تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,263 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,172 |
دستورالعمل ها 7 | ||
حوزه | ||
مقاله 5، دوره 2، شماره 7، آذر 1363، صفحه 78-88 | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
تاریخ دریافت: 23 اسفند 1394، تاریخ پذیرش: 23 اسفند 1394 | ||
اصل مقاله | ||
دستورالعمل ها (7) اول : محافظت بر صلوت خمس :اعنى گزاردن آن دراول وقت بجماعت و سنن و آداب پس اگر بى علتى و عذرى ازاول وقت تاخیر کند یا بجماعت حاضر نشود یا سنتى از سنن یاادبى از آداب آن را فرو گذارد الا نادرااز سلوک راه بیرون رفته و با سایر عوام که در بیداى جهالت و ضلالت سر گردان مى چرند واز راه و مقصد بیخبرند وایشان را هرگز ترقئى نیست مساوى است . دوم : محافظت بر نماز جمعه و عیدین و آیات بااجتماع شرائط الامع العذرالمسقط 48 که اگر سه جمعه متوالى ترک نماز کند بى علتى دل او زنگ گیرد بحیثیتى که قابل اصلاح نباشد. 49 سوم : محافظت بر نماز معهوده رواتب یومیه که ترک آن را معصیت شمرده اندالا چهار رکعت از نافله عصر و دو رکعت از نافله مغرب و تیره که ترک آن بى عذرى نیز جایزاست . 50 چهارم : محافظت بر صوم ماه رمضان و تکمیل آن چنانچه زبان رااز لغو و غیبت و دروغ و دشنام و نحو آن و سایراعضا رااز ظلم و خیانت و فطور رااز حرام و شبهه بیشتر ضبط کند که در سایرایام مى کرد. پنجم : محافظت بر صوم سنت که سه روز معهوداست از هر ماهى که معادل صوم دهراست چنانچه بى عذرى ترک نکند 51 واگر ترک کند قضا کند یا بمدى ا زطعام تصدق نماید. 54 ششم : محافظت بر زکوه بر وجهى که تاخیر و توانى جایز ندارد مگر عذرى باشد مثل فقد مستحق یاانتظار مستحقین و نحو آن . هفتم : محافظت برانفاق حق معلوم از مال: اعنى مقرر سازد که هر روز یا هر هفته یا هر ماه چیزى بسائل یا محروم مى داده باشد بقدر مناسب مال چنانچه اخلال بان نکند واگر کسى را نیز بر آن مطلع نسازد بهتر است :( والذین فى اموالهم حق معلوم للسائل والمحروم) 53 ففى الحدیث انه غیرالزکوه . 54 هشتم : محافظت بر حجه الاسلام چنانچه در سال وجوب بفعل آورد و بى عذرى تاخیر روا ندارد. نهم : زیارت قبور مقدسه پیغمبر وائمه معصومین (صلوات الله علیهم ) خصوصاامام حسین ( علیه السلام ) چه در حدیث آمده که زیارت حسین ( علیه السلام ) فرض است بر هر مومن که هر که ترک کند حقى از خدا و رسول ترک کرده باشد 55 و در حدیث دیگر وارداست که هرامامى را عهدیست بر گردن اولیاء و شیعه خود واز جمله تمامى وفاى بعهد زیارت قبورایشان است . 56 دهم : محافظت بر حقوق اخوان و قضاى حوائج ایشان چه تاکیدات بلیغه در آن شده بلکه براکثر فرائض مقدم داشته اند. 57 یازدهم : تدارک نمودن هر چه از مذکورات فوت شده باشد وقتى که متنبه شده باشد مهماامکن . دوازدهم :اخلاق مذموه مثل کبر و بخل و حسد و نحو آن رااز خود سلب کردن بریاضت و مضادت واخلاق پسندیده مثل حسن خلق و سخا و صبر غیر آن بر خود بستن تا ملکه شود. سیزدهم : ترک منهیات جمله واگر بر سبیل ندرت معصیتى واقع شود زود باستغفار و توبه وانابت تدارک نماید تا محبوب حق باشد( ان الله یحب التوالبین 58 وان الله یحب کل مفتتن ثواب) . 