تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,763 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,969 |
نگاهى به منابع اخلاق | ||
حوزه | ||
مقاله 5، دوره 4، شماره 20، خرداد 1366، صفحه 87-100 | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
تاریخ دریافت: 16 اسفند 1394، تاریخ پذیرش: 16 اسفند 1394 | ||
اصل مقاله | ||
در مقاله پیشین از ویژگیها و[ اصول نوشتاراخلاقى] سخن گفتیم و اینک در پرتو آن به بررسى و معرفى برخى از منابع اخلاق مى پردازیم . نگارش و پیدایش این میراثهاى فرهنگى به همت پاک سیرتان و صواب اندیشانى انجام گرفته که خود در پرتو آیین اسلام بدین شایستگى رسیدند و راهنماى آیندگان گشتند. نوشته حاضر گامى است آغازین فرا راه این شناخت که به نیت گشودن باب سخن - دراین زمینه - برداشته مى شود واز منابع موجود و در دسترس سخن مى رود و بیشتر به شیوه پرداخت و عرضه مطالب توجه دارد تا به بررسى علمى و دقیق یکایک آنها. زیرا بررسى و نقادى هر یک از مطالب فرصتى بیشتر و مجالى فراختر را مى طلبد. لازم به یادآورى است که[ منابع اخلاقى] از شیوه و پرداخت هماهنگى - مانند دیگر دانشها - برخوردار نگشته است و هر یک از دانشوران اخلاق به تناسب باور ذوق خود شیوه اى را بگزیده و به همان سان به پرداخت مسائل اخلاقى دست یازیده است .ازاین روى این گوناگونى شیوه ها ما را بر آن مى دارد که به دسته بندى هر چند کلى از منابع اخلاقى پرداخته و براساس شیوه نگارش و پرداختى که دارند تقسیم کنیم :
1- کتابهاى اخلاقى - روایى : براى تاثیرگذارى بیشتر در خواننده ثواب و عقاب اخروى را محور مى دانند و پیامدهاى کردار بد یا پاداشهاى اعمال نیک را گوشزد مى کنند. پیشینه تاریخى این شیوه چنین است که از دیرباز ارادتمندان و شاگردان معصومین[ ع] گفتار آن بزرگواران را در مجموعه هایى ضبط مى کردند که دراصطلاح حدیث شناسى[ اصول] نام مى گرفت در دوران امامان ازاین گونه نوشته ها و کتابها فراوان بوده است اما براثر حوادث زمان رو به کاستى گرفت . لکن با زحمت و همت با همتانى مانند: کلینى (م 329 ه.ق .) صدوق (م 381ه.ق ) شیخ طوسى[ ره] (م 460ه.ق .) و غیره مجموعه هاى دیگرى گردآورى شد و دائره المعارف روایى نظیر:[ اصول و فروع کافى] - به همت بیست ساله شخصیتى مانند کلینى[ ره] - پدید آمد. برخى ازاین بزرگان صرفا به گردآورى و دسته بندى روایات بسنده کردند و برخى دیگر شرح و مطالبى نیز بدانهاافزودند. بى شک این گونه کتابهااز ویژگیها وارزشهاى والایى - در باب تربیت و پیرایش جانها - برخوردارند و جایگاه اصلى را در میان منابع اخلاقى به خود اختصاص داده اند.این ارزشمندى بخاطرامتیازاتى است که این گونه کتابها دارا بوده و آنها رااز دیگر متون اخلاقى ممتاز مى سازد. مانند: الف : توصیه هاى اخلاقى و تحکیم مبانى ارزشى از زبان کسانى که در دید خواننده معصوم بوده و دوراز هرگونه لغزش و خطا شمرده مى شوند. ازاین روى بااطمینان دل به آهنگ کلام آنان مى سپارد واز پیام ایشان متاثر مى گردد. ب : معانى بسیار شگرف و بلند درالفاظى کوتاه و رسا بر زبان حکیم ترین انسانها جارى گشته که بدوراز بیراهه روى و سر در گمى حقیقت را بیان مى کنند و راه را نمایان مى سازند.