هنر, زن و باورها
منیژه آرمین
در نگارخانه آثار هستیم و شاهد جلوه هایى از هنرهاى اصیل ایرانى تذهیبهاى خانم فاطمه پناهیان پور و مامک آزرمگین, تابلوهاى نگارگرى از خانم ماهرخ وحیدنیا و تابلوهاى خوشنویسى و تذهیب خانم زینت قاجار دولو, همچنین ترکیبى از چوب و مینا و نقاشى کار آقاى احمد کاکاوند و معرقهاى آقاى مرتضى نبى پور.
به گفتگو مى نشینیم با بعضى از شرکت کنندگان در این نمایشگاه:
خواهش مى کنم خلاصه اى از سوابق کارى خود را بفرمایید.
خانم آزرمگین: من از سال 68 نقاشى رنگ و روغن را شروع کردم. از سال 71 به نگارگرى پرداختم. در سال 72 وارد دانشگاه سوره شدم و ضمن ادامه تحصیل در رشته صنایع دستى, در سال 76 با گرایش نگارگرى و تذهیب فارغ التحصیل شدم. بعد از اتمام تحصیلات, به شکل کاملا حرفه اى وارد کار تذهیب شدم.
چطور شد تا این حد به تذهیب علاقه مند شدید؟
خانم آزرمگین: من اصولا به گرافیک علاقه داشتم. چون در گرافیک, از فرمهاى خلاصه و استیلیزه استفاده مى شود. تذهیب هم به همین فرمها مى پردازد. در واقع, فرمهاى آنالیزشده و تجریدى را به آنچه در طبیعت شاهد آن هستیم, ترجیح مى دهم.
با توجه به اینکه گرافیک, هنرى امروزى است و تذهیب کارى قدیمى است, شما که از نسل جوان هستید, چطور وارد این رشته شدید.
ـ فکر نمى کنم هنرى که مفهوم و معنا داشته باشد. قدیمى شده باشد; به خصوص تذهیب که به حقیقت اشیإ توجه دارد و نه ظاهر آن. در عین حال, شروع کار تذهیب با آرایش کتاب بوده و خود این موضوع مى تواند تذهیب را به عنوان یکى از شاخه هاى گرافیک مطرح کند.
تذهیب, از جهت دیگر هم داراى اهمیت است; چون همیشه آرایش کتابهاى مذهبى با تذهیب بوده است. نه تنها کتاب مذهبى ما, بلکه کتابهاى مقدس دیگر مذاهب مثل انجیل هم با شیوه تذهیب کار شده و من فکر مى کنم تا زمانى که کتاب و کتابآرایى هست, تذهیب هم باشد.
آیا به تذهیب فقط به عنوان زمینه آرایش کتاب نگاه مى کنید یا به عنوان هنرى مستقل؟
ـ اصولا شروع تذهیب براى کتابآرایى بوده; زیرا براى تزیین خط کتابها و تزیین حاشیه ها به کار مى رفته; همچنین در اطراف تابلوهاى نگارگرى نیز از تذهیب استفاده شده; اما من خودم شخصا تذهیب را به عنوان هنر مستقل در کارهایم مطرح کرده ام.
اینکه گفتید تذهیب به حقیقت اشیإ توجه دارد, این مطلب را بیشتر باز کنید.
ـ مثلا ما پنجاه نوع گل شاه عباسى داریم. در طبیعت, شاید فقط بعضى از انواع این گل را پیدا کنیم. و نمى توانیم بگوییم چه گلى است. در واقع, گل شاه عباسى یا گلهاى دیگر تذهیب, حقیقت گل را به ما مى نمایاند; بدون اینکه براى ما مشخص کند چه نوع گلى است.
خانم آزرمگین, در بعضى از کارهاى شما حرفى تازه حس مى شود. اگر ممکن است در مورد این کارها بیشتر توضیح دهید؟
ـ انگیزه همان است که تذهیب معناى اصلى را نشان مى دهد. سعى کردم هم از کارهاى قدیمى ایده بگیرم و هم نوآورى در آن باشد و با روحیات این دوره و زندگى امروزى همگونى داشته باشد.
این طور که من مى بینم, شما از رنگهاى محدودى استفاده کرده اید.
ـ البته خودم دوست ندارم از رنگهاى محدود استفاده کنم ولى در اصل تذهیب از دو رنگ طلا و لاجورد استفاده شده است. طلا نشانه نور است و خورشید. لاجورد هم که نشانه کاینات است. اصل تذهیب, همین دو رنگ است ولى در دوره هاى بعدى رنگ سیاه و رنگهاى دیگر هم اضافه شد. خود من همین دو رنگ طلا و لاجورد را ترجیح مى دهم.
