بینشهاى ناب در نگاه دخت آفتاب (10)
ارزشهاى جاودان زندگى
«بخش نخست»
احمد لقمانى
سپیده سخن
حیات و هستى انسان داراى دو جلوه «پیدا» و «پنهان» است؛ جلوه پیداى آن نعمتها و لذتهاى ظاهرى زندگى است که دیگر موجودات نیز خود را از مواهب طبیعت بهرهمند مىسازند و براى بقاى وجود خویش به خوردن و خوابیدن و پوشیدن و نوشیدن مىپردازند و حتى در بسیارى از عرصهها به دور از دغدغههاى جارى در زندگى انسانها، روزگار خویش را سپرى مىکنند.
و جلوه ناپیداى زندگى انسانها - که باعث تفاوت و تمایز بین آنان و حیوانات است - نقشى بسیار چشمگیر در «صعود» یا «سقوط» شخصیت آنان ایفا مىکند؛ وجود این پدیده پویا و حرکتآفرین که نام «کمال»، «رشد» و «بالندگى» به خود گرفته است، انسان را «امیر آفرینش» و «سپهسالار هستى» مىسازد که پروردگار پرمهر، او را در «احسن تقویم» یا «زیباترین شکلها و شیوهها» آفریده و از وجود خود او را موجود ساخته است (نفختُ فیه من روحى)؛(1) همه هستى را در اختیار وى قرار داد و براى او و به خاطر او آفرید (سَخَّرَ لَکُمْ ... خَلَقَ لَکُمْ ما فى الارضِ جَمیعاً)(2) اما در بسیارى از زمانها، غوغاها و جنجالهاى زندگى که رهاورد افکار و افعال آدمى است، مانع فهم و درک این حقایق بزرگ مىشود و انسان را از اوج عزت و عظمت به سقوط و شکست مىکشاند. از اینرو صاحبان بصیرت با نگاهى به چنین پدیدهها، زمزمههایى این گونه بر لب دارند:
ما چو طفلان، تن به شغل خاکبازى دادهایم
و رنه، گوى آسمانها در خم چوگان ماست(3)
تندباد این شکست، «جهالت» و «غفلت» است که راهى روشن از نور فطرت را، بیراههاى تاریک از ظلمت طبیعت مىسازد و هر یک از ما را به جلوههاى جارى و مادى زندگى مشغول مىسازد تا دچار روزمرگى شویم. و تنها به آراستگى و پیراستگى «تن» بسنده کنیم، بىخبر از آنکه ما را از آن سوى افلاک صدا مىزنند تا خود را به آن دیار نیز روانه کنیم و در چارچوب آرزوها و خیالات خود نماییم:
قدم سعى تو در دامن تن پیچیده است
و رنه، افلاک تو را اطلسى پاىانداز است(4)
هنر هدایت انسان از کوچههاى تنگ و تاریک دلبستگىها و عبور از پیچ و خم وابستگىها، هنرى قدسى است که هر یک از ما را نیروى پرواز مىبخشد و به قله قداست و عظمت مىرساند و این هدایت حیاتبخش تنها و تنها در آموزههاى آسمانى معصومان(ع) و صالحان یافت مىشود تا انسان را به این باور ارجمند رساند که شاهبازى قدسى است و هرگز نباید بر جاه و جیفهاى زودگذر دل بندد. از جمله این آموزهها ارائه «ارزشها و آرمانها»ست که چونان سپیدهاى حیاتآفرین انسان را از خوابها، خیالها و رؤیاها بیدار مىکند و با طلوع طلایى تلاش و حرکت آشنا مىسازد.
ارزشها، آرمانها؛ سکوى صعود انسانها
«ارج» و «ارزش»، اهمیت دادن و توجه کردن انسان به پدیدهها و عواملى است که داراى نفع و تأثیر براى اوست؛ گرچه این تأثیر ظاهرى و مادى باشد یا باطنى و معنوى.
