تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,251 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,162 |
مصاحبه با شیخ مجتبى محمدى عراقى | ||
حوزه | ||
مقاله 11، دوره 8، شماره 44-43، فروردین 1370، صفحه 161-172 | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
تاریخ دریافت: 05 اسفند 1394، تاریخ پذیرش: 05 اسفند 1394 | ||
اصل مقاله | ||
حوزه : با تشکراز حضرت عالى که قبول زحمت فرمودید و مصاحبه با مجله ما را پذیرفتید ازاوائل ورود مرحوم آیه الله بروجردى به قم اگر خاطره اى دارید بیان کنید. آن جا که عقاب پر ریزد از پشه لاغرى چه خیزد. مرحوم آیه الله العظمى بروجردى قدس سره در محرم سال 1364 ه.ق . به قم تشریف آوردند. من در آن روزگار در نجف اشرف بودم . با مرحوم آیه الله حاج شیخ مرتضى حائرى جلسات اخلاق و مباحثات دیگر داشتیم . یک روزایشان با حالتى شگفت زده به من گفتند: آقاى حاج آقا روح الله مطلبى عجیب نوشته اند. مرقوم کرده اند : حاج شیخ مرتضى به قم مراجعت کردند. من هم اثاثیه را جمع کردم و به قم آمدم .
حوزه : چه عواملى باعث سیطره علمى و نفوذایشان در حوزه علمیه قم و جلب فضلاء و طلاب شد؟
حوزه : لطفا در زمینه چگونگى سبک تدریس واستنباط ایشان توضیح بدهید. اگر یک راوى (مثلا محمدبن مسلم )از دو معصوم ( ع ) حدیث روایت مى کرد آن این شیوه درسى تا آن روز بین فقهاء و مراجع برزگگ معمول نبوده است و براى طلاب و فضلاء جاذبه خاصى داشت .
حوزه : در زمینه خدمات و آثار به یادگار مانده آیه الله بروجردى و اهتمام آن مرحوم به شعائراسلامى توضیح دهید. چون خوف آن را داشتند که مبادا کار مجمع التقریب بعداز رحلت ایشان با موانعى برخورد کند. خود من از طرف ایشان شبهاى جمع به تهران مى رفتم و در یکى از هیاتهاى تهران برنامه داشتم . در زمینه احیاى مدارس و مساجد کارهاى زیادى کردند.از جمله : ساختن مدرسه علمیه در شهر باختران بود. علت این که اقدام به ساختن مدرسه علمیه دراین شهر کردند این بود که : منطقه باختران منطقه اى است حساس با عقاید گوناگون . حتى اعتقادات خرافى چون شیطان پرستى در آن منطقه رواج داشت . وضعیت روحانیون هم در آن شهر آشفته بود و ازانسجام و وحدت برخوردار نبودازاین روى براى مبارزه با عقاید خرافى و تشکیل روحانیون آن منطقه ایشان تصمیم گرفتند که مدرسه اى بنا کنند. کار ساختن مدرسه شروع شد و من را هم براى اطلاع از چگونگى پیشرفت کار به آن منطقه مى فرستاد. تااین که با همکارى علماى آن جا ساختن مدرسه تمام شد. و نوبت به بهره بردارى از مدرسه رسید. در همان روزها عصرى براى شرکت در جلسه استفتاى ایشان به منزلشان رفتم . آقایان از همان بدو ورود گفتند: آقا با شما کار دارند. بعداز جلسه استفتادر خدمتشان نشستم . فرمودند : [مى خواهم شما به به کرمانشاه بروید واداره مدرسه را بر عهده بگیرید]. خدمت ایشان عرض کردم : اگر حکم حاکم است سمعا و طاعه .