تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,176 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,095 |
خاندان و نسب آیة الله بروجردى | ||
حوزه | ||
مقاله 22، دوره 8، شماره 44-43، فروردین 1370، صفحه 343-372 | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
تاریخ دریافت: 05 اسفند 1394، تاریخ پذیرش: 05 اسفند 1394 | ||
اصل مقاله | ||
از جمله امتیازات مرحوم آیه الله بروجردى شرافت بیت و جلالت خاندان است . خاندان جلیل طباطبائى یکى ازاصیل ترین بیوت شیعه است که همواره دراعصار مختلفه پرچمدار فقاهت و پاسدار معالم اهل بیت معصومین سلام الله علیهم بوده است بخصوص در دو قرن اخیر با عرضه شخصیتهایى چون : سید جواى علوى مرحوم علامه سیدمهدى بحرالعلوم طباطبائى (متوفى 1212 ه.ق) . فقیه جلیل القدر مرحوم . سیدعلى طباطبائى صاحب : ریاض المسائل (متوفى 1231 ه.ق) . فرزند گرانقدر سیدعلى طباطبائى مرحوم سیدمحمد مجاهد صاحب : مفاتیح دراصول و مناهل در فقه (متوفى 1242 ه.ق) . فقیه بزرگوار مرحوم سیدمحمد کاظم طباطبائى یزدى صاحب عروه (متوفى 1337 ه.ق) . مرحوم آیه الله حاج آقا حسین طباطبائى قمى (متوفى 1366 ه.ق) . مرحوم آیه الله حاج آقا حسین طباطبائى بروجردى (متوفى 1380 ه.ق) . مرحوم آیه الله سید محسن طباطبائى حکیم صاحب مستمسک العروه (متوفى 1389 ه.ق) . از موقعیت خاصى در جامعه شیعه برخوردار شده است . مرحوم آیه الله بروجردى از سادات جلیل القدر طباطبائى بروجردى است که خود سر سلسله سادات طباطبائى بروجردى فقیه متاله علامه سیدمحمد طباطبائى است که با مهاجرت خود از نجف اشرفبه بروجرد این سلسله را در صفحات غرب ایران بنیان گزارد. سادات طباطبائى در هر کجا که هستند همگى ازاعقاب ابراهیم بن اسمعیل الدیباج بن ابراهیم الغمرین الحسن المثنى بن الامام ابى محمدالحسن بن على بن ابیطالب علیهم السلام معروف به ابراهیم طباطبائى و یاابراهیم طباطبا مى باشند. اعقاب امام مجتبى ( ع ) تنها از طریق دو فرزندشان باقى مانده اند: 1. زید بن حسن 2. حسن بن حسن معروف به حسن مثنى 1 واعقاب حسن بن حسن از پنج شعبه انشعاب یافته اند: 1. بیت عبدالله المحض 2. بیت حسن مثلث 3. بیت جعفر بن الحسن 4. بیت داود بن الحسن 5. بیت ابراهیم الغمر 2 . واعقاب ابراهیم غمر تنهااز طریق اسمعیل دیباج در سه شعبه باقى مانده اند 3 : 1. بیت آل معیه که ازاولادابوالقاسم على بن الحسن بن اسمعیل الدیباج مى باشند. 2. بیت آل التج که ازاعقاب ابوجعفر محمد بن الحسن بن الحسن بن اسمعیل الدیباج هستند. 3. بیت آل طباطبا که ازاعقاب ابراهیم بن اسمعیل الدیباج مى باشند 4 و آل طباطبا نیز به سه دسته تقسیم مى شوند 5 : 1. آل القاسم الرسى بى طباطبا. 2. آل الحسن بن طباطبا. 3. آل ابى عبدالله السیداحمدالرئیس بن طباطبا. اکثر سادات طباطبا موجود درایران و عراق واز جمله سادات طباطبائى بروجردى آل ابو عبدالله احمد رئیس مى باشند. ابراهیم طباطبا: [...روى عنه على بن حسان فى الکافى] 7 ... ابن حجر عسقلانى در لسان المیزان مى نویسد: [...ذکره ابوجعفرالطوسى فى رجال جعفر بن محمدالصادق من الشیعه کان فضلا فى نفسه سریا فى قومه] 8 ... درباره علت تسمیه ابراهیم به:[ طباطبا] ابن عنبه در عمده الطالب مى نویسد: [...پدرابراهیم در زمان طفولیت او (به مناسبتى ) مى خواست براى او لباسى تهیه کند. چون ازاو سئوال نمود: چه لباسى مى خواهى ؟ پیراهن یا قبا؟ابراهیم جواب داد: طبا طبا یعنى . قبا قبا. به همین مناسبت به طباطبا معروف شد. و نیز گفته شده است که :اعراب غیر فصیح این لقب را به او داده اند. بعضى گفته اند: طباطبا در زبان نبطى به معنى سید سادات است]. 9 ابوالحسن العمرى در[ المجدى] مى نویسد: [...ابراهیم لقب طباطبا راازاو گرفت که : چون مى خواست بگوید قبا به خاطر لکنتى که در زبان داشت گفت : طبا] 10 ... ابراهیم طباطبا بنابر نقل ابوالفرج اصفهانى و دیگران در واقعه [فخ] 11 و قیام حسین بن على بن الحسن المثلث در زمان موسى الهادى عباسى شرکت داشته است 12 . وابوالحسن العمرى در[ المجدى] ازاین قصه چنین یاد مى کند: [و کان ذا خطر و تقدم وابرز صفحته و دعاالى الرضا من آل محمد ]. 13 در حاشیه شجره آل صاحب ریاض آمده است که قبرایشان در (جمیلان )اصفهان و مزاراست . اسماعیل الدیباج اسماعیل که به علت زیبائى بسیار به دیباج شهرت یافته بود پس از خلاصى از زندان منصور در واقعه[ فخ] به همراه حسین بن على بن الحسین المثلث شهید شد 15 . ابوالفرخ اصفهانى ازاحمدبن سعید واواز یحیى بن الحسن واواز اساعیل بن یعقوب واواز عبدالله بن موسى نقل مى کند: از عبدالرحمن بن ابى الموالى که همراه با سادات بنى الحسن در حبس منصور بود پرسیدم : شکیبائى آنان در برابر مصیبتى که به آن دچار شده بودند چگونه بود؟ گفت : آنان مردمانى صبور و شکیبا بودند. و در میان آنان مردى بود مانند: زرگداخته اى که هر چند حرارت آتش براو شدت مى گرفتت خلوصى فزونتر مى یافت واو اسماعیل بن ابراهیم بود. هر چه مصیبت و بلا براو شدت مى گرفت صبر واستقامتش فزونتر مى شد. 16 از جمله فرزندان اسماعیل محمداصغراست که به دیباج اصغر شهرت دارد. منصور عباسى او را دستگیر و فرمان داد تااو را زنده در میان استوانه اى نهادند و آن استوانه را بر روى او بنا ³ مرحوم آیه الله بروجردى در رساله اى که در ترجمه جدامجد خود مرحوم علامه سید محمد طباطبائى و ذکراعقاب نگاشته اند مى نویسند: [ از مطالبى که در حاشیه بعضى از نسخه هاى شجره آل طباطبائى نوشته شده است برمى آید که :اسماعیل دیباج پدرابراهیم طباطبا در محله (گلبهار) اصفهان مدفون است بنابراین او اولین کسى است که ازافراد این سلسله به اصفهان مهاجرت کرده است . و در زمان ما در محله احمدآباد بارگاه مجللى که در نزد مردم اصفهان معروف به امامزاده اسماعیل است وجود دارد. بعضى گفته اند که آن جا مدفن اسماعیل دیباج است ولى من دلیلى براى اثبات این مدعى نیافتم . آنچه مسلم است این بارگاه مدفن اسماعیل بن حسن بن زیدبن الامام الحسن المجتبى ( ع ) جد حسن بن زیدداعى کبیر و محمدبن زیداست که درایام معتضد بر دیلم استیلا یافتند و نزدیک به مدت پنجاه سال بر آن جا حکم راندند]. 18 نظرمرحوم آیه الله بروجردى به حاشیه اى است که در شجره سادات طباطبائى کربلا (آل صاحب ریاض ) در ذیل نام اسماعیل دیباج نوشته شده است .این مطلب با کلام ابوالفرج اصفهانى در مقاتل الطالبین وابن عنبه در عمده الطالب و غیره (که ذکر آن گذشت ) منافات دارد. واما نسبت نخستین فرد ازافراداین خاندان که به اصفهان مهاجرت کرده است اگر چه بگفته مرحوم آیه الله بروجردى اطلاع دقیقى در دست نیست ولى به احتمال قوى او یاابراهیم طباطبا و یا فرزندش ابوعبدالله احمد ملقب به (رئیس )است زیرااگر مطلب مذکور در حاشیه شجره آل صاحب ریاض در مورد مفن ابراهیم طباطبا (که قبرایشان در جمیلان اصفهان است ) تمام باشد طبعا او نخستین فردى است که به اصفهان مهاجرت نموده است واگر تمام نباشد نخستین مهاجر ابوعبدالله احمداست زیرا بنابر نقل فخررازى (در شجره مبارکه ) ابونصر نجارى (در سرالسلله العلویه ) ابوالحسن عمر (درالمجدى ) و مروزى (درالفخرى )اقامت او دراصفهان بوده است . سکنى فرزندان او را نیز بعدازاو دراصفهان نوشته اند. لکن احتمال این که نخستین مهاجر ابراهیم طباطبا باشد قوى تراست زیرا براى ابوعبدالله احمد در کتب انساب هیچ گونه سابقه اى در غیراصفهان ذکر نشده است . اضافه براین در تاریخ نائین آمده است : [...احمد بن رستم حکمران اصفهان معاصر مرداویج و پدر زن ابراهیم طباطبا رقباتى را وقف اولادى بر سادات طباطبائى نموده است که آنها عبارتست از] 19 ... اگراین مطلب تمام باشد موید دیگرى برم هاجرت ابراهیم به اصفهان است ولى در ابراهیم غمر ابن عنبه در عمده الطالب مى نویسد: [...