در محضر خورشید
((درسهایى از تفسیر سوره نور))
((قسمت شانزدهم))
ادب پوشش
سیدضیإ مرتضوى
((قل للمومنین یغضوا من إبصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکى لهم,
ان الله خبیر بما یصنعون و قل للمومنات یغضضن من إبصارهن و یحفظن فروجهن
و لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها و لیضربن بخمرهن على جیوبهن
و لا یبدین زینتهن الا لبعولتهن إو آبآئهن إو آبآء بعولتهن إو إبنآئهن إو إبنآء بعولتهن
إو اخوانهن إو بنى اخوانهن إو بنى اخواتهن إو نسائهن إو ما ملکت إیمانهن
إو التابعین غیر اولى الاربه من الرجال إو الطفل الذین لم یظهروا على عورات النسإ
و لا یضربن بإرجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن و توبوا الى الله جمیعا
إیها المومنون لعلکم تفلحون)). ((آیات 30 و 31))
مدتى این مثنوى تإخیر شد
از شماره 89 مجله که در مرداد ماه 1378 منتشر شد و پانزدهمین درس تفسیر سوره نور را پیش روى خوانندگان محترم مى گذاشت, اینک درست سه سال مى گذرد. تراکم مشغله ها و بى توفیقى این قلم, ما را از ادامه بحث, آن هم در میانه آیات نگاه و حجاب, باز داشت و اینک دوباره به توفیق الهى فرصتى است که در ((محضر خورشید)) زانوى ادب زنیم و از تابش سوره نور, گرمى و روشنایى گیریم و به قدر طاقت خویش کورسویى به کلبه وجود خود بتابانیم.
در مقدمه آخرین قسمت, به عنوان شرح کلى این آیات آوردیم:
((ورود به محلهاى مسکونى و غیر مسکونى دیگران و اماکن عمومى, موضوعى بود که در سه آیه پیش آمد و شرح آن گذشت. در این بخش, دو آیه مورد بحث, ضمن تإکید بر ضرورت پاس داشتن از ادب چشم و خوددارى از نگاههاى آلوده و صیانت دامن خویش از نگاه دیگران, توسط مردان و زنان باایمان, نخست حکم الزامى پوشش اسلامى را براى بانوان مسلمان بیان مى کند و سپس مواردى را که از این حکم کلى, استثنا شده بازگو مى نماید. آیه نخست, بیان کننده وظیفه مردان مسلمان و آیه دیگر بازگوکننده مسوولیت شرعى بانوان مسلمان مى باشد; مسوولیتى که به یک معنا از حساسیت بیشتر و ظرافت فزونترى برخوردار است.))
در همان جا و بلافاصله پس از توضیح بالا افزودیم: ((به خاطر پرهیز از طولانى شدن بحث, شرح و بسط بخشى از آیه دوم را که مربوط به مسإله پوشش است در قسمت آینده خواهیم آورد ...)).
اینک پس از سه سال کامل, زمان عمل به وعده فرا رسیده است! زمانى که طبعا مجله خوانندگان جدیدى دارد که حتى خبر از قسمتهاى قبل ندارند, چه رسد به حضور ذهن نسبت به مباحث آیات پیشین و دو آیه مورد بحث. جهت اطلاع علاقه مندان یادآور مى شود درسهاى گذشته تفسیر سوره مبارکه نور طى سالهاى 1376 تا 1378, به ترتیب در شماره هاى 61, 62, 64, 65, 66, 67, 69, 71, 72, 75, 77, 79, 81, 86 و 89 پیام زن آمده است. البته مجله در فاصله وقفه یادشده, مقالات مفید فاضل محترم جناب آقاى محمد سروش محلاتى را در موضوع نگاه, طى دوازده قسمت تقدیم علاقه مندان کرده است که علاقه مندان مى توانند به شماره هاى 94 تا 106 مجله مراجعه کنند.
