محبوبه پلنگى
انـدیشه هاى تک بعدى زمـان حـاضـر به همـراه تعصبـات قبیله اى و ذهنیتهاى کهنه نزد انسان معاصر, هنوز بر معضل برخوردى غیر منصفانه با زنان بیوه دامـن مى زند. بدین گونه که ایـن قشر درمانده, خود را در معرض هر گونه خطرى احساس کرده, دستیابى بر حمـایتـى قـانـونـى را بسیـار دور از واقعیت مـى دانند.
بیـوه در بسیارى از فـرهنگها و زبانها لغتـى منفـور است در هر جامعه مـردسالارى, یک دور از واقعیت مى دانند.
زن تنها, عامل خطر و تهدیـد تلقـى مـى گردد و قابل کنترل نیست. اما به همان نسبت بـراى زنى که به عنـوان یک قـربانـى شناخته شـده, ایـن کلمه مفهومـى اهانت بار و تحقیرآمیز دارد. از کلمه بیوه دو تصویر در ذهـن نقش مى بندد. دو صورت متناقض یکى با نقاب تمام نما و افسـرده انسانـى محـروم و دیگـرى جلـوه اى از یک بیـوه شاداب, ثروتمند, جـوان و فریبنده. اگر چه زنان بیـوه نقـش عمده اى در زندگـى مردمى ایفا کرده اند, اما بیوگى موضوعى است که تـوسط رسانه ها بسیار مورد اغماض قرار گرفته و جامعه نسبت به یک بیوه دید مبهمى دارد.
بیـوگـى در آسیاى جنـوبـى اعمال سیاسـى بسیارى را باعث شـده است. جامعه بیـوگان غمگیـن را در مى یابد, اما بیوه اى که شوهر و یا عشق جدیدى پیدا مى کند حـس همدردى عمـوم را از دست مى دهد. حتى در آمریکاى آزاد, ژاکلیـن کندى, مادامى که یک بیـوه گریان بـود مورد محبت همگان واقع مى شد اما زمانى که ازدواج کرد ایـن احساس جمعى را از دست داد. از یک بیوه انتظار مى رود که تمام خواسته هاى درونى خـود را سرکوب نماید.
در بیشتر فیلمهاى هندى, از معناى بیـوگـى مفهوم ((زن بدکاره)) برداشت مـى شـود و از آنجا که تمایلات جنسـى او تـوسط یک شوهر کنترل نمى شـود, او در یک جامعه متعصب به عنوان یک خطر تلقى مى شـود, خطرى که الگوى تک ازدواجى و خانواده را مورد تهدید قرار خواهـد داد. به همان انـدازه, تمایلات جنسـى او براى خـود او نیز خطرآفریـن خواهد بود, چرا که ایـن امر او را سوژه بهره مندى تمام مردان قرار مى دهد. مجموعه عوامل دیگرى از قبیل سـن, تجربه, فرزندان, مـوقعیت اجتماعى و ثروت هنـد و جامعه روستایى زنان کشـور هند با تاریخچه بسیار طولانى که سابقه زندگى بشر در ایـن شبه قاره به حـدود 000 / 500 سال تخمیـن زده مـى شـود; در قاره پهناور آسیا قرار دارد.
ایـن کشـور پهناور, حـدود 590 / 287 / 3 کیلـومتـر مربع وسعت داشته و مسافت شمال تا جنوب آن 3200 کیلومتر و غرب تا شرق آن, 3400 کیلـومتر مى باشد. هند پـس از چیـن, پرجمعیت تریـن کشور دنیا بوده که جمعیت سال 1340 آن حدود 000 / 511 / 435 میلیون نفر بـوده و از آن سال تا سال 1370 به بیـش از 000 / 968 / 870 میلیـون نفـر (دو برابـر جمعیت 30 سال پیـش) رسیده است و اکنـون تخمین زده مى شود که جمعیت ایـن کشـور به حدود یک میلیارد نفر رسیده است.
جمیعت فعال اقتصادى ایـن کشور در سال 1370, 000 / 109 / 329 نفر بوده که بیـش از 66 درصـد آن در بخـش کشـاورزى, به کـار اشتغال داشته انـد.
