تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,211 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,133 |
حربه تکفیر | ||
حوزه | ||
مقاله 4، دوره 3، شماره 14، اردیبهشت 1365، صفحه 86-106 | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
تاریخ دریافت: 23 اسفند 1394، تاریخ پذیرش: 23 اسفند 1394 | ||
اصل مقاله | ||
اصول اعتقادات [ اسلام] به اتفاق همه دانشمندان اسلامى از هر مذهب و مسلک عبارت است از: توحید نبوت معاد و در همه مذاهب اسلامى فقط اعتقاد به این سه اصل پایه واساس و ملاک مسلمان بودن یک فرد شناخته شده وانکار یکى از آنها (مستقیم یا غیر مستقیم ) و یا تنهااعتقاد نداشتن به آن خروج ازاسلام تلقى شده است . البته در هر یک از مذاهب براى اینکه کسى پیرو آن مذهب بشمار آید عقائد دیگرى هم شرط است .اما در مسلمان بودن شخص واینکه پیکره اى ازامت اسلامى بشمار آید دخالت ندارد. و ما در طى چند مقاله در بحث مرزاسلام و کفر تا حدودى این مساله را بیان کردیم . و در آینده از زاویه دیگرى این مساله را مورد بحث و بررسى قرار خواهیم داد. روشن است که چنین اندیشه اى تا چه اندازه مى تواند درایجاد جو تفاهم و دوستى واتحاد و برادرى در بین مسلمین و بلند نظرى در برخورد باافکار و آراء گوناگون و آشکار شدن حق و حقیقت موثر بوده و ریشه بسیارى ازاختلافات و کینه توزیهارا بخشکاند. ولى متاسفانه یکى از گرفتاریهاى ما مسلمانان در طول تاریخ این بوده که بعضى ازاشخاص و یا فرقه هاى مسلمان در عمل خلاف این روش را پیموده اند واز روى نادانى و جهالت و یا عناد و لجاجت تعصب هاى بى جا تنگ نظریها خودمحوریها و یا تحریکات بیگانگان ازاسلام چنین مى پنداشته اند که تمامى آنچه را که خود بدان معتقدند جزواصول اعتقادى اسلام است و باید ملاک کفر واسلام دیگران قرار گیرد. در نتیجه بجاى برخورد صحیح و منطقى با آراء مخالف و پیشه کردن طریق استدلال و برهان به حربه اتهام و تکفیر روى آورده و کوچکترین مخالفت با عقائد خویش را بااین حربه و چماق پاسخ مى داده اند. و حتى به این عمل خویش بعنوان نوعى از تعصب در دین و حمایت از آن افتخار مى کرده اند. درحالیکه تعصب در دین و حمایت از آن معنایش این نیست که چماق اتهام و تکفیر را جایگزین منطق واستدلال نمائیم . هیچگاه حامیان واقعى دین و متعصبان بحق چنین سیره و روشى نداشته اند. 1 حتى در رابطه با ملحدان و کافران که جز کفریات چیزى بر زبان آنان جارى نمى شده است .امام صادق[ ع] آنچنان برخورد صحیح و منطقى دارد که[ ابن ابى العوجاء] ملحد وقتى بر خورد تندى از مفضل مشاهده مى کند.