تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,355 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,303 |
مبانى فقهى اردبیلى1 اصل سهولت | ||
حوزه | ||
مقاله 4، دوره 9، شماره 53، آذر 1371، صفحه 60-85 | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
تاریخ دریافت: 03 اسفند 1394، تاریخ پذیرش: 03 اسفند 1394 | ||
اصل مقاله | ||
1 . اصل سهولت شخصیت گرانقدرى چونان محقق اردبیلى بى نیاز از توصیف و تمجید است. بر تارک قداست و تحقیق نام وى چون آفتاب عالمتاب مى درخشد و رهروان سلوک علمى و معنوى را شیوه رفتن مى آموزد. در این سلسله مقالات فقط نگاهى به مقام فقهى او انجام مى گیرد تا پیروان خط فقاهت دریابند که بزرگان و قائدان شیوه اجتهاد چه روشى را پیمودند و ازچه طریقى گـذر کردند. در این نوشته توجّه حضرت ایشان به قاعده اى بس مهم در شریعت گزارش مى شود. این مجموعه نشان مى دهد که چگونه درک اجزاء شریعت جز با فهم روح دیانت ممکن ومیسر نیست و قواعد عام و کلیدى دین نقشى اساسى در استنباط داشته و دارند. اصل سهولت از عام ترین و اصلى ترین قواعد دینى است. بازگو کننده روح دیانت و شریعت است. بااندک نظاره اى مى توان پرتوى آن را در اجزاى متفرّق احکام شرعى دید و صحت این کلام را که شریعت محمدى دیانت سهله و سمحة است اعتراف و تأیید کرد. مقایسه دیانت اسلام با احکام شرایع گذشته توجّه به احکام خاص امتنانى چون: تیمم وضوى جبیره و... توجّه به تأکید شریعت براجراى احکام به سهل ترین شکل ممکن مذمت وسواس و احتیاط هاى دراین میان گروههایى مى کوشند که دین را از این هویت نهى کنند و مکتب را با چنان قیودى درهم پیچند که نتیجه اى جز کاهش رغبت به مذهب را درپى نخواهد داشت. نوشتار ذیل مى تواند در این گونه نگرش تاٌملاتى بیفکند و شاید تجدید نظرى را بیافریند. به راستى از تأکید شخصیتى چون محقق اردبیلى بر اصل سهولت نمى توان به سادگى گذر کرد و یا موارد مکرر یاد کردهاى ایشان را از این اصل به تفسیر و تأویل سپرد. امّا در پیشگفتار بحث سزاست که اشاراتى به مبانى و قلمرو این اصل صورت گیرد.
مبانى اصل سهولت در این مقال اجمالى از مبانى و ادله قاعده سهولت ارائه مى شود و سپس مقتضاى مفاد ادله و تفاوت آن با دیگر قواعد مشابه چون: قاعده نفى حرج بررسى مى شود. آیات: در قرآن آیات متعددى درباره اصل یاد شده مشاهده مى شود که در این میان دو آیه از صراحت بیشترى برخوردارند: آیه اول: (شهر رمضان الذى أنزل فیه القرآن. هدیً للناس وبیّنات من الهدى والفرقان فمن شهد منکم الشهر فلیصمه و مَن کان مریضا او على سفر فعدة من ایام اخر یرید الله بکم الیسر ولایرید بکم العسر ولتکملوا العدّه ولتکبّروا الله على ما هدیکم ولعلّکم تشکرون). از جمله: (یرید الله بکم الیسر و لایرید بکم العسر) استفاده اصل سهولت شده است تبیین استدلال را مى توان با توضیحات ذیل دریافت: * لغویان (یسر) را به معناى (سهولت) گرفته اند. به ثروت و فراخى زندگى (یسار) گفته اند; زیرا در شرایط رفاه و ثروت کارها سهل و آسان مى شود. 1 * جمله (یرید الله بکم الیسر....) را نمى توان در مورد (روزه مریض و مسافر) محدود و محصور کرد بلکه بیان قانونِ عامّى است که برمثالهاى مذکور تطبیق شده است. سیاق آیه و ذوق متعارف شاهدى قوى براین مدعاست. از این رو نمى توان نظر کسانى را پذیرفت که جمله مورد نظر را در حدّ مورد روزه مریض و مسافر خلاصه کرد ه اند و آن را بیان قانون عام و کلّى بنگاشته اند. به عنوان نمونه در مجمع البیان مى خوانیم: (یرید الله بکم الیسر اى فی الرخصه للمریض والمسافر اذ لم یوجب الصوم علیهما وقیل یرید الله بکم الیسر فى جمیع امورکم.)2 جمله فوق نشان مى دهد که راٌى مرحوم طبرسى همان دیدگاه اوّل است که اختصاص جمله به روزه مریض و مسافر باشد; زیرا وى دیدگاه دوّم را با تعبیر: (قیل) که نشانه نـارضایتى از آن است بیان داشته است. از تفسیر تبیان شیخ طوسى نیز مى توان تمایل به دیدگاه فوق را دریافت: (الیسر المذکور فى الایة الافطار فى السفر فى قول ابن عباس ومجاهد وقتاده والضحاک والعسر الصوم فیه وفى المرض.)3 همان گونه که درابتداى کلام اشاره شد اختصاص جمله: (یرید الله بکم الیسر...) به روزه مریض و مسافر چندان موجّه نمى نماند. لحن و سیاق آیه از این نکته حکایت دارد که جمله در مقام تعلیل و بیان قانونِ کلّى است. به این نکته عامّه مفسران و