تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,081 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,026 |
دستور العملى از فقیه و عارف ژرف اندیش ابن ابى جمهور احسائى | ||
حوزه | ||
مقاله 5، دوره 10، شماره 55، فروردین 1372، صفحه 108-124 | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
تاریخ دریافت: 03 اسفند 1394، تاریخ پذیرش: 03 اسفند 1394 | ||
اصل مقاله | ||
ابن ابى جمهور احسائى در فضایى که جوّ فرهنگى حاکم ، از آن بسته ذهنان و تنگ نظران است ، حربه تکفیر سلاح رایج زمان براى ذبح نواندیشان و به انزواکشاندن متفکّران است . در چنین حال و هوایى ، عالمان ، حکیمان و عرافانى که با کاروان عوام گرایان همراه نشده و یافته هایشان را پیامبر وار به جامعه و ابناى زمان خویش عرضه مى دارند ، به حربه تکفیر و تیر تهمت گرفتار آمده به انزوا کشانده شده و بدنام مى گردند . محمد بن على بن ابى جمهور احسائى ، که هم فقیه بود و هم محدث و هم متکلم و هم عارف و در علوم دیگر اسلامى نیز دست داشت ، به علوم متداول نپرداخت وبه کرسى تدریس قناعت نکرد . با این که مى دانست عرضه اندیشههاى عرفانى و یافتههاى جدید خود ، سوژهاى علیه او خواهد شد ، شجاعانه افکار و انظار خود را با بیانى روشن و صریح نشر کرد و در انجام این مهم دورى از حوزه نجف و هجرت از وطن را ، پذیرا شد . او ، در خانوادهاى پارسا و اهل علم و دانش دیده به جهان گشود . جدّش شیخ ابراهیم و پدرش شیخ على ، هر دوو ، عالمانى خدا ترس وصاحب نظر بودند . از کودکى کام او با شهد فضل و پارسایى پدر شیرین شد . و از همان آوان براى فراگیرى دانش و ادب در خدمت پدر ، زانو زد واز محضر او بهرهها برد . خود ، در اجازهاش ، پدر را چنین توصیف مى کند . «طریق اول اجازهام ، از مراد ، استاد ، پدر حقیقى نسبى و معنوى ام ، شیخ پارسا ، عابد ، عالم کامل ، زینت ملّت وحق و دین ، ابوالحسن على بن شیخ ولى . . .»1 دانشهاى دینى مرسوم آن روز را از عالمان دیار خویش بیاموخت و در کوتاه زمانى ، سرآمد اقران گردید . براى تکمیل تحصیلات خود ، راهى عراق شد و در آستان مبارک خاتم الاوصیاء ، به کسب کمالات علمى و معنوى پرداخت و از بزرگان آن حوزه مقدسه ، چونان: شیخ فاضل شرف الدین حسین بن عبدالکریم فتال ، بهرهها برد . «از استاد و مرشدم ، کسى که راه صواب را به من آموخت و به شیوه اصحاب در رسیدن به معالم دین ، آشنایم کرد ، استاد ، علامه ، همو که سرآمد اقران خویش و محیط به علوم و فنون زمان خویش است .»2 براى تکمیل ، تهذیب واتقان یافتهها و دانشهاى خود ، مسافرتهاى علمى خویش را آغاز کرد و در این سیر آفاقى ، با عالمان دیگر دیار و وضعیّت شیعه در دیگر شهرها ، آشنا شد . و افکار و اندیشههاى خود را عرضه کرد . نخستین سیر آفاقى خود را از نجف ، به عزم بیت اللّه الحرام و اماکن و مشاهد مشرفّه در مدینه ، از راه شام آغاز کرد و در بازگشت ، به محضر شیخ الاسلام ، فقیه پارسا على بن هلال جزایرى ، رسید .3 جذبه معنوى ، حالات ملکوتى و احاطه علمى این بزرگمرد ، ایشان را فرهیخته خویش کرد و مدّت یک ماه ، شب و روز ، از آن بزرگواز ، بهره برد . در بازگشت از کرک نوح ، به قصد صله ارحام به وطن خویش رفت و پس از اندکى درنگ ، هجرت