اخلاق معاشرت (12) اذن و اجازه جواد محدثى
نهاد ((خانواده)), از مقدسترین نهادهاست. سلامت و استوارى آن نیز, مورد توجه اسلام است. نوع برخوردها نسبت به تحکیم رشته هاى این نهاد, یا گسستن پیوندها و آفت خیز کردن آن موثر است. اشاره داشتیم که خانواده و خانه, حد و حریمى دارد که باید رعایت شود و مورد تعدى و ((مرزشکنى)) قرار نگیرد. تهاجم و تعدى به این حدود و حقوق, گاهى هم از طریق ((نگاه)) است که کنترل آن ضرورى است. چشمهاى بى بها آنچه سبب بى بهایى چشمها مى شود, بى محابایى آنهاست, یعنى شناختن حریمها و مراعات نکردن حقوق شخصى دیگران و ورود به قلمرو ممنوع. چشم, گوهر ارزنده و نعمت عظیم الهى است و ارزش آن برابر با کل وجود و جان آدمى است, تا آنجا که اگر کسى دو چشم دیگرى را کور کند, دیه کامل یک انسان بر عهده او است.(1) و دیه یک چشم, به قدر نصف دیه انسان است. اما همین چشم, اگر نگاه خائنانه کند و به خانه ها و عورات و اسرار و درون خانه مردم و به نوامیس دیگران نگاه دزدانه کند و در آن حالت, بزنند و آسیب ببیند, دیه ندارد. این بى ارزشى چشم ناپاک را مى رساند که بى اذن و به ناروا و حرام, وارد حریم دیگران مى شود و مرتکب گناه مى گردد. فتواى حضرت امام((قدس سره)) چنین است: ((دید زدن به خانه مردم و نگاه به نامحرم گناه است و صاحبخانه حق دارد سنگ یا چیزى به طرف او پرتاب کند و ضمانى هم بر او نیست. حتى اگر به درون خانه هایى دور, با ابزارى (مثل دوربین قوى) نگاه کند, مثل آن است که از نزدیک نگاه کند. نگاه به درون خانه کسى از طریق نصب آینه نیز همین حکم را دارد.))(2) این حرمت شکنى براى چشمهاى ناپاک, نهایت حرمت گذارى براى حقوق شخصى در زندگى خصوصى انسانهاست. در حدیثى از رسول اکرم(ص) آمده است: ((هر کس به خانه همسایه اش سرک بکشد تا به عورت مردى یا موى زنى یا بدن او نگاه کند, بر خداوند رواست که او را همراه منافقان به آتش دوزخ افکند ...))(3) و نیز فرموده است: ((من اطلع فى بیت بغیر اذنهم فقد حل لهم ان یفقإوا عینه))(4) هر کس بى اجازه, به خانه اى دید بزند, آنان حق دارند که چشمش را کور سازند. در حدیث دیگرى امام صادق(ع) فرموده است: در چنین حالتى اگر چشمش را معیوب کنند, دیه اى بر آنان نیست. (5) در نقلهاى متعددى آمده است که رسول خدا(ص) در خانه خویش مشغول شانه زدن خود بود ـ و با یکى از همسرانش بود ـ کسى از شکاف در, درون خانه را دید مى زد. پیامبر اسلام فرمود: اگر نزدیک تو بودم, چشمت را با همین شانه درمىآوردم. یا: برخاست به سراغش رفت ... که مرد, گریخته و صحنه را ترک کرده بود.