جمهورى اسلامى, مظهر هنر امام و مردم ادبیات ابتذال, آفت کهنه مطبوعات سید محسن سعیدزاده, روزنامه سلام, 8 / 2 / 77.
اینک در آستانه نهمیـن سال ارتحـال بزرگ مـرد تـاریخ امت اسلامـى, فقیه ستـرگ و اسطـوره مبارزه و جهاد علیه سلطه استکبار, حضرت امام خمینى قرار داریـم. امام تجسـم اراده امتى بـود که طى قرنها مبارزه علیه ستـم و بـى عدالتـى, کعبه آمال خـویـش را در تحقق و حضـور حکـومتى مشروع مبتنى بر ارزشها, احکام و حدود الهى مى شمرد و راهى براى سعادت و عدالت جز حاکمیت صالحان نمى دید, و بدیـن گونه بود که سنگ بناى استـوار و بـى بـدیل ((جمهورى اسلامـى)) با دو ویژگـى جدایـى ناپذیر ((اسلامیت)) و ((جمهوریت)) به دست پرتـوان و مبارک حضرت امام خمینى گذاشته شد. نظامى که در یک آن, هم ((مشروعیت الهى)) داشت و هـم ((مشروعیت مردمـى)) یافت. حکومتى از متـن مردم, براى مردم و مبتنى بر مبانى دینى و احکام اسلامى. و بدین سـان, نظام سیاسـى و دستگـاه مـدیـریت کشـور ((قـداست)) یافت و عنـوان حکـومت ((مقدس)) را کسب کـرد. قـداستـى به پاکـى و حـرمت ارزشها و مبانى دینـى, و به گستردگى و عمق نفوذى که در دل مردمان این سرزمیـن و دیگر ملتهاى مسلمان یافت. ((قداستـى)) که با نداى ((الله اکبر)) سروده شد و با خـون سرخ صدها هزار شهید به نگارش آمد. و این چنیـن است که نظام ((جمهورى اسلامى ایران)) براى ما و براى همه آنانى که به چیزى جز اسلام و مصلحت امت اسلامـى نمـى انـدیشنـد, همـاره ((مقدس)) است و بى پروایى جاهلانى چند و غرض ورزانى منفعت طلب, در هتک حرمت مبانى و ارزشهاى ایـن نظام الهى و مردمى, نمـى تـواند و نباید خدشه اى در باور جامعه در باره ارکان و مظاهـر آن, بـویژه دو اصل ((جمهوریت)) و ((اسلامیت)) وارد کند. امام خمینى, معمار بزرگ جمهورى اسلامى, به مدد ((حق)), و ((فهم)) درست دیـن, و ((شنـاخت)) همه جـانبه و عمیق نسبت به جـامعه و قـدرت مـردم, و ((درک)) مـاهیت سلطه جـویى دشمـن, بناى نظام اسلامى را بر پایه هاى ((انقلاب))ى پى ریزى کرد که به جز از میان بـردن روابط و مناسبـات ظالمانه و استعمارى, و زدودن مظاهـر شـرک و هتک حرمت مقام انسانیت, و جایگزیـن ساختـن روابطـى عادلانه و نظامـى مبتنـى بر ارزشهاى دینـى و کـرامت انسانـى و در یک کلمه ((حـاکمیت اسلام)), هـدفـى دیگـر نداشت. و ایـن بـود هنر بزرگ امام در ((تخریب)) آن بنیان ظالمانه و ((تجدید)) حیات حاکمیت اسلام و حـاکمیت اراده و خـواست مـردم مسلمان. بـى شک حفظ دستـاورد بزرگ انقلاب, یعنى جمهورى اسلامـى, نیز همچنان نیازمند آن ((مدد)) و آن ((فهم)) و آن ((شناخت)) و آن ((درک)) مـى باشـد; استمداد از حضرت حق جل و علا و تکیه بر ارزشهاى معنـوى, فهم درست دیـن و شـریعت, شناخت همه جانبه مـردم و جـامعه, درک صحیح از مـاهیت دشمـن. اینها تـوشه راه حفظ, رشـد و سـربلنـدى جمهورى اسلامــى مى باشد. امـام مـرد خـدا و معنـویت و تـوکل بـر ذات بـى همتـاى خـداونـد بـود. امام فهم اسلام و شریعت را بر دو پایه ((جامع نگرى)) و ((تعبـد)) به متـن دیـن, استـوار سـاخته و اسلام را در دو حـوزه علـم و عمل دریـافته بـود. امام, جامعه خویـش را به خـوبـى شناخته و عمیق تریـن پیـونـد را با مردم ایجاد کرده بود. امـام دشمـن را یک تـوهـم نمـى پنـداشت و شعاع دیـد او تـا عمیق تـریـن لایه هـاى فزون خـواهى, سلطه طلبى و ((عداوت)) دشمـن نفـوذ نموده و عمق ((تـوطئه)) را درک مى کرد. ایـن است سر تـوفیق بزرگ او در تجـدید حیات اسلام و به سامان رسانـدن حکـومتـى بـى نظیـر با دو ویژگـى تفکیک ناپذیـر ((اسلامیت)) و ((جمهوریت)). و