تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,321 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,272 |
آیة الله بروجردى در بروجرد | ||
حوزه | ||
مقاله 21، دوره 8، شماره 44-43، فروردین 1370، صفحه 311-342 | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
نویسنده | ||
سید جواد علوی | ||
تاریخ دریافت: 05 اسفند 1394، تاریخ پذیرش: 05 اسفند 1394 | ||
اصل مقاله | ||
1. علل توقف در بروجرد ولى وقوع حادثه اى عظیم کاخ آمال این مسافر آماده حرکت را فرو ریخت و آن دریافت خبر رحلت غیر منتظره استاد بزرگوارشان علامه مولى محمدکاظم خراسانى در 21 ذیحجه 1329 بود.این حادثه ایشان را به یک اقامت بیشترین تعلق خاطر مرحوم آیه الله بروجردى درایام اقامت در نجف اشرف به مرحوم آخوند بود.ایشان اگر چه در درس فقیه عالى مقام علامه شیخ فتح الله نمازى شیرازى معروف به شیخ الشریعه اصفهانى (1339-1266 ه.ق ) و چندگاهى نیز در درس سیدالفقها علامه سیدمحمدکاظم طباطبائى یزدى صاحب عروه (1337-1247) شرکت کرده اند ولى عمده ترین تکیه گاه علمى ایشان دراین ایام درس مرحوم آخوند بوده است . ایشان در تمام مدت نه سال اقامت در نجف در درس مرحوم آخوند ( هم فقه و هم اصول ) شرکت داشته واز جهات مختلف مورد عنایت خاص ایشان بوده است . بنا به نقل خودایشان : ... روزى که به حوزه درس مرحوم استاد وارد شدم در عداد کم سال ترین و جوانترین طلاب حوزه بحث ایشان بودم . مرحوم آقاى آخوند که با مهابت خاصى آن حوزه بزرگ و پرجنجال رااداره مى فرمودند زیاد به اشکالات اشخاص توجه نمى کردند و من هم چند روزى حرفى نزدم ولى همه اشکالاتى را که به نظرم رسیده بود در کاغذى نوشته همراه خود داشتم . اتفاقا روزى در کوچه خدمت مرحوم آخوند رسیدم . معلوم شد به دین آقاى تازه واردى مى روند. من هم بعداز سلام و عرض ادب در خدمت ایشان روانه خانه آن آقا شدیم . مرحوم استاد در حالى که از طرف آقاى تازه وارد و در جاى خود جلوس فرمودند. من هم در ردیف چند نفرى که در کناراطلق نشسته بودند در گوشه اى نشستم . تشریفات مجلس به عمل آمد و تعارفات معمول انجام پذیرفت . مجلس را سکوتى فرا گرفته بود. من از جاى خود برخاسته در حالى که اشکالاتى را که قبلا نوشته و حاضر داشتم به دست گرفته بودم در جلوایشان به زمین نشسته و کاغذ را به دست ایشان دادم به بعدازاین که نگاه دقیقى به صورتم نمود کاغذ را از دستم گرفت و با نگاهى سطحى شروع به مطالعه اش کرد ولى هر چه بیشتر سطور نامه را مطالعه مى کرد با نظر دقیق تر و توجه بیشترى به مطالعه ادامه مى دادند. خیال مى کنم یک - دوبار با دقت مطالب نامه را مرور کردند. سکوت سنگینى فضاى اطاق را فرا گرفته بود. بعداز مدتى سراز کاغذ برداشته در حالتى که قیافه ملاطفت آمیزى به خود گرفته بودند فرمودند: حرف خوبى است فردا در مباحثه به من بدهید تا جواب بدهم . لذا فرداى آن روز در مباحثه نامه را به دست ایشان دادم . ایشان نامه را گرفته و با دقت مطالعه فرمودند. و بعد به من فرمودند: اشکال خود را بگوئید. من هم در میان قیافه بهت زده حاضرین اشکالاتى را که به منظرم رسیده بود بیان کردم . و مرحوم آقاى آخوند هم کاملا متوجه بیانات من من اشکالات شما را تقریر مى کنم تا آقایان خوب توجه کنند چون اشکال مفیدى است . و آن وقت بعداز تقریراشکالات شروع به جواب دادن کردند. واین ارتباط ادامه یافت . به تدریج خصوصیت بیشترى پیدا کرد تا جائى که در وقت مراجعت ایشان از نجف بنا به نقل خودایشان مرحوم آخوند بسیاراحساس دلتنگى و تاسف داشتند. میزان این تاثیراز مفارقت ایشان به خوبى از چند نامه اى که مرحوم آخوند بعداز مراجعت ایشان از نجف نگاشته اند پیداست غیراز جهات علمى جهات معنوى مرحوم آخوند نیز ایشان را بسیار تحت تاغثیر قرار داده بود. با آن که ایشان نسبت به قضایاى مشروطه و نحوه دخالت مرحوم آخوند در آن خوشبین و راضى نبودند و بارها مى فرمودند:[ من از آن قضایا آموختم که : نباید هیچ گاه در کارى که مبدا و مختم آن از نظر من معلوم نیست دخالت کنم]. از خودایشان نقل شده است که فرمودند :[در مراجعت از نجف و قبل از فوت مرحوم آخوند در خواب دیدم که مرحوم آخوند در یک بلندى (در جائى مثل پشت بام ) قرار گرفته و در حال حرکت به سوى لبه و پرتگاه آن مى باشند. من با شتاب بسیار و حالت پریشان دویدم تاایشان را نزدیک شدن به آن لبه و پرتگاه باز دارم ولى موفق نشدم وایشان سقوط کردند. من با ناراحتى فراوان از خوب بیدار شدم]. ایشان این خواب را به قضایائى که براى مرحوم آخوند دراواخر عمر شریفشان پیش آمد (وایشان قسمتى ازاین قضایا را در بروجرد بودند) تعبیر مى کردند. از جمله قضایاى جالب قضیه ى است در نحوه سلوک مرحوم آخوند با ایشان که آن را جناب حجه الاسلام والمسلمین آقاى حاج شیخ عبدالرضا کفائى از والد معظمشان مرحوم آیه الله حاج میرزااحمد کفائى (ره ) نقل کردند: [ مرحوم آخوند براى افراد فاضل حوزه شهریه اى خصوصى ترتیب داده بودند که به وسیله مقسم بین آقایان تقسیم مى شد. در آن زمان هنوز شهریه به صورت عمومى به صورتى که در حال حاضر در حوزه ها معمول است معمول نبود تنها شهریه دو نفر را مرحوم آخونداجازه نمى دادند به وسیله مقسم داده شود بلکه مقید بودند که به وسیله من پرداخت شود. و آن دو نفر عبارت بودنداز: مرحوم آیه الله حاج سیدابوالحسن اصفهانى و مرحوم آیه الله بروجردى با آن که در میان افرادى که مشمول شهریه خصوصى بودند شخصیاتى چون : مرحوم میرزاى نائینى مرحوم آقا ضیاءالدین عراقى وامثال آن وجود داشتند]. مرحوم آیه الله بروجردى علاقه وارادت به مرحوم آخوند را تا آخر عمر حفظ کردند. درایام اقامت در قم زمانى که مرحوم آیه الله حاج میرزا احمد کفائى (ره ) سفرى به قم نموده بودند شنیدیم که فرزنداستاد بزرگوار ما مرحوم آقاى آخوند به قم مشرف شده اند. من به عنوان دیدن ایشان درس را تعطیل مى کنم واز آقایان فضلا مى خواهم که ازایشان دیدن و تجلیل کنند. آنگاه پس از بیان شمه اى از شخصیت والاى مرحوم آخوند درس را تعطیل کردند.این کارى بود که بعدها نسبت به هیچ شصخیت دیگرى تکرار نشد. در هر حال پایگاه علمى و عملى مرحوم آخوند در نظرایشان در حدى بود که حادثه ارتحال این عالم بزرگوار باعث شد که ایشان دیگر موجبى براى تحمل رنج سفر در آن شرائط خاص نبینند . دراین جا فصلى از زندگى مرحوم آیه الله بروجردى که دوران تحصیل ایشان در دو حوزه علمى معروف آن زمان : نجف واصفهان است پایان مى یابد و فصل جدیدى از زندگى ایشان که دوران اقامت سى و شش ساله در بروجرداست آغاز مى شود. دوران تحصیل ایشان در حوزه ها مجموعا 19 سال بوده است یعنى ازابتداى سال 1310 تااواخر سال 1328.ازاین مدت ده سال یعنى از سال 1310 تا 1320 را دراصفهان و نه سال بقیه را در نجف اشرف گذرانده اند. تاثیرى که در طول این مدت از اساتید اصفهان گرفته اند خیلى بیشتراز تاثیرى است که بعدهاازاساتید نجف پذیرفتند. خودایشان نیز به این مطلب معترف بودند.اکثر آراى اصولى و نیز روش کار و بحث و شیوه استنباطایشان در فقه و حتى نحوه تحقیق رجالى تاثیر یافته ازاساتیداصفهان است .البته ابتکارات و تازه هاى زیادى از خود در هر سه مورد به آن افزوده اند. عمده اهتمام ایشان درایام اقامت دراصفهان به درس علامه میرزا ابوالمعالى کلباسى (1315-1247 ه.ق ) بوده است . خصوصا در کار رجال تاثیرایشان از مرحوم کلباسى در کتابهاى :[ تجریداسانیدالکافى] و [تجریداسانیدالتهذیب] و غیره به خوبى مشهوداست . با آن که ایشان درایام اقامت در نجف در بحث رجال مرحوم شیخ الشریعه اصفهانى نیز شرکت داشته اند. از دیگراساتیدایشان دراصفهان در فقه واصول مرحوم علامه سیدمحمدباقر درچه اى (1342-1264) و علامه میرزا محمدتقى مدرس (1337-1273) بوده اند. مرحوم آیه الله بروجردى از هر سه بزگوار بخصوص مرحوم کلباسى داراى اجازات اجتهادیه مفصلى هستند. در فن معقول ایشان دراصفهان از محر مرحوم آخونند ملامحمدکاشانى (1333) و مرحوم جهانگیرخان دره شورى قشقائى (1328-1243)استفاده کردند ولى بعدها در از نظر تدریس در حوزه ها آنچه که درست است ایشان دراصفهان شرح لمعه قوانین و فصول تدریس مى کرده اند و جمعى از فضلاى این شهر در این درسها شرکت داشته اند. درایام توقف در نجف نیز فصول را تدریس مى کرده اند.ایشان مى فرموده اند: [در تدریس فصول سعى داشتم که همه اشکالات ایشان را بر صاحب قوانین جواب گویم]. دراین مورد دو قضیه را پدر بزرگوارم نقل مى کردند که مربوط به ایام اقامت در قم و زعامت ایشان است . 1- ...در یکى از روزهاى نوروز بود که شیخ پیرمردى در حالى که کاغذى به دست داشت خود را به زحمت جلوى ایشان رسانیده و نامه اى را به دستشان داد. بعداز قرائت نامه آقا در حالى که به قیافه شیخ پیرمرد خیره شده بودند فرموددند: در کدامیک از مباحثه هاى من شرکت داشتید: شیخ گفت : در قوانین شما در شهراصفهان . آقا فرمودند: به خاطردارى که در درس من این اشکال را کردى و من چنین جوابى به شما دادم . شیخ پیرمرد در حالى که ازاین همه حافظه قیافه تعجب آمیزى به خود گرفته بود عرض کرد: من باز هم از مبناى خودم دست برنداشته ام . آقا در حالى که از لبخندى به لب داشتند فرمودند :[من باز معتقدم که اشتباه مى کنى] 2 . 