تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,327 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,285 |
نکته هایى در فقه روابط بین الملل | ||
فقه | ||
مقاله 14، دوره 3، شماره 10، دی 1375، صفحه 3-13 | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
تاریخ دریافت: 20 اسفند 1394، تاریخ پذیرش: 20 اسفند 1394 | ||
اصل مقاله | ||
بى گمان, سرنوشت جامعه هاى بشرى چنان به یکدیگر تنیده است که نه تنها براى هیچ ملتى ممکن نیست جدا از دیگر ملتها بزید که عوامل حیاتى زیادى همه جامعه ها را به همکارى و تعاون با یکدیگر فرا مى خواند, تا آن جا که امروز روابط دولتها با یکدیگر, مانند روابط بین افراد کشور, شهر و محله است و هر چه پیش مى رود این ارتباط و وابستگى بیش تر مى گردد. به گفته امام خمینى: (امروز دنیا مانند یک عائله و یک شهر است و یک شهر داراى محله هاى مختلفى است که با هم ارتباط دارد.) (صحیفه نور, ج242/19.) (وقتى دنیا وضعش این طور است, ما نباید منعزل باشیم. ما باید با کشورهایى که با ما هستند و ما را اذیت نمى کنند, روابط داشته باشیم… اسلام یک نظام اجتماعى و حکومتى است و مى خواهد با همه عالم روابط داشته باشد.) (همان) (ابرقدرتها و امریکا خیال مى کردند که ایران به واسطه انقلابى که کرده است و مى خواهد استقلال و آزادى را, که یک مسأله تازه و برخلاف رویه همه حکومتهاست, به دست بیاورد به ناچار منزوى خواهد شد,وقتى که منزوى شد زندگى نمى تواند بکند که دیدند نشد و ایران روابطش با خارجیها زیادتر گردید. حالا به این مطلب افتادند که ما چه کار داریم به دولتها, اینها ظالم و کذا هستند, و ما باید با ملتها روابط داشته باشیم که این هم نقشه تازه و مسأله بسیار خطرناک و شیطنت دقیقى است… نمى توانیم بنشینیم و بگوییم که با دولتها چه کار داریم. این بر خلاف عقل و برخلاف شرع است و ما باید با همه رابطه داشته باشیم, منتها چند تا استثنا مى شود که الآن هم با آنها رابطه نداریم….) (صحیفه نور, ج73/19.) حساسیت احکام روابط بین الملل ولى در احکام اجتماعى بسته به اداره نظام و جامعه اسلامى و به بیان دیگر (فقه الحکومة) گوناگونى دیدگاهها در عرصه عمل, نه تنها شایسته نیست که خردمندانه نیز نیست. در این جا کل جامعه حکم یک فرد را دارد, هویت یگانه اى دارد, نمى توان آن را با دیدگاههاى گوناگون اداره کرد. در این جا اختلاف رأى سبب سر در گمى, ناسازگارى و گاه از هم پاشیدگى جامعه مى شود. اسلام, با این که به پیامبر(ص) به عنوان رهبر جامعه دستور به رایزنى مى دهد: (وشاورهم فى الأمر) ولى تصمیم نهایى را به خود او وا مى گذارد: (فاذا عزمت فتوکل على اللّه) و حرف آخر را در امورى که بسته به اداره جامعه است, رهبرى مى زند و سرّ پیشى گرفتن نظر فقیه حاکم بر دیگر دیدگاههاى فقیهان, که بسیارى آن را پذیرفته اند در همین نکته است. با این همه, احکام پیوستگیهاى بین الملل, از میان احکام حکومتى از بایستگى و اهمیت بیش ترى برخوردار است. این جا, جبهه بیرونى نظام است, با دیگر نظامها, وحدت رویّه و نظر, بیش از همه ضرورى است. در عرصه بین الملل, حتى کشورهایى که مبتنى بر یک نظام مکتبى و فکرى ویژه نیستند, تلاش مى ورزند, آیینها و قانونهاى خود را به گونه اى قرار دهند که تغییر دولتها نیز, ثبات و پایدارى آن را از بین نبرد. پرسشهاى بنیادین 2 . صلح اصل است یا جنگ؟ به بیان دیگر, آیا صلح خود ارزش و هدف است و کافى است براى جامعه اسلامى پیامد خطرناکى به دنبال نداشته باشد و یا این که نه, هدف از صلح مصلحت گرایى است و تن دادن به شرائط و مقتضیات ناخواسته. این از مباحث مهم و اساسى در فقه بین الملل است که پاسخ درست آن مى تواند ما را در این که اصل بر روابط است, یا نه, که پرسش نخست بود نیز, کمک باشد. ممکن است با توجه به پاره اى از عمومهاى, دعوت کننده به صلح و همزیستى با بیگانگان و سفارش به نگهداشت عدالت در پیوند با بیگانگان غیر مزاحم و با این باور که در شرائط صلح, رشد و تعالى انسانها و رسیدن به سازگارى و هم اندیشى, آسان تر و در نتیجه گرایش انسانها به حق امکان پذیرتر است, از این روى, چنانکه گفته اند: شمار کسانى که پس از صلح حدیبیّه به اسلام گرویده اند, بیش از همه کسانى است که ظرف بیست سال پیش از آن مسلمان شده بودند و با توجه به آموزه هایى دیگر از این دست, اصالت را به صلح و همزیستى در روابط با بیگانگان بدهیم. و ممکن است با تکیه بر مشروع بودن جهاد به عنوان مهم ترین واجب دینى و با این تفسیر که جهاد پیشدستى درجنگ براى نشر اسلام است و عمومهاى بازدارنده از دوستى با کافران و… ناسازگارى با بیگانگان را اصل قرار بدهیم. این هر دو نگاه به موضوع, هر کدام طرفدارانى دارد و بى گمان این سخن امام خمینى ناظر به دیدگاه نخست است که مى گوید: (ما به تبع اسلام, همیشه باجنگ مخالفیم و میل داریم که بین همه کشورها آرامش و صلح باشد, لکن اگر جنگ را بر ما تحمیل کنند, همه ملت مان جنگجوست.) (در جستجوى راه امام از کلام امام, دفتر دوم 126.) 