دنیاى جوان (10) اختلاط, مراقبت والدین, الگوپذیرى, و تمدن غرب آیت الله سیدمحمدحسین فضل الله ترجمه: مجید مرادى رودپشتى
خطرهاى اختلاط O نظر اسلام در باره مدارس مختلط چیست؟ آیت الله فضل الله: در اسلام اصل, عدم اختلاط است; هر چند طرفداران اختلاط ادعا مى کنند که جامعه منفصل از جهت رشد روانى و اجتماعى و چه بسا اخلاقى, دچار مشکلاتى خواهد شد, زیرا مرد را وادار مى کند تا از دور به زن بنگرد و زن را نیز وا مى دارد تا دورادور نگاهى به مرد داشته باشد. چه بسا این نگاه از دور بسیارى از تخیلات و افکار غیر واقعى را فعال کند در حالى که اگر زندگى اشان به حالتى طبیعى و معمولى از جهت روابط اجتماعى در آید, ابزارهاى برانگیخته شدن آن تخیلات خود به خود از بین مى رود. اما من در این زمینه چنین مى اندیشم که اگر چه دلیلى که اینان ذکر مى کنند تا حدى درست است اما تجربه زنده در مسایل اخلاقى نشان داده است که هر گاه اختلاط بیشتر شده, انضباط اخلاقى رو به کاهش نهاده است و مسایل روانى به حالتى شبیه حالت اضطرارى در آمده است, زیرا اختلاط بویژه در دوره نوجوانى و بلوغ بسیارى از عناصر تحریک را برمى انگیزد, زیرا مسإله جنسیت عنوان ذهنیت دختر و پسر نوجوان و بالغ است و این خود اگر نتایج عملى انحرافآمیزى را به دنبال نداشته باشد, قطعا آثار روانى پیچیده اى را در پى خواهد داشت. شاید از همین رو است که بسیارى از عالمان علم الاجتماع در بحث پیرامون مسإله دوستى بین زن و مرد مى گویند: ((بسیار دشوار است که باور کنیم دوستى اى خالصانه و بى ریا بین زن و مرد برقرار شود. زیرا هر گاه دوستى, فضاى گرمترى بیابد غریزه را وادار مى کند تا راهى براى دستیابى به حالات جسمانى زن و مرد بیابد.)) و این حقیقتى است که ما هم شکل عمومى اش را مى بینیم. جامعه غربى, هنگامى که آزادى جنسى را یکى از اقسام آزادى مى شمارد و آن را حالتى طبیعى قلمداد مى کند, نسبت به مسإله اختلاط احساس وجود هیچ مشکل اخلاقى اى را نمى کند و حتى عدم اختلاط را مسبب آثار و نتایجى منفى مى داند. اما, ما وقتى که در جامعه اى بر اساس ارزشهاى اخلاقى زندگى مى کنیم, به سختى مى توانیم پیوستگى اى بین این ارزشهاى اخلاقى و مسإله اختلاط ببینیم, زیرا اختلاط, مشکلات فراوانى را براى کسانى که در چنین فضایى به سر مى برند, به بار مىآورد.
زن و آزادى کار O دیدگاه اسلام در باره اقدام زن به انجام کارهایى که با طبیعت[ و شإن] او سازگارى ندارد چیست؟ آیت الله فضل الله: زن حق دارد همانند مرد به انجام هر کار حلالى اقدام کند. در این مسإله شرعى تفاوتى بین کار زن و کار مرد نیست. اما در این مسإله تفصیلاتى وجود دارد که مربوط مى شود به زن موصوف به وصف همسر. زیرا او نسبت به زندگى زناشویى و طبیعت امر مادرىاش, تعهداتى دارد. گاه تعهدات زناشویى اش به او تکلیف مى کند که جز با همراهى همسرش کار نکند. اما از جهت نظرى و فکرى باید بگویم اسلام همان طور که مرد را از هیچ کار [ حلالى] باز نداشته است زن را نیز از هیچ کار شایسته اى منع ننموده است. و اگر مى بینیم براى کار کردن زن, تعهدات و مقررات اخلاقى اى وجود دارد, براى مرد نیز چنین است. اما اگر محیط کار داراى فضایى اخلاقى باشد, براى زن جایز است که کار کند. چنان که براى مرد نیز رواست.
