تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,874 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,989 |
مصاحبه با اسدالله بیات | ||
حوزه | ||
مقاله 7، دوره 7، شماره 38-37، فروردین 1369، صفحه 121-142 | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
تاریخ دریافت: 12 اسفند 1394، تاریخ پذیرش: 12 اسفند 1394 | ||
اصل مقاله | ||
حوزه : با سپاس و تشکراز حضرت عالى که مصاحبه با مجله ما را پذیرفتید. لطفا شرحى کوتاه از زندگى خود بویژه از مقطع تحصیلى و تحقیقى بیان بفرمایید. استاد: با درود فراوان به روح بلندامام انقلاب حضرت امام خمینى قدس سره و با تشکراز سروران فاضل و بزرگوار مجله که مقدمات این گفتگو را فراهم آوردند. من در یک خانواده رستایى به دنیا آمدم . پدر مادر و نیاکانم حشر و نشرشان با روحانیت و آشنایان به مسائل اسلامى بود. به سبب گرفتاریهاى گوناگونى که در محیط روستا براى خانواده ما پدید آمد پدرم تصمیم گرفت به زنجان مهاجرت کند. وضع زندگى چندان مناسبى نداشتیم . پدرم کارگر کارخانه بود. من روزها تحصیل حاشیه ملاعبدالله معالم بخشى از شرح لمعه مقدارى از علوم کلام قوانین و خلاصه الحساب را دراین حوزه فرا گرفتم . علاقه فراوانى به ادامه تحصیل داشتم اما وضع مادى پدرم اجازه نمى داد که راهى قم شوم واز آن حوزه بهره ببرم لکن با توسل به حضرت زهرا(س ) در ظرف 24 ساعت مشکل حل شد. درامتحان دوره متوسطه در زمان زعامت آیه الله بروجردى قبول شدم . دراین حوزه شرح لمعه رسائل و کفایه را به اتمام رساندم . پس از آن در محضر شهید بزرگوار مرحوم مفتح شرخ منظومه و در محضر مرحوم علامه طباطبایى اسفار را که آخرین دوره درس آن مرحوم بود فرا گرفتم . در دوره خارج از محضر مبارک حضرت امام رضوان الله تعالى علیه استفاده کردم . در کنار تحصیل به مسائل گوناگون جامعه و نیاز روز نیز کمال دقت و توجه را داشتم . با نسل جوان ارتباط بودم . در تهران و زنجان جلساتى داشتم در آن جلسات مسائلى مطرح مى شد که براى پاسخگویى به آنها دنبال مطلب مى رفتم . دراینجا بود که تحصیل معمول حوزه را براى پاسخگوئى به نیازهاى فکرى نسل جوان کافى نمى دانستم لذا به فراگیرى دیگر علوم پرداختم . در آن روزگار فکر مى کردم که جامعه فرهنگى ما به فلسفه بیشتر نیاز دارد به این منظور چند دوره منطق و حکمت منظومه را تدریس کردم . مطالعات گوناگون درباره مسائل سیاسى داشتم .ازاول براین باور بودم که :اسلام عهده دار حل مسائل اجتماعى است و باید به صورتى مطرح شود که پاسخگوى آنها باشد براین اساس قرآن و روایات را مورد مطالعه قرار مى دادم . در مدرسه حجتیه قرآن را به گونه موضوعى بویژه آیات جهاد و قتال را براى 40 - 30 نفر تفسیر مى کردم و در مدرسه فیضیه مسائل سیاسى واجتماعى را. آرى این علاقه به قدرى بود که : در شبهاى جمعه که ایشان پس از زیارت و فاتحه براى اهل قبور از روى پل آهنچى مى گذشتند روى پل منتظر مى شدم تاایشان تشریف بیاورند و آن چهره ملکوتى را براى بار دیگر ببینم و پشت سرشان راه بروم . گاهى براى دیدن آن عزیز در درسشان شرکت مى کردم بااین که در آن سطح نبودم که در درس آن بزرگوار حاضر شوم . معمولا شبها به منزل ایشان مى رفتم و در رفتار واخلاق آن حضرت دقت مى کردم . خدا را شکر مى کنم براین نعمت که از آغاز آشنایى با آن بزرگوار از وجود پر برکت ایشان بهره ها برده ام . از آنجا که با مسائل فکرى واجتماعى جامعه آشنا بودم تنها کسى را که فکر مى کردم مى تواند پاسخگوى این مسائل باشد حضرت امام(ره) است . خاطره اى دارم ازاولین جلسه اى که در محضرایشان بودم که بیان مى کنم : شب جمعه اى بود و طبق معمول در منزل مرحوم آقاى سیداحمد زنجانى روضه بود و ما هم شرکت کرده بودیم . دراین مجلس حضرت امام حضرت علامه طباطبائى و دیگر بزرگان شرکت کرده بودند. من روبروى حضرت امام نشسته بودم . خیلى از: قیافه محاسن و چهره ایشان خوشم مى آمد. نگاهها تبسمها و گفتار آن بزرگوار براى من عجیب بود. این شگفتى ظاهرى امام(ره) بعدها براى من حل شد زیرا کسان که شدیدا درارتباط با عالم غیب و ملکوت هستند و با قلب جهان مربوطند خود بخود نگاهها و حرکتهایشان انسان را جذب مى کند. در نگاهشان علاوه بر کلامشان پیامهاى جاذبه آفرینى وجود دارد. شایداین که در روایات هست : [ النظرالى وجه العالم عباده] سرش همین باشد.