با دغدغه هایش آشناییم. نگرانیها و حساسیتهاى او را شناساییم زیرا در سالهاى پیش افاضات نورانى اش سرمستمان کرد. و شورى دیگر در ما پدید آورد. ده سال سخن گفتن و قلم زدن از دردهاى حوزه برخاسته از شراره اى است که او بر جانمان افکند.
هنوز صلاى: (إذا فسد العالِم فسد العالَم) او در روح و روان ما طنین انداز است و رهنمودهاى نابش در نقش بنیادین عالمان دین در اصلاح و افساد جوامع اسلامى توشه حرکت و چراغ راهمان.
سالها شاهد رنجورى و دردمندى اش از جاهلان متنسّک و عالمان متهتّک بودیم. تیر تکفیر بسته ذهنانى که در احساسات عوام مى دمیدند دل دریا وش او را از یورش جلادان شاه بیشتر به درد مى آورد.
در نگاه او درد اساسى جوامع اسلامى تنگ نظرى و بسته ذهنى متولّیان و مفسّران دین بود. او تغییر نظام سیاسى و تشکیل حکومت ناب اسلامى را بدون تحوّل در نظر و اندیشه عالمان دینى میسور نمى دانست.
براساس چنین تلقى و باورى است که آن خلف صالح به پیروى از امام و مرادش (که در آخر عمر حرکتى جدى در زمینه تحول فکرى و فرهنگى حوزه آغاز کرد) ساماندهى و زمینه سازى تحول بنیادین حوزه ها را همّ خویش کرده است و گامهاى میمون و مبارکى برداشته که هر کدام را تبیین و شرح ویژه بایسته است.
تنها در این زمینه به ارائه رهنمودها بسنده نکرد بلکه خود به اجرا و پیاده کردن منویاتش اقدام نمود و در تحقق این مهم گامهاى سازنده اى چون: حضور در جمع حوزویان و عرضه طرح تشکیلات حوزه هاى علوم دینى بازگشایى دفتر و تعیین فقیهانى روشن بین و آشنا با نیازهاى زمان براى پاسخگویى به پرسشهاى اجتماعى و سیاسى برداشت.
این اقدامها بویژه تعیین فقیهانى آن هم با این گزینش واقع بینانه نقش اساسى را در بالندگى و همسازى حوزه ها با نیازهاى زندگى بشر ایفا خواهد کرد و زمینه ساز تحول اساسى در نظام آموزشى و شیوه
استنباطى حوزه ها خواهد شد.
امید آن که این فقیهان برگزیده پاس این انتخاب را داشته و این مهم را به مسلخ انجام دیگر مسؤولیتها و اشتغالات نبرند و با تدوین سازمانى در دو بعد: موضوع یابى و پاسخگویى هسته هاى پژوهشى از فاضلان دین شناس و نواندیش تشکیل دهند و ضمن پاسخگویى به پرسشها و نیازهاى نوپیدا مرزبانى از آنان براى حراست از حریم مکتب و فرهنگ اسلامى تربیت کنند.
نوشته فرادیدتان رهنمودهاى مقام معظّم رهبرى ادام الله ظله العالى در شروع درس خارج سال درسى تحصیلى 1371 است که به بیانى دیگر در پیامشان به جامعه مدرسین مورد تأکید و تایید قرار گرفته است.
مجلّه حوزه که فلسفه وجودى اش بیان همین دردهاست این مبارک رهنمودها را به چاپ مى رساند تا هم پاسشان داشته و هم در فرصتهاى مناسب از آنها بهره گیریم. ان شاء الله.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین والصلوة والسلام على سیدنا
ونبینا محمد وآله الطاهرین ولعنة الله على اعدائهم اجمعین.
ما بر حسب آنچه که معمول و معقود است در روز شروع سال تحصیلى جدید مطالبى را عرض مى کنیم ومخاطب ما در این عرایض طلاب عزیز و فضلا و علماى محترم حوزه هاى علمیه هستند. البته سال گذشته هم به همین گونه مطالبى عرض شد. امسال هم حول و حوش همان مسائل مطالبى را عرض مى کنیم.
امسال تفاوتهاى زیادى را در وضع حوزه مقدسه قم نسبت به سال گذشته مشاهده مى کنیم که انشاء الله سایر حوزه هاى علمیه هم از حرکت مبارکى که در آن حوزه شروع شده متاٌثر بشوند.
قبل از شروع عرایضمان باید از آقایان علماء و فضلایى که دست اندرکار این کارهاى جدید در حوزه قم هستند چه از لحاظ مدیریت کارهاى تشکیلاتى و اداره حوزه و چه از لحاظ بعضى از کارهاى جزئى از قبیل: بیمه و امثال آن که براى کمک به طلاب انجام شده است تشکر کنم.