از آغاز زندگى اجتماعى تا کنون، همیشه و هر حال جوامع مختلف از یک سو با «واقعیات» یعنى «آنچه هست» و از سوى دیگر «حقایق» یعنى «آنچه باید باشد» روبهرو بودهاند که در بسیارى از صحنهها و عرصهها بین «بایدها و نبایدها» و «هستها و نیستها» همسویى وجود نداشته و حقیقت و واقعیت جامعه با هم متفاوت یا متناقض بوده است.
از اینرو عصیانها و آشوبها در هر عصرى و نسلى وجود داشته است و مردم هر زمانى بر خلاف هنجارهاى جارى جامعه، حرکتهاى پیدا و پنهانى انجام دادهاند و نارضایتى خود را نسبت به وضع موجود ابراز کردهاند.
در نگاه پیشوایان و رهبران آسمانى، تطبیق حقایق دینى بر واقعیات جامعه، رسالتى الهى است که نام «ارزش» به خود گرفته است و این پدیده مبارک و خجسته باعث حضور همیشه یکایک افراد در متن جامعه، رو کردن به «صلاح» و «سلاح» براى تشکیل جامعه توحیدى و به کارگیرى «حکمت» براى خردورزان، «موعظه» براى پاکدلان و «جدال احسن» براى دیرباوران یا کجفکران گردیده است.(5)
بىدلیل نبوده و نیست که هرگز پیامبران(ع)، معصومان(ع) و صالحانِ خداجو به خزیدن در خانگاه تنهایى و پرداختن به ذکرهاى بىروح و بىتأثیر سفارش نکردهاند و یا براى رشد و شکوفایى جلوههاى شخصیتى افراد، پیروان خود را به ریاضتهاى نادرست و عبادتهاى ناشایست تشویق نکردهاند، بلکه شکست شمشیر ستم را گرچه با خون خویش، شعار قرار دادهاند تا «تخریب جامعه کفر و شرک شیطانى» و «تأسیس حکومت عدل و داد رحمانى» را شاهد باشند و با پدید آمدن چنین جامعهاى، ارزشهاى الهى حکمفرما شود، شرایط کمال و تکامل انسانها با ایجاد تعادل و توازن در استفاده از قابلیتها و استعدادهاى افراد پدید آید و هر یک از انسانها به قله قداست و عظمت که خلیفه الهى و جانشین خداوند بر زمین است، دست یابند!!(6)
در این شرایط نخست «اندیشهها»ى آسمانى بارور مىشود، سپس «انگیزهها»ى الهى پرتوان مىشود و یکایک انسانها با عبور از موانع آزمونها و امتحانها به جایگاه والاى «انسان کامل» مىرسند و چونان ابراهیم خلیلالرحمان(ع)، «امام»، «اسوه» و «الگو»ى همیشه انسانها مىشوند: «وَ اِذا اْبتَلى اِبْراهیم رَبُّهُ بکلماتٍ فَاتمَهنّ قالَ اِنّى جاعِلُکَ لِلنّاسِ اِماماً»؛(7)
به یاد آر وقتى که کرد امتحان
خلیل نبى را خداى جهان
سرافراز چون آمدى ز آن برون
به او گفت یزدان همانا کنون
به تو مىنمایم عطا آن مقام
کز امروز بر خلق گردى امام(8)
ارزشهاى زندگى در بینشهاى فاطمى(س)
ریزشها و رویشهاى زندگى، نگاهى عمیق و دقیق مىطلبد تا هر یک از ما به دور از احساسات زودگذر و هیجانهاى جارى در زندگى به پدیدههاى پایدار و ارزشهاى ماندگار بنگریم و گوهر ارزشمند شخصیت خویش را از هر گزندى مصون سازیم.
نگاه به نور نشسته زهراى مرضیه(ع)، نگاهى روشن و روشنگر بود که همراه خود عبرتها و درسهاى بسیارى داشت و همگان را از زلال معرفت خویش بهرهمند مىساخت؛ این آبشار شور و شعور و شیدایى چنان بود که پیروان آن پاکبانو را براى همیشه شهدى شیرین از شناخت عطا کرد. تا براى امروز و هر روز زندگى سرشار از بیدارى و هوشیارى گردند و هرگز غبار غفلت بر جامه جان و آیینه وجود آنان پدید نیاید.
