گفتگو با خانم معصومه رفیعىپور، بخشدار مرکزى بافت
فریبا ابتهاج
کرمان، سرزمینى در حاشیه جنوبى کویر لوت است که دشتهاى پست، خشک و بىآب و علف و کوههاى برهنه و بلند را در کنار مناطق خوش آب و هوا، چشمههاى جارى و نخلستانهاى سرسبز با هم دارد. تاریخ کهن و پرحادثه این سرزمین نیز چون جغرافیاى آن نادر و منحصر به فرد است، اما از این تاریخ و جغرافیا عجیبتر و دوستداشتنىتر مردم این خطّه هستند.
مردمى آشتىپذیر، مهماننواز و سختکوش که در پى حوادث و رویدادهاى تاریخى و تحت شرایط خاص اقلیمى خود داغ محرومیت را قرنها چشیدهاند، ولىهرگز صبر و استقامت را از کف ندادهاند.
امروز حدود 30% از تولید ناخالص ملى غیر نفتى ایران در کرمان حاصل مىشود و این در حالى است که بیش از یکى دو دهه از گام گذاشتن این استان در مسیر پیشرفت و جبران خسارات گذشته نمىگذرد. از همینرو، چهره بسیارى از مناطق این سرزمین همچنان محروم و آزرده به نظر مىرسد.
منطقه بافت نیز از این جمله است که در مردادماه گذشته سفرى به آن، سبب آشنایى با چند تن از بانوان فعال، پرشور و باسابقه در عرصههاى اجتماعى، شد.
آن روزها خانم معصومه رفیعىپور در میان آن جمع، در بخشدارى بافت، فعال بود. همراه با او از پارک ملى خَبر و روچون بازدید کردیم و دیدیم که چگونه در طبیعتى که خداوند بىدریغ موهباتش را بر زمین و زمان ارزانى داشته، انسانهاى محروم ولى صبور در انتظار بهبود شرایط زندگى خود و بهرهورى صحیح از این موهبات الهى لحظهشمارى مىکنند. با او دخترکى را ملاقات کردیم که با کمترین امکانات آموزشى و بدون کتابهاى کمکدرسى یا شرکت در کلاسهاى جورواجور، مقام ششم کنکور سراسرى را کسب کرده بود و با او... .
خانم معصومه رفیعىپور، چندى بعد به سِمَت بخشدار مرکزى بافت منصوب شد. خبرى خوش بود. اولین بخشدار زن در استان کرمان در میان پنج زن بخشدارى که تاکنون در سراسر کشور به این سمت منصوب شدهاند. علاقه، اشتیاق و شور خدمت در او مىتوانست در سمت یک بخشدار کارهاى زیادى صورت دهد.
تماسى تلفنى و تقاضاى ملاقاتى براى گفتگو، پذیرش متواضعانه او را در پى داشت. پس، چندى بعد در سفرش به تهران این دیدار محقق شد که حاصل آن را مىخوانید.
* * *
من، شما را با چهرهاى فعال و دردمند نسبت به مشکلات مردم و نیازهاى آنان - چنانچه در بافت شاهد بودم - مىشناسم. اما خوانندگان مجله حتماً علاقهمندند بیش از این در مورد شما بدانند. بنابراین ابتدا از سوابق و وضعیت خانوادگى، تحصیلى و شغلى خود بگویید.
در خانوادهاى با 6 فرزند در بافت متولد شدم. 5 برادر دارم و تنها دختر خانواده هستم. دوران دبستان و راهنمایى را در بافت گذراندم و دبیرستان و دانشگاه را در رشته پژوهشگرى علوم اجتماعى در کرمان. پس از پایان تحصیلات دانشگاهى در دفتر امور اجتماعى استاندارى کرمان به صورت پارهوقت به کار تحقیقاتى مشغول شدم.
شروع کارتان در چه سالى بود؟
سال 1369. اما با ازدواجم به دلیل آنکه همسرم به عنوان دامپزشک مىبایست طرح خود را در استان هرمزگان مىگذراند، در استاندارى آن استان کارم را ادامه دادم. آنجا به عنوان کارشناس امور اجتماعى، کارشناس مسئول شوراى بهداشت و نیز کارشناس مسئول امور بانوان خدمت کردم.