او سیدى شریف بود. نقل حدیث مى کرد. قبراو در کوفه مزار است . به دستور منصور عباسى همراه با برادرش ( عبدالله المحض ) دستگیر و در سال 145 بعداز هجرت نبوى در 69 سالگى در زندان وفات یافت 21]. ابو نصر بخارى مى گوید: [ او شبیه ترین مردم به رسول الله (ص ) بود و نخستین از سادات نبى الحسن که در حبس منصور وفات یافت]. 22 ابو نصر بخارى وابوالفرج اصفهانى سن او را در زمان وفات 67 سال نگاشته اند 23 . مادراو فاطمه بنت الحسین ( ع ) مى باشدازاین روى عنوان بزرگان از سادات طباطبائى را در بسیارى از کتب حسنى حسین ذکر کرده اند. حسن مثنى [واما حسن بن الحسن شخصیتى بود با جلالت رئیس فاضل و ورع . در زمان خویش متولى صدقات امیرالمومنین على بن ابیطالب ( ع ) بود. همراه با عموى خود حضرت سیدالشهدا( ع ) در کربلا حضور یافت و بعداز شهادت امام ( ع )اسیر شد و اسماء بن خارجه او راازاسارت رهانید. و روایت شده است که : حسن بن الحسن از حضرت سیدالشهداء ( ع ) یکى از دو دخترشان را خواستگارى کرد. حضرت به او فرمودند: مى توانى هر کدام را که بیشتر مى پسندى انتخاب کنى . حسن مثنى از روى شرم جواب نگفت .امام ( ع ) فرمودند: من براى او شبیه ترین دختران من به مادرم فاطمه زهرا سلام اله علیها است]. مرحوم شیخ اضافه مى کند: [وایام حسن بن الحسن سپرى شد در حالى که نه اوادعاى امامت کرد و نه کسى مردم را براى امامت او خواند]. 24 ابن عنبه مى نویسد: [... حسن بن الحسن در واقعه عاشورا مجروح و در میدان جنگ رها شد. وقتى خواستند سرهاى مطهر شهدا رااز بدن جدا کنند در بدن او رمقى یافتند. اسماء بن خارجه به عبیدالله بن نسبت سیدمحمد طباطبائى تاابراهیم طباطبا. نکاتى چند درباره این نسب نامه : 1. سیدعبدالکریم .ایشان جداعلاىسادات طباطبائى بروجردى است . 2.امیر سیدابوالمعالى کبیر.ایشان جداعلاى سادات طباطبائى کربلاى معلى بوده است .از مفاخراین خاندان فقیه متتبع مرحوم سیدعلى طباطبائى (صاحب ریاض المسائل ) و فرزندارجمند و گرانمایه ایشان فقیه مجاهد سیدمحمد طباطبائى (معروف به سیدمجاهد صاحب کتاب مفاتیح دراطول و مناهل در فقه ) مى باشند. مرحوم صاحب ریاض با دو واسطه به عالم تحریر سیدابوالمعالى کبیر مى پیوندند.ایشان فرزند سیدمحمدعلى واو فرزند سیدابوالمعالى صغیر و او فرزند سیدابوالمعالى کبیراست 46 قدس الله اسرارهم . 3.امیر سیدعلى حکیم . ایشان جداعلاى بیت جلیل طباطبائى حکیم در نجف اشرف مى باشند 47 . از مفاخراین بیت در عصر ما مرجع بزرگوار شیعه فقیه ورع مرحوم آیه الله سید محسن طباطبائى حکیم مى باشد.ایشان با پنج واسطه به ترتیب ذیل به مرحوم سیدعلى حکیم متصل مى شوند:السید محسن بن السید مهدى بن السیداحمد بن السید محمود بن السیدابراهیم الطیب بن الامیر السید على الحکیم قدس الله اسرارهم 48 . 4. سیدنورالدین .ایشان جداعلاى سادات طباطبائى یزدى بنابراین در سید مراد چهار بیت بزرگ علمى شیعه از سادات طباطبائى به یکدیگر دوم :ابوالحسین على شاعرین محمدبن احمد داراى چهار فرزند بوده است : 1. قاسم .ایشان جداعلاى شریف نسابه ابوعبدالله ابوالحسن العمرى معروف به ابن طباطبا مى باشد. ابوالحسن حسین بن محمد بن ابیطالب بن القاسم بن ابى الحسین على . 2. حسن .ایشان جداعلاى سیدعالم نسابه ابواسماعیل صاحب کتاب : المنتقله فى علم النسب است . ابواسمعیل ابراهیم بن ناصر بن ابراهیم بن عبدالله بن الحسن بن ابى الحسین على . 3. طاهر.ایشان جداعلاى سادات طباطبائى در بروجرد نجف کربلا یزد نائین واصفهان مى باشد. 4. عمادالدین .ایشان جداعلاى سادات معظم طباطبائى تبریزى است .از مفاخراین بیت در عصر ما علامه سیدمحمد حسین طباطبائى است . نسب ایشان براساس شجره سادات طباطبائى تبریزى و نیز براساس شرحى که ایشان خود در ترجمه خویش نگاشته اند به این شرح است : محمدحسین بن محمدبن محمدحسین بن على اصغر بن محمدتقى القاضى بن محمد بن محمدعلى القاضى بن صدرالدین محمدبن یوسف بن صدرالدین محمد بن مجدالدین بن السیداسمعیل بن الامیر على اکبرالشهیر بمیر شاه میربن سراج الدین ( الامیر عبدالوهاب ) بن الامیر عبدالغفارین السید عمادالدین بن فخرالدین حسن بن کمال الدین محمد بن سیدحسن بن شهاب الدین على بن عمادالدین على بن السیداحمد بن السید عمادالدى بن ابى الحسین على الشهاب ... 50 سوم : مستند ما در بیان نسب مرحوم علامه سیدمحمد طباطبائى در مقام نخست نقل مرحوم آیه الله بروجردى در رساله اى است که دراحوالات جد اعلاى خود نگاشته اند و مستندایشان در نقل عبارت است از: 1. دو نسخه از شجره سادات طباطبائى بروجرد که در نزد مشایخ این خاندان در شهر بروجرد موجوداست . 2. شجره مرحوم علامه سیدمهدى طباطبائى ملقب به بحرالعلوم که به خط مبارک ایشان نوشته شده و نزد خاندان معظم بحرالعلوم در نجف اشراف موجوداست 51 . 3. نقل مرحوم علامه سیدمحمود طباطبائى صاحب کتاب :المواهب السنیه فى شرح الدره النجفیه درابتداى کتاب مذکور 52 . 4. نقل محدث خبیر حاجى نورى در کتاب :الفیض القدسى 53 . ایشان براساس این چهار مستند نسب مرحوم سیدمحمد را به شرحى که گشت در رساله ذکر فرموده اند. براین مستندات مى توانداضافه نمود: 1. شجره سادات طباطبائى کربلا (آل 2. شجره سادات بروجردى اصفهان . 3. نقل مرحوم علامه شیخ آقا بزرگ تهرانى در کتاب :الکواکب المنتشره 54 . 4. شجره نامه سادات طباطبائى یزدى 55 . 5. نقل مرحوم علامه نسابه آیه الله سیدشهاب الدین مرعشى نجفى در مقدمه کتاب : لباب الانسان در ضمن ترجمه مرحوم آیه الله بروجردى 56 . باز براى این نسب دو مستند دیگر موجوداست : 1. نقل مرحوم حاجى نورى در مستدرک 57 در ترجمه علامه سیدمهدى طباطبائى 1. شجره سادات طباطبائى آل حکیم در نجف اشراف که نزد بیت معظم آن مرحوم موجوداست . همین شجره مستند نقل مرحوم آیه الله حکیم در مستمسک و نیز نقل کتاب :الامام الحکیم مى باشد. لیکن هر دو مستند حاوى دواشکال است : اما نقل مرحوم حاجى نورى در مستدرک همانگونه که مرحوم آیه الله بروجردى نگاشته اند دواختلاف با نقلى که شرح آن گذشت دارد: 1. در نقلى که گذشت جد مرحوم سید مراد سیدجلال الدین امیر ذکر شد که ایشان نیز فرزند سیدحسن مى باشد در حالى که مرحوم حاجى در مستدرک این عنوان را به صورت جلال الدین امیرین حسن ذکر نموده اند که مخالف با همه نسخه هاى موجودازاین شجره حتى شجره آل حکیم و نیز مخالف با نقل خودایشان در کتاب : الفیض القدسى است . عنوان امیر نام شخص سومى غیراز جلال الدین و حسن نیست بلکه این عنوان یا لقب سیدجلال الدین و یا لقب سیدحسن و یا لقب هر دو (بر حسب اختلاف نسخ بوده )است . 2. براساس نقلى که گذشت نسب مذکور از طریق ابوعبدالله احمد به ابراهیم طباطبااتصال مى یابد. مرحوم حاجى نورى با حذف ابوعبدالله احمد نسب فوق رااز طریق فرزندش ابوجعفر محمد به ابراهیم طباطبا متصل نموده اند در حال که ابراهیم اساسا فرزندى به نام محمد نداشته است فرزندان پسرایشان منحصر به قاسم واحمد و حسن مى باشند. محمد مذکور در کلام ایشان به قرینه ما قبل آن یعنى محمد بن احمدبن محمد ابوجعفر محمد معروف به :ابن خزاعیه است که او فرزند احمد و نواده ابراهیم طباطبا مى باشد. على اى حال فرموده ایشان در این مقام گذشته از مخالفت با جمیع مشجرات موجود مباین با نقل همه کتب انساب موجود مى باشد. واما شجره سادات طباطبائى آل حکیم نیز داراى دو نقطه اختلاف با نقلى که شرح آن گذشت مى باشد: 1. در نقل مذکور نفر نهم بعداز سیدمحمد عباد بن ابى المکارم بن عباد ذکر شده است . در 2. در نقل ما نفر پانزدهم بعداز سیدمحمد حمزه بن طاهر آمده است ولى در شجره آل حکیم حمزه و سید طاهر) ذکر شده است .