یکى دیگر از هنرمندان که در زمینه خوشنویسى و تذهیب, کارشان را ارائه داده اند, خانم زینت قاجاردولو مى باشند. از ایشان خواهش مى کنم در مورد سوابق کارى خود توضیح دهند.
ـ من از سال 48 در آموزش و پرورش مشغول به کار بوده ام. سى و یک سال سابقه کار فرهنگى دارم. از همان سال در هنرستان حرفه اى دختران, نقاشى و دینى را تدریس مى کردم. بعد از زمانى که در کتابهاى هنر, خوشنویسى مطرح شد, به من گفتند مى بایست خوشنویسى هم درس بدهى. این یک توفیق اجبارى بود که از سال پنجاه رفتم در زمینه خوشنویسى آموزش دیدم. آن وقت در شهرستان قزوین ساکن شدیم. خانه فرهنگ قزوین بسیار فعال بود. من در همان وقت به کلاس استاد ابوالحسن محصص مستشارى رفتم. ایشان خیلى مرا تشویق کردند و گفتند چون سالها نقاشى کرده اى, دست روانترى دارى. بعدها, طورى شد که شیفته خوشنویسى شدم و نقاشى را گذاشتم کنار; انگار که گمشده خود را در خوشنویسى یافتم.
من, در سال 62 در انجمن خوشنویسى مشغول تدریس شدم. در اولین کنگره اى که در سال 63 رفتیم, فقط پنج خانم خوشنویس آمدند; ولى حالا فکر مى کنم تعداد خانمهاى خوشنویس خیلى زیاد شده است. الان 22 سال است که در انجمن خوشنویسى مشغول تدریس هستم; در حالى که به صورت موازى, مدت سى سال در آموزش و پرورش به تدریس پرداخته ام. اینها را فضل و رحمت الهى مى دانم و فکر مى کنم خداوند توفیقى به من داده که بتوانم خدمت کنم. با اینکه از سال 77 بازنشسته شدم, اصلا احساس بازنشستگى نمى کنم; چون کار من دو برابر شده است. من فکر مى کنم کسانى که تجربه اى اندوخته اند, در این زمان باید احساس مسوولیت بیشترى بکنند و بخصوص آنچه را آموخته اند در اختیار جوانان بگذارند. وقتى دیدم اولین قرآن به خط نستعلیق نوشته شد, پیش خود گفتم نوشتن قرآن, زمینه بسیار خوبى است براى کار و شروع کردم. الان نزدیک به نیمى از قرآن را به خط نستعلیق نوشته ام. سال گذشته که نگارش قرآن در یک روز بود, من و خیلى از دوستان شرکت داشتیم.
در مورد نگارش قرآن در یک روز براى ما بیشتر توضیح دهید.
ـ حضرت على(ع) فرموده اند: ((علیکم بحسن الخط)). براى اینکه خط خوش عزتى است براى مسلمین و خودش بزرگترین تبلیغ است.
آن روز چه حال و هوایى داشت؟
ـ فکر مى کنم عظیم ترین همایش بود, حتى در تاریخ همایشهاى فرهنگى ایران. زیرا عمیق ترین عشقهایى که در دل مردم و هنرمندان وجود دارد, آنجا حضور داشت.
آیا این برنامه نگارش قرآن در یک روز به اهداف خودش رسید یا خیر؟
ـ بله رسید. چون از یک ماه قبل, ما را در کلاسهاى کارگاهى شرکت دادند.
خانم آزرمگین, شما هم در همایش حضور داشتید؟
ـ بله, من هم در زمینه تذهیب کار مى کردم.
خانم قاجار, تقسیم کار در زمینه خوشنویسى چگونه بود؟
ـ اول به هر کس چهار صفحه داده بودند, بعد متقاضى زیاد شد و به دو صفحه رسید و حتى یک صفحه. من خودم چهار صفحه کار کردم. براى من خیلى جالب بود که جوانان و افراد مسن در کنار هم نشسته بودند. منیتها از میان رفته بود. مثلا من متولد 1317 هستم. آن وقت یک دختر هفده ساله پهلوى من نشسته بود.
خانم آزرمگین, شما از آن روز تعریف کنید؟
ـ واقعا فضاى آن روز را نمى توانم تصور کنم. وقتى سرود جمهورى اسلامى خوانده شد و آقاى اخوین بسم الله را نوشت, حالت به خصوصى در آن فضا ایجاد شد. روز خیلى خوبى بود. ما هم در رشته تذهیب از یک ماه قبل شروع کرده بودیم. منتها در آن روز تمامش کردیم.