59 چهاردهم : ترک شبهات که موجب وقوع در محرماتست و گفته اند :( هر که ادبى را ترک کنداز سنتى محروم مى شود و هر که سنتى را ترک کندازفریضه اى محروم مى شود). پانزدهم : در مالا یعنى خوض نکردن که موجب قسوت و خسران است و فى الحدیث( من طلب مالا یعنیه فاته ما یعنیه) 60 واگراز روى غفلت صادر شود بعداز تنبه تدارک نماید باستغفار وانابت ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون واخوانهم یمدونهم فى الغى ثم لا یقصرون 61 و تا ترک مجالست بطالین و مغتابین و آنهائى که سخنان پراکنده گویند و روز مى گذرانند نکنداز مالا یعنى خلاص نشود چه هیچ چیز مثل این نیست درایجاب قسوت و غفلت و تضییع وقت . شانزدهم : کم خوردن و کم خفتن و کم گفتن را شعار خود ساختن که دخل تمام در تنویر قلب دارد. هفدهم : هر روز قدرى از قرآن تلاوت کردن واقلش پنجاه آیه است 62 بتدبر و تامل و خضوع واگر بعضى از آن در نماز واقع شود بهتراست . 63 هیجدهم : قدرى ازاذکار و دعوات و رد خود ساختن دراوقات معینه خصوصا بعداز نمازهاى فریضه واگر تواند که اکثراوقات زبان را مشغول ذکر حق دارد واگر چه جوارح در کارهاى دیگر مصروف باشد زهى سعادت از حضرت امام محمد باقر علیه السلام منقولست که زبان مبارک ایشان اکثراوقات تر بوده است بکلمه طیبه لااله الاالله اگر چیزى مى خورده اند واگر سخن مى گفته اند واگر راه مى رفته اند الى غیر ذلک چه این ممد و معاونى قوى است مر سالک را واگر ذکر قلبى را نیز مقارن ذکر لسانى سازد باندک زمانى فتوح بسیار روى مى دهد تا مى تواند سعى نماید که دم بدم متذکر حق مى بوده باشد تا غافل نشود که هیچ امرى باین نمى رسد در سلوک واین مددى است قوى در مخالفت حق سبحانه و تعالى بمعاصى . نوزدهم : صحبت عالم و سوال ازاو واستفاده علوم دینیه بقدر حوصله خود تا مى تواند که علمى بر علم خود بیافزاید( اکیس الناس من جمع علم الناس الى علمه) 65 صحبت اعلم از خود را فوزى عظیم شمرد و اگر عالمى یابد که بعلم خود عمل کند متابعت او را لازم شمرد واز حکم او بیرون نرود و پیرى که صوفیه مى گویند عبارت از چنین کسى است و مراداز علم علم آخرت است نه علم دنیا واگر چنین کسى نیابد و اعلم از خود نیز نیابد با کتاب صحبت دارد و با مردم نیکو سیرت که از ایشان کسب اخلاق حمیده کند و هر صحبتى که او را خوشوقت و متذکر حق و نشاه آخرت مى سازداز دست ندهد. بیستم : با مردم بحسن خلق و مباسطت معاشرت کردن تا بر کسى گران نباشد وافعال ایشان را محلى نیکواندیشیدن و گمان بد به کسى نداشتن . بیست و یکم : صدق دراقوال وافعال را شعار خود ساختن . بیست و دوم : توکل بر حق سبحانه و تعالى کردن در همه امور و نظر براسباب نداشتن و در تحصیل رزق اجمال کردن و بسیار بجد نگرفتن در آن و فکرهاى دور بجهت آن نکردن تا مى توان بکم قناعت کردن و ترک فضول نمودن . بیست و سوم : بر جفاى اهل و متعلقان صبر کردن و زوداز جا در نیامدن و بدخوئى نکردن که هر چند جفا بیشتر مى کشد و تلقى بلا بیشتر مى کند زودتر بمطلب مى رسد. بیست و چهار:امر بمعروف و نهى از منکر بقدر وسع و طاقت کردن و دیگران را نیز بر خیر داشتن و غمخوارى