روشهاى تربیت (7) ارج گذارى به ارزشها سیدمهدى موسوىکاشمرى
در نوشتار پیـش به مـوضـوع ((بیان)) به عنـوان وسیله اى مهم در امر دیگـرسازى و تعلیـم و تـربیت پـرداختیـم و اکنـون در ایـن خصـوص به یکـى دیگـر ازایـن روشهامى پردازیم. 2ـ ارج گذارى به ارزشها از موثرتریـن ابزار و شیوه ها در امر تعلیم و تربیت, چه در سطح خرد و چه در سطح کلان, ارج نهادن به ارزشها و فضیلتهاى اخلاقـى و انسانى است. انسان موجـودى است که در فطرت و طبیعت خدادادى خود, کمال خـواه و فضیلت طلب است و وقتى کمالى را پیـش روى خـود ببیند, به سوى آن مى رود. خطرى که بر سر راه او وجود دارد, این است که شیاطیـن اغواگر, با تبلیغات فریبنده و دعوت پى گیر خود, او را به اشتباه و انحـراف, دچار ساخته و ارزشها و مکرمتهاى حقیقـى و اصیل را در نظرش کمرنگ جلـوه داده و امـورى ضـد آن را در دیـدگاهـش بزرگ و ملاک امتیاز بنمایانند. قرآن کریـم در موارد متعددى, بدیـن خطر بزرگ اشاره فرموده و به آن هشـدار داده است و کار کافـران و فـاجـران را در چشـم آنان زینت یافته و قـابل افتخار معرفى فرموده است. براى نمونه مى فرماید: ((زین للذین کفروا الحیاه الـدنیا و یسخرون مـن الذین آمنـوا و الذیـن اتقـوا فـوقهم یـوم القیمه و الله یرزق مـن یشإ بغیر حساب)) زنـدگـى دنیا ـ و مظاهر فریبنـده آن ـ بـراى کافـران, زیبا جلـوه گر شـده است. و آنان, اهل ایمان را ـ کـوچک شمـرده و ـ به تمسخـر مـى گیرنـد. در حالـى که در روز واپسیـن, انسانهاى باتقـوا از آنان بـرتـرند. و خـداونـد هر کـس را بخواهد روزى بـى حساب خـواهـد بخشید.(1) باز مى فرماید: ((إفمن زین له سوء عمله فراه حسنا فان الله یضل مـن یشإ و یهدى مـن یشإ ...)) آیا کسى که رفتار بدش, در نظر او خوب نمودار گشته و آن را نیک مى پندارد ـ مانند کسى است که ایـن گونه نیست؟ ـ پس همانا خداوند, هر کس را بخواهد ـ با سلب تـوفیق خود از او ـ گمراه کرده و هر کـس را بخـواهد هدایت مى کند .. . (2) در آیه دیگر, مسوول ایـن زینت ظاهرى و نمایش پرفریب را, شیطـان معرفـى کـرده و آن را از عملکـردهاى او بـرشمـرده است, و مـى فـرمایـد: ((قال رب بما اغویتنـى لازینـن لهم فـى الارض و لاغوینهم إجمعیـن)) شیطـان گفت: پروردگارا! به خاطر اینکه مرا از پیشگاه خود مطرود ساخته و از رحمت خـود دورم کردى, بـراى آنها باطل را در زمین, زیبا و دلفریب نمایـش داده و از ایـن راه, تمامى آنان را از طریق بندگى ات گمراه خواهم ساخت.(3) بر ایـن اساس, کار شیطان زینت دادن و فریفتـن است و با همیـن وسیله مى تواند انسانهاى ضعیف و بى مایه را در دام خـود گرفتار ساخته و به ضلالت بکشانـد و به فرمـوده قرآن, او به غیر از ایـن, بر بشر سلطه اى ندارد.(4) تهاجم فرهنگى اردوگاه استکبار, بر جوامع اسلامى نیز به همیـن صـورت است. دشمـن با استفاده از امکانات بالا و گوناگون خـود, در زمینه هاى مختلف تلاش مـى کنـد تا ارزشهاى والا و حقیقـى دیـن را, در دیـد مردم و بـویژه جـوانان که از تإثیرپذیرى بیشترى برخـوردارند کـم رنگ و بى اهمیت جلـوه داده و در مقابل, فرهنگ مبتذل و فاسـد خـویـش را, بـرتـر و با قیافه اى زیبا و پرجاذبه معرفـى کند, و از ایـن راه به مقاصد پلید خـود, و انحراف امت از مسیر حق, دست یابد. رسالت عظیـم متـولیان امور فرهنگى ایـن است