از خیال تا واقعیت
قسمت سوم
سینما تمام آرزوها نیست, جامعه نیازهاى اساسى دیگرى هم دارد که نباید انگیزه هاى خودنمایى و نیازهاى شیک و غیر ضرورى جاى آنها را بگیرد و علاقه مند فقط قصد تظاهر داشته باشد.
در شماره هاى قبل تاریخچه اى از سینما و هنر بازیگرى ارائه دادیم و با نقطه نظرات علاقه مندان آشنا شدیم و خطرات و واقعیتهاى شیرین و تلخ آن را بازگو نمودیم. در این قسمت به ادامه سخنان علاقه مندان بازیگرى مى پردازیم و همچنین پاى صحبت برخى از پیشکسوتان بازیگرى مى نشینیم تا ببینیم آنها چطور وارد این کار شده اند. سوالى که هر جوانى در مرحله اول مى پرسد و مى خواهد ببیند با چه تمهیدى مى توان وارد عرصه بازیگرى شد.
چطور بازیگر شدم؟
ابتدا سر صحبت را با خانم ((آزیتا حاجیان)), یکى از بازیگران باز مى کنیم.
ـ من از سال 1354 شروع به کسب اطلاعات کردم. یعنى اولش از طریق کانون پرورش فکرى شروع به کار کردم, دو سال آنجا کارآموز بودم و در اجراى نمایشنامه ها شرکت داشتم, بعد از طریق دانشسراى هنر ادامه تحصیل دادم و در آنجا موسیقى, تئاتر, نقاشى, مجسمه سازى و ... یاد گرفتم. دست آخر هم به دانشگاه هنرهاى دراماتیک رفتم و همین طور شد که به این کار ادامه دادم. تا به حال هم در هشت فیلم سینمایى و چهار سریال نقش داشته ام که آخرین آن سریال ((امام على(ع))) بود.
خانم ((ملکه رنجبر)) که متولد سال 1317 در رشت است گفت: خانواده من همه تئاترى بودند. پدرم کارگردان بود و مادرم پنجمین کسى بود که روى سن تئاتر رفت. من هم خودم از 6 سالگى روى سن رفتم آن هم با نقش کوزت در ((بینوایان)). بعدها در تئاتر, سینما, تلویزیون و رادیو به کارم ادامه دادم. قبل از انقلاب 18 فیلم بازى کردم که ((محکوم بى گناه)) یکى از آنها بود. سپس به خاطر تحصیل پسرم 15 سال در انگلستان بودم, ولى چون که خاک ایران را به همه چیز ترجیح مى دادم, آمدم تا بار دیگر براى ملتم کار کنم. از وقتى هم که برگشتم در فیلم ((بانى چاو)) و سریالهاى ((خانه هاى شاد)) و ((خانه به خانه)) بازى داشتم.
خانم ((فاطمه طاهرى)) در مورد سابقه بازیگرى خود مى گوید: ((از سال 1335 وارد کار بازیگرى شدم و سختیهاى بسیارى را پشت سر گذاشتم ولى به هر حال چون علاقه شدیدى به این کار داشتم, طورى با مشکلات کنار آمدم که لطمه زیادى به زندگیم نخورد. الان هم باور کنید یادم نیست چند فیلم و سریال بازى کرده ام)).
((فرحناز منافى ظاهر)) یکى دیگر از چهره هاى آشناى برنامه هاى تلویزیونى است که اخیرا ایشان را در سریال ((امام على(ع))) مشاهده کردیم.
ـ از سال 1353 با تئاتر کارم را شروع کردم, گرچه قبلا هم در رادیو کار مى کردم. حالا هم با اینکه دبیر هنر هستم, سعى مى کنم به بازیگرى هم برسم; چون که هر کدام از کارهایم احساس بخصوصى برایم به ارمغان مىآورد. مثلا هر کدام از 13 فیلم سینمایى که بازى کردم یک حس و حال جدایى داشت.
خانم ((پروین میکده)) با توجه به سنشان تازه وارد دنیاى بازیگرى شده است.
