تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,447 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,386 |
بجاى دستورالعمل اخلاقى: رهاوردى از آذربایجان شرقى: آیة الله چایچى | ||
حوزه | ||
مقاله 6، دوره 9، شماره 52، مهر 1371، صفحه 96-106 | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
تاریخ دریافت: 03 اسفند 1394، تاریخ پذیرش: 03 اسفند 1394 | ||
اصل مقاله | ||
ره آوردى از آذربایجان شرقى، آیة الله چایچى بى خبرى، آهنگ دیدارش را کردیم. کوچهها را پشت سر نهاده، پرسان و جویان سراغ منزل وى را گرفتیم. تا این که یابیدیم آنچه را که مقصود بود. دق الباب کردیم در گشوده شد. با روى گشاده ما را به درون منزل، فرا خواندند. گویا از پیش سفارش ما را کرده بودند و از آمدن ما اطلاع داشتند. با ناباورى وارد خانه شدیم. در اتاقى نظیف، با صفا و بى پیرایه به انتظار دیدار او لحظه شمارى مىکردیم که پس از دقایقى آن بزرگوار را با قامتى استوار، امّا کمى خمیده، سیمایى نورانى و چهرهاى جذّاب فراروى خویش دیدیم. بى اختیار مجذوبش شدیم. خواستیم بر دستش بوسه زنیم، مانع شد. منع نه از روى تعارف بود، که از ورع و پارسایى او، الهام مىگرفت. از کسالت قلب خیلى رنج مىبرد. خواستیم رنجش ندهیم و به زیارتش بسنده کنیم، ولى صفا، صمیمیّت و برخورد جاذب آن بزرگوار، به ما جسارت بخشید. از محضرش تحفهاى خواستیم او در عین اختفأ درد و رنج خویش، ما را مورد لطف و عنایت قرار داد و توصیههایى نورانى بدرقه راهمان کرد. توصیههایى که از عمق روح او بر مىخاست. سفارشهایى که آبشخور آن، ملکوت بود. طنین کلامش حکایتگر عالم بالا بود. در طنین کلام او خود را فراموش کردیم و در دریاى معانى و امواج الهى گهر گفتههایش، محو شدیم. در آن لحظههاى نورانى، تفضّلات الهى را بالعیان شهود کردیم؛ زیرا او همه داراییها و هستىاش را وامدار عنایت حقّ مىدانست. گذشت زمان را حس نکردیم؛ زیرا در بوستان ولایت اولیأ به تفرّج مشغول بودیم. امید آن که تذکره و رهیافتى در طریق سلوک حق براى ما و خوانندگان گرام باشد. ان شأ الله «مولاى من، من کمترین اهل علم هستم. من لیاقت این که آب بر دست عالمان بریزم، ندارم، ولى تو مىدانى از اوّل عزّت ظاهرى را محفوظ داشتم مواظب بودم از ناحیه عمل من، صدمهاى به اهل علم و این لباس نرسد.» وارد نجف شدم. صبح به حرم مولى (ع) مشرف شدم. با کثرت، دیدم یک «تو که اینجا هستى، چرا این وقت آمدى؟» به دلم گذشت که حضرت امیر، علیه السلام، مرا قبول کرده است. با خوشحالى مشغول تحصیل شدم. روزى جهت کارى به محضر آیة الله العظمى حکیم، مشرف شدم. ایشان منشى داشتند اهل مشهد. بسیار مرد خوبى بود. مرا به آن مرحوم، معرّفى کرد. ایشان مرا بسیار مورد لطف و عنایت قرار داده و فرمودند: «ما افتخار مىکنیم که شما به نجف آمدهاید!» فهمیدیم این هم از تفضلات و عنایات مولى است. زیرا ایشان با من آشنایى نداشتند. در نجف، از محضر آیات عظام: حکیم، شاهرودى، آقا حسین قمى و دیگران بهره بردم. یکى از اساتیدى که مایه فخر و مباهات حوزههاى علمیه است و طلاب و اهل علم باید به او اقتدا کنند، مرحوم علامه امینى است. او، مردى فوق العاده بزرگوار، شریف و زحمت کش بود. من به آن بزرگوار، بسیار