مراجعه به قسمتهاى پیشین بحث نشان مى دهد روش کلى ما در شرح و تفسیر آیات سوره نور به این گونه است که به ترتیب آیات سوره, یک یا دو یا سه آیه را که از نظر موضوع با هم تناسب دارند, موضوع بحث قرار داده و پس از ((شرح کلى)) به تبیین و ارائه ((نکات ادبى)) آن مى پردازیم. سپس به ((شرح تفصیلى)) فرازهاى آیه یا آیات مورد بحث مى پردازیم. و در پایان برخى ((روایات)) را در شإن نزول آیه یا متناسب با موضوعات بحث بازگو مى کنیم. ((شرح کلى)) اجمالى و ((نکات ادبى)) دو آیه مورد بحث, به تفصیل در قسمت پانزدهم آمده است. همچنان که ((شرح تفصیلى)) آیه نخست و فراز ((و قل للمومنات یغضضن من إبصارهن و یحفظن فروجهن)) به همراه روایات مربوط به آن نیز در قسمت قبل آمده است. بویژه بحث ((نکات ادبى)) دو آیه موضوع بحث, که گفته هاى قابل توجهى را به خود اختصاص داده است و طبعا فرصتى براى دوباره گویى آنها نیست. از این رو, آنچه در این قسمت مىآید ((شرح کلى)) و ((شرح تفصیلى)) ادامه بخشى از آیه دوم و روایات مربوط به آن است که در واقع در جهت تکمیل قسمت قبل مى باشد. پیوستگى بحث از یک سو و طولانى بودن آن از سوى دیگر, چاره اى جز ارائه آن در سه قسمت باقى نمى گذاشت, اما سه قسمتى که فقط سه سال, یعنى 36 شماره مجله میان قسمت اول و دوم آن فاصله افتاد! امید مى رود این توضیح مبسوط, چاره ساز بخشى از تقصیر در تإخیر باشد.
شرح کلى:
در دومین آیه مورد بحث, پیامبر(ص) مإموریت مى یابد به زنان مسلمان بگوید از نگاههاى آلوده و حرام چشم فرو بندند و دامن خود, نگه دارند. کما اینکه در آیه نخست چنین فرمانى, مردان را موظف به حفظ دیده و دامن مى کرد. آن گاه طى چهار فراز به مسإله مهم پوشش و پرهیز از خودنمایى دستور مى دهد:
1ـ بانوان مسلمان زینت خود را جز آن مقدار که آشکار است, نمایان نکنند.
2ـ پوشش و روسرى خود را تا گردن و قفسه سینه اشان بیندازند.
3ـ زینت خود را جز براى دسته هایى از اشخاص, نمایان نسازند.
4ـ به گونه اى راه نروند که زینت پنهان آنان را آشکار سازد.
و در پایان از همه مسلمانان مى خواهد که به امید رستگارى به سوى خدا بازگردند و توبه کنند.
نقطه مشترک و اجمالى فرمانهاى یادشده, این است که زنان مسلمان خود را بپوشانند و زینت خویش آشکار نسازند, جز آنچه آشکار است و جز براى دسته هایى از افراد که در آیه به صراحت از آنان نام برده شده است.
اینکه زینت مورد نظر در آیه چیست و زینت آشکار کدام است, پرسشهایى است که از سوى مفسران و نیز فقها یکسان پاسخ داده نشده است. چنان که در بیان مصادیق استثناى دوم نیز در میان آنان اختلاف نظر هست.
شرح تفصیلى
و لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها
((زینت)) در زبان عربى معنایى گسترده تر از لفظ ((زیور)) که واژه اى فارسى است دارد. زیور, فقط به زینتهایى گفته مى شود که جزء بدن شخص به شمار نمى رود, مانند انواع زیورهاى طلایى و جواهر, ولى کلمه ((زینت)), هم در چنین زیورهایى به کار مى رود و هم به آرایشهایى گفته مى شود که به بدن شخص متصل است و گویى جزئى از وى مى باشد; همانند سرمه و خضاب. علاوه بر این, خود زیباییهاى طبیعى هم زینت به شمار مى رود, بنابراین شامل اندام زیبا و چشم نواز نیز مى گردد. از این رو باید دید آیه شریفه که به زنان فرمان مى دهد ((زینت)) خود را آشکار نسازند, آیا هر نوع زینت و زیبایى را, چه طبیعى و چه غیر آن, شامل مى شود یا یک بخش را؟ پاسخ به این پرسش را در ادامه خواهیم آورد.
