ناگفته هایى ازسرزمین سیب و آتش
((قسمت سوم)) صدیقه وسمقى
اشاره دوباره:
آنچه مى خوانید ادامه سفرنامه تحلیلى خانم دکتر وسمقى است که در دو مرحله بازدید از لبنان در سالهاى 1370 و 1375 تهیه شده است و نکات خواندنى و آگاهیهاى مفیدى را در زمینه وضعیت سیاسى, اجتماعى و فرهنگى لبنان به دست مى دهد.
بیروت
هنوز آرامش و امنیت کافى وجود نداشت. لذا در سفارت اقامت گزیدیم. آقاى علیزاده, کاردار ایران در بیروت با رویى خوش به ما خوشآمد گفت. مدتى استراحت کردیم و با نوشیدن چاى, حسابى خستگى درآوردیم. یکى دو ساعت به غروب مانده بود. دلم مى خواست کمى در اطراف قدم بزنم, اما آقاى علیزاده شدیدا توصیه کرد که به هیچ وجه تنها و پیاده بیرون نرویم. بنا بر این تصمیم, باید تا فردا صبح در اتاق مى ماندیم و سماق مى مکیدیم! هر دقیقه هم که نمى شد چاى نوشید. با مطالعه و نوشتن و گاه شوخى و مزاح با ((انیس)) ساعتها را گذراندم. پیش از غروب تمام مغازه ها بسته مى شد و همه مردم به خانه ها مى خزیدند. کمتر کسى در خیابانها رفت و آمد مى کرد. تاریکى و سکوت فضاى شب را پر کرده بود. موسیقى امواج مانند یک سمفونى زیبا به انسان آرامش مى بخشید. از طبقه پنجم گوشه هایى از چهره زیباى دریا نیز که پشت ساختمانها پنهان شده بود, دیده مى شد. مدت مدیدى از شب را پشت پنجره ایستادم و به سمفونى آرام بخش دریا گوش و دل سپردم.
روز شنبه براى دیدار از مرکز تحقیقات استراتژیک به آنجا رفتیم. این مرکز واقع در نزدیکى سفارت ایران بود. دکتر ((ادریس)) رئیس مرکز با اشتیاق به ما خوشآمد گفت. وى توضیحاتى در باره مرکز تحقیقات بیان کرد. پس از چندى ((سمیر الصائغ)) و ((میشل نوفل)) آمدند. به عربى فصیح سخن مى گفتیم. ((سمیر)) و ((میشل)) مسیحى الاصل بودند که به اسلام گرویده بودند. ((سمیر)) شاعرى است با یک مجموعه شعر اما اکنون سالهاست که شعر را ترک گفته و یا شاید شعر, او را ترک کرده است. او مى گفت اکنون سالهاست که دیگر شعر نمى گوید. او نیز شاعر ادوارى است. حتما دوران عاشقى, شعر به سرش زده است و چون شعله هاى عشق خاموش گشته, شعر نیز از سرش بیرون رفته است! شاعر اگر همیشه عاشق نباشد, شاعر نیست. او کتاب دیگرى نیز به نام ((الفن الاسلامى)) (هنر اسلامى) داشت, که در این کتاب به تحقیق پیرامون هنرهاى تجسمى اسلامى پرداخته و کتاب, مزین به تصاویر زیبایى است. او, همچنین خطاط خوبى است که آثارش را در خانه اش دیدم. ((میشل)) نیز نویسنده است. بیشتر ((سمیر)) سخن مى گفت.
لبنانیها نسبت به باقى عربها مردمانى آرام ترند. لهجه عربى آنان نیز تلطیف شده, کمى نیز با واژه ها و لهجه فرانسوى آمیخته است. حروف را چندان از مخرج تلفظ نمى کنند. اگر چه در نقاط مختلف لبنان نیز لهجه ها متفاوت است. در آداب و معاشرت نیز بهترند و نسبت به دیگر عربها مشترکات بیشترى با ایرانیها دارند.
پس از آن دو ـ سه بار نیز ((سمیر)) را دیدم و در باره هنر و ادب در لبنان گفتگو کردیم.