علاقه داشتم. درس معنویت و ولایت را از او آموختم. با ایشان انس و مراوده داشتم. یک وقتى مرحوم آیة الله قاضى طباطبایى، مجلس فاتحهاى بارى یکى از اقوامشان، در مسجد مقبره تبریز، برگزار کردند. در پایان مجلس، دیدم ایشان با یک آقایى معانقه کردند. جلو رفتم دیدم پسر مرحوم علاّمه امینى است. اوّلین کلامى که به من گفت، این بود. «چرا براى ما تسلیت نفرستادى.» گفتم: من خودم صاحب عزایم باید دیگران به من تسلیت بگویند! « وقتى پدرم را دفن کردیم، مرحوم بحرالعلوم آمد به من تسلیت گفت و معانقه کرد. سپس فرمود: من در این فکر بودم ببینم مولى امیرالمؤمنین ( ع )، چه مرحمتى در مقابل زحمات علّامه امینى، مىدهند. در خواب دیدم: حوضى است، آقا امیرالمؤمنین بر لب آن ایستادهاند، افراد مىآیند و مولى از آن آب به آنان مىدهند. گفتند: این حوض کوثر است. در این حال، آقاى امینى را دیدم که از دور مىآید. با خود گفتم: حالا ببینم مولى با ایشان چگونه برخورد مىکنند. وقتى مرحوم علامه امینى به نزدیک حوض رسید، حضرت امیر ( ع ) ظرف را گذاشتند، آستینها را بالا زدند و دستشان را پر از آب کردند و با دو دست خود به علاّمه آب خورانیدند و خطاب به علاّمه امینى فرمودند: «بیّض الله وجهک کما بیّضت وجهى». این بیان حضرت امیر (ع) است. مولى در این کلمه دو حقیقت را بیان کردند. او، نسبت به حضرات معصومین (ع) بسیار ادب داشت. وقتى وارد حرم مطهّر حضرت امیرالمؤمنین (ع)، مىشد، از پایین پا به بالاى سر نمىرفت. روبروى حضرت مىایستاد و گریه شدیدى مىکرد خود ایشان به بنده فرمودند: «از آن وقتى که در نجف هستم،از طرف بالاى سر حرم نرفتهام». از پایین پا وارد مىشدند و از همان طرف بیرون مىرفتند. «یکى از علماى عامه، بعد از مطالعه الغدیر، اشعارى در تعریف و مدح من سرود. به اوگفتم: این تعریفها مال من نیست. من آنچه واقع شده است بیان کردهام. اگر تواهل حقیقى، این مدح و ستایش، سزاوار امام على (ع) است. از این روى، اشعارى را که براى من سروده بود، برگرداند و در مدح امیر المؤمنین (ع) سرود(1).» خلاصه، علاّمه امینى، تحفه خدایى بود. توحیدش در حدّى بود که مصداق اکمل این دعاى شریف، که مضمونش همان آیات اخیر سوره حمد(2) است، بود: «اللهم عرفنى نفسک فأنّک أن لم تعّرفنى نفسک لم أعرف رسولک. اللهم عرفّنى رسولک، فانک أن لم تعّرفنى رسولک، فانک أن لم تعّرفنى رسولک لم أعرف حجّتک. اللّهم عرّفنى حجتک، فأنّک أن لم تعّرفنى حجّتک لم أعرف معارف دینى و أن لم تعرف معارف دینى، ظللت عن دینى(3)» خدایا! مرا به پیامبرت عارف کن؛ زیرا اگر پیامبرت را نشناسم، حجّت تو را نخواهم شناخت. خدایا! مرا به حجّت خود عارف کن، زیرا اگر عارف به حجّت تو نشوم معارف دینم را نخواهم شناخت. اگر به معارف دینم آگاه نشوم از دین خود منحرف و گمراه شوم. کلیم الله، سلام الله علیه و على نبیّنا و آله، آن وقتى که مشرّف شدند به طور سینا، اموراتى که راجع به عیالش بود، فراموش کرد. از درگاه الهى اجازه شد که از خدا چیزى بخواهد. خواسته موسى کلیم، سلام الله علیه، این بود: «رب ارنى انظر الیک.» «لن ترینى ولکن انظر الى فأن استقر مکانه فسوف ترینى فلّما تجلّى ربّه للجبل جعله دکّا و خرّموسى صعقا(4)»/ در این باب، مناسب است حکایتى