مشاور شما این شماره: خانم ر.م ـ شیراز خواهرSH.A.M ـ قزوین خواهر ب.ج.د.ر ـ (101) برادرA.M.N.R.M ـ اصفهان خواهرs.s ـ اصفهان خواهر س ـ ا ـ مبارکه اصفهان برادر ز.ع.ر ـ قم خواهرT.B.P ـ خراسان خواهرM.S ـ اصفهان برادرN.A.S ـ تاکستان خواهرP.Z ـ بابلسر خواهرS.A ـ رشت خواهر فاطمه.ج ـ ؟ برادر عاشورا ـ اراک
مشاوران این شماره: دکتر زهرا آکوچکیان م . سعیدى
خانم ر.م ـ شیراز مشاور: زهرا آکوچکیان هر چند احتمال بسیار ضعیفى مى دهیم آنچه نوشته اید واقعیت داشته باشد ولى یادآور مى شویم یکى از غسلهاى واجب غسل جنابت است و از این نظر فرقى میان راه شرعى و راههاى غیر شرعى وجود ندارد و بدون انجام غسل حق حضور در مسجد یا اقامه نماز و تماس با قرآن یا اسمإ خداوند و پیامبر (ص) و ائمه اطهار را ندارد. براى اطلاع از کیفیت و نحوه انجام آن به رساله توضیح المسائل مرجع تقلید خود مراجعه کنید. در مورد سوال دوم و سومتان پاسخى نداریم زیرا نظر دادن در این مورد نیاز به معاینه فیزیکى یا آزمایشهاى خاص دارد. براى اطمینان از سلامتى خود جز مراجعه به پزشک متخصص راه دیگرى وجود ندارد. در مورد سوال آخر و اینکه آیا خداوند توبه شما را خواهد پذیرفت باید بگوییم بر طبق آنچه از شرح حال خود نوشته اید, عظمت گناهان شما چنان است که پشت هر کس که ذره اى ایمان در دلش باشد را مى لرزاند و از شر چنین جرایمى که دامنگیر جوانانمان شود به خدا پناه مى بریم. امرتان را باید به خود و خدایتان واگذاشت. شما به راحتى از آنها سخن گفته اید و نشانى از ندامت و پشیمانى عمیق و سوز دل از وراى نوشتارتان نمى یابیم. هر چند خداوند تواب است, توبه کننده را بسیار دوست مى دارد بخصوص اگر جوان باشد, اما نه هر توبه اى. وقتى دریافتید که بار معاصى چگونه لباس مذلت و خوارى و پستى به تن شما کرده, همه خصلتهاى نیکو را در دلتان میرانده و قصد توبه شما نه به خاطر فرار از عوارض دنیوى آن گناهان باشد بلکه به خاطر زشتى خود معصیت و نفرت و انزجار از آن و طلب پاکى و نجات از آن باشد و هر گاه که سوز این ندامت و انزجار تا مغز استخوانتان رسوخ کرد و خواب و خوراک و قرار از شما ربود, مى توان شما را نادم و تائب نامید. پس چنین توبه اى را پیش بگیرید. براى آموختن بهتر این راه که به در بسته نخورید, به دعاى تائبین از دعاى خمس عشر در مفاتیح الجنان مراجعه نمایید. و در هر حال از پذیرش خداوند ناامید نباشید. با دلى مملو از خوف از قهر خداوند و امید به گذشت او به او رو بیاورید. فرصت را از کف ندهید. هدایت و غفران خداوند همراهتان.
خواهرSH.A.M ـ قزوین مشاور: زهرا آکوچکیان خواهر گرامى! براى بررسى مشکلتان بایستى حتما به متخصص مراجعه نمایید. تصور نمى کنیم جهت بررسى از نظر عفونت که علایمى مثل خارش یا سوزش دارد یا دیگر ناراحتیهایى از این دست, پدر و مادرتان از بردن شما نزد پزشک متخصص بیماریهاى زنان امتناع نمایند. ان شإالله چنانکه راه ایمان را برگزیده اید در ادامه آن توفیق داشته باشید و هر لحظه از وسوسه هاى شیاطین به خدا پناه ببرید. و براى حفظ ایمان خود موفق باشید. براى جبران خطاهاى گذشته نیز, استغفار به همراه فعالیتهاى مثبت در مسیر خداپسندانه, انجام کارهاى خیر مانند نماز اول وقت, احسان به والدین, احترام و محبت به دیگران و کمک به مستمندان و تشویق دیگران به انجام فعالیتهاى دینى و انجام کار خیر مى تواند راه پسندیده اى باشد و بهترین جبران اشتباهات فرد در گذشته است. خدا نگهدار.