مراقبت پدرانه رفتار فرزندان O دختران و پسران مراقبت رفتار خود را از سوى پدر و مادر, دخالت در امور شخصى خود مى دانند. آیت الله فضل الله: یک نوع مراقبت, مراقبت عقب مانده و ارتجاعى و قرون وسطایى است که سبب مى شود انسانى که مورد مراقبت تو است در فضایى کابوس مانند و خفقانآور به سر برد که موجودیت او را در هم مى کوبد و تحت فشارش قرار مى دهد. چنین انسانى خود را در محاصره چشمها و نگاههاى تیز و به تعبیرى جاسوسهاى تو مى بیند. براى شناختن جوانانمان و دانشجویانمان و فرزندانمان, مراقبت و مواظبت از آنان امرى ضرورى است و به همین دلیل شایسته است که این مراقبت را به شیوه اى درست اعمال کنیم تا آن جوان دختر یا پسر, چنان حساس نشود که مراقبت, براى او, عقده ساز باشد. مگر در شرایطى که عمدا بخواهیم فشار مراقبت را بر آنان بیشتر کنیم و چنان مواظبشان باشیم که احساس کنند در محاصره نگاههاى دقیق ما هستند تا به مسیر انحراف گام ننهند و زیاد از تیررس نگاه ما دور نشوند که این خود آثار ناخوشایندى بر زندگى اش به جا مى گذارد. اما اگر مقصود ما از مراقبت, سر در آوردن از اوضاع او و تلاش براى جستن نقاط ضعف او است تا او را آگاه کنیم, باید چنین مراقبتى به آن اندازه معقول و متوازن باشد که به روان او آسیبى نزند و او را پریشان خاطر نکند. مى بینید بسیارى از فرزندان چنان به پدر یا استاد خود مى نگرند که در نگاهشان کینه و دشمنى موج مى زند و این حالت آنان را از بهره جویى از نصیحتهاى مشفقانه پدر و استاد محروم مى کند. ما باید فرزندان و دانشآموزان خود را چنان تربیت کنیم که ما را دوست بدارند و البته این مقصود را با در پیش گرفتن شیوه هاى حکیمانه که به نهال وجودشان فشار نیاورد پى جوییم.
عدالت در رفتار با فرزندان O اسلام کدام یک از این دو رفتار را از پدر و مادر مى طلبد: رفتار بر اساس مساوات یا بر اساس عدل؟ آیت الله فضل الله: مبناى همه امور در اسلام عدل است و مساوات (برابرى) یکى از مظاهر عدل است. زیرا عدل گاه در یک مسإله عاطفى تجلى مى کند و تو را وادار مى کند در مهرورزى خود عدالت را رعایت کنى. این مضمون را از روایتى از پیامبر اکرم(ص) در مى یابیم که ایشان پدرى را مشاهده کردند که یکى از دو فرزندش را مى بوسید. به او فرمودند: آن دیگرى را هم ببوس تا نسبت به برادر یا پدرش کینه به دل نگیرد. بنابراین مسإله عدالت از مسایل اساسى است که پدران و مادران باید در رفتار خود با فرزندانشان لحاظ کنند. اما در برخى شرایط, لازم است به حکم عدل, از مساوات صرف نظر کنیم. مثلا هنگامى که یکى از فرزندان از جهت دین, دانش, اخلاق و یا اطاعت پذیرى برتر است, مى کوشیم او را بر دیگر فرزندان مقدم و برتر بداریم تا آنان را تشویق کرده باشیم که مثل او بشوند. با این عمل مى توانیم فضاى مسابقه را به وجود آوریم. این امر نیازمند حکمت و خردورزى است تا یکى از فرزندانش فکر نکند که پدرش برادرش را بیشتر از او دوست دارد.