این مطلب در کتاب مستمسک و کتاب الامام الحکیم عینا نقل گردیده است . در کتاب مستمسک مرحوم آیه الله حکیم بعداز ذکر میر حمزه به عنوان توضیح اضافه نموده اند: [و هو عباد بن ابى المجد] و در کتاب الامام الحکیم نیز بعداز دکر الامیر حمزه آمده است:[ و هو عباد بن ابى المجدالنقیب بالعراق] و نیز بعداز ذکرالمیراسحق در مستمسک عنوان :ابى المجد اضافه شده و درالامام الحکیم اسحق با عنوان :امیراسحق المکنى بابى المجد ذکر گردیده است . و لازم به تذکراست که : عنوان عباد بن ابى المجد به دو واسطه قبل از ذکر سیدحمزه هم در نقل ما و هم در شجره آل حکیم با عنوان ابوالمکارم الامیرعباد بن الامیرابى المجد على نیز ذکر شده است . و ما هیچ شاهدى براین دو مطلب در میان شجرات موجوده و نیز در نقل کسانى که درباره نسب اعلام طباطبائى چون سیدبحرالعلوم سیدمحمد طباطبائى سیدعلى صاحب ریاض سیدمحمد مجاهد و دیگران به نحوى مطلبى نوشته اند نیافتم . با توجه به این که هم مستند مرحوم آیه الله حکیم در نقل نسب خود (در جلد سیزدهم مستمسک آخر کتاب مسافاه ) و هم مستند کتاب الامام الحکیم شجره آل حکیم است . تفرداین شجره در هر دو مطلب مباین با سایر شجرات موجود در شعبات مختلفه از آل طباطبا مى باشد. و نیز در موارداختلاف دوم یعنى وجود واسطه اى بین سید حمزه و سیدطاهر به نام :اسحق نقل این شجره مباین نقل شجره سادات طباطبائى ماهان کرمان 58 ( از غیراولاد میرحیدر) مى باشد که در کتاب سراج الانساب مذکوراست . ( این کتاب همانطور که از متن آن بر مى آید در سال 976 نگاشته است ) و نیز شجره سادات طباطبائى نائینى مى باشد 59 . با آن که کیفیت این اختلاف در هر دو مورد احتمال سهواز ناحیه کاتبین و یا خلط ناشى از تکرار بعضى اسامى مانند: عباد و غیره را مستبعد نمى نماید60 . لازم به تذکراست : علامه نسبه مرحوم آیه الله مرعشى نجفى با آن که در ترجمه مرحوم آیه الله بروجردى در مقدمه لباب الانسان و نیز در ترجمه علامه سیدبحرالعلوم در موارد متعدده به نقل مشهوراز نسب سادات طباطبائى (که شرح آل حکیم را با وجود هر دو مورداختلاف با نقل مذکور مورد تایید قرار داده اند که جاى تعجب است . همچین فاضل گرانمایه آقاى على دوانى در کتاب : زندگانى محروم آیه الله بروجردى در ضمن بیان نسب ایشان هر دو مورد فوق را (سیدعباد بن ابى المکارم و سیداحمد رئیس بن ابراهیم ) حذف نموده اند 62 که عدم تمامیت آن گذشت .ایشان در کتاب شرح زندگانى وحید بهبهانى نیز در بیان نسب سید محمد طباطبائى ضمن حذف عباد بن ابى المکارم واتصال بدون واسطه اسماعیل به ابوالمکارم نسب ایشان را به گونه اى ذکر نموده اند که متضمن اشکالات ذیل است : 1. نفر هفتم قبل از سیدمحمد به نام قوام الدین حذف و فرزند ایشان مجدالدین بدون واسطه به اسماعیل متصل شده است که صحى آن مجدالدین بن قوام الدین بن اسماعیل است . 2. نفر سیزدهم قبل ازایشان به عنوان : عباد حمزه ذکر شده است که صحیح آن عباداست . به احتمال قوى میان عباد و حمزه کلمه[ ابن] وجود داشته که به علت دقت در حروفچینى حذف شده است . 3. واسطه بین سیدعباد مذکور و سیدحمزه : ( ابوهاشم على ) حذف شده است . 4 میان سیداحمد وابراهیم طباطبا واسطه اى به نام : محمد ذکر شده است که صحیح نیست و سیداحمد رئیس فرزند بلافصل ابراهیم طباطبا مى باشد 63 . آقاى دوانى مستند خویش را دراین نقل نقل مرحوم حاجى نورى در کتاب :الفیض القدسى ذکر نموده اند در حالى که بین نقل ایشان و نقل مرحوم حاجى در کتاب مذکور پنج مورداختلاف وجود دارد نقل الفیض القدسى در نسب مرحوم سیدمحمد از جمله صحیح ترین نقل هاست که با همه مشجرات موجود در شاخه هاى مختلف سادات طباطبائى مطابقت دارد. مرحوم آیه الله بروجردى نیز آن را یکى از مستندات نسب مرحوم سیدمحمد در رساله قرار داده اند.4 ترجمه مرحوم سیدمحمد طباطبائى [سیدمحمد طباطبائى خواهرزاده مولى محمدباقر مجلسى علامه اى است محقق واسع العلم کثیرالروایه .او را تالیفات بسیارى است از جمله آنها: شرح مفاتیح (که تمام نشده است ) رساله اى در تحقیق معنى ایمان که در آن فوائد مهمه اى را گنجانیده است و یک نسخه از آن را به من عنایت نمود]. من این بزرگوار را درایام اقامتش در بروجرد بسیار ملاقات نمودم و با یکدیگر در بسیارى از مسائل فقهیه و غیرفقهیه مذاکره نمودیم پس او را بحرى فیاض دیدم] 64 . مرحوم علامه سیدمحمود طباطبائى صاحب کتاب :المواهب السنیه فى شرح الدره النجفیه در حاشیه مواهب مى نویسد: سیدمحمد...ازاجله مجتهدین وازاعاظم علماء و فقهاى راشدین حاوى فروع واصول و جامع معقول و منقول است .او را تصنیفاتى است : از آن جمله : کتاب شرح مفاتیح (که بر دو جلد آن وقوف یافتم ) رساله اى در تحقیق اسلام وایمان رساله اى در شرح موالید رسول اعظم و ائمه هداه صلوات الله علیهم اجمعین و عدداولاد و زوجات و فیات و مکان دفن آن بزرگواران شرحى بر زیارت جامعه رساله اى در حکم روزه عاشورا و غیر آن . رساله اى نیز دراسراراشکال خاصه به حروف تهجى به او نسبت داده شده است . دراصفهان ولادت یافته در نجف اشرف سکنى گزیده و مدفنش در شهر بروجرد واقع است که مزارى است معروف و مورد توجه و عنایت مردم. 65 مرحوم آیه الله بروجردى در رساله اى که شرح حالات ایشان نگاشته اند مى نویسد: ...از ملاحظه تالیفات مرحوم سیدمحمد بر مى آید که ایشان مردى بوده است فقیه اصولى متکلم حکیم ادیب مطلع بر علوم عقلیه و نقلیه واقف براقوال عامه و خاصه و روایات آنان در فقه و کلام و داراى اهلیت استنباط. امااساتید و شاگردان ایشان : من به مطلبى دراین باره برخورد نکردم غیراز نقل مرحوم صاحب روضات که ایشان یکى از مشایخ سه گانه مولى وحید بهبهانى است .این مطلب هم با طبقه ایشان مطابقت دارد و هم از نظر قرابت نسبى و سببى میان این دو بزرگوار و نیزاز نظر وحدت موطن قابل تصویر و تاییداست. با توجه به طبقه ایشان احتمال مى رود:از شاگردان مرحوم فاضل هندى و مولى ابوالحسن شریف باشد. بلکه این احتمال هم هست که :ایشان مقدارى از درس مرحوم مجلسى را نیز درک کرده باشد 66 . مرحوم آیه الله بروجردى در جاى دیگراز رساله ایشان را هم طبقه با مولى محمداکمل و سید نعمه الله جزائرى و سید صدرالدین شارح وافیه ... دانسته اند. خودایشان در خاتمه رساله ایمان و کفر تاریخ اتمام آن را سال 1126 ذکر مى کند و در پایان رساله مزار تاریخ اتمام آن را سال 1140 نوشته است . مرحوم آیه الله بروجردى احتمال مى دهند که ولادت ایشان دراواخر قرن یازدهم و ترجیحا در سال 1090 هجرى قمرى باشد. تاریخ وفات ایشان را نیز (که دقیقا معلوم نیست ) براساس قرائنى در حدود دهه شصت از قرن دوازدهم تخمین مى زنند 67 . ایشان دراواخر عمر سفرى به بروجرد نموده و دراین شهر مدتى سکنى گزیده است . در همین ایام است که مرحوم سیدعبدالله جزائرى ایشان را کثیرا ملاقات نموده است 68 . مشهوراست : علت توقف ایشان در بروجرد (با آن که هیچ سابقه اى در مورد آن نداشته اند) آن بوده که در یکى از سفرهاى خود به ایران در مراجعت ازاصفهان به قصد تشرف به اعتاب مقدسه عراق از شهر بروجرد که بر سر راه ایشان قرار گرفته بوده است عبور و به علت موانعى در کار قافله چند روزى را دراین شهر توقف مى کنند. مردم بروجرد که از توقف عالمى جلیل القدر در شهر خود با خبرمى شوند خدمت ایشان مى رسند واز مظالم صوفیه به ایشان شکایت مى کنند واستدعا مى نمایند که ایشان براى جلوگیرى از نفوذاین فرقه چند گاهى در بروجرد توقف نمایند. مرحوم سیدمحمد که از بیچارگى مردم و ظلم صوفیه به آنان بسیار مکدر مى شوند با مساعدت استخاره براى مدت کوتاهى در بروجرد توقف و در همان محله صوفى نشین که هنوز هم به نام صوفیان معروف است سکونت مى نمایند. با توقف ایشان دراندک مدتى به واسطه ارشاد و تبلیغات بسیار موثراین عالم جلیل بساط صوفیگرى از بروجرد برچیده شده واحکام اسلام در مجراى واقعى خود جریان پیدا مى کند. بعدازاین موفقیت ایشان به عتبات عالیات مشرف و در مراجعت از این سفر در کرمانشاه مریض و در همان شهر دعوت حق را لبیک مى گوید. مردم بروجرد که به فاصله چند روزاز رحلت ایشان در کرمانشاه با خبر مى شوند به سوى کرمانشاه حرکت و جنازه ایشان را که براى حمل به عتبات عالیات امانت گذاشته شده بود به بروجرد حمل و در همان محله صوفیان که به یمن قدم ایشان از لوث وجود آن گروه پاک شده بود دفن نمود و تاامروز که بیش از دویست سال از آن تاریخ مى گذرد به مزار شریفش تیمن و تبرک مى جویند. 