تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,069 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,018 |
هدف دراخلاق اسلامى | ||
حوزه | ||
مقاله 6، دوره 2، شماره 9، فروردین 1364، صفحه 80-94 | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
تاریخ دریافت: 23 اسفند 1394، تاریخ پذیرش: 23 اسفند 1394 | ||
اصل مقاله | ||
هر نظام و تربیتى هدفهاى ویژه اى دارد و براى رسیدن به آنها احکام و دستوراتى تعیین کرده است . شناخت این هدف و جدا کردن هدف هاى مرحله اى از هدف نهایى به انسان اخلاقى حرکت نشاط اوج و وسعت دید مى بخشد واو رااز سمت گیرى هاى غلط و فریب هدف نماها نگه مى دارد. دراین نوشتار در جستجوى پاسخ این سئوال هستیم که آموزشهاى اخلاقى اسلام انسان را به کجا مى برد؟ و هدف نهائى در نظام اخلاقى اسلام چیست ؟ سخن ازاین نیست که چه رفتار و خلق و خویى دراسلام مورد[ ارزش] است و چه کردار و صفت و حالتى[ فاقد ارزش] یا[ ضد آن] پرسش این است که در میان ارزشها ارزش عالى و نهائى کدام است ؟ در سیراخلاقى و معنوى انسان کعبه مقصود چیست و کجاست ؟ انسان در برابر دستورها و باید و نبایدها بویژه دستوراتى که از ناحیه عقل خویش صادر نشده باشد بسادگى سر فرود نمى آورد و مى خواهد نتیجه و پیامدانجام هر دستور را بفمد و با چشمى باز وانتخابى آگاهانه گام بردارد آثار و نتایج حرکت خویش را قبل از رفتن بسنجد. آشنایى با هدف نظام اخلاقى اسلام آدمى را با آثار حرکت اخلاقى خویش آشنا مى سازد و شور و شوقى در رهنمورد راه[ ارزشها] پدید مى آورد تا گامها رااستوارتر و بلندتر بردارد و تا فتح عالى ترین قله هاى [تعالى اخلاق] 1از پاى ننشیند.
شناخت هدف نظام اخلاقى اسلام گامى در راه شناخت اسلام است .افزون بر این خط مشى حرکت اخلاقى انسان را مشخص مى سازد و معیارى براى اخلاقى بودن و نبودن یا داشتن صفات و شیوه رفتارانسان ارائه مى دهد. اینک قبل از بررسى هدف نظام اخلاقى اسلام یادآورى چند نکته را ضرورى مى دانیم : بى کرانگى سیراخلاقى : سفر آسمانى و معراج اخلاقى انسان در فرهنگ وحى نقطه پایان ندارد.انسان هر چه بیشتر در آسمان[ ارزشها]اوج بیگرد افق هاى دورتر و مناظر زیباترى را در چشم انداز عقل و قلب خویش مى بیند. نه عطش کمال جویى انسان پایان مى پذیرد و نه لذت تکامل اخلاقى به نقطه اى ختم مى گردد. پرسش ازاوج ارزشها هرگز به معناى رسیدن انسان به پایان راه و توقف سیرکمال جویانه وى نیست . هدف ازاین بررسى آن است که آفاق باز و گسترده تکامل اخلاقى شناخته شود. وارزشهاى اصلى درارتباط با دیگر[ ارزشها] و [ضدارزشها] روشن گردد. 2 هماهنگى با فطرت : نظام اخلاقى اسلام همانند دیگرابعاداین آیین مقدس با سرشت و نهادانسان هماهنگ است . از آنجا که انسانها به تناسب سطح[ درک] و پایه[ همت] شان خواسته هاى گوناگونى دارند. نظام اخلاقى اسلام اهداف مرحله اى و سطح متوسطى را براى این گونه انسانها عرضه کرده است تا شوق حرکت در آنان پدید آید و براى سفر به سر منزل نهائى آماده گردند. واز سوى دیگر هدف نهایى اخلاق را هماهنگ با[ خواست بى پایان] روح هاى بلند پرواز [ ارزش بى نهایت] معرفى مى کند. کمال جو هرگز در این نظام به بن بست نمى رسند. 3 هماهنگى با دیگرابعاداسلام : نظام اخلاقى اسلام در هدف نهایى با سیستم عقیدتى اقتصادى سیاسى و نظامى این مکتب هماهنگ است .