خیدو اسماعیل ، براى باز پرداخت وامهاى خارجى تصمیم گرفت ، سهام مصر را در کانال سوئز بفروشد . انگلستان ، در تاریخ 15 نوامبر 1875 ، (237) هزار سهم از کانال سوئز را خرید . (238) در پایان همان سال ، به خاطر کاهش قیمت سهامى مصر ، دولت مصر نتوانست وامهاى خود را بپردازد . از این روى ، دولت بریتانیا ، مصر را وادار ساخت کمیسیون ویژهاى را براى رسیدگى به امور مالى خود بپذیرد . (239) براى باز پرداخت وام ، مالیات ، مخصوصاً مالیات روستائیان 9 تا 12 ماه پیش وصول شد . بر این مشکل کمرشکن ، افزوده شد ، کم آبى رود نیل در تابستان 1877 ، (240) . وضعیت ، به گونهاى وخیم شد که خدیو ، املاک خود را واگذار کرد . در روز 28 اوت 1294 / 1878 ه . ق . کابینهاى را روى کار آورد که برخى از اعضاى آن را اروپائیان تشکیل مى دادند (241) و در رأس آن ، شخصى بود ارمنى الاصل و مرتبط با بانکهاى لندن و پاریس ، به نام نور پاشا . (242) عبده ، در سختى به بررسى وضعیت مصر ، قبل از سید جمال پرداخته و مى گوید: « مردم مصر ، قبل از سال هزار و دویست و نود و سه ، شؤون عمومى ، بلکه خصوصى همه مردم را ملک مطلق فرمانرواى بزرگشان مى دانستند . و همچنین ، کسى که در اداره امور مردم نایب و نماینده حاکم باشد ، این چنین حقى را دارد تا بر حسب اراده خویش در همه کارها مداخله کند . . . » (243) وضعیت بد اقتصادى و سیاسى مصر و دخالت بیگانگان در امور این کشور ، باعث شد که سید جمال الدین ، به طور جدى وارد صحنه سیاسى شود . به هر اندازه که دخالت بیگانگان بیشتر مى شد ، به همان اندازه ، سید جمال بیشتر فعالیت سیاسى مى کرد . به گونهاى که از اواخر سال 1294 ، دیگر سخنى از تدریس کتابى خاص در یادداشتهاى وى ذکر نشده است . ادیب اسحاق ، نویسنده مشهور مصرى و شاگرد سید جمال ، درباره سیّد و علت « هو الحکیم الخطیب البالغ الحجْ ، النبیه المتوقد ، الذکأ الجرئ الذى لایعرف الخوف . . . و کان السید جمال الدین کثیر التطلع الى السیاسْ ، شدید المیل ألى الحریْ قوى الرغبْ فى انقاذ المصریین من الذل فلما عظم التداخل الاجنبى فى مصر و اختلف امورها المالیْ علم انه لا بد من تغیّر احوالها » (244) او ، حکیم سخنور و رساننده حجت و برهان و نام آور روشنایى بخش و افروزنده بى باک بود که ترس را نمى شناخت . . . سید جمال الدین ، در امور سیاسى ، آگاهى بسیار داشت . شدیداً به آزادى علاقهمند بود . علاقه فراوان داشت که مردم مصر از ذلت و خوارى رهایى یابند . و زمانى که دخالت بیگانگان در مصر زیاد شد و امور مالى آن دچار دگرگونى گردید ، دانست که ناچار باید اوضاع را دگرگون و متغیر ساخت . این اعتقاد به دگرگونى اوضاع بود که سید جمال را به تشکیلات سیاسى فراماسونرى کشاند و درگیر مسائل سیاسى گردید . او ، شاگردان خویش را وارد معرکه کرد . شاگرد ممتاز وى ، شیخ محمد عبده ، به همکارى با مجلات روى آورد و اولین مقاله او ، در الاهرام در 14 شعبان 1293 منتشر شد . (245) عبده ، در این مقالات تلاش مى کرد که محیط تاریک تقلید را به روشنائى اندیشه و تحقیق هدایت کند و توجه به علوم عقلى و روحانى را با کوشش در فراگیرى علوم مادى و تجربى قرین سازد . برخى از عناوین مقالات او ، از این قرار است: « والقلم » ، « العلوم الکلامیه والدعوْ الى العلوم العصریه » ، « المدبر الانسانى و المدبر العقلى الروحانى » . (246) 24 جمادى الثانى 6 / 1294 ژوئیه 1877 3 محرم 7 / 1295 ژانویه 1878 پر واضح است که در آن زمان ، هنوز ماهیت ضد انسانى ، تشکیلات فرماسونرى ، روشن نشده بود . سید ، بر این باور بود که از طریق این تشکیلات و در جمع روشنفکران و آزادیخواهان ، مى تواند پیامش را به همگان برساند و جامه عمل بر آن پوشد . محفلى بود ، با شعار: آزادى ، برابرى ، برادرى و شرط عضویت در آن ، باور به آفریننده جهان (249) و هدف و سمت و سوى حرکت ، مبارزه با ظلم و بیداد . اینها کافى بود که فردى آزادیخواه ، مخالف سر سخت ظلم و بیداد و تلاشگر در راه برادرى و برابرى را به خود جذب کند . خود سیّد به عوامل جذب اشاره دارد: « اولین چیزى که مرا براى اقدام و عمل و شرکت در سازمان احراز ( بنایان آزاد ) تشویق کرد ، عنوان بزرگ و ارزشمند: آزادى ، برادرى و برابرى بود و این که گفتند: هدف این محفل حفظ منفعت انسان و کوشش و تلاش در راه فرو ریختن کاخهاى ظلم و برافراشتن پرچم عدالت مطلق است . » (250) 1878 / 1295 از این روى ، گلاد ستون ، نخست وزیر وقت انگلستان ، از نقش این روزنامه در بیدارى مردم ، ابراز نگرانى مى کند . (255) سید جمال ، محمد عبده و ابراهیم لقانى را وا دار به همکارى با این دو روزنامه کرد .سید ، مقالهاى تحت عنوان: « روح البیان فى الانجلیز و الافغان » نوشت که در آن از نقش استعمارى انگلستان انتقاد کرد که فوق العاده انعکاس یافت . این دو روزنامه رواج زیادى پیدا کردند وسید جمال ، از این طریق ، روح تازهاى را در مردم مصر دمى د . ولى ریاض پاشا ، نتوانست تحمل کند که مردم به قلههاى بیدارى دست مى یابند . زیرا در آن صورت ، مکانت وى به خطر مى افتد . از این روى دستور به توقیف این روزنامه داد . (256) ادیب اسحاق ، شاگرد مکتب سیّد ، از حرکت باز نایستاد و در سال 1879 ، روزنامهاى به نام « مصر الفتاْ » چاپ و عرضه کرد . (257) ظاهراً این مجله ارگان انجم « مصر الفتاْ » بوده که در همان سال ، از جانب طرفداران سید جمال بنیان گذارده شده است . (258) سید جمال ، شاگردان خود را به ایجاد روزنامه و نوشتن مقالات انتقادى تشویق مى کرد: سیّد جمال ، سلسله جنبان حرکت عمیق فرهنگى - ادبى دیار مصر بود . بر این نکته ، نویسندگان ، ادبا و رجال برجسته مصر اعتراف دارند: ادیب اسحاق نویسنده بنام مصرى ، د رآغاز کتاب خود « الدرر » مى نویسد: « چیزى را که من مىدانم ، همه آن را از سید جمال الدین آموختهام . » (260) مخزومى مىگوید: « شاگردان خود را وا دار به نگارش و تحریر مقالات ادبى و حکمى و دینى مىنمود . آنها هم تحت نظر سیّد ، به کار پرداختند و استاد شدند و فن نگارش ، د راثر کوششهاى سید ، ترقى نمود ... » (261) عبده ، بعد از بیان فعالیتهاى سید جمال در تدریس علوم گوناگون مىگوید: « و انتشر صیته فى الدیار المصریْ ثم وجه عنایته لحّل عقد الاوهام عن قوائم العقول فشطت لذلک الباب و استضائت بصائر و حمل تلامذته على العمل فى الکتابْ و انشأ الفصول الادبیه و الحکمیْ و الدینیه فاشتغلوا على نظره و برعوا و تقدم فن الکتابْ فى مصر بسعیه و کان ارباب العلم فى الدیار المصریْ القادرون على الاجادْ فى المواضیع المختلفه منحصرین فى عدد قلیل ... » (262) آوازه نیک وى در دیار مصر فراگیر شد . سپس توجه خود را براى از بین بردن وهمها از پایههاى اندیشهها به کاربرد و درى در این زمنیه گشود و آگاهیهایى را ایجاد کرد . وى ، شاگردان خویش را به نوشتن و انشأ فصلهاى ادبى و حکمى و دینى وا مىداشت و آنان طبق نظر وى ، عمل مىکردند . از این روى رشد کردند و بر دیگران پیشى گرفتند . فن نگارش در مصر ، به کوشش او پیشرفت کرد و در آن زمان ، صاحبان دانش در مصر ، که به نگرش نیکو در مسائل مختلف توانا باشند ، اندک بودند . سلیم بک عنحورى ، در این باره مىگوید: « در سال 1878 م / 1295 وضع سید جمال خطر ناک شد ، زیرا در سیاست مداخله مىکرد و مردم به او نزدیک مىشدند و در اثناى کلام به آنان مىگفت: « شما مصریها با بندگى و عبودیت رشد کرده و خو گرفتهاید و در دامن استبداد تربیت شدهاید و از دوران شاهان و فرعونیانى که از چوپانى به سلطنت رسیدند و بر شما حکومت مىکردند ، تا امروز قرنها گذشته و شما باز مظالم فاتحین را بر دوش مىکشید و زیر لگد ستمکاران لگدکوب مىشوید! حکومتهاى شما بر شما تعدى و جور روا داشتهاند و شما را خوار و ذلیل کردهاند و شما ، نه فقط صبر کردهاید ، بلکه با این وضع خرسند بودهاید . در نتیجه قوام حیاتتان را از دست دادهاید . زیر شلاق و چماق ستمگران عرق ریختهاید و دم نزدهاید . اگر در رگهاى بدن شما ، خونى وجود داشت و در آن خون ، سلول حیاتى وجود مىداشت و اگر در سرهاى شما اعصابى وجود داشت که متأثر مىشدید و حمیّت در شما برانگیخته مىشد به این خوارى و مسکنت دچار نمىشدید . . . » (263) دخالت سید جمال در امور سیاسى و مسائل اجتماعى مصر ، به گونهاى شدید بوده که گردانندگان محفل فرماسونرى ، که تا آن زمان سعى در اختفاى چهره واقعى خود داشتهاند ، نمىتوانند سیّد را تحمل کنند؛ از این روى ، به وى گوشزد مىکنند که: « این تشکیلات در امور سیاسى دخالت نمى کند » این جاست که سیّد بر مى آشوبد و طىّ سخنانى در جمع آنان ، به انگیزه ورود خود به این تشکیلات مى پردازد و سپس درباره عدم دخالت این محفل در سیاست ، مى گوید: « من منتظر بودم که در مصر ، هر چیز عجیب و غریبى را بشنوم و ببینم ، ولى خیال نمى کردم که ترس از میان استوانه محافل فرماسونرى نفوذ کرده باشد . سیّد ، وقتى این کژى را در بناى بنایان دید ، از آن کناره گرفت ، تا بر سر اهداف و آرمانهایش آوار نشود . به گفته عبده ، سیّد ، به یکى از انجمنهاى فراماسونرى وابسته به اروپا پیوست ، امّا به زودى دریافت: آن سازمان ، آنچه که داراى ارزش است ، تهى مى باشد؛ از این روى ، آن را رها کرد . (265) طبق اسناد به جاى مانده از سیّد ، در سال 1295 ، از وى ، براى شرکت در جلسات مختلف لژهاى فرماسونرى مصر دعوت شده است . آخرین دعوت لژ کوکب الشرق ، مربوط به پنجم شوال 1295 است و آخرین دعوت نامه ، مربوط به لژ ایتالیایى مازینى ، به تاریخ 5 فوریه 11 / 1879 صفر . 1296 به نظر مى رسد ، پس از آن که سیّد ارتباط خود را با لژهاى موجود در مصر قطع کرد ، از ناحیه این لژها ، از وى دعوتى به عمل نیامده باشد . اینک تاریخ دعوت نامهها: 13 جمادى الاول 15 / 1295 مه 1878 دعوت نامه چاپى ، براى شرکت در جلسه فوق العاده لژ کوکب الشرق . (266) 17 شعبان 16 / 1295 اوت 1878. دعوت نامه از لژ نیل براى شرکت در جلسه تذکر دو تن از اعضأ . (267) 19 شوال 17 / 1295 اکتبر 1878. مکتوب ایتالیایى با خطاب: « جمال الدین افندى لژ کوکب الشرق » براى شرکت در جلسه معارفه یکى از اعضاى لژ اسکندریه .(268) مکتوب فرانسه از لژ یوناین قاهره براى شرکت در جلسه . (269) 11 صفر 5 / 1296 فوریه 1879 مکتوب ایتالیایى از لژ مازینى براى شرکت در جلسه انتخاب دو عضو جدید . (270) از این تاریخ به بعد ، مدرکى که نشانگر ارتباط وى با لژهاى موجود در مصر باشد ، در اسناد به جاى مانده از وى ، وجود ندارد . تنها یک مکتوب ، به زبان فرانسه از وى به جاى مانده که مربوط به سال 27 مارس 1884 م است که از آن بر مى آید ، سید تقاضاى ورود در لژ پاریس را داشته است و براى مذاکره حضورى این نامه را به وى نوشتهاند (271) . ولى مدرکى وجود ندارد که سیّد ، وارد لژى شده باشد . 1879 / 1296 متن نامه محرمانهاى که فرانک لا سل ، نماینده سیاسى و ژنرال قونسول انگلیس ، در تاریخ 30 اوگوست 11 / 1879 رمضان 1296 به وزیر خارجه وقت انگلستان نوشته این مطلب را تأیید مى کند . در این نامه بعد از تعریف از سید جمال و قدرت و نفوذ وى در جلب مردم ، بر مبارزات سید علیه اروپائیان ، بویژه انگلیس تأکید مى ورزد و مى نویسد: « و سال گذشته در برانگیختن احساسات مردم علیه اروپائیان ، مخصوصاً بیشتر بر ضد انگلیسها که نسبت به آنها احساس کینه و تنفر در دل مى کند ، فعالیتهاى زیادى به خرج داد . اخیراً ، از لژ فرماسونها که در آن جا عضو بود ، براى این که علناً منکر خدا بود ، اخراج گردیده است . . . » (272) از این گزارش استفاده مى شود که: با توجه به مطالب فوق و آنچه گذشت ، به نظر شعار حزب ، همان شعارى بود که بعداً احمد عرابى پاشا ، در قیام خود علیه حکومت فاسد مصر ، استفاده کرد: « مصر براى مصریان » (275) سیّد جمال را مؤسس « حزب الوطنى اول » (276) دانستهاند و عرابى پاشا را مؤسس « حزب الوطنى ثانى (277) » که در سال 1879 ، تأسیس کرده است . پس از شکست قیام عرابى پاشا ، شاگردان سید جمال ، را که با وى همراه بودند ، به لبنان و مناطق دیگر تبعید کردند . خبر نگار روزنامه تایمز در تاریخ 30 اوت 19 / 1879 شوال 1296 ه . ق . نوشت: « سیّد جمال الدین ، دخالت اروپاییان را در امور مصر ، هرگز تحمل نمى کرد و شعار « مصر براى مصریان » را تا به دست آوردن نتیجه قطعى ، همچنان دنبال مى کرد . (278)» درباره این انجمن جدید ، که توسط سید جمال ایجاد شد ، نوشتهاند: « طولى نکشید که اعضاى آن از سیصد تن تجاوز کرد و اینها همه ، از متفکرین و انقلابیون نخبه مصر بودند . در این مجتمع ، آزادى مطلق براى اظهار نظر وجود داشت و شعبه هایى براى کارهاى مختلف ، به وجود آورد: شعبهاى براى حقوق ، شعبهاى براى امور مالى و اقتصادى و شعبهاى براى جهاد و مبارزه و شعب مهمترین منبعى که به ترسیم فعالیتهاى « انجمن وطنى » مصر پرداخته ، کتاب « گفتار خوش یارقلى » است . در این کتاب ، آمارى از فعالیتهاى سید و اعضاى این انجمن آمده که در منابع دیگر ، از آن خبرى نیست . این آمار ، مربوط به همان ده ماهى مى شود که سید پس از ترک لژ فرماسونرى کوکب الشرق ، در مصر بوده و پس از آن تبعید شده است . (280) اگر دوران فعالیت حزب وطنى را ده ماه بدانیم ، این بدان معنى است که سید جمال ، بعد از ترک لژ کوکب الشرق ، در اوائل ذى قعده 1295 ، این تشکیلات را به وجود آورده و تا هنگام تبعید ، یعنى رمضان 1296 ، فعالیت مى کرده است . این محفل ، بر اساس قرآن و دستورات اسلام بنیان نهاده شده بود و توجه به واجبات و مستحبات و کمک به مستمندان جز اهداف این تشکیلات بوده است این حزب ، به گونه مخفى عمل مى کرده و این نمایانگر استقلال آن از لژهاى فراماسونرى است . زیرا تشکیلات فرماسونرى مصر ، با توجه به این که خدیو توفیق ، فراماسون بوده ، (281) نیازى به مخفى کارى نداشته است . محمد عبده ، درباره تلاش این انجمن ، براى به قدرت رسیدن توفیق پاشا مى گوید: « گروهى از مصریین ، که همراه آنان ، سید جمال بود ، نزد نماینده دولت فرانسه در مصر رفتند و اعلام کردند که در مصر یک حزب وطنى وجود دارد که خواهان اصلاح است و اصلاح امور مصر کامل نمى گردد ، جز به دست ولیعهد توفیق پاشا و سخنان عبده نشانگر آن است که محفل حزب وطنى ، مستقل از لژهاى فرانسوى بوده و گرنه نماینده دولت فرانسه از آن قبلاً اطلاع مى یافت . از نامهاى که سید جمال از کانال سوئز به ریاض پاشا مى نویسد ، بر مى آید که سیّد ، پیش از این ، هوا خواه توفیق پاشا بوده و او نیز ، نسبت به سیّد محبت صادقه داشته است . سیّد ، خروج از لژ کوکب الشرق و رفتن به سفارت فرانسه را در راستاى حمایت از توفیق پاش مى داند . حلیم پاشا ، رهبر یکى از لژهاى فراماسونرى و بزرگ خاندان سلطنت ، بعد از اسماعیل پاشا ، در صدد به دست گرفتن قدرت بوده است که سید جمال با وى به مخالفت مى پردازد . در نتیجه ، او را از رسیدن به قدرت باز مى دارد بیان کرده است: « هنگامى که عبد الحلیم پاشا ، رهبر « مجلس المسونیْ » در قاهره بود ، شمارى از فراماسونان اروپایى و اذناب آنان ، مانند: تفاله کیشهاى گذشته . . . زیر رهبرى عبد الحلیم پاشا قرار داشتند و از او پشتیبانى مى کردند . چون حلیم پاشا ، دشمن توفیق بود و در حقیقت ، وى را غصب کننده مقامى مى دانست که خود ادعاى آن را داشت . من به خاطر دوستى با خدیو توفیق ، نتوانستم با آنان هماهنگى داشته باشم و از این روى ، من و دیگر دوستان هم اندیشه من ، د ر حالى که مغرور به دوستى با خدیو توفیق بودیم ، مجالس آنان را ترک کرده و خود نیز ریاست محفلشان را رها کردم . فراماسونان اروپایى و هواخواهانشان ، نزد کنسول فرانسه رفته به او هشدار دادند که اگر حلیم پاشا ، خدیو مصر نشود ، مصریان شورش خواهند کرد . من باز هم از روى دوستى با توفیق پاشا وبراى بى اثر ساختن تلاش هوا خواهان حلیم پاشا ، به همراه شمارى از دوستان خود ، نزد کنسول فرانسه رفتیم و آن چه را که دوستان حلیم پاشا ، به زیان توفیق گفته بودند ، در و غزنى خواندیم . » (284) محفل فراماسونرى ، در برابر این تلاش سیّد ، عکس العمل نشان مى دهد و وى را به بى دینى متهم مى کند . سیّد در این باره چنین گزارش مى دهد: سال 1296 ، سال بحران اقتصادى مصر بود و ستیز و مخالفت مردم با سلطه بیگانگان . صبح روز 18 فوریه 24 / 1879 صفر 1296 ه . ق . صدها افسر ، راه بر نو بار پاشا نخست وزیر و ریورز ویلسون انگلیسى ، که عازم محل کار خود بودند ، بستند و آنان را از کالسکه به زیر کشیدند و در عمارت وزارت دارائى تحت نظر گرفتند . افسران ، خواستار برکنارى این دو ، از مناصب خود بودند .(286) اقدام افسران بر ضد کابینه اروپایى ، با پشتیبانى عمومى مردم مصر رو به رو شد . از این روى خدیو اسماعیل ، براى حلّ مشکل ، کابینه را منحل (287) و کابینه جدیدى را برگزید . این انتخاب ، با مخالفت دولت فرانسه وانگلستان رو به رو شد و بعد از اخطارهایى که به خدیو اسماعیل نمودند ، از آستانه ، بر کنارى وى را خواستار شدند . در نتیجه در 26 ژوئن 1879 م خدیو اسماعیل بر کنار (288) وتوفیق پاشا قدرت را به دست گرفت . ارتباط سید با توفیق پاشا و ویژگیهائى که از وى مى شناخت ، باعث شده بود که سید جمال از روى حمایت کند . تصور بر این بود که وى در مقابل سیاستهاى توسعه طلبانه انگلستان به مقابله برخیزد ، ولى چنین نشد و در دام انگلستان وکشورهاى اروپایى گرفتار آمد . درباره وى نوشتهاند: « توفیق پاشا ، بر خلاف برادرانش ، از تربیت شرقى محض برخوردار بود و هنگام به دست گرفتن قدرت ، تمایل شدید خود را به معارف عمومى و تربیت نشان داد . او ، آرزوهاى خوبى براى کشورش داشت ، منتهى داراى ارادهاى ضعیف بود ، به گونهاى که به طور جدى از خواستهها و تمایلات مردم به دور ماند . توفیق دیگران نیز توفیق پاشا را سست عنصر بى کفایت و آلت دست بریتانیا معرفى کردهاند که از امضاى قانون اساسى که شریف پاشا تهیه کرده بود و به مردم حق حاکمیت مى داد سرباز زد . وى در روز 4 سپتامبر ، نظارت مالى دو گانه ( انگلستان و فرانسه ) را به کار باز گرداند و روز 21 سپتامبر 1879 ( 4 شوال 1296 ) حکومت شریف پاشا را منحل و ریاض پاشا را به نخست وزیرى برگزید . (290) 6 رمضان 24 / 1296 اوت 1879 مخالفین سید جمال از نیروهاى داخلى و خارجى تشکیل شده بود . نیروهاى اروپایى ، مخصوصاً انگلیسى ، از فعالیتهاى حزب وطنى نگران شده بودند . در این زمنیه ، لرد کرومر ، گزارشهاى نگران کنندهاى به لندن مخابره کرده بود . (291) نیروهاى داخلى ، وابسته به محفل فراماسون که قبلاً سید جمال را متهم به بى دینى و کفر کرده بودند ، بر تلاش خود در بى اعتبار کردن سید جمال نزد خدیو توفیق ، افزودند . در نزد وى ، چنین وا نمود کردند که سیّد در صدد ایجاد جمهورى و در حال برنامه ریزى براى قتل شماست . سید در این باره چنین گزارش مى دهد: « برادران فراماسونى ، پیشین من . . . مرا به بى دینى و سوسیالیسم و حتى کشیدن نقشه سید جمال ، زمانى که از طریق کانال سوئز عازم اروپا بود ، نامهاى به عبدالله فکرى پاشا مى نویسد و وى را به خاطر این که در هنگام سعایت نزد خدیو ، از وى حمایت نکرده مورد عتاب قرار مى دهد . این نامه را احمد حسن زیات ، در کتاب « تاریخ ادب عربى » نقل کرده است . مسوده آن در اسناد به جاى مانده از سید نیز با تفاوت اندکى موجود است ، ولى مخاطب آن مشخص نیست وسید جمال در نامهاى که به ریاض پاشا نوشته ، مى نویسد نامهاى نیز به عبد الله فکرى نوشته است .(293) سید جمال در این نامه ، بعد از توصیف و تجلیل از عبدالله فکرى پاشا مى نویسد: « با توجه به آنچه گفته شد ، با شناختى که تو از حقیقت کار من داشتى و به راز درون و کارهاى پنهان من آشنا بودى ، چه شد که از حقى که حمایت آن بر تو واجب بود ، دفاع نکردى و عهدى که رعایت آن بر تو لازم بود ، حفظ ننمودى و کتمان شهادت کردى . و تو مى دانى که من براى خدیو و مردم مصر شرّى را در نظر نداشتم و نه هم در ضمیر پنهانم براى کسى ضررى در نظر نگرفتم . در عین حال ، مرا در مقابل حملههاى آن شخص خوار و پست ، عثمان پاشاى مغلوب ، تنها گذاشتى تا گزید و خرد کرد مرا مانند درندگانى که استخوانها را ریز ریز مى نمایند . کینه سختى بود از وى به آقاى ابراهیم لقانى و تحریکى از جانب حزبهاى حلیم پاشا . این گونه درباره تو تصور نمى شد . » (294) سعایتهایى که از سید جمال نزد تو توفیق پاشا شد ، باعث گردید که وى نسبت به سخنان و اهداف سید بد گمان گردد و او را که از حق مردم سخن مى گفت ، مورد سؤال قرار دهد . روزى ، سید را به کاخ عابدین دعوت کرد و به وى مى گوید: وى ، در این مجلس ، به سید جمال اخطار کرد . سید جمال در پاسخ مى گوید: « در میان هر ملتى ، افراد عقب افتاده و نادان وجود دارد ، ولى این طور نیست که ملت از وجود عالم و عاقل نیز بى بهره باشد . به هر نظرى که شما ملت را ببینید ، به همان نظر به شما خواهند نگریست و اگر نصیحت مرا بپذیرید و با تشکیل شورا ، مردم را در امور کشور دخالت دهید و اجراى قوانین مجلس به نام شما باشد ، حکومت شما ثابت و پایدارتر خواهد ماند . » (295) سید جمال ، بعد از این دیدار ، درباره مشارکت مردم در امور حکومتى سخن گفت و در این باره مقالاتى نوشت . این ، مخالفت توفیق پاشا را بیشتر نمود . مخالفت انگلستان با سید و وحشتى که از او داشت (296) ،باعث شد که تصمیم نهائى در تبعید وى گرفته شود . به گفته خود سید وى را در شب 6 رمضان 24 / 1296 اوت 1879 م ، که از منزل محمود بیک عطار ، مى آمد دستگیر و به سوى کانال سوئز روانه کردند . (297) زمانى که سید جمال سؤال مى کند به چه جرمى مرا این گونه دستگیر کردید پاسخ مى دهند: « علماى ما از تو راضى نیستند و تو را نمى خواهند و یا مى گفتند: کنسولهاى دولتهاى خارجى از تو مى ترسند و گاهى مى گفتند: افندیهاى ما سه شب است که از ترس تو مزه خواب را ندیدهاند . » (298) بالآخره در روز سه شنبه ، هشتم ماه رمضان ، سید را با کشتى به سوى هند روانه مى کنند . با این که سیّد از آنان مى خواهد که بگذارندبه کشورهاى اروپایى سفر کند ، امّا گویا این عملیات ، در شب آغاز مى شود و به گونه سرّى ، به پایان مى رسد و هیچ یک از یاران سیّد از قضیه مطلع نمى شوند . دولت بعد از این که مطمئن مى شود سید در مسیر هندوستان است ، در روز هشتم رمضان ، اطلاعیهاى علیه وى صادر مى کند و به روزنامهها دستور مى دهد که اطلاعیه را چاپ کنند . تنها نشریهاى که زیر بار نمى رود « مرآْ الشرق » است . (299) در بخشى از اطلاعیه چنین آمده است: « انه رئیس جمعیْ سریْ من الشباب ذوى الطیش ، مجتمعْ على فساد الدین و الدنیا » (300) « وى ، ریاست جمعیتى را به عهده دارد که از جوانان سبک عقل و بى پروا تشکیل شده که در صدد فساد در دین و دنیا هستند . » سید جمال ، در نامهاى که به یکى از بزرگان مصر مى نویسد ، به این اتهام اشاره مى کند و آن را رد مى نماید . « افسر عثمان پاشا ، دروغها و نسبتهایى را به من داده ، و این که گفته است: من رئیس یک مجمعى بودم که اساس آن بر فساد دین و دنیا استوار بوده ، افترا و کذب است . و خدیو ، بى آن که در این زمینه اندیشه کند ، سخن او را باور کرد و دستور داد مرا به زشتترین شیوه تبعید نمایند » (301) سید جمال ، با وضعیت ناگوارى مصر را ترک کرد ، ولى فعالیتهاى علمى و فرهنگى وى ، توسط شاگردان ممتازى که تربیت کرده بود ، همچون: محمد عبده (302) و سعد ز غلول و . . . ادامه یافت . شاگردان سید جمال ، منحصر به مصریان نبود .عدهاى از دیگر دیار از محضر وى در مصر بهره بردند که از جمله آنها متمهدى است (303) که در سودان قیام کرد سدّى شد علیه منافع استعمار . سید جمال ، زمانى که در مصر بود ، به فاس مراکش ، الجزایر و تونس (304) سفر کرد و حرکت اصلاحى بزرگى را در آن مناطق پایه ریزى کرد . کسانى که 1879/1296 البته این نقل بعید مى نماد; زیرا سیّد در ماه شوال در کراچى بوده است از این روى کشتى نباید توقف طولانى در بندرگاه جدّه داشته باشد. (من یوم وصولی الى بندر الکراجى و کان ثانی یوم من بلوغ خبر قتل(کهونارى) قنصل الانکلیز فى کابل کنت تحت الحفظ کل ساعة متهیأً لاستماع سؤال و جواب و کل یوم مستعداً للذهاب من عند حاکم الى آخر لتجدید الفحص و التمحیص…314 از روز رسیدنم به بندر کراچى هند که دومین روز انتشار خبر قتل کنسول انگلیس در کابل به نام کاواگنارى بود مرا تحت الحفظ قرار داده و مراقبم بودند.هر ساعت آماده شنیدن سؤال و جوابى بودم و هر روز براى رفتن از نزد حاکمى به نزد حاکمى دیگر براى تحقیق و بازجوئى جدید آماده بودم. از نامه سید برمى آید که دولت استعمارگر انگلیس سیّد جمال را عامل شورش و قتل کنسول خود در کابل مى داند که مأمورانش چنین تحت کنترلش دارند و به بازجویى از وى مى پردازند.شرح حال نگاران به این نتکته اشاره ندارند و از احتمال دست داشتن سیّد در قضیه کابل سخنى در ردّ و یا اثبات نگفته اند.اینک براى روشن شدن وضعیت جدیدى که براى سیّد در هند پیش آمده در این باره به اجمال سخنى داریم: سیّد براى بریتانیا کابوسى بود که خواب راحت آن را مى آشفت.به زعم بریتانیا همان گونه که سیّد در جاى جاى کشورهاى اسلامى علیه آن کشور مى ستیزند در مسأله افغانستان نیز دست داشت.قتل گاواگنارى را در حدود سه ماه بعد از معاهده گَنْدُمَکْ در سال 1296 که شیرعلى خان با دولت انگلستان درگیر جنگ بود از دنیا رفت و فرزندش یعقوب خان زمام امور را به دست گرفت. در 26 مه 4/1879جمادى الثانى 1296 پس از آن که انگلیسیها جلال آباد و قندهار را به تصرف درآوردند عهدنامه اى به نام(گندمَک) در دهى به همین نام در افغانستان بین دو دولت افغان و انگلیس منعقد شد. بر اساس این قرارداد افغانستان پذیرفت که انگلیس در کابل سفارت داشته باشد.و یعقوب خان سیاست خارجى افغانستان را با رضایت و مشورت حکومت انگلستان اداره کند. طبق معاهده مزبور قندهار جلال آباد و نواحى نزدیک گردنه خیبر تحت نظارت انگلیس درآمد.316 دو ماه بعد از امضاى این عهدنامه (شعبان 1296) نمایند سیاسى دولت انگلیس با جلال و جبروت تمام در حالى که از طرف امیر افغانستان فوق العاده مورد استقبال واقع شد وارد کابل گردید و نیروهاى انگلیس به هندوستان برگشتند.چهل روز بعد(شوال 1296) از ورود ماژور کاواگنارى به کابل نظامیان کابل شورش کردند.اینان وانبوهى از مردم که به کمک برخاسته بودند به اقامتگاه نماینده سیاسى دولت انگلیس در بالا حصار یورش بردند و نیروهاى حفاظتى و کمکى سفارت انگلیس را از بین بردند و به داخل سفارت نفوذ کردند و اثاثیه سفارت را به غارت بردند و ماژورکاواگنارى و همراهان وى را قتل رساندند لرد رابرتس که تازه به هندوستان رسیده بود خبر قتل وزیر مختار انگلیس را در کابل دریافت کرد مجدداً به کابل بازگشت و پس از یک ماه یعقوب خان را به هند تبعید کردند.317 تاریخ قتل کاواگنارى را شوال1296/سپتامبر 1879 دانسته اند.318 سید جمال چند روز بعد از این جریان وارد بندر کراچى مى شود به گمان این که در این شورش دست داشته در بدو ورود تحت نظر قرار مى گیرد و از وى بازجوئى به عمل مى آید. سید جمال از بندرکراچى به بمبى مى رود.به وى اجازه اقامت در بمبئى را اینان اشاره اى ندارند به قتل وزیر مختار انگلیس و محدودیتهایى که بدین خاطر بروى روا داشته اند.فقط روزنامه فرانسوى(ددبا) به موقع درج پاسخ وى به ارنست رنان شرح حال کوتاهى از سید ارائه مى دهد. در ضمن تصریح مى کند که او در هندوستان تحت نظر پلیس انگلیس دورانى را به سر برده است.321 سید جمال الدین حال به میل و انتخاب خود بالاجبار در حیدرآباد دکن استقرار مى یابد.ظاهراً نتیجه فرقى نمى کند. سیّد به رسالت خود حتى المقدور عمل مى کند و با شخصیتهاى ذى نفوذ روشنفکران عالمان و… تماس مى گیرد و حایق را فاش مى گوید. در حیدرآباد با شخصى به نام:سلطان نواز جنگ طرح دوستى مى ریزد و به وسیله او با سالار جنگ نخست وزیر نظام حیدرآباد آشنا مى شود و ارتباط برقرار مى کند و همچنین با پیروان سید احمد یطاره322 آزادیخواه مشهور. محرم 1298/دسامبر 1880 شماره اول:فوائد جریده. شماره دوم:تعلیم و تربیت. شماره هاى هشتم و نهم:فلسفه وحدت جنسیت و حقیقت اتحاد لغت. شماره دهم:فواید فلسفه. شماره هاى یازدهم و دوازدهم:شرح حال اگهوریان با شوکت و شأن.324 البته حکومتگران این را هم تاب نیاوردند. سالار جنگ را احضار کردند و به وى هشدار دادند و مقامات محلّى را واداشتند که جلوى انتشار مجلّه را بگیرند.325 سید جمال افزون بر آن مقالاتى در جریده: (سید الاخبار) و (مفرح القلوب) هند مى نوشت.326 مقالات جمالیه سید جمال که در سال 1884/1301 در کلکته چاپ شده است علاوه بر این شش مقاله مشتمل بر سخنرانى سید در(البرت هال) کلکته و مقاله(تفیسر مفسر) (قصر مسوس الشکل سعادت) (اسباب صیانت حقوق)و(فضایل دین اسلام) است327 که به نظر مى رسد این مقالات در مطبوعات هند منتشر و سپس گردآورى شده است. انتشار مقالات جالب و شورانگیز سیّد به طور منظم در مجله(معلم شفیق) باعث مى شود که علماد و دانشمندان هند با شخصیت سید وتوان علمى وى آشنا گردند و از مقالات وى استقبال نمایند.درخواست نوشتن رساله اى درباره نیچریه و مادیگرایى که جامعه هند را تهدید مى کرد حکایت از نفوذ علمى سیّد در جامعه هند دارد.از جو جمله مقالاتى که به نظر مرحوم محیط طباطبایى ار بخش بوده و تحول آفرین مقاله شورانگیز:(فلسفه وحدت جنسیت و حقیقت اتحاد لغت) است. سیّد در این مقال مردم هند را به بازگشت دعوت مى کند بازگشت به فرهنگ و زبان خویش.ازآنان مى خواهد که کتابهاى علمى را به زبان هندى برگردانند از این که مى بیند اهل نظر بر این امر مهم همّت نمى گمارند سخت تأسف مى خورد: (چرا کوشش نمى کنند در ترجمه علوم جدیده به لغت وطنیه؟ خصوصاً به لغت اردو که به منزله لغت عموم است.)328 (امتیازات غالبیت را برداشته هندیان را در جمیع حقوق حتى در مجلس( پارلمان) با خود شریک سازند.)329 19محرم1298/23دسامبر1880 (فقط در ابتداء تفسیر خود چند سخنان در معنى سوره و آیه و حروف مقطعه اوایل سُوَر رانده است.آیه اى که در آن ذکرى از ملک یا جن یا روح الامین و یا وحى و یا جنت و یا نارو یا معجزه اى از معجزات انبیاء علیهم السلام مى رود آن آیه را از ظاهر خودبرآورده به تأویلات بارده زندیقهاى قرون سابقه مسلمانان تأویل نماید. فرق همین است که زنادقه قرون سالفه مسلمانان علماء بودند و این مفسر بسیار عوام است; لذا نمى تواند که اقوال ایشان را به خوبى فراگیرد.333) مخالفت سید جمال با سراحمدخان تنها در ارتباط با تفسیر وى نبود بلکه سید جمال الدین با اندیشه وطرز تفکر سیاسى احمدخان نیز به مخالفت برخاست.زیرا سراحمدخان با دولت انگلیس همراهى مى کرد و معتقد بود: (چون دولت انگلیس مانع فعالیتهاى مذهبى ما نمى شود ما هم با آن مخالفتى نداریم و جهاد علیه آن دولت جایز نیست.336) سیّد در هند تشکیلاتى به نام(عروه) براى تشکل عالمان اسلامى بنیان نهاد و براى پراکندن افکار این تشکیلات مجلّه اى تأسیس کرد به نام(عروة الوثقى).محمد عبده بعد از تعطیلى مجلّه(عروةالوثقى) به عالمان تونس که از سوى سید براى تأسیس شعبه به آن جا رفته بود مى گوید: عروة نام جریده اى نیست نام جمعیتى است که سید در حیدرآباد هند تأسیس کرد و شعبى در دیگر ممالک دارد. اما هیچ شعبه شعبه دیگر را نمى شناسد و فقط رئیس از آنها آگاه است.اینک ما مى خواهیم یک شعبه در این جا تأسیس کنیم…337) سیّد تنها به تشکل و اتحاد مسلمانان نمى اندیشید.درخطابه اى در مدرسه عالى کلکته مسلمانان و هندوها را به اتحاد و همکارى دعوت کرد.338 14 شوال 1298/9 سپتامبر 1881 3 صفر1299/25 دسامبر 1881 29 شوال 1299/13 سپتامبر1882 23ذى حجه 1299/8 نوامبر1882 فعالیت سید جمال گرچه در کلکته اندک بود ولى تأثیر آن به گونه اى است که در این شهر رساله نیچریه وى به اردو ترجمه و مقالات جمالیه گردآورى و چاپ مى شود348.همچنین ترجمه مقالات عروة الوثقى در جریده(اخبار دار السلطنه) کلکته منتشر مى شود349.سیّد نخستین شالوده نهضت جوانان مسلمان را در همکارى با هندوان در راه تحصیل استقلال پى مى ریزد. بلنت مى گوید: (وقتى دو سال بعد از خروج سید از هندوستان به کلکته رفتم شبى مریدان سید جمال الدین مرا به مجلس سرّى بردند که از طلاب دینى متعصب در طرفدارى از افکار سید تشکیل شده بود.350) اینها همه نشانگر تأثیر فوق العاده سید جمال بر افکار و اندیشه هاى نیروهاى روشنفکر و آزادیخواه است. صفر1300/دسامبر1882 چنین به نظر مى رسد که عارف ابوتراب بعد از اطلاع از ورود سید جمال به پورت سعید خود را به وى مى رساند.سید جمال نیز عارف را نزد ریاض پاشا نخست (ارسلت العارف الى صاحب الدوله ریاض پاشا بقبض اموالى و کتبى التى بقیت فى مصر.353) من عارف را نزد رئیس دولت ریاض پاشا فرستادم تا اموال و کتب باقى مانده در مصر را بگیرد برمى آید کخ مخاطب نامه چهارم (مجموعه اسناد تصویرهاى:34 35 36 و 37) ریاض پاشاست. سیّد در پایان همین نامه تصریح مى کند که:نامه اى به شریف پاشا و عبدالله پاشا فکرى فرستادم و آنان را به اداى شهادت و بى گناهى خویش دعوت کردم.متن نامه سید به عبدالله فکرى پاشا مشخص و مسوده آن در مجموعه اسناد آمده است.در این نامه از عبدالله پاشا353 که در رد اتهامات علیه وى نکوشیده گلایه مى کند و در پایان مى نویسد: (از شما مى خواهم به عارف با نظر عنایت توجه کنید ودر مهمى که براى آن او را فرستادم مساعدتش نمایید و سلام مرا به برادر فاضلم امین بیک 354 برسانید.355) با توجه به این که در پایان نامه یسد به ریاض پاشا آمده:(من نامه اى به عبدالله فکرى و شریف پاشا نوشته ام و آنان را به اداء شهادت دعوت کردم) مى توان گفت که نامه اول سیّد(تصویر32) مسوده نامه وى به شریف پاشاست.356 شاید بتوان گفت که نامه سوم(تصویر 33) مربوط به کمال بیک کاتب سرّ خدیو و صاحب نفوذ در دستگاه دولت باشد;زیرا در نامه آمده: (من عارف را به جانب شما و صاحب دولت ریاض پاشا فرستاده ام.357) نامه پنجم(تصویر38) به جز حاوى مطلبى که مربوط به فرستادن عارف مى باشد بقیه مطالب آن با نامه سوم یکسان است. احتمالاً نامه را براى شخصى به نام فخرى از این روى ما احتمال مى دهیم نامه سوم وپنجم سید جمال مربوط به دو تن از این چهار نفر(فخرى پاشا و کمال بیک) باشد.سید جمال الدین در این نامه ها مقصد خویش را مشخص کرده است: (اذهب الى لندن و منها الى باریس)360 (او از کلکته وارد و تاکنون هرگز به پاریس نیامده بود به طورى که معلوم مى شود بسیار تحصیل کرده و فرانسه را بى اشکال حرف مى زند و هشت زبان مى داند367) درباره آشنایى سید جمال با زبانهاى گوناگون نظرهاى مختلفى ابراز شده است: (وى زبان افغان فارسى عربى ترکى و فرانسه را مى دانست و با انگلیسى و روسى آشنا بود.368) زرکلى مى نویسد: (در لغات افغانى فارسى سنسکریت و ترکى را مى شناخت و زبان فرانسه و انگلیسى و روسى را فرا گرفت و زمانى که به عربى سخن مى گف زبان او عربى در مجله عروة الوثقى گاهى از واژه هاى سنسکریت بهره مى برد370 و توصیه وى به هندیان این بود که نامه هاى خود را به دفتر مجله به لغت فارسى بنویسند نه اردو.371 و ظاهراً وى در هند با لغت هندى نیز آشنا شده و از قول سید هادى حسینى اسدآبادى نقل شده که با عده اى از هندیان در ایران با زبان هندى سخن مى گفت.372 آنچه در این توقف کوتاه سید در لندن مهم مى نماد افشاى چهره انگلستان و نمایاندن سیاستهاى ضد انسانى آن است. وى در مقاله:(علل جنگ در مصر) تاکید مى کند:انگلستان وحشت دارد از این که مسلمانان تحت خلافت و مرکزیت واحد متحد گردند. همان هدفى که سلطان عبدالحمید در پى آن است. انگلستان مى خواهد مصر را از عثمانى جدا کند.373 عبده در اولین نامه خود به سید جمال در 5 جماد الاول 1300هـ.