نمودن و با خود در سلوک شریک ساختن اگر قوت نفسى داشته باشد والااجتناب از صحبت ایشان نمودن بامدارا و تقیه تا موجب وحشت نباشد. بیست و پنجم :اوقات خود را ضبط کردن و در هر وقتى از شبانه روز وردى قرار دادن که بان مشغول مى شده باشد تااوقاتش ضایع نشود( چه هر وقتى تابع موقوت له است) واین عمده است در سلوک . اینست آنچه ازائمه معصومین (صلوات الله علیهم ) بما رسیده که خود مى کرده اند و دیگر آن را مى فرموده اند. اما چله داشتن و حیوانى نخوردن و ذکر چهار ضرب کردن 66 و غیر آن که از صوفیه منقولست ازایشان ( ع ) وارد نشده و ظاهرا بعضى از مشایخ امثال اینها را بجهت نفوس بعضى مناسب مى دیده اند در سهولت سلوک بنابر آن امر بان مى فرموده اند و ماخذ چله شاید حدیث من اخلص لله اربعین صباحا ظهرت ینابیع الحکمه من قلبه على لسانه 67 باشد و ماخذ ترک حیوانى( لاتجعلوا بطونکم مقابرالحیوانات) و نحو آن و شکى دراین نیست که گوشت کم خوردن و در خلوت نشستن و بفراغ بال و توجه تام مشغول ذکر بودن دخلى تمام در تنویر قلب دارد و لیکن بشرط آنکه مانع جمعه و جماعت نباشد. واز جمله امورى که عمده است در سلوک جریت است اعنى آزاد بودن از شوائب طبیعت و وساوس عادت و نوامیس عامه 68 چه سالک را هیچ سدى عظیم ترازاین سه امر نیست و بعضى از حکماءاینها را روساى شیاطین نامیده اند و هر قبیحى که از هر کس سر مى زند چون نیکومى نگرى بیکى از این سه منتهى مى شود. . واما شوائب طبیعت مثل شهوت و غضب و توابع آن از حب مال و جاه و غیر آن( تلک الدارالاخره نجعلها للذین لا یریدون علوا فى الارض ولا فسادا). واما وساوس عادت مانند تسویلات نفس اماره و تزیینات او واعمال غیر صالحه بسبب خیالات فاسده واوهام کاذبه و لوازم آن ازاخلاق رذیله و ملکات ذمیمه( قل هل ننبئکم بالا خسرین اعمالا الذین ضل سعیهم فى الحیواه الدنیا وهم یحسبون انهم یحسنون صنعا). 70 اما نوامیس عامه مانند متابعت غولان آدمى پیکر و تقلید جاهلان عالم آسا واجابت استغوا واستهواى شیاطین جن وانس و مغرور شدن بخدع و تلبیسات ایشان( ربناارناالذین اضلانا من الجن والانس نجعلهما تحت اقدامنا لیکونا من الا سفلین) . اما بعضى رسوم واوضاع در مانند لباس و معاشرت با ناس که در عرف زمان مقرر شده باشد متابعت جمهور در آن باید کرد بحسب ظاهر تا در پوستین این کس نیفتند چه امتیاز باعث وحشت و غیبت مى شود مگر آنکه متابعت ایشان در آن مخالفت باامر مهم دینى که ترکش ضرر بسلوک داشته باشد که در آن هنگام متابعت لازم نیست مگراز باب تقیه وامثال این امور را براى بصیر زمان منوط باید داشت و هر که این بیست و پنج چیز مذکور را بر خورد لازم گرداند و بجد مى کرده باشداز روى اخلاص اعنى( ابتغاء لوجه الله لالغرض دنیوى عاجل) روز بروز حالش در ترقى باشد حسناتش متزاید و سیئاتش مغفور و درجاتش مرفوع پس اگراز اهل علم باشداعنى مسائل علمیه الهیه ازاحوال مبداء و معاد و معرفت نفس وامثال آنها بر گوشش خورده و دانستن آن را کما هو مقصد اقصى داند و کمال اهتمام بمعرفت آن دارد وازاهل آن هست که بفهمد روزبروز معرفتش متزاید مى گردد بالهام حق بقدر کسب استعدادى که از عبادت و صحبت علماء و سخنان