69 مرحوم سیدعبدالله جزائرى در کتاب : ...ایشان با عائله خود (بعداز توقف در بروجرد) عازم عراق شد و مدتى در آن جااقامت کرد و بعد به قصد بروجرد آن جا را ترک و به کرمانشاه رسید. مردم کرمانشاه ازاو درخواست اقامت در آن دیار را کردند. پس ایشان مدتى در آن جا توقف نمود و عاقبت در آن شهر وفات یافت. 70 براساس این نقل تقاضا واستدعاى مردم براى توقف و دفع فتنه صوفیه مربوط به کرمانشاه بوده است نه بروجرد زیرا مرکز تجمع قلندریه و باطنیه در کرمانشاه بوده است . دراین صورت وجهى براى توقف ایشان در بروجرد نیست . ممکن است هم توقف ایشان هم در بروجرد و هم در کرمانشاه براساس درخواست مردم به همین جهت بوده و فتنه صوفیه در هر دو شهر (باتوجه به نزدیکى آنها به یکدیگر) حاد بوده است به نحوى که ایشان مجبور به توقف در هر دو دیار و دفع فتنه شده است . حفید ایشان عالم جلیل آغا محمدعلى مشهور به آقا صاحب مقامع فرزند گرانقدر مرحوم علامه وحید بهبهانى نیز بعدازایشان به دفع فتنه جماعت صوفیه در کرمانشاه پرداخته است 71 . در هر حال وجود مدفن ایشان در بروجرد از مسلمات است و عدم ذکر این موضوع در کلام مرحوم سیدعبدالله جزائرى و نیز کلام صاحب روضات از اعتبار آن نمى کاهد 72 . تالیفات ایشان : مرحوم آیه الله بروجردى در رساله مى نویسند: دو جلد از این کتاب به دست من رسیده است : جلد اول : از ابتداى کتاب تا خر صلوات مستحبه و جلد دوم در صلوه جماعت . 2. رساله اى در حکم روزه روز عاشورا. 3. رساله اى درایمان و کفر به نام : تحفه الغرى . 4. رساله اى در معرفت انساب رسول اعظم وائمه طاهرین صلوات اله علیهم اجمعین و موالید و وفیات و تعداداولاد آن بزرگواران . 5. رساله اى در تفسیر آیه شریفه :[ واذابتلى ابراهیم ربه بکلمات] واستدلال به آن عصمت امام ( ع) . 6. رساله اى دراثبات بعض براهیم واجب الوجود. 7. رساله اى در بحث باارباب نجوم دراحکام موالید. 8. رساله اى در حکم تبعض بضع و بحث ایشان با شهید ثانى رضوان الله علیه . 9. رساله اى دراحکام رضاع . 10. رساله اى در بحث با معتزله وجبائیان در مساله احباط و تکفیر. 11. رساله اى در بیان فضائل مسجداعظم کوفه . 12. رساله اى در بحث پیرامون کلام 13. رساله اى در بحث با مرحوم صدوق و نفى سهواز نبى صلى الله علیه و آله و سلم . 14. رساله اى در بحث با فاضل با غنوى حول کلام ایشان در حواشى شرح قاضى بر مختصر در مورد آیه شریفه[ افعصیت امرى]... مجموعه این رسالات ( غیراز رساله ایشان در حکم روزه عاشورا) در کتابى به عنوان : مجمع الفوائد) با عنایت حفید معظم ایشان سیدناالمحقق آیه الله سیدمحمد باقر طباطبائى سلطانى ( ابن السید على اصغرین السید مهدى بن السیدابوالحسن بن السید علینقى بن السید جواد بن السید مرتضى به السید محمد طباطبائى رحمهم الله ) در سالهاى اخیر (1406 هجرى قمرى ) به زیور طبع آراسته گردیده است . اما رساله ایشان در حکم روزه عاشورا در دست نیست و مرحوم آیه الله بروجردى نیز ( همانطور که در رساله فرموده اند) آن را ندیده اند. تنها مستند در مورد وجود آن کلام مرحوم صاحب مواهب در حاشیه است . نسب مرحوم آیه الله بروجردى تا سیدمحمد طباطبائى علامه شیخ آقا بزرگ تهرانى در ترجمه ایشان مى نویسد: خاندان آقاى بروجردى از خاندانهاى جلیل علمى است که داراى رتبه و جایگاه ارزشمندى مى باشد. پدرایشان جد عموى پدر (میرزا محمود) جد پدر جد جد و سلف او تا سید عبدالکریم (پدر مرحوم سیدمحمدطباطبائى ) همه ازاجله و معاریف علماى عصر خود بوده و آثارى بااهمیت از خویش به جاى گذاشته اند[ حتى بعضى از آنان منشا حرکت علمى بوده اند] 73 ... دراین جا لازم است به صورت اختصار به معرفى پدران ایشان تا علامه سیدمحمد طباطبائى بپردازیم . پدرایشان : [من راهى براى معرفى این بزرگان غیراز مطالبى که از زبان پدر ارجمندم بر سبیل مذاکره شنیده ام ندارم .ایشان حافظ انساب خاندان خویش بود حتى مشایخ و بزرگان بیت مرحوم حاج سیدعلى در سال 1352 در بروجرد متولد شد و در سال 1329 (تنها شش ماه پس از مراجعت فرزند گرامیش از نجف اشرف ) وفات یافت و در مقبره جد گرامیش مرحوم سیدمحمد دفن گردید. دراین جا لازم به ذکراست که : ما در بزرگوار آیه الله بروجردى موسوم به : آغابیگم بیت مرحوم سیدمحمد على بن السید عابد بن السید على بن العلامه السید محمدالطباطبائى بانوئى متدینه زاهده عابده متحفظ برانجام مستحبات و ترک مکروهات بوده است . در میان مشایخ بیت معروف است که :ایشان در رعایت احکام حمل و رضاع جدیت تام داشته اند و غالبا بدون وض به فرزند خود شیرنمى داده است . مرحوم سیداحمد طباطبائى مرحوم سیدعلینقى طباطبائى [ او عالمى متقن و زاهد بود. چندى در نجف اشرف در درس عموى خود علامه سیدمهدى طباطبائى (سیدبحرالعلوم ) حاضر وازایشان استفاده ها برده است]. 75 فرزند بزرگوارایشان مرحوم سیدمحمود طباطبائى در حاشیه مواهب مى نویسد: [...او را تالیفات باارزشى است از آن جمله : حاشیه بر قوانین الاصول حاشیه بر زبده الاصول و نوشته هایى در فقه واصول . ایشان در سال 1188 (بنابرظن قوى ) ولادت یافت و در دوشنبه 18 ربیع الاول سال 1249 دراثرابتلاء به طاعون درگذشت]. و در مقبره جنب مسجد سید (که سالیان دراز خود و پدر بزرگوارش در آن اقامه جمعیت مى فرمودند) در کنار قبر پدر دفن گردید. از مفاخر فرزندان ایشان علامه فقیه متتبع سیدمحمود طباطبائى است . مرحوم آیه الله بروجردى در رساله مى نویسد: [...او عالمىعامل رئیسى محتشم . نافذالحکم در دیار خود آمر به معروف و ناهى از منکر بود. کتاب المواهب السنیه را در شرح الدره النجفیه (منظومه عموى بزرگوارایشان مرحوم سید بحرالعلوم در فقه ) در سه جلد تصنیف نموده است که دو جلد آن در شرح کتاب طهاره به طبع رسیده و جلد سوم که شرح کتاب صلوه است هنوز طبع نشده است .ایشان در سال البته جلد سوم مواهب بعدها در زمان زعامت مرحوم آیه الله بروجردى به وسیله ایشان به زبور طبع آراسته شد. مرحوم حاج میرزا محمود طباطبائى نزدیک به 54 سال عهده دار زعامت و مرجعیت صفحات غرب ایران بوده کمتر کسى مانندایشان در آن صفحات داراى نفوذ کلمه واعتبار و وجاهت مردمى بوده است . در جریان تبعیدایشان به تهران در زمان ناصرالدین شاه اعاظم علماى تهران مانند: مرحوم آشتیانى و مرحوم حاج ملاعلى کنى بازار تهران را تعطیل نموده و به همراهى طبقات مختلف مردم ازایشان استقبال و با تجلیل تمام به شهر وارد نمودند. در همین سفر همه نمازهاى شهر تعطیل و وجوه علماء و بزرگان در شبستان چهل ستون مسجد جامع به ایشان اقتدا نمودند 77 . پدر بزرگوارم از مرحوم آیه الله بروجردى نقل مى کنند که ایشان مى فرمودند: [ این پسر و پدر یعنى مرحوم حاج سید علینقى و فرزندش حاج میرزا محمود جمعا یکصدسال زعامت و ریاست داشته اند و تاریخ بروجرد از عظمت این رجال خاطرات بسیار جالب و عجیبى دارد]. 