اخلاق معاشرت (9) مهمانى و ضیافت جواد محدثى
از برجسته ترین خصلتهاى نیکمردان و آزادگان, کرم و سخاوت است. و همین آزادگى از تعلقات و خوى بذل و بخشش است که دیگران را اسیر محبت و احسان مى کند. ((ضیافت)) و داشتن دستى باز و سفره اى گشوده و عطایى پیوسته و مهمان دارى و مهمان نوازى, از نشانه ها و جلوه هاى این روحیه فتوت و جوانمردى است. معاشرتها, دید و بازدیدها و رفت و آمدها, گاهى به صورت ((مهمانى)) است. از این رو آشنایى با آداب ضیافت و رسوم دینى مهمانى, در محدوده ((اخلاق)) معاشرت مى گنجد. این موضوع, دو جنبه و دو طرف دارد: یکى کسى که مهمان مى کند, دیگرى آن که مهمان مى شود. و هر کدام را آداب و روش و حد و حدودى است, قابل بحث. مهمان, برکت خانه بعضى, از مهمان گریزانند. برخى هم مهمان دوستند. هر کدام هم نشان دهنده خصلت درونى افراد است. حضرت على(ع) را اندوهگین دیدند. پرسیدند: یا على! سبب اندوه شما چیست؟ فرمود: ((یک هفته است که مهمانى برایم نیامده است!...))(1) این کجا؟ و آن که آمدن مهمان را نزول بلا مى شمارد و کوه غم بر دلش مى افتد و عزا مى گیرد, کجا؟ برکت خانه, در آمد و شد مهمان است. مهمان رحمت الهى است و پذیرایى از مهمان, توفیقى ارجمند است که نصیب هر کس نمى شود. مهمان حبیب خداست. در ضرب المثلهاى ایرانى است که: ((مهمان, روزى خود را مىآورد.))(2) البته این ضرب المثل, از احادیث اسلامى گرفته شده و ریشه اى دینى دارد. از حضرت رسول(ص) روایت است که: ((الضیف ینزل برزقه ...))(3) مهمان, روزى خود را نازل مى کند. البته اضافه بر این, گناهان صاحبخانه و میزبان را هم مى زداید و این برکتى شگفت است. باز هم در این زمینه حدیثى از امام صادق(ع) بشنویم که به یکى از یارانش به نام ((حسین بن نعیم)) فرمود: ـ آیا برادران دینى ات را دوست دارى؟ ـ آرى. ـ آیا به تهیدستان آنان سود مى رسانى؟ ـ آرى. ـ سزاوار است که دوستداران خدا را دوست بدارى. به خدا سوگند, نفع تو به هیچ یک از آنان نمى رسد, مگر آنکه دوستشان بدارى. راستى, آیا آنان را به خانه خودت دعوت مى کنى؟ ـ آرى. هرگز غذا نمى خورم مگر آنکه پیش من دو سه نفر یا کمتر و بیشتر از برادران هستند. حضرت فرمود: ـ آگاه باش که فضیلت آنان بر تو, بیش از برترى تو بر آنان است! (راوى که با شنیدن این سخن به تعجب آمده بود, پرسید:) ـ فدایت شوم! من به آنان طعام مى دهم, مرکب خویش را در اختیارشان مى گذارم, با این حال آنان برتر از منند؟ ـ آرى! چون وقتى آنان به خانه تو وارد مى شوند, همراه خود, آمرزش تو و خانواده ات را همراه مىآورند و چون مى روند, گناهان تو و خانواده ات را با خویش مى برند.(4) کسى که خانه اى وسیع, امکاناتى فراوان و دستى سخاوتمند دارد, شکرانه نعمتهاى الهى را گاهى باید با انفاق و صدقه, گاهى با اطعام و مهمانى, هدیه, دستگیرى از بینوایان, کمک به محرومان و ... ادا کند, و گرنه شهرت و ثروت و مال, وبال او خواهد شد. ((ولیمه)), یک سنت دینى در باره اینکه کى باید سور و اطعام داد, و به چه کسانى و چگونه, در دستورهاى دینى, آداب و نکات فراوانى آمده است که به بعضى اشاره مى شود.