در سال 1379 تصمیم گرفتم به کرمان به شهر خودم، بافت، برگردم. بنابراین در فرماندارى بافت به عنوان کارشناس امور بانوان و کارشناس امور سیاسى مشغول به کار شدم.
کارشناس امور بانوان در فرماندارىها داراى ردیف پُستى است؟
بله، ردیف پستى دارد.
و چطور شد که بخشدار شدید؟
پس از مدتى که کارشناس امور سیاسى و مسئول دفتر فرماندار بودم پیشنهاد شد که بخشدار شوم. بنابراین از شهریورماه سال گذشته (1380) در سمت بخشدار مرکزى در خدمت مردم بافت هستم.
نظر و عکسالعمل همسرتان چه بود؟
همسرم با من بسیار همراه و همدل و به فعالیتهاى اجتماعى من علاقهمند است. با وجودى که او در بخش تخصصى خود مشغول است، اما شرایط مرا کاملاً درک مىکند. قبل از این، ساعت کار من از 7 صبح تا 2 بعدازظهر بود، اما الان گاه تا ساعت 10 شب و حتى بیشتر تا ساعت 4 و 5 صبح و گاه براى مأموریتها چند شبانهروز در منزل نیستم و او با بردبارى امور خانه و نگهدارى و رسیدگى از دو پسر 8 و 9 سالهام را بر عهده مىگیرد. این به خاطر آن است که ایشان دیدگاه بسیار مثبتى نسبت به مدیریت بانوان دارد و به من دلگرمى مىدهد. به نظر همسرم خدمت به مردم یک فضیلت و رحمتى از سوى خداست.
به هر حال در چنین شرایطى اختلال در امور خانواده اجتنابناپذیر مىشود. همسرتان هیچ گاه گلهاى نکرده است؟
خلل در چنین شرایطى پیش مىآید. اما من معمولاً سعى مىکنم از خواب و استراحت خودم بزنم و کمبودها را جبران کنم. بسیار پیش آمده که در رفت و آمد به منازل بانوان خانهدار دیدهام که غذاى گرم مهیا نبوده، اما در خانه ما همیشه غذاى گرم فراهم است و همسرم هم به جاى گله، همکارى مىکند.
وقتى در مأموریت هستم مرتب تماس مىگیرد و اطمینان مىدهد که حال بچهها خوب است. بچهها هم به کار من علاقه نشان مىدهند و با این علاقه، نبودنم را تحمل مىکنند. خانوادهام بیشتر نگران این هستند که من سربلند از این حوزه کارى بیرون آیم تا نگران مسائل شخصى خودشان.
شما شانس بزرگى آوردهاید. در خانه پدرى چطور؟ آیا اینکه تنها دختر خانواده بودهاید سبب توجه بویژهاى به شما نبوده که اینک موجب موفقیتهاى اجتماعىتان باشد؟
فکر مىکنم مؤثر بوده است. من تنها دختر خانواده و فرزند آخر بودم. بنابراین بسیار مورد توجه پدر و مادر و بالاخص پدرم بودم. پدرم افکار بلندى داشتند. همیشه مرا به درس خواندن و فعالیتهاى سیاسى و اجتماعى تشویق مىکردند، آن هم با انگیزه خدمت به مردم. الان فکر مىکنم پذیرش این پست مىتواند تحت تأثیر اندیشههاى پدرم باشد. یعنى صرفاً به خاطر خدمت به مردم. چون به هر حال پس از ورود به این قبیل پستها مشکلات زیادى را هم باید متحمل شد.
