قصههاى شما (78)
مریم بصیرى
طمع
فاطمه سلیمانى - تربتحیدریه
؟
صدیقه چمنآرا - گنبد کاوس
سخت عاشقانه
زینب نطاق - شیراز
گرسنه - هم سبز، هم آبى
حدیثه اسفندیار - قم
خستهام
زهرا پیراسته - قم
به خاطر هیچ
ابوالفضل صمدىرضایى - مشهد
فاطمه سلیمانى - تربتحیدریه
دوست عزیز، داستان «طمع» از آن جمله آثارى است که امروزه کمتر مىتوان نمونهاش را یافت! دو دوست دوران دبیرستان بعد از چندین سال همدیگر را مىبینند و دل و روده زندگیشان را بیرون مىریزند!
آدمها براى افشاى خود و خاطراتشان باید دلیلى موجه داشته باشند. حتى بعید است دو دوست صمیمى که هرگز ارتباطشان با همدیگر قطع نشده است، بخواهند چنین راحت از زندگى خود سخن بگویند.
در جهان داستان باید براى هر عمل و سخنى دلیلى موجه داشت. شخصیتها نمىتوانند بدون توجیه داستانى مناسبى دست به هر کارى بزنند. از دگر سو به جز توجیهات داستانى باید انگیزههاى شخصى افراد نیز مشخص شود. دلیل طمعکارى بیش از حد زن، ماجرا معلوم نیست و خواننده نمىداند وى چرا به قاچاق مواد مخدر روى آورده است و هدفش از این کار چیست.
امیدواریم آثار بعدىتان را با دقت بیشترى در جزئیات، بنویسید.
صدیقه چمنآرا - گنبد کاوس
خواهر محترم، بارها یادآور شدهایم که نام داستان به منزله شناسنامه و هویت، آن است. لذا همان طور که هر انسانى براى شناسایى احتیاج به شناسنامه دارد، داستان نیز باید حتماً اسم داشته باشد.
اثرتان زبان طنزى دارد. زنى که نمىتواند گریه کند به توصیه خواهرش چندین روز عدس مىخورد تا اشکش در بیاید که در نهایت در اثر کشمکش با شوهرش گریه مىکند و خواهرش خوشحال مىشود که بالاخره او گریه کرد!
حُسن و عیب اثر شما هر دو در یک جا جمعند. نوشتن دیالوگهاى خوب و قوى لطف اثر شماست، ولى همین گفتگوها آنقدر زیاد هستند که چیز دیگرى به جز آنها نمىتوان در داستان یافت.
یادتان باشد که فقط یک عنصر داستان را بزرگ نکنید، بلکه سعى کنید از چندین عنصر در سطح متوسط به بالا استفاده کنید.
موفق باشید.
زینب نطاق - شیراز
دوست گرامى، به راحتى مىتوانستید با قدرى دقت و فضاسازى لازم از این اثر خود، داستانى جذاب خلق کنید. مردى که در جنگ ایران و عراق جانباز شده است، در مقابل تلویزیون با دیدن صحنههایى از جنگ عراق و آمریکا، متوجه تصویر زنى مىشود که سربازان آمریکایى به زور مىخواهند او را همراه خود ببرند.
مرد با دیدن این تصاویر به قول خودش غیرتى شده و لحظهاى حس مىکند که به عراق رفته است و دارد آن زن را نجات مىدهد. سپس خود را در حرم امیرالمؤمنین(ع) مىبیند و وقتى به خود مىآید و روى ویلچرش جابهجا مىشود، مادرش به وى مىگوید که او بوى عطر خاصى مىدهد.
با توجه به اینکه مرد بوى عطر مىدهد، قصد دارید بگویید او در عالم واقع به عراق و شهر نجف رفته است. براى این واقعنمایى احتیاج به عنصر صحنهپردازى قوى دارید تا بتوانید اثرتان را اندکى به رئالیسم جادویى نزدیکتر کنید تا خواننده به راحتى در عالم خیال و واقع قدم بردارد. موفق باشید.
حدیثه اسفندیار - قم
دوست گرامى، کوتاهنویسى اولین مزیت آثار شماست. در جاى خوبى اثرتان را شروع و تمام مىکنید، اما اگر بیشتر به میانه این شروع و پایان توجه کنید، داستانتان قابل توجهتر مىشود.
