نقطه تلاقى «حرکت ملى زنان» با «سینماى کشور» کجاست؟
«قسمت چهارم»
فریبا ابتهاج
ترانه: سلام بابا.
پدر: سلام گل بابا. حالت خوبه؟
ترانه: آره خوبم؛ عزیزجونام خوبه؛ همه خوبن، بیرون هم هیچ خبرى نیست؛ هنوز همون جوره؛ همه چى؛ فقط شلوغتره. تو پات خوب شد، یا بیشتر شده؟
پدر: نه: بهتره.
ترانه: برات دوا آوردم؛ گفت مىسوزونه؛ دستور هم برات نوشته؛ چیزهاى دیگه هم برات آوردم؛ یه پیرهن، بهت مىآد، جوراب و چند تا بسته سیگار، هنوز کمش نکردى؟ کمش کن بابا؛ خودت قول دادى؛ روزى یه دونه کمتر بکش،این طورى دیگه برات سخت نیست؛ فندکتم پر کردم؛ یه دونه تسبیح خوشگل هم برات خریدیم، فقط دوباره گمش نکنى بابا، به قول خودت شوهرش نده.
پدر: نگیر. ولخرجى نکن. آخه تسبیح که لازم نیست.
ترانه: سهشنبه تولدت بود؛ نگیرم؟! راستى بابا موهاموکوتاه کردم ... مىخواى ببینى؟
پدر نگران به اطراف نگاه مىکند. ترانه دست مىبرد تا روسرىاش را در مقابل پدر باز کند.
پدر: نه، نه، ترانه.
ترانه از برداشتن روسرى منصرف مىشود، اما با شیطنت کارى مىکند که بالاخره پدر موهاى کوتاهشدهاش را ببیند.
ترانه: یه نامهام برات نوشتم که همهاش درد دله؛ شعر هم برات نوشتم؛ بخون ببین بالاخره من یه نابغه بزرگ مىشم یا نه ... دو هزار و هفتصد تومنم پوله؛ این گروهبانه که تحویل مىگیره عوض شده، آدم خوبیه ولى اون یکى بهتر بود؛ خوب نگاه کن همهاش باشه. هفت تا سیب هم هست (مىخندد) قرمز؛ موز نخریدم؛ گفتم دوباره تا به دستت برسه همهاش له مىشه.
پدر: این همه چیز؟ مگه مینىبوس راه افتاده؟
ترانه: اى، همچین، آقا محسنى گفت دیگه کم کم راش مىاندازه.
پدر: پس پول از کجا آوردى؟
ترانه: مىرم سر کار.
پدر: مدرسه رو ول کردى؟
ترانه: نه، فقط بعدازظهرها مىرم. دیگه عزیزجون هم کمرش بهتر شده. از مدرسه بدو مىرم خونه، یه سرى بهش مىزنم و مىرم سر کار.
پدر: از درست نمىافتى؟
ترانه: نه، فقط یه مدتى مىرم؛ همچین که دوباره اجاره مینىبوس بیاد، ولش مىکنم. آقا محسنى مىگفت خیلى خرجشه، دیگه عمرشو کرده، گفتم تو رو خدا دیگه به همون راننده نده. گفت نه مىدم به یکى دیگه.
پدر: چه کارى هست؟
ترانه: تو عکاسى. خواهر دوستم - پرند - برام پیدا کرد. یعنى خودش حامله شد، دیگه نرفت، من رو گذاشت، فقط گفتن شما یه رضایتنامه بدین، مىدین؟
پدر: مىنویسم برات، هفته دیگه که اومدى تحویل بگیر. کارش راحته؟
ترانه: آره کار جالبیه. غیر از عکاسى، فیلمبردارى هم یاد مىدن، که از مجالس زنونه فیلمبردارى کنم ... خوبه دیگه ... حس عجیبى داره.
پدر: چند روزى هست مىرى؟
ترانه: یک، دو، سه ... الان شش روزه ... بابا، پرند اینا، همون دوستم که بهت گفتم، یه گربه داره؛ هفته پیش زایید، سه تا اینقدرى ... چند روز پیش خونهشون بودم دیدمشون. خیلى خوشگلن. یکىشون سفیده، یکىشون سیاه، یکى هم سیاه و سفید. پرند مىگه سیاه و سفیده شکل منه.
پدر خوب مىخندند؛ ترانه هم مىخندد؛ و بعد انگار چیز تازهاى یادش مىافتد.
ترانه: راستى بابا گفتم موهامو کوتاه کردم؟
پدر (در ادامه خندیدن): آره گفتى.
ترانه: بابا ... شما ناراحت من نباشین؛ من مدرسه مىرم؛ خوب درس مىخونم؛ عزیزجون رو دارم؛ همیشه خواب مامانو مىبینم؛ یه کار هم دارم؛ مىنویسم؛ شعر مىگم ... بهم خوش مىگذره، اصلاً هم غصه چیزهایى رو که ندارم نمىخورم ...
«من، ترانه 15 سال دارم» - رسول صدرعاملى - 1380
* * *
ما از زنان مىخواهیم جهانى بسیار بهتر از آنچه تحویل مىگیرند، پشت سر باقى بگذارند. به این منظور، بىشک آنها باید داراى توانایى تشخیص و درک شرایط و موقعیتها باشند و از قدرت انتخاب و تصمیمگیرى، و توان مقابله و ایستادگى در مقابل بدى، ظلم و نابهنجارى به اندازه لازم برخوردار شوند.
آیا یک زن مطیع در مقابل هر آنچه که بر وى تحمیل مىشود مىتواند تغییرى در شرایط نامطلوب پیرامونش ایجاد کند؟ آیا اگر زن را دائماً در کنار «دیگرى» تعریف کردیم و او را صاحب شخصیت و هویتى مستقل به عنوان یک انسان ندانستیم، به صلاح است که سرنوشت نسل آینده را در دستان او قرار دهیم؟ نسلى که براى دستیابى به سعادت بیش از هر چیز باید «صاحب هویت» و «مفتخر به هویت خود» باشد.
پس زن نه در اطاعت و ازخودگذشتگى محض، بلکه با احترام به نیازها، سلایق و آرمانهایش در یک تشریک مساعى مىتواند ابتدا به طور «فردى» مسیر تکامل را طى کند و سپس بر اساس مسئولیت «جمعىِ» خود، جامعه را رو به تکامل ببرد. اما براى تشریک مساعى، زن و مرد - هر دو - باید به یک اندازه به سوى یکدیگر گام بردارند. تشریک مساعى به معناى صرفنظر «یکى» از خواستها و نیازهاى خود به نفع «دیگرى» نیست، بلکه صرفنظر از برخى مطالبات به احترام و بر اساس توانایىهاى یکدیگر است.
امروز باید بپذیریم که در مسیر تحولات اجتماعى بسیارى از نقشها دگرگون شده است. به عنوان مثال قرنها مرد در نقش یک «نانآور» ظاهر شده، اما طى دهههاى اخیر به دلیل شرایط جدید اجتماعى و اقتصادى، زنان نقش فعالترى را در عرصه اقتصاد خانواده بر عهده گرفتهاند. اقتضائات روز ایجاب مىکند که زن و مرد با هم براى تأمین درآمد تلاش کنند. اگر چه در جامعه ما درآمد زن متعلق به خود اوست، اما واقعیت این است که اکثریت قریب به اتفاق زنان، درآمد خود را صرف رفاه و بهبود اقتصاد خانواده مىکنند؛ بىکم و کاست.
با تغییر نقشهاى سنتى در خانواده - که جنبه اقتصادى تنها یک وجه آن است - ما امروز بیش از پیش به تبیین مکرر و دائمى جایگاه و هویت هر یک از زن و مرد در خانواده نیازمندیم تا ارتباطات انسانى، اخلاقى و قانونى در فضاى پر ابهام میان سنت و مدرنیسم، میان دیروز و امروز و میان اقتضائات و الزامات گم نشود.