خانم رفیعىپور، لطفاً در مورد تشکیلات استانى وزارت کشور توضیح دهید تا روشن شود که بخشدارى داراى چه جایگاه و وظایفى است؟ در واقع مىخواهیم به طور دقیق بدانیم شما چه مسئولیتى دارید؟
بالاترین مقام اجرایى در هر استان، استاندار و در شهرستانها فرماندار است. پس از فرماندار، بخشدار قرار مىگیرد که در واقع یک پست اجرایى - سیاسى است. شهرستان بافت داراى یک فرماندار و 3 بخشدار است. من بخشدار مرکزى هستم و حوزه و وسعت کارم، 7 دهستان شامل 89 روستاى بالاى 20 خانوار با جمعیتى حدود 80000 نفر است.
در واقع کار بخشدارى هماهنگى و نظارت بر امور اجرایى دستگاهها و ادارات است. یعنى فرض کنید ادارات جهاد کشاورزى، راه و ترابرى یا نیرو و فرهنگ و ارشاد اسلامى باید با هماهنگى و نظارت بخشدارى امور خود را به انجام برسانند.
که در واقع خدمات به طور صحیح به مردم ارائه شود.
بله، خدمات درست ارائه شود و این وظیفه بخشدارى است که نیازها و امور را پیگیرى کند.
قبل از اینکه به پیگیرىها و تلاشهایى که تاکنون در قسمت بخشدار داشتهاید بپردازیم، براى ما کمى از وضعیت فرهنگى، اجتماعى، نگرشها، اصلاح نگرشها و موقعیت زنان این سامان بگویید.
استان کرمان از 11 شهرستان با آب و هواى مختلف از گرمسیرى تا سردسیرى تشکیل شده است. بافت، 165 کیلومتر با شهر کرمان فاصله و در جنوب آن قرار دارد. کرمانىها به مهماننوازى معروفند و اهالى بافت بیش از کرمانىها در این مورد شهرت یافتهاند. این شهرستان داراى وجههاى فرهنگى است و گروههاى بارز آن را معلمین، فرهنگىها و شاغلین ادارات تشکیل مىدهند. اقشارى هم در جنوب بافت به کشاورزى و دامدارى مشغولند. به همین دلیل نوع نگرش به زنان نسبتاً متعادل بوده و فرهنگ مردسالارى به مفهوم خاص و عام آن نفوذ چندانى در میان بافتىها نداشته است. چنانچه جایگاه زنان و حضور آنان در جامعه محترم شمرده مىشود. این نوع نگرش را بیش از هر زمان وقتى براى انجام وظیفه به نقاط مختلف مىروم مشاهده مىکنم. استقبال گرم مردم حتى در روستاهاى دور، از یک مسئول زن نشاندهنده میزان پذیرش آنها در این زمینه است.
البته مثل هر جاى دیگرى تفکرات تنگنظرانهاى وجود دارد که مخالفتهایى را با حضور زنان سبب مىشود. با این حال ما به همه دیدگاهها احترام مىگذاریم و فقط بر این نکته تأکید مىکنیم که نباید اقلیتى با این دیدگاهها به کلى نگرش اکثریت را نادیده بگیرند. نباید وقتى کسى از جامعه زنان با قصد خدمت پا به میدان مىگذارد به جاى راهنمایى و کمک او، پیش پایش سنگ بگذارند. این کار در واقع سد کردن راه خدمت به مردم است. من در این مدت با تمام توان تلاش کردم ... .
ظاهراً به عنوان بخشدار نمونه هم انتخاب شدید ...
بله، و این به خاطر پیگیرىها براى حل مشکلات مردم بوده است. یک موردش را شما هم شاهد بودید که در منطقه خَبر و روچون، اهالى به لحاظ تردد از راههاى خاکى و یک پل که سالانه جان چندین دانشآموز را در خطر قرار داده پیگیرىهایى را با دفتر خانم دکتر ابتکار، معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست داشتم. این منطقه در پارک ملى قرار دارد و بنابراین ایشان با پیگیرىهاى لازم این مشکل را حل کردند. که جا دارد من در اینجا تشکر کنم. حدود 8 روستا براى تردد به مرکز دهستان از این پل که اهالى آن را با کمترین امکانات ساختهاند استفاده مىکنند. زمستانها به دلیل بارندگى، آب بالا مىآید و بسیار اتفاق افتاده که بچهها هنگام تردد به داخل رودخانه مىافتند.