ق. مى نویسد:دفترهائى آماده کرده ایم که مقالات شما را از روزنامه ها جمع آورى کنیم و آنچه در روزنامه(نحله) آمده و اولین مقاله(البصیر) را در آن دفترها قید کرده ایم.374) 10 ربیع الاول 1300/19 ژانویه 1883 (سید جمال الدین بزرگ او که زندگى خود را صرف انسانیت کرده است و به مصر عشق مى ورزد و آن را دوست دارد به پاریس رسیده و بلافاصله همکارى خود را با ابونظاره آغاز کرده و مى خواهد براى آن مقاله بنویسد.375) سید جمال با قیافه اى شرقى و با عمامه وارد لندن مى شود و با لباس استانبولى وارد پاریس.او هرگز لباس فرنگى نمى پوشیده است.376 سید جمال الدین در پاریس مقالاتى انتقادآمیزى درباره مصر و خدیو و دخالت (از زمان قدیم کلمه بهلول را سمبول حماقت و تمسخر مى دانستند تا این که نام او ضرب المثل گردید.امروز با بودن احمقى مانند توفیق مردم دیگر به یاد بهلول نمى افتند.377) مقالات سید جمال در ابونظاره عکس العمل شدیدى را در مصر به دنبال داشته است. ابوتراب که در آن زمان هنوز در مصر بوده دستگیر و زندانى و به بیروت تبعید مى گردد. 16 ربیع الاول1300/25 ژانویه 1883 (سید جمال الدین با آن شهرت و دانشش به پاریس وارد شده است و از اقامتش در هند و لندن سخن مى گوید.379) این مجلّه به بیروت ارسال مى شده و شاگردان سید از طریق آن از ورود سید جمال به پاریس باخبر مى شوند. (خدا را شکر که البصیر به ما مژده داد که شما سالم به پاریس رسیدید.380) 22 ربیع الاول 1300/1 فوریه 1883 (سبب تبعید ابوتراب را پرسیدم.گفته شد:او پس از آن که به مصر رفت مدتى ماند تا آن که(ابوالنظاره) رسید و در آن مقاله اى از سید بود. جناب خدیو شک کرد و جاسوسان را در پى او برگماشت و دستور داد که او را بگیرند….او را گرفتند و به راه آهن سپردند و به اسکندریه رساندند و بالفور او را با سید ابراهیم و مصریان دیگر به بیروت فرستادند.383) نشریه ابونظاره در فرانسه به زبان عربى نوشته مى شد و در جوف پاکتهاى معمولى به وسیله پست فرانسه به شکل نامه براى افراد ارسال مى گردید.384 ابوتراب که به خاطر مقاله سید جمال در ابونظاره به تعبیر خوددش:(از مصر نفى مؤبد) شد از سید جمال الدین مى خواهد که مقالات خود را براى وى به بیروت بفرستد; مخصوصاً مى خواهد که به جمس سانووا توصیه کند:مقاله اى که به خاطر آن تبعید شده بفرستد. (از آن تاریخ که اول مقاله شما را نوشته است از براى ما (ابونظاره) را بفرستد.به آن حیله اى که[جمس] به مردم دیگر مى فرستد به جهت آن که او مرا بى گناه نفى کرده و حبس هم بالایش.385) 29 ربیع الاول 1300/8 فوریه 1883 اول ربیع الثانى 1300/9 فوریه 1883 (در تاریخ فوق مجله ابونظاره همراه با عکس و تصویرى از سید جمال مقاله اى با عنوان:(شرق و شرقیان) از وى به چاپ رسانده است.389) و در نامه هایى که ابراهیم لقانى ابوتراب و عبده به سید جمال مى نویسند از این مقاله یاد و تصریح مى کنند:(این مقاله را که در البصیر چاپ شده براى ما بفرست.390) ادیب اسحاق مى نویسد: (البصیر مقاله اول(الشرق و الشرقیین) را براى ما فرستاد. خواهش مى کنیم بقیه این مقاله را هر جا چاپ شده است براى ما بفرستید.391) بنابراین چنین به نظر مى رسد که بخش اول مقاله:(شرق و شرقیان) در البصیر چاپ شده و بخش دیگرى از آن در مجله ابونظاره ولى با توجه به این که نوشته اند:مقالات سید جمال در(البصیر) در شماره هاى:66 67 68 74 75 77 و 78 آن بوده و به ترتیب هر یک در 8 15 22 فوریه 5 12 و 26 آوریل و سوم ماه مه 1883 منتشر شده است392 مى توان گفت شماره 67(البصیر) که در بردارنده دومین اثر سید جمال در این مجله بوده بعد از(ابونظاره) منتشر شده است و از ذیل نامه ادیب اسحاق استفاده مى شود که ممکن است مقاله سیّد به عنوان:(شرق و شرقیان) در (فالمسؤل من کرم السید ان یرسل الیّ ما طبع منها و من سواها فى البصیر و غیرها من جرائد لندرة و باریس جملة فتلک امنیة للعاجز فیها شرکاء کثیرون ممن عرفوا السید بالخبر او بالأثر.393) از بزرگوارى سید است که براى من بفرستد تمام آنچه را که از آن[مقاله شرق و شرقیان] و غیر آن در البصیر و دیگر جرائد در لندن و پاریس چاپ شده است.این آرزو و خواسته من عاجز است. و عده زیادى که سیّد را با خبر یا اثر مى شناسند در این آرزو شریکند. از آن جا که(ابونظاره) به بیروت فرستاده نمى شده و یا لااقل به دست شاگردان سید جمال نمى رسیده آنان از طریق روزنامه البصیر در جریان فعالیتهاى وى قرار مى گرفتند. دکتر على شلش مى نویسد: (مقاله شرق و شرقیون در ابتداء در(ابونظاره) مورخ 9 فوریه 1883 منتشر شد سپس در دو شماره 15و 22 البصیر در ماه فوریه تجدید چاپ گردید.394) ظاهراً ادیب اسحاق شماره اول آن را در(البصیر) دریافت کرده است.در اول ربیع الثانى1300/9فوریه 1883 سید جمال الدین نامه اى از پاریس براى بلنت به لندن مى فرستد و در آن از آقاى بلنت تشکر مى نماید: (درود مى فرستم درودى که خالى از ریاء است به حامیان انسانیت مستر بلنت و همسرش.) دستخط سید را زرکلى آورده و ظاهراً وهبى بیک در آن زمان همراه سید جمال در پاریس بوده است.در این نامه از شخصى به نام:مسیو اسنو نامبرده شده که سید از وى به عنوان(صاحبى) یاد مى کند و از این که زبان انگلیسى را نمى شناسد تا باوى مکاتبه کند عذر مى خواهد.395 ویلفرید بلنت نویسنده آزادیخواه انگلیسى و عرب دوست 396 است و کتابى درباره مصر نوشته به نام(التاریخ السرر لاحتلال انجلترامصر) در آن وقایع دوران اشغال مصر 1.باید مصر استقلال بیابد و انگلستان آن را تخلیه کند. 2.کانال سوئز باید آبراه عمومى و بین المللى گردد و اداره آن به عهده حکومتى برخاسته از آراء مردم باشد.397 2ربیع الثانى1300/10 فوریه 1883 7ربیع الثانى 1300/15 فوریه 1883 9 ربیع الثانى 1300/17 فوریه 1883 (آقاى جمال الدین نویسنده و ادیب اصلش افغانى 45 ساله مجرد از 17 ماه فوریه گذشته در کوچه سز اقامت و در ماه 50 فرانک کرایه مى پردازد. موقع ورود به این منزل در دفتر نام خود را(الدین جمال) ثبت نموده است.اواز کلکته وارد…او با تشریک مساعى یک آقایى به نام جمس سانووا معلم زبان عربى و مدیر یک روزنامه که به زبان عربى در شماره 48 خیابان کلشى پاریس انتشار مى یابد مقالات زیادى علیه انگلستان انتشار داده است.مشارالیه ملاقاتهاى زیادى با اشخاص دارد و وضعیت مالى او خوب است. رفتار عادى و اخلاق او به هیچ وجه ناپسند نمى باشد.با احترامات فائقه.امضاء402) این مکان آخرین طبقه فوقانى یک منزل بوده که بعداً تبدیل به اداره نشریه عروة درباره علت گزارش پلیس فرانسه به وزارت خارجه انگلستان نوشته اند: (علاوه بر مقالاتى که سید در ابونظاره مى نوشته نامه هائى تهدید آمیز با امضاى مستعار:(المنتقم) جهت(سر اولین وود) رئیس کل قواى مصر و(ادوارد مالت) نماینده سیاسى انگلستان در قاهره ارسال مى شده است.و در آن نامه ها از آنان خواسته شده که حداکثر تا 24 اوت 1883 مصر را تخلیه کنند ونظیر همین نامه ها را براى شریف پاشا و خدیو مصر نیز فرستاده منتهى آنان تهدید به قتل و ترور شده اند.404) آنان معتقد بودند که این نامه ها از پاریس و به وسیله سید جمال ارسال مى شود و همکارى وى را با مجله(ابونظاره) و مقالات ضد انگلیسى وى و نثر واحد آن نوشته ها را دلیل این امر مى دانستند.در گزارشى که ادوارد مالت به انگلستان فرستاده در این باره آمده است: (جمال الدین از وقتى که در مصر مداخلات نظامى شده با این روزنامه(ابونظاره) سر و کار پیدا کرده به طورى که شنیده ام مقالاتى که در آن روزنامه به وسیله جمال الدین نوشته شده داراى ارزش ادبى فوق العاده عالى مى باشد….405) از آن جا که شاگردان سیّد خواهان دریافت نظرات او بودند سعى مى کردند مقالاتش را گردآورند. عبده ابوتراب و ابراهیم لقانى406 در نامه هایى که از بیروت به پاریس مى فرستند از استاد خود مى خواهند که مقالات گوناگون خود را که در مجلات چاپ نشده براى آنان به بیروت بفرستد. 19 ربیع الثانى 1300/اول مارس 1883 ابوتراب در پاسخ درخواست سیّد مى نویسد:روزنامه هاى شرق آزاد نیستند. در این نامه از ابراهیم لقانى تجلیل مى کند.از سیّد مى خواهد هر مقاله اى که مى نویسد مخصوصاً مقاله(الشرق و الشرقیون) که تا به حال به دست نیاورده اند برایش بفرستد.زیرا هر روزنامه اى که در آن مقاله اى از سیّد باشد آن جریده را کسى نخواهد دید زیرا که مى ترسد به کسى بدهد مبادا گم بشود.408 در نامه ابوتراب دو گزارش راجع به عبده نیز درج شده که درخور تأمل است: 1.مسیو بلنت انگلیسى طى نامه اى که از لندن براى عبده فرستاده در آن نوشته است: (با استاذ تو ملاقات کردم و بسیار خوشنود گشتم و بسیار چشم مرا پر کرد.) 2.از ملاقات پسر امیر عبدالقادر الجزایرى409 با عبده که به دستور پدر انجام گرفته و کیفیت آن گزارش داده است. به نظر مى رسد که وى مانند شاگردان سید خود را موظف مى دانسته که حوادث و اتفاقات را به اطلاع سیّد برساند. 3جمادى الاولى1300/13مارس 1883 (نامه اخیر شما به ابوتراب در ما بسیار مؤثر واقع شده است. در تمام وجودم جز دوستى و اطاعت سید چیزى نیست:فنحن جمالیون فى اى زمان و اى مکان) بعد وى بدگمانى سید را از ناحیه شیخ محمد عبده مى داند و در عین حال از عبده دفاع مى کند که کینه دگران به وى بر اثر حسد است.410 5 جمادى الاولى1300/15مارس 1883 (از سوى تو به من حکمتى رسیده است که با آن دلها را منقلب مى کنم و عقول را درمى یابم و در خاطرهاى مردم تصرف مى کنم.تو به من قدرتى بخشیده اى.من از تو سه روح دارم که اگر یکى از آنها در جهان حلول مى کرد جماد انسان مى شد.صورت ظاهر تو در قوه خیالم تجلى کرد و حکمت تو را جلوه گر مى بینم.روح حکمت تو مردگان ما را زنده کرد و عقلهاى ما را روشن ساخت. ما براى تو اعدادیم و تو واحدى ما مخفى و تو آشکار.عکس روى تو را من قبله نمازم گذارده ام و آن را ناظر اعمال و کردار خود قرار داده ام.) عبده از شاگردان مسیحى سیّد:ادیب اسحاق سلیم نقاش سعید بوستانى و هلباوى انتقاد مى کند و همچنین از قیام احمد عُرابى و از تبعید خود و مشکلاتى که دچار آن شده سخن به میان مى آورد و دیدار فرزند امیر عبدالقادر جزائرى را از لطف سید مى داند. به سیّد مى نویسد: (…مرحمت دوم آن که مقالات ادبى و سیاسى خود را که در جراید مى نویسى براى ما بفرست;چه ما چندین دفتر آماده ساخته ایم که آنچه در روزنامه ها هست در آن جا بنویسیم و آنچه در روزنامه(لنحله) آمده و اولین مقاله(البصیر) را در آن دفترها قید کرده ایم.تاکنون مقاله شرق و شرقیان را نیافته ایم…) در این نامه متذکر مى شود که ما از مصریان بى وفا نیستیم و از نارساییهاى (نوشته هاى من در پیش تو جز تضرع و زارى نیست و گمان نمى کنم که من در این نامه ها پوشیده اى را آشکار بسازم. با این همه از غلق عبارت خود و مخالفتى که با قواعد بلاغت در آن هست طلب عفو مى کنم.412) این دو بخش از کلام عبده نشانگر اهتمام وى به مقالات سید از جهت ادبى است و این خود بیانگر آن است که عروة الوثقى فقه برخاسته از خامه عبده نیست. 20جمادى الاولى1300/29 مارس 1883 وى افرادى مانند ابن سینا فارابى و ابن رشد را استثناهایى مى داند که از ایران برخاسته اند و به خاطر ویژگیهاى ملى این کشور به کمال علمى رسیده اند.این سخنرانى در تاریخ فوق در روزنامه(ژورنال ددبا) منتشر شد.413 پس از انتشار این سخنرانى عده اى از روشنفکران و متفکران مسلمان به آن پاسخ داده اند از جمله:سید جمال و نامق کمال بک متفکر ترک414 و بایزید اوف امام مسجد لنینگراد.استاد ماسینیون نیز به این نطق پاسخ داده است.415 از متن پاسخ سید که بعد از دو ماه در 16 رجب1300/18 مه 1883 در آن روزنامه چاپ شده استفاده مى شود که سید جمال الدین بعداً از این نطق آگاهى یافته آن هم به وسیله ترجمه نارسائى که ظاهراً به زبان فرانسه بنوده است. از این روى سید پاسخ خود را به زبان عربى به دفتر روزنامه(ددبا) فرستاد.مقاله وى به فرانسه ترجمه و در آن روزنامه چاپ شد. دکتر حمید حمیدالله حیدرآبادى معتقد است:مترجم مقاله را تحریفات وقیحانه مى کرده است.416 تأخیر چاپ پاسخ سید ناشى از عدم شناخت جامعه فرانسه از این فیلسوف شرق معمولاً کسانى که درباره سید اظهار نظر کرده اند به این خصیصه بارز وى اشاره دارند. سید جمال در مقاله(دهریان در مصر) به این نکته اشاره مى کند:اظهار نظر کرده اند: (ما در رساله نیچریه به فساد مذهب باطل آنان پرداخته ایم و اثبتنا ان الدین اساس المدینة و قوام العمران.419) جواهر لعل نهرو سید را پیشواى مذهبى مى داندکه بر آن بوده بین اسلام و مقتضیات دنیاى جدید پیوند برقرار کند: (بزرگترین اصلاح طلب قرن نوزدهم در مصر جمال الدین افغانى بود که یک پیشواى مذهبى بود و مى خواست اسلام را از راه سازش دادن و جور کردن با مقتضیات دنیاى جدید به صورت تازه درآورد.سید جمال الدین مى گفت که:تمام ترقیات را مى توان با اسلام سازش داد و جور کرد.کوشش او براى احیاى اسلام… بود.420) پرفسور پیترآدرى درباره هدف اصلاحى سید جمال الدین مى نویسد: (هدف او به طور خلاصه عبارت بود از این که اسلام را نجات دهد و این دین را با شرایط جدید جهان سازگار سازد به طورى که اسلام بتواند در برابر سیل وى ایمان و قرآن را اساس اندیشه خود مى دانسته و بر آن تأکید مى کرده است.422 بنابراین سید جمال در پاسخ خود دچار الحاد نشده و به گونه اى جامعه شناسانه این مسأله را بررسى کرده و پاسخ گفته است. 26 جمادى الاولى1300/5 آوریل 1883 (مقاله اى است از علامه عامل و فیلسوف کامل سید جمال الدین حسینى افغانى). سیّد در این مقاله به سیاست انگلستان در مصر شدیداً انتقاد مى کند .این مقاله به خاطر اهمیتى که داشت در روزنامه(جوستین) مهمترین روزنامه رادیکال فرانسه منتشر شد.به نقل از آن در بقیه روزنامه هاى فرانسوى منتشر گردید.بخشى از این مقاله سیّد در(ستندرد) (دلى تلگراف) (فلوب) و(دلى نیوز) منتشر گردید.در یکى از مشهورترین روزنامه هاى اتریش به نام(نیوز پرس)نیز منتشر شد. 8جمادى الثانى1300/24آوریل 1883 8 شعبان1300/15 ژوئن 1883 (پیش از رسیدن نامه از آنچه شما در روزنامه(دبا) در رد مسیور رنان نوشته و از اسلام دفاع کرده بودید مطلع شدم.ما گمان کردیم این کار از بازیهاى دینى است که آن را مؤمنین مى پسندند.428) عبده در این نامه از ابوتراب انتقاد کرده و انتقاد سید را از ابراهیم لقانى و خود ناشى از گزارشات ابوتراب مى داند و وى را ارائه در گزارش عجول مى داند. 21شوال1300/26 اوت 1883 (دیروز افکار صائبه شیخ جمال الدین را در موضوع کنفرانس اخیر من در سوربون با شوق وذوق بسیار خواندم….تقریباً دوماه پیش با شیخ جمال الدین به توسط همکار محترم آقاى غانم آشنائى پیدا کردم.کمتر اشخاص در اسناد به جاى مانده از سید سندى است که آقاى خلیل غانم فردى را که مسیو رنان به وى معرفى کرده براى دریافت مسائل مربوط به شرق نزد سید جمال مى فرستد. این نشانگر ارتباط وسیع سید با شخصیتهاى علمى و شرق شناسان پاریس دارد. خلیل غانم خطاب به سید مى نویسد: (لطف فرموده آقاى دیولافوا را که مسیو رنان به من معرفى کرده است بپذیرید.ایشان از سیاحان دوستدار مشرق و شیفته علم است.)430 و در همان اسناد کارت ویزیتى وجود دارد که سید جمال با ویکتور هوگو نویسنده بزرگ و معروف فرانسوى دیدار داشته است.431 شهرت سید جمال به دیگر بلاد اروپا نیز رسید و دانشمندان آن کشورها نیز در صدد بهره ورى از اندیشه هاى سید جمال برآمدند. در 26 اوت 1883 شخصى به نام امین المدنى از لیدن هلند نامه اى به پاریس مى نویسد و از سد جمال الدین مى خواهد که در انجمن متشرقین آنان شرکت نماید.اظهار مى دارد که این انجمن مجمع علمى است و جنبه دینى ندارد و یکى از اعضاى آن آقاى(کارلو) ست که نسبت به سید اظهار ارادت دارد.از نامه مجددى که آقاى امین المدنى در 21 سپتامبر 1883/18 ذى قعده1300 فرستاده بر مى آید که سد جمال الدین به این درخواست پاسخ منفى داده و از مخالفت علماى سلف با آموزش مسیحى در آن نامه سخن به میان آورده است: (مکتوب مورخ 19 جارى رسید… این که گفته اید:سخنان دانشمندان سلف درباره تعلیم دادن به مسیحیان و فروش کتب به آنها مختلف است نمى دانم این مطلب را در کدام کتاب دیده اید و چه کسى تحریم کرده و که مباح دانسته است و به چه دلیل؟ 15 صفر1301/17دسامبر1883 سید جمال الدین قیام مردم سودان را ناشى از ظلم و ستمى مى دانست که حکومتهاى استعمارى بر مردم آن دیار روا داشتند. وى در 17 دسامبر1883 در روزنامه(لن ترانسیژان) مقاله مفصلى درباره جنبش مهدى در سودان نوشت و در آن سیاستهاى انگلستان را محکوم کرد.434 بحث سید جمال درباره نهضت مهدى سودانى به این خلاصه نمى شود بلکه وى در مجله عروة الوثقى به این موضوع پرداخته و گزارشهاى متعددى از نهضت سودان منتشر کرده است.435 اوائل1301/اواخر1883 با ورود عبده به پاریس زمینه براى انتشار مجله عروة الوثقى فراهم مى شود. عبده این مجله را ارگان جمعیت عروة الوثقى معرفى کرده و در این باره مى نویسد: (وهنگامى که جمعیت عروة الوثقى وى[سید جمال] را مکلف ساخت که جریده ایجاد نماید و در آن مسلمانان را به وحدت زیر پرچم خلافت اسلامى بخواند از من خواست که در تحریر آن به وى کمک کنم. من نیز پاسخ مثبت دادم و از این جریده هیجده شماره منتشر شد.)438 15 جمادى الاولى1301/13 مارس 1884 در اولین شماره عروة الوثقى به اهداف این مجله اشاره شده: 1.این مجله در خدمت ملتهاى شرق خواهد بود.علل ضعف و سقوط ملل اسلامى و راههاى تدارک آن را در میان ملتها بیان خواهد کرد تا از این دائره بسته خارج شوند. 2.این مجله با ارائه راههاى صحیح نشان خواهد داد که ملل شرق بخصوص مسلمانان براى نجات خویش باید متوسل به اصولى شوند که پدران و اسلافشان بدان معتقد بودند و فراگرفتن روشها و سنتهاى اروپائیان آنان را دچار ضعف و ناتوانى مى سازد. 3.این مجله تساوى مادى و معنوى را براى حفظ موازنه بین المللى لازم مى داند در غیر این صورت ملل نیرومند هستى ملل ضعیف را به غارت مى برند. 5.عروة الوثقى تصمیم دارد نماز جماعت و دوستى و اتحاد را در میان ملل اسلامى رواج دهد .441 درباره نگارش عروة الوثقى یک نوع ابهامى وجود دارد. برخى نوشته اند:همه مقالات عروة الوثقى به قلم شیخ محمد عبده نگارش یافته و بر این مطلب استدلال کرده اند که سیاق عبارات آن عربى خالص است و حال آن که از سبک نگارش بیشتر مقالات سید بر مى آید که نویسنده آن عرب نیست.442 از جانب دیگر کسانى که درباره عبده تحقیق و در نوشته هاى وى تأمل کرده اند به این نکته اعتراف دارند که:مقالات عروة الوثقى با قلمى پرشور نگارش یافته که با سبک نگارش شیخ محمد عبده در مجله(الوقایع المصریه) تفاوت دارد443; زیرا در آن نوشته ها شیخ در سیماى مصلحى که با حزم و دوراندیشى به اصلاح اندیشه هاى مردم و ضایعات دولتى مى پردازد تجلى کرده است.در حالى که مقالات مجله عروة الوثقى نشان مى دهد نویسنده آن مصلحى انقلابى است که با حرارت و گرمى بسیار امت اسلامى را به بیدارى و اتحاد و جنبشى دعوت مى کند که برخیزند و اوضاع فاسد جارى را بر هم زنند.444 اینان در عین این که عروة الوثقى را برخاسته از قلم عبده مى دانند علت این تفاوت را تأثیر روح پر حرارت و آتشین سید جمال الدین بر قلم وى مى دانند و معتقدند: (هرکس که در زندگى شیخ محمد عبده تحقیق کند درمى یابد که او بیشتر مردى مصلح بوده و کمتر انقلابى و به عکس در جمال الدین خوى انقلابى بودن غلبه داشته است.445) بنابراین کسانى که نگارش مقالات عروه را به عبده نسبت مى دهند به این نکته اعتراف دارند که مقالات آن برخاسته از تفکر و اندیشه سید جمال است.446 به نظر ما این کمال بى انصافى است.وقتى نویسندگان تاریخچه ادبیات عرب مانند:احمد حسن الزیات سید جمال را مبتکر نشر جدید عربى معرفى مى کنند و عبده و ادیب اسحاق را از پیروان و شاگردان وى مى دانند447 چطور مى شود چنین داورى کرد؟ روشن است کسى که حرارت وشور انقلابى نداشته باشد نمى تواند مقاله انقلابى بنویسد مگر این که دورو باشد و در پى کسب موقعیت یا در صدد مصلحت اندیشى و یا طبق دستور و تحت نظر و کنترل شخصیتى که به وى اعتقاد دارد عمل کند. هماهنگى در سبک نگارش مقالات و اخبار مجله عروة الوثقى کاملاً مشهور است و تمام آنها سمت و سوى واحدى را تعقیب مى کنند. پیش از این اشاره شد که عبده در پایان نامه اى که به سیّد مى نگارد از(غلق عبارت خود و مخالفتى که با قواعد بلاغت در آن است) طلب عفو مى کند! آیا این حرف حرفى است لغو که عبده بر قلم جارى کرده یا خیر خود را شاگرد مکتب ادبى و بلاغى سیّد مى داند و خود را در این عرصه نیز واقعاً پایین مى بیند و سیّد را در اوج. ادیب اسحاق شاگرد سید جمال و نویسنده تواناى مصرى همه چیز خود را از سید جمال مى داند و در جمع آورى مقالات وى مى کوشد و درخواست ارسال تمام مقالات او را مى کند. زرکلى از فصاحت سید در تکلم به عربى سخن مى گوید و مأمورین انگلیسى به این نکته معترف بودند که مقالات سیّد نه تنها جنبه سیاسى که جنبه ادبى دارد. بنابراین به اعتراف دوست و دشمن سید جمال استاد ادب عربى و مبتکر نثر جدید بوده و عبده پرورش یافته مکتب وى. در ارتباط با نگارش عروة الوثقى دونکته مسلم است: 1.آنچه در مقالات عروه آمده برخاسته از اندیشه و تفکر سید جمال است. 2.عبده مجرى اول بود و سید جمال مدیر سیاسى و مسؤول مجله. با توجه به آنچه گفته شد امکان دارد تدوین مقالات عروة الوثقى بدین گونه باشد:پس از گفتگو درباره محتواى مقاله و تعیین جهت و سمت وسوى آن از طرف سیّد عبده به رشته تحریر درمى آورده و در پایان سید جمال اصلاحات لازم را اعمال مى کرده است.گاه به قلم خود نیز مقالاتى عرضه مى کرده است. به نظر ما سید جمال براى این که شاگرد خود را با نوشتن مقالات مهم سیاسى و ادبى آشنا کند از او مى خواست که قبل از به دست گرفتن قلم به مطالعه در خطبه ها و نامه هاى امیرالمؤمنین على(ع) در نهج البلاغه بپردازد تا هم به اندوخته هاى واژه اى خود بیفزاید و هم از یک نثر فصیح و انقلابى و پرشور الهام بگیرد و از آن اقتباس نماید. شاید همین امر باعث شده که عبده شیفته نهج البلاغه شود و به شرح آن همت گمارد. دقت در آغاز برخى مقالات عروة الوثقى و انتخاب واژه هاى آغازین آن نشان مى دهد که نویسنده آن خطبه و یا نامه اى از نهج البلاغه را مطالعه و از آن بهره برده است. به عنوان نمونه عبارتى از آغاز مقاله(الوحدة الاسلامیة) را شاهد مى آوریم: (قلاعهم و صیاصیهم متلاقیه و منابتهم و مغارسهم فى سهوبهم(اراضیهم السهلة الواسعة) واخیافهم(الاراضى المنحدرة عن الجبل) رابیه مزدهیة…448) واژه صیاصیهم در نامه 11 نهج البلاغه و واژه هاى مغارس و منابت در خطبه 192 معروف به قاصعه واژه هاى:سهوب اخیاف رابیه و مزدهیه در خطبه 91 معروف به اشباح حاکى از آن است که نویسنده تحت تأثیر نهج البلاغه بوده است. توضیحى که در متن مقاله براى معنا سهوب و اخیاف ذکر شده نیز مؤید آن است که از لغات مأنوس ومعروف نبوده اند. دکتر محمد عمارة در کتاب(الاعمال الکامله) که به شرح حال و آثار سید جمال اختصاص دارد هفده مقاله از مقالات عروة الوثقى را جزء آثار سید449 آورده است. به هرحال عروة الوثقى اندیشه هاى سید جمال الدین است که با همکارى عبده منتشر شده و کسانى مانند:سعدزغلول محمد وهبى میرزا محمد باقر بواناتى به یارى آن دو شتافتند. احمد امین در این باره مى نویسد: (افکار و اندیشه هاى عروة الوثقى از سید تحریر و آرایش لفظى آن از شیخ محمد عبده و تعریب مطالب آن از مجلات خارجى به همت میرزا محمد باقر انجام مى گرفت. این مطالب بیشر حوادث و نیازمندیهاى مشرق زمین را در بر مى گرفت. و یک گروه سرى بودند که از جمیع اقطار اسلامى اخبار را مى فرستادند.450) 4جمادى الاخر1301/31 مارس 1884 (این مجله را براى آنان که مى شناسیم مجانى فرستاده مى شود تا امیر و حقیر غنى و فقیر از آن بهره برند و کسانى که اسمشان را نداریم لازم است که نام معروف خود را همراه با آدرس محل اقامتشان را براى ما بفرستند.451) بر این اساس شماره هاى اولیه عروه به آدرس کسانى فرستاده مى شده که سید جمال از قبل با آنان آشنا بوده است. اولین نامه که به دفتر عروة الوثقى مبنى بر وصول مجله مى رسد از اسکندریه مصر است که توسط محمد مهدى حکیم تبریزى در تاریخ 31 مارس 1884 فرستاده شده452.وى نامه دیگرى نیز به سید جمال مى نویسد. براى این که دامنه و وسعت تأثیر گذارى و توزیع عروة الوثقى روشن شود به نامه هایى که از بلاد مختلف به دفتر مجله رسیده اشاره مى کنیم. 18جمادى الثانیه1301/14 آوریل 1884 20جمادى الثانیة1301/16آوریل 1884 24جمادى الثانیه1301/20آوریل 1884 شنبه 29 جمادى الثانیه1301/25 آوریل 1884 1رجب1301/27 آوریل1884 (بعد از زیارت دستخط مبارک جناب عالى که چند سال قبل از مغرب زمین و شهر فاس مرقوم فرموده و با عکس خود و ابوتراب ارسال فرموده بودید دیگر الى الان اطلاعى از طرف قرین الشریف جناب عالى نداشته…) در ادامه مى نویسد: (تا در یوم شنبه بیست و نهم شهر جمادى الثانى1301 آوریل ماه فرانسه روزنامه که به لغت عربى چاپ شده و از پاریس ارسال فرموده بودید زیارت شد یکى عدد الاولى 15 جمادى الاولى 1301 تاریخ داشت و یکى دیگر عدد ثانى در22 شهر تاریخ داشت.459) سپس اشاره مى کند که میرزا لطف الله اخوى قصد شرفیابى داشت و من و سید هادى پسر مرحوم سید طاهر مانع او شدیم. از این نامه استفاده مى شود که سید قبلاً نامه اى به اسدآباد فرستاده و چون در مصر تقیه مى کرده آن را از فاس مراکش همراه با عکس به اسدآباد ارسال کرده است. دوم شعبان1301/28 مه 1884م. سید جمال الدین با دریافت نامه هاى اقوام خویش به آنان پاسخ مى دهد و از آنجا که مجله را براى پدر خود فرستاده و در نامه ها ذکرى از وى به میان نیامده براى وى جاى سؤال بوده است. از این روى پاسخ وى به این نامه ها در دهم رمضان1301 به اسدآباد مى رسد و مى خواهد که از اوضاع ایران اسدآباد و احوال منسوبین نیز بنویسند. 15رمضان1301/9ژوئیه 1884م. (سادات محله سیدان باز مغشوش است) میرزا شریف در این نامه از حاکم اسدآباد به نام:خان باباخان مى نویسد که هنوز حاکم است و نام عده اى از مردم اسدآباد را مى برد که فوت کرده اند و نام کسانى را مى برد که به امور شرعى رسیدگى مى کنند.درباره سید هادى و سیّد حسن مى نویسد که این دو در محلّه سیدان اسدآباد مشغول به نوشتن هستند. سپس به شرح وضعیت خویشان نزدیک سید مى پردازد.درباره سید مسیح الله برادر سید جمال مى نویسد:( در چهار سال قبل مرحوم شد و جگر عالمى را از این مصیبت سوزاند.و از وى فرزندى به جاى مانده به نام کمال الدین که مشغول تحصیل و مشق است.فارسى و امثله مى خواند.سیزده چهارده سال دارد و به خط خودش عریضه به حضور مبارک نموده و استدعاى جواب دارد.) (والده جناب عالى هم اوقاتى که از اسدآباد به سمت ارض اقدس تشریف فرما شدید در آن تاریخ مرحوم شده است دنیا همین است…461) میرزا شریف در این نامه خبر سلامتى خواهرهاى سید جمال:مادر خود و خاله اش را به اطلاع سید مى رساند; ولى سخنى از پدر سید جمال سید صفدر به میان نیامده است گویا وى نخواسته خبر مرگ سه تن از عزیزان سید را به اطلاع او برساند. 15 رمضان ابوتراب(ظاهراً به دستور سیّد) نامه اى به عنوان سید صفدر و آقا سید مسیح الله از بیروت به اسدآباد مى فرستد.نامه وى در 21 رمضان1301 به اسدآباد مى رسد و میرزا شریف در 20 ذى قعده 1301/12 اوت 1884م پاسخ مى دهد و همراه آن نامه اى براى سید جمال مى فرستد.در نامه به سید جمال بعد از گلایه از این که پاسخ نامه ها را نداده به نامه ابوتراب اشاره مى کند و در ضمن یادآورى مى نماید که: (روزنامه جناب عالى از عدد ثانى عشر به بعد دیگر تاکنون که20 ذى قعده است نرسیده باز منتظر هستیم.463) سید جمال الدین بعداً شماره هاى جدید عروة الوثقى به اسدآباد مى فرستد. زیرا آقاى صفات الله جمالى مى نویسد: (من پنج شماره از روزنامه عروة الوثقى را که سید از پاریس به همدان فرستاد دارم که در بین اینها شماره اولى به تاریخ15 جمادى الاولى و شماره آخر مجله(18) به میرزا شریف در نامه اى که خطاب به ابوتراب مى فرستد خبر فوت پدر مادر و برادر سیّد را به اطلاع وى مى رساند.و از او مى خواهد که اگر صلاح دانست خبر مرگ سید صفدره را به اطلاع جمال الدین برساند: (جناب آقاى آقا سید صفدر هم سه سال بود که از چشم کم قوه شده بودند.بنیه ضعیف شده بود شکسته و ناتوان…خلاصه با هزاران انتظار و داغ بى شمار چندى قبل مرحوم شدند.خداوند انشاء الله جناب آقاى آقا سید جمال الدین را به سلامت بدارد به شما طول عمر کرامت فرماید….مرحوم شدن آقا سید صفدر را ننوشته بنده محض اطلاع شما نوشتم اگر صلاح بدانید شما هم به جناب آقا اطلاع بدهید…465) سپس درخواست مى کند که سید جمال نامه و روزنامه بفرستد تا همشیره هاى جناب آقا خوشحال شوند و درباره منسوبین عارف ابوتراب چنین آمده: (از بابت برادر مکرم آقا على اکبر وسایر اقوام آسوده باشید.بحمدالله سلامت مى باشند.چند قبل آقا على اکبر اخوى شما به اتفاق کربلائى محمد شوهر همشیرتان از راه اسدآباد به عتبات عالیات مشرف شدند.خاطر جمع باشید خدمتشان رسیدیم سلامت بودند.466) 2رجب 1301/28 آوریل 1884 آقا سید هادى معروف به روح القدس که این تخلص را سید جمال در همان سفر براى وى انتخاب کرده بود467 در 2 رجب 1301 نامه اى از اسدآباد براى سید به پاریس (از تاریخى که در طهران مهاجرت و مفارقت حاصل شد الى الان کما هو ینبغى هیچ وقت خبر صحیح از احوال شما نداشتیم.گاهى در مملکت افغان نشان مى دادند و زمانى در حیدرآباد دکن و مدتى در مصر و حوالى مصر.سه سال قبل که به عزم حرمین شریفین مشرف شدم سؤال کردم خبرى نشنیدم تا این که نسخه رساله نیجریه شما را آقا سید عبدالله از کربلاى معلى آورد و ضمناً اطلاع داد که شما در پاریس هستید.468) در نامه اشاره مى کند که میرزا لطف الله پسر مرحوم میرزا حسین قصد سفر به پاریس را داشت که مانع شدیم. میرزا صفات الله جمالى از قول سید هادى نقل مى کند: (بعد از دریافت اولین شماره عروة الوثقى نامه اى به سید جمال نوشتم و گفتم:تو افغانى نیستى و جمال الدین خودمانى! سید پاسخ داد:چگونه مرا با این وضعیتى که دارم شناختى.با این کلاه افغانى و جبه ترکمانى.)469 از این سخن استفاده مى شود که با دریافت اولین شماره عروة الوثقى متوجه نشدند که مجله از آن سید جمال است و با نوشتن نامه به سید و پاسخ سیّد که بعد از دریافت دومین شماره مجله عروه بود به این مهم پى مى برند.با اطلاعاتى که از نجف به دست آوردند که در نامه لطف الله به آن اشاره خواهیم کرد نوشتن نامه را براى سید جمال آغاز کردند. بعد از رسیدن نامه سید جمال در ماه رمضان سید هادى در 15 ماه رمضان نامه اى به سید جمال مى نویسد و در آن به شرح اوضاع اسدآباد و درگیر بهایى که در آن جا رخ داده مى پردازد.به نظر مى رسد که یک طرف آن مسیح الله و سید صفدر بوده اند.این درگیریها ظاهراً در ایّام عید چهار سال قبل بوده وعده اى تلفات داشته است. مسیح اللّه برادر سید جمال بر اثر همین درگیریها از دنیا مى رود. سید هادى (از هر دو چشم نابینا شده نه قوه نوشتن دارد و نه خواندن) وى نیز از مرگ سید صفدر سخنى به میان نمى آورد. در پایان نامه امضاء مى کند:(محمد هادى حسینى سعدآبادى.470) آقاى صفات الله جمالى رونوشت نامه اى را نقل کرده که سید جمال در پاسخ به سید هادى در سال 1301 از پاریس به اسدآباد فرستاده است.از جهت مضمون بایستى بعد از نامه دوم سیّد هادى نگاشته شده باشد: (سید هادى جان من!مکتوب تو بسمو معانى و رشاقت الفاظش حقیقت چون بستانى بود که عیدان اشجار ملتفه اش به انواع ازهار مرصع باشد ولى صد حیف که مسالک بین اشجار همه مملو بود از قبور خاویه وعظام بالیه و جثث قتلى و سیل دماء که نگاه کردنش موجب کراهت و تصورش سبب نفرت مى گردید و نتن رائحه اینها قوه شاهد را از استشمام آن انوار و ازهار باز مى داشت.والسلام جمال الدین الحسینى.471) 10رجب 1301/6مه 1884 (با وجود این که کمترین تاکنون شرفیات حضور مبارک نگردیده و درک فیض حضور مهر ظهور را ننموده مدت سه سال است که على الاتصال شب و روز به فکر و خیال جناب عالى افتاده از هر گوشه و کنار و از مسافرین هر بلاد و دیار در مقام استفسار خبر سلامتى ذات کریم الصفات جماب عالى بوده خبرى استماع ننموده تا این که یک سال قبل به وسیله[اى] از وسایل به دار الخلافه تهران برفته از عارف افندى مترجم روزنامجات دولت بهیه روم و غیره جویا شده اخبارى نیافته کاغذى به توسط عارف افندى در اسلامبول بر ذرأ(ظاهراً) افندى نوشته جوابى میرزا لطف الله اضافه مى کند:نامه اى به میرزا جواد کوچک یزدى که متوطن کربلا بود نوشته ودر این باره سؤال کردیم و او در جواب نوشت: (در این اوقات جناب فضایل و فواضل مآب آقا میرزا عبدالجواد خراسانى که مدتها در هندوستان توقف داشته و مدرس یکى از مدارس دولتى حیدرآباد دکن بوده اند به همراهى والده ماجده… به زیارت مشرف شده اند فرمودند:که جناب عالى نزول اجلال در پاریس فرموده اید…472) وى اضافه مى کند که من تصمیم دارم به پاریس بیایم و منتظر جواب شما هستم. ظاهراً نامه دوم میرزا لطف الله در ماه رجب نوشته شده و در آن اشاره به نامه اول دارد ودر همان موضوع است.473 نامه سوم میرزا لطف الله در چهاردهم رمضان1301 بعد از دریافت نامه سید جمال نوشته شده و در آن از اختلاف مردم اسدآباد سخن گفته و فعالیتهاى بهائیان را تشریح کرده و در پایان نامه به تحقیق دولت ایران درباره سید جمال اشاره کرده است: (سه سال قبل شاه از سلیمان خان صاحب اختیار جویاى حالات جناب عالى از این نوشته بر مى آید که دولت ایران بعد از اخراج سید از مصر و احتمالاً گزارشاتى که از طرق مختلف:روزنامه هاى لندن جاسوسان انگلیسى مسافران هند حاج سیح و دریافت کرده در صدد تحقیق درباره سید جمال برآمده و آنچه اعتماد السلطنه در روزنامه اطلاع و المآثر و الآثار درباره سید جمال و تحصیلات و مسافرتهاى وى نوشته برگرفته از این تحقیقات بوده است. طبق نوشته صفات الله جمالى سید جمال الدین در سال 1301هـ.ق. از پاریس نامه اى به میرزا لطف الله نوشته و او را از سفر به پاریس نهى مى کند: (نوردیده میرزا لطف الله مکتوب تو که کاشف بر حسن طویت و طهارت سریرت ولیاقت ذاتیه و استعدادات فطریه بود رسید.بسیار خوشحال شدم خصوصاً عبارات آن که در نهایت انسجام و غایت ارتباط بود با مراعات تشبیهات عنیقه و استعارات بدیعه آفرین بر تو باد. جوانان را ادب زیب و زیور کمال است.مع هذا نباید بدین اکتفا نمود; چون قناعت به حدى از درجات کمال با وصف این که او را حد و پایانى نیست از دون همتى و پست فطرتى است.نوشته بودى براى زیارت من مى خواهى به پاریس بیایى چنانچه جهت زیارت من مى آیى باید مطیع امر شده صبر نمایى.حال موقع نیست زمان مناسب دیده ترا خواهم طلبید والاّ هر گاه خلاف امر نموده بیایى به عظمت حق سوگند است که مرا در شهر پاریس نخواهى دید.یاران زنده را سلام برسان مکارم اخلاق ناصرى را مطالعه کن.جمال الدین الحسینى.475) پایان نامه نشانگر آن است که سید جمال نخواسته در پاریس شناخته شود که این گونه قسم یاد مى کند.حتى در لیستى که نام افرادى که مجله براى آنان ارسال شده میرزا لطف الله بعد از دریافت پاسخ قاطع سید جمال از سفر به پاریس منصرف مى شود تا این بعد از یک سال ابوتراب دومین نامه خود را به اسدآباد ارسال مى دارد.این نامه در شب عید نوروز به اسدآباد مى رسد477:اول فروردین=4جمادى الثانى 1302/21 مارس 1885.میرزا لطف الله نامه اى به ابوتراب نوشته و از وفادارى او به سید جمال تشکر مى کند و یادآورى مى کند همشیره هاى سید جمال از این که در نامه اول (فتکرافى جناب آقا روحى فداه) را فرستاده بسیار خرسند و خوشحال شدند.از این که سید جواب نامه ها را ننوشته گلایه مى کند و ابراز مى دارد: (من قصد پاریس داشتم ولى جواب فرمودند بمانید تا خود اذن سفر دهم.(و تا به حال یک سال متجاوز است صبر نموده دیده به راه و گوش بر پیغام دارم.478) وى مى خواهد که همین نامه را براى سید جمال بفرستد و اشاره مى کند که گویا صادق الوعد وعده خود را فراموش کرده است.در ضمن تقاضا مى کند که پاسخ نامه به خط جناب آقا باشد. در مجموعه اسناد سندهاى دیگرى نیز وجود دارد که نشانگر ایرانى بودن سید و ارتباط وى با اقوامش مى باشد.