این گرانبارى و پرمغزى ویژه گى است که بدین حد فقط در کلام معصومین[ ع] پیدا مى شود. ج : تکیه اساسى وبیشتر بر فضایل وارزشهایى دارند که سرچشمه دیگر نیکیها و خوبیها به شمار آمده و در پى پدید آوردن ملکات اخلاقى در خواننده خود هستند. د: بهره مندى از عوامل وانگیزه هاى حقیقى مانند: ثواب و خرسندى الهى در روى آورى به اعمال نیک قهر و عذاب خدایى درارتکابب گناهان محوراصلى پیام اینهاست که در کاربرد وارزشمندى این انگیزه ها در تربیت و آموزشهاى اخلاقى اسلام جاى هیچ گونه تردید نیست . اینک پس از اشاره به برخى از ویژگیها نمونه اى ازاین گونه کتابها را در پیش روى قرار مى دهیم : 1- اصول کافى - جلد دوم کتاب ایمان و کفر -[ ثقه الاسلام محمدبن یعقوب کلینى م 328.329 ه.ق]. 2این کتاب که قرنهاست مرجع پژوهشگران و دانشوران بوده واکنون نیز چونان گذشته معتبرترین کتاب حدیثى به شمار مى آید دائره المعارف روایى است که آبشخور صافى براى تشنگان معارف اسلامى - عقاید اخلاق و فقه - بوده که با مهارت و نظم باب بندى و عنوان گذارى شده است . بخاطر دقت فراوانى که در گردآورى و یادداشت احادیث به کار رفته است و قرب زمانى نویسنده به عصر معصومین[ ع] اعتبار ویژه اى براى این کتاب متنى پدید آورده است . تعلیقات تصحیحات فهرستهاى فنى چاپ شایسته زیبنده این گونه میراثهاست که خوشبختانه برخى انجام گرفته و بعضى در دست اقدام است . 2-مکارم الاخلاق: حسن بن الفضل الطبرسى 3 . این کتاب نیز بر شیوه اخلاق روایى نگارش یافته است . نخست ازاخلاق النبى[ ص] آغاز گشته آداب و سنن را در پى آورده و کاوشهایى را در اخلاق و سجایاى اخلاق دنبال کرده است . گفتار معصومین[ ع] با چینش و ترتیب تقریبا منظمى گرد آمده و با مهارت مطالب اخلاق به گونه اى ریز و واقع بینانه بررسى شده است . بخاطراین ارزشمندى همواره در محفل دانش پژوهان دست به دست مى گشته واز شهرت ویژه اى دراخلاق برخوردار شده است . چنان که علامه مجلسى[ ره] مى فرماید: کتاب المکارم فى الاشتهار کالشمس فى رائعه النهار :[ 4 مکارم الاخلاق به مانند خورشید نیمه روز شهرت داشته و نمایان است] . 3-تنبیه الخواطر و نزهه النواظرالمعروف بمجموعه ورام: 5 ورام بن ابى فراس المالکى الاشترى م 605 ه.ق . این کتاب نیز بحثهاى گوناگون اخلاقى را با شیوه اخلاق روایى پرداخته است . بخش عمده را روایات تشکیل داده و گاهى از شعر و گفتار کوتاه دیگران نیز گزارش کرده است . عبارات گزیده کوتاه سودمند و متنوع نشاط و جذابیت ویژه به خواننده مى بخشد. چنانکه از دیرباز همواره در محفل خردمندان دفتر ذکر وبراى پرهیزکاران نغمه موزون بوده است . کاربرداصلى این کتاب را نیز در همین زمزمه اى بودن آن مى توان دانست چنان که پیشینیان هم به این خاطر یکدیگر را به خواندن آن سفارش مى کردند. کتابهاى دیگرى نیز دراین راستا جاى مى گیرند که از جهت شیوه نگارش و ویژه گیها مانند چند کتابى است که بر شمردیم .ازاین روى به گونه اى گذرا از آنها یاد مى کنیم : المواعظ :[شیخ صدوق م 381 ه.ق] . که روایات اخلاقى را با شیوه اى موعظه اى از کلمات معصومین[ ع] گزینش کرده است . محاسن برقى :[ احمد بن ابى عبدالله برقى م 280 ه.