امام(ره) نگاهش جاذبه داشت . در تاریخ زندگى ائمه[ ع] شبیه آن را مى یابیم : هشام بن حکم درابتدا از طرفداران امام صادق[ ع] نبود. حتى یکى از خویشاوندان اواز آمدنش به خدمت حضرت واهمه داشت و احساس ترس و نگرانى مى کرد. حضرت فرمود: بگذارید بیاید و نگران نباشید. اولین بار که حضرت با هشام برخورد کرد یک کلمه هم حرف نزد. هشام مى گوید: نگاه او همه چیز را براى من حل کرد. واز آن پس به حضرتش ارادت پیدا کردم . و نیز نوع ارتباط اباذر با رسول اکرم[ ص] وامیرالمومنین[ ع] از همین گونه ارتباطهاى معنوى بود. در آن زمان که ما در قم در خدمت امام بودیم مردم به ایشان : [حاج آقا روح الله] مى گفتند و خصیصین[ ملک] . بدون اغراق عرض مى کنم که : احساس ما نسبت به امام این گونه بود. چهره ایشان جاذبه داشت . نگاههاى او دراعماق جانها نفوذ داشت .این طبیعى است . کسى که یک عمر بندگى خدا کرده واز خوف او گریه ها واشکها داشته است باید نگاه و رفتارش نافذ و جذاب باشد.این نشات گرفته او همان بعد عرفانى و معرفتى بود که در حداعلاى آن درایشان وجود داشت . حوزه :از مدتى که امام را شناختید و باایشان ارتباط داشتید کدام بعدازاندیشه یا سیره آن عزیز بیشترین اثر را در شما داشته و برایتان جالب تر بوده است ؟ تنها عارف بود نه عارف تنهااصولى بود نه اصولى تنها و حکیم بوداما نه حکیم فقط. در بحث[ جاودانگى راه امام] که در مجله پاسداراسلام چاپ شده است نوشته ام واژه هاى نمى تواندامام را تعبیر کند. بهترین همان واژه[ امام] است امام الفقهاء وامام المجتهدین . اما در بین خصوصیات حضرت امام ویژگیهایى است که من خود دیده و بدان رسیده ام . از نظراخلاقى شبیه به رسول الله[ ص] واهل بیت[ ع] بود.او مظهر کامل[ وفا] بود. در دشوارترن لحظه ها دوستان قدیمى خود را حتى کسانى که نسبت به او بى وفایى کرده بودند از نظر دور نمى داشت . هیچ گاه فداکاران انقلاب را تنها نگذاشت . هرگز نگذاشت کسانى که براى انقلاب زجر کشیده انداحساس تنهایى کنند. در بعد معرفتى خصوصیاتى درامام بود که در دیگران دیده نشده است . امام در رسول الله[ ص] قوب شده بود همانگونه که على بن ابى طالب[ ع] در رسول الله[ ص] ذوب شده بود و مى فرمود:انا عبد من عبید محمد[ص] . این اغراق نبود بله با تمام وجوداین را مى گفت .اگر على[ ع] درست کالبد شکافى مى شد در تمام زوایاى ذهنى و درونى آن بزرگوار پیامبر[ص] مشاهده مى شد. امام در رابطه با رسول الله[ ص] و على[ ع] این حالت را داشت لذا صحبتهاى ایشان درایام 27 و 13 رجب در رابطه بااین دو بزرگوار با دیگران فرق مى کرد. تعبیر شهید صدر نسبت به امام خمینى( ره) این که : او دراسلام ذوب شد و شما دراو ذوب شوید . ولى به تعبیر من :امام خلاصه و عصاره رسول الله وامیرالمومنین بود لکن در حد نازل تر. در حدى که انسان تالى تلو معصوم مى تواند حقیقت محمدیه و علویه را در خود نشان بدهد. این معنا را امام داشت بدین جهت در برابر حوادث کوچکترین انفعالى را از او نمى بینیم و تصمیم گیریهاى او را شبیه تصمیم گیریهاى رسول الله ( ص) مى یابیم . خدا حفظ کند مردم شریف ایران را آنان از امام اینگونه تعبیر مى کنند امام پیامبرگونه انقلاب را رهبرى مى کرد. این تعبیر زنده و ملکوتى از عالمى دیگر به زبان مردم افتاده است . بااین که امام(ره) در مسائل سیاسى علمى و فقهى سرآمد دیگران بود اما آنچه ایشان را ممتاز کرده بود جنبه عرفانى آن عزیز بود. در عرفان نظرى و مخصوصا در عرفان عملى بى نظیر بود. آنچه همه این جهات امام را هدایت مى کرد واو را در نوع مسائل در ردیف معصومان قرار داده بود و نظریاتش را مطابق واقع ساخته بود بعد معرفتى او بود. به جایى رسیده بود که حقایق را ملموس و مشهود مى یافت . [ خدا رحمت کند مرحوم چمران را مى گفت : آنچه باعث شد که من بیش از همه به امام ارادت پیدا کنم این بعدامام بود]. در همین معنى من در نوشته اى خوابى که از حاج آقا مصطفى نقل شده بود مطالعه کردم واکنون نقل مى کنم : ایشان مى گوید: من یک شب در عالم رویا دیدم در صحرایى وسیع بزرگان بشریت از انبیا واولیا و حکما جمعند: افلاطون بوعلى ملاصدرا فارابى خواجه نصیرالدین طوسى و دیگران . همه منتظرند کسى وارد بشود. در همین اثنا گفتند آقا مى آید. دیدم :امام آمد و همه به احترام او بلند شدند و حضرت امام بالاتراز همه جاى گرفت. معنایش این است که :امام به تنهایى ویژگى همه آنان را داشت . درباره امام باید همان تعبیرى را به کار برد که ابوالعامعرى درباره سید مرتضى : همه عالم رادراو دیدم و همه زمین را در یک خانه . همه شخصیتها را در سیدمرتضى مشاهده کردم. خصوصیاتى درامام( ره) بود که او را شخصیتى ویژه کرده بود. حقایقى را مى یافت که خیلى ها به آن دسترسى نداشتند. به همین دلیل معتقدم که تصمیم گیریهاى ایشان عادى نبود. درایامى که دولت بختیار اعلام حکومت نظامى مى کرد مبارزانى مجرب در تردید بودند که چه کنند؟