از تماس و برخورد مستقیم بپرهیزید خواهر ب.ج.د.ر ـ (101) مشاور: زهرا آکوچکیان در مورد این مسإله بایستى به چند نکته مهم توجه داشته باشید. 1ـ هر گونه پنهان کارى شما از والدین بخصوص مادرتان مشکلات بیشترى را برایتان فراهم مى کند. 2ـ هر اقدامى, حال یا با پذیرفتن محبتهاى کاذب آن فرد بیگانه یا برخورد روبه رو یا با واسطه براى تفهیم عدم تمایل شما با دوستى او, به او مسإلهآفرین خواهد بود. چون در هر دو صورت او موفق شده است شما را وادار به نشان دادن عکس العمل کند. در اقدامهاى بعدىاش مصرتر خواهد شد و برخورد مثبت یا منفى تان را نشانه اى از مقبولیت خود خواهد دانست. پس از چنین حرکتى حتما خوددارى کنید. 3ـ صحبت کردن با همسالان حتى دخترعمه, خاله و یا هر فرد دیگرى, هر چند شما آنها را امین بدانید, موجب مى شود سر زبان این و آن بیافتید و نیز موجب افت شخصیت شما مى شود و هم ممکن است دیگران از سر نادانى, یا عمد شما را تشویق به برخورد با آن فرد کنند. به علاوه صحبت کردن حتى انتقادى یا کنجکاوى در وضع و حال او از قبل به معناى پذیرش او از طرف شماست. دقت و توجه به نکات گفته شده بسیار ضرورى است تا شما بتوانید عاقلانه تر و منطقى تر به این وضع خاتمه بدهید. پس: 1ـ جریان را کامل با مادر خود در میان بگذارید و مخفى کارى نکنید و فکر مى کنیم شما تا حال احتمالا پنهان کاریهایى داشته اید. چون بودن وسایلى نزد شما که آن فرد هدیه کرده است, مسلما اگر در معرض دید مادر قرار بگیرد, توجه او را جلب خواهد کرد و شما را مورد پرسش قرار خواهد داد. شما براى آنکه بتوانید موضعى عاقلانه اختیار کنید بایستى او را در جریان امر قرار دهید و هر اقدامى با صلاحدید والدین باشد. مادرتان با تجربه اى که دارد مى داند چگونه عمل کند; مثل صحبت کردن با پدر و احتمالا تماس با خانواده آن پسر و منع جدى او از تکرار رفتار گذشته اش که ادامه آن مى تواند براى هر دو خانواده مشکل ایجاد کند. 2ـ از هر گونه اقدام شخصى پرهیز کنید که حکایت قدم گذاشتن در باتلاق است. هر قدم و هر تقلایى منجر به بیشتر فرو رفتن و آلودگى بیشتر است. 3ـ به هیچ وجه در مورد او با دیگران حرف نزنید. نسبت به رفتارهاى او بى اعتنایى نشان دهید. هیچ هدیه اى را از او نپذیرید. با افرادى هم که او واسطه مى کند تا پیام یا هدیه هاى او را برایتان بیاورند, قطع رابطه و دوستى کنید. 4ـ به جاى فکر کردن و یا حرف زدن در مورد اعمال و رفتار آن فرد, به درس خود بپردازید. خود را با درس و مدرسه و مطالعه هاى جنبى مشغول کنید تا فرصتى براى وسوسه شیطان نباشد. یکى از شرایطى که مى تواند دختر یا پسر نوجوان را به سوى اقدام به گناه و خطا سوق دهد, بیکارى است. این بیکارى منجر به فراغتى براى فرد مى شود تا خیالاتش عرصه جولان بیابند. این خیالپردازى مى تواند زمینه ساز بروز رفتارهاى بعدى فرد شود, حال از روى کنجکاوى یا تعمدى براى به ظهور نشاندن آن خیالات و واقعى کردن آنها. بنابراین با مشغول کردن خود, فرصت براى خیالپردازى را به خود ندهیم.موید باشید.
چرا این غرایز در ما وجود دارد؟ برادرA.M.N.R.M ـ اصفهان مشاور: زهرا آکوچکیان چرا خداوند غرایزى که منجر به کشیده شدن ما به سوى گناه مى شود در وجود ما نهاده است. با تحریک دوستان و همسالان, من هم با آنکه سیزده سال بیشتر ندارم مى ترسم آلوده شوم. برادر محترم! خداوندى که خالق انسان است, به او در همه جوانب توجه کرده است. هر آنچه براى یک رابطه انسانى و حیات او لازم است, در وجودش قرار داده است. خداوند در انسان غرایز, احساسات و گرایشهاى متنوع و متفاوت را نهاده است و با ابزار و وسایل گوناگون, بخصوص کتابهاى آسمانى و رسالت پیامبران, راههاى بهره گیرى از این غرایز را نشان داده و حدى که مى تواند از این غرایز بهره بگیرد را مشخص نموده است. و عاقبت انتخاب هر مسیر را پیش روى انسان نهاده و نهایتا مى گوید, در انتخاب هر راه, زور و فشارى در کار نیست ((لا اکراه فى الدین)) در انتخاب راه هیچ اجبارى نیست. چرا که هر دو مسیر تعریف شده و مشخص اند. ((قد تبین الرشد من الغى)) مسیر پیشرفت, رشد و هدایت از مسیر گمراهى و فساد کاملا مشخص و روشن شده است. پس وجود یک غریزه ذاتا بد نیست. حال چه غریزه جنسى باشد یا خشم و غضب و یا مهر طلبى و دیگردوستى یا هر چیز دیگر. در هر کدام از پدیده هاى دیگر طبیعت هم که بنگرى چنین است. مثلا مار و زهرکشنده آن. اگر نسنجیده به آن نزدیک شوى و از قبل خود را مجهز به برخورد با آن نکرده باشى, با یک نیش او هلاک مى شوى. ولى اگر حساب شده و مجهز برخورد کنى و به او نزدیک شوى و بر او مسلط شوى, هم از نیش او مصون خواهى ماند و هم مى توان از همان سم مهلک قویترین دارو و پادزهرها را ساخت تا منجر به نجات جان بسیارى از انسانها شود. غرایز مختلف انسان هم, اگر در مسیرى که خداوند فرموده و با حدودى که شریعت الهى تعیین نموده به کار گرفته شود, موجب گرمى کانون خانواده, صیانت نفس و ادامه نسل و رشد انسان خواهد بود و اگر در مسیر غى ((گمراهى و گناه)) به کار گرفته شود, موجب بیمارى, هلاکت و انحطاط و به پستى کشیده شدن انسان مى شود. حال ببینیم که شما و دیگر جوانان عزیز چگونه مى توانید با هجوم این تبلیغات و حرفهاى مسموم که به طور هدفدار در سطح جامعه مطرح مى شود مقابله کنید و خود را سالم نگاه دارید. امامان بزرگوار ما که انسان, نیازها و مشکلاتش را خوب مى شناسند و نشانه خداوند در بین مردم هستند, راهها را به ما نشان داده اند: 1ـ از دوستى با کسانى که شما را تحریک به گناه مى کنند بپرهیزید و بالعکس با دوستانى که سالم هستند و تشویق به کارهاى خوب و پسندیده مى کنند, رابطه خود را صمیمى تر کنید. 2ـ نزد کسانى که رفتارهاى زشت دارند یا در مورد مسایل و موضوعات تحریک کننده صحبت مى کنند, نروید. 3ـ از حضور در مجالسى که بدنام هستند بپرهیزید. 4ـ اگر در جمعى قرار داشتید و آنها قصد اقدام به گناه یا حتى صحبت کردن در مورد آن را داشتند, فورا آن جمع را ترک کنید. 5ـ براى جلوگیرى از وسوسه شدن, از شنیدن هر صحبت, دیدن مناظر و تصاویر تحریک کننده فیلم و ویدئو مبتذل خوددارى کنید. 6ـ هر چند شما هنوز ظاهرا از نظر سنى مکلف نشده اید ولى روزه دارى و مشغول شدن به عباداتى مثل نماز غرایز را ضعیف تر کرده و در نتیجه آسانتر مى توان آن را کنترل نمود. 7ـ از طول دادن حمام, دستشویى و حتى برهنه شدن کامل در حمام, پوشیدن لباسهاى تنگ و چسبان خوددارى کنید. 8ـ تنهایى و خلوت خود را به حداقل برسانید و اوقات خود را با مطالعه, فعالیت بدنى, فکرى یا هنرى و یا نشست با دوستان خوب پر کنید. خداوند یارتان.
