
تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,408 |
تعداد مقالات | 34,617 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,341,253 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,871,542 |
سیماى حوزه در مطبوعات 1 | ||
حوزه | ||
مقاله 9، دوره 9، شماره 52، مهر 1371، صفحه 148-155 | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
تاریخ دریافت: 04 اسفند 1394، تاریخ پذیرش: 04 اسفند 1394 | ||
اصل مقاله | ||
در شمارههاى نخستین مجلّه، ستونى داشتیم به نام: آیینه مطبوعات. ظهور نشریاتى دراین باب، از ادامه آن ستون، بى نیازمان کرد. ولى نقش روحانیان در استقرار و استمرار نظام اسلامى، حضور و ظهور حوزویان در صحنههاى مختلف کشور، فضاى آزاد و کثرت مسبوعات، حوزه و معارف و رجال آن را در معرض قضاوتها، ارزیابیها و... قرار داد و صدها سطر از مطبوعات کشور را ویژه خود کرد. ضرورت اطلاع حوزویان و نبودن مجال پىگیرى و مطالعه همه این نظر گاهها در مطبوعات، براى حوزویان،ما را بر آن داشت تا این ستون را بگشاییم و سیماى حوزه را در نگاه دوستان ودیگران ببینیم واز این راهافتها و کاستیها را جبران کنیم.قوتها را تحکیم ببخشیم و با توطئهها به مقابله برخیزیم. بى شک، این نوشتار، نه جامع است و نه مانع؛ ولى تلاش بر آن است دیدگاههاى تلخ و شیرین، منعکس شود و ناخوشایندیها برجستهتر گردد تا فضلان متعهد و عالمان وظیفه بان، بر تلاش رسالت بانى خویش، بیشتر پاى فشارند و با زدودن غبار خرافه وتحریف از چهره مکتب، معارف انسان ساز اسلام ناب را، از منابع ویژه آن، استخراج و به نسل اندیشه ور امروز عرضه نمایند. در این شماره، فقط از مجلّه هایى که به کتابخانه مجلّه حوزه رسیده بودند ودرباره حوزویان و علوم خاص حوزوى مطلبى داشتند، بهره گرفتیم. امید آن که اولیأ مطبوعات، با ارسال نشریات خود، در مایه ورى این ستون، یاریمان کنند. حوزه و تحول گر چه در این گفتگو، پرسشهاى اساسى مطرح شده است، ولى برخى پاسخها بسیار کوتاه و گذرا و نارساست.
کیهان فرهنگى. سال نهم، شماره1/ نویسنده در این مقاله، فراگیرى همه طیفهاى فکرى حوزه را از نقاط قوت سمینار برشمرده است. و مسایلى چون: نارسایى قطعنامه پایانى، نبود فرصت براى مسایل و موضوعات مطروحه، عدم توجه به مسایل اصلى، یعنى مدیریت حوزه، اهمیت ندادن به پیشنهادهاى جدّى و سودمند را از کاستیهاى سمینار دانسته است. آینه پژوهش. فروردین و اردیبهشت .71 نویسنده مقاله، مسایلى چون: ابهام در هدف، نبود برنامه ریزى، نوپایى مراکز تحقیقاتى حوزه، نداشتن روش، ضعف امکانات تحقیقاتى، عدم پشتیبانى علمى و آموزشى، بى اطلاعى از کار یکدیگر، ارتباط نداشتن با مراکز علمى و تحقیقاتى خارج حوزه وعدم جایگاه ارزشى شایسته پژوهش در نظام حوزه را، از کاستیهاى مراکز تحقیقاتى حوزه دانسته است و در زمینه روحیه پژوهش در حوزهها مىنویسد: «از هنگامى که حوزهها، بیشتر وقت خود رابه فهم و تکرار حرف دیگران و گذشتگان اختصاص دادند واز دایره نقادیها و تعارضات فکرى به دور ماندند، از نو آورى باز ایستادند.» در بخش دیگرى از مقاله مىنویسد: «اذهان و افکار جستجو گر