78 از مرحوم حاج میرزا محمود غیراز مواهب کتاب : مسلى المصابین در مواعظ و رساله عملیه به طبع رسیده است . فرزند بزرگوارایشان مرحوم حاج سید هبه الله ازاجله علماء غرب است و فرزند دیگرشان حاج سیدابوالمجد از بزرگان تلامذه مرحوم آخوند خراسانى است 79 . قبر مرحوم حاج میرزا محمود مزار و مورد توجه مردم است . بر سر در مقبره اش این آیه شریفه نوشته شده است :[ عسى ان یبعثک ربک مقاما محمودا]. مرحوم سیدجواد طباطبائى . [جد من فاضلى جلیل و عبادى وقور بود و در نظرامراو حکام بسیار با عظمت مینمود و در حمایت ضعفا و مظلومان کوشا. پس از گذشت بیش از هشتاد سال از عمر شریفش در هفتم شوال سال 1242 در شهر بروجرد وفات نمود]. از مرحوم آیه الله بروجردى نقل شده است : [...درایام اقامتم در بروجرد شبى در خواب دیدم : به خانه اى وارد شدم . گفتند: رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم آن جا تشریف دارند: وارد شدم . گفتند: رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم آن جا تشریف دارند: وارد شدم در آن بیت و سلام کردم و در آخر مجلس که جا بود نشستم . دیدم حضرت رسول (ص ) در صدر مجلس جلوس فرموده و کبار سلسله از علماء و زهاد در کنارایشان به ترتیب نشسته اند و مقدم بر همه واقرب به رسول اکرم (ص ) سیدجواد نشسته است . به فکر فرو رفتم که در میان جالسین کسانى هستند که هم اعلم از سیدجواد و هم از هد و امن ازاو هستند چگونه ایشان مقدم به همه آنان نشسته اند. دراین فکر بودم که رسول اکرم (ص ). به عبارتى قریب به این مضمون فرمودند: 2 سید جواد در رسیدگى به کار مردم واجابت اهل حاجت از همه کوشاتر بود]. 80 سیدمرتضى طباطبائى بشرى فبد رسماءالمجد قد طلعاو نور شمس نهادالسعد قد سطعا 81 او در سال 1204 در کربلا وفات نمود و روز وفاتش از روزهاى به یاد ماندنى تاریخ کربلاست . فرزند بزرگوارش علامه بحرالعلوم بر پیکر مطهر پدر نمازگزارد و شعرااشتعار بسیارى در تسلیت این مصیبت به علامه بحرالعلوم سروده اند از آن جمله : قصیده مرحوم سید ارایت هذاالیوم ما صنع الردىبد عائم التقوى واعلام الهدى 83 یک سال بعد که مرحوم وحید بهبهانى (سال 1205) وفات نمود در همان صندوق و در همان قبر مدفون شد. نیز در سال 1231 که مرحوم سیدعلى طباطبائى صاحب ریاض وفات یافت پیکراو را در همان قبر دفن نمودند. شخصیت بسیار والاى فرزند گرانقدراو علامه سیدمهدى طباطبائى معروف به بحرالعلوم خوداقتضاى دهها مقاله و کتاب مستقل را دارد. و در این جا تنها به ذکر دو نکته در موردایشان اکتفا مى کنیم : 1. علامه محقق مولى اسدالله تسترى (متوفى سال 1237) که از شاگردان ایشان مى باشد در مقدمه کتاب : مقابس الانوار استاد بزرگوار خود را چنین توصیف مى کند: [...الاستادالشریف لغره الدهر و ناموس العصر و روضه العلم و قاموس الفضل والفخر سراج الامه و شیخها و فتاها و مبدءالفضائل والفواضل و منتهاها واحد نوع الانسان عین الافاضل الاعیان افضل الفقهاء المتبحرین اکمل الحکماء والمتکلمین والعرفاءالمفسرین خلاصه العلماءالمتقدمین والمتاخرین سلاله الائمه النجباءالامناء الغرالمنتجبین الطاهرین ابى المکارم والمفاخرالزاهره الزاهره الظاهره لدى النائى والدانى رب المناقب والماثرالباهره المشتهره عندالاعالى والادانى شیخى واستادى و سید و سندى و عمادى العلامه العلم العلوى السیدمحمد مهدى بن مرتضى بن محمدالحسینى الحسنى الطباطبائى البروجردى الغروى انارالله فى العالمین برهانه واعلى فى علیین شانه و مکانه] 84 ... 2. علامه محدث میرزا حسین نورى (ره ) در خاتمه مستدرک در ضمن ترجمه سید مى نویسد: [... و قداذعن له جمیع علماء عصره و من تاخر عنه بعلوالمقام و الریاسه فى العلوم النقلیه والعقلیه و سایرالکمالات النفسانیه حتى ان الشیخ الفقیه الاکبرالشیخ جعفرالنجفى (کاشف الغطاء) مع ماهو علیه من الفقاهه والزاهاده والریاسه کان یمسح تراب خفه بحنک عمامته] 85 ... این در حالى است که علامه بزرگوار شیخ جعفر کاشف الغطاء از نظر جایگاه علمى و رتبت تقوایى در حدى قرار داد که علامه بحرالعلوم پس ازوفات استاد بزرگوارش استادالکل وحید بهبهانى خانواده خود را از نظر تقلید به ایشان ارجاع مى دهد 86 . دقت در این دو مطلب به اضافه مراجعه به قصیده هایى که شاگردان بزرگواراو چون : علامه شیخ جعفر کاشف الغطاء و علامه سید محمدجواد عاملى صاحب مفتاح الکرامه سروده اند به خوبى کاشف شخصیت والاى علمى و تقوایى قصیده مرحوم کاشف الغطاء بااین مطلع شروع مى شود: ان قلبى لایستطیع اصطباراو قرارى ابى الغداه القرارا یا بقعه بزغت کالشمس فى افق قد ضم خیر سراه الارض نادیک 88 در مقدمه رجال مرحوم سیدبحرالعلوم در ضمن ترجمه مرحوم سیدجواد برادر مرحوم سید آمده است : [ ...عالم جلیل سیدجواد (متوفى 1248) برادر کوچکتر سیدمهدى بحرالعلوم وجداعلى سادات بروجردى درایران است] 90 ... واین مطلب تمام نیست زیرا مرحوم سیدجواد جداعلاى تنها شاخه اى از سادات طباطبائى بروجردى است . جداعلاى این خاندان مرحوم علامه سید محمدطباطبائى جد سیدجواد مى باشد. به این ترتیب سادات آل بحرالعلوم نیز یکى از شاخه هاى سادات طباطبائى بروجردى ( از فرزندان سیدمرتضى ) محسوب مى شوند و مرحوم سیدمحمد غیراز سید مرتضى داراى فرزندان دیگرى نیز بوده اند از جملع عالم جلیل مرحوم سیدعلى طباطبائى که فرزندان ایشان به اصفهان منتقل شده و مدتها ریاست علمى و دینى این شهر را با توجه به آن که شهراصفهان دارالعلم و مجمع فقهاء و مجتهدان بسیار بوده است بر عهده داشته اند و داراى شخصیتهاى علمى واجتماعى بسیار بوده اند 91 . سادات علوى طباطبائى نیز از هیم شاخه منشعب مى شوند و جداعلاى آنان مرحوم حاج سیدابوتراب بن سید عبدالکریم بن سیدعلى مذکوراست که ایشان به بروجرد بازگشت نموده واین شاخه نیز در بروجرد داراى معاریف و شخصیتهاى علمى بزرگى بوده اند 92 . و نیزاز جمله فرزندان مرحوم سیدمحمد دراین جا لازم به ذکراست که : علامه بزرگوار حاجى نورى درالفیض القدسى از فرزندان مرحوم سیدمحمد تنها به ذکر یک پسر (سیدمرتضى ) و یک دختر که زوجه علامه وحید بهبهانى است اکتفا نموده واز دو پسر دیگرایشان که داراى اعقاب بسیارند ذکرى به میان نیاورده است 93 . پیوندهاى خاندان طباطبائى با دیگر بیوت علمى شیعه 1. مرحوم سیدعبدالکریم بن سیدمراد (پدر سیدمحمد طباطبائى و جد ششم مرحوم آیه الله بروجردى ) داماد مولى محمد صالح مازندرانى صاحب شرح براصول کافى است . مرحوم سیدعبدالله جزائرى درالاجازه الکبیره مى نویسد: [...سید محمد طباطبائى خواهرزاده مولى محمدباقر مجلسى] 94 ... مرحوم صاحب روضات در ضمن ترجمه علامه بحرالعلوم در وجه انتساب ایشان به مجلسیین (ره ) مى نویسد: [... جهه تعبیر علامه سیدمحمد مهدى بحرالعلوم از علامه مجلسى به : خالناالمجلسى آن است که براساس نقل بعضى (که من خبرایشان را گم کرده ام ) جدامجدایشان امیر سیدمحمد بن سیدعبدالکریم که او یکى از مشایخ سه گانه اجازه وحید بهبهانى است خواهرزاده مولى محمدباقر مجلسى واز جمله دخترزادگان پدر بزرگوارایشان مولى محمدتقى مجلسى بوده است . واین مطلب از نظرافراد غیرمطلع به اعقاب مجلسیین ( از نظر مادرى ) دور مانده و نام او با نام سیدمحمد حسینى صاحب حاشیه شرح لمعه و شهید در آذربایجان که دخترزاده دائى ایشان است اشتباه شده است] 95 ... این مطلب که مادر مرحوم سیدمحمد دختر مجلسى اول و یا دخترزاده ایشان باشد در کلمات کسانى که دراحوالات مجلسى اول تحقیق کرده اند نیامده است . مرحوم سیدمحمد در نوشته هاى خویش از مرحوم مجلسى اول تعبیر به جد واز مجلسى دوم تعبیر به خال نموده است . واز مولى صالح مازندرانى نیز تعبیر به جد واز آمنه بیگم دختر فاضله مجلسى اول تعبیر به جده نموده است واین معنى موید آن است که : مادرایشان دختر مولى صالح مازندرانى و دختر زاده مجلسى اول باشد. دراین صورت این مطلب با کلام مرحوم سید عبدالله جزائرى دراجازه و کلام و صاحب روضات قابل جمع است .