رابطه ها((6))
خانه, کتاب, مطالعه
جواد محدثى
جایگاه ((کتاب)), در خانه ها و خانواده هاى ما کجاست؟
منظور, جاى آن در تاقچه, قفسه و کمد نیست, بلکه از نظر ((فرهنگ کتابخوانى)) و انس با مطالعه و ((مرجع)) قرار دادن کتاب براى حل مشکلات فکرى و اخلاقى و افزایش مطالعات دینى و تاریخى و ارتقاى سطح آگاهیهاى اجتماعى و سیاسى و کسب مهارتهاى بیشتر در زمینه تربیت, خودسازى, مدیریت خانه, برخورد با دیگران, نظم و نظافت خانه, بهداشت و درمان خانواده, ایجاد سرگرمیهاى سالم و پر کردن اوقات فراغت و غنى ساختن ایام تعطیلى است.
به عبارت دیگر, آیا ((کتاب)), در سبد فرهنگى خانه ما جایگاهى دارد؟ آیا به کتاب و مجله هم به عنوان یکى از ((نیازها)) که براى تإمین آن هزینه اى را متحمل مى شویم, مى نگریم؟
وقتى سخن از ((خانه)) و ((کتاب)) است, بحث ((کتابخانه)) هم به میان مىآید. آیا کتابخانه هاى عمومى شهر خود را مى شناسیم؟ آیا عضو کتابخانه هستیم؟ فرزندانمان را با کتابخانه ها هم آشنا مى کنیم تا یکى از جاهایى را هم که مى توان براى تفرج رفت (البته تفرج روحى و فکرى) کتابخانه دانست؟ آیا در خانه, ((کتابخانه خصوصى)) داریم؟ و اگر هست, چه نوع کتابهایى و از کدام نویسندگان و براى چه مخاطبانى؟ آیا اهل امانت گرفتن از کتابخانه هاى امانى هستیم؟ آیا از کتابهاى خود به دیگران امانت مى دهیم یا به احتکار کتاب مى پردازیم؟
یک هزارم آنچه در سانه هاى عمومى و آگهى هاى تبلیغاتى و پیامهاى بازرگانى در باره کالاهاى مصرفى و لوازم زندگى و محصولات غذایى و ... پخش مى شود, به ((کتاب)) اختصاص نمى یابد! چرا؟ آیا کتاب, جزء نیازهاى زندگى نیست؟ آیا به مطالعه هم احتیاج نداریم؟ آیا چنان نیست که کتابخوانى هم بتواند براى ما رفاه روحى, آرامش اعصاب, سلامت فکر و پیشرفت علمى فراهم آورد؟ پس چرا این همه مورد غفلت است؟
آیا خانواده ها مقصرند که از چنین پیامهایى استقبال نمى کنند و آن را مهم نمى شمارند؟
آیا کوتاهى از رسانه هاست که به ((رشد معنوى)) به اندازه رشد صنعتى و تولیدى بها نمى دهند؟
یا عامل پول و درآمد و سودجویى, نقش تعیین کننده در ((جهت گیرى تبلیغات)) دارد؟
به هر حال, قصد گله و انتقاد در کار نیست. طرح این همه سوال هم براى برانگیختن ذهن و تمرکز بر روى موضوعى همچون ((کتاب و مطالعه)) است و رابطه اى که با این مقوله داریم.
گاهى کتاب هست, ولى کتابخوان نیتس.
گاهى کتابخوان هست, ولى کتاب و دسترسى به کتابخانه نیست.
گاهى هیچ کدام نیست. و البته صورت چهارم مطلوب ترین صورت است, یعنى هم میل و اشتهاى به مطالعه در جامعه و خانواده ها و بین جوانان و کودکان باشد, هم کتابهاى متنوع و ارزان در زمینه هاى مختلف به راحتى در اختیار علاقه مندان قرار گیرد, تا پاسخى به این میل طبیعى و اشتهاى مبارک باشد.
