تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,823 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,981 |
اندیشه آزادى | ||
حوزه | ||
مقاله 7، دوره 4، شماره 20، خرداد 1366، صفحه 113-130 | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
تاریخ دریافت: 16 اسفند 1394، تاریخ پذیرش: 16 اسفند 1394 | ||
اصل مقاله | ||
نگاهى به اصول کلى قانون اساس (3) [ در آسیا روحیه بردگى حکمفرماست . روحیه اى که هرگزاز آن جدا نشده است . در تاریخ تمام ممالک این قاره ممکن نیست حتى یک نشانه یافت که دلیل بر وجود روحى آزاد باشد. در آنجا هیچ گاه شهامتى جز شهامت براى احساس بردگى یافت نخواهد شد] 2 . دگربار ابرهاى تیره یاس همه جا را فرا گرفت . آگاهان جامعه یا به درون خزیدند وانزوا گزیدند یا مهر سکوت شکستند و به ناچار بر چوبه دار بوسه زدند. دیکتاتورى خشن تر و مدرن تراز قبل دراین سرزمین مظلوم چهره نمود. به سختى و فلاکت روزها بر سر روزها مى گذشت و مردم درانتظار منجى و[ مردى که رنجیر غلامان بشکند] تااین که چشمان آنان به دیدن مردى از تبارابراهیم که دلى لبریزاز عشق به انسانها و آزادى آنان داشت فروغ یافت واز روزن زندان از دور واز میان گرد و غبار راههاى فراموش شده مردى را بسان کوه استوار که آهنگ از هم گستن بند غلامان را داشت مشاهده کردند.آرزوى اقبال بزرگ تحقق پیدا کرد. [مى رسد مردى که زنجیر غلان بشکند دیده ام از روزن زندان شما] 3 قانون اساسى به آزادى انسان به عنوان یک حق طبیعى که اقتضاى کرامت و خلیفه الهى واستعدادهاى درونى اوست مى نگرد.این نگرش هنگامى جلوه مى کند که هیچ انگاشتن کرامت انسان و آزادیهاى او در طول تاریخ روشن شود.ازاین باب ما گوشه اى از قضیه را به اجمال تحت عنوان [ اسارت انسان در گستره تاریخ] مى نمایانیم و آنگاه از[ آزادى اندیشه] که زیربنا و شالوده دیگر آزادیهاست بحث مى کنیم و در شماره آینده[ عرضه فکر در محدوده مسائل سیاسى] را مورد بررسى قرار مى دهیم .
اسارت در گستره تاریخ [در نظر قانون غلام یک شخص یاانسان نیست غلام چیزى است]. 5 یا بگفته یکى از مورخین لاتینى : آلتى است که مى توان حرف بزند بنابراین هیچگونه حقى ندارد 6 . به همین لحاظ بود که استراحت کار با شرافت بهره ورى از مواهب طبیعت عشق زندگى و حق حیات در به اصطلاح متمدن ترین حکومت ها براى بردگان معنى و مفهومى نداشت . سایه شوم این بى قانونى و رفتار ضدانسانى با بردگان تا بدانجا گسترش پیدا کرده بود که در زمان نرون چنین مرسوم بود که : [ هر وقت اربابى در خانه خود کشته مى شد مى بایست تمام غلامان آن خانه کشته شوند] 7اربابان شکنجه و آزار و حتى کشتن و سوزاندن بردگان را در صورت قصور در کار حق طبیعى خود مى دانستند. آلبرماله در تاریخ رم مى گوید: [ اگر بنده اى درانجام خدمات اندک قصورى مى ورزید مجازاتهاى شدید گوناگون مى دید چوب و شلاق و مى خورد زنجیر مى شد به آسیابش مى بستند به حفر معادن مى گماشتند در زیرزمینهاى موسوم به ارگاستون حبس مى کردنداگر گناهش بزرگتر بود به دارش مى زدند]. 