خواهرs.s ـ اصفهان خواهر گرامى! براى حل این مسإله که نوشتن و توضیح کتبى مقدور نیست. مى توانید به کلینیک مشاوره, خیابان آماده گاه, خانم جابرى که در زمینه این دست مشکلات زوجین با رعایت حدود و موازین اخلاقى و شرعى راهنمایى مى نماید مراجعه کنید. ضمنا پاسخ کتبى را در تاریخ 76/9/5 به نشانى شما با پست سفارشى ارسال کردیم ولى متإسفانه برگشت خورد با این قید که شناخته نشد!
فرزندم انگشت خود را مى مکد و حالت پرخاشگرى دارد خواهر س ـ ا ـ مبارکه اصفهان مشاور: زهرا آکوچکیان فرزند پسرى دارم که در کلاس دوم ابتدایى تحصیل مى کند. از دو سالگى شروع به مکیدن انگشت شصت خود نموده و تا به حال این مسإله ادامه دارد. به دلیل برخورد مکرر ما با او به خاطر مکیدن انگشت, حالت عصبانیت و پرخاشگرى دارد. البته از نظر تحصیلى مشکل پیدا نکرده ولى ما نمى دانیم با او چه کنیم و نگرانیم در آینده اش تإثیر سوئى بگذارد. خواهر گرامى! رفتارهایى همچون رفتارى که فرزند شما انجام مى دهد یا رفتارهاى مشابه مثل جویدن ناخن, جلو و عقب بردن تنه هنگام بازى یا استراحت, ممکن است با رشد طبیعى یک کودک مربوط باشد ولى معمولا تا 4 سالگى از بین مى رود. در صورت از بین نرفتن و ثابت بودن علامت تا سنین بالاتر بایستى علل آن را مورد بررسى قرار داد و نسبت به برطرف نمودن آن اقدام کرد. کودکى که در دوران شیرخوارگى تمایلات دهانى او با مکیدن شیرمادر جبران نشده باشد و توسط شیشه تغذیه شده باشد و یا دوران شیردهى مادر طولانى شده و کودک به مکیدن شیر از مادر, وابسته شده باشد, بعد از اتمام دوره شیرخوارگى این رفتار را با مکیدن انگشت خود ادامه مى دهد. در بعضى کودکان فقدان مراقبت کافى, کمبود فرصت براى خودنمایى فیزیکى, عدم فعالیت خسته کننده و تحریک شخصى و اضطراب یا افسردگى در آنها از علل مهم دیگر بروز چنین رفتارهایى در آنهاست. شیوه برخورد اطرافیان با این مشکل کودک مهم است. برخوردهاى تند و نسنجیده تنبیه, بحث زیاد در مورد رفتار کودک و مسخره کردن یا طرد کردن او مى تواند منجر به ادامه این رفتار کودک شود. شیوه صحیح برخورد به این صورت است که: 1ـ ابتدا بایستى علل ایجاد کننده این رفتار را شناخت. 2ـ در صورت امکان, سعى در برطرف نمودن علت نمود. مثلا مشکل تغذیه کودک (خوب تغذیه نشدن), مراقبت ناکافى یا رفتار خشن با کودک; یا کمى فعالیت او را حل نماییم, حمایت بیشترى از کودک به عمل آید تا احساس طرد شدن, تحقیر شدن در او از بین برود. او را تشویق به بازى با همسالان و تحرک بیشتر بنماییم. زمینه هاى بروز اضطراب یا افسردگى در کودک را بشناسیم و سعى در برطرف نمودن آن بنماییم. این زمینه ها مى تواند, درگیریهاى خانوادگى, وجود پدر یا مادر خشن تنبیه کننده, توقعات زیاد والدین از کودک, وابسته کردن طفل به مادر توسط خود مادر و ترساندن کودک براى کنترل رفتار او باشد. 3ـ از تنبیه کردن یا صحبت در مورد مشکل کودک با اطرافیان خوددارى شود. هر چه والدین روى این رفتار کودک مستقیما برخورد کنند, این رفتار تداوم بیشترى پیدا مى کند. از طرد کردن و مسخره کردن کودک به خاطر این رفتار بپرهیزید چون در تشدید رفتار بسیار موثر است و کودک را نیز تحریک پذیر و پرخاشگر مى کند. و اگر این پرخاشگرى ادامه یابد, هم در مدرسه دچار مشکل تحصیلى خواهد شد و هم در محیط خانه کنترل او دشوار مى گردد و موجب افت اعتماد به نفس و ایجاد احساس بى کفایتى در او مى شود. 4ـ اگر میزان اضطراب کودک بالا باشد, نیاز به مراقبت دارد و مشورت با روانپزشک ممکن است ضرورى به نظر برسد. 5ـ دیگر به این مسإله او توجه مستقیم نکنید و او را تشویق به بازى و تحرک بدنى نمایید. هنگامى که متوجه مى شوید انگشتش را مى مکد از او بخواهید کارى را با دستهایش انجام دهد, چیزى را بدهد, بردارد و ... و به این شکل از دفعات مکیدن انگشت کم کنید. یا وقتى کودک تنهاست و امکان بازى با دیگران نیست, وسایل را براى بازى در اختیارش بگذارید تا دستهایش را آلوده کند و دیگر نتواند به دهان ببرد مثل خمیر مجسمه سازى, گل رسى و وسایلى از این قبیل. با افزایش سن کودک و افزایش مهارتهاى سازگارى با دیگران یا کنار آمدن با بعضى مشکلات و گسترش رابطه با همسالان و افزایش تحرک, انگشت مکیدن کودک به تدریج کمتر مى شود. خود انگشت مکیدن براى آینده کودک مشکلى را ایجاد نمى کند مگر تإثیر در روابط او با همسالان و مسخره شدن توسط آنها. آنچه مهم است عوامل و زمینه اى است که مى تواند علایم دیگرى را در کودک (به غیر از مکیدن انگشت) ایجاد کند و آن علایم در زندگى روزمره کودک اختلال ایجاد نماید, مثل ترس, اضطراب و افسردگى در صورت وجود چنین حالات عاطفى, با مراقبت اقدام به برطرف نمودن سریع این علایم بنماییم. در اینجا کمک روانپزشک کودک موثر است و گاه به دلیل شدت علایم ضرورت دارد. موید باشید.