عمل معصوم, نشانه مشروعیت, نه الزام O آیا تإسى جستن مطلوب به پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) به معناى نسخه بردارى کامل از کردارها و رفتارهایشان است یا محاسبه زمان و مکان و پیشرفتها و دگرگونیها و نیازهاى زمان در آن دخالت دارد؟ آیت الله فضل الله: وقتى که مى خواهیم به پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصوم(ع) تإسى جوییم ضرورت دارد تا شرایط زمانى و مکانى رفتارشان را بررسى کنیم و ببینیم که آیا این رفتار بر اساس ارزشهاى مطلقى است که فراسوى زمان و مکان جریان دارد یا نه, به خاطر ملاحظه شرایط زمانى و مکانى معینى است که او را وادار به چنین رفتارى کرده است؟ وقتى شرایط دیگرى پیش آمد, چه بسا که مسإله, مسإله تإسى نباشد. مسإله اسوه بودن نیز کاملا همانند حکم شرعى است که از یک ((عنوان اولى)) ناشى مى شود و وقتى ((عنوان ثانوى)) پیش آمد حکم نیز به خاطر مصلحت ((عنوان ثانوى)) تغییر مى کند. در این گونه موارد, فعل پیامبر یا معصوم الزامآور نیست. زیرا یک فعل گاه واجب است و گاه مستحب و با این حال تنها مى تواند دلیل مشروعیت باشد. بنابراین وقتى مى خوانیم که پیامبر اکرم(ص) فلان رفتارى داشته و فلان کار را انجام مى داده اند , باید کاوش کنیم و ببینیم که آیا فعل پیامبر با توجه به شرایطى بوده است و آن شرایط در کار پیامبر مدخلیتى داشته اند یا عمل پیامبر به ملاحظه شرایط و زمان صورت نگرفته و به خاطر خود عمل و عناصر ذاتى موجود در آن عمل, تحقق یافته است.
الگوپذیرى نه نسخه بردارى بنابراین الگوپذیرى مفهومى مطلق ندارد بلکه ضرورت دارد که عمل صادر شده از پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) مورد تحقیق و بررسى قرار گیرد. براى توضیح مطلب مى گوییم بخشى از رفتارهاى پیامبر(ص) به عنوان شیوه اى در مسیر دعوت به شمار مىآید و گاه چنین نبود, زیرا پیامبر بزرگوار(ص) گاه شیوه رفتارىاى را با ملاحظه شرایط زمانى و مکانى و به تناسب نیاز دعوت, در پیش مى گرفتند و گاه شرایط دیگر و نیازهاى دیگرى پیش مىآمد.
از این رو است که ما مى بینیم, دعوت اسلامى در آغاز پیدایش اسلام نیاز به آرایش قوا نداشت و بعد شرایطى پیش آمد که شیوه آرایش قوا را به گونه اى ایجاب مى کرد زیرا چالشهاى بزرگى که پدید آمد دیگران را وادار به صفآرایى کرد و همین امر ما را ناگزیر از اتخاذ چنین موضعى بر اساس معیارهاى اسلامى نمود. معناى این سخن آن نیست که هر چه بى پیشینه است, بدعت به شمار مىآید و حرام است و یا اینکه باید در برابر هر آنچه که پیش از این وجود داشته, به طور مطلق تسلیم بود. طبیعى است که ما باید مسایل جدید را با خطوط کلى اندیشه و عمل اسلامى تطبیق دهیم و هماهنگى و عدم هماهنگى این مسایل را با آن خطوط بررسى کنیم و نیز تحقیق کنیم و ببینیم که آیا آنچه که پیش از این وجود داشته است, تابع اوضاع زمانى یا دیگر شرایط فراگرد آن بوده یا از نوعى قانونگذارى که در درازناى زمان و مکان گسترده است, حکایت مى کنند.