ایشان او را حاصل مى شود والا صفاى باطنى و دعاى مستجابى و نحو آن از کمالات در خور سعى و توجه خود مى یابد و بر هر تقدیراو را قربى بحق سبحانه حاصل مى شود و محبت و نورى و محبت کامل و نور وافر ثمره معرفت است و معرفت گاه بحدى مى رسد که اکثرامور آخرت او را مشاهده مى شود دراین نشاه چنانکه از حارثه بن نعمان منقول است و حدیث او در کافى مذکوراست 72 و محبت هرگاه که اشتداد یافت و بحد عشق رسید و بذکر حق مستهتر گشت تعبیراز آن بلقاء و وصول و فناء فى الله و بقاء بالله و نحو آن مى کنند. واینست غایت و غرض ازایجاد خلق چنانکه در حدیث قدسى وارداست (کنت کنزا مخفیا فاحبثت ان اعرف فخلفت الخلق لکى اعرف 73 و فى التنزیل وما خلقت الجن والانس الا لیعبدون 74 قیل :اى لیعرفون وانما عبر عن المعرفه بالعباده لانها لا تنفک عنها وانما عبر عن اللازم بالملزوم لئلایتوهم ان المقصودایه معرفه کانت بل المعرفه الخاصه التى لا تحصل الا من جهه العباده7) چه معرفت راانواع متعدده و طرق متکثره است و هر معرفتى موجب قرب و وصول نمى شود چه اکثر عامه را نیز معرفتى از راه تقلید حاصل است متکلمین را نیز معرفتى از راه دلائل جدلیه که مقدمات آن از مسلمات و مقبولات و مظنونات ترکیب یافته هست و فلاسفه را نیز معرفتى از راه براهین عقلیه که مقدمات یقینیات مرکب شده هست و هیچ یک ازاینها موجب وصول و محبت نمى گردد پس هر که معرفت از راه عبادت او را حاصل شده او ثمره شجره آفرینش است و مقصودازایجاد عالم و دیگران همه بطفیل او موجود شده اند واز براى خدمت او 4طفیل هستى عشقند آدمى و پرى
ارادتى بنما تا سعادتى ببرى 75
و لهذا در حدیث قدسى وارداست( خطابا للنبى صلى الله علیه واله وسلم که لولاک لما خلقت الافلاک) . 76 پس هر که همتى عالى دارد و در خود جوهرى مى یابد باید که بکوشد تا از راه عبودیت و تقوى و طهارت خود را به این مرتبه نزدیک سازد. گر چه وصالش نه بکوشش دهند
آنقدراى دل که توانى بکوس
هاتفى از گوشه میخانه دوش
گفت ببخشید گنه مى بنوش 77
اگر بمقصد رسیدى زهى سعادت واگر دراین راه مردى زهى شهادت اگر در راه او مردى شهیدی من یخرج من بیته مهاجراالى الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره على الله 78
در غروراین هوس گر جان دهم به که دل در خانه و دکان دهم | ||
مراجع | ||
پاورقى ها (فیض کاشانى و عده اى از بزرگان فقهى شیعه چونان : شهید ثانى مجلسى اول و دوم محقق سبزوارى و ...از معتقدان به وجوب عینى نمازجمعه در زمان غیبت مى باشد. خوانسارى مى نویسد:( سبب مناسبت و یکرنگى که در میان این گروه از بزرگان( فیض مجلسى دوم محقق سبزوارى) بوده همانست که نامبردگان نمازجمعه را در زمان غیبت وجب عینى مى دانسته و به تصویب سلطان شیعه نمازجمعه را در شهرهاى ایران به پاى داشته و با مخالفان خود که نمازجمعه را نمى خوانده و یا قائل به حرمت آن بوده اند مابرزه مى کرده و رساله هائى در رد آن مى نگاشته اند) (روضات الجنات 6.82) 48.
فیض دراثبات وجوب عینى نماز جمعه داراى دو رساله است به نامهاى : (شهاب الئاقب و رجوم الشیاطین) و ابواب الجنان رساله اولى را به عربى و دومى را به زبان فارسى نگاشته است .