برادر ز.ع.ر ـ قم مشاور: م.سعیدى با توجه به سن و سال شما, ازدواج بهترین راه رفع تنهایى است. ما نمى دانیم خانواده شما در ایران ساکنند یا در کشور خودتان. بهتر است این موضوع را با خانواده یا اطرافیان مورد اعتماد خود مطرح کنید تا نسبت به این امر اقدام کنند. در مورد دخترى که در نظر گرفته اید اگر به خانواده خودتان دسترسى ندارید مى توانید ابتدا توسط یکى از دوستانتان به صورت غیر مستقیم از خانواده وى نظرخواهى کنید. چنانچه به ازدواج شما و دخترشان رضایت داشتند موضوع را با خانواده خودتان هم در میان بگذارید و ان شإالله با توافق, همگى نسبت به این کار اقدام نمایید. اگر این توضیحات کافى نیست به دفتر مجله تشریف بیاورید تا از نزدیک با هم گفتگو کنیم. موید باشید.
لغزش و آبرو خواهرT.B.P ـ خراسان مشاور: م.سعیدى خوشبختانه شما خود به اشتباهتان پى برده و اقرار کرده اید که نباید شماره تلفن منزل خود را به پسرى که مسایل درسى را بهانه کرده بود مى دادید. البته توجه به این خطا وقتى در شما به وجود آمد که اولا دریافتید که او غرض دیگرى دارد و این ارتباط تلفنى به مسایل تحصیلى مانند پرسیدن نمره و امثال آن ختم نمى شود و بهانه اى است براى تماسهاى دیگر که طبعا این رشته سر دراز خواهد داشت. و ثانیا از یاد نبرید که حساسیت خواهران انجمن اسلامى هم در رسیدن شما به این نتیجه بى تإثیر نبوده است. گرچه لازم به ذکر است که برادران و خواهران انجمنهاى اسلامى در مراکز مختلف باید خود از نظر ظاهر و باطن الگو و نمونه باشند و خیرخواهى و دلسوزى خود را با سعه صدر و با تحمل و تدبیر هر چه بیشتر اعمال کنند. باید کاملا مراقب بود که این گونه امور با حب و بغضهاى شخصى آلوده نگردد. کسى که در مقام اصلاح و تربیت دیگران و یا در مسند امر به معروف و نهى از منکر قرار مى گیرد باید به حیثیت و آبروى دیگران بیش از هر چیز احترام بگذارد و از تحقیر و هتک حرمت و افشاى راز دیگران بپرهیزد. به نظر مى رسد که اگر مراقب حرکات و رفتار خود باشید و دیگر خطا و اشتباهى از شما سر نزد, در این صورت نباید به خاطر لغزشهاى گذشته نگران آبروى خود باشید. عملکرد مثبت و معاشرت صحیح شما, دیدگاه دیگران را اصلاح خواهد کرد و قضاوتها و برداشتهاى نادرست را از میان خواهد برد. ان شإالله.موفق باشید.
با این روح سرد و بى عاطفگى چه کنم؟ خواهرM.S ـ اصفهان مشاور: زهرا آکوچکیان دخترى 17 ساله هستم و مدت دو سالى است که احساس مى کنم به هیچ کس و هیچ چیز علاقه ندارم; نه به پدرى که عزیزدردانه اش بودم و چندان به او مهر مى ورزیدم که اگر لحظه اى دیر به منزل مىآمد بیش از همه دلواپسش مى شدم, حتى به گریه مى افتادم. البته از سن 12 سالگى تا 14 سالگى بیشتر به خواهر بزرگترم وابستگى عاطفى پیدا کرده بودم که بعد از ازدواجش رفتارش با من تغییر کرد. حالا فکر مى کنم هیچ کس مرا دوست ندارد. من هم به کسى علاقه ندارم حتى خودم. از خودم و از زندگى بدم مىآید. دلم مى خواهد این جور نباشم. با دوستانم واقعا مهربان باشم و تنها آنها را براى سرگرمى نخواهم. خودم هم از این روح سرد و بى عاطفه خسته شده ام. خواهر گرامى! بحرانهاى عاطفى, یکى از مشخصه هاى دوران نوجوانى است و البته شیوه برقرارى ارتباط بزرگسالان با کودک تا حد زیادى نقش دهنده گرایشهاى عاطفى او در دوره نوجوانیش است. در این دوره گاه نوجوان دچار جوششهاى عاطفى تند و حالات هیجانى خاص مى شود که به صورت وابستگیهاى عاطفى, دوستیهاى افراطى و علایق گوناگون در او و حتى بروز طبع شعرگویى در وى مى گردد, که ممکن است در هیچ دوره دیگر زندگى, فرد چنین حالاتى را تجربه نکند و گاه ممکن است حالاتى همچون یإس, افسردگى حتى انزواطلبى یا تحریک پذیرى و حملات خشم و سرکشى در نوجوان خودنمایى کند. این طوفانها هیجانى گذراست و دیرپا نخواهد ماند. ریشه بیشتر این تغییرات تغییر و تحولى است که در این مرحله رشد در نوجوان رخ مى دهد و او از نظر قدرت قضاوت, قدرت تفکر و تجزیه و تحلیل, تفکر انتزاعى رشد مى کند و به دنیاى پیرامون خود به گونه اى متفاوت از قبل (دوران کودکى) مى نگرد. نیاز به استقلال یافتن از نظر شخصیتى, فکرى و عاطفى در این برهه از رشد انسان به شکلى تند و غلیظ بروز مى کند. و بسته به نحوه برخورد اطرافیان در گذشته و یا در زمان کنونى, این برخوردها مى تواند بر واکنش نوجوان موثر باشد. نوجوان در یک شرایط بحرانى قرار مى گیرد. بسیارى از