امام فرمود: حکومت نظامى باید لغو شود و همه از خانه هابیرون بریزند و با دولت نظامى بختیار مقابله کنند و نگذارندازاین غلط کاریها بکنند. مرحوم طالقانى خدمت ایشان رفته و مطلب را مى پرسند.امام(ره) تایید مى کنند آقاى طالقانى عرض مى کند : ممکن است خونها ریخته شود . امام (ره) مى فرمایند : بریزد.این خونها در راه احیاى اسلام است . ایشان عرض مى کند : آخر این مساله با اطمینان بیشترى باید مطرح بشود؟ امام (ره) مى فرمایند : اگر این دستور مال حضرت حجت (ع) باشد چى ؟ از مرحوم طالقانى نقل شده است که : ایشان گفته بودند : تا این جمله را شنیدم مو بر تنم راست شد و نتوانستم حرف بزنم بلند شدم و آمدم . قضیه الحمدالله به پیروى ختم شد.اگر آن تصمیم پیشواى بزرگ نبود.الان نه انقلاب را داشتیم و نه نظام جمهورى اسلامى را و نه ارزشهاى انقلاب را.این نشان مى دهد که ایشان فراتراز دریافتهاى ذهنى دیگران درک مى کرد و مى اندیشید. حوزه : حضرت عالى ازافرادى هستید که با مشکلات تئوریک و فقهى نظام آشنایى کامل دارید و سالهاى متمادى است که درگیر با آن هستید. لطفا اجمالى از مشکلات و تنگناها و رسالت حوزه هاى علمیه را دراین ارتباط بیان بفرمایید. استاد:این سوال بسیار زیبا و ریشه اى است دردى است که دردمندان نظام دارند. نظام فقهى ما با همه مایه هاى سرشار غنایى که دارد مع الاسف به سبب عوامل گوناگون دچار تنگناهایى است از جمله : 1.اولین تنگنایى که فقه ما این اقیانوس فلسفه حقوق زندگى و اجتماع دارد این است که : به صورت سیستماتیک و به صورت حکومت نظام زندگى دیده نشده است . سرقضیه دراین است که - پس ازارتحال نبى اعظم[ ص] اهل بیت[ ع] از رهبرى امت کنار گذاشته شدند آشنایان با سیره و سنت رسول اکرم[ ص] به تدریج گوشه نشین شدند. نظامهاى مختلف به نام اسلام روى کار آمدند و عملا اسلام از صحنه زندگى کنار رفت . کار به جایى رسید که احکام زنده اسلام در لابلاى کتب و متون جاى گرفت زیرااحساس نیاز نمى شدازاین روى مورد طرح و بررسى قرار نگرفت .اگراسلام به صورت سیستم حکومتى مطرح شود در حرکتى تکاملى جامعه شرایط جدیدى پیش مى آورد.اسلام به عنوان راه حل مطرح است لذا باید پاسخگى مسائل باشد و راه حل نشان بدهد. اگراسلام به عنوان نظام و سیستم مطرح نشد واز محیط جامعه کنار رفت واز دانشگاهها و بازار به مساجد کشانده شد و نسل متحرک و جوان در زوایاى زندگى خود: در دانشگاه آموزش و پرورش اداره خانواده روابط خارجى نظام اقتصادى و روابط سیاسى احساس نیاز به اسلام نکرد ناگزیر مذهب منزوى مى شود. امام(ره) کارى کرد که اسلام را به صورت نظام مطرح کرد و آن را به متن زندگى مردم کشاند لذا در نوشته هاى امام خصوصا در دوران اخیر این را مى بینید. بااین که فقهاى اسلام زحمات بسیارى کشیده اند و نمى توانیم زحمات بزرگانى مانند شیخ طوسى صاحب جواهر شیخ انصارى و... را نادیده بگیریم اما مى بینید که در رابطه با[ طهارت] کتاب به آن بزرگى نوشته مى شود ولى در جهاد یا نوشته نمى شود و یا خیلى محدود. در کتاب قضا شهادات حدود و... نیز قضیه از همین قراراست . اسلام از صحنه زندگى بیرون بود و بعداجتماعى سیاسى و فرهنگى اسلام ازاو جدا شده بود. دین دراحکام فردى و عبادى خلاصه شده بود. البته در جواهر مایه هاى برخى از مسائل را مى بینیم مانند: ولایت فقیه و ...اما آن بحث را که با مباحث حضرت امام(ره) مقایسه مى کنیم تفاوت آن معلوم مى شود. بنابراین یکى از تنگناهاى اساسى این بود که :اسلام به عنوان حاکم بر نظام سیاسى واقتصادى و قضایى مورد مطالعه و دقت نظر قرار نمى گرفته است و به عنوان تئوریهاى جدااز هم و غیر مرتبط نگریسته مى شده واکنون تنگناهایى که در میدان عمل داریم ناشى ازاین مشکل است . البته آیات و روایات به صورت مواد خام دراختیار ما هستند اما کشف و شناسایى نشده است . باید دراقیانوس عظیم معارف دینى به جستجو پرداخت و با دید یک نظام حکومتى و براى اداره همه شوون اجتماعى به سراغ معارف دینى رفت بتواند به همه نیازهاى موجود پاسخ بدهد. و حضرت امام(ره) مقدارى شکل و نظام دادند هنوز کار زیاد دارد و نیاز به تلاش جدى . 