تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,821 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,981 |
نقدى بر نقد مقاله حجاب شرعى | ||
حوزه | ||
مقاله 8، دوره 10، شماره 55، فروردین 1372، صفحه 159-193 | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
تاریخ دریافت: 03 اسفند 1394، تاریخ پذیرش: 03 اسفند 1394 | ||
اصل مقاله | ||
(فان یکفر بها هؤلاء فقد وکلّنا بها قوماً لیسوا بها بکافرین).انعام89) اینک به اصرار برخى از دوستان به انتقادات ایشان پاسخ مى دهم. بدین خاطرکه از حریم قرآن دفاع کرده باشم نه بدین خاطر که از مقاله خود دفاع کنم. ناقد: اگر کلمه (فرج) در آیه دوّم (=آیه سى و یکم سوره نور) به ضمیرى اضافه شده است که به (مؤمنات) بر مى گردد درآیه پیش از آن (= آیه سى ام سوره نور) به ضمیرى اضافه شده است که به (مؤمنین) برمى گردد در حالى که آفرینش اندام بانوان و آقایان نسبت معکوس دارد. بنابراین از آیه اول معلوم مى شودکه منظور قرآن شکاف بدن نیست و اگر در آیه اوّل شکاف بدن منظور نباشد در آیه دوّم نیز شکاف بدن منظور نخواهد بود. این خود یک قانون ادبى است که آیه اوّل با قرائنى که دارد و با ظهورى که پیدامى کند مى تواند زمینه را براى درک آیه دوّم فراهم کند ولى آیه دوّم که تحت الشعاع آیه اول قرار دارد هرگز ظهورى در آن منعقد نمى شود که مخالف با آیه اول باشد تاچه رسد که ظهور آن را از بین ببرد. ناقد: لذا بایدگفت. همان طور که همه گفته اند: این کلمه کنایه ازعورت است.)160) پاسخ: (او جاء احد منکم من الغائط). درک این آیه قرآن در گرو آن است که ما بدانیم که اعراب جزیرة العرب نه مستراحى داشته اند و نه حمامى و نه حوض آبى... و در آن زمان براى قضاى حاجت از خانه ها و کوچه ها بیرون مى شده اند و در میان گودالى قضاى حاجت مى کرده اند. طبیعى است که بى مراجعه به تاریخ و حدیث و بدون دریافت این سنّت مردمى روشن نمى شود که چرا قرآن مجید مى فرماید: (اگر کسى از گودال برآید باید وضو و یا تیمم خود را تجدید کند.) و نه روشن مى شود که چرا واژه (غائط) را کنایه ازمدفوع آورده اند. همچنین اگر کسى بخواهدمعناى اصیل (فرج) و (عورت) را بشناسد و رابطه این دو واژه را با معناى کنایى آن دریابد باید تمام آیات مربوط را استقراء کند سپس مسیر حقیقت ومجاز را در این دو واژه وارسى کند و تمام سنتهاى عهد نزول و از جمله: آداب لباس پوشیدن مردم را بشناسد و گرنه گمراه مى شود. اندام شرمگاه را که اینک فقهاء به نام (عورت) مى نامند قرآن مجید همه جا به نام (سوء ات) مى نامد. ولى چون آشکار شدن آن را مایه ملامت و موجب شرمسارى مى داند همه افراد بشر را خواه مؤمن و خواه مشرک با کلمه (عورت) که به معناى شرمسارى است از آشکار شدن شرمگاهشان پرهیز مى دهد. در واقع فقط واژه (سوءات) است که با همین صورت جمعى در معناى اندام شرمگاه اصالت فرهنگى ـ لغوى دارد و با همین تناسب واژه (عورت) کنایه از شرمگاه بدن مى شود نه آن که واژه (عورت) در اصل لغت به معناى (فرج) و شرمگاه بدن باشد. لذا مى بینیم قرآن مجید درباره منافقین مى گوید: (یقولون ان بیوتنا عورة. و ما هى بعورة. ان یریدون الاّ فرارا).1 باز درهمین رابطه مى بینیم که از امام صادق مى پرسند: (واقعاً حدیث رسول خدا درست است که: (عورت مؤمن بر مؤمن حرام است؟) امام صادق(ع) مى گوید: (بلى درست است). راوى براساس همان اُنس و آشنایى که با معناى کنایى پیدا کرده سؤال مى کند: (این عورت همان اسافل اندام و شرمگاه بدن است؟) امام صادق(ع) مى گوید: (نه. اشتباه کرده اى. منظور رسول خدا از این عورتى که حرام است فاش کردن اسرار و معایب مردم است که مایه شرمسارى