2. در یکى از مناسبت ها که مرحوم آیه الله حاج سید محمدتقى خوانسارى (1371-1305) به منزل مرحوم آیه الله بروجردى آمده بودند به ایشان فرمودند: من در درس فصول شما در نجف شرکت داشته ام . آیا به خاطر مى آورید؟ -مرحوم آیه الله بروجردى در جواب فرموده بودند: به خاطر ندارم . مرحوم آیه الله خوانسارى فرموده بودند: ولى من خوب به خاطر دارم . این که شمااین مطلب را بخاطر ندارید تعجب نمى کنم زیرا من استادى مانند شما کمتر دیده ام ولى شما شاگرد مثل من فراوان داشته اید. این از بزرگواریهاى مرحوم آیه الله خوانسارى بود زیرا با آن که خودشان از مراجع و زعماى حوزه قم بودند ولى از بیان این مطلب ابا نداشتند. مرحوم آیه الله بروجردى از مرحوم آخوندى و نیز مرحوم شیخ الشریعه نیز اجازات مفصلى داشته اند. و با توجه به این که سن ایشان در زمان مراجعت به بروجرد نزدیک به 38 سال بوده است کسانى که اجازات را دیده اند از نحوه تعبیراتى که در آنها نسبت به ایشان به کار متاسفانه دسترسى به این اجازات براى ما ممکن نشد. در هر حال مرحوم آیه الله بروجردى بااین سوابق به مسقط الراس خویش بروجرد مراجعت نموده و تصمیم به اقامت در آن جا گرفتند. حوزه علمیه بروجرد در زمان ورود مرحوم آیه الله بروجردى در زمان بازگشت مرحوم آیه الله بروجردى از نجف ریاست حوزه علمیه بروجرد با مرحوم علامه شیخ حسین غروى بروجردى از شخصیات وزین علمى عصر خویش بوده است . مرحوم علامه شیخ آقا بزرگ تهرانى در ترجمه ایشان مى نویسد: [من زعماءالعلماء و روساءالفقها کان من المراجع الاجلاء فى بلاده تشرف الى العتباب بالعراق بعد (1300) فحضر فى سامراء مده على المجددالشیرازى و کبار تلامذته کالمیرزا محمدتقى الشیرازى زعیم الثوره العراقیه والسیدمحمدالاصفهانى و غیرهما و بعد وفاه المجدد فى (1312) بقلیل تشرف الى النجف وحضر بحث شیخناالمولى محمدکاظم الخراسانى قلیلا ثم رجع الى بروجرد با جلال واکبار و حصل على مکانه سامیه فکان زعیم الدین والدنیا و کان ثقه جلیل القدر کثیرالبکاء] 4 ... و مرحوم سیدمحسن امین درباره ایشان مى نویسد: کان عالما محققا فقیهااصولیا و راس فى بلده بروجرد و کان من اجالاء تلامذه الشیخ ملاکاظم الخراسانى ثم قرا فى سامراء على المیرزا محمدتقى الشیرازى والسیدمحمدالاصفهانى الفشارکى 5 ... البته غیراز حوزه درسى ایشان حوزه هاى درسى دیگرى نیزازاجلاء خاندان طباطبائى و غیر آن دایر بوده است ولى مرکز توجه فضلاى شهر حوزه درسى ایشان بوده است .ایشان اضافه بر شخصیت علمى داراى وجاهت وزانت اجتماعى نیز بوده است . وى مرجعیت تقلیدى بسیارى از مردم بروجرد و شهرهاى اطراف را به عهده داشته است . ایشان همچنین مورد توجه خاص مرحوم آیه الله آقاى حاج شیخ عبدالکریم حائرى یزدى مرحوم آیه الله غروى در بازگشت مرحوم آیه الله بروجردى از نجف اشرف ازایشان استقبال و تجلیل فراوان نموده است .ازابتداى ورود تقاضاى توقف همیشگى ایشان را در بروجرد داشته اند. دوران اقامت سى و شش ساله مرحوم آیه الله بروجردى را در بروجرد بایدازابعاد گوناگون مورد دقت قرار داد. زیرااهمیت این دوران از نظر تبلور شخصیت علمى اجتماعى و سیاسى ایشان به عنوان فردى که مدت پانزده سال زعامت مطلقه شیعه را در دست داشته است . وى اضافه برایجاد حرکت علمى در طول این مدت در حوزه علمیه قم موجد حرکت هاى بااهمیت دیگرى در طول تاریخ تشیع چون :انتقال مرکزیت از نجف به قم گشودن باب تفاهم با مراکز علمى تسنن و صدور فتواى تاریخى شیخ محمود شلتوت در جواز تبعیت از فقه جعفرى پس از صدها سال خصومت و تکیر شیعه گشودن دروازه هاى اروپا آمریکا و دیگر نقاط جهان به روى مبلغین شیعه قدرت همراه با محبوبیت عظیم روحانیت در میان مردم پس از سالیان دراز محدودیت و تبلیغات سوء تحت کنترل گرفتن مراکز تقنینى و محافل تصمیم گیرى سیاسى و غیره ... بوده است . تنهااز نظر حرکت علمى از بسیارى ازاجله شاگردان ایشان شنیدم : پس از ورودایشان به قم و گذشت شش ماه (به علت بعضى مسائل ) تصمیم به بازگشت به بروجرد گرفته بودند.اگرایشان به بروجرد باز مى گشتند تمام حوزه به دنبال ایشان به بروجرد کشیده مى شد. 2. فعالیت درس مرحوم آیه الله بروجردى در طى این مدت براساس نقل بعضى از تلامذه ایشان در بروجرد نزدیک به چهار دوره اصول را بحث کردند. در فقه نیز کتابهاى طهاره صلوه زکاه نکاح ایشان همچنین مدتى به تدریس کتاب[ شوارق] پرداختند. دراین جا بى مناسبت نیست که ذکرى از شاگردان ایشان درایام توقف در بروجرد بشود خصوصا که در حال حاضر اکثر آنان در قید حیات نیستند رحمه الله علیهم . حجج اسلام و آیات عظام : ایشان از فضلاى بنام بروجرد و مقدم بر همه اقران خود بوده و سالها به تدریس رسائل و مکاسب در حوزه بروجرد اشتغال داشته است .ایشان همچنین از مرحوم آیه الله بروجردى اجازه اجتهاد دریافت نموده است . 2. شیخ حسن کمره اى خاتمى بروجردى (متوفى سنه 1383). ایشان از جمله شاگردان مرحوم میرزا محمدباقر درچه اى دراصفهان و آخوند خراسانى و شیخ الشریعه در نجف و شیخ حسین غروى در بروجردبوده است . 3. فرزندایشان شیخ محمدرضا خاتمى بروجردى . 4. شیخ على تالهى خرم آبادى . ایشان ازاعاظم شاگردان مرحوم شیخ حسین غروى است .از مرحوم آیه الله بروجردى نیز اجازه اجتهاد گرفته است .ایشان وقتى این اجازه را به نجف و به محضر مرحوم میرزاى نائینى مى برد مرحوم میرزا در ذیل آن مى نویسد: [قد صدر من اهله و وقع فى محله]. 5. حاج سیداسماعیل گلپایگانى بروجردى . ایشان نیز مدتها در درس مرحوم آخوند در نجف شرکت داشته است . 6. سیدابوالمجد طباطبائى . ایشان نیزاز جمله شاگردان مرحوم آخوند خراسانى بوده است . 7. شیخ اسماعیل عقدائى بروجردى (متوفى 1360 ه.ق) . ایشان نیزاز شاگردان مرحوم درچه اى دراصفهان و صاحب عروه در نجف بوده است . 8. شیخ محمود جبرئلى (متوفى درسال 1376). 9. میرزا محمود رازانى (متوفى در سال1357 ه.ق) . 10. شیخ فخرالدین محسنى جنانى (متوفى در سال 1377). 11. سیدمحسن شریعتمدارى (متوفى در سال 1385). 12. سیدابوالحسن قدغونى . 13. سیدابوالفضل مجاهدى (متوفى در سال 1387). 14. میرزاابوالقاسم محقق رازانى . 15. شیخ آقا حسین بروجردى ابن شیخ ابو محمد (متوفى در سال 1362). ایشان ازاجله شاگردان مرحوم شیخ غروى وازاعلام مدرسین در حوزه بروجرد بوده است . 16. شیخ على اصغر غفورى . 18. شیخ على شیخ الاسلام (متوفى در سال 1382). 19. میرزا على محمد مروج (متوفى در سال 1382). 20. سیدفخرالدین طباطبائى ابن سیدعبدالغفار (متوفى در سال 1363). 21. شیخ جلال الدین امام . 22. شیخ بهاءالدین امام . 23. سیدرضااولیائى بروجردى . 24. شیخ غلامحسین عظیمى . 25. شیخ حسن کوشکى . 26. شیخ عبدالوهاب حجتى . 27. شیخ محمدعلى حجتى . 28. شیخ بهاءالدین حجتى فرزند مرحوم شیخ محمدعلى حجتى . ایشان ازاجله تلامذه مرحوم آیه الله بروجردى واز معدود کسانى است که ازایشان اجازه اجتهاد گرفته است . آیه الله حاج سیدمحمدباقر طباطبائى سلطانى نقل مى کردند: ایشان بسیار مورد توجه و عنایت مرحوم آیه الله بروجردى بود.از جمله افرادى بود که : در جلسه تنظیم حاشیه ایشان بر عروه الوثقى شرکت داشت و نظرات وایراداتش مورد توجه قرار مى گرفت . استاد بزرگوار مرحوم حاج شیخ مرتضى مطهرى (ره ) نقل مى کردند: ما به اتفاق بعضى از فضلاى قم در تابستان وایام تعطیل حوزه براى استفاده از محضر مرحوم آیه الله بروجردى به بروجرد مى رفتیم .این برنامه را تا چند سال داشتیم . در طى مدت در همه درسهاى ایشان از جمله : در درس معالم که ایشان براى فرزندشان مرحوم حجه الاسلام والمسلمین حاج سیدمحمدحسین طباطبائى مى گفتند و بسیار هم پرمغز و پرمحتوى بود شرکت مى کردیم . روزى ازایشان سوال کردم :از میان شاگردان شما چه کسى داراى احاطه بیشتر به مبانى اصولى و آراء و نظرات فقهى شماست تا ما بتوانیم با مراجعه به او مشکلاتى را که دراین زمینه داریم حل کنیم ؟ ایشان مرحوم حاج شیخ بهاءالدین حجتى را معرفى کردند.از مرحوم حجتى یک دوره شرح کفایه الاصول که تقریر بحث مرحوم آیه الله بروجردى دراصول است و نیز نوشته هاى دیگرى در تقریر مباحث مرحوم آیه الله بروجردى در کتب مختلفه فقه جاى مانده هر چند عموما ناقص است ولى باز هم در بسیارى از موارد قابل استفاده است . 29. شیخ حسن امام جمعه . 30. شیخ صادق سره بندى . 31. آقا جلال الدین شریعتى . 32. میرزا لطف الله فقهى . 33. شیخ على اصغر گل . 34. شیخ على جواهرى . 35. ملامحمد شریعتى . 38. حاج شیخ على قوانینى . 38. حاج شیخ محمد قوانینى .ایشان نیز مهاجرت به قم نمودند. 39. حاج آقا ولى دنگه اى (سرپلى) . 40. شیخ غلامحسین شیخ الاسلامى .