2. تنگناى دوم که متفرع براولى است این است که : به طور کلى فقهاى ما به تربیت فقیهانى که بتوانند عرضه کننده فقه حکومتى باشند نپرداخته اند زیرااحساس نیاز به چنین چیزى نمى کردند و شرایط را مساعد نمى یافتند. مشکل ما امروزاین است که : فقها و مجتهدانى که به پیچ و خم هاى جامعه امروز تسلط داشته باشند و شیوه هاى برخورد با مسائل گوناگون :اقتصادى سیاسى و... را بدانند نداریم .این مشکل و تنگنا از مشکل اول بر مى خیزند.این ولو حالت مدیریتى دارد اما ریشه قضیه آنجاست اگر فقه ما سیستماتیک بود و به تعبیر روایات :[ مع الولایه] بود واینگونه مظلوم نمى شد به طور طبیعى فقیه متناسب با آن را مى ساخت و ما مى توانستیم مشکلات فراوانى راازاین طریق حل کنیم این که مى بینید امام(ره) در چنین دورانى اینگونه جوهره اش را نشان مى دهد و با همه افراد فرق دارد منشاش این است که : ایشان یک استثناء بود. 3. تنگناى سومى که امروز با آن روبرو هستیم و در گذشته نبود یک سرى مسائل مستحدثه است که در گذشته مورد نیاز نبوده واساسا مطرح نبوده است . خداوند رحمت کند شهید مطهرى را. پیش ازانقلاب ازایشان پرسیدند: اگرانقلاب پیروز شد شما چه مسوولیتى را مى پذیرید؟ فرمود :[مسوولیت صدا و سیما]! امروز صدا و سیما یکى از مسائل نوظهوراست . جامعه بدون صدا و سیمااداره نمى شود. اینجاست که باید: هنر با تمام ابعادش از نظراسلام مطرح و بررسى گردد. نظراسلام در رابطه با موسیقى روشن گردد. معناى این حرف این نیست که : خداى ناکرده غناى حرام را حلال کنیم بلکه باید با توجه به واقعیات و نیازهاى موجود برخورد بشود. در گذشته این مسائل نبوده تااین که فقها به ان بپردازند. علاوه براینها که بر شمردیم مسائلى از قبیل : سیستم مالکیت (بخش خصوصى دولتى و تعاونى ) وجود دارد که فقه باید تعریف دقیق از آن داشته باشد. مثلا باید تعاونى را تعریف کند که : آیا عقد مستقل است ؟اگر مستقل است مثل بیمه است ؟ (که امام مى فرمایند: عقد مستقل است )امروز ما نمى توانیم از تعاونى صرف نظر کنیم . فقها باید چهارچوب آن را مشخص کنند. ما در مجلس قانونگذارى مى کنیم اما وقتى که مثلا مى گوییم : تعاونى عقد مستقل است فقهاى محترم شوراى نگهبان مى پرسند: چرا؟ تعریف آن کدام است ؟ جزء عقود لازمه است یا جایزه ؟اگر جایزه است چگونه ؟ مضافا براین که امروز مالکیت دایره وسیعى پیدا کرده است مثل گذشته نیست که ابراز تسلط بشر محدود بود وامکان تسلط ناچیز. امروز مى توانند با یک تلفن دراقصى نقاط جامعه بدون کوچکترین کاریدى و... سلطه پیدا کنند.امروز ممکن است از راه پول نفوذ سیاسى و... پیدا کرد. براین اساس باید سرمایه دارى مورد بحث جدید قرار بگیرد که آیا همان احکام گذشته براو بار مى شود یا نه . فقها باید بحث جدیدى را دراین رابطه مطرح کنند. اینها گوشه اى از مشکلات و تنگناهایى است که با آن روبرو هستیم . از سوى دیگر براى حل اینها براین باوریم که : شیعه در بن بست نیست زیرا شیعه قائل به انفتاح باب اجتهاداست . ما مسائلى داریم که تا نفحه صور قابل عوض شدن نیست و نمى توان در آن تغییرى داد مانند: شیعه در بن بست نیست زیرا شیعه قائل به انفتاح باب اجتهاداست . ما مسائلى داریم که تا نفحه صور قابل عوض شدن نیست و نمى توان در آن تغییرى داد مانند: تعداد رکعات نماز شکسته بودن نماز مسافر و... پس انفتاح باب اجتهاد در مسائلى که در روند تکاملى بشر و جوامع انسانى به وجود مى آید مثلا امروز در مالکیتها روابط گوناگون و وسائل پیچیده اى مطرح است که فقه باید با آن برخورد جدى بکند. در مکاسب شیخ انصارى(ره) عناوینى را مى بینید که بودن شک جزء عناوین محرمه است زیرا در زمان شیخ منفعت محلله مقصوده برایش تصور نمى شده است یا وضع خاصى داشته است اماامروزه با پیشرفت صنعت و تکنیک خیلى از آنها داراى منافع محلله است ناگزیر بایداز تحت عنوان محرم خارج شود و داخل عنوان محلل گردد. فقها باید بنشینند واینها را حل کنند و دراختیار ما قرار بدهند. امروز قانونگذارى این فرصترا به ما نمى دهد که بگوییم : بگذار تا ببینیم چه مى شود. امروز نمى شود منتظراستنباطهاى آیندگان باشیم . مساله دیگرى که داریم در رابطه با تصاعد جمعیت است . یکى از مهمترین سوالاتى که جامعه پزشکان ما دارند در رابطه با کنترل نسل و جلوگیرى ازانعقاد نطفه است . آیا عقیم کردن زن یا مرد درست است ؟ به عنوان اول نه ولى به عنوان ثانوى چه ؟اصلا حدود عنوان ثانوى چقدراست ؟ آیا فقط تحت عنوان حرج و ضرر قرار مى گیرد؟ و یا نه اینها مسائلى است که ما با آن روبرو هستیم . انتظار داریم که فقها واساتید بزرگوار ما این مسائل را مورد بررسى قرار بدهند تا بتوانیم تنگناها را دقیق و جامع حل کنیم . امروز ما به این موضوعات شدیدا نیازمندیم . فقها بایداز محیط تئورى حوزه بیرون بیایند و مقدارى در کارهاى اجرایى و تنگناهاى آن قرار بگیرند آنگاه به حوزه برگردند.اگر چنین بشود به عقیده من در دیدگاههاى آنان تغییرات فوق العاده اى ایجاد خواهد شد. حوزه :از ویژگیهاى فقه حضرت امام رضوان الله عالى علیه دخالت عنصر زمان و مکان دراستنباط است لطفا دیدگاه خود را دراین باره بیان بفرمایید. روشن شدن این موضوعات دراستنباطات حکم شرعى نقش بسیار تعیین کننده اى دارد.اساسا خود نظام ضرورتهایى دارد.از باب نمونه : هنگامى که نظام بخواهد جمعیت هفت میلیونى را در یک شهراداره کند نمى تواند: بهداشت فضاى سبز مسکن و... را نادیده بگیرد. ونیز روشن شدن رابطه اختیارات ولى فقیه بااحکام فقهى فردى خیلى مهم است . تشخیص حکم مناسب با زمان و مکان با ولى فقیه است . تبیین این مساله واقعا نقش اساسى و بسیار موثرى دراداره جامعه دارد که باید به صورت فقهى واستدلالى بحث و روشن شود. حضرت امام(ره) روى این مساله بسیار تکیه داشتند ولى مع الاسف بهاى لازم به نظرات ایشان داده نشد.این که امام(ره) بر ولایت مطلقه فقیه تاکید داشتند به خاطراین بود که نقش عمده اى در حل معضلات دارد. این غیراز نقش زمان و مکان است . ولى فقیه اختیار دارد که گاهى جلوى اجراى یک حکم را بگیرد و یا دایره آن را محدود کند و... درارتباط بااعمال مقررات اسلامى زمان و مکان نقش تعیین کننده اى دارد. مثلا شرب خمرازاول بعثت حلال نبود که بعدا حرام شود بلکه ازاول حرام بود ولى زمانى اقتضاى اجراى آن را در آن برهه نداشت تااین که زمان مناسب فرا رسید و حرمتش از سوى قرآن و رسول خدا[ص] اعلام شد. احکام اسلامى براى پیاده شدن است و وقتى مى تواند پیاده شود که پشتوانه مردمى داشته باشد و وقتى پشتوانه مردمى دارد که مردم آن را قبول داشته باشند و هنگامى که آن را قبول دارند که آن راادراک کنند بنابراین زمان در فعلیت احکام و طرح واجراى آن نقش تعیین کننده دارد. مخصوصا مسائل حکومتى که عمدتا تابع زمان و مکان است . مکان دراجتهاد نقش مهمى دارد مثلا در باب زکات در مکانى مثل ژاپن نمى شود زکات شتر را مطرح کرد و فقط بر آن مصادیق تکیه کرد. پس مکان تکنولوژى صنعت و... همه نقش دارند. همین فرض در حجاب و غنا و دیگر چیزها هم هست . مثلا گفته اند:ابزارآلات لهو و لعب حرام است بالاصاله و آنها را نمى شود به کار گرفت . باید گفت : مقصوداز آلات لهو چیست ؟ لهو و لعب با زمان و مکان تغییر مى کند. ممکن است یک چیزى در یک زمان لهو و لعب باشد و در زمانى دیگر نه . ممکن است در جایى این وسایل آلت لهو و لعب باشد. و در جایى دیگر نه . فتواى امام(ره) در رابطه با شطرنج از همین طرز تفکر نشات مى گیرد.ایشان مى فرمایند :[در فرض سوال شطرنج حلال است] شطرنج همان شطرنج است موضوع عوض نشده اما حکم آن تغییر یافته است .اینها و صدها نمونه دیگراز همین مقوله است . بنابراین زمان و مکان دربار شدن احکام بر موضوعات هم نقش دارند. در نوع احکام اسلامى مخصوصا آن احکامى که جنبه اجتماعى دارد و راه و رسم زندگى افراد را معین مى کند و باید در متن زندگى جامعه پیاده شود اختیارات ولى فقیه و مصلحت نظام در آنها نقش دارند. ممکن است نظام اسلامى موضوع جدیدى را مطرح کند که آن موضوع جدید حکم جدیدى را بطلبد و ممکن است موضوعى را جابجا کند و تغییر مکان آثار جدیدى را بر آن بار کند و ممکن است که مدت زمانى بگذرد و آن آثار دیگر براو بار نشود. اگر شیخ انصارى(ره) دراین زمان مکاسب محرمه مى نوشت طبعا یک سلسله مثالها و موضوعات دیگرى را مطرح مى ساخت .این معناى انفتاح باب اجتهاد در شیعه است . براى توضیح بیشتر عرض مى کنم:[نى] که امروز در موسیقى کاربرد دارد همان[ نى] صدسال پیش است و موضوع عوض نشده است اما حکم عوض شده است . آن روز نظام نظامى بود که از آن استفاده دیگرى مى شد اما امروز نظام به گونه اى است که بهره دیگرى برده مى شود. بنابراین غیراز تبدیل موضوع چیزهاى دیگرى هم در بار شدن احکام بر موضوعات دخالت دارد. حضرت امام(ره) قبل از پیروزى انقلاب استماع رادیو را جایز نمى دانستنداما پس از پیروزى انقلاب اسلامى جایز مى شمارند.