با هم جرعهاى از ناب معارف فاطمى(س) را مىنوشیم و از یکایک آموزههاى الهى آن بانوى بصیر بهره مىگیریم:
الف) ارزشهاى عبادى
«جلوههاى اطاعت و عبادت» عبد نسبت به خداى خویش؛ بیانگر معیار و میزان هویت و شخصیت حقیقى انسان است؛ این ارتباط ما را از یکسونگرى نجات مىبخشد، مددکارمان در لغزشگاههاى هلاکتبار مادیات مىشود و امروز زندگى زودگذر را به فرداى ابدیت و جاودانگى پیوند مىدهد.
بدون شک آنان که خود را از قاب منیّت و مادیت به بىکران عبودیت و معنویت مىرسانند، هماره روانى آرام، دلى شاد و زندگانى روان و پرنشاط نصیب خود ساختهاند و این همه برکات بسیار رهاورد نوع نگاه آنان به زندگانى دنیوى و حیات اخروى است که بىشک در آغوش اندیشه خردورزان حقیقى و خداجویان واقعى قرار مىگیرد.
نگاهى از سر بصیرت و بینایى به فرازهاى فروزان زندگانى زهراى مرضیه(ع) و سیره و سخنان آن پاکبانو، رهاوردى حیاتبخش و حرکتآفرین براى امروز و هر روز ما در پى خواهد داشت تا همیشه و هر حال احساس عزت و سربلندى کنیم و عظمتى والا و بالا به دست آوریم.
نخستین بینش این بخش را به نوع نگاه فاطمه زهرا(ع) به ارتباطات عبد با خدا و عبادات انسانها اختصاص مىدهیم و با هم به جلوههاى مختلف نگرش آن حضرت مىنگریم:
دانى که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوى او گدایى بر خسروى گزیدن
فرصت شمار صحبت کز این دو راهه منزل
چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن(9)
حفاظت و حراست از یکایک اعمال عبادى از آسیبهاى مختلف ضد اخلاقى، پرسشى است که براى همه ما پدید آمده و مىآید، چنانکه مجموعه عبادات انسان چونان ظرفى بزرگ و لبریز از شهد شیرین عسل دانسته شده است که با اندکى بىاحتیاطى یا عصیان و نسیانها چونان سرکهاى تلخ و تند است، بىاثر و نابود مىشود!! چنانکه خداوند سبحان در کتاب خود، قرآن نمىفرماید:
«مَنْ فَعَلَ حسنةً فله عشر امثالها؛
کسى که انجام دهد کار نیکویى را، براى اوست ده برابر آن.»
بلکه مىفرماید:
«مَنْ جاء بالحسنه فله عشر امثالها؛(10)
کسى که کار نیک خود را [از گزند ریا و خودنمایى حفظ کند و به محضر ما] آورد، براى اوست پاداش ده برابر عمل شایستهاى که انجام داده است.»
دخت آفتاب، فاطمه زهرا(ع) با چنین بینش نابى، اخلاص را مطرح و چونان گنجینهاى گرانبار معرفى فرمود که در آن گوهرهاى ارزشمند عبادى محفوظ مىماند و از ریزشها و سایشهاى ریا و سُمعه حفظ مىشود تا در روز نیاز مددکار هر یک از ما شود. از اینرو ارتباطى دو سویه بین «اخلاص بندگان» یا «مصلحت خداوند» ترسیم کرد و چنین فرمود:
«مَنْ اَصْعَدَ اِلَى اللَّهِ خالِصَ عِبادَتِه، اَهْبَطَ اللَّهُ [الیه] اَفْضَلَ مَصْلِحَته؛(11)
کسى که عبادت خالص خود را به سوى پروردگار، بالا فرستد، خداوند برترین مصلحت خویش را به سوى او مىفرستد.»
