زنان و نیازهاى اجتماعى
محمدمهدى بهداروند
از نکات روشن انقلاب اسلامى در جامعه ایرانى، دگرگونى ملاکها و معیارها و سنجشها بود که توسط حضرت امام خمینى(ره) صورت گرفت. در سایه این اندیشه، به تبع، جایگاه زن هم دگرگون شد و او جایگاه خود را در نظام آفرینش یافت.
نگاه به وضعیت زنان قبل از انقلاب اسلامى
در یک سیر تاریخى صحیح براى آنکه قدر و مرتبت اقدام انقلاب اسلامى در اصلاح وضع و موقعیت زن و احراز شخصیت و حرمت و منزلت اجتماعى و اخلاقى براى او، اعاده شأن و حیثیت و کرامت و عزت وى، به درستى معلوم شود، باید حال و روز خاصه زن در عصر پیش از انقلاب و جهان آن روز را در نظر آورد.
تهاجم به ارزشهاى دینى (حجاب)
در قرن اخیر یکى از اهداف استعمار غرب در ایران، تهاجم به ارزشهاى دینى، سنتى از جمله حجاب زن بوده است. اقدام رضاخان علیه پوشیدگى زنان به تقلید از فرهنگ غرب نشانه عملى و خشن این تهاجم فرهنگى بود. اهداف این حرکت از آن ناشى مىشود که با استقرار سلطنت پهلوى و تثبیت آن در حقیقت دوره اجراى سیاست مذهبزدایى و استحاله فرهنگى از طریق فرهنگ تجددگرایى در دستور کار هیئت حاکمه قرار گرفت.
جامعه ایران براى تبدیل شدن به جامعهاى بىهویت و غیر مولد باید از فرهنگ و ارزشهاى سنتى و اسلامى تهى مىشد، از آنجا که به دلیل ریشهدار بودن تفکر و تقیدات مذهبى و عرف و سنن ملى سیاست مذهبزدایى با مشکلات جدى و مقاومت اجتماعى مواجه بود، بنابراین دولتمردان رژیم، همانند تجربه اروپا، تهاجم به مذهب را از طریق رواج سکولاریزم و تحقیر نمادهاى دینى و سنن ملى آغاز کردند.
این سیر هر روز به شدت مسیر خود را طى مىکرد و مىرفت تا سراسر حیات بشرى را فرا گیرد که خوشبختانه با طلوع انقلاب اسلامى با مانع جدى مواجه شد.
امام خمینى(ره) علاوه بر نفى شیوهها و مواضع در این عرصه، و علاوه بر گسترش و هدایت دید جامعه و ابعاد آن، افق دید زن را وسیع کرد و حرکت زن به سوى کمال را سرعت بخشید و این کار عاملى شد تا زن ایرانى متحول شد و راه صحیح را شناخت.
امام خمینى و مقابله با سیاستهاى دشمن نسبت به زنان
امام خمینى با فراست خاص خود دریافته بود که استعمار و ایادى آن بر اساس سلطهطلبى خود در جستجوى راهها و شیوههاى مناسب براى نفوذ فرهنگى - سیاسى در جامعه ایرانى هستند و لذا براى رسیدن به هدف، موقعیت زنان را بهانه قرار داده و با شعار آزادى و مساوات، فرهنگ برهنگى و بىبند و بارى را اشاعه دادند و در این راه حتى خشنترین رویههاى استبدادى را نیز در قالب کشف حجاب رضاخانى به کار گرفتند.
