تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,457 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,399 |
مسائل مالى و اقتصادى نظام حوزه2 | ||
حوزه | ||
مقاله 12، دوره 5، شماره 27، مرداد 1367، صفحه 58-74 | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
تاریخ دریافت: 12 اسفند 1394، تاریخ پذیرش: 12 اسفند 1394 | ||
اصل مقاله | ||
سهم امام که عمده ترین بودجه واصلى ترین منبع اقتصادى حوزه ها و فعالیتهاى تبلیغى مذهبى را تشیکل مى دهد در عصر حاضر با مشکل عدم تمرکز روبرواست و بسیارى از مشکلات مالى نظام حوزه از جمله آنچه در مقاله پیشین بر شمردیم معلول عدم تمرکزاست . منظوراز عدم تمرکز سهم امام این است که جمع آورى و دریافت و وصول آن توسط یک سیستم مرتبط و سازمان یافته و یک جریان متصل و هماهنگ صورت نمى گیرد و در نتیجه صرف آن در مصارف مختلف نیز فاقد برنامه ریزى سازماندهى و هماهنگى و تصمیم گیرى واحد و نظارت کافى و یا حتى نسبى مى باشد! تعدد مراکز درامر وصول و خودمختارى نسبى درصرف سهم امام ریشه در دورانهاى قبل دارد که جمع آورى همه وجوهات شرعى یک مرکز تصمیم گیرى و صرف آنها در مصارف هماهنگ برااس برنامه اى درازمدت و کلى به دلیل بعد مسافتهاى جغرافیایى و مشکل ارتباطات و عدم امکان ایجاد سیستم کنترل و هماهنگى و همچنین مشکلات سیاسى عملا ممکن نبوده است . بدینجهت مراجع تقلید افراد مورداعتماد خویش اجازه و وکالت اخذ سهم امام و صرف آن را در مصارف شرعى مى داده اند. ظهور وسائل ارتباطى سریع وامکان کنترل و نظارت بیشتر و ضرورت یافتن فعالیت هاى گسترده تر دینى که بودجه هاى بیشترى را طلب مى کرد سبب گردید که تمرکزى نسبى به وجود آید و محدودیتها و ضوابطى براى وکلا دراخذ و صرف سهم امام قرار داده شود به این صورت که درصدى از وجوه دریافتى را به مصارف مورد نیاز محلى و مصارف ضرورى شخصى برسانند و بقیه را به مرکز حوزه استقرار مرجع ارسال دارند واین شیوه تاکنون باقى و جارى است . استاد مطهرى[ ره] دراین زمینه مى گوید: تا صدسال پیش که تمدن جدید به ایران نیامده بود و وسائل ارتباط بین شهرها کمتر بود مردم همشهرى معمولا وجوهات خود را بعلماء همان شهر مى پرداختند و در همانجا مصرف مى شد ولى در یک قرن اخیر دراثر پیدایش وسائل جدیدارتباطات و نزدیک شدن منطقه ها به یکدیگر عادت براین شد که وجوهات بهمان کسى داده شود که مرجع تقلیداست . در نتیجه سهم امام تمرکز پیدا کرد و ریاستها و زعامتها و قدرتهاى بزرگ را به وجود آورد. شخصیتى که براى اولین بار در قرن اخیر ریاست و زعامت کلى پیدا کرد و وسائل ارتباطى جدید کمک بزرگى شد براى توسعه دانه ریاست و زعامت وى مجتهد بزرگ مرحوم حاج میرزا محمدحسن شیرازى اعلى الله مقامه بود.اولین مظهراین قدرت و ریاست فتواى معروف ایشان در مورد قرارداد معروف تنباکو بود ... طرز وصول سهم امام همانطورى است که گفته شد کیفیت مصرف رساندن آن هم طبق سنت معمول صدر درصد بستگى دارد به نظر شخصى که به دست او رسیده است . تاکنون معمول نبوده که دفتر و حساب رسیدگى و بیلانى در کار باشد. خوب به مصرف رسیدن آن بستگى داشته به تقوا و خداترسى شخص مرجع وجوهات و دیگر حسن تشخیص واشتباه نکردن او سوم امکانات و قدرت حسن اجراء وى 1 . درادواراخیر گر چه تمرکزى درامر بودجه حاضل شد ولى هرگزاین تمرکز به صورت کامل و مطلق تحقق نیافت . عمده ترین تمایز حال با گذشته نظارت بر وکلا و رسیدگى به امورایشان بسیار مشکل بود و صورت نمى گرفت ولى در دهه هاى اخیر امکان کنترل و نظارت بیشتر شده و تااندازه اى اعمال مى شود. در گذشته معمول نبود که اگر کسى اجازه و وکالتى بگیرد آن اجازه و وکالت در دفترى یادداشت شود در نتیجه ممکن بود در طول چند سال مرجعیت یک نفر چند هزار وکالت واجازه گرفته شود. و چون دفتر و ثبت و ضبطى نبود عدداینها واسماءاینها غیر مشخص بود و کسى درست نمى دانست آیا فلان نقطه وکیل براى وجوهات دارد یا ندارد ممکن بود براى یک نقطه کوچک چند نفر وکالت گرفته باشند و براى یک نقطه دیگر کسى وکالت نگرفته باشد. دراین بین شیادانى مى شدند که مهر و امضا مرجع را جعل مى کردند و اگراز مرکز سوال مى شد که شخصى به این اسم مدعى وکالت است آیا راست مى گوید یا جعل کرده ؟ مرکز نمى توانست جواب بدهد.! بعدهااین نابسامانى تااندازه اى رفع گردید وامور وکالت هااز هرج و مرج بیرون آمد. بااین وصف هرگز تمرکز لازم درامر گردآورى و برنامه ریزى و تصمیم گیرى و صرف و جذب سهم امام در مصارف عمده و اساسى صورت نگرفت . و نوعى تشتت و عدم تمرکز در دو نایح مشهوداست : 1. در ناحیه وصول و دریافت 2. در ناحیه تصمیم گیرى پیرامون صرف و جذب بودجه . البته مشکل دوم پدیده قهرى و معلول طبیعى مشکل اول است . و تا زمانى که سیستم متمرکزى براى دریافت وجوه به وجود نیاید تعدد و تشتت تصمیم گیریهااز میان نخواهد رفت . ضرورت تمرکز بودجه الف : تمرکز نسبى که در حال حاضر مشهوداست زیرا بخش قابل اعتنایى از وجوه شرعى نزد مراجع متعددارسال مى شود و در نزد هر یک بخشى از وجوهات تمرکز مى یابد. ب : تمرکز مطلق که تاکنون حاصل نیامده و لازمه آن وحدت مرجعیت و زعامت و یا وجود نظم و سیستم و تشکیلاتى است که مراجع متعدد را به برنامه ریزى و تصمیم گیرى هاى واحدى دعوت کند. و سیستم به صورت شورایى عمل نماید. ایجاد تمرکز مطلق در بودجه روحانیت تنها در پرتوایجاد مدیریت واحد و قدرتمند و شایسته و تشکیلاتى حساب شده و دقیق میسراست . در واقع ایجاد[ مدیریت و تشکیلات سازمانى] به سبکى که ما در مقالات گذشته لازم دانستیم و (تمرکز مطلق بودجه ) لازم و ملزوم یکدیگرند و قابل تفکیک نمى باشند زیرا هر نوع تشتت و عدم تمرکز و خودمختارى رااخذ و صرف سهم امام موجب تضعیف مدیریت واحد مرکزى مى شود و به ایجاد مراکز قدرت و تصمیم گیرى هاى متعدد منتهى مى گردد. عدم تمرکز بودجه روحانیت مشکلاتى را به وجود آورده است از آن جمله : 1. تعدد مراکز قدرت و تشتت تصمیم گیرى پیرامون مسائل عمده نظام . 2. تقویت روحیه و خصلت بیت گرایى و پیدایش اختلافات و نطریات قشرى ! 3.امکان تصرفات غیرلازم و یا غیر جایزاز ناحیه عناصر سودجو و ناصالح . استادشهید مطهرى دراین زمینه مى گوید: [موجب منتهاى تاسف است که مردم جلو چشم خود ببینند که اولاد و احفاد و حواشى برخى از مراجع تقلید بزرگ آنقدراز هرج و مرج و بى نظمیهاى بودجه روحانیت اختلاس مى کنند که سالهاى متمادى در کمال اسراف خرج مى کنند و تمام نمى شود. آیا هیچ فکر کرده اید که این جریان ها چقدر به عالم روحانیت لطمه وارد آورده است]! 3 . این سوءاستفاده ها و بهره گیرى هاى ناصحیح در گونه هاى مختلفى مشهود است : زندگى مرفه برخى از آقازاده ها و بهره مندى وافرایشان از مزایاى مادى واجتماعى . بهره ورى گروهى از حاشیه نشینها و بیت گرایان از مزایاى بیشتر مادى . تاسیس برخى مراکز خدماتى و تبلیغى مذهبى از سهم امام و کمکهاى مردمى و باقى ماندن کنترل و نظارت و سیادت بر آن دست اولاد مرجع پس از وفات او. 4. صرف سهم امام درامور غیر زیربنایى و محدود. 5. صرف بودجه براساس صلاح دید یک فرد یاافراد متعدد با بینش هائ محدود فاقد تعمق . 6. سامان نیافتن امور مختلف نظام حوزه و روحانیت . 7. تقسیم شهریه به صورت پراکنده با دفترهاى متعدد و شیوه هاى ابتدایى . و .... که درمان اساسى همه این نقائص و نارسایى ها تمرکز یافتن بودجه روحانیت و وحدت تصمیم گیرى درباره آن است . و چنین وحدتى در شرایط حاضر و با توجه به عینیتها مبتنى برایجاد یک مدیریت فراگیر و سیستم شورایى است که بتواند بینش و نظرگاههاى مختلف را در چهارچوب برنامه ها و ضوابط اصولى گردآورده و وحدت برنامه ریزى و تصمیم گیرى آنها را تامین و تضمین نماید. ضرورت تجدید نظر درامر شهریه ها تعدد تصمیم گیرى درامر شهریه ها سبب گردیده است که در بخشها و شهرهاى مختلف ضوابط گوناگونى براى آن قرار داده شود و یا در برخى از مراکز بدون هیچ قید و شرط و ضابطه اى دراختیار افراد قرار گیرد که این امر موجب ناهماهنگى در دیگرابعاد علمى و فرهنگى واخلاقى شده و در مواردى زمینه نفوذ و رشد عناصر فرصت طلب بى دانش و بیکاره را به وجود آورده است ! ضوابط بهترنى عاملى است که مى تواند نظام مالى و چه بسااخلاقى و علمى و عملى حوزه را تحت کنترل در آورده و آن را تصحیح نماید و جلوى بسیارى از نارسائیها و مشکلات را بیگرد ولى ضوابط موجود چه در بعد مراتب سه گانه (مقدمات - سطح خارج ) و چه در بعد نحوه تعیین آن مراتب نیازمند تجدید نظراست زیرا اصولا ضوابط جارى با نظام دیرین سازگار بوده وایجاد یک تحول عمیق و عملى و آگاهانه در مدیریت و تشکیلات علمى حوزه ها (آنگونه که در مقالات پیشین مورداشاره قرار گرفت ) مستلزم ضوابط پیشین مورداشاره قرار گرفت مستلزم ضوابط دقیق تر و متقن ترى است . براى تعیین ضوابط مورد نیاز تصمیم گیرى و تشخیص یک فرد یا یک جریان فکرى کافى نیست بلکه حساسیت و نقش آفرینى آن مستلزم نگرشى عمیق نسبت به مسائل مختلفى است که کنترل و برنامه ریزى و هدایت آنها به امراقتصاد مربوط مى شود و چنین نگرش واقع گرایى میسر نیست مگر در پرتو تشکیل مدیریتى شایسته و فراگیر که نیروهاى مختلف فکرئو تخصصى را در خود جمع آورده و براساس نظریات مجرب و تضارب و تکامل آراء به نتیجه اى دست یابد . از موضوع ضوابط که بگذریم به مشکل شیوه مى