( ملااسمعیل مازندرانى) مشهور به( خواجوئى) رساله اى درانکار وجوب عینى نمازجمعه نوشته و در مقدمه آن ارزش رساله( شهاب الثاقب)... را چنین بیان مى دارد:
(در میان آنهمه رساله ایکه براى عینیت نماز جمعه تالیف شده . رساله( محمدبن مرتضى) مشهور به محسن از جامعیت بیشتر بهره مند بود. ازاینرواثر وى رااساس کار خود قرار دادم) . (روضات الجتات 6.83)
فیض ریشه راى به تخییر در نماز جمعه را در جهت ذیل خلاصه مى کند:
( انگیزه سستى اصحاب در نماز جمعه آن بود که امامان جمعه از سوى پیشوایان ضلالت و گمراهى منصوب مى شدند واین مسئله قویترین موجب تردید در وجوب نماز و راى به تخییر شده است) . (وافى ج 2 کتاب الصلاه ص 168)
49. در کتابهاى روائى شیعه واهل سنت با تعبیرهاى گوناگون آمده است . و ما به نقل پاره اى از مراجع آن بسنده مى نمائیم : سنن ترمذى ط دارالفکر /05/2 سنن ابى داود طاول 1.242. سنن نسائى ( باشرح سیوطى و حاشیه سندى ) ط دارالاحیاء 3.88.التر غیب والترهیب امام حافظ ابومحمد منذرى ط داراحیاء 5/09/1 و511.الامام شافعى ط دارالمعرفه . 1.208. موطا مالک ط داراحیاء. 1.111. مستدرک حاکم ط مکتب مطبوعات الاسلامیه حلب 1.280. وسائل الشیعه حر عاملى 5.64. تهذیب شیخ طوسى 3.238. دعائم الاسلام قاضى نعمان تمیمى مغربى 1.180. جامع احادیث الشیعه 6.50 - 51. روضه المتقین محمد تقى مجلسى 2.566.
50. مشهور فقهاى شیعه - و به نقل شیخ طوسى اجماع آنان الخلاف 1.183 - تعداد نوافل روزنامه را 34 رکعت دانسته اند. و شیوه خاصى در ترتیب انجام آن معرفى نموده اند. سید مرتضى مى نویسد:
نحوه ترتیب 51 رکعت نماز روزانه (واجب و مستحب )از ویژگیهاى امامیه بشمار مى آید و دیگر فقهاء به این شیوه اعتقاد ندارند ( الانتصار ط شریف الرضى قم 50)
51.احادیث شیعه واهل سنت بر آن اتفاق دارند. واز آنجمله : سنن ترمذى 1.570 - 571. سنن نسائى 4.217 - 225.الترغیب والترهیب 2.120. وسائل الشیعه 7.303 - 316. من لایحضره الفقیه 2.49 - 51. تهذیب 4.302 - 304. جامع احادیث الشیعه 9.387 402. وافى ج 2 کتاب الصیام 89. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال صدوق 104.
پیروان نظریه مشهور جمع روائى را به تاکیداستحباب در میزان اندک نموده اند. بدین معنى که نافله هاى صبح ظهر چهار رکعت عصر و دو رکعت عصر و دو مغرب و نافله هاى شب از ثواب فزونترى بهره مندند. براى تحقیق مراجعه کنید به :الحدائق الناضره شیخ یوسف بحرانى 6.27 - 34 - جواهر الکلام محمدحسن النجفى 7.14 - 16 و 36. مستمسک العروه الوثقى سید محسن الحکیم .108.
لیکن در برخى احادیث و آراء پاره اى از فقهاى شیعه از تعداد نافله هاى روزانه کاسته شده است واز آن جمله : 33 رکعت 29 رکعت و 27 رکعت که به ترتیب با حذف نافله عشاء آن بهمراه 4 رکعت نافله عصر و آندو با ساقط نمودن 2 رکعت نافله مغرب .
52. وسائل الشیعه 2.314. جامع احادیث الشیعه 9.402. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال 107.
53. معارج 2425.
54. تفسیر برهان ج 5 ذیل آیه . صافى . ذیل آیه . نورالثقلین ج 5 ذیل آیه احادیث 322623.