و خفت مى شود.) 2 بارى. قرآن مجید در پنج مورد کلمه (سوءات) را با همین صورت جمعى به کار برده و در هر پنج مورد این کلمه را به معناى: شرمگاه بدن آورده است. از جمله: (فوسوس لهما الشیطان لیبدى لهما ماوُورى عنهما من سَوءاتهما.)3 (فلما ذاقا الشجرة بدت لهما سوءاتهما وطفقا یخصفان علیهما من ورق الجنة). قرآن مجید بعد از شرح داستان آدم به فرزندان آدم خطاب مى کند و مى گوید: (یا بنى آدم قد انزلنا علیکم لباساً یوارى سوء اتکم وریشاً. ولباس التقوى (یا بنى آدم لایفتننکم الشیطان کما اخرج أبویکم من الجنة ینزع عنهما لباسهما لیریهما سوءاتها).4 اى فرزندان آدم مراقب باشید که شیطان شما را نفریبد تا بدون جامه دربرابر دیگران ظاهر شوید. آن چنانکه پدرتان آدم و مادرتان حوا را فریفت و از بهشت برین بیرون کرد. به این صورت که: با وسوسه خود جامه آنان را از اندامشان برکند تاشرمگاهشان را به آنان نشان بدهد و شایستگى حضور در بهشت را ازآنان سلب کند. طبیعى است که اگر فرمانى از جانب شریعت صادر شود مى خواهد سنت مشروعى را میان جامعه رائج سازد و اگر نهیى صادر شود مى خواهد سنت نامشروعى را از میان جامعه نسخ کند. چون نهى و منع قرآن در این دو آیه از سوره اعراف به فرزندان آدم و نسل بشر متوجه شده است و توصیه مى کند که در برابر دیگران عریان نشوند معلوم مى شود که روى سخن به آن کسانى است که هنوز رنگ ایمان و مذهب نگرفته اند و از آشکار شدن عورت و عریان شدن در برابرهم پرهیزى ندارند. به آن کسانى که دیروز براى زیارت کعبه حاضر مى شدند و با اندام عریان طواف مى کردند و امروز انجمن لختیان تشکیل مى دهند سفارش مى کند که جامه اى بر اندام زیرین بیارایند تا شرمگاهشان مستور شود و چه بهتر که یک جامه هم بر دوش خود بیارایند تا بَرو بازویشان زینت یابدو ازحال توحش و شیوه حیوانیت خارج شوند. امّا در آیات سوره نور که خطاب قرآن به مردان و زنان مؤمن متوجه شده است دستور لباس و پوشش صادر نمى کند. نمى گوید: (ویستروا فروجهم/ ویسترن فروجهن). (یحفظوا فروجهم/ یحفظن فروجهن). در زندگانى رسول خدا(ص) به صحت پیوسته است. رسول خدا(ص) برمردى گذشت که قسمتى از رانش از زیر إزارش بیرون بود. به او فرمود: (غط فخذک اما علمت أنَّ الفخذ من العورة) به خاطر شهرت و صحت این حدیث جمعى از فقهاى شیعه مانند: ابوالصلاح وابن براج فتوا داده اند: (باید ازناف تازانو یا تا نیمه ساق را پوشانید.) ناقد: پاسخ: نویسنده ادعاکرده است که در فرهنگ قرآن کلمه (زینت) در زیور آلات عاریتى و خارجى استعمال نمى شود بلکه هماره در زینتهاى طبیعى به کار مى رود. خواه مانند سبزه و گلزار زینت زمین باشد یا مانند ستارگان شبتاب زینت آسمان باشد و یا مانند اسب و استر و غلام و نوکر زینت دولتمندان و امیران باشد و یا مانند زلف و ساعد و ساق سیمین زینت بانوان باشد که هیچ یک زیور آلات عاریتى نیست که دستاورد بشر باشد. منطق نویسنده بر این پایه استوار است که: فرهنگ هر قومى دیدگاه احساس آنان را ارائه مى کند و فرهنگ قرآن دیدگاه رسالت الهى رامعرفى مى نماید. از این روى قرآن روا نمى دارد که دیدگاه الهى را با دیدگاه دیگران خلط کند. لذا آنچه را مردم خام بااحساس زنانه خود زینت زندگى مى شناسند و به صورت گوشواره وگردنبند به خود مى آویزند قرآن با دیدگاه فرهنگى خود به نام حلیه یاد مى کند و هرگز نام زینت بر آن نمى نهد و تنها آنچه را با بینش والاى خود زیب و فرّ زندگى مى شمارد با نام زینت یاد مى کند. اینک تمام آیات قرآنى را به صورت استقراء مرور مى کنیم تا معلوم شود که واژه (زینت) جز در زینتهاى برآمده از طبیعت به کار نرفته است. زینت زمین: (حتى اذا أخذت الارض