
تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,408 |
تعداد مقالات | 34,617 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,341,424 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,871,559 |
مقایسه بین مفهوم شهادت در مسیحیّت و اسلام | ||
حوزه | ||
مقاله 11، دوره 9، شماره 52، مهر 1371، صفحه 163-179 | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
نویسنده | ||
ابوالفضل عزتی | ||
تاریخ دریافت: 04 اسفند 1394، تاریخ پذیرش: 04 اسفند 1394 | ||
اصل مقاله | ||
فدا کارى در شکل آمادگى براى دادن جان، از ویژگیهاى انسان نیست. ما مىبینیم و مىدانیم که بسیارى از حیوانات، براى دفاع از نوزادان خود، خطر نابودى خود را باکمال اشتیاق مىپذیرند. در حیوانات اجتماعى این آمادگى تا مرحله دفاع از همنوعان (علاوه بر نوزادان) نیز گسترش مىیابد. بنابراین، فداکارى جانى هر چند مورد احترام است، ولى به تنهایى کافى براى نشان دادن ویژگى انسانى نیست. ویژگى انسان، نسبت به حیوانات از این نظر انسان، فداکارى را، در شکل آمادگى براى دادن جان، از سطح دفاع از فرزند، خانواده و جامعه فراتر مىبرد و حاضر است آن را تا مرحله دفاع از معنویات گسترش دهد. ولى دفاع و فداکارى جانى ویژگى انسان، بر اساس ایمان به حقیقت استوار است و این اصل بر دو پایه ایمان و حیقیقت بیان شده است. در این جا لازم است توجه شود که دفاع از معنویات، ویژه انسانهاى دینى نیست و بنابراین، فداکارى و شهادت در انحصار پیروان ادیان قرارندارد. ما مىدانیم که یکى از مهمترین خصوصیات تعهد معنوى و اصول اساسى، آمادگى براى جانبازى در دفاع از این اصول است. حتى دفاع از مال و امور غیر معنوى نیز، تا مرحله دادن جان در تاریخ فراوان است. تقریباً بسیارى از قوانین معاصر، این دفاع را کاملا قانونى و مشروع مىدانند. بعضى از ادیان نیز این گونه جانبازى را هم شهادت معرفى کردهاند. بسیارى از مکاتب سیاسى نیز دفاع از اهداف سیاسى را مقدس و جانبازى در راه آنها را شهادت مىدانند. حتى بعضى مکاتب سیاسى کاملا مادى نیز، به این شهادت معتقد مىباشند. ولى ویژگى انسان در آمادگى براى جانبازى در دفاع از معنویات و اهداف، مستقیماً، غیر مادى است. مکاتب مادى که جانبازى در اهداف سیاسى مادى را درست و مشروع مىدانند، در حقیقت اهداف معنوى را به لباس مادى در آورند و از آنها دفاع مىکنند و در راه آنها جانبازى را تجویز مىکنند، در حقیقت، شهادت در راه دفاع از اهداف معنوى را تجویز مىکنند. اگر چگروارا (Cheguavara) و طرفداران اسطورهاى وى، مانند: تانیا(Tanya) در چهار چوب ایدئولوژى مادى کمونیستى جانبازى کردند، در حقیقت، در فکر انسانى خود، براى این ایدئولوژى مادى، توجیه ایدئولوژى یکى غیر مادى و معنوى داشتند تا توانستند جان خود را در راه دفاع از این هدف معنوى، که دفاع از شرف، عزت و آزادى انسانها بود، فدا کنند. انسانهاى بزرگ، از آن نظر که انسانند، تنها جانبازى در راه دفاع از امور غیر مادى را درست مىدانند و گرنه هیچ گونه توجیهى براى جانبازى در راه اهداف غیر مادى، براى آنان وجود نداشت و ندارد. در این جا لازم است یاد آورى شود که اهداف معنوى قابل دفاع و جانبازى، ضرورتاً، لازم نیست، عیناً، اهداف دینى باشد. معنویات