از وى سئوال مى کند که تو پیرو چه کسى هستى اگر پیرو جعفر بن محمدى امام صادق[ ع )او با ما چنین برخورد نمى کند واز این گفتار تندتر (کفرآمیزتر)از ما مى شنود بدون عصبانیت گوش مى کند و سپس پاسخ مى دهد. و بدینگونه با عمل امام[ ع] مفضل را مورد بازخواست قرار مى دهد. ولى متاسفانه اینگونه برخوردهااندک و یا متروک گشته و دراکثر موارد حربه اتهام و تکفیر جاى استدلال و منطق را گرفته و تعجیل و خشونت جایگزین سعه صدراسلامى شده است . و براین اساس است که در طول تاریخ اسلام کمتر شخصیت مصلح و دردمند و با فضیلتى را مى یابید که ازاین جام تلخ[ تکفیر] جرعه اى ننوشیده باشد. و به گفته استاد شهید مرتضى مطهرى : [وقتى که على[ ع] تکفیر بشود تکلیف دیگران روشن است . بو على سینا خواجه نصیرالدین طوسى صدرالمتالهین شیرازى فیض کاشانى سید جمال الدین اسدآبادى واخیرا محمداقبال پاکستانى از کسانى هستند که ازاین جام جرعه اى به کامشان ریخته شده است]. همچنین شهید قاضى طباطبائى در مقدمه اى که بر کتاب[ جنه الماوى] دانشمند بزرگ مرحوم کاشف الغطا نگاشته است مى گوید: با بررسى در زندگانى دانشمندان و نوابغ بزرگ و رهبران اسلامى این نکته بخوبى روشن مى گردد که هیچیک از آنان ازاین آفت بزرگ و تحقیر کننده مصون نمانده اند و بسیارى از شخصیت هاى فرزانه از هجوم تیرهاى اتهام و تنگ نظرى و مانند آن جان سالم به در نبرده اند. و سخنان ناروایى را در زندگى یا پس از مرگ به آنان وارد ساخته اند. و بجز چند ساله صدراسلام که جنگها و درگیریها در خارج از مروهاى اسلام و در راه گسترش اسلام بود از آن پس بیشترین جنگها و درگیریها داخلى است واین درگیریها را که ریشه یابى کنیم در برخى از آنها به یک اختلاف فکرى در مساله اى از مسائل اسلامى برخورد مى کنیم که این اختلاف بااینکه حل آنهااز طریق گفتگو و بحث امکان پذیر بوده و خللى به اصول عتقادات ایجاد نمى کرده است ولى در عین حال موجب این گشته که دسته اى دسته دیگر را تکفیر کنند و بر سر آن به جنگ و ستیز بپردازند. جبهه بندى خوارج در مقابل على[ع] درگیریهاى اشاعره و معتزله سنى و شیعه ظاهریین و متکلمین متکلمین و فلاسفه و ... که بخش مهمى از حوادث دردناک تاریخ اسلام را تشکیل مى دهد از همین نوع است . و بر سراین مشاجرات و نزاعها چه خونها که ریخته شد. چه سرها که بر باد رفت . چه قلبها که جریحه دار شد. و چه استعدادها که بیهوده و در مسیرهاى انحرافى مصرف شد. و چه ... و چه ... و دراین بین دشمنان اسلام و مسلمین بودند که سود مى بردند چرا که زهر طرف که شود کشته سود آنان است. حاکمان جور براى تثبیت حکومتشان هر روز مساله اى را دستاویز قرار داده و به کمک عمال وایادى خود بدان دامن مى زند تاافکار مردم رااز مسائل اصلى واساسى منحرف کنند و به آسانى و خیال راحت دخائر مادى و معنوى مسلمین را به یغما ببرند. متاسفانه دراین میان عده اى ناآگاه را مى بینیم که دراین دام گرفتار آمده و ندانسته آب به آسیاب دشمن مى ریختند. بویژه چند ساله قبل انقلاب به حقیقت اوج این مسائل بود. رژیم تبهکار پهلوى و اربابانش که از قیام مردم در سال 42 بوحشت افتاده بودند و دست بهر اقدامى براى نابود کردن مهره هاى اصلى انقلاب مى زدند شاهد بودیم که چگونه از حربه[ تکفیر] با شیوه بسیار مرموزانه تراز گذشته بود آنهم بر سر مسائلى که نوعا سالها بین علماى اسلام مطرح بوده و نظرات متفاوتى ابراز شده و درباره آن بحث هاى گوناگون شده است ولى کسى مورداتهام بى دینى قرار نگرفته واین در حالى است که خطر کفر جهانى و