در محضر خورشید درسهایى از تفسیر سوره نور ((قسمت هفدهم))
دورى از نگاه زنان بیگانه
سیدضی مرتضوى
((... و لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها و لیضربن بخمرهن على جیوبهن و لا یبدین زینتهن الا لبعولتهن و آبائهن و آب بعولتهن و بنائهن و بن بعولتهن و اخوانهن و بنى اخوانهن و بنى خواتهن و نسائهن و ما ملکت یمانهن و التابعین غیر ولى الاربه من الرجال و الطفل الذین لم یظهروا على عورات النس و لا یضربن برجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن و توبوا الى الله جمیعا یها المومنون لعلکم تفلحون)).((آیه 31))
شرح کلى:
دو آیه 30 و 31 سوره, نخست موضوع مهم ((ادب نگاه)) را در روابط مردان و زنان مسلمان بیان کرده است و آنگاه به صورتى ویژه به بانوان مسلمان فرمان مى دهد پوشش خود را کامل کرده و از نمایان ساختن زینت خود, جز آنچه خود به خود آشکار است و جز براى محارم, پرهیز کنند. آیه نخست, مسوولیت مردان و آیه دوم وظیفه زنان را بیان مى کند. در دو قسمت پیش به شرح کلى دو آیه, نکات ادبى و لغوى, شرح تفصیلى و بازگویى روایات مرتبط به بحث پرداختیم. دو فراز ((و لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها)) و ((و لیضربن بخمرهن على جیوبهن)) را در قسمت پیش به تفصیل بررسى کرده و شرح دادیم. این آیات به خاطر پیوند نزدیک مطالب و نکات آن, مناسب است یکجا بررسى و تفسیر شود اما حجم زیاد مباحث, چاره اى جز ارائه آن در چند قسمت باقى نمى گذارد.
در قسمت پیش آوردیم که آیه شریفه در بیان حکم حرمت آشکار ساختن زینت, دو استثنا آورده است; یکى زینتهاى آشکار, و دیگرى نگاه گروهى از افراد. شرح استثناى اول در همان جا گذشت. استثناى دوم که با تکرار جمله ((و لا یبدین زینتهن)) آغاز مى شود, دوازده دسته از افراد و نزدیکان زنان را از حکم یاد شده بیرون مى برد و نمایان ساختن زینت را در برابر آنان جایز مى شمارد. به بیان دیگر, حکم حرمت آشکارسازى زینت, دو قید خورده است; قید نخست, خود موضوع آشکار ساختن را محدود مى کند و قید دوم, وجوب پوشش همان محدوده را نیز محدود به نگاه افرادى مى کند که از گروه دوازده گانه در ((مستثنى)) نیستند. و به عبارت سوم, در فراز ((و لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها)) دایره استثنا از جهت زینت محدود است و از جهت افراد, گسترده, و در جمله دوم, عکس آن است. ولى روشن است که این دو فراز آیه را باید یکجا و در ربط با هم مورد توجه قرار داد و حکم شرعى را از آن استنتاج کرد, چرا که ظاهرا ((زینت)) در این جمله, همان ((زینت)) در جمله نخست است و آنچه در خصوص معناى زینت و محدوده آن گفتیم در اینجا نیز جارى است. بنابراین بر اساس موازین دانش ((اصول فقه)) و قواعد عرفى زبان, هر یک از این دو جمله و در واقع هر یک از این دو حکم, دیگرى را مقید مى سازد. نتیجه این مى شود که زنان مسلمان, زینت غیر ظاهر خود را تنها مى توانند براى این دوازده دسته آشکار کنند. در زینت ظاهر که فرقى میان این محرمان و دیگر نامحرمان نیست و تکلیفى را متوجه آنان نمى کند. این دوازده دسته غالبا همانها هستند که در فقه و عرف مردم به نام ((محارم)) خوانده مى شوند. البته چنان که خواهید دید, محارم, منحصر در اینان نمى باشد.
شرح تفصیلى:
و لا یبدین زینتهن الا لبعولتهن و ... و الطفل الذین لم یظهروا على عورات النس.