که در عمل و گفتار, جـو ایجاد شـده تـوسط دشمنان را در هـم بشکنند و با تحقیر فرآورده ها و واردات فرهنگى دشمـن و زنده نگه داشتـن و تعظیم و ارج نهادن به ارزشهاى الهى و دینى, راه کمـال را همچنـان به روى بنـدگـان حق بـاز نگه دارنـد و عرصه را به ســود انسـانهاى مـومـن بـر شیـاطیـن و استکبـار جهانـى تنگ سـازنـــد. قرآن و ملاک ارزش گذاریها قرآن کریـم با صراحت, از برترى صاحبان فضایل اخلاقـى و انسانى بر فاقدان آن, سخـن گفته و بر آن تإکید ورزیده و امـورى را به عنـوان ملاک ارزش گذارى معرفى کرده است. 1ـ تقوا: در این باره مى فرماید: ((یـا ایها الناس انا خلقناکـم مـن ذکـر و انثـى و جعلنـاکـم شعوبـا و قبـائل لتعارفوا ان إکرمکم عندالله اتقیکـم ان الله علیم خبیر)) اى انسانها! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و در تیره ها و قبایل مختلف قرار دادیـم تا یکـدیگر را بشناسید. همانا گرامى ترین شما پیـش خداوند باتقواتریـن شماست و خدا دانا و آگاه است.(5). 2ـ علم: در این خصوص نیز مى فرماید: ((قل هل یستـوى الذین یعلمون و الذیـن لا یعلمون)) اى پیامبر! بگـو آیا آنهایى که عالمنـد بـا کسـانـى که فـاقـد علمنـد یکسـاننـد؟(6) 3ـ جهاد: در این زمینه مى فرماید: ((لا یستـوى القاعدون مـن المومنیـن غیر إولى الضرر و المجاهدون فى سبیل الله بإموالهم و إنفسهم فضل الله المجاهـدین بامـوالهم و إنفسهم علـى القاعدیـن درجه و کلا وعد الله الحسنى و فضل الله المجاهدین على القاعدیـن إجرا عظیما)) رتبه قاعدان از مـومنان که مرض یا عذر دیگرى ـ بـراى شرکت در جهاد ـ ندارنـد, با مجاهدان با مال و جان در راه خدا, یکسان نیست و خداوند ایـن مجاهدان را بر قـاعدان, یک درجه فضیلت داده و همگان را وعده نیک داده است و او مجـاهـدان را بـر قاعدان بـا پاداشـى بزرگ بـرتـرى داده است.(7) 4ـ سبقت در عمل به ارزشها: در ایـن مـورد مى فرماید: ((... لا یستـوى منکـم من إنفق مـن قبل الفتح و قاتل إولئک إعظم درجه من الذیـن انفقوا مـن بعد و قاتلوا و کلا وعد الله الحسنى و الله بما تعملـون خبیر.)) آن کسانـى که پیـش از فتح ـ مکه, در راه خدا از مال خـود ـ انفاق کردند و با مشرکان به نبرد بـرخاستند, با دیگران یکسان نیستنـد. آنها از کسانـى که پـس از آن, انفاق و جهاد کـردند, مقامـى عظیـم تـر دارنـد و خداوند به همگان وعده احسان داده است و خدا بـدانچه عمل مـى کنید آگاه است.(8) البته مـوارد دیگرى هـم در آیات شریفه ذکر شده و ملاک برترى شناخته شده است(9) که به نظر مـى رسـد به آنچه گفتیـم بـرگـردنـــد. اهتمام به ارزشها در سیره پیامبـر(ص) از خصـوصیات بارز رسـول گرامـى اسلام(ص), اهتمام شدید آن حضرت, بر روى صفات و اخلاق کریمه و سجایاى عالى انسانى بـود, و آنچه شخص را در منظر پاک آن حضرت, بزرگ و قابل تحسیـن مـى نمـود, تنها فضایل و اوصاف انسانى بـود, بىآنکه در این خصوص کوچکتریـن توجهى به نژاد و تیره و رنگ چهره و مـوقعیت اجتماعى و یا اقتصـادى او داشته و آن را در نظر آورده بـاشـد. آن حضرت با برخورد قاطع و با صلابت خود پـس از فتح مکه, تمامى تفاخرهاى پـوچ و بـى ارزش دوران جاهلیت را مردود و محکـوم شمرد و در برابر دید سرکردگان قریـش, که عمرى را با همیـن نخـوتها و فخرفروشـى به یکـدیگر, به سر برده بـودند, همه آنها را بـى اعتبـار اعلام کـرد, و تنها تقـوا و بنـدگـى خـدا را ملاک بـرتـــرى دانست.