8 برده دار بخاطر منافع سرشارى که براى اجتماع و خانواده هاى آن روزگار داشت ازارکان اساسى خانواده واجتماع به شمار مى آمد واساسا با زندگى عجین شده بود. تصور زندگانى بدون برخوردارى از کاربردگان مشکل مى نمود. گوئى برخى ازانسانهاى مظلوم برده آفریده شده اند و در آفرینش تافته جدابافته بودند و سرنوشت آنان اینگونه رقم خورده بود. تحت تاثیر این چنین محیطى است که افلاطون حق دفاع مشروع براى غلامان قائل نبوده و براى دفاع مدنى یعنى مراجعه به محاکم نیز آنان را ذیحق نمى دانست .ارسطو در کتاب سیاست مى نویسد: [ انواع پست انسانى طبعا غلامند همچنان که براى تمام موجودات پست مقرر شده براى آنان همان بهتر که در زیر فرمان اربابى باشند...از کار بدنى غلامان و چارپایان خدمتى که براى زندگى لازم است حاصل مى شود]. 9 از شواهد تاریخى این چنین بر مى آید که در همان روزگارانى که نظام برده دارى زندگى ها را تباه مى کرد حرکتهائى بر ضداین نظام اهریمنى صورت گرفته است که شورانگیزترین و سالم ترین آن حرکت انبیاءالهى بوده است که برده دارى را پدیده اى زشت و خلاف اصول انسانى خوانده اند و بااحترام به شخصیت و کرامت انسانها به مبارزه علیه این بیمارى مزمن برخاسته اند.ادوارى از تاریخ بشر که صحنه این مبارزات بوده است از پرشکوترین مراحل زندگانى انسان به شمار مى آید. پیامبراسلام ازاوان رسالت خویش جهاد فکرى وسیعى را علیه شالوده و بنیاداعتقادى نظام برده دارى سازمان داد و برساختار مادى آن ضربات مرگبارى را وارد آورد. سخنان روح انگیز آن حضرت در باب مذمت خرید و فروش انسانها مهربانى و عطوفت با بردگان خوراک و پوشاک و علاوه عمل ایشان دراین راستا پایه ها و قلعه هاى نفوذ ناپذیر برده دارى را فرو ریخت و فوج فوج بردگان به آیین انسانى اسلام گرویدند تا آنجا که اربابان و صاحبان برده مى گفتند: [ ان محمدا قدافسد علینا عبیدنا]. سو و جهت حرکت پیامبر[ص] در آزادى انسانها منحصر به الغاء بردگى نبود بلکه وظیفه داشت [ یضع عنهم اصرهم والاغلال التى کانت علیهم] 10 هر غل و بندى که شخصیت و کرامت انسان را مورد تعرض و بى احترامى قرار مى دهد از هم بگسلد وانسان رااز همه چیز برهاند و منقاد خدا سازد. چه در پرتواین انقیاداست که انسان مى تواند کرامت و شخصیت خویش را نگهدارد و خود را در درون دژى مستحکم و خلل ناپذیر محصور کند تا وجودش از تاخت و تاز تطاول گران و نفس سرکش محفوظ بماند . این یک اصل مسلم است تا پیشانى به آستان او سوده نشود رهیدن از بند بندگى نفس سرکش و زراندوزان زورمند ممکن نخواهد بود. تعلق مهمترین عامل اسارت و زبونى است و رهائى از آن نشان همت بلند. حافظ این معنى را زیبا سروده است : [ غلام همت آنم بزیرچرخ کبودزهر چه رنگ تعلق بگیرد آزاداست] 11
