خـانـواده در روسـتـا رفـیـع افـتـخـار
خانواده در جامعه روستایى ایران نه تنها کانون پرورش کودک, محل انس و الفت زناشویى و مرکز انتقال بسیارى از میراثهاى فـرهنـگـى, ارزشـهاى اجتماعى, هنجارهاى اجتماعى و آداب و رسوم و سنتهاى کهن است; بلـکـه در عین حال یک واحد تولید اقتصادى مى باشد که بخش عمده اى از نیازهاى زندگى خـانـوادگـى را از طریـق تـولـیـد داخـلـى تـإمـیـن مـى نـمـایـد.
در خانواده روستایى میان گروه خانوادگى و سازمان تولید زراعى نوعـى همـبـسـتـگـى مـوجـود اسـت.
به بیان دقیقتر گروه خانوادگى و سازمان تولید زراعى به گـونـه اى در هم آمیخته است که بر روى هم واحدى منسجم و پیوسته را به وجـود مـىآورد همه اعضاى خانواده از مرد و زن و کودک و پیر و جـوان, در فـرایـنـد فعالیتهاى تولیدى نقش دارند و هر کدام وظیفـه اى و نـقـشـى را عـهده دار مـى بـاشـنـد.
مى توان اعتقاد داشت هر یک از اعضاى خانواده روستایى در حد و اندازه تـوانـایـى خـود سـهمـى خـاص از کـار و تـولـیـد را بـر عـهده دارنـد.
از طرف دیگر و در قبال این, خانواده به عنوان تولیدکننده نـیـازهاى اعضاى خود, وظیفه دارد هزینه زندگى اعضاى خـود را نـه در ازاى نـقـش و سهمى که در امر تولید بر عهده دارند, بلکه به اندازه نیازشان ـ هر چـه بـاشـد ـ تـإمـیـن کـنـد.
در خـانـواده روسـتـایـى نـوعـى تـعدد نـقـشـها بـه چـشـم مـى خـورد پدر, گذشته از وظیفه پدرى و خانوادگى کـه هدف آن بـرقـرارى و حـفـظ ارتباط عاطفى, صمیمانه و نزدیک با اعضاى خانواده است, وظیفه مـدیـریـت واحد تولیدى خانگى را نیز بر عهده دارد, محاسبات مالى واحد تولیـدى را انجام مى دهد و همچنین خرید و فروش و مبادلات اقتصادى از جمله وظایف پدر خـانـواده مـى بـاشـد.
علاوه بر این, او وظیفه آموزش اعضاى کوچکتر خانواده را نـیـز ایـفـا مـى نـمـایـد.
یا اینکه آموزش در هر سطح تحت نظارت مستقیم او انـجـام مـى گـیـرد و فرزندان به طور مستقیم میراثهاى فـرهنـگـى گـذشـتـگـان را از طریـق او مـىآمـوزنـد.
پدر در واقع وسیله انتقال میراث فرهنگى گذشتگان به آیندگان و نـسـل کنونى است و این انتقال در جامعه روستایى به طور عمده از طریق کـانـون خـانـوادگـى بـه صـورت عـمـلـى و بـه طور مـداوم انـجـام مـى پذیـرد.
به همان گونه که پدران در خانواده در زمینه آموزش پسران نقش مـهمـى را بر عهده دارند و از طریق نظارت و راهنمایى, فـرزنـدان را تـا زمـان استقلال و اداره کردن واحد تولیدى خانوادگـى بـه طور جـداگـانـه هدایـت مـى نـمـایـد.
مادران نیز در زمینه آموزش دختران نقش سازنـده اى دارنـد و از طریـق آموزش عملى کارهاى زنانه را به تناسب الگوهاى فرهنگى جامعه به دختـران مـىآمـوزنـد.
زن در خانواده روستایى وظایف خانوادگى و تولیـدى را بـا هم انـجـام مـى دهد.
یعنى مانند سایر زنان, همسر, مادر و خانه دار است ولى در عـیـن حـال نـقـش تـولـیـدکـنـنـده را نـیـز دارد.
ماهیت کار زن روستایى با کار زنان در سایر بخشها تفـاوت کـلـى دارد زیرا هم از لحاظ نحوه عرضه کار و هم از لحاظ میزان و تعداد سـاعـات کار و کیفیت و همچنین به دلیـل مـرارتـها و مـشـکـلات, داراى آن چـنـان ویژگیهایى است که قابل مقایسه با کارهاى صنعتى یا خدماتـى نـمـى بـاشـد زنان در بعضى کشورها در اداره امور مزرعه با شـوهران خـود همـکـارى نزدیک دارند و حتى در بعضى موارد به دنبال مرگ ناگهانى شوهر و یا غیبت اجبارى و یا ناتوانى جسمى مرد, زن موظف به اداره امور مـزرعـه مـى شـود فروش تولیدات لبنى خانگى, تولیدات حاصل از طیور و حیـوانـات اهلـى, تولیدات حاصل از صنایع دستى و حتى بعضى محصولات درختى و صیفـى را زنـان انـجـام مـى دهنـد.
