تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,075 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,024 |
نقدى بر وسایل الشیعةچاپ آل البیت | ||
حوزه | ||
مقاله 7، دوره 6، شماره 36، بهمن 1368، صفحه 136-159 | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
تاریخ دریافت: 12 اسفند 1394، تاریخ پذیرش: 12 اسفند 1394 | ||
اصل مقاله | ||
چاپ موسسه آل البیت دراین راستا نقد فاضل ارجمند جناب آقاى عبدالحسین رحمانى را بر [وسائل الشیعه] تحقیق و تصحیح لجنه هاى تحقیق موسسه آل البیت[ ع] دراین شماره ملاحظه مى کنید. پر واضح است که : هرگونه پاسخى چه از طرف موسسه محترم آل البیت و چه از طرف دیگر محققان و پژوهشگران در صورتى که با ضوابط نقد سازگار باشد در همین ستون چاپ خواهد شد. به امید آن که : در فضایى آکنده از: صفا و صمیمیت و برادرى و دوستى مباحثات طلبگى این نست مقدس حوزه ها هر چه شکوفاتر گردد. الحمد لواهب النعم الذى علم بالقلم علم الانسان مالم یعلم والصلاه والسلام على سیدنا محمد و آله و سلم . موسسه آل البیت به مصداق ضرب المثل[ اذا شاعت لک ذب سلاحک] دست به تصحیح وسائل الشیعه زده که 6 مجلد آن تاکنون از چاپ خارج شده است . از آنجا که به نظر من این چاپ داراى اغلاط و تسامحات فراوان واز طرف دیگر زحماتى که مرحوم آیه الله ربانى شیرازى مصحح قبلى وسائل متحمل شده اند دراین چاپ به نام مصححان موسسه آل البیت قلمداد شده و کار آن مرحوم[ هباء منثورا] تلقى شده است لازم دیدم نکاتى را به جوانان اهل فضل گوشزد کنم .البته چگونکه خواهم گفت منظوراین نیست که چاپ موسسه به پایه چاپ ربانى نمى رسد بلکه به نظر من بر آن ترجیح دارد ولى حرف من این است که این مقدار کارى که موسسه روى آن انجام داده ایجاب تجدید چاپ آن را نمى کرده است و کارهاى فراوانى لازم بوده که مصححان موسسه انجام نداده اند چنانکه خواهم گفت . مخفى نماند مدعى نیستم که چاپ مرحوم ربانى مطلقا بى عیب است بارى تصحیح مرحوم ربانى بر چاپهاى قبل وسائل امتیازات فراوانى دارد که مشروحا در جلد 1 صفحه کا بر شمرده اند. مهمتراز همه اجتهاد و خبرویت و دقت نظر مرحوم ربانى است که در بسیارى از تعلیقاتش به چشم مى خورد.اینک قبل از ورود به بحث و سخن از وسائل موسسه آل البیت فهرستى از جوامع حدیثى شیعه و طبعهاى مختلف وسائل الشیعه تقدیم خوانندگان عزیز مى کنیم . 1. کافى تالیف محمد بن یعقوب کلینى (متوفى 329 ق) 2. من لایحضره الفقیه تالیف شیخ صدوق محمد بن على بن بابویه (متوفى 381ق) 3و4. تهذیب واستبصار تالیف شیخ طوسى محمد بن حسن (متوفى 460ق ) این چهار کتاب به کتب اربعه حدیث معروفند. ترتیب تالیف آنها به همین صورتى است که ذکر شد. سه کتاب دیگر که تقریبا با هم و در یک زمان تالیف شده اند عبارت است از: 1. وافى تالیف مولى محمد محسن فیض کاشانى (متوفى 1091 ق ) که فقط شامل کتب اربعه شیعه است . 2. وسائل الشیعه تالیف شیخ محمد حر عاملى (11041033ق ) که در حدود 20 سال تالیف شده و شامل احادیثى است که درابواب فقه به آنها استدلال مى شود.این کتاب اعم از کتب اربعه و دیگر کتابهاى معتبر است . 3. بحارالانوار تالیف علامه محمدباقر مجلسى (11101037ق ). بناى مولف بر آن بوده است که از کتب اربعه مگر به ندرت چیزى نقل نکند و علت این امر را هم در مقدمه بحار توضیح داده است . در رتبه پس ازاین کتابهایى که برشمردیم [ مستدرک الوسائل] مرحوم محدث نورى (متوفى 1320 ق ) قرار دارد. وسائل الشیعه به ترتیب کتب وابواب فقه و معروف ترین کتاب فقهى یعنى شرایع محقق حلى تنظیم شده است از این روى مراجعه به آن سهل است .از آنجا که بیشتر کتب حدیثى شیعه نیاز به تحقیق و تصحیح دقیق و فنى و همه جانبه دارد گر چه تاکنون قدمهاى ارزنده اى دراین راه برداشته شده ولى کافى نیست . والبته این امر کار هر کس نیست بلکه کار کسانى است که دراین باره تجربیات واطلاعات کافى دارند و عمرى را با حدیث و رجال و... به سر آورده اند. طبعهاى مختلف وسائل 1. طهران سال 1271-1369 ق سنگى به قطع رحلى در سه مجلد به خط مهدى بن محمد جعفر بدون شماره صفحه . 2. طهران سال 12881283ق سنگى به قطع رحلى در سه مجلد به خط محمد على بن محمد رضوى بدون شماره صفحه . 3. طهران سال 13141313ق سنگى به قطع رحلى در سه مجلد به خط احمد بن محمد تقى خوانسارى واسدالله بن کاظم خوانسارى 563+721+602 صفحه 3 . 4. طهران سال 13241323 ق سنگى به قطع رحلى در سه مجلد به خط محمد حسن بن محمد على گلپایگانى چاپ امیربهادر 557+168+563+77 صفحه . 