آیا این قرآن به چاپ رسیده است؟
ـ نه متإسفانه. مثل اینکه مسایلى در مورد چاپ آن پیش آمده است.
خانم قاجار, مى بینم کسانى از جمله خود شما قرآن را به خط نستعلیق مى نویسند. سوال من این است که من خودم, وقتى قرآن را با این خط مى خوانم خسته مى شوم. بیشتر به همان خط قدیمى عادت دارم.
ـ این همان خط ثلث است که عثمان طه مى نویسد. در مورد قرآن عثمان طه, یکى از استادان گفتند شاید بیشتر از سیصد اشکال وجود دارد, بعد من فکر کردم چرا قرآن به خط نستعلیق که عروس خطها است نباید نوشته شود. رفتم از آقایان سوال کردم. آقایان در این زمینه سکوت کردند و تقریبا اجازه ندادند. گفتند بهترین قرآن توسط استاد میرخوانى نوشته شده است. این قرآن, وقتى به عربستان فرستاده شد, گویا با مشکل روبه رو شد. با توجه به اینکه عده اى از خوانندگان قرآن, مبتدى و کم سواد هستند; قرآن هم کتابى است که براى بشریت آمده; اگر یک حرکت و نقطه اش عوض شود, خیلى مهم است; چون کلام الهى است. براى همین وقتى این کتاب رفت به عربستان, آنها گفتند در ایران قرآنى تحریف شده, نوشته شده است. خیلى زود آن را جمع کردند; تا اینکه برنامه همایش را اجرا کردند. ابتدا خواستند قرآن را به خط عربى بنویسند اما در سراسر ایران بیست نفر را هم پیدا نکردند که بتواند نسخ و ثلث را بنویسد; اما گفتند نستعلیق نویس داریم و این اقبالى بود براى من که آرزو داشتم قرآن را به خط نستعلیق بنویسم و اشکال هم نداشته باشد. موقعى که مقام معظم رهبرى این دستور را دادند ما هم شروع کردیم. در یک ماهى که آموزش مى دیدیم به ما یاد دادند که نستعلیق قرآنى را کار کنیم و هنگامى که این قرآن را دیدند, اهلا و سهلا گفتند چون از نظر زیبایى کم نداشت. من از خدا مى خواهم اگر یک روز هم به عمرم مانده این قرآن را بنویسم و بعد بمیرم.
مى بینم که اطراف تابلوهاى خوشنویسى شما تذهیب و تشعیر وجود دارد. آیا اینها کار خودتان است؟
ـ بله. حتى نگارگرى هم هست. بعضى کارهایم مربوط مى شود به سال امام على(ع). این تابلو هم که از اشعار امام هست, صفحه پردازى آن کار خودم است. البته من هم این کارها را جلو شاگردان انجام مى دهم تا بتوانند آثارشان را به خوبى عرضه کنند; زیرا همه هنرها یک ظاهرى دارد ولى پشتش مال همه یکى است و آن اتصال به عالم بالا است.
خانم قاجار, از میان تذهیب و تشعیر و نگارگرى و خوشنویسى, کدام یک را ترجیح مى دهید؟
ـ خوشنویسى را; ولى در زمینه هاى یادشده هم تجربه دارم. به شاگردانم هم مى گویم اول هدف را براى خودتان مشخص کنید, بعد به کار هنرى بپردازید; چون واقعا این ریاضت است و به راحتى به دست نمىآید. الان بیشتر, کار خوشنویسى مى کنم و ترجیح مى دهم براى تذهیب از جوان ترها کمک بگیرم. براى جشنواره جهان اسلام, دنبال یک رباعى مناسب مى گشتم. در روزنامه کیهان این رباعى را دیدم و همین کارم هم قبول شد.
این رباعى ترکیب بندى زیبایى دارد:
گلواژه ناب انقلاب است حسین
آیینه و آب و آفتاب است حسین
هستى چو کتاب است و محمد ختمش
دیباچه سبز این کتاب است حسین
من این رباعى را به شیوه دفترى نوشته ام.
خانم قاجار, از حالات روحى خودتان هنگام نوشتن قرآن بگویید.
ـ من وقتى قرآن را مى نویسم, انگار دستم به یک جاى بلندى رسیده و دیگر به این پایین ها کار ندارم.