رسیم : یکى دیگرازامورى که تحت تاثیر تعدد مراکز تصمیم گیرى و عدم تمرکز سهم امام قرار گرفته و نقائصى در آن مشعوداست نحوه پرداخت و دریافت شهریه طلاب مى باشد. دراین سالها چنین مرسوم شده است که مراجع به میرزان بودجه اى که نزد آنان تمرکز یافته شهریه اى به طلاب پرداخت مى کنند و براى این جهت هر مرجع داراى دفترى مجزا و مخصوص پرداخت همان شهریه است و در نتیجه طلاب براى دریافت شهریه خویش ناچارند که به دفاتر متعددى مراجعه کنند. تعداداین دفاتر متعددى مراجعه کنند. تعداداین دفاتر در برخى از زمانها به شش یا هفت و یا هشت دفتر مى رسد که از مجموع آنها سه چهار یا پنج هزار تومان ( به اختلاف مراتب درسى و وضعیت تجرد و تاهل ) دریافت مى شود. شیوه پرداخت شهریه ! نارسایى ها بعید مى نماید. این که ما در طول مقالات گذشته بر ضرورت تحقق یک تحول در نظام حوزه و روحانیت اشاره داشتیم نه به این خاطراست که از واژه لذت مى بریم و یااز سنت ها و رسمها بطور کلى متنفریم ! بلکه ما حفظ سنتهاى ارزشمند را لازم مى دانیم همانگونه که على[ ع] به مالک فرمود: وقتى که وارد مصر شدى سنتهاى نیک وارزشمند را زنده نگاهدار و بعنوان ایجاد یک تحول اسلامى اجتماعى همه سنن ملى را باطل نشمار و با آنها مبارزه نکن . ولاتنقض صالحه عمل بها صدور هذه الامه واجتمعت بها الالفه وصلحت علیاالرعیه. 4 سیستمها همانند حلقه هاى بهم پیوسته اى عمل مى کنند که حذف یک حلقه موجب از هم پاشیدن حلقه هاى دیگر مى شود واگر حلقه هاى سیستم از منابع انسانى تشکیل شده و داراى حب ذات و قدرت و منیت باشند از حذف آن حلقه که در نهایت موجب تاثر و یا حذف خود آنان مى شود جلوگیرى خواهند کرد بدینجهت ایجاد تغییراساسى در یک سیستم مستلزم بوجود آوردن تحول و تغییر در بیشتراجزاء و قسمتهاى آن است که برخى از تغییرها به صورت همزمان و برخى باید بطور متناوب طى مراحلى صورت گیرد . نظامهاى مختلف آموزشى تربیتى مالى مدیریتى و تبلیغى حوزه ها همانند یک سیستم است که در رابطه با هم و متناسب با هم رشد یافته و شکل گرفته اند و تغییر تحول آنها نیز باید مرتبط و هماهنگ با یکدیگر صورت گیرد. حال این تحول ممکن است بسرعت و به شکل دفعى وانقلابى تحقق یابد یا به صورت بطیى و خزنده . در هر صورت حوزه و روحانیت بعنوان یک جریان اجتماعى براى تداوم حیات و پویایى خویش راهى جز حرکت و تحول با مقتضیات زمان را ندارد وایستایى و رکود آن نتیجه اى جزانزوا وافول را در پى نخواهد داشت . البته آنچه دراین مقطع احساس مى شود ضرورت حرکت سریع و دقیق و حساب شده به سوى یک تحول عمیق و مثبت است زیرا حرکت بطیئى و خزنده اى که براثر جبر زمان حاصل آید به موقع لازم ثمر نمى بخشد و مطلب همان خواهد شد که مى گویند:[ جریان حوزه همواره عقب تراز زمان و نیازهاى ضرورى و مسائل مستحدث حرکت مى کند]!. بدیهى است که منظوراز حرکت سریع وایجاد تحول کودتا و آشوب و به وجود آوردن ضایعات و خود محورى عناصر مختلف و در معرض خطر قرار دادن حیثیت علمى و معنوى حوزه ها نیست بلکه منظور سرعت در تصمیم گیرى و برنامه ریزى و هدایت و کنترل است . ما در نوشته هاى پیشین نشان دادیم که این حرکت بایداز کجا و چگونه آغاز شود. 2 نارسایى ها شیوه جارى پرداخت شهریه و شیوه اى ابتدایى و فاقداصول علمى و فنى حسابدارى ابتدایى و فاقداصولى علمى و فنى حسابدارى است و بدین جهت اشتباهات گوناگونى در آن رخ مى دهد واز سوى دیگراین شیوه توان پاسخگویى به تعداد مراجعه کنندگان رو به تزاید حوزه هاى بزرگ را ندارد و سبب شده است که به هنگام دریافت شهریه صفهاى طویل بوجود آید و ساعتها وقت افراد تلف گردد. ب : در ناحیه مسائل روحى واخلاقى . این موضوع عمده ترین نظرگاه ما را تشکیل مى دهد واز آنجا که باامور روان شناختى سروکار داشته و نیاز به تیزنگرى و لطافت عواطف دارد انتظار نمى رود که براى همگان به صورت یکسان محسوس و ملموس باشد. افراد رااز نظر عاطفى و مشخصات روحى مى توان از جهتى به دو دسته تقسیم کرد برخى داراى فراست اجتماعى و عواطف حساس هستند و گروهى روابطاجتماعى را به درستى نمى دانند در محیطى کوچک با فرهنگى ساده و روابطى محدود رشد یافته و تاثیرگذارى متقابل و پیچیده روابط اجتماعى را نمى شناسد. دسته اول وقتى که براى اولین بار در صف شهریه قرار مى گیرند و مجبور مى شوند که براى دریافت مبلغ محدودى شهریه به چندین دفتر و میز در نقاط پراکنده مراجعه کنند واز هر دفتر مقدارى از شهریه را دریافت دارند گرفتار نوعى شرم مى شوند! این شرم شرم احمقانه نیست ! حیاى عقل و عفاف طبیعى و مناعت طبع مى باشد که از گدامنشى و مظاهر آن بیزاراست . اگراین حیا و عفاف در طلبه