البته مرحوم حاجى نورى درالفیض القدسى ضمن ترجمه سیدمحمد طباطبائى با آن که متن کلام سیدعبداله جزائرى را نقل نموده ولى درباره آن هیچ اظهارنظرى نفرموده و وجه آن را بیان نداشته است . در ضمن ذکر دامادهاى مولى صالح مازندرانى نیز از سیدعبدالکریم پدر سیدمحمد ذکرى به میان نیاورده است . مرحوم آیه الله بروجردى در این باره در رساله مى گویند : [علت این امر آن است که : فرزندان و دامادهاى مرحوم مولى صالح در حد ضبط فرزندان و دامادهاى مجلسى اول به گونه اى ذکر نشده که هیچ احتمال زیاده و نقصى در مورد آن نرود]. 96 و دراین جا به عنوان شاهد مواردى که در مولفات مرحوم سیدمحمدطباطبائى از مجلسى اول و مولى صالح مازندرانى تعبیر به جد واز مجلسى دوم تعبیر به خال و از آمنه بگیم تعبیر به جده شده است به همان ضرورتى که مرحوم آیه الله بروجردى در رساله ذکر فرموده اند نقل مى کنیم : 1.ایشان در شرح مفاتیح در آخر مساله وجوب صلوه جمعه نوشته است : [ولماکان امر صلوه الجمعه عندالمصنف واکثرالاصحاب من المهمات کما یظهر من بدو بحثها و ختمه فلاباس لناان نختمه ما ذکره خالى العلامه . طاب ثراه فى کتاب البحار]. 2. در رساله :المزار در فصل زیارت بعض اولادائمه و خواص واصحاب آن بزرگواران مى نویسد: [قال خالى العلامه مولانا محمدباقرالمجلسى طاب ثاره فى البحار]... 3. در رساله مزار در فصل زیارات نیابتى مى نویسد: [و ما ذکره خالى العلامه مولینا محمدباقرالمجلسى طاب ثراه من انه روى عن بعض العلماء والصادقین]... 4. در شرح مفاتیح در ذیل قول صاحب مفاتیح : ( الجماعه مستحبه فى الفرائض کلها) بعداز نقل اشکال مرحوم صاحب مدارک دراستفاده تعمیم ازاخبار و تایید صاحب مدارک دراستفاده تعمیم ازاخبار و تایید صاحب ذخیره ازایشان مى نویسد: [لیس الامر کماذکراه لمارواه الشیخ عن 5. در شرح مفاتیح در بحث جماعت در ذیل قول صاحب مفاتیح : (وفى الضحیح :الصلوه فى جماعه تفضل ...) مى نویسد: [قال جدى طاب ثراه فى شرح الفقیه بعد نقل هذه الروایه]... 6. در رساله :احکام رضاع در مقدمه اى که براى بیان مدت رضاع ذکر نموده است بعداز نقل روایاتى در نقصان از دو سال مى نویسد: واما فى جانب الزیاده فلم اجدا خبرا نعم فى شرح الفقیه لجدى المحقق المجلسى طاب ثراه محکى عن بعض الاصحاب ... 7. در رساله ایمان و کفر در بیان اقوالى که در معنى ایمان ذکر شده است مى نویسد: [ الاول : ماذهب الیه جمهورالمتکلمین من الامامیه و غیرهم والیه ذهب المحقق الطوسى قدس الله روحه القدسى فى الفصول وجدى الفاضل الصالح طاب ثراه المولى صالح المازندرانى فى شرح الاصول من انه التصدیق بالقلب فقط]. 8. در رساله فى ذکر نبذ من فضائل مسجدالاعظم بالکوفه مى نویسد: [ و لقد نقل هذه القصه عن جدتى الثقه العالمه الفاضله الزاهده العابده آمنه عن ابیهاالعلامه مولینا محمدتقى المجلسى (ره ) شارح الفقیه طاب ثراهما و جعل الفردوس مثویهما] 97 . مرحوم آیه الله بروجردى دراثبات این انتساب اصرار زیادى داشته اند. با آن که انتساب دیگرایشان به بیت معظم مجلسیین از طریق زوجه سیدمحمد طباطبائى و مادر جد چهارم ایشان (سیدمرتضى ) که دختر علامه امیرابوطالب فرزند سیدابوالمعالى کبیر و سیدابوالمعالى داماد علامه مولى محمد صالح مازندرانى داماد مجلسى اول است از مسلمات و مورد قبول همه است . مرحوم حاجى نورى درالفیض القدسى همین جهت را علت تعبیر مرحوم سید بحرالعلوم از مجلسى اول به جد واز مجلسى دوم به خال قرار داده است . مرحوم معلم حبیب آبادى . در جلداول مکارم الاثار در ضمن ترجمه سیدمرتضى بن سید محمد (جد چهارم آیه الله بروجردى ) با نقل کلام سید عبدالله جزائرى دراجازه کبیره در مورداین که سیدمحمد مذکور خواهرزاده مجلسى دوم است آن رااشتباهى از ناحیه سیدجزائرى و دیگران چون : صاحب روضات مى شمارد و تنها جهت انتساب سیدمحمد رااز ناحیه زوجه ایشان و مادر سید مرتضى ذکر مى کند 98 . ولى در جلد دوم در ذیل ترجمه علامه بحرالعلوم مى نویسد: [تذکر لازم : در جلداول این کتاب در (سال 1204 عنوان 100 ص 179) ما نوشتیم که : در روضات الجنات .6780 تصرحى کرده آنگاه از تذکره الانساب صفحه 102 سطر ما قبل آخر نقل مى کند: [آنچه بر حقیر معلوم است یک صبیه ولیکن مسموع شد که دو صبیه بوده ... انتهى] 101 2. زوجه مرحوم سیدمحمد طباطبائى دختر علامه امیرابوطالب فرزند عالم نحریر سیدابوالمعالى طباطبائى است . سیدابوالمعالى کبیر عموى مرحوم سیدمحمد و فرزند سیدمراد البته مادر مرحوم سیدعلى طباطبائى صاحب ریاض دختر مولى محمد اکمل (پدربزرگوار علامه وحید بهبهانى ) و زوجه مولى محمداکمل دختر آغانورالدین بن مولى صالح مازندرانى است 104 ازاین روى وحیدبهبهانى نیزاز مجلسى اول به جد واز مجلس دوم به خال تعبیر مى کند. بنابراین مادر مرحوم سیدمرتضى (پدر سیدبحرالعلوم و جد چهارم مرحوم آیه الله بروجردى ) دختر نواده پسرى مجلسى اول و نیز نبیره دخترى مولى محمدصالح مازندرانى است . دیگراز پیوندهاى خاندان طباطبائى بروجردى بستگى بااستاداکمل علامه وحید بهبهانى است . مرحوم وحید بهبهانى داماد مرحوم سیدمحمدطباطبائى (جد پنجم آیت الله بروجردى ) و شوهر تنها دختراوست . مرحوم آیه الله بروجردى در رساله مى نویسد: [... محدث نورى درالفیض القدسى مى نویسد: سیدمحمد داراى دخترى بود که او را وحید بهبهانى تزویج نمود واو مادر آغا محمدعلى صاحب مقامع است . و من در کلام غیراواین مطلب را نیافتم] 105 ... ولى مستند مرحوم حاجى نورى درالفیض القدسى کتاب مرآه الاحوال تالیف آقااحمد فرزند آقا محمدعلى است .ایشان دراین کتاب مى نویسد: [...آقا هنگام ورود به نجف اشرف 18 سال داشته است . در نجف علم معقول رااز محضر علامه زمان مرحوم آقا سیدمحمد طباطبائى بروجردى قدس سره (جد علامه بحرالعلوم ) عموزاده اش که آن موقع با کسان خود مقیم نجف اشرف بوده است استفاده مى نماید... و در همین موقع با دختر مرحوم سید محمد طباطبائى استاد خود ازدواج مى کند واز آن مخدره آقا محمدعلى فرزندار شد وى متولد مى شود] 106 ... کتاب مرآه الاحوال صحیح ترین سند دراحوالات مرحوم وحید واعقاب ایشان است . مستند مرحوم حاجى نورى درالفیض القدسى دراکثر مواردى که با علامه وحید بهبهانى و یا آقا محمدعلى صاحب مقامع ارتباط پیدا مى کند همین کتاب است . و باز دختر مرحوم سید مرتضى (تنها دخترایشان و خواهر علامه سید بحرالعلوم ) زوجه عالم جلیل سیداحمد قزوینى (متوفى 1119 ه. و نیز نواده مرحوم سیدبحرالعلوم ( عموى چهارم آیه الله بروجردى ) یعنى دختر علامه سیدمحمدرضا بن سید بحرالعلوم زوجه فقیداکبر صاحب جواهراست و دختر دیگرایشان زوجه علامه سید علینقى طباطبائى حفید سیدمجاهداست که ازاجله علماى عصر خود بوده است 109 . و باز یکى ازپسران مرحوم علامه سیدرضا مرحوم سید عبدالحسین داماد علامه سیدابراهیم قزوینى صاحب ضوابط است 110 . البته این قبیل پیوندها چه از طریق بیت معظم مجلسیین و چه از طریق آل بحرالعلوم و نیز آل سیدابوالمعالى کبیر (بیت معظم صاحب ریاض و سیدمحمد مجاهد) و همچین آل سیدعلى حکیم (بیت معظم طباطبائى حکیم ) دراین خاندان فراوان است واین نوشته ظریف ذکر همه آنها را ندارد. باز لازم به تذکراست که نسبت به بعض شعب از آل طباطبا یزدى و طباطبائى قمى و غیره و کیفیت انتساب به این سلسله منابع لازم براى تحقیق در دسترس نبود کمااین که در مورد پدران مرحوم سیدمراد تا ابوالحسن على شاعر نیز از نظر خصوصیات فردى واجتماعى و پیوندهاى ایشان همین مشکل وجود داشت .امیداست ارباب فضل واطلاع با معرفى منابع و مصادر لازم این نقیصه را جبران فرمایند. | ||
مراجع | ||
پاورقى ها 1.عمده الطالب 68. الشجره المبارکه 3. الفخرى .85 المجدى .20. 2. عمده الطالب 162.شجره المبارکه 4. الفخرى .85 المجدى .36.