ق] . که روایات را براساس ثواب و عقاب اخروى گردآورده است . وافى :[ مولى محسن فیض کاشانى] که از عقاید آغاز گشته و سپس به بخش اخلاقیات رسیده و در هر باب آیات قرآنى را با شرحى اجمالى نقل کرده است . در پى آیات گفتار معصومین[ ع] را آورده و بعضا مطالبى را بدانهاافزوده است . بحارالانوار ج 66 تا 70 :علامه مجلسى که به ترتیب اصول کافى تحت عنوان کتاب[ ایمان و کفر] مکارم اخلاق و مساوى اخلاق و ... را نوشته است . آیات مربوطه را با تفسیر و روایات آن را نیز در پى آورده است . ریاض السالکین :[ میر سیدعلى خان کبیر] این کتاب بهترین شرح [صحیفه سجادیه] به شمار مى رود. [صحیفه سجادیه] از مطالب و گفتار نغزاخلاقى لبریزاست و مهارت و شایستگى شارح آن کتاب رااز بحثها و کاوشها ژرف اخلاقى بهره مند ساخت و مفاهیم پرارج صحیفه را قابل فهم گردانید. کاوشگران مسائل اخلاقى با مراجعه به آن در مى یابند که در منابع اخلاقى تربیتى مقام ارجمندى را داراست . البته شایسته است که این اثر گرانسنگ را با چاپ آبرومندانه تحقیق و تصحیح شایسته فهرستهاى فنى و کیفیتى مناسب دراختیار دانش طلبان و کمال جویان قرار دهند. و نیز دراین راستا مى توان کتابهاى دیگرى مانند :[ غرر و درر آمدى - چاپ دانشگاه 7 جلدى] [ مصادقه الاخوان] شیخ صدوق [ الجواهر السنیه] شیخ حر عاملى [ مشکاه الانوار] طبرسى[ ارشادالقلوب] دیلمى - جلد دوم [ تحف العقول] ابن شعبه حرانى [ خصال] شیخ صدوق [ عده الداعى] ابن فهد حلى [ مرآت الرشاد] مامقانى[ المومن] حسین سعید اهوازى [ کشف المحجه] سید بن طاووس [ نورالحقیقه و نورالحدیقه] عزالدین عبدالصمد را نام برد. نگاه کلى : 1- کتابهاى اخلاقى - روایى از نظم و چینش شایسته و یک نواختى برخوردار نیستند. هر یک از دانشوران این فن به ذوق و سلیقه شخصى عمل کرده و نظم و ترتیب را بکار بسته است .ازاین روى شایسته است که مانند کتابهاى : فقهى اصولى فلسفى و غیره از نظم و ترتیب همانند منطقى و گویا بهره مند شوند و با فهرستهاى فنى تدوین گردند. : 2- برخى ازاین کتابها سند روایات را بیان نداشته و به گزارش متن آن بسنده کرده اند. که این انداختن سند به هر دلیلى که باشد کمترین زیانش سردرگمى و بى اعتمادى پژوهنده است که وى را در پى گیرى مصادر تصحیح منقولات و پژوهش فزونتر دچار دشوارى مى کند. 3- وجود روایات پرسش زا سنگین متاشبه مغایر یکدیگر و نیازمند به تحلیل شرح و توجیه اشکال دیگرى است که دراین نوشته ها دیده مى شود. روایاتى که از مفهوم دشوارى برخوردارند و بیشتر مردم توان فکرى و پذیرش آنها را ندارند. سزاواراست که این گونه روایات با شرح و تحلیل پیرامون شرائط زمانى - مکانى مخاطب و باامام و یا بهره ورى از سائر کلمات معصومین در تفسیر و زدودن شبهه ها انتشار یابند. 4- پرداختن این مجموعه ها به پاره اى از نیازهاى اخلاقى - روانى - آن هم گاه و بیگاه بگونه اى تکرارى و مشابه .ازاین رو شایسته است که یک مجموعه منظم و تحقیقى از گفتار و سنت معصومین[ ع] و کلام خداوندى - که در بردارنده تمامى مسائل اخلاقى و روانى انسانى باشد پدید آید و راه براى پژوهشگران آینده هموار شود تاایشان گامهاى بعدى را برداشته و مطابق نیاز هر زمان و براساس اندیشه و توان فکرى و ذوقى طبقات گوناگون جامعه آثارى را به نگارش در آورند. 2- کتابهاى اخلاقى - فلسفى : پیشتازاین اندیشه حکماى یونان بودند که خیر را در سعادت عقلانى تقویت نیروى تفکر و بعدادراکى مى دانستند و عامل تعیین کننده در دست یابى به خیر را شناخت وادراک معرفى مى کردند.