مطلب اول که باید در باب حوزه هاى علمیه عرض کنم یک امر محتوایى است و مربوط به میدان دادن به کار تحقیق و پرورش محققین در حوزه علمیه قم و دیگر حوزه هاى فقاهتى مى شود. در این جا به عنوان برائت استهلال و ذکر یک نمونه کامل باید یاد نیکى از عالم بزرگوار و مرجع عظیم الشانى که اخیراً رحلت کردند یعنى مرحوم آیت الله العظمى آقاى
خویى بکنیم. ما به ایشان نه از دید یک مرجع بلکه از دید یک محقق موٌلف ومدرس موفق نگاه مى کنیم. آنچه که درباره این بزرگوار و امثال ایشان غالباً بعد از وفات صحبت مى شود جنبه هاى مربوط به مرجعیت این بزرگواران است در حالى که آنچه در زندگى این افراد و شخصیتهاى برجسته اهم است خصوصیاتى است که مستقیماً به مرجعیت آنها مربوط نیست بلکه مى شود گفت مرجعیت آنها ناشى از آن خصوصیات است و آن همان جنبه علمى تحقیقى تدریسى و کار موفق و پیگیر آنان در این زمینه است. اگر شما به زندگى این بزرگوار نگاه کنید مى بینید حداقل در سه رشته علمى و درسى مهم داراى فرآورده هاى تحقیقى هستند که یکى فقه دیگرى اصول و سومى رجال است. این همه کتابهاى فقهى و اصولى که شاگردان ایشان نوشته اند همه از کل مات ایشان است و شما به اینها اضافه کنید آنچه را که از قلم خود ایشان مستقیماً صادر شده است. کتاب بزرگ کم نظیر رجالى ایشان (که ظاهراً آن را در سالهاى اواخر عمرشان نوشته اند چون ذکر مى کنند که من این کتاب را با اشتغال زیاد و در دوران پیرى مى نویسم) یک فرآورده علمى عظیم است. حال شما ببینید یک عالمى که این مقدار فرآورده علمى دارد چقدر مى تواند تأثیر در حوزه هاى علمى نه فقط در زمان خود بلکه حتى بعد از زمان خود بگذارد. اصلاً آنچه که مربوط به بعد از زمان او مى شود همین جنبه است والّا مرجعیت تقلید ایشان (یا هرکس دیگرى مثل ایشان) پس از گذشت مدتى کمى از وفات شان از بین خواهد رفت. چقدر مراجع بزرگى در نجف بوده اند که دایره مرجعیت شان از ایشان هم اوسع بوده ولى امروز از آنها حتى اسمى هم باقى نمانده است. ممکن است کسى آنها را بشناسد اما در حوزه ها و اوساط علمیه از آنها نامى نیست. شما اگر مثلاً در طبقه اساتید آیة الله العظمى خویى ملاحظه کنید مى بینید کسانى مثل مرحوم آقا شیخ محمد حسین اصفهانى و مرحوم آقا ضیاء عراقى مرجع نبودند و به مرجعیت نرسیدند امّا به طور وسیع در حوزه هاى علمیه و فقاهت حضور دارند. کدام حوزه علمیه است که در آن شخصیتهاى برجسته فقه و اصول باشند ولى از مرحوم آقا شیخ محمد حسین اصفهانى و آقاء ضیاء عراقى این دو ملاى بزرگ نامى و بحثى و سخنى و کتابى و ردّ و ایرادى نسبت به مبانى آنها وجود نداشته باشد. در حالى که در عصر همان بزرگوارها و اندکى پیش از آنها هم مراجعى بودند که اکنون ازآنها در حوزه ها حتّى اسمى هم نیست وتاٌثیرى در پیشرفت فقه و اصول ندارند در حالى که مراجع بزرگى هم بوده اند. آنچه که در نهاد حوزه ها باقى مى ماند و به عنوان یک صدقه جاریه مطرح است همین تحقیقات و تالیفات و بعد از آن هم پرورش و تربیت شاگرد است. این مطلب به ما و حوزه ها و مسوٌولین و مدیران آنها و بخصوص به خود طلاب مى فهماند که کار اول طلاب و فضلا تحقیق تعلّم و تدریس است که همه باید در این جهت اهتمام ورزیده و نیروى خود را به کار بندند. مسأله تحقیق در همه رشته هاى مربوط به فقاهت لازم است که عمده آنها همین سه رشته اى است که عرض شد: فقه اصول و رجال و غیر از آنها هم البته مطالبى هست.
تلاش براى پیشرفت فقاهت
نکته دوّم براى حوزه هاى کنونى این است که مدرسین فضلا و طلاب باید در کار پیشرفت فقاهت تلاش کنند. بزرگترین حوزه فقهى شیعه یعنى حوزه علمیه قم از نیم قرن پیش تا امروز در دو مقطع گسستگى پیدا کرده و کار فقاهت در آن با وقفه رو به رو شده است. یکى از این دو مقطع مقطع نا مبارک دوران رضاخانى است که حوزه قم را تعطیل کردند. امام بزرگوار(ره) مى فرمودند: (ما و همان عده کمى که آن روزها در قم بودیم جرات نمى کردیم روزها در شهر قم و همین مدرسه فیضیه ظاهر شویم. روز را در باغات اطراف قم مى گذراندیم و آن جا مباحثه و درس و بحث مى کردیم). این یک مقطع بود که البته تأثیر زیادى هم گذاشت و حدود هشت ـ نه سال حوزه علمیه قم را تقریباً متوقف کرد. براى یک حوزه البته 8 9و 10 سال توقف درسى یک ضایعه بزرگ است.
مقطع دوّم که مقطع مبارکى است مقطع مبارزات اسلامى بود. در چند سال اول دوران مبارزات که شدت عمل دستگاه بخصوص در قم خیلى زیاد بود. فضلا و طلاب جوان دنبال کارهاى مربوط به مبارزات بودند. البته همان طور که عرض کردیم این یک مقطع مبارک است و به خاطر این مقطع برکاتى به حوزه هاى علمیه و عالم فقاهت و تشیّع و به کل جامعه اسلامى رسید که از آنچه که با درس و بحث به دست مى آمد به مراتب بزرگتر و مهمتر است. به هر حال در این مقطع هم یک گسیختگى و انفصالى پیدا شد. در این چند سال فضلا و طلاب مستعد زیادى بودند که مى توانستند کار علمى و تحقیقى بکنند درس بخوانند و پیشرفت کنند و با ابتکارها و قوت ذهن و استعداد خود فکر علمى و فقهى را پیش ببرند ولى به
کارهاى دیگر مشغول شدند و نتوانستند این کار ر انجام بدهند. بنابراین حوزه قم حداقل در نیم قرن اخیر دو مقطع انفصال و گسست دارد که باید آنها را جبران بکند. جبران این عقب ماندگیها به این است که امروز طلاب و فضلایى که در حوزه علمیه قم هستند درس و بحث و تحقیق را جدى تر بگیرند و بیش از آنچه که طبیعت حوزه اقتضاء مى کند درس بخوانند و کار کنند. طلاب باید به درس و بحث بیشتر اهتمام ورزیده تعطیلى ها را کم و حجم کار را زیاد کنند و از هر فرصتى براى تحقیق و تعلّم استفاده کنند. سنت بحثهاى فقهى را که در اوقات شور و اشتغال حوزه ها به چشم مى خورد زنده بکنند. طلاب نباید از درس خواندن خسته بشوند. باید به طور دائم درس بخوانند و آنچه را که لازمه و آداب درس خواندن است رعایت کنند. مثلاً همه درس را بنویسند و به دقت نظر و نشان دادن نوشته ها به اساتید اهتمام کنند. فرض بفرمایید در یک حوزه درسى که ممکن است 400 یا 500 نفر و حتى بیشتر باشند (الان شنیده ام در بعضى از درسهاى قم نزدیک به 1000 نفر طلبه شرکت مى کنند) اگر نیمى ازاینها هم درس را بنویسند (البته ما عرض مى کنیم همه درس را بنویسند و به کمتر اکتفا نمى کنیم) و نوشته هاى آنها مهذّب منقّح و خوب باشد و با نظرات اساتید اصلاح و تکمیل بشود و به بازار علم بیاید شما ببینید چه حادثه اى اتفاق مى افتد.
