«مقاله وارده»
نقش مذهب، فرهنگ و سنت در اجتماعى شدن دختران هند
تهیه: خانه فرهنگ جمهورى اسلامى ایران - بمبئى
امروزه هند(1) دستخوش تغییرات ساختارى عظیمى شده که بر جوانب زندگى خانوادگى تأثیرهاى گوناگونى گذاشته است. پدیده مهاجرت نیز برخى تغییرات آشکارى را بر ترکیب خانواده و ترتیبات خانوادگى بر جاى گذاشته است. شواهد بسیارى از مشارکت و نقش گسترده مردان و زنان در تغییرات تدریجى و گام به گام جامعه هند حکایت مىکند. گرچه رفتارها و نگاههاى سنتى به سرعت در حال تغییر هستند ولى در واقع هنوز نقش زنان در خانواده تغییر چندانى نکرده است.
امروزه از زنان انتظار مىرود که در جهت تأمین منافع خانواده وظیفه خانهدارى را با شغل خود ترکیب کنند و هر دو را انجام دهند.
در توقعات و انتظارات سنتى و در نقش مرد و زن در خانواده تغییر چندانى رخ نداده است و معانى کلیشهاى مرد یا زن بودن، وظایف و تکالیف مختلف، امتیازها و تبعیضها و نقشهاى قالبى به مرد و زن تحمیل مىشود. براستى دلایل و عواملى که باعث به تأخیر افتادن این تغییرات مىشود چیست؟
مذهب، فرهنگ و سنت
در جامعه هند، مذهب، فرهنگ و سنت ریشههاى عمیقى دارند. به طورى که تأثیر شگرفى روى شکلگیرى شخصیت فردى و رفتار اشخاص مىگذارند. تاریخ برترى و رجحان پسر به قدمت جامعه هند است. در «ریگ ودا» بیان شده است که براى رهایى و خلاص از جهنم، داشتن پسر لازم و ضرورى است.(2)
راه و روش رایج مقابله و ضدیت با دختران در جامعه به وضوح در ضربالمثلها، سرودهاى مذهبى و نمایشها به چشم مىخورد. یک ضربالمثل در این باره مىگوید: «بزرگ کردن و پرورش دادن یک دختر مثل آب دادن گیاهان حیاط دیگران است.»
عدم پذیرش دختر از زمان باردارى و تولد شروع مىشود. مادرى که در آرزو و اشتیاق یک پسربچه به سر مىبرد با تولد نوزاد دختر تمام آرزوهایش بر باد مىرود و دچار یأس و سرخوردگى مىشود. هیچ جشن و شادمانى براى به دنیا آمدن نوزاد دختر وجود ندارد و زنى که فرزند پسر ندارد در واقع زن بدبختى محسوب مىشود.
«کام کام سانگاوى» در مقالهاى با عنوان «اگر شما مادر یک فرزند پسر باشید» اعمالى که پدرها و مادرها قبل، بعد و در خلال نکاح و باردارى به امید اینکه فرزند آنها پسر بشود را انجام مىدهند توضیح داده است. اشتیاق به داشتن فرزند پسر، نماى دیگرى است از «مردسالارى» سرکوب، ظلم، فشار، تحقیر، سوء استفاده و بهرهکشى از زنان هندى.
این مقاله اطلاعات خود را از دو منبع گرفته است: یکى آداب، مناسک و رسوم مذهبى و دیگرى مصاحبههایى که با زنان طبقه متوسط شهرى صورت گرفته است.
موارد برترى فرزند پسر در متون ودایى به کرات به چشم مىخورد. اولین هدف از ازدواج، به دنیا آوردن فرزند پسر است ولى از آن جایى که هیچ ضمانتى براى یک زن وجود ندارد که بتواند الزاماً پسرى به دنیا آورد، داماد دست به دعا برمىدارد تا بتواند همسران زیادى به دست آورده تا از آن طریق به دفعات صاحب فرزندان پسر شود. پسرها به جهت تداوم تبار و دودمان و براى حفاظت و همچنین افزایش ثروت، دارایى، امنیت، رفاه و تنعم، لازم و ضرورى هستند.