اگر چه هر یک ازاین نظام ها پاسخگوى بخشى از نیازهاى انسان است و اهداف مرحله اى و مقدماتى خاص خویش را داردولى از آنجا که همه سنگ هاى بناى یک ساختمان است در هدف اساسى و نهایى همه ابعاداسلام مشترک است . و هیچ قانون اقتصادى فرمان نظامى و دستور سیاسى اسلام با هدف نهایى نظام اخلاقى آن تضاد و ناهماهنگى ندارد. رفتاراخلاقى واهداف آن 1 نتیجه یک نوع رفتاراخلاقى است نه هدف نظام اخلاقى اسلام . 2 پاره اى از آثار و پیامدهاى یک حرکت اخلاقى است نه تمام آن . 3 در روایات اسلامى هم این آثار به عنوان هدف سیراخلاقى یاد نشده است بلکه این آثار همچون سایه درختى پرباراست که باغبان از آن بهره مى گیرد و لازمه طبیعى درخت است . ولى هدف نهائى واصلى باغبان از درختکارى و باغدارى نیست . نشاندن نهال اخلاقى در بوستان روح نیز هدفى والاتراز سایه نهال داردهر چندانسان متخلق مى تواند در سایه درخت[ فضیلت] ساعتى بیارمد واز گرماى هیجان هاى روحى بحران هاى اجتماعى لحظه اى چند رهائى یابد. برخى از نتایج مطرح شده در متون اسلامى براى رفتار و صفات اخلاقى به جایزه اى شباهت دارد که اولیاء کودکان براى تشویق ایشان به تحصیل وعده مى دهند و یا دولت هاى آگاه و دلسوز براى حمایت از صنعت یا کشاورزى و یا صدور کالا و غیره به صنعتگران و کشاورزان و بازرگانان مى پردازند که دریافت جایزه هر چند کلان و هنگفت هدف نهایى تحصیل و تولید و صدور کالا نیست . و کودکان باهوش و صنعتگران و کشاورزان و صادرکنندگان آگاه هرگز براى جایزه تلاش نمى کنند.اگر چه آن[ جایزه] مى تواندانگیزه اى در کارشان محسوب شود . اینک براى بازشناسى هدف هاى مرحله اى و آثار و پیامدهاى رفتاراخلاقى ازاهداف والا و هدف نهایى را در چهاربخش بیان مى نماییم . 1 گاهى دستیابى به برخى ارزشهاى دنیوى که نتیجه برخى از فضائل و رفتاراخلاقى است به عنوان پیامد حرکت اسلامى مطرح گردیده و براى تشویق به[ ارزشهاى اخلاقى] این آثار طبیعى وارزشمند دنیوى دراخبار و روایات[ اهل البیت علیهم السلام] بدانهااشارتى رفته است . براى نمونه به چند حدیث که آثار مفید[ روانى] و[ اجتماعى] برخى از رفتارهاى اخلاقى را یادآور شده است توجه مى کنیم : عن النبى (ص) : الصدق طمانینه والکذب ریبه. 3 عن النبى (ص) : [حسن البشر یذهب بالسخیمه] . 2 عن فضیل بن عثمان قال : سمعت ابا عبدالله علیه السلام یقول: [من کان رفیقا فى امره نال مایرید من الناس] . 4 قال على (ع) :[بکثره الصمت تکون الهیبه بالنصیفه یکثرالمواصلون و بالافضال تعضلم الا قدارنا وبالتواضع تتم انعمه وباحتمال المون یجب السودد و بالسیره العادله یقهرالمناوى و بالحلم عن السفیه تکثرالانصار علیه] . 5 دراین گفتار گرانقدر آثار دنیوى شمارى از رفتارهاى اخلاقى ترسیم شده و رابطه[ : صداقت] با[ آرامش] [ دروغ گوئى] و [دلهره] [ خوش روشى] و[ کینه زدایى] [ نرمش] و[ پذیرش درخواستها توسط مردم] [ سکوت] و[ مهابت] [ انصاف] و[ جلب محبت] [ احسان] و عظمت در دید مردم] [ فروتنى] و کامل شدن نعمت ها] [ تحمل دشوارى ها] و [دستیابى به سیادت و سرروى] [ رفتار عادلانه در داخل] و[ شکست دشمن خارجى] [ بردبارى نسبت به نابخردان] و[ افزایش اعتراض عمومى علیه آنان] مطرح شده است که نمونه هاى روشنى از آثار طبیعى و سایه گونه درخت اخلاق است . ولى این پیامدها و ثمرات مفید هرگز هدف نهایى نظام اخلاقى اسلام واوج معنوى انسان کمال یافته نیست . 