یکى از عواملى که مرحوم آیة الله العظمى آقاى خویى را در کار گسترش علم فقه و اصول موفق کرد این بودکه درسهاى ایشان به شکل منظمى نوشته مى شد. سبک درس ایشان خیلى منظم و مرتب بود. ما در سال 1336 که حوزه درس ایشان را درک کردیم دیدیم که کسى در درس ایشان اصلاً اشکال نمى کرد. ایشان درس رامى گفتند و کسانى آن را مى نوشتند و بحث مى کردند و بعد هم منتشر مى شد. پس اینکه طلاب درس را بنویسند و فضلا آنها را تنقیح کنند و احیاناً به نظراستاد برسانند خیلى مهم است.
احیاء سنت اجازه اجتهاد
در این جا پیشنهاد مى کنم که سنت اجازه اجتهاد را که سالهاست در حوزه ها منسوخ شده آقایان دوباره زنده کنند. اجازه اجتهاد در گذشته چیز خوبى بود. در سابق طلاب بعد از آن که مقدارى درس مى خواندند براى این که مى خواستند به مراکز و شهرها بروند ومشغول تبلیغ و خدمت علمى بشوند احتیاج به گواهینامه اى داشتند که معلوم کند این آقا اهل علم و فضل است لذا مى رفتند پیش
علماى بزرگ یک مسأله فقهى را مطرح و بحث مى کردند و آن عالم تشخیص مى داد که ایشان مجتهد است و براى او اجازه اجتهاد مى نوشت و به او مى داد. در دوره قبل از ما علما و بزرگان زیادى از علماى قبل از خودشان اجازه اجتهاد داشتند. الان سالهاست که این کار منسوخ شده است.
این که چرا منسوخ شد شاید عللى داشت. مثلاً بعضى از بزرگان مراجع عادت نداشند اجازه اجتهاد بدهند جهاتى را رعایت مى کردند. الان اجازه افراد فقط براى امور حسبیه است. این کافى نیست چقدر خوب است که اجازه اجتهاد در حوزه ها زنده بشود. منتهى پیشنهاد من براى ترتیب آن این است که طلبه فاضل بعد از آن که مقدارى درس خواند و در خود قوت و نیروى اجتهاد رااحساس کرد نزد استاد برود و استاد یک موضوع ومسأله مهم را (که سعى کنند از مسایل جدید و بحث نشده انتخاب شود) براى طلبه تعیین کند و او برود روى این موضوع کار کند ومثل جزوه هاى تزى که در دانشگاهها معمول است نتیجه بررسیهاى خود را ارائه بدهد. ما البته به آقایانى که انشاء الله قرار است تشکیلات مدیریت حوزه را راه بیاندازند قبلاً این پیشنهاد را کرده بودیم که در یک دوره اى از تحصیل به طلاب
موضوع بدهند و از آنها بخواهند که تز بنویسند حالا عرض مى کنم که طلاب این تز را براى اجتهاد بنویسند. اگر به طلاب موضوع داده شود و آنها هم آن را تنقیح کنند گاهى دو سه نفرى پیرامون آن بحث کنند و استاد راهنما هم داشته باشند شما خواهید دید ظرف چند سال هزاران تز فقهى جالب و مسائل بحث نشده به دست خواهد آمد.
این راه تحقیق را باز خواهد کرد. البته عرض نمى کنیم طلبه جوان تازه مجتهدى که درباره مساله تحقیق کرده حرف آخر را در آن مورد خواهد زد. شما بگذارید حرف اول را بزند و اولین گام را بردارد. بنابراین این کار را ما در حوزه قم و به تبع آن در دیگر حوزه ها بایدشروع کنیم. اجازه اجتهاد را هم ممکن است نخواهیم مراجع بزرگ بدهند یک یا دو نفر از همین فضلا ومدرسینى که در حوزه به فضل و قوت علمى و تحقیقى شناخته شده اند اگر اجازه اجتهاد بدهند کافى است. در این صورت اگر طلبه بخواهد به یک شهر یا دستگاهى برود ویک شغل تبلیغى انتخاب بکند ورقه اجتهادى که نزد اوست مراتب فضل او را نشان مى دهد. این عمل راه را باز و طلاب را به تلاش بیشتر در تبلیغ و ترویج اسلام تشویق خواهد کرد.
تکیه من در این جا این است که اجتهاد و فقاهتى که طلبه ها به سمت آن مى روند زنده و مطابق نیازهاى روز باشد. این جور نباشد که ما بخواهیم بحثهاى گذشته و گفته شده را دوباره تکرار کنیم. امروز مباحث زیادى در بسیارى از مسایل و ابواب فقهى وجود دارد که محتاج بحث و بررسى است. آنچه که امروز به آن حقوق مدنى و احوال شخصیه مى گویند و نیز بعضى از مسایل معاملات موضوعاتى است که حقیقتاً به تنقیح بحث و پى گیرى علمى نیاز دارد و چقدر خوب است که این کار به وسیله تلاش متقابل اساتید و فضلاى جوان انجام بگیرد.