علمى دیگرى را آغاز کرد . ابتدا به بغداد رفت . پس از ملاقات با عالمان آن دیار ، سفر طولانى به سرزمین خراسان و زیارت ثامن الائمه را به جان خرید . لحظه لحظههاى این هجرت مبارک ، سر شار از تلاشهاى علمى و معنوى بود . در حین سفر ، شاگردانى تربیت کرد ، کتابهایى نوشت و بزرگانى از عالمان دیار را ملاقات نمود . در بین راه ، با عالمانى چون قاضى قضاة اسلام محمد بن احمد موسوى حسینى ، عالم و واعظ ژرف اندیش ، اسحاق واعظ قمى کاشانى و عالم نام آور ، حرز الدین اوائلى ، ملاقات داشته واز انان اجازه نقل حدیث گرفته است . «چون در بغداد ، کار خویش به پایان بردم ، عزم زیارت امام غریب کردم . با پیشنهاد برادران همراهم ، مطالبى در زمینه شناخت واحد معبود و عطا کننده خیر و وجود ، نوشتم . پیش آمدهاى ناگوار و موانع روزگار مانع تکمیل این مباحث شد . باورود به مشهد ، آن را تکمیل کردم .»4 با ورود آن بزرگوار به خراسان ، حوزه مشهد رونق و جنب و جوش ویژهاى یافت . عالم جلیل القدر سیّد محسن رضوى 5، که خود از اشراف و بزرگان شهر بود ، قدوم او را گرامى داشت و در منزل خویش ، پذیرایش شد . با انتشار خبر ورود آن دانشى مرد ، به مشهد ، از اطراف و اکناف ، عالمان به دیدار او شتافتند . حتى عالمان اهل سنّت ، از هرات و مناطق دیگر ، براى زیارت و مناظره با او به مشهد آمدند . مجالس مناظره مفیدى در حوزه آن روز مشهد ، تشکیل شد . مشهورترین آنها ، مناظره چند ساعتى است که در سه جلسه ، با فاضل هروى 6انجام یافت . مؤلف مجالس المؤمنین مى نویسد: «چون خبر قدوم فیض لزوم شیخ قدسى صفات ، به علماى هرات رسید ، فاضل هروى به دیدن او آمد . جناب شیخ ، در سه مجلس با او مناظره نمود و در جمیع مراتب او را منقطع و مبهوت فرمود .»7 افزون بر مناظرات ، اشتغال به تدریس و تالیف داشت . فاضلان برجسته و عالمان حوزه مشهد ، در درس او شرکت کرده و از افاضاتش بهرهمند شدند . در مشهد ، کشف البراهین و برخى کتابهاى دیگر را نوشت ، در بیشتر علوم ، دیدگاههایى نو داشت . در فلسفه از ادامه دهندگان مشرب سیّد حیدر آملى و مؤثر در پیدایى حکمت متعالیه بوده است .8 آثار وجودى او بیست و چهار کتاب از خود به یادگار نهاد .9 مهمترین کتابهاى او بدین قرار است: . 1 المسالک الجامعیّة فى شرح الالفیّة الشهیدیّة . در فقه و مسائل احکام . . 2 الأقطاب الفقهیّة و الوظایف الدینیّة على مذهب الامامیة ، در زمینه قواعد فقهى . به سبک: قواعد شهید اوّل تنظیم شده است . . 3 رسالة البرمکیة فى فقه الصلواة الیومیه . . 4 بدایة النهایة فى الحکمة الاشراقیه . . 5 رساله معین الفکر و شرح آن به نام: معین المعین . . 6 رساله کاشفة الاحوال عن احوال الاستدلال . در اجتهاد . این رساله ، داراى یک مقدمه و پنج فصل و یک خاتمه مى باشد . . 7 کشف البراهین ، در شرح رساله زادالمسافرین . . 8 در رالآلى العمادیة فى الاحادیث الفقهیه . این کتاب بعد از عوالى نوشته شده است . . 