الان مى روم اثاثیه ام را جمع مى کنم و رهسپار مى شوم ولى اگر چنین نیست اجازه بدهید مشورت و استخاره کنم . روایتى است که : [ الاستخاره بین الطلوعین فى یوم الجمعه کالوحى المنزل]. [ واذا اواک ان ینخذونک الاهزوااهذالذى بعث الله رسولا]. حوزه : لطفا خاطرات خود را در زمینه ساختن مدرسه خان که حضرت عالى مسوول این امر بودید بیان کنید. روزى آیه الله بروجردى گفتند:[ مى خواهم این مدرسه را بسازم . آقاى لرزاده معمار مسجداعظم مخارج دو طبقه آن را چهارصد و پنجاه هزار تومان برآورد کرده است . این پول زیادى است]. عرض کردم : باشد من در این زمینه ارزیابى و مشورت کنم . شب جمعه که به تهران رفتم با بعضى از مومنین مشورت کردم . گفتند: مهندسى است در یکى ازادارات نسبت به این کارهااقدام مى کند. خوب است برویم ازاو کمک بگیریم . رفتیم نزد آن مهندس و مطلب را بااو در میان گذاشتیم . وى استقبال غیرمنتظره و عجیبى کرد حتى گفت : من حاضرم اگر آیه الله بروجردى پول کم داشت ماشینم را بفروشم و خرج آن کنم . در مجموع من ازاین استقبال و برخى از مسائل دیگر که دیدم مشکوک شدم و پى قضیه را نگرفتم . به قم آمدم . با یکى از معمارهایى که همکار لرزاده بود مشورت کردم و آماده ساختن مدرسه شدم . خدمت آیه الله بروجردى رفتم عرض کردم : مقدارى پول براى شروع آن بدهید.ایشان صد و پنجاه تومان (صد و پنجاه یک تومانى ) دادند. گفتند : فعلا پول ندارم . ساختمان کهنه مدرسه خان را خراب کردم و سه طبقه کامل با تمام تجهیزات به اضافه سه باب مغازه و یک دستگاه منزل مسکونى در بالاى همان مغازها ساختم که مجموع مخارج با محاسبه همه مخارج جزئى آن حتى مخارج مثل لحیم آفتابه ! دویست و شصت و پنج هزار تومان شد. نصف آن مبلغى که آقاى لرزاده برآورده کرده بود! حوزه :اگر خاطره خاصى از هنگام ساختن مدرسه با آیه الله بروجردى دارید بیان کنید. خطاب به من گفت : در تهران مسجد بسیار خوبى برایت در نظر گرفته ام . امکانات خوبى هم از طرف مسجد دراختیارت خواهند گذاشت از جمله : منزل مناسب شامل :اندرونى و بیرونى ماهیانه هنگفتى باى مخارج زندگى و کتابخانه بزرگى براى مطالعه و تحقیق . علاوه بر منبر هم مى توانى بروى و مراجعات سهم امام هم دارى . بیا برویم امامت جماعت آن مسجد را بر عهده بگیر. گفتم : بالفرض من بخواهم بیایم باید آیه الله بروجردى اجازه بفرمایند. شیخ عباس به اطمینان گفت : راضى کردن ایشان با من . عصر همان روز براى شرکت در جلسه استفتاء طبق معمول به منزل آقا رفتم . پیش از ورود به اطاق درایوان صداى آیه الله بروجردى را شنیدم که مى گفت : [آقاى اسلامى ! من پیر شده ام کارهایم بر زمین مى ماند]. تااین مطلب را شنیدم منقلب شدم و بى اختیار وارداطاق شدم . آقا رو به من کرد فرمود: [مگر خودایشان راضى باشند]. عرض کردم : آقااگر همه تهران را به من بدهند زیر سایه شما را بر آن ترجیح مى دهم چه رسد به امامت جماعت یک مسجد. حوزه : پس از آماده شدن مدرسه آیا شرایط و برنامه هاى خاصى براى طلبه هاى آن تعیین شد؟ ایشان آقاى بدلا آقاى شیخ عبدالحسین دشتى و دو نفر دیگر را تعیین کردند. ما برنامه اى براى طلبه هاى مدرسه تنظیم و شرایطى مقرر کردیم . یکى از مواد درسى آن زبان انگلیسى بود. دراین باره با آیه الله بروجردى مشورت کردیم .ایشان تحسین کردند و فرمودند: [ اگر کسى یک زبان بداند یک آدم اگر دو زبان بداند دو آدم واگر سه زبان بداند سه آدم است]. ما رفتیم استاد زبان انگلیسى را نیز دیدیم ولى متاسفانه یکى از افراد خدمت آیه الله بروجردى رفت و گفت : آقا مردم اگر بفهمند که با پول آنان زبان خارجى تدریس مى شود عقیده شان نسبت به شما سست مى شود! آقا هم که معمولا مراعات جوانب را مى کردند قانع شدند و برنامه اجرا نشد.
