در نگـارخـانه سعدآبـاد, بـا بـانـوان هنـرمند
منیژه آرمین
فرصت را غنیمت شمرده و مى پرسیـم چرا در سال جارى با رکود و سکـون در زمینه هنرهاى تجسمـى روبه رو بـوده ایـم؟ ! چرا بسیارى از حرکتهاى جمعى در زمینه به نمایـش گذاشتـن آثار هنرى از قبیل بى نیالها برگزار نشد؟! چـرا در هفته زن که هـر ساله تحـرک چشـم گیـرى از سـوى بانـوان نقاش و مجسمه ساز, صورت مى گیرد, ایـن گونه خاموشى و رکود به چشم مى خورد؟! چرا در صفحـات مجلات و روزنـامه ها, هـر روزه شـاهـد فعالیتهاى سینمـایـى و تلـویزیونى و موسیقى هستیـم ولى نقاشان و مجسمه سازان به انزوا کشانده شـده اند؟ چرا در شماره هاى اخیر مجله هنرهاى تجسمـى که یک مجله تخصصـى به شمار مـى رود, شـاهـد نقطه نظرها و مصـاحبه هاى غالبـا تکـرارى عوامل اجرایـى هستیـم و از نقاشان و مجسمه سازان و ... خبرى نیست؟ چرا و چرا و چرا؟ شاید به قـول یکى از خانمهاى نقاش, هنرهاى تجسمى دیگر جایى در عرصه فعالیتهاى هنـرى آشفته بازار کنـونـى نـدارد. ... به هر حال, در میان ایـن سکون و سکـوت, به همت خانـم صدرنیا, نمایشگاهى از تابلوهاى نقاشـى و کارهاى حجمـى و سفال عده اى از بانـوان هنـرمنـد در نگارخانه سعدآباد بر پا شد, پاى صحبت چند تـن از خانمهاى هنرمند نشستیـم, شاید از لابه لاى حـرفهاى آنها بتـوان جـواب چـراهـا را بیـابیـم.
ـ لطفـا به هـر نحـوى که مـایلیـد خـود را معرفـى بفـرمـایید!
نسـریـن علمـى: سـى و پنج سـال است که نقـاشـى مـى کنـم; ولــــــى در پـانزده سـال اخیـر به نحـو جـدىتـرى به نقـاشـى پـــــــــرداخته ام.
فارغ التحصیل رشته گـرافیک از آلمان هستـم و در حال حاضـر به ((نقاشـى ایرانـى)) مى پـردازم. با سبکهاى مختلف آشنایـى دارم ولـى سعى مـى کنـم مفاهیم تاریخى و فرهنگى را در نقاشیهایم مطرح کنـم. اکثر کارهایـم را با تحقیق انجام مى دهـم. رنگ گذاریهایم به سبک قدیـم است و سعى مـى کنـم اصـالت نقـاشـى قـدیمـى را حفظ کنـم. روى چهره ها و شخصیتها زیاد کـار مى کنم.
مهشیـد وحیـدنیـا: فـوق لیسـانـس هنـرهـاى تجسمـى از فــــــــــرانسه دارم و تخصصم, نقاشى روى ابریشـم است.2 فرزانه اسعدى: ده سال است کار حجـم مى کنـم. قبلا نقاشـى مـى کردم. در مجمـوع, بیست سال است که به کار هنرى اشتغال دارم. پنج سال است که روى سنگ کار مى کنـم و نسبت به ایـن مـاده حسـى عجیب دارم. ابزار کـارم قلـم و چکـش سنتـى است. علاقه اى به وسایل جدید و برقى ندارم. مـوضـوع کارم نقـوش سنتـى است و فکر مى کنـم ماندنـى ترین و بااحساس تریـن متریال (ماده) خـود سنگ است. سعى مـى کنـم ایـده هاى خـودم را مطـرح کنـم. ولـى البته در کنار آن بخـش سفارشات و کـارهـاى سنتـى ایـرانـى را در گـوشه و کنـار کارم دارم.
ماندانا رإفتـى: لیسانـس نقاشى و دانشجـوى کارشناسى ارشد پژوهـش هنر هستم. در حال حاضر کارم سرامیک است و نقاشى روى سرامیک. همچنیـن فرسک و نقـش بـرجسته مـى سـازم. به گل و لعاب بسیـار علاقه دارم. در ایــــن نمایشگاه, چنـد نقاشـى دارم که بیشتر به سبک اکسپرسیـونیسـم و آبستره است. فکر مى کنـم به هنر انتزاعى کـم بها داده مـى شـود ولـى مـن خـودم مـوتیـوهاى پیـش از تاریخ را سعى مـى کنم با بیانـى جدید مطرح کنـم که پیـامـى هـم بـراى زمـان حـال داشته بـاشد.