لبنان اگر چه سالیان درازى است که مرکز بحران و جنگ و ناآرامى است, اما با این حال در
میان کشورهاى عربى و بلکه در خاورمیانه از لحاظ چاپ و نشر کتاب و مطبوعات وضعیت ممتازى دارد. وجود طوایف و اندیشه هاى گوناگون سیاسى, فرهنگى و مذهبى در لبنان و عدم تمرکز قدرت, سبب به وجود آمدن فضایى باز شده است. زمانى چاپ و نشر کتاب در لبنان بسیار رونق داشته, اما اکنون تحت تإثیر بحرانهاى گوناگون و شرایط اقتصادى از رونق گذشته کاسته شده است, اما هنوز از این جهت ممتاز است. در سال 1375 با تحقیقى که در مورد چاپ و نشر انجام دادم, وضعیت چنین بود که ناشران غالبا براى چاپ و نشر سرمایه گذارى نمى کردند. یا مولف, خود سرمایه گذارى مى کرد و یا گاه, سرمایه گذارى مشترک میان ناشر و مولف صورت مى گرفت. بازار خرید و فروش کتاب نیز چندان رونق نداشت و ناشران حداکثر به چهار ـ پنج هزار تیراژ اکتفا مى کردند. کیفیت مطلوب چاپ و تنوع کتب و عدم کنترل و سانسور کتابها قابل توجه بود. از زمان نخست وزیرى ((حریرى)) فقط چاپ مطالب ضد وهابیت و حکومت آل سعود در کتب و نشریات ممنوع شده است. و این به دلیل روابط حسنه و وابستگى خاص حریرى با ((فهد)) و حکومت سعودى است. ((حریرى)) مرد چهار میلیارد دلارى لبنان, در واقع به این ترتیب دین خود را به ((فهد)) ادا مى کند. و وفادارى خود را اثبات, زیرا او ثروت خود را مدیون ((فهد)) است. لذا تبلیغ ضد هر چیزى, به استثناى وهابیت و آل سعود در لبنان آزاد است. تعداد نویسندگان و شعرا و ادبا اعم از مرد و زن نیز در لبنان قابل توجه است.
کتابهایى که در دیگر کشورها قابل انتشار نیست, در لبنان به راحتى منتشر مى شود. مطبوعات نیز قانونا چندان قیود سیاسى و فرهنگى ندارند و هر جریان سیاسى و فکرى, نشریاتى را براى تبلیغ و ارائه افکار و اندیشه هاى خود منتشر مى سازد.
بیروت شرقى
دیماه هزار و سیصد و هفتاد بیش از هفت ماه بود که تردد بین بیروت غربى و شرقى آزاد شده بود. پیش از آن, کسى اجازه نداشت از ((اشرفیه)) که خط تماس بیروت غربى و شرقى است عبور کند. اکنون دولت لبنان طرح ادغام نیروهاى ارتش یعنى مسیحیان و مسلمانان و نیز خلع سلاح احزاب و گروهها و بویژه گروههاى مسلمان را به عنوان راه حل خاتمه جنگهاى داخلى لبنان در دست اجرا داشت.
همه احزاب و گروهها در لبنان داراى شاخه نظامى اند. مانند نه گروه فلسطینى, حزب امل, حزب کتائب, حزب تقدمى الاشتراکى, حزب الله و ... هر یک از احزاب به عنوان موافقت با خاتمه درگیریها و جنگهاى داخلى, مقدارى از سلاحهاى سبک خود را تحویل دولت لبنان دادند و باقى سلاحهاى خود را در انبارها پنهان کردند. باید گفت که هر یک از احزاب, نیروى محرکه اى دارند و این نیروى محرکه قدرتهایى هستند که براى حفظ و دستیابى به منافع خود از این احزاب حمایت مى کنند و در مواقع مورد نیاز احزاب را وارد عمل و درگیرى سیاسى و نظامى مى کنند. لبنان سالیان درازى صحنه درگیرى میان احزاب گوناگون بوده است. حتى درگیرى میان احزاب مسلمان مانند احزاب فلسطینى و حزب امل, و یا حزب الله و امل.
آتش افروزیهاى احزاب مسیحى بویژه حزب فالانژ و کشتار بى رحمانه مسلمانان توسط آنان نیز خود فصل مفصل و سرخى است.
در سال 1370 هر یک از جوانان مسلمان که مایل نبودند در ارتش لبنان خدمت سربازى را انجام دهند, با پرداخت هزار دلار معافیت اخذ مى کردند.