آزادى اندیشه اندیشه اى اى برادر تو همانما بقى خوداستخوان و ریشه اى گر بوداندیشه ات گل گلشنىور بود خارى تو هیمه گلخنى پس چو مى بینى که ازاندیشه اىهست قائم در جهان هر پیشه اى خانه ها قصرها و شهرها کوهها قصرها و شهرها 5هم زمین و بحر و هم مهر و فلک تن سلیمان است اندیشه چو مور 12 با درک جایگاه تفکر دراسلام به این نتیجه مى رسیم که اندیشه و آزادى از یکدیگر جدائى ناپذیرند.از روزى که آدمى به سبب اندیشه سرورى یافت و موجودى اندیشمند شناخته شد نیاز به آزادى را در خود احساس کرد.انسان آفتاب گردانى را ماننداست که به هر سو باشد خود را به سمت آفتاب بر مى گرداند.امت چه بساابرهاى تیره اى مانع تابش آفتاب به زندگى انسان گردند واندیشه اش بپژمرد واز حرکت باز ایستند و زمین گیر شود.اکنون برخى از عوامل را که چونان ابرهاى تیره مانع استفاده اندیشه از آفتاب آزادى مى گردند بر مى شماریم و به اختصار در پیرامون آنها توضیحاتى ارائه مى دهیم : 1. تبلیغات [ما به 600 نفراز طرفداران مستر[ روزولت] و[ ویندل ویلکى] هفت مرتبه مصاحبه کردیم .این عده هر یک سه بار تصمیم خود را درانداختن آراء در صندوق انتخابات ریاست جمهورى آمریکا عوض کردند.این تعویض آراء فقط به واسطه تبلیغات شدیدى بود که خواه ناخواه آنان را تحت تاثیر خویش قرار مى داد و آنان نمى دانستند آراء خود را به حزب دموکرات بدهند یا جمهورى خواه]! 19 . دراین جوامع که صاحبان تولید و سیاستمداران اجیر گرداننده چرخهاى ماشین تبلیغى هستند آزادى اندیشه وانتخاب از نظرگاه قانون آزاد است هیچ مقامى نمى تواند مانع آزادیها شود.اما مردم را به گونه اى تربیت داده اند که تلاش فکرى نمى کنند. به همان سهولتى که مواد غذائى رااز کارخانه تحویل مى گیرند طبیعى مى انگارند که دیگران از جانب آنان در مسائل گوناگون - سیاسى اجتماعى واقتصادى - فکر کنند. ازاین مقوله است :انتخابات ریاست جمهورى پوشش لباس انتخاب اتومبیل آداب معاشرت چگونگى تزیین منزل و حتى انتخاب مسلک و عقیده . در جوامعى که این گونه روزگار مى گذرد قلمرو دلها و اندیشه ها دراختیار کسانى است که امکانات دارند و تریبونهاى آزاد دراختیارشان به هر نحوى که بخواهند اندیشه ها را مى سازند والقاء فکر مى کنند و براى اندیشه وران صالح مبغوض قدرتمندان حاکم یا اندیشه ورانى که اندیشه آنان انسانها راازاین زنجیره به هم پیوسته بردگى فکرى رهائى مى بخشد و دست عوام فریبانه عده اى سالوس را که با شعبده بازیهاى عوام پسند به تخدیراندیشه ها مى پردازند رو مى کنند نه امکاناتى دارند و نه موقعیتى پیش مى آید که به روشنگرى بپردازند اندیشه مرده است . باید در سوک آن گریست و زنده کردن آن به دم مسیحائى نیاز دارد. 2. شخصیت گرائى [ زندگى مردان بزرگ به ما یادآور مى شود که ما نیز مى توانیم به زندگى خویش اعتلا ببخشیم و پس از رحیل پشت سر خود اثر پایمان را بر شنهاى زمانى برجاى نهیم] 20 . امااگراین عشق فکر رااز تلاش و تکاپو و راهبرى به سوى افقهاى روشن باز دارد و در یک چهارچوب خشک و بى روحى به نام پیروى از بزرگان به بند بکشد تا آنجا که در ریزترین مسائل زندگى تصمیم مشکل باشد و از فکر در عرصه زندگى بهره بردارى نشود مانع بزرگى براى فکر و رشد آن خواهد بود. راز عدم پیروى بسیارى ازانسانها از پیامبران بزرگ الهى زمان خویش در