از طرف دیگر, در این آیه که زنان را از آشکار ساختن زینت خود باز مى دارد, از این فرمان دو مورد استثنا شده است; یکى همین جمله ((الا ما ظهر منها)) و دیگرى ((الا لبعولتهن إو آبائهن او ...)). شرح استثناى دوم را بعدا پى خواهیم گرفت. در استثناى اول, آنچه از زینت را که خود به خود آشکار است, از حکم حرمت آشکارسازى زینت جدا مى کند. بنابراین آیه به دو نوع زینت زن اشاره دارد; یک دسته که خود به خود نمایان است و دسته دیگر که نوعا پنهان است, مگر اینکه شخص به قصد بخواهد آنها را آشکار سازد و آیه آنان را از آن باز داشته است.
پرسش دوم که در واقع پرسش اصلى بحث مى باشد, این است که زینت ((نمایان)) کدام است و زینت ((پنهان)) کدام؟ این سوالى است که از گذشته, میان کسانى که در صدد شرح آیه برآمده اند و یا در فقه در مقام تمسک به آن بوده اند, منشإ اختلاف شده است.
بنابراین تا کنون روشن شد که آیه شریفه زنان مسلمان را به صورت کلى از نمایان ساختن زینت خود بازمى دارد (مستثنى منه) ولى پوشاندن زینتهاى آشکار را لازم نمى داند (مستثنى). زینت نیز مفهومى روشن دارد; اگر مصادیق زینتهاى آشکار ـ یعنى آنچه استثنا شده ـ مشخص گردد, قهرا مواردى از زینت که پوشاندن آن در مقابل نامحرمان واجب است (مقدار مستثنى منه) نیز معلوم خواهد شد. براى این کار چاره اى جز تعیین مصداق ((زینت)) در جمله نخست که ((مستثنى منه)) است نیست و با روشن شدن مصادیق آن, موارد زینت آشکار نیز معلوم خواهد شد, زیرا حتى با فرض اینکه استثناى مورد بحث از نوع استثناى ((منقطع)) باشد و نه ((متصل)) باز با توجه به ضمیر ((منها)) که به کلمه ((زینت)) برمى گردد, تعیین مصادیق زینت در هر دو جمله, مرتبط به هم مى باشد.
مصادیق زینت
در تبیین مصادیق زینت سه نظر عمده وجود دارد:
1ـ مقصود از زینت, همان زینت و زیبایى طبیعى است که عبارت است از اندام زیباى زن.
2ـ منظور جاى زینت است و اگر منعى وجود دارد مربوط به محل زینت و زیور است و گرنه نمایان ساختن خود زیورآلات همانند گوشواره و دست بند و بازوبند و نگاه به آنها, منعى ندارد. اگر سخن از پوشاندن زینت رفته, در واقع به خاطر تإکید و مبالغه در لزوم پوشاندن آن قسمتهاى بدن است; همانند گردن, سر, گوش, ساق پا و بازو. به عبارت دیگر, از نگاه به خود زینت باز داشته است تا نشان دهد که نگاه به محل آنها شدیدتر است.(1) علامه طباطبایى این نظر را برگزیده است.(2)
3ـ مراد از زینت, خود زینت و زیورآلات است ولى نه به تنهایى, بلکه وقتى مورد استفاده قرار گرفته و روى بدن باشد. طبیعى است نمایان ساختن زیورآلات در چنین حالتى, نوعا همراه با آشکار ساختن اندامى است که به آنها آراسته شده است. زمخشرى گفته است:
((زینتهاى آشکار همانند انگشتر, حلقه, سرمه و حنا, مانعى ندارد که آشکار شود, اما زینتهاى پنهان از قبیل دست بند, ساق بند, بازوبند, گردن بند, تاج, کمربند و گوشواره, باید پوشانده شود مگر در برابر کسانى که در ادامه آیه استثنا شده اند. ))(3)
ارزیابى گفته ها:
در بررسى و ارزیابى هر یک از سه نظر یادشده, اگر به استناد ظاهر آیه, مقصود از زینت را خود زینت بدانیم و نه محل آن; و از سوى دیگر, آن را چنان که از برخى روایات برمىآید, به زینتهاى مصنوعى چون زیورآلات, محدود سازیم, نتیجه مى گیریم که پنهان ساختن زیورهایى چون گردن بند و بازوبند و گوشواره و کمربند از نگاه نامحرمان لازم است و مواردى چون انگشتر و سرمه و حناى دست و حتى النگو که نوعا و خود به خود نمایان است آشکار ماندن آن جایز است. ولى اگر یکى از دو نظر نخست را برگزینیم و مصداق زینت را عبارت از خود اندام زیبا و یا محل زینت بشماریم, آن وقت باید بگوییم منظور از ((مستثنى)) در جمله ((الا ما ظهر منها)) که پوشاندن آن واجب نیست, چهره و دو دست تا مچ است و بر اساس گفته اى دیگر, علاوه بر این دو, شامل قدمها تا مچ نیز مى شود. روایاتى که مى رساند منظور خود زینت است و در واقع موید گفته سوم است اینهاست:
1ـ حضرت امام صادق(ع) در تفسیر جمله ((الا ما ظهر منها)) فرمود:
((الزینه الظاهره الکحل و الخاتم;(4)
زینت آشکار, سرمه و انگشترى است.))