این نظام و کیفیت مدیریت جامعه است که برخى از حرامهاى زمان رژیم قبلى را حلال مى کند و بالعکس . عوارض همان عوارض است موضوع عوض نشده ولى هدف جهت و مصرف تغییر یافته است . آن روز براى تقویت ظالم به کار مى رفت اماامروز براى کمک به نظام اسلامى است و واجب . پس این که حضرت امام(ره) مساله زمان و مکان را مطرح کرده اند از باب مثال است . مسائل فراوان دیگرى مطرح است که در دید مجتهد و در ترتب احکام الهى و جعل احکام اسلامى نقش داردازاین روى فقها باید روى این قضایا عنایت کنند و به آنها توجه نمایند. حوزه : حضرت امام(ره) در منشور حوزویان فرموده اند :[خلاصه کلام این که ما باید بدون توجه به غرب حیله گر و شرق متجاوز و فارغ او دیپلماسى حاکم بر جهان در صدد تحقق فقه عملى اسلام برآییم والا مادامى که فقه در کتابها و سینه علما مستور بماند ضررى متوجه جهان خواران نیست و روحانیت تا در همه مسائل و مشکلات حضور فعال نداشته باشد نمى تواند درک کنداجتهاد مصطلح براى اراده جامعه کافى نیست]. شما که با مبانى حوزه آشنا بوده و بر دشواریها و مسائل اجتماعى نیز واقف هستید راجه به حضور روحانیت در مسائل اجتماعى و آگاهى آنان از مشکلات و پیدا کردن راه حل مناسب با آنها بیشتر توضیح دهید؟ کار اجراییش از محیط علمى تئورى و آموزشى بیگانه نیست . مسوولین اجرایى موظفند: در طول سال 3 یا 4 ماه یا در دو سال 6ماه را ارتباط نزدیک و تنگاتنگ با محیط دانشگاه داشته باشند و تنگناهاى اجرایى را به محیط علمى و تئورى منتقل کنند و بین تئورى و محیط اجرایى نوعى ارتباط و همسویى ایجاد کنند.طبیعى است هنگامى که انسان تنگناها را دید و به محیط علمى برگشت تئورى را نیز همسو براى حل مشکلات مى بیند و در برگشت به محیط اجرا تئوریس عینى و قابل اجرا مى شود. من این شیوه را در محیط اسلامى خودمان هم لازم مى دانم و بسیار شیوه خوبى است زیرا طراح و تئوریس بودن با مجرى بودن فرق مى کند. علم و آگاهى ما که به اندازه علم معصوم نیست و به همه زوایا وابعاداجرایى که تسلط نداریم تا با توجه به آن راه حل ارائه بدهیم . در محیط قانونگذارى خودمان هم این معنا را دیدیم . قوانینى را تصویب کردیم اما هنگامى که وارد حیاط اجرا شد با یک سرى مشکلات روبرو شد لذا در فاصله بسیار کم ناچار شدیم که برگردانیم واصلاح کنیم و تبصره بزنیم . بله تنگناها در مرحله اجرا خودش را نشان مى دهد. به عقیده من : یکى ازانگیزه هاى مقدس حضرت امام(ره) در مساله وحدت حوزه و دانشگاه این بود که حوزه بیگانه از محیط اجرایى طراحى نکند و دانشگاه نیز که به مسائل ریزتراجرایى تسلط دارد بدون توجه به تئوریهاى کلى اسلام دنبال کار نرود. پس امروز ارتباط تنگاتنگ مدرسان حوزه و دانشگاه فقهاء و مسؤولان اجرایى لازم واز ضرورى ترین مسائل است . شاهداین قضیه این است که : وقتى این عزیزان در محیط اجرا قرار مى گیرند بدون تردید به یک سرى مسائلى مى رسند که در حوزه به او نرسیده بودند. شما فتاواى حضرت امام(ره) را که پس از پیروزى انقلاب و زمان رهبرى ایشان صادر شده واز نزدیک و به طور عینى شاهد قضایا بودند با فتاواى قبلى ایشان ملاحظه کنید مى بینید که خیلى فرق کرده و گسترده تر شده است . سرش این است که امام(ره) به عنوان رهبر و مسوول نظام مشکل اجرایى دولت قانونگذارى مجلس و کنترل و نظارت قوه قضایى را مى دیدند و از این روى عینیت فتاواى ایشان دراین مقطع کاملا محسوس و روشن است . به نظر من : مجلس باید تنگناهاى خود را به حوزه منتقل کند و حوزه نیز از نزدیک با آن مشکلات آشنا شود و در کنفرانسها و سمینارها تئوریهاى خود را با توجه به تنگناها مطرح کند و در معرض نقد و بررسى قرار بدهد. حوزه علمیه در ضمن این که باید مجتهد (به معناى مصطلح ) بسازد و در حوزویان ملکه استنباط به وجود بیاورد باید رشته هاى تخصصى را پیش روى افراد بگذارد زیرا یک مجتهد نمى تواند در همه ابواب به نحو گسترده کار کند و پاسخگوى همه مسائل باشد.