به سوى بیروت شرقى حرکت کردیم. پیش از حرکت, آقاى علیزاده اکیدا از من خواست که از اتومبیل پیاده نشوم. دو نفر از برادران حزب الله نیز مسلح همراه ما بودند. این اقدامات امنیتى از آن روى بود که هنوز مسلمانان در بیروت شرقى احساس امنیت نمى کردند. در حالى که مسیحیان با خاطرى آسوده به بیروت غربى آمد و رفت مى کردند, زیرا مسلمانان به عهد خود وفادارترند و به همین دلیل مسیحیان نیز به آنان اعتماد داشتند. اما برخى آزارها و اذیتها از سوى مسیحیان نسبت به مسلمانان موجب عدم اعتماد مسلمانان به مسیحیان بود. چند روز قبل در یکى از فروشگاههاى بیروت شرقى, مسیحیان, حجاب یک زن مسلمان را به زور برداشته, به او اهانت کرده بودند. با شنیدن این خبر, واقعه زمان حضرت پیامبر(ص) را به خاطر آوردم که یهودیان در بازار به زن مسلمانى اهانت کرده بودند. اما آن روز مسلمانان با وحدت و قدرت خود این گونه جسارتها و اهانتها را بى پاسخ نمى گذاشتند و دست دشمنان را از دامن حرمت و شرافت مسلمانان کوتاه مى کردند, اما امروز مسلمانان آن قدر متفرقند که خود, دشمن یکدیگرند. در بیروت شرقى خبرى از چاله هاى پر از آب در خیابانها و ویرانى و زباله نبود. معمارى این قسمت از شهر با بیروت غربى متفاوت بود. فروشگاهها, کاباره ها, رستورانها, بلوار و تله کابین و شهربازى و پارک و دیگر مراکز تفریحى همه روبه راه بود. در این قسمت از شهر که در واقع, خود شهرى دیگر بود, بسیار نادر اتفاق مى افتاد که برق قطع شود. صداى گوش خراش موتور برق بر اعصاب چنگ نمى زد. مردم این قسمت از برق شهر استفاده مى کردند. از مقابل سفارت آمریکا گذشتیم. آمریکا, پس از عملیات انتهارى یکى از مسلمانان و انفجار سفارت در بیروت غربى, ساختمان سفارت خود را به بیروت شرقى منتقل کرد. ساختمان ویران سفارت آمریکا را در بیروت غربى به خاطر دارم. در انفجار این ساختمان صدها نفر کشته شدند. این عملیات پس از توطئه هاى بسیار سفارت آمریکا علیه مسلمانان انجام گرفت.
در بیروت شرقى هر گونه ویرانى بلافاصله آباد مى شد. در تهاجمات اسرائیلى اصولا قسمتهاى مسیحى نشین هدف نیست و مردمان این مناطق همواره در امان بوده اند. در جنگهاى داخلى نیز غالبا درگیریها را به مناطق مسلمان نشین کشیده اند و لذا مناطق مسلمان نشین در سال 1370 ویرانه اى بیش نبود. اثرى نیز از ساختن و مرمت کردن دیده نمى شد, زیرا بودجه اى از سوى دولت براى این امر اختصاص نیافته بود.
در بیروت شرقى فضاى سبز به اندازه کافى وجود داشت و میادین, مزین به مجسمه هاى حضرت مسیح و مریم مقدس بود.
اختلاف میان وضعیت غرب و شرق بیروت به قدرى چشمگیر بود که هر بیننده اى را به تفکر وامى داشت که آیا دلیل این همه اختلاف چیست؟
هنگامى که از پاتریاک ((پطرس صغیر)) به عنوان یک محقق بى طرف که بر اساس مشاهدات عینى خود نتیجه گیرى مى کند, علت این اختلافات و تبلیغات را پرسیدم, وى در پاسخ گفت: ((حرف شما دقیق نیست. بله, روزى مسیحیان نفوذ داشته اند. قبلا حقوق [ مسلمانان و مسیحیان] مساوى بوده و الان مساوى نیست. همه امکانات در بیروت شرقى نیست. مثلا حیات سیاسى در منطقه غربیهاست. ما فرقى بین بیروت غربى و شرقى قائل نیستیم. این تفاوتها نتیجه جنگ است[ .همین طور که در ذهن خود دنبال امکانات بیروت غربى و مناطق مسلمان نشین مى گشت, افزود]: همه هتلها در منطقه غربى است و در بیروت شرقى هتل نیست[ .نام چند هتل را برد] اما در باره کارخانه ها; بعضى کارخانه ها در بیروت شرقى است و جدید است. و یا کارخانه هایى که در ((جبیل)) ساخته شده به دلیل وجود زمینهاى وسیع در آنجاست. شما اگر به باغها و بستانها بروید, مى بینید که میوه ها روى زمین ریخته است, زیرا بازار ندارد. کشاورزان مسیحى فقیرند. بنابراین نمى توان گفت که دولت به مسیحیان بیشتر توجه دارد. الان متإسفانه برعکس است. اگر قرارداد طائف به طور کامل اجرا شود, توازن به وجود خواهد آمد.))!