ایشان بعد به نجف مهاجرت کردند. 41. شیخ جواد شیخ الاسلامى . 42. شیخ على شیخ الاسلامى . 43. شیخ ابوالمجد شیخ الاسلامى . 44. شیخ احمد فیضى . 45. شیخ میرزا حسین رازانى . 46. سیدمحمد مکى . 47. شیخ عبدالرحیم نیرى بروجردى . 48. حاج آقاابوالفضل سرپلى . 49. حاج آقامحمد سرپلى . 50. حج سیدمرتضى گوشه اى . 51. سیدعبدالحسین خندانى . 52. سیدطاهر کاظمینى . 53. حاج شیخ هادى مقدسى . 54. سیدمحمدحسن طباطبائى . 55. سیدعلى محمدامام . 56. سیدجلال الدین علوى طباطبائى . ایشان از شاگردان مرحوم آیه الله غروى نیز بوده اند. (متوفى 1351). 57. سیدشمس الدین احمدى طباطبائى . 58. شیخ على محمد خرم آبادى . 59. شیخ هادى امام . 60. شیخ محمدحسین محجوبى . 6 61. شیخ مهدى عمادالاسلام . در مورد بسیارى ازاین بزرگان از جمله : مرحوم حاج شیخ حسین حجتى مرحوم حاج شیخ اسماعیل عقدائى مرحوم حاج سیداسماعیل گلپایگانى نقل شده است که : آثارى در تقریر بحث هاى مرحوم آیه الله بروجردى نگاشته اند ولى متاسفانه دسترسى به آنها ممکن نشد. بعضى از فضلائى که از قم به منظور شرکت در درس ایشان به بروجرد رفته اند نکته جالبى را نقل مى کردند و آن این که مرحوم آیه الله بروجردى هیچ گاه به خاطر بى توجهى شاگردان و یا عدم دقت کافى و یا کمى تعداد آنان سطح درس را تنزل نمى دادند. به تعبیر آنان به نحوه اى درس مى گفتند که گوئى شرکت کنندگان درس ایشان همه سیدمرتضى و شیخ مفید و شیخ طوسى هستند. با کمال دقت در دلالت روایات وجوه محتمله در آن معارضات سند آنها با تمام تفصیلات مربوط به آن .اشکالاتى که در مورد شده است و جواب مفصل آنها... بحث مى کردند. به طورى که درک همه مطالب و ضبط آن براى ما مشکل مى نمود. ؟ و بازاعلام تلامذه ایشان در بروجرد نقل مى کردند: احاطه ایشان در جواهر به حدى بود که وقتى مساله اى محتاج به مراجعه بود ایشان مجلد و باز نقل مى نمودند: ایشان نسخه رجال شیخ طوسى را نداشتند ولى همه مطالبى را که در رجال استرآبادى به نقل از رجال شیخ آمده بود جمع آورى و مرتب کرده و بر آن حواشى بسیار زده بودند و بعدها در مسافرت مشهد که نسخه رجال شیخ را در کتابخانه آستان قدس یافتند با نسخه خود تطبیق و مواردى را که از قلم افتاده بود اضافه نمودند واین موارد بسیار نادر بود واین نشان دهنده دقت واحاطه ایشان در روش تالیفى شیخ در رجال است . 3. کارهاى تحقیقى خودایشان فرموده بودند: من ازابتداى شروع به درس در بروجرد به دو نکته توجه نمودم و آن این که : در کتاب وسائل که یکى ازابزاراولیه براى هر فقیه است روایات چه از نظر موضوع بندى و بتویب و چه از نظر تعطیعات و چه از نظراشاراتى که در پایان هر باب به روایات مذکور درابواب دیگر شده است و چه از نظر سند مورد دقت و تنقیح لازم قرار نگرفته است .البته در مساله سند کار مرحوم شیخ حرعاملى نقل از کتب اربعه و غیره است واشکال به خود کتابهاى اصلى باز مى گردد زیرا تشیخص اسامى در موارداشتراک اسماء مشکلات بسیارى ایجاد مى کند و در بسیارى از موارد تصحیف قلب و زیاده و نقص در آن ها چه از ناحیه ناسخین و چه از ناحیه مولفین محتاج رسیدگى کامل و بررسى تام است . امااز تبویب و تقطیع روایات مرحوم صاحب وسائل اگر چه زحمات بسیارى براى تدوین این جامع حدیثى عظیم کشیده است و کاراو در زمان خودش از جمله بهترین ها بوده ولى از نظر یک جامع حدیثى کامل و باب سلیقه فقیه داراى اشکالات چندى است از جمله : عدم دقت در تبویب و موضوع بندى روایات تکرار بعضى ازابواب تقطیع روایات درابواب مختلفه با آن که در بسیارى از موارد به اخلال در مقصود مى انجامد و نیز عدم اشاره دقیق به روایاتى که در بیان مقصوداز باب دخیل است ولى از نظر موضوع بندى جاى آن دراین باب نیست ... و در هر دو مورد شروع به کار کردم. در مورداخیر حاصل کارایشان بعدها در قم به وسیله فضلا تکمیل و تجدید و به صورت کتاب جامع احادیث الشیعه به زیور طبع طبع آراسته و دراختیارارباب فضل قرار گرفته است .ازاین کتاب تاکنون نوزده جلد به وسیله علامه محقق محدث عالى مقام حاج شیخ اسماعیل این مجموعه که بااشراف مرحوم آیه الله بروجردى در قم تدوین یافت تبلور زحمات بسیار زیادایشان در حدیث است که با معمارى دقیق واستوارایشان شکل گرفته است .این یکى از بزرگترین آرزوهاى ایشان بود که روزى یک جامع حدیثى کامل و جامع چه از نظر تبویب و موضوع بندى و سهولت مراجعه چه از نظر جامعیت آن به حدى که فقیه را از مراجعه به هر جامع دیگرى مستغنى کند در میان شیعه تدوین شود. خصوصا آن که تنها فقهاى شیعه نیستند که در مقام استنباط احکام محتاج به این جوامع حدیثى مى باشند بلکه فقهاى عامه نیز براى دست یافتن به کلمات نبى اکرم (ص ) (جدااز مساله اعتقاد هب امامت ائمه هداه معصومین ) ناگزیراز مراجعه به جوامع حدیثى ما مى باشند. براین مدعى این گونه استدلال داشتند: محدثین عامه به واسطه نهى عمر به الخطاب تااواسط قرن دوم اقدام به تدوین و نوشتن احادیث نبى اکرم (ص ) ننموده اند. زمان عمر بن عبدالعزیز (درابتداى قرن دوم )این دستور ملغى شد. وى طى فرمانى به همه خکام خود نوشت : [به منظور جلوگیرى از دروس علم و ذهاب علماء اقدام به جمع آورى احادیث پیامبر و کتابت آنها وارسال به مدینه نمایند]. و نیز به افرادى چون :ابوبکر بن محمد بن عمر و بن حزم وابن شهاب زهرى دستوراتى دراین زمینه داد. صدوراین حکم دراواخرعصر تابعین بود. آثارى که پس ازاین دستور تدوین شده تاکنون باقى مانده به وسیله طبقه سوم وافرادى نظیر مالک وابن جریح واوزاعى و دیگران و آن هم بعداز گذشت حداقل یک صدو بیست سال بعداز هجرت بوده است . در حالى که در خاصه نخستین کسى که شروع به تدوین این احادیث و کتابت آنها نمود امام امیرالمومنى عى بن ابیطالب علیه السلام است که به مقتضاى روایات زیادى که هم عامه و هم خاصه نقل نموده اند این مکتوبات به عنوان[ کتاب على] باقى مانده و نزدائمه طاهرین سلام اله علیهم بوده است و آن بزرگواران در کثیرى از موارد آن احادیث را با تصریح به آن که مستند آنان[ کتاب على] است نقل نموده اند. ناگفته پیدااست که :از نظر دقت و تحفظ و عدم احتمال جعل و تحریف فاصله زیادى بین نوشتن احادیث در عصر نبى اکرم (ص ) و کتاب آنها به وسیله طبقه سوم با گذشت بیش از یک قرن وجود دارد بنابراین تنها مستند دقیق و جامع فقهاى عامه نیز دراخذاحادیث پیامبراسلام (ص ) جوامع حدیثى شیعه است خصوصا که آنان به استناد حدیث ثقلین و دیگراحادیث شبیه به آن که محدثین آنان متواترا نقل کرده اند مامور به اخذ معالم دین از طریق[ عترت] مى باشند. 7 مرجع عالى مقام واستادالمتاخرین حضرت آیه الله خوئى دام ظله که خود تاکنون طبع و نشر جامع احادیث الشیعه را عهده دار بوده اند در آغاز طبع جلداول آن در زمان مرحوم آیه الله بروجردى فرموده بودند: این کتاب چندین ساعت در شبانه روز به وقت من افزود. باز نقل شده است که ایشان (آیه الله خوئى ( با توجه به نقاط ضعف وسائل زحمات زیادى در تدوین یک جامع حدیثى کشیده بودند و زمانى که کتاب جامع احادیث الشیعه را دیدند فرمودند: همه کارى که ما در صدد بودیم دراین مقام انجام بدهیم به بهترین صورت دراین کتاب انجام شده است . در مورداول (کار مسند)ایشان در مقدمه کتاب[ تجریداسانیدالکافى و تنقیحها] مى نویسند: [...انى حین ماکنت اتصفح الجوامع العظام لنتبع مااودع فیها من روات الاحکام واراجع لنعرف اسانیدها ما صنفه علمائناالاعلام فى جمع الرجال و بین احوالهم و فى تمییزالمشترکات من کناهم واسمائهم و کان فکرى یجول برهه من الزمان بین هذه الکتب واسانیدالروایات وجدتهم قداهملوا فى الرجال کثیرا من الرواه الموجودین فى الاسانید و اهملوا فى من ذکروه منهم بیان طبقته و شیوخه الذین تحمل الحدیث عنهم و تلامذته الذین تحملوا عنه مع ان هذه الامور من اعظم ماله دخل فى الغرض من قنهم و عدلوا فى تمییزالمشترکات عما کان یلیق بهم من التعرض لجزئیات ما وقع فى الاسانید من الاسماءالمشترکه و تتبع مظان القرائن الممیزه لها واقتصروا على ذکر کلیات استنبطوها من استقرائاتهم الناقصه کل على حسب تتبعه على وجه الفتوى اوالاستشهاد بشواهد قلیله مماوجده ممالایوجب للمحصل علما ولاظنا و لایقربه من المقصود باعا و شبرا ولاجل ذلک ترى تلک الکتب صارت کالمتروک راسا. و وجدت فى الاسانید وى الاشتراک عللا کثیره اخرى من التصحیف والقلب و الزیاده والنقص قد طراتها سهوالناسخین اوالمولفین اولاکتفاء المولفین فى تحمل مااودعوه فى کتبهم بالمناوله اوالاجازه او الوجاده مع عدم تبین الکلمات فى الاصل لردائه الخط و غلبه ترک اعجام الحروف فى الخطوطالقدیمه اوتوهم التمامیه فى الاسانیدالمعلقه فى الاصل اوعکسهااو غیر ذلک . و رایت انه یوجد غالباان لم یکن دائما فى سائراسانیدالشیخ الذى وقع الاشتراک اوالاعتلال فى سنده مایمیز ذلک المشترک و یدل على ذلک المشترک و یدل على ذلک الاعتلال و ما هوالصواب فیه . فلما تبین ذلک بکثره التتبع و علمت ان و کار تجریداسانید کافى تهذیب فقیه بسیارى از کتب حدیث و رجال به دنبال این هدف به وسیله ایشان ادامه یافت . در ضمن ایشان کار طبقه بندى رجال را با سبکى که مخصوص ایشان بود به ترتیب استاد و شاگرد نیز دنبال کردند. حاصل این کار در مدت سى و شش سال نزدیک به هیجده جزء در تجریداسانید و سه جلد در طبقات رجالشد.