بىشک گاهى از سوى ما در انجام وظیفهاى که سراسر خیر و برکت انسان در آن نهفته است، واکنشى بسیار رفیع و عظیم به دنبال دارد و آن فراهم ساختن بهترین و برترین مصلحتهاى الهى است که در بسیارى از عرصهها هرگز آثار آن را نمىتوانیم در کوتاه مدت درک کنیم، بلکه نیاز به عبور از معبرهاى مختلف زندگى و رسیدن به مرز محاسبهاى سنجیده است تا بتوان برکات بىنظیر آن را به دست آورد.
روزى دیگر که برخى از زنان بنىهاشم به خاطر رحلت رسول خدا(ص) در خانه دخت داغدار آن حضرت گرد هم آمده بودند و گاه به نوحه و زارى و گاهى به بیان سخنانى مشغول بودند، زهراى عزیز - با توجه به ارزش گرانسنگ دعا براى زندگان و مردگان - رو به آنان کرد و فرمود:
«دعوا التَّعداد وَ عَلَیْکُمْ بالدّعاء، زوُرُوا موتاکُمْ فَاِنَّهُم یَفْرحُونَ بزیارتکم ...؛(12)
این شمارشها [ى افتخارات خود] را کنار بگذارید و به دعا بپردازید؛ اموات خود را زیارت کنید که همانا آنان با دیدار شما خوشحال مىشوند و باید فرد حاجت خویش را نزد قبر پدر و مادر خود طلب کند، بعد از آنکه به آنان دعا کرده است. [تا دعاى خود اجابت شود.]»
لحظات زرین راز و نیاز انسان با پروردگار خویش، فرصتى طلایى است که ارج و ارزش هیچ عملى با آن برابر نیست و این حقیقت ملکوتى در سخنان آسمانى فاطمه زهرا(ع) جلوهگر شده است، آنجا که پیامبر خدا(ص) رو به دخت دلبند خویش کرد و فرمود:
زهراجان! دوست دارى دعایى به تو بیاموزم که هیچ کس آن را نمىخواند مگر آنکه خواستههاى او انجام مىشود؟
آن بانوى پربصیرت با روشنایى نگرش خویش پاسخ داد:
«اجل یا اَبَة! هذا و اللَّه احب الىّ من الدنیا و ما فیها؛(13)
بله پدرجان! این دعا به خداوند سوگند نزد من از دنیا و آنچه که در دنیاست محبوبتر است.»
آرى بینشى چنین روشن در سیره و سخن آن فرشته زمینى موجب گردید که زمانهاى خاص عبادت در اولویت ویژهاى قرار گیرد و مقدمات آن به خوبى انجام شود. از اینرو او ساعتى پیش از غروب آفتاب فردى را به پشت بام مىفرستاد تا از زمان فرو رفتن نیمى از خورشید آن حضرت را آگاه کند در آن لحظات اجابت و استجابت دعا، دست به آسمان بلند مىکرد و دعا مىنمود(14) و یا در «شبهاى قدر» خود و اهل خانه را به عبادت و شبزندهدارى تشویق مىکرد و با خوراندن غذاى ساده و سبک و یا شیوههاى دیگرى به شبزندهدارى آنان کمک مىنمود تا فضیلت احیاى این شبها از دست نرود. این سخن، گفته گرانقدر آن عزیز است که فرمود:
«کسى که از برکات [بىپایان و جاودان ]شب قدر بىبهره بماند، محروم واقعى و مستمند حقیقى است.»(15)
«شبهاى جمعه» از دیگر لحظات ارزنده عبادت و دعا بود که زهراى اطهر(ع) از آن استفاده مىکرد. فرزند دلبند آن حضرت، امام حسن مجتبى(ع) مىگوید مادرم شب جمعه در محراب به عبادت مىایستاد و مدام رکوع و سجده مىکرد تا صبح دمید.(16)
انس بسیار و شوق فراوان آن بانوى بزرگ جهان اسلام او را در رأس بکّائین و توّابین و خائفین قرار داده بود و حتى در عبادت خداوند بىنظیر ساخته بود. بىجهت نبود که پروردگار سبحان دعاى او را بهتر از هر کس مستجاب مىکرد و رسول خدا(ص) مىفرمود:
«وقتى زهرا در محراب عبادت مىایستاد، همچون ستارهاى براى ملائکه آسمان مىدرخشد، خدا به ملائکه مىگوید: اى ملائکه بنگرید به بهترین بنده من فاطمه، او در مقابل من ایستاده و از خوف من تمامى وجودش مىلرزد و با حضور قلب کامل به عبادت من روى آورده است.»(17)
آرى این ارتباط آسمانى موجب گردید که فاطمه(ع) «بهترین زنان عالم» و «سرور زنان بهشت» گردد و عشقى چنان چشمگیر به گفتگو با خداى خویش یابد که به هنگام عبادت آنچنان غرق در عظمت حق شود که نفس او به شماره مىافتاد، از خود بىخود مىگردید(18) و از فکر عزیزان و فرزندان خویش - با تمامى عاطفه و علاقهاى که نسبت به یکایک آنان داشت - بیرون مىرفت، از اینرو خداوند هم فرشتهاى را مىفرستاد تا گهواره فرزندان آن حضرت را به حرکت در آورد.(19)
او حتى در شب ازدواج از على(ع) مىخواهد که با هم به نماز بایستند و در این شب خدا را عبادت کنند و آنگاه که پیامبر اکرم(ص) از او پرسید:
«دخترم! چه نیازى و خواستهاى دارى؟ اکنون فرشته وحى در کنار من است و از سوى حق پیغام آورده که هر چه بخواهى، خواستهات محقق مىشود.»
زهراى عزیز با شناختى خدایى و معرفتى ملکوتى پاسخ داد:
«شغلنى عن مسألته لذّة خدمته لا حاجة لى غیر النظر الى وجهه الکریم؛(20)
لذتى که از خدمت به خدا مىبرم مرا از هر خواهشى باز داشته است؛ مرا حاجتى نیست جز اینکه پیوسته ناظر جمال زیبا و والاى خداوند باشم!!»
آرى طعم شیرین و دلنشین حضور در پیشگاه پروردگار مهربان، چنان تأثیرى در وجود فاطمه زهرا(ع) گذارده بود که فرزند دلبند آن بانو، امام حسن(ع) نقل مىکند: مادرم را در شب جمعه دیدم که در محراب عبادت خود ایستاده و به طور پى در پى تا هنگامى که خورشید پهنه افق خود را فرا مىگرفت، در حال رکوع و سجود بود و شنیدم که براى مردان و زنان باایمان بسیار دعا مىکرد.
عرض کردم: اى مادر! چرا همان گونه که براى دیگران دعا مىکنى، براى خود دعا نمىکنى؟
فرمود: پسرم! اول همسایه بعد خانه خود.(21)
چنین ماجرایى در روزى که سلمان از سوى رسول خدا(ص) به طرف خانه دخت عزیز آن حضرت مىرفت، بار دیگر رخ داد. سلمان گوید: بر در خانه فاطمه(ع) لحظهاى ایستادم تا سلام کنم شنیدم که حضرت در داخل خانه قرآن مىخواند و دستاس در بیرون خانه مىچرخد و کسى در حضور آن حضرت نیست. چون حادثه را براى پیامبر اکرم(ص) بازگو کردم، تبسم کرد و فرمود:
«اى سلمان! خداوند قلب و تمامى جوارح فاطمه را پر از ایمان کرده است(22) ... دخترم فاطمه، بانوى زنان جهانیان از اولین و آخرین است، او پاره تن، نور چشم من، میوه دلم و روح من است که در کالبدم قرار دارد؛ او حوریهاى انسانگون است که هر گاه در محراب عبادتش در پیشگاه خداوند مىایستد، نور او براى فرشتگان آسمان مىدرخشد و خداوند به فرشتگان خود مىفرماید:
بنگرید به کنیز من فاطمه که بانوى کنیزان است و در پیشگاه من به عبادت ایستاده است؛ رگ و پیوندش از ترس مقام من مىلرزد! او با دلش به بندگى و عبادت من روى آورده است. من شما را گواه مىگیرم که شیعیان و پیروان او را از آتش در امان قرار دهم.»(23)
تسبیحات حضرت زهرا(ع) نمادى گویا از شناخت رسول خدا(ص) نسبت به زهراى بتول(ع) بود که آن بانو با ذکر خداوند و تکبیر (اللَّه اکبر)، تحمید (الحمد للَّه) و تسبیح (سبحان اللَّه) پروردگار نیرویى نورانى و توانى مضاعف مىگیرد و خستگى بسیار زندگى در دستاسکردن، آبکشى و دیگر امور منزل از وجود او دور مىشود. از اینرو به پاره تن خود زهراى مرضیه(ع) - که با اشاره امیر مؤمنان(ع) براى درخواست خدمتگزارى به محضر آن حضرت شتافته بود - فرمود:
فاطمهجان! آیا تو را به چیزى بهتر از خدمتکار راهنمایى کنم؟
دخت آن حضرت پاسخ داد: آرى اى رسول خدا! و پیامبر تسبیحات معروف به «تسبیحات حضرت زهرا(ع)» را تعلیم فرمود تا هنگام خواب و پس از هر نماز خوانده شود؛(24) ذکرهایى زلال و روحبخش که امام صادق(ع) در باره عظمت آن فرمود:
«تسبیح حضرت فاطمه در هر روزى پس از هر نماز، نزد من محبوبتر از هزار رکعت در هر روز است و ما کودکانمان را همان گونه که به اصل نماز دستور مىدهیم، به این عمل نیز وادار مىکنیم.»(25)
آرى:
هر آن کو فاطرى مجموع و یارى نازنین دارد
سعادت همدم او گشت و دولت همنشین دارد
حریم عشق را درگه بسى بالاتر از عقل است
کسى آن آستان بوسد که جان در آستین دارد
صبا از عشق من رمزى بگو با آن شه خوبان
که صد جمشید و کیخسرو غلام کمترین دارد(26)
وجود نمازى خاص به نام «نماز حضرت فاطمه(ع)»، نمادى روشن از ارزشهاى عبادى در سخن و سیره زهراى اطهر(ع) است. مرحوم شیخ طوسى این نماز را چنین توصیف مىکند:
نماز حضرت زهرا(ص) دو رکعت است، در رکعت نخست، حمد و صد مرتبه «اِنّا انزلناه فى لیلة القدر» و در رکعت دوم حمد و صد مرتبه «قل هو اللَّه احد» و پس از سلام، تسبیح حضرت را بخوانید و به دنبال آن این دعا را بخوانید:
«سُبحان ذى العزّ الشّامخ المُنیف، سُبحان ذىِ الْجَلال البماذِخ الْعظیم، سُبحان ذِى الْمُلکِ القافر القدیم، سُبحانَ مَنْ لِبَس الْبَهجَة و اَلْجَمال، سُبحان مَنْ تردّى بالنوّر و اَلْوَقار، سُبحان مَنْ یرى اَثَرَ النَّمل فى الفَضاء، سُبحانَ مَنْ یَرى وَقْعَ الطیر فى الْهَواءْ، سُبحانَ مَنْ هُوَ هَکَذا لا هَکَذا غْیُرهْ؛(27)
پاک و منزه است دارنده عزت والاى پیروز، پاک و منزه است دارنده برترین شکوه و جلال بزرگ، پاک و منزه است دارنده حکومت ارزنده جاوید، پاک و منزه است آن کس که لباس و جامه زیبایى و طراوت پوشیده، پاک و منزه است کسى که جامه نور و وقار بر تن کرده، پاک و منزه است کسى که رد پاى مورچه را بر سنگ صاف و زمین گسترده مىبیند، پاک و منزه است کسى که جایگاه پرنده را در فضا مىبیند، پاک و منزه است کسى که این چنین است و غیر از او کسى چنین نیست.»
پس از بیان این دعا به سجده مىرویم و تمام بدن را بر سجاده مىگذاریم و حاجت خویش را از خداى خود مىخواهیم.