قابل دفاع در چهار چوبهاى ایدئولوژى غیر دینى نیز قبل فهم است. نباید تصور کرد که معنویات در انحصار ادیان و یا ادیان رسمى مىباشند. با توجه به آنچه گفته شد، فداکارى جانى نه مخصوص انسان و نه مخصوص پیروان ادیان است. البته ادیان هر نوع فداکارى را شهادت نمىدانند، ولى در برابر مکاتب غیر دینى نیز، هر نوع شهادت را فداکارى نمىدانند. به هر صورت، اصطلاحى که ادیان براى فداکارى به کار مىگیرند شهادت است. در این مقطع از بحث لازم است یادآورى شود که شهادت درانحصاردین اسلام نیست. ادیان دیگر، بویژه مسیحیت نیز شهادت را تایید مىکند. این اصطلاح Martyrdom مارتیردوم که به معنى لفظى شهادت (گواهى، دیدار، نظاره) است و اسم فاعل آن Martyr مارتیر به معناى شاهد، ناظر، گواه و شهید است. کلمه مارتیر Martyr شهید، شاهد، گواه که در مسیحیت به کار مىرود اصلاً یک کلمه یونانى است و در یونانى است و در یونانى مرادف بود با گواه Witnees درمعناى قانونى و مشاهده. این کلمه ابتدا به وسیله حواریوندر مورد عیسى(ع) به کار گرفته شد(1).این کلمه یونانى بعداً هم چنین اطلاق شد و به کار گرفته شد در مورد افرادى که، در صدر مسیحیت و پس از به صلیب کشیدن عیسى(ع)، مرگ داوطلبانه را بر ترک دین و ایمان خود ترجیح دادند و از این راه بر اعتماد به حقیقت و ایمان خود گواهى دادند. کلمه مارتیر(شهید) یا ویسّس(گواه) براى اوّلین بار به وسیله حواریون در مورد عیسى(ع) به کار رفت. هر چند مسیحیت، به طور کلى عیسى(ع) رامصلوب مىداند و نه شهید. در مسیحیت شهیدان به سه گروه تقسیم مىشوند: این گروه کسانى بودند که با اراده، مرگ را پذیرفتند از دین و ایمان خود دفاع کردند و عملاً کشته شدند. 2. شهیدان اراده و ایمان ونه عمل مانند: لوچیاى مقدس. این گروه کسانى بودند که از مرگ نجات یافتند. 3. شهیدانى که اراده بر فداکارى نداشتند و مرگ را آگاهانه انتخاب نکردند، ولى به خاطر دین خود به مرگ رسیدند. به هر صورت لیستى از تغییر و تحوّل این کلمه فقط در مورد افرادى که بر اساس ایمان و اراده خود به مرگ رسیدند به کار رفت. همانطور که یادآورى شد با ازدیاد تعداد شهیدان در مسیحیّت، کتابهاى مهم و فراوانى در شرح حال شهدا به رشته تحریر در آمد و این کار«شهیدشناسى» یا مارتیرلوژى Martyrology نام گرفت در کلیساى کاتولیکى 14000 نفر به عنوان شهید شناخته مىشوند و مورد احترام رسمى مىباشند. تاریخ بزرگداشت شهداى مسیحیت به قرن دوم میلادى منتهى مىشود. آرامگاه شهدا از احترام خاص برخوردار بود و محل دعا و نیایش گردید.(2) سپس کلیساها بر فراز مزار آنان بر پا شد که به مارتیریوم Martyrium یا شهادتگاه شهرت یافت. این نکته قابل توجه است که همانطور که کلمه شهید در اسلام به معناى گواه و الگو نمونه هر دو به کار رفته است، در مسیسحیت نیز مارتیرها گواه و الگو هر دو شناخته مىشدند و مسیحیان شهیدان خود را نمونههاى کامل مسیحیت مىدانستند.