2 گاهى آثار طبیعى نامطلوب و زیانهاى ناشى از نوع رفتار در همین زندگى دنیا مورد توجه قرار گرفته و دعوت بسوى برخى از رفتارهاى اخلاقى و پرهیزاز پاره اى رذایل نفسانى براى مصون ماندن از نتایج ناگوار و پیامدهاى تلخ این گونه اخلاق و رفتار یادآورى شده است . چنانکه احادیث ذیل براین پایه انسان را بسوى تهذیب و خودسازى فرا مى خواند: عن النبى (ص): [اقل الناس راحه البخیل] . 6 . [راحتى بخیل از همه مردم کمتراست] . 3قال على (ع) : [الاعجاب یمنع الازدیاد]. 7 [ اعجاب و خودپسندى مانع افزایش[ داشته هاوارزشهااست] . قال على (ع) : ... فارفض الدنیا قان حب الدنیا یعمى و بصم و یبکم و یذل الرقاب ... . 8 [ دنیا را به دورافکن زیرا علاقه به دنیا انسان را در برابر حقیقت کور و کر و لال مى سازد و ذلت و زبونى مى آورد]. [قال الهادى[ ع[ :[ لاتمار فیذهب بهاوک ولاتمارح فیجترااعلیک] . [کشمکش نکن که حرمتت از بین مى رود شوخى نکن که دیگران بر تو جرئت دار مى شوند]. دقت دراخبار مذکور چند نکته را روشن مى سازد: الف - بخل و زفتى آسایش و راحتى راازانسان سلب مى کند زیرا گردآورى ثروت بطور طبیعى بدون رنج و زحمت امکان پذیر نیست . واز آنجا که افراد خسیس مى خواهند امکانات را جمع کرده و هرگز خرج نکنند رنج گردآورى را تحمل مى کنند ولى از آسایش و راحتى که در سایه خرج کردن ثروت بدست مى آید بهره مند نمى گردند. خودپسندى عامل رکود و توقف انسان است . و هنرمند و دانشمند و نویسنده و مخترعى که مغرورابعاد مثبت هنر و دانش و قلم واختراع خویش باشد توجه لازم به ابعاد منفى کار خویش پیدا نمى کند و در صدد رفع کبمودها بر نمى آید. از آنجا که محبتها و علاقه ها یکى از موانع بزرگ شناخت است علاقه به دنیا با همه مظاهرش انسان را نسبت به آفت ها و خطرهاى ناشى از آن [ کور] و[ کر] مى سازد. و بطور طبیعى کسى که دریافت واقع بینانه اى از جهان نداشته باشد زبانش نیزاز بیان حقایق[ لال] خواهد بود. و چوه انسان در برابر محبوب و مطلوبش کمال تسلیم و کرنش را نشان مى دهد اگر شیفته مفتون دنیا گردد براى دستیابى و نگهدارى امکانات دنیاى خویش هرگونه ذلت و زبونى را خواهد پذیرفت . بدین گونه[ دنیازدگى] [ آگاهى] و[ حق گوئى] و[ آزادى] راازانسان مى گیرد. مجادله و بگومگوهاى لفظى آبرو و حیثیت انسان را تباه مى سازد و با شوخیهاى ناپسند شخصیت خویش را کوچک جلوه مى دهد و زمینه گستاخى دیگران را نسبت به خود فراهم مى آورد. احادیث یاد شده اگر چه پاره اى از آثار تلخ برخى از رفتار و خصلت هاى ناپسند را بیان مى دارد و براى مصونیت ازاین پیامدها انسان را بسوى ترک این اعمال واخلاق دعوت مى کند اما هدف از تهذیب اخلاقى تنها رهائى ازاین آثار طبیعى نیست بلکه در وراى اینهاارزشهاى دیگر متعالیترى نیز مورد نظراست . 