حفظ و تقویت شود واو براى دریافت پول و تامین معاش گرفتار گستاخى و پر رویى نشود وقتى قدم در میدان جامعه و فعالیتهاى اجتماعى بگذارد هرگز حاضر نخواهد شد که دین را وسیله کاسبى خود قرار داده و براى انجام مراسم دینین و مذهبى پولى را قرار داد کند و یا بر سر میزان آن با مردمى که به خیال کسب فیض و معنویت به سراغ روحانى و واعظ آمده اند چند و چون کند! و یا براى تامین معاش زندگى خود به مشاغل کاذب و بى اهمیت رو آورد. اگر روحیه مناعت و بلند نظرى و زهد در طلبه تقویت شود هرگز حاضر نخواهد شد که براى تامین معاش خود ازاین و آن مدیحه سرایى کند و به ناحق فردى را کوچک و دیگرى را بزرگ نماید و یا به تملق و چاپلوسى رو آورد! البته عوامل دیگرى نیز در شکستن روحیه تامین معاش روحیات و مشخصات اخلاقى و فکرى و فرهنگى و علمى یک روحانى در محیط حوزه و شرایط و ویژگى هاى آن شکل مى گیرد. و زمانى که فرداز حوزه جدا شده و به جامعه قدم مى گذارد در حقیقت اندوخته هاى خود را چه در بعد علمى و چه در بعداخلاقى ظاهر مى سازد. عواملى که در تقویت یا تضعیف بنیادهاى اخلاقى و روحى یک فرد مى تواند تاثیر بگذارد متعدد و متفاوت است واز زوایاى گوناگونى قابل بررسى است . یکى از عوامل مهم که در رابطه با موضوع این مقاله نیز مى باشد[ نحوه امرار معاش] است . ما داراى بینش مادى نیستیم و موضوع اقتصاد و مساله معاش را آفریننده همه جریانها و زیربناى همه روبناها نمى دانیم ولى براساس واقعیتهاى ملموس و مشهود و بااتکا بر منابع روایى مى توانیم اذعان داریم که امر معاش تاثیر فراوان و بى شائبه اى درابعاد مختلف زندگى انسان دارد و نمى توان با رو دربایستى و مسامحه کارى و سهل انگارى از آن گذشت . هنگامى که خداوند زمایش وابتلاى انسان را که ازاساسى ترین مسائل زندگى بشراست مطرح مى ند پنج زمینه را براى آزمایش او بر مى شمرد که سه مورد آن به امر معاش باز مى گردد. ولنبلونکم بشیى من الخوف والجوع و نقص والاموال والانفس و الثمرات . 5 وقلنا یا آدم اسکن انت وزوجک الجنه وکلا منها و رغدا حیث شئتما ولا تقر با هذه الشجره فتکونا من الظالمین . 6 فاکلا منها فبدت لهما سوءاتهما. 7 از رسول خدا[ص] نقل شده است که فرمود: [بارک لنا فى الخبز ولا تفرق بیننا و بینه فلولاالخبز ماصلینا ولاصمنا ولاادینا فرائض ربنا] 8 . استاد مطهرى[ ره] مى گوید: [کار معیشت را نمى توان ساده گرفت یکى رکن اساسى حیات است اگر مختل باشد در همه شوون حیات اثر مى گذارد] 9 . و بدینجهت ایشان معتقد بود: [علت اصلى واساسى نواقص و مشکلات روحانیت نظام مالى و طرزارتزاق روحانیین است] . 10 [طرزارتزاق] هم شامل کیفیت ارتزاق مى شود و هم شامل کمیت آن . پیرامون کیفیت ارتزاق و منابع آن در نوشته گذشته مطالبى را یادآور شدیم . دراین نوشته توجه ما به میزان و مقدار و سختى و گشایش در امر معیشت است و نیز تاثیرى که این مساله روى اخلاق فردى واجتماعى و بینش و تفکر فرد مى گذارد منظورمان از کاوش مذکوراین است که : اولا: علت برخى گرایشهاى رفاه طلبى و تجمل زدگى را در بعضى عناصر روحانى پس ازانقلاب اسلامى تبیین کنیم . و ثانیا: راه صحیح مبارزه با مشکلات ناشى از نارسایى هاى اقتصادى را شناسایى کنیم . وضع معیشت در گذشته گذشته را مى توان از قرنهاى دور آغاز کرد و مورد بررسى قرار داد ولى از آنجا که هدف ما دراینجا بررسى مسائل مالى واقتصادى نظام موجود حوزه و روحانیت است بدان مقدار به گذشته مى پردازیم که تبیین کننده مسائل امروز و آینده ما باشد. چرا که هدف ما فقط جنبه نظرى این قضایا نیست بلکه بیشترین نظرمان به نتیجه هاى علمى و عملى اى است که بتواند در طرح و برنامه مورد نیاز حوزه ها و سازمان روحانیت تاثیر مثبت و سازنده اى را داشته باشد. شواهد و قرائن دلالت مى کند که ادوار گوناگون و پرنوسانى به لحاظ مسائل اقتصادى و معیشتى بر حوزه هاى علمیه و سازمان روحانیت گذشته است که در برخى از آن ادوار وضع معیشت مناسب و خوب بوده و در برخى دیگرامر معیشت به سختى مى گذشته و مسائل مالى و اقتصادى آنان مواجه با تنگناهاى شدیدى بوده است . منابع و مدارکى در خصوص این موضوع دراختیار نیست ولى از برخى زندگینامه ها و نوشته هایى که به اهداف دیگرى تدوین شده است و در ضمن به برخى از مسائیل اقتصادى نیزاشاره دارد و همچنین از آثار و قرائنى که از دورانهاى مختلف باقى مانده و ضبط گردیده است مى توان به نکاتى پى برد. مثلا تاسیس مدارس علمى با شکوه و زیبایى که در گوشه گوشه آن ذوق و هنر ملى و مذهبى مردم آن عصر جلوه گراست وامروز بسیارى از آنها به صورت آثارارزشمند تاریخى و فرهنگى باقى است و برخى از آنها دوباره سازى شده است نشانه دورانهایى است که وضع اقتصادى حوزه ها خوب بوده و در جامعه به علم و عالم ارج نهاده مى شده است . در نتیجه امر معیشت کسانى که در حوزه ها مى زیسته و یا به حوزه ها وابسته بوده اند در سطح خوب و مناسبى قرار داشته است ولى ادوارى که همین مدارس رو به خرابى و یرانى نهاده و کسى به تعمیر و آبادانى آنها همت نگماشته و در نتیجه ساختمانها فرسوده و ساکنان آن گرفتار تنگدستى شده و شکوه مدارس به صحنه هاى غم انگیز غربت و فقر و رکود تبدیل گشته است نشانه روزگار سختى معیشت و تنگناهاى اقتصادى حوزه ها مى باشد. این که چه عاملى این نوسانهاى اقتصادى را به وجود آورده ؟ موضوعى است که نیاز به پژوهش جداگانه دارد ولى به اجمال مى توان گفت که دو امر درایجاداین نوسانها تاثیر داشته است : 1. وضع اقتصاد توده مردم : 2. جریان هاى گوناگون سیاسى حاکم بر جامعه : حکومتها هنگامى که با حوزه ها در تضاد نبوده و حوزه و روحانیت را مانع بقاى خود نمى دانسته و یا به تایید و همراهى آنها نیاز داشته اند به تقویت آنها پرداخته و درابعاد مختلف آنها را مساعدت مى کرده اند و یا دست کم جلوى رشد و شکوفایى حوزه ها واقتداراجتماعى روحانیت را نمى گرفته اند. ولى در ادوارى که حکومتها و جریانهاى سیاسى حاکم بر جوامع اسلامى وجود حوزه ها و روحانیت را مانع حکومت و حاکمیت خویش تشخیص داده و با آنهااز در تضاد و تعارض وارد مى شده اند براى تضعیف و نابودى آنهاانواع فشارهاى سیاسى واجتماعى را بکار مى گرفته اند که یکى از آنها فشارهاى اقتصادى بوده است . به این شکل که موقوفه ها را به تصرف خویش در آورده و باانواع دسیسه ها راه هاى تامین اقتصادى نظام حوزه و روحانیت را سد مى کرده اند. یکى از شدیدترین این دورانها را مى توان نیم قرن گذشته تاریخ معاصر یعنى دوران حکومت رضاخان و فرزند ناشایست او دانست زیرا دراین نیم قرن ابتدا با قلدرى و زورگویى و سپس با نیرنگها و شگردهاى موزیانه سخت ترین محدودیتها و ممنوعیتها نسبت به دین و شعائر دینى و مظاهر آن و بطور آلى دیندارى و بخصوص روحانیت اعمال شد. هجوم حکام به مراکز و مظاهر دین و دیندارى در نیم قرن مذکور با هجوم مغول به ملت ایران قابل مقایسه است بااین فرق که جنایت مغول و عملکرد آنها براى بیان و توضیح و ضبط در تاریخ بسیار سهل تراست از ضبط و شناخت و توضیح عملکردها و شگردهایى که در عصراستعمار نسبت به اسلام و مظاهر آن روا گردید! دراین عصر موقوفات مدارس علمى وامور دینى به تصرف اجانب در آمده و هرگز به صاحبان اصلى و مصارف شرعى نمى رسید. با تعبلیغات مختلفى فکرى و فرهنگى واقتصادى و بوسیله فرهنگ وارداتى غرب پایه هاى ایمان و تعهد مردم نسبت به ارزشهاى دینى تضعیف مى شد. بگونه هاى مختلف در ذهن مردم نسبت به روحانیت و حوزه ها بدبینى و نفرت ایجاد مى گردید ازاین رو تاسیس و تعمیر و تامین حوزه هاى دینى با مشکلات مختلف سیاسى روبرو مى شد. زمینه فعالیتهاى دینى اجتماعى و فرهنگى از حوزه ها و روحانیت سلب گردیده وازاین طریق هم وجهه اجتماعى روحانیت را در جامعه مخدوش مى نمودند و مردم ناآگاه آنها را عناصر بیکاره و زاید جامعه مى شناختند و هم امر معیشت آنان را تنگنا قرار مى دادند. مجموع این شگردها و نقشه ها تنگناهاى سیاسى اجتماعى واقتصادى و معیشتى را براى حوزه ها و روحانیت بوجود آورده بود.این سه تنگنا مانند سه حلقه بهم پیوسته اى بود که یکدیگر را در جهت تضعیف جریان دینى و حرکت تفکر اسلامى یارى مى دادند که ما دراین مقاله تنها به تنگناهاى معیشتى و آثار منفى آن نظر داریم . امروز گروهى در تحلیل و بررسى آن تنگناهاى اقتصادى گمان کرده اند که نام آن گونه معیشت را (زهد) باید گذارد و بدین جهت آن وضعیت تحمیلى را یک ارزش مى شناسد ولى به عقیده مااین بینش صحیح نیست و اگراین موضوع به درستى تبیین نشود و میان زهد و فقر ناشى از استضعاف فرق گذارده نشود این بینش مى تواند تاثیر منفى در برنامه ریزى مالى حوزه در آینده داشته باشد! زهد یا فقر! زهد و فقر و زاهد و فقیر در جهاتى با هم شباهت دارند زاهداز مزایاى مادى زیاد بهره نمى گیرد و در رفاه و تجمل افراط نمى کند و فقیر نیز چنین است ولى اصولا زهد و فقر و به لحاظ حقیقت و ماهیت از یکدیگر متباینند. زهد ممدوح و فقر مذموم است و فردى چون امیرالمومنین[ ع] که خود زاهدترین مردم بود به فرزندش (محمد بن حنفیه ) مى گوید: یا بنى انى اخاف علیک الفقر فاستعذ بالله منه فان الفقر منقصه اللدین مدهشه للعقل داعیه للمقت. 11 و نیز آن حضرت در سخنى با حسن بن على[ ع] مى فرماید: لاتلم انسانا یطلب قوته فمن عدم فوته کثر خطایاه یا بنى !