اهمیت تبلیغ و رسالت حوزه ها
مسأله سوم که در برنامه هاى حوزه باید منظور بشود مسأله تبلیغ است. برنامه هاى تبلیغى حوزه علمیه قم در راس و به تبع آن بقیه حوزه هاى علمیه در شرایط فعلى که میدان براى تبلیغ اسلام باز است و دست و صداى ما به اقصى نقاط عالم مى رسد باید با گذشته فرق داشته باشد آن وقت که در حوزه کار تبلیغى ما جلسه اى با 50 100 و یا حداکثر 500 نفر در یک مسجد و مجلس بود و یک عالمى هم در کسوت امام جماعت و یا منبرى حرفى براى آنها میزد با امروز که در کل اقطار عالم و در کشور و جامعه خود
ما کسانى منتظر کار تبلیغى هستند فرق مى کند. چقدر جوانها هستند که مشتاق فهم دین میباشند. چقدر افراد فهمیده و تحصیلکرده هستند که تا دیروز آنها را از دین و معرفت دینى جدا نگه مى داشتند ولى امروز دستگاه حکومتى آنها را به فهم دین و گرایش به آن تشویق مى کند. اینها مى خواهند از دین چیز بفهمند. اگر امروز کسى به شما بگوید من مى خواهم یک دوره معارف اسلامى را به صورت خلاصه موجز و علمى نه به معنى فنى و استدلالى بلکه به معناى این که عوامانه نباشد بدانم و شما به من کتاب معرفى کنید شما چه کتابى را به او ارائه خواهید کرد؟ اگر فرض کنیم کتابهاى جامعى هم وجود داشته باشد که ما بتوانیم آنها را براى معرفى حقیقت اسلام ارائه بدهیم خیلى کم هستند. از طرف دیگر بین افراد اختلاف سطح و سلیقه وجود دارد. شما با یک دانشجو یک جور و با یک استاد دانشمند که مى خواهد از دین چیزى بفهمد جور دیگرى حرف مى زنید. با یک استاد علوم انسانى یک جور و با یک استاد علوم طبیعى و ریاضى جور دیگرى سخن مى گویید. با یک آدمى که مسایل و فرهنگ خارج را ندیده یک جور و باآن که دیده است جور دیگرى برخورد مى کنید. همچنین با طبقات متوسط یک جور و با
طبقات عامى که براى فکر کردن وقت و حوصله ندارند به نحو دیگرى عمل مى کنید. براى همه افراد در سطوح مختلف کتاب لازم است. من الان اگر از شما که با کتاب و معارف اسلامى آشنا هستید بخواهم چند کتاب مناسب معرفى کنید شاید به تعداد انگشتان هم افرادى پیدا نشوند که بتوانند این همه کتاب معرفى کنند. اصلاً شاید این مقدار کتاب لازم و خوب وجود نداشته باشد.
علاوه بر اینها ما احتیاج به بحثهاى موضوعى داریم. مثلاً فرض کنید کسى تنها راجع به حجاب حقوق زوجین یا حقوق بشر که در دنیا این قدر مورد جنجال است یا سیاست خارجى اسلام و حقوق کارگر مى خواهد ببیند نظر اسلام به طور ساده و خلاصه چیست؟ آیا ما براى همه اینها کتاب داریم معرفى کنیم؟ حالا ممکن است یک نفر از یک نویسنده اى کتابى راترجمه کرده باشد ولى ترجمه کافى نیست و درباره این مسایل باید کتاب نوشت و تاٌلیف وتحقیق کرد.
یکى از فضلاى بزرگوار و شایسته امروز قم که از چهره هاى برجسته است چند سال قبل به من مى گفت: من رفتم به یکى از کتابخانه هاى انگلیس (حالا تردید دارم که انگلیس یا کشور دیگرى بود) بخشى از این کتابخانه درباره اخلاق بود. تعداد کتابهایى که ظاهراً در ده بیست سال اخیر درباره اخلاق نوشته شده و بخش عظیمى از این کتابخانه را پر کرده بود حدود ده هزار جلد بود. شاید هم بیشتر از این که حالا من احتیاط مى کنم و کمتر مى گویم. شما ببینید همه کتابهایى که ما در باب اخلاق از اول اسلام تاحال به زبان فارسى و عربى نوشته ایم چقدر است؟ آیا کتابهاى اخلاق که شناخته شده و در دسترس مردم یا فضلا باشد غیر از کتب خطى که ممکن است در یک کتابخانه اى موجود باشد از صد تا بیشتر است؟ آنها در چند سال اخیر در باب اخلاق این همه کتاب نوشته اند که حالا من عرض نمى کنم همه آنچه نوشته شده خوب و درست است من عرض مى کنم یک تلاش علمى و فکرى در کشورهاى پیشرفته وجود دارد با این که آنها مادى هستند و غالباً گرایشات مادى دارند و خیلى از معنویات دور هستند ما انصافاً تألیف و نوشته درباره اخلاق و همین طور موضوعات دیگر در سطوح مختلف و براى مخاطبین مختلف کم داریم. مردمى که تازه با اسلام آشنا شده اند نیاز به این کتابها دارند.
در همین کشورهایى که وقتى سال گذشه ما با هم صحبت مى کردیم جزو شوروى بودند. امروز میلیونها انسان مسلمان وجود دارند که تا دیروز در زیر
سیطره کمونیسم بودند و امروز از ما معارف دین را طلب مى کنند. در سال گذشته چنین کشورهایى وجود نداشت ولى امروز وجود دارد و این سرعت تحولات جهانى را نشان مى دهد. اینها مى گویند:
(ما 60 ـ 70 سال زیر سیطره کمونیسم بودیم و کمونیسم براى ما در تمام مباحث کتاب جزوه نوشته بروشور فیلم نمایشنامه وچیزهاى دیگر درباره مسایل اقتصاد تاریخ فلسفه و انواع و اقسام مفاهیمى که در کمونیسم مطرح است فراهم کرده بود حالا اسلامى و مسلمان هستیم و به اسلام برگشته ایم. شما که به قول خودتان ام القراى اسلام هستید بیایید به ما کتابهاى اسلامى بدهید).
شما به آنها چه پاسخى خواهید داد؟ شما چه چیزى را ترجمه کرده یا نوشته اید که به آنها بدهید؟ باز هم مجبوریم بگوییم: آثار شهید مطهرى (ره) را مى دهیم!