این فراز از آیه همانند فراز مشابه پیش, عطف به جمله ((یغضضن من بصارهن)) است که شرح ادبى آن گذشته است. برخى کلمه هاى نیازمند توضیح را نیز در همانجا به تفصیل آورده ایم. پیامبر(ص) به فرمان الهى که با جمله ((قل)) در ابتداى آیه صادر شده, ممور مى شود به زنان مسلمان بگوید از حرام چشم فرو بندند و دامن خویش از نگاه نامحرمان نگه دارند و زینت پنهان را آشکار نسازند و پوشش خود را به گریبان و قفسه سینه بگسترانند و زینت خود را جز براى این افراد, آشکار نکنند:
1ـ بعولتهن; شوهرانشان
2ـ آبائهن; پدرانشان
3ـ آب بعولتهن; پدران شوهرانشان
4ـ بنائهن; پسرانشان
5ـ بن بعولتهن; پسران شوهرانشان
6ـ اخوانهن; برادرانشان
7ـ بنى اخوانهن; پسربرادرانشان
8ـ بنى خواتهن; پسرخواهرانشان
9ـ نسائهن; زنانشان
10ـ ما ملکت یمانهن; بردگانشان
11ـ التابعین غیر اولى الاربه من الرجال; طفیلى مردانى که نیازمند سرپرستند و در خود توجه و احساسى به نیاز جنسى ندارند.
12ـ الطفل الذین لم یظهروا على عورات النس; کودکانى که در آنان احساس جنسى نسبت به زنان قوت نگرفته است.
هشت دسته اول که همه مرد هستند, معنا و مصداق روشن داشته و نیاز به شرح ندارد. ولى چهار گروه پایانى, نیازمند توضیح است, لذا شرح بیشتر را با توجه به پرسشها و ابهامهاى موجود, به این چهار گروه اختصاص مى دهیم.
دسته نهم: نسائهن; زنانشان
یک دسته از کسانى که زنان مسلمان, وظیفه دار پوشاندن زینت خود در مقابل آنان نیستند خود ((زنان)) مى باشند. از کلمه ((نسائهن)) ((اجمالا)) پى مى بریم همان گونه که زن مسلمان مى تواند زینت خود را در مقابل پدر یا برادر خود آشکار کند, رواست آن را در برابر زنان دیگر نیز نمایان سازد. اگر آیه شریفه, این معنا را با کلمه ((النس)) بیان کرده بود, طبعا مورد نهم نیز همانند موارد قبل, معنا و مصداق کاملا روشنى داشت و نتیجه مى گرفتیم که زنان مسلمان با تمام زنان محرم هستند, چه مسلمان و چه غیر مسلمان, چه از خویشان و نزدیکان و چه دیگران. ولى اضافه شدن کلمه ((نس)) به ضمیر ((هن)) که مرجع آن, همان زنان مسلمان (المومنات) است که در آغاز آیه آمده, ((نس)) را مقید مى سازد و طبعا کلیت و عمومیت کلمه ((النس)) را نخواهد داشت, مگر بنا بر یک احتمال که شرح آن خواهد آمد. در نتیجه فقط بخشى از زنان, از حکم یادشده استثنا شده اند و زن مسلمان مى تواند زینت خود را در معرض نگاه آن دسته از زنان بگذارد. بر این اساس, در این حکم زنان نیز دو دسته اند, دسته اى که همانند پدر و برادر, محرم زن مسلمانند و گروهى که نامحرمند و یا لااقل در این آیه نامى از آنان برده نشده است. حال باید به این پرسش پاسخ گفت که منظور از ((نسائهن)) چیست و شامل کدام یک از زنان مى شود؟
مفسران و شارحان آیه شریفه, در پاسخ به این پرسش, حداقل چهار نظر و احتمال را مطرح کرده اند که از آن میان, دو نظر, عمده و قابل توجه بیشتر است:
1ـ اضافه شدن کلمه ((نس)) به ضمیر ((هن)) نشان مى دهد منظور ((زنان مسلمان)) است. ((زنانشان)) یعنى زنان مسلمان.
این گفته در میان شارحان و مفسران شیعى, موافقان بیشترى دارد.(1) آنان روایاتى را نیز شاهد این گفته شمرده اند. برخى مفسران اهل سنت نیز همین معنا را پذیرفته اند.(2)
بر اساس این گفته, فقط زنان مسلمان از حکم کلى آیه استثنا شده اند; از این رو, زن مسلمان باید زینت و زیبایى خود را از چشم زنان نامسلمان پنهان دارد. آنان نیز چنان که از برخى روایات بر مىآید نامحرم اند.(3)
2ـ اضافه شدن کلمه ((نس)) به ضمیر ((هن)) نشان مى دهد که آنان یک نوع تعلق و نسبتى با مرجع ضمیر دارند. در اینجا منظور آن دسته از زنانى مى باشند که مانند زنان خدمتکار با آنان معاشرت دارند. مصداق روشن آن, زنان خدمتکار هستند, چه مسلمان و چه غیر مسلمان.