اینک در مسیر تحولاتِ غیر قابل اجتنابِ اجتماعى، نقشهاى ثابت که بر اساس نوعى تقدیر تاریخى براى زن رقم زده شده، مورد پذیرش نخواهد بود. ما باید بدانیم که چه چیزى و چه کسى هستیم؛ باید خودِ خویش را کشف کنیم و پس از آن در نقش اجتماعى خود جاى گیریم.
هر انسانى نمایشنامه زندگى خویش را خود مىنویسد. نقشهاى تحمیلى یا دیرى نخواهد پایید و یا نتایج مثبتى نخواهد داشت. چگونه است که در روزگار فرودستى مطلق زن که اسلام ظهور کرد به ستایش آن تحول عظیم در زندگى زنان مىپردازیم، اما در عصر تغییرات و تحولات پرشتاب کنونى، به حکم همان نگاه پویاى اسلام ناب، گردن نمىنهیم. برخى از ما گویى سعى داریم با همه توان تصاویر کلیشهاى از زن را در اذهان حفظ کنیم و با هر تغییر و تحولى مبتنى بر اقتضائات و نیازها به مقابله برخیزیم. چنین رویکردى بىشک از آنجا که با واقعیات همخوانى ندارد سبب ناباورى و دورى نسلهاى کنونى و آینده از فرهنگ ملى و دینى خواهد شد.
سینما، همذاتپندارى، خودیابى
اما در این چالش جدید، آیا سینما مىتواند به عنوان ابزارى به انسان امروز در خودیابى خویش کمک کند؟ اکثر صاحبنظران علوم اجتماعى بر تأثیر هنر در ذهن و رفتار انسانها تأکید دارند. اساساً آدمى تحت تأثیر پدیدههاى گوناگون اطراف خود است. طبیعت، محیط زندگى فردى و اجتماعى، شرایط سیاسى و اقتصادى و ... هر یک تأثیرات خود را بر روح، روان و رفتار آدمى خواهند داشت. در مقوله سینما نیز که موضوع بحث ماست، «همذاتپندارى» عاملى در نزدیکى انسان به این هنر و تأثیرپذیرى درخور توجه او از این پدیده قرن بیستم است.
ساخت فیلمهایى که نگاهى متمرکز به زن و مسائل او دارند مىتواند تأثیرات رفتارى و اجتماعى قابل توجهى داشته باشد. فیلمهاى خوب و منطبق بر ویژگىهاى ملى و دینى بىشک در مسیر طرح و حل مسائل زنان راهگشاست و فیلمهاى بىاعتنا به این ویژگىها خنثى یا داراى تأثیرات منفى خواهد بود.
آقاى اسماعیل باغستانى در مقالهاى تحت عنوان «تأثیر سینما بر مخاطبان زن در ابعاد فرهنگى و اجتماعى» از مجموعه مقالات همایش زن و سینما (آبگینه 2) در مرورى بر این موضوع مىنویسد:
«اولاً هنر براى تأثیر بر مخاطب از سیر تخیل عبور مىکند. مثلاً سینما با تحریک قوه تخیل، به فهم ما از خود و جهان اطرافمان وسعت مىبخشد. به این شیوه که با نشاندادن انواع ممکن آدمها، شخصیتها و رفتارها، فهم ما را از جهان در اَشکال ممکن عمق داده و از طریق ارائه مشابهت هایى که میان ما و دیگر انسانها وجود دارد، شناخت ما را از خویش بیشتر مىکند.
ثانیاً مخاطب سینما و یا هر هنر دیگرى را نباید مخاطبى منفعل و کنشپذیر فرض کرد. مخاطب، مصرفکننده و اثرپذیرِ صِرف نیست. ویژگىهاى ذهنى، روانى، اجتماعى، معلومات و ذوق و سلیقه مخاطب نیز در فهم و در نتیجه اثرپذیرى او از اثر هنرى نقش فعال دارد. به عبارت دیگر فرآیند تأثیر و فهم هنر، فرآیندى یکسویه و استبدادى نیست. بلکه فرآیندى دوسویه است. مخاطب نه تنها مىتواند ادراک خود را از اثر هنرى افزایش دهد، بلکه مىتواند در حالتى مشابه هنرمند عمل کند و از میان آن مواد و مصالح نمایشى، تصویرى، روایى، موسیقایى و محیطى، عناصرى را انتخاب کند. در این معادله هنرى، جنبهاى اخلاقى نیز وجود دارد. جنبهاى که صریحاً نشان مىدهد مخاطب با هنرمند برابر است. از اینرو واژه «مصرفکننده» نادرست است. زیرا مخاطب دیگر نه منفعل، بلکه فعال است. او در فرآیند هنر، شرکت فعال دارد.»
باغستانى در بخش دیگرى در موررد تفاوت میان میزان و نوع اثرپذیرى زن و مرد از سینما مىنویسد:
«پاسخ درست و دقیق و تفصیلى به این موضوع در گرو بررسى دقیق و همهجانبه شخصیت فردى، روانى و اجتماعى زن و مرد است. اما اجمالاً در این زمینه مىتوان دو نظرگاه را قائل شد.
نظرگاهى که رنگ سنتى دارد و تقریباً در موضوع تأثیرپذیرى از اثر هنرى، زن و مرد را مساوى فرض مىکند. بر اساس این نظرگاه زن و مرد از مکانیسم روانى واحدى برخوردارند و در نتیجه نحوه و میزان اثرپذیرى آنها هم از هنر و سینما یکسان است. بىگمان این نظرگاه با این مایه اطلاق چندان پذیرفتنى نیست. شاید صورت تعدیلیافته این نظریه این باشد که زنان و مردان ضمن داشتن مشترکاتى در این زمینه، در حیطه حساسیت روانى و اثرپذیرى، ویژگىهاى منحصر به فردى هم دارند. طبعاً چیزهایى براى زنان جذابتر، شادىانگیزتر یا اندوهزاتر است، اما براى مردان چنین نیست و عکس این قضیه هم صادق است. در مواردى هم مىتوان درک و تأثیر یکسانى را در مرد و زن سراغ گرفت. آنچه در واقع به تأثیرپذیرى از سینما منجر مىشود مفهومى است که آن را همذاتپندارى مىخوانند. یعنى مخاطب با همذاتپندارى خود با یکى از شخصیتهاى اثر مورد نظر تحت تأثیر قرار مىگیرد. این موضوع طبعاً در سینما به دلیل قدرت فوقالعادهاش به صورت توفیقآمیزترى اتفاق مىافتد. زنان و مردان در مواردى به صورت مشابه و در مواردى به طور مستقل از یکدیگر، از سینما متأثر مىشوند.