زخرفها وأزینت).5 (انا جعلنا ما على الارض زینة لها...)6 زینت آسمان: (انا زینا السماء الدنیا بزینة الکواکب.)7 (لقد زینا السماء الدنیا بمصابیح وجعلنا رجوماً للشاطین)8 (وزینا السماء الدنیا بمصابیح وحفظاً)9 زینت بشر: (المال والنبون زینة الحیاة الدنیا)10 (ولاتعد عیناک عنهم ترید زینة الحیاة الدنیا)11 (وما أوتیتم من شیٌ فمتاع الحیاة الدنیا وزینتها)12 (من کان یرید الحیاة الدنیا وزینتها نوف الیهم اعمالهم)13 (ربنا انک آتیت فرعون وملاٌه زینة واموالا فى الحیاة الدنیا)15 (مُخرج على قومه فى زینته)16 (قال موعدکم یوم الزینة وأن یحشر الناس ضحى)17 زینت بشر (مرکب سوارى): (و الخیل والبغال والحمیر لترکبوها وزینة)18 زینت بشر (لباس): (یا بنى آدم! خذوا زینتکم عند کل مسجد)19 (قل من حرّم زینة اللّه التى اخرج لعباده)20 این دو آیه دنباله همان بحث حجاب مردمى است که به عنوان إزار و رداء توصیه شد. در آن جا توصیه شد که لخت و عریان در مجامع و خصوصاً در معابد ظاهر نشوید و این جا توصیه مى شود که با آراستگى کامل از حیث لباس به مسجد و معبد در آیید و حتماً رداء هم بپوشید که زینت بَر و بازوى شما باشد. البته اگر مردم ازار و رداء یعنى همان لباس رسمى اسلام را بر وجه صحیح آن بپوشند که با چین و شُکن شایسته آراسته گردد از آرایش و خیاطى بى نیازمى شوند. مرحوم مجلسى آن جاکه واژه (ریشاً) 21 را شرح مى دهد مى نویسد: (وهو لباس الزینة. استعیر من ریش الطائر لانه لباسه وزینته) 22 در این زمینه روایات اهل بیت عصمت صراحت دارند و آیه (خذوا زینتکم عند کل مسجد) را به همین صورت که توضیح داده شد تفسیر مى کنند. یک دسته از روایات رداء (=بالاپوش) رسمى اسلام را نام مى برد که در روزهاى عیدو جمعه به هنگام نماز بر تن مى کنند و دسته دیگر آراستن و شانه زدن موى سر و صورت را مصداق آیه مى شمارد ونشان مى دهد که: (خذوا زینتکم) یعنى باید حالت زینت به خود بگیرند نه آن که چیزى را از زمین بردارند. ولى اگر پاى زیور آلات زنانه و ساخت بشر به میان باشد قرآن مجید نام حلیه بر آن مى نهد: زیور زنانه: (أو من یُنشّوا فى الحلیة وهو فى الخصام غیر مبین) 23 زیور آلات طلا و نقره: (... مما یوقِدون علیه فى النار ابتغاء حلیةٍ او متاع زَبَد مثله) 24 وحُلّوا أساوِرَ من فضّة وسقاهم ربُّهم شراباً طهورا) 25 (یحلون فیها من اساور من ذهب) 26 جواهر آلات: (وهو الذى سخر البحر لتأکلوا منه لحماً طریا وتستخرجوا منه حلیة تلبسونها) 27 (ومن کل تأکلون لحماً طریا وتستخرجون حلیة تلبسونها) 28 طلاى جواهر نشان: (یحلون فیها من اساور من ذهب ولوٌلوٌاً ) 29 (یحلون فیها من أساور من ذهب ولوٌلوٌاً ) 30 (واتخذقوم موسى من بعده من حلیّهم عجلاً جسداً له خوارٌ) 31 (قالوا ما أخلفنا مَوْ عدک بمَلکنا ولکنا حملنا اوزاراً من زینة القوم فَقَذَفْاها فکذلک أَلقى السامرى) با طرح این دو آیه همراه با خوانندگان شانزده آیه از آیات قرآن را وارسى کردیم و از مجموع این بیست و پنج آیه به دست مى آید که قرآن مجید در آیه حجاب بانوان هم باید کلمه (زینت) را به معناى زینتهاى طبیعى به کار برده باشد. از این روى در مقاله حجاب شرعى کلمه زینت را به معناى زینتهاى طبیعى گرفتیم. اگر ما کلمه زینت را در آیه حجاب زنان براساس همین ضابطه معنى کنیم با احادیث صحیحه اهل بیت هماهنگ مى شویم و فتواى خود را با سنتهاى برخاسته از اصول اسلامى منطبق مى بینیم. اگر مانند اهل سنت زینت را به معناى زیور آلات عاریتى از قبیل: انگشترى و دستواره و گوشواره بدانیم هم باید احادیث صحیحه اهل بیت را رد کنیم و هم فتواى فقها را زیر پا بگذاریم و هم سنتهاى رایج در جوامع اسلامى را تخطئه نمائیم. خلاصه