سرود فردا
الهه رضایى
فائزه زرافشان ـ یزد
شعرهاى شما را دریافت کردیم. شعر ((اشک غزل)) شما کاملترین و زیباترین شعر شماست. با وجود اینکه در این شعر از شخص و نام خاصى استفاده نکرده اید, اما کاملا پیداست که شعرتان را در باره حضرت على(ع) سروده اید و این از محاسن شعر شما است. ((اشک غزل)) را به مسوول صفحه سخن اهل دل ارجاع مى دهیم تا در صورت صلاحدید ایشان در شماره هاى بعدى مجله چاپ شود.
از حال و هواى ((حجم دلتنگى)) مى توان فهمید که در مورد حضرت فاطمه(س) سروده شده است. شعر زیبایى است که هیچ گونه اشکال عروضى و معنایى ندارد.
و اما شعر ((ریشه در بغض))تان در مقایسه با دو شعر قبلى تا حدى دچار تزلزل و سستى گردیده است. این شعر در قالب چهار پاره سروده شده است. شما باید توجه داشته باشید که هر چند چهار پاره از چند بند دوبیتى تشکیل مى شود که این دو بیت باید با هم, هم قافیه یا هم ردیف باشند و هر بند از نظر قافیه و ردیف با بندهاى دیگر متفاوت است, اما در کل شعر باید ارتباط عمودى ابیات حفظ شده, معانى و مفاهیم شعرى با یکدیگر پیوند داشته باشند.
در این بیت:
حال دلهایمان ترک خوردند
مانده ایم در اسارت آوار
اشکال وزنى وجود دارد. در مصرع دوم ((مانده ایم)), یک هجاى اضافى دارد که اگر مى گفتید ((مانده ام)), این مشکل حل مى شد. در بیت آخر شعر ((عابر کبود)) گفته اید:
کو جاى پاى یک غزل پا برهنه اى
بر گوشه هاى خلوت این دفتر عبور
عبارت ((یک غزل پا برهنه اى)) از لحاظ دستور زبان اشکال دارد. شما یا باید بگویید ((یک غزل پا برهنه)) و یا ((غزل پا برهنه اى)). براى اسامى نکره یا باید از ((یک)) استفاده کرد یا از ((یاى)) نکره که شما در یک عبارت از هر دوى نشانه هاى نکره بهره برده اید. البته اگر هر کدام از این دو نشانه را حذف کنید, در شعر شما اختلال وزنى پیش مىآید که باید با کلمه اى دیگر آن را جبران کنید. در کل با توجه به سن شما, باید گفت خوب شعر مى گویید. از کلمات و ترکیبات نو و زیبا استفاده مى کنید و ذهنى روان دارید. بیشتر مطالعه کنید و اشعار جدیدتان را برایمان بفرستید.
صفیه نوروزى ـ یزد
نوشته اید سال سوم رشته ریاضى هستید. از شعر شما هم پیداست که با عروض و قافیه چندان آشنایى ندارید. به شما پیشنهاد مى کنیم کتاب عروض و قافیه رشته ادبیات را حتما مطالعه کنید تا بتوانید اشکالات جزیى شعرتان را برطرف نمایید. مثلا گفته اید:
حال من گمگشته ام در رنگى از خواب و خیال
پر گشودم روى پلکى از ترنم
اگر این دو مصراع را زیر هم بنویسیم مى بینیم که مصراع دوم از مصراع اول کمتر است و دو مصراع, چند هجا با هم اختلاف دارند. این اشکال در خیلى از بیتهاى شما مشهود است.
همچنین در بیت اول و دوم گفته اید:
عشق روزى جارى و ویرانه و
قلب مجنون عاشقى دیوانه بود
برگ شبنم زخمى و غم خانه و
پاره امید یک دردانه بود
که در آخر مصراع اول و سوم ((واو)) آورده اید. ما نمى توانیم مصراعهاى شعر را با حروف ربط به پایان برسانیم, بلکه باید جمله شما کامل مى شد و بعد از آن به سراغ مصراع بعدى مى رفتید.
همچنین اگر براى عشق, صفت جارى بودن را ذکر کرده اید دیگر چرا گفته اید ویرانه است. بین جارى بودن و ویرانه بودن چه ارتباطى وجود دارد؟
و دیگر اینکه شبنم قطره آبى است که روى گلها مى نشیند, چرا آن را به برگ تشبیه کرده اید؟ شاید خواسته اید بگویید برگى که شبنم رویش نشسته بود یعنى برگ شبنم پوش که البته ترکیب شما این معنا را نمى رساند و باز ((پاره امید یک دردانه بود)) معناى خاصى ندارد. سعى کنید بیشتر مطالعه کنید و بیشتر شعر بگویید.
شعر دوم شما از نظر وزنى اشکالات کمترى دارد. سعى کنید سطح محتواى شعرتان را هم بالا ببرد. منتظر آثار بهترى از شما هستیم.
اسم سوخته زارى ـ ؟
بیت اول شما این است:
جوانها گل باغ آرزویند
جوان پرنشاط و پر ز شورند
شما آرزو را با شور قافیه کرده اید و این اشتباه است. باید بدانید که در قافیه حروف اصلى کلمه به حساب مىآیند نه حروف الحاقى و ((یند)) در ((آرزویند)) و ((ند)) در ((شورند)), الحاقى هستند. پس اگر دو کلمه آرزو و شور را که دو کلمه اصلى قافیه هستند, در نظر بگیریم هیچ تشابه وزنى در آنها مشاهده نمى کنیم. آرزو با جستجو و گفتگو و کلماتى از این قبیل هم قافیه است و شور با نور و شعور و ... همچنین در بیت دوم, شما ((خیالند)) را با ((خوابند)) قافیه کرده اید. یعنى به عبارتى خواب را با خیال, که باز هم همان اشکال قبلى مشهود است و بیت آخر شما که اصلا نه قافیه دارد نه ردیف:
جوانها را نصیحت مى کنم من
مکن کارى که شادى را کنى غم
((من)) و ((غم)) با هم هم قافیه نیستند و مى بینیم که شعر شما داراى اشکالات عروضى زیادى است. اگر این اشکالات رفع شود, با ذهن موزونتان مى توانید در این عرصه موفق شوید.
فاطمه ملاباشى ـ تویسرکان
بهتر بود در نامه خود قید مى کردید که چه مدت است شعر مى گویید. در هر حال امیدواریم در آغاز راه باشید. شعر شما هیچ گونه اشکال وزنى و عروضى ندارد. از نظر نگارش یک غلط املایى دارید و آن هم طراوت است که به صورت تراوت نوشته اید.
اما از لحاظ معانى و مفاهیم:
مى ریخت به جان تراوت آب
انگیزه شور و شعر پرآب
نمى دانم منظور شما از شعر پرآب چیست؟ ما در ادبیات فارسى تعبیر ((شعرتر)) داریم و آن هم به معناى شعر تازه و باطراوت و زیبا است. مثلا حافظ مى گوید:
کى شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
یک نکته از این معنى گفتیم و همین باشد
اما شعر پرآب غیر از اینکه ترکیبى جدید است, ترکیب زیبایى هم به نظر نمى رسد. البته این به این معنا نیست که ما با ترکیبها و تعابیر نو و تازه مخالفیم اساسا از این گونه ترکیبات به شرط زیبا و خوشایند بودن, استقبال مى کنیم.
در بیتى دیگر شما فعل ((مى بیخت)) را به کار برده اید:
زرینه غبار نور مى بیخت
بیختن به معناى الک کردن در زمان ما کاربرد کمى دارد و ما باید سعى کنیم از واژه هایى استفاده کنیم که در زمان ما کاربرد بیشترى دارد. در همین بیت:
از روزن شاخ و برگ مى ریخت
زرینه غبار نور مى بیخت
معلوم نیست از روزن شاخ و برگ چه چیزى مى ریخته است و این چه ربطى به بیختن نور دارد؟
در کل, شعر شما در حد متوسطى است که البته توانایى خوب و حتى عالى شدن را دارد. امیدواریم در اشعار بعدى خود این قواعد را بیشتر رعایت کنید و براى ما بفرستید.