(6) از این سو, بى اجازه وارد حریم زندگى کسى شدن تا این حد ناپسند است, از آن سو هم سفارش به اجازه گرفتن براى ورود به خانه دیگرى و استیذان و استیناس شده است (که در بخش پیشین, به تفصیل گذشت). درسى براى نوجوانان ادب دیگرى که قرآن مىآموزد و به سلامت خانوادگى و اخلاقى جوانان نابالغ مربوط مى شود, اجازه گرفتن براى ورود به اتاق پدر و مادر است. این نکته را, هم خود نوجوانان باید رعایت کنند, و هم والدین باید به نحوى شایسته و هنرمندانه و بدون بدآموزى و تحریک, آنان را توجیه کنند. گاهى پدر و مادر, در اتاق خویش ممکن است به استراحت مشغول باشند, با لباسهاى راحت و وضعى متناسب با خواب. سرزده وارد شدن کودکانى که در سنین قبل از بلوغ باشند, ممکن است عوارضى داشته باشد و نوجوانان را به برخى مسایل انحرافى بکشد. اینجاست که باید نوجوانان, در بزنند, اجازه بگیرند و بى اطلاع و اذن, وارد اتاق دیگران نشوند. آموزش قرآن این است که هم غلامان و خدمتکاران خانه, و هم کودکانى که به سن بلوغ جنسى نرسیده اند, سه بار و در سه هنگام, اذن بگیرند. این سه وقت عبارت است از:
1ـ پیش از نماز صبح 2ـ هنگام استراحت ظهر 3ـ شب, بعد از عشإ این سه وقت را قرآن کریم به نام ((راز)) و ((سر)) پوشیدنى (عورت) یاد مى کند و جز این سه وقت را ـ که معمولا ممکن است افراد در این مواقع, با لباس زیر و وضع خاص یا نیمه لخت یا بدون پوشش کافى باشند ـ بلامانع اعلام مى کند. متن آیه قرآن چنین است: ((یا ایها الذین امنوا لیستإذنکم الذین ملکت ایمانکم و الذین لم یبلغوا الحلم منکم ثلاث مرات: من قبل صلوه الفجر و حین تضعون ثیابکم من الظهیره و من بعد صلوه العشإ ثلاث عورات لکم ...))(7) در این آیه, یک مرحله جلوتر و فراتر از اجازه گرفتن براى ورود به ((خانه)) را هم مطرح کرده است, یعنى ورود به اتاق شخصى در مواقعى خاص. ممکن است برخى, تردد کودکان را نزد بزرگترها امرى ساده و عادى تلقى کنند و بچه ها از این رهگذر, صحنه هایى ببینند و با مسایلى روبه رو شوند که برایشان غیر قابل هضم و درک یا بدآموز باشد و به انحراف بیفتند. این مسإله در یک نگاه عام تر, به کنترل روابط همسران نسبت به توجه و دیدن و فهمیدن کودکان مربوط مى شود که ... بماند! و به این اشاره بسنده کنیم و بگذریم, چرا که مسإله چندان مهم است که باید نوشته اى مفصل و مستقل پیرامون آن نگاشت. به هر حال, این مسإله به ظاهر ساده و جزیى, از چنان اهمیتى در ((تصحیح معاشرت)) دارد که قرآن کریم به تفصیل و با ذکر جزئیات به آن پرداخته است, تا خانواده ها و فرزندان گرفتار بیماریهاى روانى و اخلاقى نشوند و از آثار سوء عصبى و روانى نبودن کنترل و حریم در معاشرتها, بخصوص در مورد خلوت سرا و تردد و دیدن و فهمیدن کودکان, مصون بمانند. در پرونده بسیارى از گرفتاران به بیماریهاى جنسى و انحرافات اخلاقى از این نوع, اعترافاتى به چشم مى خورد که نشان دهنده تإثیر منفى این گونه ولنگاریها و نبودن حریم در معاشرتها است. و توجه یافتن کودکان و نوجوانان به برخى از اسرار زندگى خصوصى والدین, که آنان را به گناه مى کشد, جاى دقت و تإمل است, که حضرت امیر(ع) فرمود: ((کم من نظره جلبت حسره))(8), چه بسا نگاهى که حسرت مىآورد! چرا بى اجازه؟ بارى ... رعایت حریم حقوق دیگران در معاشرتها ما را به بحث از استیذان و استیناس کشاند. ولى سخن اصلى آن است که احترام گذاشتن به این حقوق فردى, شرط اخوت اسلامى در یک جامعه مکتبى است و پاىبندى به این اصول, ضامن تداوم دوستیهاست. این عمل بى اذن و اجازه, تنها مربوط به ورود به خانه و اتاق اشخاص نمى شود; دامنه اى گسترده دارد. اگر کسى یادداشتى مى کند و نامه اى مى نویسد, نباید دزدانه به آن نگاه کرد. اگر کسى رازى را به امانت نزد ما مى گوید, نباید خیانت کرد و اسرارش را فاش ساخت. اگر کسى کلید خانه, کمد, کیف یا سویچ ماشین و موتور را به دست ما داد, نباید بیش از حدى که یقین به اذن و رضایت او داریم, در آن تصرف کنیم. اگر دو نفر با هم صحبت خصوصى مى کنند, چه حضورى, چه تلفنى, ((گوش ایستادن)) و به نجواها گوش کردن و ((استراق سمع)) کردن و شنود گذاشتن, جایز نیست. اگر حامل نامه اى به دیگران هستیم, حق گشودن نامه و مطالعه محتواى آن را نداریم. اگر پاکتى براى شخصى فرستاده مى شود و تإکید مى کنند که ((شخصا مفتوح فرمایید)), دیگرى حق باز کردن و مطالعه آن را ندارد (مگر با اجازه طرف اصلى). بى اجازه نمى توان سر کمد و کیف و جیب و دفتر کسى رفت و چیزى برداشت یا خواند یا تصرف کرد. اگر روى جزوه, بولتن یا خبرنامه اى مهر ((محرمانه)) خورده است, یا نقل مطلبى از جایى یا کسى منوط به ((اجازه)) دانسته شده است, در همه این موارد, بى اذن کار کردن, نوعى خیانت است و دور از ادب اسلامى و انسانى. اگر آلبومى ((خانوادگى)) است, دیگرى بى اجازه حق نگاه کردن به آن را ندارد. اگر گفتند: راضى نیستیم مطالب این دفتر را بخوانى, یا اگر مطلبى و انتقادى و مقاله اى نوشتند و با نوشتن ((امضإ محفوظ)) گفتند که راضى به افشاى نام نیستند, افشاى آن خلاف ادب و قانون و وجدان است. اگر کسى مطلبى را با ما در میان گذاشت و تإکید کرد که: ((راضى نیستم به کسى بگویى)), تا چه اندازه رعایت مى کنیم؟ آیا حاضریم اینها را هم جزء حقوق و حدود اشخاص به حساب آوریم و مراعات کنیم؟! پس, مجموعه آنچه ((راز شخصى)) و اسرار زندگى خصوصى محسوب مى شود, بسیار است. تنها در خانه و اتاق و نامه و راز هم خلاصه نمى شود. ممکن است حتى نوعى از غذا و میوه و خوراکى در خانه و یخچال و ... کسى باشد ولى دوست نداشته باشد که آن را بدانند. یا یک بیمارى یا نقص عضو و جسم در کسى باشد که نخواهد دیگرى آن را بداند. یا در شرایط بحرانى خاصى قرار داشته باشد که نخواهد مردم بدانند. همه اینها در قلمرو ((حریم شخصى)) است و ورود به آن ((اجازه)) مى خواهد. گاهى در یک خانواده, یک ((اختلاف)) است, ولى دوست ندارند که اقوام و آشنایان از این اختلاف باخبر شوند. وسوسه شدن براى پى بردن به آن, و فاش ساختن براى دیگران هم از همین مقوله غیر مجاز و غیر مإذون است. ((سیدقطب)), در اشاره به این نکته لطیف قرآنى و آداب اجتماعى مى نویسد: ((امروز ما مسلمانان, نسبت به این گونه امور دقیق و