هر چند مفهوم اولیه این معنا و لازمه ظاهرى تقیید این است که زنان دیگر, بیگانه و نامحرم اند ولى موافقان نظر دوم, چنین مفهومى را نمى پذیرند. در نگاه آنان, چنان که برخى تصریح نیز کرده اند(4), اساسا همه زنان, چه مسلمان و چه غیر مسلمان, محرم اند و زن مسلمان وظیفه دار پوشاندن خود یا زیبایى و زینت خود از نگاه آنان نیست. اگر به ((نس)) نیز تصریح شده براى دفع این توهم است که گمان نشود استثنا اختصاص به مردان محرم دارد; شامل زنانى که با آنان معاشرت دارند نیز مى شود. و جمله ((او ما ملکت یمانهن)) که بلافاصله عطف به ((نس)) شده حکم استثنا را به زنان کنیز نیز سرایت مى دهد تا گمان نشود استثنا فقط شامل زنان آزاده مى گردد که از ظاهر اضافه شدن کمله ((نس)) به ضمیر ((هن)) برمىآید, همان گونه که در مثل اضافه شدن کلمه ((رجال)) به ضمیر ((کم)) در آیه ((واستشهدوا شهیدین من رجالکم)) گفته اند.(5)
بر اساس این گفته, چنان که اشاره شد, زن مسلمان وظیفه دار پوشش خود در مقابل دیگر زنان نیست و از این نظر فرقى میان زنان خویشاوند و بیگانه, آزاد و کنیز, مسلمان و غیر مسلمان, و غیر مسلمان نیز چه ((ذمى)) و چه غیر آن, نیست.
دو احتمال دیگر در آیه, یکى این است که برخى گفته اند منظور, همسران مردان مسلمان است. از این رو زن مسلمان باید خود را از همسران نامسلمان مردان بپوشاند, چه ((ذمى)) باشد و چه غیر ذمى; چرا که آنان, محاسن و زیبایى زنان مسلمان را براى شوهران خود بازگو مى کنند.(6)
احتمال دیگر این است که اساسا منظور از ((نسائهن)), ((امثال)) آنان از زنان است که شامل همه زنان مى شود, چه مسلمان و چه غیر مسلمان; چه خویشاوند و همنشین و چه بیگانه, و اگر ((نس)) به ضمیر ((هن)) اضافه شده است به خاطر هم جنس بودن با آنان است و نه هم کیش بودن.(7) لازمه شرعى این احتمال با آنچه موافقان نظر دوم گفته اند یکسان است و آن اینکه اساسا همه زنان با یکدیگر محرم اند و از این نظر فرقى میان هم کیش و هم نشین و بیگانه و آزاد و غیر آزاد وجود ندارد.
کدام گفته را باید پذیرفت؟
چنان که اشاره شد از میان چهار نظر یادشده, دو احتمال نخست, بیشتر مورد توجه قرار گرفته است به گونه اى که عمده نگاهها به سوى این دو معنا مى رود, و از میان این دو گفته نیز, همان گونه که در برخى روایات اهل بیت(ع) نیز آمده و بیشتر شارحان و مفسران شیعى پذیرفته اند, گفته نخست به واقع نزدیکتر و با ظاهر آیه مناسب تر است و یا اساسا جز آن نمى تواند باشد. برخى مفسران اهل سنت که این احتمال را تقویت کرده اند, گفته ((ابن عباس)) را نیز شاهد گرفته اند که گفته است منظور از ((نسائهن)) زنان مسلمان است. زن مسلمان نباید زیبایى خود را به زن یهودى یا مسیحى نشان دهد.(8)
فلسفه این حکم چنان که در روایات مورد اشاره آمده این است که زنان نامسلمان, با پى بردن به زیبایى هاى زن مسلمان, ممکن است آن را براى شوهران خود بازگو کنند; از این رو زنان مسلمان باید خود را از تیررس نگاه آنان باز دارند. روشن است که براى هیچ زنى, چه مسلمان و چه غیر مسلمان, جایز نیست زیبایى ها و محاسن زنان دیگر را براى مرد نامحرم از جمله شوهر خود, بازگو کند, ولى زنان مسلمان به خاطر ایمانشان, نوعا از این گناه پرهیز مى کنند ولى چنین اطمینانى در باره غیر مسلمان وجود ندارد; از این رو زن مسلمان با پوشش خود, باید شوون اسلامى خود را حفظ کند و خود را از مفسده و فتنه انگیزى مردان نامسلمان دور بدارد. البته کنیزانى که در خدمت و اختیار وى مى باشند حتى اگر مسلمان نباشند, از این حکم استثنا هستند, چرا که آنان خود را در اختیار وى مى دانند و انگیزه مراعات و حفظ شوون صاحب خود را دارند. علاوه اینکه الزام زن به پوشیده داشتن خود از نگاه کنیزان که نوعا در خدمت اویند و روابط نزدیکى با وى دارند, هر چند نامسلمان باشند, مایه دشوارى و حرج بر وى خواهد بود.