طلاب را، بیشتر در فهم«ان قلت» و «فتامل» هاى کم اثر دیگران معطوف داشتهایم و هنر استادى را در بازگشایى آن دانستهایم. همانهیچ مجالى براى تفکر و اندیشههاى دیگر، نه براى استاد ونه براى شاگرد باقى نگذاشتهایم». مدرک معرفت، بهار 71/ ابعاد فکرى شهید مطهرى استاد، در پاسخ به چگونگى بهرهگیرى از سیره شهید مطهرى، در جهت سامان دادن به حوزه، مىگوید:«کسانى که در صدد اصلاح حوزه و ایجاد یک تحول شایسته در نظام حوزه هستند، ابتدا باید نیازهاى جامعه اسلامى را مورد توجه قرار بدهند، چه نیازهاى داخلى کشور و چه نیازهاى خارج از کشور... باید، نیازهاى دینى و فرهنگى کلیه جوامع اسلامى را در نظر بگیریم و براى آنها برنامه ریزى کنیم.» استاد از ویژگیهاى بارز شهید مطهرى، که باعث درخشیدن و قلّه شدن او گردید، آزاد اندیشى عدم تقلید مىداند:« ایشان، از دیگران تقلید نمىکردند. اگر مىخواستند صرفاً از بزرگان، یا از شخصیتهاى معروف جهان علم، یا از جریانهاى موجود در اجتماع پیروى کنند، هرگز، مطهرى به وجود نمىآمد و هرکز نقشى را که ایفا مىکرد، نمىتوانست ایفا کند. ایشان، خودش را فراتر از خط مشى مقلّد گونه قرار داد وهمه چیز را قبل تحقیق و قابل تعمق تلقّى کرد.» معرفت، بهار1371 «در قسمت نخست مقاله حاضر گذشت که: سه انگاره مرتبط به هم، فرضیه ما را تشکیل مىدهد: .1 مردم سالارى، چهار اصل بنادین دارد که عبارتند از: الف. نفى ولایت. ب. کفایت عقل. ج. برابرى آرأ. د.فرد گرایى. .2 اصول یاد شده در اندیشه سیاسى میرزاى نائینى و امام خمینى، پذیرفته نیست. 3.آنچه این دو متفکر، پذیرفتهاند، مردم سالارى مشروط است و نه مطلق.» نویسنده، جایگاه عقل را در شریعت، کم رنگ گرفته و با انگارهاى از پیش پذیرفته شده، نقش و جایگاه عقل را بسیار کم رنگ نشان داده است. بر اساس همین انگاره، به انتخاب و تفسیر کلمات این دو مرجع بزرگ، در زمینه عقل پرداخته است. جمع بندى همه گفتههاى این دو بزرگ، در زمینه عقل، ما را به جایگاه واقعى عقل، در جغرافیاى تفکر آنان، واقف مىکند. معرفت، بهار 71/ نویسنده در انتساب کتاب«اختصاص» به شیخ مفید، تردید کرده است و در پایان چنین نتیجهگیرى مىکند:«کوتاه سخن آن که: کتابى که نامش در فهرست کتب مفید نبوده، هیچ شاهد قابل اعتمادى برانتساب آن، به مفید نیافته مضامین آن با مضامین سایر کتابهایش توافق نداشته و تنها تعدادى از مشایخ مؤلفش از مشایخ مفیدبوده و اکثر آنها کسانى مىباشند که مفید از آنها در هیچ یک از کتابهاى معلوم الانتساب خود، روایت ننموده، بلکه عصر برخى از آنها با زمان وى سازگار نبوده، از بسیارى ازمشایخ معروف مفید، اصلاً روایتى در آن وجود نداشته باشد... به هیچ وجه نمىتواند تألیف شیخ مفید باشد.» ، 42/نور علم شماره «آیات عظام مقیم تهرانى: بهبهانى، طباطبایى و شیخ فضل الله نورى به سبب اختلاف سلیقههایى که داشتند، هر کدام مردم را به سویى مىکشاندند. در مورد به دست گرفتن زمام امور شرعى تهران، با هم رقابت مىکردند. پس از آن که بهبهانى در سایه آزادیخواهى و همکارى با طباطبایى، از شیخ، جلو افتاد، شیخ نورى، با مشورطه خواهان همراهى نمود و در هجرت کبرى، بار سفر بست و