پـرواضح است ((انقلاب)) حقیقتـى بسیار فـراتـر از نظام جمهورى اسلامـى ایران است. ایـن نظام مقـدس, تنها یک دستاورد بزرگ ((انقلاب)) است و انقلاب اسلامـى دستاوردهاى بسیارى دارد. آنان که با سبکسـرى تمـام سخـن از ((ختـم انقلاب)) مـى گـوینـد بـایـد در اعتقادشان به دستاورد بزرگ جمهورى اسلامـى نیز تردیـد کرد چرا که آبشخـور ایـن جمهورى مقـدس, چیزى جز انقلاب اسلامـى نیست و بـدون آن, راهـى جز زوال نخـواهـد داشت. جانمایه حرکت نظام سیاسى و مدیریت کشـور و روح جمهورى اسلامى, عبارت است از انقلابـى که از متـن تـوده هاى مسلمان برخاسته است و به وضـوح شاهدیـم که هر حرکت و رفتارى که در عرصه هاى مختلف, مردم را از متـن انقلاب دور کنـد و رهبران انقلاب را از مسایل اصلـى انقلاب و نظام دور ساخته و به مشغله هاى دیگر وا دارد, عرصه را براى فرصت طلبانى بى هنر و فتنه جـویانى منفعت طلب باز خواهد کرد که هنرى جز ((حرف زدن)) ندارند و کورسوى حیات نامیمون خویش را در کشمکـش فرزندان عزیز و فداکار انقلاب مى بینند. و ایـن هشدارى خیرخـواهانه به همه آنانى است که سـوز ((دیـن)) و درد ((انقلاب)) و دغدغه ((نظام)) سالهاست وجود آنان را فرا گرفته و جز به مصالح اسلام و امت اسلامى نمـى اندیشنـد. به همه آنانـى که اسلامیت نظام را تنها و تنها با حاکمیت مقتدرانه رکن بـى بدیل ((ولایت فقیه)) ممکـن مـى دانند, و ((مشـروعیت)) یـا ((مقبـولیت)) ارکـان نظام را در حضـور مستمـر و پشتیبـانــى همه جانبه مردم مى جویند. تجـدید حیات شخصیت زنان مسلمان و دستیابـى به کرامت انسانـى و بخـش عظیمـى از حقوق فردى و اجتماعى آنان, مرهون رهبرى فقیهى شجاع و جامع نگر و روشـن بیـن است که انقلاب را رهبرى کرد و نظام را پایه ریزى نمـود. انقلاب اسلامى و به دنبال آن, نظام جمهورى اسلامـى تـوانست چهره اى از حضـور زنـان در عرصه هـاى مختلف سیاسـى, فرهنگـى, اقتصادى و اجتماعى ترسیـم کند که با آنچه در گذشته جریان داشت بسیار متفاوت است. نگاه ابزارى به زن, تبـدیل به نگـرشـى انسانـى بـر اسـاس حقـوق و کرامتهاى انسانى و اسلامـى شد و زنان از جهنـم ((ادبیات ابتذال)) نجات یافته و به فضاى ((ادبیات انقلاب)) و ارزشهاى احیإ شـده اسلامـى قدم گذاشتند. و بـدیـن سان بـود که آن همه نقـش ارزشمند را بـر صحنه حضـور خـود آفریـدنـد و در عرصه مبارزه و پیروزى, جنگ و صلح با سر انگشت ارزشهاى وجـودى و هویت اسلامى خـویـش, نقشهایـى را رقـم زدنـد که جز بـا ادبیات اسلام ناب و جز به مـدد شنـاخت و درک جامعى که حضرت امام از اسلام و انسان ارائه داد نمـى تـوان تفسیرى بر آن نگاشت. اینکه در حـوزه عمل اجتماعى و در سامان دهـى مسـایل زنان چه کـاستیهایـى وجـود دارد؟ و اینکه چقدر تـوانسته ایـم نظام تفصیلى حضـور زن در جامعه و خانواده را ترسیم کنیـم؟ و اینکه در بسیارى موارد, اختلاف برداشت از متون دینى و تفاوت در نـوع نگـرش به مسایل زنان, ضایعاتـى را به بار آورده است و یا حـرکت ما را در دستیابى به وضعیت مطلـوب کند کرده است, همه و همه, مـوضـوعاتى درخـور تـوجه و قابل بحث است, اما آنچه تـردیـدى در آن نیست ایـن واقعیت است که جـان گـرفتـن دوباره ادبیات ابتذال در رسانه هاى گروهـى بـویژه در سالهاى پـس از جنگ, جامعه را به نگرشـى در باره زن سـوق خـواهـد داد که مـى تـوان از آن با تعبیر ((نگرش شاهنشاهـى)) نام برد. آنان که تفسیر ((شخصیت زن)) در عرصه هاى مختلف اجتماعى و فـرهنگـى رژیـم فـاسـد پهلـوى بـویژه رسـانه هاى جمعى آن دوره, اعم از رادیـو, تلـویزیـون و مطبـوعات را به خاطـر دارنـد, به راحتـى از