(3)رنگ سرخ، که رنگ خون بود، شعار شهادت معرفى شد و در کلیساى کاتولیکى تا سال 1969 شعار شهادت و رنگ سرخ مورد توجه و احترام خاص بود. روز شهادت شهیدان، روز آغاز زندگى جاودانه آنان تلقى مىشد و به همین جهت به عنوان جشن میلاد آنان شناخته مىشد. در ادبیات کاتولیکى، شهدا بر اولیا تقدم داشتند. براى مقایسه مفهوم شهادت در اسلام و مسیحیت، لازم است ابتدا، به اختصار، در این مورد لازم است خاطرنشان شود که همانگونه که کلمه شهادت(از ریشه ش ه د) بر دو معناى دیدن، نظارت و گواهى ظاهرى(به وسیله حواس) و باطنى (به وسیله دل و درون) به کار مىرود و کلمه شهادت بر اساس معناى لغوى آن یک اصطلاح شرعى اسلامى شده است. کلمه مارتیردوم Martyrdomنیز چنین تحولى را پیموده است. کلمه مارتیر دیدن و گواهى دادن در عهد جدید، مکرراً به معناى دیدن و گواهى دادن به یک واقعه(نه ایده)به کار رفته است(واقعه حضرت عیسى). در این رابطه یوحناJohn چنین مىنویسد: «آنچه را ما با چشمان خود دیدهایم، آنچه را مشاهده کردهایم و آنچه را با دستان خود لمس کردهایم به شمار نیز اعلام مىداریم(6)». نه عهد قدیم و نه عهد جدید، شهادت و گواهى Witnees را در غیر معناى ظاهرى دیدن و گواهى به کار نبردهاند، از این نظر، شهادت داراى مفهومى قانونى است (شاهد شدن و گواهى دادن). تحول مفهوم شهادت در مسیحیت و انجیل در حد وسیعى تحت تأثیر مفهوم آن در یهودیت و تورات مىباشد. در یهودیت عهد تورات و پس از آن، شهادت، عمل انفرادى مبتنى بر تقوا و مقاومت در برابر شیطان تلقى مىشد. هدف از شهادت در یهودیت، تکامل و تقویت مبانى اخلاقى و معنوى مردم و جامعه بود. این تحول در هدف شهادت در یهودیت، نسبتاً، رشد یافته و دوره بعد به وجود آمد و مسیحیت در این رابطه از مفهوم شهادت تکامل یافته در دوران یهودیت رشد یافته متأثر شد(7). پس از آن که مسیحیت شهیدان فراوانى را عرضه کرد این مفهوم حتى تکامل بیشترى یافت. شهیدان مسیحیت، خود را مقلد عیسى تلقى مىکردند و در تحمل رنج و مشقت و پذیرش لازم است توجه شود که چون مفهوم تکامل یافته شهادت در چهار چوب ایدئولوژیکى قابل پذیرش است و از آن جا که عیسى در مسیحیت خداى فرزند God the son تلقى مىشود و بنابراین شهادت در مسیحیت به معناى فداکارى جانى در راه عیسى و براى تقرب به وى و جلب رضایت وى بوده است.(9) به هر صورت، با زیاد شدن تعداد شهدا در مسیحیت فرهنگ و ادبیات شهادت در مسیحیت به وجود آمد و رشد کرد. در نتیجه، مقابر شهداى مسیحیت مورد احترام وسیع در مسیحیت بعدى قرار گرفت و شکل شهید پرستى به خود گرفت. رشد فرهنگ خاص شهادت سبب شد که روز شهادت شهدا، روز تولد آنان تلقى شود.(10)این نظریه که شهدا هرگز نخواهند مرد، بلکه براى همیشه زندهاند نیز در مسیحیت مورد توجه بود و شاید به همین دلیل بود که روز شهادت آنان روزتولدشان تلقى مىشد. البته شاید در فرهنگ بت پرستى نیزروز مرگ بسیارى از اسوههاى روزجشن و سرور بود و شاید مسیحیت از این نظر که روز شهادت را روز تولد جدید و روز سرور تلقى مىکرد، از فرهنگ بت پرستى متأثر بود(11). خون شهید و در خون غلطیدن شهید یک نوع غسل تعمید دوم baptism تلقى مىشد. جانبازان یا کسانى که از قتل رهایى مىیافتند مورد احترام فوق العاده قرار مىگرفتند و از امتیازات ویژهاى برخوردار مىشدند(12). بدون تردید پرستش مردگان در فرهنگ بت پرستى قبل از مسیحیت، در مسیحیت تأثیر فراوان گذاشت و سبب شد که نوعى پرستش شهدا در مسیحیت به وجود آید. به همین علت بود که یکى از مسایل مورد اختلاف و درگیرى بین مسیحیت کاتولیکى و مسیحیت پرتستانى همین مسأله پرستش شهدا بود. در دوره اصلاح