ایشان معتقد بودند که :[ آدمى از روى علم و عمد دنبال[ شر] نمى رود واگر خیر و نیکى را تشخیص دهد البته آن رااختیار مى کند... نیکوکارى بسته به تشخیص نیک و بد یعنى دانایى است . بالاخره فضیلت بطور مطلق جز دانش و حکمت چیزى نیست] . 7 . استاد مطهرى در تفسیراین بینش مى نویسند: افلاطون واستادش سقراط معتقدند براى عمل به مقتضاى خیر شناختن آن کافى است . یعنى امکان ندارد که انسان کار نیک را بشناسد و تشخیص دهد و عمل نکند علت عمل نکردن جهالت است . پس براى مبارزه با فساداخلاقى جهل را بایداز بین برد و همان کافى است . ازاین رو سقراط معتقداست که : سرمنشا همه فضایل[ حکمت] است . بلکه هر فضیلتى نوعى حکمت است . مثلا شجاعت عبارت است از: معرفت این که از چه باید ترسید واز چه نباید ترسید عفت عبارت است از: دانستن این که چه اندازه هدایت شهوات نفسانى شود و چه اندازه جلوگیرى شود عدالت عبارت است از: دانستن اصول و ضوابطى که باید در روابط با مردم رعایت شود 8 . ویژه گى دیگراین بینش تکیه بر[ حد وسط] واعتدال میان قواى چهارگانه نفس ( عاقله عامله شهویه و غضبیه )است که اگر حرکات این قوى به گونه اى معتدل انجام گیرد و سه قوه اخیر مطیع اولى ( عقل ) باشد و درافعال بر آنچه عقل تعیین مى کند گام بردارداولا فضایل سه گانه:[حکمت عفت و شجاعت] پدید مى آید و ثانیااز حصول آنها که مرتب بر سازش قواى چهارگانه واطاعت وانقیاد سه قوه ازاولى است - حالتى پدید مى آید که کمال و تمامیت قواى چهارگانه است و آن [عدالت] نام دارد. بنابراین هر یک ازاین فضایل چهارگانه (حکمت عفت شجاعت و عدالت ) که منشا دیگر فضایل و صفات پسندیده به شمار مى آیند داراى جنبه هاى افراط و تفریط هستند که عقل حد وسط آنها را بر مى گزیند و جهتهاى افراط و تفریط را رها مى کند. با نگرشى دراین بحث که محور و قالب کاوشهاى اخلاق فلسفى به شمار مى آید در مى یابیم که دراین شیوه عامل اصلى عقل و قوه ادراک است که براى رسیدن به کمال و سعادت باید سراغ وى را گرفت . و خبرى از ریاضت و مجاهدت با نفس براى پیراستن از آلودگیها و آراستن به زیور نیکیها نیست . دراین گونه نوشته ها حرکت قلب و عمل کم سوى است و حرکت عقلى است که همه چیز را تحت الشعاع خود گرفته است . استاد مطهرى در این زمینه مى نویسند: [مساله اى که علما و فلاسفه اسلامى زیاد روى آن تکیه مى کنند این است که اخلاق کامل اخلاقى است که براساس نیرومندى و اراده باشد قهرمان حقیقى اخلاقى آن کسى است که عقل واراده بر وجودش حاکم باشد.البته در وجودانسان عواطف غیر فردى هم زیاد وجود دارد ولى آنها چشمه هایى هستند و در وجودانسان که با کنترل عقل و اراده در جاى خودش از آنهااستفاده مى شود] 9 . لازم به یادآورى است که : تمامى حکما همانند و در یک حد به عقل و ادراکات عقلى دراخلاق اهمیت نمى دهند بلکه بر خلاف فلاسفه یونانى که سرآمد ایشان دراین شیوه هستند به عوامل دیگرى مانند: مجاهدات نفسى واشراقات قلبى نیز توجه دارند. علم و معرفت را براى تهذیب نفس کافى ندانسته و در کنار دانش تربیت و تصفیه جان را نیز لازم مى شمارند. این بینش همراه با نهضت ترجمه آثار یونانى و غیره در سرزمین اسلامى به میان مسلمانان راه یافت و حکیمان اسلامى - که بعضااز