وابستگیهاى عاطفى در گذشته دیگر به همان صورت قبل ادامه نخواهد یافت. دیروز کودکى شیرین زبان در برابر بزرگترها بود و حالا نوجوانى که در عین تمایل درونى براى جلب همان محبتها, از بیرون گریزان و سرد و دم فرو کشیده به نظر مىآید. و این حالت دقیقا براى شما خواهر گرامى رخ داده است. دخترى محبوب پدر و عزیز خواهر تا اوایل نوجوانى و بعد با شروع دوره جدیدى از زندگى براى خواهر بزرگتر, دیگر امکان ادامه آن رابطه خاص عاطفى نیست. این گسستگیهاى ظاهرى عاطفى, این برداشت غلط را موجب مى شود, که دوست داشتن و دل سپردن امرى بیهوده است. هر که را دوست بدارى عاقبت باید دل بکنى و چون دل بریدن از آنچه مورد علاقه است سخت مى باشد, پس ناخودآگاه انسان از برقرارى یک پیوند عاطفى وحشت دارد و گریزان است و حتى نسبت به دیگران احساس خشم دارد. شما از درون خود سخن گفته اید, آیا قضاوت اطرافیان نیز چنین است. آیا واقعا شما را دخترى سرد و بى عاطفه مى شناسند؟ بعید است چنین باشد. شما در یک تنهایى محض خود را قرار داده و تنها مى بینید و در مورد خود به چنین قضاوتى نشسته اید. آیا واقعا درد کشیدن, رنج بردن و غصه دیگران برایتان بى اهمیت است. یا شادیها و فارغ بالیهاى دیگران و لبخند نزدیکان برایتان بى معنا شده است؟ مسلما چنین نیست. پس براى دور کردن این احساس بى تفاوتى سعى کنید به خصلتهاى دیگران خوب یا بد و تإثیرى که این خصلتها روى محیط و اطرافیان مى گذارد, بیشتر بیندیشید. حتى به خود بیشتر فکر کنید. سپس از لاک خود بیرون بیایید و بیرون از خود را بخوبى برانداز کنید. آیا حقیقتا هیچ تإثیرى بر مجموعه خانواده اتان ندارید؟ آنها هم بى تفاوتى و بى احساسى در شما مى بینند. خواهر گرامى, بروز عواطف در سنین مختلف تا حدى متفاوت است. یک کودک براى تشکر از پدر یا مادر خود را بى هوا در آغوش آنها مى اندازد و به آنها مىآویزد. وقتى بزرگتر شود دیگر نمى تواند چنین واکنشى داشته باشد بلکه با خنده اى و دستتان درد نکند و به تدریج با رشد سنى بروز عواطف نسبت به کودکى شکلى دیگر به خود مى گیرد. حال اگر کسى به این تفاوتها دقت کند و آن حرکتهاى کودکى را نبیند, نباید نگران اتفاقى ناگوار در خود باشد. آنها که در کودکى دوستشان داشتید هنوز هم هستند و مى توانید دوستشان بدارید و مطمئن باشید هنوز هم براى آنها عزیزید, منتها بایستى توقعتان را از آنها و از خود تغییر بدهید. حالا که بزرگتر شده اید, حتما آنان به شکلى دیگر نشان خواهند داد که دوستتان دارند و برایشان عزیزید. بنابراین ما نمى خواهیم احساساتى که با آن درگیرید را نفى کنیم بلکه تإکید داریم مى توان به گونه اى دیگر نیز اندیشید, مى توان از خود به درآمد و بیرون را هم نظاره کرد. مى توان خود را و دیگران را و علائقشان را باور داشت و با توقع زیاد از خود یا دیگران, احساس پوچى یا بى خودى نکرد. ضمنا این پاسخ را در مهرماه ارسال کردیم که به خاطر نقص نشانى برگشت خورد. پیروز باشید.
برادرN.A.S ـ تاکستان مشاور: زهرا آکوچکیان برادر گرامى! ما متإسفیم که یک آموزگارى که وظیفه اش تربیت دانشآموز و هدایت او است, با مطرح کردن مطالبى نامربوط, نوجوان را به صرافت شروع رفتارهاى ناهنجار بیاندازد و با طرح ابهامى, او را درگیر مسایلى از این دست بنماید. برادر محترم, در کل باید بگوییم که اقدام به چنین اعمالى مى تواند هم از نظر جسمى و هم از نظر روانى و قدرت اراده فرد, آثار سوء و زیانبار و دیرپایى بگذارد. نکته اى را هم که طبق نوشته شما معلمتان گفته نامربوط است و شما فعلا نه نیازى به تجربه آن دارید و نه ضرورتى که چنین شرایطى را در خود بررسى کنید. مهمتر از عوارض جسمى و روانى این رفتار, انجام چنین اعمال معصیت کبیره اى نزد همان ایزد یکتایى است که در آغاز نامتان او را یاد کردید. همان طور که اگر فرد ثالثى حضور داشته باشد شما سعى در خوددارى از هر حرکت یا حرف ناشایستى مى کنید, چطور وقتى همه دنیا و هستى محضر خداست و در خلوت ما, او است که حاضر است, مى بیند, مى شنود و قضاوت مى کند, شما جرإت عصبانى کردن و بدرفتارى به خود مى دهید. آیا از این حضور, شرمنده و خجل نیستید؟! اگر در این مورد اطلاعات بیشترى مى خواهید به شماره هاى قبلى مجله مراجعه نمایید. در آن شماره ها مفصل به عوارض, روش درمان و پیشگیرى چنین رفتارى اشاره شده است. ضمنا به خاطر نقص نشانى شما, پاسخ ارسالى مجله برگشت خورد. به خدا پناه برید.