الفقیر حثیر لایسمع کلامه ولایعرف مقامه لوکان الفقیر صادقا یسمونه کاذبا ولوکان زاهدا یسمنه جاهلا یابنى من ابتلى بالفقرابتلى باریع خصال : بالضعف فى یقینه والنقصان فى عقله والرفه فى دینه وقله الحیاء فى وجهه فنعوذبالله من الفقر. 12 تاثیر معیشت بر عقل واندیشه واخلاق تعبیر مى فرماید به[ مدهشه للعقل] . از آنجا که تنگدستى بر همه قواى بدن تاثیر مى گذارد و فشار وارد مى آورد این فشار به مرور زمان به روح نیز سرایت مى کند. حالت حقارت ذلت خود کم بینى گستاخى درامورى که افراد عادى شرم دارند و کسالت واندوه از جمله حالت ها و خصلتهاى منفى و نامقبولى است که در نتیجه تنگدستى ممکن است بوجود آید واین حالت ها و خصلتها با راسخ شدن در نفس جهت تفکر واندیشه را تغییر مى دهد و بینش و نگرش شخص را در مسائل عقیدتى واخلاقى واجتماعى متاثر مى سازد. از رسول خدا[ص] روایت شده است که فرمود: کادالفقران یکون کفرا. 13 اللهم انى اعوذبک من الکفر والفقر فقاله رجل :ایعد لان ؟ قال : نعم. 14 فقر همت انسان را کوتاه مى کند و بدینجهت افراد تنگدست به مشاغل کاذب و بى ارزش رو مى آورند. تاثیر معیشت بر روابط اجتماعى على[ ع] مى فرماید: الفقر یخرس الفطن عن حجته والمقل غریب فى بلده. 15 الهیبه من الفقیر محال. 16 این همه نکوهش از فقر نه بدین معناست که ثروتمندان و دارندگان رفاه مادى از مشکلات ایمانى و عقلى واخلاقى به دور هستند! بلکه ثروت نیزاگر با جهل و ناآگاهى و عدم شناخت و صحیح و عدم رعایت ارزشها درآمیزد دست کمى از - فقر نخواهد داشت واز آن بدتراست . بى نیازى و ثروت در بسیارى از موارد موجب طغیان و سرکشى و تجاوز به حقوق انسانها و تجبر و خودخواهى و تکاثر و بى عاطفگى مى شود[ ان الانسان لیطغى ان رآه استغنى] 17 . منظور مااین است که معلوم گردانیم زهد و فقر با یکدیگر فرق دارند و براى اصلاح روحى و ساختن معنوى یک انسان فقر زمینه مناسبى نیست . آنچه سازنده و کمال بخشینده است زهد مى باشد و زهد حقیقى جز فقراست واگر در برخى روایات دیده مى شود که از فقر تعریف و تمجید شده است باید دانست که اولا: منظور - فقر تحمیلى و بدون شناخت و رضا نیست بلکه قناعت و زهدانتخابى است . ثانیا: تعریف از نفس تنگدستى نیست بلکه تعریف ازارزشهاى اخلاقى و معنوى است که در پرتو تنگدستى و تحمل آگاهانه و عارفانه و زاهدانه نصیب انسان مى شود. ثالثا:از آن جهت که خواه ناخواه فقر گریبانگیر گروهى از مردم جامعه خواهد شد براى دلجویى ازایشان و نیز حفظ آنان ازابتلا به خصلتهاى منفى در فرهنگ تربیتى و آموزشى اسلام شیه اى اتخاذ گردیده تا نان فبراضطرارى را براثر آگاهى و عرفان به زهدانتخابى تبدیل کنند. زهد دلبستگى نداشتن به مادیات و تجمل در حال امکان بهره گیرى از امکانات مادى یا در فرض امکان آن است ولى فقر دلبستگى داشتن و نتوانستن است . امام صادق[ ع] در معناى زهد مى فرماید: لیس الزهد فى الدنیا باضاعه المال ولاتحریم الحلال بل الزهد فى الدنیاان لاتکون بما فى یدک اوثق منک بما عندالله عزوجل. 18 همچنانکه على[ ع] مى فرماید: فى تقلب الاحول علم جواهرالرجال. 19 الف : برخى که داراى ایمان و شناخت قوى نسبت به اهداف وارزشهاى اسلامى و عرفانى بودند و بااین که راه هاى درست و یا نادرست دیگرى را براى تامین معیشت مى شناختند آگاهانه زندگى زاهدانه طلبگى را با همه مشکلات اجتماعى واتقصادیش را به تمناى مزایاى معنوى والهى آن برگزیده بودند. این گروه که دراصطلاح طلبگى به شیخ انصارى[ ره] تشبیه مى شوند و در همه سطوح از مراجع تقلید گرفته تا طلبه مبتدى وجودشان قابل درک است به معناى حقیقى کلمه زاهد بودند تا آنجا که برخى از آنان استفاده از سهم امام را داراى مسوولیت فراوان مى دانسنتد و سعى مى کردند که از طرق مشروع دیگرى زندگى خود را تامین نمایند و یا به حداقل از وجوه شرعى اکتفا کنند و بااین حال در نظام حوزه و روحانیت وظایف اصلى خود راانجام داده و نقش خویش راایفا مى کردند. استاد شهید مطهرى عقیده داشت : [مادامى که اصلاح اساسى صورت نگرفته وظیفه افراداصلاح طلب این است که زندگى خود رااز طریق یک شغل و حرفه که ضمنا کمتر وقت آنها را بگیرد تامین واز دسترنج خود زندگى کنند تا بتوانند آزاد فکر کنند و آزاد بگویند] 20 . البته عمده نظر و انتقاداستاد به نابسامانى وضع دریافت و پرداخت سهم امام بوده است ولى مى توان گفت که نابسامانى هاى مورد نظرایشان بطور ضمنى شامل سطح معیشت نیز مى شده است . ب : گروهى دیگر که داراى ایمان و شناخت بودند ولى نمى توانستند زندگى خود را با آن وضع تطبیق دهند و ترجیح مى دادند که به طور رسمى یا غیررسمى از سلک روحانیت خارج شده واز طریق مشروع دیگرى همانند مردم عادى جامعه ارتزاق نمایند و