خودباختگى در برابر تمدن غرب O خودباختگى شدید در برابر تکامل تمدن و پیشرفت فنآورى غرب, تإثیراتى را در حیات جامعه[ اسلامى] در پى داشته است که در این امر تردیدى نیست. از دید حضرت عالى این آثار کدامند؟ آیت الله فضل الله: سیماى مادى پیشرفتهاى غرب که در شکلها و رنگها و حجمهاى متنوع و خیره کننده خود را نشان مى دهد, دیگران را به شگفت زدگى و خودباختگى وادار مى کند, بویژه افراد ضعیف النفس را که در خود توانى نمى یابند و احساس قدرت نمى کنند و همیشه به نقاط ضعف خویش توجه دارند و همین نوع نگرش است که ضعیفان و مستضعفان را به کرنش در برابر قدرتمندان و مستکبران وا مى دارد. بنابراین ضرورى است که ما از شیوه قرآن پیروى کنیم که توجه ما را به نقاط ضعف دشمن و عناصر منفى موجود در شخصیت مستکبر, معطوف مى کند. بر این اساس, باید تمام عناصر ضعف موجود در تمدن غرب و تمام نقاط انحراف این تمدن را یکجا ملحوظ کنیم و آن را با عناصر قوت و نیرومندى موجود در اسلام و نقاط مثبت جامعه اسلامى تطبیق و مقایسه نماییم تا بتوانیم نسل جوان و عموم مردم را از این خودباختگى نجات بخشیم بویژه آنکه تمدن غرب به شیوه اى کوبنده به جامعه اسلامى و مستضعفان هجوم آورده است. براى این منظور ما مى توانیم براى از بین بردن حالات خودباختگى, از مسایل سیاسى نیز بهره بگیریم; چرا که تمدن و فرهنگ غرب به وحشیانه ترین و هجومى ترین صورت ممکن ظاهر شده و مجال توجه به فضاهاى فرهنگى و تمدنى دیگر را از انسانها گرفته است. این مطلب را از کلام بلند امام على(ع) نیز آنجا که از دنیا سخن مى گوید در مى یابیم: ((من ابصربها بصرته و من نظر الیها اعمته)) هر کس به دیده بصیرت به آن بنگرد بینایش مى کند و هر که بدان چشم بدوزد کورش مى گرداند. بنابراین کسى که به صورت ظاهر دنیا نظر دارد, دنیا کورش مى گرداند, اما کسى که به چشم عبرت به دنیا مى نگرد و آن را فرصت جستن حق مى داند از ظواهر آن عبور مى کند و به واقع و حق دست مى یازد. به همین شکل, نیز مى توانیم ژرفاى تمدن غرب و نقاط منفى آن را به دقت بنگریم.
تقلید و الگو بردارى O تقلید و الگوبردارى در زندگى جوانان آثار بزرگى به جاى مى گذارند. بسیارى از جوانان در پى تقلید از بزرگان و قهرمانان و ستارگان و مشاهیر هستند. تقلیدکارى را تا چه حدودى مثبت یا منفى مى دانید؟ آیت الله فضل الله: گاه تقلید امرى منفى است زیرا بر پایه فکرىاى قرار ندارد که سبب شود انسان نسبت به فعالیت یا موقعیتى که از آن سرمشق مى گیرد باور پیدا کند. این حالت, انسان را به شکل بازتاب (پژواک) صداى دیگران در مىآورد که مالک خود و اندیشه اش نیست. طبعا وجود این حالت, بر رشد فکرى و احساسى و عملى و آینده اش تإثیر مى گذارد; چرا که چنین شخصى به جاى آن که از باورها و برداشتهاى خویش تغذیه کند که به او پایه فکرى و آگاهى و عمل مى بخشد, خیره و تیز به دیگران چشم مى دوزد تا از نگاه بیرون و بیگانه به خویش بنگرد. این مسإله, چیزى است که اسلام در تبیین روند شیوه یابى تقلید از گذشتگان (پدران) بر آن تإکید مى ورزد, زیرا رابطه عاطفى موجود در بین فرزندان نسبت به پدرانشان, قدرت خودباورى و استقلال فکرى را از آنان مى ستاند. از این رو فرزندان, از پذیرش هر حالت فکرى یا احساسى یا معنوى دیگر شانه خالى مى کنند تا مواضع پدرانشان را همچنان حفظ کرده باشند. نتیجه این حال و وضع آن است که فکر و اندیشه در محدوده فهم این پدران و نیاکان جمود یابد و نسلهاى آینده تنها به تقدیس و تعظیم اندیشه و فکر آنان