همین جا نهفته است . علت عقب ماندگى بسیارى از جامعه ها را باید در عشقهاى کور و بازدارنده و تعصب آمیزافراد آن جامعه ها به گذشتگان و بزرگانى جستجو کرد که براندیشه هاى آنان حکومت مى کنند به همین لحاظ قرآن کریم انسانها را دعوت به استقلال دراندیشه مى کند و پیرویهاى کورکورانه و تعصب آمیز را موجب شقاوت ابدى مى داند. لذااز زبان مردمانى که بدین علت گمراه مى شوند نقل مى کند که در روز قیامت مى گویند :[ربناانااطعنا سادتنا و کبرائنا فاضلوناالسبیلا] 21 پروردگار ما بزرگان واکابر خویش را پیروى واطاعت کردیم و در نتیجه ما را گمراه ساختند. فرانسیس بیکن (1605 میلادى ) که در روشن کردن روش تحقیقى علمى از متفکران بنام است مى نویسد: [ در سال 1342 میلادى در یکى از حوزه هاى علمى بین شاگردان حاضر در آن حوزه جدالى درباره دندانهائى اسب در گرفت . در این جدال که سیزده روز طول کشید شاگردان بارها به گفته ها و نوشته هاى پیشینیان خود مراجعه کردند ولى مشکل آنها لاینحل باقى ماند و در هیچ یک از گفته ها و آثار گذشتگان نتوانستند به تعداد دندانهاى اسب پى ببرند بالاخره در روز چهاردهم یکى از شاگردان جوان و تازه کار پیشنهاد کرد که براى حل مشکل دندانهاى یک اسب را بشمارند.این پیشنهاد چنان دیگران را برانگیخت که بر سروروى او ریختند و پس از تنبیه او رااز حوزه خود بیرون انداختند و مدعى شدند که شیطان در جسم او حلول کرده است . بالاخره چون نتوانستند براى این مساله جوابى پیدا کنند فتوى دادند که چون از پیشینیان قولى یا نوشته اى ندارند این مشکل لاینحل باقى مى ماند] 22 . یکى از عوامل عقب ماندگى مسلمانان بعداز آن درخشندگى حیرت انگیز و فتح قله هاى برافراشته دانش بشرى مسحورى آنان دراندیشه و دانش بزرگانى است که روزگارى پرچمداران دانش بشرى بوده اند در پرتو دانش خورشید وش آنان مبهوت شدند. فکر واندیشه خود را به کار نینداختند. راههاى پیموده شده را کامل پنداشتند و راههاى ناپیموده را بخاطر نبود مشعل بزرگان فرا راهشان از ترس لغزش طى نکردند. بدین سبب امروز شاهد بن بست عمیق در بسیارى از مسائل کلامى فقهى سیاسى و اجتماعى هستیم .این قصه سر دراز دارد مجالى فراختر مى خواهد که تا به عمق مساله رسیدگى شود دراینجا به یک نمونه اکتفا مى کنیم . شخصیت و برجستگى علمى و فقهى شیخ طوسى[ ره] سبب گردید که بسیارى از علماء بعدازایشان در کرانه اقیانوس دانش آن بزرگ مرداسلام به تماشا بایستند و به غور و بررسى نپردازند.این واقعه دردناک رااز زبان فقیه بزرگ شهید ثانى[ ره] بیان مى کنیم تا شاهدى باشد محکم و دقیق بر مدعاى ما: صاحب حدائق (محقق بحرانى ) مى نویسد: [ قال شیخناالشهید فى الدرایه :ان کثیرا من الفقهاء نشا و بعدالشیخ یتبعونه فى الفتوى تقلیدا لکثره اعتقادهم فیه و حسن ظنهم . فلما جاءالمتاخرون و جدوااحکاما مشهوره قد عمل بهاالشیخ و متابعوه فحسبوها شهره بین العلماء و مادرواان مرجعهاالى الشیخ قدس ره واالشهره انما حصلت بمتابعته] 23 . مرحوم شهید ثانى در کتاب درایه بیان کرده است که بسیارى از فقهائى که بعداز شیخ پیدا شدند و در فتواى خوداز شیخ پیروى کردند.