موارد مهمانى از توصیه هاى حضرت رسول به امیرالمومنین(ع) یکى هم این بود: ((یا على! لا ولیمه الا فى خمس: فى عرس او خرس او عذار او وکار او رکاز.))(5) یا على! جز در این پنج مورد, ولیمه اى (اطعام و مهمانى دادن) نیست: ازدواج و عروسى, تولد نوزاد, ختنه کردن کودک, ساختن یا خریدن خانه, بازگشت از سفر حج. در این موارد, سزاوار است که انسان به این بهانه و مناسبت, سفره اى بگسترد, ذبحى کند و مومنان را به مهمانى دعوت کند. در حدیث دیگرى از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمود: هر کس مسجدى ساخت, گوسفند چاقى را ذبح کند و از گوشت آن به محرومان بینوا اطعام کند و از خداوند بخواهد که شر سرکشان جن و انس و شیطانها را از او دور کند.(6) مهمانى براى هر یک از موارد یاد شده, سنتى اسلامى است که دلها را به هم مهربانتر و صفا و صمیمیت میان جامعه را بیشتر مى کند و اقوام و دوستان, یکدیگر را مى بینند و آشناتر مى شوند, روحها شاداب تر و زندگیها بانشاطتر مى شود. در زندگى اولیإ دین و پیشوایان معصوم نیز, نمونه هاى فراوانى از این گونه ضیافتها دیده مى شود. از جمله به این نمونه دقت کنید: امام هفتم, حضرت کاظم(ع) براى تولد یکى از فرزندانش ولیمه و اطعام داد و به مدت سه روز در مسجدها و کوچه ها, در ظرفهایى به مردم ((فالوده)) داده شد. برخى پشت سر, این کار را بر حضرت عیب گرفتند. وقتى امام کاظم شنید, در پاسخ آن عیبجویى, به سنت انبیا و روش پیامبر اکرم(ص) استناد نمود.(7)
مهمان نوازى گرچه بادیه نشینان عرب به مهمان نوازى معروفند, همچنین عشایر خودمان در ایران, ولى در بسیارى از شهرها و مناطق, با جلوه هاى زیباى مهمان دوستى مواجه مى شوید. شاید شما هم نام برخى از شهرها و مناطق را به عنوان مهمان نواز و مهمان دوست شنیده اید که در این خصلت, مشهورند و زبانزد خاص و عام. این نیز ریشه در فرهنگ دینى و باورهاى مذهبى دارد و تعلیمى است که از قرآن و دین فرا گرفته اند. اساسا دین ما, یکى از موثرترین عوامل شکل دهنده به ((فرهنگ عمومى)) در جامعه ایرانى و اسلامى است. در روایات اسلامى, حتى فصلى به عنوان ((باب اقرإ الضیف و اکرامه))(8) وجود دارد که به تکریم و گرامى داشتن و احترام و پذیرایى از مهمان سفارش مى کند و مهمان دوستى را خوش مى دارد و خوشحال شدن از آمدن مهمان را بسیار نیکو مى شمارد و خانه بى مهمان را دور از فرشتگان مى داند. امام باقر(ع) به نقل از پدرانش از قول حضرت پیامبر(ص) فرموده است: ((اذا دخل الرجل بلده فهو ضیف على من بها من اهل دینه, حتى یرحل عنهم ... ))(9) هرگاه کسى وارد شهرى شد, او مهمان همدینان خودش در آن شهر است, تا آنکه آنجا را ترک کند. وقتى تازه واردى به یک شهر, مهمان مردم آنجا محسوب شود و آنان وظیفه اکرام و مهمان نوازى دارند, ورود مهمان به خانه شخصى یک مسلمان, ضرورت اکرام و پذیرایى بیشترى را داراست. از همین جاست که اگر شهرى پذیراى مهمانهاى خارجى, سیلزدگان, آوارگان جنگ, آسیب دیدگان از زلزله و حوادث و آوارگان از یک کشور همسایه باشد, به حکم وظیفه انسانى و به دستور اخلاقى اسلام, وظیفه آن شهروندان است که با آغوشى باز و گرم و برخوردى کریمانه و بزرگوارانه, مهمان نوازى کنند. از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است که فرمود: ((اکرموا الضیوف و اقروا الضیوف))(10), مهمانها را اکرام و پذیرایى کنید.