کارى به سابقه علمى و روحانى خویش از جهت عملکرداجتماعى و تبلیغى نداشته باشند. ج : و دسته اندکى که نه داراى پایه هاى محکم ایمانى و نه داراى شناختهاى دینى و عرفانى وبدند و به علل واسباب گوناگونى گذارشان به حوزه هاافتاده بود در تنگناهاى اقتصادى و فشارهاى سیاسى اجتماعى بوسیله دسیسه هاى ساواک جذب دستگاه شده و در سلک روحانى نمایان جاى مى گرفتند تاازاین طریق به امیال مادى خود دست یابند. ولى این دسته دراقلیت مطلق به سر مى بردند و مورد نفرت مردم و مراکز علمى و دینى قرار داشتند. گروه نخست بهترین ها و شریف ترین ها بودند و دسته اخیر سست ترین ها و پست ترین ها! و گروه میانى به هرحال گرفتارانحراف ایمانى واخلاقى نشده و سعى داشتند که به خاطر معیشت و دیگر نابسامانى هاى نظام حوزه به انحراف کشیده نشوند. این هر سه گروه هیچکدام اکثریت نیروهاى حوزه و روحانیت را تشکیل نمى دادند بلکه اکثریت نسبى را کسانى دارا بودند که از یکسو در حد عالى داراى شناخت و عرفان و آرمان مذهبى و زهدالهى نبودند واز سوى دیگرایمان و تعهدشان بدانهااجازه نمى داد که براى تامین معاش قدم در راه انحارف بگذارند و بااین حال علقه هاى مذهبى و عاطفى و بافتهاى اجتماعى بدانها جرات این را نمى داد که کا و صنف خود را ترک کنند و همانند مردم معمولى فقط به کسب معیشت بپردازند. کیفیت معیشت بیشترین فشار را براین طبق وارد مى کرد و بدان لحاظ که اینان اکثریت را تشکیل مى دادند ملاک داورى دیگران نسبت به حوزه ها و روحانیت قرار مى گرفتند. بدیهى است که مردم هم بهترین ها را مى بینند و هم بدترین ها را ولى آنچه ذهنیت مردم را براثر مواجه مستمر و مداوم مى سازد آن جریانى است که طیف وسیع تر و گسترده تر را تشکیل مى دهد. اگر ما مى گوییم تنگناهاى اقتصادى تحمیل شده بر حوزه ها بیش از آن که زهد به حساب آید باید فقر و تنگدستى بشمار آید موضوع را در رابطه بااین طیف مى سنجیم واین طیفند که نیاز به برنامه ریزى هدایت و کنترل در زمینه هاى مختلف داشته و دارند. براستى اگرامروز مى بینیم که با وجوداین همه مشکلات تحمیلى و دسیسه هاى مختلف باز هم نظام حوزه و روحانیت در مجموع توانسته است اعتبار و وجاهت دینى واجتماعى خود را حفظ کند بایداذعان کرد که این امر در پرتو حمایت خداوند واصالت طریق و تاثیر معارف و ارزشهاى معنوى اسلام صورت گرفته است . و بااین حال نباید غفلت کرد که برخى از مشکلات دیروز وامروز ما ناشى از مسائلى است که یادآور شدیم . وضع معیشت در حال کسانى که دراین میان داراى شناخت و تعهد لازم بودند واستفاده از مزایاى مادى واقتصادى زهد و تقوا را فراموش نکردند و طریق انصاف و اعتدال را پیمودند و هنگامى که خود را بى نیازاز شهریه یافتند حرص و طمع آنان را به گفتن شهریه و ... وادار نساخت ولى دسته اى هم براساس آنچه در چند صفحه قبل گفتیم حالت اعتدال رااز کف دادند و به مشکلات مالى واخلاقى واجتماعى و حتى دینى گرفتار شدند. رایج ترین این مشکلات پرداختن به منازل و وسائل نقلیه مدرن و تجمل زندگى واز یاد بردن زهد و تقوایى است که لازمه رهبران و پیشوایان معنوى جامعه است . این مشکل تا بدانجا جلوه کرد که رهبر بزرگ انقلاب احساس خطر نمود و تصریح فرمود:[ وقتى تشریفات زیاد شد موجب مى شود بنیه فقهى اسلام صدمه ببیند یعنى بااین بساطها نمى شود شیخ مرتضى و صاحب جواهر تحویل جامعه داد.این موجب نگرانى است و واقعا نمى دانم بااین وضع چه کنم]!. 21 کسانى که دراین راستا گرفتار هواپرستى و رفاه طلبى و تجمل زگى شدند بى تردید در مقایسه با مجموع روحانیت اندک هستند ولى از آنجا که همیشه عیبها زودتر به چشم مى آید این گروه همانند نقطه ضعفهاى مشخصى هستند که به چشم مردم مى آیند! بسیارى از مردم نمى توانند زندگى ساده هزاران طلبه و روحانى را که در حوزه ها و سایر نقاط زندگى مى کنند و معیشت اثر آنان همپاى طبقه مستضعف جامعه است ببینند زیرا نداشتن زاهدانه به چشم دیگران نمى آید و آن چه به چشم مى آید زرق و برق ماشینهاى مدرن و خانه هاى مرمرین است .