این منش که در دوران فرزند رضاخان، شکل تلطیفشده و زیرکانهترى به خود گرفت، در ادبیات شاهانه، تحت عنوان «فریبابودن» از آن یاد شده است. در منطق شاه، زن مدرن و زن آزاد از قیود مذهب، رسالتش فریبایى است و همه موانع موجود بر سر راه تحقق این رسالت باید برداشته شود و بدینسان بود که نه تنها زنان بلکه نیم دیگر جامعه یعنى مردان را نیز به بند افسون فریبایى کشاندند و شاهد بودیم که چگونه علاوه بر کابارهها و رقاصخانهها و مجالس و محافل رسمى و غیر رسمى و ... به صورت جلوهگاهى از این سیاست شاهانه عملاً به عشرتکدههایى در خدمت ابتذال و فساد و تخدیر نسل جوان تبدیل گردید.
زن فریبا، نسخه بدل و استعارهاى از تصویر زن در جامعه غربى است که متأسفانه نسخه اصلى آن نیز کرامت و شخصیت واقعى زن در مسلخ فلسفه مادى غرب قربانى شده تا اقتصاد و لذت، این دو معبود و مقصود انسان غربى را فراهم آورد، بدینسان در تمدن غرب نیز زن تا حد زیادى یا در خدمت تبلیغ و فروش کالاست و یا در خدمت تبلیغ و فروش خود و در هر حال، او متاعى است در خدمت نظام سلطه که به سفارش حاکم ایفاى نقش مىکند.
احیاى هویت اصیل زن در اندیشه امام خمینى
اینک با عنایت به ملاحظات فوق است که فروغ اندیشه و سترگى و عظمت عمل حضرت امام خمینى در احیاى هویت اصیل زن مسلمان بهتر شناخته مىشود.
امام خمینى که خود از نزدیک برداشتهاى متحجرانه از جایگاه زن به عنوان ضعیفه و عیال محبوس در اندرونى را شاهد بود و از سوى دیگر با تیزبینى خاص خود، نقش زن فریبا و ملعبه شاه و استعمار را در ابتذال و فساد و از خود بیگانگى و خودباختگى جوامع مسلمان به خوبى احساس مىکرد، با سود جستن از کوثر زلال معارف اسلام ناب و تعمق مجتهدانه در میراث گرانقدر سنت نبوى(ص) و تعالیم ائمه معصومین(ع) به آن چنان درک درستى از نقش و مسئولیت زن دست یافت که تجلى و بروز آن را در احیاى هویت زن مسلمان در انقلاب اسلامى شاهدیم.
نگاهى به نیازهاى اساسى زنان در جامعه
بر این اساس اینک که زن در اوج اقتدار و عظمت معنوى در عرصه جامعه دینى قرار دارد، ضرورى است که نیازهاى اساسى خویش را شناخته و بر اساس آن، مواضع صحیحى را در عرصه مدیریت اجتماعى و خودى ایفا نماید.
در یک جمعبندى نیازهاى اساسى زن مسلمان در موقعیت زمانى موجود عبارتند از:
1- شناخت نماد ارزشمند زن در جامعه
همگان مىدانیم که تلقى منفى از زن در دوران قبل از پیروزى انقلاب اسلامى علىرغم سالها کوشش و تلاش دستگاههاى تبلیغاتى استعمار نتوانست دوام آورد و انقلاب اسلامى زنان را آنچنان به صحنه کشانید که از سوى خبرگزارىها و ناظرین و تحلیلگران، انقلاب اسلامى به انقلاب چادرها لقب گرفت و زنان نه فقط در تظاهرات براندازى رژیم شاه که در همه مراحل تصویب، تأیید و تثبیت نظام جمهورى اسلامى آراءشان معتبر و کارساز شد و علىرغم عقبماندگى ناشى از سیاستها و برداشتهاى گذشته که مانع از رشد و شکوفایى درخور استعداد و قابلیت زنان شده بود، با سرعتى زیاد به جبران گذشته پرداخته و در راه اخذ و اکتساب و شأن و جایگاه مناسب، گامهاى مؤثرى را برداشتند.
نماد ارزشمند و بسیار گویاى نقش زن در جامعه اسلامى مورد نظر امام را در ترکیب هیئت اعزامى از جانب ایشان براى تسلیم پیام تاریخى به گورباچف رهبر وقت اتحاد جماهیر شورى سابق مىتوان ملاحظه کرد.