برگردانندگان این آثار نیز بودند این شیوه را پیمودند. اینک پس از توضیحى که پیرامون نوشته هاى[ اخلاق فلسفى] آمد به بررسى برخى ازاین کتابها مى پردازیم : 1. السعاده والاسعاد فى السیره الانسانیه: مجتبى مینوى که نوشتن مقدمه فهرستها و تصحیح این کتاب را به عهده داشته است درباره آن چنین مى نویسد: [ کتاب السعاده والاسعاد که دراین مجلد تقدیم مى شود مشتمل براصول اخلاق و تدابیر عملى است که در حیات دنیا از براى سعید شدن و سعید کردن ضرورى شناخته است .این اصول و تدابیر را مولف کتاب از ترجمه هاى عربى مولفات ارسطو و سایر فلاسفه یونان استخراج کرده و با نکات و تعلیمات واندرزها و دستورها و حکایاتى که در کتب ایران و هندو عرب یافته است و مناسب و موید گفته هاى یونانیان تشخیص داده است در آمیخته و کتابى در سیرت واخلاق انسانى و قوانین سیاست واصول تربیت و تدبیر منزل از آن ترتیب داده است] 11 . عامرى در سالهاى میان وفات فارابى و درخشش ابن سینا مقام ریاست فیلسوفان مسلمان را داشت و در هماهنگى فلسفه یونانى با شریعت اسلام کوشش فراوانى را به کار بست و دست به نگارش کتابهاى فراوان در بحثهاى گوناگون فلسفى زد. با بررسى و چینشى در خور تحسین به مسائل اخلاقى پرداخت و با مدد گرفتن فراوان از گفتار حکما و گاهى از روایات در تبیین مطالب اخلاقى کوشید. ترتیب کتاب بدین گونه است که نخست با تقسیم کردن سعادت به [ انسیه] (بدنیه النفس البهیمیه الشهوانیه و ...) و[ عقلیه] ( النفس الناطقه النظریه ) و راههاى به دست آوردن هر یک نخستین بخش کتاب آغاز مى شود. سپس به بحث از فضائل اقسام آن و چگونگى بهره مندى از آنها مى پردازد. در بخش سوم پیرامون مدیریت جامعه شرایط وانواع هر یک به کاوش پرداخته و در بخش چهارم و پنجم درباره ریاستهاى اجتماعى جامعه فاضله ریاستهاى گوناگون و ویژگیهاى هر یک بحث مى کند. در بخش ششم نیز از رهبرى مردم و وظایف هر یک ازاقشار جامعه سخن مى گوید. کاربرد و جایگاه پژوهش این کتاب - در باب اخلاق مى توانداز اهمیت ویژه اى برخوردار باشد زیرا: الف : عناوین فراوان و ترتیب و نظم شایان توجه سر خط خوبى از مطالب اخلاقى و ترتیب آنها دراختیار خواننده و پژوهنده قرار مى دهد. ب : نقل بسیار زیاداقوال وافکار حکماى یونانى و غیره واعتبار ویژه اى که نویسنده دراین گزارش دارد منبع شایسته اى جهت پى بردن به افکاراخلاقى ایشان نیز به شمار مى آید. چنان که مینوى مى نویسد: [ اغلب کتبى که ماخذ مولف بوده مخصوصا ترجمه هاى کتابهاى یونانى که در دسترس حکماى اسلامى بوده است از میان رفته و فقط از راه تالیفاتى شبیه به این کتاب است که ما مى توانیم بدانیم اهل فلسفه و حکمت در عالم اسلامى از چه ماخذ و منابعى حاصل فکر و تعمق فلاسفه قدیم یونان را شناخته واقتباس کرده و مبناى اندیشه ها و نوشته هاى خود ساخته است] . 12 2.تهذیب الاخلاق و تطهیرالاعراث: مسکویه رازى . 421325 ه.ق 13 . وى که از مترجمعین آثار یونانى است بیشتر بر عقل و مکتبهاى فلسفى تکیه دارد و به شیوه و ترتیب آنها سیر مى کند. به گونه اى چشم گیراز گفتار حکماء یونانى سود جسته و با مهارت این گفتار را بررسى کرده و در آنهااجتهاد مى کند. تفاوت وى با عامرى در چند نکته است : 1- بهره مندى وى از شرع و تعالیم دین فزونتراز عامرى است . 