اگر هدف کارخانه اى صرفا ((افزایش تولید)) باشد, بدون محاسبه خریدار و بازار فروش, شکست این کارخانه, حتمى است. به موازات تولید, باید ((بازاریابى)) هم کرد. کارخانه هاى عظیم, بخش عمده اى از تبلیغات خود را به ایجاد ((جاذبه مصرف)) و ((جذب مشترى)) اختصاص مى دهند, تا تولیداتشان در انبارها راکد نماند و چرخه تولید از کار نایستد.
در ((بازار کتاب)) نیز چنین وضعى قابل بررسى است.
((فرهنگ مطالعه)) اگر پایین باشد, تیراژ کتابها اندک و سطح تولید محصولات فرهنگى به صورت کتاب و مجله پایین خواهد بود. اگر شوقى به خرید و مطالعه کتاب نباشد و به عنوان یک ((نیاز)) تلقى نشود, انبارها پر از کتاب مى ماند, بىآنکه مشتریان براى خرید به کتابفروشى ها سر بزنند و کتابها در قفسه هاى کتابخانه ها خاک خواهد خورد, بىآنکه مراجعه کنندگان, غبار فراموشى و تنهایى و غربت را از چهره کتابها بزدایند.
از بالا بودن آمار تولید کتاب چه سود, اگر مطالعه رو به کاهش باشد؟!
براى ترویج فرهنگ کتابخوانى باید برنامه سازى و تبلیغات و کارهاى فرهنگى و رسانه اى کرد, تا به صورت یک ((نیاز)), یک مسإله ((حیاتى)) و یک مایه ((افتخار و امتیاز)) به شمار آید.
درست است که کتاب گران است, و این یکى از عوامل روىگردانى مردم از کتاب تلقى مى شود, ولى انصاف باید داد, با هزینه اى که براى خرید یک کیلو بستنى, یک هندوانه, یک پرس غذا, یک بسته چیپس و پفک و ... پرداخت مى شود و اغلب چند لحظه پس از خرید, مصرف شده و تمام گشته است, نمى توان یک کتاب خوب خرید و در خانه گذاشت و سالها از آن بهره گرفت, حتى به نسل بعدى به یادگار گذاشت؟
چطور است که براى یک دست لباس, براى پوشیدن یکى دو سه نوبت و پز دادن و خودنمایى کردن و کلاس داشتن, بعضى حاضرند دهها هزار تومان بپردازند, ولى دلشان نمىآید همان مبلغ را صرف تهیه یک دوره کتاب علمى, تاریخى, تفسیر, اخلاق و ... کنند؟! پس مشکل جاى دیگر است. نه در گرانى کتاب! مشکل آن است که براى جنبه هاى فکرى, علمى و فرهنگى, ارزش کمترى قایلیم, از این رو حاضر به هزینه کردن در این زمینه نیستیم.
چه اشکال دارد که در هر خانه اى یک کتابخانه کوچک, حتى در حد پنجاه جلد کتاب وجود داشته باشد که اهل خانه, همچنان که هنگام تشنگى و گرسنگى, سراغ یخچال و آشپزخانه مى روند, در مواقعى هم سراغ قفسه کتاب بروند و به تغذیه روح و جان خود بپردازند؟
چه عیبى دارد که براى دریافت یک مجله خوب و سالم و آموزنده هفتگى یا ماهانه, مشترک شویم و پستچى هر هفته یا هر ماه, یک بار در خانه ما را بزند و ما با اشتیاق, آن محموله فرهنگى را از دست او بگیریم؟
باور کنید با پول عوض کردن دکوراسیون خانه یا تعویض مبل و صندلى (که اغلب از روى هوس یا چشم و هم چشمى انجام مى شود) مى توان یک کتابخانه جمع و جور و پربرکت در خانه تهیه کرد, مى توان به فامیل هم کتاب امانى داد, مى توان بچه هاى همسایه را هم براى استفاده از کتابها سهیم و شریک کرد.
پدرى, هر بار که براى خرید به بازار مى رفت, یکى دو کتاب هم همراه لوازم خانگى مى خرید.
مادرى, هر شب از قصه هاى شیرین کتابهاى حکایت, براى فرزندان خود مى خواند.