نسریـن عزیز: حدود بیست سال است نقاشـى مـى کنـم. به سبکهاى مختلف کار کرده ام ولـى سبک جدیدم نقاشـى ایرانى است. به خاطر حفظ هـویت و فرهنگ ایـرانـى به ایـن سبک گـرایـش پیـدا کرده ام.
ـ چرا نقاشى مى کنید؟
نسـریـن علمـى: مـن به ایـن دلیل نقـاشـى مـى کنـم که ایـن حـــــس از درون مـن برخاسته است. در خانـواده اى بزرگ شدم که همیشه مسایل فرهنگى و هنرى زیاد مطرح مى شد.
پـدرم, از باستان شناسان بزرگ ایران بـودند و به همیـن دلیل روى بعضـى کارها خیلـى ذوق داشتـم; از جمله سرامیک. چـون یادم است پدرم کاشیهاى قشنگى را به خانه مىآوردند. محیط مناسب و خانواده در شروع کارم مـوثر بوده است.
مهشید وحیـدنیا: مـن کارهاى هنرى را دوست دارم و نقاشـى را بخصـوص به خـاطـر اینکه بـا رنگ سـر و کار دارم دوست دارم. آن زمانـى که نقاشـى مى کنم, به دنیایـى فراتر از ایـن دنیا مى روم و احساس آرامـش مـى کنـم.
فـرزانه اسعدى: مـن, کار حجـم را سخت نمـى دانـم و سعى کردم در خانمها حرکت محکـم ترى انجام دهم که نشان دهـم زن ایرانى آن طور که فکر مى کند نیست و خیلى قـوىتر و محکـم تر از تصـورات بعضى هاست. حجـم و نقاشى هیچ وقت جدا از یکدیگر نیستند و در کنار هـم حرکت مى کنند. زمانى که انسان در کنار طبیعت به ایـن زیبایى زندگى مى کند باید بتواند برداشتى را که از طبیعت دارد در کارهایـش منعکـس کند و مـن سعى کرده ام همیـن کار را انجام بدهم.
ماندانا رإفتـى: مـن کارم را با نقاشى شروع کردم ولى الان بیشتر کارم فـرسک و حجـم سازى است. البته هر کار هنرى پایه اش روى طـراحـى است. با کـار فـرسک سعى مـى کنـم فـاصله اى که بیـن زنها و مـردها هست بـردارم.
همچنیـن احسـاسـم را بـا حجـم بیشتـر مـى تـوانـم نشـان دهـم.
نسرین عزیزى: مـن فکر مى کنم هر زنى باید فعال و پویا باشد و نقاشى را به ایـن دلیل انتخاب کـردم که به آن ذوق داشتـم. خانـواده ام اهل هنـر بودند. پدربزرگـم خوشنویـس بود و مـن به وسیله نقاشى مى توانـم آرامـش درونى در خودم به وجود آورم.
ـ لطفا بفرماییـد چه عواملـى در رشـد و پیشرفت شما مـوثـر بـوده انـد؟
نسرین علمى: فکر مى کنـم تشـویق خانواده ام مهمتریـن عامل بـوده. بخصوص همسرم خیلى مشـوقـم بـود. حتـى اگر یک روز کار نمى کردم به مـن اعتراض مى کرد و بچه هایـم به همیـن دلیل با مـن همکارى مـى کردند. البته همسرم خودش دیدگاه هنرى دارد چـون به نقاشى و مجسمه سازى و معمارى مى پردازد.
در خانواده پدرى هم همیـن علاقه وجود داشت. بچه ها هم تحت تإثیر پدر و پـدربزرگشـان نسبت به کـار مـن علاقه داشتند.
ـ بچه هـا چطـور؟ هیچ کـدام هنـرمنـد هستنـد یا نه؟
ـ متإسفانه, نه. شاید چون مـن همیشه در محیط خانه ساعتها کار کرده ام براى بچه ها خسته کننده بوده است.
مهشید وحیدنیا: مشوق من پدرم بود.