این بدان سبب بود که به شیخ علاقه بسیار و گمان خوبى داشتند. همین که فقهاى متاخر آمدند احکام مشهورى یافتند که شیخ و متابعانش به آن عمل مى کردند.اینان آن احکام رااحکام مشهور بین علماء پنداشتند و ندانستند که مرجع تمام آنها به سوى شیخ قدس سره است واین شهرت به جهت متابعت ازایشان حاصل شده است . تقلید کور و تعصب آمیز و محصور ماندن در لابلاى افکار شخصیتهاى علمى سیاسى نظامى و ... بدون نقبى به روشنائى علاوه براین که جامعه را به رکود مى کشاند واز ترقى و پیشرفت آن جلوگیرى مى کند آزادى اندیشه را ازانسان سلب مى کند. روزگارانسان مقلد به مثابه روزگار همان مرد سرگردان در قبرستان را مى ماند که عطار وصفش مى کند: مگر مردى زمردان طلبکاربه گرد گور مردان گشت بسیارشبى مى گشت خوش خوش گرد خاکى بگوش او رسید آواز پاکى4که تاکى گور مردان را پرستى به گرد کار مردان گردورستى . 24 چه نیروى ادراک در کشف رابطه علت و معلول به تکاپو مى پردازد و به درون ظلمت ها راه پیدا مى کند وانفجارى از نور پدید مى آورد گاهى هم در باتلاق مجهولات و در پشت درهاى ناگشوده گرفتار مى شود و روزنى به برون نمى یابد. دراین هنگام پندار قدرتمندانه پا به میدان مى گذارد و به حل مسائل لایتحل مى پردازد و آزادانه بدون سد و عایقى براى هر امرى علتى مى تراشد و در پى آن نیست که آیا بین معلول و علتى که براى آن تراشیده است ارتباطى هست یا خیر. در دنیائى که پندار واوهام میدان دارند فرض ها حقیقت حدس ها - واقع هزیانها واباطیل - فلسفه ساخته و پرداخته ذهن هاى علیل و بیمار مسلک و آیین . لب کلام و هم و پندار زیربناى معتقدات مى گردند. مطالعه تاریخ ادیان و سیرى شتابان در جنگل تاریک عقاید بشرى و نگاهى گذرا به درون جوامع و قبایل عمق و گستردگى قلمرو و هم و پندار را براى ما مى نمایاند. دقت در عقاید مردمان سرزمینهاى دور و نزدیک بدوى و شهرى در زمینه چگونگى آفرینش مرگ و زندگى کسوف و خسوف رعد و برق بیمارى و تندرستى سیل و زلزله آسمان و زمین آفتاب و ماه و ستارگان روز واپسین توانائى و هم پندار روشن مى گردد. در اینجاست که اگر عقل و خرد بعداز جستجو و تلاش راه حل صحیح براى مسائلل لاینحل و علت درست براى معلولها کشف کرد مردمان و هم زده نظریه عقل و خرد را مشکل خواهند پذیرفت. در جائى که گرفتار شوند و دو دلى هم گریبان گیرشان شود سعى مى کنند با غیب ارتباط پیدا کنند. از آنجا که کمیت عقل و خرد در راهیابى به غیبت هم لنگ است کاهنان رمالان مرتاضان فالگیران طلسم بندان و جن گیران که ادعا مى کنند با غیب درارتباطند و جنیان آنها رااز چیزهائى که روى دادنى است پیش از وقت خبر مى دهند از آنها مى خواهند که مشکلشان را حل کنند. دراین هنگام اوهام واین آدمهاى غیب دان براندیشه ها عنان گسیخته حکومت مى کنند. فى المثل شاه عباس کبیر را چندین روز جهت اجتناب از[ نحس فلکى] از تخت سلطنت به زیر مى کشد و یا محمدعلى میرزاى قاجار را وا مى دارد که براى رفع تردید در