حوزه : آیا آیه الله بروجردى قدس سره اقدام به ساختن یا تعمیر مدرسه دیگرى هم در قم کرده اند؟ مطلب را خدمت آیه الله بروجردى عرض کردم .ایشان خیلى خرسند شدند. گفتند: آن آقا را بیاورید ببینم . آن آقا را خدمت آیه الله بروجردى بردیم کارها خوب جلو مى رفت ولى متاسفانه کارشکنیهااز داخل بیت شروع شد. موانعى ایجاد شد که این امر مهم انجام نگرفت .
حوزه : آیا شما در جریان تاسیس واداره کتابخانه مسجداعظم دخالتى داشته اید؟ یک کتابخانه اى که در مسجداعظم درست مى کنم مى خواهم شما مسوولیت آن را بر عهده داشته باشید. من از روى ادب جواب رد ندادم . چون گرفتارى زیاد داشتم و جناب آقاى ابوالقاسم دانش را که با هم به نمایندگى حضرت آیه الله براى رسیدگى به زلزله بین باختران و همدان رفته بودیم واز آن زمان آیه الله بروجردى بروجردى ایشان را مى شناخت براى مسوولیت کتابخانه خدمت آقا معرفى کردم . حضرت آیه الله بروجردى قبول فرمودند. آقاى دانش مشغول به اداره کتابخانه شدند. کتابهاى خطى و غیرخطى خوبى از جناب آیه الله بروجردى خرید و وقف کتابخانه شد. فرد دیگرى هم چند هزار کتاب را وقف کرد .
حوزه : طلاب از وضعیت کتابخانه مسجداعظم ناراحتند. معتقدند که :از کتابهاى موجود بهره مناسب برده نمى شود. آیا برنامه فعلى کتابخانه را که در روزهاى درسى غیراز کتاب درسى به مراجعه کنندگان نمى دهند به توصیه آیه الله بروجردى بوده است ؟
حوزه : گویا زمین مسجداعظم قبرستان بوده است و بعضى نسبت به زمین آن اشکال داشته اند. نظر حضرت عالى دراین باره چیست ؟ بله یک قسمت آن عمارت شاهى بود که وقتى شاهان به زیارت ! مى آمدند از آن منزل استفاده مى کردند.
حوزه : حضرت عالى در جریان خشم شاه علیه آقاى خزعلى به عنوان نماینده حضرت آیه الله بروجردى در هیات بررسى پرونده ایشان حضور داشته اید خواهشمندیم توضیح دهید. [ شمااز طرف من همراه آقاى هیراد براى تحقیق و رسیدگى به پرونده آقاى خزعلى به رفسنجان و کرمان بروید]. من به خانه آمدم و آماده رفتن شدم . فرداى آن روز با ماشین شماره شش دربار به طرف رفسنجان حرکت کردیم . وقتى در ماشین نشستم در دل به خدا عرض کردم : خدایا من نماینده مرجع شیعیان هستم و هیراد نماینده معاویه ! آبروى دین تو در موفقیت من است مرا کمک کن .این مسافرت چند روزى طول کشید. داستان مفصلى دارد. عنایات الهى را من با تمام وجود دراین سفراحساس کردم . نتیجه آن شد که پس از پایان مسافرت آیه الله خزعلى به منزل آقاى بروجردى آمدند و پرونده ایشان مختومه گردید.این نبود مگر توفیقات الهى و نیت خالص آیه الله العظمى بروجردى قدس سره الشریف .