مانند ناقد مقاله در فهم و تفسیر آیه چندین بار دچار تناقض گویى بشویم. یک قدم به جلو برداریم و سه قدم به عقب باز گردیم. اعتراف کنیم و اعتراف خود را پس بگیریم و اعتراض کنیم و اعتراض خود را پس بگیریم و... در این فرصت نمى توانیم همه مشکلاتى را که مفسرین در حلّ آن در مانده اند بیان کنیم. این نکته را یادآور مى شویم که اگر واژه زینت را در آیه حجاب بانوان زیور آلات مصنوعى بدانیم به حکم جمله دوّم که مى گوید: (ولا یبدین زینتهن الاّ لبعولتهن) (أو نسائهن) فقط حق دارد زیور آلات خود را و یا اندامى را که بازیورآلات زنانه آرایش شده اند به خانمهاى فامیل خود: مادر خواهر خاله دختر خاله عمه دختر عمه و... نشان بدهد. بنابراین ضابطه قاطعیت کامل پیدا مى کند و واژه (زینت بانوان) به معناى زینتهاى طبیعى بانوان خواهد بود. زینتهاى طبیعى بانوان گیسوان و سروگردن و... خواهد بود که قهراً ترجمه و تفسیر نویسنده را تثبیت مى کند. شگفت از ناقد است که اکثر آیات قرآن را مانند نویسنده ترجمه و تفسیر مى کند حتّى در صفحات بعدى اعتراف مى کند که براساس احادیث صحیحه واژه (زینتهن) به وجه و کفین و ذراع و ساعد تفسیر شده است. در عین حال انکار مى کند و مى نویسد: (حتى یک مورد هم آیه اى وجود ندارد که زینت در خصوص اندام و خود بدن و یا قسمتهایى از آن به کار رفته باشد.) ناقد: زیر دامن زینتى غیر از ساق پا وجود ندارد و نتیجه گرفته شود که: (ولایبدین زینتهن) مى خواهد بگوید: خانمها باید در کوچه و بازار دامن خود را تا روى پا بلند بگیرند تا ساق پا مستور بماند. مگر گردن سینه ساعد گیسوان و سایر اندام زینت نیست.) 163/ 164 172 در مرحله اوّل که گفت: از دامن خود مراقبت به عمل آورید بلافاصله گفت: (ولایبدین زینتهن) ولى چون در زیر دامن فقط یک زینت وجود دارد و آن ساق پاهاست و گه گاه و به هنگام راه رفتن با گامهاى بلند بى اختیار و خود به خود متناوباً آشکار و نهان مى شود لذا و به همین تناسب گفت: (الاّ ما ظهر منها) در نتیجه مسؤولیت آنان در حال راه رفتن با گامهاى بلند مرتفع شد و لزومى نخواهد داشت که احتیاطاً قدمها را کوتاه بردارند. در مرحله دوم که گفت: و باید خمار خود را بر سر بگیرند و زیر گلوگره بزنند باز هم بلافاصله گفت: (ولا یبدین زینتهن) ولى چون در زیر خمار خانمها چند زینت نهان مى شود که آشکار کردن بعضى مانند: گیسو و بناگوش کاملاً تحت اختیار و در کنترل خانمها قرار دارد و برخى دیگر (الاّ لبعولتهن...) نکته لازم به تذکر آن است که: اگر خانم به صورتى حرکت کند و یا راه برود که دامنش بالا برود و قسمتى از رانش بر ملا شود نمى تواند به استناد استثناى اوّل (الاّ ما ظهر منها) سلب مسؤولیت کند; چرا که این تخلف تخلف از دستور اصل است که گفت: (مراقب دامن خود باشید) نه آن که مربوط به استثناء بوده باشد. چنانکه اگر خانمى بازو و سینه و پستان خود را در برابر آن دوازده طبقه از مردان و زنان و کودکان بر ملا سازد نمى تواند با استناد به استثناى دوّم سلب مسؤولیت کند; چرا که این تخلف تخلف از فرمان اصل است که گفت: (باید خمار خود را زیر گلو گره بزنند) نه آن که مربوط به استثناء بوده باشد. در واقع خانم نمى تواند گره خمار خود را باز کند و سینه خود را در برابر محارم آشکار سازد. فقط مى تواند خمار خود را از روى سر عقب بزند که گیسو و بنا گوش او عریان شود بى آن که سنجاق و یا گره خمار خود را باز کند. پاسخ: ناقد: پاسخ: (حتى یک مورد هم آیه اى وجود ندارد که زینت در خصوص اندام و خود بدن و یا قسمتهائى از بدن به کار رفته باشد.)162/ ناقد: (قرآن در این آیه دو قطعه را به عنوان لباس رسمى توصیه مى کند.) توسل به روایاتى