اگر تخصصى شد فرصت بیشتر شده و هر کس در رشته تخصصى خود تمام جوانب را مى سنجد و براى آن طرح و برنامه ریزى مى کند. حوزه : راجع به امکان حضور فعال روحانیت در همه مسائل و مشکلات اجتماعى و سیاسى بیشتر توضیح دهید و بفرمایید این مقصود چگونه تحقق مى یابد. البته معناى این حرف این نیست که :انسان به طوراسمى مسوولیت بپذیرد ولى عمدتا به کار تحقیق مشغول باشد یا بالعکس بلکه با تقسیمى واقع بینانه هر دو کار را به درستى پیش ببرد. متاسفانه برخى آن قدر مسوولیت مى پذیرند که از توان واقعى ایشان بیرون است . انسان که شریک البارى ولایتناهى نیست . که[ فى وحدته کل القوى] باشد. این کار و شیوه آفت نظام است . آفت حوزه و شوون اجرایى است . باید مسوولیتها محدودتر شود تااز کارآیى بهتر و بیشترى برخوردار باشد. من اکنون که نماینده مجلس هستم هفته اى یکى - دو درس مى گویم از مطالعه هم غفلت نمى کنم و در رابطه با کارهاى خودم نیز کم مایه نمى گذارم . طلاب جوان و بزرگوار که همیشه فشارانقلاب روى دوش آنان بوده و مخاطب امام(ره) همین آقایان بودند مسوولیتهاى اجرایى را بپذیرند. عزیزان ما بایداین را هجرت تلقى کنند.از حوزه جدا شوند و بیایند مدتى در کارهاى اجرایى بینند که آنچه فکر مى کنند و مى آموزند الان قابل پیاده شدن هست یا نه . حداقل به صورت موقت این کار راانجام دهند. ما در کمیسیون قضایى چیزى را به نام دادگاه سیار تصویب کردیم و این دادگاه سیار را هم به این دلیل مطرح ساختیم تااز وجود مدرسان و علماى حوزه استفاده کنیم . اینان به استانها سفر کنند مشکلات حقوقى و قضایى را ببینند تئوریهاى خودشان را عملا دراجرا بررسى کنند که چگونه مى شود به حق رسید فصل خصومات کرد و حقوق رااحیاء نمود. شایسته است : نظام سازماندهى کند تاافراد پس از مدتى که مسوولیت اجرایى داشتند و موفق بودند به مراکز تحصیل (حوزه یا دانشگاه ) برگردند و بنیه تئورى و علمى خودشان را نیز تقویت کنند. مرحوم خواجه نصیرالدین طوسى با علامه حلى(ره) رابطه خیلى جالبى داشته اند. خواجه فقه رااز علامه فرا مى گیرد و علامه فلسفه و حکمت و کلام رااز خواجه یاد مى گیرد. حوزه علمیه مسائل اجرایى و مدیریتى راازاهلش فرا بگیرد و مجریان نیز معلومات لازم رااز حوزه کسب نمایند.اگراین تبادل اطلاعات انجام پذیرد در نوع برخوردها واستنباطها اثر مى گذارد. از جمله : پیشنهاد مى کنم که برادران روحانى که نماینده مجلس هستند ارتباطشان را با حوزه و حوزویان قطع نکنند و به صورت منظم و حداقل هفته و یا دو هفته اى یک بار جلسه بگذارند و جریانات سیاسى (داخلى و خارجى ) را به برادران روحانى مستقر در حوزه علمیه بگویند تنگناهاى اجرایى که در قانونگذارى دارند به آنان منتقل کنند که این باعث مى شود: روحانیت در سیر مطالعاتى و تحصیل خود تجدید نظر کند و برنامه هاى جدید و متناسب با نیازها را پى ریزى نماید. براى آشنایى حوزه با مسائل و مشکلات اجتماعى به صورت دیگرى نیز مى توان عمل کرد و آن این که : حوزه برنامه ریزى کند و گروه هایى روانه روانه مجلس و کمیسیونهاى مختلف نماید تا با کیفیت کار قانونگذارى آشنا شوند و کمبودها را ببینند. به نظر من اگراین کار انجام بگیرد بسیار موثر و در نگرش طلاب و فضلاء نقش بسزایى دارد. در پایان این بخش عرض مى کنم : شما مقایسه کنید: بین آن اساتید بزرگوارى که از حوزه به دانشگاه آمده و آشنایى پیدا کرده اند با آنان که چنین نیستند چقدر فاصله است ؟ دید و برنامه مطالعاتى این دو گروه چقدر متفاوت و کارآیى هر یک محسوس و ملموس است . حوزه : براى ماندگار شدن و روشنتر شدن اندیشه هاى امام خمینى(ره) چه رسالتى را بر عهده حوزه ها مى دانید؟ یکى از کارهایى که بایدانجام بگیرد سیستم دادن به آثارامام(ره) است . فلسفه وجودى موسسه حفظ آثار واندیشه هاى امام(ره) براى همین است . تنها وظیفه اش این نیست که جلو تحریفات را بگیرد بلکه باید افکار واندیشه هاى حضرت امام را تبیین نموده و به گونه اى کلیدى و موضوعى به دیگران ارائه دهد. اگر چنین کارى نسبت به آثار حضرت امام(ره) انجام گیرد و هر گروهى از دیدگاه و پایگاه علمى و رشته تخصصى اش به تبیین آن بپردازد پاسخ بسیارى از نیازها روشن خواهد شد. مجلس شوراى اسلامى در محدوده کار خودش قدمى برداشت و آن این بود که : دانشگاهها و آموزش و پرورش را موظف کرد که : با توجه به افکار حضرت امام(ره) کتابهاى متناسبى تهیه کنند و به عنوان کتابهاى درسى منتشر سازند. این چنین زمینه هایى براى عرضه مطالب هست ولى حوزه باید قدمى اساسى بردارد.