چـون او اصفهانى و با هنر آشنا بـوده و همیشه دنبال تابلو نقاشى و خط بوده و به همین دلیل, مـن و خواهرم را به ایـن کار تشویق مى کرده است.
البته خودمان هم علاقه داشتیم.
تـوضیح: خـواهر ایشان خانـم ماهرخ وحیدنیا سـوابق درخشانـى در نقاشـى ایرانـى دارنـد و در ایـن نمایشگاه ما شاهد اثر بسیار زیباى ایشان به نام پلنگینه پوشان بودیم.
فرزانه اسعدى: بهتـرین مشـوق مـن همسرم بـود. به همیـن جهت از همسـرم ممنونـم. قبل از ازدواج هم کار هنرى مى کردم و با اینکه در سـن پاییـن ازدواج کردم با حمایت شـوهرم به صـورت جـدىترى به ایـن کار پرداختـم.
شوهر مـن نه تنها مشـوق مـن است, بلکه هـر وسیله اى را که اراده کنـم; برایم فراهـم مى کند. بچه هایـم به کار هنرى مى پردازند. دختر بزرگـم در نقاشـى منطقه, رتبه اول را به دست آورد. کار حجـم هـم انجام مـى دهـد.
پسرم هم علاقه دارد روى سنگ قلـم بزند و دختر کـوچکـم هـم نقاشى رنگ و روغن کار مـى کنـد. البته شـوهر مـن اهل مطالعه است و به مسایل معنـوى بیشتر از ظواهر زندگى بها مى دهد و مـن از ایـن بابت خیلى شانس آوردم.
حتى فکر مى کنم در خانه پدرىام اگر بودم ایـن قدر پیشرفت نمى کردم; چون اعتقاد دارم کسى که کار هنرى مى کند باید کسـى در کنارش باشد که او را درک کند.
ماندانا رإفتى: مشـوق اصل مـن مادرم بـود و چـون برادرهایـم در کنار تحصیلات فنى و سایر تخصصها به کار هنرى مى پرداختند, همیشه منتقد خـوبى براى کار مـن بودند. البته در کنار هنرمندان زندگى کردن و بخصوص تحمل آنها در کوران کار آسان نیست. ولى خانواده من درک خـوبى از شخصیت مـن داشتند.
نسریـن عزیزى: پدر و مادرم مشوقـم بـودند و خیلى کمکـم کردند. بعد از آنها, بیشتریـن حق را استادانم به گردنـم دارند و آنها باعث شدند هیچ وقت از کار هنرى دلسرد نشوم.
ـ راستش مـن نسبت به سالهاى قبل احساس نوعى ایستایى در کارها مى کنـم.
حتـى در ایـن نمایشگاه ما چنـد کار کپـى مى بینیـم. آیا فکر نمـى کنیـد موانعى بر سر راه هنرمندان به طور اعم و در خانمها به طـور اخص وجـود داشته است؟
نسریـن علمى: مشکلى که هنرمندان با آن مواجه مى شـوند و باعث رکـود در کارشان مى شود یکـى اینکه حمایت نمـى شـوند; بارها شده که نمایشگاههایى داشتیم. به جاى اینکه تشویق بشـویم, دیدیـم که بناحق روى کارها داورى شـده است. هنرمندان هـم آدمهاى حساس و ضـربه پذیرى هستنـد و مـوقعى که مى بینند در کانـونى که مى بایست پشتیبانـى باشد, به عکـس عمل مـى کنند, روى پیشرفت کارشان اثر مى گذارد. البته همکارى نکردن خانواده مى تـواند موثر باشد. در مورد خود مـن نبوده ولى در مورد بعضى دوستانم شاهد این قضیه بـوده ام. دیگر اینکه وقتـى هنرمند را در چارچـوب, قرار مى دهند و مانع تفکر آزاد او در خلق آثار هنرى مى شوند, طبعا حرکتها کند مى شـود.
گاهى سانسور به حدى بـوده که بعضى تابلوها را نتوانسته ایـم به نمایـش بگذاریم.
مهشید وحیدنیا: در مورد مـن نبـودن وسایل خیلى مهم است. در ایران هـم پارچه کم پیدا مى شود و هم رنگ. چون وسایل کار مـن در ایران نیست و با این کار هم آشنایى ندارند, برایم مسإله زیاد به وجود مىآید. در ضمـن برایم مشکل است که بخواهـم وسایلـم را از خارج تهیه کنـم. دیگر اینکه تبعیضهایـى هست که از پیشـرفت هنـرمنـدان جلـوگیـرى مـى کند.