همچنین اصلاح و ساخت جاده دیگرى در منطقه سیاهکوه که با روستاهاى دورافتادهاى مرتبط است و شهداى زیادى را نیز تقدیم انقلاب کرده است. جاده خاکى این منطقه مشکلاتى را براى اهالى فراهم آورده که با پیگیرىهاى لازم و اختصاص مبلغ 50 میلیون تومان از سوى معاونت عمرانى استاندار اعتبار اولیه براى شروع کار تأمین شده و مشغول پیگیرى تداوم این اقدام هستیم.
مورد دیگرى که مىتوان مثال زد، رسیدگى به وضع غارى در دهستان دشتآب است. این غار که در حاشیه یکى از روستاها قرار گرفته مىتواند در قالب ایجاد و توسعه صنعت گردشگرى منطقه کمک مؤثرى به رونق روستاهاى اطراف، توسعه شهرستان و ایجاد اشتغال براى اهالى باشد.
این غار در حال حاضر زیر نظر سازمان میراث فرهنگى است؟
نه، زیر نظر هیچ دستگاهى نیست. با پیگیرىهاى ما، از سازمانهاى میراث فرهنگى و برنامه و بودجه استان آمدند و از آن بازدید کردند. این غار که تاکنون حدود 400 متر آن کشف شده بسیار ارزنده و باارزش است. به این منظور از گروهى از بانوان غارنورد دعوت کردیم تا بیایند و با کشف بخشهاى مختلف غار گزارش قابل ارائهاى را براى سازمانهاى حمایتکننده ذىربط تهیه کنیم. این اتفاق افتاد. حدود 6 ساعت در راه بودیم. مسیرى صعبالعبور، در دل کوه که بخشى از آن را باید افقى و بخشى را عمودى طى کرد. این غار در بخشى به حوضچهاى زلال مىرسد که آب از آن در حال گذر است و با کاوشهاى بیشتر باید دریافت این آب از کجا وارد مىشود و به کجا مىرود. خوشبختانه در نزدیکى این غار منطقهاى خوش آب و هوا به نام گلزار نیز وجود دارد که مىتواند محل استراحت گردشگران باشد. همچنین امکان تأسیس تلهکابین بر روى کوه مربوطه به خاطر وجود مناظر زیبا و جنگلهاى دیدنى که در همین منطقه وجود دارد در حال بررسى است.
در زمینههاى فرهنگى و آموزشى چه اقدامات یا پیگیرىهایى داشتهاید؟
در بخش آموزش، امکان راهاندازى یک خوابگاه دانش آموزى را به صورت اردوگاه در دهستان بوقر که منطقه بسیار خوش آب و هوایى است، بررسى کردهایم. از این اردوگاه نه تنها دانشآموزان کرمانى بلکه دانشآموزان هرمزگانى نیز که همجوار ما هستند مىتوانند استفاده کنند. امیدواریم بتوانیم فارغ از درگیرىهایى که معمولاً جنبه سیاسى هم دارد یا برخاسته از دیدگاههاى مخالف با مدیریت زنان است، همه نیروى خود را براى خدمت متمرکز کنیم.
یعنى درگیر بعضى مشکلاتى هستید که بر تلاش شما براى سازندگى، اثر منفى گذاشته است؟
متأسفانه طى چند هفته اخیر برخى بحث و جدلهاى سیاسى، روى کار ما اثر منفى گذاشته و براى من که شخصاً تأکیدم بر مسائل اجرایى است این وضع ناخوشایند است. مردم از این نوع بحث و جدلها خستهاند و حداقل در شهرستان ما مىدانند که این مسائل سبب عقبماندگى در امور اجرایى و پیشرفت و توسعه شده است.
چه باید کرد؟
باید سعه صدر داشته باشیم و یاد بگیریم به خاطر مصالح مردم یکدیگر را تحمل کنیم و به جاى منافع سیاسى یا تحمیل عقاید خود به منافع مردم و نظام بیندیشیم.