5. وسائل الشیعه و مستدرکاتها چاپ مصر. دراین چاپ بعداز هر باب وسائل مستدرک همان باب از مستدرک محدث نورى آورده شده است . و با تصدیر علامه قمى بیش از پنج جلد آن چاپ نشده است . جلد پنجم آن در سال 1381 ق . چاپ شده است و تا آخر باب 119ازابواب القبله را دارد 4 . 6. چاپ حروفى در 20 جلد به تصحیح و تحقیق فقیه بلند پایه مرحوم آیه الله ربانى شیرازى که در سال 1376 نخستین مجلد آن منتشر شد. مرحوم ربانى تا جلد 16 آن را تصحیح کردند واز جلد 16 به بعد به تصحیح دانشمند دیگرى غیرازایشان است . 7. چاپ موسسه آل البیت علیهم السلام در قم که تاکنون 6 مجلد آن به حلیه طبع آراسته شده است . دراین جا لازم است قدرى درباره تصحیح مرحوم ربانى توضیح بدهم . کسانى که از نزدیک با آن مرحوم آشنا بوده اند مى دانند که ایشان چه زحمات طاقت فرسایى براى تصحیح این کتاب کشیده اند و چه خون دلهایى که خورده اند. آن زمان یعنى حدود 34 سال پیش که اولین مجلد تصحیح و مرحوم ربانى از چاپ خارج شد چاپ و تصحیح کتاب حقیقتااز جهاد با سیف فى سبیل الله مشکل تر بود. در آن دوران سیاه نه کسى رغبت به دین داشت و نه به کتاب و چاپ کتاب و نه وسائل کار فراهم بود. تقریبا هیچ یک از کتب حدیث چاپ مصححى نداشت . مطلقا کتابهاى فهرست احادیث که امروزه موجوداست (بجز سفینه و مانند آن ) وجود نداشت . تنها طبعهاى حجرى مغلوط و خسته کننده و چشم کورکن با هزاران معایب دیگر در دست بود. حتى تهذیب مورداستفاده مرحوم ربانى شماره صفحاتش نادرست و درهم و برهم بوده . گذشته ازاینها با شروع انقلاب اسلامى به رهبرى حکیم فقیه و عارف بى نظیر حضرت امام خمینى سقاه ربه شرابا طهورا 6 مرحوم ربانى هم وارد میدان شد و سالهاى متمادى در زندان و تبعید و تحت شکنجه هاى و حشیانه شاه و سلولهاى انفرادى به سر برد و هرگاه فراغتى مى یافت مقارن با آن همه مصیبت ها این کار مهم راانجام مى داد. فکر مى کنم بااین توضیح جواجتماعى و سیاسى آن زمان براى فضلاء جوانى که آن روزگار را درک نکرده اند کمى مجسم شده باشد. بارى براثر رنجها و زحمات کسانى مانند آن مرحوم بود که انقلاب به پیروزى رسید واین جو سالم و آرام دینى به وجود آمد تا مصححان بتوانند به این کار بپردازند و با کمال آسایش کتاب تصحیح کنند و زحمات مرحوم ربانى را به نام خود ثبت کنند (با خواندن تمام این مقاله این مطلب را تصدیق خواهید فرمود پس زود قضاوت نفرمایید). برخى ازاغلاط چاپ موسسه اورده فى المقنع من الاحادیث الحسان و لا یخفى انه مرسل و هى غفلى منه. شم حدیث شناسى و آگاهى به علوم آن اشتباه این عبارت روشن مى شود و نه نیازى به نسخه اصل است و نه فرع ! توضیح مطلب : دراین عبارت گفته شده که : در کتاب مقنع تالیف شیخ صدوق فلان حدیث [ حسن] شمرده شده بااین که مرسل است . مى دانیم تقسیم حدیث به اقسام چهارگانه : صحیح حسن موثق و ضعیف از زمان احمد بن طاووس و علامه حلى بین شیعه مرسوم و معمول شده و قبل از آن مطلقا چنین تقسیمى وجود نداشته است بنابراین چگونه ممکن است شیخ صدوق در کتاب خود اصطلاحى را که چندین قرن پس ازاو رایج شده است به کار برده باشد؟ افزون براین مقنع صدوق تماما تتبع شد و چنین مطلبى در آن یافت نشد. حل مطلب این است که دراین عبارت به جاى ( المقنع ) بایدالمنتقى باشد یعنى منتقى الجمان تالیف صاحب معالم که احادیث صحیح و حسن را جدا کرده است و صاحب وسائل هم فراوان به این کتاب ارجاع مى دهد. و همین حدیث مورداشاره شیخ حر را صاحب منتقى در آن کتاب جلد 1 صفحه 144 ضمن احادیث حسن آورده و اشکال شیخ حر براو وارداست . اتفاقا مصحح منتقى الجمان یعنى استاد مسلم فن حدیث و رجال جناب فاضل متتبع و خبیر آقاى غفارى هم در حاشیه همان صفحه[ منتقى ] متذکراین نکته شده و بر مولف منتقى اشکال کرده است بنابراین باید عبارت وسائل چنین باشد. [ أورده فى المنتفى من الاحادیث الحسان]... 2. در جلد 1 صفحه 276 عنوان باب 12 چنین است : [باب ان المذى والوذى والودى ... لاینقض شى ء منهاالوضوء]... و خود شیخ حر در حاشیه همان صفحه از مدارک نقل کرده است که : [ المهدى : بالدال المهمله الساکنه ماء ثخین یخرج عقیب البول]... دراین عبارت هم خطایى رخ داده که بااندکى آشنایى به فقه و حدیث و لغت قابل فهم و درک است و آن این که چیزى به نام[ المدى] (با میم و دال بى نقطه ) که با باب مورد نظر مناسبت داشته باشد نداریم . بااین که در عنوان باب 12 هم کلمه (المدى) نیامده بود!. کمااین که در مدارک صفحه 33 [ الودى] آمده است نه[ المدى] . جالب این است که مصححان این عبارت را نه با کتاب مدارک مقابله کرده اند تا متوجه خطاى آن بشوند و نه با متن بالاى صفحه که حاشیه مربوط