(10) در ذیل آیه 11 سـوره مجادله گفته انـد: در جمع یاران خـود, ((صفه)) نشسته بودند. مکان تنگ بود و جا براى همه واردان کافـى نبـود. در ایـن هنگام, عده اى از مجاهدان جنگ بـدر, وارد شدند تا در آن جمع حضـور یابند, ولـى بر اثر کثرت جمعیت و ضیق مکان, جایى براى نشستـن نیافتند. آنان به پیامبر گرامى صلـى الله علیه و آله سلام کرده و در برابر آن حضرت روى پاى خود ایستادند. حضرت هـم به خـوبى پاسخ آنان را داد. سپـس به دیگران رو کرده و به آنها نیز سلام گفتند. آنـان هـم جـواب سلامشـان را دادنـد, ولـى همچنـان جـا بـراى نشستـن نبود. انتظار این بـود که با ورود ایـن عزیزان مجاهـد, اصحاب تکانـى به خـود داده و جایـى براى آنان نیز باز کرده و در کنار خـود بنشانند, ولـى در عیـن حال کسـى چنیـن کارى نکـرد. رسـول خـدا صلـى الله علیه و آله بـر اساس شیـوه خـود که از مجاهدان بدر, تجلیل و احترام مى کرد, از ایـن مـوضـوع, ناراحت و متإثر شدند و لذا به مهاجران وانصارى که در جنگ بـدر حاضر نبـودند رو کرده و یک به یک آنها را به تعداد مجاهـدان تازه وارد, از جاى خـود حرکت داده و ایـن واردان پـرارج را, در مکان آنان جاى داد. ایـن کار پیامبر(ص) بر کسانـى که حرکت داده شـدنـد گـران آمـد و در رخسـارشـان علامت نـارضـایتـى ظاهـر شـد. منافقان که به دنبـال بهانه بـودنـد تـا چهره پیامبـر(ص) را در بیـن مسلمانها مخدوش کنند, از ایـن جریان سـود جسته و از باب طعنه به مسلمانان مى گفتند: شما که مى گویید پیامبرتان بین مردم به عدالت رفتار مى کند, ایـن عمل ناعادلانه بوده است که کسانى را که از پیـش, براى خـود جا گرفته بـودند تا در کنار پیامبرشان باشند, از مکان خـود حـرکت داده و دیگران را که پـس از آن رسیـده انـد, در محل آنان بنشاند. (11) ایـن حرکت مقدس و معنادار حضرت رسـول اکرم صلـى الله علیه و آله گرچه در چشـم ظاهربینان و منافقان, خلاف عدالت به حساب آمد و مـوجب اعتراض آنان گشت ولـى در نظر واقع نگـران ژرف انـدیـش, چنیـن عملـى عدالت محض و مغز آن شمرده مى شـود. و در حقیقت ایـن کار, خـود نوعى تثبیت ارزشها و ارج گذاشتـن به مقام مبارزان و تقدیر از تلاشها و مجاهدتهاى کسانى است که با جهاد خـود, زندگى و حیات را, براى اجتماع و حتـى همان قاعدان, به ارمغان آوردند و در واقع ایـن عمل, حق را به حق دار دادن است و ایـن عیــن عدالت است. امام راحل(ره) و اهتمام به ارزشها حضرت امام خمینـى(قـده) که خـود تربیت یافته مکتب نبوى(ص) و تجسـم ارزشهاى اسلامـى و انسانى بـود, با اصرار و پافشارى و با زیباترین و بلندترین تـوصیف و تمجیدها به تحکیـم ایـن گـونه ارزشهاى پایدار و رفیع مـى پـرداخت, که چنـد نمـونه از آن ذکـر مـى شــود. ایشان در مقام تثبیت برترى مـومنان و بسیجیان مخلص بـر کاخ نشینان مـى فرمایـد: ((آنى که ادعا مى کند اگر مـن به شوروى رفته بـودم, رئیـس شوروى سه مرتبه دیدن مـن مىآمد, گمان مى کند اینجا هم شوروى است! (خنده حضار) اینجا کشور اسلام است. اینجا نه کرملین قابل ایـن است که ذکـرى ازش بشود و نه کاخ سیاه; اینجا کشـور رسـول خـدا(ص) است. اینجا کشـور امام صادق(ع) است. اینجا پاسـدارهاى ما شرافت دارنـد بـر کـاخ نشینها! اینجـا بسیجیهاى ما و امت ما شـرافت دارنـد بـر تمـام کاخ نشینهاى عالـم و همه کسانى که ادعاى پـوچ خـودشان را مى کنند و گمان مى کنند که باید عالـم پیـش آنها خاضع باشند ...))