زنان باردار براى اینکه فرزند پسر بزایند به مراسم مذهبى «پومساوانا»(3) مىروند. این مراسم نشاندهنده تمایل شدید و آشکار به داشتن فرزند پسر است. همه کسانى که در این مراسم به نیایش مىپردازند به طور آشکار هدفشان جلوگیرى از دختر شدن نوزاد است و از خدا طلب مىکنند که فرزند آنها پسر باشد.
اساساً نگاه جامعه به فرزند دختر به این صورت است که دختر عامل بدبختى، تنگدستى، تهیدستى و سیهروزى شخص است. در مقابل پسر به عنوان نورى از بهشت اعلى تلقى مىشود.
باتاچاربى از مهاباراتا نقل مىکند که: «پسر محبوبترین محبوبهاست».(4) یک متن بودایى مىگوید که «پسر دارایى، ثروت و مکنت براى مردان است».(5) در جایى دیگر آمده است: «هر شخصى مىتواند با داشتن یک پسر دنیا را صاحب بشود و هر شخصى مىتواند با داشتن یک پسر ارشد به یک موجود فناناپذیر تبدیل شود.»(6) داشتن فرزند پسر تا به جایى مطلوب است که: «زمانى که پسرى متولد مىشود، پدر از دین خود نسبت به آبا و اجدادش آزاد مىشود.»(7)
قطعاً مىتوان ادعا نمود دخترها در «ریگودا» هیچ جایگاهى ندارند. مثلاً ما مىبینیم که در سرودهاى مذهبى و روحانى، پسرها پسران ارشد، نوههاى ذکور و کلاً جنس مرد و تنها گاهى زنان مورد ستایش قرار مىگیرند، ولى ابداً اسمى از دختران در این ارتباط دیده نمىشود. دختر سرمنشأ هیچ خیر، برکت و نعمتى شناخته نمىشود و هیچ شادى و خوشحالى براى به دنیا آمدن یک دختر در خانواده به وجود نمىآید.
مطالعات مردمشناسى معاصر در نقاط مختلف هند و شواهد بالینى موجود نشان مىدهد که اندیشهها و ذهنیتهاى سنتى مردم در باره برترى و اولویت پسرها کاملاً دستنخورده باقى مانده است. فرزندان دختر طى سالها، بار اضافى در زندگى به حساب آمده و به عنوان افراد سربار و دست و پاگیر محسوب مىشوند.
زمانى که زنان، دخترى به دنیا مىآورند، شدید مورد بدرفتارى قرار گرفته و حتى از مراقبتهاى پزشکى و درمانى در باره آنها نیز مضایقه مىشود. در صورتى که بخت با آنها یار باشد و فرزند پسر به دنیا بیاورند به موقعیتهاى بهترى در خانواده نایل مىشوند و در جامعه مورد تقدیر قرار مىگیرد. به نظر مىرسد این تمایلات و رفتارهاى این چنینى براى جامعه هند بسیار خطرناک باشد.
جریان اجتماعى شدن دختران
عناصر فرهنگى و مذهبى در جریان اجتماعى شدن یک دختر بچه نقش غالب را ایفا مىکند. مراحل اجتماعى شدن از طریق فرهنگ، تعریف شده و مشخص هستند و انتظارات اجتماعى کاملاً مشخص کرده که چه چیزهایى در ارتباط با زنان است. اجتماعى شدن، جریان ساختن واقعیت و ایفا کردن یک سرى نقشها در جامعه است. این فرآیند نهادینه ساختن ارزشها، از لحظه تولد شروع شده و نقش هر یک از دو جنس مرد و زن را بر آنان تحمیل مىکند. بدین سان نحوه رفتار در خلال فرآیند اجتماعى شدن، آموزش داده مىشود. مهمترین عامل اجتماعى شدن فرد، خانواده، مدرسه و رسانههاى گروهى هستند.
خانواده اولین نهادى است که اجتماعى شدن را به شخص آموزش مىدهد. در چارچوب خانواده دختربچه از همان اوان طفولیت با تبعیضهایى در امر تغذیه، کارهاى سخت و دشوار و آموزش و پرورش مواجه مىشود. در واقع این خانواده است که دختر را وابسته به خود و غیر مهاجم بار مىآورد و به منظور ترویج هنجارهاى اجتماعى این عقیده را به پسرها القا مىکنند که آنها برتر هستند.