از جمله آنها نامه ابوتراب است که در تاریخ 19 جمادى الثانى1302/5 آوریل 1885 از بیروت به پاریس مى فرستد ودر آن آمده که چند نسخه از تاریخ افغان به ایران براى صیغ الدوله و آقا میرزا شریف و غیره خواهم فرستاد.479 در ادامه بیان مى کند:چند نسخه از رساله نیچریه نیز از بمبئى خواسته ام. ظاهراً ابوتراب کتاب رساله نیچریه و تاریخ افغان را به اسدآباد ارسال کرده است. آقاى صفات الله جمالى مى نویسد:کتاب مقالات جمالیه را سید از پاریس براى میرزا شریف ارسال کرده که نزد وى محفوظ بوده است.480 10رجب1301/6مه 1884 12 رجب 1301/8 مه 1884 لازم به یادآورى است که مقالات عروة الوثقى در روزنامه(اخبار دارالسلطنه) آقاى 26 شعبان 1301/22 ژوئن 1884 طبق نقل محیط طباطبایى بواناتى براى همکارى با عروه از لندن به پاریس مى رود.489 بواناتى دو نامه دیگر براى سید نوشته که یکى مورخ 9 ژوئیه1884/16 رمضان 1301 مى باشد که در جواب نامه سید جمال است و اظهار تمایل کرده که به پاریس مسافرت نماید490 و دومى مورخ 18 ژوئیه 1884/23 رمضان 1301 مى باشد و در آن طى اشعارى از عروة الوثقى تمجید و تعریف کرده است.491 بنابراین همکارى بواناتى را باید مربوط به شماره هاى پایانى عروة الوثقى دانست. 27 شوال 1301 اشخاص دیگر نیز مانند محمد على و جعفر علوى در پاسخ به اعلام وصول عروة الوثقى از بندر عباس نامه مى نویسد.493 به نظر مى رسد که آنان جزء توزیع کنندگان عروة الوثقى بوده اند و از آن جا که بندرعباس در مسیر کشتیهاى تجارتى بوده تعداد زیادى عروة الوثقى به آن جا فرستاده مى شده به گونه اى که احمد عُرابى پاشا طى نامه اى که در تاریخ 12 محرم 1302 از کلمبوى سریلانکا به پاریس براى عبده مى فرستد درخواست ارسال مجله عروة الوثقى را نموده و مى گوید چند شماره آن را آخر شوال 1301/20 اوت 1884 (چند نسخه دیگر به ایران براى صنیع الدوله و آقا میرزا شریف و غیره خواهم فرستاد.)497 سید جمال الدین در مقاله(دعوة الفرس الى الاتحاد مع الافغان) از روزنامه(اطلاع) آقاى اعتماد السلطنه تجلیل مى کند و از آن روزنامه و روزنامه(فرهنگ)اصفهان ودیگر روزنامه هاى ایران مى خواهد که در راه این اتحاد مقدس بکوشند.498 اینها همه نشانگر آن است که اعتماد السلطنه که سید را از زمانى که وى در پاریس بوده مى شناخته است و مسؤولین دولت ایران نیز با سید ارتباط داشته اند.در اسناد به جاى مانده نامه اى است از آقاى محمد عارف منشى و مترجم دارالترجمه ویژه در بار به تاریخ 16 جمادى الثانیه 1302هـ.ق. وى در این نامه از رسیدن رساله نیچریه تشکر مى کند و تقاضاى ارسال ابونظاره و کسریهاى عروة الوثقى را مى نماید.499 22 رمضان 1301/17 ژوئیه 1884 انگلیس براى این که از راههاى گوناگون با دیدگاهها و نحوه ارتباط وى با جریانات سیاسى مصر و سودان آشنا شود طبق گفته خانم بلنت جاسوسى را تحت پوشش نماینده دولت سودان به پاریس گسیل مى دارد. خانم عانا بلنت همسر و یلفرید بلنت طى نامه اى که 17 ژوئیه 1884 از لندن به پاریس براى سید جمال مى فرستد از این توطئه پرده بر مى دارد و خواهان مسافرت سریع عبده به لندن مى شود. وى در ابتداى نامه از قول آقاى بلنت نقل مى کند: (مردى از راه خرطوم مى آید و چهره اعراب مسلمان را دارد و مدعى است از طرف سلطان غرب مهدى سودانى آمده است.او نه مسلمان است نه عرب و جاسوس انگلیس است. من یقین دارم که جاسوس انگلیس است. ناگزیر به شما[آقاى سید جمال] اطلاع دادم.) سپس درباره اعزام شیخ محمد عبده به لندن مى نویسد: (اگر او روز دوم(21 ژوئیه) یا پیش از آن بیاید فایده ندارد. پس از آن هم پارلمان خاتمه مى یابد و رجال سیاست پراکنده مى شوند.501) این بخش از نامه ابهام دارد و دقیقاً مشخص نیست شاید منظور این باشد که عبده باید سریعتر خود را به لندن برساند تا بتواند با مسؤولین انگلستان سخن بگوید. عروة الوثقى نیز در شماره 14 از اعزام عبده به لندن سخن گفته و آن را در پاسخ به دعوت کسانى مى داند که مصلحت مسلمانان را مى خواهند.(منظور مستر بلنت است) بخشى از مذاکرات را نیز آورده است.502 (آیا مرم مصر خوشحال نیستند که در امنیت و راحتى زیر سلطه انگلستان زندگى کنند؟زیرا وضعیت موجود مصر از تسلط ترکان عثمانى و دیگران بهتر است بویژه آن که جهل و نادانى در تمام نقاط مصر حکومت مى کند و بیشتر مردم فرق میان حکومت بیگانه را با حکومت خودى نمى دانند.) عبده پاسخ مى دهد: (مردم مصر تماماً عرب هستند و مسلمان جز اندکى از آنان وطن خود را مانند شما مردم انگلیس دوست دارند.به ذهن هیچ یک از آنان نمى آید که در مقابل سلطه بیگانه که مخالف دین و نژاد آنان است خضوع نمایند. وصحیح نیست جناب لرد که آگاه از طبیعت امتهاست چنین تصورى را نسبت به مردم مصر داشته باشد.) در ارتباط با بخش پایانى سخن لرد هرینگتون مى گوید: (نفرت از حکومت بیگانگان چیزى است که در طبیعت انسان به ودیعت گذاشته شده و نیاز به درس و مطالعه ندارد… و مسلمانان در هر درجه اى که باشند به آن مرتبه از جهل که وزیر تصور کرده نمى رسند که حکومت خودى را از حکومت بیگانگان تشخیص ندهند.)503 این گفتگوها ومذاکرات نه تنها از شدت حملات عروة الوثقى علیه سیاستهاى انگلستان در مصر سودان و هند نکاست بلکه بر شدت آن افزود. از این روى حملات علیه آن شدت یافت.روزنامه هاى انگلیسى بر ضد آن بسیج شدند.504 از ورود آن به هند و مصر جلوگیرى شد.در مصر اعلام گردید هر کس عروة الوثقى را داشته باشد بین 5 تا 25 جنیه مصرى جریمه مى شود.505 نامه هاى دیگرى نیز از مناطق مختلف جهان به دفتر عروة الوثقى رسیده: بیروت507 بنیاد فرانسه508 جاوه509 و …)که نشانگر نفوذ گسترده این جریده مى باشد.عروة الوثقى به تمام نقاط جهان براى افراد مختلف فرستاده مى شده است. در دفترچه اى لیست افرادى که براى آنان فرستاده مى شده بدین شرح آمده: لیست مصر:بعد از انتشار ده شماره به قاهره براى دوستان و اطرافیان خدیو فرستاده مى شده سى و هشت عدد براى پاشاها:ریاض پاشاو شریف پاشا.پنجاه و هفت عدد براى افندیها.شانزده عدد براى نویسندگان مذهبى.هشت عدد براى روزنامه ها.تعداد زیادى نیز به دیگر شهرهاى مصر فرستاده مى شد.در مجموع 551 عدد. لیست استانبول:براى سلطان عبدالحمید و رجال مهم عثمانى:منیف پاشا خیرالدین پاشا شیخ ابوالهادى شیخ الرئیس سلطان عبدالحمید معین الملک مسؤول سفارت ایران در استانبول و اسماعیل جودت رئیس پلیس قاهره در زمان ریاست عُرابى پاشا هر کدام یک شماره. هشتاد و هشت شماره دیگر فرستاده مى شد تا تعدادى از آنها بین نشریه ها و روزنامه ها تقسیم شود.تعداد افرادى که مجلّه براى آنها فرستاده مى شد به 900 نفر مى رسد که تعدادى از آنان از شخصیتهاى مهم جهان اسلام مى باشند. از این مجلّه 114 عدد به بیروت و 23 عدد به دمشق و 20 عدد به شمال آفریقا و یازده عدد به طرابلس هفت شماره به بغداد پنج شماره به مکه و دوشماره به مدینه ارسال چنین به نظر مى رسد که این لیست دربرگیرنده سرزمینهاى عربى است که تحت سیطره حکومت عثمانى بوده اند زیرا ذکرى از هند و ایران و دیگر مناطق آسیا نشده است. درباره بودجه این روزنامه سخنان گوناگونى گفته شده است.برخى تصریح کرده اند که:(به خرج عده اى از مسلمانان هند)511 چاپ مى شده; زیرا عروة الوثقى.ارگان جمعیت(عروه) بوده که سید آن را در هند تشکیل داده است. البته این جمعیت در هر جا که عضو داشته کمک هم دریافت مى کرده است.و اعضاى آن منحصر در هند نبوده بلکه در مصر و دیگر اقطار عالم اسلامى جمعیت(عروه) شعبه و عضو512 و حامى داشته است. 26ذى حجه1302/17 اکتبر1884 6ربیع الاول 1302/24 دسامبر 1884 8جمادى الثانیه 1302/25 مارس 1885 (با این که جمال الدین مردم را علیه انگلستان به طور علنى بر مى انگیخت رهبران انگلیسى به وساطت بلنت پذیرفتند با سید جمال وارد مذاکره شخصى شده و مشکل سودان را حل کنند. ولى این گفتگوها نتیجه عملى در پى نداشت.516در همین ارتباط خانم بلنت در 25 مارس 1885 نامه اى از لندن به پاریس براى سید جمال نوشته و در آن از امکان موافقت گلادستون نخست وزیر انگلستان براى فرستادن کسى همراه نامه به خرطوم براى مهدى سخن مى گوید و این فرستاده باید مذاکراتش را به اطلاع دولت انگلستان برساند و چنین برداشت مى کند که حکومت انگلستان مى خواهد درباره صلح گفتگوهایى بکند و میل دارد که کسى قصد او را نداند.اگر کسى را بخواهند بفرستند من باید او را معین کنم و با شما مشورت خواهم کرد که ابراهیم یا عبده یا دیگرى را بفرستیم.)517 ظاهراً روند حوادث به نفع دولت انگلستان بوده و یا چنین تصور مى کردند;زیرا پس از آن ازمذاکره دست کشیده و وزراء بریتانیا معتقد مى شوند که امتیازى میان مسأله مصر و سودان نیست و دستور داده اند که در این زمینه کسى با آنان مکاتبه ننماید و امان این مطالب را خانم بلنت در نامه مورخ 22 آوریل 1885/8 رجب 1302 براى سید جمال مى نویسد.در همین زمان دولت انگلستان پرونده مذاکرات صلح در باب سودان را مختومه اعلام مى کند. اول شعبان1302/16 مه1885 در شماره 38 همین نشریه مورخ 20 مه 1885/4شعبان مصاحبه سه ساعته مدیر روزنامه با سید جمال درج شده است.520 این روزنامه در اسناد به جاى مانده از سیّد وجود دارد.این مى رساند که سید جمال بعد از تعطیل شدن مجله عروة الوثقى فعالیتهاى فرهنگى خود را در راستاى اتحاد اسلامى ادامه مى داده است. 25 شعبان1302/8 ژوئن1885 در ارتباط با سقوط دولت گلادستون علاوه بر مشکلاتى که در مصر و سودان با آن روبه رو بود نهرو به دو نکته دیگر اشاره مى کند: 1.طرفدارى گلادستون از آزادى ایرلند باعث شده بود که حزب لیبرال وى بر سر این موضوع دچار انشعاب و تفرقه گردد و بخشى از اعضاى آن به حزب محافظه کار بپیوندند. 2.گلادستون نسبت به خشونتها و کشتارهاى ترکها(دولت عثمانى) در بالکان به فعالیت شدید پرداخت521 و حزب رقیب با این کار مخالف بود و جانب ترکها را گرفت.521 (لرد چرچیل که به طور خصوصى به هند رفته بود و سفارشهایى از سید جمال الدین براى برخى از فرمانروایان هند با خود همراه برده بود مى دانست که سید جمال الدین در میان مسلمانان آن جا نفوذ دارد و همین امر مایه تقویت ارتباط سید و حزب محافظه کار شده بود.این حزب سیاستى را که گلادستون در سودان و مصر به کار مى برد مشوش کردند و نیت بدى را که نسبت به دولت علیه(عثمانى) داشت متزلزل ساختند.همین را در پارلمان و روزنامه ها بهانه ساختند و افکار عمومى را به تقبیح سیاست او گرایش دادند.522) آقاى لرد راندولف چرچیل پدر وینستون523 چرچیل وزیر هندوستان شده بود.524 وى از نفوذ سید در هند اطلاع داشت از این روى براى موفقیت دولت جدید بریتانیا تلاش مى کرد و آقاى بلنت هم با وى همراه بود. از منابع متعدد استفاده مى شود:سید نامه هایى که براى آقاى بلنت که قصد سفر به هند را داشته فرستاده حاوى سفارشهایى براى برخى از فرمانروایان هند بوده است. بلنت نیز بر نفوذ سید در هند واقف بوده و در محافل سیاسى و براى چرچیل از آن سخن گفته است. ناگفته نماند احتمال دارد آقاى چرچیل همراه آقاى بلنت به هند رفته باشد و سفارشات سیّد هم مربوط به آقاى بلنت باشد نه چرچیل.آقاى مویلحى که نوشته اند: (سفارشات مربوط به چرچیل بوده) به خاطر ورود آن دو با یکدیگر به هند و همکارى نزدیک آن دو به چنین اشتباهى گرفتار آمده است. البته درباره سفر چرچیل به هند تنها مدرک گفته مویلحى است. از یادداشتهاى روزانه بلنت استفاده مى شود که چرچیل در ابتداء به خاطر فعالیتهاى سیّد علیه 10شوال1302/23 ژوئیه1885 (من به لندن نمى آیم مگر آن که براى مسلمانان سودى داشته باشد.526) انگلستان مأمورى مى فرستد و درخواست خود را با سیّد مطرح مى کند. 527 در این زمینه بین سید جمال و بلنت نامه هاى متعددى رد و بدل مى شود.طبق نامه اى که در 20 ژوئیه1885م. از خانم بلنت به جاى مانده سید جمال نامه اى در 17 و 18 ژوئیه به لندن مى فرستد528 و 23 ژوئیه 1885 وارد لندن مى شود.529 با ورود سیّد به لندن ویلفرید بلنت وسیله ارتباط سید را با سیاستمدارانى چون:لرد سالسیبو) درو موندولف و راندولف چرچیل وزیر وقت هندوستان در کابینه بریتانیا فراهم مى سازد. در این دیدارها سید جمال الدین با صراحت کامل از خطاها و خسارات حکومت انگلیسى نسبت به مسلمانان هندوستان سخن مى گوید و توصیه مى کند حکومت انگلستان براى جبران گذشته و جلب قلوب مسلمانان هندوستان و ممالک دیگر لازم است علیه روسیه که تاشکند و عشق آباد و سایر بلاد مسلمان نشین ترکستان را گرفته و قصد تصرف و تسخیر ممالک اسلامى را دارد یورش برد.530 (به شما کینه مى ورزند و دوست مى دارند کشورشان از دست شما به دست دیگرى بیفتد.) درباره افغانیها مى گوید: (افغانیها همواره در پى خونخواهى هستند.) سید در باب تخلیه مصر نیز با آنان مذاکره مى کند و آن را براى حفظ منافع انگلیس لازم مى شمارد.به آنان مى گوید: (باید معین کنید که چه وقت از مصر خارج مى شوید و گرنه هندیها و افاغنه باور نمى کنند شما دربار عثمانى را راضى کرده اید.) سهل انگارى شما باعث قیام مردم مصر مى گردد و آنان به انقلاب سودان مى پیوندند و اگر انگلیس تعهد کند که در زمان معینى از مصر خارج شود مشکل سودان بدون سلاح حلّ خواهد شد.531 سید جمال ملاقاتهایى با درو موند ولف مأمور فوق العاده انگلیس در استانبول دارد. بعد از مذاکرات متعدد قرار شد:ولف در ماه ذى قعده پیش از رفتن به مصر به اسلامبول برود و با سلطان عثمانى در باب مصر گفتگو کند.و براى جلوگیرى از نفوذ روسیه اسباب اتحاد دول اسلامى:عثمانى ایران و افغانستان را با دولت انگلیس فراهم سازد و از آن جا که سید جمال در راه اتحاد جهان اسلام مى کوشید و در درباریان سلطان عبدالحمید نفوذ داشت با وى همراه شود.ولى در نهایت ولف به تنهایى به اسلامبول رفت و بنابر نوشته تقى زاده سید جمال از این کار ولف به خشم آمد و پس از مدتى ظاهراً در اوایل صفر1303 هـ.ق. از لندن بیرون رفت.532 ییادآورى مى شود که:ابراهیم مویلحى در نامه مفصل خود از امکان سفر سید به عثمانى سخنى نگفته با این که جریان مذاکرات را مفصل شرح داده است.533 توقف سیّد را در لندن بیش از سه ماه دانسته اند که وى در این مدت در منزل بلنت بوده است.534 (پاسخ دوست شما ملکم خان رسید.از دیدار شما خوشحال مى شود و خواسته که فردا شنبه ساعت 11 به منزلش… بروید.535) از آنچه خانم بلنت نوشته بر مى آید که:سید جمال از قبل میرزا ملکم را مى شناخته است.آشنایى سید جمال با ملکم را باید مربوط به دوران حضور ملکم در عثمانى دانس.زیرا نوشته اند که وى بعد از اخراج از ایران در سال 1280 به مصر وپس از چند ماه به عثمانى مى رود و تا سال 1287 در خدمت دولت عثمانى بوده است.536 اقامت ملکم در عثمانى همزمان است با حضور سیّد در آن کشور. 20 ذى حجه1302/21 اکتبر1885 23محرم 1303/21 نوامبر1885 میرزا لطف الله مى نویسد:در حدود1303 از پاریس رهسپار مشرق زمین شد.539 از قول بلنت نیز نقل شده که سید به سوى مسکو روانه شد و در آن جا به کاتکوف لیدر معروف پان اسلاوها ملحق شد و در جبهه مخالف امپراتورى انگلستان قرار گرفت.540 جمادى1303/اوائل 1886 (تا اوائل ماه جمادى سال 1303هـ.ق./1886م. سید در اروپا بود و بین لندن و پاریس در رفت و آمد.در این زمان به جانب شرق حرکت کرد.541) آقاى دکتر عماره منبع خود را ذکر نکرده و دقیقاً مشخص نکرده که آیا اول ماه جمادى الاولى بوده که مطابق با 5 فوریه است یا اول جمادى الثانیه که مطابق با 7 مارس.اگر این تاریخ را زمان حرکت سیّد جمال از اروپا به جانب شرق بدانیم زمان حرکت سیّد از اروپا و رسیدن وى به ایران معقول وبدون ابهام خواهد بود.منتهى فعالیت حدود سه ماه سیّد جمال در اروپا نامشخص ات. میرزا لطف الله مى نویسد: (سید بعد از خروج از فرانسه قصد مسافرت به نجد و قطیف را داشته تا آن جا خلافت اسلامى را بر پا سازد.) ظاهراً تا بوشهر که مى رسد به این منظور باقى بوده است.همو مى نویسد: (از طریق عربستان وارد بوشهر شده است.542) بنابراین احتمال دارد سید جمال در این مدت به مناطق شمالى خلیج فارس سفر کرده باشد.او به قطیف رفته و دیگر مناطق را نیز بازدید کرده سپس وارد بوشهر شده است.آنچه مسلم مى نماد سید جمال بازدیدى از بحرین داشته و با حاکم آن دیار دیدار کرده است شاید این دیدار قبل از ورود به بوشهر بوده باشد. مرحوم سید محسن امین مى نویسد: (سید جمال در یکى از سفرهایش به بحرین مى رود در آن جا میزبان وى یکى از مرحوم شهرستانى میزبان وى را حاجى زائر حسن معرفى مى کند که در بحرین کسب و تجارت داشته است.زائر حسن مى گوید: (روزى به من فرمودند:امروز عصر مى خواهم به ملاقات امیر بحرین:شیخ عیسى بن على در قریه محرق بروم و دستور داد وسائل چائى را آماده کردیم و بعد از صرف نهار طبق روش شیعه وضو گرفته و نماز ظهر و عصر را جمعاً خواندند.با این که من در آن زمان تقیه مى کردم و اظهار تسنن مى نمودم.و چون از دیدار امیر بحرین برگشتند از وى تنقید و تحقیر نموده گفتند:انگلیسها چه کسان حیوان صفت را به لباس انسانى درآورده بر ملل اسلام ریاست مى دهند.544) دو روز بعد از این دیدار سید بحرین را ترک کرد. این در حالى بود که امیر بحرین را مذمت مى کرد و تأسف مى خورد که مانند چنین افرادى بر مسلمانان حکومت مى کنند.545 سید جمال در ساعت حرکت از بحرین به زائر حسن مى گوید: (خوب و با دقت به شکل و شمایل وقامت من نظر کن آن گاه بلند شد به راه افتاد و چند قدم در اطاق مى رفت و بر مى گشت و تأکید مى فرمود خوب نگاه کن! من پریشان و مضطرب شده علت آن را سؤال کردم وگفتم من در شما عیبى نمى بینم. فرمود:بعدها کسانى مى آیند و از تو مى پرسند که مهمان تو شکل و شمایلش چگونه بود؟مى خواهم از روى معرفت و صحت جواب آنها را بدهى! واکنون که شما(سید هبة الدین شهرستانى) از قیافه وى سؤال کردید از کمال و قدرت غیب گویى سید جمال الدین متعجب شدم.546) مخبرالسلطنه مى نویسد:سید جمال قصد مسافرت به نجد را داشته ولى زمانى که وى در عدن بوده شاه او را به تهران دعوت کرده است.547 بنابراین احتمالاً سید جمال قبل از ورود به ایران از شهرهاى مختلف اسلامى در دریاى احمر و خلیج فارس دیدار داشته و مدتى را در یان سرزمینها به سر برده است. حاج احمد خان سید را به منزل خود دعوت مى کند. بزرگان شهر به دیدن سید مى آیند و سید از اصلاحات اجتماعى فرهنگى و مذهبى براى آنان سخن مى گوید.549 سیّد حدود سه ماه در بوشهر مى ماند و به آموزش نیروهاى مستعد مى پردازد. از جمله آنان مرحوم میرزا نصرالله اصفهانى معروف به ملک المتکلمین است.با این که در ابتدا قصد داشته مدت کمى در بوشهر بماند.امّا بعد از دیدار سید سه ماه در بوشهر مى ماند و از محضر وى بهره مند مى گردد.550ظاهراً میرزا نصراللّه اصفهانى همان کسى است که سیّد به وى کتاب به امانت داده است.551 فرصت الدوله شیرازى نیز از محضر سید بهره مى برد.وى بعد از توصیف سید جمال در اولین دیدار از دو کره اى که سید جمال با خود داشته یاد مى کند: (یک دوره هیئت جدید از کتاب انگلیسى مرا درس مى داد و من به فارسى آن را مى نوشتم…)552 از دیگر کسانى که از محضر سید جمال در بوشهر بهره برده اند سدید السلطنه میرزا محمدعلى خان پسر حاجى احمد خان سرتیپ است. سیّد او را توصیه به مطالعه و فراگیرى کتابهایى مى کند بدین شرح: 1.کتاب جغرافیا و هیئت عبدالغفار نجم الملک چاپ1300تهران. 2.کتاب سیره ناپلئون اول. 3.کتاب جلستان ترجمه عربى گلستان سعدى چاپ مصر. 4.کتاب کلیه و دمنه ترجمه ابن مقفع چاپ بمبئى. سید جمال این کتابها را از کتابخانه خود به سدید السلطنه مى دهد و او را به سید جلال الدین ملقب به مؤید الاسلام مدیر روزنامه حبل المتن از دیگر افرادى است که با سید در بوشهر آشنا مى شود و با وى به تهران مى رود.وى در سال 1311هـ.ق.= 1272ش.ق. روزنامه هفتگى حبل المتین را در کلکته منتشر مى نماید.554 سید جمال الدین سعى مى کرد که افراد مستعد را دریابد و آنان را در مسیر صحیح قرار دهد. اول رمضان1303/3ژوئن 1886 2شوال 1303/4ژوئیه 1886 (این دو نامه سربسته بود و معلوم مى شود سید آنها را اصلاً باز نکرده بوده است.) تنظیم کنندگان اسناد به دو نامه دیگر از همین خانم اشاره دارند که در یک نامه دو عکس از همان زن وجود دارد که یکى در ین و دیگرى در فرانکفورت گرفته شده است558 و نامه دیگر وى در 2سپتامبر1885 از پاریس به لندن ارسال شده است.559 سندى که در این ارتباط در آرشیو پلیس فرانسه وجود دارد چنان مغشوش است که هیچ مطلبى را ثابت نمى کند و حکایت از کینه گزارشگر آن نسبت به سید جمال دارد.561 سیّد در نگهدارى اسناد نامه ها حتى ویزیتهایى که براى وى مى فرستاده اند بسیار دقت مى کرده ونگهدارى آنها شیوه معمول وى بوده است. از این روى در اسناد به جاى مانده از وى بسیارى از اینها وجود دارد.562 22ذى قعده1303/22اوت 1886 حاج سیاح که در اصفهان مى زیسته و خود را خیلى مؤثر در آمدن سید به تهران مى داند تلگراف مى کند: (حضرت آقا از ایران عبور فرماید علماء اصفهان شایق ملاقات هستند.564) در همین ماه ذى قعده اعتماد السلطنه به دستور شاه سید جمال را که شهرت جهانى یافته بود به تهران دعوت مى کند.565 آنچه مسلم است دعوت وى از لندن صحیح نیست. سید در اصفهان جویاى یکى از دوستان سابق خود به نام:ملاحیدر که اهل سده اصفهان بوده مى شود.ملاحیدر را حاضر مى کنند و به خدمت سید مى آورند. دیدار سیّد از اصفهان مصادف است با تخریب ابنیه تاریخى دوران صفویه به دست ظل السلطان.سید از این عمل ظل السلطان به خشم مى آید و به وى اعتراض مى کند.568 بنا به گفته حاج سیاح سید جمال 22روز در اصفهان مى ماند:از 22 صفر تا 12 ربیع الاول 1304.569 آن گاه از طریق کاشان و قم عازم تهران مى شود.به حضرت عبدالعظیم که مى رسد تلگرافى براى حاج امین الضرب مى فرستد و از او مى خواهد که در جوار منزل خود منزلى براى وى اجاره نماید.570 درباره علت دعوت سید به تهران دیدگاهها گوناگون است. برخى گفته اند:اعتماد السلطنه به خاطر مطالعه عروة الوثقى که از پاریس دریافت کرده بود(قبلاً به نامه هاى وى به سید جمال اشاره کردیم) با افکار سید آشنا مى شود شاه را تشویق مى کند که تلگرافى او را به تهران دعوت نماید.572 امین الدوله نیز به این مطلب ااره مى کند ولى از آن جا که تصمیم گیریهاى دولت ایران را در آن زمان برخاسته از سیاست روس و انگلیس مى داند به گونه اى جریان دعوت شاه از سیّد را به این نکته ربط مى دهد: (مى توان به حدس و قیاس گفت که شاه را نصایح و مواعظ سفارت انگلیس و تاکید و تهدید دولت مشارالیها به استقرار عدل و امنیت و تنظیم مهام مملکت خسته کرده محمد حسن خان هم متمایل به پلتیک روس بود. از این دو فکر خواستن شیخ جمال الدین بى هیچ مناسبت و ضرورتى نشأت نمود.) امین الدوله تصریح مى کند که پس از ورود سید جمال به تهران مشخص شد که وى از مردم اسدآباد افشار است.573 23ربیع الاول 1304/20دسامبر1886 (به توسط جناب آقاى حاجى امین الضرب حفظه الله تعالى خدمت جناب آقاى وحید فرید آقا سید جمال الدین حفظه الله تعالى تبریک ورود عرض مى نماید.آقا میرزا لطف الله از همدان آمدند و روانه تهران شدند.جناب آقاى سهام السلطنه سلام مى رسانند.احقر عباد سیاح.575) آقاى صفات الله جمالى از قول پدر سفر وى را به اصفهان چنین گزارش مى دهد: (همین که از ورود خالوى معظم خود به جنوب ایران اظلاع حاصل نمودم بى تابانه به شوق دیدارش به اصفهان شتافته پس از یک جلسه ملاقات باظل السلطان و اطلاع از حرکت سید به تهران عازم مرکز شده لدى الورود خدمتش رسیده مورد لطف و نوازش او قرار گرفته از خویش و تبارو یاران دیار خود پرسشها نموده محل توجه و مهر و محرّر مقالات و بیاناتش شده تا روزى که سید تهران را ترک نمود در خدمتش بودم.576) همان گونه که ذکر شد میرزا لطف الله به منزل حاج امین الضرب مى رود و تا مدتى بعد از خروج سید در آن جا مى ماند. سخنان سید جمال را یادداشت کرده و از برخى نامه هاى وى رونوشت بر مى دارد.اکثر مقالات جمالیه به جز آنچه در هند چاپ شده توسط میرزا لطف الله و محمد حسین پسر حاج امین الضرب نگارش یافته است.مسودات نوشته هاى پسر حاج امین الضرب که بیشتر عربى است با عنوان: (گفته هاى سید) در مجموعه اسناد ذکر شده است.577 در مقالات جمالیه مقاله کوتاهى وجود دارد با عنوان:(مکاشفات جمالیه)در سرّ.در حاشیه این مقاله میرزا لطف الله نوشته: (ماه ربیع الاول 1304 هجرى تهران خانه حاجى محمد حسن امین الضرب بیان این سخنان معمولاً در جمع بازدید کنندگان ایرا مى شده و سید مسائل سیاسى عرفانى و فلسفى را مطرح مى کرده است. البته بخشى از مقالات جمالیه مربوطه به سفر 1304هـ.ق. سید و بخشى مربوط به سفر بعد وى مى باشد. امّا این که چرا پسر امین الضرب حاج محمد حسین گفته هاى سید را به عربى مى نگاشته خود داستانى دارد بسیار آموزنده و حاکى از روش عالى و دقیق سیّد در آموزش.بنایى که سیّد در امر آموزش پى مى ریزد اگر امروز نیز مراعات شود مى تواند بسیارى از ناهنجاریها و نارساییها را برطرف کند.579 بالاخره به خاطر پى گیرى و تشویق سیّد حاج محمد حسین امین الضرب به عربى مسلط مى شود و بسیارى از مقالات سید که به فارسى بوده به عربى بر مى گردند.580 دوشنبه اول ربیع الثانى 1304/27 دسامبر 1886 (این شخص از بوشهر به گفته من آمده است و خیلى مرد با علم معتبرى است. دو سه زبان مى داند در نوشتن عربى اول شخص است اگر چه افغانى امضاء کرد; اما حالا مى گوید از اهل سعدآباد همدان است. خلاصه خانه حاجى بسیار محقر بود. اول ماه جمعى از زنها دم در را گرفته بودند حاجى به آنها تصدق مى داد. هر چند خواستم سید جمال الدین را خانه بیاورم منزل بدهم راضى نشد….) بنابراین گزارش اعتماد السلطنه از اقامت سیّد در منزل امین الضرب ناراحت بوده و سعى مى کرده سید را به منزل خود ببرد. محیط طباطبائى حاجى امین الضرب را یار وفادار امین السلطان معرفى مى کند که سید جمال را در سفر اول سه ماه با حرمت ظاهرى تحت نظر داشته اند و سید نیز سخنانى ایراد مى کرده که باب طبع شاه نبوده است و بعد از آن حاج امین الضرب سه شنبه 2 ربیع الثانى 1304/28 دسامبر 1886 اعتماد السلطنه بسیار ناراحت مى شود و در قهوه خانه دربار عده اى به او گوشه و کنایه مى زنند.بعد از صرف نهار به منزل مى رود و نامه اى به شاه مى نویسد و اجازه مى خواهد که به عتبات برود.حتى شب همان روز با این که شاه او را احضار مى کند از رفتن نزد شاه امتناع مى ورزد. از گزارش روز بعد وى چنین استفاده مى شود583 که او به امین الدوله نزدیکى بیشترى داشته تا امین السلطان.امین الدوله درباره دیدار سید جمال با شاه مى نویسد: (چند روزى پس از ورود به پایتخت شرف حضور ناصرالدین را دریافت.با عمامه سبز و لباس منقح عربى و بیانات ملمع فصیح در خدمت شاه جلوه گر شد و چون در همان مجلس اول در تنظیمات و اصلاحت و ضرورت وضع قانون مبحثى به میان آورد به نظر شاه خوب جلوه نکرد.584) شاه بعد از تعارفات معمولى مى گوید: (ترا به این منظور خواسته ام که وضع نامطلوب روزنامه را در ایران مانند روزنامه هاى خارجى سروسامان دهى.) سیّد مى پذیرد.585 شاه از راه پیشرفت ایران سؤال مى کند. سید جمال پاسخهایى مى دهد و در ضمن از شاه انتقاد مى کند. سیّد پاسخ مى دهد:گوش شنوا586 سخنان دیگرى از سید جمال در این گفتگو نقل کرده اند.587 شاه را قاطعیت سید ناخوشایند مى آید و دیگر هیچ گاه وى را به نزد خویش نمى طلبد.سیّد رسالت خود را دنبال مى کند و(از ضرورت قانون و معرفت حقوق و حریت فکر و قلم و امنیت جان و مال سخن مى راند.588) این بیدارگریها سبب شد که برخى از وى نزد شاه سعایت کنند و زمینه خروج وى را فراهم سازند. رجب1304/آوریل1887 (توقف سید در تهران به صلاح نیست به خراسان برود.) حاجى محمد حسن نیز فرمان شاه را به اطلاع سید مى رساند.سید پاسخ مى دهد: (که حال زمستان است هواها که خوب شد به هر جا که خود میل داشته باشم خواهم رفت.589) با این حال سید موقعیت را براى ماندن مناسب نمى داند از این روى طى نامه اى که به شاه مى نویسد به این نکته اشاره مى کنند: (من قصد رفتن به نجد را داشتم چون به بوشهر رسیدم اعتماد السلطنه برحسب اراده اعلیحضرت مرا به دارالخلافه دعوت نمود و اکنون مى خواهم به فرنگستان بروم و براى استحصال اذن همایونى این نامه را نوشتم.590) شاه در پاسخ مى نویسد: (جناب آقاى سید جمال الدین مقصود ما از ملاقات شما حاصل شد و از آن امین السلطان صدراعظم این پاسخ نامه را همراه با یک انفیه دان به ضمیمه یک انگشترى الماس و مبلغ هزار تومان پول که از طرف خود هدیه کرده بود نزد سید آورد. حاج سیاح مى نویسد: (وى قبول نکرد من و حاج امین الضرب استدعا نمودیم که بپذیرد و برخشم آنان نیفزاید.)592 با این حال سید پول را نمى پذیرد و انگشتر را در حضور امین السلطان به محمد حسین پسر حاج امین الضرب داد و خواست انفیه دان را پس بفرستد که برخى صلاح ندانسته و پس از چندى آن را به یکى از آشنایان خود بخشید.593 درباره علت خروج سید از ایران دیدگاههاى گوناگون وجود دارد: 1.امین الدوله در خاطرات خود و مخبر السلطنه در خاطرات و خطرات به این نکته تصریح دارند که وزیر مختار انگلیس سر هنرى در مندولف شاه را از سید ترسانده و حضور وى را در ایران مضر دانست.مخبر السلطنه مى افزاید: (چون سید با اجازه آمده بود شاه به امین الضرب سفارش داد به پختگى این کار را انجام بدهد و سید را به بهانه سرکشى املاک به مازندران برده روانه سفر کرد.594) 2.صاحبان قدرت از نفوذ سیّد در بیم بودند; از این روى نزد شاه از وى بدگویى مى کردند.از جمله مى توان از معین نظام و نایب السلطنه(کامران میرزا) و اعتماد السلطنه و صدر اعظم نام برد.595 3.آنچه سفارت انگلستان را ناراحت مى کرد و شاه و درباریان را به وحشت مى انداخت ارتباط سید با مردم و ایراد سخن در باب آزادى و قانون بود.597 بیدارى مردم به نفع هیچ یک از کانونهاى قدرت نبود. 4شعبان 1304/28 آوریل 1887 (خودم با جناب مستطاب آقاى آقا سید جمال الدین روانه معدن آهن به قریه نائیج روانه شدیم.من آن جا مى مانم جهت انجام کارها و جناب آقاى آقا سید جمال الدین تشریف مى برند روسیه.اول به بادکوبه بعد مى روند تفلیس یک هفته مى مانند. از آن جا به مسکو ده پانزده روز اقامت مى فرمایند و از آن جا به پطرزبورغ پنج شش ماه مى مانند و از آن جا عازم پاریس خواهند شد.598) حاج امین الضرب در این نامه خط سیر حرکت سید جمال و مسافرت وى را به فرنگ بیان کرده است.در همین تاریخ نامه اى به حاج محمد رحیم اصفهانى به تبریز مى فرستد که جزئیات بیشترى از حرکت سید ذکر شده است: (…جناب خداوند گاریم عصر سه شنبه دویم شهر حال تشریف فرماى ضرابخانه و صبح چهارشنبه 3 از آن جا عازم قریه نائیج که معدن آهن است شدند.599) (…آقا میرزا لطف الله و خسرو600 هنوز هم شبها در دولتخانه هستند. روزها مى روند بیرون و خیال دارند بعد از دیدن جنب امین السلطان روانه ولایت شوند.601) امین الضرب در تاریخ12 شعبان 1304هـ.ق. از محمودآباد نامه اى در ارتباط با میرزا لطف الله به تهران مى فرستد. (اگرنخواستند بروند شما کمال پذیرایى را از آنان بنمایید و جاى دیگر نروند تا خودم بیایم.602) از نامه هاى متعددى که دفاتر حاج امین الضرب باقى مانده چنین استفاده مى شود که حاج امین الضرب همراه سید به بارفروش(آمل) رفته و در روز 12 شعبان سید جمال آن جا را ترک کرده است.603 امّا از آن اسناد استفاده نمى شود که ترک ایران در چه زمانى بوده است. 9شعبان 1304/3 مه 1887 وى در منطقه فقفاز بر محمد علیخان کاشى وارد مى شود و از آن جا به اتفاق 16 شعبان 1304/10مه 1887 21 رمضان1304/13ژوئن 1887 (در بلاد قفقاز خدمت ذى شرافت جناب مستطاب عین الانسان و انسان العین خلیفة الانبیاء والاکرمین شمس السموات والارضین آقاى حاجى سید جمال الدین مشرف شدم از آن جا الى مسکوف در خدمت و ظل مرحمت جناب معظم الیه بوده و هستم وجناب معظم الیه را در همه جا به طورهاى خوب پذیرایى نمودند تا به حال هم در خدمت جناب معظم الیه هستم…610) سید جمال محل اقامت خود را تغییر مى دهد و به یکى از مهمانخانه هاى درجه سه مسکو موسوم به (رویال هتل) مى رود و قریب یک ماه در آن جا اقامت مى کند. در این ایام بعضى از ایرانیانى که در مسکو بودند به ملاقات سید مى روند و او معمولاً شبها به طور ساده در هتل از آنان پذیرایى مى نماید.614 20شوال 1304/13ژوئیه1887 روزنامه مسکو گازت مورخ 13 ژوئیه 1887 درباره سید مى نویسد: (این شخص اهل کابل و چند سال در ترکیه بوده است.از آن جا به قاهره تبعید مى شود.در مصر 8 سال616 اقامت و در شورش اعرابى سهم بزرگى داشته.بعداً به پاریس مى رود و حالا به قرار معلوم در مسکو اقامت دارد. نظر و علت مسافرت وى به روسیه این است که مى خواهد عملاً با حال و اوضاع کشورى آشنا شود که یگانه ملجأ و پناهگاه شصت میلیون مسلمانان هند مى باشد و آنها امیدشان این است که این کشور از آنها حمایت نموده و آنان را از یوغ انگلستان منفور نجات بدهد.617) همان گونه که در این گزارش آمده هدف سیّد آشنایى با اوضاع روسیه و حمایت از مسلمانان بوده است.بنابراین این که برخى نوشته اند یکى از مقاصد وى این بوده که نظر مخالف دولت روس را نسبت به ولیعهدى ظل السلطان تعدیل نماید618 دور از سیّد در هنگام حضور در روسیه سعى مى کرد بین روس و دول اسلامى:(ایران عثمانى افغانستان) علیه انگلیس اتحاد برقرار کند.619 این اتحاد درست در مقابل اتحادى است که قبلاً سید به انگلستان علیه روس پیشنهاد داده بود.هدف سید جمال در هر دو نجات مسلمانان بود:آن جا نجات مصر و سودان بدون خونریزى و این جا نجات مسلمانان هند. او مى خواست بدین وسیله قدرتهایى که تهدید بودند براى مسلمانان با یکدیگر درگیر کند و در این گیرودار مسلمانان را نجات دهد. او به این سخن على(ع) عمیقاً باور داشت: (هر یک از دوستان و دشمنانت سه طایفه هستند.اما دوستانت دوست تو دوست دوست تو و دشمن دشمن تو مى باشند و دشمنانت دشمنت دشمن دوستت و دوست دشمنت مى باشند.620) بنابراین در هنگام نزاع و درگیرى دشمن دشمن به عنوان دوست انسان جلوه مى کند و باید از وى در راه نجات دوستان بهره برد. 27 شوال 1304/19 ژوئیه1887 (والد من به فرنگ رفته ولى نمى دانم آیا جناب آقا هم تشریف برده اند یا نه.621) در چهاردهم ذى قعده میرزا لطف الله نامه اى به تهران مى فرستد و پاسخ آن را محمد حسین در 1 ذى قعده مى دهد و مى نویسد: (سید جمال در مسکو باقى مانده ولى معلوم نیست که آیا به پطرزبورگ رفته یا نه؟622) سید تا تاریخ 24 ذى قعده در مسکو مى ماند و آخرین روز اقامت مهمان محمد جواد است و در روز بیست و پنجم ماه ذى قعده مسکو را به مقصد پترزبورگ ترک مى کند و محمد جواد وى را تا راه آهن بدرقه مى کند.625 محمد جواد اصفهانى پسر دائى حاج امین الضرب626 و نماینده وى در مسکو بوده است. اوائل ذى حجه1304/اوت 1887 رئیس روحانیان ارتدوکس به نام:روبه دون استروزف به دیدار سیّد مى آید و مصاحبه مفصلى با او به عمل مى آورد.628 نامه سیّد به محمد جواد در سوم ذى حجه به مسکو مى رسد و از آن جا که دربرگیرنده آدرس سیّد بوده مجمد جواد آن را با نامه اى به تهران ارسال مى نماید.629 سید جمال الدین زمانى که در پترزبورگ بوده مجموعاً 18 نامه براى آقاى محمد جواد مى نویسد که آخرین آن به تاریخ 9رمضان 1306 مى باشد که تنها تصویر دو نامه در اسناد آمده است630.یازده نامه از روسسیه به امین الضرب و سه نامه به پسرش مى نویسد سید جمال الدین حدود دو سال در پترزبورگ ماندگار مى شود و در این مدت تلاش مى کند تسهیلاتى براى مسلمانان ایجاد نماید. طبق آنچه در مجله کابل نوشته دیدارى با تزار امپراتور روس داشته و در این دیدار تزار به وى پیشنهاد مى کند که شیخ الاسلامى مسلمانان روسیه را به عهده گیرد. سید در پاسخ مى گوید: (من ذاتاً به طریق مسلمانها مى باشم) ییعنى نیازى به چنین تشریفاتى ندارم. وى در هنگام اقامت در روسیه اجازه چاپ قرآن را از امپراتور روس مى گیرد ولى مأموران دولتى با او همراهى نمى کنند.633 سید جمال در آخرین نامه اى که از روسیه براى حاج امین الضرب نوشته خود را خیرخواه مسلمانان مى داند و تأکید مى کند:که باید در راه اسلام تا مرحله شهادت پیش رفت.