هجوم به مجلس اول دست به دامن فال واستخاره شود] 25 و یاابن رومى شاعر را اوهام به نومیدى و وحشت دائم مبتلا مى سازد که از ترس دیدن چیزها و یا کسانى که به فال شوم گرفته مى شوند از خانه بیرون نمى آید] 26 اعتقاد به خرافات بالهاى اندیشه را مى بندد و قوه ابتکار و خلاقیت رااز بین مى برد و زمینه را براى اسارت طولانى و ذلت بار مهیا مى کند. جواهر لعل نهرو مى نویسد: زنجیرهائى که گاهى ما را به بند مى کشند و دست و پاى ما را مى بندند خیلى بدند.اما زنجیرهاى نامرئى افکار خرافاتى و عقب مانده که روح و فکر ما را به بند مى کشند خیلى بدتر هستند.این زنجیرها ساخته خودمان مى باشند و هر چند که مااغلب متوجه آنها نیستیم ما را در حلقه هاى هولناکشان اسیر دارند. 27 یکى از سیاستهائى که حکومتهاى خودکامه استعمارى در کشورهاى تحت سلطه دنبال مى کنند گسترش و ترویج خرافات است تااز این راه بهتر به مقاصد شیطانى خود و رام کردن مردم دست یابنده از جمله : سیاست روم قدیم این بود که خرافات را در میان مردم رواج دهد تا از آن بهره مند شود یا به عبارت بهتر مردم را مورد بهره کشى و استثمار قرار دهد. زیرا وقتى که مردم خرافاتى و نادان هستند خیلى آسان تر مى توان بر آنها مسلط شد.اشراف رومى به فلسفه مى پرداختند و خود را با آن سرگرم مى ساختند.اما چیزى را که براى خودشان خوب مى دانستند براى توده هاى مردم خوب نمى شمردند آنها رااجازه نمى دادند و صلاح نمى دانستندد که توده هاى مردم به مسائل فکرى و فلسفى بپردازند . 28 4. تعلقات و هواهاى نفسانى است براى پویندگى و آزادى اندیشه اندیشه رااز درک حقایق و رهیابى به سوى یک زندگى شرافتمندانه و با عزت در پرتو کرنش خداى یکتا باز مى دارد و در لجن زار پستیها و رذائل فرو مى برد. مولى على بن ابیطالب مى فرماید: [ انکم ان امرتم علیکم الهوى اصمکم واعماکم وارداکم] 30 به راستى اگر هواى نفس را فرمانروائى خود سازید واطاعتش کنید شما را کور کر و پست مى کند]. پس انسان وقتى که در دایره تنگ دنیا و شهوات محصور باشد و در این دامکده فرودین روزگار سپرى کند اندیشه او هم یک اندیشه تا این که در فضائى باز بال بگشاید. و به اوج برسد. در چنین دنیاى تاریک روزنى به روشنائى نیست . دیگرانسان به عنوان یگانه مخلوق خداوندگاراندیشه را مى سازد و قالبى تحویل انسان مى دهد. دراین بردگى ناپیدا دریچه ذهن به روى نسیم اندیشه بسته شده است . 5. جلوگیرى از تنوع دراندیشه ها [ یکى از قائدین حزب گفت : من امروز به شماامر مى دهم که ازاین به بعد به هیچ عقیده و مسلکى که خلاف راى ما باشد مجال نشو و نما ندهید و نسبت به کلیه آنها کمال سختگیرى را منظور دارید. بعدازاین در سرزمین ما باید یک عقیده سیاسى حکمفرما باشد و بس . ما نازیها خود را محق مى دانیم که در عقیده خود منعصب باشیم و به دیگران مجال اظهار عقیده ندهیم . زیرا واجب مى دانیم که افکار واعمال ملت بالتمام یک نواخت و یک جور باشد] 31 . هنگامى که افکار واندیشه ها در مضراب پندارهاى طبقه حاکم در بند باشند و پهنه حرکت وافق