ـ من با هنر بیگانه نبودم. من خودم از سال 1370 به طرف بازیگرى کشیده شدم و چون به این کار علاقه داشتم به آن ادامه دادم تا به حال هم در فیلمهاى ((افسانه دو خواهر)), ((عبور از تله)) و ((آخرین بندر)) بازى کرده ام. در تلویزیون هم سریالهاى ((آنشب در قطار)), ((عیاران)), ((ترور)) و ((کارگاه)) را پشت سر گذاشته ام.
((نیکى کریمى)) یکى از بازیگران جوان است که متولد 1350 در تهران مى باشد. ایشان نحوه ورود خود را به عالم سینما این طور بیان کرد.
ـ از سال 1368 با توجه به سوابق تئاترى که از قبل داشتم وارد کار سینمایى شدم و با فیلم ((وسوسه)) و ((عروس)) شروع به کار کردم.
((پروین سلیمانى)) یکى از بازیگران قدیمى سینما به سوال ما, این گونه پاسخ داد.
ـ از وقتى که مادر شما هنوز دنیا نیامده بود! من بازیگر بودم. 51 سال کار که شوخى نیست. با اینکه مشکلات زیادى بر سرم نازل شد ولى چون واقعا عاشق بودم آنها را تحمل کردم, حتى شغلم را که معلمى بود رها کردم و آمدم سراغ این کار! چون دلم مى خواست در کنار مردم باشم, بعدش دروغ هم نمى توانم بگویم چون دلم مى خواست در جامعه آن زمان مطرح بشوم پس قید همه چیز را زدم و بازیگر شدم!!
((مینا نوروزى)) یکى از پرکارترین بازیگران برنامه هاى خانوادگى است که متولد 1344 مى باشد. ایشان در مورد بازیگرى چنین قضاوت مى کند.
ـ بازیگرى چیزى است که باید در خون آدم باشد, بازیگرى جسارت مى خواهد. یک بازیگر باید حسابى صبور و در ضمن پررو باشد. من از بچگى هر فیلمى را که مى دیدم آن را براى خودم بازى مى کردم تا اینکه در هفت سالگى در حضور معلم نقش او را اجرا کردم و مورد تشویق قرار گرفتم. اولین کار جدیدم در دبیرستان بود. بدون اینکه هیچ گونه اطلاعات تئاترى داشته باشم نمایشنامه ((اشک یتیم)) را نوشتم و روى صحنه بردم و این کار باعث شد در صف نمازجمعه به من جایزه بدهند و همین کار مرا تشویق کرد تا اینکه بعد از دیپلم به تهران آمدم و به مجتمع آموزشى سینما رفتم و با سریال ((مزد ترس)) اولین کارم را شروع کردم. بعد هم با سریالهاى ((راهیان)), ((جاده)), ((در انتظار حضور)), ((سیمرغ)), ((خانه هاى شاد)), ((خانه شلوغ)), ((دره هزار فانوس)) و فیلمهاى ((آخرین خون)), ((عروسى خون)), ((آتش و آینه)) و ((شاخ گاو)) به کارم ادامه دادم.
((نیلوفر محمودى)) بازیگر جوان و 27 ساله سینما علت گرایش خود را به بازیگرى این گونه عنوان کرد.
ـ به غیر از بازیگرى به هیچ کار دیگرى علاقه نداشتم و با اینکه لیسانس اقتصاد بودم آن کار را رها کردم و آمدم سراغ بازیگرى. ابتدا در سال 1365 یک دوره 2 ساله بازیگرى را در مدرسه صدا و سیما پشت سر گذاشتم و چند کار دانشجویى دیگر انجام دادم, از جمله در تئاتر ((شازده کوچولو)) بازى کردم. تا به حال هم در 9 فیلم سینمایى از جمله ((آپارتمان شماره 13)) و ((طالع سعد)) نقش داشتم. بعد از این هم دوست دارم در نقشهایى ظاهر شوم که بتوانم از جوانب مختلف کار کنم یعنى طورى نشود که در یک نقش کلیشه اى ماندگار شوم.