البته حقیقتاً آثار این بزرگوار بهترین آثار است. گویا منطقى داراى اول و آخر قوى و خوب است ولى آخر تا کى؟ ما باید بر حسب مناسبات و شرایط مختلف کتاب تولید بکنیم؟ باب تبلیغ شامل اینهاست. البته مسایل هنرى فیلم و چیزهاى دیگر هم بجاى خود ولى ما براى تبلیغ باید باب جدیدى را در اداره حوزه به
وجود بیاوریم درست است که ما بر روى فقاهت تکیه مى کنیم و آن را اصل مى دانیم اما این جور نیست که رشته تبلیغ را در حوزه علمیه قم کم اهمیت بدانیم. یک مبلّغ کارى مى کند که صد فقیه نمى توانند بکنند. مرحوم حاج آقا رضا همدانى واعظ (غیر از حاج آقا رضا همدانى صاحب مصباح الفقیه) که هم ملا بود و هم واعظ و اهل تبلیغ در زمانى که یکى ازمسالک باطله رواج پیدا کرده بود و در رأس آن ملایى وجود داشت که واقعاً هم ملاّ تحصیل کرده و درس خوانده نجف بود (کرمى بود که از داخل درخت به وجود آمده و رشد کرده بود) و به تدریج داشت در حوزه هم نفوذ مى کرد به درخواست مرحوم میرزاى شیرازى منبر رفت و علیه این مسلک سخنرانى کرد. همان منبر کتابى شد بنام: (هدیة النملة الى رئیس الملة) که الان هم این کتاب وجود دارد. گاهى یک مبلغ چنین کار عظیمى را انجام مى دهد که خود میرزاى شیرازى یا امثال ایشان اگر مى خواستند چنین کارى بکنند تسلط نداشتند و ممکن بود با زحمات زیاد این کار را بکنند. ولى این آقا داراى فن تبلیغ بود. قبل از پیروزى انقلاب و اوایل آن هم وعاظ و شخصیتهاى تبلیغى بودند( امروز هم بحمدالله بعضى از آنها در جامعه ما حى و موجود هستند و جامعه از برکات وجود آنها بهره بردارى و استفاده مى کند) که گاهى یک منبر در تهران یا قم مى رفتند و یک دنیا روشنگرى مى کردند این که در روایات متعدد مطرح شده (بعالم ناطق مستعمل علمه) به خاطر قوت نطق است. نوشتن هم مثل نطق است. لذا باب تبلیغ را در حوزه علمیه قم نباید کم گرفت. این جور نباشد که طلاب خیال کنند حالا که ما این قدر روى فقاهت تکیه مى کنیم پس رشته تبلیغ مهم نیست.
البته یک مرحله اى از فقاهت مثل علوم مادر و پایه را همه باید بخوانند و استفاده کنند تا حتى براى تبلیغ هم شایستگى لازم را پیدا کنند و کارآمد باشند ولى بعد که دروس به شعب مختلف تقسیم مى شود بعضى از طلاب باید به کار تبلیغ مشغول بشوند. هدف از تبلیغ هم عبارت است از: رشد معرفت دینى مردم و آماده کردن مطلب کتاب گفتار و وسایل تبلیغ براى هدایت افراد.
اهمیت تبلیغات در خارج کشور
مطلب چهارم که باز در باب تبلیغ است تربیت مبلغ براى خارج از کشور و سطح عالم است. تبلیغ دو طبیعت دارد: تبلیغ در داخل و تبلیغ در خارج .طبیعت تبلیغ در داخل با طبیعت تبلیغ در خارج متفاوت است. کسانى که براى تبلیغ به
خارج از کشور رفته باشند متوجه هستند که عرض من چیست. ما الان در بسیارى از نقاط عالم دچار کمبود مبلغ هستیم. ما کسانى را که بتوانیم براى تبلیغ به خارج از کشور بفرستیم متاسفانه کم داریم. این همه امروز در دنیا علیه اسلام در یک سطح و علیه شیعه در سطحى دیگر و علیه مبنا و روش انقلاب در یک سطح دیگر کار تبلیغى مى شود طبیعى است که جوانان دانشگاهیان روشنفکران و آحاد مردم خارج از کشور داراى سئوال هستند و از ما مى خواهند کسى را بفرستیم تا عقده هاى اینها را باز دل اینها را آرام کند و به سئوالهاى آنها پاسخ بدهد و آنها را خوشحال کند ولى ما کسى را نداریم بفرستیم. ما الان براى فرستادن مبلغین که بروند در خارج اقامت کنند مشکل داریم. بعضى از کشورهاى خارجى هستند که اگر ما بتوانیم ده نفر عالم فاضل مبلغ کار آمد را به آن جا بفرستیم که به طور دائم آن جا باشند آثار زیادى خواهد داشت ولى متاٌسفانه ما حتى یک نفر هم نداریم.
گاهى با زحمت زیاد موفق مى شویم یک نفر را پیدا کنیم که برود به یک کشور شش ماه سه ماه یا یک سال بماند. آیا این واقعاً کمبود نیست؟ شما ببینید مبلغین مسیحى از دو سه قرن پیش (حد اقل از صد سال پیش) رفتند به مناطق دور دست آفریقا یا آمریکا در اعماق جنگلها جایى که حتى آدمهاى معمولى و تجار هم نمى رفتند و مشغول تبلیغ شدند. انسان گاهى از این که اینها به جاهایى رفتند که امید مسیحى شدن مردم آن جا اصلاً وجود نداشت (مثل ایران) متعجب مى شود. یک وقت در صحبتى عرض کردم که مبلغین مسیحى مکرر به ایران آمدند که شرح حالشان موجود است. اینها از زمان نادرشاه بلکه قبل از نادرشاه براى تبلیغ مسیحیّت خانه و زندگى و اهل و وطن مألوف خود را رها مى کردند و با وسایل سفر آن موقع به کشورى مثل ایران مى آمدند و سالهاى دراز مى ماندند که مسیحیت را تبلیغ کنند! شما امروز سوار هواپیما مى شوید و در ظرف سه یا چهار یا پنج ساعت به هر نقطه دنیا که بخواهید مى روید. آن هم امکانات وسیع مثل تلفن و دیگر وسایل ارتباطى اما در عین حال باز هم کمبود داریم. الان ما از فضلاى برجسته و شخصیتهاى آماده خواهش مى کنیم که براى مدتى بروند به خارج و تبلیغ کنند در حالى که باید براى این کار اشخاص مهیا و آماده اى باشند. کسانى که اصولاً درس و دوره این کار را دیده باشند روان شناسى کشورهاى خارجى را بدانند ملتها و زبان آنها را بشناسند و بتوانند با آنها حرف بزنند و تفاهم بکنند.