از لحاظ سن و جنسیت در سلسله مراتب خانواده هندى، ابتدا پسران جوان سپس مردان باقدرت کمتر و پس از آن پیرمردان و زنان پیر قرار مىگیرند. یک پسر نافرمان و سرکش مىتواند از خانه فرار کند ولى یک دختر سرکش نمىتواند به راحتى دست به چنین کارى بزند چرا که چنین کارى خطر بزرگى براى دختران و زنان بىسرپناه که خارج از خانه به سر مىبرند، به همراه دارد.
در واقع تقسیمات جنسى از خانواده شروع مىشود. تصورات و برداشتهاى عمومى شخص از خانواده برگرفته مىشود و در نتیجه رجحان فرزند پسر بر دختر، پسرها به طور شگفتآورى تمامى امکانات خانه را به خودشان اختصاص مىدهند.
این مجموعه پدیدهها به طور چشمگیرى در طى قرون و اعصار در جامعه هند به حیات خود ادامه داده است. عضویت در یک خانواده با سیستم پدرسالارانه باعث مىشود که پسرها مقام و رتبه بزرگسالان را به عهده بگیرند و نقشهایى در چارچوب همان خانوادهاى که در آن متولد شده و بزرگ مىشوند را ایفا نمایند.
به عبارت دیگر دختر یک عضو موقت و ناپایدار خانواده است. گرچه او در خانواده متولد شده و پرورش مىیابد ولى نهایتاً به دلیل ازدواج، به خانواده شوهر روانه مىشود و از آن دیگران خواهد شد. تبعیض میان پسران و دختران به طور مداوم مورد تأکید قرار گرفته و نهادینهتر مىشود.
مسأله انتقال دختر از خانواده پدر به خانواده داماد، به صورت شدیدى دختران را مورد تبعیض قرار مىدهد و به عنوان یک واقعیت بازدارنده و محدودکننده استعداد دختران عمل مىکند. این عمل در واقع مکانیسمى را به وجود آورده که از شکوفایى و تکامل تواناییهاى مختلف در دختران جلوگیرى مىکند. اگر دختران متعلق به یکى از کاستهاى طبقه پایین جامعه باشند، خانواده آنها اصرارى بر فرستادن آنان به مدرسه و ادامه آموزش آنها ندارند. اما فرستادن پسران به مدرسه یک عمل بسیار لازم محسوب مىشود. این در حالى است که همین خانوادهها کوچکترین نگرانى نسبت به آموزش و پرورش دخترانشان نشان نمىدهند. تلقى مردها این است که زنان فقط باید یک نقش ثانویه را در خانواده بازى کنند.
آموزش دختران براى ایفاى نقشى دو گانه، از سنین خردسالى شروع مىشود. تفکیک بین قلمرو و وظایف مربوط به خانه و وظایف عمومى و همچنین جداسازى حوزه فعالیت پسران و دختران به طور روشنى اعمال مىشود.
«زرینه بهاتى» توضیح مىدهد که الگوى یک دختر مسلمان هندى نیز از چنین اصولى [اما به سبک مسلمانان هند] پیروى مىکند. مثلاً: «هیچ مردى صداى فاطمه را در خارج خانه نتوانست بشنود و هیچ کس نتوانست صورت او را بدون پوشش ببیند. فاطمه هیچ گاه وقت خودش را صرف بازى کردن و پرسه زدن در خارج از خانه نمىکرد. در عوض او همه ریزهکاریهاى کارهاى خانه را یاد گرفت. او دختر مطیعى است که هر چیزى را بدون چون و چرا قبول مىکرد و هیچ گاه گله و شکایتى نداشت. او آینه تمامنماى فداکارى، از خودگذشتگى و فرمانبردارى بود و همیشه به دنبال راحتى پدر و برادران خود مىگشت. تا وقتى که آنها غذا نمىخوردند او لب به غذا نمىزد حتى اگر آنها دیر به خانه مىآمدند. همچنین از لحاظ مذهبى نیز فاطمه ویژگیهاى خاص خود را دارد و هیچ گاه نماز و روزههایش ترک نمىشود. مسلمانان مىگویند که ما نمىتوانیم بگذاریم دخترانمان لاابالى بار بیایند، در عوض او باید زنى بار بیاید که پاسدار ارزشها و سنتهاى ما باشد. ما باید به دخترانمان یاد بدهیم که از روزى که آنها چشمشان را باز مىکنند وظایف و تکالیف آنها چه هست. در واقع آنها اموال شخصى دیگران هستند. ما فقط سرپرست آنها هستیم تا موقعى که مالک بیاید و آنها را با خودش ببرد.»