فال بین گفته است برادرت در 28 سالگى مى میرد! خواهرP.Z ـ بابلسر مشاور: زهرا آکوچکیان برادر 22 ساله اى دارم که به او خیلى علاقه مندم. سالها پیش فالى گرفتیم که گفته بود برادرم در سن 28 سالگى مى میرد. اخیرا دو بار دیگر فال گرفتیم و همین مسإله را تکرار کردند. حالا هم خانواده و هم برادرم خیلى ناراحت هستند. آیا ما باید تسلیم این فالها شویم؟ تعبیر این جمله چیست؟ (در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست.) ضمنا دوستى دارم که تا به حال با او بسیار صمیمى بوده ام ولى حالا در زندگى به موفقیتى دست پیدا کرده است که من نسبت به او حسادت مى ورزم و از این احساسم بسیار ناراحتم. خواهر گرامى! اعتقاد به فالگیرى که متإسفانه حتى گریبانگیر جوامع تحصیل کرده هم هست, اعتقاد غلطى است که آثار سوء آن غالبا گرفتار افراد معتقد به آن مى شود. هیچ کس جز به امر خداوند (حتى معصوم نیز به اجازه خداوند) قادر به پیش گویى حوادثى که در آینده رخ مى دهد نیست. افرادى که نقش رمال یا فالگیر را بازى مى کنند, اغلب توانایى خوبى در چهره شناسى و کسب اطلاعات از طرق غیر مستقیم از مراجعه کننده خود دارند و در تحت تإثیر قرار دادن افراد مهارت زیادى دارند. ولى این نکته را بدانید که حوادث وقتى فردى انتظار رخ دادنش را دارد ممکن است رخ دهند, زیرا فرد خود را در معرض حوادثى که فکر مى کند باید رخ دهند قرار مى دهد. بنابراین با توکل به خداوند این فکر واهى را از ذهن خود به در آورید و این مورد مهم را به خانواده هم بگویید. زندگى و مرگ هر کسى دست خداست و آن وقت که باید و مقدر خداوند است, اجل فرد خواهد رسید. عدم توجه به این نکته و دل بستن به فال یعنى شک در قدرت و اراده خداوند. جمله ((در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست)) بیشتر در مواقعى به کار مى رود که امرى که احتمال سودى از آن مى رود و منشإ خیر و فایده اى مى تواند باشد ولى فردى که مى خواهد اقدام به انجام آن نماید دچار تردید و دو دلى مى شود و امکان دارد در انجام آن عمل تعلل ورزد. از این رو, این ضرب المثل را مطرح کرده اند, که اگر کسى قصد انجام کار شایسته اى را که منشإ فایده اى مى خواهد انجام بدهد در انجامش سستى یا تعلل نکند و در انجامش سبقت گیرد. این ضرب المثل بیشتر زمینه دینى دارد که تإکید شده است مومنین در انجام کار خیر و نیکو بر یکدیگر سبقت مى جویند. حسادت, بیمارى آزاردهنده اى است که بیش از هر کس فرد حسود را آزار مى دهد. در روایت است که هیچ ظالمى مظلوم تر از فرد حسود نیست که خود قربانى حسادتش مى شود. و یا حسادت به آتشى تعبیر شده که ایمان فرد را مى سوزاند و او را به سوى تملق, بدگویى یا دشمنى با دیگران مى کشاند. وقتى کسى راضى به رضاى خدا باشد و اگر کسى امکاناتى به دست آورد تنها چشم به آنها نداشته باشد و امکانات و تواناییها و موقعیتهاى مثبت خویش را در نظر داشته باشد, دیگر گرفتار حسادت نمى شود. مومنین تشویق به داشتن ((غبطه)) شده اند نه حسادت. غبطه یعنى آنکه شما علاقه مند به داشتن درجه و موقعیت فرد دیگر باشید و براى رسیدن به آن مراتب و موقعیت تلاش کنید ولى از اینکه خواهر یا برادر دینى اتان صاحب نعمتى شده خوشحال باشید. این وضعیت منجر به افزایش روحیه تلاش و سازندگى خواهد بود ولى حسادت یعنى اینکه ما دوست نداشته باشیم دیگران صاحب نعمتى باشند و تمایل به داشتن انحصارى آن باشیم و این از صفات مذموم است که منجر مى شود زندگى فرد حسود تیره و تار و بدون هیچ گونه لذتى سپرى شود. ضمنا این پاسخ را در آذرماه ارسال کردیم ولى به خاطر نقص نشانى برگشت خورد. موفق باشید.