خانم رفیعىپور، از بخشها و دهستانهاى دور و درگیرىهاى سیاسى به محل کار فعلى شما بازگردیم، بخشدارى مرکزى بافت. روزى که به عنوان بخشدار وارد این حوزه شدید اوضاع چگونه بود؟ و همکاران سابق و فعلى شما چگونه برخوردى داشتند؟
متأسفانه بخشدارى، امکانات بسیار ضعیفى داشت. یک خودروى مناسب براى رفت و آمد در سطح شهر و منطقه نبود. یک پیکان بسیار فرسوده داشتیم که کار را لنگ مىگذاشت. در بخشدارى حتى صندلى به اندازه کافى نه فقط براى مراجعین بلکه براى کارکنان نیز وجود نداشت. از این دو مثال مىتوانید شرایط را درک کنید. اما خوشبختانه با عنایت ویژهاى که وزیر محترم کشور به مدیریت بانوان دارند و پیگیرىهایى که با تهران انجام شد توانستیم یک دستگاه پیکان وانت بگیریم که کمک بسیار مؤثرى براى سرکشى به روستاهاست. همچنین اعتباراتى را براى تجهیز بخشدارى اختصاص دادند که در حال حاضر اوضاع را بهبود بخشیده است. همچنین باید از حمایتهاى استاندار و بالاخص فرماندار شهر تشکر کنم.
آیا به همان اندازه که تجهیزات و اعتبارات اضافه شده، فعالیتها و تلاشها هم افزایش یافته است؟
فکر مىکنم همین طور باشد. من فقط از آقایان شاغل در بخشدارى نقل قول مىکنم که مىگویند تاکنون میزان و ساعات کار به این حد زیاد نبوده است.
همکارى بخشدار قبلى با شما چگونه بوده است؟
بخشدار سابق، فردى روحانى از اهالى رفسنجان کرمان است که در حال حاضر نیز در بخش دیگرى سمت بخشدار را دارد. ایشان فرد مثبتى هستند و با توجه به شناختى که از من در امور اجرایى داشتند برخورد مطلوبى با انتصاب من کردند. در این مدت به هر درخواست راهنمایى که من خواستم پاسخ مثبت دادند و ضمن کمک، سبب دلگرمىام بودهاند. هنوز هر گاه مشکلى پیش مىآید یا نیازمند یک سرى سوابق مىشویم ایشان با روى باز آماده یارى هستند و انسان را براى خدمت تشویق مىکنند و انگیزه مىبخشند.
خانم رفیعىپور، اشاراتى به جایگاه زنان در منطقه بافت داشتید. اما به نیازهاى کنونى آنان اشاره نشد. فکر مىکنم چون شما خود یک زن هستید میزان مراجعات خانمها در این مدت به بخشدارى افزایش داشته است. اگر این گونه بوده، درخواستها و نیازها، اغلب چیست؟ بخصوص که بافت به هر حال منطقه محرومى به نظر مىرسد و معمولاً فقر و محرومیت اولین آثار خود را بر زنان و کودکان نشان مىدهد.
البته در سطح استان کرمان، منطقه محرومتر از بافت هم داریم. اگر شما وضعیت منطقه کهنوج را بررسى کنید محرومیت بیشترى را مىبینید. اما به هر حال در بافت به ویژه در روستاهاى آن، فقر مالى و بخصوص بروز خشکسالىهاى چند سال گذشته فشارهایى را بر خانوادهها تحمیل کرده که به قول شما اولین و بدترین آثار آن بر زنان مشاهده مىشود. اگر چه باید تأکید کنم که به رغم همه محرومیتها، اوضاع بسیار بهتر از سالهاى پیش از انقلاب است.
به هر حال جامعه عشایرى شهرستان بافت و به تبع آن زنان عشایر از این دست مشکلات بیش از سایرین رنج مىبرند. خشکسالى و ضعف و تخریب پوشش گیاهى منطقه آسیبهاى فراوانى را در سالهاى اخیر بر آنها وارد کرده است.