کشاورزى به عنـوان عمـده تـریـن فعالیت اقتصادى از لحاظ صادرات و فراهـم آورنـده منابع ارزى, براى ایـن کشور کمال اهمیت را دارد. سیاستها و برنامه هاى کشورى, پس از استقلال, کشاورزى و زنـدگـى روستایـى هنـد را مـورد تـوجه قـرار داده و جامعه روستـایـى هنـد را تحت تـإثیـر قـرار داده است.
تعیین کننده کفه سنگیـن تـرند که یا او را به یک قربانـى و یا یک بازمانـده سرسخت مبدل سازد.
تاریخ و جامعه معاصـر مثالهایـى از هر دو را بـراى ما روشـن مـى کنـد. همه ظواهر شناخته شـده در عصـر حاضـر عبارتنـد از چهره هاى غمگیـن و داستانهاى مخـوف صـدها بیوه زن بنگالى که به دست فرزندان یا اقـوام قدرناشناس خـود از خانه هایشان بیرون رانده شـدند. آنها که سرهایشان را مى تراشند, جامه نکبت بـر تنشان مـى کننـد و به سـرزمینـى که زبانـش را نمى دانند فرستاده مى شوند و در آنجا رها مـى شـونـد تا در نهایت فقر گذران زندگى کنند.
کشـور هنـد 33 میلیـون بیـوه را در خـود جاى داده است که اکثـر آنان زنان فقیـر روستایى هستند. وضعیت بحرانى آنها فرق چندانـى با بیـوگان منطقه بنگالـى ندارد.
البته هنـوز تعدادى از بیوگان هستند که نقشهاى فـوق العاده اى ایفا کرده اند, براى مثال شخصیت افسانه اى ((رانىRani)) (()) از اهالى ((جانسـىJhansi)) (()) که براى احقاق حقـوق فـرزنـد یتیمـش جنگیـد. عجب آنکه او هرگز به عنـوان یک بیـوه واقعى قلمداد نشد و همه جا از او به عنوان زنى زیبا, آراسته و جسـور که چهره برجسته اى یافته است یاد شده است.
یا خانـم ((ساتنامـى بایـىBai satnami)) (()) براى انتقام خون شـوهر خـویـش هیچ سلاحـى به دست نگرفت. او بالاجبار در خلال شورشهاى سال 1363 دهلـى, شاهد قتل شـوهر خویش بود. این زن عامى بیچاره هنوز دلگرمى رفتـن به دادگاه و شهادت علیه متهمین قتل شوهرش را داشت و دریافت که نام قاتل اصلى در لیست متهمیـن از قلـم افتاده و مصرانه براى ذکر نام او در لیست متهمیـن پافشارى نمود. اما نتیجه آن بود که شخص مورد نظر بعد از افتادن به زندان با خرید محکومیت خـویـش آزاد شد. و ایـن زن که قاتل و نابودکننده زندگیـش را ایـن شخص مى دانست همچنان مغموم و ناامید به زندگى نکبت بارش ادامه داد.
افسانه یک زن روستایـى به نام ((ساتیا بـامالاوانـدا)) نیز شنیـدنـى است. لازم به ذکر است که افسانه او ناخوانده باقـى است. او حاضر به ترک خانه شـوهرى خـود بعد از مرگ همسرش نشد و در مقابل کوششهاى برادرشوهرش که سعى در دستیابى به زمیـن او داشت مقاومت کرد و خـود به کشت و زرع پرداخت و حتى براى فروش محصولاتـش در بازار لباس مردانه پوشید. او زمیـن بیشترى خرید, و دخترخوانده اش را با جهیزیه به خانه بخت فـرستاد و نهایتا مقام ((سـرپنج)) یعنـىE در جـامعه روستـایـى هنـد, منزلت اجتماعى خانواده, بستگى به اعضا خانواده (از نظر تعداد زن و مرد و بزرگ و کـوچک بودن آنها) دارد. ایـن جوامع به طور عمده, جوامعى پدرسالار بـوده که پدر سرپرستى امـور خـانـواده را بـر عهده داشته و به اصطلاح نـانآور محسـوب مـى شـود.
