سرمقاله
یکم.
آنجا «مهرآباد» بود، اینجا «بم» است
بهار انقلاب و آزادى در پیش است. با فرا رسیدن 22 بهمن امسال، درست 25 سال از سالروز فرخنده پیروزى انقلاب اسلامى به رهبرى مرجع والامقام، فقیه مجاهد و رادمرد آزادى، حضرت امام خمینى «سلاماللَّه علیه» مىگذرد و براستى که یک ربع قرن، از بهمن 57، با آن همه حوادث تلخ و شیرین، چه زود گذشت. گویا دیروز بود که «شاه رفت» و دریایى از انسانها به انتظار «پرواز انقلاب» و آمدن امامشان به وطن، کیلومترها چشم به سوى «مهرآباد» دوخته بودند و تهران شده بود ایران. اینجا مهرآباد است و میدان آزادى. قلب ایران اینجا مىتپد و فرشى از گل و اشک، خیابان «آزادى» را به گلزار شهیدان «بهشت زهرا» پیوند مىدهد. و این چنین بود که «امام آمد». آمد تا دولت اسلامى را برپا کند. «من دولت تعیین مىکنم، من تو دهن این دولت مىزنم. من دولت تعیین مىکنم. من به پشتیبانى این ملت دولت تعیین مىکنم.» - 12/11/57 - و چنین بود که حتى پیش از 22 بهمن، دولت اسلامى پا گرفت و به فاصله فقط ده روز، طومار رژیم بىریشه و متکى بر سرنیزه پهلوى در هم پیچید و بهار پیروزى و استقلال و آزادى شکفت.
و گویا همین دیروز بود که صدها هزار نفر از فرزندان اسلام و انقلاب و امام در دفاع از انقلاب و نظام و استقلال و شرف و آزادى، و در یک کلمه، در دفاع از اسلام، در جنگى نابرابر، چهره در خاک غرب و جنوب و جاى جاى سرزمین اسلامى ایران شستند و مرزهاى ایمان و تمامیت ارضى کشور خویش را با خون خود نگاشتند. و اینک که مردمان همین خاک به سرنوشت ذلتبار و ننگین، ولى عبرتآموز حاکم خونخوار و جنایتکار بغداد مىنگرند «سلامتِ» ایمان و استقلال و «غنیمتِ» شرف و تمامیت ارضى کشور خویش را دستاورد آن همه خون به ناحق ریخته شده و حُسن تدبیر امام و مردانگى مردان انقلاب و نظام و فرزندان اسلام مىبینند. «الّلهم اشْغل الظّالمینَ بالظّالمینَ و اجْعلنا بَیْنَهم سالمینَ غانمین».
و همین دیروز بود که مردمان باایمان و پرعاطفه ولى داغدار این سرزمین، زورق جسد پاک و ملکوتى امام را در دریاى اشک خویش روان ساخته و تا بهشت شهیدان جارى ساختند تا از آن پس چنان که خود نوشته بود «با دلى آرام و قلبى مطمئن و روحى شاد و ضمیرى امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخّص و به سوى جایگاه ابدى» سفر کند.
و امروز، در پى فاجعه ملّى زلزله، یک بار دیگر قلب ایران در «بم» تپید؛ اینجا «بم» است، پایتخت ایران. و براستى که براى ملّتها، کمتر چنین زمینهاى فراهم مىشود که «اشک غم» و مصیبت و «اشک شوق» و محبت، یکجا و همزمان بر گونههایشان جارى شود. اما «بم» با همه تلخىها و اندوهها و داغهاى سنگین و ماندگارش چنین هنرى داشت. و چنین بود که زلزله بم، به همان سان که زمین را زیر پاى مردم مسلمان آن سامان به شدّت لرزاند و دیوارهاى شهر را فرو ریخت، سرزمینِ دلِ صدها میلیون انسان را در این کشور و دهها کشور دیگر لرزاند و دهها دولت را به فریاد خویش خواند و تا امروز - 10/10/82 - نزدیک به 150 هواپیما کمک فقط از دیگر کشورها بر زمین نشسته است. و چنین شد که گویا یک چشم، بر چهرههاى پریشانخاطر و نالههاى داغدیدگان خرابههاى بم با اندوه و غم مىگریست، و چشم دیگر بر این همه مهربانى و انسانیت و یکدلى و عشق به ارزشهاى انسانى و اسلامى که در مردمان این سرزمین وجود دارد، اشک اشتیاق و محبت جارى مىساخت.