طلبى مسیحیت Roformation به وسیله پروتستانها این مسأله پرستش بسیار جدى تلقى مىشد. به همین دلیل بود که مسیحیت کاتولیکى به طور مکرر در صدد تبیین مفهوم صحیح شهادت و شهید بر آمد(13). با توجه به آنچه تا کنون بیان شد، روشن مىشود که پدیده و مفهوم شهادت در در قسمت اول بحث نشان دادیم که فداکارى جانى ویژه انسان نیست و در حیوانات نیز وجود دارد؛ بنابراین نمىتواند به تنهایى مفهوم شهادت را تشکیل دهد و تعریف کند. در قسمت بعد بحث نشان داده شد که فداکارى جانى براى دفاع از معنویات نیز، به تنهایى نمىتواند عامل تشکیل دهنده پدیده شهادت شود؛ زیرا بسیارى از مکاتب مادى نیز فداکارى جانى را براى دفاع ازمعنویات، در لباس مادى، پذیرفتهاند. بنابراین نتیجه گرفته شدکه فداکارى جانى در دفاع از معنویات بایدبر اساس ایمان به حقیقت باشد(اصل ایمان و حقیقت). در قسمت بعد روشن شد که چون ادیان مختلف، بویژه مسیحیت فداکارى جانى در دفاع از معنویات را، بر اساس ایمان به حقیقت، پذیرفتهاند، ولى چون حقیقت را با شبه حقیقت اشتباه کردهاند و چون عیسى(ع) را خداى فرزند تلقى کرده و تنها براى وصول به حقیقت(که از نظر آنان عیسى است) و براى رضاى وى و نزدیکى به او فداکارى را انجام مىدهند، نمىتوان این فداکارى را، حقیقتاً، شهادت شناخت. ضمناً در مسیحیت، چون شهادت بر اساس ارزش خود رنج و تحمل مشقت صورت مىگیرد، در کیفیت فداکارى نیز اشتباه صورت گرفته است اما در اسلام، شهادت عبارت است از: 1. فداکارى جانى در دفاع از حقیقت، بر اساس ایمان به آن و تنها براى جلب رضایت حق. 2. کیفیت این فداکارى نیز باید همان باشد که با حقیقت سازش داشته، نه تضاد.بنابراین هدف وسیله را توجیه نمىکند و هر نوع فداکارى جانى هر چند بر اساس ایمان به حقیقت باشد شهادت شناخته نمىشود و مثلاً، انتحار بر اساس ایمان به حقیقت شهادت شناخته نمىشود. 4. بررسى تطبیقى تاریخ شهادت در مسیحیت و اسلام ما را به این فرضیه رهبرى مىکند که شهداى مسیحیت افرادى بودند که براى حفظ دین انفرادى خود(به جز در جنگهاى صلیبى که جنبه سیاسى داشت) به مرگ تن در دادندو اکثر شهداى اسلام افرادى بودند که در جریان جهاد و مبارزه در راه استقرار عدالت، حق و صلح شهید شدند. البته در اسلام نیز شهداى انفرادى که براى حفظ دین شخصى خود جان دادند، بودند، مانند: سمّیه که اولین شهید اسلام و زن بود و بلال که اولین شهید اسلام و سیاه پوست بود. با این ترتیب در حالى که شهادت در مسیحیت قبل از رسمیت یافتن و جهانى شدن مسیحیت شکل گرفت، شهادت در اسلام پس از آن که اسلام به صورت نظام کامل دینى، سیاسى و اجتماعى درآمد شکل گرفتوشاید به این علت است که براى شهادت در مسیحیت معاصر نقشى وجود ندارد در حالى که شهادت در اسلام، تا زمان معاصر، اهمیت خود راکاملاًحفظ کرده است. .5 جهاد، شهادت و جنگ در اسلام بیش از آن که مسائلى صرفاً، ایدئولوژیکى باشند به صورت مسایل حقوقى و فقهى در آمدند، به صورتى که فقها و حقوقدانان مسلمانان، مسایل، پیامدها، ویژگیها، آثار، شرایط و احکام آنها را تعیین کردند. این مسأله در مورد جهاد و جنگ، کاملاً روشنتر است. با توجه به این که شهادت در مسیحیت، بیشتر، جنبه ایدئولوژیکى صرف دارد و از بعد حقوقى بر خوردار نیست مىتوان نتیجه گرفت که