دید همان درون پیله اى باشد که طبقه حاکم از سر پندار به گرد خود تنیده است اندیشه از خلاقیت و آفرینش باز مى ایستد بسان آب راکد مى گندد و کلیشه بجاى اندیشه میدان دار مى گردد و کلیشه حاضر و آماده واستاندارداست که در موقعیتهاى خاص بنابر مقتضیات روزگار مانند ظروف آشپزخانه به کار مى آید. 6. عدم دسترسى به منابع دانش واطلاع الف : منابع دانش [در هنگامه ستیز سپاه با سپاه روم سیصد هزار سپاهى ایران دچار کمبود پول توشه واسلحه مى شوند. کفشگرئى توانگر با خرسندى آماده مى شود مخارج سپاه ایران را تامین کند. لیکن در برابراین ایثار تنها آرزویش این است که شهریار[ حق تحصیل] که ویژه طبقات ممتازاست به یگانه پسرش که مشتاق و مستعد تحصیل است اعطا فرماید. نوشیروان ازاین همه گستاخى یک کفشگر فرومایه سخت به هیجان مى آید و آن را خواهشى سنت شکن و عصیان آمیز نسبت به رسم و آیین کهن مى شمرد واز عطاى کفشگر با همه نیاز دهشت زادى خود در برابر خطر شکست از روم بخاطر آرزوى دودمان برافکن وى در مى گذرد] 32 . انوشیروان و دیگر تاجداران و ستاره بدوشان تاریخ خوب فهمیده اند که دانش دودمان برافکن است .ازاین روى نمى گذارند که اندیشه در این پهنه جولان بدهد. ب : منابع اطلاع در گذشته دانش همدوش آگاهى بود به این معنى وقتى که کسى به دانش دست مى یافت به آسانى مى توانست به بسیارى از مسائلى که دراطرافش مى گذشت واطلاعاتى که در کشور بود دست پیدا کند و موى دماغ حکومت بشود. لذا حکومتها بااصل دانش مخالفت مى کردند تااز عواقب آن درامان بمانند.اماامروز دانش همدوش آگاهیهاى سیاسى اجتماعى نیست زیرا دولتها با تجربیاتى که از گذشتگان به ارث برده اند و علومى که دراختیار دارند بااستفاده از شبکه رادیو و تلویزیون خبرگزاریها بااستفاده از شبکه رادیو و تلویزیون خبرگزاریها مطبوعات و ... که در تیول آنهاست توانسته اند بین این دو فرسنگها فاصله بیندازند.امروز بطور دقیق و حساب شده توسط قیچى هاى سانسور و دستگاههاى پیچیده جاسوسى به توانى رسیده اند که تمام[اطلاعات] را دراختیار دارند و نمى گذارنداندیشه ها آزادانه از منابع اطلاع برخوردار شوند.ازاین طریق اندیشه ها را در مضراب خویش دارند ناگفته نماند که هر حکومتى براى بقا و دوام خویش و مصون ماندن از سوءاستفاده دشمنان ضرورى است که نگذارد اخبار واطلاعات در دسترس همگان قراربگیرد. منظور ماازاخبار واطلاعات که حکومتها آن را هم از دسترس مردم بدور مى دارند آن اخبار واطلاعاتى است که براى رشد و پویندگى اندیشه لازم و ضرورى است و گر نه مردم دچار. جمود فکرى و دل مردگى مى گردند. ویلیام . ج . لدرر نویسنده کتاب معروف[ ملتى گوسفندوار] و [آمریکائى زشت] که از طرفداران امپریالیسم آمریکا و خواهان پیشرفت کشورش در تمام زمینه هاست در جهت بهبود و ثبات وضع سیاسى کشورش به سیاست[ بى اطلاع نگهداشتن] مردم از حقایق با دیدى انتقادى مى نگرد و پرخاشگرانه به افشاى سیاست هاى پشت پرده و شگردهاى تبلیغى در جهت ساختن افکار عمومى مى پردازد و ملت آمریکا را بخاطر بى اطلاعى