وى وجوب یکمرتبه زیارت سیدالشهداء را در شرائط توانائى دوراز راى صواب نمى شمرد و آن را مورد پسند پدرارجمند خود معرفى مى کند. (بحار 101.10) توجه به احادیث مندرج در صفحه هاى 1091 جلد مذکور بحار رهنمونى در جهت ارج عظیم زیارت امام شهیدان در دیدگاه ائمه شیعه بشمار مى آید.
55. مجلسى دوم پاره اى ازاحادیثى که در فضیلت زیارت حسین بن على ( ع ) جمع آورى نموده چنین عنوان داده است :( باب ان زیارته صلوات الله علیه واجبه مفترضه ماموربها و ماورد من الذم و التانیب والتوعد على ترکها)... (بحارالانوار 101.1).
.56( عن ابى الحسن الرضا ( ع ):ان لکل اما عهدا فى عنق اولیائه و )شیعته وان من تمام الوفاء بالعهد زیاره قبورهم:...
57.از ثقه الاسلام میرزا محمد طهرانى (ره ) صاحب مستدرک البحار شنیدم که خاتم المحدثین حاجى میراز حسین نورى (رض ) درقضا و حوائج برادران مومن خود یعنى افراد شیعیان اثنى عشرى مبالغه واهتمام بیش از حد متعارف مى نمود. بعضى از تلامذه اش سراین اهتمام راازاو پرسیدند در جواب فرمود: ما در بین فرائض سنن کمتر عملى داریم که در فضیلت و ثواب به زیارت امام حسین ( ع ) برسد. با وجوداین من دراخبار دیده ام که ثواب قضاء حاجت برادر مومن برتراز ثواب زیارت حضرت سیدالشهداء( ع) است
هرامامى را بر عهده موالیان و شیعیان وى پیمان است . و زیارت قبورامامان در زمره پایان رساندن پیمان جاى دارد) (وسائل الشیعه 10.253)
(محدث ارموى) 58. بقره 222. 59. دراصول کافى حدیث چنین نقل شده است : ان الله یحب من عباده المفتن التواب) ( اصول کافى 4 باب التوبه ص 165 ح 4).
و یاان الله یحب العبدالمفتن التواب ( همان مدرک ص 168 ح 9).
60. در حدیث ازامیرالمومنین نقل شده است : فتکلم بما یعنیک ودع ما لایعنیک . در آنچه سودمنداست سخن بگو و کارهاى بیفایده را واگذار. (وسائل الشیعه 8.538).
61.اعراف 1 2 - 202
62. عن ابى عبدالله علیه السلام قال :القرآن عهدالله على خلقه فقد ینبغى للمرءالمسلم ان ینظر فى عهده وان یقرا منه فى کل یوم خمسین آیه قرآن پیمان خداوند بر مردمان است .ازاین و سزاواراست که انسان مسلمان در پیمان الهى بنگرد و هر روزه پنجاه آیه از آن تلاوت نماید.
( اصول کافى با کوشش على اکبر غفارى . 2.446) و در حدیثى دیگراز رسول خدا (ص ) نقل شده است : و من قرا خمسین آیه کتب فى الذاکرین ... (در شب ) هر آنکس که پنجاه آیه تلاوت کند در یادآوران بشمار آید.
(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال 129) 63. در ثواب خواند قرآن در نماز چنین آمده است : من قراالقرآن قائما فى صلاته کتب الله له بکل حرف مائه حسنه : هر کسى قرآن را ایستاده در نماز بخواند خداوند در نامه اعمال وى پاداش صد حسنه را در برابر یک حرف از آن مى نویسد.(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال 126).
64. عن ابى عبدالله علیه الاسلام قال : کان ابى کثیرالذکر لقد کنت امشى معه وانه لیذکرالله و آکل معه الطعام انه لیذکرالله و لقد کان یحدث القوم و ما یشغله ذلک عم ذکرالله و کنت ارى لسانه لازقا بحنکه یقول : لااله الاالله و کان یجمعنا مرنا باالذکر حتى تطلع الشمس و یامر بالقرائه من کان یقراء منا و من کان لایقرا مناامره بالذکر.