3 در برخى از آیا و روایات هدف از رفتاراخلاقى رسیدن به ثواب اخروى و برخوردارى از نعمت هاى الهى در سراى دیگر شناخته شده است . دراین متون اسلامى نوید بهشت حور قصور و نعمت هاى فراوان آخرت تکیه گاه دستورات اخلاقى قرار گرفته وانسان به امیدالطاف بیشتر و پایدارتر و بهتر حرکت خویش را در مداراصول اخلاقى کنترل مى کند. نمونه این گونه روایات و آیات را هم اکنون مورد توجه قرار مى دهیم . و بشرالذین آمنوا و عملواالصالحات ان لهم جنات تجرى من تحتهاالانهار کلما رزقوا منها من ثمره رزقا قالوا هذا الذى رزقنا من قبل واتوا به متشابها ولهم فیهاازواج مطهره وهم فیها خالدون 10. والذین آمنوا وعملواالصالحات لنبوئنهم من الجنه غرفا تجرى من تحتهاالانهار خالدین فیها نعم اجرالعاملین الذین صبروا و على ربهم یتوکلون . 11 عن النبى (ص) : اکثر ما تلج به امتى الجنه تقوى الله و حسن الخلق . 12 دراین گونه آیات واخبار [ اخلاق] با بهشت و غرفه هاى عالى آن میوه هاى لذیذ و همسران پاکیزه و درختان و جویباران آن پیوند یافته و شرط کامیابى ازاین نعمت ها ویژگیهاى اخلاقى همچون ایمان عمل صالح تقوى صبر و حسن خلق معرفى شده است . اما لذایذجسمانى بهشت هم هدف نهایى اخلاق نیست که این کاروان راهى دیگر در پیش و شوقى دیگر در سر دارد. 4 در تعدادى از آیات قرآن واخبار معصومین[ علیهم السلام] آثار و نتایج زیانبار رفتار غیراخلاقى در جهان دیگر مورد توجه قرار گرفته و دستورات اخلاقى براساس پیامدهاى تلخ و رنج زاى اخروى انسان را به کارهاى نیک تشویق مى کند و یا نسبت به رفتارهاى ناپسند هشدار مى دهد. این دسته ازاخبار و آیات را در نمونه هاى زیر مى خوانیم . ان الذین یا کلون اموال الیتامى ظلما انما یا کلون فى بطونهم نارا وسیصلون سعیرا . 13 بدرستیکه آنانکه اموال یتیمان رااز راه ستم مى خورند در حقیقت آتش در شکم خویش فرو مى برند و بزودى در شعله هاى فروزان جهنم خواهند افتاد ولایحسبن الذین یبخلون بما آتاهم الله من فضله هو خیرا لهم بل هو شر لهم سیطوقون ما بخلوا به یوم القیامه ... . 14 عن ابى عبدالله علیه السلام انه قال : من اشدالناس عذابا یوم القیامه من وصف عدلا و عمل بغیره . 15 دراین گونه آیات و اخبار بیم جحیم و پیامدهاى رعب انگیز رفتارى همچون[ تصرف امال ایتام] [ بخل ورزیدن] و[ از عدل سخن گفتن و ناعادلانه رفتار کردن] در قیامت و سراى دیگر براى هشدار نسبت به این گونه کردار و رفتار انتخاب شده است .اما باز هم هدف تهذیب اخلاقى و تزکیه روحى تنها مصونیت از کیفر کردار و شعله هاى سوزان عبادت واعمال پسنده یده اى که براى رهائى از آتش دوزخ انجام گیرد از دیدگاه فقهاى اسلام صحیح و مقبول است . در میان مراحل چهارگانه مذکور حرکتهایى که صرفااز بیم وامید دنیوى ریشه مى گیرد و هیچگونه[ ارزش اخلاقى] ندارد. بلکه همانند دیگر رفتارهاى[ غریزى و طبیعى] واعمال برخاسته از عادتها واعتیادها حرکت هایى حیوانى است که با هوشیارى و آگاهى انجام مى گیرد.این نوع رفتار در فرهنگ اسلامى به هیچ وجه[ عبادت] و حرکت اخلاقى والهى شمرده نمى شود.اما رفتار و تلاشهایى که از بیم وامیداخروى برخیزد و از ترس جهنم یا به امید بهشت انجام شود از آن جهت که با واسطه خدا را در نظر مى گیرد در ردیف[ عبادات] بوده و گامى در مسیر معنویت واخلاق بشمار مى آید. هر چند به گفته فقهاى بزرگواراسلام این گونه عبادت[ کم ارزش ترین] نوع آن است .