از مسائل داخلى و خارجى کشورشان که توسطامپریالیسم خبرى بوجود آمده است و ملت به آن خو گرفته است ملتى[ گوسفند] مى نامد و به آنها هشدار مى دهد که اگراین روندادامه پیدا کند سقوط اجتناب ناپذیراست . سقوطى که به گفته وى : [لازم نخواهد بود که سلاح هاى مخرب و زور به کاربرده شود. راههاى آسان تر وارزان تر براى مغلوب کردن ملتى که پختگى سیاسى ندارد در دست است این شکست از طریق سلاح هاى روانى اختناق اقتصادى مغلطه سیاسى وانهدام معنوى میسر خواهد شد]. 33 نویسنده مذکور عدم دسترسى ملت آمریکا را به حقایق اینگونه بیان مى کند: [یک فرد و یا یک ملت در صورتى مى تواند وظیفه خود را بدرستى انجام دهد که حقیقت] در دسترس او قرار گیرد و دریافته شوداین امر یعنى با خبر شدن مردم آمریکاى امروز با دشوارى روبروست . زیرا قسمت عمده[ حقیقت] در دسترس نیست ... ما در دوره اى زندگى مى کنیم که فقدان آگاهى بر مسائل بین المللى مردم آمریکا را به صورت ملت گوسفندوارى در آورده است] 34 . واپسین گفتار از آنجا که امکان دارد دولت دراین مسیر بلغزد و حرکت ارتجاعى را آغاز کند علاوه بر رهبرى که وظیفه دارد حرکات و سیاستهاى دولت را کنترل کند چشمان تیز مردم هم باید مراقب باشند و بیدار تا نسیم روح انگیز آزادى همیشه بوزد و کرامت وارزشهاى والاى انسانى جاودانه ماند. ادامه دارد | ||
مراجع | ||
پاورقى ها 1.کامل ابن اثیر ج 2.319. 2.روح القوانین کتاب هفدهم فصل سوم .451 و فصل ششم .455.
3.کلیات اشعار فارسى مولانااقبال لاهولاى با مقدمه احمد سروش ازانتشارات سنائى .154 زبور عجم .
4.سوره رعد /11
5.تاریخ رم(2) تالیف آلبرماله - ژول ایزاک ترجمه غلامحسین زیرک زاده ازانتشارات ابن سینا .149.
6. همان مدرک .
7. همان مدرک 288.
8. همان مدرک .15
9.قانون اساسى ایران واصول دموکراسى دکتر مصطفى رحیمى .مقدمه 27.
10. اعراف .157.
11.دیوان حافظ به اهتمام سیدابوالقاسم انجوى .19 سطر1.
12.مثنوى چاپ رمضانى دفتر 2.83 سطر 31. و تفسیر و نقد مثنوى محمدتقى جعفرى ج 3.200 سطر 14.
13. اسراء .70.
14. انعام .165.
15.سبا 46.
16.روم 8.
17. اعراف 187.
18. غررو دررسآمدى ج 4.414.
19.روانشناسى در خدمت سیاست پرفسوراتوفریدمان ترجمه جلال نعمت الهى /11
20.روانهاى روشن هشت .
21 احزاب 67.
22. اصول روانشناسى تومان ل - مان ترجمه واقتباس دکتر محمود ساعتچى ج /05/1
23.حدائق الناضره محقق بحرانى ج 9.377.
24.تاریخ فلاسفه ایران دکتر على اصغر حلبى .44. به نقل از کلیات عطار.
25.یادداشت ها واندیشه ها دکتر عبدالحسین زرین کوب .252.
26. همان مدرک .257.
27.نگاهى به تاریخ جهان ج 1.462 و 463.
28. همان مدرک ج 1.183و 184.
29. غرر و دررآمدى ج 4.352.
30. همان مدرک ج 3.67.
31.آزادى و حثیت انسانى ترجمه و تالیف محمدعلى جمال زاده .59.
32.دیباچه اى برهبرى دکتر ناصرالدین صاحب الزمان .258 به بعد.
33.آزادى مجسمه محمدعلى اسلامى ندوش .23
34. همان مدرک .22.
35.قانون اساسى اصل دوم بند 6. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 279 |