اما صادق( ع): پدرم بسیار در یاد خدا بود. من با وى راه مى رفتم و او در یاد خدا! با یکدیگر غذا مى خوردیم واو در یاد خدا! با مردم سخن مى گفت واز یاد خدا بازداشته نمى شد. زبان او همواره با( لااله الاالله) مرطوب مى یافتم .او ما را گردهم مى آورد و تا تابش آفتاب به ذکرمان مى خواند و آنان را که توان قرائت قرآن بود به تلاوت آن و دیگران را به ذکر و یاد حق امر مى نمود.
(بحارالانوار 46.297) 65. عالم جلیل سید عبدالله جزائرى دراول اجازه کبیر خود دل حق ... در مقام ذکر سبب استجازه ایشان گفته : و ذلک لا لحاجه منهماالیه بل توسعا فى طرق الروایه و تصدیقا لحدیث امیرالمومنین ( ع )الیس الناس من ضم على الناس الى علمه . علامه مجلسى در مجلد هفدهم بحار ص 33 (77.114)..از خاتم الانبیاء نقل کرده :اعلم الناس قال : من جمع علم الناس الى علمه .
و نیز در بحار (لیکن در مجلداول ص 295.97)از محاسن برقى نقل کرده : سئل امیرالمومنین ( ع ): من اعلم الناس ؟ قال : من جمع علم الناس الى علمه .
(محدث ارموى)
66. در غالب نسخ عبارات همین طوراست که نقل شد لیکن در بعضى نسخ به عوض( و ذکر چهار ضرب کردن) این عبارت هست( و ذکر جلى و خفى کردن) و گمان مى کنم که این عبارت دوم صحیح باشد...
ذکر جلى خفى ازاعمال شایعه در میان صوفیه واز کارهاى مختص به ایشان بوده است که ر دو را عبادت مى پنداشته اند و به قصد تعبد و نیت تقرب الهى بجا مى آورده اند. مخصوصا در زمان مصنف (ره ) پس سیاق این کلام( اما چله نداشتن و حیوان نخوردن و غیر آن که از صوفیه منقولست) صدرا و ذیلا دلالت مى کند که مصنف مى بایست به این دو ذکر نیز در اینجااشاره کند. چنانکه به چله گرفتن و حیوانى نخوردن اشاره کرده است . واین بخلاف ذکر چهار ضرب است زیرا که ذکر چهار ضرب علاوه بر اینکه از مختصات صوفیه نیست و در هیچ جا تاکنون آن رااز خصائص صوفیه نشمرده انداصلا منافى با مذهب و عقیده جمهوراکابر صوفیه است ... بلى ممکن است که بعضى از صوفیه که بحسب عقیده امامى مذهب واثنى عشرى بوده باشند این ذکر را قائل باشند.
محدث ارموى
67.این مضمون با تعبیرهاى مشابه در کتابهاى روائى شیعه واهل سنت نقل شده است . واز آنجمله ابن فهد حلى از پیامبراسلام( ص) نقل مى کند: (به شیوه مرسل)( من اخلص لله اربعین یوما فجرالله ینابیع الحکمه من قلبه على لسانه) ( عده الداعى ابن فهد حلى نشر وجدانى قم 218) و در( عیون اخبارالرضا)از رسول خدا( ص) :( مااخلص عبدلله اربعین صباحاالا جرت ینابیع الحکمه من قلبه على لسانه) ( عیون اخبارالرضا ج 2 باب 31 فى ماجاء عن الرضا من الاخبارالمجموعه ص 69) و در کافى ازامام باقر( ع) آورده است : (مااخلص عبدالایمان اربعین یوما...اوقال : مااجمل عبد ذکرالله اربعین بوماالا زهده الله فى الدنیا و بصره دائها و دوائها وانبت الحکمه فى قلبه وانطق بها لسانه)... (کافى )
و در کتابهاى روائى اهل سنت به مراجع ذیل مراجعه کنید: حلیه الاولیاء 5.169. جامع صغیر 2.160 (به نقل ازاحادیث مثنوى فروزانفر 159)احیاءالعلوم 4.322. عوارف المعارف 256 (به نقل از سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم پاورقى 23).