که مربوط به حج است براى تأیید رسمى معرفى کردن دو قطعه لباس نسبت به پوشش زن بى وجه است. بر عکس اگر متنى در مقام معرفى قطعات لباس براى پوشش خانمها در برابر نامحرم باشد نظیر این روایت است که از پیامبر صلوات اللّه علیه نقل گردیده است: (... ولغیر ذى محرم أربعة اثواب: درع و خمار و جلبات و ازار.) (شوهر مى تواند به اندام عریان همسرش بنگرد. فرزند و برادر خانم مى توانند با لباس بلوز به او بنگرند. امّا همین خانم باید در برابر نامحرم چهار جامه بر تن کند: بلوز خمار جلباب و ازار.) به ناقد باید گفت: واژه (درع) را به معناى (بلوز دامن بلند) ترجمه کند نه پیراهن. لذاست که خانمها با وجود این (درع) نیازمند (ازار) (= دامن) هم بوده اند تا ران و ساق آنان مستور شود. خانمها به خاطر راحتى این بلوز را در زیر خمار خود مى پوشیدند تا بعد از وارد شدن به منزل خمار خود را بر دارند و نیاز به تعویض لباس نداشته باشند. پس بلوز دامن بلند را که یک لباس دوخته است و نمى تواند خانم را از پوشیدن خمار و ازار بى نیاز نماید نمى توان در شمار حجاب رسمى محسوب نمود. جلباب هم که بحث جداگانه اى دارد و مخصوص بانوان شوهردار است. پس حدیث مزبور و یا سایر احادیث صحیح و معتبر شیعه که سخن از درع و غلاله و امثال آن به میان مى آورند با دو قطعه لباس رسمى در تناقض نیست و به همین جهت نویسنده در مقاله حجاب شرعى (141/) با صراحت نوشت که: (در حال عادى (نه در حال احرام حج) پوشیدن این لباس رسمى ضرورت ندارد. در زمان رسول خدا و در عهد امامان نیز بانوان اسلامى از لباسهاى دوخته استفاده مى کرده اند و پیراهن و بلوز و دامن و شنل مى پوشیده اند.) نمى دانم. شاید ناقد این قسمت از مقاله حجاب شرعى را نخوانده است که بیهوده بنابراین حق هر خانم و آقایى است که در حال عادى آزاد باشد و از هرگونه لباسى که مایل است استفاده نماید. منتهى با این شرط که معیار حجاب شرعى را; یعنى پوششى را که ازار و خمار و رداء به آنان مى دهد رعایت نمایند. امّا در مهمانى رسمى اسلام (حج و عمره) همگان باید از همان لباس رسمى استفاده نمایند که این خود اجماع فقهاى صدر اسلام است. چون براى زنان لباس جداگانه اى منظور نشده است شیخ طوسى در نهایه مى گوید: (لباس احرام براى زن و مرد یکنواخت و یکسان است. فقط یک روایت است که پوشیدن پیراهن را براى زنان تجویز مى کند. ولى اساس فتوا بر همان دو قطعه لباس نادوخته است.) این روایتى که شیخ طوسى به آن اشاره مى کند و در کتاب تهذیب ج 74/5 روایت کرده است پوشیدن حریر خالص و مخمل خز را هم در حال احرام تجویز مى کند. علاوه بر آن پیشنهاد مى کند: خانمها در حال احرام خلخال هم به پاکنند و دستواره عاج فیل هم بر دست نمایند! چون تمام منافیات لباس احرام را یک جا تجویز مى کند مخالف اجماع است ولذا مورد اعراض و بى اعتنائى قرار گرفته است و حجت نخواهد بود. ناقد: (عن الفضیل قال: سألت اباعبداللّه عن الذراعین من المَرأة هما من الزینة التى قال اللّه: (ولا یبدین زینتهن الاّ لبعولتهن)؟ قال: نعم: ومادون الخمار من الزینه ومادون فضیل مى گوید: از امام صادق علیه السلام سؤال کردم: آیا ذراعهاى زن جزء زینتى است که خداوند مى فرماید: (آنان زینتهاى خود را آشکار نکنند مگر براى شوهرانشان. فرمود: آرى وآنچه زیر روسرى قرار مى گیرد (گیسوان) نیز باید پوشیده شود و همچنین از دستبند به بالا پوشیده شود. در حدیث فوق به طور روشن امام ذراع یعنى دستها تا مچ را جزء عموم عنوان زینت قلمداد و تفسیر مى کند که باید پوشیده باشد. بنابراین ادعاى نویسنده هم تفسیر غلطى است و هم ادعاى پوچى در مقابل حکم امام صادق(ع).)168/ پاسخ: (و مادون الخمار من