اما در مقابل این نظر، دیدگاه دیگرى وجود دارد که بر اساس آن نحوه درک و اثرپذیرى زنان از جهان و مخصوصاً از سینما به کلى با مردان مغایر است. این نظرگاه که هم به صورت مکتبى نظرى و هم به شکل جنبشى اجتماعى مجال بروز یافته معتقد است تاریخ بشرى با همه محتویات و جلوههاى رنگارنگش صبغه مذکر دارد. این دیدگاه که به «فمینیسم» شهرت دارد هنرها و به ویژه سینما را نیز از این قاعده مستثنا نمىداند. به همین دلیل است که از جمله تئورىهایى که در باب نقد سینما در دهههاى اخیر ظهور کرده تئورىهاى فمینیستى است. بر این اساس همه چیز در سینما و از جمله زن به صورتى نمایانده مىشود که مرد مىپسندد و از این طریق زن و کلاً واقعیت تحریف مىشود. در این دیدگاه، نگاه دوربین نگاهى کاملاً مردانه - و نه نگاهى آزاد - است و بنا بر طبیعت مردان، خواستار جلوهفروشى زنان است. از اینرو زنان با این ویژگى در فیلمها ظاهر مىشوند تا نگاه خیره و نظربازانه مرد را اقناع سازند. نقد فمینیستى فیلم در پى ویران ساختن این نوع نگاه و ساختار در فیلمهاست. بر اساس نظریه نقد فمینیستى فیلم، سینما از طریق القاى نگاه مردانه، تأثیرات سیاسى، فرهنگى و اخلاقى بر بیننده مىگذارد. حتى کم کم نگاه مخاطب زن را به نگاهى مردانه تبدیل مىکند که طالب دیدن زن در قالب جلوهفروشانه است و بدین گونه به استحاله حسى و روحى زن منجر مىشود.»
* * *
عَمْرو: آیا تو نبودى که 37 بار به خواستگارى راحله آمدى و هر بار که «نه» شنیدى رفتى و بازگشتى؟
عبداللَّه: به خدا قسم که این من بودم و اگر هزار بار دیگر نیز «نه» مىشنیدم باز مىگشتم و اگر دیوار مىبستید نقب مىزدم و اگر از در مىراندید از دریچه و بام مىآمدم. جان را بهایى نیست، بستانید. سوگند به خدایى که در طور ظاهر شد و سپس بر صلیب رفت و از آنجا به مکه در آمد، من راحله را از جان دوستتر دارم ... راحله ...
راحله: بگو عبداللَّه، از من چه بدى ظاهر شد که سزاوار این جفا شدم؟ و در آن جهان به مادرم که خیر ندید چه بگویم؟ چه خطا دیدى که از من بریدى؟ چه بود که ترکم کردى؟
عبداللَّه: سوگند به شب چون شکسته شود و روز چون بر آید، که از تو جز مِهرى ندیدهام که همه عمر از آن محروم بودهام. بیمارى جان تو بر من باد و سایهات از زمین کم مباد. اما اینکه آمدم به اختیار من نبود. من مىروم چون خوانده شدهام.
عمرو: چرا ما این دروغها را مىشنویم؟
راحله: حرف بزن عبداللَّه. بگو؛ به کجا خوانده شدهاى؟
عبداللَّه: من از سوى کوفه ندایى مىشنوم که بر آن کسى شنوا نیست. آه، راحله، تمام حجّت من بر مسلمانى حسینِ على بود آنچنان که تو به من گفتى؛ و در آن مجلس شیوخ شنیدم از حسین دیگرى مىگویند که به راه دنیارپرستان رفته است. گفتم نکند دیر شود و من او را ندیده باشم و حقیقت را نیافته؛ و تمام عمر زیر سایبان شک، اسف بخورم که چرا بر حقیقت دانا و بینا نیستم.
طاهر: شنیدید؟ او در شک است.
عَمْرو: بگذار سخن بگوید.
عبداللَّه: من در آن مجلس صدایى شنیدم که کمک مىخواست و چون نیک نظر کردم تنها من بودم که مىشنیدم. صدایى بود که مىگفت کجاست یارىکنندهاى که مرا یارى کند؟ ... و من برخاستم.
طاهر: (شمشیرکشى مىدود) یاوهگو ...
راحله: دست بکش ابله! نام یا بدنامى من چه جایى دارد؟ بگذار نوآمده به راهى که باید، برود ...
عبداللَّه، در هراسم افکندى. یک بار نگفتى آرزو مىکردى کاشکى روز واقعه پاى صلیب در جُلجتا بودى؟
عبداللَّه: آرى.
راحله: آیا تو را براى همین خواندند؟ ... برو عبداللَّه، اما نه چنین دست خالى. بیا، ترکش و تیر بردار، و این سپر و کمند را بگیر. تو حتى مشک آب ندارى و دینارى تا گرده نانى بخرى. این ترکبند نان است با چند سکهاى. برو عبداللَّه؛ اگر به جایى خوانده شدهاى، زودتر برو ... چرا ما نگهش داشتهایم؟ ... برو و حقیقت را بدان؛ با «یقین» برگرد و یا «انکار».
طاهر: راحله، خواهر، حالا چگونه به میان قبیله برمىگردى؟
راحله: ... سربلند.
«روز واقعه» - شهرام اسدى (فیلمنامه: بهرام بیضایى) - 1373
* * *
براى ایجاد «مفاهمه»، «تقابل» را دامن نزنیم
گفتگوى ما با آقاى اکبر نبوى نویسنده و منتقد، در قسمتهاى پیشین تا بدانجا رسید که حضور زن در سینما پس از یک دوره رکود، از اواخر دهه شصت، حال و هوایى تازه و سمت و سویى مثبت یافت. اگر چه به دلیل بحران معرفت و اندیشه، نبود درک صحیح از موضوعات اجتماعى و عدم توجه کافى به اقتضائات زمان و مکان به یک جریان تبدیل نشد.
به تعبیر آقاى نبوى در سینمایى که درک درستى از زمانه خود ندارد و نمىداند در کدام گردنه خطیر از حیات ملى خویش ایستاده، نه تنها موضوع «زن»، بلکه سایر موضوعات درست دیده نخواهد شد.
ادامه این گفتگو را مىخوانید:
ابتهاج: جناب آقاى نبوى، شما تأکید کردید که در همه عرصهها از جمله سینما باید براى «درست دیدن» و «تأمین نگاههاى ملى» تلاش کرد. آیا مىپذیرید توجه به مسائل زنان از جمله نگاههاى ملى است؟
نبوى: بله: قبول دارم.
ابتهاج: براى تأمین این نگاه ملى چه باید کرد؟
نبوى: براى تأمین یک نگاه ملى و درستدیدن مسائل زنان در درجه اول باید زن، خصوصیات و نیازهایش را بشناسیم و جایگاه و مرتبه او را در تحولات اجتماعى، سیاسى و فرهنگى ایران معاصر به درستى درک کنیم. مىبایست زن را در فرآیند حرکت کلى جامعه بفهمیم و تلاش کنیم براى پرسشها و اقتضائاتش پاسخهاى واقعى ملى و دینى پیدا کنیم. در این زمینه مىخواهم تأکید کنم هر نوع تلاشى براى تجویز نسخههاى غیر ملى و غیر دینى و تجربه راهى که دیگران بر اساس مبانى معرفتى و فکرى خود رفتهاند - در ارتباط با همه اقشار اجتماعى از جمله زنان - پاسخ منفى مىدهد. البته مىتوان از دستاوردهاى بشرى استفاده کرد، منتهى باید آنها را باز تعریف کنیم. من، در حوزه علوم انسانى معتقد به مصرفکنندگىِ صرف نیستم. ما باید مفاهیمى را که ممکن است مفاهیم خوبى هم باشد مورد بررسى قرار دهیم. همین طور به تجربیاتى که دیگران از آن نتایج مثبتى گرفتهاند توجه کنیم؛ مفاهیم و نتایجى که احیاناً خودمان تجربه نکردهایم و عالمان و دانشمندان ما کمتر در مورد آنها فکر و تأمل کردهاند. اما در بکارگیرى این تجربیات انسانى یا دستاوردهاى معرفتى حتماً مىبایست اقدام به بازتعریف و بازتولید کنیم و پس از بومىکردنش، آن را به مورد اجرا بگذاریم.