وجود بازارهاى هفتگى و یا حتى بازارهاى دایمى روزانه, خود دلـیـل و نشانه بارز نقش زنان در فعالیتهاى تجارى و فروش تولیدات روستایـى اسـت این گونه درآمدهاى حاصله از فعالیت شخصى زن روستایى, موقعیت خـاصـى در داخـل خـانـواده بـه وى مـى بـخـشـد.
به لحاظ اقتصادى, خانواده کشاورز در حقیقت یک واحد تولیدى را تشکیل مى دهد که در آن زن صرفا خانه دار نیست; بلکه در عین حال نقش یک کـارگـر کـشـاورزى را بـر عـهده دارد.
اطفال نیز به مجرد رسیدن به سن کار در فعالیتهاى مـزرعـه مـشـارکـت داشته و سالمندان نیز تا زمانى که قدرت کار کردن داشـتـه بـاشـنـد بـه فـعالـیـت ادامـه مـى دهنـد.
خانواده روستایى به قولى ((یک دکان عطارى است)) که در آن از هر چیز بـه مـقـدار کـم بـه مـنـظور گـذران چـرخ زنـدگـى تـولـیـد مـى شـود.
این تعدد و تنوع فعالیتهاى اقتصادى هر چند ناچیز بـاشـد امـا در هر حال کار و فعالیت همه اعضاى خانواده از اجزاى لاینفک این چرخه مـحـسـوب خـواهد شـد.
خانواده روستایى از لحاظ شکل و ترکیب اعضاى آن داراى انواع مختلفـى اسـت.
مطالعات مربوط به ساختار اجتماعى جامعه روستایى حاکى از آن است کـه هر چند در این جامعه اشکال مختلفى از خانواده وجود دارد اما بزرگتریـن نـسـبـت خـانـواده ها را خـانـواده نـوع هسـتـه اى تـشـکـیـل مـى دهد.
شـکـلـهاى خـانـواده روسـتـایـى;.
1ـ خانواده هسته اى (زن و شـوهرى):ایـن خـانـواده ها از پدر, مـادر و فرزندان ازدواج نکرده تشکیل مى شوند که بـه طور عـمـده فـرزنـدان پس از ازدواج از خانواده پدرى خارج شده و خود به طور مـسـتـقـل و جـداگـانـه خـانـواده اى را تـشـکـیـل مـى دهنـد.
اما این خانواده هاى نوظهور دربسیارى موارد تحت حمایـت مـالـى پدران خـود قـرار دارنـد.
از خانه پدرى به منظور سکونت استفاده مى کننـد و یـا از زمـیـن پدرى براى زراعت بهره مى گیرند و معاش خانواده خود را تإمیـن مـى نـمـایـنـد از انواع خانواده هسته اى, خانـواده زن و شـوهرى بـدون فـرزنـد اسـت قابل ذکر است که تعدادى از خانواده هاى هسـتـه اى را خـانـواده پدر ـ مـادرى تـشـکـیـل مـى دهنـد.
این خانواده وقتى به وجود مىآید که فرزندان ازدواج کرده و خانـواده پدرى را تـرک گـویـنـد.
تـعداد ایـن گـونـه خـانـواده ها بـسـیـار انـدک اسـت.
2ـ خانواده گسترده:عبارت از نوعى خانواده است که در آن فرزنـدان پس از ازدواج در خانه پدرى مى مانند و از زمیـن پدرى بـه مـنـظور تـولـیـد اسـتـفـاده مـى کـنـنـد.
خانواده گسترده داراى ویژگى خاصى است و خود مى توانـد بـه دو گـونـه تـقـسـیـم شـود.
نوع اول, خانواده گسترده اى است که از پدر, مادر و فـرزنـدان ازدواج کـرده و بـدون نـوه تـشـکـیـل مـى شـود.
و نوع دوم, خانواده گسترده اى است که علاوه بر افراد مذکور, نوه ها را هم در بـر مـى گـیـرد.
3ـ خانواده زن و شوهرى با ملحقات:در این قبیل خانـواده ها عـلاوه بـر اعضاى اصلى (پدر, مادر و فرزندان) خویشاونـدان دیـگـرى چـون پدرشـوهر, مادرشوهر, مادرزن و یا سایر خویشاوندان, با اعضاى اصلى خانواده در زیر یـک سـقـف زنـدگـى مـى کـنـنـد و تـغذیـه مـشـتـرک دارنـد.