2ـ ابوبصیر از اصحاب امام صادق(ع) گفته است در باره این جمله خداوند عز و جل ((و لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها)) از آن حضرت پرسیدم; فرمود:
((الخاتم و المسکه و هى القلب;(5)
انگشترى و مسکه که همان دست بند است.))
3ـ على بن ابراهیم قمى, صاحب تفسیر روایى معروف, از حضرت امام باقر(ع) در شرح آیه مورد بحث نقل کرده است که فرمود:
((هى الثیاب و الکحل و الخاتم و خضاب الکف و السوار. و الزینه ثلاث: زینه للناس و زینه للمحرم و زینه للزوج, فاما زینه الناس فقد ذکرناها, و اما زینه المحرم فموضع القلاده فما فوقها و الدملج و ما دونه و الخلخال و ما اسفل منه, و اما زینه الزوج فالجسد کله;(6)
زینت آشکار عبارت است از لباس و سرمه و حناى دست و النگو. و زینت (اساسا) سه گونه است: یک نوع زینت, براى مردم است, و نوع دیگر زینت, براى محرم است, و گونه دیگر زینت براى شوهر است. اما زینت مردم همان است که گفتیم (لباس و سرمه و حناى دست و النگو) و زینت محرم, جاى گردن بند و بالاتر آن و بازوبند و پایین آن و خلخال و پایین تر آن است, و اما زینت شوهر, عبارت از همه بدن است.))
چنان که از این روایت پیداست, قسمت نخست همان زینتهایى است که آشکار است و از این رو, از آن به عنوان زینت عمومى نام برده شده است, ولى دو قسم دیگر, یکى به محارم اختصاص دارد, چون در اندامى استفاده مى شود که باید از نامحرمان پوشانده شود, و دیگرى ویژه شوهر است که شامل همه بدن مى شود. البته نوع دوم, با نظریه دوم نیز همخوانى دارد. با اینهمه این پرسش همچنان باقى است که آیا عنوان زینت, شامل خود اندام نیز مى گردد یا نه؟ روایت بعدى که از نظر سند نیز صحیح و داراى اعتبار است, نشان مى دهد که اندام نیز مصداق زینت مى باشد; چنان که بخشى از روایت پیش نیز که زینت شوهر را بیان کرد, همین معنا را مى رساند.
4ـ فضیل بن یسار گفته است از حضرت امام صادق(ع) در باره ساعدهاى زن پرسیدم که آیا جزء زینتى هست که خداوند در باره آن فرموده است ((و لا یبدین زینتهن الا لبعولتهن))؟ حضرت فرمود:
((نعم و ما دون الخمار من الزینه و ما دون السوارین;(7)
آرى, و (نیز) آنچه پایین (زیر؟) روسرى (مقنعه) و آنچه پایین (زیر؟) دست بندهاست.))