از مشکلاتى که وجود داشت، یک اختلاف مرزى با استان هرمزگان بود که با مراجعات متعدد توانستیم موضوع را با هماهنگى در سطح استاندارى کرمان و هرمزگان حل کنیم و شرایط را در بخش براى آنها بهبود بخشیم.
خانمهاى عشایر علاوه بر کار دامدارى که در همکارى با همسرانشان صورت مىگیرد، مراجعات زیادى را براى اخذ وام به منظور تولید قالى، گلیم و جاجیم داشتند تا به وضعیت اقتصادى خانواده کمک کنند. در این مورد هماهنگىهایى را با اداره تعاون داشتهایم تا با راهاندازى تعاونىهاى عشایر به آنها کمک شود.
البته این محصولات باید بازار فروش هم داشته باشند. شاید این فرصتى است تا خوانندگان عزیز مجله بدانند خرید صنایع زیبا و بادوام دستى - چه براى استفاده در خانه و آراستن منزل با هنر ملى و دسترنج زنان باغیرت و هنرمند کشور و چه به عنوان هدیه به جاى انواع کالاهاى خارجى مثل ظروف کریستال یا مشابه خارجى - در واقع یک حرکت ارزشى و ملى براى تقویت جایگاه و بهبود شرایط زندگى زنان هموطن و سختکوش ماست.
بله، همین طور است.
سایر تقاضاهاى زنان منطقه از شما چه بوده است؟
متأسفانه بیشتر تقاضاهاى خانمهایى که به من مراجعه کردهاند ناشى از مشکلات اقتصادى است و آنها خواستار کمکهاى امدادى هستند که در واقع طرف مراجعهشان باید کمیته امداد و ارگانهایى مثل سازمان بهزیستى باشد. اگر چه در این مورد با جناب استاندار، مشاور ایشان در امور زنان و خانم بروجردى معاونت اجتماعى وزارت کشور صحبت کردهام و تا حد امکان پیگیر هستم، اما به دلیل محدودیت امکانات، کار زیادى نمىتوان انجام داد.
معمولاً راهکارهایى که در این قبیل موارد اتخاذ مىشود توانمندسازى و کسب یا ارتقاى مهارتهاى زنان، گسترش سازمانهاى غیر دولتى و ارتقاى آگاهى و آموزش است. پروژههایى در این موارد ندارید؟
متأسفانه شرایط منطقه امکان اجراى پروژههاى بزرگ را ندارد. اما مرتب براى حل مشکل این دسته از خانمها با سازمان جهاد کشاورزى و اداره تعاون براى راهاندازى تعاونىها در تماس بودهایم. در شوراى اشتغال، موضوع را مطرح کردهایم و تلاش مىکنیم زمینههاى خوداشتغالى زنان را فراهم کنیم.
امیدواریم همه تلاشهاى شما با یارى خداوند به بهترین نتایج منتهى شود. اما به عنوان آخرین سؤال، آینده را براى حضور زنان و بهره بردن جامعه از حداکثر استعدادها و توانایىهاى آنان چگونه مىبینید؟
فارغ از موضوع زن و مرد، معتقدم بهرهگیرى از توانایىهاى انسانهاى شایسته سبب پیشرفت و تعالى خواهد شد و ممانعت از آن در واقع محروم کردن مردم و ظلم به آنهاست.
ما خانمها هم نباید به دنبال آن باشیم که زنان را به واسطه زن بودن آنها و شعارهاى روز در پستهاى مدیریتى بگذارند. بلکه باید براى به کارگیرى انسانهاى توانمند تلاش کنیم و در این میان به طور قطع زنان بسیار توانمند و شایستهاى هم داریم که تاکنون از همه توان و استعداد آنها استفاده نشده است. براى زنان، کسب پستهاى برتر یا مدیریتى، بحث قدرتنمایى نیست، بلکه بحث شایستهسالارى است.
با تشکر از فرصتى که در اختیار ما قرار دادید، امیدواریم موفق و مؤید باشید.
من هم متشکرم.