68. بعضى از حکماءاینها... را روساى شیاطین شمرده اند. شیخ بهائى در کشکول دراواسط مجلداول ص 81 و دراواخر مجلد سوم ص 365 نسخه مطبوعه به سال 1321 ... قال جالینوس : (روساءالشیاطین ثلاثه : شوائب الطبیعه و وساوس العاده و نوامیس العامه) .
باید دانست که عبارت( اما شوائب طبیعت) تا... لیکونا من السافلین ماخوذاز کتاب( آغاز وانجام) خواجه نصیر طوسى است بعین عبارت .
(محدث ارموى)
69. قصص 83.
70. کهف 103 104.
72. خلاصه این داستان مشهور چنین است که پیامبر( ص) از حال( حارثه بن مالک بن نعمان الانصارى) پرسش مى کند واو خود را مومن مى خواند. رسول خدااز نشانه ایمان وى سئوال میکند واو خود را چنین معرفى مى نماید که با ریاضت روحى به چنان مقامى رسیده است که قیامت را شادى بهشتیان را تغییر جهنمیان را مشاهده کرده و مى شنود. پیامبراز او تمجید کرده و بنده اى مى خواند که خداوند قلب وى را روشنائى بخشیده است . و پس از در خواست وى دعا و شهادت براى او مى کند و به این آرزو دست مى یابد. طالبان تفصیل مراجعه کند به :اصول کافى ج 3 باب حقیقه الایمان والیقین 89 - 90 ح 2 و 3. بحارالانوار 22.126 و 164. ت 71. خصلت 29.
ضمنا( مولوى) مضمون حدیث را در قالب اشعار نغزى در آورده و آن را به( زید بن حادثه) نسبت داده است . مطلع آن چنین آغاز مى گردد:
گفت پیغمبر صباحى زید را کیف اصحبت اى رفیق باصفا گفت عبدا مومنا بازاو گفتکو نشان از باغ ایمان گر شکفت ؟ (مثنوى دفتراول ) 73. عرفا و صوفیه این عبارت را بدون تردید حدیث قدسى دانسته و بطورارسال مسلم در کتب خود نقل کرده اند. جمعى از علماى ما نیز مخصوصا آنها که مایل به مشرب عرفان و تصوف هستند. مانند مصنف رحمه الله علیه - در نقل آن بایشان یعنى به عرفاء و صوفیه تبعیت و پیروى کرده اند. لیکن در خاطر ندارم که سند معتبرى براى آن دیده باشم و مسموع افتاد که مرحوم خلد آشیان میرزا مهدى اصفهانى که از بزرگان متاخرین در شمار بود آن را موضوع مى دانست . جمعى ازعلماى اهل سنت نیز به موضوعیت آن حکم کرده اند چنانکه شیخ ابوالمحاسن محمد قاوقچى حسنى شیشى در کتاب ( اللولوالمرصوع فیما لااصل له او باصله موضوع) در حرف کاف (ص 61 ص 12) گفته : حدیث کنت کنزالله قال ابن تیمیه لیس من کلام النبى( ص) و لایعرف له سند صحیح ولا ضعیف و تبعه الزرکشى وابن حجر و لکن معناه صحیح ظاهر و هوبین الصوفیه دائر (محدث ارموى)
74. ذاریات 56.
75. مطلع غزلى است از حافظ که مشتمل بر چهارده بیت است . (دیوان حافظ به تصحیح و کوشش ایرج افشار 415)
76. مشابه آن در مناجات حضرت موسى( ع) با خداوند آمده است :
هم کذلک یا موسى الاانى اردت من اجله خلقت آدم و حواء والجنه و النار فقال موسى( ع): یا رب و من هو؟ قال : محمد...
کلمه الله حسن شیرازى 97
77.از حافظ است و ضمن غزلى با مطلع بیت دوم متن . (دیوان حافظ با کوشش ایرج افشار 227).
78. نساء 100.
( 86 )
مرحوم مدرس را علماء طرازاول به تهران فرستادند.ایشان یک گارى خریده بود و خودش میراند تا به تهران رسید آنجا هم یک خانه محقر و من ایشان را هم دیده بودم و منزل آن مرحوم رضوان الله علیه مى رفتم و مکرر خدمتشان مى رسیدم .
56/11/1 | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 371 |