نظر نهایى:
از جمع بندى روایات یادشده مى توان نتیجه گرفت که مصداق زینت عام است و شامل خود اندام نیز مى گردد, حتى اگر خالى از زیورآلات و آرایش باشد. این معنا با اطلاق لفظ زینت در آیه مورد بحث نیز سازگارى بیشترى دارد. اینکه برخى براى محدود ساختن مصادیق آن گفته اند کلمه زینت در زیباییهاى طبیعى, کمتر به کار مى رود(8), سخن واردى نیست. قرآن کریم حتى مال و فرزند را نیز زینت خوانده است.(9) کما اینکه ستارگان را زینت آسمان شمرده است.(10) البته در فقه اسلامى, در استدلال بر وجوب پوشاندن اندام زن, جز آنچه خودبه خود آشکار است, یعنى صورت و دست و پا تا مچ, دلیلهاى دیگرى نیز وجود دارد که حتى با فرض اختصاص زینت در آیه مورد بحث به زیورآلات, همان دلیلها در اثبات وجوب پوشش کفایت مى کند, ولى با بیانى که گذشت و در جمع بندى نهایى باید گفت بانوان مسلمان باید زیباییهاى خود را از نگاه نامحرمان بپوشانند; چه اندام آنان باشد و چه زیورآلات و آرایش. البته آنچه خود به خود و به صورت طبیعى در فعالیتهاى روزمره آشکار است از این حکم بیرون است. از این سو براى مردان نامحرم نیز جایز نیست به مواردى که پوشش آن بر زنان واجب است نگاه کنند حتى اگر نگاهى عادى باشد و از روى التذاذ و لذت جویى نباشد و حتى اگر زمینه اى نیز براى گرفتار آمدن به گناه و مفسده اى در میان نباشد. این حرمت و احترامى است که اسلام براى بانوان مسلمان قایل شده است و بخشى از چارچوب روابط زن و مرد بیگانه و نامحرم را در معاشرتهاى اجتماعى و نشست و برخاستهاى خانوادگى و در هر محیط و زمانى, مشخص مى کند و هیچ یک از آن دو, حق حرمت شکنى را ندارند, نه نسبت به خود و نه نسبت به طرف مقابل.
بدیهى است آنچه گفته شد در یک بحث تفسیرى و در شرح آیات مورد نظر است و نه ارائه فتوا. از این رو و در مقام تعیین تکلیف شرعى و شناخت مرزهاى حلال و حرام الهى, هر شخصى باید به نظر و فتوایى گردن نهد که براى او حجت شرعى است که نوعا نیز از مرجع جامع شرایط تقلید فرا خواهد گرفت.
و لیضربن بخمرهن على جیوبهن.
چنان که در قسمت پیش آورده ایم ((خمر)) جمع ((خمار)) آمده است و اصل ریشه آن به معناى پوشاندن مى باشد. اگر به مایعات مست کننده نیز ((خمر)) گفته اند, از این رو است که عقل را در حال مستى مى پوشاند. ((خمار)) در اصل به معناى هر چیزى است که در پوشاندن و ستر چیزهاى دیگر به کار مى رود, ولى در عرف به پوششى گفته مى شد که بانوان, سر و گردن خود را با آن مى پوشاندند; همان روسرى و مقنعه. ((جیوب)) نیز لفظ جمع است و مفرد آن ((جیب)) مى باشد که به معناى سینه و قلب است و در این آیه به تناسب حکم و موضوع, به معناى سینه به کار رفته است.
مفاد فراز یادشده که دو لغت ((خمر)) و ((جیوب)) به همراه ((لیضربن)) که فعل امر است و ((على)) که به معناى ((بر)) است, ضرورت قرار دادن ((خمار)) بر گریبان و قفسه سینه را مى رساند. در تفسیر کشاف در توضیح به کار بردن ریشه ((ضرب)) در موضوع پوشش مى گوید:
((ضربت بخمارها على جیبها کقولک ضربت بیدى على الحائط, اذا وضعتها علیه;(11)
کار بردن این تعبیر که زن خمارش را بر سینه اش زد, همانند این تعبیر رایج است که وقتى مثلا دستت را روى دیوار مى گذارى, مى گویى: ضربت بیدى على الحائط; دستم را روى دیوار گذاشتم.))
همین مفسر ادیب در شرح آیه ((فضربنا على آذانهم فى الکهف))(12) مى گوید:
((إى ضربنا علیها حجابا من إن تسمع;(13)
یعنى بر روى گوشهاى آنان پرده و مانعى از شنیدن قرار دادیم.))
بنابراین آیه شریفه, زنان مسلمان را فرمان مى دهد که ((خمار))هاى خود را بر گریبان و قفسه سینه افکنند و آن را بپوشانند.