بىگمان شناخت و شیدایى آن بانو نسبت به عبادات و ارتباطات معنوى با پروردگار سبحان، تمامى سختىها و تلخىهاى زندگى را در ذائقه وجود او شیرین ساخته بود، از اینرو چون سخن از خالق یکتا و مهربان به میان مىآمد، مىفرمود:
«اِنَّ اللَّه هو السّلام و منه السّلام و الیه السّلام؛(28)
به درستى که خداوند سلام است، از او سلام است و به سوى اوست سلام.
و در عرصههاى مختلف رضایت قلبى خویش را با عبارت «رضیتُ باللَّه ربّا»(29) از خداوند ابراز مىکرد.
در ماجراى دیگرى، فاطمه(ع) مىفرمود: پدرم به خانهام تشریف آورد و در حالى که من بستر خود را براى خوابیدن آماده مىکردم فرمود: فاطمهجان! هیچ گاه پیش از آنکه چهار عمل انجام داده باشى مخواب!:
«قرآن را ختم کنى؛ پیامبران را شفیع خود قرار دهى؛ مؤمنان را از خود خشنود سازى و حج و عمره انجام دهى!!»
پدرم این مطلب را فرمود و مشغول خواندن نماز شد. من صبر کردم تا آنکه نماز حضرت تمام شد. عرض کردم:
پدرجان! به چهار کار دستور دادى که در این حال توان انجام آنها را ندارم!
رسول اکرم(ص) تبسمى کرد و فرمود:
«هر گاه سوره «قل هو اللَّه احد» را سه بار بخوانى مانند آن است که قرآن را ختم کردهاى و هر گاه بر من و پیامبران پیش از من درود فرستى، ما شفیعان تو در روز قیامت خواهیم بود و هر گاه براى مؤمنان استغفار کنى، همه از تو خشنود خواهند شد و هر گاه بگویى: «سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الاّ اللَّه و اللَّه اکبر» حج و عمره انجام دادهاى.»(30)
از آن شب زهراى اطهر(س) با علاقه بسیارى توصیههاى رسول خدا(ص) را یکایک انجام مىداد و پس از آن به خواب مىرفت، مبادا کمترین لحظهاى زرین، از عبادت و بندگى خود را از دست دهد و در فرداى احتیاج، تنها افسوس از دست دادن این عبادات را سهم خود کند!
آرى:
عاشق چرا امید نبندد به عشق پاک
شبنم، عزیز باغ شد از چشم پاک خویش(31)
ادامه دارد.
پىنوشتها:
1) ر.ک: تفسیر ابن کثیر، ج2، ص681 و ج4، ص744؛ تفسیر احسن الحدیث، ج1، ص101 و ج2، ص273 و 275 و 409؛ ج6، ص114؛ ج7، ص27.
2) ابراهیم، 32 و 33؛ رعد، 2؛ نحل، 12 و 14؛ حج، 65؛ لقمان، 20 و 29؛ فاطر، 13؛ زمر، 5؛ جاثیه، 12 و 13؛ انبیاء، 79؛ بقره، 29. ر.ک: تفسیر پرتوى از قرآن، ج1، ص118 و ج3، ص144؛ تفسیر التبیان، ج5، ص27 و ج7، ص353 و 354؛ تفسیر التحریر، ج4، ص138.
3) صائب تبریزى.
4) همان.
5) ادع الى سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتّى هى احسن»؛ نحل، 125.
6) نک: انسان کامل، ص41؛ فلسفه تاریخ، ص275؛ نظرى به نظام اقتصادى اسلام، ص62 و 63؛ نقدى بر مارکسیسم، ص227.
7) بقره، 124. ر.ک: تفسیر احسن الحدیث، ج8، ص112 و ج12، ص220؛ تفسیر التبیان، ج2، ص28 و ج9، ص307؛ تفسیر جامع البیان، ج17، ص57 و ج19، ص155 و ج23، ص126؛ تفسیر الجدید، ج2، ص21؛ تفسیر الکاشف، ج5، ص457؛ تفسیر الکبیر فخر، ج4، ص37 و ج25، ص199.