حوزه : در پایان از جنبه هاى اخلاقى و حالات معنوى و عبادى ایشان اگر خاطره و مطلبى دارید بفرمایید. [لوکان ملکا یتسجد فى صورت الادمیین هو هذاالرجل]. اگر بنا بود خداوند فرشته اى را در زمین به صورت آدمى قرار دهد آن آدم فرشته صفت ایشان بود. در جنبه هاى عبادى خضوع و حالات خاصى داشت . مرحوم حاج شیخ مرتضى یعنى نهایت کوشش و تلاش را در عبادات و خضوع و خشوع الهى به کار مى گرفت . نکته جالب دیگر در مراقبت و توجه ایشان به امور عبادى این بود که : در همه کارها واعمال زندگى خود مواظبت بود کارى را که انجام مى دهد با حکمى ازاحکام الهى یا عبادتى از عبادات الهى تلاقى و برخورد نداشته باشد. یک نمونه از تیزبینى و دقت آن مرحوم را عرض مى کنم : اگر درون گنبد مسجداعظم را بنگرید کاشى کاریهاى داخل گنبد را ناقص مى بینید. کاشیها تا پایان نیامده است .این داستانى دارد بدین قرار: روزى لرزاده معمار مسجداعظم به من گفت : حضرت آیه الله ازادامه کاشى کارى جلوگیرى کرده اند. شماایشان را راضى کنید تا کاشى کاریها را تمام کنیم . حیف است . گنبد ناقص مى ماند. روزى من و حضرت آیه الله بروجردى زیر همان گنبد نشسته بودیم . من از فرصت استفاده کرده گفتم : آقااجازه بدهید کاشیها را تا پایان بیاورند.این جورى ناقص مى ماند. آن مرحوم گفت : این کاشیها خیلى زیبا و قشنگ است . نمازگذار را به خود متوجه مى کند واز حضور در نماز باز مى دارد. من در جواب عرض کردم : آقا!اولا حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام هم داراى نقش و نگاراست . علاوه براین چه فرقى بین این است که این کاشیها شاغل نمازگزار باشد یا فرش خوش باف و گرانبها؟ پس فرش خوب هم نباید در مسجدانداخته شود که شاغل نمازگزاراست . دیگر آن که : کسى که بخواهد نماز بخواند بااین چیزها حواسش پرت نمى شود . آقا لبخندى زدند و سکوت کردند. بعدها متوجه جواب خودم شدم که تکلیف ما با نمازگزار دوتاست . نمازگزار نباید بگذارد حواسش پرت شود و توجه در نماز را مراعات کند. ما هم نباید زمینه اشتغال و هواس پرتى نمازگزار را فراهم کنیم . این یک نمونه از دقت آن مرحوم در عبادات و مراعات جوانب آن بود. نکته دیگر در بعد معنوى آن جناب این بود که : مجالست و رویت ایشان واقعاانسان را به یاد خدا مى انداخت و حالت معنوى درانسان ایجاد مى کرد. روزى خدمت ایشان عرض کردم :این که من در خدمت شما هستم براى امور دنیایى نیست بلکه براى این است که به هنگام مجالست با شما به انسان توجهاتى روى مى دهد و جرقه هایى از عالم بالا در قلب انسان پیدا مى شود . نمونه دیگراز مقام بلندایشان واقعه اى است که به هنگام دن آن بزرگوار مشاهده کردم : وقتى که با شکوه تمام جنازه را تشییع کردند و به مسجداعظم براى دفن آوردند خداوند مرا مفتخر به عنایتى کرد و آن : در لحد نهادن آن بزرگوار بود. عده معدودى اطراف جنازه بودیم . حاج احمد نزد من آمد و گفت آقا فرموده اند: آقا مجتبى مرا در قبر بگذارد.این مطلب حالت عجیبى به من دست داد. وقتى وارد قبر شدم تمام مستحبات دفن که سابقه ذهنى نسبت به آن نداشتم به یادم آمد. آداب را به جا آوردم . آن بزرگوار را در لحد نهادم . صورتشان را باز کردم و روى خشت گذاشتم . شروع به تلقین کردم وقتى شانه هایشان را گرفتم و گفتم:[ افهم واسمع] ناگهان همهمه آن بزرگوار بلند شد. من با همهمه ایشان بسیار آشنا بودم . وقتى براى شرکت در مجلس استفتاء مى رفتم درایوان منزل همهمه ایشان رااز بین همه صداها مى فهمیدم . با خودم گفتم : شاید خیال به من دست داده است . سرم را بلند کردم دیدم در بیرون همهمه نیست . دوباره سرم را به قبر بردم و دقت کردم همان همهمه را شنیدم . این حکایت از مقا م بلند آن جناب مى کند. خداوند مقامش را نزد اجداد طاهرینش بلندتر کند و شما را دراین کار خوبى که اقدام کردید موفق بدارد.
حوزه :ازاین که قبول زحمت فرمودید و وقت شریفتان را دراختیار ما گذاشتید کمال تشکر را داریم و توفیق حضرت عالى رااز خداوند بزرگ خواهانیم . | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 297 |