((کتایون سیاف)) یکى دیگر از بازیگران جوان سینماست که تا به حال در هشت فیلم شرکت داشته و هم اکنون کارمند سازمان صنایع دستى ایران مى باشد:
ـ خانواده من همه هنرى بودند و نقاشى و مجسمه سازى مى کردند. با اینکه به بازیگرى علاقه داشتم و در مدرسه بازى مى کردم ولى هرگز به سراغش نرفتم تا اینکه بازیگرى خودش دنبال من آمد و طورى شد که من همزمان با دو فیلم ((زیر بامهاى شهر)) و ((آتش پنهان)) وارد کار شدم. یعنى اولش قرار بود من و خواهرم هر دو کار کنیم مخصوصا خواهرم که علاقه اش بیشتر بود ولى او در موقع عمل نتوانست جلوى دوربین بازى کند, پس کنار کشید و فقط من ماندم. حالا هم که لیسانس نقاشى هستم, سعى مى کنم در کنار این کار به بازیگرى هم برسم تا اینکه هم به کار مورد علاقه ام رسیده باشم و در ضمن یک منبع درآمد خوبى هم داشته باشم تا بتوانم این عشق و علاقه را پرورش دهم.
بهترین نقشى که تا به حال بازى کردید ...
((نیکى کریمى)): فقط در دو فیلم ((سارا)) و ((پرى)) بود که احساس کردم شخصیت زن درست پرداخت شده است و من آن نقشها را دوست داشتم.
ـ ملاک انتخاب شما در مورد نقشهاى پیشنهادى چیست؟
ـ نمى گویم حتما باید نقش اصلى زن باشد. اگر ببینم شخصیت پردازى زن درست صورت گرفته است آن کار را قبول مى کنم. همچنین کارگردان و دیگر عوامل فیلم هم برایم مهمند. فیلمنامه هم باید مطابق میلم باشد. بالاخره در کار خلاقیت وجود داشته و نقش زن درست پرداخته شده باشد; گرچه این مسإله کمتر دیده مى شود.
((فاطمه طاهرى)): فیلم ((خانواده کوچک)) یکى از آن فیلمهایى است که خیلى دوست داشتم. در آن فیلم من مادر خانواده اى بودم که داشتم رضایت شوهرم را براى ازدواج پسرم فراهم مى کردم; چون که او خانواده دختر را قبول نداشت و من دائم تإکید مى کردم که آنها خیلى خوب هستند و او باید بیشتر به نکات مثبتشان توجه داشته باشد. بالاخره هم راضیش کردم و شاید این به خاطر قیافه مثبتم باشد. آخه همه مى گویند که من با توجه به چهره ام هرگز نمى توانم نقش منفى بازى کنم.
((آزیتا حاجیان)): البته من در مورد بازى خودم نمى توانم حرف بزنم, ولى از نقشى که در فیلم ((اوینار)) داشتم خیلى خوشم مىآید. من آنجا نقش زنى را بازى مى کردم که در موقع فرار از حمله شیمیایى عراق به کردهاى حلبچه, زایمان مى کند و از شدت اندوه بچه خود را از کوه به پایین دره پرتاب مى کند.
ـ اگر شما واقعا در آن موقعیت بودید, چنین کارى را مى کردید؟
ـ نمى دانم, اگر واقعا در همان شرایط زندگى مى کردم و شوهر و دو پسرم مرده بودند, ممکن بود من هم همان کار را بکنم.
ـ اصلا چطور شد که شما با توجه به نقشهاى قبلیتان و مثلا بازى در فیلم ((دزد عروسکها)) چنین فیلمى را قبول کردید؟
ـ راستش را بخواهید, به خاطر انگیزه هاى شخصى ام بود. وقتى فهمیدم ماجراى این زن واقعیت داشته, به کار علاقه مند شدم. مخصوصا با چیزهایى که در آن محیط دیدم, کاملا تحت تإثیر قرار گرفتم. واقعا در آن موقع حس و حال عجیبى در من حاکم بود.
تحصیل یا تجربه؟
با مطالعه و بررسى بیوگرافى زنان بازیگر متوجه مى شویم اکثر آنها بعد از سالها تلاش و تجربه در کار تئاتر بالاخره توانسته اند به عنوان یک بازیگر سینما معروف شوند. کار بازیگرى چیزى نیست که کسى یک شبه و ناگهانى به اوج رسیده باشد. البته در همه جا استثنا هست ولى هرگز نمى توان و نباید تنها به آن بسنده کرد و بدون درک صحیح سینمایى و آشنایى با مشکلات, به همین اندک علاقه استناد کرد و اندیشه هنرپیشه شدن را در سر پروراند.