ماجراى پسرک زبالهدزدى که از میان کیسههاى پلاستیک زباله براى خواهرش غذا مىیابد، مىتوانست خیلى بهتر و تأثیرگذارتر نوشته شود. دغدغههاى بسیارى مىتوانست گریبانگیر این پسر باشد تا او با اکراه و یا تمایل بسیار دست به این عمل بزند.
قبل از اینکه شروع به نوشتن کنید، در مورد شخصیتهاى اثرتان تصمیم بگیرید. نویسندگانى که نمىتوانند با اعمال معقول اثرشان را پیش ببرند، شخصیتها را وا مىدارند تا کارهاى عجیب و غریب انجام دهند، تا به این وسیله داستان جذابتر به نظر برسد. اما یادتان باشد که اگر کار غیر منطقى از شخصیت سر بزند نه تنها داستان جالب نمىشود، بلکه از جذابیت بالقوه داستان نیز کم مىشود.
رفتار این پسرک را مىتوانستید طبیعىتر و قابل باورتر توصیف کنید تا در نهایت خواننده از زحمت او براى یافتن یک سیب و جا گذاشتن آن در کنار کیسه زباله، ابتدا احساس و سپس تعقلش تحریک شود.
«هم سبز، هم آبى» هم از دنیاى داستان فاصله گرفته و به قطعه ادبى شباهت پیدا کرده است.
سوژه هر دو اثرتان، توان لازم براى کار مجدد را دارند، مىتوانید با رفتن به دل اجتماع و دیدن افرادى چون شخصیتهاى آثارتان، این بار با دقت بیشترى داستان را دوبارهنویسى کنید.
موفقیت همواره با شما باد
زهرا پیراسته - قم
دوست جوان، مطلبى که برایمان فرستادهاید، ملغمهاى از داستان، خاطره و قطعه ادبى است.
دوستان نوقلم باید بدانند که در شروع به امر نگارش، ابتدا با تمامى قالبهاى ادبى و اهداف و ویژگىهاى نوشتارى آنها آشنا شوند و بعد دست به قلم ببرند.
متن شما گاه به یک درد دل صمیمى و محاوره شبیه است و گاه به گفتگوى درونى شخصیت اصلى با خودش در داستان شبیه است و گاه مثل قطعه ادبى، پر از توصیف است.
البته انتقال احساس شما، خوب است ولى متأسفانه قالب مناسبى براى نوشتن اثرتان انتخاب نکردهاید.
پس از این براى رسیدن به موفقیتهاى درخشان، به درخشش اندیشهتان، بیشتر بیندیشید.
ابوالفضل صمدىرضایى - مشهد
برادر محترم، مهمترین ویژگى مثبت داستان شما، داشتن هول و ولاى قوى آن است. معمولاً تعلیق در داستان به دو صورت نمود پیدا مىکند. یا راز و معمایى در اثر است و خواننده مشتاق دانستن آن است و یا شخصیت درگیر دو راه مختلف است که باید یکى را انتخاب کند. وقتى آدمهاى داستان بلاتکلیف باشند و نتوانند بنا به منطق داستان تصمیم درستى بگیرند، مخاطب، هیجان و التهاب بیشترى براى خواندن ادامه داستان پیدا مىکند و مىخواهد هر چه زودتر به پایان اثر نزدیک شود.
در داستان شما هم، زن و شوهرى پس از پیدا کردن یک کیف پول چاق، کلى با خودشان کلنجار مىروند تا اینکه بالاخره کیف را برمىدارند ولى درون آن پولى نیست.
ایجاد شخصیتهاى مختلف در داستان، طورى که با شخصیتهاى مشابه دیگر داستانها تفاوت داشته باشد، از محاسن داستانهاى هر نویسندهاى است.
به طور مثال، اگر قرار باشد شخصیت مرد ماجراى شما دقیقاً همان کارهایى را بکند که تمام یابندگان کیف در وهله اول در داستانهاى مشابه انجام مىدهند، کاراکترتان شبیه دیگر کاراکترهاى تکرارى خواهد شد؛ اما اگر خلاقیتى در شخصیتپردازى این مرد دیده شود، نشانه قوت قلم شماست. البته به نظر مىرسد که معرفى زن را بهتر از مرد انجام دادهاید.
«ژوزه ساراماگو» نویسنده پرتغالى، معتقد است، نویسندگان با خلق شخصیتهاى گوناگون مدام جمعیت جهان را افزایش مىدهند.
ما هم امیدواریم جمعیت جهان در روى کاغذ افزایش یابد، به شرطى که شخصیتها ناقص و مبهم پرداخت نشوند.
موفق باشید.