2- بر عکس عامرى که نگارش ساده و روانى را دنبال مى کرد ایشان در پى شیوه اى علمى و در خور فهم صاحبان فن است . چنانکه خود گوید:[ و علمناه لمحبى الفلسفه خاصه لاللعوام] . 14 3- ویژگى دیگراین کتاب نظم بسیار مرتب و منطقى است که در هفت مقاله و براساس شیوه حکماء یونان آمده است . چنان که از نفس قواى نفس فضایل چهارگانه آغاز کرده و بحثهایى نظیر:اخلاق و طبایع سعادت لذت شجاعت عدالت جور انواع محبت مرضهاى نفسانى و راه مداواى هر یک و ... را به دنبال آورده است . مسکویه رازى بیش از هر متفکراسلامى به اخلاق و مسائل روحانى اهتمام ورزیده است . مهمترین نگارش وى دراین زمینه همین کتاب[ تهذیب الاخلاق] است . که مرحوم خواجه نصیر طوسى درباره ارزش واهمیت آن مى نویسد: کتاب الطهاره - که استاد فاضل و حکیم کامل ابوعلى احمد بن محمد بن یعقوب مسکویه خازن رازى سقى الله ثراه و رضى الله عنه وارضاء در تهذیب اخلاق ساخته است و سیاقت آن برایراد بلیغ ترین اشارتى در فصیح ترین عبارتى پرداخته چنان که این سه چهار بیت که پیش ازاین در قطعه گفته آمده است به وصف آن کتاب ناطق است : بنفسى کتاب حازکل فضیلهوصار لتکمیل البریه ضامنامولفه قدابرزالحق خالصابتالیفه من بعد ماکان کامناو وسمسه باسم الطهاره قاضیابه حق معناء ولم یک ماینالقد بذل المجهودلله درهفما کان فى نصح اخلایق خانیا] 15 بااین که افکار واندیشه هاى مسکویه چندان نو و مبتکرانه به نظر نمى آید. بلکه تلفیقى است ازاندیشه هاى حکماى یونانى که با مهارت و ژرف اندیشى پرداخته و تکمیل شده است .اما گفتار وى در باب اخلاق فلسفى جنبه سندى داشته وازارزش فراوانى بر خورداراست . زیرا وى از نخستین حکیمانى است که انظار فلاسفه و دانشوران اسلامى را به مطالعه اخلاق بدین شیوه متوجه ساخته و کوشیده است که معارف اسلامى را به شیوه و جو علمى روز مطرح سازد. کتاب دیگرى ازایشان به نام[ جاویدان خرد] به چاپ رسیده است که در آن بیشتر به پندهاى جزئى و گوناگون مردم جهان از هر آیینى که باشند توجه دارد و مانند[ طهاره الاعراق] به کلیات مسائل اخلاقى نپرداخته است . وى در تفاوت این دو مى نویسد: بالجزئیات [فهذه جمل نحکمها قبل تفصیلها لولاانا قداحکمنالک الاصول کلها فى کتابناالموسوم[بتهذیب الاخلاق] لاوجبنالک هاهنا. ولکن هذاالکتاب غرضنا فیه ایراد جزئیات الاداب بمواعظ الحکما من کل نحله و تبعنا فیه صاحب کتاب [جاویدان خرد] کما وعدناک فى اولهس... 17 . (پس این مطالبى بود که بطور فشرده ثابت کردیم . واگر نبود که تمامى اصول این گفتار را در کتاب[ تهذیب الاخلاق] بیان داشته ایم بر خود لازم مى دانستیم که اینجا بحث کنیم .اما هدف ما دراین کتاب : آوردن آداب جزئى از پندهاى حکما از هر آیینى که باشند - هست . و همان گونه که در آغاز یادآور شدیم : به شیوه کتاب[ جاویدان خرد] هوشنگ داستانى خواهیم رفت ). 3- اخلاق ناصرى: خواجه نصیرالدین طوسى 597 - 672 ه.