3. عمده الطالب 162. الشجره المبارکه 23 الفخرى 102.
4.عمده الطالب 162 الشجره المبارکه 24 الفخرى 102 المجدى 69.
5.عمده الطالب 173 رساله 3. الشجره المبارکه .24 الفخرى .102. المجدى .72 74.
6. رجال شیخ طوسى .144.
7. جامع الرواه اردبیلى .19.
8. لسان المیزان 35.
9. عمده الطالب 35.
10. المجدى 172.
11. فخ نام سرزمینى است در نزدیکى مکه حسین بن على بن الحسن المثلث بعداز قیام در مدینه در آن وادى با لشکر عباسیان برخورد کرده و به همراه جمعى از آل على ( ع ) و دیگراصحابش به شهادت رسید. 12. مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانى .476. 13. المجدى ..72.
14. عمده المطالب 162. المجدى .68. مقاتل الطالبیین .191.
15. همان مدرک .
16. مقاتل الطالبیین .199.
17. همان مدرک .200.
18. رساله /06
19. فرهنگ نامه تاریخ نائین ج 3 ص 94.
20. شجره نامه سادات وهابى تبریز 8. مخطوط. به نقل از مکارم الاثار 32.
21. عمده الطالب .161.
22. سرسلسله العلویه 15.
23. نفس المصدر ؟ ماقتل الطالبیین 187 المجدى .68 الفخرى .102
24. ارشاد مفید .169.
25عمده الطالب .100 لباب الانساب 3968. الشجره المبارکه /04
26. در شجره آل حکیم ( امیرشاه مراد) ذکر شده است .
28. در شجره آل حکیم ایشان امیرسیدجلال الدین امیر و در مستمسک میر سیدجلال الدین امیر و در شجره آل صاحب ریاض میرجلال الدین ذکر نموده اند. در شجره آل بحرالعلوم نام ایشان رااضافه بر عنوان مذکور على نگاشته است . در جلد چهارم تاریخ نائین .58 آمده است : سیدجلال الدین امیر در قریه جشوقان که از دیهات ناحیه کوپا مى باشد دفن است .ا27 در شجره آل حکیم ( امیرشاه اسداله ) ذکر شده است مرحوم آیه الله حکیم در مستمسک ج 13 آخر کتاب المساقاه - 241 ایشان را به عنوان :السیدالسداله ذکر نموده اند.
29. در شجره آل حکیم امیر سیدحسن و در مستمسک میر سیدحسین ذکر شده است .
30. میرمجدالدین (مستمسک شجره آل صاحب ریاض )امیر مجدالدین (شجره آل حکیم ) مجدالدین على (شجره سادات بروجردى اصفهان) .
31. میر قوام الدین (مستمسک شجره آل صاحب ریاض ) امیرقوام الدین (شجره آل حکیم ). در شجره ساداتت بروجردى اصفهان نام ایشان محمد ذکر شده است .
32. میراسماعیل (مستمسک شجره آل صاحب ریاض ) امیراسماعیل (شجره آل حکیم .
( 33. میر عبادالدین حمد(شجره آل صاحب ریاض ) ابى المکارم میر عباد (شجره آل حکیم ) در کتاب: الامام الحکیم .17 نوشته دانشمند فرزانهه علامه سیداحمد حسینى اشکورى بعداز ذکر نام ایشان اضافه شده است : (کان نقیبابالعراق .
( 34. میرابى المکارم (شجره آل صاحب ریاض ) شهاب الدین ابوالمکارم على (مکارم الاثار ج 32.
( 35. میر عباد (شجره آل صاحب ریاض) .
36.میرابى المجد (مستمسک و شجره آل حکیم ) میرابى المجداحمد (شجره آل صاحب ریاض و شجره سادات بروجردى اصفهان ) امیرابى المجد على الملقب بشهاب کان نقیبا بالعراق (کتاب الامام الحکیم) .
37. میرعبادالدین محمد (شجره آل صاحب ریاض ) میرعبادابى الفضل (مستمسک )الامیرعبادالمکنى با بى الفضل (کتاب الامام الحکیم .
( 38. امیرعلى (شجره آل حکیم ) میرعلى ابى هاشم امیرکا (مستمسک ) امیرعلى المکنى با بى هاشم کان فاضلاادیبا توفى فى محرم سنه 463 شهاب الدین على (تاریخ نائین ج 3.29. ( 39. امیرحمزه (شجره آل الحکیم .
( 41. از جمله فرزندان ابوالحسن محمد بن احمد شاعراصفهانى ابوالحسین على شاعراست .او داراى ذیل طویلى است واز جمله آنان سید عالم نسا به ابواسمعیل ابراهیم بن ناصر بن ابراهیم بن عبدالله بن حسین بن على شاعر صاحب کتاب المنتقله فى علم النسب است . .ک : عمده الطالب 174 الشجره المبارکه .32 لباب الانساب ج 2.550. .40 : میرطاهرابى هاشم (مستمسک ) امیرطاهر (شجره آل حکیم ) در کتاب : اخبارالاوائل تالیف سیدجمال الدین محمد طباطبائى یزدى .69 آمده است که :او در خوزستان مدفون است . در کتاب : هدیه لال العباء تالیف سیدحسنعلى نقیب زاده .27 آمده است : قبرش در زواره است .
42.یاقوت حموى مى نویسد: محمد بن احمد شاعرى حاذق و عالمى محقق است .اشعاراو در میان مردم پراکنده و شرافت او زبانزد همه است . دراصفهان ولادت یافت و در همانجا در سال 322 وفات نمود.او داراى اعقاب زیادى دراصفهان است که در میان آنان علماء ادبا نقبا و مشاهیر فراوان یافت مى شود. محمد بن احمد به فطانت و ذکاوت و صفاى قریحه و صحت ذهن و درستى و پاکیزگى اهداف و مقاصد مشهور و معروف است .
از جمله آثاراوست : غیارالشعر تهذیب الطبع العروض (و من قبل از او کتابى بماننداین کتاب ندیدم .)
ر.ک : معجم الادباء ج 6 .284.
ابن عنبه در عمده الطالب ازاو نام مى برد واز جمله کتب او کتاب نقدالشعر را ذکر مى کند.ابن ندیم در فهرست او را به عنوان ابن طباطباالعلوى ذکر مى کند.
ابن شهرآشوب در معالم العلماء.ازاو به عنوان الشریف ابن طباطباالنسابه الاصفهانى یاد نموده واو رااز جمله شعراى شیعه که به صفت تقوى آراسته اند مى شمرد.
و به همین مضامین ابن خلکان در وفیات الاعیان ازاو نام برده است . و نیز شریف عمرى در المجدى .
قاضى نروزى در الفخرى مى نویسد:
احمد بن محمد شاعر را فرزندى است دراصفهان و معروف به :ابن طباطبا را و ابوالحسن محمداست که یکى از مشهورین و بزرگترین شعرائى است که به خوبى شعر و بلندى رتبت و عظمت و شرافت توصیف مى شوند.او را دیوانى است مشهور که در میان مردم دست به دست مى شود. نسل پدر بزرگوارش احمد بن محمد تنهااز طریق اوانتشار یافته واو رااعقاب فراوانى است که اصفهان پراکنده اند.
ر.ک : عمده المطالب 173. الفهرست 96. معالم العلماء 152.وفیات الاعیان ج 2 40. المجدى 74. الفخر .122.