البته ضربه هاى احساسـى هـم هست که ممکـن است براى هر کـس پیـش بیاید.
فـرزانه اسعدى: جـا دارد بگـویـم خانمها بایـد مبـارزه کننـد و منتظر نباشند کسى تشـویقشان کند. یک زن, بخصوص یک زن متإهل در کنار زندگى, بچه و همسـر کارى انجـام مـى دهـد و ایـن خیلـى مهم است. همیـن کار ما مهمتریـن کارى است که انجام داده ایـم; حال دیگران مـى خـواهند بگـویند به به! چقدر خوب! چقدر عالى! مـن خـودم منتظر چنیـن چیزى نیستـم. ولـى برخورد افکار عمومى براى مـن به عنوان یک زن که کار حجـم انجام مى دهم خیلى عجیب است. مـوقعى که به کارخانه مى روم تا سنگ انتخاب کنـم, وقتى بـرمى گردم و پشت سـرم را نگاه مى کنم, مـى بینـم آقایان با تعجب به مـن نگـاه مـى کننـد; به چشـم یک دیـوانه! یا در راسته حسـنآبـاد که مـرکز ابزارفروشها است وقتـى مى روم تا ابزارى بخـرم اول تعجب مـى کننـد ولـى وقتـى مى بینند خریدار هستـم جا مى خـورند و مى پرسند: مگر ممکـن است یک خانم جوشکارى کند یا قلـم خشکه دستش بگیرد و یا عینک ضد ضربه براى چه مى خواهد؟! البته مـن شخصا برایم مهم نیست. چون با ایـن قبیل مسایل در اجتماع فعلـى روبه رو هستیـم که حاصل محـدود بودن و بسته بـودن فـرهنگ هنرى است. ولـى ما خانمها باید مبارزه کنیم, حرکت کنیـم و محکـم قـدم بـرداریـم و بزرگتـریـن اصل, کـار ما است.
ماندانا رإفتى: یکى از موانع کار هنرى من, مـواد کارم است. چـون مـن بـراى ادامه کار, نیاز به کارگاه و کـوره دارم و نمـى تـوانـم مصالح و ابزار کارم را به خانه ببرم به ناچار خیلـى محدود کار مى کنـم. به نظر مـن این مسإله را وزارت ارشاد باید حل کند و بخصوص با خانمها همکارى بیشتـرى بکنـد. چـون زنان به دلیل محـدودیتهایـى که در جـامعه دارنـد نمـى تـواننـد به هـر جـایـى بـرونـد و در هـر مکـانـى کـار کننــــد.
مسإله دیگر اینکه, نگـرش مـردها نسبت به خانمها ایـن بـوده که همیشه باید کارهاى لطیف انجام دهند و اگر کارى خشـن تر باشد مانع مـى شـوند و جلوى پاى زنها سنگ مى اندازند.
مسإله بعدى ایـن است که دیـد مـردم نسبت به هنـر به دلیل گـرایـش به مسایل مادى بسیار ضعیف است و در ایـن مـورد, رسانه ها نیز هیچ حـرکتـى انجام نمـى دهنـد. رسانه ها بـایـد هنـرها و سبکهاى مختلف را در جـامعه معرفى کنند. مـن خـودم روى موتیفهاى قبل از تاریخ کار مى کنـم, آن وقت بعضیها فکر مى کنند مـن دارم کار اروپایى مى کنـم. در حالى که ایـن هنر اروپایـى است که از هنر انتزاعى ایران بهره بـرده است. همان گـونه که ما در گلیمها و سایر فرمهاى قدیمى مـى بینیـم, ولـى مردم بیشتر با هنر واقعگرا آشنا شده اند و ایـن, خودآگاهى مردم, به گردن رسانه هاست. شاید هم کوتاهى از مسوولین باشد که ایـن قدر که به سینما و تئاتر و موسیقى اهمیت مـى دهنـد, به هنـرهـاى تجسمـى ارج نمـى گذارنـد.
نسریـن عزیزى: هنرمند از جامعه جدا نیست. شکـى نیست شرایط اجتماعى در هنرمند موثر است و فکر مى کنـم همیـن رکـودى که شما به آن اشاره کردید مربوط به شرایط اجتماعى باشد, ولى مـن با نظر خانـم اسعدى موافقـم که در هر شرایط و با وجـود هر مانعى, هنرمند باید به کار خودش ادامه دهد و مبارزه کند و فعال و پـویا باشد. مـوانع دیگر شرایط خانوادگى و عدم حمایت از هنرمندان مى تواند باشد.