الزینة ومادون السوارین...) (و مادون الخمار من الزینة و مادون السوارین لیس من الزینة) در این صورت متن حدیث از هر جهت پیراسته خواهد بود و با سایر احادیث همگام و هماهنگ مى شود. ضمناً نظر نویسنده حجاب شرعى را تأیید مى کند که زینت را به معناى زینتهاى طبیعى مى داند. امّا اگر جمله دوّم عطف بر جمله اولى باشد که اغلب چنین تصور کرده اند معناى حدیث این است که آن قسمت از بدن که زیر ناقد: و تنها دلیل و تأییدى که براى این ادعاى مهم و جدید مى آورد این است که: (کنیزان مسلمان از پوشاندن موى سر معاف شده اند.) در این زمینه روایاتى نقل مى کند که مفاد آنها این است: (کنیزان مسلمان از پوشانیدن موى سر معاف هستند و یا نگاه کردن بردگان به موى خانمهاى خود بلامانع است.)169/ پاسخ: امام باقر علیه السلام که مى فرماید: (ما عبداللّه بشئٍ افضل من عفة بطن و فرج) در مقاله حجاب شرعى (چنانکه ناقد اشاره کرد) براى اثبات این معنى به دو رشته از احادیث قطعى استناد شده است. ولى معلوم مى شود که فاقد وجه استدلال را ندانسته است که بیهوده بر آن مى تازد. از آقاى ناقد باید پرسید. که: آیا اسلام مى خواهد از عفت کنیز ان مسلمان مانع شود که مى گوید: مقنعه بر سر نکند؟ آیا به دختران امام کاظم (ع) که در برابر خواجگان حرمسرا بى مقنعه ظاهر مى شده اند مى توان چنین نسبتى داد؟ آیا این قرآن نیست که با وجود آن همه سختگیرى نسبت به تماس با زنان پیامبر (که اجنبى حق ندارد جز از پشت پرده آویخته با آنان سخن بگوید) اجازه مى دهد که در برابر بردگان خود حجاب نگیرند؟ آیا اهل بیت پیامبر که مى گویند: (لزومى ندارد که خانم در برابر برده خویش مقنعه بر سر کند و ساق پا بپوشاند). اجازه بى عفتى داده اند؟ آیا رواست و اجازه مذهب صادر شده است که این همه نصرانى و یهودى را که مقنعه برسر نمى کنند هرزه و بى عفت بنامند؟ پس چرا جواز ازدواج موقت را با آنان صادر کرده اند. ابن زهره مى گوید: (بر کنیزان مسلمان واجب نیست که موى سر خود را بپوشانند) شهید و دیگران بر این حکم شرعى اجماع تمام مسلمانان را ادعا کرده اند. مرحوم مجلسى مى گوید: (ظاهر اخبار آن است که: بر کنیزان پوشیدن سر نه تنها مستحب نیست که مکروه است. بلکه باید قائل به تحریم شد. زیرا براى پوشانیدن سر فرمان تأدیب و کتک ظاهر سخن شیخ صدوق آن است که: (کنیزان حق ندارند سر خود را به هنگام نماز بپوشانند.) بنابراین احادیث کراهت بى معارض است و فتواى آن مشکلى ندارد. و با وجود اخبار مخالف قول به استحباب مقنعه بى اشکال نخواهد بود.) بحار الانوار ج182/83 از این روى به اجماع مسلمانان از شیعه و سنّى کنیز مسلمان حق ندارد یا لزومى ندارد که مقنعه بر سر کند. پس اگر نپوشیدن مقنعه مستلزم بى عفتى باشد آیا مسلمانان اجماع کرده اند که باید کنیزان بى عفت باشند؟ ناقد: پاسخ: ناقد: پاسخ: شگفت است که خود ناقد در پنج سطر قبل با درستى و امانت به نقل از مقاله حجاب شرعى نوشت: (روایاتى که به آنها استدلال شده و محتوى آنها این است که خانمها مى توانند در برابر (بردگان خود) موى سر را نپوشانند) در چند سطر قبل از آن هم با درستى و امانت سخن نویسنده را چنین نقل کرد: (و در این زمینه روایاتى را نقل مى کند که مفاد آنها این است: کنیزان مسلمان از پوشانیدن موى سر معاف هستند ناقد: پاسخ: راجع به عفت جنسى قبلاً بحث شد و نیازى به تکرار نخواهد بود فقط این نکته را باید روشن نماییم که تشریف اسلامى چه معنى دارد. قرآن مجید در اوائل بعثت به افراد بنى آدم خصوصاً به مشرکین مکه فرمان داد تا عورت خود را بپوشانند و عفت خود را حفظ کنند; امّا به آنان نفرمود که باید زنانشان سرخود را بپوشانند تا عفت خود را