در مورد زنان نیز این موضوع مصداق دارد. اگر ما زن را به عنوان یک موجود انسانى نشناسیم و جایگاهش را در تحولات اجتماعى، سیاسى و فرهنگى - حداقل طى 25 سال گذشته - مورد دقت قرار ندهیم، همچنین با شناخت از گذشته خود و نیز از نقطهاى که ایران امروز در آن قرار گرفته و چشماندازى که معتقدیم باید بدان بنگریم آگاهى نداشته باشیم، مجموعه این نشناختنها و ندانستنها، ما را از هدف و مقصد دور خواهد ساخت.
اگر در مورد زنان و سایر اقشار و گروههاى اجتماعى، رویکردها و راه حلهایى ارائه دهیم که نه تنها شفابخش و گرهگشا نیست، بلکه بر گرههاى کور ما اضافه مىکند، به بیراهه رفتهایم و حرکت ملى را با اختلال جدى مواجه خواهیم ساخت. این مشکلى است که ما در حوزههاى مختلف داریم و در حوزه زنان نیز طى 15 - 10 سال گذشته به شکل مشخص و مکرر داشتهایم.
ابتهاج: قبل از آن مشکلى نداشتیم؟ چه در حوزه زنان و چه در نوع راه حلها؟
نبوى: قبل از آن سعى نمىشد نسخهپیچى شود.
ابتهاج: در هر حال چون مشکل وجود داشت مىبایست به آن مىپرداختیم و به دنبال راه حلهاى مناسب مىگشتیم.
نبوى: مشکل وجود داشت، حالا یا سعى مىشد آن را نبینند یا در کانون توجه نبوده، اما به هر حال وقتى 15 - 10 سال قبل در کانون توجه قرار گرفت متأسفانه افراد، گروهها یا جریانهایى برخورد متناسب با نیازهاى واقعى زنان را در چارچوب حرکت ملى و دینى جامعه نداشتند و این وضع، فضا را غبارآلود کرد.
البته از سوى دیگر تأکید مىکنم که حرکت ملى و دینى ما نیز باید به طور دائم از ضعفها و نارسایىها پالایش و به سمت آرمان و هدف اصلى هدایت مىشد. به هر حال نتیجه این شد که سوء تفاهماتى در عرصه ملى در مورد زنان به وجود آمد. سوء تفاهماتى که حتى سبب شد تلاشهاى مثبت انجام شده براى حل مسائل زنان و اقدامات و برنامهریزىهاى کسانى که مىخواستند متناسب با نیازهاى واقعى خود مشکلاتشان را برطرف و حل کنند، در یک فضاى تبلیغاتى آکنده از گرد و غبار گم شود.
ابتهاج: در عرصه سینما و در روند نسبتاً مثبتى که از اواخر دهه 60 آغاز شده بود چه اتفاقى افتاد؟ در واقع به دنبال مباحث شمارههاى پیشین مىخواهیم به سینما بازگردیم و روند تاریخى موضوع را پى گیریم.
نبوى: همان طور که اشاره کردم از اواخر دهه 60 تلاش مىشد نگاهها به واقعیت نزدیکتر شود. در نیمه دهه 70 مىتوانست اتفاقات امیدوارکنندهترى به اعتبار شرایط جدیدى که در کشور به وجود آمد، بیفتد. ما نمىتوانیم منکر شویم که فضا بعد از دوم خرداد 76، مقدارى تغییر کرد. سینما مىتوانست خیلى خوب از این فضا در جهت تعالى خود استفاده کند. اما متأسفانه اتفاقات دیگرى این فرصت را از کف برد، یعنى فرصتى طلایى که در عرصه سینما سوخت. به طورى که امروز بسیارى از فیلمسازان حسرت قبل از دوم خرداد را مىکشند و معتقدند سینما در اختیار پدرخواندههاى سینمایى و تولیدات آن در اختیار جریان فیلمفارسى قرار گرفته است. به بیان دیگر امروز در بسیارى از این تولیدات فقط سکس نیست، و الّا همه مشخصات فیلمفارسى وجود دارد.
از دلایل مهم این وضع، نوع مناسبات اقتصادى است که در این سالها بر سینما حاکم شد. بدین معنى که در حال حاضر تهیهکنندههاى سینما - به جز معدودى - کاملاً از سواد و هنر لازم در این زمینه بىبهرهاند. آنها به عنوان گروهى کاسبکار و تاجر وارد میدان شده و در عرصه فرهنگ مشغول تجارت هستند. ما شاهد تهیهکنندهسالارى طى این دوران بودهایم و به یک اعتبار «اختیار» در دست آنهاست.
در زمان وزارت آقاى خاتمى - به خاطر تلاشى که مىشد تا سینما رشد کند - ارزش و اعتبار را در سینما متعلق به کارگردان دانستند و ما کارگردانسالارى را شاهد بودیم. اگر چه کارگردانسالارى هم کار مطلوبى نیست. چون در عرصه فعالیتهاى جمعى، اگر «صنفى»سالار باشد به کار ضربه مىخورد. این موضوع به ویژه در سینما که تولیدات آن محصول کار گروهى از هنرمندان و متخصصان است مصداق دارد. در برخى حوزههاى هنرى که کارها انفرادى است مثل رمان، شعر یا خوشنویسى این وضعیت وجود ندارد. اما در سینما اگر قرار باشد یک صنف خود را سالار و برتر بداند، ضربهزننده است.
با این حال مىخواهم بگویم در آن زمان رویکرد کارگردانسالارى به دو دلیل قابل دفاع بود:
یکى اینکه سینماى پس از انقلاب کارگردانهاى خاص خود را مىطلبید و مىبایست چنین افرادى را تربیت مىکرد. این وجه کارگردانسالارى که در زمان وزارتهاى خاتمى مطرح شد مىتوانست به شکلگیرى این جریان کمک کند. کارگردانانى مثل حاتمىکیا، ملاقلىپور، کمال تبریزى، مجتبى راعى و یا خانمها درخشنده و بنىاعتماد، محصول آن دوره هستند. ما کارگردانان خاص خودمان را مىخواستیم و شرایط به گونهاى بود که مىبایست از کارگردانها به عنوان مدیریت پروژه تولید فیلم، حمایت ویژه صورت گیرد.
دلیل دوم براى قابل دفاع بودنِ «کارگردانسالارى» در آن مقطع، این است که به هر حال این رویکرد بسیار بهتر از تهیهکنندهسالارى است. آن هم در نظام تهیهکنندگى سینماى کشور که شما هر آدمى را با سوابق شغلى کاملاً بىارتباط با موضوع، در آن مىبینید. مثل کسى که نمایشگاه اتومبیل داشته یا بساز و بفروش بوده است؛ آن هم با یک دنیا ادعاى کارشناسى هنر و سینما. یعنى حتى اگر داراى آن سوابق شغلى غیر مرتبط هم نباشند، اصلاً قد و قواره فرهنگى مناسب را براى این کار ندارند. در نتیجه آن جریان میمونى که مشغول بسترسازى براى رسیدن به یک سینماى اجتماعى خوب بود، به دلیل این نوع نگاه مدیران سینمایى بعد از دوم خرداد، لطمه دید.
ابتهاج: شما در یک مقطع زمانى از کارگردانسالارى دفاع کردید. اما از آنجا که اشارهاى داشتید به نامطلوببودن این رویکرد در هنرى جمعى مثل سینما، در باره اثرات منفى آن بیشتر توضیح دهید.
نبوى: همان طور که گفتم کارگردانسالارى در آن مقطع قابل دفاع بود، اما ادامه آن آسیبهایى را در پى داشت و سبب شد که ما تقریباً به یک سینماى گلخانهاى رسیدیم.