ایشان بعداز مهاجرت به قم بسیار تاسف مى خوردند که نتوانسته اند کار خود را در این رشته ادامه بدهند و کثرت اشتغالات ریاست و مرجعیت مانع از آن شده است. و حاصل دیگراین کار احاطه ایشان در طبقات رجال و نیز تنقیح اسانید بود. همه کسانى که در درس ایشان درایام اقامت در قم شرکت داشته انداعتراف به این امر دارند. و خود ذوق رجالى ایشان موجد یک حرکت علمى در حوزه قم در این مورد گردید. مقصوداصلى دراین جا تنها بیان عناوین کارهاى ایشان در بروجرد است لذا بیان نحوه کارایشان دراسانید و نیز سبک خاص ایشان در طبقه بندى رجال و فرق آن با دیگر طبقه بندیهایى که شده است محتاج نوشته هاى مستقلى است .ازاین سرى کارهاى ایشان تنها دو کتاب : [تجریداسانیدالکافى] در دو جلد و[ تجریداسانیدالتهذیب و الاستبصار] در یک جلد به وسیله محقق عالى مقام علامه مرحوم حاج میرزا مهدى صادقى رضوان اله علیه از روى نسخه اى که خودایشان در اختیار داشته اند (و متاسفانه کامل نیست ) به طبع رسیده است . دراین امر زحمات بسیار زیاد فاضل ارجمند مرحوم حجه الاسلام آقاى حاج میرزاحسن نورى (ره ) فراموش ناشدنى است . مرحوم آیه الله بروجردى دراصول یک سرى مبانى تنقیح شده داشتند که کار عمده آن را درایام توقف در نجف انجام داده بودند. و حاصل این کار را به صورت حاشیه بر کفایه در سه جلد نگاشته بودند. به گفته خودشان : تنها حاشیه بر کفایه نبوده بلکه یک دوره اصول مستقل است . 9 متاسفانه این کتاب در حال حاضر مفقوداطلاعى راجع به نسخه اى از آن بیابنداعلام دارند.اما در فقه جمعى ازاعاظم تلامذه ایشان در قم مى فرمودند: ایشان اگر چه یک دوره فقه به صورت نوشته نداشتند ولى در مورد هر فرع فقهى ایشان ایشان در بسیارى از موارد که محتاج مراجعه مى شدند حتى در نزداشخاص به همان نوشته ها که پرونده وار گردآورى شده بود مراجعه مى کردند. همین مطلب را نیز این بنده از زبان بعضى از تلامذه بروجردشان شنیدم . اضافه مى کردند که : مرحوم آیه الله بروجردى نظرشان این بود که فقیه و مجتهد بخصوص اگر مقلد باشد لازم است همیشه حضور فعلى به مبانى فتاواى خود داشته باشد لذا مبانى انظار خود را از همان ایام تحصیل مى نوشتند و تدریجا این مجموعه کاملتر شد. خصوصااز زمانى که مرحوم آیه الله حاج شیخ محمدرضا دزفولى که از مراجع تقلید در غرب ایران و خوزستان بود مقلدین خود را به ایشان ارجاع داد ایشان عنایت و دقت بیشترى دراین کار مبذول مى داشتند. واین نکته با توجه به مذاق خاص فقهى ایشان که تاکید بسیار زیادى براصول متلقاه ازائمه ( ع ) داشتند و محتاج تتبع فراوانى در آثار فقهى قدما از فقها و متون فقهى بود حائزاهمیت است . ایشان عقیده داشتند که :اکثر کتب فقهى فقهاى صدراول تا شهیداول که به صورت فقه نوشته شده است مشتمل بر فتوا به لسان حدیث است . به این معنى : آن بزرگان فتاواى خود را با عین کلمات حدیث ذکر نموده اند. با توجه به نزدیکى زمانى بااصحاب ائمه و تلقى طبقه دوم از آنان و نیز دسترسى به اصولى که به وسیله اصحاب ائمه و شاگردان آنان نوشته شده و همه آنها به دست ما نرسیده است این فتوا در حکم روایات عمل شده از ناحیه اصحاب و شاگردان آنان مى باشد. چنانچه دراین کتب فتوایى ذکر شده است که مستند روایتى آن در جوامع حدیثى ما نیست کاشف از آن است که نزد آنان روایتى بوده است که به دست ما نرسیده است مفقود شدن بعضى ازاصول حدیث دراثر حوادث مختلف و سوزاندن کتابخانه ها و مظلومیت فقهاى شیعه دراعصار مختلف احتمالى به دوراز واقع نیست . بنابراین شهرت یک فتوا در میان فقهاى صدراول خود به تنهایى مى تواند براى ما به عنوان دلیل مورداستفاده قرار بگیرد. التزام به این مبنى مستلزم دسترسى به متو صحیح فقهى و تتبع وسیع در آنهاست . مرحوم آیه الله بروجردى در هر دو جهت زحمات زیادى کشیده اند. همیشه یکى از آرزودهاى ایشان آن بود که : بتوانند با دستیابى به نسخه هاى غیر مطبوع ازاین کتاب و تصحیح و مقابله آنها جلد دومى براى[ الجوامع الفقهیه] ترتیب بدهند.ازابتداى اقامت در بروجرد به دنبال این مقصود بودند. بعدها نیز در ایام اقامت زمانى که مرحوم آیه الله حاج سیدمحمود روحانى براى معالجه عازم لندن بودند ازایشان مصرا خواسته بودند که با مراجعه به کتابخانه بزرگ لندن این مقصود را تعقیب کنند. بدین ترتیب تتبع در کلمات قدما تا شهیداول ازامورى بود که ایشان را هیچ گاه خسته نکرد و تا اواخر عمر آن را رها نکرده و براى آنان موضوعیت قائل بودند. نکته دیگر در مذاط فقهى ایشان بررسى تاریخى هر فرع فقهى از زمان صدور روایات مستند آن و تطور فرع در نزداصحاب ائمه و طبقات بعد و فقهاى صدراول به بعداست . ایشان عقیده داشتند: دراستنباط هر فرع چنانچه مستند آن روایت است باید زمان صدور روایت از نظر وجود فقهاى عامه و آراء آنان بخصوص در مدینه و نیز در شهرهائى که سوال کنندگان ازامام ( ع ) در آن دیار سکونت داشته و یا در تماس بوده اند و نیزاز نظر تلقى که خوداصحاب و سوال کنندگان از آن فرع فقهى داشته اند و همان تلقى موجب سوال ازامام ( ع ) شده است دقیقا بررسى شود.این بررسى در کتب قدماءاز فقهاء تا زمانهاى بعدادامه یابد. و چنانچه مستند آن فرع روایت نیست بایدابتداى پیدایش آن از نظر خصوصیات زمانى در نظر گرفته شود. تنها دراین صورت است که مى تواند به عمق آراءانظارائمه هداه معصومین و مواردانصراف اطلاقات موجود در کلام آنان پى برد و موارد تقیه و حد آن را ملاحظه نمود. لذا ایشان در بحث فقه ابتدا فرع را با غمض عین از قواعداصولى و تنها با دید فقهى محض از نظر اقتضاء تتبع و فهم روایات ( به صورتى که ذکر شد) بررسى نموده و در پایان کار مقتضى قواعداصولى را بیان نمودند. به عبارت دیگر فقه از نظرایشان داراى موضوعیت بوده و تنها به عنوان تطبیقات قواعد اصولى مورد نظر قرار نمى گرفت . این مبنى واین دید نیز مستلزم تتبع زیاد در آراء عامه و کلمات آنان و نیز زمان بندى این آراء خصوصا نسبت به زمان صادقین علیهم السلام و بررسى موارد و مواضعى است که ممکن است کوچکترین رابطى به فرع مورد نظر داشته باشد چه در آراى فقهاى عامه و چه در موارد و مواضع سوال در کلمات رواه وسائلین ازائمه علیهم السلام . و تحقیق در فقه و ترتیب پرونده براى هر فرع فقهى به این صورت و بااین مبانى براى کسى که داراى تحصیلات عمیق بوده واز محضر اساتیدى بسیار پرقدرت بهره گرفته و پس از تحصیل نیز مدت سى و شش سال فراغت براى کار و مطالعه داشته آنهم با در نظر گرفتن فهم قوى واستعدادى بالاتراز حد متوسط طبعا فقیهى بسیار پر قدرت مى تواند بپرورد لذا هیچ گاه نمى توان در بررسى شخصیت علمى ایشان اقامت سى و شش ساله بروجرد رااز نظر دور داشت . لذا سالها قبل ازاین که ایشان به قم مشرف همین حاشیه بود که معرف شخصیت علمى ایشان در حوزه هاى علمیه بخصوص حوزه علمیه نجف شد. 4. شخصیت اجتماعى ایشان دربروجرد در جامعه بروجرد آن روز, که عرصه معارضه ها و برخوردهاى بسیار, خصوصا, در میان شخصیات علمى واجتماعى از خاندان خودایشان بود, طبعا, حضور سیدحسین بروجردى جوان در برابر آن همه شخصیات سالخورده و مقتدر, که حتى حکومت هاى محلى در برابرشان به حساب نمى آمد, مطلبى نبود که به راحتى پذیرفته شود ولى ایشان , با درایت بسیار, فروتنى , سعه صدر,ادب و متانت , کرامت اخلاقى و پرهیزاز هرگونه برخورد راه خود را به دو سو گشودند: فضلا و طلاب و مردم . به فاصله کوتاهى پس از تصمیم به توقف , شبها در مجسد سید و پس از چندى روزها نیز در مسجد ناسک الدین , به اقامه جماعت پرداختند.این جماعت , بعدها در مسجد بزرگ سلطانى برگزار شد.ایشان در مناسبتهاى مختلف , خصوصا, در ماه مبارک رمضان منبر مى رفتند. جلسات شبهاى قدرایشان دراین ایام , خصوصا, زمانى که در مسجد سلطانى اقامه جماعت داشتند,از مجالس بسیار سنگین و به یادماندنى تاریخ بروجرداست . کثرت جمعیت نمازگزار در روزهاى ماه %1% رمضان دراین مسجد بعداز ایشان , دیگر هیچ گاه تکرار نشده است . نقل شده است : درایام اقامت ایشان در قم , روزى یکى از فضلااز معظم له مى پرسد: آقا! حضرت عالى هیچ گاه منبر رفته اید؟ ایشان فرموده بودند: من درایام اقامت در بروجرد, منبر مى رفتم و روضه هم مى خواندم . خیلى هم خوب روضه مى خواندم . همراه با فعالیت در محراب و منبر, به مراجعات و مشکلات جارى مردم نیز, رسیدگى کرده و هیچ گاه ازاین مشکلات غافل بوده اند. در سالهائى که فرقه ضاله بهائیت , فعالیت هاى خود را در بروجرد, بخصوص درادارات دولتى تشدید کرده بودند, معظم له , مجدانه به مقابله پرداختند. سعى ایشان درابتداى امر براین بود, تااز راههاى قانونى جلو فعالیت هاى آنان را که روز به روز بیشتر مى شد و حتى تا بدانجا رسیده بود که یکى از مدارس دینى شهر را تخریب و به جاى آن دبیرستانى بنا نهادند, سد کنند ولى زمانى که بى توجهى و مسالحه مرکز را در این مورد مشاهده نمودند, خود, مستقلا, دست به کار شده و به عنوان اعتراض به این امر,از شهر خارج شدند. خبر عزیمت ایشان , دراندک مدتى مردم شهر و نواحى اطراف را به تظاهرات واجتماع در تلگرافخانه واداشت . دولت مرکزى , بعداز مشاهده این اوضاع ,احساس خطر نموده و سعى در مراجعت ایشان به شهر مى نماید. به زودى محافل و مجالس آشکار بهائیها تعطیل وافراد منحرف ازادارات شهر منتقل مى گردند وایشان , بااعزاز تمام به شهر مراجعت مى نمایند معظم له , در ماه رمضان همان سال , مدت یک ماه , روزها, بعداز نماز, در مسجد سلطانى , به بحث درباره وجود مقدس حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا فداه ,از جهات مختلف پرداختند. ایشان مى فرمودند: دران مدت , به دقت روایات وارده دراین باب را بررسى مى نمودم و همین بحثها, بعدها در قم , سبب تدوین کتاب نفیس : [منتخب الاثر] به وسیله علامه محقق آقاى لطف الله صافى گلپایگانى گردید. در همه فعالیت هاى اجتماعى , معظم له , در طول دوران اقامت خود در بروجرد, همیشه پیشتاز بوده اند. خصوصا,این فعالیتها, درایام جنگ جهانى دوم , بسیار چشمگیر بوده است . در روزگارى که شدت گرانى و قحطى , طبقات ضعیف مردم را تحت فشار فوق العاده اى قرار داده بود, رسیدگى ایشان به فقرا و محرومین جامعه , چه در بروجرد و چه در مناطق اطراف آن و عاشیر صفحه اى درخشان از تاریخ روحانیت دراین صفحات است , به قصه اى دراین مورد توجه کنید: ...در یکى ازاین روزهاى سخت , که آیه الله از مسجد سلطانى و اقامه جماعت مراجعت مى فرمودند, با منظره اى مواجه مى شوند که بسیار %1% ایشان را متاثر و ناراحت مى سازد: زنى در حالى که بچه شیرخوارى در بغل دارد و دست چند بچه قدونیم قد را هم به دست گرفته است و یک شئى سیاهرنگ و بدبوئى را که به نام نان به مردم مى دادند در دست داشت . جلو آقا را گرفته و در حالى که سرشک از دیده خود واطفال بى جان و بى رمقش بروى گونه هایش سرازیر بود, با زبان ساده , ولى موثر مى گوید: [آقا شما جانشین امام ما هستى ,این نان رااین بچه ها چطور بخورند. اگر شما به داد ما نرسى پس ما کجا برویم . من بعداز چند ساعت معطلى ,این نان را با قیمت گران به دست آورده ام , ولى بچه هایم نمى توانند آن را بخورند]. آقا در حالى که اشک در چشکانش حلقه زده بود, بعداز کمک مقدار پولى به آن زن , فرمودند: [ امیدوارم بتوانم براى عموم فقرا کارى بکنم]. بعد مستقیما به خانه آمدند و در حالى که بسیار متاثر بودند همه بزرگان شهر و تجار و متمکنین را به خانه خود دعوت فرموده و با بیانات دلنشین خود حس رافت و عطوفت آنها را تحریک و مردم را تشویق به کمک کردن به بیچارگان فرموده مى فرمایند: [ دوست دارم این کمکهااساسى باشد. در نتیجه سرمایه اى فراهم و گندمى خریدارى و نان ارزان قیمت در اختیار فقرا قرار مى گیرد. به اضافه , کارگاه بافندگى دستى مفصلى هم تاسیس و بیکاران را هم در آن جا به کار مى گمارند. و بااین تدابیر و توجه , جمع کثیرى که در معرض تلف بودند نجات پیدا کرده و زندگانى آنها هم اداره مى شود] 10 . دیگرازاقدامات ایشان در بروجرد تاسیس کارخانه برق است که با تشویق افراد متمکن به خرید سهام آن عملى گردید,این شهر تا آن زمان , از نعمت برق محروم بود. یکى از مشکلترین ایام اقامت ایشان در بروجرد سالهاى بین 1350 و 1360 هجرى قمرى و دوران اوج فشار واختناق رضاخان است .این دوران با تلاش دستگاه حکومتى در برداشتن عمامه ها و به تعطیل کشانیدن حوزه هاى درسى , کشف حجاب و تعطیل مجالس دینى و مذهبى , به گفته خود مرحوم آیه الله بروجردى , یکى از مصیبت بارترین ایام زندگانى ایشان است . روزهایى که رئیس شهربانى وقت , با چکمه وارد مجلس فاتحه اى که در حضورایشان و به مناسبت ارتحال یکى از رجال علم و فضیلت تشکیل شده بود, مى شد و با همان چکمه هااز پله هاى منبر بالا مى رفت و منبرى را با فحاشى , آن هم با صداى بلند, به زیر مى کشید. ایامى که به مناسبت تقارن تولد رضاخان , با روز تاسوعا, در همه مساجد و محافل , مجالس جشن برپا مى شد و همه مردم شهر, با سر و صورت باز, مجبور بودند که در آنها شرکت نموده و به %1% پایکوبى و سرور بپردازند! یادر شب بیست ویکم ماه رمضان , در همان مسجد سلطانى , در کنار شبستانى که ایشان مراسم احیاء داشتند, به مناسبتى دیگر مجلس جشن و سخنرانى برپا مى کردند و با کف زدنهاى متوالى , خودباختگى خویش را به رخ مى کشیدند. هر چند در بعضى موارد,اشخاصى که بنفسه اصالتى داشتند, شخصیت دورنى خود را به صورتى در همان شدت نشان مى دادند.از جمله : در همین مجلس شب بیست ویکم ماه مبارک رمضان . وقتى نوبت به سخنرانى به شیخ الملک اورنگ (که ظاهرا خطیب رضاخان بوده است ) رسیده بود جمعبت با کف زدن ازاواستقبال کرده بودند, با فریاد بلند و با چرخانیدن عصا در بالاى سر خود مردم را دعوت به سکوت نموده و گفته بود: [ امشب على ( ع )است و مومنان در کنار مجلس ما,احیاء و شب زنده دارى مشغولند, آنان مزاخمتى با ما ندارند, ما هم نباید مزاحم حالت دعاا و نیاز آنان باشیم بنابراین ,از کف زدن خوددارى کنید]. سخنرانى آن شب خود را به امیرمومنان ( ع )اختصاص داده بود. و نیز ایامى که چند پاسبان از خدا بى خبر, در وقت سحر, زنان محترمه اى را که به دنبال ضرورتى با چادر و حجاب از خانه بیرون مى آمدند, مورد هتک و ضرب و ستم قرار داده و به شهربانى مى برند. یا به دنبال شخصیتهاى روحانى از بیوت سنگین علمى مى رفتند و آنان را هر روز, به بهانه اى جلب و مورداذیت و آنان را هر روز, به بهانه اى جلب و مورداذیت و آزار قرار مى دادند. مرحوم آیه الله بروجردى , با درک شرائط خاص زمان ,ابتدا سعى مى کردند, تا با نصیحت روساى محلى و پذیرفتن امتحان طلاب براى گرفتن جواز عمامه وامثال آن ,از شدت فشارها تا حدى بکاهند خصوصا آن که به روساى محلى , نوعا,از مرکز سفارش مى شد که رعایت ایشان و چند نفر دیگر شخصیتهاى خاندان طباطبائى را بنمایند. ولى روزگار رسید که دیگر جز صبر و تحمل و سوختن از درون راهى باقى نمانده بود. دراین ایام , روش ایشان , درست مانند سلوکى است که مرحوم آیه الله حائرى در مقابله بااوضاع در پیش گرفتند. هدف اساسى دراین ایام , حفظ شخصیتهاى روحانى , طلاب و مردمان متدین بود, پیش آمدهاى بعدى , به خوبى , کاربرداین روش را نشان داد. در عین حال ,ازایشان هرگز سخنى و یا حرکتى که کوچکترین استشمام تایید و یا صحه گذاشتن بر وضعیت موجود باشد, شنیده و یا دیده نشد. معظم له , در دیدار روساى محلى و یا مامورانى که از مرکز به بروجرد مى آمدند, در برخورد باایشان , به همان صلابت گذشته بودند. هیچ گاه هیچ کس , کوچکترین نشانى از ضعف و زبونى و یا حرکتى که مبنى بر تسلیم باشد, دراین برخوردهاازایشان ندید. %1% [ من همیشه توکلم به خداوند عالم بوده است و هیچ گاه امید مساعدت از غیراو نداشته ام و هرگز نیز,از غیراو مطلبى نخواسته ام واز غیراو واهمه اى نداشته ام]. شخصیت بسیار قوى و راسخى که براساس این اتوکل واخلاص درایشان ایجاد شده بود, همراه با درایت و قوه تعقل قوى و آینده نگرى که دوران زعامت ایشان در قم , با همه حوادثش , آن را به خوبى نشان داد, به ایشان امکان داد تا آن سالهاى سیاه را با موفقیت پشت سرنهاده و در فرصتهاى بعدى باامکانات وسیعتر, به بهره بردارى اصولى از فرصت ها بپردازد. منزل مرحوم آیه الله بروجردى , در طول دوران اقامت ایشان در بروجرد, ( این منزل متعلق به همسرایشان بوده و هنوز هم به همان صورت باقى در خیابان صفا و کوچه اى که به نام ایشان معروف است قرار دارد) همیشه پایگاه علمى و معنوى ارباب فضلیت و معنویت و پناهگاه مردم رنج کشیده و مرحوم بوده است . مجلس روضه ایشان , در وفیات مختلف , خصوصا, در دهه اول محرم و دهه آخر صفر,از مجالس بسیار با شکوه شهر بوده است . حتى در سالهاى سیاه تعطیل عزاداریها, هر چند با محدودیت ,ادامه داشته است و همه هیئت هاى عزاارى مقید بوده اند که به منظور تسلیت و تعزیت به ایشان , در آن شرکت کنند. درایام عاشورا, در هیمن منزل مجلس است که قضیه شفا یافتن چشم ایشان اتفاق مى افتد. مرحوم آیه الله بروجردى , دراواخر عمر, نزدیک به نود سال , بدون استفاده از عینک , خطوط بسیار ریز حواشى کتب را به راحتى مى خواندند و هیچ گونه ناراحتى از ناحیه چشم نداشتند. ایشان , درباره علت این امر,مکررا, فرموده بودند: [ در ایامى که بروجرد بودم , به ناراحتى و درد چشم بسیار شدید مبتلا شدم . این ناراحتى , مقارن با روضه ایام عاشوراى ما در منزل بود. روز عاشورااین ناراحتى به حددى شدت رفت که تصمیم گرفتم , در مجلس شرکت نکنم , ولى باز منصرف شدم و دریغم آمد که : روز عاشورا ولو به عنوان استشفاء در مجلس روضه حاضر نشوم]. در بروجرد رسم بود که : در روز عاشورا جماعتى از علماء و در راس آنان سادات طباطبائى , در هر سن ,ازاذان صبح گل میگرفتند و با خواندن نوحه و زدن به سینه , به صورت منظم , در مجلس شرکت مى کردند. البته سایر طبقات مردم نیز, به مقتضاى نذرى که %1% مى کردند, دراین دسته شرکت داشتند ولى اکثریت آن با علماء و سادات بود.