بپردازند و به خود و دیگران اجازه ندهند که در آن شبهه اى روا دارند تا چه رسد که آن را رد کنند. تقلید از هنرپیشگان نوعى از تقلید را امروزه نیز در بین نسل نو از دختران و پسران جوان مى بینیم که از هنرپیشگان مرد و زن و آوازخوانان مرد و زن یا از افرادى که به گونه اى احساسات نسل جوان را به خود جلب کرده اند, تقلید مى کنند; چنان که حتى بر ارزشهاى اخلاقى و اجتماعى جامعه خویش عصیان مى کنند تا خود را همانند دیگرى کرده باشند. آنچه که براى آنان مهم است این نیست که این تقلید, بر زندگى اشان چه تإثیر مثبت و منفى اى دارد. ارزش مناسب و موافق و ارزش متضاد و مخالف برایشان فرقى ندارد. بلکه آنچه براى اینان ارزش به حساب مىآید, رفتار افرادى است که توانسته اند احساسات گرم دیگران را به خود معطوف کنند. به این ترتیب مى بینیم کسانى که در امر برنامه ریزى براى چالشهاى فکرى و رفتارى جوانان تسلط دارند, توانسته اند بسیارى از افراد نسل جوان را به جهتى که خود خواسته اند گرایش دهند; چنان که اینان اصالت فکرىاشان را که با ریشه هاى فرهنگى اشان مرتبط مى کرد از دست مى دهند.
الگوى نیکو گاه مى بینیم که تقلید, آثار مثبتى در پى دارد و این زمانى است که از نمونه هاى شایسته و مطرح در سطح اخلاق و معنویت و سیاست و جهاد, الگوبردارى شود. و این الگوبردارى و ارتباط مقلدان با الگو به سبب ارج و عظمتى باشد که براى الگو قایلند و همین امر آنان را وا مى دارد تا در خط و مسیر او سیر کنند و ارزشهایى را که او کسب کرده است, تحصیل کنند و در مرحله ثانى وادارشان مى کند با تقویت جنبه فکرىاى که به آن ارزشها بازگشت مى کند, به دفاع از آن برخیزند. این مسإله همان چیزى است که به عنوان ((اسوه حسنه)) یا ((نمونه نیک و شایسته)) مطرح مى شود و در کلام خداوند سبحان آمده است: لقد کان لکم فى رسول الله اسوه حسنه. قطعا براى شما در[ اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نیکوست. زیرا سیماى نیکو, انسان را به خود جذب مى کند و انسان پس از این که جذب آن شد, از آن سرمشق مى گیرد و آن را در شخصیت خود عمیقا پیاده مى کند, چنان که شاعر مى گوید: فتشبهوا ان لم تکونوا مثلهم ان التشبه بالکرام فلاح خود را به آنان همانند کنید اگرچه مانندشان نیستید, زیرا همانندى بزرگان, سبب رستگارى است. در حدیثى از امام على(ع) آمده است: اذا لم تکن حلیما فتحلم. اگر بردبار نیستى شبیه بردباران باش. یعنى از بردباران سرمشق بگیر. زیرا کمتر اتفاق افتاده است که کسى خود را همانند قومى کند و به آنان نپیوندد. تقلید مثبت حتى اگر بر پایه فکرى محکمى استوار نبوده باشد, کم کم به شکل حالتى طبیعى در شخصیت انسان در مىآید. چنان که گفته مى شود گاه, خلق و خوى اکتسابى بر طبیعت افراد چیره مى شود. اما مسإله مهم این است که انسان, خویشتن را عادت دهد که چنان بیاندیشد و چنان اعتقاد پیدا کند و چنان بنویسد که تصویرهاى مثبت و منفى اى که از دیگران ارایه مى دهد, از اندیشه او نشإت گرفته باشد, نه این که منشإ آن, تقلید صرف باشد. البته همچنان مى گوییم که تقلید (الگوبردارى) در صورت مثبت بودن الگو, شیوه اى است قابل اعتماد و قابل توجه براى پیوند دادن مردم به ارزشهاى مطلوبى که در ابتدا با آن رابطه اى ندارند و با ارایه نمونه هاى واقعى با آن ارتباط پیدا مى کنند. با ارایه این نمونه ها و الگوها مى توانیم آنان را از دستبرد ارزشهاى منفى باز داریم و پس از این, ارزشهاى مثبت را از ابعاد فکرى و معنوى در شخصیتشان ژرفا ببخشیم.