ابتهاج: یعنى چه؟
نبوى: یعنى سینمایى که نیاز به مراقبتهاى بسیار ویژه دارد؛ مراقبتهاى مالى، سرمایهگذارى و نمایشى. سینمایى که نمىتواند روى پاى خود بایستد. از آنجا که دولت از این سینما حمایت مالى مىکرد، کارگردانها بر مبناى سلیقه خود اقدام به ساخت فیلم مىکردند و نگران بازگشت سرمایه نبودند. مردم هم به آن سلایق پاسخ منفى دادند و نتیجه به یک سینماى تنبل و پاستوریزه منجر شد که نتوانست با مردم و مخاطبینش ارتباطى برقرار کند و با ضعیفترین میکروبى هم از پا در مىآمد. کما اینکه از پا در آمد؛ بارها و بارها.
البته مردم متهم شدند که کمتوجهاند، ولى تجربه ثابت کرده که اگر فیلم خوب به نمایش در بیاید مردم از آن استقبال مىکنند.
ابتهاج: به هر حال پس از این روند، امروز موضوع بحث ما یعنى زن و سینما در چه وضعیتى قرار دارد؟
نبوى: این روند در اواخر دهه 70 به دلایلى که ذکر شد مجدداً دچار سیرى نزولى شد و در نتیجه مىبینیم زن که قرار بود تأثیرات وجودى و جریانسازىهاى اجتماعىاش در عرصه سینما تجلى یابد دوباره اسیر نگاههاى ابزارى مىشود؛ نگاههایى که داشت در سینماى ما رنگ مىباخت.
ابتهاج: درست است، اما در همین سالها ما شاهد آثارى هم بودهایم که به موضوع زن و مشکلات او پرداختند، مثل فیلم «دو زن».
نبوى: فیلم «دو زن» خانم میلانى؟
ابتهاج: بله.
نبوى: به نظر من نگاه خانم میلانى، نگاهى زنگرایانه است، نه انسانگرایانه. این نوع نگاه وقتى به میدان مىآید «انسان» دیگرى را نفى مىکند و به شکلى قدم در این راه مىگذارد که به جاى ایجاد «مفاهمه»، در واقع «تقابل» را دامن مىزند.
ما قرار نیست براى دفاع از حقوق زن - بدون در نظر گرفتن تبعات اقداماتمان - مردان را محکوم کنیم یا براى دفاع از حقوق مردان، زنان را مورد اتّهام قرار دهیم. کما اینکه در بسیارى از فیلمهاى سینما و تلویزیون مرد مظلوم و بدبختى را نشان مىدهند که از صبح تا شب جان مىکَنَد و در نهایت باید خسته و کوفته غرغرهاى همسرش را تحمل کند.
ابتهاج: به نظر شما تصویر ارائهشده از همسر، پدر و برخوردهایى که در اجتماعى یا دادگاه با «فرشته» در فیلم «دو زن» شد، در زندگى زنان ما مصداق نداشته است؟
نبوى: من اصلاً واقعیتهاى اینچنینى موجود در جامعه را رد نمىکنم. مطلقاً رد نمىکنم. اما با این نوع نگاه مشکل دارم. نمىگویم این اتفاق در جامعه ما رخ نمىدهد، مىتوانم صدها مورد از آن را شاهد مثال بیاورم، اما با تفکر حاکم بر «دو زن» مشکل دارم.
ابتهاج: من از محل جستجو به دنبال نقطه تلاقى، این فیلم را مورد مثال قرار دادم. بسیارى از مشکلاتى که برخى زنان و دختران ما با آن روبهرو بودهاند در این فیلم نشان داده شد و استقبال خوبى هم از آن به عمل آمد. یعنى پرمخاطب بود و به ویژه زنان زیادى با آن همذاتپندارى کردند. طرح این مشکلات هم برایم از این باب اهمیت دارد که مىتواند به اصلاح نگرش در باره زنان کمک کند.
نبوى: همان طور که قبلاً اشاره کردم من قرار است در سینما «انسانیت» ببینم. این هم بدین معنى نیست که مشکلات زنان را نبینم. فقط باید از مطلقانگارى پرهیز کرد. مىتوانم فیلمهایى را با نگاه انسانى برایتان مثال بزنم که به مشکلات زنان خیلى خوب پرداخته است.
مثل فیلم «نرگس» خانم بنىاعتماد که حتى به «آفاق» در این فیلم یک نگاه جنسیتى نمىشود، بلکه یک نگاه انسانى حاکم است یا فیلم «بانوى اردیبهشت» از همین کارگردان که بعضى مسائل عرفى را مطرح مىکند، اما با نگاهى انسانى.
در «زیر پوست شهر» و همین طور در مستند بسیار درخشان خانم بنىاعتماد به نام «این فیلمها را به چه کسى نشان مىدهید؟»، با وجود اینکه بخش عمدهاى از کسانى که مورد مصاحبه قرار مىگیرند زنان هستند، نگاه زنگرایانه نیست، بلکه انسانى است.
این نحوه نگاه تصحیح همان باورهایى است که شما مىفرمایید. یعنى ببینید «زیر پوست شهر» براى تصحیح بعضى نگاههاى غلط به یکى از گروههاى انسانى تا چه حد بالایى موفق است.
ابتهاج: در فیلم «زیر پوست شهر» بین طوبى و همسرش تقابل نبود؟
نبوى: اگر هم بود، شما روند و برآیند را در یک فیلم مىبینید؛ طرح یک مسئله اجتماعى - فارغ از زن و مرد - در قالب فیلم و درگیر کردن ذهن مخاطبین براى کمک به رفع این مسئله و در این روند اگر مناسبات انسانى و مقام انسان مورد توجه قرار گیرد، زن هم دیده مىشود و بخش مهمى از مشکل حل است.
در هنر با پدیدهاى روبهرو هستیم که یا نباید وارد موضوعى بشویم و یا اگر اقدام همهجانبهاى در باره آن صورت ندهیم، اصل موضوع مورد سؤال قرار مىگیرد. اگر نگاهمان را به نحوى تنظیم کنیم که به مطلقانگارى برسیم لطمات، بیش از دستاوردها خواهد بود. این ویژگى هنر است و در مورد سینما به واسطه اینکه با تصویر سر و کار دارد، مصداق بیشترى پیدا مىکند.
* * *
معمار: یااللَّه، طوبىخانم! از این طرفا؟!
طوبى: سایه شما کم نشه. نگفتم جونِ عزیزت اگه محمودآقا (همسر طوبى) گفت مىخواد خونه رو بفروشه، بگو نه؟
معمار: وقتى اون فروشندهس، من نه، هزارون دیگه خریدارن. چه توفیرى مىکنه کى بخره؟
طوبى: به غریبه حرجى نیس. ولى تو که ناسلامتى هممحلهاى هستى، چرا؟
معمار: چرا کُلُفت مىگى؟ مگه به زور خریدم یا بُزخرى کردم؟
طوبى: اقلاً یه امروز سند رو به من بده (براى وثیقه گذاشتن و آزاد کردن دخترش از بازداشتگاه موقت)، کارم گیره، خدا به سر شاهد، برات پس مىآرم.
معمار: مگه تو جیبمه. در ثانى پول دادم، مگه الکیه ... .
طوبى: به حق پنجتن آلعبا خیر نمىبینى. مرد حسابى کم خونه تو این شهر بود که طمع کردى به این ... آلونک ما؟
معمار: لا اله الا اللَّه. من با زنجماعت دهن به دهن نمىشم.
برو، مردتو بفرست. بدبختیه واللَّه، حالا باید با لچکبهسرها سرشاخ بشیم ... .
«زیر پوست شهر» - رخشان بنىاعتماد - 1379
* * *
زنان در بیشتر اوقات در شرایط اجتماعى و خانوادگى ضعیفترى نسبت به مردان قرار داشتهاند. اگر چه نباید گناه این وضعیت را تنها به پاى مردان نوشت. این شرایط از عوامل متعددى چون تفکرات و آداب و سنن غلط - که مردان و زنان هر دو تابع آن بودهاند - وضعیت جسمانى زنان و اوضاع اقتصادى آنان و ... ناشى شده است. اما به هر حال کسى که در مرتبه ضعیفترى قرار مىگیرد، رنجها و گرفتارىهاى بیشترى را در طول زندگى متحمل خواهد شد.