9 المجلى فى مرآة المنجى . در حکمت و عرفان . به هفت طریق ، روایت مى کرد . اجازات مهمى از او به یادگار مانده است . وصیت نامه فرا دیدمان ، در ضمن اجازه نامه او به شاگردش ، جمعة بن ربیعه ، آمده است . ما آن را از اجازات ، بحار الانوار علاّمه مجلسى10به فارسى برگرداندیم . وصیت نامههاى پرمایه دیگرى در دست داریم که در مجال دیگر ، نشر خواهیم کرد . امید آن که خدا توفیق عمل به این دستورات تکامل بخش را به ما عنایت کند . براى آگاهى بیشتر از شرح زندگانى او رجوع شود به: مقدمة عوالى اللئالى ، تصحیح حاج شید مجتبى عراقى؛ اعیان الشیعه ج 434 / 9؛ امل الامل ، ج 253 / 2؛ تنقیح المقال ، ج 151 / 3؛ ریحانة الادب ، ج 331 / 7؛ فوائد الرضویه ، / 382؛ الکنى و الالقاب ، ج 183 / 1؛ لولوة البحرین / 166؛ مجالس المؤمنین ، ج 581 / 1؛المستدرک(چاپ رحلى) ، ج 361 / 3؛ المقابس / 9؛ انوار البدرین / 398؛ فردوس التواریخ؛ معجم رجال الحدیث للخویى ، ج 296 / 16؛ نیز ج 235 / 14؛روضات الجنّات ، ج 26 / 7؛ رسالة الردود و النقود ، آیة العظمى المرعشى نجفى آمده در مقدمه عوالى اللئالى»؛ مفاخر اسلام ، ج 379 / 4؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامى ، ج . 634 / 2 معجم رجال الحدیث ، ج 269 / 16. برخى عارفان گفتهاند: «العلم من شرطه لمن خدمه أن یجعل الناس کلّهم خدمه و اوجب صونه علیه کما یصون من عاش ، عرضه و دمه» از شرایط فراگیرى و خدمت به دانش ، آن است که همه مردم را به نوکرى علم بدارد . صیانت علم را بر خویش فرض شمارد همان طور که خون و آبروى معاشران و خانواده خویش را پاس مى دارد . پس اى برادر! با تمام توان علم را پاس دار و مکانتش را با به کارگیرى آن در فهم دین ، حفظ کن . برتو باد به تلاش بى امان در فراگیرى آن . در جهت تکمیل علم ، از پرسش ، هیچ گاه ، ملول مشو . از پیامبر(ص) ، روایت شده است: «لو علم الناس بما فى العلم ، لطلبوه و لو بسفک المهج» .11 «طلب العلم فریضة على کلّ مسلم و مسلمة» .12 یا: اطلبوا العلم و لو بالصین.(13) یا : «یا علىّ من لا یعلم خرج اذا سأل عمّا لایعلم» .14 از کتمان علم و نگفتن آن به دانش پژوهان بپرهیز ، چه خداوند متعال فرمود: «و اذ أخذ اللّه میثاق الذین أوتو الکتاب لتبیّننّه للنّاس و لا تکتمونه» .15 «اذا ظهرت البدع فى أمّتى فلیظهر العالم علمه ، فمن لم یفعل ، فعلیه لعنة اللّه» .16 «من کتم علماً نافعاً الجمه اللّه بلجام من نار» .17 امام على(ص) در بایستگى نشر علم و تعلیم جاهلان فرمود: «ما أخذ اللّه على الجّهال أن یتعلّموا ، حتّى أخذ على العلماء ان یعلّموا .»18 «لا تو توا الحکمة غیر اهلها فتظلموها» .19 یا: «لا تلقوا الدرّ بافواه الکلاب» .20 برخى پژوهشیان و متتّبعان ، در قالب شعر چنین گفتهاند: و من منح الجّهال علماّ اضاعه و من منع المستو جبین فقد ظلم آن که دانش را بر نااهلان ارزانى دارد ، آن را ضایع کرده و کسى که علم را از تعلیم به شایستگان باز دارد ، بر آنان ستم کرده است . بسیار بیاموز و مباحثه کن ، زیرا علم مرده است که آموختن آن را زنده کند . اندوختههاى علمى نیز ، مردهاند که با بحث و بررسى امام جعفر صادق(ع) فرمود: «تلاقوا و تحادثوا و تذاکر و افان فى المذاکرة احیاء امرنا . رحم اللّه امرءاً أحیا امرنا» .21 بر تو باد به از بر کردن مطالب علمى و مرور کردن و یادآورى آنها ، زیرا بهترین علم آن است که در سینه جاى گیرد . برخى چنین گفتهاند: انى لاکره علما لا یکون معى پس در همه حال ، پاسش بدار و با او دمخور باش؛ زیرا آفت علم ، فراموشى است . تنها بر