اینک بخشى از نامه: (نوشته بودید که به مشهد مقدس بروم و خلق را علم بیاموزم.بسیار خوب است. ولى در مملکتى که افترا گفتن را هنر مى دانند و دروغ گویى را کاردانى و نمیمه را پیشه خود شمارند و بدین صفات شیطانیه در محافل مباهات و مفاخرت نمایند و خویشتن به زیرکى ستایند چه قدر دشوار است سخن از حق راندن و حقیقت علم را آموختن خصوصاً با جاهلى که خود را دانا شمارد و کورى که خویش را بصیر انگارد.با همه اینها چنان گمان مى کنم که شما در آن چند ماه که شب و روز و در هر ساعت با هم بودیم به فطانت فطریه و به نور ایمانى اندکى مرا شناخته باشید و دانسته باشید که مرا در این جهان چه در غرب باشم و چه در شرق مقصدى نیست جز آن که در اصلاح دنیا و آخرت مسلمان بکوشم و آخر آرزویم آن است که چون شهداء صالحین خونم درین راه ریخته شود.ولى در حرکات خودم مجبورم و از 17جمادى الثانى1305/1 مارس1888 (بارى میرزا ابوتراب ساوجى را به تو مى سپارم) از وى مى خواهد نامه هایى که مى نویسد توسط محمد جواد براى سید فرستاده شود.635 محمد حسین در پنج شنبه 3 شعبان 1306 پاسخ سید جمال را با تأخیر مى دهد و در آغاز تأخیر پاسخ عذر مى خواهد و درباره ابوتراب مى نویسد: (او را ودیعه اى از جانب جناب عالى مى دانم و نهایت توجه و احترامات را به جا آورده و مى آورم.636) شاید علت تأخیر فرزند امین الضرب در پاسخ به سیّد مطالب انتقاد آمیز سیّد در نامه 30 آوریل بوده که در آن نامه از وى مى خواهد:گزارشى از وقایع و حوادث بنویسد و از وى انتقاد مى کند: (چگونه از بیان اندیشه هاى فقراء وطنت کوتاهى نموده اى.637) در حاشیه یکى از نامه هاى خود به امین الضرب باز توصیه638 ابوتراب ساوجى را مى نماید. 18شعبان1305/30آوریل 1888 توجه به رابطه امین السلطان و سید جمال از آن جهت اهمیت دارد که به نظر در نامه اى که سید در 18 شعبان1305 به امین الضرب مى نویسد آمده است: (جواب جناب جلالت مآب اجل امین السلطان را در جوف مکتوب شما به عنوان خود شما روانه طهران نمودم640) این که سیّد تأکید مى کند که:(نامه امین السلطان را همراه نامه شما فرستاده ام) در خور تأمل است.امین السلطان در سال بعد نامه اى به سید جمال نوشته که مضمون آن براى ما مشخص نیست ولى از پاسخى که سید جمال به وى داده چنین به دست مى آید که امین السلطان از افترائاتى که نسبت به سیّد انجام گرفته و سکوت سید در برابر آن سخن گفته است و مى خواسته بداند آیا تبلیغاتى که علیه وى در روزنامه هاى روسیه شده از کجا نشأت گرفته است.در آن نامه قول داده که به ابوتراب ساوجى کمک نماید.امین السلطان نامه خود را باید در نیمه دوم ربیع الاول 1306 هـ.ق. از طریق امین الضرب براى محمد جواد نماینده امین الضرب در مسکو فرستاده باشد تا به سید جمال برساند. در نامه اى که در 24 ربیع الاول 1306 خطاب به محمد جواد به مسکو فرستاده آمده: (کاغذ جناب آقاى حاجى سید جمال الدین را جناب جلالت مآب آقاى امین السلطان جواب نوشته اند در جوف فرستادم برسانید.641) در نامه اى که محمد جواد در تاریخ 18 ربیع الثانى1306 براى امین الضرب مى فرستد مى نویسد: (کاغذ آقاى امین السلطان را هم فرستادم.642) (چندى قبل هم یک کاغذ به جناب عالى نوشته بودند.ظاهراً در جوف کاغذى به حضرت اجل اکرم آقاى امین السلطان فرستاده بودند که بنده فرستادم به تهران البته رسیده است.643) با توجه به آنچه ذکر شد این نکته مشخص مى شود که نامه سید جمال به امین السلطان در سال 1306هـ.ق. نوشته شده و در داخل نامه امین الضرب بوده است. سید جمال الدین در اول ژانویه1889/28ربیع الثانى1306هـ.ق. نامه اى به امین الضرب مى نویسد.در حاشیه نامه آمده: (جناب جلالت مآب اجل امین السلطان نوشته بودند که هر وقت میرزا ابوتراب ساوجى بیایند نظر عنایت به جانب ایشان خواهند نمود.من به میرزا ابوتراب کاغذى نوشته بودم گویا به ایشان رسیده است.اگر به یکى از خدّام خود بگویید که در خانه آقا کوچک پسرحاجى سید صادق مجتهد مرحوم از او استفسار نموده بدو خبر دهند بسیار بسیار ممنون مى شوم و شما را شکرها خواهم گفت.644) سید جمال در همین تاریخ یعنى غره ژانویه فرنگى/28 ربیع الثانى1306هـ.ق. نامه اى از پترزبورگ به امین السلطان مى نگارد و در جوف نامه امین الضرب قرار مى دهد.645 سید جمال الدین در آغاز نامه مى نویسد: (مکالمه اى که در طریق حضرت عبدالعظیم در میان رفت و آنچه گفتم و آنچه فرمودید البته در خاطر باشد) از این عبارت چنین استنباط مى شود سید با وى در باب اصلاحات سخن گفته و امین السلطان نیز به گونه اى تأیید کرده است. سیّد در این نامه شاه ایران را از مستعصم عباسى برتر نمى داند و حاکم روسیه را از هلاکو پست تر646! در این نامه به ورود خود به ایران که به دعوت شاه بوده اشاره اینک نکاتى که سیّد در نامه بدانها اشاره مى کند: 1.سید جمال قبلاً با امین السلطان درباره اصلاح امور سخن گفته و به نظر مى رسد که وى رهنمودهاى سید را ظاهراً پذیرفته است و در این نامه راهنماییهاى دیگرى در ارتباط با پیشرفت امور مملکتى ارائه مى دهد. 2.به نظر سید جمال کسانى که باعث شده اند وى از ایران خارج شود ضیع الدوله و اطرافیان وى بوده اند که قبلاً نیز به این نکته اشاره شد و افترائات به سید از جانب او بوده و همو بعد از خروج سید مقاله اى علیه وى در روزنامه اطلاع نوشته648 که سید به آن اشاره مى کند. 3.سید به امین السلطان اعتماد داشته و با وى نزدیک و همین امر باعث شده است که مخالفان امین السلطان باسید مخالفت کنند و تعبیر به (یک حساب شهید ولاى شما) به همین جهت است.یعنى نزدیکى با شما باعث کنید آنان گردیده است. 4.سید تا زمان نوشتن نامه به گفته هاى امین السلطان اعتماد کامل داشته و سخن وى را در حمایت از ابوتراب حق ثابت مى شمارد. در برابر این همه اعتماد سیّد به امین السلطان وى ناجوانمردانه عمل مى کند و این نامه را به شاه مى دهد و گزارشى نیز ضمیمه آن مى کند: (قربان خاکپاى جواهرآساى اقدس همایونت شوم.کاغذى از سید جمال الدین معروف امروز به این غلام خانه زاد رسیده است.یعنى از سفارت روس آورده به غلام دادند و چون بعضى از کلمات آن خیلى معنى دارد به عرض رسانید.ولى روى هم رفته خیلى مزخرف و نامربوط نوشته است و داخل آدم نیست.امّا یقین است که همین سید جمال الدین و آن پدر سوخته میرزا جعفر برادر حاجى سیاح که الآن در پطر است و با(دالفورکى) هم تا رشت آمده و مراجعت کرده است با حضرت والا ظل السلطان خیلى راه و رابطه دارند و اغلب خبرهایى که در روزنامه هاى روس دیده مى شود به دست و قلم این دو نفر است.مخصوصاً یک شاه بالاى گزارش امین السلطان بعد از بدو بى راه به سید مى نویسد: (او مثل مار مى ماند و هرگز ملایم نمى شود و به روزنامه هاى روسیه نیز نباید اعتنا کرد.) گزارش امین السلطان در خور تأمل است.گویا وى و دار و دسته اش منشأ شایعات متعدد علیه سید جمال بوده اند.اینک چند نکته درباره گزارش: 1.با این که امین السلطان نامه سیّد را از طریق حاج امین الضرب دریافت کرده ولى مى نویسد که از سفارت روس به من داده اند!این دروغ بزرگ براى مخدوش کردن چهره سیّد گفته مى شود. 2.پیوند دادن سید جمال با سفیر روس دالفورکى که به دربار اعتراض کرده بود به خاطر این بوده که نوشته ها و اعتراضات روزنامه هاى پطرزبورگ را به سید نسبت دهد; زیرا بعد از این که حاج محسن خان معین الملک در روزنامه اختر چاپ اسلامبول از دولت روسیه بدگویى کرد(که سید در نامه خود به امین السلطان به آن اشاره مى کند) روزنامه هاى روسیه به شدت از دولتمردان ایران انتقاد کردند.به نوشته امین الدوله:(حقایق احوال ایران و ایرانیان را به فضاحت و رکاکتى هر چه تمامتر روى دائره ریختند.650) و علاء الملک وزیر مختار ایران در روس مندرجات روزنامه ها را از سید جمال مى دانست که در آن زمان در پطرزبورگ بود. 3.اتهام دیگرى که به سید وارد شده این است که او به خاطر حمایت از ظل السلطان به نشر مقاله دست زده است.این نکته را به شاه القاء مى کند که وى حامى ظل السلطان است در حالى که هیچ ارتباطى بین سید و ظل السلطان نبوده است. سیّد با این که تصریح مى کند از اشخاص سخنى نگفته و هر آنچه گفته انتقاد از امین السلطان پیش دستى مى کند.زیرا بیم آن دارد که مضمون نامه سید جمال به اطلاع شاه برسد و از او سؤال شود که در حضرت عبدالعظیم با سید در باب چه موضوعى سخن گفته اید.از این روى بر آن مى شود که با ارائه پاسخ سید به شاه خود را از اتهام مبرى کند. آقاى محیط طباطبائى بعد از نقل این نامه نتیجه مى گیرد:سید تا زمانى که به بصره رفته به امین السلطان اعتماد داشته ومشکلات خود را ناشى از ناصرالدین شاه مى دانسته و در آن جا مسأله رژى که دخالت امین السلطان را مدلل مى ساخت متوجه خیانت امین السلطان گشته است.وى آن گاه اضافه مى کند: (حقیقتاً باید بر هوش و درایت امین السلطان آفرین گفت که مدت چهارسال سید جمال الدین را در مورد خود به اشتباه نگاه داشته بود.651) این داورى تمام حقیقت نیست زیرا سید جمال در روسیه هنگام سفر شاه به اروپا به بى مهرى امین السلطان پى برد ولى او سعى مى کرد با افراد با چهره ظاهرى آنان برخورد کند مگر این که یقین مى کرد اهل خیانتند و امیدى به هدایت آنان نیست.در این صورت بود که با آنان مبارزه جدى مى کرد. 28ذى حجه1305/5سپتامبر1888 در تاریخ فوق نامه اى به حاج امین الضرب نوشته و در آن آمده است: (همان پنج هزار منات را که به میرزا على حواله کرده بودید که به من بدهد و در آن حاج امین الضرب در 5 صفر 1306 دو نامه یکى به محمد جواد و دیگرى به سید جمال مى نویسد.به محمد جواد مى نویسد:(سه هزار منات به سید جمال بدهد.653) در نامه به سید آمده که هزار منات ارسال شد که یک دفعه محمد جواد سه هزار منات بپردازد.در این نامه خبر فوت حاج ملاعلى کنى را به اطلاع سید رسانده و از چگونگى راه آهن محمودآباد و وضعیت میرزا نعمت الله(هاشم اف) سخن گفته است.654 سید جمال پاسخ وى را در 27 صفر/3نوامبر مى فرستد و گفته هاى امین الضرب را راجع به میرزا نعمت الله نمى پذیرد.و از این که براى کسانى که دست اندر کار راه آهن بوده اند چیزى نخریده از وى انتقاد مى کند.655 سید در نامه خود مورخ28 ربیع الثانى1306/1 ژانویه1889 تصریح مى کند: (پنج هزار منات را دریافت نموده و مبلغ دو هزار منات هم چنانچه نوشته بودید از آقا محمد جواد گرفتم.شکر شما با خداست.این دین است بر ذمه من به شما خواهد رسید.656) امین الضرب سعى داشته که کسى از این کمک آگاه نشود و مکرراً یادآورى مى کند که احدى از ایرانیان از این موضوع با خبر نشوند.657 برخى اظهار مى کنند که ظل السلطان برسید کمک مى کرده و تا موقعى که وضع مالیش مختل نبوده این کمک ادامه داشته است.658 اما هیچ گونه دلیلى که نشانگر این مطلب باشد وجود ندارد.برخى از تاریخنگاران مزدور خواسته اند سید را متهم به گرفتن مستمرى از ظل السلطان نمایند.در کتاب رهبران مشروطه بعد از این که سید را داراى طبع مغرور و جاه طلب معرفى مى کند ادامه مى دهد: (سید در سیاست اجتماعى عقیده روشنى داشت و مى گفت:من با ظالم و مظلوم هر دو مخالفم ظالم را براى ظلمش و مظلوم را براى تحمل ظلم) نویسنده این جملات سندى براى ترّهات خود ارائه نداده ولى به سه کتاب آدرس داده است.به نظر مى رسد که مستند وى اظهارات میرزا رضاى کرمانى در هنگام استنطاق بوده که درباره حاجى سیاح گفته است: (حاج سیّاح مرد مذبذب خود پرستى است.ابداً به مقصود ما کمک و خدمتى نکرد و او ضمناً آب گل مى کرد که براى ظل السلطان ماهى بگیرد.وخیالش این بود بلکه ظل السلطان شاه بشود و امین الدوله صدراعظم و خودش مکنتى پیدا کند. چنانچه حالا قریب شانزده هزار تومان در محلات املاک دارد.همان اوقات سه هزار تومان از ظل السلطان به اسم سید جمال الدین گرفت نهصد تومان به سید داد باقى را خودش خورد.660) این سخن میرزا رضاست که طبق آن سید جمال نهصد تومان از ظل السلطان توسط حاج سیاح دریافت کرده است.اگر فرض کنیم آن را به شخصى نبخشیده آن گونه که به هدایاى امین السلطان و ناصرالدین شاه برخورد کرد درمى یابیم که این تاریخنگاران فاسد چگونه درصدد بودند چهره نیروهاى مذهبى مبارز را خدشه دار کنند و این نهصد تومان با این کیفیت تبدیل مى شود به:(مستمرى و سه هزار تومان رشوه)! 28 صفر 1306/4نوامبر1888 (…بارى زمانى که در پطرزبورغ بودم جناب آقاى آقا سید جمال الدین را زیارت نمودم همیشه در خدمت آقا حکماء بودند…661) سپس بیان مى کند که جناب آقا در هر مجلس اوصاف جناب عالى را بیان مى کنند… درباره انگیزه اش از این دیدار مى نویسد: (مى خواهم در این فرصت کذب کذابین را به برهان واضح بیان کنم.) در نامه مورخ 5 ذى قعده1306/3ژوئیه1889 مطلب فوق را براى امین الضرب مى نویسد و از برخورد امین السلطان با حامل نامه چنین گزارش مى دهد: (ایشان[امین السلطان] رافع ورقه را سه ساعت معطل کردند و در هر نیم ساعت که از حجره خود بیرون آمدند براى کارى به رافع ورقه گفتند که اکنون جواب خواهم نوشت.آخر رافع مأیوس شده بازگشت.و سبب یا کثرت اشتغال و یا وساوس شیطانیه هر چه باشد و هیچ باید شمرد.دست خدا بالاى دستهاست.) سید جمال براى ملاقات با دیگر آشنایان که همراه شاه آمده بودند به رسم فرنگستان جهت هر یک کارت مى فرستد و در نتیجه امین الدوله مخبر الدوله و اعتماد السلطنه با وى ملاقات مى کنند.664 اعتماد السلطنه تاریخ دیدار خود را با سید 25 رمضان ذکر کرده است.665 اعتماد السلطنه در این ملاقات دست سید را مى بوسد و از این که در روزنامه اطلاع مقاله اى بر ضد سید نوشته عذر مى خواهد.سیّد در این دیدار از اوضاع سیاسى ایران سخن مى گوید.و اعلام مى دارد که:از ناصرالدین شاه مأیوس است.666 سید در پایان نامه خود به امین الضرب تصریح مى کند که درصدد بوده روسیه را 23ذى القعده 1306/20ژوئیه1889 با توجه به این که محمد جواد در 25 و 30 ذى قعده از مسکو به سید جمال نامه نوشته669 چنین استفاده مى شود که خروج سید از روسیه در اوائل ذى حجه بوده است. 4شنبه23ذیحجه1306/22 اوت1889 از این روى زمانى که ناصرالدین شاه به لندن مى رود دولت انگلیس از وى مى خواهد که سید جمال الدین را به ایران دعوت کند.هدف آن بوده که فعالیتهاى ضدانگلیسى سید در روسیه خاتمه یابد. بنابرآنچه در کتاب خاطرات و خطرات آمده ملکه انگلستان این را از شاه طلب مى کند.671 سید جمال الدین در مونیخ نامه اى به امین السلطان مى نویسد و درخواست ملاقات مى کند.672 شاه پس از برگشت از نمایشگاه پاریس ملاقات با سید را مى پذیرد.673 در سومین سفرنامه فرنگ ناصرالدین شاه در 23 ذى حجه 1306هـ.ق. ملاقات با سید چنین ترسیم شده است: (امین السلطان قبل از حرکت(به سالزبورگ اطریش) سید جمال الدین که آمده بود طهران و خانه حاجى محمد حسن منزل داشت و او را دیدیم و بعد آمد به روسیه و شاه در این سفر پر هزینه675 مسحور ترقیات اروپاییان مى گردد.رهاورد این سفر دادن امتیاز بانک شاهنشاهى معادن و کشتیرانى در رودکارون و از همه ننگین تر امتیاز تنباکو به انگلیس بود.امتیاز لاتایى هم در این سفر واگذار شد ولى بعد لغو گردید.676 در مقابل براى ایمن ماندن از واکنش روس به آن دولت هم امتیاز راه واگون محله هاى تهران و راه آهن تا حضرت عبدالعظیم را واگذار مى کند. امین السلطان از خشم روس به خاطر امتیازهاى فراوان و سودآور به انگلیس در بیم بود.در پى راه حل مى گشت. از این روى در شب همان روزى که بین سید و شاه ملاقات صورت گرفته بود به حضور سیّد رسید. مذاکره پنج ساعت به درازا مى کشد. خواست امین السلطان این است که: (سیّد به دولت روس برساند که سپردن امتیازات بانک و معادن و رود کارون به انگلیس قبل از ارتقاء صدراعظم[امین السلطان] به مقام صدارت بوده و از بخت بدش اجراى آن در زمان وزارت وى انجام شد و او در این زمینه گناهى ندارد.) سید جمال این مطالب را در نامه اى که در تهران به ناصرالدین شاه مى نویسد یادآورى مى کند.این نامه در دست امین السلطان بوده و دقیقاً معلوم نیست آیا وى نامه را به شاه داده یا خیر.در بخشى از نامه که رونوشت آن را صفات الله جمالى ذکر کرده چنین آمده است: (ونیز خواهش کرده بود که به مسیو(گیرس) رئیس الوزراء و وزیر دول خارجه و مستشارهاى ایشان (ویلنگالى) و(زینوویوف) شفاهاً بگوید که صدراعظم براى اثبات حسن مقاصد حاضر است که از طرف دولت روس یک راه حل ساده ارائه شود و در ظرف چند روز مسأله بانک و کارون و معادن را حل کرده و به همان سید جمال حل این مسأله را که به نفع دولت ایران بود به عهده مى گیرد و این مأموریت را مى پذیرد.اعتماد السلطنه در وقایع روز 21 ذى حجه مى نویسد:(سیّد به دیدار من آمده بود او را ندیدم.) در وقایع روز 22 ذى حجه مى نویسد:(سیّد با شاه ملاقات کرد و قرار است امشب با امین السلطان ملاقت داشته باشد.) در وقایع روز 24 ذى حجه مى نویسد: (از وقایعات تازه این که سید جمال الدین را امین السلطان محض تملق روسها به طهران خواهد آورد. شاه را هم راضى کرده است.باشد تا وجود این شخص اسباب فتنه بزرگى در ایران بشود که هیچ فایده به حال دولت نداشته باشد.678) سید جمال الدین پترزبورگ را ترک مى کند679 و براى دیدن نمایشگاه جهانى(اکسپوزیسیون) به فرانسه مى رود.680 از فرانسه به وین مى رود. در وین مدت تذکره اش را که از پترزبورگ گرفته بود به پایان مى رسد و 681 تذکره جدیدى به شماره3255 مورخ 1889م از کنسولگرى ایران در وین براى سفر به روسیه مى گیرد.682 سفر سید جمال به پاریس با شتاب انجام مى گیرد.زیرا ملاقات وى با ناصرالدین شاه در 23 ذى حجه بوده و طبق نوشته خان ملک سانى سه روز بعد از حرکت شاه از وین(28 ذى حجه)683 سید جمال تذکره ورود به روسیه را از کنسولگرى ایران در وین دریافت مى دارد. در نتیجه وى در اول محرم در اتریش بوده و این بدان معنى است که رفت و بازگشت سیّد به پاریس حدود هشت روز بیشتر طول نکشیده است. 8محرم1307/8سپتامبر1889 (اخبار جدید آن که جناب مستطاب فرید الدهر و وحید العصر مولانا و آقانا شیخ جمال الدین سلمه الله تعالى وارد مکاریه شده عزیمت ایران دارند.684) آقاى محمد جواد نیز در نامه خود به تاریخ 21 محرم 1307 هـ.ق. مى نویسد: (دیروز از مکاریه با آقاى حاجى سید جمال الدین به مسکو آمدم.ایشان به جهت تماشا آمده بودند و فردا هم عازم پطرز بورق مى باشند…685) سید به پترزبورک مى رود و حدود دو ماه در آن جا با مسؤولین بلند پایه روسى.در باب ایران مذاکره مى کند. طبق نامه اى که به شاه نوشته با چند نفر که در سیاست مشرق زمین با نظرش موافق بودند مذاکره مى کند:ژنرال(ابرو چف) در وزارت جنگ و ژنرال(ریختر) در دربار و ژنرال(اغناتیف) سفیر سابق روس در استانبول ومادام(نویکف) از افراد ذى نفوذ.طبق آنچه نوشته در ظرف دو ماه بیست بار با مسیو(گیرس) و مستشارهایش ملاقات مى کند.آنان مى گویند:(در این باره باید با وزیر جنگ و مالیه مشورت کنیم و خلاصه نظریات را به عرض امپراتور برسانیم.) پس از مشورت مى گویند: اگر راه حل سیاسى یافت شد که بدان حل مشکل نمود به شما مى گوییم که به جانب وزیر اعظم بگویید و اگر مسأله به نحوى حل شود که موجب مخاصمه در میان دولت ما و ایران نگردد بهتر است. اگر جناب وزیر اعظم مى خواهند ابواب خطرهاى آینده را ببندند در جواب رسالت این دو مسلک را بدیشان از طرف ما تبلیغ کن و چون هر یک از ما خط حرکت پلتیک خود را بر آن دو مسلک معین قرار دهیم مسأله بخودى خود بلاغرامت و بلاجدال حل شده سبب رضایت همه خواهد بود.این عاجز شادان و خرسند شدم که به قوت الهیه به تنهائى توانستم پس از اطلاع تام از مسالک سیاسیه اما بعد از حل مشکل امین السلطان منکر این سفارشات مى شود و حرفهاى سید را تکذیب مى کند.شاه هم که سیاستش اقتضا مى کرد دولت انگلیس را راضى کند زیربار نرفت. 1 ربیع الاول 1307/26اکتبر1889 1 ربیع الثانى1307/25نوامبر1889 حاج امین الضرب ثانى به استقبال سید جمال مى رود و جریان ورود سید را روزانه به پدرش گزارش مى دهد.692 سید جمال الدین در نامه خود به شاه چنین مى نویسد: (به عهد خود وفا نموده مطالب مرجوعه انجام یافته و اکنون به ضرابخانه وارد شده ام.این است قبل از این که تشرف جویم و وارد شهر شوم اظهار مى دارم.مى دانم مغرضین دست از اغراض خود بر نمى دارند و همه روزه سعایت خواهند نمود و شهریار هم در دفع شبهات و سعایت خائنین اقدام نخواهند فرمود و شاه پاسخ مى دهد: (جناب آقاى سید جمال الدین از آمدن شما مسرور زحمات شما را منظور و نهایت اعتقاد و اعتماد را به عهد و وطنخواهى شما دارم.ما نیز در عهد خود برقرار و باقى مى باشیم.از هر جهت آسوده خاطر وارد شوید.منزل در خانه جناب صدراعظم کرده همه روزه با ایشان به حضور ما نائل گردید.ناصرالدین شاه) سید جمال نامه دیگرى نوشته و پاسخ مى دهد: (به خانه صدراعظم منزل نخواهم کرد و میل دارم به منزل حاجى امین الضرب بروم.) ناصرالدین شاه در پاسخ مى نویسد:(بسیار خوب.694) ییکشنبه 7ربیع الثانى1307/1 دسامبر1889 سید پاسخ مى دهد:او باید بدیدنم بیاید. حاج سیاح پاسخ مى دهد:نمى گذارند بیاید و به فتنه انگیزى مشغول خواهند شد و این دفعه از سابق بدتر خواهد شد.696 حاج محمد حسین پسر امین الضرب که گزارش کارها را روزانه براى پسر خود حاج امین الضرب به محمود آباد مى نویسد در گزارش روز سه شنبه9 ربیع الثانى (قرار است امین السلطان جهت تبریک و تهنیت ورود بیایند.697) در نامه شنبه13ربیع الثانى مى نویسد: (دیروز جمعه قرار بود بیایند نیامدند و امروز نیز تشریف نیاوردند و گویا ملتزم سفر جاجرود شدند.دیگر نمى دانم چه وقت تشریف خواهند آورد.698) در نامه دوشنبه 15 ربیع الثانى مى نویسد: (گمان ندارم خیالات خوب در حق جناب معظم الیه [سید جمال] داشته باشد.…نه از جانب دولت نه از جانب حضرت اشرف تا به امروز به هیچ وجه احوال پرسى نفرموده اند.699) در نامه شنبه5 جمادى الاولى1307 وى آمده است: (امین السلطان به دیدن جناب آقا نیامده است.چند روز قبل که به دیدن ایشان رفتم فرمودند:نشد یک دیدنى هم از جناب آقا کرده باشم تا کى این جا هستند.خیال رفتن ندارند؟و حضرت اجل(شاه) احوال پرسى از جناب آقا فرمودند.عرض کردم به واسطه این که خدمت جناب عالى نرسیده اند بسیار دل تنگ مى باشند.فرمودند:تو خودت مى دانى که من مشغله بسیار دارم و البته معذرت خواسته اى!عرض کردم:بلى.فرمودند:تا کى خیال دارد بماند؟عرض کردم تا هر وقت جناب عالى بفرمایید.دیگر چیزى نفرمودند.700) پس از گذشت یک ماه و نیم از اقامت سیّد در تهران امین السلطان به دیدار وى مى آید پس از آن دیدارى بین سید جمال و شاه رخ مى دهد. شنبه 12 جمادى الاولى 1307 حاج محمد حسین به پدرش امین الضرب مى نویسد: (روز دوشنبه قرار است امین السلطان به دیدن جناب آقا بیاید و سه شنبه به دیدن شاه بروند.701) به نظر مى رسد که حاج امین الضرب تا نیمه شعبان1307 در محمود آباد بوده و سه شنبه15جمادى الاولى1307/7 ژانویه1890 (کى شروع به کار خواهید کرد.) شاه در باب اصلاحات از وى سؤال مى کند و… سید پاسخ مى دهد: (هر وقت این مار و عقربها را از اطراف خود پراکنده کردى آن وقت داعى هم شروع به کار خود خواهم کرد.)704 شاه به وى نویدهایى مى دهد. امّا سیّد تا سه ماه از منزل حاج امین الضرب خارج نمى شود705 و امین السلطان نیز به دیدن وى نمى آید و فقط چند بار برخى از اطرافیان خود را جهت احوالپرسى نزد وى مى فرستد.706 امین السلطان درباره مأموریت سیّد در روسیه سخن نمى گوید و سؤال نمى کند. روسیه در وقتى که اهمال وزیر اعظم را مى بیند به سفارت خود در تهران تلگراف مى کند که مذاکرات سید جمال الدین شفاهى بوده و اگر وزیر اعظم مى خواهد آن مسائل حل شود باید به طور رسمى اقدام نماید.در نتیجه تلاشها و کوششهاى سید جمال در این موضوع بى نتیجه مى ماند.707 در زمانى که سید در تهران بوده مردم از طبقات مختلف به ملاقات وى مى آمده اند و او نیز به روشنگرى مى پردازد و علیه ظلم و استبداد سخن مى گوید و هر روز و هر ساعت که از حضورش در ایران مى گذرد بر مخالفان استبداد و استعمار افزوده مى شد.وى بذرآزادى را در ایران مى افشاند و مردم را به مشروطه خواهى دعوت مى کند.سفیر کبیر انگلستان سرهنرى در تلگرافى که در دسامبر 1889/جمادى الاولى 1307 مى فرستد خبر مى دهد که: از گزارشاتى که از تهران به لندن مخابره شده چنین به دست مى آید که انگلستان نیروهاى زبده خود را که با سید جمال آشنا بودند براى جلوگیرى از قیام به ایران مى فرستد.از جمله آنان فرانک لاسل است که در هنگام حضور سید در مصر در آن کشور بوده و با آغاز نهضت تنباکو به جاى ولف به ایران مى آید.709 همین طور لرد چرچیل به تهران مى آید و تا انقلاب مشروطه در ایران بوده است. 15 جمادى الثانیه1307/7فوریه 1890 (سید جمال همان کسى است که در زمان اهداى انجیل از طرف سر هنرى به شاه تلگراف تهدید آمیزى به ایران فرستاد که سفیر دولت امپراتورى انگلستان مجبور شد از تهران به تبریز فرار کند و الان او در ایران مفسده ها و شیطنتهاى خود را ادامه مى دهد.710) پنجشنبه22 جمادى الثانیه1307/13 فوریه1890 (در این روز به خانه حاجى محمد حسن کمپانى رفته و از سید جمال الدین دیدن کردم.مى گفت:تا به حال امین السلطان به دیدن من نیامده و از این فقره مکرر بود.) عصر روز سه شنبه26 رجب1307 سید جمال به دیدن اعتماد السلطنه مى رود و شنبه 28 شعبان 1307هـ.ق. وى به ملاقات سید جمال مى رود.711 به نظر مى رسد که ارتباط بین آن دو خوب بوده بویژه بعد از این که شاه در اول جمادى الاولى به وى مى گوید: رمضان1307/آوریل1890 (دیدم که گزارشگران [وابسته به دربار] گزارش تهیه مى کنند متوجه شدم که خطر نزدیک است.) حاج سیاح به دیدن سید جمال و حاج امین الضرب مى رود و به خاطر خطرى که احساس کرده مى گوید: (من مى خواهم تهران را ترک کنم; زیرا جانبازى در این راه گرچه شرف است اما چون بى ثمر است عقلاً و شرعاً روانیست.713) در این هنگام قاصد امین السلطان نامه اى براى امین الضرب مى آورد که در آن از سید جمال خواسته شده از ایران برود.سید پاسخ مى دهد:نمى روم. (حاج سیّاح مى گوید:آقا در ایران مى گویند چو فرمان یزدان چو فرمان شاه.لابدید بروید.سید مى گوید:اگر نروم چه مى کنند؟ حاج سیاح مى گوید:بیرون مى کنند اگر نروید مى کشند و به هر حال شما مجرد هستید و از چیزى باک ندارید حاجى را دچار خطر نکنید. امین الضرب مى گوید:دو روز قبل امین السلطان مى خواستند مواجبى براى آقا قرار دهند که من قبول نکردم وگفتم خلاف شأن آقاست.من حاضرم با کالسکه خود به همراهى آقا به قم رفته منزل ایشان را مرتب کنم برگردم.سید مى گوید:نمى روم تا مرا بکشند من نمى آمدم چرا خواهش کرده آوردند.حاج سیاح پیشنهاد مى کند:براى 16ذى قعده1307/4 ژوئیه1890 (روزها در خانه هستم.گاه گاهى خو را به زیارت جناب مستطاب و حیدالدوران آقاى حاجى سید جمال الدین ادام الله افضاله العالى خوشنود و مسرور مى کنم و گاهى قلب تاریک خود را به نور جمال حضرت معظم الیه منور مى سازم.715) 23ذى قعده1307/11ژوئیه1890 (جناب امین السلطان! بنا بود سید جمال الدین را حاجى محمد حسن روانه قم بکند.اگر هنوز در تهران است ونرفته است به حاجى محمد حسن بنویس که البته او را روانه قم بکند.716) سید جمال الدین با شهامت و شجاعت کامل وبا صراحت در جواب این دستور مى گوید: (من محکوم امر کسى نیستم که به من بگویند:بیا بیایم و چون بگویند برو بروم.تا سلطان را به نقض عهد در دنیا مشهور نکنم از این جا حرکت نخواهم کرد.717) مذاکراتى در این ارتباط رخ مى دهد. ولى سید جمال زیربار نمى رود وطبق آنچه صفات الله جمالى از قول پدرش میرزا لطف الله که تا آخرین روز تبعید سید باوى بوده نقل کرده است:سید به وى دستور مى دهد که کتابخانه او را در یکى از اتاقهاى با توجه به این که صفات اللّه نوشته:(سید هفت ماه در زاویه حضرت عبدالعظیم به سر مى برده) حرکت سید جمال به زاویه عبدالعظیم بعد از فرمان شاه بوده و اخراج وى از ایران در 26 جمادى الاولى سال بعد. از کسانى که در ابتداء استقرار سید در زاویه حضرت عبدالعظیم به دیدار وى مى شتابد حاج سیاح است وى که مردى محافظه کار بوده:به نصیحت سید مى پردازد و از او مى خواهد که زبان خود را حفظ کند و به نرمى طرف رام نماید.سید به وى پاسخ مى دهد: (زبان سید جمال الدین به حرف دروغ و تملق و ناحق برنمى گردد.) حاج سیاح از سید جدا مى شود و به عتبات سفر مى کند و قبل از اخراج سید از ایران باز مى گردد و در مسیر در زاویه حضرت عبدالعظیم خدمت سید مى رسد و به اطلاع وى مى رساند: (ملافیض الله دربندى را که در حضرت معصومه بست نشسته بوده مأمورین دولت او را مورد اذیت و آزار قرار داده و از بست بیرون آورده اند.721) سید جمال الدین در آغاز ورود به حضرت عبدالعظیم نامه اى به ناصرالدین شاه مى نویسدو در آن جریان تلاشهاى خود را براى ایجاد روابط خوب با روسیه که به درخواست نخست وزیر ایران انجام گرفته شرح مى دهد.وى در این نامه از بى مهریهاى نخست وزیر میرزا على اصغر اتابک امین السلطان سخن گفته و به این نکته اشاره مى کند که درصدد کسب منصب و مقام نبوده است.در پایان نامه مى نویسد: (اینک در حضرت عبدالعظیم نشسته تا امر از مصدر عزت چه صادر شود واسئل الله تعالى ان یمدکم بالعدل و الحق و ینصرکم بالحکمة و یشد دولتکم بقدرته و یحرسه عن کید الخائنین آمین العاجز جمال الدین الحسینى.722) در این دیدارها افزون بر توده مردم رجال و شخصیتهاى روحانى و سیاسى نیز حضور مى یابند.از جمله:سید اسداللّه خرقانى به دستور مرحوم جلوه ذکاء الملک فروغى و پسرش محمد على فروغى. 23ذى الحجة1307/10اوت 1890 (گاهى قلب تاریک خود را به نور جمال مبارک حضرت معظم الیه[سید جمال] منور مى سازم.) آقا شیخ محمد حسن نادى قمى پاسخ مى دهد: (مرقوم فرموده بودید که روزها گاهى قلب تاریک خود را به نور جمال جناب مستطاب وحیدالدوران آقاى حاجى سید جمال الدین دام افضاله العالى منور مى فرمایید.همن فقره میزان خوبى است و اسباب کمالى امتیاز است…) در ادامه از دوران نجف اشرف مى نویسد که با معلم سید آخوند ملاحسین همدانى همراه بوده است.726در تاریخ فوق حاج امین الضرب نامه دیگرى به آقا شیخ محمد حسن نادى قمى نوشته است که در دو مورد نام سید جمال ذکر شده ولى به علت کم رنگى نوشته قراءت آن میسر نیست.727 چنین به نظر مى رسد که در این نامه حاج امین الضرب از تبعید سید به قم نوشته باشد و احتمالاً کم رنگى آن عمدى باشد!آقا شیخ محمد حسن قمى پاسخ این نامه را نیز مى دهد. گرچه هر دو نامه وى بى تاریخ است ولى با قرائنى که ذکر شد پاسخ هر یک از نامه ها مشخص مى گردد.در این نامه آمده است: ادامه این دو نامه را قبلاً ذکر کردیم.تعبیر(اگر ملاقات مى فرمایید)نشانگر آن است که در آن زمان سید در زاویه حضرت عبدالعظیم بوده است. از این تاریخ به بعد تا هنگام تبعید سید جمال دیگر نامه اى در دفاتر امین الضرب وجود ندارد. (او با این مایه مردم مى خواست عزت وطن وحیثیت قوم و شرافت ناموس و معنى حقوق ترویج کند اما در همین شوره زار تخم هنگامه پراکند تاکى سبز شود و چه ثمر دهد.730) تا این که در آغاز سال جدید مسائلى که در پشت پرده بود آشکار گردید.ناصرالدین شاه در زمانى که در لندن بوده مذاکراتى با تالبوت در دادن امتیاز انحصار تنباکو داشته است. این مذاکرات در تهران ادامه یافت و امتیاز تنباکو به مدت پنجاه سال برانگلستان واگذار شد.731 تاریخ امضاى قرارداد را پنجشنبه بیست و هشتم رجب1307/بیستم مارس1890 ذکر کرده اند.732 به دستور ناصرالدین شاه اعتماد السلطنه پیش نویس اعلانى را تهیه نمود که باید به تمام ولایات و شهرها ارسال گردد.در آن(اعلان مهم) آمده بود: (از ابتداى هذه السنه1308 یک کمپانى معتبر شروع به کار خواهد کرد و مسائل مربوط به تنباکو و توتون را در اختیار خواهد گرفت.) در این اعلان مهم تأکید شده بود:ضررى متوجه زارعین نخواهد شد بلکه به نفع آنان است.733 سید جمال مردم را علیه این امتیاز بسیج مى کند.به تعبیر مخبر السلطنه:(اوراق در شهر منتشر کرد در دعوت به انقلاب.)734 در همان ایّام اطلاعیه هاى متعددى علیه این امتیاز منتشر مى گردد.اعلامیه اى بر روى دیوارهاى مساجد کاروانسراها معابر (این کوچه هاى تنگ که عموم مردم مسلمان حتى سگها و گوسفندها حق دارند چگونه به خارجه بخشیده اند که فردا اطفال مسلمانان زیر عراده کالسکه اجانب خورد خواهد شد.از آن بدتر تنباکو مال ایرانى خریدار ایرانى استعمال کننده ایرانى به چه دلیل فروش و خرید منحصر اجانب شده.)735 در این اعلامیه از کارهاى دیگر دولت نیز انتقاد شده بود. در اعلامیه دیگرى که ظاهراً منسوب به میرزا رضاست چنین آمده: (مؤمنین! مسلمانان! امتیاز توتون رود کارون از دست رفت تهیه قند از دست رفت راه اهواز از دست رفت بانک آمد. ترامواى آمد.مملکت به دست بیگانگان افتاد.شاه در فکر ملت نیست کار را به دست خود بگیریم.)736 نوشته اند: (یک شب متجاوز از سیصد چهارصد نسخه متحد المآل به مساجد و مدارس تهران انداختند و براى هر یک از علماى بلد توسط پاکت مى فرستادند و خواهان خلع شاه از سلطنت بودند و بعد از دست یافتن به این نوشتجات فهمیدند که کار سید جمال الدین است.)737 در همین ایّام نامه سرگشاده اى بدون امضاء به دست شاه مى رسد.در آن نامه سوء تدبیر شاه ناتوانى وى از اداره کشور تسلیم کشور به انگلستان و… نمایانده مى شود. در گزارش محرمانه اى که سفارت انگلیس به لندن مخابره مى کند سید جمال نویسنده نامه معرفى مى شود.738 در نتیجه شاه طبق درخواست انگلستان 739 دستور اخراج سید را مى دهد. پنجشنبه 26 جمادى الاولى1308/7ژانویه 1891 اعتماد السلطنه در این روز در روزنامه خود مى نویسد: (از وقایع تازه که براى دولت ننگ بزرگى است صدمه اى است که به سید جمال الدین وارد آوردند.چون بعضى کاغذها به علما و طلاب مدارس نوشته اند از معایب دادن امتیازات به فرنگیها کنت و نایب السلطنه.بعضى مى گویند نایب السلطنه از این کاغذها به دست آورده به شاه داده به گردن سید جمال الدین گذاشته اند.حکم شد پنج نفر غلام سیّد را از حضرت عبدالعظیم ببرند به طرف عراق عرب.مختارخان حاکم شاهزاده عبدالعظیم خواسته خدمتى بکند سید را زده اسبابش را غارت نموده که مردم شاهزاده عبدالعظیم خواسته بودند شورش نمایند.در هر صورت او را بردند.741) موقر السلطنه پسر کشیکچى باشى دربار با جمعى از غلامان خاصّه شاهى سید جمال را در وسط زمستان در روزى بسیار سرد که حیاط زاویه عبدالعظیم را برف پوشانده بود دستگیر و از درون حرم کشان کشان روى زمین به دارالحکومه زاویه مى برند و او در برابر همه آزار و اذیتها جز یا(عدل) و یا(حکیم) سخنى بر زبان نمى راند .742این هجوم که توسط بیست فراش صورت مى گیرد در جائى به وقوع مى پیوندد که سیّد مریض و بسترى بوده است. به او فرصت نمى دهند که زیرجامه خود را بپوشد.زنجیر به گردنش مى اندازند و بر اسبى سوارش مى کنند.و چون از شدت مرض نمى تواند روى مرکب قرار بگیرد از این روى پاهایش را با طناب زیرشکم اسب مى بنددند و به سوى کرمانشاه روانه اش مى کنند.744 و همزمان براى توجیه عمل ضدانسانى خود شایعاتى علیه وى منتشر مى کنند بدین قرار:ضد مذهب بابى جمهوریخواه و… 745 اسناد سیّد از جمله کیف دستى وى را نزد شاه مى برند که جز چند عینک و روزنامه و مسوده یکى دو کاغذ رسمى و شخصى مربوط به خانواده خود چیزى در آن نمى یابند. (روز پنجشنبه در حضرت عبدالعظیم که از بمارى قدرت بر حرکت نداشتم بیست نفر جلاد(فراش) عمر سعد(مختارخان) ریختند به منزل(معین التجار هم بودند) مرا به غایت غضب و حدت که نمونه اى از حصد و کینه عساکر ابن زیاد بود کشیدند…تا مدت چهار ساعت هیچ نمى فهمیدم که در کجا هستم.چون به خود آمدم و عمرسعد و شمر را(حسن خان قزوینى سرتیپ سوار کشیک خانه) در حضور خود دیدم و مدت سه ساعت هم بى عمامه بى ردا نسشسته على الاتصال آب مى نوشیدم… کیف را هم که در آن بعضى مبلغ و پاره اى اوراق و کتب بود ندادند…گفتند:ما براى شما به قم روانه خواهیم نمود….