نگـرش و ایـدئولـوژى شاهنشاهى در باره زن آگاهى دارند, و دیگران نیز با نگاهـى اجمالـى به کارنامه فعالیتهاى هنرى و فرهنگى! آن دوره و ورق زدن برخى مطبـوعات که میدان دار معرفى شخصیت ((زن)) به فراخـور ((روز)) بـودند مـى تـوانند واقعیات تلخ و تإسف انگیز تفسیر و ارائه شخصیت زن در ((ایدئولـوژى شاهنشاهـى)) را باز شناسند. ((ادبیات ابتذال)) اینک نیز همان نگرش و همان وضعیت را, و صـد البته به فراخـور پیشرفت فـنآورى ارتبـاطـات, در شکلـى پیشـرفته و گستـرده تـر مـى طلبد. اینکه راهیابـى ((ادبیات ابتذال)) و رشـد مظاهر ابتذال فرهنگـى معلـول چیست و زمینه ها و پـس زمینه هاى آن کدام است؟ و اینکه مدیریت فرهنگى کشور در برخورد با مفاسد و منکرات و مروجان ابتذال فرهنگـى, چقدر با خلإ قانـونـى مـواجه است؟ و آیا چاره کار در ایجاد مکرر محدودیتهاى قانـونـى و تصـویب طرحهایـى نظیر آنچه اخیرا در ((مجلـس شـوراى اسلامـى)) به عنوان ممنـوعیت استفاده ابزارى از زن در مطبـوعات مطرح شد, مـى باشد یا نه؟ و اینکه انگیزه طراحان محترم چنیـن طرحهایى چیست و تصویب ایـن دست طرحها به چه میزان مى تـواند پاسخگوى ضرورتهایى باشد که آنان احساس مى کنند؟ همه و همه قابل تإمل و بحث و مناقشه است و ایـن چیزى بود که در ماههاى اخیر در بسیارى از مطبـوعات مطـرح شـد و نگاههاى متفاوتـى را به خود جلب کرد و بسیارى نیز با آن به مخالفت برخاستند. اما مـوضـوعى که به خـود مطبوعات مربـوط مى شود مسوولیتى است که خود آنها در حفظ جایگاه و رسالت فرهنگى خـویـش دارند. اگر در نگاه بسیارى از مطبـوعات, تصـویب چنیـن طرحهایى نه تنها مشکلـى را حل نخواهد کرد بلکه مـوجب اخلال در کار آنان خـواهد شـد, و اگر حتـى نسبت به انگیزه بـرخـى از طراحان محتـرم آن پـرسـش دارنـد, بیـش از همه, خـود مطبـوعات مسـوولیت دارنـد که از راهیابـى فـرهنگ منحط نگرش ابزارى به زن و خط تـوطئه فرهنگـى جلـوگیرى کنند. نه خـود مروج ادبیات ابتذال باشنـد و نه اجازه دهنـد چنیـن فـرصتـى بـراى دیگـران هـر چنـد انـدک فـراهـم آیـد. روشـن است آنچه در ایـن مسـوولیت, مـورد تإکید ما مى باشد ممانعت از راهیابـى ابتذال فـرهنگـى و فکرى و هتک کـرامت انسانـى زنان است و نه تـوجیه و دفاع از برخـى نگرشها و تفسیرهاى بسته و عقب مانده اى که گاه متإسفانه به نام دیـن نیز معرفى مى شـود در حالى که چیزى جز بافته هاى ذهنى ایـن فرد یا آن محفل نمى باشد. تإکید ما ایـن است که مسوولیت, نخست متـوجه خـود مطبـوعات است که زمینه مطرح شدن چنیـن طرحهایى را به حداقل برسانند و راه را بر بهانه جـویـى معدود افرادى که جـداى از طراحان محترم طرح, اساسا با نـوع نگرش حضرت امام خمینـى به شخصیت زن و حضور اجتماعى او مخالفند و دیـن و شریعت را تنها از روزنه چشم بسته خویش مى نگرند, ببندند. وقتـى به عنوان مثال به صراحت نـوشته مى شـود که ((اسلام براى دفاع از حقـوق زن سیستـم و یا قاعده و قانونى ندارد. فقه اسلامى نیز قانونى وضع نکرده است, ایـن مسإله کاملا سیاسى و جدید است)) ایـن سخـن صرف نظر از به گزاف بـودنـش, آیا جز ایجاد زمینه براى تصـویب طرحهایى محـدودکننـده و یا بهانه جـویـى بـرخـى عناصر متحجر, نتیجه اى خـواهـد داشت؟ ایـن است که رسانه هاى جمعى بویژه مطبـوعات باید بیش از دیگران به مسـوولیت و رسالت خطیر خـویـش در ایـن زمینه بها دهنـد و ما مسـوولیت نخست را متـوجه خـود مطبـوعات مـى دانیم. سالگرد ارتحال حضرت امام خمینـى را به رهبـرى عظیـم الشان انقلاب دام ظله و ملت ستـرگ ایران بـویژه بانـوان ارجمنـد تسلیت مـى گـوییـم.
((سردبیر))
|