در یک خانه, افراد خانواده قرار گذاشته بودند هر شب دو صفحه از ((توضیح المسائل)) را از رو مى خواندند و در باره مسإله ها به بحث و گفتگو مى پرداختند.
کسى را مى شناسم که براى تشویق بچه هاى خود, به جاى خریدن پفک و بستنى, کتاب و مجله مى خرد, البته شوق مطالعه را هم قبلا در فرزندانش ایجاد کرده است.
یک روز, شخصى یک سوال علمى مطرح کرد و یافتن پاسخ را بین افراد خانواده اش به مسابقه گذاشت و از آنان خواست تا جواب را از کتابهاى موجود در خانه پیدا کنند.
معلمى بود که پیوسته کتابهاى جدید را که به درد خود یا خانواده اش مى خورد تهیه مى کرد و پس از خواندن, آن را به یک دوست یا همکار, هدیه مى داد.
پدرى یک روز یک نویسنده را به خانه خود دعوت کرد و خود و خانواده و فرزندانش پاى صحبتهاى او نشستند و این دیدار و جلسه, اثرى مثبت در جذب خانواده به کتاب و مطالعه داشت.
یکى از پیشنهادهاى من این است که گاهى براى بردن کادو براى کسى که خانه خریده, یا ازدواج کرده, یا از سفر حج و عتبات آمده, یا صاحب فرزند شده, به جاى پارچ و لیوان و بشقاب و دسته گل و جعبه شیرینى, مى توان یک بسته زیباى کادو برد که محتواى آن چندین کتاب مورد نیاز افراد خانواده در باره مثلا اخلاق معاشرت و تربیت فرزند و مسایل بهداشتى و احکام شرعى و داستانهاى سازنده و هنر آشپزى و کتاب علمى و سیاسى و اعتقادى باشد, یا یک جعبه نوار کاست که تشکیل شده باشد از نوارهاى: سخنرانى, ترتیل قرآن, مداحى و نوحه خوانى, سرودهاى انقلابى, غزلهاى عرفانى, آموزش احکام, دعاى کمیل یا ندبه یا عرفه و ...
به هر حال, درست است که برنامه هاى تلویزیون در خانواده ها جاى همه چیز را گرفته است و درست است که سرگرمى هایى همچون آتارى, کامپیوتر, سى دىهاى مختلف بازار خوبى پیدا کرده است, ولى باز هم ((کتاب)) جاى خود را دارد و هیچ یک از اینها جاى ((مطالعه)) را نمى تواند و نباید بگیرد.
تشویق فرزندان به کتابخوانى, تهیه کتابهاى خوب براى فرزندان و دادن ((جایگاه)) خاص به مقوله کتاب و مطالعه در خانه, یک اقدام فرهنگى مناسب است که پدر و مادر, یا افراد فهیم خانواده مى توانند در ایجاد این ((رابطه)), کوشا و موثر باشند.
پایان این نوشته را به بازخوانى این متن کوتاه و مفید اختصاص مى دهیم:
((لحظات تنهایى و دلتنى خود را با مطالعه پر کنیم.
کتابخانه, معبد اهل دانش و محراب مقدس علمآموزى است.
کتاب, معلمى ساده و صمیمى و همیشه در دسترس است که بى ادعا و تکلف و منت, آنچه دارد در اختیار ما مى گذارد.
مطالعه, غذاى روح و درمان بیماریهاى فکرى است. اگر غذاى مسموم بخوریم, حیاتمان به خطر مى افتد. زیان و خطر کتابهاى ناسالم, بیش از غذاى فاسد است; پس باید در گزینش کتاب, دقیق بود.
کم خونى ((رگهاى ایمان)) را باید با مطالعه آثار خوب جبران کرد. شناخت کتاب خوب بسیار مهم است. کتاب خوب آن است که هم مفید باشد, هم سالم و مطمئن.
وقتى در میان نویسندگان, بیماردلانى هستند و وقتى در میان کتابها و مجلات, نمونه هاى ناسالم و آلوده هم وجود دارد, چه باید کرد؟ جز دقت و احتیاط؟!
هر که از کتاب و مطالعه بیگانه است, غریب و تنهاست.))