از طرف دیگر بیشتر آدمیان تنها در مراحل پایین و متوسط قرار دارند و همانند کودکان به انگیزه[ جایزه] واز نیم[ کتک] تلاش مى کنند پروردگار رئوف و رحیم این گونه اعمال را نیز مى پذیرد. باشد که با رشد آگاهى و علو همت به ارزشهاى بالاتر آشنا شده و به مقامات عالى اخلاق نایل گردیم . هدف نهایى : قرآن از زبان اسوه هاى اخلاق [ امام على حضرت زهرا امام حسن و امام حسین علیهم السلام] هدف اقدام ایثارگرانه آنان را چنین بازگو مى کند: انما لوجه الله لانرید منکم جزاء ولا شکورا . 17 قل ان صلاتى ونسکى و محیاى ومماتى لله رب العالمین لاشریک له وبذالک امرت وانااول المسلمین . 18 این آیه براى تمام ابعاد زندگى رهنمود دارد و مى آموزد که تمام تلاشها از جمله اعمال اخلاقى باید در جهت الهى و براى پروردگار جهانیان انجام گیرد. نیز قرآن مجید هدف یکى از والاترین رفتارهاى اخلاقى[ ایثارجان] را چنین بیان مى دارد: [و من الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرصاه الله والله روف بالعباد]. 19 واین سخن خداست که هدف نهائى[ پارساترین انسانها] را [ وجه الله] مى داند آنان را به خشنودى خود نوید مى دهد: [2وسیجنبهاالاتقى الذى یوتى ماله یتزکى و ما لاحد عنده من نعمه تجزى الاابتغاء وجه ربه الاعلى و لسوف یرضى] . 20 بزودى انسان پارساتر[ از آتش شراره خیز] دور گردد آنکه مال خویش را مى بخشد و پاکى مى جوید. کسى نزداو صاحب نعمتى نیست تا پاداش یابد بلکه او در پى رضاى خدا و[ وجه ربه الاعلى] است . بلکه او در پى رضاى خدا و[ وجه ربه الاعلى] است . و بزودى از (پادش الهى ) خشنود خواهد شد]. آیات بسیارى از قرآن که واژه هاى[ لله] [ ابتغاء وجه الله] [ لقاء ربه] و[ ابتغاء مرضاه الله] وامثال آن را در بر دارد گویاى این حقیقت است که هدف نظام اخلاقى اسلام تربیت انسان[ خداجوى خداگونه و عاشق خدا]ست . هدف تربیت انسانى است که هر چه بیشتر به مقام[ قرب الهى] نایل گردد و بندهاى وابستگى به مطلوب ها محبوب هاى محدود موقت رااز دل و جان خود بگسلد. انسان اخلاقى اسلام در مرزارزشهاى دنیوى توقف نمى کند در چارچوب نعمت هاى جسمى بهشت محدود نمى گردد حرکت وى بااین گونه جاذبه ها و دافعه ها هدایت نمى شود بلکه همچون[ امام على علیه السلام] ابراز مى دارد: ما عبدتک خوفا من نارک ولا طمعا فى جنتک ولیکن وجدتک اهلا للعباده فعبدتک . 21 انسان اخلاقى اسلام تا آنجا پیش مى رود که ایمان به خدا را والاترین ارزشها مى داند واز بندگى خدااحساس عزت واقتدار مى کند. واز اینکه خداوند پروردگاراوست بر خویش مى بالد و على وار نغمه سر مى دهد: [ الهى کفى بى عزاان اکون لک عبدا و کفى بى فخراان تکون لى ربا انت کمااحب فاجعلنى کما تحب] . 22 [خدایا همین اقتدار مرا بس که بنده تو باشم و همین افتخار مرا بس که تو پروردگارم باشى تو چنانى که من دوست دارم مرا آن گونه قرار ده که تو دوست دارى]! . انسان اخلاقى اسلام دراوج عاشق خدا و عبادت اوست و بیش از آنکه از عذاب الهى بنالد همنوا باامام على[ ع] در دعاى کمیل از[ درد بزرگ فراق] شکوه مى کند: فهبنى یاالهى وسیدى ومولاى صبرت على عذابک فکیف اصبر على فراقک . [گیرم اى خدا و سرور و آقایم بر عذاب تو طاقت آرم اما در فراق تو چگونه صبر کنم]! . یکه تازان خطه اخلاق رضاى خود و هواى خلق نمى جویند و در[ رضوان الله] را به بهاى[ هفت 23اقلیم] نمى فروشند و[ وجه الله] را با دنیا و آخرت سودا نمى کنند! آنکس که ترا شناخت جان را چه کند.