الزام, ارشاد یا کراهت؟
پرسشى که در اینجا پیش مىآید این است که آیا این پوشیده داشتن, یک حکم الزامى و یک تکلیف شرعى قطعى است یا امرى ارشادى و تنزیهى است که در واقع هشدارى پیشگیرانه به زنان مسلمان مى باشد تا تلاش کنند خود را در معرض برخى مفسده ها قرار ندهند؟ همان گونه که زن مسلمان باید خود را از نگاه مستقیم نامحرم دور بدارد, لازم است یا مناسب است, از نگاه و آگاهى غیر مستقیم بیگانه به واسطه بازگویى شخص سوم نیز باز بدارد, و همان گونه که نگاه مستقیم بیگانه نیز زمینه تعرض به وى و هتک شخصیت اسلامى او را فراهم مى سازد, آگاهى وسوسه انگیز بیگانه زمینه ساز هتک حرمت وى و نقل مجالس و محافل شدن است. همان گونه که به عنوان مثال به مرد مسلمان دستور داده شده از نگاه آلوده به زن مسلمان پرهیز کند و مرد بیگانه نباید به زن مسلمان چشم دوزد, و در عین حال به او توصیه شده حتى از چشم دوختن به پشت سر زنان و یا نشستن فورى در جاى آنان و از خلوت کردن با آنان پرهیز کند. خلوت کردن, به صورت الزامى ممنوع شده است و آن دو دیگر, به صورت غیر الزامى و در سطح امور ناخوشایند شارع مقدس. حال پرسش این است که بر مبناى نظر نخست و یا احتمال سوم که به هر حال زن مسلمان وظیفه دار نوعى پوشش در مقابل گروهى از زنان شده است, این وظیفه اى الزامى است که ترک آن گناه است و یا توصیه اى غیر الزامى است که در زبان شرع و فقه از آن به ((مکروه)) یاد مى شود و یا اساسا ارشاد و توجه دادن به یک امر کلى تر است و آن اینکه زن مسلمان باید خود را از هر آنچه که زمینه هتک حرمت اسلامى و تعرض به وى را فراهم مىآورد دور بدارد, همان گونه که در پایان همین آیه حتى از پا کوبیدن به زمین براى نشان دادن زیورآلات خود منع شده است. از این رو هر چند خودنمایى در برابر زنان نامسلمان امرى مکروه است ولى این کراهت برخاسته از ملاکى کلى و عام است که یک مصداق آن حفظ خود از نگاه زنان نامسلمان است.