ـ نظر خـود را نسبت به فعالیتهاى هنـرى بانـوان در حال حاضـر و یا هر مطلبـى در زمینه هنـر و سبکهاى مختلف بفـرمـایید.
نسریـن علمى: مـن فکر مـى کنـم خانمها باید نقاشـى را از دیدگاه دیگرى انجام دهند; یعنى باید سعى کنند مسایل فرهنگـى خـودشان را بیان کنند.
دیگر دورانى که ما یک جام به دست زنى بدهیـم گذشته است. حتـى ما باید مینیاتـور قـدیمـى را کنار بگذاریم و مسایلـى را مطرح کنیـم که بـراى آینده ایران مثمر ثمر باشد. لااقل دیدگاه زن را ایـن طور بیان کنیم که آنها مـى تـوانند با اتکاى به انـدیشه خـود کار کننـد و ایـن نـوع کار مى تـواند طرز فکر جامعه را نسبت به زن, متعالـى کند و فرهنگ ساز باشد.
چه بهتـر است که ما خانمها بنیانگذار یک سـرى مسایل فرهنگـى باشیـم و چیزهایى را بیان کنیـم که سازنده باشند و فقط به صرف زیبایـى کارى را انجام ندهیـم. همچنیـن کارهاى ما با تحقیق و بخصـوص با تـوجه به تمدن درخشان ایران باید باشد و ما ایرانیها هیچ وقت نمـى تـوانیـم آدمهایـى سطحى باشیم.
مهشید وحیدنیا: مـن فکر مـى کنـم در جامعه ایران, باید زنان را تشـویق کننـد. زنانـى که در هـر رشته اى فعالیت سازنـده دارنـد, مـى بـایست در کشـورهاى اروپایى و آمریکایـى آنها را مطـرح کننـد. مـى بایست وسایلـى فـراهـم کننـد که خانمها بتـواننـد نمایشگـاههایـى در خـارج از کشـور بگذارند.
فـرزانه اسعدى: جـا دارد مسإله خـوشحال کننـده اى را بگـویـم. انجمـن مجسمه سازان ایرانى که به تصویب رسید و مدیر مسوول انجمن هـم خـود مـن هستـم و ایـن حرکت جاى خـوشـوقتـى دارد. چـرا که هنرمنـدان, شناسایـى مـى شـونـد. بخصـوص خانمهاى هنـرمنـد که در زمینه کارهاى حجمـى فعالیت دارند, شناخته مى شوند و ما مى تـوانیم در گردهمایى که داریـم مسایلمان را مطـرح کنیم و راههاى بهتـرى را بـراى پیشـرفت کارمان پیـدا کنیـم.
احساس مـن نسبت به خانمهاى هنرمند ایـن است که مثل یک ریل قطار به هم متصلند. آنها هیچ وقت نباید اجازه بـدهنـد قطعه اى از ریل جـدا بشـود.
مـن فکر مـى کنـم اگر به خانمهاى هنرمند بهاى بیشترى بـدهند و حرکتهاى مثبت ترى انجام دهند, مى تـوانیـم در کشورهاى اطراف خودمان نمایشگاههاى خـوبى داشته باشیم. مى توانیم ثابت کنیـم که زن ایرانى تـوانمند است و تـوانایـى هر حرکتـى را دارد ولـى بایـد به مناسبتها و بـدون مناسبت, نمایشگاهـى شبیه همیـن نمایشگاه ترتیب داده شـود و کارها درون صنـدوق خانه ها, خاک نخـورد. ما در انجمـن مجسمه سازان چنیـن برنامه اى داریـم.
خـوشبختانه وزارت ارشاد هـم روى ایـن مـوضـوع تإکید دارد. امیـدوارم آنگونه که شایسته است حرکت کنیم.
مسإله دیگر اینکه, هنرمند باید دید وسیعى داشته باشـد و در زمینه هاى مختلف مطـالعه کنـد و از کـارهـاى دیگـران بهره بگیـرد.
ولى در مجموع, باید حاصل فکر خـود را ارایه دهد; نه کپى آثار استادان دیگر را. مى بایست به پرورش ذهـن بپردازیم و کارهاى کپى را کـم کنیـم.