صهیونیزم بن المللى اصل اسلام را تهدید مى کند. گر چه هشدارهاى بموقع امام عزیز در آن وقت و برخورد صحیح و هوشیارانه یاران او که لبه تیزاین تکفیرها متوجه آنان بود توانست به اندازه زیادى ازاثرات این توطئه ها بکاهد. ولى براى رژیم چندان هم بى ثمر نبود. و چند سالى در سایه همین اختلاف و نزاعها توانست به سلطه جابرانه خودادامه دهد. و بااربابانش به قتل و غارت ملت مظلوم بپردازد و هر کسى را به بهانه وهابیت ضد ولایت و مشابه آن در تنگنا قرار دهد و کانال مبارزه رااز مسیراصلى خود خارج کند. و اگر کسى فکر کند با پیروزى انقلاب اسلامى این مساله ریشه کن شده خیال خامى است و ناشى از عدم شناخت ریشه هاى این مساله خواهد بود. آرى توطئه ها و زمینه چینى هاى ایادى استعمار نقش اساسى در تحریک و براه اندازى تکفیر را دارد اما جهالت و نادانى خودبینى حقد و حسادت تعصبهاى بى جا و ... عوامل دیگرى هستند که هر کدام سهمى در پیدایش تکفیرها واتهامات در تاریخ داشته و دارند و در تداوم انقلاب ممکن است این حربه با همان انگیزه و هدف اما با شیوه ها و دستاویزهاى دیگر بوسیله افرادى چه بسا ناآگاه مورداستفاده قرار گیرد تا فرزندان انقلاب راازانقلاب جدا سازد و فرصت طلبان جاى آنها را پر کنند وانقلاب را به انحراف و یا شکست بکشانند این هشدارامام را بشنویم که در جمع فقهاء شوراى نگهبان فرمودند: [ امروز ما گرفتار دو جریان هستیم یکى آن جریان است که همین که به نفع مستضعفین و محرومین سخن گفته مى شود واز کاخ نشینها و غاصبین حقوق مردم صحبتى مى شود مى گویند:این همان کمونیزم است . و جریان دیگر اینکه وقتى گفته شود خودسرانه به تقسیم زمین یا گرفتن اموال ننمائید مى گویند: طرفدارى از سرمایه دارها و فئودالهااست . در حالى که همانطور که مى دانیداسلام نه با سرمایه داران موافق است و نه با کمونیزم]... . بدیهى است که دستاویزها یکى دو تا نیست و به همین جا ختم نمى شود. بلکه هر روز موضوعى تازه را شاهدیم چنانکه سخن از[ وحدت مسلمین] و [ هفته وحدت] که ضرورت آن بر کسى پوشیده نیست و براى حفظ آن شخصیتى همچون على بن ابیطالب[ ع] سالها متحمل سختیها و رنجها مى شود و بزرگان دین امثال سید جمال الدین حسینى و یارانش و آیه الله بروجردى [ره] و همفکرانش و در عصر کنونى حضرت امام[ مدظله العالى] 4 زحمتها کشیده و خون دلها خورده اند و جزء مهمترین آرزوهاى آنان بوده است . بعضى از آن را بدعت در دین و برخى دیگر[ ضد ولایت] واهل بیت مى دانند. وازاین طریق به کوبیدن انقلاب و شخصیتهاى آن مى پردازند. و یا یک اظهار نظر در رابطه بااینکه[ فقه] را باید با توجه به حوادث زمان و نیازهاى اجتماعى و تحولات آن مورد بررسى قرار داد. و باب اجتهاد بر اساس اصول پیشینیان همچنان مفتوح است فورا دستاویزى دیگر براى اختلاف و تفرقه و کوبیدن و تکفیر کردن پیدا مى شود. و فقه پویا و سنتى مطرح مى گردد و به محافل و منابر و مطبوعات کشانده مى شود و یا گاهى موافق نشدن با یک عده و یا مخالفت با یک جمع مخالفت بااسلام و حوزه و فقه و فقاهت بشمار مى آید آنچنان که گویى آنها تمام اسلام و دین فقاهت هستند. موضوعاتى که دستاویز قرار گرفته و مى گیرد زیاداست که هم اکنون در صدد بیان همه آنها نیستیم فقط اشاره اى بود به اهمیت بحث و لزوم آن در میان اندیشمندان .