جهاد و شهادت و جنگ در اسلام و همچنین امر به معروف و نهى از منکر، که در حقیقت زیر بناى آنهاست، مسایلى حقوقى، اجتماعى، سیاسى مىباشند نه صرفاً مذهبى - ایدئولوژیکى و براى تحمیل دین، مذهب و ایدئولوژى. شهادت نقش بسیار حساسى در تاریخ اسلام و تاریخ امت مسلمان داراست. این مطلب از ابتداى ظهور اسلام تا زمان معاصر صادق است. شاید به این جهت بوده است که بسیارى ازاسلام شناسان غیر مسلمانان، به علت تشویقاسلام به جهاد با جان و نفس براى برقرارى و دفاع از حق و حقیقت و به علت علاقه فراوان مسلمانان براى استقرار عدل و ریشه کنى ظلم و به علت فداکاریهاى همه جانبه رهبران اسلامى و امت مسلمان در تفهیم اسلام و بر پایى صلح واقعى، مسلمانان را فناتیک، بنیادگرا و اسلام را دین شمشیرمعرفى کردهاند(14). به هر صورت، شهادت مانند مسایل دیگر اسلامى بر اصول ایدئولوژیکى اسلامى استوار است و اعتبار آن را مىتوان از قرآن و سنت اسلامى به دست آورد. در درجه اوّل، اسلام، از ریشه س ل م (سلم) به معنى صلح و تسلیم است. تسلیم کامل و همه جانبه در برابر تمام حقیقت (الله) و آمادگى براى هر گونه فداکارى دراستقرار حاکمیت این حقیقت. بنابراین، شهادت اعتبار و ارزش اساسى خود را مدیون اصل اساسى توحید است. در درجه دوّم، شهادت عبارت است از جان نثارى بر اساس جهاد و مبارزه. بسیارى از اسلام شناسان غیر مسلمان به اشتباه جهاد را به«جنگ مقدس مذهبى» که ترجمه اطلاح «هولى وار»Holy War است تعریف کردهاند (15).در حالى که ممکن است اصطلاح جنگ مذهبى در مسیحیت به کار رود و به کار بردن آن در مورد اسلام، مفهوم شهادت در اسلام تنها، در صورتى فهمیده مىشود که مفهوم جهاد درست فهمیده شود و مفهوم جهاد نیز به نوبه خود، تنها دبر صورتى درست درک مىشود که مفهوم امر به معروف و نهى از منکر درست فهمیده شودو مفهوم امر به معروف و نهى از منکر نیز، در صورتى فهمیده مىشود که معروف و منکر، درست و نادرست، صحیح و غلط، حق و باطل، عدل و ظلم، حقیقت و حقیقت نما درست فهمیده شود. مفهوم شهادت در اسلام مانند مفاهیم دیگر اسلامى بایستى در چهار چوب کل اسلام تجربه و تحلیل شود. مقایسه مفهوم شهادت در اسلام با مفهوم شهادت در مسیحیت یا ادیان دیگر، در حالى که بسیار مفید است، ولى در مقابل، ممکن است محقق را به این اشتباه رهبرى کند که تصور کنداین دو یکى است.بدون تردید اصطلاحات: شهادت، جهاد و جنگ در اسلام داراى مفاهیم ویژهاى مىباشند که کاملاً با ادیان دیگر وبا مسیحیت متفاوت مىباشند. شاید علت اصلى اشتباه اسلام شناسان غیر مسلمان در مورد مفاهیم شهادت، جهاد و جنگ در اسلام، عبارت است از مقایسه سطحىاین مفاهیم اسلامى با مشابه آنها در ادیان دیگر، مخصوصاً، مسیحیت. به همان نسبت که ترجمه جهاد به جنگ مقدس،(هولى وارHoly War)نادرست است ترجمه شهادت به مفهوم آن در مسیحیت نیز نادرست است زیرا: 1. جهاد منحصر به جنگ است. 2. در قرآن جهاد با مال، اکثراً، با جهاد نفس همراه است. 3. جهاد جانى(جنگ) در اسلام مقدمه جهاد نفسانى است، به گونهاى که اولى جهاد اصغر و دومى جهاد اکبر شناخته شده است. 4. جهاد از فروع امر به معروف و نهى از منکر است و به تنهایى فرعى مستقل از 5. جهاد به معناى جنگ نیز منحصر در جنگ دینى نیست؛ چه جنگیدن براى استقرار