به قم رفت. ولى پس از بازگشت، گوشهگیرى اختیار کرد و از ادامه همکارى خود دارى نمود و با توجه به خطراتى که از ناحیه روشنفکران به ظاهر اصلاح طلب و مشروطه خواه، متوجه اسلام مىدید، به طور کلى مشروطیت را مخالف اسلام اعلام کرد و از این طریق، دربار و مستبدین، چه بهرها که نبردند.» نویسنده، پس از بیان مفاسد محمد على شاه، در پایان مقاله چنین آورده است: «مسأله دیگرى که مردم را دچار مشکل کرده بود.... مخالفت مرحوم آیة الله شیخ فضل الله نورى، با مشروطه و قانون اساسى بود که مستبدین از آن سؤ استفادههاى زیادى مىکردند. این حکم، چهره روحانیت را نیز در بین مردم و روشنفکران، مخدوش مىکرد...» معرفت، بهار 71/ موقعیت شیخ انصارى درتاریخ علوم دینى سیره اخلاقى، چگونگى برخورد با بیت المال و مرجعیت و... از بحثهاى جذّاب مصاحبه است. درباره کیاست و هوشیارى شیخ اعظم، در مقام مرجعیت آمده است: «حادثه ترور ناصر الدین شاه، در اوایل سلطنت، که به دست بابیها، که در اوایل مرجعیت مرحوم شیخ اتفاق و دربار سعى فراوان مىنمود، بیشتین بهره تبلیغاتى را از آن ببرد، نتوانست، در موضعگیرى مرحوم شیخ تأثیر بگذارد و حتى در این حادثه هم، مرحوم شیخ، هیچ نوشته و یا تلگرافى به عنوان تبریک سلامتى اعلیحضرت قدر قدرت! ندادند. اصولاً، در فتنه باب، که آن زمان، بزرگترین حادثه اجتماعى به حساب مىآمد، مرحوم شیخ انصارى، هیچ عکس العملى از خود نشان نمىدهند. این جانب در این باره، شفاهاً شنیده است: ایشان این حرکت را یک بازى سیاسى هدایت شده از طرف دربار مىدانست.» کیهان اندیشه،شماره 41 رضوان السیّد، استاد پژوهشهاى اسلامى دانشگاه لبنان است.در این نوشته، وضعیت اندیشههاى سیاسى وبرخورد فقها با حاکمان، دردوران حکومت عثمانى، صفوى و قاجارى بررسى مىشود. درباره نقش علماى دین در حکومت صفویه و قاجاریه آمده است: «علماى، دین، در حکومت صفویه و قاجاریه، از حیث ایدئولوژى فقهى از هموندان حنفى خویش، در عثمان، وضع برترى داشتند. زیرا به دلیل نظریه غیبت امام معصوم، فقه شیعى، پیش از پیدایى تئورى ولایت فقیه، نمىتوانست به هیچ حکومتى لباس مشروعیت بپوشاند. بیشترین چیزى که او اختیارش را داشت، کنار آمدن با سلطان و دم فروبستن در برابر کارهاى او و حداکثر، تأییدى غیر مستقیم بود. امّا با افزایش فشار قدرتهاى غیر دینى و شاهان خود کامهاى که پشت سر هم در ایران و عراق، به حکومت مىرسیدند، این انگیزه به تدریج براى فقها و مجتهدین پدید آمد که در امور دینى، نه شاه، بلکه فقیه، مرجع مردمان است. تبلور چنین نگرشى در سده هیجدهم میلادى / دوازدهم هجرى، بود. تنهابه این مقدار بسنده مىنمود که به پشتگرمى توده با قدرتهاى سیاسى رویارویى کند. امّا هنوز این تئورى شکل نگرفته بود که خود به «قدرت سیاسى» دست یابد و حکومتى کند تا این که جریان آیة الله خمینى و انقلاب اسلامى ایران پیش آمد.» کیان، شماره 5 آرأ کلامى طبرسى در مجمع البیان عنوان مقالهاى است در مجلّه تخصصى و جدید الانتشار کلام. دیدگاههاى کلامى علامه طبرسى از تفسیر پر مایه مجمع البیان، توسط عدهاى از طلاب و فضلأ استخراج شده و جناب سردبیر مجلّه تنظیم کردهاند. این