از آن طرف موضع گیریهاى اصولى و صحیح هم در تاریخ اسلام هست که در موقع و جایگاه خود بهترین و مناسبترین شیوه ها در مبارزه با بدعت ها بوده است و نه تنها مشکلى براى مسلمانان نیافریده بلکه مشکلها را حل نموده و مدعیان دروغین را رسوا کرده است که بجاى خود بیان خواهیم کرد. واین نوع شیوه و موضع گیرى داراى حدود و ضوابط ویژه اى است که باید نهایت دقت واحتیاط در جوانب آن رعایت کرد. ولى سخن ما دراین مقاله بیشتراز تکفیرهایى است که متاسفانه مواردش هم کم نیست و پى آمدهاى زیانبارى را بدنبال داشته گر چه در آغاز بیشترین اتهامات و تکفیرها فرقه اى بوده و مذهبى مذهب دیگر را متهم مى نموده است ولى با گذشت زمان این شیوه حتى به افراد یک مذهب هم سرایت نموده است بگونه اى که اتهام شیعى شدن در بین اهل سنت و سنى شدن در بین شیعیان وامقال آن در ردیف تکفیر قرار گرفت و دامنه اتهامات گسترش یافت گر چنانچه برخورد صحیح واساسى بااین مساله نشود همچنان گسترده تر خواهد شد. و هر موضوعى دانسته یا ندانسته دستاویز برخى ازافراد و یا گروههاى نادان قرار خواهد گرفت و شخصیتهاى دینى و یا سیاسى دیگرى را اینک بررسى و تحقیق دراین امر مهم را با ذکر برخى از پى آمدهاى منفى آن شروع مى کنیم تااهمیت مبارزه با تکفیرگرایى روشن تر گردد.
آثار سوء تکفیر: 1 - هتک شخصیتها: 2-ایجاد روحیه بدبینى : 3- گم شدن هدف :
4-ایجاد فضاى استبدادى : بعنى پس از تکفیر و طرد آنهااز جامعه سرانجام خونشان را بزمین مى ریختند. استبداد دینى بمراتب بدتراز سایراستبدادها مى تواند موثرافتد چون افراد جرات مبارزه با ظلم را در خود مى یابند ولى پرده برداشتن از باطلى که در لواى مذهب و حق خود را پنهان کرده کارى بس طاقت فرسااست . در همین رابطه مرحوم نائینى[ ره] در ذیل آیه شریفه [ اتخذوااحبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله]... 5 بعداز آنکه استعباد را به دو قسم تقسیم مى نماید استعباد مبتنى بر زور و قدرت و دیگرى استعباد مبتین بر خدعه و تدلیس چنین مى فرماید: [ ازاینجا ظاهر شد جودت استنباط و صحت مقاله بعضى از علماء فن که استبداد را به سیاسى و دینى منقسم و هر دو را مرتبط و حافظ یکدیگر و با هم توام دانسته اند. و هم معلوم شد که قطع این شجره خبیثه استبداد سیاسى و تخلص ازاین رقیت خبیثه استبداد دینى که وسیله آن فقط به التفات و تنبه ملت منحصراست در قسم اول اسهل و در قسم دوم در غایت صعوبت و بالتبع موجب صعوبت علاج قسم اول خواهد بود]... 5-از بین روحیه تحقیق : 6- مستور ماندن برخى از مطالب علمى : 7- گشوده نشدن عقده ها:
8- سرخوردگى : 9- منزوى شدن نیروهاى مفید: 10- چاپلوسى و تملق : 11-ایجاد روحیه قشرى گرى : 12- سوءاستفاده دشمنان : همفراین جاسوس انگلیسى ها مى گوید: به من گفته شد که[ موضوع مهم براى تو در ماموریت آینده دو نکته است : 1 یافتن نقاط ضعف مسلمانان که ما را در نفوذ به آنها وایجاد تفرقه واختلاف بین گروهها موفق کند زیرا عامل پیروزى ما بر دشمن شناخت این مسائل است . 2 پس از شناخت نقاط ضعف اقدام به ایجاد تفرقه واختلاف ضرورى است هر گاه دراین کار مهم توانائى لازم رااز خود نشان دهى باید مطمئن باشى که در شمار بهترین جاسوسان انگلیس و شایسته نشان افتخار خواهى بود]... 8 آثار و پى آمدهاى سوء بیش ازاینهااست .امااز آنجا که هدف ما در این نوشتار تذکر و هشداراست به همین اندازه بسنده مى کنیم و امیدواریم که با ذکراین چند نمونه توانسته باشیم تااندازه اى اهمیت و عمق این مساله را براى خوانندگان عزیز بیان نمائیم و به لطف الهى در طى مقالات آینده بیشترین سعى ما در بیان [جایگاه تفکیر در اسلام] نمونه هاى تاریخى ریشه ها و عوامل ارائه راه حل و طریق مقابله بااین مساله خواهد بود. نمونه هاى تاریخى تکفیر تکفیر در صدراسلام وى براساس کینه و عداوتى که از گذشته بااین قبیله داشت ازاین حربه بهره بردارى کردو مسلمانان را علیه آنان تحریک کرد و به این عنوان که آنان ازاسلام خارج شده و در پى جنگ با مسلمانان است قصد انتقام جویى را داشت که خوشبختانه پیامبر آگاه گردید و توطئه او را خنثى کرد 12 البته هر چه از زمان حضور پیامبر فاصله مى گیریم این مسئله بر شکل حاد و حادتر به وقع پیوسته و موجب دسته بندى ها وایجاد فرقه هاى گوناگون گشته است . و شاید شنیع ترین واسفبارترین نمونه تکفیر در صدر اسلام تکفیر مولى متقیان وامیرمومنان على بن ابیطالب[ ع] است که توسط خوارج گروهى نادان و مقدس ماب انجام گرفت و موجب گمراهیها کشتارهاى فراوان گشت . اینان پیش از آنکه على را ترور کنند شخصیت او را هتک کردند و اتهام هاى کفر خروج از دین و مانند آن براو وارد ساختند و راه را براى دشمنان اسلام همچون معاویه بن ابى سفیان باز نموده تا آنجا که وى دستور سراسرى مى دهد که باید بر منابر و در روزهاى عید و نماز جمعه على را لعن کنند واین بدعت زشت را به صورت سنت معمول در آورند و آنچنان این دستور فراگیر شد که خطیب جامع[ حران] خطبه مى خواند و چون خطبه اش به پایان مى رسد واز سب و دشنام[ ابوتراب] (کنیه على) [ ع] چیزى نمى گوید ناگهان مردم از هر سو فریاد بر مى آورند که آه سنت سنت سنت را ترک کردى 13 . و نیز آنچنان على[ ع] را بیگانه از اسلام معرفى نموده و عده اى را تحت تاثیر قرار داده اند که وقتى خبر شهادت او را در محراب شنیدند با شگفتى پرسیدند! مگر على نماز هم مى خوانده است. این حربه تکفیر به همین جا ختم نمى شود و امام حسن وامام حسین هم مورداهانت و تهمت و خروج از دین قرار مى گیرندو شریح قاضى ها دست به کار فتواى قتل مى شوند واز[ انگ] خروج از دین کمک مى جویند. و مسلمانان را براى حفاظت از دیانت واسلام دعوت به قیام مى نمایند. این سیره[ سئیه] ادامه مى یابد. و هر یک ازائمه معصوم رویا روى این حربه قرار مى گیرند.امام باقر و صادق ( ع ) توسط هشام بن عبدالملک تکفیر واتهام نصرانیت زده مى شوند 14 . وامام هفتم توسط خلیفه عباسى هارون الرشید.