ثبت علوم در کتابها اطمینان مکن؛ زیرا کتاب پاسبانى تباه کننده است ، چنانکه گفتهاند: لا تفر حنّ بجمع العلم فى کتب فانّ للکتب آفات تفرقهاالنّار تحرقها و الماء یغرقهاو اللبثیمزقها و اللّص یسرقها 22 وقتى خداوند ، به تو این نعمت را عنایت کرد و به دست یابى این فضیلت و برترى ، انعام نمود ، همراه این دانش تقواى او بدار و از حرامهاى او ، دورى کن . زیرا آلوده شدن به گناهان ، نعمت را زایل سازد . چه نیکو سروده است: اذا کنت فى نعمة فارعهافانّ المعاصى تزیل النّعمو داوم علیها بشکر الالهفانّ الاله شدید النّقم پیامبر اکرم(ص) فرمود: «أدم الطهارة یدم علیک الرزق» .23 سفارش مى کنم تو را بر پاس داشتن حقوق استاد و معلّمت . نخست باید بدانى ، او ، راهنما ، هادى و مرشد و فراخواننده تو ، به علم و دانش است . بلکه او ، هدایت و سازندگى تو را همّ خویش کرد . او ، کسى است که رنجهاى تن فرسایى را براى بنابراین ، با تمام توان حق اورا پاس بدار و از او به بزرگى بین مردم یاد کن . در احترام و ستایش او بکوش ، تا از جرم عظیم عاق پدر معنوى و ناسپاسى اش در امان مانى . دستورات او را فرمان بر ، زیرا سید عالمیان پیامبر کرام ، صلى اللّه علیه و آله ، فرمود: «من علّم شخصاً مسألة ، ملک رقه . فقیل له: أیبیعه؟ قال لا ، و لکن یأمره و ینهاه» .24 پرسیدم: یعنى مى تواند او را بفروشد؟ پاسخ داد: نه . حق امر و نهى نسبت به او پیدا مى کند . باید از او حکم و دستور بخواهد ، چون شاگرد ، مأمور به فرمان بردارى استاد خویش است . درباره مواظبت بر حقوق استاد و چگونگى آن ، آمده است: وقتى وارد مجلسى که او حضور دارد ، شدى ، سلام کن و از اواحترام خاصى به عمل آور . در پایین پاى مجلس او بنشین و حضور او را بزرگ شمار . در حضور او با دیگرى مشورت مکن . صدایت در حضور مردم ، سخنش را رد مکن و هنگام خستگى و بى حوصلگى زیاد سؤال مکن . با دشمنان او ، همراه مشو و دوستان او را دشمن مدار . وقتى پرسشى مى کنى و او پاسخ نمى دهد ، تکرار مکن .25چون مریض شد به عیادتش ، شتاب کن . هنگامى که غایب مى شود از حال او پرس و جو کن . هنگامى که به دیدار یار شتافت ، بر جنازه او حاضر شو . چون چنین کردى ، خداوند قصد تو را ، از استفاده از محضر او ، براى تقرب به خدا و جلب خوشنودى حق ، مى داند . ولى اگر رفتارت با استاد چنین نبود ، سزاوار آنى که خداوند دانش و شرف را از تو بگیرد . این وصیت من به توست . به خدا مى سپارمت . او ، مرا بس است و بهترین وکیل مى باشد . این مختصر را نیازمند در گاه خداى بى نیاز ، محمد بن على بن ابراهیم بن ابى جمهور احساوى ، قلمى کرد . والسّلام . | ||
مراجع | ||
پاورقىها . 1 «عوالى اللئالى العزیزیة فى الاحادیث الدینیّه» ، تحقیق حاج آقا مجتبى عراقى ، قم ، مطبعة سید الشهداء ج 21 / 1؛ «بحار الانوار» ، ج 7 / 105 ، چاپ بیروت . . 2 «همان مدرک» / 8.
. 3 «مجالس المؤمنین» ، قاضى نوراللّه شوشترى ، ج . 581 / 1
شیخ على هلالى جزائرى ، فقیهى وارسته وعارفى نفس گشته بود . گفتهاند: تسبیح حضرت زهراى او ، یک ساعت به طول مى انجامید ؛ زیرا با گفتن هر کدام از اذکار صدگانه آن ، اشکهاى او بر گونهاش روان مى شد . ر .ک:«الکنى و الالقاب» ، محدث شهیر حاج شیخ عباس قمى ، طاب ثراه .