این افراد, در سرما, تنها لنگى به کمر مى بستند و تمام بدن خود را گل آلود مى کردند. (خاک گل شده با گلاب که دراصطلاح محلى به آن خره مى گویند). مرحوم آیه الله بروجردى , مى فرمودند: وقتى این دسته به منزل ما آمدند, من از روى پاى یکى از آنان , مقدارى گل برداشتم و به دیدگان بیمار خود مالیدم . به فاصله کوتاهى , این ناراحتى رفع شد و من پس از آن , به هیچ کسالت چشم مبتلا نشدم و حتى محتاج عینک نیز نگردیدم . مجلس روضه مذکور, در منزل ایشان تا چند سال پیش دایر بود ولى متاسفانه به علت پاره اى تنگ نظریها تعطیل شد. از دیگرامور نشان دهنده شخصیت ایشان , در دوران اقامت در بروجرد, تلگراف ایشان به مقامات تهران درباره خواسته هاى مرحوم آیه الله قمى و آثار مترتب بر آن است . مرحوم آیه الله حاج آقاحسین طباطبائى قمى , که از شخصیتهاى سنگین علمى واز مواجع تقلید شیعه بودند, در سال 1354 هجرى قمرى بعداز قضایاى مشهد و قضیه مسجد گوهرشاد, به وسیله رضاخان به عتبات عالیات تبعید شدند و در کربلااقامت گزیدند. بعداز خروج رضاخان ازایران و قضایاى شهریور بیست , مرحوم آیه الله قمى , سفرى به ایران نمودند واز سوى طبقات مختلف مردم , به صورت با شکوهى مورداستقبال قرار گرفتند. دراین سفر,ایشان در تهران توقف کردند و پیشنهاداتى به دولت دادند که در راس آنها آزادى زنها درامر حجاب , تدریس قرآن و شرعیات در مدارس بود. دولت وقت که نمى خواست با منویات ایشان موافقت کند, موضوع را به مسامحه مى گذارنید. چون این برنامه , مدتى به طول انجامید, جمعى از بزرگان حوزه علمیه قم ,افرادى را براى این مقصود, نزد شخصیتهاى بزرگ مذهبى فرستادند و دراین مورد,از آنان استمداد طلبیدند ولى تلگرافات و پیامهاى آنان نیزاثرى نکرد و گرهى از مشکل نگشود. بالاخره , با تصویب شخصیت هاى روحانى که در تهران اجتماع کرده بودند, چند نفراز محترمین علماء, براى ملاقات با آیه الله بروجردى , به بروجرد مى آیند وازایشان براى حل این قضیه ,استمداد مى کنند. مرحوم آیه الله بروجردى نیز, طى تلگرافى به نخست وزیر,اعلام نمودند: مطالب پیشنهاد شده از سوى آیه الله قمى , مطالب ما هم هست . چنانچه با پیشنهادات ایشان موافقت نشود, شخصا به تهران حرکت مى کنم و مسول عواقب آن زعماى امور خواهند بود. مخابره این تلگرام وانعکاس خبرامکان حرکت ایشان به تهران , در منطقه غرب , صدها تلگراف از ناحیه روساى عشایر را به دنبال %1% داشت که در صورت حرکت ایشان به تهران همه ما وظیفه خواهیم داشت که با افراد خود, در معیت ایشان , به سوى تهران حرکت کنیم . مخابره این تلگرام , دولت را در وضعى قرار داد که خود را مجبور به قبول پیشنهادات مرحوم آیه الله قمى دید. پس از قبول پیشنهادات از سوى دولت , مرحوم آیت الله قمى , عازم مراجعت و تشرف به عتبات عالیات شدند. در سر راه خود, در ملایر توقف کردند و به مرحوم آیه الله بروجردى ,اعلام داشتند که : تصمیم دارند به منظور دیدار باایشان و سپاسگزارى ازاقدامات معظم له عازم بروجرد شوند. ولى مرحوم آیه الله بروجردى خود به سوى ملایر حرکت و با مرحوم آیه الله قمى دراین شهر دیدار و گفتگو کردند . این ملاقات , در منزل آیه الله محسنى ملایرى که محل ورود مرحوم آیه الله قمى بوده است , واقع شده است . 5. سفر حج وتوقف در عراق حوزه علمیه نجف , در تحت لواى این بزرگمردان , یکى از درخشانترین دوران حیات علمى خود را مى گذرانید. اعیان علمى و تقوائى آن روزگار نجف ,ازایشان به گرمى استقبال نمودند. خصوصا مرحوم آیه الله اصفهانى ,از هیچ گونه تکریم و تجلیل , نسبت به ایشان فروگذارى نکردند. پس از نزدیک به سه ماه اقامت در نجف و زیارت اعتاب مقدسه , معظم له عاز زیارت بیت الله شدند. در بازگشت نیز, بر حسب وعده اى که به مرحوم سید و دیگر بزرگان داده بودند, در نجف اشرف توقف نمودند. مرحوم آیه الله حاج شیخ على محمد نجفى بروجردى , که خودازارکان تلامذه آیه الله حاج شیخ محمدحسین اصفهانى , بودند,ازاین توقف دوباره , که نزدیک به هشت ماه به طول انجامید, و تجلیل و تکریم و عماى نجف بویژه مرحوم آیه الله اصفهانى ازایشان داستانها داشند. مى فرمودند: [منزل مرحوم آیه الله بروجردى , دراین ایام , مرکز تجمع آیات و بزرگان نجف بود خصوصا, مرحوم سید, بسیارى ازاوقات و نوعا, شبها بعداز نماز, به منزل ایان مى آمدند.ایشان , انس خاصى با معظم له پیدا کرده بودند. یکى از %1% عمده ترین دلائل تشکیل این جلسات , منزل ایشان , بررسى اوضاع ایران و مسائلى بود که به وسیله حکومت رضاخان , بر روحانیت ایران مى گذشت زیرا تازه مساله کشف حجاب و محدودیت جلسات مذهبى و فشار روزافزون بر روحانیت آغاز شده و پیامدهاى آنها نیز در حال انجام بود. مرحوم آیه الله بروجردى به حساب این که آگاهى واطلاع کاملى از جوانب مختلف اوضاع و وضعیت حوزه هاى علمى , خصوصا, قم و مشهد و شرائط خاص مردم داشتند, طبعا, طرف مراجعه و شرائط خاص مردم داشتند, طبعا, طرف مراجعه و مشورت زعماى نجف , که ازاخبار واصله ازایران , به شدت نگران بودند, قرار داشتند]. بر حسب نقل ایشان و نیز دیگر بزرگانى که مطلب رااز مرحوم آیه الله بروجردى شنیده اند: [آقایان نجف بنا داشته اند در قبال مسائل ایران , کارى بکنند.این کار, طبعا, مستلزم ارتباط با مجامع روحانى ایران بوده است و آیه الله بروجردى نیز, بهترین کس براى این مقصود و نیزایجاد هماهنگى هاى لازم درامور بوده اند. به همین جهت , جلسات طولانى و متعددى , با حضور مرحوم سید و دیگر شخصیتهاى نجف باایشان دراین ارتباط برگزار مى شود. ( البته این اجتماعات از نظر مقامات اطلاعاتى ایران پنهان نمى ماند). در پایان , بنا مى شود که ایشان , حامل مکتوبى از مرحوم سید و شاید دیگر بزرگان , براى آقایان ایران باشند ولى (حال به چه علت )ایشان در آخرین روزهاى اقامت خود و بر طبق گفته بعضى , در آخرین شب اقامت , از حمل این مکتوب ,انصراف پیدا مى کنند]. این که ایشان , غیراز مساله حمل نامه , در شرائط خاص آن روز, حامل چه برنامه ها و مسائل دیگرى بوده اند, به درستى معلوم نیست زیرا به علت مسائلى که بعد پیش آمد, کل مطلب عقیم ماند و اثر واضح و روشنى از آن به دست نیامد. مطلبى که هست : آقایان نجف , در همان توقف اول , قبل از تشرف به حج , ازایشان تقاضاى اقامت در نجف را داشته اند.این تقاضاها, بااصرار بیشتر, بخصوص از ناحیه مرحوم هم , همیشه , مشتاق حضور در حوزه ها و خصوصا, حوزه نجف بوده اند. شرائط آن روزایران هم , شرائط مساعدى براى بازگشت به ایران و خصوصا, محیط محدود بروجرد, نبوده است .این مطالب مى رساند که حرکت ایشان به سوى ایران , یک بازگشت عادى و صرف مراجعت نبوده است . در هر حال , دستگاههاى جاسوسى و خبرگیرى حکومت ایران , ظاهرا بهتر ازاین مطالب آگاه شده اند, چه ایشان , به مجرد رسیدن به مرز قصرشیرین , دستگیر و با نهایت پنهانکارى , شبانه , به تهران منتقل مى شوند. شدت این پنهانکارى , به حدى بود که تا روزها بعداز وقوع آن ,احدى از قضیه آگاه %1% نمى شود. خبر آن , براى نخستین بار, به وسیله خود رضاخان در سفر به بروجرد, به گوش علما و شخصیتهاى سادات طباطبائى و مردم مى رسد.ایشان , به مجردانتقال به تهران , درارکان حرب آن روز (ستاد ارتش ) زندانى مى شود. وقوع این حادثه , درست مقارن با زمانى است که علامه فقیه مرحوم حاج آقا نورالله مسجد شاهى اصفهانى (متوفى 1346) به عنوان اعتراض به اعمال خلاف حکومت وقت , به قم مهاجرت نموده و عده زیادى از علماى اصفهان و دیگر بلاد,ایشان را همراهى نموده بودند. چندى بعداز دستگیرى ایشان , یکى ازامراى لشکر, در منطقه لرستان کشته و جنازه او به بروجرد حمل مى شود. رضاخان , شخصا, به عنوان شرکت در مجلس فاتحه او به بروجرد مى آید. در مجلس فاتحه , شاه , به میان آقایان طباطبائى مى رود و در کنار مرحوم شیخ الطائفه مرحوم حاج سیدعبدالحسین طباطبائى , که در آن روزگار, بزرگ سلسله طباطبائى واز شخصیتهاى سنگین و مورداحترام قاطبه مردم بوده است , مى نشیند. پس از خاتمه مجلس , رضاخان از مرحوم سید مى پرسد: در بین سلسله شما, چند نفر به نام سیدحسین هست ؟ ایشان در جواب مى گویند: در بین طائفه ما, سیدحسین , فقط یک نفراست که ازاجله علماء و فقهاى این صفحات است و در حال حاضر, به قراراطلاع , در مراجعت از مکه معظمه چند ماهى است که در نجف اشرف ,اقامت دارند. شاه , بلافاصله , در جواب مى گوید: خیر,ایشان در تهرانند. سید, با تعجب مى گوید: خیر,ایشان دراعتاب مقدسه عراقند و من , خبرى بى مورد مراحبت ایشان نشنیده ام . رضاخان مى گوید: من اطلاع دارم ,ایشان در تهرانند, چون موجباتى بود که ایشان رااز سر حد به تهران برده اند. این خبر غیر منتظره , به علت این که مرحوم سید پیرمرد و داراى ثقل سامعه بوده و رضاخان هم بلند صحبت مى کرده است , به فاصله کوتاهى , در بین علماى مجلس از بیت طباطبائى و دیگر مردم , ایجاد همهمه مى کند. مرحوم سید, مى گویند: جاى تعجب است که فرد عالمى که ازاین طایق , با آن مقامات علمى و وجاهت اجتماعى , در زمان سلطنت شما, مورد سوظن واقع شود, به نحوى که ایشان را به تهران ببرند. خدا مى داند که این خبر در میان مردم شهر و صفحات غرب و عشایر منطقه چه عکس العملهایى ممکن است ایجاد کند. شاه مى گوید: خود من هم ایشان را مى شناسم و به حدودایشان واقفم البته بعداز مراجعت به تهران ,ایشان آزاد خواهند بود. گفتگوادامه مى یابد و نیز همهمه مردم در مسجد سلطانى . در آخر رضاخان , خطاب به %1% قائم مقام الملک رفیع مى گوید: به تهران بگوئید که ایشان به منزل ثقه الاسلام بروجردى برود تا من برگردم . به مجردانعکاس این خبر, صداى صلواتهاى پى در پى مردم فضاى مسجد را پر کرد. رضا خان در حال خارج شدن , به مرحوم حاج سیدعبدالحسین مى گوید: آقایان مورد علاقه من هستند.امیدوارم با دعاى آقایان , خداوند عالم , مملکت راازاین هرج و مرج و آشوب نجات بدهند. آقایان هر وقت مطلبى داشتند, به خود من رجوع کنند. بدین ترتیب , خبر توقف مرحوم آیه الله بروجردى , درابتداءاز ناحیه خود رضاخان ,انتشار مى یابد.البته عصر همان روز هم , بااحضار مرحوم ثقه الاسلام , به ارکان حرب و تشکیل جلسه اى با حضور نخست وزیر و جمعى از وزرا واز جمله وزیر دربار, ایشان را آزاد و تنهاازایشان مى خواهند که فعلا براى مدتى در تهران توقف و در منزل ثقه الاسلام اقامت نمایند. مدت توقف ایشان , در تهران , مجموعا, یک صد روز به طول انجامید. در مدت اقامتشان در منزل مرحوم ثقه الاسلام , که از بنى اعمام ایشان واز علماى سنگین بروجرد بوده و در دوره پنجم شورا, پس از رحلت مرحوم عالم جلیل , حاج سید على اصغر طباطبائى , معروف به سلطان العلماء, که از مبارزان وارکان دوران مشروطیت بوده اند, به عنوان عالم طرازاول , وارد مجلس شده است , قاطبه شخصیات روحانى و جمع کثیرى از مردم از ایشان دیدن و تحلیل مى نمایند. در مدت توقف ایشان در تهران , ملاقات و یا ملاقاتهایى بین ایشان و رضاخان واقع شده است . به طور مسلم , یک ملاقات در دوران توقیف ایشان بوده است که رضاخان به ارکان حرب مى رود و باایشان ملاقات مى کند. سه مطلب درباره این ملاقات ازایشان نقل شده است . 1. رضاخان در طى ملاقات باایشان , مى گوید: مطلبى از من بخواهید. ایشان استنکاف مى کنند. بعدازاصرار زیاد رضاخان ,ایشان مى فرمایند :[دراین مدت که من در ارکان حرب بوده ام , مشاهده نموده ام که مقدار جیره اى که به سربازان داده مى شود کافى نیست . شمااگر مى خواهید کارى بکنید, دستور بدهید قدرى به جیره غذائى آنان اضافه کنند]. رضاخان , با تعجب نگاهى مى کند و مى گوید: براى نخستین باراست که یک روحانى از من مطلبى راجع به ارتش و سربازان مى خواهد. تاکنون آنچه که از من خواسته شده همه مسائل شخصى بوده است . 2.ایشان فرموده بودند:[من شنیده بودم که قیافه رضاخان , بخصوص چشمهاى او بسیار رعب آوراست . ( این مطلب در آن روزگار معروف بود) درطى ملاقات با من با آن که تهدید زیاد مى کرد ولى من هیچ رعبى از او در خوداحساس نکردم]. %1% در پایان توقف تهران , مرحوم آیه الله بروجردى , به منظور تشرف به آستان مقدس امام على بن موسى الرضا, علیهما آلاف التحیه والثناء, عازم مشهد شدند. البته این حدس زده مى شود که در ترغیب ایشان به این سفر, حکومت بى تاثیر نبوده و شاید مى خواسته است در شرائط آن روز واجتماعى آقایان علماء در قم ,ایشان از منطقه غرب دور باشند. ورودایشان به مشهد مقدس , بااستقبال بسیار گرم بزرگان حوزه علمیه مشهد و فضلا و مدرسین مواجه شد. آیه الله محسنى ملایرى , که خود در آن روزگار, در مشهد مقدس اقامت داشتند, نقل مى فرمودند: سفر مرحوم آیه الله بروجردى , به مشهد مقدس , بازتاب گسترده اى در بین عموم طبقات , خصوصا حوزه مشهد پیدا کرد. به دنبال آن , مرحوم آیه الله حاج آقا محمد کفائى , معروف به آقازاده , (فرزندارشد مرحوم آخوند خراسانى ) و مرحوم آیه الله آقاى حاج آقا حسین طباطبائى قمى , که هر دو بزرگوارازاکابر مدرسین و زعماى حوزه مشهد در آن زمان بودند, بااصرار زیاد,ازایشان درخواست توقف در مشهد را نمود.ایشان هم , ظاهرا, با قبول این درخواست , شروع به درس و مباحثه نمودند که بااستقبال عامه فضلا و محصلین مواجه شد. و باز به درخواست آقایان , شبها در مسجد گوهرشاد, درایوان مقصوره , اقامه جماعت نمودند. آقایان ائمه جماعات مسجد گوهرشاد و بسیارى از مساجد دیگر, نماز خود را تعطیل و به جماعت ایشان حاضر شدند.از جمله : مرحوم آیه الله آقازاده با آن شخصیت عظیم علمى و وجاهت وى و اجتمعى از ملتزمین جماعت ایشان بودند. مرحوم آیه الله قمى نیز, گه گاه , دراین جماعت شرکت مى کردند. جمعیت نمازایشان ,اکثر, همه مسجد را پر مى کرده است. در همین سفراست که ایشان با مرحوم حاج شیخ حسنعلى اصفهانى , معروف به [نخودکى] , که قدرت فوق العاده روحى و معنوى ایشان , زبانزد خاص و عام است ,انس زیادى پیدا مى کنند. پس از گذشت هشت ماه (و به قولى سیزده ماه )ایشان تصمیم به ترک مشهد و بازگشت به بروجرد مى گیرند. ظاهرا, علت این تصمیم آن بوده است که ایشان از بعضى حوادث و وقایع که اتفاق مى افتد, حس مى کنند که دستگاه %1% حکومتى , که رضاخان در راس آن بوده است , بااقامت ایشان در مشهد, با توجه به موقعیتى که پیاد نموده اند, موافق نیست . در بازگشت از مشهد, در قم توقف نمودند و به گرمى از سوى حوزه قم مورد استقبال قرار مى گیرند. بخصوص مرحوم آیه الله حائرى یزدى , مقدم ایشان را گرامى داشته واز هیچ گونه تعظیم و تکریم , نسبت به ایشان فروگذارى نمى نماید. مرحوم آیه الله حائرى که در آن زمان سعى و تلاش فوق العاده در جذب شخصیتهاى علمى به قم و تقویت بنیه علمى حوزه و گرم نگاه داشتن این پایگاه معالم اهل بیت , سلام اله علیهم , داشته اند, مصراازایشان تقاضاى اقامت در قم و شروع مباحثه را مى نمایند. در مرحوم آیه الله بروجردى هم شروع به مباحثه مى کنند. که ظاهرا نشان دهنده تصمیم ایشان به اقامت در قم و نیز نشان دهنده بى تصمیمى ایشان در بازگشت به بروجرداست . مباحثه ایشان , بااستقبال فضلاى قم مواجه مى شود. مرحوم آیه الله حائرى نیز تاکید زیاد دراتصال طلاب و فضلا به ایشان را داشته اند.از جمله کسانى که دراین ایام به درس ایشان حاضر مى شده اند مرحوم آیه الله حاج آقا روح الله کمالوند خرم آبادى است . ولى اقامت ایشان در قم , بیش از چند ماه (گویا پنج ماه ) دوام نمى آورد وایشان تصمیم به بازگشت به بروجرد مى گیرند . به حسب ظاهر, هجوم طبقات مختلف بروجرد به قم و درخواستهاى مکرراز ایشان براى بازگشت از مرحوم آیه الله حائرى براى بازگردانیدن ایشان به بروجرد و نیز سرازیر شدن سیل تلگرافات و نامه ها, به طور روزمره به قم براى هر کس که احتمال داده مى شد سخنش درایشان موثر باشد, علت عمده این تصمیم بوده است . ولى بر حسب آنچه که از بعضى گفته هاازافراد موثق بر مى آید, مطالب دیگرى نیز در پشت این صحنه وجود داشته است . دستهائى در میان مردم بروجرد و مناطق اطارف , به کار مى افتد که که آقاى خود را دریابید و چنانچه دیر بجنبیداو رااز دست خواهید داد. همان دستها, دراطراف مرحوم آیه الله حائرى نیز شروع به فعالیت نموده و به ایشان , که اصرار فوق العاده زیاد و روزمره در توقف آیه الله بروجردى در قم داشته اند,القا مى نمایند که ایشان خود مایل به توقف در قم نیستند و تنها به حساب اصرار زیاد شما ماخوذ به حیا شده اند و به لحاظ رعات احترام شما,این مطلب را به زبان نمى آورند! پس از آن , همان دستها, دراطراف مرحوم آیه الله بروجردى , به صورتى دیگر دست به کار شده واز خطر خالى بودن صفحات غرب ,از پایگاهى چون ایشان و نیز کمتر شدن اصرارهاى مرحوم حاج شیخ و... داد سخن مى دهند. بالاخره , در میان تاثر همگان و بخصوص مرحوم آیه الله حائرى , که حتى در زمان حرکت به منزل ایشان آمده بودند, قم را ترک نمودند. خود مرحوم آیه الله بروجردى , بعدها متوجه %1% این توطئه و مقدمات آن شدند. به هر حال , چه این دستها مستقل عمل مى نمود و چه تحت تاثیر القائات حکومت پهلوى (که توقف ایشان را خلافت مصالح خویش و مانعى بر سر راه برنامه هاى آینده خود مى دید) قرار داشت , نتیجه آن بازگشت آیه الله بروجرد شد, تا بیست و سه سال دیگر,این شخصیت علمى را به تبعیدى دیگر بکشاند واو را به دوراز پایگاههاى عظیم حوزوى در انزوا نگهدارد. آنچه که بعدها, بخصوص در مشهد و قم اتفاق افتاد,از وسعت توطئه و دقت نظر و دوراندیشى و آینده نگرى دشمنان و غفلت و ساده اندیشى دوستان حکایتها دارد. چه بسیار هم که تلخ و حزن انگیز و کوبنده است . کاش که در تکرارهاى دوران , پندى و عبرتى باشد. مرحوم آیه الله بروجردى در بازگشت به بروجرد, پس از نزدیک به چهارسال دورى ازاین شهر, دراراک ( که استقبال با شکوه مردم از ایشان منجر به توقف چند روزه در آن شد), ملایر و بروجرد مورداستقبال با شکوه و مجلل عموم طبقات قرار گرفتند. 