به نظر مى رسد که این پدیده به خـاطر ایـن اسـت کـه در خـانـواده هاى روستایى قدرت اقتصادى در دست پدر است و ایـن امـر خـود حـاکـى از ایـن واقعیت است که خانواده روستایى بازمانده خانواده پدرسالارى قدیم اسـت و بـه گـونـه اى خـانـواده پدرى تـوسـعه یـافـتـه هم نـامـیـده مـى شـود.
4ـ خانواده از هم پاشیده یا ناقص:نوعى خانواده است که فاقد یکـى از دو عـضـو اصـلـى خـانـواده, پدر یـا مـادر و یـا هر دوى آنـها بـاشـد.
از آنجا که این گونه خانواده ها فاقد کارکرد تولیدمثل مى باشـنـد بـه آنـها خـانـواده نـاقـص یـا از هم پاشـیـده مـى گـویـنـد.
در میان اشکال مختلف خانواده روستایى, خانواده گسترده, هر چنـد بـر اثر شرایط اقتصادى روز به روز از تعداد آن کاسته مى شود; در خور تـوجـه ویـژه اى اسـت.
اصولا موجودیت خانواده گسترده و بقإ آن در شرایط کنونى با عوامـلـى چـنـد در ارتـبـاط اسـت کـه مـهمـتـریـن آنـها عـبـارتـنـد از:.
1ـ عامل اقتصادى: وجود خانواده گسترده در مـیـان زارعـان و بـویـژه زارعانى که به نسبت داراى زمین بیشتر و وسیعترى مـى بـاشـنـد و یـا بـه فعالیتهاى متنوعى همچون زراعت, دامـدارى, بـاغـدارى و صـنـایـع دسـتـى مـى پردازنـد امـرى طبـیـعى اسـت.
2ـ عامل فرهنگى: کمبود و دشوارى راههاى ارتباطى, دور بودن از شهرها و انزواى فرهنگى براى پاره اى از جوامع روستایى سبب شده است که بسیـارى از ارزشهاى اجتماعى جامعه محفوظ بماند و به علت وجود سنتها و اطاعـت و فرمانبردارى کوچکتر از بزرگتر و وجود سازگارى روانى میان افراد, امکان زیست چند نسل در کنار هم میسر باشد و همین عامل بـراى وجـود خـانـواده گـسـتـرده امـکـان بـیـشـتـرى فـراهم مـىآورد.
3ـ عصبیت خویشاوندى: وجود عامل عصبیت و همگرایى که موجـب انـسـجـام افراد مى شود مى تواند از حفظ و پایدارى خانواده گسـتـرده و بـرخـوردارى خـویـشـاونـدان از ویـژگـیـهاى آن, عـامـل مـوثـرى بـه شـمـار رود.
در میان پاره اى اجتماعات که عصبیت خویشاوندى نیرومندتر است خانواده گـسـتـرده نـسـبـت بـیـشـتـرى وجـود دارد.
وظایف متعدد خانواده گسترده به شکل روستایى آن را از سـایـر انـواع خـانـواده مـتـمـایـز مـى کـنـد.
اجتماعى کردن طفل, کنترل فرزندان, تإمین نیازهاى مـادى فـرزنـدان, آموزش فرزندان, کمک به تشکیل خانواده براى فرزندان, تـإمـیـن آیـنـده فرزندان, حمایت از پیران و از کارافتادگان و تولید اقتصادى از اهم این وظایـف اسـت.
فرد روستایى کاملا مطیع منزلتهاى اجتماعى است و منزلت فرد, بستگى به خـانـواده دارد.
اصولا در جوامع روستایى و عشایرى, واحد عمل اجتماعى و اقتـصـادى بـه جـاى فـرد خـانـواده اسـت.
همه چیز به خانواده تعلق دارد و خانواده به عنوان یک عامل واحـد در صحنه اجتماع و اقتصاد وارد عمل مى شود و بقاى آن هم به کوشش دسته جـمـعى همـه افـراد وابـسـتـه اسـت.
بنابراین تا وقتى شخصى در کنار و در زیر چتر حمایت خانواده بـه سـر مى برد تنها به عنوان عضوى از یک کل تلقى مى شود و هویـت و اعـتـبـار او وابـسـتـه بـه اعـتـبـار خـانـواده اش مـى بـاشـد.
در یک چنین رابطه اى روح فردگرایى در اعضا رشد نمى کند و همه به کـار و تلاش دسته جمعى و تعاون و همبستگى بین خود خو مى گیرند و خویشتـن را در غـم و انـدوه اعـضـاى دیـگـر سـهیـم مـى دانـنـد.
منبع: ساختار اجتماعى, جمعیتى و قشربندى جامعه روستایـى ایـران, از انـتـشـارات سـتـاد تـدویـن نـظام تـرویـج کـشـاورزى ایـران.