فقیهان اشاره کرده اند. از آن جمله:مرحوم فاضل جواد کاظمى در مسالک الافهام که درباره آیات احکام نگاشته اند در تفسیر آیه آورده اند: (یرید الله بکم الیسر اى یرید ان یسیر علیکم فى احکامکم.)4 همچنین ابوحیان اندلسى در تفسیر البحر المحیط مى نویسد: (بنابراین در عموم آیه افطار مریض و مسافر که بحث پیشین آیه بوده داخل است...) از على (ع) و ابن عباس و ضحاک ومجاهد روایت شده است که: مراد از (یسر) افطار در سفر ومراد از (عسر) روزه گرفتن در حال سفر است. ولى مى توان تفسیر آنان را به (تمثیل) باز گرداند که براى قانون کلى و عام مثالى آورده اند و این مثال مناسب است; زیرا بخش پیشین آیه دراین مقوله است.)5 در روایات اهل سنت و شیعى مشاهده مى کنیم که در موارد متعددى به این آیه استشهاد شده است و از آن جمله در بحث روایى به روایت علل الشرایع اشاره خواهیم داشت که امام(ع) در بیان فلسفه وقت نمازعصر به این آیه تمسک فرموده اند. این مطلب نشانگر آن است که امامان شیعه(ع) برداشتى عام و نه موردى از این آیه داشته اند. بنابراین بخش مربوط از آیه در بیان قاعد اى کلى و عام خواهد بود و نه مخصوص مورد روزه. مرحوم طبرسى در تفسیر جوامع الجامع خویش که درزمانى متأخر از مجمع البیان نوشته اند همین دیدگاه را پذیرفته اند و اظهار داشته اند: (اى یرید ان یسیر علیکم ولا یعسر وقد نفى عنکم الحرج فی الدین وامرکم بالحنیفة السمحة التى لاامر فیها ومن جملة ذلک ما امرکم بالافطار فى السفروالمرض.) در تفسیر صافى در ذیل آیه شریفه از پیامبر(ص) نقل شده است که: (افطار و قصر در سفر هدیه الهى به امت اسلامى است و کسانى که آن را ترک کنند هدیه خداوند را ردّ کرده اند.)6 این روایت گرچه در مورد مثال آیه است (افطار و قصر در سفر) امّا به اعتبار عمومِ تعلیل آیه به تمامى احکامى که بر مبناى اصل سهولت جعل و تشریع شده اند قابل تعمیم و گسترش است. از مجموع نکات سه گانه مى توان مطالب ذیل را استفاده و برداشت کرد: 1 . جمله (یرید اللّه بکم الیسر) از اصل سهولت در شریعت حکایت دارد. 2 . جمله مذکور بیان قانون عام وکلى است. 3 . اصل سهولت قانونِ الهى است و نه امرى قابل تغییر. آیه دوم: (یرید اللّه ان یخفّف عنکم وخلق الانسان ضعیفاً.) استدلال به آیه فوق در پرتوى نکات ذیل قابل دریافت است. 1 . آیه از قانون واصل کلى سخن مى گوید که خداوند آسانى و سهولت و تخفیف را نسبت به آدمیان خواسته است. از این رو برخى از مفسران مفاد آن را همچون آیه پیشین دانسته اند. گرچه از گروهى نقل شده است که آن را با آیات پیشین که از جواز ازدواج با کنیز سخن مى گویند در ارتباط دانسته اند. از طاووس و مجاهد نقل شده که مراد تسهیل در امر ازدواج باتشریع و ترخیص نکاح با کنیزان است.7 قرطبى آن را از ابن زید نیز نقل مى کند8 و فخر رازى مقاتل رانیز هم راٌى با این دیدگاه مى شمرد.9 طبرى همین دیدگاه را مى پذیرد و اظهار مى کند: (یرید الله ان یسیر علیکم باذنه لکم فی نکاح الفتیات الموٌمنات اذا لم تستطیعوا طولاً لحرة)10 ولى ظاهرا ً این آیه نیز مثل آیه پیشین از قانون عام وکلى سخن مى گوید و تعلیلى براى حکم آیات پیشین به شمارمى آید. قرطبى همین وجه را انتخاب کرده است: (وقیل هذا فى جمیع احکام الشرع وهو الصحیح)11 (ما فی عهدتکم من مشاق التکالیف فلذلک شرع لکم الشرعة الحنیفیة السمحة السهلة ورخص لکم فى المضایق کاحلال نکاح الامه وغیره من الرخص.)12 2 . همان گونه که در آیه پیشین گذشت تعبیر: ( و یرید الله ان یخفف) حکایت از قانونِ الهى دارد و تکلیفى که تبدیل وتغییر آن روا نیست. روایات: در این مقام در ابتدا روایاتى را که از طریق اهل سنت ذکر شده است ذکر مى نماییم. هرچند برخى ازآن روایات به گونه اى در کتب شیعى نیز راه یافته اند. 1 . عن عروة التمیمى قال: سأل الناس رسول الله(ص) هل علینا حرج فى کذا؟ فقال: ایها الناس دین الله یسر ثلاثاً یقولها. 2 . عن انس: ان رسول الله قال: یسّروا ولا تعسّروا وسکنّوا ولا تنفروا. 3 . قال رسول الله (ص): ان هذا الدین متین فاوغلوا فیه برفق 4 . عن ابى ذر عن النبى (ص) قال: الاسلام ذلول لایرکب الا ذلولاً. 5 . ان رسول الله (ص) قال: لاتشدّدوا على انفسکم فانما هلک من کان قبلکم بتشدیدهم على انفسهم وستجدون بقایاهم فی الصوامع والدیارات. 6 . ان رسول الله (ص) قال: ان الله یحبّ ان توٌتى رخصه کما یحب ان توٌتى عزائمه. 