خاستگاههاى تإثیرپذیرى و جذب اما اگر تقلید از مضمونى منفى صورت یابد, وظیفه داریم تا با نمایاندن آثار منفى و نتایج ناخوشایند آن به جوانان, براى نجاتشان از این ورطه بکوشیم. و در صورتى که جوان از موضوع شایسته اى تقلید مى پذیرد, در درجه نخست باید او را به چنین پیروىاى دلیر گردانیم و در مرحله بعد و هنگامى که آن رفتار در شخصیتش استقرار یافت, براى ژرفابخشى به آن بکوشیم و از محاسن و منافع آن برایش سخن بگوییم و مثلا بگوییم که افرادى که چنین کرده اند شایسته تحسین و ستایش شده اند و کسانى که چنان کرده اند سزاوار ملامت و نکوهش شده اند. در مسیر تربیت صحیح, نیاز به اختصار بسیارى از تجارب داریم تا جوان را با نمونه اى خوب و شایسته, پیوند دهیم و پس از آن به تعمیق عناصر ارزشى در شخصیتش بپردازیم تا او به باورها و اندیشه ها و ارزشهاى شخصیتى متعالى دست یابد. پس از آن که چنین الگویى در روانش جاى گرفت, به او مى فهمانیم که ارزش فلان شخص (الگو) براى این است که به این ارزش پاىبند بوده است, نه این که ارزش بودن این ارزش براى آن باشد که او (الگو) بدان پاىبند بوده است. با این تحلیل توانسته ایم به جاى آنکه اهمیت ارزش را وابسته به اهمیت شخص کنیم, اهمیت شخص را به اهمیت ارزشى که او کسب کرده است, مستند نماییم. بنابراین, ضرورت دارد که جوان را به الگوگیرى از نمونه هاى زنده و شایسته تشویق کنیم که این خود یکى از شیوه هاى تربیتى است و موجب صرفه جویى در وقت و کوشش مى شود. اما در بکارگیرى این شیوه باید نهایت دقت و احتیاط را به کار گرفت, به گونه اى که تصور نشود تمام اهتمام به مسإله تشویق به تقلید است و روشن شود که منظور از تقلید, هرگونه تقلید نیست بلکه تقلید مشخصى مورد نظر است و آن هم براى کسى که از ابتدا نمى تواند به ژرفاى مسإله پى ببرد مگر از راه تقلید.