ولى ما متأسفانه چنین افرادى را نداریم. این خلاء باید توسط چه کسى برطرف شود؟ آیا درست است که ما منتظر بمانیم تا یک دانشکده اى که مفاهیم اسلامى در آن جا در سطح نازلى نسبت به حوزه هاى علمیه تدریس مى شود براى ما مبلغ تربیت کنند؟ جاى تربیت مبلغ قم و حوزه هاى علمیه است. کجا غیر از حوزه قم و در درجه بعد دیگر حوزه هاى علمیه مى توانند این کار را انجام بدهند؟
آگاهى طلاب و روحانیون از تحولات و مسایل جهانى
موضوع پنجم این است که حوزه ها نباید از تحولات عالم برکنار بمانند. کسانى که تدبیر امور حوزه را به دست دارند باید ترتیبى بدهند که طلاب در جریان مسایل عالم قرار بگیرند. این جور نباشد که طلاب از پیشرفتها حوادث موضوعات علمى و نظریات و اکتشافات جدید در زمینه علوم طبیعى و بخصوص علوم انسانى برکنار و دور باشند. یک رکن مهم براى صدور حکم و فتوا اطلاع از موضوع است. اگر چنانچه فقیه موضوع را نشناسد نخواهد توانست کما هو حقه از دلیل شرعى حکم الهى را استنباط کند. شما فرض کنید کسى که مثلاً مى خواهد در باب (آب کر) فتوا بدهد اگر نداند آب کر چیست چطور مى تواند فتوا بدهد؟ فرض کنید کسى که در یک گوشه اى بوده و با لیوان به او آب داده باشند و آب کر ندیده باشد (که البته فرض بسیار مستعبدى است ولى میتوان آنرا تصور کرد) چطور مى تواند در مورد میزان و نحوه تطهیر آب کر یا آب جارى فتوا بدهد؟ ( چطور مى تواند حکم موضوعى را که نمى داند استنباط کند؟ اگر فقیه موضوع را نداند بسیار مشکل است بتواند حکم صحیح را استنباط کند. بسیارى از اوقات انسان فتاوى را ملاحظه مى کند که رسا و کامل نیست. وقتى بررسى مى کند مى فهمد موضوع براى فقیه درست روشن نشده است. ما در بسیارى از مباحث فقهى به چنین مسأله اى برمى خوریم. مثلاً مى بینیم اغلب فقها در یک مسأله فتوایى داده اند وقتى واقعیات زندگى را ملاحظه مى کنیم مى بینیم حکم شرعى دراین قضیه نمى تواند این باشد. بعد که تأمل مى کنیم مى بینیم شقوق موضوع درست روشن نبوده است. شقوقى بوده که آن عالم و فقیه از آن مطلع نبودند یا اصلاً در زمان آنها وجود نداشته و بعداً به وجود آمده است.
پس اگر طلبه و جوان فاضل ما از مسایل عالم مطلع شد و درجریان امور قرار گرفت این در فهم احکام الهى و شرعى و استنباط فتواى صحیح و نزدیک به واقع به او کمک خواهد کرد. طلاب نباید از
حوادث و مسایل برکنار بمانند. حوزه قم و دیگر حوزه ها باید روشهایى را انتخاب کنند تا طلاب از مسایل آگاه شوند. براى این جهت مى توان کمک کرد تا معلومات آنها گسترده تر شود یامجلات اختصاصى در حوزه منتشر کرد که بعضى از مسایل روز در آنها مطرح شود یا از کسانى که مطالعات روز دارند استفاده کرد.
لزوم حفظ استقلال حوزه ها
موضوعات ششم در باب تنظیم حوزه ها این است که باید کوشش شود حوزه ها حتى در دوران جمهورى اسلامى مستقل بمانند. الان بحمدالله این معنا حاصل است منتها چون گاهى انسان از گوشه و کنار حرفها یا شبهه هایى را مى شنود باید بر این مسأله تاکید شود. مثلاً برخى مى گویند: (جدا بودن حوزه علمیه قم و نظامات روحانى از تشکیلات مملکتى و دولتى مربوط به دوران حکومتهاى غیر اسلامى بود حالا که بحمدالله حکومت دینى و اسلامى است و بعضى از علماء دین و روحانیون در مراکز حساس و مصادرامور هستند دیگر نباید حوزه ها از حکومت جدا باشند.)
براى این که این شبهه از ذهنها خارج شود عرض مى کنم: حوزه یک نهاد هزار ساله و متکى به ریشه هاى بسیار مستحکم
است. این نهاد مستحکم و بالنده را با این سابقه عظیم هزار ساله و بااین تأثیر عمیق نمى توان به چیزى غیر از خودش متکى کرد. وابستگى حوزه چیز خطرناکى است و میتواند آینده حوزه ا تهدید کند. حوزه را باید با تکیه بر درون خود اداره بشود و باید هم از لحاظ مالى و هم از لحاظ مدیریتى استقلال داشته باشد. استقلال حوزه منافاتى با کمک و همکارى حوزه با دستگاههاى مسوؤل کشور ندارد. حوزه البته باید از نظام و هر دستگاه دیگرى که محتاج کمک و همکارى است حمایت و پشتیبانى کند. همکارى و کمک لازم است. استقلال حوزه به معناى انعزال حوزه از دستگاههاى جارى کشور یا عدم برقرارى ارتباط عناصر حوزه با کارهاى خارج از حوزه نیست. مستقل بودن حوزه به این نیست که حوزویان در قبال نظام و دستگاههاى حکومت اسلامى احساس مسووٌلیت نکنند و در امور حکومتى شرکت نداشته باشند. معناى استقلال حوزه این است که همچنان که روحانیت شیعه تاکنون مستقل و به خود متکى بوده است و مدیریت آن از درون حوزه ها جوشیده و به طور طبیعى انجام شده نه بصورت تحمیلى و خارج از حوزه از این به بعد هم باید همین استقلال ادامه پیدا بکند. همه کسانى که در داخل حوزه هستند باید خود را آماده کنند تا در حال یا در آینده در اداره حوزه شرکت داشته باشند. لازمه این امر این است که فضلاء و بزرگان حوزه از کارهاى مربوط به اداره حوزه شانه خالى نکنند. این جور نباشد که ما هم بخواهیم حوزه ما به طور مستقل اداره بشود و هم وقتى پاى عمل به میدان آمد هرکس بگوید: به من ارتباطى ندارد! چنین چیزى امکان ندارد. معلوم است که اگر این طور باشد کارها زمین خواهد ماند.