درود بر این مردم که «دیروز» شعر انقلاب و جهاد و شهادت را سرودند و «امروز» در پى 25 سال، خاطره روزها و ماههاى نخست پیروزى و سالهاى جنگ تحمیلى را در «بم» و تهران و مشهد و کرمان و یزد و قم و شیراز و هر شهر و دیار این سرزمین زنده کردند
و سرود یکدلى و نوعدوستى و ایمان به ارزشهاى انسانى و اسلامى را دستهجمعى زمزمه نمودند، درود بر حوزههاى علمیه و روحانیون، دانشگاهیان، هنرمندان و ورزشکاران، و همه زنان و مردان، پیران و جوانان و کودکان که حماسه حضورشان در همراهى و همدلى با مردم بم، مرهمى شد بر زخمهاى دل بم، و درود بر مدیران عالىمقام نظام و مسئولان خدمتگزارى که از هر قوم و قبیله سیاسى، نشان دادند مىتوانند براى جامعه، مدیرانى دلسوز و فداکار و براى مردمان خویش، چهرههایى دوستداشتنى و ماندگار باشند؛ صد البته اگر بخواهند و هزار البته اگر خطر تلاطمهاى اجتماعى و فرهنگى را از پیش ببینند و پىآمدهاى لرزههاى گریز مردم و فرو ریختن دیوارهاى امید در جامعه را به واقع بشنوند.
از سویى، بیست و پنجمین سالگشت فرخنده انقلاب اسلامى ایران را به افتخار تمام تبریک مىگوییم. و از سوى دیگر، مصیبت درگذشت یکباره بیش از 30 هزار نفر از هموطنان مسلمان در شهرستان بم را به ساحت مقدس و پرمهر حضرت ولى عصر «عجّل اللَّه تعالى فرجه» و همه کسانى که اندوه این فاجعه بر دلشان نشست؛ مراجع و آیات عظام، رهبرى معظم انقلاب، حوزههاى علمیه، دانشگاهها و دانشگاهیان ارجمند، هنرمندان گرامى و ورزشکاران عزیز و هر کس که براى بم گریست به ویژه زنان و دختران داغدیده این فاجعه که در غم فقدان عزیزانشان در عزا نشستهاند تسلیت مىگوییم و براى مجروحان و بازماندگان حادثه، شفاى تن و آرامش دل را آرزو مىکنیم. بىشک، به توفیق خداوند و با همت این دولت و مردم و با همراهى مردمان خیرخواه در دیگر کشورها و دولتهایى که اعلام آمادگى براى کمک کردند، دوباره بم جان خواهد گرفت و شهرى آباد و نمونه بر ویرانههاى آن ساخته خواهد شد و دل ریش ریش بازماندگان حادثه آرامش و قرار خواهد گرفت. ان شاءاللَّه.
دوم.
امام«قده»، چارچوب هویت اسلامى انقلاب و نظام
آنچه در این فرصت و به مناسبت سالگرد انقلاب اسلامى، یادآور مىشویم و بر آن پاى مىفشاریم، این نکته اساسى و حیاتى براى انقلاب و نظام است که این انقلاب و نظام بر اساس اندیشهها و رهبرى حضرت امام خمینى «سلام الله علیه» شکل گرفته است و بقا و ادامه آن نیز تنها در همین چارچوب و بر همین مدار معنا مىیابد و باید جریان یابد. همه صاحبنظران به ویژه در حوزه دین و علوم اسلامى آزادند دیدگاههاى خود را مطرح کنند و حتى دیگران را به آن فرا خوانند اما آنچه این نظام اسلامى و دولتمردان محترم آن باید به آن ملتزم بمانند و مسیر درست نظام و تدبیر جامعه از جمله در مسائل زنان و خانواده را در آن ببینند و بجویند اندیشهها و مبانى اجتهادى و فقهى و حکومتى حضرت امام خمینى«قدس سره» است و نه غیر آن. به روشنى پیداست که مبارزه و انقلاب بر اساس محوریت نگاه امام «قدس سره» به دین و شریعت و حکومت و تلاش و جهاد یاران روشنبین ایشان شکل گرفت و نظام اسلامى نیز بر همین اساس تشکیل شده است و به عنوان مثال، زنان به فرمان و فتواى امام به صورت گسترده و حتى مؤثرتر از مردان، در میدان مبارزه و انقلاب حاضر شدند و از فرداى پیروزى در مسئولیتهاى رسمى نظام مشارکت کردند!