7 . سئل النبى (ص) ایّ الادیان احب الى الله؟ قال: الحنیفیة السمحة. 8 . پیامبر (ص) هنگامى که (معاذبن جبل) و (ابو موسى اشعرى) را به یمن فرستاد فرمود. بشّرا ولاتنفّرا ویسّرا ولاتعسرا.13 روایات فوق بعضاً در مورد اصل شریعت و دیانت و بعضى دیگر در مورد اجراى شریعت وارد شده است و در مجموع حکایات از آن دارد که روح شریعت اسلامى با آسانگیرى و پرهیز از سخت گیرى قرین و همراه بوده است. روایات شیعى نیز همین سیاق و شیوه را تعقیب مى کنند. از آن جمله: 1 . پیامبر به عثمان ابن مظعون فرمود: (یا عثمان: لم یرسلنى الله بالرهبانیة ولکن بعثنى بالحنیفیة السمحة اصوم واصلّى والمس اهلى فمن احب فطرتى فلیستن بسنتى.)14 2 . عن ابى عبدالله فى حدیث: (المحمدیة السهلة اقام الصلوة وایتاء الزکاة وصیام شهر رمضان وحج بیت الحرام والطاعة للامام واداء حقوق الموٌمن.)15 تعبیر امام نشان مى دهد که چگونه اصل سهولت در شریعت اسلامى مسلم فرض شد. و دیانت اسلامى را در قالب قوانینى کلى و مشخص و به دور از اغلاق و پیچیدگى معرفى گشته است. 3 . در روایت (علل الشرایع) نقل شده است. (اگر بپرسند که چرا خداوند نماز عصر را میان ظهر و مغرب تشریع فرمود و نه دربین صبح و ظهر و یا عشا و صبح؟ پاسخ آن است که... عموم مردم در ابتداى روز درگیر تجارت و معاملات و یرید الله بکم الیسر ولایرید بکم العسر)16
عمده ترین تفاوتهاى قاعده سهولت و قاعده نفى حرج را در محورهاى ذیل مى توان جستجو کرد: 1 . اصل سهولت از آن حکایت دارد که در نظام دینى تمامى قوانین با اصل سهولت همساز و هماهنگند. و اما قانون نفى حرج صرفا حکایت از آن دارند که تکالیف مشقت ساز در شریعت اسلامى برداشته شده اند. بنابراین رابطه قانون سهولت و اصل نفى حرج مشابه اصل برائت و اصل حلیت خواهد شد. طبق اعتقاد مشهور علماى شیعه در شبهات حکمیه و موضوعیه بعد از فحص اصالت البرائه قابل جریان است. مبناى اصل برائت ادله عامّى است که از رفع تکلیف در شرایط دست نیافتن به دلیل الزام کنند سخن مى گویند در حالى که اصل حلیت بر مبناى روایات: کل شیٌ لک حلال...) است و فقط در محدوده اى خاص محصور و محدود است. 2 . قاعده نفى حرج ناظر به ضرورتها و مشقتهاى شخصى نیز هست و در سنجش حرج و مشقت معیار شخص مکلف است. اگر فردى نسبت به تکلیف خاص دینى به مشقتى مى افتد آن تکلیف از او خواسته نخواهد شد. هرچند دیگرى و یا دیگران هیچ گونه احساس مشقت و سختى نسبت به آن نداشته باشند. امّا در قانون سهولت ملاک سهولت نوعى است که احکام دینى بر مبنایى جعل شده اند که براى عامه مردم سهل و آسان است. 3 . نفى تکالیف حرجى به اقتضاى رحمت عامّه الهى است و امّا تشریع تکالیف براساس اصل سهولت به اقتضاى رحمت از جمله: (و ما جعل علیکم فى الدین من حرجٍ) همان دین واحدى را مى فهمیم که تمامى انبیاى الهى مبلغ آن بوده اند یعنى مفاد آیه شریفه: (ان الدین عندالله الاسلام). بنابراین تکالیف حرجى و مشقت آور در تمامى ادیان الهى منتفى بوده و رحمت عام الهى بربندگان خویش اقتضاى آن بوده است. امّا سهولت تکالیف الهى ازویژگیهاى شریعت خاتم انبیاست: (یریدالله بکم الیسر.) به دیگر سخن نفى تکالیف حرجى مقتضاى درک عقل از رحمانیت الهى است; امّا اصل سهولت امتنان الهى و لطف خداوندى برامت اسلامى است. در پرتوى نکات یاد شده مى توان به این جمع بندى دست یافت که اصل سهولت حکایت از رو ح و باطن شریعت اسلامى دارد که در تمامى احکام الهى رعایت سهولت و آسانى شده است. بنابراین در استنباط هر حکم شرعى و یا شیوه اجراى آن بایستى از این اصل به سادگى نگذشت و به آن توجه کرد. در فهم آیات و روایات در جمع بین روایات و یا تقدیم دلیلى بر دلیل دیگر اصل یاد شده کارگشا و موٌثر خواهد بود. طرح یک سوٌال برخى از عالمان دینى چنین گفته اند که: قانون نفى ضرر نفى حرج درباره احکامى وارد شده اند که ضرر ومشقت در موضوع آن اخذ نشده است و به تعبیرى دیگر: احکامى که داراى دو حالت ضررى و غیر ضررى و یا حرجى و غیر حرجى هستند مشمول قواعد فوق خواهند بود مانند: نماز حج و... امّا احکامى که طبیعت آن با ضرر و مشقت قرین و همراه است چون: زکات جهاد و... خارج از دایره قواعد خواهند بود. در صورت پذیرش پاسخ فوق مى توان آن را به اصل سهولت نیز تعمیم داد. ولى حقیقت آن است که پاسخ فوق چندان با سیاق تعبیراتى چون: (لاضرر ولاضرار فى الاسلام) (ما جعل علیکم فی الدین من حرج) (یرید الله بکم