کلمه نخست
گزیده استفتاها از محضر امام خمینى (3)
عقد ازدواج
س: کسى سواد عربى ندارد ولى از روى رساله فارسى مىتواند صیغه متعه را بخواند، آیا صحیح است یا باید به عربى صحیح خوانده شود؟
ج: در صورت امکان به عربى صحیح خوانده شود.
س: در ازدواج دختر و پسرى، دختر با اجازه پدرش به پسر براى جارى نمودن عقد دائم بین خودشان وکالت داده است، و پسر بنا به وکالتى که دختر به وى داده است خودش عقد دائم را بین خود و موکّلهاش از روى رساله و به قصد انشاء جارى نموده است، و براى اطمینان بیشتر - با اینکه قواعد دستور زبان عربى را نمىداند ولى معناى هر یک از کلمات صیغه عقد دائم را مىداند - یک بار هم عقد را در دو صیغه «أنْکَحْتُ مُوَکِّلَتى ... لِنَفْسى دَوَامَاً عَلَى الصَّداقِ الْمَعْلُوم» و «زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتى ... لِنَفْسى دَوَامَاً عَلَى الصَّداقِ الْمَعْلُومِ» به ترتیب با جوابهاى «قَبِلْتُ النِّکاحَ عَلىَ الصَّداقِ الْمَعْلُوم» و «قَبِلْتُ التَّزویْجَ عَلىَ الصَّداقِ الْمَعْلُوم» اجرا کرده است. با توجه به اینکه پسر دستور زبان عربى را نمىداند (ولى با دانستن معناى هر یک از کلمات، با قرائت صحیح، به قصد انشاء، عقد دائم را در دو صیغه فوق، هم به زبان عربى و هم براى تأکید به زبان فارسى بین خود و موکّلهاش جارى نموده است) آیا عقد صحیح است یا خیر؟
ج: عقد مذکور صحیح است.
س: با توجه به مسئله 2370 رساله امام، اگر دختر و پسرى راضى به ازدواج با یکدیگر باشند (و پدر و مادر طرفین هم اجازه این ازدواج را داده باشند)، آیا مىتوانند خودشان صیغه ازدواج خود را به فارسى بخوانند؟ و عقد آنان صحیح است یا نه؟
ج: در فرض سؤال اگر قادر بر اجراى صیغه عربى نبودهاند عقد صحیح است.
س: اگر مجریان عقد در موقع اجراى عقد، نام اشخاص را مرخّم کنند (مثلاً مسیحاللَّه را مسیح بگویند) آیا عقد اشکالى پیدا مىکند؟
ج: اسم بردن میزان نیست، همین قدر که عقد براى شخصِ معینى خوانده شود و به نحوى آن شخص را معلوم نماید، کفایت مىکند.
س: اگر زوج یا زوجه براى ازدواج به کسى وکالت دهند، و آن وکیل هم به کس دیگر تا به عاقد برسد؛ آیا عاقد باید وسائط را در میان عقد ذکر کند یا نه؟ و اگر نکرد، تکلیف چیست؟ در فرض فوق، عقد به این صورت خوانده شده است: «زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتى فُلانَةَ مُوَکّلى فُلاناً عَلَى الْمَهرِ الْمَعْلُومِ. قَبِلْتُ لِمُوَکِّلى فُلانٍ عَلَى الْمَهْرِ الْمَعْلُومِ.» (عاقد هم یکى بوده است.)
ج: مانع ندارد، و عقد صحیح است، مگر آنکه زوجین اجازه توکیل به وکیل نداده باشند.
س: در بعضى از مناطق دورافتاده که دسترسى به عالم و روحانى نبوده هنگام ازدواج، صیغه عقد را نمىخواندهاند، بلکه پس از صحبت دو فامیل پیرامون ازدواج و رضایت طرفین دختر و پسر، زندگى مشترک را آغاز مىکردهاند، و بعد از مدتى که دسترسى به روحانى حاصل مىشده صیغه عقد را جارى مىنمودهاند (و البته نسبت به این مسئله جهل داشتهاند و اطلاعى هم نداشتهاند که این کار اشکال دارد) آیا بچههایى که حاصل ازدواج قبل از خواندن عقد هستند حلالزاده به حساب مىآیند؟
ج: بچهها حکم ولد حلال را دارند.
س: عقد پسر و دخترى به صورت عادى خوانده شده است، و چون سنّ پسر از لحاظ شناسنامه به حدّ قانونى نرسیده محضر عقد رسمى جارى نمىکند؛ استدعا دارد بیان فرمایید باید حتماً عقد رسمى جارى شود؟ یا اینکه اگر عروس به خانه شوهر برود و هر موقع سنّ آنان به حدّ قانونى رسید، عقد محضر رسمى جارى شود کفایت مىکند؟
ج: اگر عقد خوانده شده، زن و شوهر هستند، و با مطالبه شوهر، زن باید به خانه شوهر برود.
س: اینجانب چند سال قبل دخترى را به همسرى برگزیدم. مهریه معیّن شد و خطبه عقد آن دختر با اجازه پدرش به وسیله یکى از روحانیون خوانده شد. ولى حالا که مىخواهم عیالم را به منزل خود ببرم پدرش امتناع مىورزد، و مىگوید من عقد آن آخوند را قبول ندارم! تقاضا دارم اگر این خانم همسر قانونى و شرعى حقیر است و پدرش حق ندارد بیان فرمایید؟
ج: در فرض مذکور دختر شرعاً زن شما است، و حق دارید او را به خانه خود ببرید، ولى در مقابل، دختر حق دارد مهریه خود را از شما مطالبه کند و یا براى محکمکارى، مطالبه محضرى شدن عقد و مهریه خودش را بنماید.
س: آیا شخص مىتواند خواهر خود را به ازدواج دیگرى در آورده و در عوض خواهر او را نیز به ازدواج خویش در آورد؟
ج: اگر با دو عقد مستقل ازدواج واقع شود، بدون انشاءِ مبادله، اشکال ندارد.
س: زنى هستم که حدود بیست سال به طور طاغوتى زندگى کردهام و داراى چهار دختر هستم. بعد از انقلاب از شوهرم طلاق گرفتم و به دیگرى شوهر کردم، و پس از مدتى در اثر فشار بچهها، از شوهر دوم طلاق گرفته و پیش بچهها و در خانه شوهر اول سکنى گزیدم. (تا شاید او را به اسلام و ترک مشروب الکلى وادار نمایم) و پس از گذشت چند ماه، همه گونه وسایل راحتى او را فراهم کردم تا در مقابل، شاید ترک مشروب نماید. به شرط آنکه من هم به عقد او در آیم، ولى موفق نشدم. حتى یک شب در حالت مستى در موقعیت حساسى قرار گرفتم که به ناچار توسط بچهام و خودم، صیغه عقد را به مدت یک ماه خواندم، ولى بعد از اتمام مدت صیغه، اقدام به ترک مشروب ننمود. لطفاً بفرمایید که:
1- ازدواج مجدد من با شرایط فوق از نظر شرعى چگونه است؟
2- حالت سرپرستى او بر من، بدون ازدواج که نامحرم است چه صورتى دارد؟
3- در حالت سرپرستى، صیغه چه صورتى پیدا مىکند؟
ج: اگر بعد از گذشت عدّه طلاق دومى، صیغه اولى شدهاید مىتوانید بعد از تمام شدن مدت صیغه با او ازدواج نمایید، و بدون ازدواج دائم یا منقطع نامحرم و بر او حرام هستید.