فکر مى کنید هنر چه تإثیرى به خصوص روى خانها دارد و اصولا آیا وجه تمایزى میان خانمهاى هنرمند و دیگر خانمها مى بینید؟
خانم آزرمگین: فکر مى کنم هنرمندان حساس تر و دقیق و نسبت به اتفاقاتى که مى افتد دقت بیشترى دارند.
خوب این دنیاى درونى شان است. آثار بیرونى این دقت و حساسیت چیست؟
خانم آزرمگین: من فکر مى کنم, بیشتر خانمها هنرمندند. حتما نباید نقاشى کنند یا بنویسند. یادم است یک دفعه آقاى قمشه اى حرف جالبى زدند. گفتند آدمهاى وسواسى خوب است بروند هنرمند شوند!
حرف من این است که بسیارى از خانمها را مى بینیم که وقتشان را صرف کارهاى بیهوده مى کنند.
خانم آزرمگین: من فکر مى کنم آن هم هنر است منتها در راه دیگرى مصرف مى شود, مثلا خانمى که مدل مو برایش مهم است, این هم خودش هنر است منتها هنرى که مفید نیست.
آیا در مورد این همه آرایشى که خانمهاى ایرانى مى کنند و گویا در مقایسه با دیگر کشورها, بیشتر است, آیا این هنر است؟
خانم آزرمگین: من فکر مى کنم اعتماد به نفسشان کم است و مى خواهند با این همه آرایش شخصیت براى خودشان درست کنند یا شناختشان نسبت به خودشان کم است. یک چیز جالب اینکه آقایان هم که کار هنرى مى کنند روحیاتشان به خانمها نزدیک تر است. اینکه گفتم بیشتر خانمها هنرمند هستند, به این دلیل است که مثلا خانمهایى که معمارند یا گرافیست, حساسیت و ظرافتهاى بیشترى را در کار خود مطرح مى کنند.
خانم قاجار, شما فکر مى کنید خانمهاى هنرمند, ضمن اینکه مثل بقیه خانمها به وظایف خود مى پردازند, داراى چه ویژگى مى باشند؟
خانم قاجار: خانمها در خانواده نقش کلیدى دارند, در نتیجه وقتشان از آقایان کمتر است. البته این ویژگیهاى زنانه کمک مى کند تا خانمهاى هنرمند به هر دو جنبه بپردازند. خانمهاى هنرمند آگاهى بیشترى دارند. ما در دعاها مى گوییم: خداوندا در دنیا و آخرت ما را با صالحانت محشور کن. این را بیهوده نگفته اند. همین حشر و نشرى که الان با شما داریم از همدیگر انرژى مى گیریم. حالا انرژى را امروزیها مى گویند. در تمام این دعاها همین انرژى با اصطلاح دیگر آمده است ما به اینها مى گوییم باطن. این انرژیها تإثیر متقابل دارند. من خودم خوب جوان بودم و حالت جوانى را تجربه کرده ام. حالا به جایى رسیده ام که مى بینم خیلى بهتر است. وقتى یک صفحه قرآن را مى نویسم, حتى یک آیه. حضور فرشتگان را حس مى کنم. از خودم نمى گویم. ولى هر جا که بودم در خدمت دوستانى که اهل هنر بودند, یعنى هنر واقعى مى بینم که آنها نشاط خاصى دارند. همین که چهار نفر مى نشینند قرآن مى خوانند یا مثنوى مى خوانند حتما نباید نقاشى باشد. همین زنان هنرمند تفکر دارند. نشاط دارند. همین ها مى توانند در تربیت بچه هایشان یا شاگردهایشان موثر باشد.
اصولا وقتى با افراد اندیشمند مى نشینیم فکر مى کنیم اینها وضعشان خیلى خوب است; وقتى به خانه هایشان مى رویم مى بینیم اصلا خبرى نیست ولى آرامش دارند. خداوند توفیقى به آنها داده که انعکاس اعمالشان را مى بینند. این تجربه اى است که سعى مى کنم براى شاگردهایم این را شفاف کنم.
خانم آزرمگین: در مورد اینکه خانه هنرمندان چه تفاوتى با خانه بقیه دارد, فکر مى کنم هنرمندان با دید وسیعى که به نظام هستى و طبیعت دارند, همان نظمى را که خداوند در طبیعت قرار داده, چه از نظر فرم, چه از نظر تقارن و چه از نظر رنگ, در خانه هایشان هم همین نظم وجود دارد.
در مورد رابطه هنر و زن, ارتباطى تنگاتنگ وجود دارد. از نظر باستان شناسى آغاز بیشتر هنرها با زنان بوده است. کشف آتش, سفالگرى, بافندگى و ریسندگى, کشاورزى و حتى معمارى را ابتدا از زنها شروع کردند. در انسانهاى اولیه تنها وظیفه مرد شکار بوده و بقیه کارها با زنها بوده است.