نتیجه این که نه از خارج حوزه کسى بیاید حوزه را اداره کند که عقیده ما این است و نه از داخل حوزه افراد برجسته و صالح وارد بشوند چیست؟ نتیجه زمین ماندن کارهاست. این چه عادت و فکرى است که وقتى مسایل مهم و اداره تشکیلات حوزه به کسانى پیشنهاد مى شود خود را کنار بکشند یا کارهاى شخصى را بر این کار مهم و عمومى ترجیج بدهند؟ ما اعتقاد به چنین روشى نداریم و مى گوییم: فضلاء طراز اول حوزه اولى هستند که مدیریت و تنظیمات امور حوزه را بر عهده بگیرند. روشى که براى اداره حوزه علمیه قم پیشنهاد شد و بحمدالله امروز در جریان است این است که مجموعه اى از فضلاى طراز اول قم کلیه امور سیاستگذارى را در امور حوزه به عهده بگیرند و یک مدیر اجرایى که داراى اختیار کافى و قدرت
تصرف باشد هم کارهاى اجرایى را انجام بدهد. آنها سیاستگذارى کنند و یک مدیر اجرا کند. این جور نباشد که در اجرا هم شرکت به وجود بیاید که: (لو کان فیهما آلهة الا الله لفسدتا) در امر اجرا اگر چند نفر با سلائق مختلف بخواهند دخالت کنند و حتى بخواهند با هم مشورت کنند و آراء شان را روى هم بریزند و کار بکنند غیر ممکن است. کار دسته جمعى قبلاً تجربه شد و ما در امور کشوردارى و دولت و امثال ذالک هم دیدیم که عملى نیست لذا در اواخر حیات مبارک امام رضوان الله تعالى علیه دیدید که هرجا که اشتراک و توازى و تداخل بود ایشان قاطعانه یک طرف را معین کردند و همه به این جا رسیدیم که باید مدیریت واحده بر کار مسلط باشد چه رسد به حوزه که کار دسته جمعى در آن خیلى تجربه نشده است. بنابراین کار مشترک و دستجمعى عملى نیست. کار مشترک باید در مشاوره و سیاستگذارى باشد اما در اجراى برنامه ها حتى برنامه ریزى هاى عملى باید یک نفر مسووٌلیت کار را به عهده بگیرد و دیگران کمک کنند. باید عده اى برنامه ریزى مقدمه چینى مشورت و هماهنگى کنند و تصمیم را یک نفر بگیرد و خود او هم اجرا کند. منتها براساس خط مشى سیاستها و کلیّاتى که آن جمع معین کرده اند.
بحمدالله این کار دارد انجام مى گیرد. باید فضلاى بنام و شخصیتهاى برجسته حوزه و کسانى که از نظر همه مورد قبول و احترام هستند پیشقدم بشوند و از مسووٌلیتها استقبال کنند. مسووٌلیت سنگین است.
مسووٌلیت پذیرى که آن قدر ما مطرح مى کنیم یعنى پذیرش همین مشکلات. در زمان حضرت امام رضوان الله تعالى علیه گاهى ما و دیگران خدمت ایشان مى رسیدیم و مى گفتیم:
(آقا ما خسته شدیم و اگر اجازه بدهید کنار برویم).
ایشان مى فرمودند:
(من از همه شما اولى به خسته شدن هستم).
و راست هم مى گفتند. ایشان پیرمردى بودند که تقریباً از هشتاد سالگى بار انقلاب با این عظمت را بر دوش گرفتند سینه سپر کردند و به میدان آمدند. ایشان نگفتند: (من این کار را نمى کنم یا باید استراحت کنم و بازنشسته بشوم). ایشان وارد میدان شد و در این راه هم به ملکوت اعلى پیوست و روح مطهرش به اعلى علییّن پرواز کرد.
مسایل مالى و معیشتى طلاب
مطلب هفتم مسایل مالى و معیشتى طلاب است. وضع معیشتى طلاب انصافاً بسیار بد است. شاید مردم ما ندانند که بالاترین حقوقها در حوزه علمیه قم که بزرگترین و بالاترین حوزه ها است از پاین ترین حقوقهاى دولتى هم پائین تر است. یعنى الان یک نفر طلبه و فاضل که سالها در حوزه درس خوانده مقدار حقوقى که از حوزه مى گیرد از حقوق یک مستخدم معمولى در دستگاههاى دیگر کمتر است. ممکن است یک طلبه اى منبر برود و کارهاى جنبى دیگر داشته باشد این بحث دیگرى است ولى آن مقدار که حوزه علمیه به او حقوق مى دهد به طورى که اگر بخواهد خود را از دیگر راهها فارغ کند غیر از آن هیچ در آمدى ندارد از حقوق یک مستخدم معمولى کمتر است. وضع معیشتى طلاب فاضل واقعاً بد است چه برسد به طلابى که در طبقات پایین تر هستند.