(12). باز آن بزرگوار در پیامى, ضمـن اعلام جنگ ارزشها و ضد ارزشها, خـود را رسما در صف مدافعان ارزشها قرار داده و چنیـن مـى نـویسـد: ((امـروز جنگ حق و بـاطل, جنگ فقـر و غنـا, جنگ استکبـار و استضعاف, جنگ پابرهنه ها و مرفهیـن بى درد, شروع شده است و مـن دست و بازوى همه عزیزانى که در برابر جهان, کـوله بار مبارزه را بر دوش گرفته اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلاى عزت مسلمیـن را نموده اند مى بوسم و سلام و درودهاى خالصانه خود را به همه غنچه هاى آزادى و کمال نثـار مـى کنـم.))(13). و همچنیـن مـى فـرمایـد:((عظمت انسان به اخلاق و رفتار و کردار اوست نه به اینکه اتومبیلـش سیستـم کذا باشد, نه به اینکه گارد داشته باشـد, نه اینکه خـدمه داشته باشـد. اینها عظمت انسان نیست. اینها انسان را منحط مـى کنـد از آن مقامـى که دارد.))(14). جـامعه غربى و جامعه اسلامى اساسا تفاوت بین جامعه غربـى با جامعه اسلامى در همیـن امر است, زیرا در جامعه غربى, حکومت و مسوولان جامعه ارزش گذار نبـوده, بلکه مهیاگر بستر مناسب براى زندگى دلخواه مردمند و فـى المثل اگر آنها روزى خـواهان آزادى جنسـى و هـم جنـس بازى و آزادى مسکرات و فحشا و غیر آن نیز باشنـد دولت باید با وضع قوانین لازم, زمینه ایـن امور را هموار ساخته و با آنان همسو شود, در حالى که حکـومت در جامعه اسلامـى همچنان که عهده دار وضعیت معیشتـى مردم است, مسـوول هـدایت معنـوى و نگهبان ارزشهاى اخلاقـى آنان نیز هست. علـى علیه السلام در نامه جاودانه خـود به مالک اشتـر مـى فرمایـد: ((و لا یکـون المحسـن و المسیئى عنـدک بمنزله سـوإ فان فى ذلک تزهیدا لاهل الاحسان فـى الاحسان و تـدریبا لاهل الاسإته فـى الاسإت)) شخص نیکـوکار با فرد بـدکار, نزد تـو یکسان نباشنـد, زیرا چنیـن رفتارى مـوجب مى شـود تا نیک روشان نسبت به طریقه خـود بى میل, و گناهکاران نسبت به شیوه و عمل خـود پایدارتر و جسـورتر گردند.(15) همین دستـور امیرالمومنیـن علیه السلام که به عنوان آئیـن نامه حکـومتى به مالک اشتر صادر گردیده است, خـود مهر ابطالى است بر سخـن همه کسانى که دم از جامعه مدنى به شکل غربى آن مى زنند و فکر مى کنند ایـن شیـوه با اصـول اسلامى سازگارى دارد. در حالى که جامعه مدنى مـورد قبـول ما همچنان که رئیـس جمهور محترم گفتنـد, همان چیزى است که ریشه در ((مدینه النبـى)) داشته و بر پایه آمـوزه هاى آن اداره مى گردد. و در آن شعایر و ارزشهاى بلنـد دینـى و انسـانـى تعظیـم و پـاسـدارى مـى شـود. پى نوشت ها: 1ـ سوره بقره, آیه 212. 2ـ سوره فاطر, آیه 8. 3ـ سوره حجر, آیه 39. 4ـ سوره ابراهیم, آیه 22. 5ـ سوره حجرات, آیه 13. 6ـ سوره زمر, آیه 9. 7ـ سوره نسإ, آیه 95. 8ـ سوره حدید, آیه 10. 9ـ نگـاه به آیـات, 100 مـائده و 50 انعام. و 20 حشـر. و 22 فـاطـر و 76 نحل. 10ـ سیره ابن هشام, ج4, ص54. 11ـ مجمع البیـان, ج9, چـاپ بیـروت, دار احیـإ التـراث العربى, ص378. 12ـ صحیفه نور, ج20, ص49 ـ 50. 13ـ همان, ص234. 14ـ همان, ج13, ص263. 15ـ نهج البلاغه, تحقیق صبحـى الصالح, ص430.
|