حضرت امام به نحوى سمبلیک، در هیئتى مرکب از «روحانى، دانشگاهى و زن» مرگ کمونیزم را به جهانیان ابلاغ و اعلام نمودند.
امروزه در جمهورى اسلامى ایران، زن مسلمان آزاد است و با اتکا بر قدرت، شایستگى و هوشمندى خود در کنار مسئولیتهاى خانوادگى، با حفظ شرافت، کرامت، عفاف و نجابت، در عرصه فعالیتهاى مختلف اجتماعى مانند آموزش و پرورش، آموزش عالى، آموزش بهداشت و درمان، فعالیت در قوه قضائیه و مجریه و ... در کمیت و کیفیتى چشمگیر حضور دارد و با حضور شایسته خود در جامعه ثابت مىکند که اسلام هرگز خواستار انزواى زن در جامعه نیست. امروزه زن مسلمان آگاه، زن روز را از روى الگوهاى دینى خود مىسازد. انقلاب اسلامى با رویکردهاى مثبت خود به زن و نیازهاى ضرورى و اساسى زن اثبات نموده که فرهنگ مادى در جهت پاسخگویى به نیازهاى زنان به بنبست جدى رسیده و با چالشهاى عظیمى مواجه گردیده و تنها انقلاب اسلامى است که مىتواند شیوه جدید ارزشى را در این میان ارائه نماید.
عدم کارآمدى مثبت حاکمیت ساختار فرهنگى - مادى غرب نسبت به زن
کارآمدى حاکمیت ساختار فرهنگى مادى غرب در جامعه تاکنون، زن را در حد یک کالا و شىء مادى در بهرهورى مادى و سود سرمایه معرفى کرده است و این از دروغهاى عجیبى است که آنان در دفاع از حقوق زن در جهان اعلام مىنمایند. آنان پس از انقلاب صنعتى در اروپا و حاکمیت تفکر منحط سکولار توانستند بهترین ارزشها و اخلاقیات و رفتارهاى سنتى و دینى را از درون خانواده بیرون برده و به سرعتِ تمام، ارزشها و ملاکها و ارزیابىها به سوى ملاکهاى مادى چرخش پیدا نمود و زن را که تجلى ارزشهاى مقدس انسانى در طول تاریخ و جوامع بود تا حد بازندگى سوق دادند و نقش زن به واسطه زیبایىهاى او به عنوان ابزارهایى در خدمت تحکیم نظام سرمایهدارى در آمد.
2- الگوپذیرى اصیل و حقیقى
براى عامه زنان پس از انقلاب اسلامى به خوبى ثابت شده است که فقط الگوهاى مذهبى هستند که انسانسازند و هرگز الگوهاى سنتى و مدرن نمىتوانند او را به سعادت برسانند. در قرن اخیر استعمارگران براى تحقق سریع آمال و اهداف شیطانى و شوم خود بیش از هر زمان دیگر در تلاشند تا با تبلیغات متنوع و جذاب و استفاده از شیوههاى مختلف مانند مجلات و روزنامهها، رادیو و تلویزیون، ویدئو و ماهواره در الگوهاى تربیتى جوامع، تغییرات اساسى ایجاد کنند و یا در صورت امکان و فراهم بودن شرایط با حذف کامل الگوهاى موجود در جوامع، الگوهاى جدیدى را ارائه کنند.
وظیفه اصیل زنان مسلمان در رفع نیازمندىهاى محورى خود، در این قرن ایجاب مىکند که براى حفظ شخصیت حقیقى خود، الگویى اصیل و واقعى ارائه کنند و خود با تأسى به الگوهاى مورد نظر، الگوى بزرگ، والا و شایستهاى براى زنان آزاده و حقجوى متعهد و ترقى در جهان کنونى شوند.