حرکت بشر به سوى تعالى، بهبود و پیشرفت در جوامع مخالف بر اساس مبانى فکرى موجود متفاوت بوده است. مباحث مربوط به زنان نیز طى دهههاى گذشته با توجه به مبانى فکرى و معرفتى جوامع گوناگون مطرح شده و در مسیر تغییر و تحول قرار گرفت. تغییر و تحولى غیر قابل اجتناب که لزوم آن از سوى همه صاحبنظران مورد تأکید است. اما به نظر مىرسد محل بحث و بررسى یا به تعبیرى محل اختلاف بیشتر در نحوه بیان مسائل و چگونگى حرکت در این مسیر باشد.
بىشک تأکید بر «درست دیدن» و «تأمین نگاههاى ملى» در این محل اختلاف، مىتواند دیدگاهها را به هم نزدیک سازد و در نتیجه به جاى مقاومت در مقابل یکدیگر و به کُندىکشاندن حرکت، سبب سرعت براى رسیدن به مقصد شود. اگر چه ممکن است «درست دیدن» و «تأمین نگاههاى ملى» از سوى دیدگاههاى مختلف، تعاریف متفاوتى یابد؛ با این حال به نظر مىرسد اصرار بر آنها - از آنجا که عواملى ریشهاى و کلیدىاند - بتواند در عموم موضوعات از جمله موضوع مورد بحث ما یعنى سینما نویدبخش آیندهاى باشد که در آن شاهد نقاط تلاقى بهتر و بیشترى با حوزه مسائل زنان باشیم.
* * *
فرشته: نه اینکه در زندگیم لحظات قشنگ، نداشتم؛ داشتم. ولى اونقدر کمرنگ بوده که یادم نمىآد. خواستم بهش بگم ... اما نشد، نخواست، یعنى نذاشت. نمىدونى رؤیا، نمىدونى چقدر تلاش کردم تا زندگى رو که بهم تحمیل شده بود بسازم. مىخواستم دوستش داشته باشم، مىخواستم شهرزاد قصهگو باشم. نمىخواستم تسلیم بشم، اما اون یه کنیز مىخواست ... .
(صداى زنگ تلفن و خبر مرگ احمد که به رؤیا مىدهند).
رؤیا: از بیمارستانه.
فرشته: مُرد؟
رؤیا: ...
فرشته: پس هیچ وقت نمىفهمه که من اینجا بودم.
رؤیا: نه، نمىفهمه.
فرشته: فکر مىکنم دوستش داشتم، مثل یه زندونى که زندانبانشو دوست داره. دلم نمىخواست بمیره، دلم براش مىسوخت ... رؤیا ... .
رؤیا: چیه عزیزم؟
فرشته: حالا من باید چکار کنم؟
همسر رؤیا: زندگى ...
فرشته: مطمئن نیستم بتونم. یادم رفته. باید فکر کنم. حالا باید بچهها رو دست تنها بزرگ کنم. یعنى مىتونم؟! ... باید صبور بود و واقعبین ... بچهها ... بچهها باید باباشونو ببینن، باید بفهمن باباشون مُرده ... واى من چقدر کار دارم ... رؤیا ...
رؤیا: جانم.
فرشته: یک احساس عجیبى دارم. مث یه پرنده آزادم، اما بال ندارم.
رؤیا: مىفهمم.
فرشته: رؤیا ...
رؤیا: جانم ...
فرشته: تو فکر مىکنى چه بلایى سرم مىیاد؟
رؤیا: چه بلایى؟ فقط تو یه مدتى ضعیف و مریض شدى. باید بخوابى؛ عمیق بخوابى. بعدش موفق مىشى؛ مىتونى تصمیم بگیرى فرشته. مطمئنم. من تو رو خوب مىشناسم.
فرشته: مىتونم برم تمرین رانندگى، برم کلاس کامپیوتر، یه کارى بکنم. تو فکر مىکنى منو دوباره دانشکده قبول کنن.
رؤیا: باید سعى خودتو بکنى.
فرشته: بچهها ... بچهها چى؟ اونا رو به من مىدن یا عموشون یا بابابزرگشون ...؟ ... رؤیا ... .
رؤیا: جانم.
فرشته: خدا به من صبر بده، چقدر من کار دارم؛ دانشکده برم، پدر و مادر بچهها باشم ... واى نباید وقتو از دست بدم ... رؤیا ... .
رؤیا: جانم ...
فرشته: یه کتاب، یه کتاب دارى راجع به زنانى که باید بچههاشونو تنهایى بزرگ کنن ... .
«دو زن» - تهمینه میلانى - 1377
* * *
«من امر مىکنم، تو اطاعت کن»؛ این چیزى است که به آن اعتراض دارم
خانم تهمینه میلانى امروز فیلمسازى نامآشناست؛ به ویژه پس از سهگانه خود که زنان را در آن محور اصلى قرار داد.
مریم بصیرى نویسنده و منتقد در باره وى مىگوید: «میلانى در «بچههاى طلاق» و سپس «افسانه آه» به خواستهاى سرکوبشده زن و آرزوهاى او براى یک زندگى دلخواه اشاره مىکند و سپس در «دو زن»، «نیمه پنهان» و «واکنش پنجم» به شکل جدىترى به سینماى زن روى مىآورد. فیلمهاى اول و سوم بر ساختارى زنانه استوارند و «نیمه پنهان» علاوه بر آن داراى رکنى سیاسى هم هست.
«دو زن»، بیشتر بر ضربهپذیرى زنان از مردان تأکید دارد، در حالى که «نیمه پنهان»، مدعى است این ضربهپذیرى علاوه بر مردان از فضاى سیاسى حاکم بر جامعه ناشى مىشود. لایههاى بیرونى «نیمه پنهان» نشان از ملودرامى دارد که به تباهشدن زندگى فرشته و دوستانش مىپردازد.
«واکنش پنجم» نیز شاید ادامه زندگى فرشته در «دو زن» است. اینک همسر رفته و او در «واکنش پنجم» با مشکل حضانت فرزندانش روبهرو مىشود. «فرشتهاى» که از «افسانه آه» در کارهاى میلانى ماندگار شده، زنى فرشته «سیرت» و «صورت» است که در عین معصومیت، همیشه به گونهاى از مردان زندگىاش لطمه خورده و در طى این فیلمها به مرور شادابى و جوانى خود را از دست داده و به چهرهاى رنجکشیده و مصیبتدیده مبدل شده است.
از دید میلانى در این فیلم، زنان چه مرفه و چه فقیر، چه سنتى و چه روشنفکر، چه مذهبى و چه غیر مذهبى، در هر طبقه، موقعیت اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى که باشند درگیر مشکلات زناشویى و مسئله عمدهاى به نام تبعیض جنسیتى هستند و چون قانون از آنها دفاع نمىکند به خاطر حفظ موقعیت اجتماعى و مالى بر عیوب اخلاقى و غیر اخلاقى همسرانشان سرپوش مىگذارند و طلاق را راه چاره نمىدانند.
البته سینماى «میلانى» چه خود قبول داشته باشد، چه نداشته باشد سینمایى فمینیستى است؛ حق همیشه با زنان است و مردان که قادر به درک آنان نیستند، خواه ناخواه آزارشان مىدهند.
