اینگونه بود که اسلام آوردم (1)
گفتگو با خانم فاطمه سیفى (سونک اون هى) مریم حقیقت گو
از آن روز که وارد ایران شد عاشق اسلام نیز شد و از آن روز که عشق به اسلام در وجودش جا گرفت به دنبال اسلام و قرآن رفت, با عشق و علاقه به فراگیرى قرآن و نماز پرداخت, در ماه مبارک رمضان روزه گرفت. و از آن موقع به بعد بود که خود را مسلمان نامید. خانم فاطمه سیفى (سونک اون هى) از کشور کره یکى دیگر از خواهرانى است که حدود 2 سال است به دین مبین اسلام مشرف شده است. وى در گفتگوى خود با پیام زن مى گوید:
من در ژاپن مشغول تحصیل در کالج بودم و در آنجا با همسرم آشنا شدم. پس از چند وقت تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم اما من باید اول مسلمان مى شدم. براى همین تصمیم گرفتم به ایران سفر کنم. اتفاقا وقتى به ایران آمدم ماه محرم بود و نزدیک عاشورا, همه جا سیاه پوش بود. من آن موقع که تازه وارد ایران شدم هنوز اسلام را نمى شناختم خلاصه در خدمت یک روحانى نزدیک منزلمان شهادتین را گفتم و مسلمان شدم و از آن به بعد بود که همسرم راه را نشانم داد تا به دنبال اسلام بروم و خودم اسلام حقیقى را بشناسم.
ـ خانم سیفى, اسلام حقیقى را چگونه دیدید و آیا با تصوراتى که از قبل در ذهن داشتید یکسان بود یا خیر؟
من ابتدا که خانمهاى چادرى را مى دیدم پیش خود فکر مى کردم مردها خیلى آنها را اذیت مى کنند! به هر حال, موقع ورودم به ایران هم خیلى مى ترسیدم. وقتى که وارد ایران شدم گریه مى کردم و ناراحت بودم, حتى مى ترسیدم به دوستانم بگویم که مى خواهم در مورد اسلام تحقیق کنم اما وقتى دیدم زنان در ایران سر کار مى روند, درس مى خوانند و خلاصه فعالیت مى کنند, فهمیدم اشتباه مى کرده ام. وقتى دیدم که امام خمینى حتى در لحظات آخر زندگى اش نماز مى خواند, درس بزرگى گرفتم چون مى دیدم که روحانیون ایران خودشان پاىبند هستند و با آدمهاى معمولى در کنار هم نماز مى خوانند و به عبادت مى پردازند. خلاصه همه اینها باعث شد که تفکرات اشتباه در مورد اسلام, از ذهنم پاک شود و خودم مشتاقانه به دنبال اسلام رفتم. با راهنمایى شوهرم و دو تن از دوستانم که خودشان نیز کره اى و ژاپنى بودند و مسلمان شدند, در مورد اسلام, نماز, حجاب و ... تحقیق کردم و آنها را از عمق وجودم قبول کردم.
ـ آیا به خواسته هاى قلبى خود رسیده اید؟
بله, تا حدودى حجاب را به خوبى پذیرفته ام و الان خیلى راحت و با حجاب کامل اسلامى در جامعه رفت و آمد مى کنم. وقتى همسرم بلند اذان مى گوید و یا نماز مى خواند به قدرى لذت مى برم که دست از هر کارى برمى دارم و مى نشینم و با دقت گوش مى کنم چون خودم هنوز در قرائت نماز مشکل دارم و تنها ناراحتیم این است که هنوز نمى توانم نماز بخوانم اما تلاش مى کنم که سریعتر یاد بگیرم. در ماه مبارک رمضان با اینکه بدنم آمادگى نداشت و تا به حال روزه دارى را تجربه نکرده بودم, اما توانستم به راحتى روزه بگیرم و ماه مبارک رمضان یکى از زیباترین ماهها بعد از مسلمان شدن برایم بود.
ـ خانم سیفى, لطفا بین موقعیت زنان در ایران و ژاپن یا کره مقایسه کنید.
زنان در کره همپاى مردان کار مى کنند و درس مى خوانند اما به وظیفه اصلى خود یعنى مادرى و همسردارى نمى رسند. آنان در واقع خانه و خانواده را رها مى کنند. براى همین جامعه براى تربیت بچه ها اقدام مى کند و آن هم بسیار خطرناک است, چون بچه ها دچار انحراف مى شوند اما در ایران یک زن تمام تلاش خود را حتى کار کردن بیرون از خانه و درس خواندن را براى تربیت صحیح فرزندان به کار مى گیرد و این مهمترین تفاوت زن مسلمان ایرانى و زن غیر مسلمان کره اى یا ژاپنى است.