پرهیز از اسراف و ریا هر عمل خیر و شایسته اى, گاهى دچار برخى آفتها مى شود. با همه ستایشى که از پذیرایى شایسته از مهمان شده, اگر جنبه تعادل رعایت نشود و به مرز اسراف و ولخرجیهایى برسد که اغلب, روى چشم و هم چشمى است, یا ریشه در خودنمایى و تفاخر دارد, ناپسند است و همین کار مقدس و خداپسند, از قداست و محبوبیت نزد خدا مى افتد. اطعام, با همه ارزشى که دارد, آنجاست که ((فى الله)) و ((لله)) باشد و به قصد سیر کردن شکمى گرسنه یا شاد کردن برادرى مومن یا تقویت رابطه هاى خویشاوندى و صله رحم باشد. درست است که از نعمت الهى باید بهره گرفت, اما با حفظ حد و مرز ارزشى آن و فراتر نرفتن از مرز اعتدال, و انجام دادن آن کار به صورتى خردمندانه و شرع پسند و عرف پذیر! روزى حضرت امیر(ع) به ((علإ بن زیاد)) که خانه اى وسیع و مجلل براى خود ساخته بود, فرمود: با این خانه بزرگ, در این دنیا مى خواهى چه کنى؟ تو در آخرت, به چنین منزل وسیعى بیش از دنیا نیاز دارى; مگر آنکه بخواهى از همین خانه وسیع دنیوى, به آخرت برسى, مثل اینکه در این خانه از مهمان پذیرایى کنى, صله رحم نمایى, به بستگانت برسى, حقوقى را که از این خانه بر گردن دوست تو ادا کنى. در این صورت, از همین خانه به آخرت مى رسى! ...(11) گاهى اصل مهمانى دادن, ریاکارى است. گاهى نوع غذا و محل اطعام و کیفیت سفره چیدن, تظاهر و خودنمایى است. گاهى مهمانهاى خاص و مدعوین, شایسته اطعام نیستند, یا با انگیزه هاى ریاکارانه و حسابگرانه و مصلحت اندیشانه دعوت مى شوند. همه اینها نارواست و هدر دادن نعمتهاى الهى. پیامبر خدا(ص) فرمود: هرکس طعامى را از روى ریا و خودنمایى اطعام کند و مهمانى دهد, در روز قیامت, همانند آن را خداوند از طعامهاى دوزخى به او مى خوراند.(12) و امام باقر(ع) فرمود: ((ولیمه)), در حد یکى دو روز, کرامت و بزرگوارى است, بیشتر از آن, ریا و سمعه است: ((الولیمه یوم او یومین مکرمه و مازاد ریإ و سمعه)).(13) البته اینها در سوردادنها و مهمانیهاى رایج و مرسوم به مناسبتهاى یاد شده است. اما اصل مهمان دوستى و کرم و اطعام به محرومان, سخاوتى است که هرچه بیشتر و مستمرتر باشد, بهتر و زیبنده تر است. ((هاشم)), جد بزرگ رسول خدا, همیشه سفره اى باز داشت و غذاى آماده او و خانه مهیایش براى عامه مردم, او را به سیادت و آقایى قریش رسانده بود. ((حاتم طایى)), سخاوتمند معروف عرب, خانه اى داشت که ملجإ مردم و محل امید بینوایان و مسافران و مهمانان مختلف بود. امام حسن مجتبى(ع) مهمانخانه اى در منزل داشت که به طور معمول, از طبقات مختلف, بویژه افراد غریب و بى خانه و بینوا و مسافران و یتیمان و محرومان, پیوسته از آن بهره مند مى شدند. براى کریمان بلندهمت, ((اطعام)) لذتى بیش از طعام خوردن دارد و حظ روحى آنان از این رهگذر است. چه زیباست این کلام مولا على(ع) که فرمود: ((قوت الاجساد الطعام, و قوت الارواح الاطعام)).(14) قوت و غذاى جسم, غذا خوردن است, ولى غذاى روح, اطعام و غذا دادن. کسى مى گفت: بزرگترین لذت روحى من وقتى است که عده اى نیازمند و تهیدست را به مهمانى دعوت کنم و آنها سر سفره نشسته و مشغول خوردن باشند و من از دور, این صحنه را نگاه کنم و لذت ببرم! مجال سخن در باره مهمانى هنوز هم باقى است, تا فرصتى دیگر. پایان این نوشته را از ((قابوسنامه)) مىآوریم که توصیه مى کند: ((چون میهمان کنى, از خوبى و بدى خوردنیها عذر مخواه, که این طبع بازاریان باشد, هر ساعت مگوى که فلان چیز بخور, خوب است! یا چرا نمى خورى؟ یا من نتوانستم سزاى تو کنم, که اینها سخن کسانى است که یک بار میهمانى کنند.))(O O(15 پى نوشت : 1ـ میزان الحکمه, ج5, ص521. 2ـ امثال و حکم, دهخدا, ج4, حرف میم. 3ـ میزان الحکمه, ج5, ص520, وسائل الشیعه, ج16, ص459. 4ـ کافى, ج2, ص201, ح8 و 9. 5ـ وسائل الشیعه, ج16, ص454. 6ـ همان, ح4. 7ـ همان, ص452, ح2. 8ـ بحارالانوار (بیروت), ج72, ص458. 9ـ همان, ص462. 10ـ کنزالعمال, ج9, ص245. 11ـ نهج البلاغه, خطبه 209. 12ـ وسائل الشیعه, ج16, ص455. 13ـ همان, ص456. 14ـ بحارالانوار, ج72, ص456. 15ـ رهنمون, ص748.
|