فرزند و عیال و خانمان را چه کند.
دیوانه کنى هر دو جهانش بخشى
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند.
انسان در کمال اخلاقى بدانجا مى رسد که یک[ ان الله یحب الصابرین] یا[ یحب المتقین] و یحب المحسنین بیش از بهشت و حور و قصورش او را بسوى[ صبر تقوى واحسان] فرا مى خواند. و آیه: [ان الله لایحب الظالمین] بیش از شعله هاى افروخته جهنم بر دلش آتش مى زند. انسان اخلاقى اسلام انسانى است که به[ قرب خدا] مى اندیشد نه[ قرب مکانى] که[ قرب ارزشى] . [ قرب خدا] مى خواهد نه[ قرب عرضى] که[ قرب جوهرى] . راه[ قرب خدا] مى پوید نه[ قربى ناآگاهانه و در حال بیهوشى] قرب [دل] در پرتو نگاه تحسین آمیز و حسرت بار[ عقل] . [قرب خدا] مى خواهد نه[ قربى اضطرارى و تحمیلى] بلکه[ قربى عاشقانه و آزادانه] . دراین سیر معنوى و سفر آسمانى هدف[ خود نیست [خدا]ست [ دنیا] نیست [ عقبى] است [ جسم] نیست [ جان] است حتى فراتراز قرب هدف در معراج اخلاقى انسان[ وصل] است و[ محواراده] رهپویان در[ اراده معبود]. هدف جلب[محبت خدا] و کسب[ رضوان الله] است دستیابى به[ ولایه الله] و نیل به[ لقاى خدا] و نظر به[ وجه الله] است . آنچه انسان اخلاقى اسلام مى خواهد اینهاست : معرفت او محبت او رضوان او لقاى او و وجه زیباى او. و آنچه دارد عبارت است از: [تسلیم] [تفویض] [ توکل] و[ رضا به قضاى الهى] . وقتى چهره انسان اخلاقى اسلام را دراوج حرکت مشاهده مى کنیم [ ایمان] [ تقوى] و[ یقین] به چشم مى خورد اما وقتى آرمان هاى انسان کمال یافته را مورد توجه قرار مى دهیم نگاه تشنه و دست استغاثه او را بسوى آرمان هایى چون [ معرفه الله] [ مرضاه الله] [ لقاءالله] [ حب الله] و [وجه الله] گشوده مى بینیم .انسان متعالى اسلام دراوج[ داشته ها] [یقین] دارد و در عروج (خواسته ها) وجه الله را مى خواهد. انسان اخلاقى اسلام وقتى تا عرش پرواز مى کند و به خدا نزدیک مى گردد در آسمان[ عرفان و عشق و رضوان] خدا توقف نکرده و همراه با خدا بسوى خلق مى آید. به نجات و فلاح خویش بسنده نمى کند و در راه رهایى بندگان خدا از زنجیره هاى[ جهل] و[ ظلم] و[ هوس] تلاش مى کند. و آنچه در توان دارد براى نجات خلق خدا و به فرمان خدا تقدیم مى دارد. هم اکنون جا دارد در پایان اوج اخلاقى انسان را در رابطه با خلق مورد بررسى قرار دهیم . اوج اخلاقى انسان در رابطه با خلق تلاشهاى برخاسته از بیم وامید دنیوى کارى است که انسانها صرف نظر از[ کفر وایمان] و هرگونه نظام عقیدتى همه زندگى خویش را براین اساس بنیان ننهاده اند و اندکى عقل حسابگر کافى است که انسان رفتار زیان بخش را ترک گوید و براى رسیدن به منافع دنیوى به تلاش پردازد.امااین گونه رفتار که از بینش[ دنیابینى] و گرایش خودخواهانه ریشه گرفته رنگ اخلاقى ندارد. و اگر کسى براى نگهدارى دوستان همراهان راه انصاف گیرد. و یا براى جلب توجه و علاقه مردم بذل و بخشش نماید و یا براى دستیابى به مقام و موقعیت مشکلات را تحمل نماید [ رفتارى اخلاقى] انجام نداده بلکه اصول روانشناسى و مدیریت را در خدمت منافع خویش گرفته است . اخلاق دراسلام دانه پاشیدن براى شکار گرفتن نیست . رهانیدن بره از چنگال گرگ براى[ کباب شبانه] نیست .