توجه به این مهم آنگاه اهمیت دو چندان مىیابد که برخى کسان در حوزهها و دانشگاهها که در سالهاى مبارزه و خون و شهادت و سرمایهگذارى براى انقلاب و برپایى نظامى اسلامى، اگر در کار مبارزه و مبارزان کارشکنى نمىکردهاند، لااقل این بوده است که از کنار مبارزه بىتفاوت گذشتهاند، اینک فرصت حضور و حتى داعیهدارى انقلاب و کنار زدن اندیشهها و دیدگاههاى حضرت امام را فراهم ببینند و فرزندان انقلاب و امام را از هر گروه و قبیله کنار بزنند و خداى ناکرده مسیر جامعه و دیندارى مردم را به سویى که خود مىپسندند جهت دهند. این خطرى است که حضرت امام بارها به ویژه در پیام مهم به روحانیت و حوزهها در تاریخ 3/12/67 به آن گوشزد کردند. امام «قدس سره» همان گونه که از تفکرات لیبرالیستى و اندیشههاى وابسته وارداتى بیزار بودند و از آن سخت پرهیز مىدادند، از تحجر و واپسگرایى مقدسنماهاى دروغین و ولایتىهایى که به تعبیر امام «عنوان ولایت برایشان جز تکسّب و تعیّش نبوده است» و «در عمل، پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکستهاند» نیز دلى پرخون داشتند و خطر بازگشت آنان را گوشزد مىکردند. همان کسانى که در همین حوزهها به تعبیر ایشان «در مرگآباد تحجر و مقدسمآبى» خویش، در سالهاى شروع مبارزه، آن همه ستم بر عدهاى روحانى پاکباخته روا داشتند. کسانى که حضرت امام به طلاب جوان هشدار مىدهند «پرونده تفکر این گروه همچنان باز است و شیوه مقدسمآبى و دینفروشى عوض شده است.» سپس به نمونههایى از این جریان، از جمله حجتیهاىها اشاره مىکنند که مبارزه را حرام کرده بودند و «در بحبوحه مبارزات، تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند» ولى «امروز انقلابىتر از انقلابیون شدهاند.» - 3/12/67
مجله پیام زن نیز به سهم بسیار کوچک و ناچیز خود، در مسائل فقهى، فرهنگى، اجتماعى، سیاسى و هر آنچه در حوزه کار آن است، خود را تنها وامدار و متعهد به دیدگاههاى حضرت امام خمینى«قدس سره» و فرزندان فکرى و معنوى راستین وى که در کوران مبارزه و پس از آن، امام و راه روشن او را پیمودهاند مىداند؛ همان امامى که حکم ارتداد و اعدام سلمان رشدى را به خاطر اهانت مسلّم به مقدسات مسلمانان، رسماً و علناً صادر فرمود، و البته همان امامى که فرمان داد بلافاصله و شبانه، دیوارهایى که به اسم دفاع از ارزشها و حفظ حریم شرعى، براى جدا کردن دختران و پسران دانشجو، در کلاسهاى درس برپا شده بود! جمعآورى کنند.
سوم.