اگراین گروه اندک داراى درک اجتماعى باشند و بغض و نفرت را در نگاه مردم بخوانند اگر تقواى الهى هم نداشته باشند به خاطر تقواى سیاسى قدرى رعایت امر خواهند کرد! به هر حال وجوداین گونه نمونه ها سبب گردیده است که مصلحان به برخى کمبودهاى پرورشى و معنوى واخلاقى پى برده و براى اصلاح آن چاره بیندیشند. نصیحت و موعظه و تذکر خوب است اما درمان اصلى نیست . درمان اصلى یافتن ریشه خصلتهاى منفى و شناخت عوامل مختلف آن و مبارزه با عوامل اصلى و زیربنایى است و همانگونه که گفتیم یکى از عوامل پیدایش خصلتهاى منفى نحوه معیشت و نارسایى هاى اقتصادى غیر زاهدانه اى است که عقده هاى روانى را به دنبال دارد. براى اصلاح امر معیشت بایداموراقتصادى حوزه و سازمان روحانیت مورد برنامه ریزى و حسابگرى و هدایت کنترل قرار گیرد و برنامه اى براساس[ کفاف] ریخته شود. اصلاح معیشت بر پایه[ کفاف] فقراضطرارى و غناى استکبارى براى کسانى که به مراحل عالى خودسازى و خودشناسى نرسیده اند و در راستاى آن و مراحل نخستین آن گام بر مى دارند همانندامواج توفنده اى است که زورق اراده واندیشه و توان آدمى را دستخوش خویش ساخته و توان کنترل واداره صحیح و تصمیم گیرى نافذ رااز سرنشین آن بطور مطلق یا نسبى سلب مى کند. انسانها معمولا براى ساختن روح و فکر واخلاق خویش نیاز به فرصت آرامش و روان و قدرت تصمیم گیرى و حق انتخابگرى دارند واین ویژگى ها در بحرانها به دست نمى آید و شایدافراداستثنایى و معدودى بتوانند در شرایط بحرانى فقر شدید غناى زیاد براحتى و بدون اینکه تحت تاثیر کنش هاى طبیعى بحران قرار گیرند راه کمال معنوى را بپیمایند ولى وجوداحتمالى یا حتى عینى این موارداستثنایى نمى تواند ما را ازاندیشیدن به سرنوشت و پرورش اکثریتى که جریان کلى نظام ها را تشکیل مى دهند باز دارد و غافل سازد . براى رشد و تکامل انسان ازابعاد گوناگونى باید زمینه ها فراهم و موانع مرتفع گردد که یکى از آن ابعاد بعد معیشت است و کفاف در معیشت مناسب ترین زمینه اى است که انسان مى تواندازادراک واراده و توان و شناخت در راه ساختن روح واخلاقش استفاده کند. کفاف حالتى است که نه فشارها و محرومیت ها و عقده هاى روانى فقر را به دنبال دارد و نه طغیانگرى و خودسرى واستکبار سرمایه دارى و ثروت را. رسول خدا مى فرماید: نعم العون على تقوى الله الغنى. 22 استعینوا ببعض هذه على هذه و لاتکونوا کلولا على الناس. 23 نعم العون الدنیاالاخره.24 رضوان الله والجنه فى الاخره والمعاش و حسن الخلق فى الدنیا. 26 والظاهران الکفاف اسلم واقل خطرا من الجانبین و لذا ورد فى اکثرالادعیه طلبه وساله النلى صلى الله علیه و آله لاله و عتره. 27 طوبى لمن اسلم و کان عیشه کفافا.28 اللهم ارزق محمدا و آل محمد و من احب محمدا وآل محمد[ص] العفاف والکفاف. 29 امام صادق[ ع] مى فرماید: قال الله عزوجل ان من اغبط اولیائى عندى عبدا مومنا ذا حظ من صلاح احسن عباده ربه و عبدالله فى السریره و کان غامضا فى الناس یشرالیه بالاصابع و کان رزقه کفافا فصبر علیه... 30 واین نکته نشان مى دهد که موقعیت اجتماعى افراد و شرایط و مقتضیات زمان در (تعیین حد کفاف و اعتدال ) موثراست و در برخى روایات بدین نکته اشاره شده که بعضى از دراویش و صوفیان به مجلس امام صادق[ ع] وارد شدند و مشاهده کردند که لباس ایشان از پشم و آنچه زاهدان اصطلاحى و خرقه پوشان مسلکى و خرافى مى پوشند نیست بلکه لباس در نهایت سفیدى است . بعنوان اعتراض و ایراد گفتند:[ ان هذااللباس لیس من لباسک]. 31 حضرت با جوابهاى متقن اندیشه منحط آنان را رد فرمود . به هرحال این گونه روایات واین بیانات براى این نیست که فقط در کتابها نوشته شود و یا در مرحله طرح مباحث نظرى مورداستناد قرار گیرد و بس ! بلکه ائمه طاهرین[ ع] این مطالب را براى اصلاح جوامع واجتماعات اسلامى بیان داشته اند و مى بایست دولت اسلامى آن را در خط مشهاى و اهداف سیاست اقتصادى خویش مورد توجه قرار دهد و جامعه را به سوى عدالت اجتماعى در پرتو کفاف سوق دهد. و برنامه ریزان امور حوزه و روحانیت نیز بایداین حقیقت را در سیستم نظام مالى واقتصادى حوزه ها و سازمان و روحانیت لحاظ دارند تااز یکسوافراطهاى مالى سبب جدایى توده هااز روحانیت و بدبینى و بى اعتمادى آنان نسبت به رهبران مذهبى نشود واز سوى دیگر ضعفها و کمبودهاى مالى موجب پیدایش عقده ها و خصلتهاى منفى نگردد. | ||
مراجع | ||
پاورقى ها 1.مرجعیت و روحانى .181180. 2. همان مدرک .247.
3. همان مدرک .194.
4.نهج البلاغه نامه .53.
5.سوره بقره .155.
6.سوره بقره .34.
7.سوره طه .121.
8.فروع کافى ج 5.72.
9.مرجعیت و [ روحانیت] .191.
10. همان مدرک .168.
11.نهج البلاغه حکمت 319.
12.بحارالانوار ج 72.47.
13.بحارالانوار ج 72.30.
14.میزان الحکمه ج 7.498.
15.بحارالانوار ج 72.46.
16.بحارالانوار ج 74.194.
17.سوره علق /06
18.فروع کافى ج 5.70.
19.نهج البلاغه حکمت .208لا
20.مرجعیت و روحانیت .197.
21.از بیانات امام خمینى در تاریخ 63/06/12.
22. فروع کافى ج 5.71.
23و24و .25 همان مدرک .72.
26. همان مدرک .71.
27. بحارالانوار ج 72.34.
28.سفینه البحار ج 2.485.
29. همان مدرک .485.
30. همان مدرک .
31. فروع کافى ج 5.65.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 257 |