به آن است . ممکن است به نظر برخى این اشتباه چندان بزرگ و عجیب نباشد. بله چنین است ولى سخن از میزان دقت مصححان است که مى بینید با چه سهل انگارى و تسامح کتاب را تصحیح کرده اند! بااین که لجنه هاى متعدد ممحض براى این کار بوده اند. 3. در جلد 1 صفحه 209 باب 8 ذیل حدیث اول در پاورقى توضیحى از کتاب[ ذکرى] که مربوط به همان باب است نقل شده است : [ ذرالشهید فى الذکرى ان الماء المستعمل فى نقل الغسل اولى بجوازالاستعمال من ماءالوضوء وان الخلاف مخصوص با لمستعمل فى غسل الجنابه و رجح جوازاستعماله کذ لک جمع من المحققین]. و مصصحان آن قدر بى توجه بوده اند که در دو صفحه بعد یعنى صفحه 211 ذیل حدیث اول باب 9 عینا همان توضیح ذکرى را در پاورقى آورده اند و پنداشته اند مربوط به آنجاست بااین که یک حاشیه بیشتر نیست و باید در یک جا آورده شود نه در دو جا که براثر عدم دقت در نسخه مخطوط دچاراشتباه شده اند. 4. در جلد 2 صفحه 353 حدیث 2 بااین سند ذکر شده است : [عنهم عن احمد عن الحسین بن سعید عن النضرین سوید عن محمد بن ابى حمزه عن على بن ابى حمزه قال قلت : لابى ابراهیم علیه السلام]... و مصححان در پاورقى به کافى جلد 3 صفحه 109ارجاع داده اند. در حالى که این سند قطعا غلطاست . توضیح این که : سند صحیح چنین است : [...عن التضربن سوید عن محمد بن ابى حمزه قال قلت : لابى ابراهیم علیه السلام]. بنابراین عبارت عن على بن ابى حمزه زایداست . همچنان که در حاشیه همان صفحه کافى یعنى جلد 3 صفحه 109 استاد متتبع حضرت آقاى غفارى دامت برکاته توضیح داده اند و نیز در معجم رجال الحدیث جالب توجه این است که مصححان مدعى هستند که مطالب را با ماخذ آن مقابله کرده اند اکنون سوال مى کنم چطور در مقابله با کافى متوجه این اشتباه بزرگ سندى نشده اند و متذکر نشده اند که سند در کافى چنین است ؟ 5. در جلد 4 صفحه 450 باب 50 سند حدیث 7 چنین ذکر شده است : ...عن محمد بن ابى حمزه عن عبدالله بن مسکان عن ابى جعفر علیه السلام ... این سند نیز مخدوش است زیرا عبدالله بن مسکان نمى تواند ازامام باقر علیه السلام مستقیما روایت کند. 7 بنابراین به جاى این جعفر یعنى امام باقر (ع) بایدابوعبدالله (ع) باشد یااین که یک واسطه از سندافتاده باشد. در سندهاى دیگر یک واسطه بین عبدالله بن مسکان وامام باقر (ع) وجود دارد مانند: حدیث 2از باب 63ابواب آداب الحمام که در جلد 2 صفحه موسسه آمده است . ناگفته نماند بناى مصححان براین بوده است که هر جا واسطه اى از سندافتاده یا مخدوش بوده است بین کروشه و یا در پاورقى تذکر دهند مانند: ج 2.402 درباره ابراهیم بن عبدالحمید ج 1.239 درباره وهیب بن حفص ج 2.62 درباره احمد بن ابى عبدالله ج 6.133 درباره حماد بن عمرو. گر چه به این روش در موارد زیادى عمل نشده است . مانند همین موردى که ذکر شد و دهها مورد دیگر که در صدد بیان آنها نیستیم . 6. در جلد 4 صفحه 349 حدیث 7از باب 3ابواب لباس مصلى شیخ حر حدیثى را به شیخ صدوق نسبت مى دهد و مصححان به تهذیب واستبصار شیخ طوسى ارجاع داده اند و دچار تهافت و تناقض بین متن و پاورقى شده اند. 7. در جلد 3 صفحه 358 در پاورقى آمده است :[ مولف در حاشیه نوشته است :المسح :البلاس والجاده] (ق ).البته این سخن قاموس اللغه است و در قاموس اللغه است و در قاموس اللغه جلد 1 صفحه 249 آمده است . و نیز جلد 4 صفحه[ :242 نحرالنهار والظهراوله]. (ق ) که این سخن نیز در قاموس اللغه جلد 2 صفحه 134 آمده است . و ظاهرا مصححان متوجه نشده اند که منظوراز[ ق] قاموس است والا مانند جاهاى دیگر که مولف نام کتب را به رمز نوشته است و مصححان کامل آن را نوشته اند به صورت[ القاموس] مى نوشتند.البته این سخن مقدمه ایراداست و چندان مهم نیست . در همان جلد 3 صفحه 457 مولف نوشته است : [ الکمره محرکه : راس الذکر] (ق ) که اینجا مراد قاموس است واین سخن در قاموس جلد 2 صفحه 128 آمده است ولى مصححان بعدازاین سخن نوشته اند:الصحاح جلد 2 صفحه 809! در حالى که چنین مطالبى اصلا در صحاح نیست که این هم غلط على حده اى است و به خوبى اثبات مى کند عدم فهم رمز (ق ) و بى دقتى درارجاعات را. و نیز در جلد 2 صفحه 152 مولف از شهید معناى لغتى را نقل کرده و مصححان به الصحاح ارجاع داده اند! 8. در جلد 3 صفحه 331 باب 18ازابواب اغسال منسونه که درباره استحباب غسل توبه است از شیخ حر حاشیه اى آمده است بدین مضمون :[ شیخ بهاءالدین گفته است :این روایت را در کتابهاى مشهور حدیث مسندا نیافتم . واین از وى عجیب است و عذرش این است که در باب غناى کافى نقل شده نه در کتاب طهاره و ماننداین سخن بین علماى متاخر ما فراوان است]. مصححان ماخذاین حرف شیخ بهاءالدین را که ظاهرا منظور شیخ بهائى است مشخص نکرده اند ولى شیخ بهائى نه تنها به حدیث مورد نظر برخورد کرده بلکه درباره آن و درباره غسل توبه مفصلا در کتاب[ الحبل المتین] صفحه 82-80 بحث کرده است . پس چگونه مى توان گفت : چون این حدیث در باب طهاره نبوده و در باب غناى کافى وارد شده شیخ بهائى آن را ندیده و گفته چنین حدیثى مسندا نیافتم ؟ واصلا در حاشیه الحبل المتین فرموده است :این حدیث در کافى به سند موثق بعد از باب شراب یعنى همان باب غنا که در کافى بعداز باب شراب است نقل شده است ! 9. در جلد 1 صفحه 69 ، مقدمه التحقیق وفات مولى صالح مازندارانى شارح کافى به سال 1081 ذکر شده که قطعا غلط و صحیح آن 1086 است. منشا اشتباه این است که در شعرى که ماده تاریخ وفات او گفته شده است دقت نکرده اند. ماده تاریخ وفاتش این است. هاتفى گفت به تاریخ که: (آه)صالح دین محمد شده فوت در همان صفحه وفات پدر فیض کشانى سال 1091 ذکر شده که ظاهرااشتباه است واین سال وفات خود فیض است نه پدرش . 10. در جلد 1 صفحه 70 تحت عنوان کسانى که علامه مجلسى از آنها درس آموخته سیدعلى خان مدنى ذکر شده است . بله این دو به همدیگراجازه نقل روایت داده اند ولى علامه شاگرد سیدعلى خان نبوده است . همچنین در همان صفحه تحت همان عنوان شیخ حر عاملى را ذکر کرده اند که ایشان نیز استاد مجلسى نبوده است بلکه از یکدیگراجازه نقل روایت داشته اند. شیخ روایت غیراز استاد و مدرس است و نباید گفت : مجلسى نزد تعدادى از علماى بزرگ علم آموخت از جمله : شیخ حر و سید علیخان . همچنان که حضرت امام خمینى قدس سره از محدث قمى اجازه گرفت و نیزاز سید محسن امین در سفرى که مرحوم امین به قم آمدند اجازه روایت گرفت ولى این دو هیچ کدام استاد حضرت امام نبوده اند. همچنین در جلد 1 صفحه 76از سیدامین نقل کرده اند که علماى جبل عامل حدود یک پنجم کل علماى شیعه اند که البته این سخن از شیخ حر در امل الامل جلد 1 صفحه 15 است و به فرض سیدامین هم فرموده باشند ماخوذاز شیخ حراست .البته در صحت این سخن کلامى است که وارد آن نمى شویم . دراین باره رجوع فرمایید به : ریاض العلماء افندى جلد 2 صفحه 64 164 263 387 و جلد 3 صفحه 75 و 70. 11. در جلد 5 صفحه 292 شیح حر را به برخى فقها نسبت مى دهد و مصححان در پاورقى نوشته اند :[راجع جواهرالکلام]30 :28 و نیز در جلد 4 صفحه 388 شیخ حر سخنى از جماعتى نقل مى کند و مصححان در پاورقى نوشته اند :[راجع : مفتاح الکرامه]150 :2 بااین که صاحب جواهر و صاحب مفتاح الکرامه هر دو متاخراز شیخ هستند و مراد شیح حر غیر ازاین دو فقیه است و باید به ماخذ متقدم بر شیخ حرارجاع داد. 12. بااین که در جلد 1 صفحه 104 آمده است که :[ لجنه اى مخصوص استخراج ماخذ بوده است] مصادر بسیارى از مطالب استخراج نشده است که ذیلا در دو بخش به برخى اشاره مى شود: بخش اول مصادرى که ما پیدا کرده واینجا مى آوریم و بخش دوم مصادرى که ما نیز دراین مقاله مشخص نکرده ایم . بخش اول ج 2.ج 1.421سخنى از کتب رجال رجال نجاشى .134 3.ج 1.192قاله الشهید فى الشرح شرح شهیداول برارشاد.7 4.ج 1.429قول امیرالمومنین علیه السلام نهج البلاغه صبحى صالح 69 خطبه 27 5.ج 2.238ذکرالشیخ فى اول الاستبصار استبصار ج 1.4 62.ج 2.92قال ابن الاثیرنهایه ابن اثیر ج 4.150 7.ج 2.92قال الجوهرىصحاح ج 5.2018 87.ج 2.76قال الشیخ اختیار معرفه الرجال چاپ مصطفوى .210 96.ج 3.85مروى فى الروضه روضه کافى .114 10.ج 3.45نقل الشهید فى الذکرىذکرى .51 11ج 3.335 ابن فهد فى المهذب المهذب البارع ج 1.192 13.ج 3.397قال الجوهرىصحاح ج 5.2126 14.ج 6.328 الشیخ فى کتاب الرجال رجال شیخ .141 15.ج 1.207حکم المحقق فى المعتبرمعبر .8 16.ج 1.207واعترض علیه صاحب المدارک مدارک .28 17. ج 1.355و فى الخلاصه خلاصه علامه .24 18. ج 1.355و فى کتاب ابن داودرجال ابن داود .54 بخش دوم : 1. جلد 1 صفحه 133 ذکره جماعه من علمائنا. 2. جلد 1 صفحه 354 و نقل جماعه الاجماع . 3. جلد 1 صفحه 373 قد ظن بعضهم . 4. جلد 1صفحه 378 استدل بعض علمائنا...ادعى بعضهم . 5. جلد 2 صفحه 200 قال بعض علمائناالمتاخرین . 6. جلد 2 صفحه 452 حمل اکثر فقهاونا... و بعضهم . 7. جلد 2 صفحه 249 قد جزم ...الشیخ و جماعه من علمائنا. 8. جلد 2 صفحه 493 ظاهر کلام الشیخ فى بعض کتبه . 9. جلد 2 صفحه 152 قال الشهید... 10. جلد 3 صفحه 390 استدل بعضهم . 11. جلد 3 صفحه 31 ذکرالذهبى وابن حجر. 12. جلد 3 صفحه 332 قال الشیخ بهاءالدین . 13. جلد 4 صفحه 371 فى البحار. 14. جلد 5 صفحه 269 حکم به بعض الفقهاء. 15. جلد 6 صفحه 233 ابن طاووس فى بعض کتبه . 17. جلد 3 صفحه 432 الحق جمع من الاصحاب . 18. جلد 3 صفحه 129 استدل به جماعه . 19. جلد 2 صفحه 193 وقداشارالشیخ و غیره . 20. جلد 2 صفحه 215 و قد حمله بعض الاصحاب . 21. جلد 4 صفحه 374 ذکر بعض الاصحاب . 22. جلد 3 صفحه 352 قدفس کثیر من علماءاللغه ... وادعى بعضهم ... و جماعه من المفسرین والفقهاء. 23. جلد 3 صفحه 448 حمل اکثرالاصحاب ... و بعضهم . 24. جلد 3 صفحه 529 نقل جماعه من علمائنااجماع الامامیه . 25. جلد 6 صفحه 26 مرویه فى مجمع البیان و غیره . 26. جلد 6 صفحه 67 ذکره بعض علمائنا. 27. جلد 6 صفحه 85 و حمله بعض علمائنا 28. جلد 6 صفحه 214 قال الشیخ . 29. جلد 5 صفحه 131 حمله جماعه من الاصحاب . 30. جلد 1 صفحه 257 الشیخ نقل الاجماع على ... 31. جلد 1 صفحه 269 حمله الشیخ على الاستحباب و حکى بعض علمائنا. 32. جلد 1 صفحه 144 حمله جماعه من علمائنا. 33. جلد 1 صفحه 178 قاله جماعه و فسروا. 34. جلد 1 صفحه 180 ذکر جماعه من علمائنا. 35. جلد 4 صفحه 174 ذکر بعض المحققین . 36. جلد 3 صفحه 200 مجموعه ورام . 37. جلد 1 صفحه 5 حدیث اذهیت . اغلاط جزئى و چاپى 1. مصححان در آغاز مقدمه مولف وسائل یعنى در پاورقى جلد 1 صفحه 4 و 5 نوشته اند : رمز و نشانه اختصارى نسخه مشهد (ا) است و در هامش نسخه( ب)... ، ولى جالب توجه است که این رمز (ا) و( ب) فقط دراین دو صفحه 4و 5 آمده و در جاهاى دیگر مطلقا ازاین رمز نامى به میان نیامده است که معمولا گیج کننده هم هست مثلا جاهاى دیگر مکررا نوشته اند : (در هامش مخطوط اول) یا [درهامش مخطوط ثانى] مانند: جلد 2 صفحات : 273 315 357 501 507 517 522 جلد 1 صفحه : 211 که واقعاانسان نمى داند مخطوط اول کدام است و مخطوط دوم کدام ؟ ثانیا در همان صفحه 5 جلد . نوشته اند :[تا اینجا در نسخه مرعشیه است وازاینجا در نسخه مشهد و]... که براى سهولت واختصار باید در مقدمه هر نسخه اى رمزى خاص داشته باشد و در پاورقیها به کار رود نه عبارت : مرعشیه و مشهد که معلوم نیست مراد چه نسخه اى است . ثالثا مصححان در مقدمه نوشته اند که از هفت نسخه خطى استفاده کرده اند.البته یکى نسخه فهرست وسائل است که آن را چاپ نکرده اند. شش نسخه دیگر:دو نسخه آن از کتابخانه امام رضا علیه السلام بوده که یکى ازاول زکاه تا آخر حج و نسخه دیگر ازاول نکاح تا آخر فرائض است بنابراین هیچ یک ازاین دو نسخه شامل اول کتاب نبوده است . ولى در اول کتاب در مقدمه مولف در پاورقى صفحه 5 جلد 1 نوشته اند:از اینجا نسخه مشهد مى شود که پیداست تناقض آشکارى بین این حاشیه و آن مقدمه وجود دارد. مولف قبل از کتاب الطهاره 31 باب تحت عنوان[ ابواب مقدمه العبادات] آورده است . هم در فهرست و هم در متن وسائل کتاب الطهاره بعدازاین ابواب شروع مى شود و ربطى به کتاب الطهاره ندارد مع ذلک در جلد 1 صفحه 14 تا 128 که[ ابواب مقدمه العبادات] است در تمام صفحات زوج سر صفحه[ کتاب الطهاره] آمده است که پیدااست غلط فاحشى است و باید عنوان :[ کتاب الطهاره] بالاى این بخش از کتاب نباشد بلکه تنها [ ابواب مقدمه العبادات] باشد. شماره شماره جلد صفحه و سطرغلط صحیح ملاحظات 2.ج 1.91 8مولفه مولفه 3.ج 1.99 7 اشیاوهم اشیاء هم 4.ج 1.104 17 المقابله النسخ مقابله النسخ 5.ج 1.379 8 احیى احیا 6.ج 1.54 پاورقى 1 ابى الصلاح ابن الصلاح 7.ج 1.66 3یقراون یقرءون 8.ج 1.75 17 البلده البلده 9.ج 1.55 11کتبت له عشراکتبت له عشر البته در مصدر[ عشر امثالها]است که مصححان هیچ اشاره اى به آن نکرده اند. 10.ج 1.1671 23 الاخرتین الاخریرتین 11.ج 1.12250562 12.ج 1.49 50 مقدمه مصححان ج 1.23 آخر ج 1.5958 74 و ... توفى (16 بار)توفى در عربى رسم است (رسم خوبى هم هست ) که هر چه به صورت[ ى] نوشته مى شود اگر[ ى] خوانده شود زیر آن دو نقطه مى گذارند واگرالف خوانده شود نه . مثل على و على که اولى اسم و دومى حرف جراست و دراین کتاب نیز رعایت شده است ولى در موارد فراوانى از آن غفلت شده است . مانند همین موارد. در ذکر مصادر حواشى مولف نیز این عدم یکنواختى دیده مى شود مانند: ج 1 صفحه 272 جلد 1 صفحه 207 جلد 3 صفحه 335 و جلد 1 صفحه 261.این موارد را با هم مقایسه کنید تا متوجه عدم یکنواختى آن بشوید. همچنین در جلد 1 صفحه 75 آمده است : الشیخ حسن ابن الشهید الثانى ، (با ذکرالف ابن) . و در جلد 1 صفحه 69 (الشیخ حسن بن الشهید الثانى) (بدون الف ابن ). در جلد 1 صفحه 78 آمده است[ نورالدین بن السید نعمه الله] بدون الف ابن .البته اینجا نمى خواهم بحث کنم که کدام درست و کدام غلط است . غرض ارائه عدم یکنواختى است . در هر 6 مجلد وسائل در صفحه تاریخ وفات شیخ حر مولف کتاب این چنین نوشته شده1104 :[ ه]. و تاریخ چاپ این 6 مجلد چنین است1409 :[ ه.ق] بااین که هر دو تاریخ هجرى قمرى است . به فاصله یک سطر یکى را تنها با حرف[ ه] مشخص کرده اند و دیگرى را با[ ه.ق] و حال این باید یکنواخت باشد. 5. تسامحات فنى هم در کتاب دیده مى شود: در جلد 1 صفحه 63 (مقدمه التحقیق ) شماره پاورقیها هم در متن و هم در پاورقى از 2 شروع و به 1 ختم مى شود. و در جلد 1 صفحه 14 شماره پاورقیها در متن از 3 شروع و به 5 ختم مى شود و در پاورقى از 1 شروع و به 3 ختم مى شود. در جلد 1 صفحه 89 شماره هاى پاورقى یک صفحه به ترتیب چنین است : 1 2 1 2. در جلد 1 صفحه 6 (متن ) تنها یک پاورقى موجوداست ولى هم در متن و هم در پاورقى با رقم(4) مشخص شده است . در جلد 2 صفحه 457 حدیث 12 جمله[ یمرق فى قبره] معلوم نیست چرا در داخل پرانتز نوشته شده است . عمده دلائل ازاین قراراست : 1. تصحیح از روى نسخه خط مولف . 2. درج همه حواشى مولف . 3. چاپ ربانى اغلاط واشتباهاتى داشته و برخى ازاحادیث تخریج شده است . اینک این امور را بررسى مى کنیم : 1.این که نوشته اند: ما وسائل را با نسخه اصل یعنى نسخه خود صاحب وسائل مقابله کرده ایم در مورداکثر کتاب صادق است ولى بخش مهمى از وسائل را به خط شیخ حر دراختیار نداشته اند یعنى کتابهاى : زکاه خمس اعتکاف و حج را با نسخه اى به غیراز نسخه اصل مقابله کرده اند که اینهااز مهمترین کتب فقهى و حدیثى است و حدود 5 جلد وسائل را تشکیل مى دهد.البته مصححان بالصراحه بیان نکرده اند که قسمت هایى از نسخه اصل را نداشته اند بلکه با دقت زیاد در مطاوى تصویر نسخ و مقدمه چنین امرى به دست مى آید و مصححان سعى کرده انداین امر را بالصراحه بر زبان نیاورند. ثانیا در جلد 1 صفحه 99 نوشته اند :[در چاپ ربانى از نسخه مرحوم علامه طباطبائى صاحب تفسیرالمیزان استفاده شده که مرحوم علامه هم با نسخه خمایسى مقابله کرده و خمایسى هم نسخه اش را بااصل شیخ حر مقابله کرده بود؟]. اینجا هم دچار خطاى فاحشى شده اند زیرا:این مساله درباره حدود نیمى از کتاب یعنى ازاول طهاره تااول جهاد چنین است ولى در نیمه دوم کتاب یعنى ازاول جهاد تا آخر وسائل را مرحوم علامه طباطبائى با نسخه خود شیخ حر مقابله کرده است نه نسخه خمایسى 10 علامه طباطبائى در آخر کتاب الوصایا (ج 13.484 چاپ ربانى ) نوشته است : [بلغ قبالا بالقراءه عن النسخه الاصلیه والتصحیح بها و هى الجزء الرابع من المبیضه بخط مولفها رحمه الله علیه من اول کتاب الجهاد الى آخر کتاب الوصایا و کان ذلک فى مجالس کثیره عدیده]... آیا این خطاى واضح و فاحش دراینجا بخشودنى است ؟! بنابراین در نیمى از کتاب تفاوت چاپ موسسه با چاپ ربانى ازاین حیث دراین است که در چاپ ربانى نسخه را مرحوم علامه طباطبائى قدس سره با کمک گروهى از علماء مقابله کرده اند و در چاپ موسسه چند نفر طلبه عادى که ... ثالثا مرحوم ربانى نسخه اش را با چاپهاى حجرى هم مقابله کرده است که این از مطاوى تعلیقات ایشان هم هویداست .از میان چاپهاى حجرى بخش عمده چاپ امیر بهادر یعنى حدود یک ربع کتاب از جهاد تا وصایا براساس نسخه شیخ حر چاپ شده است . 11 وایضا یکى از طبعهاى حجرى ایران غیرا زچاپ امیر بهادر تمامش براساس نسخه اصل شیخ حر چاپ شده است . 12 بنابراین ازاین حیث نسخه اصل چاپ موسسه بر چاپ ربانى چندان مزیتى ندارد. گذشته از همه اینها چاپ ربانى از جلد 17 به بعد با نسخه کتابخانه آیه الله مرعشى نجفى که مصححان موسسه هم با آن مقابله کرده اند و به آن مى نازند نیز مقابله شده است . (ج 17.2) وافزون براینها بااین که مصححان این همه از نسخه اصل مورداستفاده خود دم زده اند مواردى هست که حدیثى رااز چاپ ربانى نقل کرده اند و مرقوم فرموده اند:این حدیث در نسخه اصل ما نیست مانند: ج 3.163 164 درباره حدیث 7 و 8 که نوشته اند :[ هذا الحدیث لم نجده فى المصوره عن اصل خط المصنف] بااین که از لحاظ تعداداحادیث باب که خود مولف در فهرست کتاب گفته است و شماره اى که در متن کتاب گذاشته مى بایست این دو حدیث 7 و 8 در کتاب باشد مع ذلک در نسخه اصل مصححان نبوده واز چاپ ربانى نقل کرده اند. و مشابه همین مطلب را نیز درج 1 ص 422 چاپ موسسه ملاحظه فرمایید. 2. درج حواشى مولف مولف در چاپ ربانى آن همه حواشى ارزنده مرحوم ربانى و مطالب مهم درباره متن و سند احادیث و نیز حواشى تحقیقى شعرانى آمده که چاپ موسسه فاقد آنهاست . دقتهاى مرحوم ربانى درباره سند و متن احادیث واقعا بسیار و ارزنده است . 3. چاپ ربانى اغلاط واشتباهاتى داشته است ثانیا غالبا جزئى و چاپى است مثل این که فرموده اند: در فلان صفحه یک حرف جر یعنى :[ عن] از چاپ ربانى ساقط شده است و یا یک کلمه[ لا]افزوده شده است و نظایراین اشتباهات . و بعضى هم انصافا خنده داراست که اکنون به عرض مى رسد: 1. مصححان در جلد 1 صفحه 100 (مقدمه ) به عنوان ایراد به چاپ ربانى نوشته اند :[در چاپ ربانى حدیث 7از باب 28ازابواب صوم مندوب تکرار واضافه دارد واین تکرار واضافه غلط است]. عجبا فرزندان عزیز! خود مرحوم ربانى در پاورقى متذکراین نکته شده و مرقوم فرموده است : [ الظاهران فیه تکرارا والصحیح ما فى الطبعات السابقه]. (وسائل چاپ ربانى جلد 2 صفحه 362. ( پس باید گفت : هذه بضا عتنا لادت الینا. 2. باز در جلد 1 صفحه 101 به عنوان ایراد به چاپ ربانى نوشته اند: [در چاپ ربانى در باب 28ازابواب اذان واقامه چهار حدیث ذکر شده بااین که خود مولف در فهرست گفته است 3 حدیث دارد]. این هم عجیب و غریب است دراین مورد نیز خود مرحوم ربانى متذکر این مطلب شده و درباره همان حدیث اضافى مرقوم فرموده است : [لم نجده فى التهذیب و لعله زیاده و یویدها ما فى فهرست الکتاب من ضبط حدیث الباب ثلاثه] . (وسائل چاپ ربانى جلد 4 صفحه 656). 3. مصححان در جلد 1 صفحه 101 نوشته اند :[در چاپ ربانى حدیث 1از باب 14 [والظاهرانه قدس زاغ بصره فاخذ قطعه من حدیث سماعه و قطعه من حدیث الفراءالاتى واورده صحیحا فى 1.6 من القبله] . بارى اینها نمونه هایى از به اصطلاح اغلاطى است که مصححان موسسه در چاپ ربانى یافته اند حال این که مرحوم ربانى متوجه این موارد بوده است و در پاورقى اشاره کرده است . گذشته ازاینها در موارد فراوانى مرحوم ربانى متذکراختلاف فهرست با متن کتاب از حیث تعداداحادیث شده و دقت داشته است . ما براى نمونه از چهار جلد وسائل ربانى مواردى را مى آوریم که در متن مثلا 5 حدیث بوده است و در فهرست 6 حدیث و نیز دقتهاى دیگر: جلد 1 صفحه 377 513 145 275. جلد 2 صفحه 1027 556 562 594 599 539 739 812. جلد 3 صفحه 422 425 507 525 593 167 145 281 281 379 601 104 167 200 271. جلد 4 صفحه 978. وافزون بر همه اینها نقض به چاپ موسسه نیز وارداست از باب نمونه : مصححان در جلد 5 صفحه 217 باب 17 نوشته اند: دراین باب 5 حدیث هست بااین که در فهرست جلد 5 صفحه 519 6 حدیث براى همان باب ذکر کرده اند. امااین که مصححان اشکال فرموده اند ه در چاپ ربانى برخى احادیث تخریج نشده وایشان نوشته اند:[ لم نجده] باید بگوییم مرحوم ربانى حدود 85 درصداز ماخذ رااستخراج کرده است چنانکه روشن است . موسسه هم یکجااین لقمه چرب را بلعیده واین همه زحمت را به نام خود ثبت کرده است و شاید حدود 10 درصد علاوه بر مرحوم ربانى استخراج ماخذ کرده است . مجموعا ماخذ 95 درصد مطالب استخراج شده است . ولى صرف این که در برخى احادیث مرحوم ربانى مرقوم فرموده[ لم نجده] این عیب اساسى اینک مواردى که مصححان ماخذ مطلب را نیافته اند و متذکر شده اند:[ لم نعثر علیه] یا[ لم نجده] : جلد 1 صفحه 61 67 71 69 382 404 426 438. جلد 2 صفحه 201 262 459. جلد 3 صفحه 17 36 26 121 129 133 149 253. جلد 4 صفحه 20 21 25 252 292. جلد 5 صفحه 35 371 38 429 475 430. جلد 6 صفحه 203 184 212 214 263 406 453 475 505. تقدم و یاتى خوشبختانه مرحوم ربانى چنین کار پر زحمت و پر دردسرى را در تصحیح خودانجام داده است . 13 و مصححان موسسه هم آنها را عینا درج کرده واین لقمه چرب را بلعیده اند و هیچ تذکرى هم نداده اند و تنها موارد معدودى بر آن افزده اند و شاهد مطلب مااین که موارد زیادى یافت مى شود که عین عبارت مرحوم ربانى را آورده انداز باب نمونه : در چاپ موسسه جلد 1 صفحه 293 پاورقى اول آمده است : تقدم ما یدل على ذلک فى الباب 2 من هذه الابواب خصوصا فى الحدیث 6 منه که عینا عبارت مرحوم ربانى در جلد 1 صفحه 207است . 2. در جلد 1 صفحه 357 چاپ موسسه : [و تقدم ما یدل على بعض المقصود]... که عینا عبارت مرحوم ربانى در جلد 1 صفحه 251است . جالب است بدانیم که دراین مورد شیخ حراحاله به ما تقدم نداده و مرحوم ربانى خود چنین نکته اى راافزوده اند و مصححان موسسه هم از ایشان گرفته اند و نفهمیده اند که شیخ حراحاله به ما تقدم نداده است . 3. در چاپ موسسه جلد 1 صفحه 404 آمده است : لم نعثر على الروایه فى کتب الشیخ و لم ترد فى الوافى ایضا . 4. در چاپ موسسه جلد 3 صفحه :377 [ أورد ذیله فى الحدیث 1 من الباب 21 من هذه الابواب و قطعه منه ... و تقدم صدره]... . که عینا در عبارت مرحوم ربانى در جلد 2 صفحه 989است . 5. در جلد 4 صفحه :[386 یاتى فى الباب ... و یاتى ما یدل على بعض المقصود]... که عینا عبارت ربانى در جلد 3 صفحه 280است . 6. در جلد 4 صفحه :[386 یاتى ما یدل على بعض المقصود]... عینا عبارت مرحوم ربانى در جلد 3 صفحه 332است . و مثل همین مورد جلد 5 صفحه 10از چاپ موسسه است که عینا عبارت عبارت ربانى در جلد 3 صفحه 343است و دهها مورد دیگر. تازه مصححان موسسه بسیارى از موارد تقدم و یاتى را مشخص نکرده اند مانند. 1. جلد 2 صفحه 144:[ یاتى فى ابواب الجمعه] . 2. جلد 2 صفحه89 :[سیاتى فى احادیث الحنا]. 3. جلد 2 صفحه279: [على تفصیل یاتى ان شاءالله] . 4. جلد 5 صفحه269 :[یاتى فى الحج و غیره] . 5. جلد 5 صفحه459 :[یاتى جمله منها فى کتاب القضاء و غیره] . 6. جلد 1 صفحه151 :[و یوید هذه الاحادیث ما یاتى] . 8. جلد 1 صفحه216 :[و یاتى ما یدل على طهاره ماء].... 9. جلد 5 صفحه380:[ لم نعثر على الحدیث فى ما یاتى] . آخرین کلام : از باب نمونه به دو نکته مهم که در مقدمه از آن غفلت شده اشاره مى کنیم : 1. کسانى که در درس فقه مرحوم آیه الله العظمى بروجردى[ ره] فقیه بزرگ طائفه شیعه شرکت کرده اند مى دانند که آن مرد شریف نازنین که بسیار کم زبان به انتقاداز کتابها مى گشود بارهااز وسائل انتقاد مى کرد که : مرحوم شیخ حر در وسائل احادیث را تقطیع کرده است واین را عیب بزرگ و مهم وسائل مى دانست .اهل فقه مى دانند که تقطیع حدیث ضربه اى به دلالت آن مى زند و چه بسا یک کلمه یا یک جمله در آخر حدیث قرینه صدر حدیث مى شود و معناى صدر آن را عوض مى کند و چون مرحوم ربانى متوجه این نکته بوده اند به موارد تقطیع حدیث در چاپ خود اشاره کرده اند. (ج 1 صفحه کا). 2.اشکال دیگر وسائل این است که شیخ حر قدس سره فتواى خود را در عنوان بابها دخالت داده و فرموده است :[ باب وجوب فلان امر یا حرمه یااستحباب یا کراهه یااباحه فلان امر] بااین که چه بسا حدیثى که ذیل آن باب نقل مى کند به نظر دیگران بر آن مطلب دلالت نداشته باشد. و این امر رهزن مى شود ولى در کتب مقدم مثل کافى و فقیه ابدا چنین چیزى یده نمى شود و هیچگاه فتواى خودشان را در معناى احادیث دخالت نداده اند و آنچه را که در خود حدیث آمده عنوان باب قرار داده اند . در خاتمه از دو تن از تلامذه خود که در تهیه این نوشته زحمت کشیده و همکارى کرده اند تشکر مى کنم .اضافه مى کنم که چاپ موسسه از حیث طبع و تجلید و نوع کاغذ و مانند آن گوى سبقت رااز کتب طبع ایران ربوده است و دست اندرکاران آن دراین باب سلیقه و توفیق زیادى داشته اند.ان شاءالله بیش ازاین درارائه خدمات فرهنگى موفق باشند. والسلام على من احیا آثارالامامیه و بذل جهده فیه | ||
مراجع | ||
پاورقى ها 1. براى آگاهى از شرح و توضیح این ضرب المثل ر. ک : ترائنا /07/13 2. در سراسراین مقاله براى سهولت از وسائل تصحیح مرحوم ربانى تعبیر به چاپ ربانى واز وسائل موسسه آل البیت تعبیر به چاپ موسسه مى شود.
3.فهرست مشار .989. جزاینها چاپهاى دیگر هم دارد. ر.ک : وسائل الشیعه چاپ مرحوم ربانى ج 1.ک کا.
4. براى آگاهى بیشتر ر.ک : همبستگى مذاهب اسلامى ، ترجمه بى آزارشیرازى .294.
5. وسائل الشیعه چاپ مرحوم ربانى ج 1.ح .
6.اشاره است به آیه شریفه : وسقاهم ربهم شرابا طهورا سوره انسان آیه 21.
7. معجم رجال الحدیث ج 324.10 جامع الرواه ج 507.1 رجال کشى ، رجال شیخ 264. در رجال نجاشى ذیل عبدالله بن مسکان صفحه 214 آمده است :
روى عن ابى الحسن موسى(ع) و قیل انه روى عن ابى عبدالله ع و لیس بثبت . روایت از ابوعبد الله (ع) لیس بثبت چه رسدازابى جعفر (ع) !
8. فهرست کتب خطى کتابخانه اصفهان ج 1.390389.
9. همان مدرک ج 1.139.
10. وسائل الشیعه چاپ ربانى ج 1.ک و صفحات آخر بعضى از مجلدات .
11. وسائل الشیعه چاپ امیربهادر الذریعه ج 4.354.
12. الذریعه ج 4.354.
13.البته عالم جلیل مرحوم شیخ عبدالصاحب (متولد 1300 و متوفاى 1353ق ) نواده مرحوم صاحب جواهر دراین باره کتابى نوشته است به نام الاشارات والدلائل فیما تقدم و یاتى من الوسائل یا الاشارات الى ما تکرر فى الوسائل من الاحالات که در سال 1334 ق . تالیفش تمام شده و در سال 1356 ق . در مطیعه مرتضویه نجف به طبع رسیده است ولى چنانکه اهل فن مى داننداین کتاب چندان راهگشا نیست و همه موارد تقدم و یاتى را مشخص نکرده است . ظاهرا مصححان موسسه اصلا آن را ندیده اند زیرا حتى اسم آن را که در جلد 1 صفحه 90 (مقدمه ) به آن اشاره کرده اند به غلط الاشارات والدلالات الى ما تقدم اوتاخر فى الوسائل نوشته اند.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,123 |