خانم قاجار, از آنجا که سالهاى سال به کار تعلیم و تربیت مشغول بودید, در مورد تربیت جوانان چه شیوه اى را مى پسندید؟
ـ متإسفانه در امر تربیت, عده اى به افراط و تفریط افتاده اند. به خصوص که باب شده که مسایل اسلامى را به شکلى تلخ به جوانان مىآموزند; در حالى که اسلام, دین جوانان است. هنگام ظهور اسلام, بیشتر جوانان بودند که به اسلام مى گرویدند. کسانى که شناخت واقعى از مذهب دارند, بیشتر مى توانند جوانان را جذب کنند. من خودم روى این قضایا, یک دور زده ام و مى توانم بگویم گرایش جوانان به معنویات بیشتر از افراد مسن است, چون آنها به فطرت نزدیکترند; ولى هنگامى که این به شکل پوستین وارونه عرضه مى شود, طبعا واکنشهاى منفى هم به وجود مىآورد.
حضرت رسول(ص) خیلى تإکید مى کردند به اعتدال و حضرت على(ع) تإکید داشتند به دو بال علم و هنر و چقدر احاطه دارند به هنر و زیبایى و مى فرمودند: ((لیس الدین الا الحب)) یعنى دین چیزى جز محبت نیست و دین یعنى چه. یعنى همین خمیرمایه هنر. علم هم همین طور. خودش نور است و نمى تواند غیر از دین باشد.
با تشکر فراوان از خانمهاى قاجار و آزرمگین و تإسف از عدم حضور خانم فاطمه پناهیان پور و خانم ماهرخ وحیدنیا, از حضور آقایان کاکاوند و نبى پور استفاده کرده و از دیدگاه آنا به عنوان هنرمند و نگاهى که به زن دارند, سوال مى کنیم.
آقاى احمد کاکاوند: همان طور که مى بینید در همه کارهایم خورشید خانم را آورده ام, که سمبل زن است. یعنى نور و گرماى زندگى و خانمها جز این نمى توانند باشند. در حقیقت اصل همان خانمها هستند. مادر, کسى نیست که انسان بتواند منکرش شود. فلاسفه دنیا مى گویند پدر را مى شود انکار کرد ولى مادر را نمى توان. من قبلا نمایشگاهى داشتم در دفاع از خانمها. در اساطیر هم که نگاه کنید اکثر الهه ها زن هستند. در فرهنگ کردى کلمه ((دا)) یعنى مادر و در لغت فارسى یعنى آفریننده. پس منشإ مادر است.
من خودم یادم نمىآید جلو مرحوم مادرم نشسته باشم تا وقتى اجازه نمى داد.
مادر, مقدس است. در همه مذاهب به خصوص اسلام که بهشت را زیر پاى مادران قرار داده, پس باید پاى مادر را بوسید.
بعضى وقتها خود خانمها هم مقصرند چرا که خود را آن گونه که هستند نمى نمایانند. البته در این دیدگاه نباید راه افراط پیمود نه فرم طالبانى درست است و نه اروپایى.
آقاى مرتضى نبى پور: نگاه هنرمند, نگاه مجزایى نیست. شاید یک مقدار ملاحظه و دقت بیشترى دارند. همان طور که اشاره شد, تبلیغ اثر خودش را مى کند. کمانه زدن و کشتى گرفتن فرهاد و رستم معیارى شده براى قوى بودن مردان ولى روى حلم مادر و صبر مادر, تبلیغ کافى نشده است. خداوند, زن را جورى خلق کرده که همیشه فکر جمعآورى و گرم کردن کانون خانواده است. این صفات, اگر رویش کار بشود کاملا قابل مقایسه است با دلاوریهاى مردان و خداوند که بزرگترین طراح است زن و مرد را لازم و ملزوم آفریده و چیزهایى را در زن به ودیعه گذاشته که یک مرد از عهده انجام آن برنمىآید. مثل زایش و چیزهاى دیگرى که به قدر کافى وارد فرهنگ نشده و وارد حوزه ادبیات و زبان هم نشده به طورى که من خودم از بیان فکر خودم در مورد زنان عاجزم و فکر مى کنم اگر خانمها در این زمینه ها فعالیت کنند مى توانند به ما مردها یاد بدهند که چگونه زندگى کنیم.
با تشکر از هنرمندان و نیز سرکار خانم سیاحتگر که موجبات این گفتگو را براى ما فراهم نمودند.