الیسر ولایرید بکم العسر) و... سازگار نیست. ظاهر اولیه ادله فوق آن است که هیچ گونه قانون و تکلیف ضررى یا حرجى و یا متنافى با اصل سهولت دینى جعل نشده است و پاسخ فوق تاٌویلى بر این ظاهر مى نماید. در پاسخ سوٌال بایستى علاوه بر نگرشى 1 . ملاک در جعل مقررات و احکام کلى سهولت نوعى است ونه شخصى. 2. ما سخن از تکالیف سهل و آسان داریم و آن را با تکالیف دشوار مقایسه مى کنیم و نه با بى تکلیفى. همان گونه که در مقام تشبیه حکمران و یا معلّم مى تواند مقررات و تکالیف سختى را بر شهروندان مقرر کند و یا تکالیف سهل و آسان. گرچه ممکن است همان تکالیف سهل و آسان را در مقایسه با بى تکلیفى سخت و دشوار قلمداد کنند. به دیگر سخن: ما پس از قبول وجود تکالیف و لزوم آن براى سعادت فردى و اجتماعى بشر معتقدیم که این تکالیف به سهل ترین نوع ممکن وضع و تشریع شده اند. با توجه به دو اصل فوق کدام تکلیف الهى را مى توان تکلیف غیر سهل و آسان باز شمرد؟ در محدوده واجبات عبادى مسلماً تکالیفى چون: نماز که در مجموعه شبانه روز دقایقى را به خود اختصاص مى دهند تکلیف آسانى است. جهاد در شرایطى وضع و تشریع شده است که از لحاظ کمى وتواناییهاى کیفى تناسبى برقرار باشد. روزه در شریعت اسلامى در سخت ترین شرایط آن ازنصف شبانه روز فزونى نمى گیرد. زکات تا مقدارى عفو شده است و پس از آن درصدهاى یک دهم و یک بیستم واجب است. حج در شرایطى واجب شده است که نه تنها استطاعت راه و تواناییهاى مالى برقرار باشد بلکه در بازگشت از سفر نیز توان اداره زندگى را داشته باشد و بیش از یک بار در زندگى واجب نشده است و.... مقایسه احکام شریعت اسلامى و ادیان گذشته نیز روشن کننده صدق این ادعایند. در شرایع پیشین کیفیت تطهیر شکل روزه گرفتن و... به گونه اى بود که گرچه تکلیف مشقت زا نبود امّا چندان آسانى و سادگى نیز نداشت. بنابراین نبایستى بین تکلیف و بى تکلیفى مقایسه کرد بلکه پس از پذیرش اصل لزوم تکلیف که سعادت دنیوى و اخروى آدمى وابسته به آن است با دیدى منصفانه به قضاوت نشست. در این داورى پى خواهیم برد که نه در احکام عبادى و نه در احکام دیگر شرعى الزامات دینى در حداقل ممکن قرار داده شده اند. به گونه اى که انسان هیچگونه تعارض و یا حتى اندک ناسازگارى میان آن و روال معمولى زنگى فردى و اجتماعى خویش احساس نخواهد کرد. محقق اردبیلى و اصل سهولت حکم غسل جنابت در ماه رمضان مرحوم محقق اردبیلى نیز حکم وجو ب غسل را بر جنب در ماه رمضان قبل از طلوع فجر با تردید و تشکیک مواجه ساخته و به نکاتى در این زمینه اشاره مى کنند: 1 . اخبار صحیحه دلالت بر عدم وجوب غسل دارد. 2 . از پیامبر (ص) نقل شده است که ایشان پس از جنابت عمداً غسل را تا پس از طلوع سپیده دم به تأخیر انداختند.و این که بخواهیم این روایت را به فجر کاذب و یا تقیه تفسیر کنیم بسیار بعید است. 3 . روایاتى که دلالت بر وجوب قضاء دارند [نسبت به کسى که عمداً غسل را تا پس از سپیده دم به تأخیر انداخته است] اولاً دلالتى بر وجوب غسل قبل از طلوع فجر ندارند و ثانیاً در وجوب قضاء ه صرف تأخیر نیز صراحت ندارند. 4 . در مقام به (اجماع) نیز نمى توان تمسک کرد; زیرا ابن بابویه مخالف وجوب غسل است و نظر مخالف وى در تحقق اجماع خدشه وارد مى کند: پس از بیان مطالب فوق فرموده اند: (فالحمل على الاستحباب کما هو مقتضى الاصل والشریعة السهلة غیر بعید.)18 حکم غسل جمعه (غسل الجمعه سنة واجبة فلاتدعه). مرحوم محقق اردبیلى در بررسى حکم غسل جمعه به استحباب آن نظر مى دهند و نکات ذیل را در این زمینه یاد آور مى شوند. 1. جمع بین روایات چنان اقتضایى را دارد; زیرا در روایتى از امام کاظم (ع) داریم که درباره غسل جمعه فرموده اند: (سنة ولافریضه). و در روایتى دیگر از امام رضا(ع) نقل شده است: (واجب على کل ذکرٍ وانثى). جمع بین روایات استحباب موٌکد غسل جمعه است. 2 . شهرت فتواى استحباب موٌید روایات استحباب خواهد بود. 3 . وجوب غسل جمعه بااصل برائت و یا استصحاب عدم تکلیف ناسازگار است. 4 . مقتضاى شریعت سهلة نفى وجوب خواهد بود.20