توضیح اینکه, در شإن نزول آیه به نقل از حضرت امام باقر(ع) آمده است جوانى از انصار, در مدینه, در مسیر خود با زنى روبه رو شد. در آن زمان, زنان مقنعه هاى خود را پشت گوشهایشان قرار مى دادند (و طبعا گردن و مقدارى از پایین گلو و قفسه سینه اشان نمایان بود). جوان به زن که از روبه رو مىآمد, نگاه دوخت; هنگامى که از کنار او گذشت, جوان همچنان به او چشم دوخته و او را دنبال مى کرد; تا اینکه جوان داخل کوچه باریکى (به نام کوچه فلانى ها)(14) شد و باز پشت سر آن زن چشم دوخته بود که ناگهان صورتش به استخوان یا شیشه اى(15) در دیوار خورد و چهره اش را شکافت. وقتى زن رفت (و از دیده جوان پنهان شد) وى به خود آمد و نگاه کرد که خونها بر لباس و سینه اش روان است! پیش خود گفت: به خدا سوگند! هم اینک حتما پیش رسول خدا(ص) خواهم رفت و او را (از این جریان) آگاه مى کنم.
جوان پیش پیامبر(ص) آمد. وقتى حضرت او را دید فرمود: چه شده؟ او قضیه را باز گفت. این هنگام بود که جبرئیل(ع) آیه ((قل للمومنین یغضوا من إبصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکى لهم ان الله خبیر بما یصنعون)) را فرود آورد.(16)
چنان که از این روایت شریف پیداست زنان مسلمان عرب تا آن زمان نوعا پیراهنهایى مى پوشیده اند که گریبان آنان بازمى ماند و دور گردن و سینه را نمى پوشاند, دامنه روسریهاى خود را نیز از پشت سر مىآویختند. طبعا گوش و بناگوش و گوشواره و گردن و گریبان آنان نمایان مى شد. فراز مورد بحث از آیه شریفه که یک حکم قطعى و تردیدناپذیر قرآنى و شرعى است ـ با توضیحى که گذشت ـ به آنان فرمان داد که از این پس باید اینها را از نگاه نامحرم بپوشانند و قسمت آویخته همان روسریها را به جاى انداختن پشت گوش, از دو طرف, روى سینه و گریبان خود بیفکنند تا این بخش از اندامهاى آنان نیز که از مصادیق روشن زینت بانوان است همانند دیگر قسمتهاى بدن پوشیده بماند. از این رو, این جمله, حکمى جدید و وظیفه تازه اى را افزون بر آنچه در پوشش بانوان مرسوم بود, بر عهده آنان گذاشته است. البته همه مى دانیم که روسرى خصوصیتى ندارد و مقصود لزوم پوشاندن سر و گردن و گریبان است. چنان که عبدالله بن عباس, مفسر و شاگرد سرشناس امیرالمومنین على(ع) در تفسیر آیه مورد بحث گفته است:
((تغطى شعرها و صدرها و ترائبها و سوالفها;(17)
زن (باید) مو و سینه و دور گردن و زیر گلوى خود را بپوشاند.))
البته قرآن کریم, در سوره احزاب, در تإکید بر حفظ شوون بانوان مسلمان و مصون ماندن از تعرض برخى هوسرانان و نابخردان و براى بازشناسى زنان آزاده از کنیزان ـ که در این زمینه مسوولیت کمترى داشتند و یا شرایط آنان, آزادى عمل بیشترى را به آنان مى داد ـ در ردیف زنان و دختران پیامبر(ص), به آنان فرمان مى دهد که خود را با لباسى بلند, کاملا بپوشانند تا ابهت و حرمت و جایگاه اجتماعى آنان از کنیزان باز شناخته شود و از چشم چرانى و تعرض هوسبازان و کم خردانى که در پى هتک شخصیت بانوان مسلمانند و با نگاه و زبان و گاه دست خود, متعرض بانوان مى شوند, مصون بمانند. قرآن کریم در آن آیه از پوششى به نام ((جلباب)) نام برده است که در عرف کنونى ما, بهترین و مناسبترین مصداق آن, همان ((چادر)) است و از همین رو است که على رغم عدم انحصار حجاب شرعى در ((چادر)) از آن به عنوان بهترین و مناسبترین پوشش براى زنان مسلمان نام مى بریم و بر آن تإکید داریم, بویژه در رنگ مشکى که علاوه بر ابهت و متانت, رنگى جا افتاده و امرى کاملا پذیرفته شده در عرف اجتماعى و دینى ما مى باشد. البته چنان که اشاره شد, زنان و دختران مسلمان از نقطه نظر شرعى, فقط موظف هستند پوشش لازم را داشته باشند و الزامى به استفاده از چادر ندارند و کسى نیز نمى تواند پوششهاى کامل دیگر را اگر لباس شهرت و انگشت نما شدن و یا ویژه مردان نباشد, از نظر شرعى نمى تواند تخطئه کند ولى روشن است با الهام از آیه شریفه و با ویژگیهایى که چادر دارد, توصیه ما استفاده از این پوشش است که در عرف ما به عنوان نشانه ملى بانوان ایرانى نیز به شمار مى رود. کما اینکه اگر برخى اماکن مقدس و یا موسسات و محیطهاى کارى یا آموزشى, نوع خاصى از پوشش کامل را انتخاب کرده اند, طبعا باید به آن پایبند بود.