او از سویى وجود تفاوتها را تإیید مى کرد و مى کوشید آنها را توجیه کند. به نظر مى رسید که او بیشتر از تغییر اوضاع سیاسى نگران است. در سالهاى اخیر مسلمانان بیشتر کوشیده اند که حقوق از دست رفته خود را بازیابند, اما هنوز راه درازى مانده است. در سال 1375 هنگامى که دوباره به بیروت رفتم, کمى اوضاع نسبت به گذشته تغییر کرده بود. ویرانیهاى بیروت غربى تا حدى از بین رفته بود و در برخى نقاط مشغول بازسازى بودند. دیدن تبعیضات فراوانى که میان پیروان مذاهب مختلف در لبنان وجود داشت و حتى میان فرق مختلف یک دین مثل مارونى و ارمنى, مرا به این اندیشه واداشت که در جهان امروز چقدر عنوان دین و مذهب در سیاست نقش دارد! در لبنان دو فرقه مارونى و ارمنى که در واقع هر دو مسیحى هستند, از نظر امتیازات اجتماعى کاملا متفاوتند. یک ارمنى نمى تواند رئیس جمهور یا وزیر امور خارجه شود, فقط به این دلیل که ارمنى است.
مثلا سیاستمداران غرب که خود ذره اى به تعالیم مسیحیت اعتقاد ندارند, اما با این حال به عنوان مسیحیت تعصب مى ورزند و میان خود و مسلمانان خط سرخ مى کشند. یک مسیحى حتى اگر بى اعتقاد به مسیحیت نیز باشد, هرگز به یک مسلمان بدون قید مسلمان نمى نگرد. و همین طور یک مسلمان به یک مسیحى بدون قید مسیحى نمى نگرد. جهان غرب از عنوان یهودیت براى تشکیل دولت اسرائیل استفاده کرده است و مى کند. ستمهایى که امروز از سوى مسیحیان در بوسنى, چچن, و از سوى یهودیان در فلسطین, از سوى هندوها در کشمیر, و ... صورت مى گیرد, نشان دهنده بخشى از نقش دین در تفکر و زندگى انسانها و بویژه سیاست امروز جهانى است. اگر چه اکثر سیاستمداران و حکام جهان امروز خود افرادى لائیک و لامذهب اند, اما نسبت به مذهبى که به آن تعلق دارند, بى تعصب نیستند و این تعصب در تصمیمات سیاسى آنان بسیار نقش مهمى دارد. با توجه به واقعیات مى توان قاطعانه گفت که مهمترین نقطه اشتراک فرهنگى میان انسانها و جوامع, دین است, هر چند که پیروان ادیان, به تعالیم دینى بى توجه باشند. دین, حتى از عواملى مانند ملیت و زبان نیز قوىتر است.
در غرب بیروت شرقى به جایى رسیدیم که روزى اردوگاه ((تل زعتر)) در آنجا قرار داشته است. این اردوگاه از پایگاههاى مهم فلسطینیها در لبنان بوده است. فلسطینیان در این اردوگاه داراى پایگاه نظامى بودند. قدرت نظامى فلسطینیان در لبنان موجب هراس اسرائیل شده بود. قدرت طلبى و رفتارهاى ناپسند جماعت عرفات در لبنان و سوءاستفاده از قدرت نظامى فلسطینیان نیز بهانه اى بود در دست دشمنان براى سرکوب هر چه بیشتر فلسطینیان.