ق . دراین کتاب نخست ازانواع علوم حکمى سخن رفته است . و سپس به اقسام حکمت عملى پرداخته شده که در سه مقاله و هر یک با فصلهاى گوناگون جاى گرفته است : مقاله نخست در[ تهذیب اخلاق] است که به گونه اى آزاد کتاب[ تهذیب الاخلاق] مسکویه به فارسى برگردان شده است . مقاله دوم در تدبیر منزل و مقاله سوم در سیاست مدن که اقوال و آراء حکما به شیوه و آهنگ مقاله نخست نگارش یافته است . از آن رو که خواجه این کتاب را به توصیه دیگرى مى نوشته مانند برخى از نوشته هاى دیگرش اعمال نظرى نکرده و صرفا گرد آورنده و گزارشگرى است که با ترتیب و صورتى شایسته به تدوین مطالب پرداخته است . به همین دلیل است که گاهى گفتار بیگانه و مخالف با اندیشه و سیره وى را مشاهده مى کنیم که بدون هیچ گونه اظهارنظرى از آنها گذشته و به نقد آنها نپرداخته است . چنان که خود دراین باره مى نویسد: [پیش از خوض در مطلوب مى گوئیم : آنچه دراین کتاب تحریر مى افتد از جوامع حکمت عملى بر سبیل نقل و حکایت و طریق اخبار و روایت از حکماى متقدم و متاخر باز گفته مى آید بى آن که در تحقیق حق وابطال باطل شروعى رود یا به اعتبار معتقد رایى و تزییف مذهبى خوض کرده شود]. 19 پس به روشنى معلوم است که بناى خواجه برگزیدگى و گزارشگرى بوده است و نمى خواسته به گونه اى استدلالى و کامل به همه بحثها و حقایق اخلاقى بپردازد. بلکه بیشتر استجابت اسماعیلیان است لذا هنگامى که[ هلاکو] براسماعیلیان چیره شد و خواجه با وى مرتبط گشت خطبه پیشین کتاب را تغییر داد. و موخره آن را نیزانداخت . مطالبى که مناسب ذوق و فرهنگ ایشان بوده و در ستایش آنهابه شمار مى رفت زدود. تمامى مطالب کتاب از تحقیق و گرانبارى ویژه اى برخورداراست . همه صفحات نکته هاى پرمغزى را در دید خواننده قرار مى دهد به گونه اى که کاوشگراخلاق نمى تواند به آسانى از آن گذشته واز گرانبارى و چینش شایسته آنها سرمشق نگیرد و محور نگزیند. بنابراین ضرورى است که در کاوشهاى اخلاقى بحثهاى مربوطه آن مورد نظر قرار گیرد. در پایان این بخش پیش از نگاه نقد گونه به شیوه فلسفى یادآورى مطلبى ضرورى است : اگر حکماىاسلام برخى مطالب یا شیوه فیلسوفان یونانى را برگزیده اند این گونه نبوده که بطور ناقص مطالب آنان را تکرار کنند واگر در آن تغییرى داده اند براى سازش دادن کلام ایشان با دیانت باشد بلکه نخست در گفتار یونانیان حتى دراخلاقیاتشان نظر کردند و با قابلیتى که در پرتواسلام به دست آورده بودند در آن ژرف اندیشیدند تا به مقام اجتهاد رسیدند. نه این که مقلدانه مطالب آنان را پذیرفته باشند. به عبارت دیگر حکمتى که پس از نهضت ترجمه به جامعه اسلامى راه یافت کودکى را مانند بود که در دامن اسلام و حکماى اسلامى رشد یافت و به کمال شایسته خود رسید. چنان که عامرى مى گوید: [خردمندان اسلامى دفترهاى دانشمندان نامور روم وایران و هند و یونان را ترجمه کردند و در آنها ژرف نگریستند و آنچه از آنها دشوار بود گشودند و آنها را روشن ساختند و میان مردم پراکندند و آیینى را که در قرآن آمده است[ فبشر عبادى الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه]... به کار بستند واز سخن پیامبر یاامیر مومنان ( ع)س: [ العلم کثیر فخذوا من کل شى ءاحسنه] پیروى نمودند] 20 . بااین همه توجه به چند نکته درباره کتابهاى اخلاقى فلسفى سودمنداست : الف :این گونه کتابها ازاصطلاحات و مطالب فراوان علمى و فنى برخوردار شده و با آهنگ ویژه اى نیز نگارش یافته است لذا قابل عرضه براى همه جوامع نگشته به میان توده مردم راه نیافته و در نتیجه منحصر به گروه ویژه اى شده است . ب : متاثر بودن از آثار یونانى سبب شد که بهره مندى از مسائل معنوى واخروى - که نقش