هجوم فکرى بر ضد تقلید O در جامعه امروزى مشاهده مى کنیم که وادار کردن جوان به تقلید چندان طبیعى و موفقیتآمیز نیست زیرا نهادهاى مخالف با استفاده از امکانات فراوانى که دارند, از قبیل فیلم و مسابقات ورزشى و تشکلات و ... اهداف خود را پى مى گیرند. آیا در برابر این همه ابزار جاذبه دار, جایگزینهایى وجود داد که فعالان و اصلاحگران اسلامى با استفاده از آن بتوانند جوانان را به سمت تقلیدى درست و شایسته رهنمون شوند؟ آیت الله فضل الله: ما وظیفه داریم تا دست به هجومى فکرى بر ضد اساس و شیوه هاى متنوع تقلید بزنیم. این کار را باید با نشان دادن آثار منفى تقلید کورکورانه به نسل جوان انجام دهیم. در عین حال باید بکوشیم شرایط مناسبى را براى جذب مشارکت و اهتمام جوانان نسبت به مسایل حیاتى اشان فراهم آوریم چنان که اگر آنان ناگزیر از تقلید بودند, به سوى تقلید از نمونه هاى شایسته راهنمایى شان نماییم. مشکل بسیارى از شیوه ها و ابزارهاى تربیتى این است که تنها به رد و نکوهش رفتار یا کردارى مى پردازد بىآنکه براى آن جایگزین و جانشینى قرار دهد. وقتى مى خواهیم مثلا پوششهاى مبتذل را ممنوع و محکوم کنیم, نباید بر جوان ـ دختر و پسرـ از بیم تغییر لباسش سخت بگیریم و نباید تحت فشارهاى منعى قرارش دهیم بلکه باید بکوشیم تا براى این پوششها, جایگزینهاى مناسبى قرار دهیم که در عین هماهنگى با ارزشهاى اسلامى مرتبط با این بعد از حیات انسان, اهتمام مردان و زنان را به خود جذب و جلب کند. و اگر فیلمهاى مبتذل را ممنوع مى کنیم لازم است باب تولید فیلم را نبندیم و وظیفه داریم فیلمهاى اخلاقى, اجتماعى و سیاسى اى تولید کنیم که با بهره گیرى از عناصر هنرى, جوانان را به خود جذب کند. این فیلمها باید چنان باشد که به لحاظ هنرى از فیلمهاى دیگر, پایین تر نباشد. با این اقدامات باید نگذاریم که جوانان ما از این جنبه احساس خلا کنند.
O آیا تقلید از غرب در هیچ شرایطى درست و شایسته هست؟ آیت الله فضل الله: طبیعى است هنگامى که به تجارب دیگران ـ در زمینه هاى علمى یا عملى یا فکرى ـ برمى خوریم, باید بین این تجارب و بین خطوط اسلامى ترسیم شده در این دایره, مرز بگذاریم. آنگاه اگر در غرب چیزى مشاهده کردیم که با اصول کلى اسلامى ـ که انسان را به رشد و توسعه فزونتر فرا مى خواند ـ هماهنگ بود, باید از آن تجربه استفاده کنیم; به اعتبار اینکه آن, نماد ارزشهاى مثبتى است که گذشتگان ما با آن مى زیستند ولى امروزه در میان مسلمانان تجربه نمى شود زیرا شرایط موجود آنان را از این تجربه ها به دور نگه داشته است. اما اگر دیدیم واقعیتى در غرب با ارزشهاى اصیل اسلامى مخالفت دارد ـ همانند مسإله آزادى به آن شکل بى حد و حصر که غرب بدان پاىبند است ـ باید مرز ارزشهاى اسلامى را از ارزشهاى غرب جدا کنیم و حد فاصل آن دو را مشخص نماییم. به این ترتیب مشخص مى شود که ما غرب را کلا و یکجا رد نمى کنیم و با همه جهان سر ستیز نداریم. ما معتقدیم که در جهان چیزهایى هست که ما آن را مىآموزیم و ما هم ارزشهایى داریم که جهان باید از ما فرا گیرد. ارتباط با جهان خارج براى ما منافع و مصالحى دارد و ارتباط با ما هم براى دیگران حایز منافع و مصالحى است. راه ما راه اسلام است که به ما مى گوید از هر کس چیزى شایسته یافتید, فرا گیرید. ((اطلبوا العلم ولو بالصین)) دانش بیاموزید حتى اگر در چین باشد. و ((الحکمه ضاله المومن)) حکمت و خرد گمشده مومن است[ .هر جا که آن را یابد فرا مى گیرد] اما ما باید آنچه را که فرا مى گیریم, گزینش کنیم. یعنى چیزى را برگزینیم که ما را از آنچه که بدان ایمان داریم دور نسازد. ادامه دارد.
|