6. آغاز مرجعیت ایشان پس از دیدار با مرحوم آیه الله بروجردى بسیار به ایشان علاقمند شده و تحت تاثیر شخصیت قاطع علمى ایشان قرار گرفتند. و در طى نزدیک به سه سال اقامت در بروجرد, مراجعات مقلدین خود را مسائل دینى , تدریجا, به مرحوم آیه الله بروجردى ارجاع دادند. بعداز رحلت ایشان , در سال 1352, عموم مقلدین ایشان به مرحوم آیه الله بروجردى رجوع کردند. در سال 1353 نیز, مرحوم آیه الله حاج شیخ حسین غروى بروجردى , که مرجعیت تقلیدى جمع کثیرى از مردم بروجردى و منطقه غرب را عهده دار بودند, رحلت نموده و مقلدین خود را به مرحوم آیه الله بروجردى ارجاع دادند. قبل ازاینها,ایشان , خصوصا, بعداز سفر حج مراجعات زیادى دراین مورد, از ناحیه مردم داشتند و بعضى از شاگردانشان نیز, نظرات و فتاواى ایشان را در مساجد خود نقل مى کردند. این مراجعات , خصوصا, بعداز رحلت این دو بزرگوار و نیز بعداز رحلت مرحوم آیه الله حائرى در سال 1355,ایشان را واداشت تاانظار فقهى خود رااختیار عموم بگذارند. حاشیه عروه ایشان , در همین زمان نشر یافته است . به علت کثرت مراجعات , باراول این حاشیه تنها تا بحث خمس طبع شده است . آیه الله طباطبائى سلطانى نقل مى کردند: %1% از سوى دیگر, به نقل جمعى از فضلا و نیز مرحوم حاج سیدمحمود کتابچى و برادرایشان , مرحوم حاج سیداحمد کتابچى طى نامه اى به مرحوم آیه الله حاج سیدابوالحسن اصفهانى ازایشان در مورد کسى که صلاحیت دارداحتیاطات ایشان به او رجوع شود سوال نمودند. مرحوم آیه الله اصفهانى , در جواب نوشته بودند : احتیاطات مرا به ... آقاى حاج آقا حسین بروجردى , که در بروجرداقامت دارند, رجوع کنید. مرحوم حاج سیداحمد کتابچى در جلسه اى آقایان علماء و تجار سنگین تهران را دعوت و متن این استفتاء را در حضور آنان قرائت مى کند. بعد خودایشان تصمیم به طبع حاشیه عروه ایشان مى گیرد.این نیز خود یکى از علل مراجعات زیاد مردم براى این منظور مى شود. لذا تعجیل در طبع نخستین حاشیه , باعث شد که حاشیه مذکور, به صورت ناقص و تنها تا بحث خمس و آن هم در تهران , همراه با حواشى مرحوم آیه الله اصفهانى و چند تن دیگرازاعاظم طبع شود. البته قبل از آن , رساله انیس المقلدین ایشان در دسترس بود ولى عمدتا حاشیه عروه , معرف مقام شامخ علمى ایشان در حوزه ها شد زیرا این حاشیه دراکثر موارداشاره اى کوتاه به ادله دارد و قدرت استنباط ایشان , به خوبى در آن هویداست . همانطور که قبلا گفته شد, وقتى این حاشیه براى نخستین بار به نجف رفت , مرحوم آیه الله شیخ محمدرضا آل یس , که ازاعاظم فقها و مراجع نجف بودند, فرموده بودند: صاحب این حاشیه , به طورمسلم جایزالتقلیداست. لذاایشان , سالها قبل از هجرت به قم , مرجعیت تقلیدى جمعى کثیر را در غرب ایران و تهران داشتند حتى جمعى از خواص در حوزه ها,ازایشان تقلید مى کردند. آیه الله محسنى ملایرى ,از مرحوم حاج شیخ حسنعلى نخودکى اصفهانى , که قدرت روحى و معنوى او هنوز هم زبانزد همه است , نقل مى کردند که :ایشان سالها قبل از رحلت مرحوم آیه الله اصفهانى مقلد مرحوم آیه الله بروجردى بود واظهار مى داشت من از راه علوم غریبه کشف کرده ام که :ایشان اعلم است . در عین حال ,ایشان همیشه جانب بزرگان و زعماى حوزه ها, خصوصا, مرحوم آیه الله اصفهانى را به نحوى بارز و چشمگیر داشتند و همیشه بر آن %1% بودند که : کوچکترین خللى درارکان زعامت و ریاست آنان پدید نباید. در سوال که جمعى از تهران (در همین ایام اقامت در بروجرد)از ایشان نموده بودند که به منظر شمااعلم علماى عصر کیست ؟ ایشان در جواب نوشته بودند: [ امروز, علم اسلام , بر دوش حضرت آیه الله حاج سیدابوالحسن اصفهانى است و با بودن ایشان , سوال ازاین مطلب موضوع ندارد]. با آن که در همان زمان ,ایشان , حاشیه عروه خود را نوشته بودند و طبع هم شده بود و قائل به وجوب تقلیداعلم هم بودند و تقلیداز غیر اعلم ,از نظرایشان ,اساسا, صحیح نبود و چنین کسى باید خود را اعلم از دیگران بداند. توقف مرحوم آیه الله بروجرد, تااواخر سال 1364 هجرى قمرى , به طول انجامیده است . دراین زمان ,ایشان به علت ابتلاء به کسالت فتق , به تهران منتقل شده و در بیمارستان فیروزآبادى بسترى شده و در دو نوبت تحت عمل جراحى قرار مى گیرند. دراوقاتى که به نوشتن این سطور مشغول بودم , با خبر شدم که قرار است سمینارى , به مناسبت گذاشت سى امین سال رحلت مرحوم آیه الله بروجردى در بروجرد برگزار شود. چه بهتر مى بود حال که بناست پس از گذشت دوازده سال ازانقلاب , یادى از مرحوم آیه الله بروجردى شود,این مجلس یا در حوزه علمیه قم و به وسیله زعما و مدرسین برگزار شود, نه در شهر بروجرد و تنها به وسیله یک مقام محلى . و چناننچه بنابر انعقاداین سمینار در بروجرد بود, چه بهتر که این مجلس در مثل مدرسه نوربخش , که سالهاى زیاد محل تدریس ایشان بوده است , برگزار مى شد. این توقف , که حرکت ایشان را به قم به دنبال دارد, خود سر فصل تازه اى در تاریخ زندگى ایشان است . حوادث واقع شده در مدت توقف تهران و بعد دوران اقامت در قم , خود بحثى مستقل است و در خور نوشته اى مستقل . | ||
مراجع | ||
پاورقى ها 1. خاطرات زندگانى مرحوم آیه الله بروجردى , .31. 2. همان مدرک , 29.
3. همان مدرک , 32.
4. نقباءالبشر , ج 2.496.
5. اعیان الشیعه , ج 5.460.
6.البته این اسامى نشانگر مرحوم آیه الله بروجردى , در بروجرد نیست . تنها مى توان گفت :اسلامى اکثر آن بزرگواران است . مستند ما, در نقل آن , گفتار چهار نفراز همان عزیزان است که متاسفانه امروز هیچ کدام از آنان , در قید حیات نیستند, رحمه الله علیهم . آنان عبارتند از: مرحوم حاج شیخ حسین رازانى , مرحوم حاج شیخ على محمد خرم آبادى , مرحوم حاج شیخ هادى امام , و مرحوم حاج شیخ محمدحسین محجوبى . .
ضمنا شرح احوال این بزرگان , در سه جلد تاریخ بروجرد, تالیف حجه الاسلام آقاى شیخ غلامرضا مولانا, جمع آورى شده است . امید است این جلد کتاب , هر چه زودترانتشار یابد.
7. مقدمه کتاب ، جامع الاحادیث الشیعه , ج 1.
%1% 8. تجریدالاسانیداسکافى , ج /02/1
9. خاطرات زندگانى مرحوم آیه الله بروجردى , .32.
10. همان مدرک , .5251.
این گزارش به صورت رمز به تهران مخابره شده است و در زیر آن به وسیله وزارت داخله نوشته شده است : [ سواد کشف تلگراف رمز حکومت بروجرد و لرستان براى استحضار ریاست محترم مخصوص شاهنشاهى ارسال شد].این گزارش تحت شماره 1529.4633 بوسیله وزارت داخله بایگانى شده و با شماره عمومى 31120 در مرکز اسناد ملى موجود مى باشد 2 . وزارت جلیله داخله , چندى بود حجه الاسلام آقاحسین طباطبائى از توقف در بروجرد اظهار دلتنگى و خیال مسافرت داشتند واز طرف اهالى ممانعت مى شد. دیروز خبر رسید: معظم الیه و آقاى حاج آقا علیم جتهد براى ممانعت از حرکت ایشان اجتماع , بنده خودم براى ملاقات و فهم علت مسافرت خدمتشان رفته , به اصراراهالى وعده دادند مسافرت را موقوف نمایند.امروز صبح معلوم شد: قبل از آفتاب بااتومبیل , به سمت عتبات حرکت و در نزد بعضى اظهار دلتنگى از درشگه هائى که زیور کرده و براى اعلان نمایش در اداره قشونى داخل شهر گردش و ساز زده بودند و توهینات کرده اند.
11. براساس گزارشى که حکومت بروجرد و لرستان براى وزارت داخله , در تاریخ 10 اردیبهشت ماه 1306 , فرستاده است , حرکت ایشان از بروجرد مسبوق , به بعضى از حوادث و وقایع نامطلوب بوده و حالت اعتراض داشته است . در متن این گزارش آمده است :
(کتاب اندیشه سیاسى و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهانى , تالیف موسى نجفى .447)
12. مرحوم علامه شیخ آقا بزرگ تهرانى دراعلام الشیعه مى نویسد:
هوالشیخ محمدرضا بن الشیخ محمدجواد بن الشیخ محسن (شفیق صاحب المقابیس )ابن اسماعیل الدزفولى عالم جلیل و فقیه کامل , کان من تلامذه عمه الشیخ محمد ظاهر و غیره من الاعلام , و قد صاهره على کریمه و قام مقامه , و کانت له فى الفضل قدم راسخه و باع طویل و له آثار, منها: جهدالمقل فى اجوبه المسائل , فقه استدلالى ملمع ذکرناه فى الذریعه (ج 5.302) و کلمه التقوى رساله عملیه و له رساله عملیه اخرى فارسیه انتخبها من منهج الرشاد و طبعت فى 1333 (راجع الذریعه ج 6.156) و فیض البارى فى شرح مکاسب الانصارى , و رساله فى احوال سهل بن زیاد, و حاشیه کل من الفصول والرسائل و تقریرات دروس اساتذته فى الفقه والاصول الى غیر ذلک . حصلت لى زعامه دینیه و راس مده الى ان توفى ببروجرد فى الثلاثاء سابع جمادى الالى 1352 و دفن فیها و رثاه عارف الدزفولى ...(نقباءالبشر جلد 766.2 | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 421 |