پس از آن مرا در حالت بیمارى و تنگ نفس و حرات کبد به پنج سوار که رئیس ایشان سنان بن انس(که حمید خان سرهنگ باشد) سپردند دیگر در بین راه بى بالاپوش بى شلوار با همه آن برفها و آن سرماهاى شدید و آن خشونت اخلاق… بردند….747) میرزا رضاى کرمانى مرید سید جزء افرادى بوده که هنگام دستگیرى سیّد حضور داشته از این صحنه تکان دهنده به خشم مى آید و زبان به اعتراض مى گشاید که به دستور مختارخان تنبیه مى گردد.748 سید عبدالرحیم معین التجار کرمانى نیز در هنگام دستگیرى سیّد حضور داشته است.749 2جمادى الثانى1308/13 ژانویه1891 (سید جمال را اولیاى دولت به قم آورده اند و نمى دانیم از آن جا به کجا خواهند برد.فرمایشى داشتند اطاعت کنید و اگر خواستند تا 50 تومان فوراً به ایشان وى در 4 جمادى الثانى پاسخ مى دهد: (وى را دو روز قبل به کرمانشاه حرکت داده اند در حالى که بوران شدیدى بود.751 بنابراین روز دوم ماه سید در قم بوده است.) 14جمادى الثانى1308/25 ژانویه1891 15جمادى الثانیه1308/26 ژانویه 23 جمادى الثانى1308/3 فوریه 1891 (این همه مصائب بر بدن من وارد آمد ولى در همه این حالات روح من مسرور بود و هست و خواهد بود. و بلاشک بعضى ایرانیان خواهند دانست که من براى اصلاح احوال صورى و معنوى ایشان تا هر درجه ایستادگى دارم.آنچه مى گفتم نه از براى امراى وقت و گرمى مجلس بود.و از خداوند تعالى خواهانم که این واقعه مهوله را یکى از اسباب فوز من قرار دهد و بدین مقصد عالیم برساند و دلهاى پاکِ آقاى محمد على اصفهانى نماینده حاج محمد حسن در اصفهان اجناسى را براى سید جمال فراهم مى کند و با پول نقد به وى مى دهد.که تاریخ 21 جمادى الثانى1308هـ.ق. این لیست به امضاى سید مى رسد.756 پسرحاج امین الضرب در پایان ماه جمادى الثانى نامه اى به سید جمال و ملاعلى عرب مى نویسد و به کرمانشاه مى فرستد.757) دوشنبه 29جمادى الثانى1308/9 فوریه 1891 20رجب1308/30فوریه1891 سید جمال بعد از رسیدن به بغداد در بیستم رجب نامه اى به کرمانشاه براى محمد على اصفهانى مى فرستد.760 که در 28رجب به دست وى مى رسد.نامه اى نیز در همان تاریخ براى حاج امین الضرب مى فرستد.در هر دو نامه تصریح مى کند: (وارد بغداد شده در باب الرعابه صغافیر در خان حاجى عبدالصمد تاجر اصفهانى منزل دارم.761) سید جمال متجاوز از پانزده روز در بغداد و کاظمین و سامرا بوده و در آن جا نیز به فعالیتهاى خود ادامه مى دهد. (کتبته بیدى فى دارالسلام البغداد[بالاى بغداد به خط قرمز نوشته:الشریف] و ان الغریب فى البلدان والطرید عن الاوطان جمال الدین الحسینى الاستنبولى.)762 بالاى(الاستنبولى) با خطر قرمز نوشته است:(الکابلى). این تعبیرات نشانگر آن است که سید جمال این جملات را بعد از تبعید از ایران نوشته و این که بالاى کلمه بغداد واژه الشریف را نوشته شاید اشاره به کاظمین و سامراء داشته باشد. سید جمال الدین در کاظمین به گونه مخفى تشکیلاتى براى آگاهاندن مردم ایجاد مى کند.به نظر مى رسد که در همین سفر با میرزاى شیرازى بزرگ مرجع تقلید شیعیان و رهبر جنبش تنباکو دیدارى دارد. در این باره آیة الله حسینى همدانى داماد آیة اللّه نائینى مى گوید: (یک روز لا به لاى کتابها چشمم به یک پاکت نامه افتاد که خط آن را خیلى شبیه خط مرحوم سید جمال الدین اسدآبادى یافتم.خدمت مرحوم آیة الله نائینى عرض کردم:آقا این خط آقا سید جمال الدین نیست؟ایشان فرمودند:چرا. عرض کردم:چطور!این نامه از کجا؟ایشان فرمودند: مرحوم سید جمال الدین اسدآبادى آن زمان که من در اصفهان بودم با من رابطه بسیار صمیمى و گرم داشت و با من رفت و آمد مى فرمود.سامرا هم که آمدم هر یکى ـ دو سال مى آمدند. از جمله در سنه1306[صحیح1308 است آن گونه که قبلاً ذکر شد]که مصادف بود با دوران تحریم تنباکو مرحوم سید جمال الدین تشریف آوردند سامرّا حجره من هم آمدند.چند دقیقه به احوالپرسى گذشت و ایشان تشریف بردند.بعد از حدود ده دقیقه بازگشتند و فرمودند: من تصمیم داردم نیم ساعت با آیة الله العظمى میرزاى شیرازى به طور خصوصى ملاقات کنم.از هر کس پرسیدم شما را نشان دادند که واسطه بشوید.حالا آمده ام از عرض کردم:اشکالى ندارد.رفتم خدمت مرحوم آیت الله العظیم میرزاى شیرازى.در اتاق خصوصى خدمتشان رسیدم.عرض کردم:به این جهت مزاحم شدم که عرض کنم:آقا سید جمال الدین اسدابادى تقاضا دارند خدمت شما برسند و به طور خصوصى نیم ساعت شما را ملاقات کنند.ایشان بعد از مقدارى تأمل فرمودند:به آقا سید جمال الدین بفرمایید:مرقومه شما مى رسد و من هم به مقدار مقتضى با شمامساعدت مى کنم.بعد به من فرمود:من نمى توانم کبّاده آقا سید جمال الدین را به دوش بکشم.ایشان اگر دستش به من برسد توقعات زیادى دارد که من نمى توانم و نباید همه آن را انجام دهم. من از خدمت آیة الله العظمى میرزاى شیرازى آمدم و به مرحوم سید جمال الدین عرض کردم آقا عذر آوردند.آن مرحوم هم چیزى نگفت.)763 از آنچه ذکر شد به خوبى استفاده مى شود که سید جمال با نیروهاى مستعدى مانند نائینى ارتباط داشته امّا این ارتباط مخفى مانده و نامه هاى متعددى به میرزاى شیرازى نوشته که در منابع و اسناد به جاى مانده اثرى از آنها نیست. این که میرزاى شیرازى ابراز مى دارد:(به خاطر توقعات زیاد سیّد جمال که برخى از آنها را نباید انجام دهیم با وى ملاقات نمى کنم.) چنین استفاده مى شود در آن شرایط که جوّ نامطلوب است و سیّد متهم به مصلحت نمى بیند که با سیّد ملاقات کند امّا از طریق نامه مانعى نمى دیده که ارتباط برقرار باشد و تا جایى که امکان داشته باشد مساعدت هم بکند.ولى با روحیه اى که ما از سیّد جمال سراغ داریم او هر گاه به مطلبى مى رسیده در اجراى آن سخت پاى مى فشرده است. از این روى آیة اللّه سید رضى شیرازى نواده میرزاى شیرازى در مصاحبه با مجلّه حوزه از قول آیة اللّه نجفى مرعشى نقل مى کند: (ملاقات شبانه انجام مى گیرد.764) بنابراین سیّد جمال میرزا را در جریان مسائل جدید ایران قرار مى دهد. به نظر در ارتباط با فعالیتهاى سید در کاظمین آنچه را که مرحوم آقا بزرگ تهرانى در کتاب نقباء البشر در شرح حال شیخ عبدالمحسن کاظمى نوشته که وى همچون سید جمال مذهب خود را پنهان داشته و سفرى به مصر نموده است و… نقل مى کنیم: (سید جمال الدین پس از بغداد به کاظمین مى رود.میزبان وى در کاظمین احمد بن میرزا محمد یزدى بوده.منزل وى متصل به منزل عبدالمحسن کاظمى بوده است.عده اى در ان منزل جمع مى شوند. از جمله آنان حاج على اوف تبریزى حاج على مطلب حاج على اکبر اهرابى عبدالمحسن کاظمى و گروه دیگر بوده اند.این گروه مجمع سرى براى تبلیغ اسلام تشکیل مى دهند:(و انشاؤا مجمعاً سریا للعمل نشر الوعى الاسلامى) نیروهاى حکومتى از گردهم آیى این گروه آگاه مى شوند.پلیس آنان را محاصره و سید جمال و عده دیگر را دستگیر و تبعید مى کند. عبدالمحسن کاظمى با چند نفر دیگر مجبور مى شوند شهر را ترک کنند.در مسیر عماره زمانى که پلیس وارد کشتى مى شوند از ترس این که مبادا به اوراق آنان پلیس دست بیابد همه را که در یک صندوق بوده به دریا مى افکنید.766) در گزارشى که میرزا عباسخان قوام الدوله وزیر خارجه به خط خود نوشته از قول خلیل خالد بیک سفیر عثمانى فعالیتهاى سید جمال را گزارش مى دهد منتهى فعالیتهاى وى در راستاى مسلک بابیت مى داند: (این بود که از جانب والى بغداد هم فوراً جاسوسها بر او گماشته شد.سیصد تومان تنخواه با بعضى کاغذها که از طهران با او فرستاده شده بود و کاغذهاى او را که به اطراف مى فرستاد تمام را ضبط کردند….[سیّد جمال] لدى الورود بناى مراوده را با(بابیها)گذارد و با نصرت پاشا که مى دانست قدرى از دولت رنجیده است طرح الفت ریخت .و به محض این که این راپورت به اسلامبول رسید در این گزارش نام بابیها ذکر نشده است.احتمالاً همان نیروهایى که براى نشر اسلام جلساتى تشکیل داده بودند به اتهام بابى به موصل تبعید شده اند. آقاى صادق نشأت در مقاله خود به نام:(سید جمال الدین اسدآبادى در بغداد) مى نویسد: (حسین سرى پاشا والى بغداد بوده که به طور مخفیانه سید را در کاروانسراى عبدالصمد اصفهانى معروف به همدانى تحت نظر مى گیرد.و چون فردى عارف مسلک و ادیب و شاعره بوده به سید احترام مى گذارد تا این که دستور بر مراقبت شدید مى رسد.و این جا با سید بدرفتارى نموده به گونه اى که سید عبدالرحمن گیلانى نقیب الاشراف بغداد طى تلگرافى وساطت نموده واز باب عالى مى خواهد که نسبت به سیّد بدرفتارى ننمایند و وسائل سفر وى را به بصره و هندوستان فراهم مى سازد.768) 6شعبان1308/17 مارس1891 دولت ایران از حضور سید جمال در بصره نگران بوده از این روى در پشت گزارش قوام الدوله(قبلاً ذکر شد.)ناصرالدین شاه خطاب به امین السلطان مى نویسد: (نفى سید جمال الدین به بصره خوب نیست; چون بصره وصل به حدود ایران است….او را اگر نفى به یمن یا شامات و بیت المقدس یا به جزیره کرید بکنند در ضمن همین نامه آمده:از نوشته هاى سیّد آنچه که مربوط به ایران است به دولت ایران تحویل گردد.771 امین السلطان طى تلگراف رمزى که به اسلامبول مخابره مى کند از سفیر کبیر ایران ناظم الدوله مى خواهد که طبق دستور ناصرالدین شاه عمل کند: (از اعلى حضرت سلطان خواهش نمایید که او را به جاى دیگر که دور از سرحدات ایران است نفى کنند و نوشتجات او را قدغن از ارسال فرمایند.772) بر اساس همین سفارشات و فعالیتهاى ایران بود که دولت عثمانى طى تلگرافى از هدایت پاشا حاکم بصره مى خواهد سیّد را به خرج خودش به خارج اعزام کند.ولى سیّد به واسطه تهیدستى و بى پولى و فراهم نبودن وسائل سفر در بصره مى ماند.773 حدود شش ماه توقف وى در آن جا طول مى کشد و جوانان ناراضى عراقى و مأمورین روشنفکر عثمانى از افکار او بهره مى برند. 8شوال1308/17مه1891 فال اسیرى مدتى در بوشهر به سر مى برد که از آن جا با کشتى به بصره روانه شود.780 در این بین فرصت مى یابد که با سیّد جمال دیدار کند.فال اسیرى در این دیدار سیّد را در جریان وقایع جدید ایران قرار مى دهد و از وى مى خواهد که در ارتباط با انحصار تنباکو نامه اى به میرزاى شیرازى بنویسد.سید جمال نیز نامه مفصلى به میرزا مى نویسد و در آن جزئیات قرارداد تنباکو را شرح مى دهد. تاریخ نگارش نامه احتمالاً ماه شوال یا نیمه هاى ذى قعده بوده است. فال اسیرى که داماد میرزاى شیرازى بوده خود را به سامرا مى رساند و نامه سید جمال را همراه با وقایع ایران از جمله کشتار مردم را در شاه چراغ براى میرزا بیان مى کند.میرزاى شیرازى براى اولین بار در تاریخ نوزدهم ذى حجه 1308هـ.ق. توسط کامران میرزا نایب السلطنه تلگرافى به ناصرالدین شاه مخابره مى کند. در این تلگراف از او مى خواهد که از اعمالى که(منافى صریح قرآن مجید) است دست بردارد و توهین را که به سید على اکبر فال اسیرى نموده جبران کند.781 بر این اساس نقش سید جمال در فتواى تحریم تنباکو مشخص مى شود.این بدان معنى نیست که میرزا تنها به خاطر همین نامه تصمیم گرفته علیه دولت ایران وارد کار شود.بلکه وى از مجموع اطلاعاتى که به دست آورده به این نتیجه رسیده است که فتواى خویش را در ارتباط با تنباکو صادر کند.میرزاى شیرازى ب توجه به حوادثى که بعداً اتفاق افتاده خود در این باره تصمیم گرفته است.البته کسانى که معتقدند صدور فتوا قبلاً از رسیدن نامه سید جمال بوده782 است دچار اشتباه شده اند. 23شوال 1308/1ژوئن 1891 اول ذى قعده1308/8ژوئن 1891 (از سیّد جمال الدین پاکتى از براى آقا سید عبدالرحیم رسید.سابقاً آقا سید عبدالرحیم نوشته بود که کاغذ را بخوانید و مطالب لازمه او را به من نوشته و کاغذ که از او مى رسد پاره کرده به آب روان ریخته باشید.حال یک پاکت بسیار بزرگى آمده است تکلیف را چه کنم.785) محتواى پاکت معلوم نیست امّا این احتمال وجود دارد که سید جمال الدین چند نسخه از نامه اى که براى میرزاى شیرازى فرستاده براى سید عبدالرحیم ارسال کرده است.اگر این مطلب را بپذیریم بدین معنى خواهد بود که نامه سید به میرزاى شیرازى در ماه شوال نوشته شده است. آقاى سید عبدالرحیم معین التجار کرمانى در نامه اى که از(کاغذى که از بصره به جناب میرزا نوشته) یاد مى کند. 15ذى حجة 1308/22ژوئیه1891 (شنیده ام که حاج سیّاح را هم کشته اند و حاجى امین الضرب را جریمه نموده و و با توجه به همین نوشته است که سیّد در نامه خود به میرزاى شیرازى از مرگ میرزا رضا یاد مى کند.788 اگر سیّد این نامه را بلافاصله بعد از رسیدن نامه ملاعلى عرب نوشته باشد معلوم مى شود که سید خبر مرگ میرزا رضا را در ماه ذى قعده دریافت کرده است. ملاعلى عرب نامه اى که سید براى وى فرستاده براى حاج امین الضرب ارسال مى کند تا در این باره توضیح دهد حاج امین الضرب در 6 محرم 1309هـ.ق. نامه اى به ملاعلى عرب مى نویسد و سؤال مى کند: (این کاغذى که فرستاده بودید ننوشته اید از کجا رسیده و از چه جا فرستاده اند و کجا متوقفند.789) سید جمال در بصره تحت نظر بوده است.هدایت پاشا حاکم بصره طى تلگراف رمزى که از اسلامبول دریافت مى کند مأموریت مى یابد که از اصل و نسب سید تحقیق به عمل آورد:آیا او ایرانى است یا نه؟وى نیز عبدالحمید رافعى طرابلسى قاضى بصره را مسؤول تحقیق قرار مى دهد.وى گزارش مى دهد: (سابقه سیّد جمال در (انجمن معارف)790 عثمانى دلیل بر افغانى بوده وى مى باشد.و او سابقه نژادى با ایرانیان ندارد.) از گزارش فوق و شرح کوتاهى که سردار کابلى از ملاقات پدرش با سیّد داده روشن مى شود که سیّد در بصره خود را افغانى معرفى کرده است: (من[سردار نورمحمدخان] مایل بودم او را ملاقات کنم.وقتى شنیدم به این شهر[بصره] وارد شده است به دیدنش رفتم.لباس علماى ایران را در برداشت و جماعتى در خدمتش بودند.هنگامى که وارد شدم…شخصى مرا به عنوان:سردار نورمحمدخان معرفى کرد.و نمى دانم پیش از ورود من چه شخصى حضور داشته یا چه گفتگویى در میان بوده است که شخص مزبور بعد از این که نام مرا گفت بلافاصله اظهار داشت:ایشان هم افغانى هستند. سیّد در هدایت پاشا مى خواهد زمینه را براى سفر وى به شبه جزیره عربستان مهیا کند. هدایت پاشا در پاسخ مى گوید:باید با اجازه باب عالى باشد. سیّد خطر را احساس مى کند.از این روى درخواست سفر به اروپا مى کند.موافقت مى شود تصمیم بر حرکت مى گیرد.از آن جا که بیش از ده لیره نداشته هدایت پاشا پانصد لیره و نقیب بصره(پدر طالب نقیب) هزار و پانصد لیره تقدیم سیّد مى کنند و سیّد با اولین کشتى از بصره خارج و رهسپار اروپا مى گردد.792 بعد از آن که سید از بصره حرکت مى کند تلگرافى از اسلامبول مى رسد که سید را دستگیر و به بغداد بفرستند.793 گویا دولت ایران در این امر نقش داشته است.میرزا لطف الله مى نویسد: (در این اثنا تلگرافاً خبر به طهران دادند که سید جمال الدین بغتتاً از بصره خارج و از او خبرى نیست.تلگرافاتى از دولت ایران به نقاط معینه مخابره مى شود که سید را هرجا دیدند توقیف کنند.794) علاء الملک سفیر کبیر ایران در پترزبورک در گزارشى به امین السلطان چگونگى فرارسید جمال را از بصره به لندن از قول وى نقل مى کند: (مى گفته است:سوارها که مواظب بیرون کردن من ازطهران بودند هر چه داشتم گرفتند حتى چاقوى جیبى را هم در آورند.در کرمانشاهان حاکم آن جا چهل تومان و یک عبا به من داد.به بصره رفتم و آن جا به یکى از شیوخ عرب راه پیدا کرده در قایق او مرا از بصره گریزانده پول و عبائى به من داد.در سى و دو روزه آمدم به سید جمال الدین در مسیر راه خود به لندن در پورت سعید نامه اى به شیخ محمد عبده که از تبعیدگاه لبنان به مصر برگشته و وضعى آبرومند پیدا کرده بوده نوشته796 و از او مى خواهد که ابوتراب را از حرکت وى به لندن آگاه کند.در بخش پایانى نامه آمده است: (وانا الان فى(برط السدید) اذهب الى لندره ـ ترسل جواب هذا الکتاب الى ادارة جریده(الشرق و الغرب) او الى (مستر بلنت) ـ انّ اخبار العالم و حوادثه کانت انقلعت عنى منذ سبعة اشهر و لهذا لا ادرى مستقر(المعارف) الان اخبره بسفرى ـ و التفصیل فى مکتوب آخر یصلک من لندرة انشاء الله سلّم على کل من عرفنا و عرفناه و اعترف بنا و سلّمنا له والسلام:جمال الدین الحسینى الافغانى.797) من الان در پورت سعید هستم.به لندن مى روم.جواب نامه را به اداره روزنامه(شرق و غرب) یا به آدرس مستر بلنت بفرست.هفت ماه است که اخبار عالم و حوادث آن از من منقطع است.از این روى نمى دانم اکنون جایگاه عارف کجاست.او را از سفر من آگاه ساز و تفصیل جریان طى نامه اى از لندن به تو خواهد رسید.درود و سلام بفرست بر هر کسى که ما را مى شناسد و ما او را مى شناسیم و ما را قبول دارد و همگام با ماست. در این نامه دو نکته درخور تأمل است: 1.هفت ماه است که سیّد از اخبار عالم منقطع مى باشد. اگر آغاز آن را ابتداى تبعید سید از ایران بدانیم بدین معنى است که سیّد این نامه را حدوداً در اواخر محرم و یا اوائل صفر نگاشته است با توجه به این که سى و دو روز در راه بوده در ماه ربیع الاول به لندن رسیده است. 2.سیّد از عبده مى خواهد که پاسخ نامه را یا به بلنت یا به ادراه روزنامه شرق و ربیع الاول1308/اکتبر1890 سید جمال با ورود به لندن به ملکم مى پیوندد و در محلّه هاید پارک منزل مى گزیند.801ملکم به مدت شانزده سال وزیر مختار ایران در لندن بوده و در سال1306هـ.ق.که ناصرالدین شاه به لندن سفر کرده بود امتیاز قرارداد لاتارى را به مدت هفتاد وپنج سال از شاه گرفت و چهل هزار پوند انگلیسى نصیب او گردید.بعد از مراجعت شاه به ایران روحانیون آن امتیاز را خلاف شرع اعلام نمودند و شاه هم آن را ملغى اعلام کرد.802 در 16 مارس1890م.اعلامیه عزل و الغاء تمام القاب و مناصب ملکم خان طرف دولت ایران در روزنامه هاى لندن منتشر گردید.ملکم در بیستم مارس به ادعاهاى دولت ایران پاسخ داد و از همان زمان فعالیت خود را علیه دولت ایران آغاز کرد.وى براى ادامه مبارزه خود در رجب1307/بیستم فوریه1890م. اولین شماره ملکم خان به خاطر محرومیت از امتیازاتى که داشته و رشوه هایى که از راه قرارداد لاتارى و غیره به دست آورده علم مخالفت با دولت ایران را برافراشت.ولى سید جمال الدین بعد از این که شاه و دولت ایران را در ارتباط با حفظ حقوق ملت و استقلال کشور آزمود و متوجه شد که مردمى بى لیاقت و فاسد هستند پرچم مخالفت برافراشت.آن طالب مال و ریاست بود و این طالب استقلال و دیانت.بنابراین کسانى که سید جمال را همردیف ملکم دانسته اند در قضاوت خود یا دچار اشتباه شده اند یا بعمد دست به تحریف چهره سیّد جمال یازیده اند.به هر حال سید جمال با ورود به لندن همکارى خود را با ملکم در مبارزه علیه حکومت شاه آغاز کردند و روزنامه قانون در شماره هیجده خود ورود سید را به لندن چنین گزارش مى دهد: (جنبا سید جمال الدین را وزراى طهران چرا به آن فضاحتى که اراذل اشقیا هم نمى توانند تصور نمایند از ایران نفى کردند؟به علت این که آن فاضل متبحر به یک غیرتى که مى بایستى سرمشق علماى ایران باشد در آن ملک محرک ترقى و مروج آدمیت شده بود.حالا کجاست؟موافق اخبار صحیح این روزها خود را سالماً به لندن رسانده در آن جا به واسطه تجدید روابط خود با بزرگان عصر در نهایت دلگرمى مشغول خدمات اسلام و محرک اشتعال آدمیت ایران است.804) سید جمال افکار و اندیشه هاى خویش را از طریق روزنامه قانون بیان مى کند.805مقاله شماره20 روزنامه قانون در تجلیل از میرزاى شیرازى که بعد از فتواى تحریم تنباکو نگاشته شده 806 گواهى است بر این مدعا.این همکارى با انتشار مجله ضیاء الخافقین به اوج خود مى رسد.سید جمال دو نامه به عربى نوشته که در عراق و ایران منتشر شده و بعداً در ضیاء الخافقین چاپ گردیده است.او مردم و علماء را به برکنارى شاه ایران تشویق مى کرده و این دو نامه به گونه مخفى به ایران ارسال گردیده و عکس العمل شدید دولت ایران را به دنبال داشته است. آقاى ابراهیم صفائى مؤلف کتاب اسناد سیاسى دوران قاجاریه که با اسناد سروکار (چند نامه چاپى عربى جمال الدین افغانى که هر یک مجموعه اى از فحش و ناسزا وتهمت وافترا نسبت به ناصرالدین شاه و امین السلطان مى باشد و از لندن براى شخصیتهاى ایران فرستاده نزد مؤلف کتاب موجوده است.نشانیها و عنوانهاى پشت پاکتها تمام با خط(ملکم) است و سند همکارى آن دو بر ضد سلطنت و استقلال ایران مى باشد.807) این سخن نشان مى دهد که وى اسناد را گزینش مى کرده است.زیرا نامه اى که سیّد جمال از امین السلطان تجلیل کرده و یا سندى که در آن سید جمال(بابى) و همکار(بابیها) در بغداد خوانده شده نشر مى دهد امّا دو نامه اى که علیه ناصرالدین شاه و امین السلطان است نشر نمى دهد و مخالفت با این افراد فاسد را مساوى ضدیت با استقلال ایران مى داند! چرا؟ چون بر حکومت دوهزارو پانصد سال شاهنشاهى ایران زیر سؤال مى رفت.صفائى قلم بمزد سندى را که باعث افشاى حکومتگران فاسد نظام شاهنشاهى مى گردد خلاف استقلال تصور مى کند. سید جمال در لندن سخنرانیهاى متعددى علیه حکومت ایران ارائه مى دهد و مقالات متعددى از وى در جراید نشر مى یابد.قیام مردم ایران علیه انحصار تنباکو مردم انگلستان را به شنیدن سخنان و مطالعه نوشته هاى این مرد بزرگ و مبارز نستوه علاقه مند مى کند. روز پنجشنبه اول جمادى الاولى 1309 12 آذر 1270/3دسامبر 1891 فتواى تحریم تنباکو به تهران مى رسد808 و مردم ایران احساس مى کنند که مبارزاتشان به نتیجه مطلوب نزدیک شده است. 3جمادى الاولى1309/6دسامبر1891 (سید بعد از عزیمت از ایران از طریق بغداد و بصره به برلن رفته و در مجلس بیزمارک به گفتگو پرداخته ولى دولت آلمان به وى بى اعتناء بوده است.809) 15جمادى الاولى1309/18 دسامبر 1891 روزنامه منچستر گاردین در 18 دسامبر 1891 خبر پذیرایى و ایراد خطابه سید را در کلوب حزب لیبرال انگلستان چنین منتشر مى کند: (عصر فردا شیخ جمال الدین در ناشنال کلوب راجع به اوضاع ایران خطابه اى ایراد خواهد کرد.مشارالیه فرانسه را به خوبى حرف مى زند ولى انگلیسى نمى داند.او در افغان متولد[شده] و موقعى در اسلامبول وزیر فرهنگ و اوقاف بوده.نامبرده هرگز لباس اروپایى به تن نمى کند و عمامه اى مانند علماى مسلمان سر مى گذارد.شخصى روحانى و عالم بسیار متبحرى است.چندین بار در جامع معروف ایاصوفیه ومساجد بزرگ اسلامى تهران و شهرهاى معروف هندوستان وعظ نموده است .بعداً با عرابى پاشا از نهضتهایى که علیه مصر بر پا شده بود ارتباط پیدا مى کند و چندین سال پیش به اتفاق بلنت نظر به توصیه راندولف چرچیل از مجلس عوام دیدن نمود.از آن موقع تا این اواخر در ایران بود. موقع مراجعت شاه از اروپا ملتزم رکاب بود.در ابتداء بسیار مورد توجه و عنایت شاه ایران قرار گرفت ولى طولى نکشید که در اثر تفسیر آزادانه بعضى از تعالیم حضرت محمد(ص) مورد غضب شاهانه قرار گرفت.در نتیجه او را به بغداد تبعید وتحت نظر پلیس و مقامات نظامى واقع شد.چند ماه پیش آن جا را ترک[کرده] و به این گزارش جامعى است از تلاشها و فعالیتهاى سید جمال گرچه در مواردى دور از لغزش نیست ولى نشانه استقبال مردم انگلستان از سخنان سید جمال است. سید جمال به تلاشهاى خود علیه دولت مى افزاید ونامه اى را که براى میرزاى شیرازى از بصره فرستاده بود براى عده اى از معاریف از طریق پست ارسال مى کند. از جمله آقاى اعتماد السلطنة در روزنامه خود به تاریخ21 جماد الثانیه 1309هـ.ق. به دریافت این نامه اشاره مى کند که پشت پاکت با خط سید جمال الدین نوشته شده و براى وى ارسال گردیده است.811 دولت ایران نیز بعد از دریافت این نامه به حکوم انگلستان اعتراض مى کند و خواهان محدود شدن فعالیتهاى وى مى گردد. در همین ارتباط آقاى فرانک لاسل سفیر انگلستان در ایران در 19 ژانویه1892/18 جمادى الثانیه 1309 گزارشى به وزارت خارجه بریتانیا مى فرستد که در آغاز آن آمده است: (نامه بسیار عجیب که خطاب به حاجى میرزا حسن شیرازى رئیس و نماینده مذهب شیعه در سامره است…براى ملاحظه آن جناب تقدیم مى دارد.) در این گزارش از اعتراض دولت ایران به فعالیتهاى سید در لندن سخن مى گوید و به سخنرانى سید در کلوب حزب لیبرال با عنوان(بحران کنونى در ایران)اشاره مى نماید و اضافه مى کند که سیّد در آن سخنرانى از ذکر مطالب مربوط به انگلستان خوددارى کرده ولى در نامه خود به میرزاى شیرازى شدیداً به سیاست انگلستان حمله نموده است.812 سید جمال بعد از اطلاع از فتواى تحریم تنباکو و وضعیت مناسبى که پیش آمده بود تصمیم مى گیرد پیام اصلى را به سکان داران نهضت تنباکو برساند و به آنان اعلام کند که سرچشمه تمام این مفاسد شاه و وزراى فاسد وى مى باشند.بنابراین اکنون فرصت مناسبى براى خلع ناصرالدین شاه پیش آمده است از این روى طى نامه اى که با عنوان:(حملة القرآن) خطاب به یازده تن از علماى ایران که نام آنان در ذیل مى آید مى نویسد: 1.جناب حاج میرزا محمد حسن شیرازى. 2.جناب حاج میرزا حبیب الله رشتى. 3.جناب حاج میرزا ابوالقاسم کربلائى. 4.جناب حاج میرزا جواد آقا تبریزى. 5.جناب حاج سید على اکبر شیرازى[فال اسیرى]. 6.جناب حاج شیخ هادى نجم آبادى. 7.جناب میرزا حسن آشتیانى. 8.جناب سید طاهر زکى صدرالعلماء. 9.جناب حاج آقا محسن عراقى. 10.جناب حاج شیخ محمد تقى اصفهانى. این نامه و نامه هاى دیگر سید جمال الدین از طریق پست به ایران و عراق ارسال مى گردد. سید جمال در همین زمان نامه مفصلى خطاب به ملکه بریتانیا مى فرستد و جنایات دولت ایران را بر مى شمارد که این نامه در خور دقت است.816 سرفرانک لاسل در گزارش 11 مه 1892/17 ذى قعده1309 خود به وزارت خارجه بریتانیا به لندن مى فرستد به این نامه سید جمال اشاره مى کند: (در آن مستقیماً به مقام سلطنت توهین و به شدت حمله شده است.و ترجمه این نامه سید جمال الدین که موجب تغییر و اعتراض شاه گردیده ارسال مى گردد.نظر شاه بر این است که نویسنده این نامه مستحق مرگ یا حداقل حبس ابد مى باشد.817) سه شنبه27 جمادى الاولى 1309 مهمترین اقدام دولت ایران بعد از تماسهاى مکرر با دولت انگلستان براى جلوگیرى از فعالیتهاى سید جمال تلاش براى نشر مجدد روزنامه اختر است. این روزنامه که در اسلامبول منتشر مى شد به علت نداشتن سرمایه تعطیل شده بود.میرزا اسدالله خان طباطبائى دیبا ناظم الدوله سفیر کبیر ایران در اسلامبول در 14 جمادى الاولى 1309هـ.ق.به امین السلطان وزیر اعظم ایران پیشنهاد کرد که براى رد مقالات سید جمال الدین خوب است مساعدت فرمایند که این روزنامه مجدداً منتشر شود.امین السلطان هم نامه ناظم الدوله را به عرض ناصرالدین شاه مى رساند.ناصرالدین در حاشیه نامه چنین مى نویسد: (البته هر نوع امداد به این روزنامه بکنید جا دارد و خرج صحیح است بخصوص امین السلطان در تلگراف رمزى که به ناظم الدوله سفیر ایران در عثمانى مخابره مى کند درباره فعالیتهاى سید جمال و محتویات اولین شماره مى نویسد: (…بر مى دارد کاغذها مثل روزنامه به زبان عربى در مذمت دولت و سلطنت خطاب به علماى اعلام چاپ کرده مى فرستد که نسخه ابتداى آن به طهران هم مى رسد. بندگان اقدس همایون مى فرمایند شما که از حالات فساد و شیطنت این مرد[سیّد جمال] کاملاً اطلاع دارید خود اختر هم او را خوب مى شناسد شرح مبسوطى در معرض حالات رذیله و کفر و خباثت او در اولین نسخه اختر نوشته شود که مقارن رسیدن کاغذهاى فساد انگیز او معلومات اختر هم به مردم برسد و بدانند(که مردم بدانند) نویسنده نه مجتهد است نه آدم بلکه یک شیطان و کفر محض است.البته زود اقدام نمایید که خیلى لازم است.امین السلطان.819) در روزنامه اختر در شماره شانزدهم سال هجدهم به تاریخ 27 جمادى الاولى 1309 صفحه 129 تکفیر نامه اى طبق دستور امین السلطان به قلم محمد طاهر سردبیر اختر با عنوان(شیطان در لباس انسان) به چاپ مى رسد. روزنامه اختر گرچه به دستور دولت ایران علیه سید جمال مقاله مفصلى نشر داد ولى دو سال بعد تحت نفوذ و اندیشه هاى سید جمال و یارانش قرار مى گیرد.821 از این روى از ورود آن به ایران جلوگیرى مى شود.822 از آن جا که نامه هاى سید به حوزه علمیه نجف و سرزمین عراق فرستاده مى شد و این حود باعث تحت تأثیر قرار گرفتن علماء و حوزه علمیه مى گردید براى بى اعتبار کردن سید در نجف نقشه دیگرى ریختند. از آقایان:سید هبة الدین شهرستانى و سید محمد صادق طباطبائى نقل شده که مى گفتند: شاید همین جوسازیها بوده که امام خمینى کمتر نام سید را در نجف مى برد و فقط یک مرتبه نام مى برد824 و شنیده شده که برخى به حضرت ایشان اعتراض کرده اند! رجب1309/فوریه1892 بنابرنظر اینان این احتمال وجود داشته که نامه مجدد وى به میرزاى شیرازى و دیگر علما مؤثر واقع شود.از این روى امین السلطان وزیر اعظم ایران درصدد برمى آید با ذکر اتهاماتى علیه سیّد چهره وى را براى میرزا بدجلوه دهد.امین السلطان در این نامه مستند به آیات قرآن! ابتدا تاریخچه زندگانى و فعالیتهاى میرزا ملکم پسر میرزا یعقوب ارمنى را شرح مى دهد آن گاه سید جمال را با وى مرتبط مى داند و حرکات وى را در راستاى فعالیتهاى سرّملکم معرفى مى کند: (وى[ملکم خان] از کسانى است که فراموشخانه در تهران تأسیس کرده و بدون حالات مردود این کافر فطرى و مرتد ملى[ملکم] به مردم بى خبر مسکین بلکه به علماى اعلام دین مبین واضح و اعلام فرمایید و کذلک از جمله اسبابى که چندى است این خبیث به دست آورده و او را نیز مثل خودش به لعن ابدى سپرده است شخص شیخ جمال الدین نامى است که مدتهاى مدید خود را در مملکت روسیه و افغان از اهل سنت و جماعت قلم داده و روزنامه هاى خیلى خطرناک در قدرح تشیع چاپ و منتشر مى کرد.بعد از آن که دولت ایران حالت او را بر دولت روس معلوم نمود فراراً میان افغانها رفته باعث قتل قریب هزار نفر رجال و نساء و اطفال شیعه هاى(هرات) و جاهاى دیگر شد.در افغانستان هم ترویج آثار ملت و مذهب ذات لهب بابیه از او ظهور یافت و مطرود شد. و پارسال به تهران آمده منزلى مرتب و محفلى از بابى و دهرى مرکب مهیا و بر پا کرد و متدرجاً جمعى از عوام اضلّ من الانعام را جلب و به عقاید باطله خود هدایت و جذب نمود از اختقاى این خبائث تجاوز و به تجاهر و علانیه جسارت کرد. لهذا محض حفظ دائره مطهره تشیع و وقایه زمام انتظام از جانب سنى الجوانب همایونى حکم به نفى او از این بلدان و طهارت تهران از دنائت آن وجود مردو شد.از تهران به بصره و بغداد و اسلامبول حرکت چون در همه جا خباثت و شرارت را مکشوف و معروف بود مجال اقامت نیافته عنان خباثت را به لندن پایتخت انگلیس تافته در آن جا ملکم او را و او ملکم را یافته و با یکدیگر پس از ملاقات عقد مواخات نموده لوایج عربى العباره در قبایح دولت اسلام نوشته و چاپ و نشر نموده که البته همه به عرض امین السلطان در این نامه سید جمال را زندیق و ضد تشیع و طرفدار بابى معرفى کرده است. شاید همین ملاحظات خاص سیاسى بوده زمانى که سید جمال براى ملاقات با میرزاى شیرازى وقت مى خواهد میرزا شیرازى حاضر به ملاقات با سدجمال نمى شود و این زمانى بوده که سید در اسلامبول بوده و مسأله اتحاد اسلام مطرح گردیده است.827 هدف امین السلطان تحریف چهره سیّد بوده و گرنه او و هر کسى که با سیّد اندک آشنایى داشته مى دانسته که سیّد هیچ پیوندى با بابیت ندارد بلکه از منتقدین سرسخت این گروه گمراه است.بهائیان ایران در محرم1308هـ.ق. در اواخر حضور سیّد در ایران رسماً نامه اى به ناصرالدین شاه مى نویسند و از سید جمال تبرى مى جویند و به انتقاداتى که وى در دائرة المعارف بستانى کرده اشاره مى کند: (از آن جمله در روزنامه هاى مصر مقالات مفصله بر قدح و ذم این طایفه[بابیت] مرقوم نمود و رساله اى در هندوستان تألیف و فصل مشبعى در نکوهش حرکت و روش این طایفه ترقیم کرد و چون(پطرس بستانى) دائرة المعارف یعنى قاموس عمومى به ابراهیم صفائى که در کتاب خود تحت عنوان(رهبران مشروطه) مقاله سید علیه بابیّت را در دائرة المعارف بستانى دلیل بر بابى بودن سید مى داند امّا در کتاب:829(اسناد سیاسى) وانمود مى کند که سیّد در دوران جوانى به بهائیت گرایش داشته است.به پندار وى در ایران و عثمانى با ازلیان همکارى داشته و در ایران به نام بهائیت علیه سلطنت و دولت شبنامه منتشر مى کرده است830! دوشنبه 2 رجب 1309/1 فوریه 1892 طرح انتشار آن را سید جمال قبل از ورود به لندن ریخته بوده است. در مجموع شش اثر از سید جمال با نامهاى متعدد در آن نشریه منتشر گردیده که به فهرست مقالات و تاریخ انتشار نشریه ضیاء الخافقین اشاره مى کنیم: سید جمال الدین در اولین شماره ضیاء الخافقین که در تاریخ دوشنبه اشباط[فوریه] 1892 منتشر گردیده مقاله اى دارد با عنوان:احوال فارس الحاضرة) که با نام(السید) امضاء کرده است.833 این مقاله به شیوه اى تهاجمى نگاشته شده و در آن به شاه و دولت ایران حمله کرده است. 6شعبان1309/6 مارس 1892 رمضان 1309/آوریل 1892 (این نامه دیگرى است که از دفتر نشریه ما از بغداد رسیده که به طور مخفیانه در ایران منتشر شده است.836) هدف سیّد از نشر این مقاله تحریک علماى دین علیه شاه ایران بوده است.این منشور غیر از نامه سید به میرزاى شیرازى و علماى ایران مى باشد. اینک فرازهایى از آن را نقل مى کنیم: (بسم الله الرحمن الرحیم.حماة الاسلام و سراة الانام و دعاة دارالاسلام و ائمة الدین المتین و ارکان الشرع المبین.لازالوا عزاً للمسلمین آمین. ان الطفاة قد استضعفوا نصرا و الدین وهتکو اسیاج الشرع فى ذرارى طه و یس فانتقم الله منهم بعد له و احل بهم الخزى و جعلهم اذلة فى العالمین. سیّد در ادامه دولت ایران به خاطر پرداخت خسارت به شرکتهایى که در قرارداد تنباکو ادعاى خسار کرده اند سخت انتقاد مى کند: (ثم انه الآن قدالتزم على نفسه غرامة لجنونة و جریمة لزندقة وزیره ان یقدم للشرکات الافرنجیه(کمبانى) ست کرورات تومان(ثلاثة ملایین تومان) ثلث للشرکة الاولى(کمبانى التنباک)… و ثلث للشرکة الثانیة التى اشترت منها حقوق بیع التنباک فی البلاد العثمانیة ما هذا الشنار والعار؟ما هذا الذل و الصغار.837) چهارمین شماره نشریه ضیاء الخافقین در همان ماه منتشر شده است.سید جمال الدین در آن شماره مقاله اى دارد با عنوان:(الفقه الاسلامى) با امضاى(جمال مسوده فارسى این مقاله در مجموعه اسناد وجود دارد.839 16 رمضان 1309/13 آوریل1892 در نامه به رستم پاشا تأکید مى کند که باید سید جمال را قانع کرد که به اسلامبول بیاید و خبر آن را تلگرافى به اطلاع برسانید.840 لازم به یادآورى است:سیّد ابوالهدى صیادى شیخ الاسلام سلطان عبدالحمید دوم بوده و حدود سى سال به وى خدمت کرده است.841 25 ذى قعده 1309/22 ژوئن 1892 (دولت انگلستان حاضر است به سفیر ایران در لندن درباره تعقب جراید در محاکم رسمى انگلستان نظریات خود را بدهد.842) لاسل همین پیشنهاد خود را در نامه مورخ 9 ژوئن به وزارت خارجه انگلستان آقاى سیفر در نامه مورخ22 ژوئن خود با عنوان:مارکیز اوف سالیبورى به استنادى که روز قبل ارائه داده اشاره مى کند و اظهار مى دارد. (امیدوارم آن عالى جناب هر چه زودتر ترتیبى دهند تا بدان وسیله بنده توانم خاطر مبارک ملوکانه را از هر حیث آسوده نمایم.844) دولت ایران براى ساکت کردن سید جمال طرح دیگرى پیشنهاد مى کند.آقاى میرزا على خان امین الدوله در گزارشى که به ناصرالدین شاه مى دهد تأثیر فعالیتهاى سید جمال را مى نمایاند و پیشنهاد مى کند که براى جلوگیرى از فعالیتهاى سید جما و ملکم از آنان استمالت به عمل آید.وى بعد از اشاره کوتاه به روزنامه ملکم و مقالات سید جمال مى نویسد: (باید گفت:مهملات ملکم وسیّد در ایران و عراق عرب بعضى تأثیرات کرد. در فرنگستان هم زبان و قلم مسموم ملکم یقین اثر دارد….چه ضرر دارد در کار ملکم وسید و شکستن قلم شوم و بستن زبان نجس آنها گفتگویى بشود و تدبیر مناسبى اتخاذ کنیم.یا باز هم هیچ اعتنا نشود….