یک علاقه مند تا نتواند اطلاعات و آموخته هاى پراکنده خویش را سر و سامان دهد و به یک ذهنیت منطقى برسد, چطور مى تواند ادعاى بازیگرى داشته باشد, در صورتى که حتى یک فیلم خوب ندیده و اگر دیده به مسایل تکنیکى و بازى آن توجه نداشته و تمام هم و غمش صرف گیرایى و حرکات دلنشین بازیگر زن یا مرد شده است.
((فریال بهزاد)) یکى از کارگردانان زن در این باره مى گوید: ((بازیگرى بیشتر غریزى است و اگر کسى غریزه این کار را ندارد باید بیشتر کار کند. اگر کسى بازیگرى را انتخاب مى کند, باید اطلاعاتش را هم داشته باشد تا بتواند در باره مطالب هنرى بحث کند)).
آیا بازیگرى تحصیلات صرف است یا تجربه صرف؟ این سوالى بود که ما به دنبال جوابش بودیم.
((مینا نوروزى)): بازیگرى فقط مدرک نیست. باید خودت هم تلاش کنى, بخوانى, فیلم ببینى, تجربه کنى, شخصیتها را در ذهنت بسازى و از بزرگان هنر درس بگیرى, اما طورى هم نشود که مقلد این و آن باشى, پس باید کار, مال خودت باشد, آن هم, هم با تحصیل و هم تجربه.
((ملکه رنجبر)): بازیگرى تخصص مى خواهد, این طور نیست که هر کسى با همان راه رفتن و حرف زدن معمولى خودش بتواند کار کند. بازیگر باید با استفاده از تواناییها و قدرت بازیگریش, پیام و هدفش را در حرکات و گفتارش بگنجاند. طورى که بیننده غیر مستقیم منظور او را بفهمد و کاملا نسبت به شخصیت مربوطه, همذات پندارى کند. مهمترین چیز, تشخیص توانایى سوژه است. بدن و بیان باید تقویت شود و حرکات صورت و بدن بتواند منظور را به بیننده برساند. پس تمام این کارها تجربه مى خواهد و با کتاب خواندن تنها عملى نمى شود. اگر کمى دقت کنیم مى بینیم که اکثر بازیگران موفق و قدیمى, از تئاتر وارد سینما شده اند, پس اگر کسى بخواهد بدون مطالعه و پیشینه قبلى وارد سینما شود مسلم شکست مى خورد و بعد از مدتى کنار گذاشته مى شود, مگر اینکه واقعا علاقه مفرطى داشته باشد و حتما آموزش ببیند و کارش را به نحو احسن انجام دهد.
((پروین سلیمانى)): مسلما تحصیل بهترین راه است. شرایط تحصیل هم در زمان حال عوض شده است. پس آموزگاران هم باید به هر قیمتى که شده بیشتر به بچه ها برسند و با آنها رفیق باشند و درد بچه ها را حس کنند, چون که آنها احساسات زیادى دارند, این طور بگویم که ما با بچه هفت ساله امروز باید مثل نوجوان 17 ساله دیروز رفتار کنیم. پس نحوه تحصیل و شکل تجربه, خود خیلى مهم است.
((نیکى کریمى)): من خودم از راه تحصیلات وارد نشدم ولى در طول این مدت کوتاه خیلى خوب فیلم دیدم و علاقه ام را سنجیدم. مى خواهم بگویم که تجربه کردم و استقامت زیادى از خودم نشان دادم تا در برابر مشکلات ایستادگى کنم, حالا هم توصیه ام به جوانان این است که حتما در کنار تجربه به تحصیل روى بیاورند, همیشه راه هموار نیست که آدم همین طورى وارد کار بازیگرى بشود.