بنابراین اجتماعى شدن دختران در خانواده بر اساس تصوراتى قطعى شکل مىگیرد. در واقع زنان از هر جهت در نزد مردان یک جنس درجه دوم محسوب مىشوند. پسران در متن جامعه هند امتیازات اقتصادى، سیاسى و دینى محسوب شده در حالى که دخترها از هر جهت سربار و دست و پاگیر به شمار مىروند. زنان باید حافظ عزت خانواده باشند و از این نظر نقش مهمى در اجتماعى شدن دختران بازى مىکنند. دخترها اجازه ندارند به تنهایى به گردش بروند. آنها تحت نظارت و کنترل شدید به سر مىبرند. در واقع محدودیتها و ممانعتها در حرکت دخترها آنها را به سمت پاکدامنى و عفاف سوق مىدهد.
دکتر لیلا دیوبى در مقالهاى با عنوان «ساختار دختران در هند پدرسالار» بر ابعاد مختلف فرآیندهاى اجتماعى شدن دختران هند در اثر انجام مناسک و آداب مذهبى و با استفاده از زبان و اعمالى که مرتبط با خانواده مىباشد، تأکید دارد که در آن نقشهایى که مرد و زنان باید ایفا کنند در نظر گرفته شده و براى آن قوانینى وضع شده است. در چارچوب مجموعهاى از روابط، ساختار خانوادگى و سیستم خویشاوندى آموزش داده مىشود. درک این مطالب براى فهم جریانات اجتماعى شدن بسیار مهم و حساس است.
غالباً بیان مىشود که مدت اقامت دختر در خانه پدرى بسیار کوتاه است. دختران اشخاصى درجه دو و حقیر محسوب مىشوند. هزینههاى انجام شده از سوى پدر براى دختر جزء سرمایهگذارى وى محسوب نمىشود. دختران با این دیدگاه رشد مىکنند که آنها عضو موقت خانه پدرى هستند. تمایل به ازدواج در دختران به روشهاى مختلفى بیان مىشود. دعا و آرزو کردن براى به دست آوردن شوهرى مثل شیوا یا ویشنو از انواع این روشها است که این موضوع به صورتى بسیار قوى در جامعه رواج دارد.
عناصرى مثل تسلیم و اطاعت از شوهر از عواملى هستند که باعث مىشود در جریان اجتماعى شدن دختران، از آنها یک همسر، یک عروس و یا یک مادر ایدهآل بسازد. ایده و تصورات زنان را مردان تعیین مىکنند. در یک فرهنگ مردسالار، دختران از خردسالى الگوى «زن نمونه» را فرا مىگیرند.
یکسانسازى وظایف مرد و زن
تمامى فرهنگها بین رفتار مناسب براى مردان و زنان تمایز قایل مىشوند. به طور کلى در بیشتر فرهنگها، از مردها انتظار مىرود که مهاجمتر، قاطعتر و صاحب موفقیتها و پیروزیها باشند، در حالى که از زنان انتظار مىرود که مربى، پاسخگو و مسؤول باشند. تمایزات نقشهایى که جنسیتها ایفا مىکنند در بازیها و اسباببازیهاى بچهها، در آموزش و پرورش آنها، نیازها، امیدها و آرزوهاى آنها، فعالیتهاى اوقات فراغت آنها و سرگرمیهایشان کاملاً تأثیر گذاشته است.
الگوهایى که آنها باید در ایام جوانى از آن پیروى کنند بازتاب وسیعى در فرآیند اجتماعى شدن ایشان دارد. تبعیض بین مردها و زنها از کودکى به وسیله تمامى نهادهاى اصلى تقویت مىشود. مطالعه کودکان در جامعه هند تبعیضات جنسى را در جریان اجتماعى شدن، یادگیرى و رفتار ثابت کرده است. دختران از خردسالى مادران خود را در کارهاى خانه یارى مىدهند و براى انجام وظایف و تکالیف زنانه آماده مىشوند.