حکم تطهیر به غیر آب ظاهراً در این قید عمده ترین مستند اجماعات منقولى است که یاد شد و دلیل دیگر روایت عامى که از طریق اهل سنت نقل شده و از جنبه سندى مخدوش است. مرحوم محقق اردبیلى در مبحث فوق معتقدند که جز در مورد تعدّى فاحش نجاست به غیر مخرج بول وغائط محلّ با سنگ پاک مى شود. ایشان در مستند فتواى خویش به مطالب ذیل استناد کرده اند: 1 . روایات اکتفا به سنگ در تطهیر از قید (تعدّى) خالى است و لذا بایستى به اطلاق آن روایات اخذ کرد. 2 . مشروع شدن تطهیر با سنگ (به جاى آب) براى رفع مشقت و دشوارى است و عقل و روایات از آن حکایت دارند. بنابراین بایستى مورد آن را به همان موارد شایع و متعارف تفسیر کرد که قاعدتاً بدون تعدّى و سرایت به اطراف نیست. نمى توان مورد مشروعیت را در خصوص موردى که نجاست هیچ گونه تعدّى به اطراف نداشته. محدود و محصور دانست. 3 . مرحوم محقق اردبیلى به نکته دیگرى نیز اشاره مى کند که در مباحث متعددى از فقه قابل استفاده است: (وایضاً یبعد اعتبار الشارع فى الاستعمال اموراً دقیقه ذکره بعض الاصحاب بحیث یصیر فی غایة الاشکال فیفوت مقصوده.)22 نکته فوق اشاره به امرى دقیق و قابل اعتناست که نبایستى احکام شرعیه اى را که براى سهولت کار مردم جعل شده اند چندان با قید و بندها محدود کرد که با هدف اصلى جعل و تشریع ناهماهنگ در آید و مقصود اصلى شارع را تأمین نکند. ماهیت نیّت 1 . آیا در نیت به کار بردن لفظ شرط است یا خیر؟ و در فرض اخیر آیا استفاده از الفاظ به هنگام نیت فضیلت دارد یاخیر؟ 2 . آیا به هنگام نیت خطور معنى در ذهن شرط است؟ 3 . آیا قصد وجوب و یا استحباب در نیت لازم است؟ 4 . آیا اگر کسى به جاى نیت وجوب نیت استحباب کرد و یا عکس آن عمل او صحیح است؟ مرحوم اردبیلى خود را ازمباحث پرپیچ و خم درباره (نیّت) رها مى کند و اظهار مى کند: (ما عرفت وجوب شىء من النیة التى اعتبرها المتاٌخّرون على التفصیل المذکور فی شىء من العبادات بشىء من الادلّة الّا قصد ایقاع الفعل الخاص مخلصا للّه)23 ایشان پس از بیان مدعاى فوق اظهار مى کنند که نبودن هیچ گونه نص و دلیل بر خصوصیات و تفصیلات ادّعایى با آن که شارع در مستحباتى چون اذان و اقامه و... به طر ح آن خصوصیات پرداخته است کاملا حکایت از آن دارد که قضیّه (نیّت) بسیار سهل و آسان است همچون قبله. ایشان در نهایت اظهار مى دارند: (و بالجمله الامر المهم الضرورى الذى لابدمنه ولاتصح بدونه العبادة هوالاخلاص الذى مدارالصّحة وبه یتحقق العبودیة والعباده وهو صعب وقلیل الوجود.)24 حکم مسح مرحوم اردبیلى در ارتباط با مسأله یاد شده اظهار مى کنند که مقیّد کردن مسح به عدم جرى نادرست است; زیرا اولاً مخالف اصل برائت است وثانیاً موجب مشقت و سختى است و این امر منافى با شریعت سهله و آسانگیر است.26
حکم تیمم در اوّل وقت ولى در مجموع این دیدگاه با مخالفتهایى نیز روبه رو بوده است و از آن جمله علاّمه حلّى در منتهى شهید اول در البیان و....27 محقق گرانقدر نیز معتقد به جواز تیمم دراول وقت است و بر این مدعى استدلالاتى را ارائه مى کنند: 1 . عمومات ادله تیمم و وقت اقتضاى آن را دارد که تیمم درابتداى وقت مجاز باشد. 2 . روایاتى که دلالت دارد که تیمم احدالطهورین است و یا این که خاک همچون آب است وتاده سال مى تواند اقتضاى طهارت داشته باشد و یا این که پروردگار آب و خاک یکى است و... 3 . روایات صحیحه اى که دلیل آنند که اگر کسى با تیمم نماز خواند و سپس آب پیدا کرد نماز او صحیح است و روایات دیگرى که دلالت بر آن دارند که اگر پس از نماز آب یافت نماز وى صحیح است و اگر در بین نماز بود در همان حال نماز وضوء بگیرد ونماز خویش را ادامه دهد. این روایات تماماً دلالت دارند که در وسعت وقت نیز مى توان تیمم گرفت و نماز خواند. پس از بیان ادله فوق و نکات دیگر ایشان فرموده اند: (و ایضاً اظنّ ان الضیق المعتبر مما یتعذّر او یتعسر مع انّ شریعتنا سهلة وسمحة.)28
حکم استفاده از اطراف علم اجمالى مرحوم شیخ طوسى در خلاف ادعا فرموده اند: (اگر دو ظرف بود و در یکى نجاست افتاد و مشتبه شد هیچ کدام قابل استفاده و متأخران در مبانى این فتوى تاملات بیشترى دارند ومباحث عمیق و پردامنه اى را پیرامون (علم اجمالى) و نقاط تفاوت و امتیاز آن با علم تفصیلى و حوزه حجیت و تأثیرگذارى آن بیان کرده اند درمجموع این دیدگاه که علم اجمالى بسان علم تفصیلى است وموافقت قطعى و یقینى را مى طلبد دیدگاهى رائج و شایع است.30 مرحوم محقق اردبیلى معتقدند که: در اطراف علم اجمالى مى توان از یکى از آن دو استفاده کرد. (البته در شرایطى که احتمال نجاست در هر یک مساوى با دیگرى مى باشد; امّا در موردى که یک طرف راجح است بایستى همان طرف را برگزیند) همان گونه که اگر در لباس مشترک بین دو نفر منى دیده شد نسبت به هیچ کدام غسل واجب نیست. در نهایت کلام مى فرمایند: (وهذا هوالموافق للقوانین والشریعة السهلة)31