از دهکده نوفللوشاتو تا منع پوشش اسلامى
اقدام دولت جمهورى فرانسه در اعلام ممنوعیت استفاده از نمادهاى مذهبى به ویژه پوشش زنان در مراکز دولتى از جمله مدارس و محیطهاى آموزشى با واکنش گسترده، سریع و بحق محافل دینى و مراکز فرهنگى داخل و خارج کشور و نیز برخى نهادها و شخصیتهاى غیر مسلمان مواجه شد. طبیعى است که این واکنش از سوى مسلمانان بخصوص زنان و دختران مسلمان فرانسوى شدیدتر و گستردهتر باشد چرا که پوشش اسلامى، پیش از آنکه یک نماد اسلامى باشد یک تکلیف دینى و وظیفه شرعى براى زنان مسلمان است و آنان به «حجاب اسلامى»، تنها به عنوان یک نشانه دینى نمىنگرند. اگر «صلیب» به عنوان نمادى در جهان مسیحیت و یا ستاره داوود در میان یهودیان، تنها نشانهاى دینى به شمار مىرود و براى آنان مقدس است اما پوشش اسلامى، افزون بر این، همانند نماز و روزه و حج است که یک وظیفه شرعى و دستورالعمل دینى براى مسلمانان است؛ همانند «غسل تعمید» براى پیروان کلیسا و به «کنیسه» رفتن یهودیان. آیا دولت فرانسه یا هر دولت دیگر، چنین اجازهاى به خود مىدهد و یا در نگاه جهانیان قابل پذیرش است که درهاى مساجد، کلیساها و کنیسهها را به روى مسلمانان، مسیحیان و یهودیان ببندد. و آیا دولت فرانسه، به عنوان مثال، حق دارد مسلمانان را از به جا آوردن فریضه حج به بهانه دینى بودن مسافرت، باز دارد؟ حجاب اسلامى براى زنان و دختران مسلمان نیز همین گونه است.
همه مىدانند پوشش اسلامى براى زنان مسلمان، نه تنها یک حق بلکه یک تکلیف دینى است؛ آن وقت دولتى که خود را مهد آزادى مىداند، چگونه و با چه توجیه پذیرفته شدهاى به خود اجازه مىدهد آزادى متدینان به ادیان توحیدى به ویژه زنان مسلمان را در انجام فرایض دینى محدود کند. و مایه بسى شگفتى و تاسف است که رئیس «الازهر» مصر، در جایگاه برجستهترین روحانى آن کشور، به جاى محکوم ساختن دولت فرانسه و دعوت مسلمانان به ایستادگى در برابر محدودیت حجاب، از آنان مىخواهد که به این خواست دولت سکولار فرانسه تن دهند!
ممکن است گفته شود به همان دلیل که جمهورى اسلامى ایران به خود حق مىدهد غیر مسلمانان را از بىحجابى کامل منع کند، جمهورى فرانسه نیز خود را مجاز به محدود ساختن مسلمانان در استفاده از پوشش اسلامى مىشمارد! ولى روشن است در این میان، لااقل دو تفاوت عمده وجود دارد؛
اوّلاً، جمهورى اسلامى ایران با قید «اسلامى» بودن از روز نخست شکلگیرى، تعهدى به عدم محدودیت آزادىهاى فردى و اجتماعى نسپرده است بلکه با رأى مستقیم اکثریت قاطع جامعه اسلامى خویش، تعهد کرده جامعه را بر اساس احکام و شؤون اسلامى اداره کند؛ به عنوان مثال شرابخوارى و قماربازى را هر چند در دیگر نظامهاى سیاسى و اجتماعى آزاد باشد ممنوع کرده است. لزوم حفظ شؤون اجتماعى مسلمانان نیز یکى از همین مقررات است که آحاد جامعه، چه مسلمان و چه غیر مسلمان، حتى اگر در سلوک فردى و روابط درون خانوادگى خود، التزامى به آن نداشته باشند، باید در جامعه به آن پاىبند باشند. همان گونه که در ماه رمضان از مسلمانان معذور مانند بیماران مىخواهد که تظاهر به روزهخوارى نکنند، به خود اجازه مىدهد از غیر مسلمانان نیز بخواهد حتى اگر اعتقادى به پوشش از نوع اسلامى ندارند، وقتى در میان مسلمانان حضور مىیابند، به پاس حرمت هموطنان خویش، آن را رعایت کنند. اما دولتهایى همانند دولت فرانسه که بیش از همه مدّعى آزادى و حقوق آحاد جامعه هستند و در کنار پیشرفت علمى و صنعتى و رفاه نسبى که به همت خود یا به بهاى بیچارگى دیگر ملّتها، براى مردم خویش فراهم ساخته، با ایجاد زمینههاى نسبى آزادزیستى، میلیونها نفر را در سراسر جهان از جمله کشورهاى اسلامى به سوى خود جذب کردهاند، چگونه محدود ساختن صدها هزار نفر مسلمان در پاىبندى به یکى از بدیهىترین وظایف دینى یعنى پوشش اسلامى را در تعارض با ادّعاهاى خویش نمىشمارند!
آیا این همان فرانسهاى است که روزگارى، حضرت امام خمینى«قدس سره»، از دهکده «نوفل لوشاتو»ى آن، با آزادى لازم، بزرگترین انقلاب و جنبش سیاسى را رهبرى مىکرد و از کوچههاى آن، پیام اسلام و انقلاب و مبارزه را به کشورى دیگر صادر مىنمود ولى امروز، آزادى شهروندان خودش را در استفاده از حجاب اسلامى محدود مىسازد و دختران باحجاب را میان پاىبندى به معتقدات خویش و کسب علم مخیّر مىسازد؟!
اگر اقدام دولتمردان فرانسه را به مثابه صدور فعل از جانب یک «حکیم»! و برخاسته از مصلحتاندیشى در چارچوب مصالح مورد ادّعا در نظام سیاسى آن کشور بشماریم، آن وقت به گزافه نیست این نتیجه مهم را بگیریم که پیام و نقش نمادین حجاب اسلامى بانوان در نگاه دولتمردان فرانسه و براى سیاستهاى آنان از حضور فعال و مبارزه سیاسى حضرت امام خمینى«سلاماللَّه علیه» بر ضد رژیم وابسته شاه که در حمایت غرب از جمله فرانسه بود، بیشتر و تحمل آن دشوارتر است و این خود، جایگاه و نقش سازنده و مستقیم و غیر مستقیم حجاب اسلامى را مىرساند و براى ما و همه معتقدان به حجاب اسلامى جاى افتخار است. و اگر این اقدام، ناشى از ندانمکارى و عکسالعمل خام فرانسه در مقابل رشد اسلام و احساس هویت مستقل مسلمانان باشد، باز مایه تأسف است که برخى ارزشهاى بشرى از جمله آزادى نسبى که مسلمانان فرانسه سالها از آن برخوردار بودهاند، دستخوش نااهلى مسئولان کنونى فرانسه گردد.
ثانیاً، چنان که اشاره شد پوشش اسلامى، علاوه بر حقى انسانى، یک وظیفه شرعى براى زنان مسلمان است، همان گونه که خوددارى مردان مسلمان از چشمچرانى نیز یک وظیفه شرعى است؛ اما بىحجابى اگر در نگاه دولتهایى چون دولت یا جامعه فرانسه یک حق انسانى و از مصادیق آزادى به شمار مىرود ولى قطعاً یک وظیفه شرعى و مسئولیت دینى از سوى کلیسا و آئین مسیحیت نیست. لذا غیر مسلمانان اگر در جامعه اسلامى به خاطر حفظ و احترام شؤون جامعه، از بىحجابى منع مىشوند، با این منع، محدودیتى در عمل به وظیفه شرعى آنان در انتخاب نوع پوشش ایجاد نشده است، مگر اینکه کسى مدّعى شود بىحجابى، یکى از وظایف دینى آنان است!
چهارم.
از کاخ کرملین تا کاخ الیزه
در همین فرصت و به همین مناسبت، بار دیگر تأسف شدید خود را از اقدام زشت و خلاف شرع و خلاف شأن اسلامى خانم «شیرین عبادى»، برنده محترم جایزه صلح نوبل، که بدون حجاب اسلامى در کاخ الیزه حاضر شده و با مقامات دولت فرانسه دیدار کرد ابراز مىداریم. ابراز مخالفت خانم عبادى با ممانعت فرانسه از حجاب اسلامى در مدارس، مایه خوشحالى است ولى آیا مایه تأسف و تأثر نیست کسى که به عنوان یک زن مسلمان و از کشورى اسلامى، جایزه نوبل را دریافت کرده و با محدودیت حجاب در فرانسه مخالفت مىکند، این واجب مسلّم شرعى و دینى را خود، فقط به احترام یا زور قانون محترم بشمارد و در خارج از مرزهاى جغرافیایى کشور، از مرز قطعىّ شرع در امر حجاب، پاى بیرون بگذارد؟! با کدام توجیه و یا احتمالاً با چه بهانهاى؟
اگر خانم عبادى خود را فقط حامى و یا نماینده بخشى کوچک از زنان جامعه ما مىداند که چه بسا مانند وى، حجاب را در داخل مرزها و به حرمت یا زور قانون، الزامى مىدانند و در خارج از آن غیر الزامى، مناسب است ایشان این واقعیت را اعلام کند، و اگر خود را در مقابل همه یا اکثریت زنان و دختران این جامعه، مسئول مىشمارد و در حمایت از حقوق آنان تلاش مىکند و با دریافت جایزه نوبل، به هر دلیل و انگیزه، این مسئولیت را دوچندان مىبیند، آیا اکثریت قاطع زنان و دختران جامعه ما معتقد به حجاب شرعى نیستند و فقط آن را به امر قانون مراعات مىکنند؟ و اگر ایشان این تناسب را حفظ کند و در مجامع عمومى، چه داخلى و چه به ویژه خارجى، با پوشش لازم حاضر شود، براى زنان و دختران مسلمان در جامعه اسلامى ما و دیگر جوامع اسلامى، آیا براستى خوشایندتر نیست؟
همین جا و به همین مناسبت، باید از بانوى مبارز و مجاهدى یاد کنم که پیش از پیروزى انقلاب اسلامى، با مجاهدات و فداکارىهاى خویش و با آن همه شکنجه و زندان و شلاقى که بر بدن و زندگى خویش خرید، آن همه نقش ایفا کرد، از جمله در همین فرانسه، در «نوفل لوشاتو»، کنار امام؛ و از فرداى پیروزى، نخست در مسئولیت فرماندهى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى همدان و سپس در مسئولیتهاى دیگر به ویژه چند دوره نمایندگى مجلس شوراى اسلامى، به این مردم از جمله زنان مسلمان خدمت کرد و در واپسین ماههاى حیات سراسر افتخار امام خمینى«قدس سره»، این افتخار را یافت که به عنوان عضوى از هیئت ویژه سه نفره امام، در کنار حضرت آیتاللَّه جوادى آملى، در کاخ کرملین، همچون همیشه در هیئت یک زن مسلمان انقلابى و مبارز ولى با «چادر» و حجاب کامل و با برازندگى تمام، پیام اسلام ناب را به گوش سران شوروى برساند و هنگامى که «میخائیل گورباچف»، رهبر وقت ابرقدرت شرق، طبق عرف جهانى دستش را به سوى وى دراز مىکند تا با این بانوى مسلمان که بحق نماینده زنان مسلمان ایران بود دست بدهد، ایشان با ابهت و وقار تمام، از دست دادن خوددارى مىکند.
آرى؛ خانم «مرضیه حدیدچى دبّاغ» که خدایش به سلامت بدارد، نشان داد همان گونه که در زیر تازیانههاى مأموران شکنجهگر شاه، پاىبند به اسلام و رسالت انقلابى رهبر و مرجع تقلید خویش، حضرت امام خمینى«قدس سره» بوده است، در خارج از مرزها، در کاخ کرملین و کنار سایههاى سنگین دیوارهاى قطب کمونیسم، در برابر رئیس یک کشور ابرقدرت، با آن همه شوکت و عظمتى که براى خود دست و پا کرده بودند، کاملاً پاىبند ضوابط شرع و جایگاه و مسئولیت خویش است و نه تنها دستى به سوى نامحرم نمىگشاید بلکه به دست دراز شده گورباچف نیز دست رد مىزند و با بىاعتنایى پاسخ مىدهد.*
«پیام زن»، بناى تاختن به این و آن را ندارد و الّا باید از مسائلى بس «مهمتر» و از افراد و محافلى بسیار «نزدیکتر» آغاز کند و این براى بسیارى افراد خوشایند و قابل تحمّل نخواهد بود، ولى در خصوص موضوع مورد اشاره، تنها مقایسه آنچه آن زمان در دىماه 1367 در کاخ کرملین گذشت با آنچه در آذرماه امسال در کاخ الیزه گذشت، خود، نشان مىدهد که تفاوت ره از کجاست تا به کجا!
درود بر خانم دبّاغ و همه بانوانى که شؤون اسلامى خود را در هر کجا که باشند حفظ مىکنند. آرزو مىکنیم و از خداوند مىطلبیم زنان و دختران این سرزمین، همواره بانوان ارجمند و آزمودهاى چون خانم دبّاغ را که بحمداللَّه در جامعه اسلامى ما کم نیستند، الگوى خویش قرار دهند. ان شاءاللَّه. «سردبیر»
* پیام زن در سال 71 و 72 گفتگوى مبسوطى را با سرکار خانم دباغ در شمارههاى 11، 14، و 15 داشته و سرگذشت ایشان را منتشر کرده است.