8) ترجمه منظوم قرآن، امید مجد، ص19.
9) حافظ.
10) انعام، 160. ر.ک: تفسیر الکبیر فخر، ج5، ص206؛ تفسیر الکاشف، ج4، ص785؛ تفسیر کشف الاسرار، ج1، ص543؛ تفسیر المنار، ج8، ص233؛ تفسیر المیزان، ج2، ص173؛ تفسیر نمونه، ج9، ص267.
11) تفسیر الامام، ص337؛ مجموعه ورام، ج2، ص108؛ بحارالانوار، ج67، ص249 و ج68، ص184. ر.ک: الکافى، ج2، ص123 و 226 و 253؛ الفقیه، ج2، ص61؛ التهذیب، ج4، ص132 و 133 و 147؛ الاستبصار، ج2، ص309.
12) الکافى، ج3، ص217؛ وسایل الشیعه، ج3، ص241؛ بحارالانوار، ج10، ص96 و ج22، ص522 و ج79، ص75؛ المناقب، ج1، ص238.
13) دلایل الامامه، ص1، (شایان ذکر است که در منابع دیگر این سخن بدین شکل ثبت شده است:
«یا ابه! لهذا احب الىّ من الدنیا و ما فیها.» ر.ک: بحارالانوار، ج91، ص218.)
14) دلایل الامامه، ص5.
15) بحارالانوار، ج97، ص10 و 94.
16) نک: کشف الغمه، ج2، ص94؛ بحارالانوار، ج43، ص82؛ دلایل الامه،ص56؛ روضةالواعظین، ص277.
17) بحارالانوار، ج43، ص172.
18) عدة الدّاعى، باب چهارم، ص149؛ بحارالانوار، ج43، ص45.
19) نام این فرشته در برخى روایات «زوقائیل» و در برخى دیگر «جبرائیل» است. ر.ک: مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص338 - 337؛ بحارالانوار، ج43، ص45.
20) ریاحین الشریعه، ج1، ص105.
21) بحارالانوار، ج43، ص82 - 81.
22) مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص338 - 337.
23) بحارالانوار، ج43، ص84.
24) ر.ک: ارشاد السارى، ابنحجر قسطلانى، ج6، ص117. (ابنحجر خیر بودن تسبیحات را کنایه از آثار برتر اخروى آن نسبت به برکات دنیوى دانسته و بر این باور است کسانى که مداومت بر تسبیحات داشته باشند، سختىها و رنجها به آنان نخواهد رسید و علاّمه مقرّم نیز معتقد است، عظمت تسبیحات حضرت زهرا(ع) به گونهاى است که خداوند حق دارد عبادتى را که به طور کامل و با تمام شرایط و اجزاء انجام شده است ولى تسبیحات فاطمه(ع) گفته نشده است، به صاحبش برگرداند و از او نپذیرد، همان گونه که ائمه علیهم السلام فرمودهاند زیرا عبادت همراه تسبیحات مانند جامهاى است آراسته که جامه بدون آرایش و نقش و نگار با آن همانندى نمىکند). ر.ک: شادمانى دل پیامبر(ص)، ص297 و 296.
25) مرآة العقول، ج15، ص176.
26) حافظ.
27) مصباحُ المتهجّد، ص266 - 265.
28) دلائل الامامه، ص28؛ کتاب عوالم، ج11، ص190. (در برخى منابع این عبارت به چشم مىخورد:
للَّه السّلام و منه السّلام و الیه السّلام و علیکم یا رسلَ اللَّه السّلام).
29) عبارات دیگرى چون: «رضیتُ و توکلتُ على اللَّه» و «رضیتُ عن اللَّه عز و جل» نیز بیان شده است). ر.ک: تفسیر فرات کوفى، ص55؛ تظلم الزهرا(س)، ص95؛ علل الشرایع، ص79؛ کمال الدین، ج2، ص87.
30) نک: خلاصة الاذکار، ص70. نقل از شادمانى دل پیامبر(ص)، ص434 و 433.
31) صائب تبریزى.