((آزیتا حاجیان)): بعضى از جوانان واقعا بیمارگونه به این کار هجوم مىآورند, چون دیده اند که خیلى ها بدون تحصیلات وارد این رشته شده و توانسته اند به جایى برسند. در واقع موقعیت سینما و تئاتر طورى است که دخترها بیشتر به این کار جذب مى شوند, چون که رگه هایى از خودنمایى در وجودشان است که خود خانواده ها آنها را این طور بار مىآورند, تا در محافل بیشتر خودنمایى کنند, در عوض پسرها را به سمت دلیرى و شجاعت هدایت مى کنند. من فکر مى کنم دوستان اگر واقعا این استعداد را در خود سراغ دارند و دقیقا خود را تست کرده اند و مى توانند به صورت ابتدایى هنر بازیگرى را درک کنند, تازه شروع به مطالعه کنند و با کنکور هنر و تحصیلات آکادمیک وارد کار بازیگرى شوند. تجربیات و فراگیریهاى دوران دانشجویى مى تواند استعدادها را بارور کند. شخص در این چهار سال تحصیل, میزان عشقش را برملا مى کند چون که مجبور است سر وقت به کلاس برود و تمرین کند, یعنى بازیگرى کار ساده اى نیست که با عشق تنها به ثمر برسد. در دانشگاه استادان, دانشجوها را محک مى زنند و آنها را راهنمایى مى کنند. مثلا استادى مى گوید, خانم شما 50 درصد استعداد دارید و مى توانید نقشهاى درجه 3 یا 4 را بازى کنید و یا اینکه شما اصلا بازیگر نمى شوید. آنها تشخیص مى دهند که آیا یک علاقه مند علاوه بر عشق, استعداد هم دارد یا نه؟ پس تحصیل در درجه اول است و مطالعه و تجربه با تکیه بر عشق و استعداد در مرحله بعدى.
ـ به نظر شما یک جوان براى شروع چه کارى باید بکند؟
ـ مى توان از طریق کلاسهاى هنرى مثل آتلیه دیزاین شروع کرد, بعد به وسیله کنکور هنر وارد دانشگاه شد و یا لااقل در کلاسهاى آزاد بازیگرى که در دانشگاه تهران برگزار مى شود شرکت کرد.
آقاى ((کیومرث پوراحمد)), کارگردان موفق سینما در مورد تجربه بازیگرى مادرشان مى گوید: ((خانم پروین دخت یزدانیان)) در فیلمهاى قصه هاى مجید, همان کارى را مى کرد که همیشه در خانه خودش انجام مى داد, همان لباسها را مى پوشید, خانه توى فیلم, شبیه خانه قدیمى خودش بود و خلاصه ایشان تمام حس و حالهاى خودشان را در فیلم داشتند, اما در مورد آخرین فیلم من ((خواهران غریب)) برایشان سخت بود که بخواهند از خودشان بیرون بیایند و در تیپ دیگرى ظاهر شوند چون در این فیلم ما از ایشان مى خواستیم هر چه که ما مى گوییم بپوشد و کارهایى را که ما مى خواهیم انجام دهد و در یک محل که براى او غریبه بود فیلم بازى کند. پس مى بینید که وقتى پاى تجربه بازیگرى پیش مىآید, بحث بر سر همین چیزهاست و چون ایشان تازه وارد سینما شده اند, چنین مشکلاتى هم برایشان پیش مىآید.
((گیتى نویسى پور)): من تحصیلات بالایى ندارم و تنها از راه تجربه توانسته ام بازى کنم. حرفم هم سر این است که اگر هنر آمیخته به احساس باشد بر دل مى نشیند ولى اگر هنر فقط براى نمایش دادن خود باشد بالاترین تحصیلات و امکانات هم نمى تواند تإثیر مثبتى داشته باشد. همان طور که همیشه استاد نقاشى من مى گفتند اگر یک انگور را نقاشى مى کنى, سعى کن اول طعمش را احساس کنى و بعد آن را نقاشى کنى وگرنه فقط با یک توده رنگ در تماس هستى.
((هدى دیلمى)): من هنوز محصل هستم و فکر مى کنم با تجربیاتى که از طریق دوره بازیگرى به دست آورده ام مى توانم پیشرفت بکنم. همان طور که به این وسیله توانستم در خوشنویسى و شعر موفق باشم. ولى مسلما تحصیل هم شرط است و باید در کنار تجربه به آن پرداخت.
((وفا طرفه)): یک علاقه مند باید با ورود به دانشگاههاى هنر, در این مسیر کسب معلومات کند تا اینکه بتواند به خواسته هایش جامه عمل بپوشاند. به نظرم براى شروع مى توان از انجمنهاى هنرى و سپس دانشگاه کمک گرفت و با هدف ارتقاى فرهنگ جامعه و رشد روزافزون مردم و نزدیک شدن به خدا پیش رفت.