در آن زمان فالانژیستها در اوج قدرت و تاخت و تاز علیه مسلمانان بودند. ((تل زعتر)) به وسیله نیروهاى فالانژیست محاصره شد. سوریها نیز در این میان, آب به آسیاب فالانژیستها مى ریختند. با شیخ حسین کورانى, رئیس هیإت پشتیبانى از مقاومت اسلامى در باره ماجراى تل زعتر صحبت کردم. او معتقد بود که در سال 1969 م. به دستور کمال جنبلاط, وزیر کشور وقت لبنان براى پایان دادن به غائله ((تل زعتر)), تانکهاى ارتش لبنان نیز وارد معرکه شدند و این اردوگاه را که عده زیادى از مردم بى گناه فلسطینى اعم از زن و مرد و کودک و پیر و جوان در آن سکونت داشتند, گلوله باران کردند. با اسم ((تل زعتر)) سالهاى زیادى بود که آشنا بودم. سال 59 کتاب خاطرات دکتر ((در تل زعتر)) را که نوشته یک پزشک از این اردوگاه و روزهاى کشتار و قتل عام در آنجا بود, با کمک یکى از دوستان فلسطینى به فارسى برگرداندیم. صحنه هاى وحشتناک کشتار و مرگ کودکان و از تشنگى و گرسنگى از خاطرم گذشت. دلم مى خواست در آن مکان کمى قدم بزنم, اما باز هم دو ملک محافظ! اجازه ندادند که از ماشین پیاده شوم. مرور خاطرات همیشه با قدم زدن صفایى دیگر دارد. حال که نمى شد قدم بزنم, از ((تل زعتر)) نیز چیزى باقى نمانده بود, بلکه صاحبان بیروت شرقى بر زمینهاى این خاطرات تلخ و تاریخ غم انگیز, خانه مى ساختند, لذا بیش از این مایل نبودم در آنجا توقف کنم. از قربانگاه ((تل زعتر)) گذشتیم. جایى که مردمان بسیارى قربانى بازیهاى بازیگران شدند. بازیگرانى که دیگران را در آتش مى افکنند و هیچ گاه, خود به آتش نزدیک نمى شوند. همیشه و در هر زمان مردم قربانى بازیهاى آزمندان و خودکامگانند. لبنان همواره شاهد این گونه بازیهاى خطرناک بوده است. عوامل متعددى, همواره در لبنان موجب جنگهاى داخلى شده است. از جمله این عوامل مى توان عوامل زیر را برشمرد:
وجود فرقه هاى مختلف مذهبى, عدم وجود حکومتى متمرکز و مستقل, دخالت بیگانگان و بویژه قدرتهاى غربى در سیاست داخلى لبنان, و بهره بردارى از جنگها, موقعیت خاص استراتژیک لبنان در منطقه خاورمیانه, هم مرزى این کشور با فلسطین اشغالى, وجود احزاب متعدد وابسته به قدرتهاى بیگانه هر نقطه اى از لبنان تاریخ پرماجرا و خونین جنگى را بازگو مى کند. جنگ میان دروزیان و مسیحیان, مسلمانان و مسیحیان, جنگ میان احزاب مختلف و حتى احزاب و گروههاى مختلف مسلمان. این بخش از تاریخ جنگهاى داخلى لبنان را که بازگوکننده جنگ و درگیرى میان احزاب و گروههاى مختلف مسلمان است, باید از صفحات سیاه تاریخ لبنان شمرد. از جمله این جنگها, جنگ میان حزب امل و گروههاى مختلف فلسطینى و جنگ میان حزب امل و حزب الله است که بررسى علل و عوامل موثر در شروع این درگیریهاى فاجعهآمیز خود فصلى است مفصل و موضوعى مستقل و دامنه دار. اکنون که در لبنان بودم هنوز اگر خوب بو مى کشیدى, بوى آتش تازه خاموش شده جنگ را مى توانستى استشمام کنى; جنگ میان امل و حزب الله. اما در فاصله سالهاى 75 ـ 1370 ه$.ش اوضاع داخلى لبنان نسبتا آرام بوده است.
آنچه نباید از نظر دور داشت این است که وحدت نیروهاى مسلمان لبنان از سویى به زیان اسرائیل و از سویى دیگر چندان مطلوب مسیحیان نیست. لذا وجود دستهاى پنهان در این آتش افروزیها را نباید فراموش کرد. پس از مدتها گشت زدن در بیروت شرقى به سوى بیروت غربى بازگشتیم. در ساحل بیروت غربى پیاده شدم تا کمى قدم بزنم و آنجا که آسمان و دریا دست به دست یکدیگر داده بودند لحظه هایى از تیرگى به آبى سفر کنم. چقدر رنگ دریا زیبا است و چقدر زلال آب از زندگى مردم فاصله دارد! مردم آب را مى نوشند, پاى در آب در ساحل قدم مى زنند, در آب غوطه مى خورند, اما افسوس آب را درک نمى کنند. اگر انسان کمى به زلال آب مى اندیشید و آن را حس مى کرد تیرگیها از زندگانى انسان رخت برمى بست.
به ((صخره الروشه)) رسیدیم. و آن صخره اى است که در نزدیکى ساحل سر از آب برآورده و مى گویند که چند قرن قدمت دارد. این صخره به تازگى سر از آب بیرون آورده و با آنکه مانند صخره هاى دیگر بود, اما همه آن را نگاه مى کردند. شاید کتیبه اى در قسمتى از صخره باشد, اما ظاهرا چیزى دیده نمى شد. چند عکس از این طرف و آن طرف صخره گرفتم. که مى داند؟ شاید روزى صخره مهمى شد. در فصل شنا, جوانان از این صخره به عنوان سکوى شیرجه استفاده مى کنند.
ادامه دارد.
جبیلJOBAILE) ) از شهرهاى مسیحى نشین لبنان است.