آنها نسبت به پسران از اوقات فراغت بسیار کمترى برخوردارند. آنها فقط اجازه دارند که به منزل همسایههاى نزدیک رفت و آمد کنند. دختر باید توانایى خود را از نظر بردبارى و تحمل نشان بدهد. صحبت کردن و خندیدن با صداى بلند کارى زشت شمرده مىشود. دختر نباید اهل جر و بحث و مشاجره باشد. آموزش آگاهانه و حسابشده از خردسالى براى دختر هندى با این هدف که چطور او یک زن خوب باشد، آغاز مىشود و از این طریق او نقشهاى خود در آینده را مىآموزد. دختر طورى تربیت مىشود که یک همسر و یک مادر خوب باشد. به علت آغاز فرآیند اجتماعى شدن دختران هندى از خردسالى، ارزشهاى اجتماعى در آنها نهادینه شده و توجه بیشترى به وظایف زناشویى، مادرى و پرورش کودکان مبذول مىدارند.
سرسپردگى به شوهر در تمام مذاهب به ویژه در هندوئیسم با تأکید و جدیت بیشتر وجود دارد. واژه پاتیوراتا(8) بر همسرى که خدمت و عشق به شوهر و خانوادهاش را به حد اعلاى خود رسانده است و آن را به عنوان وظیفه مذهبى پذیرفته، دلالت دارد. پاتیوراتا در خلال ادبیات اساطیرى و افسانهاى و ترانههاى محلى بسیار مطلوب و خوشایند جلوه مىکند و در خلال جشنها و مراسم مختلف بر آن تأکید مىشود. آنچه «سیتا» ایدهآل دانسته و اکثر هندوها نیز بر آن باورند آن است که زنان سنتى از مقبولیت گستردهترى برخوردارند. دلبستگى و دلدادگى انحصارى به شوهر، از خودگذشتگى، پاکدامنى و چنین صفاتى از مواردى است که یک دختر هندى به مرور آنها را در دنیاى درونى خود نهادینه مىسازد. سودیرکاکار مىنویسد:
«علىرغم تغییرات بسیارى که در محیط فردى و در چارچوب و شرایط تجدد، شهرنشینى و آموزش براى یک مرد به وجود آمده است، هنوز زن ایدهآل بودن تحت تأثیر الگوهایى است که سنتاً براى مردان و زنان ترسیم شده است. این مسأله در میان مردم سنتى و هم در میان افراد مدرن هند به چشم مىخورد.»
نتیجهگیرى و برخى مسایل مهم
به نظر مىرسد جریان اجتماعى شدن دختران به شدت تحت تأثیر ارزشها و هنجارهاى اجتماعى و همچنین نهادهاى اجتماعى مانند اقوام فامیلى و ازدواج باشد. اختلافات اجتماعى و فرهنگى نیز به عنوان اختلافات محیطى، طبیعى قلمداد مىشوند و از طریق مذهب، افسانهها، آداب و رسوم و مناسک دینى به جاى مانده، روز به روز مستحکمتر مىشوند. خصایص شخصیتى مربوط به دختران و نهادهاى آموزشى نیز به طرق مختلف در مدارس با تشکیل کلاسهاى مجزا براى پسران و دختران، تأکید بر وظایف جداگانه هر دو جنس، دادن حق انتخاب متفاوت به پسران و دختران براى انتخاب موضوعات درسى، تأثیر مىپذیرد. پرسشهاى مربوط در این زمینه عبارتند از:
1- آیا از تعلیم و تربیت مىتوان به طور مؤثر در از بین بردن تفاوتهاى جنسى استفاده کرد؟
2- آیا برنامه آموزشى مىتواند بىتفاوتى نسبت به جنسیت ایجاد کند؟
3- آیا مىتوان با ایجاد تغییر در روشهاى تدریس، در اجتماعى شدن دختران به شکل غیر سنتى تأثیر گذاشت؟
در مدارس، پسرها طورى اجتماعى شدهاند که موقعیت جدیدى براى دختران قایلند و احترام و برابرى با آنها را پذیرفتهاند. این روش، یک سیستم اجتماعى است که کودکان به مدت 14 سال در خلال آموزش با آن آشنا مىشوند. در غرب، مدارس به عنوان اثرگذارترین نهادهایى که در جریان اجتماعى شدن نقش ایفا مىکنند، شناخته شدهاند.