طهارت محلّ پس از استنجاء مرحوم اردبیلى نیز به دیدگاه اخیر اعتقاد دارند که پس از تطهیر عادى محلّ پاک مى شود هرچند ذراتى از نجاست باقى باشند. حال یا از این باب که آن ذرات محکوم به طهارتند و یا از این جهت که مورد بخشودگى قرار گرفتند. (واذا اخرج منها ما یمکن الاخراج عادة بقى المحل مع ما فیه طاهراً او عفواً پس ازتطهیر عادى محلّ غایط ذرات باقیمانده محکوم به طهارتند و یا حداقل شارع بخشیده است و این حکم مطابق قانون نفى حرج و قانون سهولت در احکام شرعى است. طهارت آب استنجاء محقق گرانقدر نیز در این مقوله قائل به طهارت آب استنجاء و قابلیت مجدد آن براى تطهیر هستند. در این فتوى ادله اى را عنوان مى کنند: 1 . استصحاب بقاى طهارت و طهوریت. 2 . صحیحه عبدالکریم بن عتبى هاشمى که از امام صادق(ع) سوٌال مى کند که: اگر لباس با آباستنجاء ملاقات کند آیا لباس نجس مى شود یاخیر؟ امام فرمودند: خیر. در نهایت کلام فرموده اند: ظاهر عدم الفرق بین المخرجین والمتعدى وغیره الا ان یکون فاحشاً یخرج عن اسم الاستنجاء لعموم الادله من الاجماع والاخبار منها نفى الحرج والشریعة السهلة)34
حکم اجزاء منفصله از حیوانات از جمله مرحوم اردبیلى اعتقاد دارند که پوست دیگر و اجزاى صغیره منفصل از انسان و حیوانات در حال حیات پاک است: (والحرج والضیق المنفیین بالعقل والنقل وبالشریعة السمحة السهلة)36 حکم اعصار اشیاء متنجس به هنگام تطهیر مستمند حکم فوق علاوه بر روایاتى که سنداً یا دلالتاً مخدوش و غیر قابل اعتمادند استصحاب بقاء نجاست شیٌ متنجس قبل از عصر و نیز نجاست غساله قبل از انفصال است. بر این اساس انفصال آ ب را از اشیاء متنجس در حد ممکن لازم شمرده اند.37 مرحوم اردبیلى در مقام بررسى حکم یاد شده درابتداء به ادله و مستندات دیدگاه وجوب عصر و فشردن شیٌ متنجس به هنگام تطهیر پرداخته اند. ایشان ضمن نقّادى روایات مورد استناد واثبات عدم دلالت آن بر وجوب عصر به این نکته اشاره کرده اند.که برخى براى وجوب عصر به این مطلب استدلال کرده اند که مقدار باقیمانده آب در شیٌ متنجّس نجس است و جز با عصر و فشردن خارج نخواهد شد. مرحوم محقق اردبیلى در نقد این استدلال فرموده اند: اوّل این که این نظر مبتنى بر آن است که غساله نجاست قبل از انفصال از محل نجس باشد. در حالى که مذهب عده اى (و از جمله علاّمه حلى) خلاف آن است. دوّم این که مگر با عصر و فشردن تمامى آب موجود در شیٌ متنجس خارج مى شود؟ سپس ایشان به ذکر محذورات وجوب عصر پراخته اند که به برخى از آن موارد اشاره مى شود: 1 . اطلاقات آیات و روایات که حکم به غسل و شستشوى اشیاء متنجس را داده اند اقتضاى آن را داردکه بدون عصر و فشردن نیز تطهیر صحیح باشد. 2 . تمامى فقهاء اتفاق دارند که مالش و دست کشیدن بدن نجس براى طهارت آن لازم نیست. چگونه مى توان این تمایز و تفکیک را پذیرفت که مثلاً لباس نجس احتیاج 3 . مسلماً با عصر و فشردن متعارف تمام آب داخل شیٌ نجس خارج نمى شود و شاهد آن که اگر کسى که از قوت و زور بازوى بیشترى برخوردار است همان پارچه یا لباس فشرده شده را دوباره بفشرد مشاهده مى کنیم که ازآن قطرات آبى مى چکد. پس از بیان موارد فوق و نکات دیگر فرموده اند: (والاصل ودلیل الحرج والسمحة السهلة مؤید عظیم.)38 مرحوم اردبیلى در ادامه مبحث فوق مى فرمایند: (مطابق دیدگاه ما عدم وجوب عصر و فشردن اشیاء متنجس تمامى چیزهایى که آب قلیل به آن مى رسد قابل تطهیر خواهد بود مانند: کاغذ گل سنگهاى منفذدار میوه هاى نیم خورده و یا شکسته شده و... و اصولاً همین نکته یکى از ادله صحت دیدگاه ماست; زیرا اگر در تطهیر عصر و فشردن لازم باشد بایستى تمامى موارد یاد شده و امثال آن غیر قاب تطهیر باشند و این امر مستلزم حرج و ضرر است و با قاعده سهولت ناسازگار خواهد بود. علاوه آن که تضییع اموال را در پى خواهد داشت; زیرا در غالب اوقات [بویژه براى مردم حجاز در صدر اسلام و یا بادیه نشینان و...] دسترس به آب جارى و کر غیر ممکن است و اگر ما عصر و فشردن را لازم بشمریم مى بایستى تمامى اشیاء متنجس را (در مثالهاى یاد شده و نمونه هاى آن به دور افکند.)39 در نهایت کلام فرموده اند: (وبالجمله الشریعة السهلة السمحة تقتضى طهارة کل شیٌ بالماء مطلقاً)40 تطهیر زمین با آب قلیل مرحوم محقق اردبیلى در کفایت آب قلیل براى تطهیر زمین مى گویند: 1 . عمومات ادله که از مطهریّت آب حکایت دارد. 2 . مقید کردن تطهیر زمین به آب کر یا جارى مستلزم حرج و مشقت خواهد بود; زیرا در موارد بسیارى زمین نجس مى شود و امکان دسترسى به آب کر یا جارى نیست مثل داخل مساجد و اماکن مشرفه. 