عدل، حقیقت، حفظ امت اسلامى، دفاع از ناموس، مال و جان، دفاع از حکومت اسلامى و بسیارى جنگهاى دیگر، جهاد و دفاع اسلامى شناخته مىشوند و جان دادن در راه حفظ این اهداف و اهداف دیگر شهادت است. با این ترتیب، مجاهد شهید زنده است و شهید، مجاهد جان سپرده. اگر آنچه در زندگى کسى صورت مىگیرد جهاد شناخته شود(هر چند جنگ نظامى نباشد) جان نثارى ناشى از آن شهادت است، هر چند به صورت کشته شدن نباشد. کلمه شهید و مشتقات دیگر از ریشه ش ه د، در حدود پنجاه بار در قرآن به کار رفته است(17). در اکثر این موارد، این کلمه در معانى متفاوت به معناى گواه، نمونه و ناظر به کار رفته است. از آن جا که رابطه بین شهید و شهادت، به معناى اصطلاحى و جهاد و مجاهد در اسلام و قرآن بسیار روشن است، لازم است یادآورى شود که کلمه جهاد ومشتقات دیگر ج ه د در قرآن، در حدود چهل بار به کار رفته است(18). مجدداً، در اکثر این موارد، این کلمه در معانى متفاوت کوشش و مبارزه به کار رفته است(19). کلمه جهاد نیز مانند کلمه شهادت، با مرور زمان به صورت اصطلاح دینى درآمد(منقول شرعى) یعنى با این که دو کلمه جهاد و شهادت در معناى متفاوت لغوى به کار مىروند، همزمان به صورت اصطلاح ویژه دینى نیز به کار مىروند. به هر صورت، شهادت در معانى لغوى قرآنى عبارت است از دیدن، گواهى دادن و نمونه و الگو سازى. معناى شهید کسى است که مىبیند، گواهى مىدهد و نمونه مىشود(20).از آن جا که رابطه بین معناى لغوى و اصطلاحى در اصطلاحات و منقولات شرعیه و دینى همیشه مراعات مىشود، به نظر مىرسد که شهید حقیقت را مىبیند و مشاهده مىکند و با جهاد و زندگى خود به آن گواهى مىدهدو با شهادت و جان نثارى خود الگو مىشود و براى امت سرمشق و نمونه کامل انسان حقیقت شناس مىشود. کلمه شهادت و شهید در قرآن به معناى اصطلاحى به کار نرفته است. کلمهاى که کلمهاى که در قرآن براى جنگ به کار گرفته شده است«حرب» و قتل (محاربه و مقاتله) است (22). بررسى بیلانى و کیفیت رشد اصطلاحات شهادت جهاد و جنگ در اسلام ما را به این حقیقت رهبرى مىکند که جهاد در اسلام، اصلاً، به معناى جنگ مقدس(هولى وارHoly War) براى تحمیل ایدئولوژى و دین نیست؛ چه این موضوع در چهار چوب ایدئولوژیکى اسلام جایى ندارد و با آزادى عقیده دینى، که خاص اسلام است، سازش ندارد و قرآن را طرد مىکند(23). همچنین تصور این جهاد عبارت است از جنگ در راه تحمیل اسلام و شهادت عبارت است از جان نثارى در راه تحمیل اسلام و عقیده، کاملاً، غیر اسلامى است. همانگونه که در فقه اسلامى براى جهاد شرایط فراوان قرار داده شده است، براى شهادت نیز شرایطى لازم است: 1. شهادت مىبایستى یک انتخاب مبتنى بر جهد باشد، هر چند خود جان دادن لازم نیست انتخابى باشد. به هر صورت شهادت نمىتواند تصادفى و اتفاقى و خارج از چهار چوب صورت گیرد. این انتخاب در حقیقت انتخاب جهاد استنه مرگ. شهید با مرگ مىجنگد و مبارزه مىکند و از آن فرار مىکند(24). 2. این انتخاب مىبایستى بر معرفت و وشناخت جهاد، اهداف و کیفیت آن استوار باشد(25). فداکارى جانى تنها در چهار چوب جهاد قابل توجیه است. بنابراین، بعضى اعمال به ظاهر انتحارى نیز، در حقیقت شهادت هستند. 