اکنون کتابهاى تاریخى اجتماعى و... براى دانش آموزان نوشته مى شود و برخى از آنها که بیش از یک میلیون به چاپ مى رسد مع الاسف حوزه نقشى موثرى ندارد. شما ملاحظه کنید: شهید مطهرى با توجه به زحمات فراوانى که کشید کتابهایش منشاء خیرات و برکات است . حوزه باید تعالیم امام(ره) بویژه منشورهاى اخیر آن حضرت را به عنوان منبع استنباط بررسى کند و با گروههاى تحقیقاتى خود در حفظ و نشر و تفسیر و تحلیل اندیشه امام(ره) راه حلهاى مناسب راارائه دهد. اگر حوزویان و دانشگاهیان متعهد این کار راانجام ندهند اندیشه هاى امام(ره) را کسانى دیگر مورد توجه قرار خواهند داد که مطمئن نیستم آنان بتوانند به تنهایى از عهده این کار مهم برآیند. اکنون در دانشگاه به بخشى از کاراقدام شده و من هم در بعضى از جلسات حضور مى یابیم . نظریات امام(ره) راجع به دانشگاه و آینده و برنامه ریزى و وظایف آن را گردآورى نموده و گروهها مختلف روى آن کار مى کنند. ماننداین کار را درابعاد دیگرى حوزه ها بایدانجام دهند. آفاتى مانند: تحجر و خشکه مقدسى نباید آینده حوزه ها را تهدید کند. با کار مدام روى اندیشه امام و پیام گرفتن از آن اندیشه هاى بلند باید زمینه نفوذافرادى که به مشى واندیشه ایشان اعتقادى ندارد از بین برود. بنابراین باید هسته هایى تشکیل شود و تقسیم کار گردد مبانى فقهى حدیثى تاریخى و ...امام(ره) روشن گردد. حوزه : حضرت عالى که درباره وصیتنامه الهى - سیاسى حضرت امام(ره) تحقیقاتى داشته اید به نظر شما حساسیت امام(ره) دراین مجموعه جاوید روى چه مسائلى بیشتراست ؟ براى امام(ره) اسلام اصل است واسلام را هم در سایه حفظ انقلاب اسلامى مى داند. روى ارزشهاى انقلاب و عوامل آن توصیه آن توصیه اکید دارد لذا مى فرماید :[باید همه توجه داشته باشند که انقلاب به دست نامحرمان و نااهلان نیفتد]. در همین رابطه لازم مى دانم نسبت به حوزه علمیه عرض کنم که : اگراین انقلاب باقى بماند (که مى ماند ان شاءالله ) در گرو زحمات حوزه علمیه است . و خداى ناکرده اگر آسیبى هم به این انقلاب وارد بشود از حوزه علمیه است . در درجه اول مسوولیت از آن طلاب جوان است . در گذشته لبیک گوى امام طلاب جوان بودند. گر چه بزرگانى بودند که : طلاب جوان و پرشور را هدایت مى کردند و نقش بسیار خوبى داشتنداما حماسه و شور مال طلاب جوان بود.امروز نیز در درجه اول طلابند که رسالت حفظ افکار و اندیشه هاى امام را دارند. حوزه باید فقیهانى تربیت کند امام گونه که : هم داراى فقه و هم داراى عرفان قوى و هم مدیریت بالا و هم کفایت تام و هم داراى بینش قوى و عمیق سیاسى باشند. در حوزه روابط بین افراد همانطور که امام فرمودند بر محوراصول انقلاب باید باشد. طلاب واساتید براین محور حرکت کنند. طلاب باید بکوشند که : سیر معنوى و ملکوتى امام به صورت یک درس دائر و رایج در بیاید و همه بعدى امام را تابلو تحصیلى خود قرار دهند.او یک عمر نمازاول وقتش تاخیر نیفتاد. حتى در آخرین لحظه هاى عمر نظم بسیار دقیق و شگفت امام نیز درس آموزاست .ایشان همواره مراقب اوضاع واطلاعات اجتماعى و سیاسى بود. سالها زیارت حضرت معصومه[ ع] در قم و حضرت امیر[ ع] در نجف و زیارت عاشورایش ترک نشد. پیوسته نوافل راانجام مى داد. حوزویان باید با دقت و جدیت مواظب فرصتها و نظم زندگى باشند زمان مطالعه و عبادت استراحت و... با دقت برنامه ریزى شود. در کنار آن مراقب جریانهاى قشرى و تحجرى در حوزه باشند و نگذارنداین آفات نهال بار و با طراوت حوزه را بى نشاط و پژمرده سازد. در پایان لازم است که از برادران بسیار فاضل و خوبمان در مجله حوزه تشکر و قدردانى کنم . من به قم و طلاب قم و به حوزه بویژه به برادرانى که عشق به امام و راه او دارند ارادت واخلاص مى ورزم .از خداوند متعال مى خواهم که توفیق دهد تا بیشتر در خدمت عزیزان باشیم . -------------------------------------------------------------------------------- به مجلس و دولت و دست اندرکاران توصیه مى نمایم که قدراین ملت را بدانید و در خدمتگزارى به آنان خصوصا مستضعفان و محرومان و ستمدیدگان که نور چشمان ما واولیاء نعم همه هستند و جمهورى اسلامى ره آورد و با فداکاریهاى آنان تحقق پیدا کرد و بقاء آن نیز مرهون خدمات آنان است فروگزار نکنید و خود رااز مردم و آنان رااز خود بدانید. وصیت نامه سیاسى الهى امام خمینى رضوان الله تعالى علیه | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 309 |