براى شما نقل کنم: سیدى بود عالم و وارسته. در نزدیکى کربلا زندگى مىکرد. عرب بود. نقل کردند هر وقت مشرف به کربلا مىشد از ایوان شریف نگاه به ضریح مىکرد و زیارت مختصرى به جا مىآورد، سپس بر مىگشت به منزل. عدّهاى از اهالى کنجکاو شدند. مىخواستند بفهمند، او چه زیارت نامهاى را مىخواند. لذا مراقب بودند تا این که وارد شد. متوجّه شدند که او هیچ زیارت نامه رسمى را نخواند؛ بلکه جلوى حضرت ایستاد و گفت: «أأنت الحسین»این کلمه را گفت و افتاد. مردم فکر کردند که مدهوش شده است. چون دقّت کردند، متوجّه شدند، جانش مفارقت کرده است! توصیه شده است: هنگامى که حاجتى دارید، هفت مرتبه بگویید: «یا ربّ محمدٍ و آل محمّد». این مشابه همان دعایى است که پروردگار به حضرت یوسف، سلاماللهعلیه، آموخت. او، در حالى که دست راست را بر محاسن گرفته بود و دست چپ را به طرف آسمان، چنین دعا کرد و نجات یافت: «یا رب محمّد و آل محمد، صلّ على محمّد و آل محمّد و عجّل فرج محمّد و آل محمّد».(6) «یا ذى الجلال والأکرام صلّ على محمّد و آل محمّد وارحمنى و نجنّى من النّار»/ همین اواخر کسى از قم آمد، مىگفت: «مرحوم آقاى نجفى، رحمة الله علیه، به اولادش وصیت کرده بود: مقتى از دنیا رفتم، جنازهام را به حرم مطهّر بى بى، ببرید، یک طرف عمامه را به جنازه ببندید و طرف دیگر را به ضریح، بعد اجازه بگیرید و وارد مقبرهام کنید!» این موعظهاى است که در همه حال باید دست التجأ و تضرّع را به آن خانم داشته باشیم و رابطه خود را با این خاندان، هر چه محکمتر کنیم. «اللّهم أدخلنى فى کلّ أدخلت فیه محمّد و آل محمّد و أخرجنى من کلّ سؤ أخرجت منه محمّد و آل محمّد. صلّى الله على محمّد و آل محمّد».(7) تحفه چهارم: این عبارت شریفه است: «یامن دلّ وجوبه افتقاره الممکنات و على علمه و قدرته اتقان المصنوعات»/ تحفه پنجم: این دعاى شریفه را در منظر و مراى خویش دارید: «اللهمّ أنک ترى و لاترى و انت فى المنظر الا على، فأنّ لک الآخرة والاولى، فأنّ لک الممات والمحیا و أنّ لک الآخرة والاولى.» (8) تحفه ششم: که همین اواخر، به برکت زیارت حضرت معصومه (ع) نصیبم شده است، خدمت شما عرض مىکنم: به قم مىرفتیم. در بین راه قم، چشمم به چراغهاى بسیار و گنبد و بارگاهى افتاد. پرسیدم: این بارگاه مربوط به کیست؟ گفتند: این حرم شریف آقاى خمینى است. گفتم مایلم آن قبر را ببینم. ماشین متوقف شد. از ماشین پیاده شدم و به اطراف ضریح شریف رفتم. اوّل، نماز صبح را خواندم. بعد با دقّت به حرم خیره شدم. این آیه شریفه در ذهنم پدید آمد: «من ذاالّذى یقرض الله قرضاً حسناً فیضا عنه له اضعافاً کثیرْ».(9) مطلب دیگر که در همان حال به ذهنم آمد، این آیه شریفه بود: «ولله العزّة و لرسوله و للمؤمنین و لکنّ المنافقین لا یعلمون».(10) طایفهاى دیگر که از عزّت پروردگار بهره مىبرند، مؤمنان هستند که به عقیده ما همان اهل شیعه مىباشند. اوّل شخصى که بعد از رسول، صلّ الله علیه و آله، از عزّت خدایى بهره برد، امیر المؤنین، علیه السلام است. عزّت الهى به کسى داده مىشود که بهرهاى از ملکوت برده باشد و با عالم عزّت حق، مأنوس شده باشد. مردمى که حالات مولى، علیه السلام، را درک نمىکردند، خدمت حضرت زهرا، سلام الله علیها، آمدندو گفتند: شوهرت در نخلستان مرده است. حضرت زهرا (ع)، که با عوالم روحانى مولى آشنا بود، در جواب فرمود: «نه او، نموده است. او را همان حالت «صعقى» که در قرآن درباره حضرت موسى آمده است، دست داده است». آقاى خمینى هم، چون اهل ایمان حقیقى بود، خداوند از عزّت خویش به او مرحمت نمود. * * * روزى حضرت زهرا(س)، در حالى که از گفتهها و اعمال مخالفان، به «چرا در خانه نشستهاى؟ قدرت و شجاعت شما کجا رفته است؟» حضرت امیر، علیه السلام، که آماده نماز بوده است بلند مىشود و مىفرماید: «من اگر بروم، غلبه مىکنم ولى دیگر نام پیامبر در مأذنهها، بلند نخواهد شد. سکوت و صبر من، براى این است که این صدا، بلند بماند». شما با این کارى که انجام مىدهید، همان صدا را در عالم بلند مىکنید. قدر خود را بدانید. خداوند شما را در دنیا و آخرت عزیز مىکند. * * * خداوند ما را جز رهروان راستین ولایت قرار بدهد و موفقمان بدارد تا گامى در راه اعتلاى نام رسول خدا(ص) برداریم. | ||
مراجع | ||
پاورقى : 1. شاید این شاعر محمد عبد الغنى حسن، شاعر بزرگ مصرى باشد که زندگى نامه و اشعار او در باب مربوط به شعراى قرن چهارده و مقدمه جلد هشتم کتاب پر مایه الغدیر، آمده است. 2. منظور از آیه شریفه «اهدنا الصّراط المستقیم» تا آخر سوره است.
3. «اسرار الصّلوْ»، حاج میرزا جواد آقا ملکى تبریزى، / .284 در این کتاب عبارت: «لم اعرف معارف دینى و ان لم تعرف معارف دینى» نیامده است و به جاى آن، عبارت: «اللهّم عرّفنى حجّتک فانّک أن لم تعرّفنى حجّتک ضللت عن دینى»، آمده است.
4. «سوره اعراف»، آیه 142.
5. در زیارتها و احادیث معصومان، علیهم السلام، اسمأ حسناى الهى نامیده شدهاند. امام رضا (ع) در این زمینه مىفرماید:
«اذا نزلت بکم شدیدة فاستعینوا بنا على الله، عزّ و جل، و هو قوله عزّ و جل: و لله الاسمأ الحسنى فادعوه بها». الأختصاص، شیخ مفید / 252.
6. معاویة بن عمّار / از امام صادق نقل مىکند:
«من قال: یا ربّ صلّ على محمّد و آل محمّد مائة مرّه قضیت له مائة حاجْ: ثلاثون للدنیا (و الباقى للآخرْ) اصول کافى، ج / 493 چاپ لصعب، بیروت.
و یا در روایت دیگر آمده است:
«صلّوا على محمّد و آل محمّد فان الله عزّ و جل، یقبل دعأ کم عند ذکر محمّد و دعائکم له...»بحار الانوار، ج .309/90 چاپ مؤسسه الوفأ، بیروت.
7. این دعا در ضمن دعاى قنوت نماز عید فطر، آمده است که در رسالههاى عملیه و کتابهاى دعأ در فصل مربوط به نماز عید فطر، ثبت شده است.
8. «مفتاح الفلاح فى عمل الیوم و اللیلْ»، بهأ الدین محمد بن حسین عاملى (952 ، 1030)، / 187، منشورات الرضّى، قم؛ «مفاتیح الجنان»، مرحوم شیخ عباس قمى،به نقل از نهج الدعوات، سید بن طاووس. از حضرت امام محمّد باقر، علیه السلام، روایت کرده که فرمود جبرئیل خدمت حضرت پیغمبر عرض کرد:
«یا نبىّ الله! بدان که هیچ چیزى را به قدر تو دوست نداشتهام. پس بگو اللّهم أنّکترى...».
9. «سوره بقره»، آیه .245 در سوره حدید، چنین آمده است: «من ذا الذّى یقرض الله قرضا حسنا فیضاعفه له و له اجر کریم».
10. «سوره منافقون»، آیه 8.
11. «منکان یرید العزّة فللّه العزّة جمیعاً...». سوره فاطر، آیة 10.
12. «سوره اعراف»، آیه 4. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 340 |