3. جهاد و شهادت هر دو بایستى اهدافى را خارج از خود مرگ براى مرگ تعقیب نمایند. در این رابطه مرگ بدون جنگ نیز، در موارد خاص، شهادت شناخته مىشود. 4. این اهداف باید اهدافى مقدس و مورد تأیید اسلام باشد و شهادت و جهاد باید در راه تأمین این اهداف صورت گیرد. بنابراین باید هم وسیله(جهاد و شهادت) و هم .5 در اسلام هدف وسیله را توجیه نمىنماید و بنابراین هر گونه مبارزه و مرگ طلبى جهاد و شهادت نیست. 6. جهاد و شهادت هر دو باید بر اساس نیت خاص نهایى تقرب به خدا و جلب رضایت او باشد. بر اساس این شرایط و شرایط دیگر است که شهادت از مرگ غیر شهادتى متفاوت مىشود. زیرا شهادت مرگ نیست(27). مرگ برگونههاى مختلف است(28). 1. مرگ طبیعى ناشى از علل طبیعى، چون کهولت. 2. مرگ تصادفى ناشى از تصادفات، چون بیماریهاى واگیر، زلزله، سیل و تصادفهاى شغلى و صنعتى. 3. مرگ جنایى ناشى از قتل: آنچه در این سه نوع مرگ، مشترک است این است که انتخاب در این مرگها راه و نقشى ندارد. و شهادت از این نظر با این گونه مرگها متفاوت است. 4. مرگ انتحارى، مرگ انتخابى است، ولى تنها بر اساس پایان دادن به زندگى (نه هدف دیگر) صورت مىگیرد. در این گونه مرگ، انتخاب وجود دارد، ولى شرایط دیگر شهادت وجود ندارد. 5. مرگ شهادتى مرگى است که بر اساس تمام شرایط لازم در شهادت صورت مىگیرد. آنچه شهادت را در اسلام اهمیت داده است، نه مرگ است و نه مرگ انتخابى، زیرا نه مرگ و نه حیات به تنهایى و به خودى خود، نه خوب است و نه بد. مرگ چیزى جز پایان حیات نیست و حیات غیر مفید چیزى جز مرگ نیست. آنچه زندگى را ارزشمند مىکند جهاد و مبارزه براى استقرار وتحکیم حقیقت، عدل و خوبیهاست. بنابراین، آنچه حیات و مرگ را از ارزشمند مىکند ارزشى است که در هر یک از زندگى و مرگ وجود دارد. کسى که زندگى خود را در راه تأمین هدفى مقدس مصرف شاید به این علت است که شهید همیشه زنده است و جهاد هرگز شکستپذیر نیست(30). شاید به همین جهت است که امام حسین(ع) با شهادت خود هدفى را تأمین کرد که با ادامه حیات خوددر آن شرایط امکان تأمین نداشت. شهید کسى است که یکى از دو انتخاب را که به طور مساوى ارزشمند استاختیار کرده است، بدون آن که لازم باشد به مرگ برسد. اگر فردى به اجبار در جریان مبارزه خود، بدون قدرت انتخاب کشته شود، مامىتوانیم وى را شهید در راه دفاع از حق بدانیم ونه جهاد در راه حق. به هر صورت عامل انتخاب نهانى در جهاد و شهادت ضرورى است. مبارزه بر دو نوع است: 1. جهاد و مبارزه براى استقرار حقیقت. 2. دفاع در راه حفظ حقیقت. در جهاد احتمال پیروزى ظاهرى بسیار ضرورت دارد. در صورتى که در دفاع این احتمال چندان ضرورى نیست. براى درک مفهوم جهاد و شهادت در اسلام، لازم است توجه شود که انسان موجودى سه بعدى است: 1. حیوانیت. 2. انسانیت. 3. روحانیت. امکانات جسمانى، حیوانات وى را تقویت مىکند و امکانات حیوانى وى انسانیت ویرا رشد مىدهد و امکانات انسانى وى روحانیت وى را تحکیم همیشه امکانات قبلى امکانات بعدى را تکامل مىبخشد و سرانجام هدف اصلى از رشد انسانها وصول و تأمین اهداف عالى روحانى و معنوى است. در بسیارى موارد جهاد و دفاع صلح جویانه و مسالمتآمیز است و مرگ از، ضرورتاً، به دنبال ندارد. شهدا تنها کسانى نیستند که در میدان جنگ از پاى درمىآیند. على(ع) پس از ضربت در بستر جان سپرد. منابع و ادبیات اسلامى، گروههاى مختلفى را شهید معرفى کرده است از جمله: 1. کسى که در راه دفاع از شرف خود و خانواده کشته شود(31). 