باور کنید اگر بیست و چهار ساعت هـم طراحـى کنیـم, باز کـم است. حتـى خانمى وقتى براى خرید روزانه به بازار مى رود, خیلى چیزها مى تـواند در اطـرافـش ببینـد که به صـورت سـوژه و ایـده اى بـراى کـار در مـىآیـد.
ماندانا رإفتـى: مـن هیچ وقت خـودم را از مردها جدا ندانسته ام و فکر مى کنـم تـوانایى زنها کمتر از مردها نیست ولى دلـم مى خواهد هنرمندان, متحد باشند. با اتحاد است که آدم به همه چیز مـى رسد. هنرمندها همدیگر را نفـى و تحقیر نکنند. مسإله دیگر اینکه, بدبختانه امروزه کپـى سازى در محافل هنـرى ما خیلـى نقـش پیـدا کـرده است. ایـن بایـد حل بشـود.
هنـرمند با روحـش زندگـى مـى کنـد, به مادیات اهمیتـى نمـى دهـد و تنها خـواسته اش از مـردم و مسـوولیـن ایـن است که به کارهایـش آن گـونه که شایسته است, بها دهند. خیلـى ها هستنـد که سهل انگارانه از کنار کارهاى هنـرى مـى گذرنـد و هیچ تفاوتـى بیـن کار کپـى و کار اصل نمـى گذارنـد.
مى تـوانـم بگـویـم که تفکر در هنر امروز, نقشى ندارد و بیشتر, کارهاى تقلیدى مطرح مى شوند.
نسریـن علمى: متإسفانه مـن بارها شاهد بـودم که استادى که به عنـوان داور انتخـاب شـده, به کار شـاگـردش که کپـى کار او را کـرده, امتیاز مى دهد و اصلا حاضر نیست کار دیگران را ببیند. خـوب, خیلى طبیعى است که دیگران هـم که کار خلاقه مى کنند به سمت کارهاى کپـى گرایـش پیدا کنند.
مانـدانا رإفتـى: ایـن مسإله در همه جنبه ها وجـود دارد. متـإسفانه خلاقیت چه در نقاشـى و چه در کار حجـم, کـم اهمیت است. جایى که مـن کار مى کنم مى بینـم کپـى کردن خیلى باب است, در حالـى که هنرمند باید بیان زمان خودش را داشته باشد. مـن اگر بخواهم از کار گذشتگان تقلید کنـم, در واقع درجا زده ام.
فرزانه اسعدى: البته در بـى نیالهایـى که در مـوزه هنرهاى معاصر بـرپا مـى شـود, غیـر از آن پسـرخاله ها و دختـرخاله هایـى که همیشه به عنـوان بهتریـن انتخاب مى شوند, افرادى هم هستند که کار خلاقه را مى فهمند و به آن بها مى دهند. البته کارهاى تقلیدى هـم هست. جاى تإسف است که ذهنیت هنرمندان پرورش پیدا نمى کند. ما الان در نگارگرى مى بینیـم که مثلا کسـى آمـده, یک درخت را آن طـرف گذاشته و یا صـورت را کج کرده ولـى ایـده, همـان ایـده گذشته است و نـوآورى در کـار دیـده نمـى شـود.
نسریـن علمى: اگر هم تذکر دهیم مى گویند چون قلـم گیرى و پردازمان خیلى خوب بوده, مقام به دست آوردیم.
فرزانه اسعدى: در حالى که فقط با قلـم گیرى و پرداز, نمى شود کسى ادعاى هنـرمنـد بـودن بکنـد. ایـن حـرکتها متـإسفـانه بـاعث نـوعى یإس در هنرمندانى شده که بر خلاقیت خود تکیه دارند. آدمهایى هـم که از اعتماد به نفس کافى برخوردار نیستند به هنر کپى روى مىآورند. مـن به شاگردان خودم مى گـویـم یک خط اگر از ذهـن خـودت باشد بهتر است تا یک کار بزرگ انجـام بـدهـى و همه اش تکه تکه تقلیـد از کـار دیگـران بـاشد.
نسـریـن عزیزى: ایـن نشستها و مصاحبه ها و انعکاس آن در جـرایـد, فکـر مى کنـم براى پیشرفت کار خانمها در همه زمینه ها موثر باشد و امیدوارم, تشـویق و حمـایتهاى همه جـانبه را نیز به همـراه داشته بـاشد.
ـ با تشکـر از خانمهاى هنرمنـد که به دعوت ما بـراى ایـن گفتگـو پاسخ مثبت دادند.