3 . روایت مشهورى ست که اعرابى در مسجد پیامبر (ص) ادرار کرد و با دلوهاى کوچک مسجد را شستشو دادند. در نهایت کلام فرموده اند: ویوٌید عدم وقوع المنع فی الشریعة السهلة السمّحة.42 نقش علم و آگاهى در اعمال مطابق با واقع ایشان فرموده اند: (کلّ من فعل ما هو فى نفس الامر... فانه یصح ما فعله وکذا فى الاعتقادات.) هرکس عملى را انجام دهد که حکم واقعى اوست... کار او صحیح است. و اعتقادات نیز چنین هستند. مرحوم اردبیلى مطالب ذیل را به عنوان شواهد این مدعا ذکر کرده اند: 1 . افرادى نادانسته با آب و یا سنگ تطهیر کرده بودند بدون آن که حکم مسأله را بدانند و پیامبر آنان را تمجید کرد. 2 . عمار تیمم بدل از غسل را اشتباه انجام داده بود. پیامبر به او فرمودند: اَفلا صنعت کذا؟ کلام ایشان نشان مى دهد که حتى اگر در حال ناآگاهى از حکم واقعى الهى اگر عمار به صورت صحیح تیمم مى کرد عمل او کافى و مجزى بود. 3 . روایت صحیحى داریم که کسى یک رکعت را فراموش کرد و بعد از نماز ایستاد و یک رکعت ضمیمه کرد بدون آن که بداند حکم واقعى همان است. پس از تعریف واقعه در نهایت فرموده اند: (والشریعة السهلة السمحة تقتضیه.)43
احکام قبله مرحوم اردبیلى با وسعت مشروب دید با این قضیه برخورد مى کند. تعبیرات ایشان نشاندهنده آن است که ایشان تا چه حدّ این گونه مباحث پردامنه فقهى و نجومى را کم فایده و یا بى ارج دانسته اند: (وبالجمله انا اجد امرالقبله اسهل ما یکون کما یدلّ علیه ظاهر القرآن الکریم (فاینما تولوا فثم وجه الله...) و(شطر المسجد الحرام) والسنة الشریفه مثل (ما بین المشرق والمغرب قبلة) وهو فى الصحیح فى الفقیه والتهذیب وغیره من الاخبار والشریعة السهلة السمحة.)44 محقق گرانقدر در ادامه کلام بیاناتى دارند که از ذوق فقهى ایشان حکایت دارد: (معقول نیست که شارع چیزى را واجب کند و در آن دقت را لازم بشرد و تقلید را در آن نادرست و ناروا بداند و از طرفى ریشه و اصل عبادات [نماز] را به آن منوط کند و ذبح حیوانات و دفن مردگان و... را به آن مشروط کند و در عین حال راهى عملى نشان ندهد و یاآن را به عهده علم هیأت ونجوم واگذارد. دانشى که یک عمر بذل فرصت و تحصیل را مى طلبد. به راستى و چگونه مى توان از نوبالفان پیرزنان درمانده بلکه اکثریت مردان وزنان قبله را با آن دقت و تفصیل طلبید؟)45 بر همین اساس مرحوم اردبیلى تقلید را (ودلیل تقلید الاعمى بل العامى... ظاهر مما تقدم من سهولة امرا القبلة والشریعة السهلة السمحة ونفى الحرج والضیق بالعقل والنقل)46 حکم حجاب زن در حال نماز مرحوم محقق اردبیلى معتقدند که پوشاندن پاهاى زن تا قوزک پا در نماز لازم نیست و در ضمن استدلال بر آن مى فرمایند: (ایضأ الشریعة السّهلة ونفى الحرج والصیق عقلا ونقلاً یدل علیه وایضا العادة سیما فى القرى والبد وجار بعدم ستر القدمین من غیر نقل المنع عنهم(ع) ولاعن اهل العلم عن ذلک ولان الغالب لیس عندهم القدرة على ذلک الا بالتعب فالتکلیف بعید)48 در نهایت محقق اردبیلى فرموده اند: (ولو لا خوف الاجماع المدعى لامکن القول باستثناء غیرها من الرأس وما یظهر غالباً ایضاً )48 مرحوم اردبیلى روایاتى را که جواز کشف الرأس را براى کنیز ثابت مى کند مؤٌید این نکته مى دانند که روایات حجاب تمام سر حکم استحبابى است و نه الزامى وآن را روش جمع بین ادله متفاوت تلقى مى کنند. حکم اعمال پیشین انسان مستبصر (ویوٌید خروج الصلوة کون الشریعة سهلة وانّ الله یرید الیسر ولایرید العسر فان الصلوة تتکرّر کل یوم فلو استبصر شخص بعد ستین او سبعین سنة فالزامه بالقضاء شاقّ وتعسّر.)49 (ثبوت حجر سفیه به حکم حاکم) (ویوٌیده ایضاً الشریعة السمحة وانه ان کان مجرد السفه حجراً یشکل المعاملات والانکحه فان غالب الناس مجهول الحال او معلوم السفاهة.)50 مرحوم اردبیلى معتقدند که ایجاب و قبول در عقد حواله لازم نیست و صرف این است که عقد مذکور جزو عقود لازمه است دلیل آن نمى شود که ایجاب و قبول شرط صحّت (ویوٌیّده الاصل وکونها شرعت للارفاق فیناسبها المساهلة والمسامحة.)51