شاه در بالاى کاغذ مسأله را به جناب امین السلطان واگذار مى کند.845) ظاهراً بر اساس همین مصلحت اندیشى سفیر ایران در لندن به حضور سیّد مى رسد و مبلغ هنگفتى را پیشنهاد مى کند ادوار براون در این خصوص مى نویسد: (در مقالات مربوط به ایران از هیچ گونه ناسزا به حکومت و شاه دریغ نمى کرد تا حدى که سفیر دولت ایران در لندن به نزدش شتافته و کوشش به تسلى و آرامش او نموده که اگر خوددارى از نوشتن و گفتن از این موضوع نماید حاضر است یا مبلغ هنگفتى به او تقدیم دارد.ولى سید جواب منفى داد و گفت:نه راضى نخواهم شد مگر این که شاه کشته و شکمش دریده و جسدش به گور عرضه شود این گفتار که از او سر زده ما را معتقد مى سازد که قاتل شاه یکى از پیروان سید بوده چنین به نظر مى رسد که فعالیتهاى دولت ایران براى جلوگیرى از انتشار ضیاء الخافقین بى اثر نبوده; زیرا شماره بعدى آن با فاصله زیاد منتشر مى شود. این نکته نیز درخور توجه است که دولت ایران براى جلوگیرى از انتشار(قانون) زیاد پافشارى نکرده زیرا این نشریه تا هنگام مرگ ناصرالدین شاه منتشر مى شده و بعد از آن تعطیل گردیده است. ذى حجه1309/ژوئیه1892 (این رساله از بغداد به دست ما رسیده است و به ما اطلاع رسیده که آن در شهرهاى ایران مخفیانه پخش و توزیع شده مانند نامه ها قبلى) این نامه مفصل را سید جمال با حروف(ک.هـ.ف.ق. س.ط) امضاء کرده است.847 مرحوم هبة الدین شهرستانى این قبیل نامه هاى سید را مشاهده کرده و توضیح مى دهد: (کلمه قسط در اعداد حروف ابجد با (جمال الدین) و (الحسینى) هر دو مطابق است (جمال الدین169 ـ الحسینى169 ـ قسط169) کهف قسط منظور سید جمال است این مقالات در پاریس چاپ مى شده.848) فعالیتهاى شاه امین السلطان و سفارت ایران در لندن به نتیجه رسید و دولت (اگر ضیاء الخافقین ادامه پیدا کند دولت انگلیس سفارشهاى خود را از آن مطبعه قطع خواهد کرد و به چاپخانه دیگر خواهد داد.850) با تعطیل شدن ضیاء الخافقین و با توجه به دعوتى که دولت عثمانى از سید به عمل آورده بود سید جمال لندن را به قصد عثمانى ترک کرده است.از آن جا که آخرین شماره ضیاء الخافقین در ماه ذى حجه منتشر شده است باید ورود سید را به عثمانى در آغاز سال 1310 دانست. محرم1310/اوت 1892 البته دقیقاً مشخص نیست آیا نامه امین الضرب به سید رسیده یا نه.زیرا آنچه در اسناد باقى مانده رونوشت آن مى باشد. دولت ایران وقتى مطلع مى شود که دولت عثمانى از سیّد دعوت کرده تلاش مى کند جلوى فعالیتهاى وى گرفته شود.امین السلطان در تلگرافى که در آخر ذى حجه 1309 براى ناظم الدوله سفیر کبیر ایران در عثمانى مى فرستد از وى مى خواهد در این باره تحقیق کند و اگر سیّد در بغداد یا صره مى باشد وى را توقیف کنند.852 ناظم الدوله با صدراعظم مذاکره مى کند و او نیز مطالب را به عرض سلطان عبدالحمید مى رساند. سلطان مى گوید: (من در این باب خدمتى به اعلى حضرت شاهنشاهى کردم او را از ملکم جدا کرده این جا آورده ام که دهنش را ببندم دیگر روزنامه مزخرف انتشار ندهد.ولى این گزارشى است که ناظم الدوله از مذاکرات خود با دولت عثمانى در 8 محرم 1310 به ایران مخابره مى کند. در این گزارش اضافه مى کند: (بالاخره قرار شد حبس نظرى کرده تحت نظرت ضبطیه بگذراند و گفتند بعد از مدتى به جائى مى فرستیم آن جا مشغول تألیف کتب باشد تا از این خیالات که دارد صرف نظر نماید.853) دولت ایران این حرکت را ادامه مى دهد اما به نتیجه اى نمى رسد. سلطان عبدالحمید که موافق اتحاد اسلام بود از دیدگاههاى سید جمال در این باره استقبال مى کند و با ورود سید به عثمانى تلاش براى ایجاد وحدت بین فرق مختلف اسلام را آغاز مى نماید.سلطان به سید جمال اجازه مى دهد که در این راه به علماى شیعه در عتبات عالیات و ایران نامه بنویسد و آنان را به اتحاد دعوت نماید.عبدالحمید قول هرگونه مساعدت را مى دهد. مهمترین کار سید جمال در چهار سال آخر عمرش در عثمانى ایجاد وحدت بین فرق اسلامى براى جلوگیرى از تفرقه آنان در مقابل مسیحیت مى باشد.اولى کارى که سید جمال مى کند انجمنى از دانشمندان شیعه مذهب ایرانى و غیره تشکیل مى دهد تا وى را در این مهم یارى نمایند.اعضاى انجمن را به شرح ذیل معرفى کرده اند: (شاهزاده ابوالحسن میرزاى قجر شیخ الرئیس خراسانى فیض افندى معلم ایرانى رضا پاشا از پاشاهاى معروف شیعه مذهب سید برهان الدین بلخى نواب حسین هندى حاجى میرزا حسن خان خیبر الملک ایرانى میرزا آقا خان کرمانى شیخ احمد روحى افضل الملک کرمانى عبدالکریم بیک وحید بیک جواهرى زاده هاى اصفهانى و عده اى دیگر.854) سید در جمع آنان سخنرانى مى کند و اهداف خود را در باب وحدت بیان مى نماید.از طرف این انجمن چهارصد نامه به مناطق گوناگون شیعه نوشته مى شود که دویست پاسخ مثبت به انجمن مى رسد.سلطان عبدالحمید از این جهت خوشحال مى گردد. شیخ على کاشف الغطاء پدر شیخ محمد حسین کاشف الغطاء که مدتها در اسلامبول بوده و در مجالس و محافل رفادات سید شرکت مى کرده و اظهار مى داشته که همه خواص یاران سید مى دانستند که از جامعه شیعه ایران برخاسته است.856 حاجى شیخ عبدالنبى مجتهد نورى جزء شخصیتهائى است که در سفر حج سید را ملاقات مى کند و سید از وى مى خواهد:وسیله ملاقات او را با میرزا شیرازى فراهم سازد.857 سید جمال در اسلامبول نیز با آزادیخواهان جهان اسلام از جمله:مصر سوریه هند عراق ایران و آلبانى و تاتارها ارتباط برقرار مى کند.858 رجب 1312/ژانویه1895 (سید جمال الدین با برخى از ایرانیان درصدد اخلال و تسلیم مملکت ایران به دولت عثمانى است لذا مسؤولین سفارت ایران این سه تن را متهم کرده و در یکى از روزهاى ماه رجب 1312 دستگیر مى شوند.سید جمال تلاش مى کند که آنها را به ایران تحوى ندهند و در بندر طرابوزان نگهدارى مى شوند.859) درباره مذهب اینان گفته اند:گرچه میرزا آقاخان و حاجى شیخ احمد روحى در ابتدا ازلى و بابى بوده اند و دختران صبح ازل را به زنى گرفته اند لیکن بعداً به اسلامبول رفته و به سید جمال الدین پیوسته اند و از فرقه ازلى کناره گرفته اند بدین اسلام گرویده اند.861 جمعه هفدهم ذى قعده 1313/30 آوریل 1896 شش ماه آن را در زندان قزوین به سر مى برد. پس از آزادى اسلامبول مى رود و شش ماه نزد آقاى خود سید جمال الدین مى ماند و از محضر وى بهره مى برد.862 عبدالله مستوفى مى نویسد: (یک مرتبه که میرزا زیاد از اوضاع وظلمى که به وى شده شکوه مى کند سیّد به وى مى گوید: مگر پدرت روضه خوان بوده است که این قدر در تشریح بدبختى خود نکات دقیق و حساس به کار مى برى؟تو که مى گویى من از عمرم بیزارم و آرزوى مرگ مى کنى چرا دشمنت را نکشتى که در مقابل ترا هم بکشند و به قول خودت از این زندگى حس انتقام در وى بیدار مى شود و به ایران باز مى گردد. در تاریخ 26 رجب 1313 به طرف ایران حرکت مى کند. در محل(بار فروش) یک تپانچه پنج لول روسى با پنج فشنگ به قیمت سه تومان و دوقران مى خرد و در دوم شوال 1313 به حضرت عبدالعظیم وارد مى شود و مخفیانه به دیدار حاج شیخ هادى نجم آبادى مى شتابد.حاج سیاح که از ورود وى به ایران مطلع مى شود نامه اى به صدراعظم مى نویسد بدین مضمون: (میرزا رضا قصد بدى دارد زیرا از نزد مثل آقا سید جمال الدین که هم دنیا دار و هم آخرت به این جا که براى او نه دنیا هست و راحت نه آخرت آمده…864) ناصرالدین شاه که در تدارک برگزارى جشنهاى پنجاهمین سال سلطنت خود بوده به حضرت عبدالعظیم مى رود و میرزا رضاى کرمانى در روز جمعه 17 ذى قعده وى را مورد حمله قرار مى دهد و با گلوله پنجلول از پا در مى آوردش.865 میرزا رضا را دستگیر مى کنند.از وى استنطاق مفصل به عمل مى آید.این استنطاق و پاسخهاى مهم و در خور تأمل به طور کامل در روزنامه صور اسرافیل866 و در کتاب بیدارى ایرانیان867 درج شده است. در نتیجه در روز چهارشنبه دوم ربیع الاول 1314هـ.ق. میرزا رضا را اعدام مى کنند و شیخ هادى نجم آبادى مجلس بزرگداشتى در تجلیل از وى برگزار مى کند.868 18 ذى قعده1313/ (سید جمال الدین ایرانى است و میرزا رضا به تحریک او به ایران رفته و مرتکب قتل شاه شده است.869) 10 ذى حجه 1313 25 رجب 1314 سلطان عبدالحمید نیز در یک وضعیت روحى عجیبى قرار مى گیرد. از یک طرف به خاطر قولهایى که به سید جمال داده نمى تواند اورا تسلیم کند از جانب دیگر از سید ترس و وحشت دارد! آقاى خان ملک ساسانى که اسناد متعدد این موضوع را بررسى کرده به این نتیجه مى رسد که نامه هاى امین السلطان براى جلوگیرى از حمایت انگلستان از سید جمال در جهت ترساندن سلطان عبدالحمید بوده است. سلطان عبدالحمید براى نجات از این بحران درصدد نابودى سیّد بر مى آید.از یک سو خبر ابتلاى وى را به سرطان فک منتشر مى کند و از سوى دیگر او را در باب عالى به زندان مى افکند و مانع دیدار و ملاقات افراد با وى مى شود.که سید روز قبل از وفاتش سالم بوده است.871 در نامه یازدهم مورخ 25 رجب 1314 آرشیو سفارت ایران چنین آمده: (جمال به طور خیلى بدى که مى توان قطع امید از او کرد گرفتار ناخوشى سه شنبه 5 شوال1314/9 مارس1897 (دوست عزیز!من در موقعى این نامه را به دوست عزیز خود مى نویسم که در محبس محبوس و از ملاقات دوستان خود محرومم.نه انتظار نجات دارم و نه امید حیات نه از گرفتارى متألم و نه از کشته شدن متوحش.خوشم بر این حبس و خوشم بر این کشته شدن.جسم براى آزادى نوع کشته مى شوم براى زندگى قوم.ولى افسوس مى خورم از این که کِشته هاى خود را ندرویدم به آرزوئى که داشتم کاملاً نائل نگردیدم.شمشیر شقاوت نگذاشت بیدارى ملل مشرق را ببینم دست جهالت فرصت نداد صداى آزادى را از حلقوم امم مشرق بشنوم.اى کاش من تمام تخم افکار خود را در مزرعه مستعد افکار ملت کاشته بودم.چه خوش بود تخمهاى بارور و مفید خود را در زمین شوره زار سلطنت فاسد نمى نمودم.آنچه در آن مزرعه کاشتم به نمو رسید.هرچه در این زمین کویر غرس نمودم فاسد گردید.در این مدت هیچ یک از تکالیف خیرخواهانه من به گوش سلاطین مشرق فرو نرفت.همه را شهوت و جهالت مانع از قبول گشت.امیدواریها به ایرانم بود اجر زحماتم را به فراش غضب حواله کردند.با هزاران وعد و وعید به ترکیا احضارم کردند این نوع مغلول و مقهورم نمودند.غافل از این که انعدام صاحب نیت اسباب انعدام نیت نمى شود. صفحه روزگار حرف حق را ضبط مى کند. بارى من از دوست گرامى خود خواهشمندم این آخرین نامه را به نظر دوستان عزیز و هم مسلکهاى ایرانى من برسانید و زبانى به آنها بگویید:شما که میوه رسیده ایران هستید و براى بیدارى ایرانى دامن همت به کمر زده اید از حبس و قتال سیل تجدد به سرعت به طرف مشرق جاریاست.بنیاد حکومت مطلقه منعدم شدنى است.شماها تا مى توانید در خرابى اساس حکومت مطلقه بکوشید نه به قلع و قمع اشخاص.شما تا قوه دارید در نسخ عاداتى که میانه سعادت و ایرانى سد سدید گردیده کوشش نمایید نه در نیستى صاحبان عادات.هرگاه بخواهید اشخاص را مانع شوید وقت شما تلف مى گردد.اگر بخواهید به صاحب عادت سعى کنید باز آن عادت دیگران را بر خود جلب مى کند. سعى کنید موانعى را که میانه الفت شما و سایر ملل واقع شده رفع نمایید.گول عوام فریبان را نخورید.جمال الدین حسینى.)873 این آخرین پیام سیّد از زندان سلطان عبدالحمید بود.سیّد در غربت به دور از یاران و خویشان در زندان سلطان عبدالحمید در تاریخ سه شنبه پنج شوال 1314 هـ.ق. بعد از درد و رنج بسیار به خاطر زهرى که به او چشانده بودند به لقاى یار شتافت.رحمة اللّه علیه. جنازه او را شبا هنگام غسل دادند و دو لالاى سیاه تابوتش را بر دوش گرفتند و به سوى مزار تربت یحیى افندى بردند و در آن جا به خاک سپردند.874 در تشیع جنازه سیّد تنها سه تن از یاران وى و فضل پاشاى علوى که مردى شجاع بوده شرکت مى کنند و دیگران جرأت شرکت در این مراسم را پیدا نمى کنند.سیّد غریبانه در قبرستان مشایخ اسلامبول دفن گردید و تا مدتها موضع قبر وى ناشناخته باقى ماند.حتى شیخ محمد عبده مفتى دیار مصر و شاگرد سید مجلسى در تجلیل از استاد خود برگزار نکرد و پیام تسلیتى نداد.زیرا نگران ناراحتى سلطان عبدالحمید بود.875 تنها عبدالحسین همدانى مرید وفادار سید از جاى دفن او مطلع بوده که با همکارى خان ملک ساسانى قبر او را مشخص مى کند.876 (این مزار را مردى نیکوکار به نام چارلس گرین که دوست با حمیت مسلمین جهان است ایجاد کرده است.877) احمد امین مى گوید بر سر مزار وى ایستادم و گفتم: (این جا آرامگاه زنده کننده نفوس و آزاد کننده عقول و تکان دهنده دلها وبرانگیزنده ملتها و متزلزل کننده تختهاست.کسى در این جا آرمیده است که سلاطین وقت بر عظمت او رشک مى بردند و از زبان و سطوت او در هراس بودند و دولتهاى صاحب ارتش و داراى تجهیزات از حرکت او بیمناک بودند و کشورهایى که آزادى در آن جا موج مى زد حوصله شان از حریت او به تنگ آمده بود…. این جا آرامگاه آن کسى است که بذرهاى انقلاب عُرابى پاشا را افشاند و ان کسى است که همه نفوس را در ایران براى انقلاب برانگیخت و آن کسى است که در سراسر جهان اسلام با دولتهاى بیگانه مبارزه کرد و خواستار اصلاحات اجتماعى بود…878) محرم 1364/دسامبر 1944 | ||
مراجع | ||
1.(نگاهى به تاریخ جهان) نوشته جواهر لعل نهرو ترجمه محمود تفضلى ج2/1132 امیرکبیر 1361.
2.(احیاى فکر دینى در اسلام) اقبال لاهورى ترجمه احمد آرام/113 کانون نشر پژوهشهاى اسلامى.
3.(تراجم مشاهیر الشرق فى القرن التاسع عشر) جرجى زیدان الجزء الثانى تحت عنوان:(ارکان النهضته العلمیة/61.مطبعة الهمل مصر چاپ 1903م.
(وکان جمال الدین قد درس اخلاق الامم و عرف تواریخ الدول و تدبر احوال السیاسة على اختلاف الامکنة و الازمنة مع بلاغته و قوة برهانه).
4.(تاریخ دانشگاه هاى بزرگ اسلامى)استاد عبدالرحیم غنیمة ترجمه دکتر نوراللّه کسائى/80 یزدان تهران 1364.
5.(تاریخ فلسفه در اسلام) میان محمد شریف ج91/4 ترجمه و نشر مرکز نشر دانشگاهى تهران 1370.
6.(دانشگاه الازهر تاریخ هزار ساله تعلیمات عالى اسلامى) بایارد داج ترجمه آذر میدخت مشایخ فریدنى/122 مرکز نشر دانشگاهى تهران 1367.
7.(تاریخ فلسفه در اسلام) میان محمد شریف ج91/4.
8.(انقلاب ایران) ادوار براون ترجمه و حواشى به قلم احمد پژوه کانون معرفت.بخش اول کتاب در سى و یک صفحه تحت عنوان:(سید جمال الدین قهرمان اتحاد اسلامى) به سید جمال الدین اختصاص یافته است.
9.(اسناد و مدارک درباره سید جمال الدین اسدآبادى) صفات الله جمالى اسدآبادى با اهتمام و یاداشتى از سید هادى خسروشاهى/23 چاپ سوم 1349. 10.(مجموعه اسناد و مدارک چاپ نشده درباره سید جمال الدین مشهور به افغانى) جمع آورى و تدوین اصغر مهدوى و ایرج افشار/19 سند 29 تصویر203 چاپ دانشگاه تهران 1342. تمام اسناداین کتاب شماره گذارى شده و برخى از اسناد در آخر کتاب آمده است که خود شماره خاصى دارد. ما براى اختصار از این به بعد از این کتاب با عنوان:(مجموعه اسناد) یاد مى کنیم.
11.بعداً به این موارد اشاره خواهد شد.
12.(جمال الدین الافغانى) دکتر محمد عماره/44 بیروت المستقبل العربى.این مطلب را در اصل عبده در شرح حال سید جمال نوشته است و دیگران از وى گرفته اند.مانند:جرجى زیدان در مشاهیر شرق و ادوار براون در انقلاب ایران و…
13.(مجموعه اسناد) تصویر53.
14.(سیاستگران دوره قاجار) خان ملک ساسانى ج208/1ـ223 بابک تهران.
15.(نهضتهاى اسلامى افغانستان) سید هادى خسروشاهى/78 دفتر مطالعات سیاسى و بین المللى وزارت خارجه به نقل(تتمة البیان)/198.
این نکته در خور توجه است که سید جمال از طائفه اى از شیعیان انتقاد مى کند و مى گوید:
(گروهى از شیعه(طایفه نورى) فقط به مراسم عزادارى امام حسین در دهه محرم مى پردازند و با زنجیر بر پشتهاى برهنه خود مى کوبند و در عوض به نماز و روزه اهمیت نمى دهند.)
برخى از افاغنه گزارش سید جمال را به نوعى مخالفت با شیعه مى دانند که به نظر ما حکایت از عدم شناخت آنان از این عالم اسلامى است.متأسفانه باید اذعان کرد:زمانى که رهبر کبیر انقلاب اسلامى در آغاز رمضان 1388هـ.ق. آذر ماه 1347هـ.ش. در خطابه خود از سید جمال یاد کرد و فرمود:
([نیروهاى ضد اسلامى] از آدم مى ترسند وقتى که یک آدم در حوزه اى در مملکتى پیدا نشد مزاحمشان مى شود.یک(سید جمال) که پیدا شد مصر را مى خواست منقلب کند از بینش بردند.) (نهضت امام خمینى) سید حمید روحانى ج424/2 واحد فرهنگى بنیاد شهید.
برخى از روحانیان نجف بر امام اشکال گرفتند که چرا نام سید جمال را برده است!
16.(اسناد و مدارک درباره سید جمال الدین اسدآبادى) صفات اللّه جمالى اسدآبادى/112 113. 17.(همان مدرک)/147. 18.(همان مدرک)/149.
19.(سفینة البحار) شیخ عباس قمى ج252/2.
20.شهید اول شمس الدین محمد بن مکى بن محمد بن حامد عاملى نبطى جزینى در سال 786هـ ـ 1384 به شهادت رسیده است.(الاعلام) زرکلى ج109/7 دارالعلم للملایین بیروت;(شهداء الفضیله) علامه امینى/80ـ 83 دارالشهاب قم.
21.شهید ثانى زین الدین بن على بن احمد عاملى جبعى در سال 966هـ ـ 1559م به شهادت رسیده است .(الاعلام) زرکلى ج64/3; (شهداء الفضیله) علامه امینى/132ـ 135.
22.نور الله شوشترى در هند قاضى بود و در سال 1019 هـ.ق/1610 به شهادت رسید. (الاعلام) ج52/8; (شهدا الفضیله)/171ـ 176.
23.(مجموعه اسناد)/65 سند 219 نامه عبده به سید جمال.
24.(سیرى در اندیشه سیاسى عرب) حمید عنایت/83.
25.(زندگانى من) عبدالله مستوفى ج6/2 زوار.
26.(الاعمال الکامله للامام عبده) محمد عمارة الجزء الاول الکتابات السیاسیة/15 المؤسسة العربیة للدراسات والنشر بروت چاپ اول 1972م.
27.(التوفیقات الالهامیة فى مقارنة التواریخ الهجریة بالسنین الاخر نکیة والقبطیه) محمد مختار باشا تحقیق و تکمله:دکتر محمد عمارة در دو جلد از اول سال هجرى تا سال 1500 در 1594 صفحه المؤسسة العربیة للدراستات والنشر بیروت چاپ اول 1400هـ.ق. 1980م.
28.(تقویم تطبیقى هزار و پانصد ساله هجرى قمرى و میلادى) فردینالد و وستنفلد و ادوارد ماهلر مقده و تجدید نظر:(دکتر حکیم الدین قریشى فرهنگسراى نیاوران 1402هـ./1982م.
29.(نقش سید جمال الدین اسدآبادى در بیدارى مشرق زمین) محیط طباطبایى/بیست و شش مقدمه دارالتبلیغ اسلامى قم.
30.(مجموعه اسناد) تاریخ مقدمه آقاى ایرج افشار.
31.(اوراق تاره یاف مشروطیت و تقى زاده) تنظیم ایرج افشار.
32.(از جمله:ما در این تحقیق به این نتیجه رسیده ایم که سال 1304 که صفات اللّه جمالى(اسناد و مدارک درباره سید جمال الدین اسدآبادى 261) ادعا کرده سید جمال در این سال تفسیر صافى را از تهران براى پدرش سید صفدر ارسال داشته صحیح نیست.زیرا در این تاریخ پدر سید در قید حیات نبوده است و این واقعه مربوط مى شود به سال 1282. 33.درباره اقوام و خویشاوندان سید ر.ک:(شرح حال و آثار سید جمال الدین اسدآبادى) میرزا لطف الله/23 با اهتمام سید هادى خسروشاهى چاپ سوم1349 دارالفکر قم;(اسناد و مدارک درباره سید جمال الدین اسدآبادى) صفات اللّه جمالى/19ـ 22;(سید جمال الدین حسینى پایه گذار نهضتهاى اسلامى) صدر واثقى/2ـ 8 سهامى انتشار 1348;(روزنامه اطلاعات) 30 خرداد5/1347 شماره 12615.
34.(همان مدارک) ; (نقباء البشر) آقا بزرگ تهرانى با تعلیقات عبدالعزیز طباطبایى ج310/1; ج696/2 دارالمرتضى للنشر مشهد; (اعیان الشیعه) محسن امین ج206/4ـ 216 دارالتعارف للمطبوعات بیروت.وى بحث مفصلى نموده و قول کسانى که سید را افغانى دانسته اند رد کرده است.
35.(اسناد و مدارک درباره سید جمال الدین اسدآبادى) صفات الله جمالى/200.وى درباره لهجه ترکى سید جمال مى نویسد:
(باید متذکر شد که قسمتى از اهالى صفحه اسدآباد.مخصوصاً بلوک افشار و اهالى محله سیدان که خانه مسونى آبا اجدادى سید هم در همین محله است هنوز هم به همان لهجه ترکى که مورد تعجب واقع شده صحبت مى کنند).
ناظم الاسلام کرمانى در کتاب خود:(تاریخ بیدارى ایرانیان) ج80/1 مى نویسد:
(هفت زبان را به خوبى تکلم مى کرد:فارسى ترکى همدانى ترکى اسلامبولى فرانسه روسى انگلیسى عربى افغانى و عبری…)
36.(شرح حال و آثار سید جمال الدین اسدآبادى) میرزا لطف الله/24; (مقالات جمالیه) سید جمال الدین اسدآبادى جمع آورى توسط میرزا لطف الله خان اسدآبادى و آقاى میرزا صفات الله خان جمالى اسدآبادى به کوشش ابوالحسن جمالى/9 مقدمه چاپ دوم 1358 انتشارات اسلامى تهران.
37.(الشواهد الربوبیه) سید جلال الدین آشتیانى صد و ده مقدمه مرکز نشر دانشگاهى.
38.(تاریخ حکما و عرفا متأخر بر صدرالمتألهین) تألیف منوچهر صدوقى سُها/155; انجمن اسلامى حکمت و فلسفه ایران.انجمن اسلامى حکمت و فلسفه ایران تهران1359;(طرائق الحقائق) محمد معصوم شیرازى با تصمیم محمد جعفر محجوب کتابخانه سنائى;(لمعات الهیة) ملاعبداللّه زنوزى با مقدمه و تصحیح سید جلال الدین آشتیانى /9 مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى چاپ دوم 1363; چاپ دوم 1362; (دائرة المعارف تشیع) ج15/1. 39.(موسوعة البرغانى فى الفقه الشیعه) عبدالحسین شهیدى ج27/1 مقدمه نمایشگاه دائمى کتاب.
40.(دائرة المعارف الاسلامیة الشیعیة) سید حسن امین ج547/4.
41.(مجموعه اسناد)/17.در پشت یکى از کتابهاى به جاى مانده از سید شخصى نوشته است:
(در 15 ماه ربیع الثانى سال 1241ق به مدرسه پنج على وارد شدم).
براى آشنایى بیشتر با مدرسه پنجعلى ر.ک:(مینودر) محمد على گلریز ج599/1 و 602 طه.
42.(المأثر و الآثار) محمد حسن خان اعتماد السلطنه به کوشش ایرج افشار ج302/1.
43.(دائرة المعارف تشیع) ج16/1.
44.(شرح حال و آثار سید جمال الدین اسدآبادى) میرزا لطف الله/25ـ 27; (مقالات جمالیه)/9.
45.(شرح حال و آثار سید جمال الدین)/29.
46.(سید جمال الدین حسینى پایه گذار نهضتهاى اسلامى) صدر واثقى/22 پاورقى و به نظر مى رسد که بعداً برادر سید جمال:(مسیح الله) بر اثر اختلافات از دنیا رفته است.
47.(شرح حال و آثار سید جمال الدین)/31;(مقالات جمالیه)/9.
48.مجله(حوزه) و شاره 44ـ 358/843 ویژه نامه آیة اللّه بروجردى.
49.(المأثر والآثار)ج193/1.
50.مجله(حوزه) شماره 44ـ 43/358 براى شرح حال وى ر.ک:(مکارم الاثار) میرزا محمد على معلم حبیب آبادى ج733/3 وزارت فرهنگ و هنر.
51.(شرح حال و آثار سد جمال الدین)/32;(مقالات جمالیه)/9.
52.(نقش سید جمال الدین اسدآبادى در بیدارى مشرق زمین) محمد محیط طباطبائى/139 چاپ اول.
53.(معارف الرجال) حرز الدین ج270/1; کتابخانه آیة اللّه مرعشى; (دائرة المعارف تشیع) ج/16. 54.(نهضتهاى اسلامى در صد ساله اخیر) مرتضى مطهرى/38 نشر عصر قم. 55.(نقباء البشر) ج376/1; (تاریخ قم) محمد حسین ناصر الشریعة با نقد و تعلیقات على دوانى /256 دارالفکر قم.
در این کتاب نام سه عالم با عنوان محمد حسن آمده است:شیخ محمد حسن قمى وزوائى(م1310) میرزا محمد حسن میرزا آقاسى(م1304) شیخ محمد حسن نادى(1317) از قراین و شواهد بر مى آید از بین این سه نفر شخصى که با سید جمال ارتباط داشته و به وى نامه نوشته همین شیخ محمد حسن نادى اس.زیرا با امین السلطان ارتباط داشته و از شاگردان شیخ انصارى بوده است.(زندگانى شیخ انصارى) انصارى/240.
56.(مجموعه اسناد)/100.
57.(همان مدرک)/101.
58.(روزنامه اطلاعات) 30خرداد 5/47.
59.(مجموعه اسناد)/117.
60.(همان مدرک143/4; مجله(یغما) سال پانزدهم شماره5 مرداد41 مسلسل 169.
61.(دائرة المعارف الاسلامیة الشیعته) سید حسن امین ج2 جزء27/6 دارالتعارف للمطبوعات بیروت.
62.(موسوعة العتبات المقدسه) جعفر خلیلى /146 مؤسسه الاعلمى بیروت; (دائرة المعارف تشیع) ج160/1).
63.(سید جمال الدین حسینى پایه گذار نهضتهاى اسلامى) صدر واثقى/30.
64.این شخص براى ما ناشناخته است منتهى محیط طباطبائى(نقش سید جمال/6) فردى را ذکر مى کند به نام محمد صادق شوشترى که از اصحاب سید جمال الدین در دوران توقف وى در هند بوده است. میرزا على محمد کاشانى که در کودکى با پدر و عم خود براى تجارت از کاشان به بمبئى و کلکته مهاجرت کرده بود با شوشترى مراتب سببى پیدا مى کند و در نتیجه اوصافى که راجع به سید جمال از زبان شوشترى شنیده به سید ارادت خاص پیدا مى کند.از این روى چاپ و انتشار کتاب(شرح حال و آثار سید جمال الدین) را که براى اولین بار توسط انتشارات ایرانشهر چاپ و منتشر شد تقبل مى کند.حتى مى خواهد که نام محمد صادق شوشترى پشت صفحه کتاب ذکر شود.
65.(مجموعه اسناد)/16. 66.(همان مدرک)/20. 67.(شرح حال و آثار سید جمال الدین) میرزا لطف اللّه اسدآبادى/32;(سید جمال الدین حسینى پایه گذار نهضتهاى اسلامى) صدر واثقى/28.
67.(این پیر روشن ضمیر مشخص نیست کیست.یحیى دولت آبادى(حیات یحیى ج84/1و 91) از شخصى به نام حاجى على تبریزى یاد مى کند که سالها در مصر دوا فروشى مى نموده و در جده به کسب مختصرى مشغول بوده است.وى مدعى بوده که همراه سید جمال مسافرت کرده است.سیّد دنبال فلسفه وسیاست بوده و وى به دنبال شیمى.
مرحوم آقا بزرگ تهرانى(نقباء البشر ج2/3ـ 123) از شخصى به نام حاج على اوف تبریزى یاد مى کند که هنگام اخراج سید از ایران در بغداد به دیدار سید شتافته است.وى در آغاز تاجرى معروفى بوده و بعد تنگدست مى شود. احتمال دارد وى همراه سید به هندوستان رفته باشد.تبریزى فرزندى به نام محسن کاظمى داشته که به مناطق مختلف سفر نموده و همچون سید جمال در آیین و مذهب خویش تقیه مى کرده است.
69.(شرح حال و آثار سید جمال الدین میرزا لطف اللّه)/32; (سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى/30.
70.از آن جا که سید جمال الدین مسافرتهاى متعددى بین خلیج فارس و بمبئى و کانال سوئز و مناطق مختلف جهان داشته و ظاهراً در آن زمان مردم ایران براى انجام مراسم حج از طریق دریا و بندر بمبئى به مکه مى رفتند(دائرة المعارف تشیع) ج418/1.)
در این جا لازم مى دانیم توضیحى درباره خطوط کشتى رانى در آن زمان داشته باشیم تا خط سیر و حرکت سید جمال که زیاد مسافرت داشته به گونه اى مشخص شود.
جرج کرزن که بین سالهاى 1889 تا 1892(1306ـ 1309) به ایران آمده گزارش مفصلى از اوضاع ایران منتشر کرده است. کتاب وى به نام:(ایران و قضیه ایران).این کتاب در دو جلد از طرف مرکز انتشارات علمى و فرهنگى در سال 1349 و 62 منتشر شده است. وى گزارش جالبى درباره خطوط کشتیرانى بین خلیج فارس و هند و کانال سوئز و لندن ارائه داده است:
(کشتى رانى تجارتى خلیج فارس چنانکه فعلاً هست در سى سال اخیر دائر شده است… افتتاح کانال سوئز ارتباط بحرى خلیج فارس را ترقى داده و به واسطه پیش آمد جنگ بین روس وعثمانى در سال 1877م.[/1294هـ.ق.] این ارتباط زیادتر شد. و از آن پس وضع رضایت بخش ترى پیدا کرده است)ج556/2. درباره کشتى رانى بین بمبئى و خلیج فارس مى نویسد: (در سال 1870[/1287هـ.ق.] فقط ماهى یک بار کشتى از بمبئى به خلیج فارس مى رفته و حداکثر سه یا چهار کشتى هم از انگلستان وارد مى شده است.فعلاً سرویس هفتگى یا دو هفتگى بسیار منظم است…علت آن بالاتر از همه جهات ترقى و اصلاح نیروى بخار و ارزان شدن کرایه حمل بار است.سابقاً اجناس منچستر از طریق عثمانى به ایران مى رسید.حالا از انگلستان مستقیماً به بمبئى و از آن جا به ایران حمل مى شود.)ج663/2
درباره مسیر کشتیهاى بین بمبئى و بصره چنین مى نگارد:
(اینک کشتیهاى کمپانى کشتى رانى انگلستان و هند دائر و شش کشتى آنها مشغول کار و حمل پست است و هر هفته از بمبئى وبصره حرکت و بین راه در کراچى کوادر مسقط جاسک بندرعباس بندرلنگه بحرین بوشهر فاو و محمره(خرمشهر) عبور مى کند و با توقفهاى بین راه درست در دو هفته مسافتى را معادل 1970 میل طى مى کند.)ج566/2
(کشتیهاى کمپانى هند و انگلیس از بمبئى به بندر بصره مى آیند ویک تحارتخانه محلى در بصره به نام(اسفر) که کشتیهاى متعدد در اجاره دارد سرویس تجارتى مستقیم از لندن تا بصره دارند. در این بندر(بصره) اجناس را در قایقهاى بومى بین بصره و بغداد حمل مى کنند)ج685/2
با توجه به توضیحاتى که ارائه شد حرکت سید جمال از طریق بندر بوشهر ممکن است به دو گونه صورت گرفته باشد:
1.شاید در بصره وارد کشتى شده و چون کشتى در بوشهر توقف داشته با عده اى از رجال آن دیار دیدار کرده است.
2.شاید از عراق به بصره از آن جا به بوشهر آمده و از آنجا سوار کشتى شده باشد.
71.(سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى/32;(شرح حال و آثار سید جمال الدین اسدآبادى) میرزا لطف اللّه اسدآبادى/33.
72.(مجموعه اسناد)/19 سند 31.
73.(نقش سید جمال الدین اسدآبادى در بیدارى مشرق زمین)محیط طباطبائى/117.
74.بواناتى بر اثر این مذاکرات از عقاید خود برمى گردد و زمانى که سید جمال در پاریس بوده به کمک وى مى شتابد.پس از تعطیل عروة الوثقى براى معالجه دختر مسلول خود طبق سفارش اطباى لندن به بیروت مى رود و در آن جا جمعیتى ایجاد مى کند به نام:(جمعیة التقریب بین الاسلام و اهل الکتاب) میرزا محمد باقر پس از مرگ دخترش در بیروت ازدواج مى کند.ثمره این ازدواج فرزند پسرى است به نام:محمد باقر مدیر مجله کهنسال(البلاغ) بیروت.پروفسور براون فارسى خود را بر او آموخته بود. در حادثه تنباکو به زندان افتاد و در زیر بند جان سپرد. احتمالاً شخصى که سید جمال در نامه خود به ملکه ویکتوریا از او یاد مى کند به بدترین نحو کشته شده بواناتى باشد:(نقش سید جمال در بیدارى مشرق زمین)/117ـ 118.
(الحال که من مشغول نوشتن این مطالب هستم به من خبر رسیده که سر یک نفر از عزیزترین و قدیمى ترین دوستان مرا از تن جدا کرده اند و این کار در صورتى شده است که او به هیچ وجه متهم نشده و هیچ گونه تحقیقى قبل از قتل درباره او به عمل نیامده است.)همان مدرک/226
جعفر خلیلى در(موسوعة العتبات) /146 از نامه اى یاد مى کند که میرزا باقر شیرازى(بواناتى) پدر محمد باقر مدیر مجله البلاغ به سید جمال نوشته .
75.(شرح حال و آثار سید جمال الدین اسدآبادى) میرزا لطف اللّه اسدآبادى/33;(سید جمال الدین حسینى) صدر و اثقى/32.
76.(سید جمال الدین حسینى)صدر واثقى/35.
77.(همان مدرک).
78.(شرح حال و آثار سید جمال الدین اسدآبادى) میرزا لطف اللّه اسدآبادى/34; (مقالات جمالیه) /11.
79.(سید جمال الدین افغانى در مطبوعات افغانستان) صدیق رهپو/67 به مناسبت هشتادمین سال وفات سید جمال الدین مؤسسه انتشارات بیهقى حوت 1355 در 266 صفحه.مقاله غلام جیلانى اعظمى در مجله ادبى کابل شماره 2 و 3 سال اول(1317) با عنوان:(نابغه عصر نوزدهم یا یکى از مشاهیر تاریخى وطن سید جمال الدین افغان) چاپ شده است.
80.(سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى/35.
81.(مجموعه اسناد)/5 تصویر 71.میرزا عبدالجواد خراسانى یکى از علماء شیعه و در هند تدریس مى کرده است.میرزا لطف الله در نامه خود به سید جمال مى نویسد:
(آقا میرزا عبدالجواد خراسانى که مدتها در هندوستان توقف داشته و مدرس یکى از مدارس دولتى حیدرآباد دکن بوده اند به همراهى والده ماجده… به زیارت مشرف شده اند.فرموده اند که:جناب عالى نزول اجلال در پاریس فرموده اید…) 82.(همان مدرک)/7.
83.(شرح حال و آثار سید جمال الدین اسدآبادى) میرزا لطف اللّه اسدآبادى/34; (مقالات جمالیه)/12;(جمال الدین الافغانى) دکتر محمد عمارة/47 دارالمستقبل مصر 1984.
دکتر عمارة که قبلاً کتابى با نام(الاعمال الکامله)درباره سید جمال منتشر کرده بود.ظاهراً بعد از دریافت ترجمه عربى کتاب میرزا لطف الله خان توسط صادق نشأت و عبدالمنعم حسین و چاپ آن در قاهره(1957م) این کتاب را نوشته است.وى با این که مطالب بسیارى از کتاب میرزا لطف الله نقل کرده در آغاز بر افغانى بودن سید اصرار مى ورزد!
84.(شرح حال و آثار سید جمال الدین اسدآبادى) میرزا لطف اللّه اسدآبادى/34;(مقالات جمالیه)/12.
85.(همان مدرک).
86.(سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى/32.
87.(شرح حال و آثار سید جمال الدین اسدآبادى)/34
88.(دائرة المعارف فرید وجدى) ج416/1.در این کتاب از جنگهاى مردم افغانستان در سال 1840م/1256هـ.ق. سخن گفته و بر نقش دوست محمد خان در جنگهاى مرحله دوم تأکید کرده و وى را فاتح بزرگ و رعب آور نام نهاده است.
در فرهنگ معین آمده:(دوست محمد خان به سبب جنگهاى موفقیت آمیز با انگلیسها مشهور گردید و بعداً متحد آنان شد.)
89.(شرح حال و آثار سید جمال الدین اسدآبادى) میرزا لطف اللّه /34;(سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى /38.
90.(سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى/38.
91.(امیر کبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار) اکبر هاشمى رفسنجانى/485 مؤسسه مطبوعاتى فراهانى 1346.
92.(سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى/39.
93.(غلام جیلانى مى نویسد:
(به هر حال سید جمال الدین از اوضاع محمد رفیق خان به کلى مأیوس شد به عنوان مسافرت موقتى حضورشان اجازه گرفته و عازم هند گردید) (سید جمال الدین افغانى در مطبوعات افغانستان)/69ـ 72. 94.(مجموعه اسناد)/9.
95.(همان مدرک).
96.چاله حصار در محل اصلى دیه طهران و یکى از اماکن طهران قدیم محله است و کوچه اى است به نام(چال حصار) در سنگلج در حوالى خانه و گذر مستوفى الممالک و ظاهراً مراد از حصار همان حصار یا قلعه طهران است.
مدرسه چال حصار در محل درخانگاه بوده و اکنون از این مدرسه اثرى به جاى نمانده است.(تهران در گذشته و حال) حسین کریمان/306 دانشگاه ملى ایران.
97.(تاریخ بیدارى ایرانیان) ناظم الاسلام کرمانى ج79/1 نوین و آگاه 1362;(اسناد و مدارک درباره سید جمال الدین اسدآبادى) صفات الله جمالى اسدآبادى/8 چاپ سوم 1349.
98.(مجموعه اسناد)/12 سند7 این که به خط مدادى نوشته شده و با خط اصلى رساله تفاوت دارد نشانگر آن است که سید جمال آن را بعداً نوشته است.
99.(همان مدرک)/13.سند7
100.(همان مدرک).
101.(همان مدرک)/13.سند7
102.(همان مدرک).
103.(همان مدرک)/12 تصویر16.
104.(همان مدرک) /12 سند7 تصویر17. در متن تنظیم شده تاریخ نگارش 1283 آمده که با توجه به این که سید جمال در ذى حجه 1283 در افغانستان بوده باید صحیح 1282 باشد و تصویر 16 نیز مؤید آن است.این احتمال که سید بعداً کتاب را دریافت کرده است بعید مى نماد.
105.(همان مدرک) /13.
106.(همان مدرک) /20.
107.(اسناد و مدارک درباره سید جمال الدین اسدآبادى) صفات اللّه جمالى اسدآبادى/26.
108.(مجموعه اسناد) تصویر 66.
109.(نقش سید جمال الدین در بیدارى مشرق زمین) محیط طباطبایى/150;(اسناد و مدارک درباره سید جمال الدین اسدآبادى) /131; (شیخ محمد عبده مصلح بزرگ مصر) مصطفى حسینى طباطبائى/52 انتشارات قلم 1362. ابوتراب خادم سید محمد طباطبائى بوده که با اجازه وى همراه سید جمال به افغانستان مى رود. 110.(مجموعه اسناد)/9.
111.(همان مدرک)/5 81.
112.(همان مدرک)/6 81.
113.(همان مدرک)/9.
114.(همان مدرک)/6 81.
115.(همان مدرک).
116.(همان مدرک) 6 82.
117.(همان مدرک)/6.
118.(سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى/42.
119.(مجموعه اسناد) /9.
120.(سید جمال الدین افغانى در مطبوعات افغانستان)/72.
121.(مجموعه اسناد) تصویر شماره 7.
122.(همان مدرک)/8.در این کتاب احتمال داده که ماه رجب تاریخ نامه عبدالاحد باشد نه پاسخ وى.زیرا سید جمال نوشته است که در ماه شعبان وارد قندهار شده است.
123.(مجموعه اسناد)/6.
124.(همان مدرک)/8 تصویر 7.
125.(سید جمال الدین افغانى و افغانستان) سید قاسم رشتیا/25 بیهقى حوت 1355.این کتاب با توجه به(مجموعه اسناد) منتشر شده است.
126.(مجموعه اسناد)/8.
127.(قاسم رشتیا(/27)معتقد است که این تماسها براى جدا ساختن روحانیون بزرگ از امیر شیرعلى خان وجلب آنان ظاهراً به طرف امیر محمد افضل خان و باطناً به سوى محمد اعظم بوده است.
128.(مجموعه اسناد)/14 تصویر18.
قبلاً ذکر شد عنوان:(جمال الدین الحسینى الاستنبولى الافغانى الکابلى) (مجموعه اسناد/12) که در آغاز رساله عرفانى که خود استنساخ کرده آمده از آن جا که با خط رساله تفاوت مى کند بعداً نوشته است. 129.(نقش سید جمال الدین در بیدارى مشرق زمین) محیط طباطبایى پیشگفتار/24. 130.(همان مدرک)/7.
131.(تاریخ روابط سیاسى ایران و انگلیس) محمود محمود ج5/5 اقبال 1361; (اسناد و مدارک درباره سید جمال الدین اسدآبادى) صفات اللّه جمالى اسدآبادى/200; مجله(کاوه) شماره 3 چهارم آبان 1290.