ـ آیا دوست دارید در ایران بمانید؟
بله, با این همه اوصاف, عاشق و شیفته اسلام و ایران شده ام و هر چند خانواده ام در کره هستند اما هرگز دوست ندارم به کره برگردم. اینجا مشکل رفت و آمد در جامعه و تربیت فرزندان خیلى کمتر از کشور کره است.
ـ حالا به چه کارى مشغول هستید؟
در حال حاضر علاوه بر تحقیق در مورد اسلام, ترم سوم آزفا را به پایان رسانده ام.
ـ شما در ابتدإ ورود به ایران از طرف خانواده همسرتان چه عکس العملى دیدید؟
پدر و مادر همسرم بسیار مهربان هستند و خیلى صمیمانه از من استقبال کردند. اینجا روابط در میان فامیل, اقوام, دوستان و آشنایان خیلى گرم است و من از این بابت بسیار خوشحالم حتى در کوچه هم که مى روم با همسایه ها, با پیرمردها سلام علیک مى کنم. ما اول ازدواجمان با مادرشوهرم زندگى مى کردیم.
ـ در حال حاضر چه مشکلى دارید؟
مشکل اول این است که منابع در مورد اسلام به زبان کره اى یا ژاپنى خیلى کم است. مسإله بعدى هم چیزى است که در برنامه تولدى دوباره دیدم. در آن برنامه مى گفتند ایران پس از انقلاب رشد کرده است. اما سوال من این است که اگر ایران رشد کرده پس ایرانیها باید درک کنند و قدر اسلام و مسلمانى خود را بدانند اما متإسفانه عدم رعایت حجاب کامل در جامعه اسلامى ایران از طرف برخى افراد مشکل شخصى و اجتماعى است که باید حل شود.
ـ آقاى سیفى, شما در ژاپن چه کار مى کردید و چطور شد که با همسرتان آشنا شدید؟
من حدود 5/5 سال در ژاپن بودم و در کارخانه صحافى کار مى کردم که عموما تقویم یا کتابهاى مذهبى مسیحیت و غیره را به زبانهاى مختلف چاپ مى کرد. برایم سوال بود که چرا قرآن به زبانهاى مختلف ترجمه نمى شود و براى همین به سفارت مراجعه کردم و اعتراض کردم اما جواب درستى نشنیدم و با توجه به اینکه اسلام در ژاپن کاملا اشتباه و غلط جا افتاده, مثلا دو گروه از به اصطلاح مسلمانان بر سر اینکه طبقه پایین یک مسجد را به مشروب فروشى تبدیل کنند همیشه با هم درگیرى داشتند, حتى مسلمانان آنجا قبله را نمى دانستند. به هرحال فکر کردم اگر نتوانم به این وسعت در یک کشور کار کنم و بخواهم اسلام حقیقى را به آنان بشناسانم, کار سختى است. بنابراین تصمیم گرفتم با یک دختر ژاپنى یا کره اى ازدواج کنم و لااقل وظیفه و دین خود را نسبت به دین اسلام ادا کنم و این کار را کردم. امیدوارم که بتوانم موفق باشم و همسرم را به خوبى با دین اسلام آشنا کنم. من او را مجبور نمى کنم. او را آزاد گذاشته ام تا باور قلبى نسبت به همه عبادات و اعتقادات اسلامى پیدا کند و بعد به آنها عمل کند.
ـ همسرتان را به کدام مکانهاى زیارتى برده اید؟
به امامزاده داوود, شاهچراغ, حضرت عبدالعظیم, قم و چند جاى دیگر.
ـ همسرتان موقع ورود به این زیارتگاهها چه احساسى داشتند؟
او از اینکه حاجت گرفته بودند و این قدر پول در ضریح امامزاده ها ریخته بودند به اعتقادات قلبى مردم نسبت به این عزیزان که واسطه بین آنان و خداوند هستند پى برد.
ـ آقاى سیفى, به عنوان کسى که خود را در قبال اسلام مسوول مى دانید چه درخواستى دارید؟
درخواست من بیشتر در زمینه تبلیغات با جاذبه است به دلیل اینکه مسلمانان همیشه به بعد دافعه اسلام توجه مى کنند. درخواست دومم این است که انجمنى تشکیل شود از افراد خارجى که مسلمان شده اند و با کمک آنها جزواتى در مورد اسلام و به زبانهاى مختلف منتشر شود.