تکفیرهاى مربوط به اختلافات فکرى الف- جبر واختیار: معروف است که غیلان دمشقى که طرفدار عقیده اختیار بود روزى به ربیعه الراى که منکراختیار بود رسید. و بالاى سرش ایستاد و گفت : [ انت الذى تزعم ان الله یحب ان یعصى] یعنى تو همان کسى که گمان مى برى خدا دوست دارد مردم او را معصیت کنند[ ربیعه الراى] بدون اینکه از عقیده خود دفاع کند به نقطه ضعفى در عقیده غیلان دمشقى متمسک شد و گفت:[ انت الذى تزعم ان الله یعصى قهرا] یعین تو همان کسى هستى که مى پندارى خداوند چیزى رااراده مى کندوانسانها چیز دیگر و خداوند مقهور خواست بندگان مى گردد... 15 چنین شیوه هایى نه تنها در جهت روشن شدن مباحث فکرى کمک نمى کرد. بلکه آتش نزاع و کینه راافروخته تر و حربه اى به دست دشمنان اسلام مى داد. ازاینرو تاریخ نشان مى دهد که طرح اینگونه مباحث و مسائل براى روشن شدن حقیقت نبوده بلکه بیشتر براى تثبیت حکومتهاى وقت بوده است لا لذا در زمان بنى امیه این مسائل مستمک محکمى بود براى سیاستمداران اموى و آنها براى توجیه ظلم و ستم هاى خوداز مسلک جبر طرفدارى مى کردند و طرفداران اختیار و آزادى انسان را بعنوان مخالفت با یک عقیده دینى مى کشتند یا بزندان مى انداختند تا آنجا که این جمله معروف شد.[ الجبر والتشبیه امویان والعدل والتوحید علویان] 16 .
ب- جانشینى : و متاسفانه علماء دربارى براى آنکه آدمکشى و جنایتکارى این ستمگران را بحق جلوه دهند مذهب شیعه را تقبیح کرده و راه رسم آنان را تکفیر و خلاف حق معرفى و عده اى ناآگاه را هم بدنبال خود مى کشیدند. و همواره این جریان ادامه داشته و هر روز در گوشه و کنار فاجعه اى بدنبال آن که سوزاندن کتابها کشتن شخصیتهائى همچون شهیداول و شهیدثانى قاضى نورالله شوشترى و ... و صدها مظلوم و بى گناه دیگراز جمله آنهااست . تا آنجا که استعمارگران توانستندازاین احساسات جریحه دار شیعیان سوءاستفاده کرد و به اختلاف بى نشیعه و سنى دامن زده بگونه اى که یکدیگر را تکفیر نموده و علنا جنگ شیعه و سنى را براه بیندازند. اسفناکترین فاجعه ها در تاریخ اسلام و بزرگترین ضربه ها بر پیکر اسلام ازاین موقع شروع مى شود. و کمتر کسى است که گوشه اى ازاین فجایع را نداند. گر چه علما بزرگ و شخصیتهاى دینى دلسوزاز طرفین همواره سعى نموده اند که این جوف بدبینى و تکفیر را به یک جو سالم و برادرى تبدیل کنند. و بمقدار زیادى هم نوفق شده اند ولى از آنجا که ریشه هاى این مساله تمامااز بین نرفته امکان بروزاین گونه مسائل هست . چنانچه همین الان در گوشه و کنار جهان اسلام گاهى شاهداین نوع قضایا هستیم و دست استعمار را در پس آن به روشن مى بینیم . ج- بحث حدوث و قدم :
د- وحدت وجود و نظائر آن : و بعضى فلسفه را جزء کفریات مى دانند و خواندن آنرا هم تجویز نمى کنند و شخصیتى همانند مجلسى[ ره] درباره فلسفه مى گوید:[ کسى که به کلمات فلاسفه رجوع کند واصول مطالبشان را فحص کند در مى یابد که اکثر آنها با شرایع پیامبران تطبیق نمى کند. واگر برخى اصول شرایع و ضروریات ادیان را بزبان مى آورند فقط از ترس تکفیر مومنین مى باشد که مبادا بجرم کفر کشته شوند. فلاصفه تنها بزبان ایمان دارند و دلهایشان تسلیم نیست و بیشترشان کافرند]... 18 .