حفظ کنند. آنان را به خاطر عریان شدن ملامت کرد و کار آنان را فاحشه نامید. ولى زنان مشرکین را به خاطر نداشتن روسرى فاحشه و این تشریف اسلامى که مردان و زنان مؤمن بدان مفتخر شده اند تکلیفى والاتر از تکلیف انسانى ـ بشرى است. این یک کلاس والاتر است که مسلمان افتخار طى کردن آن را یافته است تا فرهنگ اسلامى را از فرهنگ مردمى و حتّى فرهنگ اهل کتاب جدا باشد و سیماى جامعه اسلامى از سیماى جوامع دیگر ممتاز گردد: خواه در یک شهر و کنار هم زندگى کنند و یا در دو شهر و دو منطقه و دو قارّه. قرآن مجید بیت المقدس را به اهل کتاب سپرد و براى مسلمانان قبله انحصارى کعبه را گزین کرد بى آن که با آنان معارضه کند و کلاًّ به قبله آنان پشت کند و این یک تشریف اسلامى است. پس همان طور که اگر کسى رو به بیت المقدس بایستد و به قبله کعبه پشت کند خاطى است زنان مؤمن هم اگر تشریف انحصارى را زیر پا بگذارند و مانند نصارا و یهود بدون مقنعه ظاهر شوند عاصى و نافرمان مى شوند و باید تأدیب شوند. ولى با وجود این اطلاق نام فاحشه و بى عفت بر آنان روا نخواهد بود. ناقد: پاسخ: بنابراین ترجمه و تفسیر آیه به صورتى که ناقد و دیگران آورده اند و پاى زنگوله دار زنان عرب را به میان کشیده اند بى مورد است. معناى درست آیه همان است که در مقاله حجاب شرعى آورده ام و آیه را تبصره اى بر احکام گذشته مى دانم. به این صورت که قرآن قبلاً گفت: (ساق پا را در زیر دامن نهان سازند و زلف و ساعد را در زیر خمار پنهان بدارند مگر آن که خود به خود آشکار شود که مسؤولیت ندارد.) این جا مى گوید: (کسى حق ندارد از این استثناء سوء استفاده کند یعنى چنان بدود و یا به بازى و پاى کوبى بپردازد که قهراً ساق پا آشکارا شود و اطراف زلف و گیسو بیرون آید و ساعد و دستها تا مرفق بر ملا گردد.) ناقد: پاسخ: ناقد: پاسخ: از ابتداى بعثت رسول خدا مسلمانان را به وظایف حجاب شرعى آشنا کرده بود. به طورى که مسلمانان از پوشش شایسته اى برخوردار بودند. رسول خدا به مسلمانان فقیر فرمان داد که: (دامن ازار خود را از زانو فراتر بگیرند تا بتواند نیمه ساق را هم بپوشاند.) و به اشراف که یک طاقه پارچه را به دور کمر مى بستند و دنباله آن را بر زمین مى کشیدند فرمود: (هرگز دامن ازار خود را بر زمین نکشند که از طهارت لازم بهره نمى برند.) ضمناً به تمام آنان فرمود: (از شمله صمّاء بپرهیزند که یک طاقه دومى را چندین بار از بالا به پایین به دور بدن بچرخانند و بپیچند که در این صورت سنت ابراهیمى: ازار ورداء متروک خواهد ماند.) در این زمینه احادیث رسول خدا چندان فراوان است که نظارت دقیق رسول خدا را بر جامعه اسلامى روشن مى سازد. این سیره و سنت ادامه یافت تا آن که آیه 59 سوره احزاب نازل شد و براى پیشگیرى از مشاجرات اجتماعى و حفظ عفت جامعه فرمود: (اى پیامبر! به همسرانت و دخترانت و خانمهاى مؤمنین بگو یک جامه از جامه هاى روانداز خود را بر دوش بگیرند و به اطراف بدن بیاویزند. این جامه را هر وسیله اى بهتر است که مایه امتیاز و شناخت آنان باشد و مورد آزار قرار نگیرند) این دستور ویژه چنانکه ناقد تصور کرده است به خاطر رفع مزاحمتهاى هرزگان ر بپوشند تا با عبارت قرآن (یدنین علیهن) مطابق باشد. یعنى جلباب را مانند شنل بر روى دوش بگیرند. مانند رومیان دامن شنل را آزاد و رها نکنند که از بدن جدا بماند و در پشت سر باد بخورد. در این صورت تکلیف جلباب یک تکلیف اختصاصى است که به صورت زائد جنبه تشریفاتى دارد نه آن که در شمار حجاب شرعى و پوشش اندامى به حساب آید مانند چادر سیاه امروزى که بر روى حجاب شرعى مى پوشند. باز هم این سیره و سنت ادامه یافت و خانمهاى شوهردار مسلمان