اگر چنان که از ظاهر آیه و استثناى مورد بحث برمىآید سخن بگوییم باید این حکم را یک تکلیف الزامى بدانیم و زنان نامسلمان را نیز یکى از نامحرمانى بشماریم که باید خود را از آنان پوشاند. بزرگانى چون علامه طبرسى و علامه طباطبایى و فاضل مقداد و برخى از فقهاى دیگر همین گفته را پذیرفته اند.(9)
ولى با اینهمه, از آنجا که آیه شریفه صراحت در حرمت نگاه زنان غیر مسلمان و وجوب پوشش از نگاه آنان, ندارد, ممکن است با توجه و به استناد دلیلها و قرینه هاى دیگر, از جمله برخى تعابیر وارد شده در روایات مورد بحث, بگوییم این حکمى تنزیهى است و جنبه پیشگیرانه دارد و بیش از کراهت را نمى رساند. چنان که بیشتر فقهاى ما در این مسله, اجمالا قایل به وجوب پوشش نیستند و ترک آن را فقط مکروه شمرده اند. از آن جمله است فقیه برجسته و پرآوازه, شیخ محمدحسن نجفى, معروف به ((صاحب جواهر)) که به ادله و قراینى براى عدم وجوب استناد جسته است; دلایلى چون سیره مسلمانان, و احتمال اینکه منظور از ((نسائهن)) مطلق زنان است, و تعبیر ((لا ینبغى)) (سزاوار نیست) در روایتى که خواهد آمد, و فلسفه و علتى که در این روایات ذکر شده است, و نیز دشوارى و حرجى که در صورت حکم به حرمت وجود دارد, بویژه در روزگار گذشته که غیر مسلمانان در میان جامعه اسلامى زندگى مى کردند و روابط نزدیک و معاشرت زیادى با مسلمانان داشتند(10) و حتى گاه زنان مسلمان و غیر مسلمان از حمامهاى عمومى مشترک استفاده مى کردند و از این رو خلیفه دوم به یکى از کارگزاران خود نوشت که به من گزارش شده برخى زنان مسلمان همراه زنان مشرک وارد حمام مى شوند. و بدین طریق هشدار داد که از این کار پرهیز شود. (11)
روایات
پاره اى روایتها در منابع حدیثى شیعه آمده است که به موضوع مورد بحث پرداخته است:
1ـ پیامبر اکرم(ص) فرمود:
((و من وصف امره لرجل فافتتن بها الرجل و صاب منها فاحشه لم یخرج من الدنیا الا مغضوبا علیه, و من غضب الله علیه غضب علیه السماوات السبع و الارضون السبع, و کان علیه من الوزر مثل الذى صابها. قیل یا رسول الله! فان تاب و صلح؟ قال: یتوب الله علیه;(12)
کسى که اوصاف زنى را براى مردى بازگو کند و مرد مفتون وى شده و نسبت به او مرتکب فحش شود, بازگوکننده از دنیا نرود جز آنکه مورد خشم باشد و کسى که خداوند بر او خشم گیرد, آسمانها و زمینهاى هفت گانه بر او غضب کند, و گناهى همانند گناه آن مرد بر عهده وى خواهد بود. گفتند: اى رسول خدا! اگر توبه کرد و اصلاح نمود چه؟ فرمود: خداوند نیز توبه او را مى پذیرد.))
این روایت شریف, اختصاص به زنان نامسلمان ندارد, حتى محدود به بازگوکننده زن نیز نمى شود. هر کس, چه زن و چه مرد, چه مسلمان و چه غیر مسلمان, چه براى مسلمان و چه براى غیر مسلمان, با شرح اوصاف زن بیگانه اى, مایه فساد و گناه شود, مستحق خشم الهى است.
2ـ امام باقر(ع) طى حدیث مفصلى که از آن حضرت نقل شده, از جمله فرمود:
((و لا یجوز للمره ن تنکشف بین یدى الیهودیه و النصرانیه لانهن یصفن ذلک لازواجهن;(13)
جایز نیست زن (مسلمان) در برابر زن یهودى و مسیحى برهنه شود, زیرا آنان, وضع او را براى همسرانشان بازگو مى کنند.))
البته از آنجا که تعبیر ((لایجوز)) در میان مجموعه اى از جملات روایت قرار گرفته است که برخى على رغم اینکه با همین تعبیر آمده ولى مفاد آن قطعا امرى الزامى نیست, در اینجا نیز ظهور قطعى در حکم وجوب ندارد و با حکم کراهت نیز سازگار است.
3ـ مشابه همین سخن را امام صادق(ع) طبق نقلى معتبر فرموده است:
((لا ینبغى للمره ن تنکشف بین یدى الیهودیه و النصرانیه فانهن یصفن ذلک لازواجهن;(14)
شایسته (جایز؟) نیست زن (مسلمان), در برابر زن یهودى و مسیحى برهنه شود, چرا که آنان وضع او را براى همسرانشان بازگو مى کنند.))
تعبیر ((لا ینبغى)) هر چند صراحت در عدم حرمت ندارد ولى چنان که بسیارى از فقها در موارد مشابه و از جمله در همین مورد گفته اند, ظهور در کراهت دارد و از این رو مى تواند قرینه براى روایت قبل باشد. البته با این توجه که تعبیر ((لا یجوز)) در روایت به شرحى که گذشت ظهور در حرمت نداشته باشد و الا روشن است که در آن صورت, قضیه عکس خواهد شد و روایت قبلى را باید قرینه براى روایت سوم شمرد چرا که تعبیر ((لایجوز)) در دلالت بر حرمت, ظهور قوىتر دارد از ظهور تعبیر ((لا ینبغى)) در کراهت. البته در جاى دیگر به تفصیل آورده ایم که روایت پیش که بخشى از یک حدیث مبسوط است, از نظر سند, اعتبار لازم را براى استناد فتوا ندارد.(15)
فلسفه و محدوده حکم
چنان که آوردیم, فلسفه حکم پوشش زن مسلمان در برابر زنان غیر مسلمانى که در جامعه اسلامى زندگى مى کنند, چه قایل به وجوب آن شویم و چه عدم رعایت آن را مکروه بشماریم, این است که جلو زمینه گناه و مفسده گرفته شود و شوون اسلامى و شخصیت زن مسلمان نقل مجالس بیگانگان نگردد. ایمان زنان مسلمان, نوعا مانع از آن مى شود که آنچه دیده اند را براى دیگران از جمله شوهرانشان باز گویند ولى چنین اطمینانى به زنان غیر مسلمان نوعا وجود ندارد. اگر به تناسب حکم و موضوع, حکم را, چه حرمت و چه کراهت, ناشى از این علت بدانیم, آن وقت مى توانیم نتیجه بگیریم اگر در جایى چنین اطمینانى وجود دارد که زنان نامسلمان, چنین کارى نمى کنند, یا زمینه چنین مفسده و گناهى وجود ندارد, مثل اینکه مرد غیر مسلمان از اهل ذمه نباشد و خارج از جامعه اسلامى, در کشورى دیگر زندگى کند, پوشیده داشتن خود از آنان واجب نیست یا ترک آن مکروه نمى باشد. و از طرف دیگر, اگر مى دانیم برهنه شدن در برابر زنى مسلمان, باعث مى شود که وى وصف زیباییهاى او را براى مرد نامحرمى از جمله شوهر خود باز گوید, آن وقت مى توان به تناسب حکم و موضوع گفت که لازم است خود را از آن زن مسلمان بى تعهد پوشیده دارد, هر چند برخى گفته اند چنین تعمیمى را هیچ یک از علماى شیعه نگفته اند.(16) ولى نگفتن, همواره دلیل بر عدم موافقت نیست.
دسته دهم:
ما ملکت یمانهن; بردگانشان
دهمین گروه از کسانى که آشکار ساختن زینت در برابر آنان توسط زنان جایز نیست برده هایى اند که در اختیار آنان مى باشند. تردیدى نیست این عنوان شامل کنیزان مى شود, چه مسلمان باشند و چه غیر مسلمان. از این رو اگر دسته نهم را چنان که گذشت محدود به زنان مسلمان دانستیم, عنوان بردگان در اینجا اختصاص به کنیزهاى مسلمان ندارد و زن مسلمان مى تواند در برابر کنیز خود, چه مسلمان و چه نامسلمان, خود را نپوشاند.
پرسش اصلى در این دسته این است که آیا فقط کنیزهاى مسلمان استثنا شده اند یا استثنا شامل حال غلامان نیز مى گردد؟ در میان مفسران و فقهاى شیعى و سنى دو نظر وجود دارد; گروهى استثنا را محدود به کنیزها دانسته اند و گروهى, غلامان را نیز داخل در آن شمرده اند. هر یک نیز به دلایل و شواهدى استناد جسته اند. بیشتر روایاتى که در منابع شیعى وجود دارد, نگاه دوم را تیید مى کند و ((ما ملکت ایمانهن)) را شامل غلامان نیز مى داند. با این همه, فتاواى فقهاى ما, با مفاد اولیه این روایات هماهنگى ندارد و استثنا را محدود به کنیزان شمرده و روایات یادشده را بر وجوهى چون تقیه بار کرده اند. البته مفاد این روایات نیز چیزى بیشتر از عدم وجوب پوشش مو و ساق دست و پا از نگاه غلامان نیست.
به طور کلى بردگان, چه زن و چه مرد, در بسیارى موارد, از نظر احکام شرعى, حقوق و تکالیف ویژه خود را دارند. به عنوان مثال بر کنیزان, بر خلاف زنان آزاد, واجب نیست موى خود را از نگاه نامحرم بپوشانند کما اینکه در نماز نیز به اجماع فقهاى شیعه و سنى و به استناد روایات بسیار, همانند دختر بچه مى توانند بدون پوشش سر, نماز بخوانند.(17)
بخشى از این تفاوت به موقعیت شغلى و خدمتکارى آنان برمى گردد, لذا جالب است بدانید در برخى روایات, کنیزان از به کار بردن روسرى و پوشش سر, باز داشته شده اند و توصیه شده است که آنان را حتى با کتک زدن, از این کار باز دارید تا از زنان آزاده متمایز گردند, چنان که در روایتى این رفتار به حضرت امام باقر(ع) نیز نسبت داده شده است.(18) از این رو بعید نیست همان گونه که در روایات یادشده نیز آمده, استثناى ((ما ملکت ((یمانهن)) شامل غلامان نیز بشود.
در روزگار ما نیاز چندانى به بسط و گسترش چنین مباحثى نیست و عملا از محل ابتلا بیرون است, لذا به همین اندک بس مى کنیم. علاقه مندان مى توانند به کتابهاى تفسیرى و فقهى و حدیثى مراجعه کنند. از آن میان, فقط به بازخوانى دو روایت معتبر مى پردازیم:
1ـ معاویه بن عمار, جریانى را از دوره جوانى خود نقل مى کند. او گفته است حدود سى نفر مرد در حضور امام صادق(ع) بودیم که پدرم عمار نیز وارد شد. امام(ع) به او خوشامد گفت و وى را در کنار خود نشاند و مدتى طولانى متوجه او شده و به صحبت با وى پرداخت. سپس خطاب به جمع فرمود: جناب عمار (ابومعاویه) کارى (خصوصى) دارد, خوب است جلسه را خلوت کنید. لذا همه ما بلند شدیم, اما پدرم به من گفت: معاویه! تو برگرد! من برگشتم. امام صادق(ع) فرمود: این پسر تو است؟ گفت: آرى. (ولى) او گمان مى کند که مردم مدینه کارى غیر مجاز مى کنند.
حضرت فرمود: چه کارى؟
من گفتم: این کار که زن قریشى و (یا) هاشمى بر مرکب سوار مى شود و (هنگام سوار شدن) دست خود را بر سر غلام سیاهى مى گذارد و ساعدهاى خود را بر گردن وى مى نهد.
امام صادق(ع) فرمود: پسرم! آیا قرآن نمى خوانى؟ گفتم: آرى. فرمود: این آیه را بخوان: ((بر زنان گناهى نیست در باره پدرانشان و پسرانشان ـ تا رسید به ـ و نه بردگانشان. سپس فرمود: پسرم! باکى نیست که غلام, مو و ساق را بییند.))
متن روایت چنین است:
((معاویه بن عمار قال: کنا عند بى عبدالله(ع) نحوا من ثلاثین رجلا اذ دخل بى فرحب به ابوعبدالله(ع) و اجلسه الى جنبه فقبل علیه طویلا ثم قال ابوعبدالله(ع): ان لابى معاویه حاجه فلو خففتم. فقمنا جمیعا, فقال لى ابى: ارجع یا معاویه! فرجعت. فقال ابوعبدالله(ع): هذا ابنک؟ قال: نعم و هو یزعم ان اهل المدینه یصنعون شیئا ما لا یحل لهم. قال: و ما هو؟ قلت: المره القرشیه و الهاشمیه ترکب و تضع یدها على رس الاسود, و ذراعها على عنقه. فقال ابوعبدالله(ع) یا بنى! ما تقر القرآن؟ قلت: بلى, قال: اقرء هذه الایه ((لا جناح علیهن فى آبائهن و لا ابنائهن)) حتى بلغ ((و لا ما ملکت یمانهن)).(19) ثم قال: یا بنى! لا بس ن یرى المملوک الشعر و الساق.))(20)
2ـ قاسم صیقل که از اصحاب امام هادى(ع) است نقل مى کند (زنى به نام) ((ام على)) طى نامه اى از امام(21) در باره برهنه کردن سر پیش غلام پرسید و گفت: پیروان شما به من پاسخ متفاوت دادند; برخى گفتند اشکالى ندارد, و برخى گفتند جایز نیست. حضرت در پاسخ نوشت:
((در باره نپوشیدن سر پیش غلام پرسیدى. (پاسخ این است) سر خود را مقابل او برهنه نکن; چرا که این کارى مکروه است;
کتبت الیه ام على تسل عن کشف الرس بین یدى الخادم و قالت له: ان شیعتک اختلفوا على, فقال بعضهم: لا بس, و قال بعضهم: لا یحل. فکتب(ع): سلت عن کشف الرس بین یدى الخادم. لا تکشفى رسک بین یدیه فان ذلک مکروه. ))(22)
شرح و تفسیر دو دسته باقیمانده و نیز بخش پایانى آیه شریفه را در قسمت بعد خواهیم آورد. در آن قسمت به این پرسش نیز خواهیم پرداخت که چرا در این آیه از برخى محارم دیگر یعنى دایى و عمو نامى برده نشده است.
ادامه دارد.
پى نوشتها:
1ـ از جمله نک: مجمع البیان, ج7, ص138, و المیزان, ج15, ص112, و صافى, ج3, ص431, و کنز العرفان, ج2, ص223, و تفسیر راهنما, ج12, ص253, و فقه القرآن, ج2, ص128.
2ـ از جمله نک: تفسیر ابن کثیر, ج3, ص284.
3ـ از جمله نک: زبده البیان, ص546 ـ 545, و المیزان, ج15, ص112.
4ـ نک: کشاف, ج3, ص62, و مسالک الافهام الى آیات الاحکام, ج3, ص282.
5ـ نک: تفسیر کبیر, فخر رازى, ج23, ص208.
6ـ نک: فقه القرآن, ج2, ص128.
7ـ نک: جواهر الکلام, ج29, ص72, و نیز: مرآه العقول, ج20, ص337.
8ـ نک: تفسیر ابن کثیر, ج3, ص284.
9ـ نک: مجمع البیان, ج7, ص138, و المیزان, ج15, ص112, و کنز العرفان, ص223.
10ـ جواهر الکلام, ج29, ص:72 ((نعم یقوى الجواز للاصل و السیره المستمره, و احتمال اراده مطلق النس من ((نسائهن)) على ن یکون بیان جواز ابد زینتهن لامثالهن, قال فى الکشاف: الظاهر نه عنى بنسائهن و ما ملکت یمانهن من فى صحبتهن و خدمتهن من الحرائر و الام فکانه قال سبحانه: النس سو فى حل نظر بعضهن الى بعض, بل ربما کان فى خبر حفص بن البخترى عن الصادق(ع) ((لا ینبغى للمره ن تنکشف بین یدى الیهودیه و النصرانیه, فانهن یصفن ذلک لازواجهن)) دلاله علیه من التعبیر بلفظ ((لا ینبغى)) و من التعلیل, مضافا الى ما فیه من العسر و الحرج, خصوصا فى الزمان السابق, لکن لا ینکر ظهوره فى کراهه التکشف لهن, و الله العالم.))
11ـ تفسیر ابن کثیر, ج3, ص284, و مسالک الافهام الى آیات الاحکام, ج3, ص283.
12ـ وسائل الشیعه, ج14, ص133.
13ـ همان, ص163.
14ـ همان, ص133, به نقل از کافى و با سند صحیح.
15ـ نک: سیدضی مرتضوى, مجله پیام زن, سال پنجم, ش59, ص94, بهمن 1375.
16ـ مرآه العقول, ج20, ص337.
17ـ نک: شرایع الاسلام, ج1, ص70, و جواهر الکلام, ج8, ص221.
18ـ نک: وسائل الشیعه, ج3, ص299 ـ 298. حماد اللحام, قال: سلت اباعبدالله(ع) عن المملوکه تقنع رسها اذا صلت؟ قال: لا. قد کان بى اذا رى الخادم تصلى و هى مقنعه ضربها لتعرف الحره من المملوکه.))
19ـ سوره احزاب, آیه 55.
20ـ کافى, ج5, ص531, و وسائل الشیعه, ج14, ص165.
21ـ در روایت به نام امام(ع) تصریح نشده است و اصطلاحا این, حدیثى ((مضمر)) است.
22ـ تهذیب الاحکام, ج7, ص457, و وسائل الشیعه, ج14, ص166.