132.(مجموعه اسناد)/8.
133.(همان مدرک)/6.
134.(همان مدرک)/11.
135.(همان مدرک)/6.
136.(همان مدرک)/15.
137.(سید جمال الدین افغانى در مطبوعات افغانستان) صدیق رهپو/73.
138.(محمود طرزى از نویسندگان معروف افغانى است و به عنوان پدر مطبوعات افغانستان شهرت دارد. وى هفته نامه فارسى زبان(سراج الاخبار) را در 24 میزان 1290 ش. منتشر کرد. این مجله سهم به سزایى در بیدارى افکار افغانیان ایفا کرد.(جهان اسلام) مرتضى اسعدى ج77/1 115 مرکز نشر دانشگاهى.
غزلى از طرزى افغان در صفحه 46 دفتر اول سید آمده است.(مجموعه اسناد)/7.
139.(سید جمال الدین افغانى در مطبوعات افغانستان) صدیق رهپو/9 به نقل از(سراج الاخبار) سال ششم شماره 3 22 سنبله 1295 ش.
140.(مجموعه اسناد)/8.ملاعبدالحق حرقه ملامحمد صدیق تلمیذ ایشان قاضى غلام ملاعبدالاحد پسر ایشان صوفى برادرانى ملاخواجه محمد تلمیذ ایشان ملارحیم اسحاق زئى تلمیذ صوفى ملاعبدالرحیم پسر ملاحبو ملاعبدالحق طل ملامحمدى قاضى عبدالرحمن خان ملا قاضى سعدالدین پسر ایشان قاضى عبدالسلام و براد قاضى عبدالرحمان.
141.(همان مدرک) ملانصرالله فوت شد.ملامشکى عالم در موشکى.ملاچولى در هر علم ماهر.ملا اسکندر در علم عربیه و حدیث.
142.(همان مدرک).ملامحمود ملاعبدالله قاضى انار دره ملاعبدالفتاح ملامحمد عمر و ملاابوالحسن قائنى.
143.(همان مدرک)/8 تصویر7. 144.(سید جمال الدین در مطبوعات افغانستان)/30. 145.(سید جمال الدین حسینى)/44.صدر واثقى;(سید جمال الدین افغانى در مطبوعات افغانستان).در این کتاب مقاله جیلانى و قاسم رشتیا درج شده است.
146.(مجموعه اسناد)/7.
147.(تاریخ روابط سیاسى ایران و انگلیس) محمود محمود ج6/5.
148.(المأثر و الآثار)/181.
149.(تاریخ روابط سیاسى ایران و انگلیس) ج898/3.
150.(همان مدرک).
151.(سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى/43 به نقل از(تاریخ انقلاب ایران) ادوارد براون /4; (تاریخ بیدارى ایرانیان) ج72/1.
ناظم الاسلام کرمانى مى نویسد:
(دولت انگلیس نیز به حمایت شیرعلى خان برخاست و به پول فراوان او را کمک نمود تا این که وجوه اعیان و عمال و سران سپاه محمد اعظم خان را روى دل با خود کرد و آنها به طمع مال نقض عهد نموده روى از محمد اعظم خان گردانیدند و با شیرعلى خان هم دست شدند و پس از جنگهاى سخت شیرعلى خان بر مملکت استیلا یافت.)
152.(تاریخ و روابط سیاسى ایران و انگلیس) ج897/3.این دو در مشهد متوجه شدند که پادشاه ایران به امیرشیرعلى نظر مساعد دارد.امیر عبدالرحمان خان عازم ترکستان شد و همیشه کینه ایرانیان را در دل داشت و سردار محمداعظم خان در شاهرود درگذشت.
153.(مجموعه اسناد) /10.در متن کتاب یادداشت در جمعه 12 رجب ذکر شده و با توجه به این که بعداً جمعه سیزده رجب آمده معلوم مى شود که این تاریخ صحیح نیست.با نظر به این مطلب احتمال مى رود که:اول سید جمال را به منزل سردار ذوالفقار خان خواسته و از وى نوعى بازجوئى کرده اند سپس وى را در محل سکونتش تحت نظر گرفته اند.
154.(روزنامه اطلاعات) 3 مهرماه 1355 شماره 7/15120.
155.(مجموعه اسناد)/9.
156.(همان مدرک) تصویر 9.
157.(همان مدرک)/10 تصویر 10.
158.(همان مدرک)/17. 159.(همان مدرک)/15. 160.(سید جمال الدین حسینى)/43; (مجموعه اسناد)/9.
161.(مجموعه اسناد)/9.
162.(سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى /47 به نقل از(خاطرات سید جمال الدین افغانى) محمد پاشا مخزومى ترجمه آقاى مرتضى مدرسى چهاردهى/25 و 26.
163.(مجموعه اسناد)/16.
164.(همان مدرک)/7.
165.(همان مدرک)/8.
166.(همان مدرک)/6.
167.(سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى/49 به نقل از خاطرات سید جمال الدین افغانى مخزومى/27.
168.(همان مدرک).
169.(سید جمال الدین افغانى در مطبوعات افغانستان) صدیق رهپو/23.
170.(شرح حال و آثار سید جمال الدین اسدآبادى) میرزا لطف الله اسدآبادى/36; (مقالات جمالیه)/13;(جمال الدین الافغانى) محمد عماره/49.
171.(مجموعه اسناد)/20.
172.(سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى/52.
173.(عبقرى الاصلاح و التعلیم الامام محمد عبده) عباس محمود العقاد/63 دارنهضه مصر قاهره.
174.(مجموعه اسناد)/14.
175.(سید جمال الدین حسینى صدر واثقى/53.
176.(جمال الدین الافغانى) محمد عماره/5; (الاعمال الکامله لجمال الدین الافغانى) محمد عماره/31 الموسوعة المصریه.
177.(مجموعه اسناد)/11.
178.(همان مدرک)/20 سند38.
179.(همان مدرک)/18 سند25.
180.(همان مدرک)/21 سند43.
181.از جمله نامه اى که وى به زبان فرانسوى به بلنت نوشته است.ر.ک:(تاریخ روابط سیاسى ایران و انگلیس) ج8/5. 182.(همان مدرک)/11.(در شهر استانبول در جوار سلطان فاتح در خانه حاجى بیک وهبى نشسته ام و کتب جغر مطالعه مى کنم.جمال الدین الحسینى الافغانى.)
183.(نقش سید جمال الدین در بیدارى مشرق زمین) محیط طباطبایى/18.
184.(همان مدرک)/30; (سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى/53.
185.(جمال الدین الافغانى) دکتر محمد عماره/50.
186.(سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى/54 به نقل از خاطرات سید جمال الدین مخزومى/29.
187.(شرح حال و آثار سید جمال الدین اسدآبادى) میرزا لطف اللّه اسدآبادى/37;(جمال الدین الافغانى) دکتر محمد عماره/50.
188.(اعیان الشیعه) سید محسن امین جزء18/41 دارالتعارف بیروت.
189.(مجموعه اسناد)/77.
190.(جمال الدین الافغانى)دکتر محمد عماره/51.ناقل سخن سید در باب علم بارى یوسف وهبى بوده است.وى سخنان سید را در باب علم بارى به حسن افندى گفته و او نیز به سلطان عثمانى منتقل کرده است.یوسف وهبى ظاهرا برادر محمد وهبى بوده که همراه سید در پاریس بوده و سید در عثمانى در منزل وى سکونت داشته است.
191.(العروة الوثقى) جمال الدین الافغانى و شیخ محمد عبده با مقدمه استاد شیخ مصطفى عبدالرزاق/20 دارالکتاب العربى بیروت.
192.(سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى/57; (جمال الدین الافغانى) دکتر محمد عماره/51.
193.(همان مدرک); (تاریخ روابط سیاسى ایران و انگلیس) ج7/5.
194.(سیرى در اندیشه سیاسى عرب) حمید عنایت/82 انتشارات کتب جیبى 1363.
195.(سید جمال الدین حسینى)/278.
196.(مجموعه اسناد)/125.
197.(نقش سید جمال الدین در بیدارى مشرق زمین) محیط طباطبایى/36.
198.(سید جمال الدین اسدآبادى معروف به افغانى) سید حسن تقى زاده/10 مؤسسه انتشارات سروش 1348; (مردان نامى شرق) فرخ زاد قسمت دوم/197 مطبعة الاجتهاد بیروت. طبق نوشته تقى زاده روز اول نوروز نیز بوده است که به سال شمسى هجرى1249 مى شود. 199.(مجموعه اسناد)/18 سند20 تصویر24.
200.(تاریخ الاستاذ الامام الشیخ محمد عبده) رشید رضا ج30/1 چاپ اول.
201.(مجموعه اسناد)/12.
202.(همان مدرک)/تصویر24.سید جمال الدین زمان ورود خود را به مصر و زمانى که در سال 1292 مشغول تعلیم فلسفه بود با یک خط و در یک جا و به ترتیب نوشته است.
203.(جمال الدین الافغانى) ابوریه/25 دارالمعارف مصر 1961.
204.(تاریخ الاستاذ الامام ) رشید رضا ج24/1; (عبقرى الاصلاح و التعلیم الامام محمد عبده) دکتر محمد عماره/63.
وى تاریخ آشنایى عبده با سید را سال 1869 دانسته است.یعنى سفر اول سید به مصر که ظاهراً صحیح نیست.ر.ک:(الاعمال الکامله للامام عبده)ج21/1.
205.(مجموعه اسناد) تصویر149.دکتر عماره در کتاب خود:(جمال الدین الافغانى) /295 تصویر این تذکره را آورده ولى از آن جا که اصرار دارد بر این سید جمال افغانى بوده در صفحه 31 همان کتاب مى نویسد:(در این تذکره آمده:(سید محترم جمال الدین) ولى در آن مطلبى نیامده که ثابت شود که وى همان جمال الدین افغانى است.)
206.(تاریخ روابط سیاسى ایران و انگلیس) ج8/5; (سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى/62;(اعیان الشیعه) سید محسن امین ج215/4.
207.(زعماء الاصلاح فى العصر الحدیث) احمد امین/62 دارالکتاب العربى بیروت.
208.(الاعمال الکامله للامام عبده) دکتر محمد عماره ج21/1.
209.(شیخ محمد عبده مصلح بزرگ مصر) سیّد مصطفى طباطبائى/42.به نقل از (تاریخ الاستاذ الامام) ج2.
رسالة(الواردات) شامل 12 بخش است که هر بخشى از آن را شیخ(وارده) نام نهاده است.این رساله کوتاه با نثرى متین نوشته شده و از نظر روش نگارش و اسلوب فکر تا اندازه اى به روش حکیمان و عارفان مى ماند. ظاهراً نام کتاب و عنوا نمایش از الاشارات ابن سینا که به چندین(الاشاره) تقسیم شده اقتباس گشته است.(همان مدرک)/43
سید جمال نیز نسخه اى از این رساله در سال 1291 که توسط ابراهیم بن على لقانى در مصر استنساخ شده با خود داشته است.(مجموعه اسناد)/14. 210.(زعماء الاصلاح) احمد امین/110. 211.(زعماء الاصلاح) احمد امین/110; (زندگى و سفرهاى سید جمال الدین اسدآبادى) على اصغر حلبى/50.متأسفانه بخش اول این کتاب(حدود پنجاه صفحه) برگرفته از زعماء الاصلاح و ترجمه آن است اما مؤلف! به هیچ وجه به این نکته اشاره نکرده است.در مقدمه کتاب نوشته:(ولى من گذشته از بیان شرح حال و زندگانى او به نقد اندیشه ومعروف ترین کتاب او(رساله نیچریه) و شرح و تصحیح آن کوشیده ام) و با توجه به این نکته احتمال دارد که بخشهاى دیگر کتاب نیز…
213.(مفخر شرق سید جمال الدین اسدآبادى) ترجمه ونگارش سید غلامرضا سعیدى/52 دفتر نشر فرهنگ اسلامى 1370.
این کتاب ترجمه بخشى از کتاب(فیض الخاطر) احمد امین است.مطالب این کتاب با تفاوتهایى در زعماء الاصلاح آمده است.
214.(همان مدرک)/43.
215.(زعماء الاصلاح) احمد امین/64;(مفخر شرق) سید غلامرضا سعیدى/42.
216.(مفخر شرق)/45.
217.(تاریخ الاستاذ الامام) رشید رضا ج32/1.
218.(تاریخ روابط سیاسى ایران و انگلیس) محمود محمود ج8/5.این مطلب به نقل از دائرة المعارف بریتانى در ماده سنى آمده است:
(سید جمال الدین فلسفه ابن سینا را در جامع الازهر داخل کرده و تدریس مى کرد و یک کره براى نشان دادن شکل زمین به مسجد آورد از این روى غوغاى علما بلند شد و او را از الازهر اخراج کردند)
تدریس کتب فلسفى در مصر نشانگر آن است که سید در ایران تحصیل کرده است.سعد زغلول پاشا رهبر بزرگ ملى و رئیس دولت مصر حکایتى از خاطرات دران جوانى خود نقل کرده که مؤید حضور سید در دانشگاه الازهر است.وى مى نویسد:
(در دوران جوانى آن زمان که در الازهر مصر تحصیل مى کردم شنیدم که سید جمال الدین آمده و در الازهر علوم جدید را نشر مى دهد. کره اى دارد و از جغرافیا بحث مى کند.علما او را از تدریس جغرافیا و مسائل اجتماعى باز مى داشتند و مى گفتند:این درسها در الازهر صحیح نیست من هم که در آن روز جامد و خشک بودم با چند نفر تصمیم گرفتیم که او را بزنیم.به منزل وى رفته دیدیم در کنار او یک کره جغرافیاست.درباره آن از وى سؤالاتى کردیم.سیّد کره جغرافیا را در دست گرفت وبا کلماتى لبریز از عشق به میهن بزرگ اسلامى کشورهاى اسلامى را روى کره به ما نشان داد… و گفت: نجات مردم مسلمان بدون شناخت صحیح کشورهاى اسلامى و بازگشت به وحدت صدر اسلام امکان پذیر نیست… از این روز بود که من به یاران او پیوستم و دیگر با او مخالفت نکردیم.
219.(مجموعه اسنادش/18 سند26 تصویر25.
220.در فرهنگ معین آمده:هرمان و هرمین به دو هرم بزرگ از سه هرم مصر گویند که یکى 137 و دیگرى136 ذرع طول دارد و سومى ارتفاعش 66 ذرع است.
221.(مجموعه اسناد)/18 سند23.
222.(همان مدرک)/20 سند36.
223.(همان مدرک)/18 سند20.
224.(همان مدرک)/14 سند/9 تصویر18.
225.(مجموعه اسناد)/24 سند57 تصویر40 با امضاى جمال الدین الکابلى.در این سند آمده:سى و هفت سال از عمرم گذشته است.خط آن مرتب و منظم است و از خود با عنوان مدرس علوم فلسفى در مصر یاد مى کند.
226.(همان مدرک)/17 سند9.
227.(همان مدرک)/16 سند15.
228.(همان مدرک)/11 تصویر12.
229.این سند در صفحه158 دفتر دوم سید جمال الدین ذکر شده است.متن آن چنین است:
(در لیله عاشوراء دهم شهر محرم الحرام داخل لج گردیدم و در آن زمان در مصر اقامت داشتم سنه1293).
در ارتباط با این سند شبهاتى به ذهن مى آید:
1.به نظر مى رسد که این یادداشت در مصر نوشته نشده باشد.
2.برخلاف معمول امضاى سیّد در پاى یادداشت وجود ندارد.به جاى آن از مُهر چهارگوشه بزرگ استفاده شده است.حال آن که سید در انتهاى یادداشتهاى خویش هر چند کوتاه و مختصر امضا مى کرده است.در نامه درخواست ورود به فراماسون نیز امضاى وى وجود دارد. 3.چرا و به چه علت در آخرین صفحه دفتر دوم سید جمال الدین این سند آمده است؟ از این روى احتمال مى رود:برخى از مهر و دفترچه سید سوء استفاده کرده باشند.
سید حمید روحانى(نهضت امام خمینى ج80/3 مرکز اسناد انقلاب اسلامى) مى نویسد:
(با چشم پوشى از پرسشهایى که درباره این یادداشت از نظر(خط)مطرح است نکته هایى در خور بررسى و نگرش است:
1.هر انسان با سوادى مى داند که(عاشوراء) با دهم شهر محرم برابر است و آوردن توضیحى آن دو به دنبال یکدیگر کارى نیست که معمولاً از تحصیل کرده هاى حوزه اسلامى سر بزند.
2.جمله(در لیله عاشورا… داخل لج گردیدم) و جمله(آن زمان در مصر اقامت داشتم) با یکدیگر سازگارى ندارد…
3.نکته سؤال برانگیز دیگر این که در زیر این یادداشت مُهر سید جمال الدین حسینى 1277 زده شده است.مهر زدن پاى جمله اى از خاطرات آن هم به شکلى که در کتاب یاد شده دیده مى شود به هیچ وجه با عرف و عادت سازگار نیست…)
با توجه به تاریخ مُهر سید جمال باید در سفرى که از هند به ایران آمده و از ایران به افغانستان رفته است مُهر را ساخته باشد;زیرا در تاریخ 1277 در تهران بوده است.
نکته دیگرى که این تردید را قوت مى دهد این است که طبق گزارش تنظیم کنندگان دفتر دوم سید جمال 84 ورق داشته که چهار ورق آن بین اوراق 1و 2 قیچى شده است. در مجموع مى شود 168 صفحه.این نوشته در صفحه 158 درج شده که ورق 79 مى باشد.این مهر بزرگ در روى اوراق 79 80 81 و 83 زده شده و بین اوراق 82 تا 83 دو ورق قیچى شده است.تنظیم کنندگان اسناد گزارشى از بقیه اوراق که داراى مهر:(جمال الدین حسینى1277) مى باشد نداده اند.
این احتمال مى رود اشخاصى خواسته اند از دفترچه سید و مهر وى سوء استفاده کنند و برخى اوراق را بى جهت مهر زده و تعدادى را بعد از سندسازى قیچى کرده اند.
سید جمال الدین طبق اسنادى که منتشر شده از این مهر کمتر استفاده مى کرده تنها در صفحه اول توضیح و تلویح(مجموعه اسناد18 سند 26) از این مهر استفاده کرده است.وى معمولاً مطالب خود را امضاء مى کرده و یا گاهى از مهر کوچکتر خود استفاده مى کرده است.
228.(مجموعه اسناد)/11 تصویر11. 230.(مجموعه اسناد)/16 سند12 تصویر22. 231.(همان مدرک).
232.(همان مدرک)/16 سند13.
233.(همان مدرک)/17 سند15.
234.(همان مدرک)/15 سند11.
235.(همان مدرک)/16.
236.(همان مدرک)/15 سند10.
237.(دائرة المعارف بستانى) ج26/5ـ 28 دارالمعرفة بیروت.
238.(مجموعه اسناد) تصویر11.فهرست برخى از کتب سید جمال در علم کلام فلسفه و عرفان ذکر شده است.
مانند:(اسفار اربعه) (شرح منظومه) ملاهادى (شرح اشارات یا محاکمات)(شرح تجرید) ملاعلى قوشجى (شوارق) (حاشیه سید بر تجرید) (هدایه میبدى) و…
239.(مجموعه اسناد)/17ـ 20 سندهاى 19 21 24 26 27 30 32 33 34.
240.(الاستاذ الامام) رشید رضا ج26/1;(جمال الدین الافغانى) عماره/53.
241.(مجموعه اسناد)/24 سند59.
242.(تاریخ عرب در قرون جدید) و.لوتسکى ترجمه پرویز بابائى/288 انتشارات چاپار چاپ دوم 1354.
243.(همان مدرک)/289.
244.(همان مدرک)/291.
245.(همان مدرک)/294.
246.(همان مدرک)/297.
247.(زعماء الاصلاح)/63 سرپرست وزارت مالیه و اقتصاد انگلیسى بود و وزارت کار فرانسوى.
248.(تاریخ عرب در قرون جدید)/298.
249.(مفخر شرق)/47; (زعماء الاصلاح)/68.
250.(الاستاذ الامام) رشید رضا ج40/1.
251.(همان مدرک) ج651/2.مقالات سید از شماره 5 الاهرام تا 41 سال 1294 به طور متناوب چاپ شده است. 252.(شیخ محمد عبده مصلح بزرگ مصر) سید مصطفى طباطبایى /46. 253.(مجموعه اسناد)/16 سند12 تصویر22.
254.(مجموعه اسناد) تصویر41.در این تصویر7 جنایو1878 ذکر شده است که تنظیم کنندگان اسناد آن را هفتم ژوئن دانسته اند(همان مدرک/24) ولى دکتر حائرى (تاریخ جنبشها و تکاپوهاى فراماسونگرى در کشورهاى اسلامى/110 آستان قدس رضوى 1368) 7 جنایو را هفتم ماه ژانویه دانسته که در زبان ایتالیایى این گونه به کار مى رود.ما نیز نظر وى را برگزیدیم.در این سند برخى تردید کرده اند و گفته اند:معلوم نیست منظور از جمال الدین سید جمال باشد و هیچ گونه آرم تشکیلاتى ندارد:(الى الاخ جمال الدین محترم).(نهضت امام خمینى) حمید روحانى ج82/3.
255.(تاریخ جنبشها و تکاپوهاى فراماسونگرى در کشورهاى اسلامى) دکتر عبدالهادى حائرى/92.
256.(مفخر شرق)/56; (زعماء الاصلاح)/73; (سید جمال الدین حسینى)/71 به نقل از (خاطرات سید جمال الدین)/38.
درباره کتاب(خاطرات سید جمال)نوشته مخزومى مرحوم محیط طباطبائى(نقش سید جمال/بیست و هشتم) به نقل از مغربى که کتابى درباره سید جمال نوشته مى نویسد:(من به خاطر ندارم که مخزومى در عثمانى نزد سید باشد و نوشته هاى وى از قبل و تلفیقى از مطالب عروة الوثقى و رساله نیچریه است).
به هر حال این تردید درباره خاطرات سید جمال نوشته مخزومى وجود دارد ولى احمد امین به آن اعتماد کرده است.
257.(سید جمال الدین افغانى پیشواى انقلاب شرق) محمد عثمان صدقى/48 بیهقى حوت 1355;(سیرى در اندیشه سیاسى عرب) حمید عنایت/83.
258.(سید جمال الدین افغانى پیشواى انقلاب شرق) محمد عثمان صدقى/48.
259.(همان مدرک)/41; (سیرى در اندیشه سیاسى عرب)/83.
260.(جمال الدین الافغانى) دکتر عماره/57.
261.(جمال الدین الافغانى)/57; (سیرى در اندیشه سیاسى عرب)/83.
262.(مفخر شرق)/49.
263.(همان مدرک); (سیرى در اندیشه سیاسى عرب)/83.این روزنامه به دو زبان فرانسه و عربى منتشر مى شد. 264.(سید جمال الدین افغانى پیشواى انقلاب شرق) محمد عثمان صدقى/74 به مناسبت هشتادمین سال وفات سید جمال الدین افغانى بیهقى حوت 1355. 265.(مفخر شرق)/50.براى آشنایى با تلاشهاى یعقوب صَنُّوع ر.ک:(سیرى در اندیشه سیاسى عرب)/40ـ 45.
266.(سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى/69 به نقل از مجله کابل سال سوم شماره 280/3.این مقاله در کتاب(سید جمال الدین در مطبوعات افغانستان) آمده است.
267.(همان مدرک)/69 به نقل از (خاطرات سید جمال الدین) مخزومى/34.
268.(الاستاذ اامام) ج31/1.
269.(مفخر شرق)/52ـ 53; (زعماء الاصلاح)/72.
270.(مفخر شرق)/57;(جمال الدین الافغانى)/58 دکتر عماره; (زعماء الاصلاح)/73; (سید جمال الدین حسینى)/73 به نقل از:(خاطرات سید جمال الدین) مخزومى/37و 38.
271.(تاریخ جنبشها و تکاپوهاى فراماسونگرى در کشورهاى اسلامى) دکتر عبدالهادى حائرى/92.
272.(مجموعه اسناد)/24 سند64.
273.(همان مدرک)/25 سند66.
274.(همان مدرک)/25 سند67.
275.(همان مدرک)/25 سند69.
276.(همان مدرک)/25 سند68.
277.(همان مدرک)/25 سند71.
278.(سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى/75; (تاریخ جنبشها و تکاپوهاى فراماسونگرى در کشورهاى اسلامى) دکتر عبدالهادى حائرى/92.
279.(زعماء الاصلاح)/74.
280.(تاریخ جنبشها و تکاپوهاى فراماسونگرى در کشورهاى اسلامى) دکتر عبدالهادى حائرى/90 به نقل از:(الماسونیه فى الوطن العربى) نجده فتحى صفوه/14.
281.(همان مدرک)/90.از گزارش خبرنگار روزنامه تایمز در تاریخ 30 اوت 1879/19 شوال 1296هـ.ق. بعد از تبعید سید جمال از مصر.
282.(الاستاذ الامام) رشید رضا ج1 مقدمه. 283.(احزاب در کشورهاى اسلامى) دائرة المعارف اسلامى ترجمه جواد شیخ الاسلامى/16 بنیاد دائرة المعارف اسلامى 1366.در این صورت باید تشکیل انجمن عُرابى پاشا را بعد از تبعید سید جمال دانست.آنچه مسلم است عُرابى از پیروان سید جمال بوده است. 284.(تاریخ جنبشها و تکاپوهاى فراماسونگرى در کشورهاى اسلامى) دکتر عبدالهادى حائرى/90.این گزارش بعد از تبعید سیّد از مصر و براى توجیه آن از طرف دولت انگلیس تنظیم شده است.
285.(مفخر شرق)/57; (زعماء الاصلاح)/74.
286.(گفتار خوش یار قلى) شیخ محمد محلاتى با مقدمه آیة اللّه نجفى مرعشى/75 فراهانى . این کتاب فعالیتهاى گسترده اى از حزب وطنى طى ماه ذکر کرده است.
نویسنده منابع خود را ذکر نکرده فقط از کتابى به نام(فلسفه مجامع) یاد مى کند.از گزارشات متعددى که از قول لرد کرامر نقل کرده مى توان گفت:از جمله منابع وى کتاب لرد کرامر بوده است.
وى کتابى داشته به نام(مصر جدید) که در سال 1908 در لندن چاپ شده است.لوتسکى در کتاب خود (تارخ عرب در قرون جدید)/298ـ 314 از این کتاب زیاد نقل کرده است. طبق نوشته وى لرد کرامر نماینده بریتانیا در مصر بوده و نامش(ماژور بارینگ) بوده که بعدها لرد کرامر لقب یافته است. صدر واثقى نیز (سید جمال الدین حسینى/78ـ 86) فعالیتهاى حزب وطنى را به نقل از گفتار خوش یارقلى نقل کرده است.
287.(تاریخ جنبشها و تکاپوهاى فراماسونگرى در کشورهاى اسلامى) دکتر عبدالهادى حائرى/92.
288.(همان مدرک)/90.
289.(جمال الدین الافغانى) دکتر عماره /42.
290.(مجموعه اسناد) تصویر 34 36.ترجمه آن در کتاب:(تاریخ جنبشها و تکاپوهاى فراماسونگرى در کشورهاى اسلامى)/94 با اندک تغییرى از ما.
در این جا تنظیم کنندگان اسناد تصویرها را جابه جا شماره گذارى کرده اند و تصویر 35 در مجموعه اسناد باید شماره 36 باشد و 36 35.متن نوشته سید جمال در ارتباط با ترک محفل فراماسونرى چنین است:
(وان جماعة من الافرنج المسونیین واذنابهم من ضالة الغابره و ثفالة الشعوب الماضیه و بقایا السریانیین المتنصره الذین کانوا تحت ریاسة عبدالحلیم پاشا حینما کان رئیساً على مجلس المسون فى القاهره ما قصّروا بان سعوا لعبدالحلیم پاشا و انا حبّاً فى الخدیو جاهرتهم بالعداوة و قابلتهم بالخصومة ورفضت مجلسهم انا و من کان مثلى مغروراً بحب الخدیو و نبذت ریاست محفلهم و ترکت و دادهم…حتى ان المسونیین من الافرنج واذنابهم ذهبوا الى(شیریکو) قنصل الفرانسا و بلغوه ان صنعوا المصریین مع عبدالحلیم پاشا ضلعهم و میلهم معه وارعدوه من وقوع الفتنه ان عدل عنه الى غیره ـ و لما بلغنى هذا سرعت انا و المغترین بحب الخدیو من حزبى الى القنصل فکذبت ما بلّغون واظهرت له جلیة الامر و کشفت القناع عما اضمروه…) 291.(مجموعه اسناد) تصویر 36; (تاریخ جنبشهاى فراماسونگرى در کشورهاى اسلامى)/90.
(واطلقوا السنتهم السلاط فبهتونى واتهمونى و نسبونى الى طائفة النهلیت مرة و الى السوسیالیست اخرى و اشاعوا کذباً و بهتاناً انى عازم على قتل الخدیو و القناصل جمیعاً…)
292.(تاریخ عرب در قرون جدید)/306; (مصرفى عهد الاحتلال الانگلیزى) موسیو هنس رزنر/17.
293.(تاریخ عرب در قرون جدید306/3 314.شورش افسران باعث شد که دولت به خواست آنان عمل کند دستور برکنارى افسران و کاهش حقوق آنان لغو شد و حقوق عقب افتاده آنان را پرداخت گردید.
294.(تاریخ عرب در قرون جدید)/312; (موسوعة العربیة المیسرة)/159.
295.(مصر فى عهد الاحتلال الانگلیزى) موسیو هنس رزنر محرر جریدة الکوریه دیچیپ/18 چاپ اول 1897/1314ق.
296.(تاریخ عرب در قرون جدید)/313.
297.(گفتار خوش یار قلى)/73; (سید جمال الدین حسینى)/84.
298.(مجموعه اسناد) تصویر36 لوحه15; (تاریخ جنبشها و تکاپوهاى فراماسونگرى در کشورهاى اسلامى)/95.
299.(مجموعه اسناد) تصویر37.
300.(تاریخ الادب العربى للمدارس الثانویة و العلیا) احمد حسن الزیات عضو مجمع اللفة العربیة/516 دارلثقافه بیروت چاپ بیست و هشتم.وى سید جمال را به عنوان اولین شخصیت ادب معاصر جهان عرب معرفى کرده و بعد از شرح کوتاهى از زندگانى وى این نامه را به عنوان نمونه اى از نثر سید جمال آورده است. لازم به یادآورى است که اسم عثمان پاشا و حلیم پاشا در متن نیامده و ما آن را از:(مجموعه اسناد)/تصویر32 آورده ایم. تصویر این نامه را دکتر عماره در آخر کتاب:(جمال الدین الافغانى)/298 آورده است.
301.(مفخر شرق)/60 با اندکى تلخیص;(زعماء الاصلاح)/75.
302.(تاریخ الادب العربى للمدارس الثانویه والعلیا) احمد حسن الزیات چاپ بیست و هشتم/515.
303.(مجموعه اسناد) تصویر36.
304.(همان مدرک):
(فمرة قال ان العلماء لایرضون فى مصر و مرة کان ان قناصل الدول فى وجل منک و مرة قال ان افندینا ماذاق النوم ثلث لیال بایامها من خوفک…)
305.(جمال الدین الافغانى) دکتر عماره /65.
306.(همان مدرک); (زعماء الاصلاح)/76.
307.(مجموعه اسناد) تصویر32 (تاریخ جنبشها و تکاپوهاى فراماسونگرى در کشورهاى اسلامى)/94.
(ان ینسب الى عثمان باشا الضابط ما نسب من الاکاذیب و الافتعالات و قال افتراءً و کذباً انى کنت رئیساً على مجمع قد وضع اساسه على فساد الدین والدنیا).
308.(سید جمال را تبعید مى کنند و اثاثیه و کتابهاى او را در مصر نگه مى دارند.توفیق پاشا دستور داد که عبده نیز به دهکده خود بازگردد.عبده به مدت یک سال در تبعیدگاه ماند و آن گاه به قاهره بازگشت.(سیرى در اندیشه سیاسى عرب)/119.
عبده در نامه اى که به سید مى نویسد:
(وقتى که به منزل من یکى از اعضاء نظمیه حمله کرد عکس تو را و کتاب ماسون را که به خط تو بود بردند.)(مجموعه اسناد)/66.
309.(تاریخ روابط سیاسى ایران و انگلیس) محمود محمود ج9/5.
310.(سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى/88.
311.به (تاریخ الجامع الازهر) محمد عبداللّه عثمان /233 234 چاپ دوم قاهره 1378هـ 1958م;(سیرى در اندیشه سیاسى عرب)/116.
محمد عبداللّه عثمان تبعید سید را بر اثر دستور استعمار و سعایتهائى که نزد خدیو شده مى داند و معتقد است:سید جمال حرکت اصلاحى عمیقى را آغاز کرد که مدتها اثر آن در محیط الازهر باقى ماند. 312.(سید جمال الدین حسینى)/92 صدر واثقى.
313.(همان مدرک)/92به نقل از خواندنیها.
314.(مجموعه اسناد) تصویر35.
315.(تاریخ روابط سیاسى ایران و انگلیسى در قرن19) محمود محمود ج1149/3 انتشارات اقبال.
316.(جهان اسلام) مرتضى اسعدى ج76/1 مرکز نشر دانشگاهى.
317.(تاریخ روابط سیاسى ایران و انگلیس) ج76/3.
318.(جهان اسلام) مرتضى اسعدى ج76/1.
319.(سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى/92 به نقل از مجله خواندنیها مقالات آقاى على مشیرى.
320.(نقش سید جمال الدین در بیدارى مشرق زمین) محیط طباطبائى/62.
321.(سید جمال الدین اسدآبادى) على اصغر حلبى مقاله اسلام و علم ترجمه سید محمد على جمال زاده/26.
322.(سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى/93.
323.(نقش سید جمال الدین در بیدارى مشرق زمین)/20 22 97.
324.(مجموعه اسناد)/26 سند81.
325.(نقش سید جمال الدین در بیدارى مشرق زمین)/21.
326.(همان مدرک)/92.
327.(مجموعه اسناد)/27 سند83.
328.(نقش سید جمال الدین در بیدارى مشرق زمین)/65.
329.(همان مدرک)/67.
330.(نیچریه یا مادیگرى)/11 دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین;(مفخر شرق)/63.
331.(مجموعه اسناد)/26.سند 79/30 سند 113.آقاى عبدالغفور شهبازى زمانى که سید در پاریس بوده نامه اى در باب ادب براى مجله عروة الوثقى مى فرستد:(عروه/327).
332.(همان مدرک) تصویر86 نامه ابوتراب به سید جمال سند شماره 29/100. 333.(تفسیر و تفاسیر جدید) بهاء الدین خرّمشاهى/73 انتشارات کیهان;(سید جمال الدین و اندیشه هاى او) مرتضى چهاردهى /337 انتشارات پرستو;(مقالات جمالیه)/75;(سید جمال الدین حسینی…)/385. 334.(عروة الوثقى)/412ـ 417.سید جمال در مقاله اى با عنوان:(الدهریون فى الهند) به بررسى این اندیشه مى پردازد و به شدت به سر سید احمد خان حمله مى کند که وى (تفسیر بر قرآن نوشته و کلمات را تحریف نموده و آنچه خداوند نازل کرده تغییر داده و او روزنامه اى به نام:(تهذیب الاخلاق) منتشر مى کند که در آن آنچه باعث انحراف خرد مسلمانان است منتشر مى کند و بین آنان اختلاف ایجاد مى کند و بین مسلمانان هند با دیگران دشمنى ایجاد مى کند مخصوصاً بین آ…ها و دوست عثمانی… و فریاد مى زند الطبیعة الطبیعة! او مى خواهد بگوید:علت پیشرفت اروپا ترک دین بوده است….زمانى که هند بودیم رساله اى در بیان مذهب فاسد آنان و آنچه از آن نتیجه گرفته مى شود نوشتیم و ثابت کردیم که دین اساس تمدن و آبادانى است.
فکتبنا رسالة فى بیان مذهبهم الفاسد و ما ینشأ عند من المفاسد و اثبتنا ان الدین اساس المدینة و قوام العمران و طبیعت رسالتنا فى اللغتین الهندیة و الفارسیة….)/414.
335.(مجموعه اسناد)/69 سند 227.تاریخ نامه 24 ژوئن 1884 است.
336.(اسلام و استعمار) رادولف پیترز ترجمه محمد خرقانى/190 مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوى.
(سر احمد خان با این تغییر جدیدى که از جهاد ارائه داد مبارزه با انگلیسى را جایز نمى دانست و به نظر وى براى رسیدن به پیشرفت اقتصادى باید فرهنگ غربى را پذیرفت.به نظر آنها تنها چهاره این عقب ماندگى جوامع اسلامى روى آوردن به ارزشها و آرمانهاى غربى و استفاده از روشهاى آموزشى آنهاست.)
337.(مجموعه اسناد)/63 سند 216.تاریخ نامه عبده به سید جمال 24 دسامبر 1884 مى باشد.
338.(نقش سید جمال الدین در بیدارى مشرق زمین)/21.
339.(تاریخ عرب در قرون جدید)/322.
340.(همان مدرک)/331.
341.(همان مدرک/248 و 318; (شیخ محمد عبده مصلح بزرگ مصر) سید مصطفى طباطبائى/57. 342.(سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى/94. 343.(مفخر شرق)/67.
344.(نقش سید جمال الدین در بیدارى مشرق زمین)/248 ـ 259.حاج مستان در نامه اى که در 15 نوامبر به سید مى نویسد علت محرومیت ملت و دولت ایران را از ترقیات امروزه مخالفت علماء با سیاست مى شمرد و از سید مى خواهد که در این باره اظهار نظر نماید.سید جمال در پاسخ از علماء دفاع مى کند و دولتمردان ایران را مقصر مى داند و مى نویسد:اینان در صدد ترقى کشور نبوده اند.
345.(تاریخ عرب در قرون جدید)/345 344.
346.(مقالات جمالیه)/8; (مجموعه اسناد)/27 سند 83; (آراء و معتقدات سید جمال الدین افغانى) گردآورى چهاردهى /115.این کتاب شامل رساله نیچریه و مقالات جمالیه است.تاریخ لکچر(خطابه) در تعلیم و تعلم 8 نوامبر 1883 ذکر شده که صحیح نیست و 1882 صحیح است.
347.(نقش سید جمال الدین در بیدارى مشرق زمین)/69.
348.(مجموعه اسناد)/26.
349.(عروة الوثقى)/311.
350.(نقش سید جمال الدین در بیدارى مشرق زمین)/40.
351.(الاعمل الکامله سید جمال الدین الافغانى) دکتر محمد عماره/480.وى مى نویسد: این نامه با تصویر فتوگرافى آن در پایان کتاب:(جمال الدین الافغانى حیاته و فلسفته) تألیف دکتر محمود قاسم آمده است اشاره مى کند:اصل نامه نزد استاد سید ابراهیم استاد خط عربى در دانشکده دارالعلوم سابق محفوظ است. دکتر عماره فتوگرافى این نامه را در کتاب:(جمال الدین الافغانى)/296 نیز آورده است.352.(مجموعه اسناد) تصویر 37.
353.عبدالله فکرى پاشا بن محمد از اساتید و نویسندگان الازهر بود.وى به شرکت در قیام و انقلاب احمد عُرابى متهم و زندانى گردید. پس از این اتهما تبرء شد و در سال 1306هـ/1889م به عنوان رئیس گروه علمى مصر در گنگره استکهلم شرکت کرد.
(الاعلام) زرکلى ج113/4.)
354.امین(قاسم) بک نویسنده شاگرد سید جمال و شیخ محمد عبده و از دانشمندان الازهر و طرفدار آزادى زنان بود.(المنجد)
355.(مجموعه اسناد)/تصویر33. 356.(همان مدرک)/تصویر32. 357.(همان مدرک)/تصویر 33.
358.(همان مدرک)/تصویر38.
359.(همان مدرک)/تصویر35 سطر14.
(…ان تسئل… بواجب حق العقل و اداء لفریضة العدل عن افعالى و حرکاتی مع الخدیو و غیره من عبدالله فکرى و فخرى پاشا و کمال بیک کاتب سرّ الخدیو… و الشریف پاشا الذى بحمایته صرت فریة الکلاب فان کلاً کان عالماً بصدرى و وردى عارفاً باعمالی و افعالی عند ما کنتَ فى بلاد الافرنج ما خفیت علیهم خافیة من امورى حتى تقوم على ما احطت به علما بنور عقلک…)
360.(مجموعه اسناد) تصویرهاى:32 33.
361.(النحله) مجله مصور عربى بوده که نیمه هر ماه در سالهاى 1877ـ 1881 در بیروت توسط لوئى صابونچى منتشر مى شد(المنجد الاعلام/707 چاپ 26) زرکلى مى نویسد:
لوئى الویس بن یعقوب بن ابراهیم صابونچى از ادیبان آگاه به لغت بوده که براى مدتى مجله النحله را در بیروت منتشر کرده است و سپس آن را به لندن منتقل مى کند و آن جا روزنامه(اتحاد العربى) و روزنامه(الخلافة) را نشر مى دهد.وى سپس به آستانه مى رود و تعلیم فرزندان سلطان عبدالحمید و مترجمى وى را به عهده مى گیرد.او که قبلاً در شهرهاى شام زندگى مى کرد به خاطر رساله اى که علیه طائفه مارونى نوشته بود و فتنه اى که در سال 1860 در حلب لبنان و بیروت به وجود آمد و به جهت انقلاب عفرابى پاشا در سال 1882م. به اروپا رفت. وى در سال 1350هـ/1931م. در لوس آنجلس چشم از جهان فرو بست(الاعلام زرکلى ج247/5).
362.(سلسلة الاعمال المجهولة جمال الدین الافغانى) دکتر على شلش /83 85 چاپ لندن.سید جمال الدین مقالات متعددى در مجله النحله دارد.مقاله اول وى در شماره سوم از سال پنجم(النحله) منتشر شده است.
363.(آزادى هند) مهندس مهدى بازرگان/67 نشر امید به نقل از مقالات آقاى على مشیرى در مجله خواندنیها.
364.(نقش سید جمال الدین در بیدارى شرق)/71. 365.(تاریخ روابط سیاسى ایران و انگلیس در قرن19) ج9/5.این سخن را تقى زاده نقل کرده و دیگران از وى گرفته اند و براون از بلنت نقل کرده و در:(دائرة المعارف اسلامیه) ج7 در ذیل واژه جمال الدین صفحه96 نقل شده است. (اعیان الشیعه) ج212/4.
366.(سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى/97; (تاریخ روابط سیاسى ایران و انگلیس) محمود محمود ج9/5. اینان مى نویسند:
(و چند کلمه فرانسه هم یاد گرفته)! مدرک هر دومقاله تقى زاده است:(مجلّه کاوه شماره سوم سال دوم/7.)لازم به یادآورى است که:مقالات تقى زاده در مجله کاوه در سال 1348 جداگانه تحت عنوان:(سید جمال الدین اسدآبادى معروف به افغانى) چاپ و منتشر شده است.
367.(سید جمال الدین حسینى)/107.
368.(معجم المؤلفین) عمر رضا کحاله ج155/3 داراحیا التراث العربى بیروت.
369.(الاعلام زرکلى) ج169/6 نام وى را با عنوان محمد جمال الدین ذکر کرده است.حنّا الفاخورى در کتاب خود:(تاریخ ادبیات زبان عربى از عصر جاهلى تا قرن حاضر751/22 ترجمه عبدالمحمد آیتى انتشارات توس درباره سید جمال و آشنایى وى با زبانهاى مختلف مى نویسد:
(جمال الدین از عقول گسترده شرق بود.زبانهاى عربى افغانى فارسى ترکى فرانسه انگلیسى و روسى را مى دانست و در علوم قدیم و جدید اطلاعاتى وسیع داشت.ناسیونالیستى آزاد و متفکرى آزاده بود و براى مردم خواستار آزادى بود.)
در این زمینه ر.ک:(اعیان الشیعه)ج212/4 و جزء260/16; (بیدارى ایرانیان) ج79/1.
370.(عروة الوثقى)/417.
371.(همان مدرک)/421.
372.(اسناد و مدارک درباره سید جمال الدین اسدآبادى)/217.
373.(سید جمال الدین افغانى) نیکى آر.کدى/184 متن انگلیسى.
374.(مجموعه اسناد)/66 سند 219.
375.(سید جمال الدین افغانى) کدى/184.