الان بحمدالله آقایانى زحمت کشیده اند و کارهایى کرده اند و مختصر بنیانهاى عمومى براى وضع زندگى طلاب انجام شده لکن اینها خیلى کم است. صندوق قرض الحسنه تأسیس کرده اند و بیمه درمانى طلاب به وجود آمده است. اینها اقداماتى است که در همین یک سال اخیر انجام شده است. برادرانى در فکر تشکیل یک تعاونى براى طلاب هستند و همچنین تلاش مى کنند بلکه بتوانند خانه هاى
سازمانى درست کنند که طلابى که در حوزه مشغول تحصیل هستند مجبور نشوند براى پیدا کردن یک اتاق با زن و بچه و اثاث سرگردان شوند و دست آخر هم نتوانند یک خانه اى که با حقوق و درآمد آنها تطبیق بکند پیدا کنند. بعضى از این کارها (مثل خانه سازمانى) تا رسیدن به نتیجه سالها طول خواهد کشید. منتهى بحمدالله در فکر آن هستند.
معیشت طلاب مسأله مهمى است که باید واقعاً براى آن حساب خاصى باز بشود و هرچه مى توانند در حوزه هاى علمیه بر آن تکیه کنند. البته کسانى که در خاج از حوزه هستند هم در این مورد مسوٌولیت دارند و این جور نیست که ما بگوییم کسانى که خارج از حوزه ها هستند نسبت به این قضیه مسووٌلیتى ندارند ان شاء الله آنها هم به مسووٌلیتشان عمل بکنند تا وضع معیشتى طلاب عزیز که واقعاً قشر زحمت کش و محرومى هستند شکل مناسبترى پیدا بکند.
حق امام و انقلاب بر حوزه هاى علمیه
مسأله هشتم این است که نباید در حوزه علمیه قم و حوزه هاى دیگر حق انقلاب و امام (ره) بر حوزه ها فراموش شود. حقیقتاً انقلاب و امام رضوان الله تعالى علیه بر حوزه هاى علمیه ما حق حیات دارند. اگر چنانچه این انقلاب و این حرکت عظیم نبود دستگاههاى ضد دینى حوزه ها را پوک مى کردند و از بین مى بردند و حتى بعد از آن که محتواى حوزه را از بین بردند به تدریج عین حوزه ها را هم زایل مى کردند. در دوران گذشته واقعاً حرکت دستگاه به این سمت پیش مى رفت. گرایش به طلبه شدن کم بود و در ارزش گذاریهاى جامعه ارزش حوزه نزدیک به صفر بود. آنها این جور حرکت و عمل مى کردند. انقلاب و امام بزرگوار (ره) حوزه را احیاء کردند به آن آبرو بخشیدند و در دنیا و جامعه به آن شخصیت دادند و ناصیه آن را بلند و منوّر کردند. حق انقلاب باید در حوزه ها محفوظ باشد. طلاب و فضلا و تشکیلات حوزه نباید به افراد بدخواه در داخل حوزه ها میدان بدهند. نباید افرادى که به واسطه سیطره و هیبت انقلاب جرأت نمى کردند نفس بکشند در گوشه و کنار پیدا شوند و بخواهند مانند موریانه پایه ایمان افراد را نسبت به انقلاب و اسلام انقلابى و مبانى انقلاب ضع یف و سست کنند. چهره هاى انقلابى در حوزه ها باید محترم باشند. طلبه هاى جبهه رفته و کسانى که سوابق جبهه دارند یاجانباز هستند وآنها که در حال خدمت به انقلابند و بارى از انقلاب را بر دوش دارند ارزشمند هستند.
این جور نباشد که در داخل حوزه ها اگر کسى چند سالى مشغول خدمت به انقلاب بوده یا الان هست این نقطه ضعف او به حساب بیاید نه این نقطه قوت است. خدمت به انقلاب نقطه ضعف نیست. همچنین باید براى کسانى که در میدان جنگ بودند هم در اعتبار و هم در عمل ارزش قایل بشوند. باید براى اینها حساب خاصى را باز کنند.
میدان دادن به افکار جدید در حوزه ها
موضوع نهم این است که در حوزه باید به افکار جدید درهمه زمینه ها میدان داده شود. البته منظور ما افکار انحرافى و التقاطى و خروج از اصول نیست بلکه مقصود افکار نو براساس پایه ها و مبانى فقاهت است. اگر چنانچه حرف و فکر جدیدى مطرح شد به آن اعتنا و احترام کنند. بنده یک وقت پیشنهاد کردم یک مجله تخصصى فقه درحوزه علمیه قم به وجود بیاید تا فضلاى نام آور یا فضلاى جوان و نورس فرصت پیدا کنند افکار نو و برداشتهاى جدید فقهى خود را در آن مجلات مطرح کنند. این جور افراد باید شناخته بشوند. اگر کسى چیز جدیدى را فهمید روى یک کاغذ بنویسد و در حوزه پخش کند تا همه بدانند چنین برداشت جدیدى در حوزه وجود دارد. خلاصه به جوانها نوآوریها ابتکارها و افکار جدید باید اهمیت داده شود.
معنویت و اخلاق در حوزه ها
مطلب دهم که مطلب آخر است همان چیزى است که ما همیشه بر روى آن تکیه کرده ایم و آن مایه معنوى حوزه هاى علمیه یعنى تقوى اخلاق اسلامى زى طلبگى فریفته نشدن به ظواهر و زرق و برق دنیا تقلید نکردن از اهل دنیا و قدر مسند قناعت را دانستن و به آن ارزش دادن است. اینها چیزهایى است که مایه هاى حقیقى و معنوى حوزه است.اگر چنانچه ما هم در حوزه قم خداى نکرده به دام مسابقه مادیات زندگى رنگین و ماشین و وسایل خانه و زندگى هاى آنچنانى بیفتیم (مثل مسابقه اى که بین اهل دنیا هست) این با طبیعت کار و وضع ما سازگار نیست. باید در حوزه قم به این معنا توجه بشود و کسانى که اهل معنویت و تقوى هستند جوانها را نصیحت بکنند. جوانها حرف پذیرى و نصیحت پذیرى بیشترى دارند.
امیدواریم خداى متعال ان شاء الله کمک کند و همه بتوانیم به وظایفمان در قبال حوزه عمل کنیم.
والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته