تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,822 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,981 |
تخصص | ||
حوزه | ||
مقاله 1، دوره 6، شماره 33، مرداد 1368، صفحه 3-30 | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
تاریخ دریافت: 12 اسفند 1394، تاریخ پذیرش: 12 اسفند 1394 | ||
اصل مقاله | ||
بسم الله الرحمن الرحیم بى وجوداندیشه بانان مهجز و پا در رکاب [ افکار نو] و[ طرحهاى جدید] توان بقاء رااز دست مى دهند در مصاف اندیشه هاى مهاجم زبون مى گردند در تنور خواسته ها وامیال مى سوزند و در غبار زمانه مدفون مى شوند. آیین محمدى و شریعت نبوى ازاین اصل کلى بیرون نیست . درایت اندیشه وران نخستین و کیاست تیزهوشان اولیه اسلام مسلمانان را براین بایستگى رهنمون گشت نص قرآنى و توصیه هاى روایى آنان را در رهیابیشان بر ضرورت یاد شده یارى نمود و جامعه اسلامى را براى تولد مولودى جدید در ساختاراسلام آماده ساخت و چنین شد که سازمان روحانیت پا به عرصه وجود نهاد. چگونگى پیدایش حوزه ها و چسانى حیات آنها بحثى است دلکش و دوست داشتنى که بر آوردن آن بر عهده علاقه مندان به تاریخ حوزه ها و دوست داران رون آموزش دراسلام و مسلمانان است و دراین نگاشته که در پى غرض دیگر نگارش مى یابد جاى طرح ندارد. آنچه که دراین راستا پیش نویس وار ضرورت بحث دارد توجه به چرایى پیدایش حوزه هاى دینى است تا لزوم گرایش به شیوه[ تخصص] در روند آینده حوزه ها را مبرهن کند. چرایى پیدایش حوزه ها: ضرورتهاى مزبور علاوه بر پیدایش حوزه ها به روند آنها نیز جهت بخشید واهداف سازمان روحانیت را مشخص ساخت و تلاش روحانیت را در سه محور مهم سامان داد: تبلیغ دین 2.دفاع از شریعت رونق کار فیلسوفان و متکلمان کاست واعتبارشان را پایین اورد. پیامد چنین تحول عقب ماندگى گسترده اى است که در مباحث کلامى و اعتقادى بوجود آمده است و مسائل کلامى از پایگاه استدلالى خود در حد تقلید کورکورانه پایین کشیده شده است . نجات از چنین وضعى در گروه حیات مجدد مسائل کلامى است که باید حوزه هاى علمیه با دست زدن به ابتکاراتى آن را بدست آورد. استنباط حکم . حوزه ها باید به [ اجتهاد] درست بیندیشند و براى هزاران مشکل عملى مسلمانان پاسخى بیابندازاین رو استنباط حکم بااهمیت خاص خود همچنان در صدر اهداف حوزه هاى علمیه خودنمایى مى کند که باید حوزه ها در کنار دفاع از شریعت و تبلیغ دین آن را به سامان برسانند. تخصص واهداف حوزه [... خدا رحمت کند مرحوم آیت الله آقا سید عبدالهادى شیرازى را بسیار مرد روشنى بود. آن زمان در نجف من خدمت ایشان مساله تخصصى شدن ابواب فقه را عرض کردم ایشان فرمودند: درست است باید دنبال مطلب را گرفت و تعقیب کرد. من خدمت ایشان عرض کردم : امر دایره است بین این که شخصى در تمام ابواب فقه مجتهد باشداما دراین اجتهاد فقط به روایتهاى دم دستى اکتفاء کند و بین این که در یک بخش مثلا مکاسب یااراضى مجتهد شوداما پیرامون آن کاملا فحص کند و نگذارد چیزى باقى بماند کدامیک ازاین دواقرب به واقع است ؟ ایشان فرمود: مسلم این دومى]. 1 در همین ارتباط آیت الله العظمى اراکى نظر مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائرى موسس حوزه علمیه قم را چنین نقل مى کند: حاج شیخ مى فرمودند: هر بابى ازاین ابواب یک متخصص لازم دارد چون ابواب فقه خیلى متشتت واقوال وادله عقلیه و نقلیه واجماعاتش تتبع زیاد مى خواهد وافراد سریع الذهن لازم دارد واین عمرانسانى کفایت نمى دهد که پنجاه باب بطور شایسته و آن طور که باید و شاید تحقیق شود پس خوداست براى هر بابى یک شخصى متخصص بشود مثل این که در طب متخصص وجود دارد: یکى متخصص گوش است یکى متخصص اعصاب یکى متخصص چشم و... هر کسى یک تخصص دارد... حاج شیخ مى فرمود: یکى متخصص طهارت باشد یکى متخصص خمس باشد و همینطور و آن وقت هر سوال واستفتایى که مى آید به متخصص آن ارجاع دهیم تااو جواب بدهد.2 گروهى دیگراز روحانیون در برابر نظریه گروه اول به نفى[ تخصص] پرداختند و ورود آن را به حوزه هاى علمیه غیر مفید و مضر دانستند و بر پایه احساس وظیفه اى که در راستاى حراست سیستم آموزشى گذاشته بر عهده خویش مى دیدند به مخالفت با آن قیام کردند. سابقه طولانى پیدایش اندیشه مزبور آن را تا حدودى به ذهنها نزدیک ساخته واز غرابت و ناشناخته بودن آن کاسته است و صاحبان فکر را به اعلام موضوع و طرح آراء و نظرات موافق و مخالف واداشته مشکلات راه مطرح شده عواقب مثبت و منفى پیش بینى شده و زمینه لازم را براى طرح آن بعنوان یکى از مسائل عمده دراصلاح سیستم آموزشى حوزه بوجود آورده است وابستگى تحقیق سریع و صحیح اهداف حوزه با مساله[ تخصص] مبرهن تر گشته و دفاع از آن تا حدودى آسان شده است که در ذیل با طرح آراء و نظرات اعلام شده به تبیین مبحث پرداخته خواهد شد. حوزه هاى تخصص الف : تخصص علوم حوزوى ... نباید خلط بین تحصیلها کرد. آن عالم مى گوید: من با هر ذى فنونى که مباحثه کردم غالب شدم مگر با ذى فن که مغلوب گشتم . یک فن درست خوانده شود بهتراز آن است که چند فن ناقص تحصیل گردد. یک عده که براى تحصیل حکمت خوبند واستعدادش را دارند (پس ازاتمام سطح ) حکمت بخوانند. یک دسته فقه واصول فرا بگیرند و یک عده علوم ضرورى جدید را. پس ازاتمام سطح هر عده اى به تناسب ذوق واستعدادشان تخصصى بشوند.اکنون حوزه ها چنین نیست ولى خوب است که چنین شود. طلاب و حوزه هاى علمیه باید ببینند که امروز در تبلیغ و غیره چه چیزهایى لازم است (بحسب استعداد) همان را دنبال کنند.3 دراین نظریه سخن از تخصصى شدن علوم حوزوى است و بر پایه آن باید گروهى به تحصیل فقه واصول گروهى به تحصیل حکمت و فلسفه گروهى به آموزش تفسیر و علوم قرآنى و گروههایى دیگر به یادگیرى علومى دیگر بپردازند. دراین نظریه تقسیم بندى حوزه به رشته هاى تخصصى به مراتب از تقسیم بندى آن بر پایه نظریه دوم زودتر آغاز مى شود وازاشکالات اساسى که بر نظریه[ تخصصى] وارداست آسانتر خلاصى پیدا مى کند. ب : تخصص شعبات فقه ... گسترش موضوعها و مسائل در هر بابى ازابواب فقه و کلام و منطق وادبیات و تفسیر قرآن مجید واخبار مربوط به معارف اسلامى بقدرى زیاداست که مى توان گفت فراگیرى محققانه هر یک از آنها یک عمر معمولى را به پایان مى رساند بعنوان مثال : در زمانهاى گذشته مسائل ربا با آشنایى اجمالى با دو فلز معروف (طلا و نقره ) و بعضى ازاشیاء که بطور قرار دادى پول تلقى مى شد به آسانى و در وقت محدودى حل و فصل مى گشت امااگر شماامروز بخواهید درباره پول مثلا ( از نظر ماهیت خواص اولیه خواص ثانویه لوازم عینى لوازم ملموس ارزشها سیاست پول و پول در سیاست )کار کنید حداقل صد مجلد کتاب را باید مورد توجه و تحقیق قرار بدهید به اضافه لزوم آشنایى با آن اصول و مسائل اقتصادى که مستقیم یا غیر مستقیم با پول ارتباط دارند . 4 عمده ترین اشکال مخالفان[ تخصص] براین گروه متوجه است . چون دراین روش ارتباط ارگانیک بین ابواب مختلف فقه و ترسیم یک مجموعه منسجم بااشکال مواجه مى گردد که باید بدان چاره اى اندیشید. موافقان نظریه راه حلهایى دراین خصوص ارائه داده اند که در تداوم مقاله بدان پرداخته خواهد شد. بر پایه این نظریه آغاز فعالیتهاى تخصصى تا حدودى دیرتراز نظریه تخصص در علوم حوزوى شروع مى ود و دانش جویان آن از میان مجتهدان و صاحبان ملکه استنباط گزینش مى گردد. پایه این نظریه بر خلاف نظریه نخست بر آگاهى تفصیلى از وسعت موضوعات فقهى و تاثیر تحولات زندگى در گسترش موضعات احکام قرار دارد و معتقدان به آن به واقع گرایى توجه فزونترى دارند. چرایى تخصص الف :جامعیت دین [ تخصص] به جاى روش کنونى است تا حوزه هاى علمیه بالاجبار به شعبات دیگر علوم اسلامى بپردازند وازاین رهگذر جامعیت حوزه ها بدان برگردد. علامه سیدمحمدحسین فضل الله دراین خصوص مى گوید: من معتقدم که حوزه با نظام کنونى آن قادر به انجام وظایف خود در جهان اسلامى نمى باشد زیرا نظام تدریس در حوزه به نحوى است که تنها فارغ التحصیلان آن افرادى آن افرادى هستند که متخصص در شریعت اسلامى مى باشند و نه دراسلام . آنگونه که ملاحظه مى کنیم مى بینیم دروس عقاید مورداهمیت قرار نمى گیرد لذا نمى بینیم پیشرفت و نوآورى در علم کلام بوجود آمده باشد و یا در مورد فلسفه که هرگونه نوآورى را فاقداست و یا تفسیر قرآن هرگز درس اساسى در حوزه بشمار نمى آید. نمى بینیم در حوزه درسهایى در بررسى ادیان جهانى باشد. طلبه ها هیچگونه اطلاعى ازادیان یهودى یا نصرانى یا بودایى و یا مذاهب هند ندارند. در حوزه بحثهایى درباره بررسى مذاهب اسلامى نداریم . ما در حوزه بعنوان جزئى از جهان اسلام مى خواهیم ببینیم نظر دیگر مذاهب اسلامى از جهات عقیدتى مذهبى و شرعى درباره ما چیست ؟ ما در حوزه بحثهایى درباره جراینهاى فکرى و سیاسى معاصراز قبیل مارکسیسم ملى گرایى و ... نداریم ازاین رو مشاهده مى کنیم ! حوزه با روش کنونى هرگز نمى تواند براى جامعه علماى مسلمان که قادر به حل مشکلات آنان باشند تقدیم کند . ... ما معتقدیم که در عین حالى که باید جهت عمق درس حوزه باقى باشد بطورى که طلبه را براى رسیدن به مرحله اجتهاد آماده کند... معتقدیم و تاکید مى کنیم که ضرورى است که درسهاى حوزه توسعه داده شده به نحوى که طلبه پس از پایان مراحل درس حوزه حداقل اطلاعات عمومى را داشته باشد... و سپس با تکیه بر آن معلومات در رشته معین از قبیل فلسفه و یا غیر آن متخصص و خبرویت پیدا کند تا بدین وسیله بتوانیم در درگیریهاى فکرى که میان کفر واسلام وجود داردایستادگى کرده و با آنها مبارزه نمودى و بر آنها مبارزه نموده و بر آنها فائق آییم.5 این استدلال تنها بر لزوم[ تخصص علوم حوزوى] تاکید دارد و ضرورت برگشتن به جامعیت لازم یک دین جهانى را دلیل انتخاب شیوه[ تخصص] در آموزش حوزه ها مى داند تا بدین وسیله دین اسلام ازانزوا و یک بعدى بودن خارج شود و در همه صحنه ها وارد گود مبارزه ادیان و فرهنگها گردد. ب :اخلاف ذوق در دیدگاه اینان اختلاف ذوقها و سلایق واقعیتى انکار ناپذیراست که بهره گیرى مفیداز تمام سلایق واستعدادها در گرو توجه به متغیرهاى موجود در آنهاست . و براى حوزه هاى علمیه که در پى دست یابى به اهداف مقدس و مهم خویش است غفلت ازاین واقعیت نوعى وارونه کارى است که نتیجه اى جز کندى در دسترسى به اهداف ندارد و به تعبیراستاد حسین نورى : [ هر کسى ذوق واستعداد و سلیقه اش با یک نوعى از معارف مى سازد. یک نفر ذوقش واستعداش با فقه واصول هم آهنگى دارد یک نفر با فلسفه یک نفر با تاریخ یا تفسیر یا رجال و برخى براى وعظ و خطابه و تبلیغ و یا...این روش صحیحى نیست که بدون توجه به استعدادهاى مختلف و گوناگون تمام افراد یک نواخت مشغول تخصیل باشند. ما باید طلاب را بگونه اى دقیق طبقه بندى کنیم و براى هر طبقه اى آن اندازه که امکانات لازم دارد فراهم کنیم مثلا کسى که مى خواهند فقیه باشد و دراین زمینه استعداد کافى دارد و مشخص شده است که مى تواند دراین زمینه توفیق بدست آورد براى وى یاد گرفتن زبان انگلیسى خیلى ضرورت نداردامااگر کسى بخواهد خطیب و مبلغ باشد و دراین زمینه استعداد کافى داشته باشد براى وى ضرورت دارد که زبان عربى و انگلیسى را خوب بداندازاین رو هر رشته اى لوازمى لازم دارد]. 6 همین استدلال از زبان آیت الله سید عزالدین حسینى زنجانى بدین بیان است : [حوزه ها در زمینه فقه واصول معقول خوب هستندامااینگونه نیست که استعدادها تماما براى فقه واصول خلق شده باشند. مى توان تفاوت استعدادها را به تفاوت نفوس دانست ...اگر در حوزه استعدادها شناخته و هدایت بشود خیلى موثراست]. 7 این استدلال ماننداستدلال گذشته به تخصصى شدن علوم حوزوى عنایت دارد. و در پى آن است که استعدادها در زیر چرخ نظام آموزشى یک نواخت حوزه هااز بین نرود تااز نیروى انسانى موجود حوزه ها بیشترین بهره برده شود و عقب ماندگیهاى کنونى جبران گردد. ج : تعمیق علوم اسلامى جهت و کانال مشخص هدایت گردد وازاین رهگذر زاویه هاى مبهم و بخشهاى دست نخورده علوم حوزوى گشوده شود و هر روز عمق و ژرفایى بیشترى حاصل شود. به باوراینان ذى فن از ذى فنون قویتر و حاصل کارش مطمئن تراست . به بیان یکى ازاساتید حوزه علمیه قم : [ ...مااگر طبقه بندى صحیح توام با مراقبت و مدیریت همه جانبه داشته باشیم مى توانیم در حوزه علمیه فقهاء بزرگ فلاسفه متبحر متکلمین خوب مبلغین زبردست و توانا که در داخل و خارج بتواننداز عهده تبلیغ برآیند تربیت کنیم]. 8 این استدلال برخلاف دو دلیل گذشته علاوه بر ضرورت[ تخصص] در علوم حوزوى لزوم آن را درابواب فقهى هم مبرهن مى سازد. گر چه معتقدان به استدلال فوق الزاما[ تخصص ابواب فقهى] را باور ندارند و دلیل یاد شده را بر لزوم تخصص علوم حوزوى اقامه کرده اند لکن واضح است که تمرکز تلاش یک فرد در بخشى ازابواب فقهى بازدهى ژرف تر واطمینان بخش تراز حالت توسعه و بى انسجامى دارد. فقدان پاسخ مطمئن و روشن در پاره اى از موضوعات فقهى در عین تمرکز تلاش حوزه هاى علمیه در مسائل فقهى دلیل روشنى است که حوزه ها براى دستیابى به نتایج واضح و معتبر نیازمند به شیوه تخصص درابواب فقهى نیز هستند. بااین همه علاقه مندان به تخصص ابواب فقهى دلائل دیگرى نیز بر لزوم آن اقامه مى کنند که پاره از آنها بدین قراراست : الف : پیچیدگى حوزه کار بخش کوچکى از یک نوشته را بخوداختصاص مى داد اکنون کتابها و مقالات کتابها و مقالات فراوانى رااز آن خود مى سازد.اندیشه گران کنونى نمى توانند با ذهنیت بسیط و ساده وارد مبحثى شوند و در کوتاه مدت کارى را بپایان برسانند. دورانى که بتوان مباحث و کتب فقهى را در یک یا دو مجلد جمع آورى کرد گذشته است .امروزه تفریع فروع بقدرى گسترده است که چه بسا یک شاخه از یک موضوع فقهى دهها کتاب را بخود اختصاص مى دهد و با پیدایش نظریات جدیدتر هیچگاه نمى توان اطمینان داشت که پرونده مساله اى بسته و آخرین سخن گفته شود. در دنیاى کنونى مباحث قراردادى که مهمترین و گسترده ترین مباحث فقهى ازاین دست است به رود پرخروش و مستمرى مى ماند که باارائه وابداع آراء نو بى وقفه به پیش مى رود و سخنى تازه مى طلبد. روزگارارائه نظریات جزمى و کلام قطعى بپایان رسیده است و باید تحول در موضوعات آراء و مسائل راامرى مسلم دانست و آموزش حوزه هاى علمیه را با چنین شرایطى هماهنگ ساخت تا آراء حوزه ها در مسائل حقوقى اقتصادى سیاسى نظامى و ... بوى کهنگى و فرسودگى ندهد و در دنیاى معاصر با دستى پر وارد گود مبارزات فرهنگى واعتقادى گردد. گواه روشن چنین ادعایى سخنان اهل فن است که از سویى ریشه عمیق در حوزه ها دارند واز سوى دیگر دیده بر تحولات مسائل جهانى دوخته اند: [...اینجانب چند سال پیش در موقع نوشتن رساله اى درباره ربا در یکى از کتابها خواندم که در پنج سال اخیر درباره پول در کشورهاى خارج بیش از سه هزار مجلد کتاب نوشته شده است . و مسلم است که کسى که امروزاز قواعد واصول و مسائل مربوط به پول مطلع باشد واحکام فقهى مربوط به پول را چه بعنوان فتوى و چه بعنوان حکم صادر نماید خیلى آگاه تر واقعیات و نزدیکتراز آن کسى است که بدون شناخت آن قواعد واصول وسائل وارد میدان شود].9 پیچیدگى و گستردگى روزافزون مباحث فقهى با جامعیت و همه فن حریفى نمى سازد. در شرایطى که یک مبحث فقهى عمرى را مى طلبد اشتغال دانش پژوهى به تمام کتب فقهى بازدهى جز آثار و کتب کم بهره و بى ارزش ندارد اگر حوزه هاى علمیه در پى ارائه نظرات متقن نو وابتکارى هستند چاره اى جز تقسیم نیروى انسانى در کتب و ابواب فقه ندارند تا طلاب فرصت بررسى جوانب مختلف مساله و کندو کاو در آراء و نظریات ارائه شده از سوى صاحب نظران را داشته باشند و با نگرش آگاهانه به ابعاد مساله حرفى نو و نظرى جدیدارائه دهند. ادامه روش تحصیل کنونى چیزى جز وقت کشى نیست . حوزه هاى علمیه اکنون در دنیایى فرضى زندگى مى کنند واحکام و مسائل جامعه خیالى رااستنباط مى نمایند. واقعیتى که در حوزه هاى علمیه وجود دارد. واقعیت تاریخى و مربوط به قرون گذشته است و شیوه تدریس و تحصیل آن نیز به اعصار سابق تعلق دارد. براى نجات ازاین وضع [باید دائما به فکراین باشیم که روش تدریس و تحصیل خود را پربارتر کنیم تا نتیجه اى بهتر بگیریم نباید به این اکتفاء کرد که صرفیین چه کردند ما هم همان راانجام بدهیم . قطعا روش آموزشى ما براى نتیجه گیرى بهترانقلابى را مى طلبد براى این انقلاب باید کاملا برنامه ریزى کرد]. 10 ب : پیدایش موضوعات جدید پاره اى از آن موضوعات از حیات انسانى رخت بربسته است و پاره اى دیگر چنان تغییر ماهیت داده است که بیش از یک مشابهت اسمى باقى نمانده است و به جاى آنها صدها موضوع جدید پا بمیدان گذاشته است که حیات انسانى را در تمام جوانب آن تحت نفوذ قرار داده است . این موضوعات جدید در کتب فقهى و روایى هیچ جاى پایى ندارد و به اجتهاد (بمفهوم درست کلمه ) نیازمنداست . دراین موضوعات آنچه که در دست مجتهدان وجود دارد جزاصول کلیه و ذوق و شم فقاهتى نیست و قطعا کتب و رسائل مشایخ گذشته نمى تواند چاره ساز باشد.این موضوعات نیروهاى آماده و تمام وقتى مى طلبد که براساس اصول استنباطى و قدرت اجتهاد توضیح و تبیین شود. هر کدام ازاین موضوعات جدید آنچنان پر شاخ و برگ و فروع داراست که جزاز طریق[ تخصص] و تقسیم نیروامکان دست یابى ندارد.اگر حوزه هاى علمیه به[ تخصص] اهمیت ندهد چاره اى جز تداوم شیوه پرهیزگرایانه کنونى خوداز موضوعات و پدیده هاى جدید ندارند و فرهنگ اسلامى جز براى پاسخ گویى به[ حوادث واقعه] نمى باشد واگر حوزه ها همچنان به تکرار و مکررات بپردازند با دست خود جایگاه بلند[ اجتهاد] را تا حد[ مساله گویى] تنزل خواهند داد. ج :احیاءابواب فراموش شده و آنها رااز لابلاى غبار روزگار بیرون آورند. و بنابه روایت استاد سید عزالدین حسینى زنجانى : [مرحوم مطهرى با عده اى مطرح کرده بودند: چون در حوزه ها کار گروهى نشده گاهى دیده مى شود که روى مسائل غیرضرورى کار فراوان شده اما به مسائل ضرورى پرداخته نشده واز آنجا که فقه دامنه اى وسیع یافته است بهتراست تخصصى شود تا به آن مسائلى که پرداخته نشده است پرداخته شود]. 11 بازیابى حیات مجدد پاره اى ازابواب فقه بعقیده معتقدان به تخصص یکى از دلائلى است که حوزه ها را ملزم مى کند شیوه[ تخصص] را درابواب فقهى نیز بکار گیرند و علاوه براعمال آن در علوم حوزوى در کتب فقهى نیز از آن بهره مند شوند. آراء مخالفان اینان براى اثبات عقیده خویش سخنانى دارند از این قرار: الف :امکان ذوفنونى [طلبه اگر بخواهد درس بخواند مى تواند هم ادیب بشود هم فقیه بشود هم ریاضى دان بشود و هم مى تواند طبیب بشود همینگونه که بوده اند... اینگونه که من بگویم عالم یک فن بشوم این ترس و وحشت از درس خواندن است . یکجاى شفا شیخ عنوان مى کند که : کسانى که از تحصیل مى ترسند و مى گویند بسمان است و نمى خواهد ما همه چیز را بدانیم این مزاج معتدل ندارد یعنى مریض است یک بیمارى روانى و روحى و یا بیمارى دنیازدگى .این بیمارى او را به سوى دنیا و ماده مى کشاند واو خود متوجه نیست این باید خودش را معالجعه کند.انسان نبایداز تحصیل خسته بشود بخصوص کسى که مى خواهد با منطق وحى و زبان ولایت آشنا بشود... طلبه اگر حواسش جمع باشد خوب درس مى خواند و در علوم و فنون گوناگون صاحب ابداع هم مى شود]. 12 استدلال فوق براى حوزه ها و جامعه هاى بسته که علوم و فنون آن در حد دست آوردهاى مشایخ گذشته است واستدلالى است بجا لکن براى جامعه کنونى با نیازهاى کنترل ناپذیر حوادث و موضوعات روزافزون و علوم و فنون افزایش پابنده به نصیحت اخلاقى بیشتر شبیه است تااستدلالى براى امکان ذوفنون شدن طلاب علوم دینى . به تعبیراستاد حسینى نورى : [...این که ما همه مى خواهیم همه چیز را بدانیم درست نیست که این تحقیق پذیر نیست چه بسا بعضى خودشان هم نمى دانند که عاقبت چه خواهند شد]. 13 ادعاى امکان ذوفنون شدن چندان قابل دفاع نیست و تفاوت شرایط زمانى امکان استدلال به حیات علمى مشایخ گذشته رااز بین مى برد. ب : یک بعدى شدن است که با منطق دین نمى سازد و براى محصلان حوزه هاى علمیه که حافظان شریعت هستند مضراست . اینان مى گویند: [ ...هدف ما رسیدن به منطق وحى و دستورالعمل مدینه فاضله الهى است و آن دستور قرآن و سنت است ... قرآن و جوامع روایى ما چگونه است ؟اختصاصى است یا همه چیزاست ? چگونه مى شود که آخوند فقط یک رشته بداند؟اوادبیات مى خواهد منطق و فلسفه مى خواهد عرفان لازم دارد.او باید آنچه راازائمه معصومین در این زمینه وجود دارد که از بین هر عارفى سنگین تراست بفهمد.او فقه مى خواهد اواصول مى خواهد و ... دین ما یک مجموعه دایره المعارف الهى است که باید آخوند این دایره المعارف را حل کند و به زبانش آشنا باشد].14 این معضل در حوزه[ تخصص علوم حوزوى] چندان پر اهمیت نیست و به آسانى قابل حل مى باشد زیرا معتقدان به تخصص بر این باور هستند که باید محصلان حوزه ها تا مرحله اطلاعات عمومى آموزش کلى و غیر تخصصى داشته باشند و پاره اى آموزشها که جنبه مقدمى دارند براى تمام دانش پژوهان در مرحله مقدماتى آموزش داده شود حتى بعضى صاحب نظران معتقد هستند: [.... چند علم است که باید همه طالبان آن علم آن را در حد لازم فرا گیرند:ادبیات (نحو و صرف و معانى و بیان ) کلام اسلامى تاریخ اسلام کلیات علم الحدیث فقه واصول مقدماتى و مانند اینها و سپس رشته هااز هم جدا طالب علم بر حسب استعداد خود رشته اى راانتخاب کند و آن را به کمال برساند]. ازاین رو حدودى ازاطلاعات عمومى که براى همه محصلان لازم است آموخته مى شود چنانکه شیوه آموزش[ تخصصى] در مراکز آموزشى غیر حوزوى نیز ازاین قراراست بنابراین نباید دلهره یک بعدى شدن مانع گزینش شیوه[ تخصص] در آموزش علوم حوزوى گردد بویژه آن که نگرش فراگیر بحوزه بعنوان مجموعه اى هم هدف ایراد تک [ این که کسانى در بعضى ازابواب فقه بیشتر زحمت بکشند و به قول شما متخصص در آن باب بشونداشکالى ندارد لکن یک بعدى شدن درست نیست یعنى بایدافراد بر کلیت فقه در تمام زمینه ها مسلط باشند منتهى در بعضى ازابواب تسلط بیشتر باشد مانعى ندارد بخصوص در مرجع که یک بعدى بودن هیچ معنى ندارد] معضل یک بعدى شدن فقیه از معضلات سابقه دارى است که نخست در شکل مساله[ تجزى] در مبحث اجتهاد و تقلید مطرح گشت و در آغازامکان و عدم امکان آن محور بحث قرار گرفت 17 و پس از پذیرش امکان آن حجیت و ارزش آن مورد تردید واقع شد 18 و نظر فقها را بسوى خود جذب کرد. مخالفان[ تخصص] در تلاش هستند [ تخصص] را به مساله تجزى مرتبط کنند وازاین طریق اعتبار وارزش آن را مورد ترید قرار دهند لکن دقت در کلام طرفداران تخصص بخوبى نشان مى دهد که[ تخصص] ارتباطى با مساله تجزى ندارد و مبحث مذکور را در پى نمى آورد زیرا علاقه مندان به شیوه[ تخصص] اجراء آن را در مباحث فقهى پس از دستیابى به قدرت واستنباط و حصول ملکه اجتهاد توصیه مى کنند بخصوص اگر ملکه اجتهاد قدرتى بسیط تلقى شود و تفکیک و جدایى نپذیرد ازاین رو وقتى سخن از[ تخصص] بمیان مى آید بمفهوم بکارگیرى بیشتر قدرت و توان یاد شده در باب خاص است که نتیجه آن قدرت و کمال یابى توان مزبور در آن باب مى باشد. فقهى که ملکه اجتهاد خویش را در باب خاص متمرکز کرده است در عین آگاهى از کلیات ابواب دیگر باب یاد شده را گسترده و عمیق به بحث و تحقیق مى کشد و تفریع فروع مى کند. ج : مشکل تقلید 1. کاستى قدرت مرجعیت 2.ابهام در حق تنفیذاحکام معتقدان به شیوه آموزشى[ تخصصى] دراین خصوص راه حلى نشان مى دهند که به تمرکز مرجعیت ضربه نمى زند زیرا اینان متخصصان ابواب فقهى را بازوان علمى واستنباطى فقیه مطلق مى دانند و تقلید را حق طبیعى فقیه مطلق مى شمارند. دراین صورت دارالافنایى بوجود مى آید زیر نظر واشراف فقیه مطلق و متخصان ابواب فقه آراءاستنباطى خود را پس طرح در مجمع مزبور و حک واصلاح از طریق مرجع مطلق به مقلدان ارائه مى دهند به بیان آیت الله شیخ ابوالحسن شیرازى : [... هنگام استنباط حکم یک مرجع مى توان از کسانى که در جهت موضوع حکم مورداستنباط تخصص بیشترى دارند کمک بیگرد ولى نهایتا حکم و استنباط مال اوست واو باید چنین توانایى داشته باشد]. 19 بااین سیستم مساله تقلید و مرجعیت از پیامدهاى نامطلوب مزبور مصون مى ماند و با حفظ تمرکز از آثار مطلوب و مفید[ تخصص] که موجب اقربیت بواقع مى شود بهره مند مى گردد. د: فقدان ارتباط ارگانیک کارآى آن بایداین ارتباط حفظ شود. ضربه به این ارتباط موجب خواهد شد که اسلام نتواند بعنوان یک عنصر زنده و فعال در جهان ظاهر شود و سرنوشت انسان را بدست بگیرند. حفظ ارتباط مزبور تنهااز طریق جامعیت حافظان آن مقدوراست و با جایگزینى[ تخصص] بجاى شیوه آموزش کنونى این جامعیت از دست خواهد رفت و با زوال جامعیت در میان پاسداران شریعت ارتباط ارگانیک میان اجزاء و بخشهاى مختلف دین از بین خواهد رفت . موافقان[ تخصص] آگاهى بر دیدگاههاى کلى دین و به تعبیر دیگر جهان بینى اسلام را شرط اساسى و مقدمى شیوه آموزش[ تخصصى] مى دانند و بدون دست یابى به نگرش مزبور شناخت اجزاء را غیر مقدور تلقى مى کنند چون : [ اسلام یک نظام وسیع عقیده و عمل است . شناختن هر جزء کوچک از یک نظام وقتى ممکن است که نخست بر دیدگاه کلى آن نظام و به اصطلاح معروف بر جهان بینى آن آگاه باشیم و براى شناخت این جزءاز آن دیدگاه کلى و در چهارچوب وسیع کل دست به کار تحقیق شویم و دراین تحقیق به مناسبات این جزء بااجزاء دیگراین نظام و با کل نظام از جهت توجه کنیم]. این نگرش کلى و جامع در علوم اسلامى از طریق آموزش جهان بینى اسلامى و درابواب فقه :از راه آموزش مبانى کلى ابواب فقه قبل از ورود به مرحله تخصص بدست خواهد آمد و از شیوه اى که در مورد علوم دیگر بکار گرفته شده است پیروى خواهد شد و بقول استاد محمدتقى جعفرى : این ارتباط در علوم و دانشهاى دیگر که بصورت بخشهاى مختلف و متفاوتى مطرح شده اندانجام گرفته است به این صورت که از مشترکات موجود در آنها جهت ارتباط و هماهگى (مثلا در روانشناسى روان کاوى و روان پزشکى )استفاده شده است . ما در حوزه مى توانیم متنى را براى مرحله قبل از تخصص تهیه کنیم که در آن مبانى کلى ابواب فقه مطرح شده و طلبه قبل از ورود به مباحث تخصصى بااین مبانى آشنا شود این آشنایى موجوب آن مى شود که مسائل مورد تخصص او مبتنى بر مبانى کلى و هماهنگ با دیگر مسائل باشد21 کلام اخر | ||
مراجع | ||
پاورقى ها 1.مجله حوزه شماره 19.27 مصاحبه بااستاد محمدتقى جعفرى . 2. همان مدرک شماره 12. مصاحبه با آیه الله العظمى اراکى .
3. همان مدرک شماره 18.35 مصاحبه با آیه الله فیاض .
4. همان مدرک شماره 19.37 مصاحبه بااستادمحمدتقى جعفرى .
5. همان مدرک شماره 25.48 مصاحبه با آیه الله سیدمحمدحسین فضل الله .
6. همان مدرک شماره 29.38 مصاحبه با آیه الله حسین نورى .
7. همان مدرک شماره 22.38 مصاحبه با آیه الله سیدعزالدین حسینى زنجانى .
8. همان مدرک شماره 29.39 مصاحبه با آیه الله حسین نورى .
9. همان مدرک شماره 19.37 مصاحبه بااستادمحمدتقى جعفرى .
10. همان مدرک شماره 24.32 مصاحبه با آیه الله سیدعزالدین حسینى زنجانى .
11 .همان مدرک .
12. همان مدرک شماره 21.32 مصاحبه با آیه الله حسن زاده آملى .
13. همان مدرک شماره 29.39 مصاحبه با آیه الله حسین نورى .
14. همان مدرک شماره 21.32 مصاحبه با آیه الله حسن زاده آملى .
15. همان مدرک شماره 24.154 مصاحبه بااستاد دکتر سیدجعفر شهیدى .
16. همان مدرک شماره 17.23 مصاحبه با آیه الله شیخ ابوالحسن شیرازى .
17.کفایه الاصول شماره 2 مبحث اجتهاد و تقلید.
18. همان مدرک .
19.مجله حوزه شماره 17.23 مصاحبه با آیه الله شیخ ابوالحسن شیرازى .
20. همان مدرک شماره 15.42 مقاله مرحوم آیه الله دکتر بهشتى .
21. همان مدرک شماره 20.32 مصاحبه بااستاد محمدتقى جعفرى . | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 270 |