قرآن کریم در آن سوره خطاب به پیامبر(ص) مى فرماید:
((یا ایها النبى قل لازواجک و بناتک و نسإ المومنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک إدنى إن یعرفن فلا یوذین و کان الله غفورا رحیما;(18)
اى پیامبر! به همسرانت و دخترانت و زنان مسلمانها بگو جلبابهایشان را بر خود فرو افکنند (و خود را با آن بپوشانند) آن کار براى اینکه شناخته شوند و آزار نبینند بهتر است, و خداوند بخشنده مهربان است.))
چنان که در آغاز اشاره شد, در آیه مورد بحث, در فرمان به پنهان ساختن زینت, دو مورد استثنا شده است; یکى زینتهاى آشکار که شرح آن گذشت و دیگرى نمایان ساختن زینت براى دسته هایى از اشخاص که همان افراد محرم باشند. شرح و تفسیر استثناى دوم را که به طول مى انجامد در قسمت بعد خواهیم آورد. ان شإالله تعالى.
پى نوشتها:
1ـ از جمله نگاه کن: مرآه العقول, علامه محمدباقر مجلسى, ج20, ص342.
2ـ المیزان, ج15, ص111, در شرح آیه مورد بحث.
3ـ کشاف, ج3, ص61, در شرح آیه مورد بحث.
4ـ وسائل الشیعه, ج14, ص146.
5ـ همان.
6ـ نگاه کن: نورالثقلین, ج3, ص592.
7ـ وسائل الشیعه, ج14, ص145.
8ـ تفسیر نمونه, ج14, ص439.
9ـ المال و البنون زینه الحیاه الدنیا; سوره کهف, آیه46.
10ـ انا زینا السمإ الدنیا بزینه الکواکب; سوره صافات, آیه 6. و نیز نگاه کن: سوره فصلت, آیه 12, و سوره ملک, آیه 5, و نیز سوره حجر, آیه 16 و سوره ق, آیه 5.
11ـ کشاف, ج3, ص62.
12ـ سوره کهف, آیه 11.
13ـ کشاف, ج2, ص473.
14ـ امام(ع) ظاهرا نام کوچه را برده است ولى راوى به خاطر فراموشى یا علت دیگر, بازگو نکرده است. 15ـ ظاهرا تردید بین استخوان و شیشه باید از راوى باشد.
16ـ وسائل الشیعه, ج14, ص138. متن روایت چنین است که سعد اسکاف از امام باقر(ع) نقل مى کند:
استقبل شاب من الانصار امرإه بالمدینه و کان النسإ یتقنعن خلف آذانهن, فنظر الیها و هى مقبله, فلما جازت نظر الیها و دخل فى زقاق ـ قد سماه ببنى فلان ـ فجعل ینظر خلفها و اعترض وجهه عظم فى الحائط إو زجاجه فشق وجهه. فلما مضت المرإه نظر فاذا الدمإ تسیل على ثوبه و صدره, فقال: و الله لاتین رسول الله(ص) و لاخبرنه. فإتاه. فلما رآه رسول الله(ص) قال: ما هذا؟ فإخبره. فهبط جبرئیل(ع) بهذه الایه: قل للمومنین یغضوا من إبصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکى لهم ان الله خبیر بما یصنعون.
17ـ مجمع البیان, ج7, ص138.
18ـ سوره احزاب, آیه 59.