نمونه هائى از تکفیرهاى سیاسى : نمونه این تکفیرها در چندین ساله اخیر فراوان بچشم مى خورد واز آن جمله است تکفیر[ سیدجمال الدین حسینى اسد آبادى] این قهرمان مبارزه با استعمار.او را متهم به جیره خوارى انگلیس وهابیت و کفر نموده که خوداو چنین شکوه مى نماید: [ هوالعالم بالسرائر - معلوم خلان بهتراز جان بوده باشد که طائفه انگریزیه اروسم مى خوانند و فرقه اسلامیه مجوسم مى دانند سنى رافضى و شیعه ناصبى بعضى ازاخیار چهار یاریه و هابیم گمان کرده اند و برخى ازابرارامامیه با بیم پنداشته اند.الهیان دهرى متقیان فاسق از تقوى برى عالمان جاهل نادان و مومنان فاجر بى ایمان انگاشته اند نه کافرم بخود مى خواند و نه مسلم از خود مى داند از مسجد مطرود واز دیر مردود حیران شده ام که بکدام آویزم و با کدام بمجادله برخیزم از رد یکى اثبات دیگر لازم وازاثبات احدى اعتقاد اخیار بر ضد آن جازم نه راه فرار که از دست این طائفه گریزم و نه جاى قرار که با آن فرقه ستیزم]... 19 . و بدین صورت شخصیت سیاسى مذهبى او که مى توانست جوامع مسلمان و غیر مسلمان را نجات دهد را در پیشمردم لکه دار مى شود. و یاران و رهروان راه او نیزاز چنین اتهاماتى جان سالم بدر نبردند.[ میرزا رضاى کرمانى] این عالم مجاهد واز جان گذشته را وقتى به پاى چوبه دار مى بردند دربرابر مردم مى ایستد و مى گوید:[ مردم بدانید که من بابى نیستم و مسلمان هستم] و شهادتین را بر زبان جارى مى کند و[ اناالله واناالیه راجعون] مى گوید سپس به مامورین اعدام مى گوید:[ این چوبه دار به یادگار نگهدارید من آخرین نفر نیستم]... 20 و درادامه همین شیوه از سوى استعمارگران وایادى آنها مى بینیم ساواک شاه با همکارى سازمانهاى جاسوسى دنیا مى کوشدافراد مبارز و انقلابى و شخصیت هاى برجسته دینى و سیاسى بخصوص رهبر کبیرانقلاب را با انگهائى همچون ارتجاع سیاه خارجى ضد ولایت منکر علم امام و ... در نهایت به کتفیر و لکه دار نماید. که با پیروزى انقلاب اسلامى پرده از روى بسیارى ازاین خیانتها و جنایتها واتهامات برداشته شده است و توجه شما را بسند سازمان اطلاعات که مربوط بسال 1351 شمسى است جلب مى کنم: در آن سنداقداماتى که باید بر علیه امام خمینى و طرفداران ایشان صورت گیرد مفصل آورده شده و دستورالعماهائى در جهت بى حرمتى به امام عزیز بمنظور کاهش محبوبیت ایشان مورد بمورد براى مسئولان رده پائین شرح داده شد. و در آخر بعنوان اقدامات عاجل و ضرورى مى نویسد: به کلیه وعاظ بایدابلاغ شود که موظفند بر روى منابر بصورت غیر مستقیم و بدون اینکه نام خمینى را رسما ببرنداعمال او و همدستانش را مورد تقبیح و تکفیر شدید قرار دهند... 21 آنچه تاکنون ذکر شد فقط مواردى معدود واشاره گونه اى بوداز نمونه هاى تکفیرهاى