کفایت علم اجمالى در صلح علم اجمالى کافى است و احتیاج به کیل و وزن مورد معامله و تعیین دقیق آن نیست. در ضمن استدلال بر این مدعا فرموده اند: (ولانّ الصلح شرع للسهولة والارفاق بالناس یسهل ابراء ذمتهم فلا یناسبه الضیق.)52 پایان کلام 1 . عنایت مؤٌکّد مرحوم محقق اردبیلى به اصل سهولت درس آموز دانش پژوهان نوآموز طریق فقاهت و اجتهاد است که تفسیر و اسننباط دین را بایستى با درک روند و سیر شریعت آمیخت و جز در فضاى روح دیانت استشمام شمیم روح افزاى کتاب و سنت را تمنّا نداشت. 2 . مرحوم اردبیلى به این نکته متوجه بوده اند که احکامى را که براى تسهیل تشریع شده اند نبایستى چندان در پیچ و خم تضییق افکن که فلسفه تشریع را محو و یاکمرنگ کند. احکامى چون حواله تطهیر به غیر آب تیمم و دهها حکم دیگر براى تسهیل زندگى مردم مقرر گشته اند و فقیهان با توجّه به مبنا و فلسفه مسلّم تشریع بایستى تلاش در گره گشایى داشته باشند و نه سخت گیرى و مشکل آفرینى. 3 . مفاسد سوء فتاوى که بر مبناى سخت گیرى و تضییق بنا نهاده شده اند از دید محقق اردبیلى پنهان نمانده است. به عنوان نمونه ایشان اظهار داشته بودند که اگر حکم به لزوم قضاى اعمال مستبصر بنماییم عامل در 4 . مرحوم اردبیلى به این نکته توجه داشتند که شریعت بایستى به گونه اى تفسیر شود که با زندگى اجتماعى مردم. ناسازگار نیفتد و در مردمان احساس تناقضى بین زندگى خویش و دیندارى پدید نیاید. به عنوان نمونه تأکید ایشان بر لزوم حکم حاکم در اثبات حجر سفید وسعت درباب قبله و... نمونه هایى از این گونه نگرش است. نگاهى که توانسته است در عین تصلّب و تعصب در حفظ مبانى دینى و احکام مذهبى دیندارى و زندگى دنیوى را سازگار کند وپندار ناهمسازى را از بیخ و بن برکند. | ||
مراجع | ||
1 . (تفسیر الکبیر) فخررازى داراحیاء التراث العربى ج91/5; (مجمع البیان) طبرسى اسلامیه ج275/1; (التبیان) شیخ طوسى داراحیاء التراث العربى ج 124/2.
2 . (مجمع البیان) طبرسى ج277/1.
3 . (التبیان) شیخ طوسى 125/2.
4 . (مسالک الافهام) فاضل جواد کاظمى مکتبه مرتضویه ج333/1.
5 . (البحر المحیط) ابوحیان اندلسى ج42/2 داراحیاء التراث العربى.
6 . (صافى) فیض کاشانى ج222/1.
7 . (روح المعانى) الوسى دارالفکر ج14/5.
8 . (تفسیر قرطبى) دارالکتب العربى قاهره ج149/5.
9 . (تفسیر الکبیر) فخر رازى.
10 . (تفسیر طبرى) ج19/5.
11 . (تفسیر قرطبى) ج149/5.
12 . (روح البیان) اسماعیل حقى مکتبة عثمانیه ج193/2.
13 . در زمینه روایات اهل سنت ر . ک . (الدر المنثور) سیوطى دارالفکر ج465/1; (تفسیر القرآن العظیم) ابن کثیر دارالکتب العلمیه ج324/1; (تفسیر القاسمى) دارالفکر ج87/3.
14 . (وسائل الشیعه) شیخ حرعاملى ج74/14.
15 . (همان مدرک) ج 15/1.
16 . (بحار الانوار) محمد باقر مجلسى ج72/6.
17 . (مستمسک العروة الوثقى) السید محسن الحکیم ج274/8.
18 . (مجمع الفایده والبرهان) ج71/1.
19 . (الخلاف) شیخ طوسى نشر جامعه مدرسین ج219/1; (جواهر الکلام) محمد حسن نجفى ج3/5. 20 . (مجمع الفایده والبرهان) ج74/1.
21 . (جواهر الکلام) محمد حسن نجفى ج28/2.
22 . (مجمع الفایده والبرهان) ج90/1.
23 . (همان مدرک) ج98/1.
24 . (همان مدرک) ج99/1.
25 . (جواهر الکلام) محمد حسن نجفى ج199/2.
26 . (مجمع الفایده والبرهان) ج105/1.
27 . (جواهر الکلام) محمد حسن نجفى ج157/5.
28 . (مجمع الفایده) ج225/1.
29 . (الخلاف) ج197/1.
30 . (مصباح الاصول) سید ابوالقاسم خوئى ج67/2.
31 . (مجمع الفایده) ج282/1.
32 . (جواهر الکلام) محمد حسن نجفى ج24/2.
33 . (مجمع الفایده) 288/1.
34 . (همان مدرک) ج289/1.
35 . (جواهر الکلام) محمد حسن نجفى ج311/1.
36 . (مجمع الفایده) ج305/1.
37 . (مستمسک العروة الوثقى) 37/2.
38 . (مجمع الفایده) ج335/1.
39 . (همان مدرک) ج338/1.
40 . (همان مدرک) ج361/1.
41 . (الحدائق الناضره) یوسف البحرانى ج281/1.
42 . (مجمع الفایده) ج361/1.
43 . (همان مدرک) ج55/2 374 ـ 376 و ج187/3ـ 190.
44 . (همان مدرک) ج59/2.
45 . (همان مدرک) ج 60/2.
46 . (همان مدرک) ج69/2.
47 . (جواهر الکلام) محمد حسن نجفى ج162/8.
48 . (مجمع الفایده) ج 105/2.
49 . (همان مدرک) ج213/3.
50 . (همان مدرک) ج219/9.
51 . (همان مدرک) ج317/9.
52 . (همان مدرک) ج339/9. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 657 |