376.(آزادى هند) مهدى بازرگان/67; (سید جمال الدین حسینى)/97. 377.(سید جمال الدین حسینى)/99 به نقل از مجله خواندنیها شماره 87 سال 18/24و 43 مقاله آقاى مشیرى. 378.(الاعلام) زرکلى ج313/2.وى درباره خلیل غانم مى نویسد:خلیل بن ابراهیم بن خلیل غانم جزء محققان و دانشمندانى بود که به لغات بیگانه مى نوشت.در بیروت متولد شد و مناصب متعددى را به عهده گرفت و با اسعد پاشا والى سوریه همکارى داشت و در سال 1292 هـ.ق. زمانى که به صدارت در عثمانى رسید غانم را به مترجمى خود برگزید.پس از چندى حکومت آستانه بر وى غضب کرد وى بناچار به پاریس رفت و براى مدت کوتاهى روزنامه(البصیر) را در پاریس منتشر کرد.سپس به تجارت ونوشتن مقاله براى روزنامه ها روى آورد.وى در سال 1321هـ./1903م. چشم از جهان فرو بست.
379.(سید جمال الدین افغانى) کدى/185 متن انگلیسى.
380.(مجموعه اسناد)/54 سند 171.
381.(همان مدرک)/77 سند شماره 303.
382.(همان مدرک)/76 سند شماره 302.
383.(همان مدرک)/54 سند 171.
384.(سید جمال الدین حسینى پایه گذر نهضتهاى اسلامى) صدر واثقى/103.
385.(مجموعه اسناد) تصویر85.
386.(همان مدرک)/80 سند340.
387.(سید جمال الدین افغانى) خانم کدى/185 متن انگلیسى.
388.(سلسلة الاعمال المجهوله جمال الدین الافغانى) دکتر على شلشى/89 ریاض الریس للکتب و النشر چاپ لندن 1986.
389.(سید جمال الدین افغانى) خانم کدى/185.سیّد در نوامبر1883 مقاله اى در ابونظاره با عنوان(بخشى از یک مناظره خیالى) منتشر کرد که مجله المنار آن را نقل کرده است.
(سلسلة الاعمال المجهوله) /88.)
390.(مجموعه اسناد)/53 سند168 تصویر85 نامه ابوتراب و صفحه 66 سند 219 تصویر136 نامه عبده.
391.(همان مدرک)/55 سند 172 تصویر 126. 392.(سید جمال الدین افغانى) کدى/453 کدى فهرست مقالات سید در مجله ها و روزنامه ها. 393.(مجموعه اسنادش/55 سند 172 تصویر126 لوحه59.
394.(سلسلة الاعمال المجهوله جمال الدین الافغانى) دکتر على شلش/91 چاپ لندن.
395.(الاعلام) زرکلى ج168/6.
396.(سیرى در اندیشه سیاسى عرب) حمید عنایت/113.
397.(عروة الوثقى)/275.دکتر محمد العماره در(الاعمال الکامله عبده) به این کتاب اشاره کرده است.
398.(مجموعه اسناد)/54 سند171.
399.(همان مدرک)/55 سند172 تصویرهاى:126 و 127.
400.(همان مدرک)/46 سند 165 تصویرهاى:106ـ 117.
401.(همان مدرک)/51 سند 166 تصویرهاى:118ـ 121.
402.(سید جمال الدین حسینى پایه گذار نهضتهاى اسلامى)/107 به نقل از مجله خواندنیها شماره 83 سال 19/24.
403.(همان مدرک)/110.
404.(همان مدرک)/104.
405.(همان مدرک).
406.(مجموعه اسناد)/67 سند219 تصویر85;/53 سند 168.
407.(همان مدرک)/29 سند99.در این سند تاریخ نامه 1882 نوشته شده که صحیح نیست و صحیح 1883 مى باشد.در نامه ابراهیم لقانى به این نامه اشاره شده و اصل تصویر84و 85 نیز نشانگر این مطلب است.زیرا این نامه زمانى که سید در پاریس بوده نوشته شده است.
408.(همان مدرک).
409.امیر عبدالقادر بن محى الدین الجزائرى رهبر مجاهد و از شعراى شجاع الجزائر بود. وى در سال 1246هـ./1843م.که فرانسه الجزایر را در اشغال داشت با فرانسه به مبارزه پرداخت و مردم با وى بیعت کردند.در سال 1263هـ ./1847م.شکست خورد و او را از الجزایر تبعید کردند. وى در سال 1271هـ. به دمشق رفت و تا آخر عمر خود 1300هـ./1883م. در آن جا بود و در همان جا فوت کرد.(الاعلام) زرکلى ج45/ 4ـ 46. 410.(مجموعه اسناد)/52 سند167 تصویرهاى:122ـ 125.
411.(همان مدرک)/53 سند 168 بدون تصویر.
412.(همان مدرک)/65 66 سند 219 تصویرهاى:124ـ 137.متن این نامه را محمد عماره در(الاعمال الکاملة لامام محمد عبده) ج575/1 المؤسسة العربیة للدراسات و النشر بیروت چاپ دوم 1979 آورده است.
413.(سید جمال الدین اسدآبادى) على اصغر/7.
414.(سیرى در اندیشه سیاسى عرب) حمید عنایت/104.
415.(اسلام و علم) ترجمه و توضیحات از سید هادى خسروشاهى انتشارات دارالتبلیغ قم. این کتاب در ارتباط با سخنرانى رنان و پاسخ سیّد جمال نوشته شده است.
416.(همان مدرک)/32.
417.(سید جمال الدین اسدآبادى)ضمیمه /21 22.
418.(زعماء الاصلاح) احمد امین111.وى این اشکال را مطرح و به آن پاسخ داده است./87.
419.(العروة الوثقى)/414.
420.(نگاهى به تاریخ جهان) ج1133/2.
421.(تاریخ معاصر ایران) پرفسور پیترآورى ترجمه محمد رفیعى مهرآبادى ج190/1 مؤسسه انتشاراتى عطائى.
422.محمد البهى نویسنده مصرى در تحلیلى مى نویسد:
(همه فعالیت او(جمال الدین) رنگ سیاسى داشت.امّا اساس و منشاأ آن فعالیتها قرآن بود) در تأیید این مدعا به سخنان جمال الدین در عروة الوثقى استناد مى کند:(من آرزو دارم که سلطان همه مسلمانان قرآن باشد و مرکز وحدت آنان ایمان.(دین و دولت در ایران)/295 به نقل از:(الفکر الاسلامى الحدیث و صلاته بالاستعمار الغربى)/63 قاهره.
سید جمال در(عروة الوثقى)/174 در مقاله(سنن الله فى الامم) مى نویسد:(تتخذوه اماماً لکم فى جمیع اعمالکم). میز البعلبیکى در(موسوعة المورد) ج411/1 سید جمال را یکى از بزرگترین اصلاح طلبان قرن نزدهم ذکر کرده که جامعه اسلامى را به حق دعوت مى کرد. 423.(سلسلة الاعمال المجهوله) دکتر على شلش/100 چاپ لندن. 424.(سیرى در اندیشه سیاسى عرب)/103.
425.(سید جمال الدین افغانى) کدى/205.
426.(سلسلة الاعمال المجهوله جمال الدین الافغانى) دکتر على شلش/111.
427.(همان مدرک)/105.
428.(مجموعه اسناد) 66 سند 220 تصویرهاى:138ـ 140.
429.(سید جمال الدین اسدآبادى) ضمیمه/22 پاسخ رنان به سید جمال;(سید جمال الدین حسینى پایه گذار نهضتهاى اسلامى)/118.
430.(مجموعه اسنادش/59 سند 186.
431.(همان مدرک)/73 سند 252 تصویر شماره147 و 148.
432.(همان مدرک)/58 سند182.
433.(الاعلام) زرکلى ج20/6; (الموسوعة العربیة المیسرة)/1764.
434.(سید جمال الدین افغانى) کدى/206.
435.از جمله در(عروة الوثقى)/187 مقاله اى دارد با عنوان:(زلزال الانکلیز فى السودان) که در آن تلاشهاى انگلیس را در سودان محکوم مى کند.
436.(العروة الوثقى)/23.مقاله استاد مصطفى عبدالرزاق درباره سید جمال الدین.
437.(مجموعه اسناد)/54 سند169; 56 سند 175 نامه احمد منشاوى به سید جمال.
438.(الاعمال الکامله لامام محمد عبده) ج351/1.
439.(جمال الدین الافغانى) محمد عمارة/69.آقاى خان ملک ساسانى در کتاب خود:(سیاستگران دوره قاجار)ج205/1 انتشار عروة الوثقى را مربوط به سال 1309 مى داند که اشتباهاست.وى مى نویسد:
(در سال 1309 قمرى سید جمال الدین در روزنامه هاى لندن و بروکسل و عروة الوثقى و ضیاء الخافقین به اتفاق ملکم خان شروع کردند به شاه دشنام دادن و هتاکى کردن).
این سخن درست نیست زیرا در عروة الوثقى به هیچ وجه نسبت به دولت ایران سخن انتقادآمیز وجود ندارد.
440.رشید رضا روش عروة الوثقى را بر پایه سه اصل استوار مى داند:
1.بیان سنتهاى الهى در بین مردم و تشریح نظام اجتماعى بشر و اسباب ترقى و فرود امتها و قوت و ضعف آنها. 2.بیان این مطلب که اسلام دین سیاست و حکومت است که بین سعات دنیا و سعادت در آخرت جمع نموده و در نتیجه دینى است روحانى ـ اجتماعى و براى شریعت عدل و هدایت مردم و عزت ملت نیاز به قواى نظامى دارد نه براى اجبار مردم به دین. 3.مسلمانان جنسیتى جز دین خود ندارند.آنان برادرند.نسب و زبان و حکومت آنان را از یکدیگر جدا نمى سازد.(تفسیر المنار) ج11/1.
441.(عروة الوثقى)/47 48.
442.(سیرى در اندیشه سیاسى عرب)/98 99.
443.رشید رضا در کتاب(الاستاذ الامام) ج651/2 مقالات عبده را در الوقایع المصریه ذکر کرده است.
444.(شیخ محمد عبده مصلح بزرگ مصر) سید مصطفى حسینى طباطبایى/64 قلم تهران.
445.(همان مدرک).
446.(سیرى در اندیشه سیاسى عرب) حمید عنایت/99.
447.(تاریخ الادب العربى للمدارس الثانویه و العلیا) احمد حسن الزیات /515.
448.(العروة الوثقى)/107.
449.(الاعمال الکامله لجمال الدین الافغانى).
1.رسالة فى القضاء والقدر/182.
2.النصرانیة والاسلام و اهلها/281.
3.التعصب/301.
4.دعوة الفرس الى الاتحاد مع الافغان/315.
5.الوحدة الاسلامیه/341.
6.الجنسیة و الدیانة الاسلامیه/347.
7.الوحدة والسیادة/353.
8.الوهم/365.
9.الجبن/370.
10.الدافع لحسن الاخلاق/382.
11.الامل و طلب المجد/389.
12.رجال الدوله و بطانة الملک/397. 13.سیاسة انکلیز فى الشرق/459. 14.مصر/466.
15.سبات من له الحق و حراک من لاحق له/489.
16.المعتمد البریطانى فى مصر/493.
17.زلزال الانکلیز فى السودان/501
کل مقالات عروة الوثقى حدود 25 مقاله است که اینها بخشى از آن مقالات مى باشد.
450.(زعماء الاصلاح فى عصر الحدیث)/81.
451.(العروة الوثقى)/48.
452.(مجموعه اسناد)/33 سندهاى 138 و139.
453.(همان مدرک)/67 سند 221.
454.(همان مدرک) سند 222.
455.(همان مدرک)/71 سند 238 سندهاى239 و 240 نیز از اوست.
457.(مجموعه اسناد)/64 سند 218 در این سند تاریخ26 آوریل ذکر شده که ظاهراً اشتباه است.
458.(سیاستگران دوره قاجار) ج190/1.
459.(مجموعه اسناد)/28 سند84 تصویر53و 54.
460.(مجموعه اسناد)/28 سند 85 تصویر55و 56.
461.(همان مدرک) سند 87 تصویر60ـ 63.
462.(همان مدرک) سند 86 تصویر 57ـ 59.
463.(همان مدرک) سند 88 تصویر64 65.
464.(اسناد و مدارک درباره سید جمال الدین اسدآبادى)/15.
465.(مجموعه اسناد)/28 سند 89 تصویر66ـ 68.
466.(همان مدرک) تصویر68.
467.(اسناد و مدارک درباره سید جمال الدین اسدآبادى) صفات اللّه جمالى /216.صفات الله جمالى از سفر سید از افغانستان به ایران اطلاع نداشته از این روى سفر اول وى را ماه صفر 1304 تصور کرده است.
468.(مجموعه اسناد)/29 سند 96 تصویر44ـ 46.با تلخیص و اندکى تغییر.
469.(اسناد و مدارک درباره سید جمال الدین اسدآبادى)/15و 215. 470.(مجموعه اسناد)/29 سند97. شش صفحه تصویر47ـ 52.لوحه20 21 22. 471.(اسناد و مدارک درباره سید جمال الدین اسدآبادى)/43.
472.(مجموعه اسناد)/28 سند91 تصویر 71 و72.
473.(همان مدرک)/28 سند 92 تصویر 73 و 74.
474.(همان مدرک) سند 93 تصویر75ـ 78.
475.(اسناد ومدارک درباره سید جمال الدین اسدآبادى)/43 44.
476.(همان مدرک)/14 215.
477.(مجموعه اسناد)/29 سند 94 تصویر 79.
478.(همان مدرک) تصویر80 81.
479.(همان مدرک)/29 سند100 تصویر86.
480.(اسناد و مدارک درباره سید جمال الدین اسدآبادى)/15.
481.(سید جمال الدین حسینى پایه گذار نهضتهاى اسلامى)/108 صدر واثقى.
482.(مجموعه اسناد)/34 سند 140 141 ـ 142.
483.(مجموعه اسناد)/30 سند113.
484.(العروة الوثقى)/327 328.
485.(مجموعه اسناد)/31 سند114.
486.(العروة الوثقى)/37.
487.(مجموعه اسناد)/32 سند 124 تصویر92.
488.(همان مدرک)/31 سند115.
489.(نقش سید جمال الدین در بیدارى مشرق زمین)/116.
490.(مجموعه اسنادش/302 سند 126 تصویر91.
491.(همان مدرک)/سند127 تصویر 90.
492.(همان مدرک)/30 سند 106.
493.(همان مدرک)/52 سند 188.
494.(همان مدرک)/55 سند 173.
495.(همان مدرک)/32 سند 128 تصویر93ـ 95.
496.(همان مدرک) سند 129 بدون تصویر.
497.(همان مدرک) تصویر86. 498.(العروة الوثقى)/498. 499.(مجموعه اسناد)/33 سند 136.
500.(زعماء الاصلاح)/93.
501.(مجموعه اسناد)/60 سند 193 بدون تصویر.
502.(زعماء الاصلاح)/93.
503.(همان مدرک)/94 95; (العروة الوثقى)/400.با اندکى جا به جائى.
504.(العروة الوثقى)/268 269.
505.(همان مدرک)/321.
506.(مجموعه اسناد)/30 سند112 تصویر87.
507.(همان مدرک)/59 سند 187.
508.(همان مدرک)/52 سند188 نامه از رشید الدحداح.
509.(همان مدرک)/63 سند 212 213 214.
510.(سید جمال الدین افغانى) خانم کدى/215 متن انگلیسى.سند 12/6.مجموعه اسناد شامل دفترى است که نشانیهاى ارسال عروة الوثقى در آن درج شده.
511.(آزادى هند) مهدى بازرگان/67 نشر امید;(دائرة المعارف اسلامیه) ج97/7.
512.(العروة الوثقى)/24.مقدمه استاد عبدالرزاق.
513.(همان مدرک).
514.(زعماء الاصلاح)/95.
515.(مجموعه اسنادش/63 64 سند 216.بنابراین آنچه آقاى خان ملک ساسانى نوشته:(شیخ محمد عبده چون دید که عروة الوثقى آلت شورش طلبى سید جمال الدین شده از سید دست گشسیده به تونس رفت سپس در اواسط 1302 به بیروت رفته)(سیاستگران دوره قاجار ج201/1) دور از حقیقت است.
516.(دائرة المعارف اسلامیه) ج98/7 با تلخیص.
517.(مجموعه اسناد)/61 سند195 تصویر130.
518.(همان مدرک)سند 196 تصویر 132.
519.(همان مدرک)/80 سنه 342.
520.(همان مدرک)/80 سند 343 تصویر157ـ 163.
521.(نگاهى به تاریخ جهان) ج 1065/2. 522.(مجموعه اسناد)/44 سند164 تصویر101 تا 105.ترجمه در این جا ناقص است وآقاى گلاردستون رهبر حزب محافظه کار معرفى شده که صحیح نیست. 523.(سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى/306.
524.(روابط سیاسى ایران و انگلیس) ج10/5; (آزادى هند) مهدى بازرگان/67.
525.(سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى/306 به نقل خواندنیها.
526.(مجموعه اسناد)/44 45 سند 164.
527.(سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى/121.
528.(مجموعه اسناد)/61 سند 197 198.
529.(سید جمال الدین اسدآبادى معروف به افغانى) تقى زاده/18.سروش تبریز13480.
530.(آزادى هند) مهدى بازرگان/68 به نقل از مجله(خواندنیها) مقالات آقاى مشیرى.
531.(مجموعه اسناد)/44 45 سند 164.نامه مویلحى.
532.(سید جمال الدین اسدآبادى معروف به افغانى) تقى زاده/20.
533.(مجموعه اسناد)/44 سند 164.
534.(سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى/131.
535.(مجموعه اسناد)/61 سند200 تصویر131.
536.(سیاستگران دوره قاجار) خان ملک ساسانى ج130/1.
537.(سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى/130 به نقل از مجلّه(خواندنیها).
538.(همان مدرک)/130; (سید جمال الدین اسدآبادى معروف به افغانى) تقى زاده.
539.(شرح حال و آثار سید جمال الدین اسدآبادى)/53; (مقالات جمالیه)/15; (زندگانى و شخصیت شیخ انصارى) مرتضى انصارى/219.
540.(سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى /132 به نقل از مجلّه(خواندنیها).
541.(جمال الدین الافغانى) دکتر عماره /71.
542.(شرح حال و آثار سید جمال الدین اسدآبادى)/52.
543.(اعیان الشیعه) ج215/4 یازده جلدى.
544.(اسناد و مدارک درباره سید جمال الدین اسدآبادى) صفات اللّه جمالى/149.
545.(اعیان الشیعه) ج215/4.
546.(اسناد و مدارک درباره سید جمال الدین اسدآبادى)/149. 547.(خاطرات و خطرات) مهدیقلى هدایت/85 زوار تهران. 548.(سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى/134;(جمال الدین الافغانى)/72.
549.(اسناد و مدارک درباره سید جمال الدین اسدآبادى)/148.
550.(سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى/135.
551.(مجموعه اسناد)/9 سند 31.اسامى تعداد از اشخاصى که سید به آنان کتاب به امانت داده نوشته شده است.
552.(سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى/136 به نقل از:(دبستان الفرصة) فرصت شیرازى 29 32 33 36; (آثار العجم)/11مقدمه به نقل از(دبستان الفرصة).
553.(سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى/135.
554.(شرح حال رجال ایران) مهدى بامداد ج71/6 72.
555.(مجموعه اسناد)/76 سند 302.
556.(همان مدرک)/73 سند 244.
557.(همان مدرک)/73 سند 245.
558.(همان مدرک)/72 242.
559.(همان مدرک)/73 243.
560.(سید جمال الدین افغانى) خانم کدى/269 متن انگلیسى.
561.(همان مدرک)/260.
562.(مجموعه اسناد)/74 75 از سندهاى:254 ـ 294 چهل سند کارتهاى وزیت است. غیر از کارت ویزیت و یکتور هوگو که جداگانه شماره خورده است.
563.(سیاستگران دوره قاجار) ج190/1.
564.(سید جمال الدین حسینى)/136.
565.(همان مدرک); (مجموعه اسناد)/149;(خاطرات سیاسى امین الدوله) به کوشش حافظ فرمانفرمائیان/120 امیرکبیر.
566.(مجموعه اسناد)/33 سند 137.
567.(سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى/139.
568.(همان مدرک) به نقل از(دوره خوف و وحشت) حاج سیّاح/149و 150.وى مى نویسد:(از خراب کردن عمارات عالیه صفویه و قلع آثار آن دودمان مطلع شد بسیار بسیار اوقاتش تلخ شد…) 569.(اسناد برگزیده دوران قاجار)/39 ابراهیم صفائى انتشارات بابک 1355. 570.(مجموعه اسناد) تصویر 147.
571.(مقالات جمالیه)/17.
572.(نقش سید جمال الدین در بیدارى مشرق زمین)/22.
573.(خاطرات سیاسى امین الدوله)/120.
574.(سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى/138 به نقل از(دوره خوف و وحشت)/149 (شرح حال و آثار سید جمال الدین اسدآبادى)/54.
575.(مجموعه اسناد)/110 تصویر207.
576.(اسناد و مدارک درباره سید جمال الدین اسدآبادى)/54.
577.(مجموعه اسناد)/91 92 تصاویر:164ـ 166.
578.(مقالات جمالیه)/159.
579.(مجله یغما) ضمیمه مرداد1341; (مجموعه اسناد)/142 143.
580.(مجموعه اسناد)/91 92.
581.(همان مدرک)/149.به نقل از روزنامه(اطلاع).
582.(نقش سید جمال الدین در بیدارى مشرق زمین)/149.
583.(مجموعه اسناد)/149.
584.(خاطرات سیاسى امین الدوله)/120.
585.(سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى/140.
586.(اسناد و مدارک درباره سید جمال الدین اسدآبادى)/51.
587.برخى نوشته اند سید جمال در ملاقات با شاه به وى گفت:(من شمشیر برنده هستم در دست شما مرا در مقابل هر دولت که مى خواهد به کار ببرید) (خاطرات و خطرات/85.
588.(خاطرات سیاسى امین الدوله)/121.
589.(شرح حال و آثار سید جمال الدین)/53.
590.(اسناد و مدارک درباره سید جمال الدین اسدآبادى)/143.
591.(همان مدرک)/51 52.
592.(سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى/144.به نقل از:(دوره خوف و وحشت)/151.
593.(اسناد و مدارک درباره سید جمال الدین اسدآبادى)/52. 594.(خاطرات و خطرات)/85; (خاطرات سیاسى امین الدوله)/120. 595.(سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى/145 146.
596.(خاطرات سیاسى امین الدوله)/120.
597.(همان مدرک)/122; (سیاستگران دوره قاجار) ج191/1.
598.(مجموعه اسناد)/116 ورق 122.
599.(همان مدرک)/118 ورق 265.
600.(سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى/137.
601.(مجموعه اسناد)/119 ورق267.
602.(مجموعه اسناد)/98.
603.(همان مدرک)/99 116 117.
604.(همان مدرک)/119 ورق 317.
605.(همان مدرک)/116 ورق 122.
606.(همان مدرک)/119 ورق 376.
607.(سید جمال الدین حسینى)/148.
608.(همان مدرک).
609.(همان مدرک)/148 به نقل از مجلّه(خواندنیها).
610.(مجموعه اسناد)/120 ورق 460.
611.(سید جمال الدین حسینى)/149.
612.(مجموعه اسناد)/120 ورق 440.
613.(همان مدرک) تصویر 195.
614.(سید جمال الدین حسینى)/149 به نقل از مجلّه(خواندنیها).
615.(مجموعه اسناد) تصویر169.
616. در متن 18 سال نوشته شده که هشت سال صحیح است.
617.(آزادى هند) مهدى بازرگان/68; (سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى/150 هر دو به نقل از مقالات آقاى على مشیرى در مجله خواندنیها.
618.(سیاستگران دوره قاجار) ج191/1.
619.(سید جمال الدین حسینى)/150 به نقل از مقالات تقى زاده در مجله کاوه.
620.(نهج البلاغه) صبحى صالح حکمت 295. 621.(مجموعه اسناد)/122 ورق82. 622.(همان مدرک)/120 ورق177.
623.کاتکوف خبرنگار روسى است که سیّد در پاریس با وى آشنا مى شود برخى حتى دیدار سید جمال را طبق دعوت وى دانسته اند که صحیح نیست.کاتکوف در تاریخ 11 ذى قعده فوت مى کند.(سید جمال الدین حسینى) صدر واثقى/151.
624.(مجموعه اسناد)/93 تصویر168 169.آقاى خان ملک ساسانى مدعى است که سیّد با امپراطور دیدار نکرده ولى باید در سخن وى تردید کرد.(سیاستگران دوره قاجار) ج191/1.
625.(مجموعه اسناد) تصویر171.
626.(همان مدرک)/94.
627.(همان مدرک) تصویر198.
628.(سید جمال الدین حسینى)/151 به نقل از مجلّه(خواندنیها).
629.(مجموعه اسناد)/97 شماره9.
630.(مجموعه اسناد)/94.
631.(همان مدرک)/93.
632.(همان مدرک) تصویرهاى:185ـ 187.
633.(سید جمال الدین حسینى)/153.
634.(مجموعه اسناد) تصویرهاى185و 186.در حاشیه این نامه مى نویسد:(خداوند تعالى تمنى موت را علامت صدق ایمان قرار داده است.)
635.(مجموعه اسناد)/93 سند 196.
636.(همان مدرک)/126 ورق140.
637.(همان مدرک) تصویر197.
638.(همان مدرک) تصویر181.
639.. < اسناد سیاسى دوران قاجار > ابراهیم صفائى 255 بابک ..
640. < مجموعه اسناد > 93 تصویر 176.
641. < مجموعه اسناد > 125 ورق 51.
642. < همان مدرک > 97 شماره 14.
643. < مجموعه اسناد 93شماره 15 نامه سید جمال به محمد جواد در تاریخ 9جمادى الاولى بوده است -. < همان. مدرک > 94. 644. < مجموعه اسناد > تصویر 181.
645 تاریخ این نامه را ابراهیم صفائى در. < اسناد سیاسى دوران قاجار > 252 به اشتباه 134ذکر کرده است ..
646 مستعصم آخرین خلیفه عباسى است که به دست هلاکو خان مغول و به مشاورت خواجه نصیر طوسى کشته شد. و
این جا منظور حاکم تهران و روسیه است ..
647. < اسناد سیاسى دوران قاجار > 249ـ 251 تصویر نامه 252ـ 255 حروفچینى نامه ..
648. < سید جمال الدین حسینى > 146.
649. < اسناد سیاسى دوران قاجار > ابراهیم صفائى 257.
650. < خاطرات سیاسى امین الدوله > 123.
651. < نقش سید جمال الدین در بیدارى مشرق زمین > 151.
652. < مجموعه اسناد > 93 تصویر 179.
653. < همان مدرک > 124 ورق 286تصویر 212.
654. < همان مدرک > تصویر 211.
655. < مجموعه اسناد > 93 تصویر 18.
656. < همان مدرک > تصویر 181.
657. < مجموعه اسناد > تصویر 29 211.
658. < سید جمال الدین حسینى > 155.
659. < رهبران مشروطه > ابراهیم صفائى 18 جاویدان ..
660. < تاریخ بیدارى ایرانیان > ج 1 18.
661. < مجموعه اسناد > 112 شماره 3.
662. < روزنامهء خاطرات ناصرالدین شاه در سفر سوم فرنگستان > به کوشش دکتر محمد اسماعیل رضوانى و فاطمه.
قاضیها کتاب دوم 242 سازمان اسناد ملى ایران ..
663. < سید جمال الدین حسینى > 153.
664. < مجموعه اسناد > 93 تصویر 186.
665. < همان مدرک > 15 به نقل از روزنامه اعتماد السلطنه ..
666. < سید جمال الدین حسینى > 154. 667. < مجموعه اسناد > 93 تصویر 186لوحهء 85. 668. < سیاستگران دورهء قاجار > ج 1 191.
669. < مجموعه اسناد > 139 ورق 87 11.
670. < سید جمال الدین حسینى > 152.
671. < خاطرات و خطرات > 85.
672. < رهبران مشروطه > 17 18وى دستخط سید را نیز آورده است ..
673. < سید جمال الدین حسین > 158
674. < روزنامهء خاطرات ناصر الدین شاه در سفر سوم فرنگستان > کتاب دوم 35
675. < سید جمال الدین حسینى > 151 نه نقل از:. < دورهء خوف و وحشت . > .
676. < روزنامهء خاطرات ناصر الدین شاه در سفر سوم فرنگستان > کتاب دوم چهارم مقدمه ..
677. < اسناد و مدارک دربارهء سید جمال الدین اسد آبادى > 58. < سید جمال الدین حسینى > 159
678. < مجموعه اسناد > 15
679. < همان مدرک > 97
680. < سید جمال الدین حسینى > 159
681. < سیاستگران دورهء قاجار > ج 1 191
682. < مجموعه اسناد > 76تصویر 15
683. < روزنامهء خاطرات ناصر الدین شاه در سفر سوم فرنگستان > کتاب دوم نه مقدمه ..
684. < مجموعه اسناد > 1 شماره 2
685. < همان مدرک > 97 شماره 17
686. < اسناد و مدارک دربارهء سید جمال الدین اسد آبادى > 59 6 نامه سید جمال به ناصر الدین شاه .
687. < مجموعه اسناد > 14
688. < همان مدرک > 99 شماره 19
689. < همان مدرک > 98 شماره 2
690. < همان مدرک > 127 ورق 9
691. < همان مدرک > 128 ورق 1 692. < همان مدرک > 127 ورق 82 83 693. < اسناد و مدارک دربارهء سید جمال الدین اسد آبادى > 54
694. < همان مدرک >.
695. < مجموعه اسناد > 127 ورق 87
696. < سید جمال الدین حسینى > 162 163
697. < مجموعه اسناد > 128 ورق 93
698. < همان مدرک > ورق 1
699. < همان مدرک > 128 ورق 1
700. < همان مدرک > 129 ورق 177
701. < همان مدرک > 129 ورق 201
702. < همان مدرک > 130 پاورقى .
703. < مجموعه اسناد > 129 13
704. <اسناد و مدارک دربارهء سید جمال الدین اسد آبادى > 55. < سید جمال الدین حسینى > 163
75. < همان مدرک > 6
706. < همان مدرک >;< مجموعه اسناد > 13
707. < اسناد و مدارک دربارهء سید جمال اسد آبادى > 6 61 نامهء سید به ناصر الدین شاه .
708. < سید جمال الدین حسینى > 164به نقل از مجلّه. < خواندنیها >.
709. < تحریم تنباکو > ابراهیم تیمورى 69 کتابهاى جیبى تهران .
710. < سید جمال الدین حسینى > 165
711. < مجموعه اسناد > 15 151
712. < همان مدرک > 15
713. < سید جمال الدین حسینى > 167 به نقل از:. < دورهء خوف و وحشت > 165 166
714. < همان مدرک >.
715. < مجموعه اسناد > 131ورق 361
716. < مجموعه اسناد > تصویر 205
717. < اسناد و مدارک دربارهء سید جمال الدین اسد آبادى > 55 718. < همان مدرک > 56 719. < سید جمال الدین حسینى > 169
720. < اسناد و مدارک دربارهء سید جمال الدین اسد آبادى > 56
721. < سید جمال الدین حسینى > 169 170
722. < اسناد و مدارک دربارهء سید جمال الدین اسد آبادى > 62 مسعود این نامه در. < مجموعه اسناد > تصویرهاى : 28ـ
31وجود دارد. شادى این جا تنها موردى باشد که سید با عنوان. < عاجز > امضاء کرده است .
723. < نقش سید جمال الدین دربیدارى مشرق زمین > 4
724. < بیدار گران اقالیم قبله > 47 محمد رضا حکیمى دفتر نشر فرهنگ اسلامى تهران .
725. < نقش سید جمال الدین در بیدارى مشرق زمین > 25;. < از صبا تا نیما > ج 1 373 یحیى آرین پور.
726. < مجموعه اسناد > 100 101 نامه دوم . این نامه اول شیخ محمد حسن قمى است که در اسناد به عنوان نامه دوم از
آن یاد شده است و تاریخ آن باید اوائل ذى حجه 137باشد. بخشى از این نامه را در دوران تحصیل سید در نجف ذکر
کردیم مراجعه شود.
727. < مجموعه اسناد > 131 ورق 34
728. < همان مدرک > 100 نامه اول .
729. < خاطرات سیاسى امین الدوله > 137
730. < همان مدرک > 138
731. < تاریخ تحولات سیاسى و روابط خارجى ایران > سید جلال الدین مدنى ج 2 22 دفتر انتشارات اسلامى وابسته.
به جامعهء مدرسین حوزه علمیه قم .
732. < تحریم تنباکو > ابراهیم تیمورى 32
733. < همان مدرک > 39
734. < خاطرات و خطرات > 85
735. < سید جمال الدین حسینى > 172 به نقل از:. < دروهء خوف و وحشت >.
736. < سید جمال الدین حسینى > 172
737. < همان مدرک > به نقل. < تاریخ انقلاب مشروطیت ایران > ملک زاده ج 1 122
738. < همان مدرک > 174
739. < بیدار گران اقالیم قبله > 46 740. < سید جمال الدین حسینى > 174 به نقل از:. < دروهء خوف و وحشت > 169 741. < مجموعه اسناد > 151
742. < نقش سید جمال الدین در بیدارى مشرق زمین > 26
743. < مجمعه اسناد > تصویر 189
744. < تاریخ تحولات سیاسى و روابط خارجى ایران > ج 2 4
745. < سید جمال الدین حسینى > 175
746. < نقش سید جمال الدین در بیدارى مشرق زمین > 26
747. < مجموعه اسناد > 93 تصاویر 189 19
748. < خاطرات و اسناد ظهیر الدوله > به کوشش ایرج افشار 9 زرین تهران .
749. < مقالات جمالیه > 18
750. < مجموعه اسناد > 131ورق 146
751. < همان مدرک > 113 شماره 5
752. < همان مدرک > 131 ورق 209
753. < همان مدرک > 103
754. < همان مدرک > 93 تصویر 188
755. < مجموعه اسناد > 93تصویر 189ـ 191 لوحهء 87
756. < همان مدرک > 94 تصویر 202 203
757. < همان مدرک > 132
758. < همان مدرک > 104
759. < همان مدرک > 108 شماره 2
760. < مجموعه اسناد > 105شماره 5
761. < همان مدرک > 93 تصویر 193
762. < مجموعه اسناد > 15سند 9 تصویر 19
763 مجله. < حوزه > شماره 3 41
764 مجله. < حوزه > شماره 5 51 ویژه نامهء میرزاى شیرازى 45
765. < اسناد و مدارک دربارهء سید جمال الدین اسد آبادى > 76 نامهء سید به میرزاى شیرازى .
766. < نقباء البشرر > آقا بزرگ تهرانى ج 3 1231
767. < اسناد سیاسى دوران قاجاریه > 259 768. < اسناد و مدارک دربارهء سید جمال الدین اسدآبادى > 136 137. 769. < مجموعه اسناد > 18 شماره 5.
770. < همان مدرک > 19شماره 7و 114شماره 7.
771. < اسناد سیاسى دوران قاجاریه > ابراهیم صفائى 26.
772. < همان مدرک > 261.
773. < نقش سید جمال الدین در بیدارى مشرق زمین > 27.
774. < تحریم تنباکو > ابراهیم تیمورى 33.
775. < همان مدرک > 65 66.
776. < وقایع اتفاقیه > به کوشش سعید سیرجانى 376.
777. < تحریم تنباکو > ابراهیم تیمورى 68.
778. < سید جمال الدین حسینى > 173.
779. < وقایع اتفاقیه > 378 379.
780. < تحریم تنباکو > ابراهیم تیمورى 72.
781. < همان مدرک > 87 89.
782. < مانند مرحوم امین در. < اعیان الشیعه > جزء 16 283.
783. < مجموعهاسناد > 93 تصویر 194.
784. < همان مدرک > 19 شماره 12.
785. < همان مدرک > شماره 11.
786. < همان مدرک > 115 شماره 9
787. < همان مدرک > تصویر 21.
788. < سید جمال الدین حسینى > 195.
789. < مجموعه اسناد > 133 ورق 21.
790. < نقش سید جمال الدین در بیدارى مشرق زمین > 3 69 به نقل از مغربى ..
791. < زندگانى سردار کابلى > کیوان سمیعى 92 93 زوار..
792. < نقش سید جمال الدین در بیدارى مشرق زمین > 3سید در اسلامبول بعداً به خانواده هدایت پاشا به خاطر این.
کمک یارى رساند..
793. < همان مدرک >..
794. < سید جمال الدین حسینى > صدر واثقى 25. 795. < اسناد سیاسى دوران قاجاریه > 265;. < گزارشهاى سیاسى علاء الملک > ابراهیم صفائى 98. 796. < نقش سید جمال الدین در بیدارى مشرق زمین > 31.
797. < الاعلام > زرکلى ج 6 168;. < جمال الدین الافغانى > 293 تصویر دستخط سید را ذکر کرده اند..
798. < جمال الدین الافغانى > 293.
799. < مجموعه اسناد > 133 ورق 21.
800. < همان مدرک > 133 ورق 486.
801. < سیاستگران دورهء قاجار > ج 1 136.
802. < همان مدرک > 132 133.
803. < همان مدرک > 134 137.
804. < قانون > شمارهء هیجدهم 4 کویر..
805. < نقش سید جمال الدین در بیدارى مشرق زمین > 31
806. < قانون > شمارهء 20 1
807. < اسناد سیاسى دوران قاجاریه > ابراهیم صفائى 319
808. < تحریم تنباکو > ابرهیم تیمورى 13
809. < مجموعه اسناد > 114 سند شمارهء 8 از جمله نخستین مقالات سید در لندن مقاله اى بود که در مجله قرن نوزدهم.
انتشار داد و به انگلیسها فهماند که آنان در شناخت ایران از راه دیپلماسى دچار مشکل شده اند-. < نقش سید جمال الدین در
بیدارى مشرق زمین > 35
810. < آزادى هند > 7به نقل از از مجلّه. < خوادنیها > مقالات آقاى مشیرى .
811. < مجموعه اسناد > 152.
812. < سید جمال الدین حسینى > صدر واثقى 231ـ 233
813. < تحریم تنباکو > ابراهیم تیمورى 125
814. < همان مدرک > 184
815. < اسناد و مدارک دربارهء سید جمال الدین اسد آبادى > 82به بعد . < سید جمال الدین حسینى > 232به بعد.
816. < نقش سید جمال الدین در بیدارى مشرق زمین > 216
817. < سید جمال الدین حسینى > 817 818. < سیاستگران دورهء قاجار > ج 1 25 27 819. < اسناد سیاسى دوران قاجاریه > 271
820 ر. ک. < مجموعه اسناد > 144. < سید جمال الدین حسینى > صدر واثقى 278.
821. < نقش سید جمال الدین در بیدارى مشرق زمین > 36
822. < حیات یحیى > یحیى دولت آبادى ج 1 14 جاویدان .
823. < نقش سید جمال الدین در بیدارى مشرق زمین > 33
824. < نهضت امام خمینى > سید حمید روحانى ج 2 424
825. < مجموعه اسناد > 153به نقل از روزنامه. < اطلاع >.
826. < اسناد سیاسى دوران قاجاریه > 314ـ 319
827. < نقش سید جمال الدین در بیدارى مشرق زمین > 33 معمولاً علماى ایران مقیم عراق دولت ایران را تنها دولت.
شیعه و اسلامى مى دانستند واز آن حمایت مى کردند. البته این از آن جهت بود که عراق تحت سلطه حکومت عثمانى بود.
828. < اسناد سیاسى دوران قاجاریه > 285ـ 287
829. < رهبران مشروطه > 16
830. < اسناد سیاسى دوران قاجاریه > 287 این درست است که میرزا آقا خان و حاجى شیخ احمد روحى در ابتدا ازلى و
بابى بودند ولى بعد از همکارى با سید از عقاید قبلى خود دست برداشتند. ر. ک. < سید جمال الدین > 344
831. < فصلنامه تاریخ و فرهنگ معاصر > شماره 2 66
832. < سید جمال الدین حسینى > 243. < تاریخ روابط سیاسى ایران و انگلیس > ج 5 15
833. < سلسلة الاعمال المجهوله لجمال الدین الافغانى > دکتر على شلش 7 1 به نقل از. < ضیاء الخافقین > 8
834. < روابط سیاسى ایران و انگلیس > ج 5 15 آنچه در این کتاب آمده بر گرفته از مقالات تقى زاده است .
835. < سلسلة الاعمال المجهوله > 12 به نقل از. <ضیاء الخافقین > مارس 1891 14ـ 16
836. < همان مدرک > 125به نقل از. < ضیاء الخافقین > 31ـ 33.
837. < همان مدرک > 126
838. < همان مدرک > 129به نقل از:. < ضیاء الخافقین > آوریل 1892 3 839. < مجموعه اسناد > تصویر 213214 215 840. < مجموعه اسناد > تصویر 216و 217. < تاریخ بیدارى ایرانیان > ج 1 78 مقدمه به نقل از:. < مشاهیر الشرق >
جرجى زیدان -. < رستم پاشا سفیر عثمانى مقیم لندن طى دعوت نامه اى از طرف سلطان عبد الحمید سید را به اسلامبول.
دعوت نمود.>.
841. < الاعلام > زرکلى ج 6 94
842. < سید جمال الدین حسینى > 241
843. < همان مدرک >..
844. < همان مدرک > 241
845. < اسناد سیاسى دوران قاجاریه > 269
846. < انقلاب ایران > ادوارد براون 23
847. < سلسلة الاعمال المجهوله > 132ـ 137 به نقل از:. < ضیاء الخافقین > 50ـ 52
848. < اسناد ومدارک دربارهء سید جمال الدین اسد آبادى > 151
849. < سلسلة الاعمال المجهوله > 138 به نقل از. < ضیاء الخافقین > 72
850. < سید جمال الدین حسینى > 243
851. < مجموعه اسناد > 134ـ 137 ورق 28 قابل به یاد آورى است که اول محرم مطابق با 26ژوئیه است و چون ورود
سید بعد بوده ما در متن مطابق با اوت ذکر کرده ایم ..
852. < اسناد سیاسى دوران قاجاریه > 275
853. < همان مدرک > 278
854. < حیات یحیى > ج 1 99
855. < دائرة المعارف الاسلامیة الشیعیة > ج 2 جزء 6 27
856. < نقش سید جمال الدین در بیدارى مشرق > 136
857. < همان مدرک > 35
858. < همان مدرک > 36
859. < سیاستگران دورهء قاجار > ج 1 27;. < سید جمال الدین حسینى > صدر واثقى 364
860. < سید جمال الدین حسینى > 365
861. < همان مدرک > 344
862. < خاطرات و اسناد ظهیر الدوله > 12ـ 14 863. < شرح زندگانى من یا تاریخ اجتماعى و ادارى دورهء قاجاریه > عبد الله مستوفى ج 62 زاور. 864. < سید جمال الدین حسینى > 255 256
865. < همان مدرک > 265
866. < صور اسرافیل > شماره 9 3ـ 8 نشر تاریخ ایران . این استنطاق داراى نکات جالبى است که به خاطر طولانى شدن.
مقاله از استناد به آن صرف نظر مى شود.
867. < تاریخ بیدارى ایرانیان > ج 1 1
868. < سید جمال الدین حسینى > صدر واثقى 271
869. < سیاستگران دورهء قاجار > ج 1 21.
870. < همان مدرک > 214ـ 219
871. < همان مدرک > 222
872. < همان مدرک > 219 نامه یازدهم .
873. < تاریخ بیدارى اریانیان > ج 1 87ـ 88;. < نقش سید جمال الدین در بیدارى مشرق زمین > 281
874. < سیاستگران دورهء قاجار > ج 1 222 224 وى مى نویسد: ابو الهدى سیّد را مسموم کرده است .
875 ر. ک .< نقش سید جمال الدین در بیدارى مشرق زمین > 14
876. < سیاستگران دوره قاجار > خان ملک ساسانى ج 1 224
877. < زعماء الاصلاح > 115
878. < همان مدرک > 115و 116;. < مفخر شرق > 12
879. < نقش سید جمال الدین در بیدارى مشرق زمین > 28
880. < اسناد و مدارک دربارهء سید جمال الدین اسد آبادى > 1
881. < مکارم الآثار > ج 5 145. < دائرة المعارف تشیع > ج 2 132
882. < مجله یادگار > سال سوم شماره 4 14خیّام . در این جا آمده :. < بعضى جراید ایران در این باب ( انتقال جنازه به.
کابل ) اعتراضاتى نمودند و اگر فى الواقع چنان که بعضى ایرانیان ادعا مى کنند وى ایرانى و تبعهء ایران بوده چرا دولت ترکیه.
چنین درخواست عجیب را پذیرفته ... . | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,494 |