2. کسى که در دفاع از مال و ناموس خود کشته شود(32). 3. کسى که در دفاع از دین خود کشته شود(33). 4. کسى که در دفاع از حقوق خود کشته شود(34). 5. کسى که در دفاع از جان خود و خانواده خود کشته شود(35). 6. کسى که در دفاع از عدل و مبارزه با ظلم کشته شود(36). 7. کسى که در مهاجرت درراه خدا کشته شود(37). 8. کسى که در دفاع و مبارزه درراه خدا کشته شود(38). 9. کسى که با ایمان کامل از دنیا برود(39). 10. کسى که با حب اهل البیت جان سپارد(40). 11. کسى که در انتظار حاکمیت الله و استقرار عدل(فرج) جان سپارد(41). 12. کسى که در حال تحصیل و تعلیم و تعلم جان سپارد(42). 13. کسى که در غربت جان سپارد(43). 14. کسى که در جهاد و دفاع مجروح شود و سپس جان سپارد. 15. زنانى که در جریان باردارى و وضع حمل جان سپارد(44). 16. کسى که در طهارت کامل وخلوص و اخلاص کامل جان سپارد(45). 17. کسى که در جریان انجام یک تکلیف دینى جان سپارد(46). 18. کسى که در جریان امر به معروف ونهى از منکر جان سپارد(47). | ||
مراجع | ||
پاورقى : 1. e.g. Act 1.8;1.22 2. Encyrlopaedia Americana Martyr
3. Ibid
4. Ibid The Oxford Dictionary of Christian Charch
5. «انجیل یوحنا»، سوره 1، آیه 1، سوره 7 آیه 55 - 56 و همچنین «ماتیو»، 10، Marthw 28).
6. «مکابیز» Maccabees، بخش 4 آیه 3 - 8.
7. رجوع شود به بخش 22 آیه 20، 15، 27، انجیل از پل مقدس.
8. رجوع شود به انجیل رومى سوره 6 آیه 3، Romans. 6 3.
9. «دایرة المعارف جدید کاتولیکى»، ج 312/9 (چاپ 1967).
10. IRichardson P.156
11.رجوع شود به: J.hastiny Encyclopaedla of Relyion
12. همان مرجع Vol.Xl pp.52 ff (1917) Churles Scrlbners Sons
13. همان مرجع
14. A.Ezzati The Spread of Islam Inlcoduction
15. Ibid
16. Ibid
17. «المعجم الفهرس لالفاظ القرآن».
18. «همان مدرک».
19. «سوره بقره»، آیه 143.
20. موارد متعدد استعمال کلمه شهادت و شهدأ در قرآن، از جمله: سوره بقره آیه 143.
21. «سوره بقره»، آیه 154؛ «سوره آل عمران»، آیه 156.
22. موارد متعدد استعمال کلمه قتل و حرب در قرآن.
23. «سوره بقره»، آیه 256.
24. «سوره یوسف»، آیه 108؛ «سوره انعام»، آیه 104.
25. «همان مدرک».
26. «سوره مؤمن»، آیه 40، 19؛ «سوره اسرأ»، آیه 124؛ «سوره نسأ»، آیه 112؛ «سوره حجرات»، آیه 15؛ «سوره نسأ» آیه 15 و 59.
27. «سوره آل عمران»، آیه 169.
28. «شهادت و شهید»، نوشته شهید مطهرى، /11.
29. «سوره آل عمران»، آیه 169.
30. «ارشاد القلوب»، مفید،/199. 31. «وسایل الشیعه»، ج 63 / 2. 32. «همان مدرک»، / 29، 63.
33. «نهج الفصاحه»، / 589.
34. «وسایل الشیعه»، ج 2.
35. «همان مدرک»، / 35.
36. «نهج البلاغه».
37. «سوره نسأ»، آیه 100.
38. «آل عمران»، آیه 157.
39. «سفینة البحار»، ج 720 / 1.
40. «وسایل الشیعه»، ج 21 / 2.
41. «همان مدرک»، 514.
42. «نهج الفصاحه»، 637.
43. «همان مدرک»، / 624.
44. «سفینة البحار»، ج 720 / 1.
45. «همان مدرک».
46. «غرر الحکم». / 234
47. «سفینة البحار»، ج 720 / 1. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,023 |