بـاورهاى روستـاییان نسبت به مـوقعیت زن و کار آنها در خارج از خانه, بستگـى به اعتقادات مذهبـى, فرقه اى و طبقات اجتماعى ایشان دارد. زنان به طـور کلى از لحاظ شإن و مقام و حقـوق اجتماعى, در مـوقعیت نابرابـرى با مـردان قـرار داشته و به دلایل مختلف از جمله بـى اطلاعى و بـى سـوادى, مـورد بهره کشـى قـرار مـى گیـرند.
طبق آمار مـوجـود, حدود نیمى از جمعیت روستایى هند را زنان تشکیل مـى دهند. حدود 75% زنان روستایى, عضو خانواده هاى کشاورزان خرده پا (کوچک) و خـوش نشینها مى باشند و نزدیک به هفتـاد درصـد ایـن زنـان از سـواد بـى بهره مـى بـاشند.
کار روزانه یک زن روستایـى هندى, از انبـوهـى کارهاى تکرارى و خسته کننده تشکیل یافته است. پخت و پز براى اعضاى خانوار در آشپزخانه پر از دود, نگهدارى کـودکان در شرایط کاملا غیر بهداشتى, حمل سوخت, علوفه و آب از مسافتهاى طولانى بدون تـوجه به سن و شرایط فیزیکى آنان.
زنان روستایـى هندى, به علت ازدواج در سنین پاییـن و به علت زاد و ولـد پیاپـى, از لحاظ جسمانـى و روانـى در مـوقعیت نامطلـوبـى قـرار داشته و به ناچـار متحمل کارهاى سنگیـن و شاقى مى شوند.2 رییـس گروه حاکـم بر یک روستا را در دهکده خویـش کسب کرد. برخلاف این نمـونه, واقعیت ایـن است که بیـوگى و آزادى حاصل از آن براى بعضـى زنان مـوقعیتهاى مناسبـى را به دست مـى دهـد, مـوقعیتهایـى که زنان متإهل خانه دار به هیچ عنوان از آن برخوردار نخواهند بود. این مسإله حاکى از ایـن امر نیست که اکثر زنان آسیاى جنـوبـى که نقشهایى در زندگى روزمره ایفا کرده اند, بعد از جریان بیوه شدن آنها بوده است.
خانواده گاندى ((ایندیرا)) و دو دخترخـوانده جانشیـن او ((مان کاMane Ka) (() و ((سـونیـاSonia) (() مصـداق شـاخصـى بـر ایـن مـدعا است.
در بنگلادش, بگـم خالده ضیإBequmkhaledehzia پـس از مرگ شـوهرش به قـدرت رسید.
در سـریلانکا ((سـریمـوا بانـدارانایکsinimova Bandaranaike (( جایگاه همسـرش را تصاحب نمـود. دختـر بیـوه او ((چادریکاکاما راتانگ)) هـم اکنـون در مسنـد قـدرت مى باشـد. البته همه زنان به چنیـن فـرصتهایـى دست نمـى یابنـد. اگر بیـوگـى عامل دستیابـى ((کـامـاراتـانگ)) به مقـام نخست وزیـرى شـده و او را از ثـروت و قـدرت برخوردار ساخته است. اکثریت بیوه هاى سریلانکایى محرومتر, غمگیـن تر و بى پناهتر از گذشته به سر مى برند.
زنانى که در ایـن جنگ قـومى پایان ناپذیر هر روز بر تعدادشان افزوده مـى گردد. در نـواحـى ((جفنا)) و ((منار)) طبق یک تخمیـن تعداد زنان نسبت به مردان هفت بر یک است. بیشتـر زنان جوان هرگز شـوهرى نمـى یابنـد. چرا که اکثر مردان جـوان در جنگ کشته شده اند. ایـن مـورد براى زنان بیـوه بسیار جـوان نیز مصداق دارد که حتى با وجـود مـردان منـاسب سنتهاى متعصب به آنها اجـازه ازدواج مجـدد نمـى دهـد.
در مناطق بحـرانـى شمار بیـوگان و کـودکـان یتیـم به طـور اجتناب ناپذیـرى رو به ازدیاد است.
