اخلاق معاشرت (7)
مردم دارى جواد محدثى
یکى از ضرورتهاى اخلاق مسلمانى و معاشرت مکتبى, ((مردم دارى)) است, یعنى با مردم بودن, براى مردم بودن, در خدمت دیگران بودن, شریک درد و رنج و راحت و غم دیگران بودن. همراهى و همدردى و همگامى و همخونى با دیگران و هر نام دیگرى که بتوانى بر آن بگذارى, لیکن واقعیت, همه یکى است, یعنى خود را خدمتگزار و غمخوار دیگران دیدن و دانستن.
این, رمز و راز حیات اجتماعى یک مسلمان است و براى او ((پایگاه مردمى)) و برخوردارى از رإفت و رحمت و مودت و حمایت مردم را فراهم مىآورد.
ماهى به آب زنده است و یک مسلمان اجتماعى, به حسن سلوک با دیگران.
باید دید چه چیزهایى و چگونه رفتارهایى و چه روحیاتى این زمینه و موقعیت و پایگاه را براى انسان پدید مىآورد؟ وقتى هدف یک مسلمان, خدمت بیشتر به همنوعان است, باید راه و رسم آن را هم آموخت. مردم دارى, یکى از این رمزها است.
نمودهاى مردم دارى
بدون شناخت نمودها و شاخصهاى مردم دارى و این خصلت نیکو, نمى توان به رمز آن دست یافت. چه روحیه ها و خصلتهایى سبب جذب دیگران مى شود؟ جذبى که راهگشاى توفیق بیشتر براى خدمت و همدلى باشد. برخى از این نمودها از این قرار است:
1ـ خوش اخلاقى
((حسن خلق)), کمندى است که دیگران را در دام محبت اسیر مى کند.کیست که از برخورد شایسته خوشش نیاید و جذب چنین انسانى نشود؟
از امام صادق(ع) پرسیدند:
حد و مرز اخلاق نیک, چیست؟
فرمود: آن است که:
اخلاقت را نرم کنى,
کلامت را پاکیزه سازى,
و با چهره اى باز و گشاده با برادران دینى ات روبه رو شوى.(1)
گشاده رویى, از بارزترین صفات رسول خدا(ص) بود که سهمى عمده در جذب مردم به اسلام و شیفتگى آنان به شخص پیامبر اسلام داشت. خداوند در باره این خصلت مردمى رسول اکرم(ص) مى فرماید:
((فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک))(2)
((به خاطر رحمت الهى بود که براى مردم نرم شدى و اگر تندخو و خشن و سخت دل بودى, از دور تو پراکنده مى شدند.))
در ادامه آیه مى فرماید: پس, از آنان درگذر, برایشان استغفار کن, و در کار با آنان مشورت نما.
گویا که ((عفو)), ((استغفار)) و ((مشورت)), نمونه هاى دیگرى از حسن خلق و رفتار مردم دارانه و جاذب است, چرا که نوعى اعتماد به مردم و به حساب آوردن آنان است و چنین برخوردى, عامل جاذبه شخص مى گردد.
2ـ عفو و گذشت
کینه توزى و لجاجت, ویژه روحهاى حقیر و همتهاى پایین است. برعکس, آنان که نظر بلند و روح بزرگ دارند, پوزشها را مى پذیرند, از خطاهاى دیگران چشم مى پوشند و از حق شخصى خویش درمى گذرند. بلندنظرى انسان, عامل محبت دلهاى دیگران است. براى خود انسان نیز نوعى لذت روحى دارد و گفته اند: ((در عفو, لذتى است که در انتقام نیست. ))
عفو و گذشت و چشم پوشى و نادیده گرفتن لغزشهاى دیگران, دانه هاى جلب محبت است و دیگران را خوشبین, وفادار و بامحبت نگاه مى دارد.
امام سجاد(ع) در دعاى بلند ((مکارم الاخلاق)), از خداوند این گونه مى طلبد:
((خداوندا!...
مرا ثابت قدم و استوار بدار, تا با ناخالصان و دغلها, خیرخواهانه برخورد کنم,
و هر کس از من دورى گزید, من به او نیکى کنم,
و به کسى که مرا محروم کرده, بذل و عطا کنم,
و با آن که با من قطع رابطه کرده, بپیوندم,
و کسى را که غیبت مرا کرده است, به خوبى یاد کنم,
توفیقم ده که نیکى را سپاسگزار باشم,
و ... از بدى, چشم پوشم و درگذرم.))(3)
اینها گوهرهاى تابناکى در شیوه هاى معاشرت است. گفتن اینها در زبان, آسان است, اما عمل, بسیار سنگین است و جز از همتهاى والا و روحیه هاى زیبا برنمىآید و باید توفیقش را از خدا طلبید.
3ـ بخشش و محبت
آدمیزاد, بنده احسان است. به هر کس نیکى کنى, او را رام و مطیع خویش مى سازى و به هر کس محبت و لطف کنى, قلعه دلش را فتح کرده اى. به قول سعدى:
بنده حلقه بگوش, ار ننوازى, برود
لطف کن لطف, که بیگانه شود حلقه بگوش
این تعلیم حضرت رسول(ص) است که:
((اى مردم!
مى دانم که نمى توانید با اموالتان همه مردم را راضى کنید, ولى با چهره باز و گشاده رویى و خوش اخلاقى, مى توانید.))(4)
و سخن مولایمان حضرت امیر(ع) چنین است:
((بالایثار یسترق الاحرار))(5)
((آزادمردان, با ایثار, بنده و غلام مى شوند.))