در طول تاریخ بشرى، مکاتب، تفکرات و اندیشههاى متفاوت، الگوهاى تربیتى متنوعى را به جوامع معرفى کردهاند، اما هیچ یک نتوانستهاند مانند مکاتب الهى، الگوهاى مناسبى که مناسب و موافق و هماهنگ با فطرت و سرشت انسان باشد به افراد معرفى کنند.
در الگوهاى تربیتى غیر الهى معمولاً به بسیارى از جنبههاى شخصیت زن توجه نشده است، یا در جهت افراط پیش رفتهاند و یا در جهت تفریط. در حالى که در الگوهاى تربیتى الهى، نه افراط حاکم است و نه تفریط بلکه به همه جنبههاى شخصیت انسان به طور کامل و تام توجه شده است. در این عصر، زن مسلمان با شخصیت حضرت فاطمه(س) احیا شد، زیرا او در حیات خود در تمامى عرصهها حضرت فاطمه(س) را که نمونه انسان والا و برتر است، به عنوان الگو پذیرفت.
3- برخوردارى از مزایاى احراز موقعیتهاى اجتماعى
امروزه به خوبى پیداست که بسیارى از موقعیتهاى اجتماعى، حاصل صلاحیتها و مهارتهاست و به طور مسلم بسیارى از صلاحیتها و مهارتها اکتسابى است و تا کسى آن صلاحیت و مهارتها را کسب نکند نمىتواند به طور مرسوم موقعیتهاى اجتماعى مربوط به آنها را احراز کند و با توجه به جنبه مقدمىداشتن کسب صلاحیتها براى کسب موقعیتها و برخوردارىهاى ناشى از آن، زنان نیز همچون مردان در کسب صلاحیتها از موضوعاتى نظیر رشد، اطلاع از مسائل روز و آموزش برخوردار بوده و مىتوانند از موقعیتهاى اجتماعى برخوردار گردند.
برخوردارى هر موقعیت اجتماعى شامل دارایى، احترام، اختیار یا اقتدار است که به تمامى آنها حق یا حقوق گفته مىشود. در یک جمعبندى ساده، حقوق گوناگون زنان عبارتند از:
- حق تعیین سرنوشت؛
- اختیارات فکرى و دینى؛
- حق مشارکت سیاسى؛
- حق انتخاب شغل؛
- حق تصرف در اموال؛
- حق وکالت طلاق و حقوق خانوادگى.
بنابراین زن، داراى اختیار و دارایى و احترام است و مىتواند موقعیتهاى سیاسى و اجتماعى را احراز کند و از مزایاى دارایى و احترام و اقتدار مربوط به آن برخوردار شود و به طور عام نیز اختیار استفاده از مکتسبات خود را دارد. تمامى وظایفى را که زن در خانواده بر عهده دارد، به گونهاى با نیازها و زمینههاى فطرى - طبیعى او همخوانى دارد، و براى حفظ تعادل نظام حکومتى لازم است در برنامهریزىهاى کلان به این امور توجه کافى مبذول شود چرا که بىاعتبار کردن کار زن در درون خانواده، یا بىتوجهى به نقش مشارکت عظیمى که او مىتواند در امور اجتماعى داشته باشد، ظلمى اساسى به او، و ستمى ریشهاى به روند تعالى نظام محسوب مىشود. امروزه متأسفانه در برنامهریزىهاى اجتماعى آن گونه که شایسته است، توجه دقیقى به تمامى ابعاد وظایف و توانایىهاى زنان نشده است، و شاید به این سبب است که نقش اساسى او - هم به وسیله خود، هم به وسیله کل اجتماع - هنوز ناشناخته مانده است و فشارهاى بینالمللى با متشنج کردن افکار عمومى، سعى در پنهان کردن و ناشناخته ماندن این نقش را دارند، تا بتوانند هر زمان که نیاز دیدند، بهرهبردارىهاى لازم را بنمایند.
بنابراین اسلام بدون شک نه تنها حق حضور اجتماعى را براى زنان محفوظ مىداند بلکه بر حضور مؤثر آنان تأکید و تصریح دارد.
مهم آن است که این حضور قدرتمند و قانونمند و منطبق بر فرهنگ اصیل و انسانساز اسلامى باشد تا موجبات رشد شخصیت و کمال جامعه زنان و بالتبع جامعه انسانى را فراهم آورد و حرکت مدبرانه جهان آفرینش را بر مدار هستى همراهى کند و با هماهنگ ساختن خویش با هدف خلقت به کرامت حقیقى انسانى دست یابد و آن گونه گردد که باید.
اهداف و قوانین اسلام روشن و صریح است، تنها باید چشمها را شست و جور دیگر نگاه کرد. اگر عینک تعصبات و تمتعات نفسانى را از چشم برداریم و غبار شبهات معاندین را بنشانیم و با پاى فطرت پاک و نیالوده نزد اسلام عزیز برویم، همه چیز را با ما خواهد گفت و همه راه را بر ما خواهد گشود و بر آن (هدایت) که در قرآن کریم دلبرى مىکند، متنعممان خواهد کرد.
4- توجه به کمالات معنوى
در بین همه امورى که به انسان و جنبههاى انسانى مرتبط است، مسئله زن همواره با پیچیدگى و غموض بیشتر همراه بوده است. حقیقتى که در طول تاریخ فراز و نشیبهاى فراوانى را تحمل کرده و از زنده به گور شدن تا فدایى کردن را همه به خود دیده است. زن غیر از حقیقت انسانى، چهرههاى مختلف دیگرى را نیز دارد که بایستى آن جلوههاى مختلف کشف و آن صورتهاى گوناگون هویدا شود تا آن گونه که هست شناخته و معرفى شود. بدون شک قلمهاى روان و زبانهاى گویایى به حرکت در آمده تا بتوانند چهره اعجابانگیز زن را ترسیم نموده و او را از هالههاى ابهامى که به دور او تنیده شده رهایى بخشند؛ لیکن چه بسا نه تنها گردش آن قلمها و چرخش آن زبانها رفع حجابى نکرده بلکه وضع غطایى نموده که بر آن تیرگى افزوده و بر آن ظلمت افروخته است.
دین که سیماى زن را در حجاب عفاف و جلباب طهارت معرفى مىکند، میادین جمال و صحارى جلال را برابر او مىگذارد تا جنبههاى مختلف هستىِ او را بالنده و شئون وجودى او را جلوهگر سازد.
برخى که غبار غفلت بر عقل و غمام شهوات بر قلب دارند با اندیشهاى برگرفته از جهل فکرى و برخاسته از وهم در صدد ارائه چهرهاى از زن هستند که نه تنها کمالات شایسته او را تأمین نمىکند بلکه بذر تباهى و تخم فساد را در متن حیات اجتماعى ریخته که از آن چیزى جز شجره خبیثه رذیلت به بار نمىآید.
همان گونه که افکار انجمادى و آراى ارتجاعى موجب آن مىشود که زن نه تنها به حد کمال خود نرسد، بلکه بسیارى از کمالات را که جامعه در مسیر تعالى و رشد بدان نیازمند است از دست بدهد. ارتباط با ادعیه و خلوت و راز و نیاز عامل مهمى در جهت ارتقاى کمالات معنوى انسان است. مهمترین سرمایه زن، انعطافپذیرى و مناجات با خداى متعال است. اگر معیارهاى این رفتار براى زنان عرضه بشود و بفهمند و بدان عمل کنند، خواهند دید که خداوند متعال معیار را در چیزى مىداند که در آن معیار زن و مرد سهیمند.
بر این اساس اگر زن به کمال نهایى راه یافت توان تعدیل قوا را نیز خواهد یافت و در طراز مردان، مراحل سلوک الهى را خواهد پیمود.