مقاله، که نیمى از نشریه کلام را ویژه خود کرده است، بازبان عربى و بدون هیچ تحلیل عرضه شده است. عنوان موضوعات دیگر این نشریه عبارتند از: علم کلام جدید یا مسایل جدید در علم کلام. استاد جعفر سبحانى علم کلام. یعقوب جعفرى عباسعلى براتى ربانى گلپایگانى کلام، بهار 1371 حضور آگاهى در فضاى حوزهها در نگاه استاد، تعالى و انحطاط فکر، تربیت و فرهنگ جامعه اسلامى ایران، رابطهاى تنگاتنگ با سطح تفکّر و آگاهیهاى روحانیون و حوزویان دارد. در این راستا، از وجود «کم اطلاعان خام، حوزه دیدگان درس نخوانده و واخورده، بى تقوایان و یا شیادان دنیا طلب و مرید باز و دکه دار، که در گوشه و کنار ظاهر به هم زده و دسترسى به حسینیه و مسجد و محراب و منبرى پیدا کردهاند» بسیار مىنالند و شکوه مىکند وطلاب و حوزویان را به کسب آگاهى از انسان، از زندگى، شناخت مجموعه روابط انسانى در سیاست، اقتصاد، تربیت، اندیشه فرهنگ، شناخت هدف اعلاى حیات بشرى فرا مىخواند. این آگاهیها را براى شناخت صحیح تکلیف و بناى «مدینه قرآنى»، «مدینه قائم بالقسط» ضرور مىشمارد. او، در باب فریضه بودن آگاهى به معناى کامل و تحقیق شامل آن، براى حوزویان در حوزههاى علوم دینى، چنین مىنویسد: «باید(آگاهى) در فضاى حوزهها، چنان حضورى داشته باشد که هر طلبه و روحانى آن را تنفس کند و در فضاى آن ببالد. این آگاهى است که ذهنیت مىدهد و دید مىبخشد و افق مىآفریند. انسان بى افق، یعنى زیسته در زیر دالان معلومات ذهنى، با دید بسته، براى خودش هم مصیبت است، تا چه رسد براى اسلام و مسلمانى.» آینه پژوهش، شماره 12/ آقاى جناتى، انعطاف حقیقت احکام اسلامى را در قبال تحولات اجتماعى، ناروا مىداند و محطّ نقش زمان ومکان را درتغییر وتحول عناوین، ملاکات احکام و موضوعات و ویژگیهاى آنها مىداند. ایشان، تحول وتغییر زمان را باعث بیرون بردن اشیأ، از عنوان حرام به حلال، یا مباح و بالعکس مىداند که در این صورت، تغییر در وى درباره تغییر ملاک حرمت مجسمه سازى دراین زمان مىگوید: «مجتهد مىتواند در صورت احراز ملاک (امور نهى شارع در مجسمه سازى) و عدم دخالت امر دیگر، حکم به حال بودن آن در این زمان بنماید... چون ملاکى که قبلاً سبب حرمت بود، حالا دیگر در آن وجودنداردو امروز نیز، مجسمه سازى به عنوان یک هنر گرانقدر و ارزشمند و به عنوان یک هنر گرانقدر و ارزشمند و به عنوان ابزارى بر تعلیم روشندلان و... در آمده است. و مجتهد مىتوان در صورت احراز ملاک مذکور، حکم به حلال بودن کار یاد شده بنماید.» درباره موسیقى مىگوید: «آواز، فى حدّ نفسه که حرام نیست. در هیچ ملت و مذهب و دینى هم حرام نشده است. بلکه زمانى مىتوانیم این را بگوییم که به گونه لهو باشد و وسیله انحراف یا فساد فرد و جامعه قرار بگیرد. آواز جالب و زیبا، از مواهب الهى است. حضرت داوود، معجزهاش، صدایش بود. در روایات زیاد، ترغیب شده که صداى خوب، از مواهب الهى است. حتى در بعضى از روایات داریم:ما بحث الله نبیّا ً الاّحسن الصوت.» کیهان فرهنگى. سال نهم، شماره 3 کیهان اندیشه، شماره 41 پاسدار اسلام، شماره 125 - 126 | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 291 |