آیا بازیگرى شغل است؟
وقتى کسى مى خواهد هنرپیشه شود, یعنى پیشه اش هنر باشد و از این راه نان بخورد, هنرپیشه گى براى او شغل محسوب مى شود و وى از این راه امرار معاش مى کند. در صورتى که یک بازیگر, فقط بازیگر است. او با استفاده از تمام قدرتش, احساس نقشى را که به او محول کرده اند, درک مى کند و کاملا در همان حس و حال فرو مى رود, تا اینکه بتواند هم روح خویش را راضى کند و هم از عهده نقشش بر بیاید. براى این افراد مادیات در مرحله بعدى است. آنها مى خواهند تکنیکهاى کار را بشناسند, کتاب مطالعه کنند, فیلم ببینند و خود را براى نقشهاى بعدى آماده کنند, چون خودشان به عینه شاهد بوده اند کسانى که بدون دانش جلوى دوربین رفته اند فقط یکى دو بار درخشیده اند و بعد از آن خواه ناخواه کنار گذاشته شده اند, مگر اینکه علاقه و استعداد وافرى از خود بروز داده و بر تجربیاتشان افزوده اند.
اگر قرار باشد یک علاقه مند با اهداف نفسانى و مادى به بازیگرى نگاه کند مسلما بازى هم به همان اندازه خودش را به او نشان خواهد داد ولى اگر یک علاقه مند واقعى با دیدى صحیح و به عنوان یک رسالت خطیر بازیگرى را پیش رو داشته باشد و خود را موظف به بیان خواسته ها و آرزوهاى جامعه بداند, مى بینیم که فرق یک هنرمند و هنرپیشه مشخص مى شود. جامعه از یک هنرمند متعهد انتظارات زیادى دارد و بازیگر مسوول است با انگیزه هاى قوى و انسانى به جامعه اى که در آن زندگى مى کند, خدمت کند. سینما تمام آرزوها نیست, جامعه نیازهاى اساسى دیگرى هم دارد که نباید انگیزه هاى خودنمایى و نیازهاى شیک و غیر ضرورى جاى آنها را بگیرد و علاقه مند فقط قصد تظاهر داشته باشد.
از طرفى میل و علاقه یک جوان عاشق بازیگرى نباید نادیده گرفته شود و یا سرکوب گردد, زیرا که این کارها راه علاج نیستند و فقط به عقده هاى روانى جوانان, مى افزاید و جوان را زودتر به بیهودگى و پوچى مى رساند. بلکه راه چاره این است که ابتدا سینما, بازیگر, رسالت فیلم و انتظارات جامعه را بشناسیم و سپس با نگرشى درست و آرمانى به سمت سینما کشیده شویم.
ـ خانم حاجیان, آیا بازیگرى توانسته خواسته هاى شما را برآورده کند و به عنوان یک شغل کارساز باشد؟
ـ بازیگرى شاید یک شغل باشد ولى براى من عشق است. من مى خواهم معشوقم به من جواب دهد ولى سینما اصلا نمى تواند بفهمد که تو عاشقش هستى یا نه؟ و چون جوابت را نمى گیرى فکر مى کنى که درکت نمى کند. وقتى سینما به آدم جواب نمى دهد, از این همه نیرویى که برایش گذاشته اى, پشیمان مى شوى. لااقل اگر آدم به کسى سلام کند, جوابش را مى گیرد ولى براى سینما با تمام وجود نیرو مى گذارى اما سینما حالیش نمى شود و اصلا آن عشق و نیرو را به تو برنمى گرداند. پس مى بینید که از لحاظ مادى که مهم نیست از لحاظ معنوى هم چیزى به آدم نمى دهد. گاهى وقتها فکر مى کنم کاش سراغ کار دیگرى رفته بودم.
((فرحناز منافى ظاهر)): اولها که جوانتر بودم پدرم سفارش مى کرد که بازیگرى را به عنوان شغل انتخاب نکنم ولى حالا خودم به این نتیجه رسیده ام که به بازیگرى نباید زیاد اعتماد کرد, بلکه در کنار کار هنرى باید یک شغل اصلى هم باشد تا زن بتواند در کارش استقلال مالى داشته باشد.