جامه جلباب بر تن خود مى آرستند تا در سالهاى آخر هجرت که قبل از سال نهم نخواهد بود سوره نور نازل شد و بسیارى از تکالیف اجتماعى در آن مبین گشت. از جمله پوشیدن إزار و رداء براى مردان و ازار و خمار براى بانوان رسمیت یافت. یعنى بى آن که نسخى صورت بگیرد. (نسخ سنت به قرآن) و دستور جدیدى براى ناقد: پاسخ: 1 . حدیث محمد بن مسلم که مى پرسد: (خانمها کدام جامه خود را مى توانند بر زمین بگذارند؟) امام باقر(ع) پاسخ مى فرماید: (خانم مى تواند جلباب خود را بر زمین بگذارد.) 2 . روایت محمد بن ابى حمزه که امام صادق(ع) در پاسخ او مى فرماید: (تضع الجلباب وحده) یعنى خانم فقط مى تواند جلباب خود را بر زمین بگذارد. اجازه ندارد لباس دیگرى را هم از لباسهاى خود حذف کند. کسانى که علم اصول را با دقت ناقد: پاسخ: (و ان یستعففن خیرلهن) عفت جنسى را در نظر ندارد بلکه مى خواهد وادار کند که خانمهاى شوهردار گرچه پیرو از مسائل جنسى نا امید باشند از شعار آزادگان خارج نشوند و شخصیت و موقعیت خود را کوچک ننمایند و با زنان بیوه همسان نشوند. ناقد: پاسخ: اگر ناقد وجه اختصاص را مى فهمید تا این حدّ به بلاغت قرآن اهانت نمى کرد. قرآن مجید که مى خواهد ساتر عورت را براى بشریت ایجاب کند به روشنى و کمال بلاغت مى فرماید: (یا بنى آدم) و موقعى که مى خواهد حجاب مؤمنین و مؤمنات را مشخص و قطعى سازد مى فرماید: (قل للمؤمنین /قل للموٌمنات) و موقعى که مى خواهد تکلیف همسران و دختران رسول و زنان شوهردار مسلمانان را معین کند مى فرماید: (قل لازواجک وبناتک ونساء المؤمنین.) و موقعى که مى خواهد تکلیف پیران و واماندگان از مسائل جنسى را روشن کند مى فرماید: (والقواعد من النساء.) و در همه موارد صراحت لهجه و بلاغت کلام را رعایت مى کند تا همگان وظیفه خود را دریابند. اگر قرآن مجید مى خواست که حکم جلباب را به عموم مؤمنات سرایت بدهد با صراحت کامل و زبان رسا مى فرمود: (قل للمؤمنات یدنین علیهن من جلابیهن) تا رسالت خود را به نحو احسن ابلاغ کرده باشد نه آن که همسران و دختران رسول را در صدر آیه نام ببرد و زنان شوهردار مسلمانان را هم با آنان در یک ردیف قرار دهد بى آن که خصوصیتى در میان باشد. اینک و در پایان سخن براى همگان و خصوصاً مردم عامى که از مقاله حجاب شرعى به نتایج معلومى نرسیده اند تذکر مى دهم که نتیجه این بحث و مفاد مقاله این خواهد بود که: 1 . بانوان اسلامى براى پوشش نیم تنه پایین بدن باید دامن بپوشند و یا شلوارى همانند دامن و نمى توانند با دامن تنگ و یا شلوار چسبان در معابر عمومى ظاهر شوند. 2 . بانوان اسلامى اجازه دارند که در کوچه و بازار براى پوشش بالاى بدن از یک شنل گشا دو نیمه بلند استفاده کنند به صورتى که بازو و ساعد تا مچ دست تقریباً در زیر شنل مستور بماند. رنگ لباس به اختیار خانمها و محیط جامعه خواهد بود. زیرا محیط شهرى دهاتى و عشایرى مى تواند در انتخاب رنگ و طرح لباس 3 . پوشیدن موى سر با یک کلاه با فتنى یا دوختنى و یا مقنعه و روسرى اشکالى ندارد امّا به این شرط که پشت گردن و بنا گوش را هم بپوشاند. 4 . بانوان اسلامى نمى توانند در استخرهاى عمومى و یا کنار دریا با لباس شنایى که اینک متداول است ظاهر شوند. خانمها مى توانند با پوشیدن بلوز و شورت بلند در حمّامهاى خصوصى استخر خصوصى پلاژ خصوصى فقط در برابر خانمهاى فامیل خود آنان که از یک رحم به دنیا آمده باشند ظاهر شوند و به شنا و آب تنى بپردازند. خانمها حق ندارند حتّى در برابر پدر و برادر و... با لباس شنا ظاهر شوند و یا پیراهن بى آستین بپوشند. والسلام على من اتبع الهدى. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 416 |