اخلاق دراسلام سوختن براى روشنائى بخشیدن به دیگران است .از خودى ها و خودخواهى ها به فرمان خدا گذاشتن است کارى که در فرهنگ اسلامى[ ایثار] نام گرفته است [ مکارم اخلاق] در بینش اسلامى ریشه درگذشت و فداکارى دارد که از باب نمونه به چند حدیث اشاره مى کنیم : امام صادق علیه السلام از پیامبر بزرگواراسلام نقل مى کند که آن حضرت ضمن یک خطبه فرمود: الااخبرکم بخیر خلائق الدنیا والاخره ؟:العفوعمن ظلمک و تصل من قطعک والاحسان الى من اساءالیک واعطاء من حرمک . 24 امام صادق علیه السلام با تعبیر زیباى[ مکارم اخلاق دنیا و آخرت] نمونه اى از همین ارزشهاى ایثارگرانه را یادآور مى شود: ثلاث من مکارم الدنیا والاخره : تعفو عمن ظلمک وتصل من قطعک وتحلم اذا جهل علیک . 25 به قول سعدى ( علیه الرحمه ): شنیدم که مردان راه خداى دل دشمنان را نکردند تنگ . تو را کى میسر شوداین مقام که با دوستانت خلاف است و جنگ 1. خیرالمکارم الایثار 26 2. عاییه المکارم الایثار. 27 بهترین ارزشهاى اخلاقى ایثاراست . اوج ارزشهاایثاراست . | ||
مراجع | ||
پاورقى ها 1.امام سجاد در دعاى بیستم صحیفه که قله هاى بلنداخلاق را ترسیم مى کند مى فرماید: وهب لى معالى الاخلاق .
.2نهج الفصاحه 1864.
.3 اصول کافى ج 3.162.
.4 اصول کافى ج 3.184.
.5نهج البلاغه فیض حکمت 215. نمونه ى بیشتراین احادیث را در منابع ذیل مى توان یافت : نهج البلاغه حکمت 410 393 363 و 354. اصول کافى ج 3.216 حدیث 12 .221 حدیث 3 .222 حدیث 9 .162 حدیث 5. تحف العقو (با ترجمه آیه الله جنتى ) 48.
.6نهج الفصاحه 43.
.7نهج البلاغه حکمت 158.
.8 اصول کافى ج 3.204.
.9تحف العقول 578.
.10بقره 25.
.11عنکبوت 58 و 59.
.12 اصول کافى ج 3.157.
.13نساء 10.
.14آل عمران 180.
.15 اصول کافى ج 3.408.
16. عروه الوثقى ج 1.237.
.17 انسان (دهر) 9.
.18 انعام 163162.
.19بقره 207.
.20واللیل 18 تا 21.
.21بحار ج 70.234.
.22مفاتیح الجنان (ترجمه کمره اى ) 180.
.23نهج البلاغه فیض خ 215 ...والله لواعطیت الاقالیم السبعه بما تحت افلاکها على ان اعصى الله فى نمله اسلبها جلب شیعره ما فعلته... .
.24 اصول کافى ج 3.166.
.25 اصول کافى ج 3.167.
.26 غررالحکم ج 1.387.
.27 غررالحکم ج 2.504.
این آیه درباره حضرت على ع که لیله المبیت در بستر رسول خدا ص خوابید تا جان گرامى او رااز کینه دشمن نجات دهد نازل گردیده است .
سعدى مى گوید:
شنیدم گوسفندى را بزرگى رهانید از دهان و دست گرگى .شبانگه کارد بر حلقش بمالید. روان گوسفنداز وى بنالید.که از چنگال گرگم در ربودى چو دیدم عاقبت گرگم تو بودى .179. دیوان سعدى | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 264 |