خانواده اولین نهاد در امر شکلدهى به رفتار فرزندان محسوب مىشود. پدر و مادرها فرزندان را در معرض مجموعهاى از ارزشها قرار مىدهند. کودکان پس از ورود به مدرسه، به نسبت آگاهى خود نسبت به انتظاراتى که والدین از آنها دارند و همچنین براى حرکت کردن در مسیر هنجارهایى که در خانواده از زمان طفولیت فرا گرفتهاند، رفتار خود را به نمایش مىگذارند. اما در عمل، ضرورت و عقلانیت به موازات رشد و نمو آنها، تغییراتى را در رفتار و سلوک ایشان به وجود مىآورد. خانواده، همسن و سالها، رسانههاى گروهى و مدرسه نمایانگر چهار فرهنگ اصلى هستند که بر شکلدهى و تغییر رفتار و سلوک کودکان تأثیر مىگذارند.
عوامل یادشده با یکدیگر تبادل دارند و هر کدام در هر مرحله از رشد کودک نقشى را ایفا مىکنند. محققین به طور قطع ثابت نکردهاند که کدام یک از این عوامل مىتواند برترى خاصى بر دیگر فاکتورها داشته باشد. رجحان شدید پسران به تبعیض در امر تغذیه و مراقبتهاى بهداشتى به زیان دختران جوان کشیده شده و بعضاً به طور آشکار علیه زنان به شکل عمومى در آمده است. پسران داراى تغذیه و بهداشت بهتر، داراى شرایط برتر براى ادامه زندگى هستند. بنابراین اولین چالش در برابر ما ایجاد رفتار برابر براى تمامى کودکان است. باید پذیرفت دختران در خانواده و جامعه داراى نقش بااهمیت بوده و بر این واقعیت در بهبود بخشیدن به رشد شخصیت آنها باید تأکید کرد.
کودکان در جهت رشد خصایص مثبت، در مجموعه صفات اخلاقى، باید تشویق بشوند. رسانهها آرمانهاى سیستم فئودال متکى بر پدرسالارى را منعکس مىکنند و تصاویر زنان سنتى را به تصویر کشیده، تبلیغ مىکنند. رسانهها مثل سیستم مدارس مىتوانند نقشهاى مؤثرى در جامعهپذیر شدن دختران و پسران ایفا کنند. بنا بر آنچه گفته شد در صورتى که تغییر محسوسى در تلقیها و برداشتها در مورد نقش مردان و زنان به وجود نیاید، هیچ تغییر مهمى نیز نمىتواند در زندگى دختران و زنان حاصل بشود.
1) این نوشتار ترجمهاى است از مقاله:
Religion, Culture and tradition: socalisation of a girl child.
از: Divya Pandey
فصلنامه مؤسسه پژوهشى تاتا
2- این مقاله هر چند بیانکننده برخى از واقعیتهاى کنونى جامعه هند است و مىتواند بر آگاهیهاى خوانندگان محترم بیفزاید ولى طبعاً برخى جهتگیریهاى آن مورد تأمل است و به گونهاى مطلق نمىتواند مورد پذیرش باشد. مجله پیام زن پیشتر در شمارههاى 61، 62 و 63 با عنوان «جامعه هند، مسایل زنان و خانواده» به تفصیل به بررسى وضع زنان در جامعه هند پرداخته است. در شماره 79 نیز بحثى را با عنوان جامعه روستایى زنان هند آورده است. «کارواچات، روزهدارى زنان هند براى سلامتى شوهر» مطلب دیگرى است که در شماره 95 مجله آمده است. در شماره 97 نیز به بررسى وضع زنان در قانون شریعت هند، پرداخته است.
2) خداى من، پسر مرا که متولد مىشود محافظت کن. خداى من اجازه بده که فرزند من یک پسر باشد نه یک دختر» (آتارواودا: 23 - 3 - 2).
3) Pumsavana.
4) Mahabaratha )IV:12:71(.
5) Samyutta Nikaya )1:6:4(.
6) Vasistha samhita )xvii :3(
7) Atri Samhita )Verse 45(.
8) Pativrata.