بس ارزنده اى در تربیت و تاثیرگذارى دارد - نموداندک دراین نوشته ها بیابد و منافع مادى معیارهاى عقلى وارزشهاى اجتماعى اساس نوشتار آنان گردد. ج :از آن روى که تهذیب نفس و خودسازى تمرینهاى دشوار تربیت طولانى و همت والایى را مى طبد کمترین انتظارى که از نوشته اخلاقى مى رود تاثیر گذارى راه نمایى و دستورالعمل بودن آن است . که سوگمندانه کتابهاى اخلاقى فلسفى ازاین جهت نارسا هستند و قادر نیستند دل و فکر خواننده را به کمند گیرند و تاثیرى بنیادى را بر جاى نهند. د: درافق فکر یک حکیم انسان متفکر واندیشمنداست . برخورد وى باانسان بیشتر روى کمال فکرى واندیشى اوست .این مینا و شیوه (که روى هم رفته در آثار حکما دیده مى شود) نیم نگاهى بیشتر به آدمى نیست . شهید مطهرى دراین زمینه مى نویسند: ...انسان کامل فلاسفه انسان کامل نیست انسان ناقص است . یعنى قسمتى از کمال را دارد.این که براى کمال عقلى اصالت قائل شدند صحیح است ولى این که سائر جنبه هاى کمالات انسانى را نادیده گرفته اند و همه کمالات انسانى را در کمال عقلى او جستجو کردند ازاین جهت انسان کامل فلاسفه انسان نیمه کامل است .انسان کامل فلاسفه فقط یک مجسمه اى است از دانائى فقط مى داند یعنى آنچه که آنها فرض کرده اند یک موجودى است که خوب مى داند لکن خالى از شوق خالى از حرکت خالى از حرارت ...اسلام در عین این که دل را قبول دارد عقل را هم تحقیر نمى کند در عین این که دل را قبول دارد عشق را هم قبول دارد سیر و سلوک را هم قبول دارد عقل و فکر واستدلال و منطق را هرگز حاضر نیست تحقیر کند. براى عقل و فکر واستدلال و براى تعقل نهایت احترام را قائل است.21 ادامه دارد | ||
مراجع | ||
پاورقى ها 1.لمعه دمشقیه مقدمه ج 1.35 چاپ کلانتر. 2.این کتاب در دو جلد وزیرى با مقدمه و تعلیق از[ على اکبر غفارى] و تصحیح و مقابله از حسن زاده آملى توسط مکتبه الاسلامیه در تهران به چاپ رسیده است .
3.این کتاب با دو جزء در یک مجلد وزیرى با تعلیقات شیخ على اصغر حامد در بیروت به چاپ رسیده است .
4.بحارالانوار ج 1.28.
5.این کتاب با دو جزء در یک مجلد وزیرى 572 صفحه با تصحیح و تعلیق از:ک[ سیدعلاءالدین علوى] در کربلا و توسط:[ آخوندى] در تهران به چاپ رسیده است .
6. چنان که مسکویه در شرایط تحصیل سعادت آگاه به یکایک اجزاء حکمت را شرطاساسى سعادت مى داند:[ تهذیب الاخلاق] .94.
7.سیرحکمت دراروپا] .16و18.
8.حکمت عملى .3029.
9.فلسفه اخلاق .30.
10.این کتاب با قطع وزیرى در 490 صفحه توسطانتشارات دانشگاه تهران به چاپ رسیده است .
11مقدمه السعاده والاسعاد..
12.مدرک پیشین .
13.این کتاب با قطع وزیرى در 189 صفحه با مقدمه:[ شیخ حسن تمیم] دراصفهان به چاپ رسیده است .
14.تهذیب الاخلاق .81.
15. اخلاق ناصرى .35.
16.این کتاب تحت عنوان:[ ترجمه جاویدان خرد مسکویه رازى] از شرف الدین عثمان بن محمد قزوینى به کوشش محمدتقى دانش پژوه توسط انتشارات دانشگاه تهران منتشر شده است .
17.جاویدان خرد .24.
18.این کتاب با قطع رقعى و تصحیح و تنقیح مجتبى مینوى و على رضا حیدرى با مقدمه و فهرستهاى گوناگون در تهران توسط انتشارات خوارزمى منتشر شده است .
19. اخلاق ناصرى .43.
20.جاویدان خرد /05
21. انسان کامل .100.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 293 |