مرحوم آیه الله بروجردى در رساله در ضمن حالات محمد بن احمد مى نویسد :جمهور فرزندان محمد بن احمد بن ابراهیم طباطبا به نواده اوابوالحسن محمد بن احمدبن محمد بن احمد بن ابراهیم منتهى مى شوند که او شاعر بلند مرتبه و از سیدداودى بر مى آید که شعراو در نهایت خوبى بوده است . سیدداودى در ضمن بیان آن که سیدرضى اشعر قریش است مى گوید:
گفته ما که رضى اشعر قریش است براى بیان عظمت مقام ادبى او کفایت مى کند زیرا که ازاشعر قبیله اى است که شعراى اوائل آن مثل حارث بن هشام و هبیره بن ابى وهب و قمربن ابى ربیعه وابى دهبل و یزید بن معاویه و شعراى اواخر آن مثل : محمد بن صالح الحسینى و على بن محمدالحمانى وابن طباطباالاصفهانى و على بن محمد صاحب الزنج بوده اند.
ایشان سپس کلام سیدعلیخان را در طبقات درباره ابوالحسن محمد ذکر نموده و پس از بیان آن که سید علیخان ایشان را در طبقه علماء ذکر نموده اضافه مى کنند:
بنابراین او در طبقه ابوحبفر کلینى واقع و وفاتش در سال ظهور آل بویه واستیلاء عمادالدوله على بن بویه بر فارس واصفهان (سال 322) بوده است. (رساله ) /05
43. فخر رازى مى نویسد:
واما محمد بن احمد بن ابراهیم طباطبا داراى دو پسر عقب داراست : على ابوالحسن واحمدابوعبدالله شاعر که دراصفهان است . ر.ک : الشجره المبارکه 31.
و قاضى مروزى در الفخرى اضافه مى کند که : على ابوالحسن در کوفه و وفات یافته است و نسل محمدبن احمداز ناحیه این دو فرزندانتشار یافته و جمعیت آنان بسیار و در میان آنها علماء بزرگ و شعراى نامدار فراوانند.
ر.ک : الفخرى 112. عمده الطالب 172.
ابن عنبه ازایشان به همین صورت یاد مى کند.
در حاشیه شجره آل صاحب ریاض آمده است :اوامیرمحمد ملقب به فتوح الدین و مکنى به ابى عبدالله و شاعر بوده است و در قریه غازیان از توابع جویباره از مضافات اصفهان وفات نموده است .
44. ابوحبفر محمداصغر معروف به ابن خزائیه .
ر.ک: عمده الطالب 173. الفخرى ص 112 لباب الانساب 550. الشجره المبارکه 30.
در حاشیه شجره آل صاحب ریاض آمده است : واو مردى شاعر بود و داراى عقبى در مصراست و در جمیلان اصفهان در مقبره جدش ابراهیم طباطبا مدفون مى باشد.
45. ابوعبدالله الاکبرالسیداحمدالرئیس دراصفهان سکنى داشته است .
ر.ک: لباب الانساب 550 عمده الطالب 173 الشجره المبارکه
24. الفخرى 125. المجدى 72. سرالسلسله العلویه 17.
46مستدرک الوسائل ج 3 خاتمه .399.
47. علامه شیخ آقا بزرگ ایشان را به عنوان سیدمحمدعلى طبیب اصفهانى مولف کتاب : محبریات الطبیعه مى نگارد. ر.ک : الذریعه ج /07/20
48.مستمسک العروه الوثقى ج 241.13 الامام الحکیم 17. شجره آل حکیم موجود در بیت معظم ایشان .
49. اخبارالاوائل و مونس ارباب الفضائل سیدجمال الدین محمد طباطبائى یزدى طبع بمبئى 1312 .49. به نقل از مکارم الاثار ج 1.178 ج 2.449. 50. الطباطبائى و منهجه فى تفسیره المیزان 36.
51رجال سیدبحرالعلوم مقدمه 34.
52. المواهب السنیه ج /01/1
53. الفیض القدسى طبع شده در جلد 105 بحار 130.
54. الکواکب المنتشره .122.
55. اخبارالاوائل 69.
56. لباب الانساب ج 1.142.
57. مستدرک الوسائل الفائده الثالثه من الخاتمه 384.
58. سراج الانساب سیداحمد گلپایگانى .65.
60. تنها شاهدى که در مورداختلاف دوم مشاهده شد نقل کتاب : معجم الالقاب فى معرفه الاسر والانساب تالیف نسابه معاصر سیدمهدى ورودى کاظمى در نسب سادات طباطبائى تبریزى است که ایشان این خاندان رااز نسل السیداحمدبن ابى الفضل عمار بن ابى هاشم شهاب الدین على بن ابى الفضل حمزه بن ابى المجداسحق بن ظاهرابى هاشم بن ابى الحسین على الشاعر دانسته اند.این مطلب مباین با نقل شجره سادات طباطبائى تبریزاست زیرا سیداحمد فرزند عمادالدین بن ابى الحسن على شاعراست (که نقل مفضل آن گذشت ). و دراین جا بین عمادالدین بن ابى الحسین على و عمار (صحیح آن عباداست ) بن ابى هاشم على بااضافه نمودن چهار واسطه خلط شده است . متاسفانه این کتاب هنوز به زیور طبع آراسته نشده است59 8 . تاریخ نائین ج 3.93.
61. خاطرات زندگانى آیه الله بروجردى علوى .14.
62. زندگانى آیه الله بروجردى دوانى .34.
63. وحید بهبهانى على دوانى .172.
64. الاجازه الکبیره 175.
65. حاشیه المذاهب السنیه فى شرح الدره النجفیه .
66. رساله آیه الله بروجردى 22.
67. همان مدرک .22 23.
68. الاجازه الکبیره .175.
69. خاطرات زندگانى آیه الله بروجردى 13.
70. الاجازه الکبیره .170.
71. رساله .25 26.
72. همان مدرک .
73.طبقات اعلام الشیعه نقباءالبشر فى القرن الرابع عشر ج 2.605.
74. رساله .29.
75. همان مدرک .37.
76. همان مدرک .39.
77. ماثر والاثار .173.
78خاطرات زندگانى مرحوم آیه الله بروجردى .18. 79. نقباءالبشر ج 177.1 الاثر والاثار .173.
80. شرح زندگى مرحوم آیه الله بروجردى سیداسماعیل علوى طباطبائى مطبوع در آخر رساله .
81. رجال سید بحرالعلوم ج 1 مقدمه .26.
82. روضات الجنات .577 ترجمه سید بحرالعلوم .
83. رجال سیدبحرالعلوم مقدمه .29.
84. مقابس الانوار .18.
85. المستدرک الوسائل الشیعه ج 3.الفائده الثالثه من الخاتمه .383.
86. رجال سیدبحرالعلوم مقدمه .41.
87. همان مدرک 199. 88. همان مدرک 122. 89. همان مدرک ج 1. مقدمه 126 تا 193.
90. همان مدرک ج 1 مقدمه .30.
91. رجال اصفهان 90. ماثر آثار 195.
92. رساله .30.
93. الفیض القدسى طبع شده در بحارالانوار ج 105.130.
94. الاجازه الکبیره .175.
95. روضات الجنات طبع قدیم .577.
96. رساله /10/ دراین جا لازم به ذکراست که فاضل گرانمایه آقاى دوانى در کتاب زندگانى مرحوم آیه الله بروجردى به نقل از ایشان نوشته اند : نوشته سید عبدالله جزائرى و قرائن دیگر به خوبى استفاده مى شود که سیدمحمد بروجردى جد ما گذشته ازاین که مادر و پدر همسرش نواده علامه مجلسى اول بوده اند. شخصا نیز نوه دخترى مجلسى مى باشد وافزوده اند که مطابق تحقیقاتى که من نموده ام علامه مجلسى اول شش دختر داشته است یکى از آنها که نامشان از قلم افتاده است همسر جد ما سیدعبدالکریم طباطبائى بوده که از روى سیدمحمد بروجردى متولد گردیده است. (زندگانى آیه الله بروجردى .42).این مطلب اگر چه با نقل مرحوم سیدعبدالله جزائرى و نیز نقل صاحب روضات موافق است ولى با نوشته مرحوم آیه الله بروجردى در رساله و نیز با تعبیرات مرحوم سید محمد مولى صالح مازندرانى و آمنه بیگم مطابقت ندارد مرحوم آیه الله بروجردى پس از جمع بندى مطالب در رساله مى نویسند:
... فیعلم من هذا و غیران تعبیره فى العبارات السابقه عن المجلسیین بجدى و خالى انما هولاجل کونهما جدامه و خالها واما جده القریب فهو مولینا محمد صالح المازندرانى شارح اصول الکافى صهر المجلسى الاول... (رساله .10).
97. مجمع الفوائد .177.
در مجمع الفوائد این رساله به صورت رساله اى مستقل و قبل از رساله موالیدالنبى والائمه علیهم السلام ذکر شده است ولى در نتیجه اى که نزد مرحوم آیه الله بروجردى بوده است این بحث در ضمن فوائدى در خاتمه رساله (موالیه ) آمده است .
98. مکارم الاثار ج 1.178 179.
99. همان مدرک ج 2.428.
100. همان مدرک .
101. همان مدرک .
102 الفیض القدسى به نقل از مرآه الاحوال مطبوع در بحارالانوار ج 105.123.
103.نفس المصدر 130. رساله 12 13.104. 104
105. رساله 29. الفیض القدسى 130.
106.زندگى وحید بهبهانى .111و112. به نقل از مرآه الاحوال . متاسفانه این کتاب تا به کنون طبع نشده ولى داراى نسخه هاى متعدد است .
107. رجال سیدبحرالعلوم ج 1.30.
108. همان مدرک .126تا135.
109. همان مدرک .
110. همان مدرک . | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 982 |