
تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,408 |
تعداد مقالات | 34,617 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,341,251 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,871,541 |
پاسخ هایى در بحث عقاید | ||
حوزه | ||
مقاله 5، دوره 1، شماره 2، آذر 1362، صفحه 53-54 | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
تاریخ دریافت: 24 اسفند 1394، تاریخ پذیرش: 24 اسفند 1394 | ||
اصل مقاله | ||
در شماره گذشته سخن عارف بزرگ ملاعلى نورى را درباره[ ناسازگارى اندیشه بقاى روح واین آیه از قرآن[: کل شى ء هالک الا وجهه] یاد کردیم دراین شماره برخى گفته ها و پاسخهاى دیگرایشان را در مسائل عقیدتى مى آوریم : سئوال دوم اول : آنکه تردد نسبت بذات واجب جایز و ممکن باشد و حال و آنکه تردد درذات واجب محال است. وثانى :معنى حلول واتحادفهمیده مى شود. و ثالث آنکه کسى که مومن باشد خدااو را دوست دارد چرا باید اکراه از موت داشته باشد. کسیکه خدا خواهد که بااو ملاقات کند واو نخواهد پس مومن نمى شود و منافات دارد بااین حدیث[ : من احب لقاءالله احب الله لقائه] 2 . جواب . هر که رااسرار حق آموختندمهر کردند و دهانش دوختند کل شى ء هاللک الاوجه]. 4 دیگر باید دانست که جناب اقدس الهى بنده فرمان بردار را که [لایعصى الله ماامره] از سنخ ملکوت آفریده است . 7 که بزبانى[ نقس کلش] گویند و[ خلیفه] خود گردانیده که بر طبق توفیق قضا و قدرالهى واذن و رخصت خدائى مباشر ضبط اموراین عالم باشد. چون این بنده پاک طینت ملکى قطرت ازانانیت خود جمله برى مى باشد واز گرد خودبینى و خود رائى عارى است و تردد و تغیر و بداء و نظیراینها بر او رواست . و راى اوناشى از مشیت ازلى خدائى واراده او مضمحل در اراده ازلى است . لهذا تردداو را بخود نسبت مى دهد. واین نسبت از باب مجاریه شاعریه متعارفه نیست بلکه بنحو حقیقت است . پس حفظ مرتبه باید نمود نسبت به این مقوله امور به حق داد اما على وفق ماجاء به النبى[ ص] و کراهت مومن از موت نه این است که[ کاره] در لقاى خدا باشد. بلکه شرمنده خدمت او مى باشد. واز فرط حیا و شرمندگى تمنا دارد که اگر بر وفق رضا مصلحت حق عمرش بسر نیاید شاید به توفیق الهى تدارک مافات به قدر طاقت کرده باشد. و در عبادت خود به درجه بلندش رشیده باشد. نه آنکه خدا مى خواهداو را ببیند واو عیاذبالله نمى خواهد خدا را ببیند با آنکه بودن مومن در دنیا حجاب نیست که خدا نتوانداو را دید و باید بمیرد تا خدااو را ببیند. و این تمناى مومن هم نه از بابت خود رایى است بلکه بنحوه استدعاى شرطست که اگر حق تقدیر کند و مصلحت بداند. والافلا 8 والسلام | ||
مراجع | ||
پاورقى ها 1.این حدیث با سندهاى موثق و صورتهاى گوناگون در کتابهاى حدیث آمده است[ . عن حمادین بشیر قال[ : سمعت ابا عبدالله[ ع] یقول : قال رسول الله[ ص] قال الله عزوجل من اهان لى ولیا فقدارصد لمحاربتى و ماتقرب الى عبد(ى خ ) بشیئى احب الى مماافترضت علیه وانه لیتقرب الى بالناقله حتى احبه . فاذااحبه کنت سمعه الذى یسمع به و بصره الذى بیصره به و لسانه الذى ینطق به ویده التى بیبطش بها (وخ )ان دعانى اجبه وان تسئلنى اعطیته و ما ترددت عن شیئى انافاعله کترددى عن موت المومن یکهره الموت واکره مسائقه . جامع احادیث الشیعه ج 7 ص 99اصول کافى ج 2 352 و محاسن برق ص 291. 2و3.الحیاه ج 1.146.
4. ولاتدع مع الله الها خر لااله الا هو کل شى ء هالک الا وجهه له الحکم والیه ترجعون قصص .88.
5. سوره نور.24
6. ولما جاء موسى لیقاتنا و کلمه ربه قال رب انظرالیک قال لن ترانى ولکن انطرالى الجبل فان استقر مکانه فسوف ترانى . فلما تجلى ربه للجبل جعله دکا و خرموسى صعقا فلماافاق قال سبحانک ثبت الیک وانااول المومنینى اعراف .143.
در تفسیر صافى ذیل این آیه روایات بسیارى در تایید مطلب فوق آمده است که ما بذکر برخى از آنها بسنده مى کنیم : عن الباقر والصادق علیهاالسلام لما سال موسى بربه تعالى قال رب ارنى انظرالیک قال لن ترانى و لکن انظرالى الجبل فان استقرمکانه فسوف ترانى . قال فلما صعد موسى صعقاان ردالله روحه افاق فقال سبحانک تبت الیک وانا اول المومنین .
در تفسیر قمى نیز دراین ذیل آیه آمده است .
فلما نظر موسى الى الجبل قد ساخ والملائکه قد نزلت وقع على وجهه فات من خشیه الله و هول ما راى . فردالله علیه روحه فرفع راسه و افاق . و قال[ سبحانک تبت الیک وانااول المومنین] .
7. رجوع شود به ج 2 ( عربى )اصول کافى باب طینه المومن والکافر 2 الى 4 که روایاتى دراین باره آمده است .
8.این حیا برخاسته از مقام خوف است و گرنه در مقام رجاءاو براى حرکت بسوى لقاءلله سراز پا نشناسد. واین سبب رمز جمع بین روایات وارده دراکراه از مرگ و عشق به مرگ مومنین . | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 322 |