ـ خانم رنجبر, به نظر شما بازیگرى واقعا یک شغل درآمدزا است؟
ـ این را که باید بگویم نه. یک بازیگر هرگز نباید هنر را به عنوان یک شغل انتخاب کند, چون که آینده اى برایش ندارد. مثلا من در 20 سالگى خیلى معروف بودم, مجله ها دائم در مورد من مى نوشتند. آن موقع کارمند شهردارى بودم. گفتم که کارم را رها مى کنم و مى چسبم به بازیگرى ولى پدرم نگذاشت. الان مى فهمم که همه این چیزها گذرا و مقطعى است. حالا قدر همین حقوق اندک بازنشستگى را مى دانم. با بازیگرى هرگز مادیات برطرف نمى شود تا اینکه بماند آدم پولدار شود. از طرفى هم که بازیگران نه بیمه دارند, نه حق بازنشستگى.
ـ خانم نوروزى, آیا یک بازیگر مى تواند بگوید که شغلش بازیگرى است؟
ـ نه. ببینید مثلا یکى گل پرورش مى دهد و به آن علاقه مند است; آیا این کار حرفه اش مى شود؟ نخیر. مگر اینکه در کنار علاقه اش به گل, شغل گلفروشى را هم داشته باشد. حالا شما قضاوت کنید که ما مى توانیم هنرفروش داشته باشیم؟ مردم باید بدانند که یک هنرپیشه هم مى تواند ساده زندگى کند, چون که هرگز بازیگرى مادیات کسى را برطرف نمى کند. من هیچ وقت به خاطر پول بازى نکردم, الان یک ماشین هم ندارم ولى با این همه, همیشه از من مى پرسند شما که یک بازیگر هستید حتما وضعتان خوب است. ولى من دارم مى گویم نه, اصلا چنین چیزى نیست.
((ربابه ابوذر)): وقتى پاى شغل به میان بیاید دیگر نمى توان به طور کامل به هدف اصلى رسید. اگر بنا به شغل باشد که هر خانمى مى تواند براى خود مشاغل خانگى ایجاد کند, اما هدف از بازیگرى چیز دیگرى است. تنها عاملى که باعث مى شود انسان جلوى دوربین برود و یا به طور مستقیم به وسیله تئاتر با مردم روبه رو شود, فقط رساندن پیام است و لا غیر ... این کار هم مى تواند بدون وجه و براى خدا باشد.
((موسوى)): اگر آدم بخواهد به چشم وسیله امرار معاش به بازیگرى نگاه کند, واقعا به هنر اهانت بزرگى کرده است.
((رشیدالاسلامى)): هر شخصى استعداد خاصى دارد که با توجه به آن, به طرف کار مورد علاقه اش کشیده مى شود مثلا یک کارمند خوب شاید نتواند یک هنرپیشه خوب هم باشد. هر کسى را براى کارى ساخته اند. نمى شود گفت که همه استعداد بازیگرى دارند و مى توانند آن را به عنوان یک شغل انتخاب کنند, من مى گویم براى یک خانم مهمترین شغل حفظ نقش زن در خانه و خانواده و تربیت فرزندان است.
((اسدیان)): بازیگرى شغل نیست, بلکه هنرى بس بزرگ و گرانقدر است, هنرى که پیونددهنده قلبها است.
آیا همه بازیگر هستند؟
((کتایون سیاف)): هر دخترى فکر مى کند که مى تواند یک بازیگر خوب باشد, یعنى الان او زیباترین و بهترین چهره را دارد! هر فیلمى که مى بیند با خودش مى گوید اگر من بودم این طور بازى مى کردم, این جور حرف مى زدم, ولى وقتى واقعا وارد کار سینما مى شود و بازى خودش را مى بیند, متوجه مى شود که بازى و تصویرش اصلا خوب نیست, پس سرخورده مى شود. اصل این است که آدم براى هر کارى علاقه و پشتوانه داشته باشد. اگر کسى بدون فکر و به امید اینکه بازیگرى همین حرف زدن معمولى است وارد کار شود حتما شکست مى خورد و روحیه اش متزلزل مى شود. بعد از آن هم از همه چیز و همه کارى دلسرد مى شود و نمى تواند به هیچ چیزى دل ببندد.