. 4 «روضات الجنّات» ، ج 31 / 7.
. 5 مترجم در رسالة المناظره مع الفاضل الهروى ، مى نویسد:
«در سال / 878 ه . ق مجاور مشهد رضا(ع) شدم . در خانه سیّد اجل ، محسن بن محمد رضوى قمى ، منزل کردم . وى ، از سر شناسان مشهد و بزرگان آن دیار بود . در علم و عمل ، میان همگنانش ، برجستهترین بود . او با بسیارى از فاضلان اهل مشهد ، در حوزه درس کلام و فقه من ، شرکت مى کردند . ر . ک: «فوائد الرّضویه» ، / 376.
. 6 گمان مى رود که مقصود از این شخص (فاضل هروى) ، شیخ الاسلام احمد بن یحیى بن سعد الدین تفتازانى باشد ، که مدّت سى سال سمت قضاوت هرات را داشت .
ر . ک: «دائرة المعارف بزرگ اسلامى» ، ج 635 / 2.
. 7 «مجالس المؤمنین» ، ج 582 / 1.
. 8 «تاریخ فلسفه اسلامى» ، هانرى کربن .
. 9 در اجازهاى که به شاگردان ، محمد بن صالح غروى ، داده است ، از این بیست و چهار کتاب نام برده است . ر . ک:«الذریعة» ، ج 241 / 1.
. 10 «بحار الانوار» ، ج 15 / 105.
. 11 «عوالى اللئالى» ، ابن ابى جمهور احسائى ، ج 70 / 4.
. 12 «همان مدرک» . . 13 «همان مدرک» . . 14 در«عوالى اللئالى» حدیث بدین عبارت آمده است:
«ما على من لا یعلم من حرج ، ان یسأل عمّالا یعلم»
بر کسى که نمى داند حرجى نیست که آنچه را نمى داند ، بپرسد .
ممکن است این دو حدیث یکى بوده و تصحیف انجام گرفته باشد . ولى عبارت آمده در متن اجازه ، پیام دارتر و پر معناتر است .
. 15 «سوره آل عمران» ، آیه 187.
. 16 «عواملى اللئالى» ، ج 70 / 4؛ «اصول کافى» ، ج 54 / 1.
. 17 «همان مدرک» / 71؛«امالى» شیخ طوسى ، ج 386 / 1.
. 18 «همان مدرک»؛«اصول کافى» ، ج . 15 / 1 با اندک اختلافى در تعبیرات .
. 19 «همان مدرک» ، / 80.
. 20 در«عوالى اللئالى» ، ج 269 / 1 ، به جاى «لا تلقوا» ، «لاتطر حوا»آمده است .
. 21 «همان مدرک» ، ج . 67 / 4 «تلاقوا و تحادثوا العلم ، فان بالحدیث تجلى القلوب الرائنة و بالحدیث احیاء امرنا ، فرحم اللّه من احیا أمرنا .»
. 22 مرحوم محدث قمى در«الکنى و الالقاب» ، ج 404 / 2 ، بخشى از این وصیت نامه را به طور ناقص نقل کرده و به جاى «و اللبث یمزقها» «و اللیث یمزقها» آورده است .
. 23 «عوالى اللئالى» ، ج 268 / 1؛ ج 5 / 4.
. 24 «همان مدرک» ، ج 71 / 4.
. 25 از امام سجّاد چنین روایت شده است: «حق العالم التعظیم له و التّوقیر لمجلسه و حسن الاستماع الیه و الاقبال علیه و ان لا ترفع علیه صوتک و أن لا تجیب أحداً یسأله عن شیىء حتى یکون هو الّذى یجیب و لا تحدث فى مجلسه احداً و لا تغتاب عنده احداً و ان تدفع عنه اذا ذکر عندک یسوء و ان تستر عیوبه و تظهر مناقبه و لا تجالس له عدواً و لا تعادى له ولیاً . فاذا فعلت ذلک شهد لک ملائکة اللّه بأنک قصدته و تعلمت علمه للّه ، جل اسمه ، لا للنّاس» . ر . ک:«عوالى اللئالى» ،
ج 73 / 4 - 74. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 323 |