هر چند ظهور میلانى و آثارش را در سینماى ایران باید به فال نیک گرفت. در زمانى که به حقوق زنان - آنچنان که درخور آرمانهاى ماست - توجه نمىشد، فیلمهاى او گوشزد کرد که: «یادتان نرود، به احتمال قوى موجودى ضعیف در خیلى خانهها پیدا مىشود که نباید به او ظلم کرد.»
حسنختام این قسمت از مجموعه ما گفتگویى با خانم تهمینه میلانى است که مىخوانید:
ابتهاج: خانم میلانى با تشکر از شما که این فرصت را در اختیار مجله قرار دادید، اجازه دهید با یک سؤال کلى گفتگو را آغاز کنیم. به نظر شما سینما طى سالهاى گذشته آیا توانسته مسائل و مشکلات زنان را به شکل واقعى و با توان تأثیرگذارى براى بهبود وضعیت آنها منعکس کند؟
میلانى: نخیر.
ابتهاج: چرا؟
میلانى: متأسفانه سیاستهاى فرهنگى کشور بیشتر از اینکه به ذات هنر مربوط باشد تابع فرد و تفکر اوست. بدین معنى که با تغییر مسئولین به ویژه مسئولین سینمایى، سیاستهاى فرهنگى نیز تغییر مىکند. مثلاً اگر این فرد یا افراد داراى تفکر سنتى یا محافظهکار یا ضد زن باشند، تأثیر این تفکر را به سرعت در فیلمهاى دوره آنها خواهید دید. من شخصاً چند سال اجازه ساخت فیلم نگرفتم، چرا که مدیر کل مربوطه در آن زمان معتقد بود زنها بهتر است به جاى فیلمساختن از خانواده خود نگهدارى کنند. به هر حال ما داراى یک جامعه سنتى در حال گذار هستیم؛ با تمام قانونمندىهاى خودش. ولى آنچه به نظر مىرسد این است که تغییر وضعیت فرهنگى، ولو با سرعتى لاکپشتى به نفع موقعیت زنان است.
ابتهاج: آیا با همین انگیزه در سالهاى اخیر توجه خاصى به موضوع زنان نشان دادید؟
میلانى: من اصرارى به نوشتن فیلمنامهها و ساخت فیلمهایى با محور مسائل زنان ندارم. اما یک نیاز درونى مرا به این سمت مىکشاند. در واقع فیلمهاى من زنانه نیست، بلکه انسانى است و من با ساخت آنها سعى مىکنم به ایجاد تعادل در جامعه کمک کنم. معتقدم باید واژه «سالار» از محیط زندگى ما بیرون برود. ما باید ببینیم چرا نمىتوانیم در یک محیط 4، 3 نفره مثل خانواده حضور مساوى یکدیگر را تحمل کنیم. اعتقاد دارم براى رسیدن به تعالى اجتماعى باید کمىها و کاستىهاى جامعه را جبران کرد. برخى از این کاستىها به مسائل زنان باز مىگردد. نبود شناخت کافى از زن در جامعه و بىتوجهى به هویت فردى او مشکلات زیادى را ایجاد کرده و مىخواهم بر این نکته تأکید کنم که مسئله زنان در جامعه فقط مسئله زنان نیست، بلکه مربوط به کل جامعه است. من در یک نشست سینمایى پیشنهاد کردم ساختن فیلم در باره زنان و مسائل و مشکلات آنان به عنوان یک «ژانر» مطرح شود، مثل ژانر سینماى کودک و نوجوان. در این صورت است که یک عده مىتوانند به صورت تخصصى راجع به مسائل زنان فیلمنامه بنویسند و با شناخت لازم در باره زنان فیلمهاى تخصصى ساخته شود.
ابتهاج: برخى با توجه به شخصیت «مردان» فیلمهاى شما که معمولاً منفى و سیاه هستند، نگاه شما را یک نگاه زنگرایانه مىدانند و حاصل این نوع نگاه را ایجاد تقابل میان زنان و مردان؛ که البته در چنین صورتى آثار مثبتى نخواهد داشت.
میلانى: من چنین نظرى ندارم. حاجصفدر در واکنش پنجم یا حسن و احمد در «دو زن» انسانهاى بدى نیستند، بلکه حاصل یک جامعه نابهنجارند. شوهر در فیلم «دو زن» نه زنش را کتک مىزند، نه عرق مىخورد، نه معتاد است، نه معشوقه دارد و خلاصه فاقد اِلِمانهاى منفى یک انسان است. پس چرا به من مىگویند این مرد منفى است؟ چون من نشان مىدهم که او به شعور زنش توهین مىکند؟ بعضىها با دیدن این فیلم به من مىگویند ضد مرد. مگر من با این مرد چه کردهام جز آنکه آیینهاى مقابل رفتار نادرست او که مدام مىخواهد زنش را عوض کند، گذاشتهام.
در فیلم واکنش پنجم هم، حاجصفدر فردى است که به اعتقادات خود عمل مىکند. این طور نیست که به چیزى تظاهر کند. بددهن نیست. نجیب و سربهزیر است و نگاه پاکى به انسانها دارد. اما مىگوید: «من امر مىکنم و تو اطاعت کن.» این چیزى است که به آن اعتراض دارم. به نظر من دوره «من امر مىکنم، تو اطاعت کن» گذشته است و ساختار اقتصادى و شیوه زندگى ما دیگر این نوع رفتار را برنمىتابد.
در ثانى، چرا فرهاد را در «واکنش پنجم» نمىبینید یا شوهرِ دوستِ ترانه که به او مىگوید: «تو مثل خواهر منى. وقتى به خانهام آمدى من وارد بازى شدم.» یعنى از تو حمایت مىکنم. یا مجید، نسل دوم بعد از حاجصفدر با اینکه زیر سیطره این پدر است ولى در نهایت چون آینده خود را در خطر مىبیند به نفع فرشته نتیجهگیرى مىکند.
چرا نقش برادر را در «دیگه چه خبر» نمىبینید؟ شاید اولین فیلم سینمایى بعد از انقلاب که در آن خواهر و برادرى رفیق صمیمى هم بودند، «دیگه چه خبر» بود که خواهر به برادر مىگفت: «من عاشق شدهام، عاشق رئیسم شدهام» و با او درد دل مىکرد. خیلى از مسئولین و مطبوعات آن دوره مرا متهم کردند که تو دختران جوان را به رفتارهاى جلف تشویق کردهاى و هفت ماه تمام، فیلم را توقیف کردند. در حالى که من مىگفتم اگر شما نقش تاریخى برادر را عوض نکنید، یعنى از حالت «محافظ ناموس» به یک دوست تبدیل نکنید، همین موقعیتى که اکنون در جامعه پیش آمده ایجاد خواهد شد. در آن زمان حتى تیزر تلویزیونى این فیلم پخش نشد. ولى حالا همه شبکههاى تلویزیون ایران فیلم را پخش مىکنند. البته دیگر دیر شده است و حاصل آن نگرش، ناهنجارىهاى اجتماعى مثل دختران فرارى است. اگر خواهر دردش را به برادر نگوید، حتماً به غریبه خواهد گفت.
فراموش نکنید شما نمىتوانید از یک جامعه سالم حرف بزنید و نیاز افراد آن را نادیده بگیرید. ولى متأسفانه پارهاى از افراد تصمیمگیرنده، به زن یعنى نیمى از جامعه به شکل جنس دوم نگاه مىکنند و توجهى به نیازهاى روانى، عاطفى، جنسیتى، اجتماعى و اقتصادى او ندارند.
ابتهاج: خانم میلانى، سهگانه شما در مورد مسائل زنان با «دو زن» شروع شد که البته به نظر من بهترین در میان این سه فیلم بود. لطفاً در باره «دو زن» بگویید.