ـ خانم منافى ظاهر, شما فکر مى کنید تمام علاقه مندان, واقعا قدرت و توانایى بازیگرى دارند یا نه؟
ـ دخترها فکر مى کنند بازیگرى خیلى راحت است, ولى وقتى مىآیند و از جلو با سینما آشنا مى شوند مى بینند که کار فوق العاده سختى است, پس مجبور مى شوند که کنار بروند و یا اینکه اصلا دیدشان نسبت به سینما عوض شود. مثلا بودند کسانى که با اصرار مى خواستند من آنها را به جایى معرفى کنم, ولى وقتى جلوى دوربین قرار مى گرفتند, نمى توانستند بازى خوبى ارائه دهند. آن وقت خودشان به اشتباهشان پى مى بردند.
ـ اتفاقا روزى خانمى هم از من خواست که ایشان را حتما به تماشاى پشت صحنه فیلمى ببرم تا ایشان تجربه بازیگرى کسب کنند, ولى وى با دیدن صحنه و مشکلاتى که بازیگر در آن شرایط آب و هوایى تحمل مى کرد و مجبور بود به خاطر تکرار پلانها دوباره کار را از اول شروع کند, همان جا از بازیگرى متنفر شد, در صورتى که قبلا خود را شیفته و عاشق واقعى بازیگرى معرفى مى کرد.
ـ بله بازیگرى یک نوع علاقه و هوس است, وقتى واقعا واردش مى شوى اگر کارآزموده و توانمند باشى, دیگر بیرون رفتن خیلى مشکل است. بازیگرى باید در خون و پوست آدم باشد. بازیگرى یک هنر ذاتى است; عده اى فقط از لحاظ تئورى قوى هستند ولى در مقابل دوربین دست و پاى خود را گم مى کنند. البته در این عرصه جاى خانمهاى باحجاب خالى است, آنها مى توانند با حجاب هم به راحتى بازیگر شوند ولى شرطش این است که نترسند و کنار نکشند و تا دیگرانى که صلاحیت ندارند جاى آنها را پر کنند.
ـ خانم حاجیان, چرا دختران به جاى تحصیل و تجربه در دیگر زمینه هاى هنرى سینما, یکراست مىآیند سراغ بازیگرى؟
ـ الان طورى شده که بعضى از بیننده ها فکر مى کنند بازیگر بالاترین مقام را در فیلم دارد حتى بالاتر از کارگردان. در جامعه ما بیننده با افراد پشت صحنه ناآشنا است و در نتیجه به میزان کار آنها آشنا نیست. او کارگردان و فیلمنامه نویس را نمى شناسد. فیلم بردار و صدابردار را ندیده است ولى بازیگر را دیده و مى شناسد. به قولى بازیگر سهل الوصول ترین چهره را در سینما دارد و قیافه او روى فیلم مهر شده است. پس تماشاگر او را همه کاره فیلم مى داند. چون چهره بازیگر معرف شغلش است و یک علاقمند نمى داند که در پشت صحنه چقدر آدم کار مى کنند, تا این چهره روى پرده سینما بیاید.
((مریم مطوف)): در عالم هستى همه ما بازیگر هستیم. اما با توجه به تفاوت روحیات و دیدها هر کسى نمى تواند از عهده این کار در سینما بر بیاید. وقتى کسى مى تواند ادعا کند یک بازیگر است که همه جور آموزشى دیده باشد و کاملا آماده, وارد میدان شود.
((مهرى اسدیان)): جوهر هنر باید از وجود شخص باشد تا اینکه خودش هم بعدا اقدام کند. این طور نمى شود که هر کسى فکر کند مى تواند بازیگر شود. تازه یک بازیگر هیچ وقت از آن خودش نیست, بلکه قلب او جایگاه احساسات, غمها و شادیهاى دیگران است و هیچگاه براى خودش نمى تپد, بلکه او باید آنچه را که در ذهن و قلب بقیه مى گذرد درک کند و به دیگران انتقال دهد پس مى بینید که این کار هر کسى نیست.
((هدى دیلمى)): بازیگرى نیاز به عشق و علاقه دارد, اگر این دو در آدمى وجود داشته باشد خودش ناخودآگاه به طرف بازیگرى کشیده مى شود, ولى اینکه حالا مى تواند کارى بکند یا نه مهم است.ادامه دارد.