نابجااین حربه برنده دشمنان واستعمار و یا دوستان ناآگاه . وامیدواریم که با ذکراین چند نمونه تاریخى و توجه دادن خوانندگان عزیز به برخى از پى آمدها توانسته باشیم تااندازه اى اهمیت و عمق این مساله را بیان نمائیم و به لطف خداوند متعال در طى مقالات آینده بیشترین سعى ما در بیان جایگاه تکفیر دراسلام همراه با نمونه هاى تاریخى دیگر ارائه راه حل و طریق مقابله با آن مى باشد. | ||
مراجع | ||
2. بحارالانوار ج 3.151. 3. جاذبه و دافعه على .167. 4. 1 طلایه داران جوامع تشیع و تسنن که در قلمرواتحادامت اسلامى در چندین قرن طرح و تلاش داشته اند.از[ تشیع] آیه الله سید عبدالحسین شرف الدین عاملى علامه امینى محمد حسین کاشف الغطاء آیه الله نائینى سید هبه الدین شهرستانى سیدجمال الدین حسینى و در راس همه اینهاامام خمینى آیه الله منتظرى و ... واز علماء[ تسنن] علامه شیخ عبدالمجید سلیم علامه شیخ محمود سلتوت محمدابوزهره محمدفرید وجدى حسین محمد مخلوق عبدالمتعال صعیدى محمد محمدالمدنى شیخ مراغى دکتراحمدامین و... بنقل از مقدمه کتاب وحدت اسلامى [ترجمعه فصول المهمه] .16. 5. سوره توبه آیه 30. 6. تنبیه الامه و تنزیه المله .18. 7. سوره بقره آیه 256. 8. خاطرات همفر.27. 12.این داستان را بیشتر مفسرین عامه و خاصه در ذیل آیه 5 سوره حجرات و در تواریخ به طور تفصیل یاد کرده اند. 13. صلح امام حسن تالیف شیخ راضى آل یاسین . 14. منتهى الامال احوالات امام باقر 34 \ 117 . 15. عدل الهى استاد شهید[ مرتضى مطهرى] 23. 16.مدرک سابق 28. 17.یعنى آن قدر جو تکفیر واتهام علیه ملاصدرا رایج بوده که به توده عوام نیز کشیده شد و بى چاره آن قدر عامى است که نمى داند آنچه که به ملاصدرا نسبت مى دهند وحدت جهان هستى نه یکتایى خالق جهان هستى است . اینکه مورد قبول همگان وازاعتقاد شخص ملاصدرااست ازاینرو مى گوید:اگر جرمش این است پس نفرینش کن . 18.ولایخفى على من راجع کلا مهم و تتبع اصولهم ان جلها لایطابق ما ورد فى شرایع الانبیاء وانما یمضغون ببعض اصول الشرایع و ضروریات الملل على السنتهم فى کل زمان حذرا من القتل . والتکفیر من مومنى اهل زمانهم فهم یومنون باقواهمم و تابى قلوبهم واکثر هم کافرون... بحارالانوار ج 8 کتاب العدل[ باب النار] 328. 8 . 19. سیدجمال الدین حسینى پایه گذار نهضتهاى اسلامى صدر واثقى .38. 20. کتاب سیدجمال الدین حسینى پایه گذار نهضتهاى اسلامى تالیف صدر واثقى 272. 21. کتاب توطئه شاه علیه امام خمینى ص 21 تا 27 بنقل از روزنامه کیهان 27اسفندماه سال 1357. 22.از تقریط نویسان کتاب[ شهید جاوید] آیه الله العظمى و آیه الله مشکینى بوده اند (کتاب شهید جاوید بخش اسناد ساواک ).
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 442 |