اکثـر آنها بیـوگان بـى خـانمانـى هستنـد که شـوهـران و اقـوام نزدیک خـود و گاه فرزندانشان را از دست داده اند. بعضى از ایـن زنان مورد هتک و بعضى مـورد آزار و اذیت واقع شـده یا شاهـد اعمال وحشیانه اى بـوده اند. بیـوه زنان ((روانـدا)) براى ساماندهى به اوضاع خود اقدام به یک همیارى نمودندE. زنان خانوارهاى خـوش نشیـن و عشایر, بیـش از نیمى از زنان روستایى کارگر را تشکیل مـى دهند. ایـن زنان با کار در مزرعه, کمک اقتصادى حیاتـى را به خانـواده هاى خـود مى نمایند. کار در خارج از خانه, در میان همسران و دختران خانـوارهاى کشاورز مرفه, متـداول نمـى باشـد و از این رو, ایـن زنان نقش کمترى را در تصمیـم گیرى امور خانواده خود, به عهده دارند.
زنان, بـدون تـوجه به طبقات اجتماعى وابسته, بخـش عمـده اى از کارهاى مـربـوط به مـراقبت از دامها را انجـام داده و در تهیه فـرآورده هـاى دامـى نقـش عمـده اى را دارنـد. تـوسعه کشاورزى مکانیزه, بـاعث از بیـن رفتـن تعدادى از مشاغل زنان, در ارتباط با برداشت محصـول گردیده و ایـن امر باعث ایجاد محـدودیتهایـى براى زنان خانوارهاى خوش نشین شده است.
علف کشهاى جدید و آسیابهاى برنج, زنان روستایى که در ایـن مـوارد به صـورت دستـى کار مى کردند را بیکار کرده است.
تـوسعه زمینهاى آبـى, باعث بالا آمـدن سطح آب و در نتیجه شـورى و غیر قابل مصـرف شدن منابع آب آشامیدنـى شده و از سـوى دیگر, نابـود شـدن جنگلها, نیز سبب کاهـش علـوفه و هیزم شده که ایـن عوامل باعث بیشتر و سخت تر شـدن کار زنان خانـواده هاى کم درآمد گردیده است.
انقلاب سبز (اواخر دهه 60 و دهه 70 میلادى) باعث بزرگتـر شدن اراضـى شـده که ایـن موضـوع یعنى برزگ شدن بر اثر فروش اراضى کوچک به واحدهاى زراعى بزرگ بـوده و در نتیجه زنان ((سریلانکا)) ظهور و گردهمایى مادران و بیوگانى را به خـود دیده است که خواستار آرامش هستند.
در ((افغانستان)) سازمانهایـى نظیر ((طـرح تغذیه جهانـى)) در ازاى اخذ حبـوبات, به زنـان بیـوه مهارتهاى کسب درآمـد را آمـوزش مـى دهنـد. حـدود 500 زن بیـوه در احمدآباد هند طـى تلاشهاى یک اتحادیه ملـى به نام ((شرام جیـوى ساماج)) در تاریخ نوامبر 1988 گرد هـم آمدند و مسایل و مشکلات خود را علنا بازگو کردند. آنها براى ماندن در خانه هایشان و اینکه وارث مایملک و زمیـن شـوهرانشان باشند حمایت قانون را مطالبه کردند. آداب و رسـوم اجتماعى بیوگان را بر آن مى دارد که به صرفه جـویى بپـردازنـد و تمـام عادات و مـایملک دنیـایـى را رهـا کننـد.
اکثریت بیـوگان در تقسیمات اراضـى خواستار زمینهاى مـوروثـى خود شدند تا خـود و فرزندانشان از گرسنگـى نمیرنـد. اما غالبا خانـواده شـوهر آنها آن زمیـن را غصب کرده آنها را درمانده و وابسته رها مى کنند. همچنیـن گاهى اوقات بعضى پسران بزرگ نیز دارایـى مـادران بیـوه شـان را به خـود اختصـاص مـى دادند.