میلانى: درونمایه اصلى فیلم «دو زن» نفى هویت انسان در جامعه به ویژه نفى هویت زنان است. با فیلم «دو زن» سعى داشتم این مسئله را به نمایش بگذارم که زن نیمه مکمل است و اگر خودباور نباشد، اعتماد به نفس نداشته باشد و هویت فردىاش مورد تجاوز قرار گیرد بىشک مرد که نیمه دیگر اوست هم، رنگ سعادت نخواهد دید.
ابتهاج: واقعاً چرا احمد این گونه با فرشته رفتار مىکرد؟ چون یک مرد است و مرد ذاتاً در مقابل زن مىایستد؟!
میلانى: رفتارهاى احمد حاصل یک نوع تربیت است. تربیتى که در یک دوره تاریخى از جامعه، کارآیى داشته است. منظورم نوع تربیت خانواده گسترده است که در آن، پدر در رأس هرم است و پسرها، دخترها، دامادها و عروسها در لایههاى این هرم، چرا که همگى در یک خانه زندگى مىکردهاند. ولى این نوع تربیت با تغییر شکل زندگى که از حالت گسترده به سلولى یعنى آپارتماننشینى تبدیل شده دیگر کارآیى ندارد. اکنون خانواده کوچک و به یک زوج و چند فرزند تبدیل شده است. نوع تربیت خانواده گسترده دیگر نمىتواند از کارآیى لازم برخوردار باشد و کلیه مناسبات به ویژه تربیت بچهها باید تغییر کند.
مناسبات امروز اجتماعى، گفتگو را طلب مىکند و در عین حال که هر یک از اعضاى خانواده مسئولیتى بر عهده دارند، مناسبات داخلى بر یک همفکرى و نظرخواهى استوار است. به هر حال از یاد نبریم که ما هماکنون در دوره گذار هستیم و در این مرحله، تضادها بیشتر خود را نشان مىدهند. ولى با همین بحث و گفتگوها، فیلمساختنها، مقالهنوشتنها و ... مىتوان طول این مرحله گذرا را کاهش داد.
ابتهاج: به هر حال برخى «دو زن» را نماد تفکر فمینیستى و ضد مرد در سینماى ایران مىدانند.
میلانى: به اعتقاد من در جامعه کنونى ایران و با قوانین و سنتهاى موجود، صحبت از فمینیسم دور از ذهن است. «دو زن» را یک فیلم انسانى ارزیابى مىکنم تا فمینیستى.
ابتهاج: در این صورت چه تفاوتى میان تفکر حاکم بر «دو زن» با تفکر رایج فمینیستى در جهان مىبینید؟
میلانى: «دو زن» با معیارهاى فمینیستى جهان اندکى شباهت و البته تفاوت بسیارى دارد. شما وقتى از فمینیسم صحبت مىکنید باید آن را تعریف کنید. چرا که این اسم هم مانند بسیارى اسمهاى دیگر در نقاط مختلف جهان تعابیر متفاوتى دارد. به طورى که در بعضى از کشورها طیفى از فمینیستها خواهان طرد کامل مرد از جامعه هستند که مسلماً با عقاید من تفاوت اساسى دارد. من همواره مرد و زن را تکمیلکننده یکدیگر مىدانم و هیچ تفاوتى بین آنها قائل نیستم و اگر دو زن یا فیلمهاى دیگر را در مورد زنان ایران ساختهام سعىام بر این بوده تا با طرح نارسایىها، جامعه را به تعادل انسانى نزدیک کنم.
همیشه گفتهام اگر فمینیستبودن این است که ما در باره زنان حرف بزنیم، فکر کنیم، فیلم بسازیم، رؤیاها، آرمانها، سختىها و مشکلاتمان را نشان دهیم براى اینکه به یک تعادل اجتماعى نزدیک شویم، به این معنا من یک فمینیست هستم، ولى ضد مرد نیستم. در جامعه ما زنان مسائلى دارند و من نمىتوانم چشم خود را بر روى این واقعیت ببندم. بنابراین اصلاً موضوع، جدا کردن زن و مرد نیست. ولى معتقدم در این موضوع نمىتوان با شوخى، تعارف و حرکتهاى ضعیف کار کرد. با حذف صورت مسئله هم نمىتوان واقعیت را حذف کرد و در نهایت این به ضرر جامعه تمام خواهد شد.
ابتهاج: به عنوان آخرین سؤال به سراغ آخرین فیلم شما برویم. آیا در «واکنش پنجم» قصد دارید در مورد واکنشهایى که ممکن است در جامعه از زنان سر بزند، هشدار دهید؟
میلانى: فیلم واکنش پنجم در واقع سهگانه «دو زن» و «نیمه پنهان» را به پایان مىبرد. این فیلم در باره زنى به نام فرشته است که در مقابل یک سؤال بىپاسخ قرار گرفته است: چرا در شرایطى که همسر محبوبش را از دست داده، به جاى آنکه دلدارىاش دهند، او را از خانه بیرون مىکنند، از حقوق اجتماعى محروم مىشود، بچههایش را از او مىگیرند و به دلیل بیوهبودن، باید همواره زیر ذرهبین باشد؟ آیا او با شوهرش هویت مىیافت و بدون او «هیچ» است؟ پس هویت فردىاش چه مىشود؟ از توانایىهاى او که چیزى کاسته نشده و ... .
فرشته از نظر من سمبل زنانى است که در جامعه امروز، محلى از اعراب ندارند. دقت کنید در مورد زنان خیابانى، دختران فرارى، زنان موفق اجتماعى و کلاً شخصیتهاى پررنگ و دراماتیک، بسیار نوشته مىشود و فیلمهاى زیادى مىسازند، ولى در مورد انسانهایى شبیه فرشته که بسیار مىفهمند ولى خاموش با چشمان نگران به آینده مىنگرند، کسى حرکتى نمىکند. زنانى شبیه فرشته درصد عظیمى از زنان این جامعه هستند، اما چون خاموش و آبرودار هستند، کسى توجهى به احساسات و رنجى که مىبرند، ندارد.
«واکنش پنجم»، در واقع آن هشدارى است که به جامعه مىدهم و مىگویم اگر کارى براى احقاق حقوق زنان انجام نگیرد منتظر این واکنش منفى باشید. اگر چه این واکنشها راه به جایى نبرد ولى ناهنجارىهاى اجتماعى بیشترى را با خود به همراه مىآورد.
باید حقایق را گفت. متأسفانه در جامعه ما رابطه بسیارى از مردم بر اساس ریا بنا نهاده شده است. همین قدر که زنان در خانواده، مطیع و حرفگوشکن باشند، کافى است. حال آنکه در درون او غوغایى است که بر زبان نمىآورد. چرا که اگر خواستهاش و افکارش را مطرح کند مجازات شده و انواع اتهامات به سوى او روان خواهد شد.
البته ما مناسبات خوبى هم داریم، به ویژه در نهاد خانواده. هنوز خانواده در جامعه ایرانى بسیار باارزش است. هنوز پدرها، خواهرها و برادرها هواى هم را دارند، احترام بزرگترها را دارند. اینها سنتهاى خوب جامعه ماست که باید آنها را تقویت کنیم و انرژى بگذاریم تا از بین نروند. اما مسائلى هم وجود دارد که چشمبستن به روى آنها خیانت به جامعه است. اگر فشار روى آنها زیادتر شود جایى کار دست جامعه مىدهد و «واکنش»هایى را به دنبال خواهد داشت که جبرانناپذیر است.
اگر چه معتقدم سینما آنقدرها نمىتواند حرکت ریشهاى و اصولى کند. ما فقط مىتوانیم بحثى را راه بیندازیم و حساسیتها را براى پرداختن به موضوع افزایش دهیم.
ابتهاج: متشکرم و براى شما آرزوى موفقیت مىکنم.
میلانى: ممنونم.
ادامه دارد.