البته بنده و غلام خوبیها و کرامتهاى اخلاقى. این هم گام دیگرى در جذب دلها و ایجاد الفتها و تحکیم رابطه هاى عاطفى در جامعه بشرى است.
4ـ تواضع و خاکسارى
همچنان در پى بیان نمونه هایى از روحیه ((مردم دارى)) هستیم. افتادگى و تواضع و فروتنى, یکى دیگر از این ویژگیهاست. چنین کسان مى توانند مردم را دور شمع وجود خودشان جمع کنند, آن گونه که پیامبر خدا بود و انجام مى داد. تکبر, پشت انسانها را خالى مى کند و زیر پا را هم!
مردم, از پیرامون افراد مغرور و متکبر و خودخواه, پراکنده مى شوند. برعکس آن, تواضع, مردم را به محبت و عنایت و حمایت مى کشاند.
امام على(ع) فرموده است:
سه چیز موجب محبت دیگران مى شود: ((الدین و التواضع و السخإ)).(6)
((دیندارى, فروتنى و بخشندگى.))
مغروران و خود بزرگ بینان, هرگز نمى توانند با جمعى کار کنند و حمایت آنان را همواره همراه خود داشته باشند. اگر هم چند صباحى مردم در پى آنان باشند, به تدریج رهایشان مى کنند. مى گویى نه؟ به اطراف و دوستانت بنگر, و به آنان که کارى در دستشان است دقت کن. ببین متکبران در میان مردم جا و محبوبیت دارند, یا متواضعان؟
5ـ حوصله و تحمل
((سعه صدر)), وسعت نظر و ظرفیت لازم داشتن, از نمونه هاى دیگر ((مردم دارى)) است. گاهى افراد, بى حوصله اند, از جایى و چیزى ناراحتى دارند, یا ضرر و آسیبى دیده اند, یا تحت فشار و گرفتارىاند, توقعهایشان بالاست, عصبانى مى شوند, حرف تند مى زنند و ...
آن که صبور باشد و بردبار, مى تواند با مردم کنار آید,
آن که تحمل حرفها, تندیها و بداخلاقیها را در ((مکتب صبر)), تمرین و تجربه کرده باشد, مى تواند در ارتباط با مردم, به خدمت خویش و حضور کریمانه در کنارشان ادامه دهد. خود تحمل و مقاومت, براى انسان, هوادار درست مى کند. از کوره در نرفتن, بردبارى نشان دادن, خشمگین نشدن, از آثار این ((ظرفیت)) است. کسى که از این ویژگى اخلاقى برخوردار باشد, از یارى و حمایت دیگران هم برخوردار خواهد بود. باز بشنویم از کلام امیرالمومنین(ع) که فرمود:
((بالحلم تکثر الانصار))(7)
و نیز این کلام نورانى آن حضرت:
((بالاحتمال و الحلم یکون لک الناس انصارا و اعوانا))(8)
که هر دو سخن, معناى مشابه دارد, یعنى: در سایه حلم و بردبارى و تحمل است که یاوران زیاد مى شوند و مردم, پشتیبان و حامى تو مى گردند.
این خصلت, بویژه براى کسانى که با مردم در تماس و ارتباط بیشترىاند و در معرض مراجعات, طرح سوالها, نیازها, توقعات و مشکلاتند, ضرورىتر و از مهمترین صفات شایسته براى مسوولان است.
6ـ تفقد و رسیدگى
مردم, بویژه گرفتاران و دردمندان, نیازمند احوالپرسى, رسیدگى, سرکشى و در یک کلمه ((تفقد))ند.
گاهى یک احوالپرسى و سلام, شادابى روح و نشاط زندگى فراوانى (براى هر دو طرف) پدید مىآورد.
گاهى نوشتن یک نامه یا تلفن کردن به یک آشنا و فامیل, محبتها و صفاهاى بسیارى ایجاد مى کند.
گاهى سر زدن به همسایه و عیادت یک بیمار و شرکت در یک مجلس ختم یا عروسى, مبدإ بسیارى از دوستیهاى ماندگار مى شود.
دید و بازدیدهاى خانوادگى, دلها و زندگیها را به هم مربوط مى کند.
پرسیدن از گرفتاریها و مشکلات دیگران و تلاش در حل و رفع آنها, در دلها را به روى انسان مى گشاید.
پس چه باید کرد؟ روشن است: با مردم زیستن, با همسایه ها و همشهریها و همکاران و معاشران و همنوعان, جوش خوردن, انس گرفتن, در رنج و راحت دیگران شریک شدن, فاصله ها را با دیگران کوتاه کردن, قطع رابطه ها را به ((آشتى)) بدل کردن, اختلافها و کدورتها را زدودن و ...
اینها همه ((عمل صالح)) است.
و خداوند چنین نیکوکاران را دوست مى دارد.
تا توانى به جهان خدمت محتاجان کن
به دمى یا درمى یا قلمى یا قدمى
((مردم دارى)), اخلاق زیبنده مسلمانى است که مى خواهد از الگوهاى دینى و ارزشهاى مکتبى الهام بگیرد و ((زندگى اسلامى)) داشته باشد.
باید با ((عمل)), دیگران را جذب کرد, نه با ((حرف))! ((گفتار بى عمل, چک بى محل است)). و مردم دارى, اخلاق انبیا و اولیاست ..
پى نوشت :
1ـ معانى الاخبار, صدوق, ص 253.
2ـ آل عمران, آیه 159.
3ـ صحیفه سجادیه, دعاى 20 (دعاى مکارم الاخلاق).
4ـ مستدرک وسائل الشیعه, ج 2, ص 83.
5ـ غررالحکم. آمدى, ج 1, ص 329.
6ـ همان, ص 360.
7 و 8ـ همان, ص 329 و 335.