برخلاف باور عمـوم, نمـونه گیرى اخیـر به دست آمـده نشان مـى دهـد که بالغ بـر 60% بیـوگان سرمستخدم بـودند. فقط یک چهارم آنها با پسران خـود زندگى مى کردند. کمتر از 3% آنها از جانب خانـواده شـوهر خـویـش کمکهاى مداومـى دریافت کردند. اگر چه اکثـریت زنان بیـوه در نزدیکـى آنها زنـدگـى مـى کننـد و به خـانه هاى پـدرى خـود بازنگشته اند. خط مشى هاى سیاسى هـم در تصاحب مایملک بیوگان سهیـم است. براى مثال برنامه سازمان دهـى رسمـى بـراى قبیله نشینانـى که تحت پروژه ((نارمادرام)) ایالت گوجارات هند مایملک خویش را از دست دادند بدیـن صورت اعلام مى گردد که بیوگان تحت تکفل پسـران خـود هستند. جایـى که بیـوه زنان مایملک خـویـش را از دست داده انـد, زمینهاى تحت اختیار آنها نیز به پسرانشان واگذار گردیده و بـدیـن ترتیب آنها را وابسته نگه مى دارد. سازمانهایى شبیه به مـوسسه خـوداشتغالـى زنان مسلمانSEWA) ) نیز تعداد زیادى از این زنان بیوه را در بیـن اعضاى دیگر تحت پـوشـش خود دارند.
SEWA)) براى زنان بیـوه طرحى در نظر دارد که مطابق آن با پرداخت مقدار کمى پـول به آنها بتـوانند مراسـم تدفیـن شوهرانشان را برگزار کرده و در دوران بیوگى خود مستمرى دریافت دارند. در بنگلادش مرکز عظیـمNGo)) )) کمیته تـوسع روستایى بنگلادش زنان بیـوه را آمـوزش مـى دهـد تا بر مشکلات اجتماعى و قانـونـى فایق آینـد. زنان مسلمان از جانب پدر و شـوهر خـود در رابطه با مایملک آنها محق هستند, اما معمولا از آنها محروم مى گردند.
در دوردستهاى جنـوبـى و شرقـى آفریقا سرپرستـى بیـوگان به عهده سازمانهاى زنانى است که خـواهان نقض قوانین درونى هستند, چه این قوانیـن اقـوام شـوهران آنها را براى تصاحب تمام مایملک بیـوگان نظیر خانه, زمیـن و حتى کـودکانشان محق مى دارد.
طول عمر زنان در تمام دنیا بیـش از مردان است. بیشتر زنان بایستى با روزهاى سخت بیوگـى روبه رو شـوند. آیا جامعه واقعا مى تـواند وضعیت بیـوگان را نادیده بگیرد؟ کشـاورزى که زمینهاى خـود را از دست داده انـد به انبـوه زنان کـارگـر روستـایـى خـوش نشین پیـوسته اند. ایـن رویداد به عنـوان تحرک اجتماعى, نزولـى براى آنها به شمار مىآید.
در جامعه روستایى هند به جز در موارد فـوت همسر و یا پسر ارشد, زن حق ارث زمیـن را نـدارد. حال آنکه طبق برآوردهاى به عمل آمـده, 30 درصـد سرپرستان خانـوارهاى روستایـى را زنان تشکیل داده که ایـن عده عمـدتا جزء طبقه خـوش نشیـن و کشاورزان خرده پا مى باشند.
بـرنامه ((عمران همه جانبه روستایـى)) (60 ـ 1366) جهت بهبـود شـرایط اجتماعى و اقتصادى زنان و کـودکان عضـو خانـواده هاى روستایـى فقیر داراى مشکلات و تنگناهاى متعددى بوده است; از جمله:
ـ تصـور و بـاور آنکه زنان روستـایـى, تنها نیازمنـد به خـدمات رفـاهـى هستنـد.
ـ تصـور آنکه مزایاى برنامه هاى عمرانى خود به خـود در اثر بهبـود شرایط اقتصادى خـانـواده هـاى روستـایـى, در مـوقعیت زنـان نیز تـإثیـر مـى گذارد.
ـ ناچیز بودن دانـش و مهارت براى طراحـى بـرنامه هاى مربـوط به فعالیتهاى گروهـى زنـان روستـایـى در زمینه هـاى اجتمـاعى و اقتصادى.
ـ عدم وجـود خـدمات حمایتـى, ماننـد اعتبارات, مـراقبت از کـودکان, بازاریابـى, آموزش و امور فنى و تکنولوژیکى.
منبع:
سلمانزاده, سیروس. بررسـى وضعیت آمـوزش و ترویج زنان روستایـى در کشـور هند, از انتشـارات معاونت تـرویج و مشـارکت مـردمـى وزارت جهادسـازنـدگى.