4 . دارالأسلام ودارالحرب آیا در مفهوم دارالحرب حالت جنگ و ستیز و یا دست کم وجود آمادگى و زمینه براى جنگ افروزى, نهفته است؟ اگر چنین باشد, تنها آن کشورهایى که آمادگى و زمینه برخورد با مسلمانان را دارند, از دارالحرب به شمار مى آیند, و یا آن که مقصود کشورهایى است که بین ما و آنها هیچ تعهد و قراردادى مبنى بر صلح و ایجاد روابط وجود نداشته باشد و یا مقصود از دارالحرب, همه سرزمینها و کشورهاى کفر است, چه با ما سر جنگ داشته باشند و چه نداشته باشند و چه با آنان تعهدى داشته باشیم و یا نداشته باشیم. در این صورت, دایره دارالحرب, به مراتب گسترده تر از دو صورت دیگر خواهد بود. و از زاویه دیگر, این پرسش مطرح است: آیا مرز دارالاسلام و دارالحرب به معناى خط قرمز در پیوندهاست یا وجود قانونها و آیینها در ارتباطها؟ و نیز با توجه به مرزبندیهاى موجود در سرزمینهاى اسلامى و وجود حکومتهاى گوناگون: لائیک, غیر مسلمان و… این پرسشها مطرح است که در مفهوم دار الاسلام, آیا حاکمیت ملاک است یا اکثریت و یا آزادى در انجام مراسم و واجبات دینى. طبیعى است که گستردگى و نا گستردگى در قلمرو دارالاسلام, بسته به تفسیرى است که ارائه خواهد شد. سیره: در دوران فقاهت نیز, همین سیر ادامه داشته است, جز برهه کوتاهى که فرمانروایان شیعه بر سر کار بوده اند و گاه درباره پاره اى از مسائل مربوط به همبستگى و پیوند با کافران از آنان نظرخواهى مى کرده اند. بنابراین سیره پیامبر در روابط با بیگانگان که تفسیر عینى از عمومهاى شرع است و نیز سیره على(ع) در دوران خلافت و تا حدودى سیره سه خلیفه پیش از آن حضرت, آن مواردى که تقریر معصوم را داشته باشد, مى تواند منبع خوبى براى پژوهش گر در این عرصه باشد. دست کم این جا از آن مواردى است که نمى توان از کنار سیره به آسانى گذشت و تنها به این دلیل که سیره دلیل لبّى است و تاریخ, قضیة فى واقعه است و… آن را نادیده گرفت بنابراین, تمامى نامه ها, پیمانها و قراردادها, و برخوردهاى عملى پیامبر(ص) با بیگانگان را باید با دید کارشناسى, هم از نظر سند و هم متن مورد بررسى قرار داد و در تحقیق از آن سود برد. 2 . قانون اساسى: شایسته است, به این اثر, به عنوان یک اثر مهم فقهى نگاه شود, منتهى متن فقهى غیر استدلالى, مانند بسیارى از آثار فقهى دیگر. در قانون اساسى در قسمت روابط خارجى و یا فقه بین الملل, اصول درخور توجهى در زمینه هاى گوناگون: سیاسى, اقتصادى, نظامى و فرهنگى وجود دارد که براساس مبانى شرعى پایه ریزى شده است, از باب نمونه: (قاعده نفى سبیل) که تاکنون در روابط فردى مسلمانان با بیگانگان مطرح مى شد و فرعهایى را در باب معاملات و معاشرات و حداکثر قوانین مدنى از آن بهره مى گرفتند. روح این قاعده در جاى جاى روابط بین الملل قانون اساسى جلوه گر شده است. مصلحت و نقش تعیین کننده رهبرى در این گونه موارد چه باید کرد؟ آیا بهره هاى فراوان حضور را نادیده بگیریم و انزوا را بپذیریم و پیامدهاى آن را, یا قاعده را نادیده بگیریم و از آن چشم بپوشیم و یا این که راه سوّمى است و آن گرفتن جانب مصلحت نظام و جامعه اسلامى؟ در این گونه موارد که امروزه در روابط بین الملل نمونه هاى آن کم نیست, مصلحت نظام اهرم مهمى در شکستن این بن بستهاست که بارعایت اهم و مهم نظریه نهایى را مى توان ارائه داد و البته این از اختیارات رهبرى است که بالاترین مرجع مورد اطمینان و اعتماد و آگاه به مصالح و مفاسد اجتماعى است. با توجه به نقش تعیین کننده مصلحت نظام و جایگاه رهبرى در فقه بین الملل, هم باید خود آن را به عنوان یک موضوع بایسته تحقیق مورد کندوکاو و پژوهش قرار داد و مبانى مشروع بودن این جایگاه را نمود و هم به گاه تحقیق در مسائل و احکام بین الملل و رسیدن به دیدگاههاى فقهى, آن را به عنوان اهرم مهم مورد استفاده قرار داد. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 956 |