ظریف, حساسیت خود را از دست داده ایم. گاهى شخصى به خانه برادرش حمله ور مى شود, هر لحظه از لحظات شب و روز که باشد, برایش فرق نمى کند. آن قدر در مى زند تا باز کنند و اگر در به رویش باز نکنند برنمى گردد تا آنکه صاحب خانه را به ستوه آورد و در بگشایند. گاهى در خانه, تلفن وجود دارد و مى تواند پیش از آمدن, تلفنى تماس گرفته و خبر دهد تا اجازه بدهند یا روشن شود که موقعیت مناسب نیست. ولى این راه و شیوه را رها مى کند تا بى خبر و بى موقع وارد شود و بدون قول و قرار قبلى به خانه اش رود. متإسفانه چنان شده که عرف هم نمى پذیرد که اگر چه صاحب خانه ناراحت و رنجیده شود, از آمدن بى خبر و غیر منتظره باز گردد. ما مسلمانان امروز, سرزده و بى خبر, هر لحظه که بخواهیم وارد خانه هم مى شویم و اگر وقت غذا باشد و غذاى مناسبى پیش ما نیاورد, در دلمان مى رنجیم. یا شب دیرهنگام به خانه کسى مى رویم, اگر آخر شب از ما نخواهد که همان جا بخوابیم, در دل رنجیده مى شویم, بىآنکه به عذر آنان در این گونه مواقع توجه داشته باشیم. این نشانه آن است که ما هنوز, به ادب اسلام و ادب رسول خدا مودب نشده ایم, برده عرف خطاکاریم. ولى اگر همین گونه مراعات آداب را در غیر مسلمانان ببینیم, برایمان شگفت جلوه مى کند و نمى کوشیم دریابیم که ریشه این ادبها در شریعت خود ما نهفته است و باید به آن اصل خویش برگردیم ...)). (9) به هر حال, هر چند در نوع ارتباطات, گاهى با خویشاوندان و دوستان بسیار صمیمى مواجه هستیم, ولى هرگز این ((مجوز)) ورود به ((منطقه ممنوعه)) از زندگى شخصى آنان شمرده نمى شود, مگر آنکه ((اذن صریح)) داشته باشیم. در روایات, ((نگاه)) همچون تیرى مسموم از تیرهاى شیطان قلمداد شده است. گاهى ((گناه)), در پى یک ((نگاه)) پدید مىآید. و اگر کسى نتواند چشمها و پلکهاى خود را تحت اختیار و کنترل داشته باشد, به روز سیاه مى نشیند. حیف است که انسان از راه نگاه, جهنمى شود. به فرموده حضرت على(ع): چشمها شکارگاه شیطان است. (العیون مصائد الشیطان))(10) این سخن نیز از حضرت مسیح(ع) است که: ((ایاکم و النظر الى المحذورات فانها بذر الشهوات و نبات الفسق)).(11) از نگاه به آنچه ((ممنوع)) است بپرهیزید, چرا که چنین نگاهى بذر شهوت و رویش فسق و گناه است. بکوشیم تا در سخن, نگاه, رفتار, معاشرت و ارتباط, از آنچه خارج از قلمرو ((اذن)) و ((اجازه)) قرار دارد, وارد نشویم. ادامه دارد. پى نوشت ها 1ـ رساله نوین, امام خمینى, ج4, ص285. 2ـ تحریر الوسیله, امام خمینى, ج1, ص492, بحث دفاع (مسایل 37 ـ 38 ـ 39 و ص491 مسایل 30 و 31). 3ـ وسائل الشیعه, ج14, ص141. 4ـ منهج الصادقین, ملا فتح الله کاشانى, ج6, ص292. 5ـ وسائل الشیعه, ج19, ص50. 6ـ همان, ص48 و 49. 7ـ نور, آیه 58 (این بحث را در تفسیر نمونه ج14, ص538 مطالعه کنید). 8ـ غرر الحکم. 9ـ فى ظلال القرآن, سید قطب, ج6, ص91. 10ـ غرر الحکم. 11ـ میزان الحکمه, ج10, ص71.
|