خواهرS.A ـ رشت مشاور: زهرا آکوچکیان دخترى 16 ساله هستم و نسبت به ظاهر خود بسیار حساسم. همیشه فکر مى کنم زشتم و از دیگران پایین تر, ولى دیگران مرا زیبا مى دانند. مشکل دیگر من سستى و کاهلى در خواندن نماز است. مشکل عمده دیگرم این است که در یک یا چند مجلس عروسى به دو نفرى که مرتب به من نگاه مى کردند علاقه مند شدم و فکر مى کنم آنها هم به من علاقه دارند و این علاقه سطحى نیست و نمى شود آن را فراموش کرد. خواهر گرامى! هر کودک همچنان که رشد مى کند از بدن خود تصویرى در ذهن دارد و این تصویر ذهنى فرد از خودش منجر به قضاوت او در مورد خودش مى شود. در دوره نوجوانى, اشتغال ذهنى با این تصویر تن زیاد مى شود. و به همین دلیل است که در این سنین, نوجوانان و جوانان به ظاهر خود زیاد توجه دارند و هر تغییر کوچکى آنها را نگران مى کند. وقتى این توجه به حد افراطى برسد, شکل غیر عادى به خود مى گیرد. مثلا فرد فکر مى کند عیبى در صورت, بینى, مو یا بدن خود دارد. با تإکید دیگران مبنى بر سلامت ظاهر یا اطمینان بخشى آنها قانع نمى شود. گاهى به قدرى این وضعیت شدید مى شود که فرد براى بدشکلیهایى که تصور مى کند دارد اقدام به جراحیهاى پلاستیک روى بدن خود مى نماید. یا با انجام رژیمهاى غذایى سخت سعى مى کند خود را به شکل مطلوب, نزدیک کند. بنابراین شما بیش از آنکه به ظاهر بدن و چهره خود بها بدهید یا فکر کنید, لازم است به رفتارها, اعمال و شیوه برخورد خود با دیگران بیندیشید. شما با افرادى که چهار پنج سال بیش از شما سن دارند آشنا شده اید و براحتى فریب آنها را خورده اید. شما حتى در داستانهاى قدیمى کجا به قطع و یقین دیده اید که تنها چند نگاه لجوج و بى پروا و گستاخ بیانگر احساس پاک دوستى بوده است. حتى در همه قصه ها مى خوانیم دو طرف به دلیل محسناتى که در یکدیگر سراغ داشته اند, به خاطر آن, فداکاریها کرده اند. آیا تا به حال فکر نکرده اید آنها بیشتر به عنوان یک دختربچه اى که براحتى بازى مى خورد به شما نگاه کرده اند. در کنار دوستان مدرسه اى اگر یک بار شما را دست بیاندازند و سر به سرتان بگذارند موجب رنجش شدیدتان مى شود ولى در این بازى به این را حتى وارد شده اید و تازه آن را هم تإیید مى کنید بخصوص اینکه آنها دوستانشان را هم در جریان گذاشته اند و در واقع به شخصیت شما توهین کرده اند. متإسفانه افرادى هم که شما با آنها مطلب را در میان گذاشته اید هیچ کدام چنان عاقلانه عمل نکرده اند و شما را از ادامه این رفتار منع ننموده اند. وقتى شما از یک نگاه, چنین دلتان مى لرزد و به هیجان مىآیید, جاى تعجب نیست که چرا در انجام فرائض خود بى رغبت باشید. دوستى بى منت به ما همه چیز مى دهد. از ما هیچ نمى خواهد. با او عناد مى کنیم, عصیان مى کنیم. و او باز به ما عنایت دارد و تنها چیزى که از ما خواسته, عبادت و عبودیت ماست که آن هم به خاطر خودمان است. خواهر عزیز, اگر شما به این راحتى به نگاهى گناهآلود گرفتار شدید, علتش آن است که خدا در دل شما ننشسته است. دلى که بى خدا باشد, هر آلوده اى آن را به بازى مى گیرد. وقتى بندگى خدا نباشد بندگى نگاه شیطان خواهد بود. وقتى نماز نباشد, برکت و مفید بودن, از زندگى ما مى رود و تلاشهایمان بیهوده خواهد شد و دیگر مانعى براى ما, جهت جلوگیرى از اقدام به گناه و پرده درى وجود نخواهد داشت. چه بسیار گناهانى که به دنبال ترک و سستى در نماز ظاهر مى شوند. خواهر عزیز, توبه اى نو کنید. به همان عصمت و حرمت گذشته اتان بازگردید. خداوند تواب و رحیم و لطیف است. ضمنا این پاسخ را در 8 مردادماه براى شما ارسال کردیم ولى متإسفانه به خاطر نقص نشانى برگشت خورد. درود به آنان که هدایت را دنبال مى کنند.
پدرم مرا به اجبار به عقد دیگرى درآورد. خواهر فاطمه.ج ـ ؟ مشاور: زهرا آکوچکیان زنى هیجده ساله هستم که مدت 6 ماه است ازدواجى اجبارى را پذیرفته ام. على رغم آنکه به پسرعمه ام علاقه مند بودم, پدرم مرا به زور به عقد اولین خواستگارم درآورد. با ازدواج من پسرعمه ام دچار آشفتگى زیادى شد. حالا هر چند وقت یک بار یکدیگر را مى بینیم و روز به روز علاقه ام نسبت به همسرم کم مى شود. پسرعمه ام گفته در صورت جدایى از همسرم با من ازدواج خواهد کرد. آیا تن به چنین کارى بدهم و یا یک زندگى از سر ناچارى و بدون عاطفه اى را ادامه دهم. خواهر گرامى! امیدواریم پدرها و مادرهایى که با وجود علاقه به فرزندان و آینده آنها, تنها به تشخیصها و نظر خود در انتخاب همسر براى فرزندانشان اهمیت مى دهند و به هیچ وجه عقیده آنها را در نظر نمى گیرند, یا در تدارک چنین ازدواجهاى نامیمونى هستند, این کلام کوتاه و پردرد را بخوانند و ببینند چه مى کارند و چه مى دروند؟! بذر ناامیدى و اندوه و ستم مى کارند و پشیمانى و نفرت و گناه درو مى کنند. گناه و رنجى که این زن جوان و بسیارى امثال او متحمل مى شوند, تنها گناهى نیست که دامنگیر آنان باشد بلکه خانواده دیگر و همه خانواده خود را به آتش آن مى سوزاند. دختر جوانى که مى توانست با راهنمایى والدین و علاقه خویش همسرى برگزیند و اولاد صالحى بپرورد, و خود باقیات صالحات پدر و مادر باشد, حال این گونه به دامن بزرگترین گناه غلطیده است. گناه خیانت به همسر. در حالى که پیمان مقدس همسرى و وفادارى با مردى بسته است, دل به دیگرى دارد. آیا در این پریشانى و معصیت, والدین او بخصوص پدر شریک نیستند؟ اى کاش آنان بخوانند و خود پاسخ دهند. و شما خواهر گرامى, حالا که از طلاق سخن مى گویید و جسارت صحبت کردن از آن را دارید و از ما کسب تکلیف مى کنید و گویا خود تصمیم نهایى را گرفته اید, از شما سوالى داریم; اگر حالا چنین جسارتى دارید که بخواهید از همسر خود طلاق بگیرید چرا با وجود علاقه اى که به پسرعمه خود داشتید, در مورد اجبار به ازدواج خود, جسارت ((نه)) گفتن و مخالفت را نداشتید و در مقابل پدر مقاومت نکردید یا از مادر و دیگر بزرگتران فامیل کمک نخواستید و حالا چنین بى پروا اقدام به گناهى چنین نابخشودنى مى کنید و پا روى تعهد و پیمان مقدس زناشویى خود مى گذارید. شما با این نحوه عملکرد نه تنها به خواسته خود نمى رسید, بلکه ارزش و حیثیت را خود نزد همسر, آشنایان و بخصوص پسرعمه و خانواده او خدشه دار کرده اید. شما خیال مى کنید طلاق گرفتن, آن هم به این منظور و با این شیوه عملکرد کار آسانى است و شما را به همه آرزوهایتان مى رساند. به هیچ وجه. گفتن ((نه)) اول, بسیار راحت تر و آسانتر بود. شما حالا دارید با تمام عمر و سرمایه خود معامله مى کنید. آیا اگر از شوهر خود طلاق بگیرید, واقعا خانواده عمه حاضر به پذیرفتن شما هستند. آیا مى توانید در آن خانه سربلند زندگى کنید. آیا فردا همین پسرعمه نسبت به شما بدگمان نخواهد شد که اگر مرا مى خواستى چرا تسلیم دیگران شدى و اگر قدرت باقى ماندن به تعهد داشتى چرا به این آسانى تسلیم حرفهاى من شدى, و بترس از اینکه این واقعه باز تکرار شود. آنچه از نامه شما برمىآید این است که واقعا نسبت به همسرتان بى علاقه نیستید چرا که بعد از هر بار ملاقات با پسرعمه ابراز مى کنید علاقه تان نسبت به شوهرتان کمتر مى شود و به تدریج به بیزارى مى گراید. مسلم است شما هر چه بیشتر تابع احساس و دل خود شوید بیشتر از پیش شما را بازیچه خود خواهد ساخت. در این مورد بیشتر فکر کنید و فقط به حرف دل خود گوش نسپارید. عقلتان را نیز حاکم کنید. فقط به وصال خود و پسرعمه نیندیشید. به شرایطى که برایتان فراهم مى شود و ایمانى که دارد از دست مى رود, با تعمق بیشترى بیندیشید. اگر این وصال به قیمت جهنمى باشد که در این دنیا و آن دنیا بر پشت خود حمل کنید چقدر مى ارزد؟ پسر عمه شما اگر خیلى به سعادت شما علاقه داشت و از خدا مى ترسید, به خاطر همه علاقه اش به شما سعى مى کرد خود را از زندگیتان کنار بکشد و شما را به زندگى دلگرم کند. نه آنکه خود کودکانه عمل کند و قصد نابودى خود را داشته باشد یا حیثیت و آبروى شما را به بازى بگیرد. همیشه عاشق براى معشوق, بهشت را مى خواهد نه جهنم را. و شما هر دو, واقعا چقدر عاشق و معشوقید. آیا این هواى نفس و شهوت نیست که شما را به دنبال خود مى کشد, و هر دو نفر شما را هیزم آتش دوزخ زندگى این دنیا و آن دنیایتان مى کند. و از طرف دیگر, انسان دیگرى را که به عنوان همسر در کنار خود دارید را هم به ورطه نابودى مى کشانید. گناه همسرتان چیست اگر در این ازدواج اجبارى دخالتى نداشته است. هر مسوولیتى که هست نخست بر عهده پدرتان مى باشد و بعد بر عهده خودتان که مقاومت نکردید. این را از صمیم قلب مى گوییم اگر این دلبستگى را با خدا معامله کنید او بهترین پاداش را خواهد داد که او معامله گر حسابدان امینى است. هدایت حق شامل حالتان باد.
شیطان همیشه از ما شکست مى خورد! برادر عاشورا ـ اراک مشاور: م.سعیدى تصور اینکه مدتى با دخترى رابطه داشته اید و به تعبیر خودتان شیطان حتى لحظه اى نتوانسته بر شما مسلط شود و همواره شکست خورده است نباید باعث غرور و غفلت شما گردد. معمولا پاى انسان بیشتر در مواقعى مى لغزد که به خاطر اطمینان بیش از حد, از خودش غافل شده باشد. در چنین شرایطى خطر با فاصله بسیار کم در تعقیب آدمى است. لذا بهتر است براى پیشگیرى از پشیمانى بعدى, خود را از لغزشگاهها و مواضع خطر دور سازید. اما اجراى صیغه موقت بدون اطلاع و اجازه بزرگترها هرگز به صلاح نیست و شرعا نیز بدون اجازه پدر جایز نیست. چرا که اگر بنادارید با یکدیگر ازدواج کنید بهتر است از هم اکنون این موضوع را با خانواده ها در میان بگذارید تا با توافق آنها این کار صورت بگیرد. و اگر هم بنا باشد که این توافق حاصل نشود, عقد صیغه موقت بویژه براى دختر هرگز به مصلحت نیست. اگر زمینه طرح این موضوع را نزد خانواده ها ندارید همان طور که قبلا هم تصمیم گرفته اید لازم است که رابطه تان را با یکدیگر قطع کنید, البته این بار با اراده اى قوىتر و با عزمى استوار. در مورد سوال دوم شما باید بگوییم که براى گناهانى که انسان بین خود و خدایش انجام داده, فقط توبه کافى است حتى اگر آن گناه جزو معصیتهایى باشد که براى آنها حد تعیین شده است. لذا مطرح کردن بى دلیل آنها در نزد دیگران نه تنها کار مثبتى نیست بلکه خودش نوعى گناه محسوب مى شود. اما در مورد گناهانى که به حقوق مردم مربوط مى شود, علاوه بر توبه باید حق دیگران را ادإ یا صاحب حق را راضى نمود. در باره وضعیت تحصیلى خود چنانچه نارساییها همچنان به قوت خویش باقى است مجددا براى ما نامه بنویسید.خدا نگهدار.
|